مشاوره

با سلام و خسته نباشید به شما من جوانی هستم 25 ساله الان بیش از چند ساله که درگیر مسئله خودارضایی هستم.لطفا منو راهنمایی کنید که چگونه میتوانم این کار را ترک کنم. و این موضوع چه تاثیری در زندگی من می گذارد با تشکر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
يک پرسش کلي را مطرح فرموده ايد . بهتر بود که تمام شرايط تحقق اين رفتار و جزييات بيش تري را دربارة شرايط و امکان ازدواج خودتان شرح دهيد. هميشه به ياد داشته باشيد که ما در گرفتن مشاوره يک فردي خاص و منحصر به فرد هستيم که شرايط مان نيز با ديگر تفاوت دارد. اما به صورت کلّي بايد گفت که مسألة خودارضايي هميشه به عنوان يک اختلال مرتبط با اضطراب شناسايي و مطرح شده است. اين يکي از مسايلي است که بايد در صدد کنترل آن باشيد. فرد با افزايش يافتن اضطراب به طور مکرر به اين عادت نابهنجار روي مي‌آورد و براي حل اين مسأله توصيه مي‌شود به روانپزشک مراجعه نماييد. به نظر مي‌رسد سطح اضطراب شما بالا باشد . تشويش خاطر شما به خاطر اضطراب فزاينده است. اضطراب نقش مؤثري در تشديد و توليد نياز جنسي کاذب دارد.
اگرچه ارضاي جنسي تا حدودي براي کاهش اضطراب مفيد است، ولي اگر ارضاي جنسي به صورتي نامتناسب صورت پذيرد و از راه درست صورت نگيرد مثلاً از طريق حرام (مانند استمنا) صورت گيرد، يا بيش از اندازه معمول باشد، چون رفتاري نابهنجار است، با اين که به صورت موقت از اضطراب مي‌کاهد ، ولي پس از مدت کوتاهي به خاطر تشديد احساس گناه سطح اضطراب را دوچندان مي‌کند.
همان طور که اضطراب در گرايش به خودارضايي مؤثر است، کاهش اضطراب از طريق ورزش سنگين منظم، تنفس عميق 25 تا 30 بار در روز، تن‌آرميدگي (ريلکسيشن) و دارودرماني که توسط متخصصين ارايه مي‌شوند، سهم بسزايي در کاهش ميل به خودارضايي دارد.
به هيچ وجه خود را ناپاک ندانيد، فردي مؤمن هستيد که به هر دليلي دچار يک رفتار ناپسند گشته‌ايد. ولي هيچ‌گاه خودتان را مساوي با رفتار ناشايست خود ندانيد. در پيشگاه خداوند عزيز و دوست داشتني هستيد و براي جبران گناهان ريز و درشت راه روي همه بندگان باز است.
با پرهيز از هر گونه خودسرزنشي به يادداشت نکات مثبت خود بپردازيد، شما نبايد با بزرگنمايي نکات منفي‌ خودتان را به بوته فراموشي بسپاريد.
احساس گناه افراطي که در آن، فرد خود را مأيوس از رحمت خدا مي‌داند به هيچ وجه مطلوب درگاه خداوند و دين نيست، بلکه احساس گناه فزاينده در راستاي وسوسه‌هاي شيطاني است. احساس گناه يکي از بزرگ‌ترين منابع اضطراب‌زاست . به خوبي مي‌توان دريافت که همين احساس گناه بيش از حد زمينه‌اي براي خودراضايي بيش تر فراهم مي‌آورد، پس با بالا بردن سطح عزت نفس و اعتماد به نفس و اميد به لطف و بخشش بيکران الهي به تعديل احساس گناه بپردازيد. احساس گناه تا حدي خوب و مفيد که فرد را به سمت جبران خطايا از طريق انجام اعمال نيک و خداپسندانه رهنمون سازد، نه آن که ناخواسته موجب اضطراب بيش تر شده و به گناه بيش‌تر سوق دهد.
در اسرع وقت براي کاهش اضطراب و افکار وسواس‌گونه به يک روانپزشک و سپس به روانشناس باليني مراجعه نماييد. دارو درماني در زمينة اختلالات اضطرابي بسيار مؤثر و ضروري است؛ اما هرگز درمان کامل محسوب نمي شود.
در زمينه افکار، احساسات و رفتارهاي انگيزاننده ميل به خودارضايي به ارزيابي بپردازيد و ببينيد که در چه شرايطي افزايش مي‌يابد. در طي مدت يک ماه مراحل آغاز تا پايان يک وهله خودارضايي را در برگه‌اي ياد داشت نماييد . اين کار را براي وهله‌هاي ديگري که اتفاق مي‌افتد، تکرار کنيد. زمان و مکان و شرايط جسمي و روحي در قبل و بعد از خودارضايي را ثبت نماييد، به تعبيري روشن‌تر در طي يک ماه ببينيد يک وهله خودارضايي با چه فکري آغاز مي‌گردد، سپس اين فکر مزاحم چه احساس در شما برمي‌انگيزد و اين احساس چگونه به رفتار خودارضايي در شما مي‌انجامد، همچنين بررسي نماييد که معمولاً در چه زماني‌هايي و در چه مکان‌هايي و در چه شرايط جسمي ـ روحي ميل به خودارضايي در شما تشديد مي‌گردد.
پس از پايش و رصد رواني يک ماهه به تجزيه و تحليل و جمع‌بندي نتايج بپردازيد. از نتايج اين تحقيق مي‌توانيد راهکارهاي کارآمد ترک يا لااقل تعديل خودارضايي را استخراج نماييد، مثلاً وقتي که اعصابتان خرد است، وقتي که دوستان متأهل خود را مي‌بينيد، وقتي که با مادرتان جر و بحث مي‌کنيد، وقتي که اضطراب امتحان داريد، يا وقتي که به فرد خاصي مي‌انديشيد. عيناً همين قضيه در زمينه مکان‌هاي تحريک‌زا تکرار مي‌گردد .وقتي در اتاق خواب هستم، وقتي تنها در خانه هستم، وقتي دستشويي مي‌روم و...
از سوي ديگر نگاهي موشکافانه به پرونده گذشته خودارضايي خويش بيفکنيد، ببينيد در چه شرايطي توانسته بوديد که براي يک مدّت آن را کنار بگذاريد. چنانچه به تنهايي نمي‌توانيد آن را بررسي نماييد از يک مشاور کمک بگيريد.
در اين مرحله نيز تحقيق نيز به تجزيه و تحليل و جمع‌بندي نتايج بپردازيد.
همواره همراه با تنبيه ذهني ـ عملي خودارضايي خويش مي‌پردازيد، به تشويق ذهني ـ عملي موفقيت‌هايي هرچند اندک خود در ترک خودارضايي بپردازيد. بنابراين اگر حتى يک روز هم در ترک موفق بوديد، با کمال سخاوت به تشويق خود بپردازيد. خودتشويقي مي‌تواند علاوه بر ارتقاي سطح اعتماد به نفس و عزت‌نفس به کاهش اضطراب شما کمک شاياني کند. خودتشويقي مي‌تواند به صورت کلامي يا غير کلامي باشد.
براي طول روز خود برنامه‌ريزي سبک و سهل الوصول انجام دهيد. با اشتغال ذهني به امور مثبت از هر گونه اشتغال فکري به تفکرات تحريک‌زا پرهيز نماييد. و وسايل و اسباب و لوازم اين کار را از خود دور نماييد.
تلاش کنيد تا با مراجعه به يک مشاور از تکنيک‌هاي انزجاردرماني و شرطي‌زدايي استفاده کنيد. لذت کاذب خودارضايي را با يک امر منزجر کننده ذهني مانند تصور صحنه تهوع‌آور يا خوردن داروي تلخ پيوند بزنيد و با آن تداعي نماييد يا آن که فرايند شرطي شده (اضطراب - خودارضايي) را به (اضطراب - ورزش يا تفريح سالم، تنفس عميق، و...) تبديل نماييد. به هيچ وجه خود را ناتوان فرض نکنيد. بدانيد صدها هزار توانسته‌اند که ترک کنند و شما نيز از آنان مستثنا نيستيد. در صورت تمايل به کسب اطلاعات بيشتر در اين خصوص مي‌توانيد با شمارة رايگان 09640 اين مرکز تماس حاصل فرماييد.

سلام دخترم 16سال دارد وبسیارباهوش ومن هم بااورفیقم وباروش صحیح اورانصیحت می کنم ودرضمن راحت با من دردودل می کنه وبه دوست پسرعلاقه داردوچندبارازطریق تلفن واس ام

سلام دخترم 16سال دارد وبسیارباهوش ومن هم بااورفیقم وباروش صحیح اورانصیحت می کنم ودرضمن راحت با من دردودل می کنه وبه دوست پسرعلاقه داردوچندبارازطریق تلفن واس ام اس باپسران هم سن خودغیرحضوری ارتباط برقرارکرده، بارها دوستانه مضرات کار رابه اوگفتم و یکبارهم مجبورشدم باکمر تنبیه ش کردم ،اول نظری افت تحصیلی شدیدی پیدا کرده، خانواده نیمه مذهبی هستم ونماز وروزه را هم بجامی آوریم،راهنمایی کنید، تصمیم داردبرای یکسال اورا ازدرس محروم کنم ، الیته موبایل را ازاو گرفتم و کاملا" مراقب او هستم وسعی کردم نفهمدکهازدورنظاره گرش هستم

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
عجيب است كه خود را رفيق دخترتان دانسته و معتقديد با روش صحيح او را نصيحت مي كنيد. در عين حال دست به تنبيه هاي بدني شديد و عكس العمل هايي مانند محروميت از تحصيل مي زنيد ؛ به نظر مي رسد قبل از همه تصميم گيري ها و اقدامات مي بايست به فكر مشاوره و جستن راهكاري براي اين مشكل مي بوديد .
تمايل به برقراري رابطه با جنس مخالف امري است كه به طور طبيعي در نوجوانان و جوانان در همين سنين خاص به وجود مي آيد اما اين كه فرد اقدام عملي براي اين كار صورت دهد، نكته اي است كه بايد پيش از اين و در مسير تربيت فرزندتان و كيفيت رفتارها و روابط اجتماعي خانوادگي خودتان ،همچنين در كنترل دوستان و انتخاب مدرسه وي به فكر مقابله با آن و جلوگيري از رخداد آن مي بوديد .
بيش ترين نيروي بازدارنده دختران براي مقابله با اين تمايل دروني، تربيت هاي ديني و خانوادگي ، حيا و عفت ذاتي ، محيط تربيتي و تحصيلي و فضاي فكري و رفتاري همسالان شان است كه اگر چنين موقعيتي فراهم نباشد ،چه بسا به راحتي زمينه ارتباطات، آن هم در محيط نامناسب جامعه امروز فراهم مي گردد .
به هر حال اتفاقي كه براي دخترتان افتاده مي تواند معلول علت هاي مختلفي باشد ،هرچند وسوسه دروني نسبت به يك تجربه خاص و يا نياز به نشان دادن توانايي برخي كارها به خود يا ديگران و به خصوص تأثير پذيري از دوستان و جو محيط تحصيلي و خانوادگي مي تواند از مهم ترين عوامل اين امر باشد .
اصولاً يکي از ويژگي هاي دوران نوجواني و جواني گرايش به گروه و همسالان مي باشد . اين گروه در اين دوران مي خواهند از خانواده و از آداب و رسوم آن فاصله گرفته و به همسالان خود بپيوندند. چون در بسياري از مواقع تجربه اي ندارند، با شکست مواجه مي شوند . بنابراين وظيفه والدين در شناخت روحيات و ويژگي هاي اين دوران بسيار خطير است ، با شناخت کامل اين ويژگي ها امر تربيت و برخورد با مشكلات سهل و آسان خواهد شد.
برادر محترم ! دختر شما هم مثل ساير همسالان خود اين ويژگي ها رادارد، با اين تفاوت که ايشان برخلاف بسياري از ديگر نوجوانان و جوانان اين نکته را از شما مخفي نكرده كه اين امر بسيار مهم است و بايد قدر آن را بدانيد، اين امر بيانگر ان است كه رابطه بين شما براي وي آن گونه بوده كه چنين مسأله را از شما مخفي نكرده است ، در نتيجه حتماً کاري کنيد که اين حس همچنان باقي بماند . در اين خصوص (بازگو کردن اين مسأله براي تان) او را مورد تشويق قرار داده ، برتري او بر ديگران را در اين خصوص يادآور شويد.
در وضعيت كنوني به راهکارهايي که ارايه مي دهيم عمل کنيد:
1-اين گونه مسايل در حالت عادي خيلي براي آن ها شيرين و جذاب اند، ولي اگر وضعيت روحي شان حاد شود و احساس فشار روحي و عاطفي كنند، يقيناً اين رابطه براي آن ها تبديل به يك نياز و ضرورت مي شود . بنابراين طوري برخورد نکنيد که خود را مستحق تداوم اين روابط دانسته، آن را براي خود ضروري ببيند . در بدترين وضعيت روابط تان به گونه اي نشود كه او اين مسائل را ديگر با شما در ميان نگذارد .
2 - عواقب اين ارتباط ها را به طور غير مستقيم و بدون نصيحت خود به ايشان منتقل كنيد مانند فيلم ها و كتاب هاي مستند دراين خصوص ، حتي بردن ايشان به ندامتگاه هاي دختران و مراكز نگهداري دختران فراري ؛ به خصوص تلاش كنيد نصيحت ها توسط يك كارشناس ديني انجام شود ،نه خودتان .
3- فضاي فكري و روحي و ارتباطي وي را تغيير دهيد . تلاش كنيد افق هاي فكري و رفتاري جديدي برايش ايجاد شود .از اين قبيل روابط كم ارزش و بي بها و رفتارهاي قبلي خود شرمنده شود ، در اين مسير آشنا كردن وي با مقوله شهادت و شهدا و همسران آن ها بسيار مؤثر است ؛ كتاب هايي مانند مجموعه " نيمه پنهان ماه" از انتشارات روايت فتح ، به خصوص همسرچمران ، همت و حميد باكري را در اختيار وي قرار داده بعد از مطالعه آن با هم به نقد و بررسي اين كتاب ها بنشينيد .
4- ارتباط ايشان را به مرور زمان و آرام آرام با دوستان مذهبي و البته به روز و موفق ، همچنين مجامع و مراكز فعاليت هاي پرنشاط ديني واجتماعي مانند هينت ها و كانون هاي مذهبي و... برقرار كنيد . به علاوه حضور خود در فعاليت هاي مذهبي و ديني را تقويت ببخشيد .فضاي خانه را از هر نوع رفتار دور از اخلاق و دين مانند استفاده از ماهواره و روابط خانوادگي آزاد و... پاك نماييد .
5- به طور نامحسوس رفت و آمدها و اعمال ايشان را تحت نظر داشته باشيد ،به گونه اي که اصلاً متوجه نشود يا حس نکند که مورد مراقبت است . در صورت بروز اشتباه و خطاي جديد و مداوم در اين زمينه بدون تغيير در رفتارتان با وي، اين امر را از طريق نوشتن يك نامه يا مانند آن به او تذكر بدهيد .گوشزد كنيد كه تا چه حد از اين عمل وي دلگير شديد .
6- ايشان را به درس و تحصيل تشويق کنيد. براي موفقيت بيش تر از او بخواهيد برنامه روزانه و منظمي داشته باشد . خود نيز هر چه در توان داريد ، در اين مسير به كار ببنديد . البته اگراين رفتارها متأثر از محيط مدرسه است ،تلاش كنيد مدرسه وي را تغييردهيد ، اما ممنوعيت از تحصيل خطر طغيان و سركشي را به دنبال دارد كه بسيار خطرناك است .
7- براي او برنامه هاي فوق العاده تفريحي ، آموزشي و... داشته باشيد .وقت بيش تري براي او بگذاريد؛ هميشه طوري رفتار کنيد که احساس کند او را از ته دل دوست داريد و براي سعادت و خوشبختي او تلاش مي کنيد.
8- اگر واقعا به ازدواج و زندگي مشترك علاقه شديد دارد ، در خصوص اين مسأله با او صحبت و تأكيد كنيد كه در صورت موفقيت هاي تحصيلي خودتان زمينه ازدواج سريع و موفق را برايش فراهم مي كنيد .
موفق باشيد.

سلام با عرض خسته نباشيد و خدا قوت براي تمامي كارگزاران اين خدمت بزرگ من جواني 26 ساله هستم كه حدود 2 سال پيش ازدواج كردم راستش كلا نسبت به جنس مخالف گرايش عاطفي دارم ولي تنها هدفم از ازدواج اين بود كه بيشتر به خدا نزديك شم در كل قربتا الي الله بود ولي راستش بعد از اينكه ازدواج كردم نتونستم خواسته قلبي خودم رو كه نزديك تر شدن به خدا بود اجابت كنم كامل تر ميگم : من بعد از ازدواج به نامحرم نگاه ميكنم حتي نسبت به دوران مجردي جسارت بيشتري پيدا كردم كه سخت منو آزار ميده هر چي ميخوام سعي كنم از نا محرم در دلم تنفر ايجاد شه نميتونم و شايد در بعضي مواقع برعكسم ميشه نميدنم چرا زياد دست ندارم با خانومم رابطه نزديكي (جنسي)داشته باشم ولي در عين حال عاشقشم. و اونو ناز و معصوم ميدونم و فكر ميكنم اين شهوت من كه حيوانيه در شان خانومم نيست و براي زنهاي هرزه و بي حجاب بايد مصرف شه.كه منجر به اين ميشه كه زن نامحرم بيشتر منو تحريك ميكنه من تا حالا رابطه نا مشروع با كسي نداشتم ولي ميترسم كه اگه اين رفتارم ادامه پيدا بكنه اين كار رو هم انجام بدم راستش علاقه خواصي هم به ديدن عكس هاي مستهجن اينترنتي دارم كه گاهي منجر به خود ارضايي ميشه(حتي الان كه متاهل هستم) من كلا از دست خودم خيلي ناراحتم ولي اراده ترك گناه رو ندارم من در دوران مجردي حتي گاهي نماز شب مي خوندم و فكر ميكردم تنها گناهي كه ازم سر ميزنه نگاه كردن به نامحرم و خود ارضايي است .به اين خاطر فكر كردم با ازدواج ميشه اين گناه ها رو ترك كرد ولي متاسفانه نتونستم.حتي فكر ميكنم رابطه ام با خدا خيلي كمرنگ تر شده . من خودم اهل فكر هستم شايد بهترين مشاوره رو هم به خودم بدم ولي نميتونم به مشاوره خودم عمل كنم بعد از مدتي توي ذهنم كمرنگ ميشه اميدوارم بتونيد در جهت نزديك تر شدن من به خدا و اصلاح رابطه ام با خدا به من مشاوره خاصي بديد كه منو دگرگون كنه و مطمن باشيد كه خدا خيلي خوشحال ميشه اگه يه بنده اش رو بهش بازگردونيد التماس دعا منتظر جوابتون هستم....................

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در مورد دوست نداشتن برقراري ارتباط جنسي با همسرتان نياز به بررسي توسط روانشناس باليني ضروي است تا مشخص گردد که اين مسأله داراي چه منشا مؤثري است. مکانيزم هاي مختلفي مي تواند در اين موضوع داراي نقش باشد. اين مي‌تواند زمينه بروز افکار وسواسي را نشان دهد که نياز به درمان دارد.
اما در خصوص اعتياد به عکس هاي مستهجن چنانچه معتاد و گرفتار برخي پايگاه ها هستيد و نمي‌توانيد خود را از آن رها سازيد، رايانه خود را به اتاقي که اختصاصي نيست و ديگران در آن تردد دارند، انتقال دهيد و در آن جا به کاربري بپردازيد. تلاش کنيد تا با يک برنامه‌ريزي مناسب وارد فضاي مجازي شويد. بنابراين هرگز بدون يک درخواست واقعي وارد فضاي مجازي نشويد. وبگردي چيزي شبيه ولگردي است و مي‌تواند مخاطراتي را دربر داشته باشد.
ممکن است خودتان به تنهايي نتوانيد زمان‌بندي و برنامه‌ريزي براي قطع وابستگي اينترنتي را انجام داده و به انتها برسانيد، در اين صورت با مراجعه به روانشناس و مشاوره به هدف خود نزديک شويد. معمولاً ده توصيه خاص دربارة دست‌يابي به زندگي بهنجار براي افراد معتاد به اينترنت وجود دارد. اين توصيه‌ها عبارتند از:
1-رايانه خود را به اتاق ديگر منتقل كنيد. بعضي از نشانه‌هاي محيطي، باعث تقويت مي‌شود و شرطي شدن رخ مي دهد كه اگر رايانه را به جاي ديگري منتقل كرده باشيد، اين عوامل تقويتي را از بين برده‌ايد.
2-هرگز به تنهايي وارد اينترنت نشويد. هميشه سعي كنيد موقعي وارد اينترنت شويد كه كسي در اتاق يا حد اقل در خانه باشد. اگر رايانه خود را مي‌خواهيد به جايي منتقل نماييد،سعي كنيد محلي باشد كه كم ترين ميزان خلوت و خصوصي بودن را داشته باشد. با اين كار احساس خواهيد كرد مشكلات روان‌شناختي كم تري خواهيد داشت و اين مخصوصاً در زمينه هرزه‌نگاري جنسي خيلي مهم است.
3-ايجاد زمان‌بندي براي استفاده از اينترنت.
4-در زمينة‌مشكل خود با ديگران صحبت كنيد: او به عنوان ناظر و حامي شما در كنارتان خواهد ماند.
5-تمرين‌هاي ورزشي:
6-از اينترنت مرخصي بگيريد:
8-درباره اعتياد خود زياد فكر نكنيد: اگرچه داشتن اطلاعاتي درباره مشكل تان ضروري است، اما وقتي اطلاعات شما به اندازه مناسبي رسيد، فكر كردن دربارة آن را تمام كنيد و انرژي خود را در جهت ديگري صرف كنيد.
9-به ديگران كمك كنيد: اگر كسي را مي شناسيد كه به اينترنت اعتياد دارد ،او را در جهت درست راهنمايي كنيد .به او كمك كنيد مشكل خود را بشناسد . يك دوره از كارها را به همراه او شروع كنيد. اين باعث ايجاد يك جو حمايت گروهي خواهد شد. با اين كار نه تنها براي كمك كردن به ديگران احساس مسؤوليت مي‌كنيد، بلكه در زمينة حل مشكلات خودتان نيز موفق خواهيد بود.
10- به افراد حرفه‌اي مراجعه كنيد: هيچ جايگزيني براي مراقبت از سلامت رواني حرفه‌اي وجود ندارد. بنابراين به يك روان‌شناس يا مشاور مراجعه و با همديگر يك طرح درماني، برنامه‌ريزي كنيد. يك درمانگر خوب مي‌تواند به شما كمك نمايد بر مشكل خود غلبه كنيد . به راه‌هاي سازنده‌تر استفاده ‌از اينترنت راهنمايي خواهيد شد . اگر موضوعات زيربنايي براي مشكل شما وجود داشته باشد(مثلاً افسردگي يا فوبي اجتماعي) در فرايند درمان مداوا خواهد شد. اين گام‌ها جايگزين روان‌درماني يا مشاوره نيست. خدمات حرفه‌اي در اين زمينه كمك خواهند كرد تا فرايندهاي تفكري مشكل‌زاي خود را مشخص كنيد . روش فكر كردن و استفاده از اينترنت را بازسازي نماييد. اين كارها فقط راه‌هاي رفتن به سوي يك مقصد است، نه خود مقصد.در نهايت اميدوارم با برگزيدن روش هاي تخصصي رواندرمانگري از اين دو مسأله راه شويد.
امکان ندارد آن گونه که در نامه نوشته‌ايد، کسي اراده ترک گناه را نداشته باشد؛ چون در آن صورت تکليفي بر عهده نخواهد داشت. بهتر است به جاي اين عبارت بگوييم که نمي خواهم گناه را ترک کنم. مگر در خارج از چيزي خاص وجود دارد که نمي‌گذارد گناه نکنيد؟ هر يک از ما امکان ترک گناه را دارد؛ مگر نخواهيم همچنان تمايل به انجام آن داشته باشيم. تنها تفاوت موجود آن است که افراد هنگام انجام گناه به لذت آن مي انديشند و نمي‌خواهند از لذت بگذرند. پس نمي‌خواهند رفتار داراي لذت را ترک کنند.
اما در خصوص خودارضايي که همراه با ديدن عکس هاي هرزه‌نگاري به آن مبادرت مي‌ورزيد، اختلال به عنوان يک اختلال مرتبط با اضطراب شناسايي و مطرح شده است. فرد با افزايش يافتن اضطراب به طور مکرر به اين عادت نابهنجار روي مي‌آورد و براي حل اين مسأله توصيه مي‌شود به روانپزشک مراجعه نماييد.
بعضي وقت ها ما قصدهايي داريم كه به دليل وجود مشكلات امكان تحقق پيدا نمي شود. مثل قصد قربت الي الله شما.... اول بايد قصد كنيد كه دل خودتان را با كمك يك روانشناس متخصص از اواهام و خيالات و تصوير پردازي نسبت به مسايل جنسي زدايش گردانيد. بدون پرداختن به يک برنامه نمي‌توانيد به هر چه که مي خواهيد برسيد. اهداف بايد عملي باشد. قصد قربت الي الله چنان هدفي سنگين است که امکان دستيابي به آن را نداريد.
بايد ياد بگيريدکه نسبت به ديگران مسؤول بمانيد و مسوولانه رفتار کنيد. . نمي‌توانيد براي خودتان کاري انجام دهيد . بهتر است به روانشناس مراجعه کنيد و از خود-درماني بپرهيزيد.
هرگز موانعي را که براي ترک يک عادت ناپسند با آن روبرو خواهيد بود ، نمي شناسيد .تنها با کمک يک روانشناس در انجام تغييرات موفق خواهيد بود.
با توجه به آنچه در نامه نوشته ايد با يك وسواس رو به افزايش روبرو هستيد. نياز به درمان دارد؛ احساس گناهي كه اكنون با آن روبرو هستيد ،به خوبي شاهدي بر اين امر است و وجود افسردگي حادَ نيز تأييد مي گردد. تمام اين موارد با مراجعه به روانپزشك و روانشناس تا حد زيادي برطرف خواهد شد .بايد نسبت به اثربخشي آن مطمئن باشيد. احساس بي ارزش و تباه دانستن رابطه جنسي با همسرتان و تمايل به انجام رفتار جنسي با زنان بدكاره نيز تأييدي بر اين مسأله است.
همان طور که اضطراب در گرايش به خودارضايي مؤثر است، کاهش اضطراب از طريق ورزش سنگين منظم، تنفس عميق 25 تا 30 بار در روز، تن‌آرميدگي (ريلکسيشن) و دارودرماني که توسط متخصصين ارايه مي‌شوند، سهم بسزايي در کاهش ميل به خودارضايي دارد. به هيچ وجه خود را ناپاک ندانيد، فردي مؤمن هستيد که به هر دليلي دچار يک رفتار ناپسند گشته‌ايد. ولي هيچ‌گاه خودتان را مساوي با رفتار ناشايست خود ندانيد. در پيشگاه خداوند عزيز و دوست داشتني هستيد و براي جبران گناهان ريز و درشت راه روي همه بندگان باز است.
با پرهيز از هر گونه خودسرزنشي به يادداشت نکات مثبت خود بپردازيد، نبايد با بزرگنمايي نکات منفي‌ خودتان را به بوته فراموشي بسپاريد. احساس گناه افراطي که در آن، فرد خود را مأيوس از رحمت خدا مي‌داند، به هيچ وجه مطلوب درگاه خداوند و دين نيست، بلکه احساس گناه فزاينده در راستاي وسوسه‌هاي شيطاني است. احساس گناه يکي از بزرگ‌ترين منابع اضطراب‌زاست . به خوبي مي‌توان دريافت که همين احساس گناه بيش از حد زمينه‌اي براي خودراضايي بيش تر فراهم مي‌آورد، پس با بالا بردن سطح عزت نفس و اعتماد به نفس و اميد به لطف و بخشش بيکران الهي به تعديل احساس گناه بپردازيد. احساس گناه تا حدي خوب و مفيد که فرد را به سمت جبران خطايا از طريق انجام اعمال نيک و خداپسندانه رهنمون سازد، نه آن که ناخواسته موجب اضطراب بيش تر شده و به گناه بيش‌تر سوق دهد. در اسرع وقت براي کاهش اضطراب و افکار وسواس‌گونه به يک روانپزشک و سپس به روانشناس باليني مراجعه نماييد. دارو درماني در زمينة اختلالات اضطرابي بسيار مؤثر و ضروري است؛ اما هرگز درمان کامل محسوب نمي شود.
در زمينه افکار، احساسات و رفتارهاي انگيزاننده ميل به خودارضايي به ارزيابي بپردازيد و ببينيد که در چه شرايطي افزايش مي‌يابد. در طي مدت يک ماه مراحل آغاز تا پايان يک وهله خودارضايي را در برگه‌اي ياد داشت نماييد . اين کار را براي وهله‌هاي ديگري که اتفاق مي‌افتد، تکرار کنيد. زمان و مکان و شرايط جسمي و روحي در قبل و بعد از خودارضايي را ثبت نماييد، به تعبيري روشن‌تر در طي يک ماه ببينيد يک وهله خودارضايي با چه فکري آغاز مي‌گردد، سپس اين فکر مزاحم چه احساس در شما برمي‌انگيزد و اين احساس چگونه به رفتار خودارضايي در شما مي‌انجامد، همچنين بررسي نماييد که معمولاً در چه زماني‌هايي و در چه مکان‌هايي و در چه شرايط جسمي ـ روحي ميل به خودارضايي در شما تشديد مي‌گردد.
همين مسأله كه فكر مي كنيد كه بهترين مشاور هستيد، حاكي از غروري است كه اجازه نمي دهد كه به درمان مسأله بپردازيد. ما روانشناسان باليني در كلينيك و بخش هاي اعصاب و روان با انسان هاي بسياري روبرو هستيم كه خود را كامل ترين مي دانند . فكر مي كنند كه بهتر از يك مشاور و درمانگر مي توانند مسايل را بفهمند . در واقع قصد جدي براي درمان خود ندارند. مسأله اصلي اين است كه درمان شدن نياز به علاقه دارد . برخي از ما متأسفانه علاقه اي به درمان كردن خودكمان نداريم چون همين وضعي كه در آن گرفتار هستيم براي ما لذت بخش است؛ اگر چه بابت آن ناراحت نيز هستيم. اين يک حالت دوسوگرايانه است که در صورت تمايل به کسب اطلاعات بيش تر در اين خصوص مي‌توانيد با شماره رايگان 09640 اين مرکز تماس حاصل فرماييد.

با سلام پسری هستم 23 ساله. مدتی با دختری 24 ساله رابطه ای را به قصد ازدواج آغاز نموده ام.در این رابطه به غیر از صحبت کردن پیرامون ازدواج اتفاق دیگری نیفتاده است. از نظر فکری و مذهبی و اخلاقی به هم نزدیک بوده و به توافق رسیده ایم. حال در نظر دارم برای ازدواج با وی اقدام نمایم. مسئله را با خانواده ام بدون گفتن اینکه رابطه داشته ایم در میان گذاشتم و آنان هم پذیرفته اند که به خواستگاری وی بروند. ولی مدتی است که به این فکر میکنم که برای من دختری بهتر نیز برای ازدواج هست. از نظر خانوادگی و شغل پدر و شرایط زندگی و مالی در سطح پایین تری نسبت به ما قرار دارند. به طوری که خود او نیز ابراز داشته خواستگاری به خوبی من نداشته است. خانواده من هم به دلیل اینکه پدرم یکی از افراد با موقعیت شغلی و خانوادگی خوب اشت شاید در نظر داشته باشند که با خانواده ی بهتری وصلت کنم. برای روشن تر شدن موضوع اینکه پدر من رییس یک شرکت و شناس مردم شهر است ولی پدر وی کشاورزی مسن و ساکن روستا هستند. من خودم شخصا این مسائل رو برتری نمیدانم و فقط ملاکم ایمان و اخلاق خود دختر برای انتخاب بود. ولی نگرانیم از تفاوت خانواده هاست و اینکه این مسئله در آینده ی زندگیم مشکل ساز نشود. از شما تقاضا دارم به نحوی که صلاح میدانید بنده رو راهنمایی فرمایید. از طرفی فکر موقعیت ازدواج بهتر در سرم هست و از طرفی دختر را میشناسم و اخلاق و ایمانش و همینطور مدتی که با وی بودم و ناراحتی و عذاب ترک کردنش باعث میشود تنوانم او را کنار بگذارم. پیشاپیش از راهنمایی هایتان صمیمانه تشکر مینمایم.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
عنوان کلي تفاوت بين خانواده‌ها چندان مفهوم نيست؛ به خوبي مي‌دانيم که هيچ خانواده مشابهي را نمي توان يافت. حتي مي‌توان تصور نمود که افراد داراي يک صنف واحد نيز با يکديگر تفاوت هايي بنيادين دارند. به همين دليل تفاوت بين خانواده‌ها به تنهايي نمي‌تواند مشکل جدي براي ازدواج فرزندان تلقي گردد. همين طور تفاوت سني بين والدين دختر و پسر نيز به تنهايي نمي تواند به عنوان يک مانع قلمداد گردد.
اما مادامي که تفاوت‌ها منجر به تفاوت فرهنگي شوند و يا به تفاوت فرهنگي بازگردند، نمي‌توان آن ها را ناديده انگاشت؛ بنابراين بهتر است هر گونه تفاوت که مي‌تواند اختلاف جدي در سبک و روش زندگي را به وجود آورد ، مهم و جدي تلقي کرد.
با توجه به آنچه در نامه نوشته ايد، زندگي در روستا و شهر مادامي که تفاوت جدي در نگرش و تلقي به وجود نياورد ،مانعي نخواهد بود. بالاخره بايد پذيرفت که هر کسي در جايي خاص زندگي مي‌کند و به حرفه اي خاص نيز اشتغال دارد. اما گاهي بين ساير مشخصات خانواده‌ها مانند سطح سواد و نوع معاشرت و آداب و رسوم کاملاً متناقض با يکدگير است که مي‌تواند مهم باشد. اما گاهي دختر روستايي نمي‌تواند خود را با زندگي شهري تطبيق دهد و به رفتارهاي خاص خود در روستا همچنان ادامه مي‌دهد، اين مي تواند مشکلي جدي را به وجود آورد.
هم چنين اگر اين احتمال وجود داشته باشد که در آينده اين مسأله را دستمايه تمسخر و طنز قرار داده ، هر يک از مسايل خرده فرهنگي که دختر با آن درگير است ، به ريشخند بگيريد، بايد از ازدواج اجتناب نماييد و يا پس از تغيير و خودسازي واقعي به ازدواج پاسخ مثبت دهيد.
اما در مجموع به نظر مي‌رسد قاطعيت لازم را در بارة ازدواج با اين فرد نداريد و در ترديد به سر مي‌بريد؛ به همين دليل نياز به شناخت بيش تر نسبت به برخي ابعاد اين دختر و خودتان داريد. در هر صورت چنانچه باوجود آگاهي بيش تر باز هم ترديد در شما وجود داشت و نتوانستيد به اطمينان کافي دربارة آينده برسيد، بايد از ازدواج منصرف گرديد. همين طور لازم است که از هر گونه خجالت‌زدگي و احساس گناه درباره او فارغ شويد و تصميم خودتان را به او بگوييد.
به هر حال اگر مي بينيد كه در آينده ممكن است دچار تزلزل و بي ثباتي در تصميم به ازدواج با او داشته باشيد، بايد از او فاصله بگيريد. هيچ كس نبايد در يك ازدواج احساس تحميلي بودن كند. تحميل منحصراً مربوط به اصرار والدين نيست؛ بلکه گاهي خود را به حکم يک وظيفه ملزم به ارايه يک پاسخ مثبت مي‌بينيم که البته براي هر دو طرف مخاطره آميز خواهد بود. به ويژه آن که در فکر آن هستيد که شايد فردي مناسب تر از اين فرد براي شما وجود داشته باشد که در اين صورت ترديد شما بيش تراز ميزان لازم خواهد بود. براي دريافت راهنمايي بيش تر مي توانيد با سرويس مشاوره تلفني مركز با شماره 09640 تماس بگيريد و با روانشناسان اين مركز نيز گفتگو كنيد.

من عاشق دختری شدم که 2سال از من بزرگتره و میدونم چه مشکلاتی پیش میاد ولی ازونجایی که من میشناسمش دختر پاک دامن و فهمیدهای است چون فامیلهمونه.تنها من نمیگم دختری همه جوره خوبه همهی کسانی که دورو ورشن میگن.ما قرارمون اینه که 4ساله دیگه ازدواج کنیم که از رفتارو اخلاق هم با خبر بشویم که وقتی سر زندگی رفتیم مشکلی به وجود نیایید.حالا از شما خواهش میکنم راهنمایم کنید.با تشکر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در مورد ازدواج و بزرگ تر بودن سن دختر خانم هيچ گاه نمي توان به ازدواج توصيه نمود. متاسفانه بزرگ تر بودن سن ازدواج دختر همواره داراي برخي مخاطرات بوده است که احتمال رضايت مندي زناشويي را پايين مي آورد. اين مسأله به عنوان يک مسأله عمده مي تواند مطرح گردد و هيچ مسأله اي ديگر نمي تواند اين ضعف عمده را برطرف سازد. پاك دامن بودن، متدين بودن فرد و مسايلي از اين دست موجب تجويز ازدواج نخواهد شد. در خصوص اين مسأله بايد جدي باشيد و از ترديد فارغ بمانيد. اصل موضوع يعني ازدواج کردن با اين فرد مورد اشکال است. مهم ترين مسايلي که در آسيب شناسي شناخته شده است، عبارتند از:
فشار اجتماعي و نفوذ و طعنه و كنايه ها كه هر يك از زوجين را مورد اذيت و آزار قرار مي دهد. در واقع، طعنه‌هايي كه افراد جامعه معمولاً نسبت به هر يك از دو همسر به كار خواهند گرفت. نيز، گاه طاقت فرسا خواهد بود . منجر به شكست مقاومت رواني يكي از دو طرف يا هر دو خواهد شد كه از آن مي‌توان تحت عنوان فشار اجتماعي ياد نمود . بسته به ميزان تحمل افراد ممكن است افراد را از ادامه زندگي مأيوس سازد. به کارگيري تعابير و طعنه‌ها به دختر که «با بچه شيرخواره ازدواج کرده‌اي!» از يک سو، و طعنه هاي مانند:«با مادر بزرگت ازدواج کرده‌اي!» از سوي ديگر مي‌تواند موجب ايجاد تنش در روابط همسران گردد.
چنانچه اختلاف سني پسر و دختر تا آن اندازه باشد که همسران نتوانند محدوديت‌ها و عواطف ناشي از مرحله رشد يکديگر را در نظر گيرند، باز هم با يک وضعيت بحراني روبرو خواهيم بود؛ مثلاً انجام برخي رفتارهاي عاشقانه بزرگ شده براي افرادي که از حدّ سن خاصي فراتر رفته‌اند ، قابل پذيرش نيست. در واقع، در اين نوع ازدواج‌ها، «تفاوت نسل» در ميان است که يک ايراد اساسي در ازدواج پديد مي‌آورد.
عدم پذيرش اين ازدواج و فرد مقابل از سوي خانواده طرفين و آغاز ناسازگاري با فرد مقابل (به ويژه خانواده پسر كه دختر را متهم به فريب فرزند خود مي كنند)است.
فشار اجتماعي و نفوذ و طعنه و كنايه ها كه هر يك از زوجين را مورد اذيت و آزار قرار مي دهد.
احساسات و نگرش هاي متفاوت خود افراد نسبت به مسايل گوناگون كه كاملاً به سن و شرايط بدني و رواني مختص به دوره رشد بستگي دارد.
پيش فرض ها و افكار قالبي هر يك از طرفين نسبت به ديگري كه: چون بزرگ تري ،فكر مي كني مي تواني به من امر و نهي كني؟
عمدة آسيب ها نيز اغلب از ناحية پسر به دختر خواهد بود . ممكن است در آينده بنا به هر دليلي احساس كند كه فريب خورده است يا بايد با يك فرد كوچك تر از ازدواج مي كرد تا بتواند بر خلاف شما که سن تان بزرگ تر است، شاداب تر باشد و همدلانه تر رفتار نمايد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با سلام و خسته نباشی سوالی از خدمت شما داشتم من حدود 5 سال است که ازدواج کردم و در حال حاضر باردار می باشم شوهرم فرد بسیار باهوش و تحصیلکرده یکی از دانشگاههای خوب کشور و در حال دبیر فیزیک یکی از بهترین دبیرستانهای تهران یعنی تیزهوشان می باشد. شوهرم بسیار مرد خوبی است و من هیچ مشکلی با او ندارم فقط یک مشکل و آن هم مساله کم رفت و آمدی اوست، البته این را بگویم که در این چند سال به خاطر من تقریبا تمام مهمانی ها و جشنها (عروسیها و ...)و عزاها را شرکت کرده است و شاید عدد مراسمهایی که ما در آن شرکت نکرده ایم به عدد 20 هم نرسد، اما با وجود همین تعداد خانواده من مرا بسیار تحت فشار قرار داده اند. من خیلی با آنها صحبت کرده ام که اگر او این خصوصیت را دارد خیلی خیلی خصوصیتهای خوب دیگری هم دارد که شاید از چشم آنها پنهان می ماند یا می دانند ولی به روی خودشان نمی آورند این مشکل من در روزهای ماه رمضان به خاطر مراسمهای افطاری بسیار بیستر می شود. البته این را هم بگویم که بعضی از رفتارهای پدر و مادر و دیگر اعضای فامیلم هم باعث این رفتار شوهرم شده است مثلا پدرم در مهمانی ها با او مثل غریبه ها رفتار می کند و با او یک کلام هم صحبت نمی کند (من بارها با پدرم در مورد این رفتارش صحبت کردم و از او خواستم تا به او بیشتر توجه کند اما فایده ای نداشت). البته شوهر من در جمع فامیل خود و یا دوستانش و یا حتی هنگامی که در خانه پدر و مادر من با آنها تنها هستیم این مشکل را ندارد و احساس ناراحتی نمی کند، این مساله مربوط می شود به مهمانی های فامیلی و مواقعی که خواهرم و شوهرش در خانه پدر و مادرم حضور دارند. البته شوهرم برای هر کدام هم دلیلی می آورد مثلا در مهمانی ها می گوید آنها هم کلام من نیستند یا از چیزهای صحبت می کنند و به چیزهایی می خندند که برای من جالب نیست. یا در مورد خواهرم و شوهرش باید بگویم که متاسفانه همسر خواهرم خودآگاه یا ناخودآگاه فرد بسیار چشم چرانی است البته من واقعا نمی خواهم به او تهمت بزنم شاید از روی قصد نباشد ولی در هر حال از نظر شوهر من بسیار امر زشتی است و او از اینکه من حتی جلوی او ظاهر شوم هم ناراحت می شود (البته به خاطر نگاههای خیره خیره ایشان). البته در این چند سال من واقعا شاهد تلاش شوهرم برای بهبود این روابط بودم و چه بسیار مراسمهایی که او اصلا تمایلی به رفتن نداشته و به خاطر من و خانواده من به آنجا آمده است. در این پنج سال ما چند بار هم رو در رو با خانواده من صحبت کردیم اما فایده ای نداشت، به طور مثال شوهرم پیشنهاد داد که ما به مهمانی ها می آییم ولی کمی زودتر بر می گردیم، پدر و مادرم در ابتدا قبول کردند، اما بعد که ما در مهمانها خواستیم زودتر برگردیم آنقدر با ما در مقابل دیگران بد رفتاری کردند که حد و حساب ندارد. من به آنها می گویم راه ما دورتر از بقیه است و آنها شاید بخواهند تا ساعتها در مهمانی ها حضور داشته باشند ولی آنها قبول نمی کنند. مشکل دیگر ما این است که خانواده من همگی در یک نقطه از تهران زندگی میکنند که اتفاقا جای بسیار شلوغ و پر ترددی است و ما برای رفتن به منزل پدرم مسیری را که در حالت عادی حدود 20 دقیقه طول می کشد حدود 1 ساعت و بعضی از اوقات حدود 2 ساعت در مسیر هستیم ولی برای پدر و مادرم اصلا مهم نیست، شوهر من هم در این راه بندانهای طولانی تهران واقعا عصبی و کلافه می شود ولی باز هم به خاطر من هر هفته و گاهی هفته ای چند بار این راه طولانی را طی می کند تا من را به خانه آنها ببرد. من واقعا نمی دانم باید چه کار کنم از یک طرف واقعا شوهرم به خاطر من خیلی گذشت کرده است از یک طرف هم خانواده ام مرا خیلی تحت فشار می گذارند و با ابراز ناراحتی و اخم و بی محلی با ما رفتار می کنند و تا با آنها به گفتگو می نشینم می گویند ما جواب فامیل را چه بدهیم بگوییم تو برای چی نیامده ای؟ البته این را هم بگویم که من از جهت صله رحم سعی می کنم این مسائل را رعایت کنم و جویای حال اقوم حتی با تلفن هستم. گاهی شوهرم می گوید پدر و مادر تو اصلا به فکر دختر خودشان نیستند مثلا ما چند هفته پیش به مراسم نامزدی پسر عمویم دعوت شده بودیم که بسیار به منزل ما دور بود، ما درست در طرف غرب تهران هستیم و این مراسم در محلی بود که جنوب شرق تهران محسوب می شود محل زندگی خانواده من شمال تهران است از منزل آنها تا محل عروسی حدود 20 دقیقه راه بود اما از محل زندگی ما تا آنجا حدود 1:30 تا 1:45 راه بود و من با این وضعیت بارداری مجبور بودم که این زمان را در ماشین بنشینم. اما وقتی به خانواده گفتم که ما نمی آییم مادرم گفت من نمی توانم جواب دیگران را بدهم مگر من حامله نبودم راهی نیست از فلان جا بیایید بهتر است که البته ما مجبور به رفتن شدیم در این مراسم متوجه شدیم که شوهر دختر عموی دیگرم به یک بهانه خیلی پیش پا افتاده نیامده و این باعث عصبانیت شوهرم شد و گفت: همه پدر و مادرها راحتی فرزندشان را می خواهند و ولی پدر و مادر تو راحتی و خجالت دیگران را بیش از همه. یک مطلب دیگر که فراموش کردم بگویم این است که شوهرم به این مساله حساس است که اگر کسی می خواهد ما را به مهمانی دعوت کند باید به خودمان زنگ بزند نه با پیغام به این و آن بگوید به فلانی هم بگویید بیاید اما پدر و مادرم می گویند ما نمی توانیم به کسی که زنگ زده و می گوید فلانی را هم بگو بگوییم به خودش زنگ بزن، زشته اینجا اینطور رسمه. و شوهرم هم اینکار را بی احترامی می داند. البته با وجود این همه حرف و سخن و ناراحتی شوهرم، باز تکرار می کنم که او به خاطر من به بسیاری از این مراسمها آمده و من فقط شرمنده او شدم. حتی چند بار به خاطر من با آنها به مسافرت رفته ایم. این رفتار پدر و مادرم و ناراحتی شوهرم باعث می شود که در مهمانی ها به من بسیار سخت بگذرد و دچار استرس شدیدی شوم که حتی باعث عصبی شدنم می شود و پدر و مادرم گمان می کنند که من از شوهرم می ترسم البته شوهرم چند ماه اول ازدواج بعد از ناراحتی ها از خود عکس عملی مثل سکوت طولانی نشان می داد ولی بعد بر طرف شد چه بسا که من بیشتر از او گرفتار این حالات بودم. اما من فقط نگران او می شوم و نمی خواهم به او سخت بگذرد. این را بگویم که شوهرم در مهمانی های اقوام خودش حتی منزل مادرش (بسیار بیشتر از من نسبت به فامیلم) مراقب من است و حواسش هم خیلی به من معطوف است و تمام تلاشش را می کند که به من سخت نگذرد. حالا من نباید با در برابر او چنین باشم. باید بگویم که خانواده او هم با من چنین هستند و حتی وقتی مهمانی مهمی هم دارند مرا فراموش نمی کنند و مرا مورد توجه قرار می دهند (بر عکس خانواده من با شوهرم). نمی دانم باید چه کار کنم از طرفی واقعا دلم نمی خواهد شوهرم بیش از این در منگنه قرار بگیرد و از طرف دیگر واقعا نمی توانم به پدر و مادرم نه بگویم می ترسم مورد قهر خدا قرار بگیرم. شما بگویید باید چه کار کنم آیا نه گفتن به آنها باعث نارضایتی خدا می شود یا نه. من باید طرف کدامشان را بگیرم من واقعا گیر افتاده ام. خیلی اضطراب ماه رمضان و تکرار برنامه های سالهای گذشته را دارم تنها ماه رمضانی که در این چند سال به من خوش گذشت ماه رمضان سالی بود که به خاطر عملی که شوهرم بر روی کمرش انجام داده بود نمی توانستیم از خانه خارج شویم. ببخشید خیلی وقت شما را گرفتم ولی چاره ای نداشتم نمی توانم به کس دیگری اعتماد کنم. ان شاء الله با صدیقین و شهداء و صالحین همنشین شوید.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
مسأله اي که مطرح کرده ايد، مسأله اي کاملاً شخصي است و در حيطه زندگي مشترک شما قرار دارد و کم ترين ارتباطي به ديگران ندارد. در بسياري موارد اين ترديدهاي شخص شما بوده که باعث ايجاد چنين انتظاري در والدين شما شده است. البته از اين مسأله که بگذريم ، مي توانيد با توافق همسرتان تلاش کنيد تا همسرتان رفتاري اجتماعي تر داشته باشد؛ براي مثال اگر زمينه تحصيلي بنده روانشناسي باليني است، دليل نمي شود که تمام روابط خودم را بر اين پايه شکل دهم. در بسياري موارد ما با افرادي از سطوح تحصيلي متفاوت رابطه برقرار مي کنيم و از آن خشنود هستيم. اين مسايل در حيطه مسايل روانشناختي قرار دارند و ممکن است همسر شما داراي ميل پيوند جويي بالايي نباشد.
بايد قادر باشيد که استراتژي هاي خودتان را در زندگي مشترک براي خودتان نگه داريد و آن را فاش نسازيد و پيش از اين درباره مفاد آن به يک توافق کلي رسيده باشيد. در خصوص همسر خواهرتان هم اگر تا اين اندازه مسأله جدي است، بايد مراقب باشيد و رعايت نماييد.
يکي از نامناسب ترين و ناپخته ترين اقدمات شما متعهد شدن و به توافق رسيدن با والدين شما است که ما از اين پس مي آييم و زودتر برمي گرديم. به نظرم مي رسد که هنوز مفهوم درستي از زندگي مستقل مشترک براي شما شکل نگرفته است . بايد درباره آن به يک تأمل جدي بپردازيد. باور کنيد که زندگي مشترک شما متعلق به خودتان است و آدم کوکي ديگران نيستيد که براي شما برنامه بگذارند؛ حتي اگر کسي تمايل داشته باشد که به کلي با ديگران قطع ارتباط کند، باز هم امري شخصي است وديگران تنها مي توانند درباره آن به يک گفتگو و نه تحميل بپردازند.
البته توجه به دستورهاي ديني ما را در برابر ديگران مسؤول مي سازد و الزام به صله رحم يکي از کم ترين آن هاست. همچنين بيش تر پژوهش ها حاکي از بالا بودن سلامت روان براي افرادي است که اهل معاشرت بوده و بيش تر تمايل به دنياي بيرون دارند.
ممکن است همسر شما داراي يک بازداري ارتباطي نيز باشد که توسط روانشناس باليني مورد بررسي قرار مي گيرد و به او آموزش خاصي در اين زمينه داده خواهد شد. به هر حال اين نيز نمي تواند دليل باشد که چون پدر شما با شوهرتان مانند غريبه رفتار مي کند، او هم به بدرفتاري روي آورد و يا رفتاري انزوا گرايانه در پيش بگيرد. حتي ممکن است پدر شما به دليل ناراضي بودن از اين وضعيت با او بد رفتاري مي کند.
در مجموع هر دوي شما بايد در رفتارهاي خودتان تجديد نظر نماييد .صادقانه به دنبال حل اشکالات درون فردي و مشکلات ارتباطي خودتان با افراد ديگر باشيد. مطرح کردن برخي مسايل نمي تواند قانع کننده باشد. خودتان هم بهتر مي دانيد که سرمايه گذاري کردن روي برخي استدلال ها ديگران را درباره صادق بودن ما هم دچار ترديد مي سازد. دير رفتن و زود برخاستن را به اين که کار داريم و بايد برويم و در ترافيک مانديم و دير شد چندان مناسب نيست. در عوض بهتر است اين حق را براي خودتان قايل باشيد که مي توانيد نرويد و .... براي دريافت راهنمايي بيش تر مي توانيد با سرويس تلفني رايگان مرکز با شماره 09640 تماس گرفته و با در ميان گذاشتن جزييات راهنمايي مناسبي را دريافت داريد.

خسته نباشید راستش من و پسری به هم قول ازدواج دادیم و قسم خوردیم که همدیگرو ترک نکنیم و بهم خیانت هم نکنیم ولی بعد فهمیدم که این پسر همه چیزو بهم دروغ گفته و کارش کلاه گذاشتن سر مردمه و تقریبا به هیچ چیز اعتقاد نداره وعلی رغم قسمی که خورده بود با دخترهای دیگه هم حرف میزد برخوردش طوری شده بود که من احساس میکردم هدفش بردن آبروی منه یه ماه گوشیمو خاموش کردم بعد یه ماه که روشنش کردم زنگ زد و گفت دختر دایی باباش رو عقد کرده ولی بازم به من زنگ میزد قبلا یه دختر دیگه رو دوست داشته که براش نگرفتن دختره ازدواج کرده و الان طلاق گرفته میگفت این دختر رو گرفته تا بعد راحتتر بتونه اون دختر رو بگیره و بهش نگن با یه زن بیوه ازدواج کرد و اگه با منم ازدواج میکرد سرم همین بلا می اومد الن من نمیدونم چیکار کنم چون قسم خورده بودم ولی اونم قسم خورده بود ولی هم دروغ میگفت و هم خیانت و هم کلاه برداری تکلیف من چیه؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
از ابتدا در مورد ايجاد رابطه مرتكب اشتباه بزرگي شديد . هزينه عاطفي و روحي بسياري در اين مسير كرديد كه لطمه سخت آن را امروز در وجود خود مشاهده مي كنيد ؛ در هر صورت اساس اين دوستي و رابطه امري غلط و ناپسند و نامشروع بود . در نتيجه قسم خوردن در برابر امري غير شرعي هم نادرست و باطل است و ارزش پايبندي ندارد .
به علاوه كه اصولا قسم خوردن شرعي كه ضرورت پايبندي را به دنبال دارد، داراي شرايطي است كه بعيد است آن را رعايت نموده باشيد . در نتيجه اصلا به اين امر توجه نكنيد . به كلي اين جوان را فراموش كنيد . هر گونه ارتباط و تماس با وي را نيز قطع كنيد . در آينده هم ارتباط با وي را انكار نماييد .
البته پيش از هر چيز از برقراري اين رابطه اشتباه ازدرگاه خداوند توبه نماييد . تلاش كنيد كه آينده حقيقي خود را در مسيري صحيح بجوييد . احساسات و عواطف پاك خود را در راه منطقي و معقول سرمايه گذاري نماييد .

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با سلام من دانشجوی مهندسی مکانیک سیالات دانشگاه آزاد علوم تحقیقات هستم و یک سال از درسم باقی مانده و بین دو راهی ماندم که برای ارشد درس بخوانم یا برم سر کار با برخی دانشجویان ارشد و دکتری که صحبت میکنم میگویند برای کار و حقوق فرقی نمیکند و برخی هم میگویند موقعیت اجتماعی بهتری دارد و من مردد ماندم چون باید انرژی بذارم و نمیدانم که قبول میشوم یا نه و در صورت قبولی دو سال دیگر باید زحمت بکشم. از طرفی تصمیم به ازدواج هم دارم که ازدواج کنم و بعد از چند سال زندگی مستقل تشکیل دهم. حال نمیدانم که چه کار کنم لطفا راهنمایی بفرمایید.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
به نظر مي رسد شك و ترديد شما منحصر در همين مسأله خاص نباشد . در بسياري از تصميم گيري هاي ديگر با شك و ترديد دست به گريبان هستيد .بسيار روشن است كه شك و ترديد شما با يك و دو يا ده مشاوره (با برخي دانشجويان ارشد و دکتري که ...) پايان نمي پذيرد .براي فائق آمدن بر اضطراب نسبتاً بالاي خود راهي جز استمرار رايزني نداريد.
مسلم است كه بنده هر چه بگويم ،دل شما آرام نخواهد گرفت و بار ديگر به رايزني با فرد ديگر خواهيد پرداخت.
با اين وصف بهتر است با بينش بيش تر نسبت به مشكل دروني احتمالي خود و جمع بندي نظرات ديگران به انتخاب نهايي خود همت گماريد.
با اطلاعات بسيار محدود نامه هر گونه توصيه غير كارشناسي به نظر مي رسد.

صفحه‌ها