جناب آقای قائتی،استادگرامی با سلام من دختری 22ساله هستم.پسری 28 ساله که گویاشغلش دبیری است شدیدا به بنده ابراز علاقه می کند.طبق گفته های خودش فردی مومن وحافظ کل قران است.وطبق گفته های خودش،به قصدازدواج پاپیش گذاشته است.من حدود2ماه در حدبسیار کم،درحدی که قرارگذاشتیم همدیگرراملاقات کنیم بااوبودم.امااوشدیداوابسته شده است.من بعدازملاقات بااوخواستار اتمام این رابطه شدم.اما اوشدیدامخالف است. دلایل مخالفت من: *بعدازاین دیداراوگفت سفری به کشورترکیه داشته و در آنجا بازنان رابطه جنسی دشته است.برای شرعی شدن این رابطه با آن زنان صیغه محرمیت خوانده است. آقای قرائتی،این مساله اصلابرایم قابل هضم نیست.اصلا هم این مساله بافردی که حافظ قرآن است جور درنمی آید. ناگفته نماند که اوحالا می گویداین حرف رافقط برای امتحان کردن من گفته است. آقای قرائتی مگرمی شودازکنارچنین حرفی گذشت. *ازمن خواست در خانه ای با هم تنها باشیم.گفت فقط می خواهم باهم راحت حرف بزنیم.امامن نپذیرفتم.آقای قرآئتی اصلا این کارباعقل وشرع جور درنمی آید. *ازلحاظ ظاهری هم به دلم نمی نشیند. *1-2بارهم دستش رابه من زده و من هرباربااومشاجره داشتم. ........... آقای قرآئتی،اوفقط نفرینم می کند و ادعا دارد خیلی مرا دوست دارد.گرچه ظاهرااینطور است. حالا لطفاراهنمائیم کنید که باوجود علاقه شدید او و مسائلی که عرض کردم،اگربه او جواب مثبت ندهم،ممکن است درآینده آه و نفرینش دامنگیر من شود؟اگر حتی 1% احتمال دهیم که حرفهایش صادقانه بوده باشد چه؟آه او حق من خواهد بود؟ چکار باید بکنم. باتشکر
پرسش 1:
منظور از ولايت تکويني و ولايت تشريعي انسان چيست؟(با توجه به آيه فتبارک الله احسن الخالقين)*
پاسخ:
ولايت واژه اي عربي است كه ازكلمه ي وَلْي گرفته شده است.وَلْي در لغت عربي، به معناي آمدن چيزي است در پي چيز ديگر؛ بدون آن كه فاصله اي ميان آن دو باشد . لازمه ي چنين تواني و ترتّبي،قرب و نزديكي آن دو به يكديگر است. ازاين رو، اين واژه با هيئت هاي مختلف(به فتح و كسر) درمعانيِ حبّ و دوستي ، نصرت وياري، متابعت و پيروي، و سرپرستي استعمال شده كه وجه مشترك همه اين معاني همان قرب معنوي است.
ولايتِ به معناي سرپرستي، خود داراي اقسامي است و بايد هريك توضيح داده شود تا روشن گردد كه دراين مسأله، كدام يك از آنها مورد نظر مي باشد.
ولايت تكويني، ولايت برتشريع، ولايت تشريعي
ولايت سرپرستي، چند سنخ است كه به حسب آن چه سرپرستي مي شود(مُولّي عليه) متفاوت مي گردند. ولايتِ سرپرستي، گاه ولايت تكويني است، گاهي ولايت بر تشريع است، وزماني ولايت درتشريع. ولايت تكويني به دليل آن كه به تكوين و موجودات عيني جهان مربوط مي شود، رابطه اي حقيقي ميان دو طرف ولايت وجوددارد و ولايتي حقيقي است، امّا ولايت برتشريع و نيز ولايت درتشريع با دوقسم خود- كه درصفحات بعدي توضيح داده مي شود- همگي ولايت هاي وضعي و قراردادي هستند؛ يعني رابطه ي سرپرست با سرپرستي شده، رابطه ي علّي ومعلولي نيست كه قابل انفكاك و جدايي نباشد.
ولايت تكويني يعني سرپرستي موجودات جهان و عالم خارج وتصرف عيني داشتن درآنها؛ مانند ولايت نفس انسان بر قواي دروني خودش. هرانساني نسبت به قواي ادراكي خود مانند نيروي وهمي و خيالي و نيز بر قواي تحريكي خويش مانند شهوت و غضب، ولايت دارد؛ براعضا و جوارح سالم خود ولايت دارد؛ اگر دستور ديدن مي دهد، چشم او اطاعت مي كند و اگر دستور شنيدن مي دهد، گوش او مي شنود .اگر دستور برداشتن چيزي را صادر مي كند، دستش فرمان مي برد و اقدام مي كند؛ البتّه اين پيروي و فرمانبري، درصورتي است كه نقصي دراين اعضا وجود نداشته باشد.
بازگشت اين ولايت تكويني، به علّت ومعلول است. اين نوع از ولايت،تنها بين علّت ومعلول تحقّق مي يابد و براساس آن، هرعلتي، وليّ و سرپرست معلول خويش است و هرمعلولي، مولّي? عليه و سرپرستي شده و درتحت ولايت و تصّرف علّت خود مي باشد.
ازاين رو، ولايت تكويني (رابطه ي علّي ومعلولي) ، هيچ گاه تخلّف بردار نيست . نفس انسان اگر اراده كند كه صورتي را درذهن خود ترسيم سازد، اراده كردنش همان وترسيم كردن وتحقّق بخشيدن به موجود ذهني اش همان.
نفس انسان، مظهر خدايي است كه: « انّما أمرُهُ إذا أراد شيئاً أن يقول له كُن فيكون»(1 ) هرگاه چيزي را اراده كند و بخواهد باشد،آن چيز با همين اراده و خواست ، در حيطه نفس، موجود و متحقّق مي شود. وليِ ّواقعي و حقيقي اشيا و اشخاص كه نفس همه ي انسان ها در ولايت داشتن مظهر اويند،فقط ذات اقدس الهي است؛ چنان كه در قرآن كريم ولايت را در وجود خداوند منحصر مي كند و مي فرمايد: « فالله هو الوليّ»(2).
ولايت بر تشريع، ولايت برقانونگذاري وتشريع احكام است ،يعني اين كه كسي، سرپرست جَعْلِ قانون و وضع كننده ي اصول و مواد قانوني باشد. اين ولايت كه درحيطه ي قوانين است و نه دردايره ي موجودات واقعي و تكويني، اگر چه نسبت به وضع قانون تخلّف پذير نيست، يعني با اراده مبدء جَعل قانون، بدون فاصله ، اصل قانون جعل مي شود، ليكن درمقام امتثال، قابل تخلّف وعصيان است؛يعني ممكن است افراد بشر، قانونِ قانونگذاري را اطاعت نمايند . ممكن است دست به عصيان بزنند وآن را نپذيرند؛ زيرا انسان برخلاف حيوانات،آزاد آفريده شده و مي تواند هريك از دو راه عصيان و اطاعت را انتخاب كند و در عمل آن را بپيمايد. تنها قانون كامل وشايسته براي انسان، قانوني است كه ازسوي خالق انسان وجهان و خداي عالِم و حكيم مطلق باشد . ولايت برتشريع و قانونگذاري ، منحصر به ذات اقدس اله است، چنان كه قرآن كريم دراين باره فرموده است:« إن الحكم إلاّ لله».(3)
ولايت تشريعي يعني نوعي سرپرستي كه نه ولايت تكويني است ونه ولايت برتشريع وقانون ،بلكه ولايتي است درمحدوده ي تشريع و تابع قانون الهي كه خود بردوقسم است: يكي ولايت بر محجوران و ديگري ولايت بر جامعه ي خردمندان.
پي نوشت ها:
1. يس، آيه 82 .
2. شوري ،آيه 9.
3. يوسف(ع)،آيه 67.