با سلام وخسته نباشيد.پارسال ماه رمضان بود برحسب اتفاق با دختري بنام مريم آشنا شدم.اول ارتباط سطحي بود.ولي با گذشت زمان بهش وابته يا ازش خوشم اومد.مريم بچه شاهرود ومن بچه اصفهان.خواستم ببينمش به خاطر همين برنامه ريزي كردم برم شاهرود.چون شاهرود بمشهد نزديك بود گفتم ميرم مشهد زيارت بعدميرم شاهرود.برحسب اتفاق مريم هم باخانوادش اومدن مشهد.مريم ديدم وازش خوشم اومد.ورابطمون ادامه دات تا اينك ن پيشنهادازدواج بهش دادم.اونم موافقت كرد.برا اينكه من با خانوادم هيكار پنهاني نداشتم وبخاطراينكه رابطه نامشروع نشه به خانوادم گفتم.ولي مريم ميترسه به باباش ومادرش بگه.ولي خواهراش ميدونند.با اجازهپدرم رفتم شاهرود اما اينبار براي صحبت كردن راجع به زندگي وشناخت بيشتر.بعداز اومدن من خانواده مريم برخورد بدي با مريمكردن واون تو خونه حبس كردن.مريم هم به من گفت از اين زندگي خسته شده ومن تحت فشار گذاشته كه به پدرم بگم زگ بزنه خونشون برا مقدمات خواستگاري.من كم اوردم از طرفي مريم دوست دارم ازطرف ديگه من شرايطم جور نيست چون من برادر مجرد بزرگتراز خودم دارم.خواهشي كه دارم من راهنمايي كنيد چكار كنم؟آيا من با مريم كه عاشق هم هستيم خوشبخت وعاقبت بخير ميشم؟اينكه پدرومادرش نميدمننداشكالي داره؟واينكه ازهم دوريم؟
با سلام و تشکر از اعتماد شما نسبت به مرکز.
يکي از توصيه هاي اصلي و هميشگي روانشناسان به دختران و پسران آن است که خود را از ارتباط پيش از ازدواج دور سازند. مشكلاتي .كه در نامه بيان شده، پيامد تنها يكي از آن ها است.
اين نوع ارتباط ها حتي اگر با قصد ازدواج باشد و تمام شرايط براي دو طرف قابل قبول شد، خانواده و مسايل بسياري ديگر مي تواند مانع از آن شود، اما عشق و علاقه هاي ايجاد شده به زودي از بين نرفته ، عوارض آن حتي بعد از ازدواج ها نيز باقي مي ماند.
عشق هاي پيش از ازدواج مانع از دستيابي به يک شناخت صحيح مي باشد. هنگامي که افراد به يکديگر وابسته مي شوند، ذهن آن ها دچار يک سوگيري شده ، نمي تواند به ارزيابي بي طرفانه در خصوص فرد مقابل بپردازد . به همين دليل تمام شناخت هايي که تاکنون با آن روبرو بوده ايد، فاقد اعتبار بوده ، لازم است براي بار ديگر بدون يک احساس وابستگي آن ها را نظاره کنيد. زمينه دستيابي به اين شناخت واقعي تنها هنگامي فراهم مي گردد که از اين رابطه فارغ باشيد.
يکي از اشتباهات اساسي هنگامي رخ مي دهد که افراد به تنهايي و بدون والدين خودشان براي امر ازدواج اقدام مي کنند . والدين پي مي برند که اين اقدامات پيشروانه است. اين اقدامات جسورانه گاهي باعث مخالفت و مقاومت والدين دختر مي گردد. در اين شرايط ضرورت دارد که پسر به اتفاق والدين به ادامه امور بپردازد . با جلب اعتماد خانواده مقابل نشان دهد که هيجان پذير نيست . توانايي اداره مسايل را به تنهايي دارد. در اين شرايط پافشاري و ادامه دادن به روابط پنهاني به معناي ناديده انگاري نگراني هاي والدين فرد مقابل است . به طور طبيعي موجب بروز واکنش هايي متضاد دربرابر فرد مقابل خواهد بود.
اگر واقعاً شرايط شما چنان است که نمي توانيد با او ازدواج کنيد و نمي توانيد شرايطي را فراهم آوريد که به صورت رسمي نسبت به يکديگر هم متعهد باشيد و در آينده ازدواج کنيد. چرا اقدام کرده ايد؟ چرا دختر را در چنين وضعيتي قرار داديد؟ البته خود دختر نيز در اين بازي و رابطه مقصر است و نتايج آن را نيز بايد بپذيريد. هميشه نتيجه آن نيست كه مطلوب باشد. دختر بايد توانمندي خود را نيز افزايش دهد. به هر حال هر يک از ما بايد فرا بگيرد امکان اين هست که در زندگي برخي از چيزها مطابق ميل ما پيش نرود.
وابستگي و ضربه هاي رواني ناشي از عدم امکان ازدواج نيز يکي ديگر از مشکلاتي است که افراد اغلب با آن روبرو هستند . در موارد بي شماري شاهد آن بوده ايم. تمام آنچه گفته شد، الزاماً نبايد شما را به اين نتيجه برساند که اين ازدواج را فراموش کنيد و به فكر موارد ديگري باشيد، بلکه
اين مسير براي دستيابي به يک ارزيابي واقعي کافي نيست.
ازدواج از روي ترحم( نه براي شما و نه براي او) به هيچ روي صحيح نيست .اگر احساس مي كنيد كه هنوز شرايط آن نداريد و نمي توانيد مسئوليت پذير باشيد و صرفاً به خاطر دختر يا ترحم به او و اجابت به خواسته او مي خواهيد اقدام به ازدواج كنيد، به هيچ وجه صحيح است.
با توجه به روحيات ذكر شده از مريم، احتمال برخي از مشكلات روحي در ايشان بسيار است . نياز به مراجعه به مشاور يا روان پزشك داشته و بايد درمان شود.
والسلام. خدانگهدارتان!