مشاوره

با سلام همسر من قران را پاره میکند رویش راه میرود وزیر پاهایش میگذارد وبه پیامبر و امامان تو هین میکند پیش اعتقادات هم بردم اما بازم فایده نکرده واونها را مسخره کرده وبه من گفت اگر حرفی از دین بزنم جنجال به پا خواهد کرد از یه طرف نه رد میکنه ونه قبول میگه بعضی جاها شو قبول دارم بعضی جاهاشو نه امامان را هم نه رد میکنه نه قبول البته اول میگفت ظهر امام زمان را قبول ندارم چون اثری از خودش نگذاشته ومیگفت امامان مردن وتوسل به اونها بی معنی میداند نماز نمیخواند چون میگوید کاری تکراری است وبرای من فایده نداره اما نماز را هم رد نمیکنه روزه نمیگرد اما میگوید روزه خوبه چون از لحاظ علمی گفتن خوبه ومن بخاطر همین تایید میکنم قران را پاره میکند منو ناراحت کند وبهم میگوید دیدیت اون چیزی که شما میگوید دورغ است وقران هیچ کاری نمی تواد بکند میخواهد با این کار اعتقاد منو زیر سوال ببرد وگاهی وقتها میگوید امامان از طرف خدا برای مانیستند چون پیامبر خواست کسی راهشو ادامه حضرت زهرا را به علی داد وبعد اونو تعیین کرد وقبلا صریحن بعضی چیزها مثل وجود امام زمان وبعضی ایات قران وکامل نبودن پیامبر اینها را رد میکرد ومنم گفتم اگر اینطور ادامه بدی مرتدی ومن باید برم اما الان طور دیگه صحبت میکنه میگه سوال دارم خیلی راجب قران وامامان اینجا تکلیف من چیه؟ پیش هر کسی میبرم قانع میشه وبازم اگر کوچکترین ناراحتی بین به قران وامامن توهین میکنه ایا ایشون مرتدن

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز
دغدغه شما در خصوص دين و ايمان همسرتان را مي ستاييم . از بابت انحراف به وجود آمده در عقايد ايشان متاسفيم ؛
به نظر مي رسد به جاي بررسي ارتداد يا عدم ارتداد ايشان بهتر است به دنبال راهكاري براي برخورد منطقي با اين مساله باشيد ، هرچند در خصوص وضعيت ايشان و تكليف فقهي تان بهتر است با دفتر مرجع تقليدتان تماس برقرار كنيد ، اثبات حكم ارتداد به سادگي نيست . معمولا اين نوع عصيان ها و ترديدها و در گير شدن مقطعي با شبهات ، ارتداد محسوب نمي گردد .
همسر شما در وضعيت بسيار خطرناكي به سر مي برد . به هيچ وجه نمي توانيد در خصوص وضعيت او بي تفاوت باشيد . لازم است به شدت در خصوص برون رفت وي از اين وضعيت تلاش نماييد .او را از خطر بزرگي كه در آن قرار دارد برهانيد ، زيرا كم نيستند افرادي كه در خصوص بسياري از امور ذكر شده ترديد و سوال و ابهام دارند ، اما به هيچ وجه به خود اجازه نمي دهند كه با قرآن چنين رفتاري داشته باشند و به آن بي حرمتي نمايند . همسر شما از اين جهت در وضعيت بسيار بد و خطرناكي است .
اين قبيل شبهات و ترديدها و اهانت ها نتيجه شبهه افكني ها و تلاش هاي بي وقفه گروه هاي ضد دين و اسلام ستيز است كه با همه قوا در سايت ها و ماهواره ها در تلاشند . بسياري از اين تعابير عين جملات امثال سروش و گنجي است كه متاسفانه در بستري غير علمي و در فضايي دور از تحليل كارشناسان عرضه مي شود و چنين تيشه به ريشه عقايد جوانان مملكت مي زند .
مشكل اصلي اين گروه از جوانان در بسياري از موارد درگير شدن با برخي از احكام اسلام در موضوعات مختلف مانند احكام روابط زن و مرد و... يا علاقه پيدا كردن به فرهنگ آزاد زندگي غربي است. در نتيجه همين تمايلات نوعي بد بيني و ضديت دروني نسبت به اسلام و دستورات آن را پديد مي آورد . فرد به دنبال انكار اساس و مباني اسلام مي گردد تا وجدان خود را در قبال رفتارهايش آرام نمايد .
البته زمينه مساعد جامعه و كوتاه آمدن ديگران در قبال حرمت شكني ها و روشن نشدن حقيقت، بسياري از مسائل و ابهامات و در دسترس نبودن كارشناسان خبره كه به درستي پاسخگوي اين سوالات باشند ، از زمينه هاي جدي تر شدن اين انحرافات است ، اما در عين حال مدارا نمودن شما تا اين زمان، زمينه مناسبي براي ادامه اين مسير خطرناك بود . وي تصور كرده كه مي تواند همين گونه بينديشد و رفتار نمايد و زندگي عادي خود را به خوبي داشته باشد .
در رفتارهاي همسر شما مانند تغيير رفتاري كه بيان كرديد و اينكه نزد ديگران قانع مي شود، ولي در وقت كدورت به چنين توهين هايي اقدام مي كند ، نوعي عدم تعادل روحي به نظر مي رسد. چه بسا لازم باشد با روان پزشك هم ارتباطي داشته باشيد . نوع رفتارهاي ايشان براي اذيت شما باشد، نه ناشي از اعتقاد دروني .
در هر حال اگر مساله اين گونه نبود ،توصيه اي كه مي توان به شما كرد اين است : با درك موقعيت خود و فضاي موجود در خانواده بهترين تصميم را در اين زمينه بگيريد ؛ تاكيد مي كنيم كه موقعيت ديني و فرهنگي خانواده شما و همسرتان و ميزان علاقه و وابستگي همسرتان به شما در نوع عكس العمل متقابل و مورد پيشنهاد ما بسيار تاثيرگذار است . نمي توانيم بدون در نظر گرفتن اين جزييات توصيه دقيق داشته باشيم .
اگر اين نوع گرايش دين ستيزانه و بي توجهي به مسائل ديني در فضاي خانوادگي تان تا حدودي عادي است ،كار تا حدي دشوار مي شود، چون طبيعتا همسرتان از آگاهي يافتن ديگران از اين قبيل رفتارهايش ،چندان ترس و واهمه اي نخواهد داشت . تهديد و بازگو كردن اين رفتارها چندان نتيجه اي را به دنبال ندارد ؛همچنين اگر وي در رفتارهاي فردي و اجتماعي به نوعي تسامح و بي پروايي دارد و چندان وابستگي به شما و خانواده نشان نمي دهد ،وضع تا حدودي دشوار و مشكل خواهد بود .
اما اگر اين دو وضعيت وجود نداشت، يعني هم وي وابستگي شديد به شما داشته، از جدايي با شما به شدت پرهيز دارد و هم در خانواده پذيرش چنين رفتارها و تفكراتي وجود ندارد ، با دقت و مشاوره دقيق تر با برخي مشاوران مذهبي مي توانيد چند راهكار را در قبال وي انجام دهيد :
1- به مدت چند روز در برابر رفتارهاي وي كاملا رفتاري متفاوت داشته ، با سكوت و ابراز ناراحتي دروني ،نوعي تفاوت در رفتارتان را نشان دهيد .وي را منتظر نوعي برخورد متفاوت از جانب خودتان بنماييد و در برابر سوالات وي هيچ نگوييد .
2- پس از اين چند روز در وضعيتي ايده آل و در فضاي روحي مناسب از وي بخواهيد كه ساعتي با هم گفتگو نماييد . در اين فضاي جدي و متفاوت مجموعه باورها و رفتارهاي نادرست وي و بحث ها و دعواهاي بي نتيجه گذشته را يادآور شويد . اظهار كنيد كه بايد تصميمي جدي در اين زمينه گرفته شود . امكان ادامه اين وضعيت و زندگي با چنين فردي براي شما مقدور نيست .
3- مراجعه به برخي افراد و علما و تماس خود با برخي مراكز ديني را مطرح كرده ، تاكيد كنيد كه با تماسي كه با دفتر مرجع تقليدم داشتم، به اين نتيجه رسيدم كه اگر واقعا چنين تفكراتي داشته باشي، مرتد هستي . عملا همسر تو نبوده ،هر نوع تماس بين ما اشکال شرعي دارد.
4- تاكيد كنيد كه هرچند خودتان نمي توانيد پاسخ همه سوالات و اشكالات وي را بدهيد اما دليل پاسخ نداشتن اين سوالات نيست . كسي كه در اين زمينه اشكال دارد، موظف است قبل از هر كار لازم ديگر به حل اين سوالات اقدام نمايد . بگوييد كه ابهام و ترديد داشتن غير از توهين و اهانت و تمسخر تفكر ميليون ها انسان است كه بخش زيادي از آن ها را انديشمندان و تحصيلكرده ها تشكيل مي دهند .
5- براي رسيدن به پاسخ همه ابهامات و سوالات ابراز علاقه نشان دهيد . براي اين امر محدوده زماني و ضرب الاجلي تعيين كرده ،تاكيد كنيد كه اگر در نتيجه تحقيق و بررسي به جواب قانع كننده اي نرسيديد ، شما هم از عقايدتان دست خواهيد كشيد، ولي اگر پاسخ منطقي شنيديد ،ترديد و انكار بعدي به منزله پايان كار خواهد بود .ديگر امكان ادامه زندگي را نداريد . اشاره كنيد كه دليل طلاق خود ،يعني همين تفكرات و رفتارهاي وي را با صراحت به همه خواهيد گفت.
6 - در شروع كار از وي بخواهيد اشكالات و شبهات دقيق و مبنايي خود را دقيقا مشخص كرده ، ياد داشت نمايد . سپس با مطالعه و كمك گرفتن از كارشناسان خبره ديني به دنبال پاسخ آن ها برويد ؛ اگر در منطقه خود روحاني مطلع و توانمندي را سراغ داريد كه بتواند پاسخگوي اين سوالات باشد ، او را مرجع مراجعه خود قرار دهيد . با مطالعه يا ارسال نامه براي كارشناسان اين مركز به دنبال پاسخ تك تك اين سوالات باشيد . البته شماره نامه قبلي خود را نيز مطرح نماييد .
7- در همه آنچه مي گوييد واقعا صادق باشيد .بر انجام آن مصر باشيد تا وي تصور نكند كه اين حرف ها نوعي نقش بازي كردن است ، چون واقعا وضعيت همسر شما مي تواند به دشواري و خطرناكي كه گفته شد باشد .دنيا و آخرت شما را نيز به نابودي بكشاند . طبعا اگر بتوانيد از وابستگي او به خودتان و خطري كه در نتيجه اين رفتارها متوجه او مي شود ، استفاده خوبي بكنيد، بيش ترين خدمت را به او و خودتان نموده ايد.
8-در خلال اين مدت تلاش كنيد زمينه ارتباط وي با افراد متدين و بستگاني كه در رفتار ديني و موفقيت هاي علمي و اجتماعي وضعيت خوبي دارند ، بيش تر فراهم نماييد . از ارتباط وي و رفت و آمد وي با بستگان يا دوستاني كه چنين تفكراتي دارند جلوگيري نماييد . در حد امكان زمينه حضور در محافل مذهبي و ارتباط با علما و بزرگان ديني را فراهم سازيد . اگر در زماني آرامش روحي داشت ، او را دعوت به انجام برخي عبادات كرده ،خطرات برخي رفتارهايش را دوستانه گوشزد نماييد .
اميدواريم اين تلاش ها به نتيجه مثبتي منتهي گردد، چنان كه به نظرمي رسد شدت عصيان و طغيان روحي همسرتان در مراحل نزول است .در وضعيت كنوني از شدت آن رفتارهايش تا حدودي كاسته شده ، اگر واقعا پس از همه اين تلاش ها باز رفتارها و عملكردها ادامه داشت ،بايد تكليف شرعي خود را در مورد زندگي با چنين فردي از دفتر مرجع تقليدتان بپرسيد.

جناب آقای قائتی،استادگرامی با سلام من دختری 22ساله هستم.پسری 28 ساله که گویاشغلش دبیری است شدیدا به بنده ابراز علاقه می کند.طبق گفته های خودش فردی مومن وحافظ کل قران است.وطبق گفته های خودش،به قصدازدواج پاپیش گذاشته است.من حدود2ماه در حدبسیار کم،درحدی که قرارگذاشتیم همدیگرراملاقات کنیم بااوبودم.امااوشدیداوابسته شده است.من بعدازملاقات بااوخواستار اتمام این رابطه شدم.اما اوشدیدامخالف است. دلایل مخالفت من: *بعدازاین دیداراوگفت سفری به کشورترکیه داشته و در آنجا بازنان رابطه جنسی دشته است.برای شرعی شدن این رابطه با آن زنان صیغه محرمیت خوانده است. آقای قرائتی،این مساله اصلابرایم قابل هضم نیست.اصلا هم این مساله بافردی که حافظ قرآن است جور درنمی آید. ناگفته نماند که اوحالا می گویداین حرف رافقط برای امتحان کردن من گفته است. آقای قرائتی مگرمی شودازکنارچنین حرفی گذشت. *ازمن خواست در خانه ای با هم تنها باشیم.گفت فقط می خواهم باهم راحت حرف بزنیم.امامن نپذیرفتم.آقای قرآئتی اصلا این کارباعقل وشرع جور درنمی آید. *ازلحاظ ظاهری هم به دلم نمی نشیند. *1-2بارهم دستش رابه من زده و من هرباربااومشاجره داشتم. ........... آقای قرآئتی،اوفقط نفرینم می کند و ادعا دارد خیلی مرا دوست دارد.گرچه ظاهرااینطور است. حالا لطفاراهنمائیم کنید که باوجود علاقه شدید او و مسائلی که عرض کردم،اگربه او جواب مثبت ندهم،ممکن است درآینده آه و نفرینش دامنگیر من شود؟اگر حتی 1% احتمال دهیم که حرفهایش صادقانه بوده باشد چه؟آه او حق من خواهد بود؟ چکار باید بکنم. باتشکر

پرسش 1:
منظور از ولايت تکويني و ولايت تشريعي انسان چيست؟(با توجه به آيه فتبارک الله احسن الخالقين)*

پاسخ:
ولايت واژه اي عربي است كه ازكلمه ي وَلْي گرفته شده است.وَلْي در لغت عربي، به معناي آمدن چيزي است در پي چيز ديگر؛ بدون آن كه فاصله اي ميان آن دو باشد . لازمه ي چنين تواني و ترتّبي،قرب و نزديكي آن دو به يكديگر است. ازاين رو، اين واژه با هيئت هاي مختلف(به فتح و كسر) درمعانيِ حبّ و دوستي ، نصرت وياري، متابعت و پيروي، و سرپرستي استعمال شده كه وجه مشترك همه اين معاني همان قرب معنوي است.
ولايتِ به معناي سرپرستي، خود داراي اقسامي است و بايد هريك توضيح داده شود تا روشن گردد كه دراين مسأله، كدام يك از آنها مورد نظر مي باشد.
ولايت تكويني، ولايت برتشريع، ولايت تشريعي
ولايت سرپرستي، چند سنخ است كه به حسب آن چه سرپرستي مي شود(مُولّي عليه) متفاوت مي گردند. ولايتِ سرپرستي، گاه ولايت تكويني است، گاهي ولايت بر تشريع است، وزماني ولايت درتشريع. ولايت تكويني به دليل آن كه به تكوين و موجودات عيني جهان مربوط مي شود، رابطه اي حقيقي ميان دو طرف ولايت وجوددارد و ولايتي حقيقي است، امّا ولايت برتشريع و نيز ولايت درتشريع با دوقسم خود- كه درصفحات بعدي توضيح داده مي شود- همگي ولايت هاي وضعي و قراردادي هستند؛ يعني رابطه ي سرپرست با سرپرستي شده، رابطه ي علّي ومعلولي نيست كه قابل انفكاك و جدايي نباشد.
ولايت تكويني يعني سرپرستي موجودات جهان و عالم خارج وتصرف عيني داشتن درآنها؛ مانند ولايت نفس انسان بر قواي دروني خودش. هرانساني نسبت به قواي ادراكي خود مانند نيروي وهمي و خيالي و نيز بر قواي تحريكي خويش مانند شهوت و غضب، ولايت دارد؛ براعضا و جوارح سالم خود ولايت دارد؛ اگر دستور ديدن مي دهد، چشم او اطاعت مي كند و اگر دستور شنيدن مي دهد، گوش او مي شنود .اگر دستور برداشتن چيزي را صادر مي كند، دستش فرمان مي برد و اقدام مي كند؛ البتّه اين پيروي و فرمانبري، درصورتي است كه نقصي دراين اعضا وجود نداشته باشد.
بازگشت اين ولايت تكويني، به علّت ومعلول است. اين نوع از ولايت،تنها بين علّت ومعلول تحقّق مي يابد و براساس آن، هرعلتي، وليّ و سرپرست معلول خويش است و هرمعلولي، مولّي? عليه و سرپرستي شده و درتحت ولايت و تصّرف علّت خود مي باشد.
ازاين رو، ولايت تكويني (رابطه ي علّي ومعلولي) ، هيچ گاه تخلّف بردار نيست . نفس انسان اگر اراده كند كه صورتي را درذهن خود ترسيم سازد، اراده كردنش همان وترسيم كردن وتحقّق بخشيدن به موجود ذهني اش همان.
نفس انسان، مظهر خدايي است كه: « انّما أمرُهُ إذا أراد شيئاً أن يقول له كُن فيكون»(1 ) هرگاه چيزي را اراده كند و بخواهد باشد،آن چيز با همين اراده و خواست ، در حيطه نفس، موجود و متحقّق مي شود. وليِ ّواقعي و حقيقي اشيا و اشخاص كه نفس همه ي انسان ها در ولايت داشتن مظهر اويند،فقط ذات اقدس الهي است؛ چنان كه در قرآن كريم ولايت را در وجود خداوند منحصر مي كند و مي فرمايد: « فالله هو الوليّ»(2).
ولايت بر تشريع، ولايت برقانونگذاري وتشريع احكام است ،يعني اين كه كسي، سرپرست جَعْلِ قانون و وضع كننده ي اصول و مواد قانوني باشد. اين ولايت كه درحيطه ي قوانين است و نه دردايره ي موجودات واقعي و تكويني، اگر چه نسبت به وضع قانون تخلّف پذير نيست، يعني با اراده مبدء جَعل قانون، بدون فاصله ، اصل قانون جعل مي شود، ليكن درمقام امتثال، قابل تخلّف وعصيان است؛يعني ممكن است افراد بشر، قانونِ قانونگذاري را اطاعت نمايند . ممكن است دست به عصيان بزنند وآن را نپذيرند؛ زيرا انسان برخلاف حيوانات،آزاد آفريده شده و مي تواند هريك از دو راه عصيان و اطاعت را انتخاب كند و در عمل آن را بپيمايد. تنها قانون كامل وشايسته براي انسان، قانوني است كه ازسوي خالق انسان وجهان و خداي عالِم و حكيم مطلق باشد . ولايت برتشريع و قانونگذاري ، منحصر به ذات اقدس اله است، چنان كه قرآن كريم دراين باره فرموده است:« إن الحكم إلاّ لله».(3)
ولايت تشريعي يعني نوعي سرپرستي كه نه ولايت تكويني است ونه ولايت برتشريع وقانون ،بلكه ولايتي است درمحدوده ي تشريع و تابع قانون الهي كه خود بردوقسم است: يكي ولايت بر محجوران و ديگري ولايت بر جامعه ي خردمندان.
پي نوشت ها:
1. يس، آيه 82 .
2. شوري ،آيه 9.
3. يوسف(ع)،آيه 67.

سلام علیکم من برای اولین بار از سایت شما بازدید می کنم.من می خواستن یک روحانی خوش قلب رو پیداکنم تا بتونم یه چیزی بپرسم .من می خوام بپرسم که کدوم دعایی رو اگه ما به خدا بکنیم اون مارو از این دنیا میبره ودر واقع ما رو از رنج وسختی زندگی به سرای باقی می فرستد؟خواهش میکنم جوابمو بدید خیلی سعی کردم که خود کشی نکنم چون میدونم گناه است می خوام خود خدا منو از این دنیا ببره.شما رو به شرافتتون قسم میدم که این سوال رو پاسخ بدید.

پرسش 1:
ودکشي خدايي احسان شرح : کدوم دعايي رو اگه بکنيم اون مارو از دنيا مي بره ودر واقع ما رو از رنج وسختي زندگي به سراي باقي مي فرستد؟

پاسخ:
2@@پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
آرزوي مرگ کردن از مکروهات است؛(1) بلکه نيکو آن است که شخص بگويد:
«... اللّهمّ أحْيني ما کانَتِ الحياةُ خَيراً لِي وتَوفّنِي إذا کانَتِ الوَفاةُ خيراً لِي؛(2)
پروردگارا، اگر خير و سعادت من در زنده بودن است، مرا زنده بدار . اگر در مرگم است،‌مرا بميران». اماخودکشي امري حرام و از گناهان بزرگ است. تنها گناهي است که بعد از آن هيچ گاه انسان فرصت توبه و پشيماني از آن و بازگشت دوباره را نخواهد داشت.
دوست عزيز، خودکشي دلائل مختلفي مي تواند داشته باشد مانند مشکلات اقتصادي (فقر و بيکاري) ،ناراحتي رواني(افسردگي،نااميدي) ،ضعف اعتقادي(پوچ گرايي ، عدم شناخت خدا و روز قيامت) . انگيزه خودکشي در افراد بستگي به روحيات شخص و مشکلات او دارد. درنامه خود به اين نکته اشاره نکرده ايد که انگيزه شما ازتصميم به خود کشي چيست ؟
آيا با آرزوي مرگ و رفتن به سراي باقي مشکلات حل مي شود و يا ورود به سراي باقي اول سختي و مشکل است ؟ به داستان ذيل توجه کنيد:
رسول خدا به عيادت بيماري رفت، بيمار از درد مي‌ناليد، وي در آن حال آرزوي مرگ کرد. پيامبر فرمود: «آرزوي مرگ نکن، زيرا اگر نيکوکار باشي، بر نيکي‌ات افزوده مي‌گردد .اگر بدکار باشي، تأخير مرگ تو را فرصتي مي‌باشد که از حقداران خود رضايت طلبي، پس هيچ‌گاه آرزوي مرگ مکن».(3)
آري ، نعمت وجود و هستي و زندگي در اين جهان از نعمت‏هاي بزرگ الهي است . كسي كه آرزوي مرگ مي‏كند، گويا اين نعمت بزرگ را كفران كرده و آن را ناديده مي‏انگارد.
با توجّه به اينكه خداوند انسان را به اين جهان آورده، بايد هر چه بيش تر از فرصت استفاده كند .بهترين بهره برداري را از زندگي اين جهان داشته باشد. بهره‏اي كه همراه با كمال انساني و تقرّب به خدا باشد و سبب نجات در آخرت شود.
بنابراين بهتر بود به جاي اينکه آرزوي مرگ مي کردي و از ما در خصوص دعايي که مرگ شما را برساند، استمداد مي کردي ، از مشکلات خود صحبت مي کردي تا شايد بتوانيم گرهي از مشکلات شما را باز کنيم.
هنوز نيز دير نشده . درصورت تمايل مي‌تواني با مشاوران اين مرکز با شمارة تلفن (09640) بدون کد و هزينه و با شمارة (7743183 ـ‌0251) که هر دو به طور کامل سرّي مي‌باشند، تماس حاصل نماييد و ازهمکاران کمک بگيريد.
در پايان ديدگاه قرآن را در مورد خود کشي بيان مي کنيم تا اگر تا کنون در فکر آن بودي، از حال به بعد حتي در افکار خود به آن نينديشي.
از ديدگاه قرآن خودکشي کشتن يک انسان است . قرآن در آيات مختلف اين مسئله را با اهميت فوق‏العاده‏اى ذكر كرده است، تا آن جا كه قتل بى‏دليل يك انسان را همانند كشتن تمام مردم روى زمين معرفى مى‏كند: مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِى الأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيْعاً*
آن كس كه انسانى را بدون اين كه قاتل باشد و يا در زمين فساد كند بكشد، گويا همه مردم را كشته است.
از اين جهت فرقي ميان خود انسان يا شخص ديگرنيست.(4)
شخصي که دست به خودکشي مي زند ، هيچ گاه در شرايط عادي و متعادل به آن روي نمي آورد . با اين همه در اسلام اين مسئله با توجه به شرايط سختي که انسان دست به خودکشي مي زند - نه يک انسان سالم و عادي و ...-گناه بزرگ و غير قابل جبران دانسته شده است .
خداوند در مورد کسي که قتل نفس انجام دهد مي فرمايد : وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فيها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظيماً *
هر كس، فرد با ايمانى را از روى عمد به قتل برساند، مجازات او دوزخ است؛ در حالى كه جاودانه در آن مى‏ماند؛ خداوند بر او غضب مى‏كند؛ او را از رحمتش دور مى‏سازد؛ عذاب عظيمى براى او آماده ساخته است.(5)
براي خودکشي چهار مجازات و كيفر شديد اخروى در قرآن ذكر شده ، به طوري که از نظر تشديد مجازات در هيچ مورد از قرآن چنين مجازات شديدى بيان نگرديده است:
1- خلود يعنى جاودانه در آتش دوزخ، مى‏فرمايد: «كسى كه مؤمنى را از روى عمد بكشد، مجازات او دوزخ است كه در آن جاودانه مى‏ماند»
2- خشم و غضب الهى: « خداوند بر او خشم مى‏گيرد».
3- دورى از رحمت خدا: «خداوند او را از رحمتش دور مى‏سازد ».
4- مهيّا ساختن عذاب عظيم: «عذاب عظيمى براى او فراهم ساخته است».(6)

پي‌نوشت‌ها:
1. العروه الوثقي، ج 2، ص 22، فصل لا يحرم کراهه الموت.
2. وسائل الشيعه، ج 2، ص 449.
3. مصطفى حسيني دشتي، معارف و معاريف،‌واژة مرگ.
4. مائده (5) آيه 32.
5.نساء (4) آيه 93.
6. مکارم شيرازي ، تفسير نمونه، ج‏4 ، ص97 .

برای رهایی از افکار بد ناخواسته چه باید کرد؟

سلام من یه دختر 15ساله هستم . خیلی فکرای بدی میاد تو سرم راجع به دنیا. خود به خود میان تو ذهنم. به خدا دارم دیوونه میشم .کمکم کن

پرسش 1:
نفس شرح :
يه دختر 15ساله هستم . خيلي فکراي بدي مياد تو سرم راجع به دنيا. خود به خود ميان تو ذهنم. به خدا دارم ديوونه مي شم .کمکم کن

پاسخ:
2@@پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در سوال تان مشخص نشده که منظور از افکار بد راجع به دنيا دقيقاً چيست؟ در ارتباط بعدي مشخصات آن را روشن تر بيان نماييد تا بهتر بتوانيم در مورد آن ها و رفع مشکل براي تان بنويسيم.احتمالامشکلي که مطرح کرديد ، نوعي وسواس فکري است که هيچ گونه گناه يا عقوبت اخروي را متوجه شما نمي کند ، اما ضمناً يک نوع بيماري است که بايد درمان کنيد . راه درمان براي آن وجود دارد.
وسواس يكي از واكنش‏هاي عصبي است كه معمولاً به دو شكل وسواس فكري و وسواس عملي بروز مي‏كند.
وسواس فكري عبارت است از افكار پوچ و بيهوده تكراري، كه گرچه بيمار به بيهودگي آن اطمينان دارد، ولي براي جلوگيري از آن نمي‏تواند اقدامي كند.
وسواس عملي عبارت است از يك رشته رفتارهايي كه قطع نظراز منطقي نبودن آن‏ها، جنبه تكراري به خود مي‏گيرد.(1)
اغلب مبتلايان به وسواس فكري، افكار بيهوده و شرم آور و يا وحشتناكي در ذهن خود به وجود مي‏آورند كه اين افكار در چرخه‏اي بي پايان، مرتب تكرار مي‏شود.
بعضي از مبتلايان، مشكل خود را پنهان نگه مي‏دارند. گاهي دور از چشم ديگران چندين ساعت را صرف افكار خود مي‏نمايند اما خوشبختانه شما با ارسال نامه به طرح موضوع پرداخته‏ و در واقع تصميم به حل و درمان آن داريد.
پس نيمي از راه درمان را كه شناخت بيماري و عزم بر درمان آن است پيموده‏ايد. در ادامه و حل كامل مشكل بايد بدانيد كه درمان وسواس فكري و عملي، نياز به صبر و حوصله و پشتكار دارد. انتظار حل و درمان يك شبه آن را نداشته باشيد، پس راهكارهايي را كه ارائه مي‏شود، با دقت مورد توجه قرار دهيد . ارزيابي و نتيجه آن، نيز ميزان پيشرفت خود در مهار وسواس را در مكاتبه بعدي مشخص فرماييد.
قطعاً به ضررهاي وسواس فكري آگاهيد، كه عبارتند از: اتلاف وقت، عدم توانايي در تمركز حواس، بازماندن از كارهاي اصلي، خسته شدن ذهن، عدم تعادل رواني، بي حوصله شدن براي فكر كردن درباره موضوعات مهم و اساسي زندگي و تحصيلي.
نيازي به شرح و بسط اين پيامدها نيست، پس هر چه زودتر بايد به راهكارهاي عملي جهت مقابله با وسواس فكري بينديشيد كه عبارتند از:
1 - بازسازي شناختي: درمان وسواس فكري به تصميم و همت شما بستگي دارد. در اين جهت كسي جز خودتان نمي‏تواند به شما كمكي بنمايد. امام علي(ع) مي‏فرمايد: "كسي كه در اصلاح خود كمك نكند، ديگري نه مانع بروز مشكلات او مي‏شود و نه او را به سوي رشد و خير مي‏كشاند".(2)
بايد كمر همت را ببنديد و با اتكا به توانايي‏هاي خود وارد عمل شويد و نسبت به درمان بيماري خويش اميدوار باشيد.
2 - شفاف كردن افكار: براي مقابله با افكار انحرافي بايد انديشه خود را پالايش كنيد و ابهام زدايي نماييد. امام علي(ع) مي‏فرمايد: "به دليل شفافيت افكار ملائكه، آنان به وسواس فكري مبتلا نمي‏شوند".(3)
اگر شبهه و سؤالي در ذهن خود نسبت به خدا و يا اولياي الهي داريد، بدون واهمه آن‏ها را مطرح نماييد و در پي پاسخ برآييد.
3 - متمركز شدن بر افكار مطلوب: براي رهايي از افكار ناخواسته، لازم است افكار خوشايند را جايگزين كنيد. توجه به افكار معقول و تقويت و تمركز آن به وسيله تكرار زباني، شما را از افكار مخرّب و آزاردهنده باز مي‏دارد. پيامبر اكرم(ص) مي‏فرمايد: "كسي كه مبتلا به وسواس فكري است، سه بار ايمان به خدا و رسول را به زبان تكرار كند (آمنت بالله و رسوله) كه آن وسواس از بين مي‏رود".(4)
4 - ذكر زباني: شخصي از امام صادق(ع) در مورد وسواس و شك سؤال كرد، حضرت فرمود: "لا شي فيها، تقول لا اله الا الله؛ اين وسواس و شك مشكلي ندارد. هر گاه به وسواس فكري مبتلا شدي، لا اله الا الله بگو".(5) با اين ذكر و تغيير حالت دادن، از فكر تكراي رهايي مي‏يابيد.
5 - تقويت اعتقادات مذهبي: "كول جي آر" با مرور بر زندگي "مارتين لوتر" رهبر مذهبي شهيري كه مبتلا به وسواس فكري بود، اظهار داشت كه اعتقادات مذهبي "لوتر" نقش بسيار مهمي در كنار آمدن او با نگراني‏ها و ناراحتي‏هاي دروني ناشي از وسواس داشته است.
6 - ورود افكار منحرف را به ذهن دراختيار خود بگيريد تا اين افكار ناخواسته به ذهن شما وارد نشود. به اين منظور براي فكر در اين امور، ساعت خاصي تعيين كنيد، يعني با خود عهد ببنديد كه زمان فكر كردن درباره موضوع وسواس، ساعت خاصي باشد.
در طول روز هرگاه اوهام و افكار وارد ذهن تان شد، به خود بگوييد: زمان فكر كردن فلان ساعت است. در زمان مقرر مدتي را به فكر كردن درباره آن موضوع اختصاص دهيد، تا در طول روز ذهن تان مشغول آن نشود. البته زمان اختصاصي را به تدريج در طي (مثلاً سي روز) روزي يك دقيقه كم كنيد تا به صفر برسد.
7 - هر روز به خود تلقين كنيد كه من قادرم افكار ناخواسته را كنار بگذارم. تلقين يكي از راه‏هاي مبارزه با افكار منفي است.
نكته مهم و قابل توجه آن است كه از افكار ناخواسته و مزاحم، احساس وحشت و نگراني نكنيد . بدانيد كه آن‏ها موجب كفر نمي شود . اصلاً گناه نيست، بلكه يك نوع بيماري است كه بايد درمان شود. پس اثر وضعي (نجاست) و اثر تكليفي (گناه و كفر) ندارد.
پيامبر اكرم(ص) فرمود: "از امت من هر چه كه در ذهن شان خطور مي‏كند، عفو شده است، تا وقتي كه آن را به زبان جاري نكرده و عملي انجام نداده باشند".(6) يعني عمل تان طبق افكار كافرانه و آلوده نباشد. نسبت بد دادن در ذهن و يا تصوير نادرست ايجاد كردن، هيچ كدام از نظر فقهي گناه محسوب نمي‏شود. البته از نظر اخلاقي پسنديده نيست.
افسوس خوردن مشكلي را حل نمي‏كند، بلكه اعصاب شما را ضعيف‏تر مي‏سازد. با صبر و بردباري و با ياري جستن از خدا و توسل به اهل بيت(ع) و انجام راهكارهاي ارائه شده، از افكار منفي رها خواهيد شد.
چنانچه نياز به راهنمايي و مشاوره مستقيم داشته ايد با بخش پاسخگويي تلفني مرکز (09640) بدون کد تماس بگيريد.
موفق باشيد.

پي‏نوشت‏ها:
1 . دكتر شكوه نابي نژاد، رفتارهاي بهنجار و ناهنجار، ص 162.
2 . نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه 89.
3 . همان، خطبه 90.
4 . كنزالعمال، حديث 1245.
5 . كافي، ج‏2، ص 424.
6 . بحارالانوار، ج‏66، ص 42.

هولمحبوب من دوستی دارم که علاقه خواستی به صحبت کردن درباره جن و شیطان دارد تا جای که من بعضی وقتها میترسم مثلان میگه ایا تو همون خوابیدی یا با اینه ارتباط داری سوالهای عجیب غریب چون چهرشم کمی زیباست خیلی زود ادمو طرف خودش جذب میکنه میخواستم ببیینم امکان داره چنین ادمی شیطان باشه باور کنید کارهای دیگیی هم انجام میده که نمیشه گفت میخواستم بدونم میشه چنین ادمی جن یا شیطان باشه خیلی ظاهر زیبایی داره وقتی از جن بعد میگی ناراحت میشه

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز
در ارتباط با موضوع جن و شيطان حرف‌هاي زيادي بين مردم نقل و گفته مي‌شود . برخي از آن ها صحت دارد و مباني علمي و ديني آن را تأييد مي‌کند اما بسياري از آن ها خرافاتي بيش نيست.
بر اساس آيات قرآن کريم، شيطان (ابليس) از جنس جنيان است.(1) جن موجود لطيفي است که به دليل وضع جسمي خود،‌از سرعت و حرکت خاصي برخوردار است . مي‌تواند به آساني در مدت کوتاهي از حوادث و رخدادهايي که در دورترين نقطه به وجود آمده است، خبردار شود. نيز مي‌تواند به صورت‌هاي گوناگون در بيايد . اما اين که بتواند خود را به صورت انسان‌ها نشان دهد، در اين باره دو ديدگاه وجود دارد:
برخي بر آن هستند که ابليس نمي‌تواند در شکل انساني ظاهر گردد، ولي در مقابل عده‌اي برآنند که دليلي بر محال بودن اين کار وجود ندارد ، به خصوص که در روايات در اين باره به نکته‌هايي اشاره شده که مي‌رساند شيطان به شکل‌هاي گوناگون از جمله به صورت انساني گاهي ظاهر مي‌شود. مثلا در قرآن آمده است :
«به ياد آوريد هنگامي را که شيطان، اعمال مشرکان را در نظرشان جلوه داد و گفت: هيچ کس از مردم بر شما پيروز نمي‌گردد و من همسايه شمايم، اما هنگامي که دو گروه (جنگجويان و حمايتِ فرشتگان از مومنان) را ديد، به عقب بازگشت و گفت: از شما بيزارم. چيزي را مي‌بينم که شما نمي‌بينيد» (2) از ظاهر اين آيه به دست مي‌آيد که شيطان مي‌تواند به صورت آدمي نمودار شود. (3)
در روايتي که در بسياري از کتب نقل شده، مي‌خوانيم قريش هنگامي که تصميم براي حرکت به سوي ميدان بدر گرفتند، از حمله طايفة بني کنانه ترس داشتند، زيرا قبلاً با هم دشمني داشتند. در اين هنگام ابليس در چهرة «سراقه بن مالک» که از سرشناسان قبيله بني کنانه بود، به سراغ آن ها آمد و اطمينان داد که با شما موافق و هماهنگم . کسي بر شما غالب نخواهد شد، اما به هنگامي که نزول ملائکه را ديد، عقب‌نشيني نمود و فرار کرد.(4)
از اين بيان معلوم مي‌شود که شيطان مي‌تواند به شکل برخي در آمده و براي مردم ظاهر گردد و مردم او را ببينند.
علامه طباطبايي در تفسير الميزان چندين روايت نقل کرده که در صدر اسلام در چند مورد (در جنگ‌ها و مقاطع مختلف) ابليس به شکل بعضي از کفار نمودار شده و با کفار سخن مي‌گفته، آن ها را به مخالفت با پيامبر تشويق ‌نموده است مثلا در روز رحلت پيامبر به صورت «مغيره بن شعبه» نمودار شد و مردم را بر ضد بني‌هاشم تحريک کرد. (5).
از مجموع اين گونه مطالب عده اي استنباط کرده اند که شيطان مي‌تواند به صورت انسان‌هاي بد طينت ظاهر شود . در قالب نصيحت و خيرخواهي آنان را به سوي گمراهي و ضديت با حق دعوت کند . در قالب‌هاي گوناگون مردم را در برابر حق قرار دهد!
منظور از ظاهر شدن شيطان اين نيست که از ماهيت حقيقي خود خارج مي‌شود و تغيير ماهيت دهد،
بلکه منظور آن است که در قوه حس و ادراک انسان به صورت‌هاي مختلفي محسوس مي‌شود، بدون اين که تبدل ماهيتي صورت گيرد.
در مقابل جمعي از مفسران از آيه:‌ «إنّه يريکم هو و قبيله من حيث لا ترونهم؛(6) در حقيقت او (شيطان) و قبيله‌اش شما را از آن جا که آن ها را نمي‌بيند،‌ مي‌بيند»غير قابل رؤيت بودن شيطان و جن را استنباط مي کنند، و مي گويند: معلوم مي شود که آدمي نمي‌تواند شيطان را با شکل و صورت خودش ببيند.
ظاهراً منافاتي بين اين دو ديدگاه و دو رويکرد وجود ندارد چون مراد آيه شايد عدم رؤيت شيطان، مربوط به صورت واقعي او باشد، يعني کسي شيطان را به صورت واقعيش نمي‌بيند، اما شيطان ممکن است به صورت انسان ناپاک و يا موجودي ديگر نمودار گردد و برخي او را بينند، اما در عين حال از بعضي روايات معلوم مي شود که انبيا(ع) ابليس را به صورت واقعيش ديده‌اند.(7)
امّا اين که شيطان يا جن از اسرار درون آدمي و نيت و قصد او خبردار باشد که مثلاً فردا چه کاري قصد دارد، انجام دهد، هرگز آن ها چنين علم و احاطة علمي ندارند. در هيچ جايي چنين ادعايي نشده به خصوص اين که اين گونه امور از مصاديق علم غيب است . علم غيب را غير از خدا و برخي بندگان پاک او (انبيا و اوليا) که از خداوند دريافت نموده‌اند، کسي ديگر نمي‌داند. شيطان هرگز چنين قدرت و صلاحيتي ندارد که از آن گونه امور خبردار شود.
البته شيطان نمي‌تواند به صورت پيامبر اکرم(ص) و پيامبران ديگر ظاهر شود.رسول الله فرمود:
«هر کس که مرا در خواب ببيند، پس مرا به واقع ديده است، زيرا شيطان به من تشبيه پيدا نمي‌کند و به شکل من ظاهر نمي‌شود».(8)
نيز روايت شده که شيطاني است «مذهّب» نام که بر هر صورتي ظاهر مي‌شود، مگر در صورت پيامبر و وصي پيامبر.(9)
شيطان نه تنها به صورت پيامبر و امامان ظاهر نمي‌شود، بلکه به صورت شيعيان پاک و اولياي الهي هم ظاهر نمي‌شود. رسول خدا فرمود: شيطان در صورت من درنيايد و نه در صورت احدي از اوصيايم و نه در صورت احدي از شيعيانش».(10)
پي‌نوشت‌ها:
1. کهف (18)آيه 50.
2. انفال (8) آيه 48.
3. تفسير نمونه، ج 7، ص 201، نشر دارالکتب الاسلاميه، تهران، 1329 ش.
4.. شيخ صدوق، امالي، مجلس پانزدهم، حديث 10.
5. الميزان، ج 9، ص 110، نشر دار الکتب الاسلاميه، تهران، 1379 ش.
6. اعراف (7) آيه 27.
7. تفسير نمونه، ج 7، ص 20.
8 . محدث قمي، سفينة البحار، ج 1، ماده شطن، ص 699.
9. همان.
10 . شيخ صدوق، امالي، مجلس يازدهم، ح 10.

بنام خدا.باعرض سلام وخسته نباشیدخدمت یکایک شماعزیزان محترم.چون بناندارم زیادوقت ارزشمندشمااساتیدمحترم رابگیرم مطلبم راخیلی خلاصه بیان میکنم.اینجانب 41سال سن دار

بنام خدا.باعرض سلام وخسته نباشیدخدمت یکایک شماعزیزان محترم.چون بناندارم زیادوقت ارزشمندشمااساتیدمحترم رابگیرم مطلبم راخیلی خلاصه بیان میکنم.اینجانب 41سال سن دارم دارای 2فرزندپسر15و10ساله هستم درسال1382عمل وزکتومی(بستن لوله مردان)انجام دادم درسال1385بنابه دلایلی همسرم ازمن جداشدوپس ازدریافت مهره خود(نیمی نقدی ومابقی قسطی)بجز2فرزندم هرچه داشتم برداشت ورفت وپس ازگذشت عده خود بلافاصله بایکی ازدوستان نامشروع خود ازدواج وزندگی جدیدی راشروع کرد.من که درآن زمان فرزندانم11و6ساله بودن وشکست روحی سنگینی خورده بودم وازداشتن نعمت پدرومادرنیزمحروم بودم مجبورشدم مجدداازدواج کنم.همسرجدیدم حدود7ماه ازخودم کوچکترومتاسفانه ایشان هم که هنوزازدواج نکرده بودنددارای مشکلات عصبی هستندبطوری که بایدروزانه 3نوبت از2نمونه قرص اعصاب ومادامالعمر استفاده کنندولی به من گفته بودندکه ایشان روزی 1قرص میخورد.قبل ازازدواجمان من باایشان وخانواده اوصحبتهایی کردم من جمله اینکه امکان بچه دارشدنم باتوجه به نظرپزشکان که اگرمجدداعمل جراحی بکنم 50%بیشترنیست باقبول این شرط باایشان ازدواج کردم که متاسفانه درازدواج دومم نیزخیلی موفق نبوده ومشکلات عدیده ای من جمله عصبی بودن هردوی ماوگاه گاهی وجود بجه های من واختلافات اخلاقی وزندگی گذشته من ومواردریزودرشت دیگری که درسایرزندگیهای مشترک معمول است متاسفانه زندگی شیرینی رابرایمان رقم نزده وحتی چندمورد کارمان رابه نزدیک مرزجدایی کشاند که باوساطت اطرافیان برطرف شد(ببخشیداگرتوضیحاتم کمی طولانی شده سوالم راذیلا مطرح میکنم) حال باتوجه به عرایض فوق وطبق قراری که باهم گذاشتیم مبنی برانجام مجددعمل جراحی جهت بازکردن لوله وبچه دارشدنم /اینجانب اصلاوتحت هیچ شرایطی صلاح نمی دانم که مجددا بچه داربشم درحالی که همسرم اصراربربچه دارشدن دارن.حال اگرمن عمدا بچه دارنشوم دراین زمینه مدیون همسرم میباشم وگناهی مرتکب میشوم یاخیر؟اگرلطف بفرمائیدوحکم شرعی این موضوع رابه آدرس ایمیل(بفرستیدودراین زمینه من درب وداغون راراهنمایی بفرمائی بینهایت سپاسگذار میشوم ودعایتان میکنم.انشاءالله که خود وخانواده محترم همیشه شادو سلامت وپاینده باشید وعاقبت بخیرباشید.منتطرجوابتان هستم برایم دعاکنید باتشکرفراوان.

اگر ايشان قبل از ازدواج با شما از شرايط تان باخبر بوده ، قطعاً در صورت عدم اقدام به بچه دار شدن شرعاً هيچ گونه دِيني بر شما نيست . در صورت بچه دار نشدن به هيچ وجه مديون ايشان نمي باشيد. حتي اگر ايشان از پيش از وازکتومي شما خبر نداشته، باز هيچ دين و تعهدي بر شما براي اقدام به عمل باز کردن لوله ها وجود ندارد. با اين وصف در هر دو صورت هيچ لزوم شرعي و اخلاقي براي باز کردن لوله تان نداريد. از نظر روانشناختي نيز اين کار به هيچ وجه به مصلحت شما نمي باشد .دير يا زود موجبات پشيماني شما را فراهم خواهد آورد. بهتر است از همين امروز به فکر فردا باشيد . اين بار پس از وقوع مشکل درصدد چاره جويي برنياييد. اصل مهم و حياتي پيشگيري و دورانديشي اقتضا مي کند با پيش بيني احتمالات (از جمله احتمال طلاق ايشان) براي ماه ها و سال هاي آينده خود از همين امروز به فکر چاره باشيد. چه بسا به غير از تن دادن به خواسته ها ي نامعقول همسر دوم تان راه هاي ديگري از تمهيد تدريجي براي ازدواج موقت يک يا چند ساله يا مورديابي بهتر و همه جانبه تر براي ازدواج دايم (در صورت جدايي احتمالي ايشان) وجود داشته باشد. آدم عاقل همه تخم مرغ هاي خود را در يک سبد نمي چيند و همه جوانب امور را با هم مي بيند. البته اين هشدارها به هيچ وجه نافي تلاش همه جانبه شما براي بهينه سازي زندگي نيست ( بايد با تمام وجود براي حفظ اين زندگي کوشش نماييد) بلکه از جهت پيش گيري از تکرار اشتباهات گذشته است.

سلام .... خواهش می کنم کمکم کنید . بابا اگه نمی تونید و یا به انحای مختلف وقت نمی کنید و یا حجم کاراتون زیاده قول کمک ندید. من خیلی گرفتارم و همسرم دیر بجنبم رف

سلام .... خواهش می کنم کمکم کنید . بابا اگه نمی تونید و یا به انحای مختلف وقت نمی کنید و یا حجم کاراتون زیاده قول کمک ندید. من خیلی گرفتارم و همسرم دیر بجنبم رفته و زندگیم از هم .... خدایی نکرده.... کمکم کنید.اول بگید می تونید و وقت دارید و یه سایت خصوصی بگید منم حرفای خصوصیمو بگم.... واقعا واسه این مملکت متاسفم که یهئ مرجعی نداره که زوجین در کمال ارامش برن و مشکلشونو بگن و کسی هم دست درازی به زن ادم نکنه.... خودتون می دونید منظورم جیه... منتظر جوابم.... التماس دعا به امید ظهور امام عصر روحی فداه

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز بسيار خوب است كه تمام جوانب احتياط را رعايت مي كنيد . نسبت به اين مسأله كه ممكن است برخي روان شناسان و روان درمانگران نيز از تقواي لازم برخوردار نباشند. اما در هر صورت بسياري از روانشناسان نسبت به مسايل حرفه اي خود متعهد هستند . نبايد ماية نگراني شما باشد. اغلب تجارب منفي افراد ناشي از اعتمادهاي نابه جاي ابتدايي است. مثلاً به افرادي كه داراي هيچ گونه تحصيلاتي نيستند ، مراجعه مي كنند و بيش تر آسيب ها از همين ناحيه صورت مي گيرد. اگر مشكل خانوادگي شما چنان حاد است كه مراجعه به اين يا آن سايت مشكل شما را برطرف نمي سازد. به يك خانواده درمانگر با تجربه نياز داريد. اين يك انتظار نادرست است كه دچار بحران باشيم، آن هم به مدت طولاني و حالا چند توصيه يا نصيحت ساده بتواند مؤثر واقع شود. اما ممكن است بگوييد پس اين همه زحمت براي چيست؟ در اين مقام در صدد اراية راهنمايي هستيم . افراد را به طور مناسب به افراد متخصص راهنمايي مي كنيم . البته تعداد قابل توجهي از افراد هم داراي يك مسأله كوچك هستند و نه در حد يك بحران. هر اندازه شدت و گستره يك آسيب بيش تر باشد، نياز به مراجعه ضروري تر خواهد بود. همان گونه كه نمي توان با ارسال صدها نامه مكانيك يا آْشپز شد، درمان هم نمي تواند بدون حضور درمانگر صورت پذيرد؛ افراد مبتلا به مشكل گاهي نمي توانند براي خودشان كاري كنند و مشكل خودشان را برطرف نمايند. مثال ساده اي در اين زمينه ترك سيگار است. فقط كافي است كه افراد اراده كنند كه نكشند؛ اما مي بينيم كه ترك اين رفتار بدون مراجعه براي ترك بسيار پيچيده است. در موارد خانوادگي مسايل از اين نيز فراتر هستند. با وجود اين خواهشمنديم براي يك گفتگوي تلفني و ارايه جزييات بيش تر با سرويس رايگان همين مركز با شمارة 096400 تماس حاصل فرماييد. در اين جا ديگر مطمئن باشيد كه جاي هيچ گونه سوء استفاده اي نخواهد بود . با وجود درج نشدن شماره تان كسي هم شما را نخواهد شناخت.

برای رفع وابستگی به جنس مخالف چه کار کنم؟

 

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم : هر كارمهمى كه با بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم آغاز نشود ، بى فرجام است . كنزالعمّال : 2491 منتخب ميزان الحكمة : 282

 

پرسش 1:
علاقه شرح
دختري هستم 21ساله و يکي از دانشجويان ترم 5پيام نور.در ترم اول با پسري آشنا شدم و اين آشنايي با کلاس رفع اشکال رياضي که اين شخص گذاشته بود شروع شد ........
پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
ضمن تحسين شما براي برخي اقدامات خويشتن دارانه (مانند به حداقل رساندن مواجهه با ايشان)
اصل علاقمندي، نه يک اصل ماورايي و رمانتيک، بلکه يک ناشي از يک اصل بسيار ساده روان‌شناختي است. اين اصل ساده ، اصل مجاورت است. خواه ناخواه وقتي دو نفر براي مدتي در مجاورت يکديگر قرار مي‌گيرند، به تناسب و توافق ويژگي‌هاي شخصيتي طرفين و همچنين شرايط فيزيولوژيک آن دو ، به هم علاقمند مي گردند.علاقمندي به جنس مخالف به شدت تحت تأثير انگيزه‌هاي ناهشيار يا هشيار جنسي مي‌باشد(هر چند به نظر شما از روي هوس نباشد).
صرف علاقمند شدن نشانگر وقوع هيچ حادثه و رويداد خاصي نيست. بالاخره هردختري اگر اصل مهم پيشگيري را رعايت نکند، مي‌تواند بدون هيچ هزينه‌اي علاقمند به يک جنس مخالف گردد.
جملاتي مانند: «در ترم اول با بسري آشنا شدم و علاقه من نسبت به اين شخص هر روز بيشتر و بيشتر شده »، « اين شخص داراي ويژگي هايي است که مرا تحت تاثير قرار مي دهداز جمله با ايمان ،درس خوان ،فعال و...» و ... همگي از عدم مديريت هيجاني شما حکايت دارد. هيجان‌هايي که يکي پس از ديگري بدون خويشتنداري ،تمام زواياي وجود شما را تسخير کرده است. اصل پيشگيري در اسلام و روان‌شناسي حکم مي‌کند که فرد با حفظ حريم نگاه و مجاورت زياد (و رعايت اين مطلب که طرف مقابل ،چه بپذيريم ،چه نپذيريم فردي نامحرم است) از ورود به خطوط قرمز الهي پرهيز نمايد. اگر فردي به هر دليل به اين امور، اعتقادي نداشته باشد ،ثمره‌اش چيزي جز اشتغال ذهني، فرسودگي رواني، افول عزت نفس، افت تحصيلي، خروج از زندگي طبيعي و از همه مهم‌تر افت معنوي نمي‌باشد.
در هر صورت بايد بدانيد:
1ـ درست است در کوتاه مدت به صفر رساندن ديدار موقتاً باعث تشديد وابستگي عاطفي شما مي‌گردد ،ولي تجربه نشان داده است در ميان مدت و با مرور زمان کم کم وابستگي عاطفي به حداقل ممکن مي‌رسد. کاهش تدريجي عشق و علاقه شما به ايشان از طريق استمرار بخشي به عدم ديدار (در حد امکان) هر چند به صفر نگرايد ، ولي موفقيت شما در اين مهم ،زمينه‌ساز موفقيت‌هاي بزرگ در زمينه عزت نفس، اعتماد به نفس، تقويت اراده، رشد معنوي، سربلندي در آزمايش‌هاي الهي آتي، ازدواج ملاک‌مند و عاقلانه (نه احساسي)، ارتقاي سطح تحصيلي و شغلي،‌... و ده‌ها موفقيت ديگر مي‌گردد.
دختري که عزت نفسش به خاطر يک علاقه‌مندي ساده به حراج نمي‌گذارد، اراده بالاي خود در مديريت هيجانات و عواطف به نظاره مي‌نشيند، از طريق به صفر رساندن وابستگي‌اش به هر کس غير از خدا پا در سلوک معنوي مي‌ گذارد، به علاقه‌مندي به چشم آزمايش مي‌نگرد (نه يک واقعه رمانتيک)، براي ازدواج موفق، ديدي همه جانبه و ملاک‌مند دارد و در چند مؤلفه مثبت اوليه متوقف نمي‌گردد، بدون کوچک ترين وا دادگي و سر خم کردن و تضييع عزت نفس به دنبال دو طرفه کردن عشق نيست ، واقعاً موفق است.
2ـ استمرار اين روند آسيب‌زا علاوه بر اينکه به احتمال 95/0 به ازدواج منجر نمي‌گردد (چرا که ده‌ها مانع مختلف بر سر راه اين ازدواج است) شما را براي هميشه از يک ازدواج عزتمندانه (با خواستگاري ديگر) محروم مي‌نمايد.
تبعات عدم خويشتنداري ساده تا پايان عمر شما را رها نمي‌کند .استمرار علاقه مفرط شما به اين پسر سايه سنگيني بر ازدواج شما با هر فرد ديگري مي‌اندازد . در صورت ازدواج با ايشان هم شما آن عزت نفس لازم و آن ابهت و اقتدار کافي براي اداره زندگي نخواهيد داشت.
4ـ استقلال عاطفي ـ رواني و عزت نفس از جمله مهم‌ترين خصوصيات هر انسان است . در مورد شما متأسفانه از سطح پاييني برخوردار است. دختران با عزت نفس و استقلال رواني بالا در مقابل استثنايي‌ترين خواستگاران نيز (تا زمان جاري ساختن صيغه عقد) از ابهت خود نمي‌کاهد . ارزشمندي دروني‌شان را بالاتر از آن مي‌دانند که رفتاري غير عزتمندانه و ملتمسانه از خود نشان دهند.
ازدواج مقتدرانه با يک خواستگار متوسط به مراتب از ازدواج غير مقتدرانه با يک خواستگار سطح بالا موفق‌تر، شيرين‌تر و پايدارتر است.
به هر ترتيب ظواهر امر نشان مي دهد به برخي نکات و توصيه هاي گذشته توجهي نشان نداده ايد، ولي توصيه مي‌شود رفتارها و تصميمات آتي خود را کمي منطقي تر و دور انديشانه‌تر و با کمک مشاورين آگاه (که معمولاً در هر دانشگاهي وجود دارد) رقم بزنيد.

برای رفع سردی رابطه جنسی نسبت به همسر چه کار کنم؟

 

امام سجّاد عليه السلام: حقّ آن‏كه به علم‏آموزى اداره‏ات مى‏كند (يعنى حق استادت) ، بزرگداشت اوست ، و حفظ احترام مجلس او و نيك گوش دادن به گفتارش . تحف العقول

 

پرسش 1:
طلاق شرح اجمالا: مدت 5 سال است که با همسرم زندگي مي کنم اما از نظر روابط جنسي بسيار نسبت به هم سرد هستيم.
پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
توجه شما را به نکات ذيل جلب مي‌نمايم:
1ـ مشکل شما از طريق مراجعه به متخصصان امور جنسي (نه هر روان‌شناس و روان‌پزشک) که به آنها سکس‌تراب مي‌گويند ،تا حد زيادي قابل درمان است.درمانگراني مانند فريدون محرابي، ماهيار آذر، محمدعلي بشارت، راحله اماني، علي اسلامي نسب، بهنام اوحدي و...(که از طريق جستجوي اينترنتي يا 118 در تهران قابل دسترسي مي‌باشند) قابل توصيه مي باشند.
امروزه کلينيک‌هاي متعددي در تهران و برخي مراکز استان‌ها وجود دارند . با استفاده از جديدترين شيوه‌ها و داروها و به کارگيري مدرن ترين وسايل توانبخشي و درمان جنسي در صد بالايي از مشکلات زناشويي و جنسي را حل مي‌نمايند.
2ـ نبايد به بهانه سردي روابط به تطهير ذهني روابط ناسالم خود بپردازيد ،چرا که علاوه بر تشديد مشکلات جنسي، شما را به درد بي‌درمان تنوع‌طلبي جنسي دچار مي‌سازد. تنوع‌طلبي جنسي (حتى به صورت شرعي) از جمله خطرناک‌ترين و ضربه‌زننده‌ترين امور به دين و دنياي فرد محسوب مي‌گردد.
3ـ توصيه مي‌شود براي جبران خلأهاي جنسي خود به انتحار جنسي دست نيازيد ،چرا که بي‌مبالاتي و انتحار جنسي شما را در کام افسردگي و اضطراب روزافزون فرو مي‌برد، مضافاً بر اين که آخرت شما را نيز به نابودي مي‌کشاند.
4ـ در حد امکان و با رعايت همه جوانب امر به جاي طلاق همسر اول به ازدواج دوم (به صورت دائم يا موقت) بينديشيد. در برخي زنان پذيرش همسر دوم (دايم يا موقت) به مراتب از پذيرش طلاق آسان تر است. اين امر به مديريت شما و با استفاده از تكنيك هاي روان شناختي امكان پذير مي گردد.
5ـ اگر هيچ کدام از اين فروض قابل انجام نيست ، براي رهايي از آتش غضب الهي(....براي بنده مفسده انگيز شده است... ادامه اين رابطه فعلي با همسرم مرا به سمت مفسده هايي سوق داده و مي دهد) چاره‌اي جز تن دادن به مکروه ترين حلال خدا يعني طلاق نيست.
طلاق در برخي شرايط حاد نه تنها جايز است بلکه اقدام به آن واجب و ترک آن حرام است.
موفق باشيد.

 

امام على عليه‏السلام : عـالـم كـسى است ، كه از دانش سير نـشود و وانمود به سير شدن از آن نيز نكند . غرر الحكم : 1740 منتخب ميزان الحكمة : 402

 

پرسش 1:
پسر 17 ساله شرح با سلام من پسر 17 ساله اي هستم که بيشتر اوقات در خانه تنها مي شوم و وسايل گناه هم در خانه وجود دارد از قبيل:(ماهواره-اينترنت). وقتي در خانه تنها هستم شيطان به سراغم مي آيد و مرا وادار به گناه مي کند؟
پاسخ:
سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
اقدام به ارسال اين نامه بيش از هر چيز از روح پاک و خويشتن‌دار شما حکايت دارد، ان شاء الله در آينده جزء پاک ترين افراد جامعه باشيد.
در هر صورت توجه شما را به نکات ذيل جلب مي‌نمايم.
1ـ ارائه هر راهکاري متوقف بر خواست و اراده قطعي شماست. قوي ترين راهکارها بدون خواست واقعي شما روي کاغذ باقي مي‌ماند.
2ـ خود را دست و پا بسته فرض نکنيد . بسياري از جوانان اين مرز و بوم در شرايطي به مراتب بدتر از شرايط شما براي پاکي خود از هيچ کوشش فرو گذار نکرده‌اند. پس شما هم کمي به خود آييد و اراده پولادين خود را دست‌کم نگيريد.
3ـ خويشتن‌داري بدون پاکسازي جانانه محيط کاري بي‌معناست . براي نيل به پاکي چاره‌اي جز پاکسازي محيط از وسايل و تجهيزات تحريک‌زا نداريد. حذف فيزيکي برخي امور مانند حذف تجهيزات اتصال به اينترنت مانند: مودم، سيم رابط، فيلتر شکن در کنار حذف ذهني برخي امور مانند نياز کاذب به استفاده از اينترنت و وب‌گردي و... جزو ضروريات پاک زيستن است.
استفاده از اينترنت براي شما يك جوان 17 ساله ، هيچ ضرورتي ندارد . اگر چنين چيزي نباشد ، از موفقيت هاي زندگي بازمانده و نمي توانيد به‌ آنها دست يابيد. حتي اگر استفاده هاي مثبت نيز از آن خواسته باشيد ، مي توانيد در محيط هاي عمومي از آن استفاده كنيد.
بسياري از افراد ، در عين حال كه متأهل هستند ، براي حفظ سلامت خود و خانواده به حذف فيزيکي اينترنت در محل زندگي خود پرداخته‌اند.
روشن است كه با وجود اينترنت و ماهواره در خانه و تنها ماندن در خانه ، هر گونه توصيه اي براي حفظ پاكي جواني كه در اوج لذت جنسي است
، توصيه هاي نوموفق و غير كارآمد خواهد بود.
4ـ به دور از هر گونه بهانه‌تراشي به راحتي هرچه تمام‌تر مي‌توانيد با حذف فيزيکي موارد فوق يا درخواست مستقيم يا غير مستقيم از والدين خود (به بهانه کنکور و درس خواندن) براي رمزدار نمودن موقتي رايانه يا قفل کردن شبکه‌هاي مستهجن فاصله رواني و فيزيكي خود را با استمنا بيشتر و بيشتر نماييد.
5ـ قبول نماييد که از يک سو انگ غير عملي زدن به هر راهکاري بسيار ساده است و مي‌توان هر راهکاري را به بهانه‌اي از کار انداخت و از سوي ديگر به دور از هر گونه آسمان و ريسمان بافتن مي توان با انجام ساده‌ترين راهکارها راه پاکي را پيمود.
6ـ تنهايي‌هاي مکرر (حتي بدون وجود کوچک ترين وسايل تحريک‌زا) بسترساز بسياري از گناهان جنسي و غير جنسي است. پس جدا از راهکارهاي بالا براي به حداقل رساندن آن بايد چاره‌اي بينديشيد. اين موضوع نيز از جمله اموري است که به عزم جدي شما نيازمند است. راهکارهاي متعددي مانند:
الف) ثبت نام در باشگاه ورزشي يا کلاس‌هاي آمادگي کنکور براي به حداقل رساندن زمان تنهايي.
ب) قرار ملاقات درسي با همکلاسي‌ها يا فاميل در خانه يا بيرون از خانه براي تنها نبودن.
ج) حضور حداقلي در خانه و سپري کردن اوقات تنهايي در کتابخانه مسجد و فضاي سبز و...
د) و ...
با توسل به مکانيزم‌هاي دفاعي خود براي توجيه ارتکاب به گناهان بهانه‌هاي متعددي مي تراشيم، بهانه‌هايي که راه را بر هر مشاور خيرخواهي ببندد ولي در عين حال همه ما نيک مي دانيم در بدترين و حادترين شرايط (حتى در قلب بي‌بند و بارترين کشورها)نيز مي توان پاک زيست و يک لحظه از مسير پاکي جدا نشد.
موفق باشيد.

صفحه‌ها