مشاوره

عرض سلام و خسته نباشید من دختری 24ساله لیسانس کشاورزی هستم احساس میکنم که مدتی است که زمان ازدواج من رسیده است ولی مانعی از ازدواج من جلوگیری میکند مثلا گناهانم چون هرچه از خداوند می خواهم که همسر خوبی برای من بفرستد دعایم بی اثر است. گاهی هم فکر میکنم شاید علت شرایط اجتماعی مثلا کمتر بودن تعداد پسرها از دختران باشد. لطفا به من بگویید چکار کنم که خداوند به من نظر کند و همسر مناسبی برایم بفرستد؟ با عرض سلام و خسته نباشید من دختری 24ساله لیسانس کشاورزی هستم احساس میکنم که مدتی است که زمان ازدواج من رسیده است ولی مانعی از ازدواج من جلوگیری میکند مثلا گناهانم چون هرچه از خداوند می خواهم که همسر خوبی برای من بفرستد دعایم بی اثر است. گاهی هم فکر میکنم شاید علت شرایط اجتماعی مثلا کمتر بودن تعداد پسرها از دختران باشد. لطفا به من بگویید چکار کنم که خداوند به من نظر کند و همسر مناسبی برایم بفرستد؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
با تمام اراده و اختياري كه داريم، تا اندازه اي محدوديت نيز داريم. هر گاه ما با محدوديتي روبرو باشيم ، دقيقاً و الزاماً به معناي آن نيست كه ما گناهكاريم. امروزه به دلايل مختلفي و از جمله گريز جوانان از ازدواج شاهد روندي نامطلوب در امر ازدواج و بالا رفتن سن دختران مي باشيم.
به هر حال ما بايد تلاش خودمان را انجام دهيم . با استفاده از برخي واسطه‌ها اقدام کنيم و علاقمندي خودمان را به ازدواج نشان دهيم. اگر ما در يک حالت انزوا و افسردگي قرار گيريم، شانس ازدواج ما نيز به مراتب کاهش خواهد يافت و نمي‌توانيم نظر ديگران را جلب کنيم. تأخير در ازدواج جوانان يکي از مشکلات رايج در کشور ما مي باشد . متأسفانه راه حل ساده و آساني براي آن متصور نيست.
در اين گونه شرايط سخت هر دختر مثل شما نبايد تسليم شرايط محيط گردد .به جاي انتظار کشنده که چيزي جز فرسودگي رواني و غوطه‌وري در افکار نااميدانه و افسرده‌وار ندارد، دست به يک تغيير راهبردي در انديشه و رفتار خودتان بزنيد. به اين معنا که به جاي تمرکز صرف و بي‌ثمر بر ازدواج ( بدون هيچ فعاليت مثبت)، تمرکز خودتان را بر امور خداپسندانة ديگر که متعدد هستند قرار دهيد.
روان‌شناسان معتقدند اين تفکر رايج که «ازدواج کردن يعني به خانه بخت رفتن» اساساً باطل است. نبايد انسان عاقل همه ارزش وجودي‌اش را در ازدواج قرار دهد، چرا که خانه بخت همان خانه‌اي است که الان در آن زندگي مي‌کنيد . براي خوشبخت شدن ( دنيوي و اخروي) هيچ الزام صد در صدي بر ازدواج نيست. همه ما پيرامون خود زنان و مردان با ايماني را مي شناسيم که به هر دليلي موفق به ازدواج نشدند، ولي خوشبخت‌تر از برخي افراد متأهل هستند.
در بين مراجعان ما افرادي را مي‌شناسيم که در سنين بالاي 40 سال موفق به ازدواج شده‌اند . براي شما نيز هيچ جاي نااميدي و نگراني وجود ندارد، هرچند شرايط سخت و شکننده شما را تا حد زيادي درک مي‌کنيم، ولي بايد بدانيد که خيلي از امور به ظاهر مثبت و خير، باطني معکوس دارند. بر عکس خيلي از امور جانکاه، باطني دل‌انگيز دارند. پس چه بهتر به جاي افسردگي و خودخوري و ناراحتي و دلتنگي با يک بازسازي جانانه روحي و رواني به فعاليت‌هايي مثل ادامه تحصيل، ورزش منظم، کارهاي فرهنگي، هنري، کارهاي عام‌المنفعه و... بپردازيم . مطمئن باشيم خداوند در همه حال ناظر بر احوال بنده مؤمنش مي‌باشد .دعاهاي بي‌شمار او را در زمان مقتضي‌اش (هرچند دور باشد) اجابت به خير خواهد کرد. هيچ طلسم و جادويي و بخت‌بستني ( بر فرض وجود) بر مؤمن کارگر نخواهد افتاد، پس در مجموع توصيه مي‌شود:
1. حتماً در صورت تشديد اين حالات به يک روانپزشک متخصص مراجعه کنيد و دارودرماني را جدي بگيريد.
2. ورزش منظم و روزانه را سرلوحه کار خود قرار دهيد.
3. هر روز افکار خود را روي کاغذ بنويسيد و سپس آن را محو کنيد و از خواندن مجدد جدا بپرهيزيد.
4. از تنهايي به شدت بپرهيزيد.
5. در صورت امکان به کاري مشغول شويد.
6. موفقيت هاي کوچک و بزرگ خود را دست کم نگيريد . با نسبت دادن اين امور مثبت به خود اعتماد به نفس و عزت نفس خود را افزايش دهيد.
7 . تغذيه و رژيم غذايي مناسب انتخاب کنيد.
8. داروهاي گياهي مثل زعفران، سنبل الطيب، گل گاو زبان، علف چاي و موز. .. براي افسردگي شما بسيار مفيد است.
9. کتاب از حال بد به حال خوب نوشته ديويد برنز ترجمه مهدي قرچهداغي را بخريد و بخوانيد.
10. روزي 25 با تا 30 بار تنفس عميق بکشيد.
11. خود را از ديگران کمتر ندانيد؛همه مي دانند که ازدواج کردن يا نکردن ملاک مناسبي براي خوب يا بد بودن افراد محسوب نمي شود.
12. به نظافت و آرايش سر و موي خود اهميت بدهيد
13. به فرائض ديني خود اهميت دهيد .با توسل و توکل هيچ گاه از رحمت بيکران الهي نااميد نگرديد. خواندن نماز صبح يکي از مهم ترين عوامل بهبود افسردگي است.
14. با افراد افسرده و ناباب معاشرت نکنيد و تفريحات و معاشرت هاي سالم خود را افزايش دهيد.

با عرض سلام و خسته نباشید من دختری 24ساله لیسانس کشاورزی هستم احساس میکنم که مدتی است که زمان ازدواج من رسیده است ولی مانعی از ازدواج من جلوگیری میکند مثلا گناهانم چون هرچه از خداوند می خواهم که همسر خوبی برای من بفرستد دعایم بی اثر است. گاهی هم فکر میکنم شاید علت شرایط اجتماعی مثلا کمتر بودن تعداد پسرها از دختران باشد. لطفا به من بگویید چکار کنم که خداوند به من نظر کند و همسر مناسبی برایم بفرستد؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
با تمام اراده و اختياري كه داريم، تا اندازه اي محدوديت نيز داريم. هر گاه ما با محدوديتي روبرو باشيم ، دقيقاً و الزاماً به معناي آن نيست كه ما گناهكاريم. امروزه به دلايل مختلفي و از جمله گريز جوانان از ازدواج شاهد روندي نامطلوب در امر ازدواج و بالا رفتن سن دختران مي باشيم.
به هر حال ما بايد تلاش خودمان را انجام دهيم . با استفاده از برخي واسطه‌ها اقدام کنيم و علاقمندي خودمان را به ازدواج نشان دهيم. اگر ما در يک حالت انزوا و افسردگي قرار گيريم، شانس ازدواج ما نيز به مراتب کاهش خواهد يافت و نمي‌توانيم نظر ديگران را جلب کنيم. تأخير در ازدواج جوانان يکي از مشکلات رايج در کشور ما مي باشد . متأسفانه راه حل ساده و آساني براي آن متصور نيست.
در اين گونه شرايط سخت هر دختر مثل شما نبايد تسليم شرايط محيط گردد .به جاي انتظار کشنده که چيزي جز فرسودگي رواني و غوطه‌وري در افکار نااميدانه و افسرده‌وار ندارد، دست به يک تغيير راهبردي در انديشه و رفتار خودتان بزنيد. به اين معنا که به جاي تمرکز صرف و بي‌ثمر بر ازدواج ( بدون هيچ فعاليت مثبت)، تمرکز خودتان را بر امور خداپسندانة ديگر که متعدد هستند قرار دهيد.
روان‌شناسان معتقدند اين تفکر رايج که «ازدواج کردن يعني به خانه بخت رفتن» اساساً باطل است. نبايد انسان عاقل همه ارزش وجودي‌اش را در ازدواج قرار دهد، چرا که خانه بخت همان خانه‌اي است که الان در آن زندگي مي‌کنيد . براي خوشبخت شدن ( دنيوي و اخروي) هيچ الزام صد در صدي بر ازدواج نيست. همه ما پيرامون خود زنان و مردان با ايماني را مي شناسيم که به هر دليلي موفق به ازدواج نشدند، ولي خوشبخت‌تر از برخي افراد متأهل هستند.
در بين مراجعان ما افرادي را مي‌شناسيم که در سنين بالاي 40 سال موفق به ازدواج شده‌اند . براي شما نيز هيچ جاي نااميدي و نگراني وجود ندارد، هرچند شرايط سخت و شکننده شما را تا حد زيادي درک مي‌کنيم، ولي بايد بدانيد که خيلي از امور به ظاهر مثبت و خير، باطني معکوس دارند. بر عکس خيلي از امور جانکاه، باطني دل‌انگيز دارند. پس چه بهتر به جاي افسردگي و خودخوري و ناراحتي و دلتنگي با يک بازسازي جانانه روحي و رواني به فعاليت‌هايي مثل ادامه تحصيل، ورزش منظم، کارهاي فرهنگي، هنري، کارهاي عام‌المنفعه و... بپردازيم . مطمئن باشيم خداوند در همه حال ناظر بر احوال بنده مؤمنش مي‌باشد .دعاهاي بي‌شمار او را در زمان مقتضي‌اش (هرچند دور باشد) اجابت به خير خواهد کرد. هيچ طلسم و جادويي و بخت‌بستني ( بر فرض وجود) بر مؤمن کارگر نخواهد افتاد، پس در مجموع توصيه مي‌شود:
1. حتماً در صورت تشديد اين حالات به يک روانپزشک متخصص مراجعه کنيد و دارودرماني را جدي بگيريد.
2. ورزش منظم و روزانه را سرلوحه کار خود قرار دهيد.
3. هر روز افکار خود را روي کاغذ بنويسيد و سپس آن را محو کنيد و از خواندن مجدد جدا بپرهيزيد.
4. از تنهايي به شدت بپرهيزيد.
5. در صورت امکان به کاري مشغول شويد.
6. موفقيت هاي کوچک و بزرگ خود را دست کم نگيريد . با نسبت دادن اين امور مثبت به خود اعتماد به نفس و عزت نفس خود را افزايش دهيد.
7 . تغذيه و رژيم غذايي مناسب انتخاب کنيد.
8. داروهاي گياهي مثل زعفران، سنبل الطيب، گل گاو زبان، علف چاي و موز. .. براي افسردگي شما بسيار مفيد است.
9. کتاب از حال بد به حال خوب نوشته ديويد برنز ترجمه مهدي قرچهداغي را بخريد و بخوانيد.
10. روزي 25 با تا 30 بار تنفس عميق بکشيد.
11. خود را از ديگران کمتر ندانيد؛همه مي دانند که ازدواج کردن يا نکردن ملاک مناسبي براي خوب يا بد بودن افراد محسوب نمي شود.
12. به نظافت و آرايش سر و موي خود اهميت بدهيد
13. به فرائض ديني خود اهميت دهيد .با توسل و توکل هيچ گاه از رحمت بيکران الهي نااميد نگرديد. خواندن نماز صبح يکي از مهم ترين عوامل بهبود افسردگي است.
14. با افراد افسرده و ناباب معاشرت نکنيد و تفريحات و معاشرت هاي سالم خود را افزايش دهيد.

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت تمام برادران و خواهرانی که بی هیچ گونه منتی در راه جبران اشتباهات کسی چون من یاری می دهند خدا با بهشتش شما را اجرت دهد. سوالهای من طولانی و با توضیحات است و از شما خواهش می کنم که زود نتیجه نگیرید و تا آخر مطالب را بخوانید و تا آنجا که ممکن است گسترده جواب من را بدهید. اینجانب 24 سال سن دارام دچار بعضی درگیری های ذهنی به اسم دین و خوداخواهی هستم که نمی دانم آیا صحیح اند یا لطف خدایند به من یا از ضررهای ابلیسند به ضعیفی چون من . تمام درگیری های ذهنی ام را می نویسم (لطفا فورا نتیجه نگیرید که وسواس دارم البته وسواس من هم بی تاثیر نیست اما فکر ها به گونه ای اند که نمیتوان به را حتی از آنها گذشت)وتک به تک خواهش می کنم شما توضیح دهید و درست یا غلط بودن آنها را به من با دلیل اثبات کنید تا آنها را به راحتی از ذهنم پاک کنم یا خوشحال باشم که اینقدر ریز بین هستم. 1- من در ذهن خودم با توجه به داستان امتحان تکبر حضرت موسی با خود فکر می کنم که که انسان باید خود را از هر موجودی پایین تر بگیرد(حتی از حیوانات) از آن رو گهگاهی بعضی اشخاصی که اهل دین ودیانت نیستند را می بینم و در دلم می افتد که پیش خدا من از آنها عزیزترم باید چند دقیقه ای ذهنم درگیر شود و در ذهن دلیل بیاورم که نه تو از او پیش خدا دون تری و باید برای اینکه به خدا ثابت کنم یک سوگند پیش خدا بخورم که من حتما از او پیش تو دونترم.تا رب از من راضی شود.نه تنها در مورد انسان بلکه در مورد حیوانات هم این افکار سراغم می آیدو در طول یک روز چندین بار این فکر به سراغم می آید و من باید دوباره همین کار را تکرار کنم .اصلا نمی دانم آیا با این جرات قسم خوردن که من از آن شخص یا از هر موجودی پستترم صحیح است یا خیر و آیا انسان اگر شک برد که از دیگری برتر است یا نه آیا باز هم تکبر است. 2-در مورد ریا وای که اگر کسی کار نیکی از من ببیند و من احساس کنم که در دل خوشحال شده ام که او مرا دیده باید چند دقیقه ای با خود کلنجار بروم که اگر او مرا نمی دید فرقی نمی کرد و شاید اگر نمی دید خوشحال تر می شدم.آیا اصلا اگر کسی نیتش خالص بوده اما دوست دارد که نیتش خالص بماند اما خواه نا خواه این وسوسه که در ذهنش افتاده که خوشحال شده از اینکه کسی او را دیده اما در دل از این فکرش نا راضی است آیا عمل نا خالص می شود. 3- در مورد حسد اگر احساس کنم از ضرر کسی خوشحال شده ام در دل یا برعکس باز هم باید چند دقیقه ای در ذهن کلنجار روم وشخص را حتی دعا کتم که مبادا حسد کرده باشم. 4-در مورد عدم ظلم به موجودات ریز و کوچک با این مثالها نمونه هایی می گویم اگر سنگی را جا بجا کنم و به جایی دیگر پرتاب کنم باید حتما مطمئن شوم که جایی که سنگ پرتاب شده مورچه ای نیست .یک روز ماشینم را در جایی پارک کرده بودم وقتی برگشتم دیدم جامعه ای از مور چگان در زیر چرخهای ماشین در حال حرکتند گفتم اگر حرکت کنم حتما تعدادی از آنها را له خواهم کرد خواستم آنها را دور کنم اما همین کار من باعث شد به دست خودم چند تا از آنها را ضرر رساندم از این رو حرکت کردم به امید انکه خدا آنها را نجات دهد ولی بعد از حرکت ایستادم تا نتیجه را ببینم و دیدم که از آنها باز هم له شده اند. و از شانس خوب یا بد بعد از حرکت و حدود 20دقیقه بعد تصادف کوچکی هم کردم که آن را به بی رحمی خودم نسبت می دادم. وقتی حیاط خانه امان را میشورند من بعضی وقتها مورجه های را که در حیاطند و بر سر آب گرفتا رشده اند را باید نجات دهم و اگر این کار را نکنم ذهنم آزرده می شود و از خودم بدم می آید. یا وقتی پارچه ای درون حیاط انداخته می شود برای نشستن بعد از جمع شدن باید آن پارچه را نگاه کنم که مبادا موری در درون ان گیر افتاده باشد چون خودم را جای آن موجود می گذارم. و از شانسم اکثریت اوقات هم چیزی را پیدا می کنم و درو اقع برا انجام این کار در دفعات بعدی ترغیب می شوم و از این نمونه ها بسیارند. البته داستانی هم شنیده ام که عارفی از مشهد به شیراز برنج حمل می کرد در بین مسیر متوجه شد که درون یکی از کیسه ها مورچگانی را از مشهد حمل کرده برای آنکه مبادا مورچگان آواره شوند کیسه را به مشهد برگرداند نمی دانم این داستان صحیح است یا عقلانی البته بیشتر وقتها خودم را آرام می کنم و می گویم من مسول تمام عالم نیستم و خدا مسول است و خود از حال تمام موجودات آگاه است ولی بعضی وقتها باید عمل را انجام دهم. جالب اینجاست که تما م افکار بالا بیشتر در زمانهایی به سرا غم می پایند که می خواهم گناهانم را جبران کنم مثلا در همین ماه مبارک ولی زمانی که گنه آلودم این افکار کمتر سرا غم می آیند و ذهم راحتتر است باید بدانید که من با این همه ریز بینی ها گناهان کبیره ی بسیاری را انجام داده ام و می دهم شاید هم چندان مهم نبوده و ذهنم اصلا درگیر نبوده ولی برای مسایل بالا ذهنم درگیر می شود. حال از شما خواهش می کنم در مورد بند بند آنها توضیح داده و فورا نتیجه گیری نشود که تو وسواس داری و باید به روانپزشک بروی در حالی که امکانش برایم نیست خود هم می دانید چنین تفکراتی شاید به اسم دین مهمند اما نمی دانم برای منی که هنوز به تعداد عددهای عالم گناه کبیره دارم یا برای کسانی چون صلحا و نیک مردان نمی دانم چه باید بکنم آیا فکر ها در جهت خود سازی و دوری از گناهانی مانند حسد کبر و یا ریا هستند یا هیچ نیستند و ظلم به خودم و خودایم است. با تشکر از شما و ابتدا از پروردگارمان که انسانها را جهت خدمت به همدیگر دوست می دارد وشما را از همه بیشتر انشائالله.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
اين رفتارها حاكي از درجه اي از وسواس فكري است كه به شكل هاي گوناگون بروز پيدا مي كند و موجب ناراحتي ها مي شود .براي حل آن مي توانيد به مشاوره هاي ديني مانند واحد مشاوره همين مركز با شماره 09640 تماس بگيريد . براي حل اين نوع وسواس ها درخواست راهنمايي داشته باشيد .
مشكل شما به نوعي خلط بين مباحث اخلاقي و تربيتي با بحث هاي عبادي و شرعي و مانند آن است ؛ در حوزه معارف ديني وظيفه اول ما دقت و تامل در خصوص اموري است كه در دائره شريعت و تحت عنوان واجبات و محرمات براي ما بيان شده ،رعايت اين امور به عنوان قانون اساسي اعمال و رفتار ما شناخته مي شود . تخطي از اين قوانين جرم محسوب مي گردد .
در كنار اين مسائل نكاتي هم در زمينه اخلاقيات و امور تربيتي بيان شده كه هرچند در برخي موارد در زمره شرعيات جاي مي گيرد ( مانند دستورات شرعي در خصوص غيبت و تهمت و ريا در عبادات و...) اما در بسياري از موارد هم به عنوان امور مستحب و تربيتي و اخلاقي محض محسوب مي گردد. عدم دقت در آن ها تخلفي ديني محسوب نمي گردد ، هرچند رعايت همه اين امور موجب تكامل روحي و معنوي انسان خواهد بود .
البته اين گونه دستورات داراي مراتب و درجات بسياري است كه براي افراد در سطوح و درجات مختلف معرفتي و كمالات روحي ، وضعيتي متفاوت به دنبال دارد مثلا رعايت برخي نكات اخلاقي براي اهل معرفت و خواص درگاه خداوند داراي ابعاد و جزييات دقيق تري نسبت به ديگر افراد خواهد بود . چه بسا آنان خود را ملزم به رعايت اموري بدانند كه ديگران توجه و تامل در آن موارد را اصولا درك نكنند .
با توجه به آنچه ذكر شد ،در خصوص اعمال و رفتار شما چند نكته را گوشزد مي نماييم :
1- منظورتان از امتحان تكبر حضرت موسي عليه السلام چندان روشن نيست ، اما اگر مرادتان داستان ملاقات ايشان با حضرت خضر عليه السلام يا چگونگي برخورد ايشان با آن گوسفند يا هر مورد ديگري است ، اين امر هيچ ارتباطي با تفكراتي كه از خود نقل كرده ايد ندارد ؛ اصولا نحوه وظايف و مسئوليت هاي انبيا را نمي توان با افراد عادي مقايسه نمود و بر اين اساس نتيجه گرفت .
به علاوه هيچ گاه در معارف ديني از ماخواسته نشده كه همواره و هميشه خود را از تمام موجودات كمتر و كوچك تر بدانيم و ببينيم ؛ در اصول اخلاقي اسلام گفته شده كه انسان بايد حد تعادلي ميان تواضع و دوري از تكبر و در عين حال برخورداري از شان و حرمت و هيبت را دارا باشد . در جامعه شان انساني و ايماني خود را همواره مد نظر داشته باشد ؛ به همين خاطر در روايات تاكيد شده كه در برابر فرد متكبر تكبر كنيد كه اين خود عبادت است .
آنچه گفته شد ،در خصوص وجهه بيروني رفتار انسان بود، اما از نظر دروني و نگاه شخصي هم هرچند هيچ گاه نبايد خود را از ديگران برتر و بالاتر دانست ، اما اين امر بدان معنا نيست كه انسان در خصوص كمالات و نعمت هايي كه خداوند به او ارزاني داشته، بي توجهي داشته، آن ها را ناديده بيانگارد .
خداوند به شما نعمات فراواني از جمله نعمت وجود ،حيات ، انسانيت ، ايمان ، باور صحيح و... داده كه بسياري از مخلوقات او از اين نعمات محرومند . هرچند نبايد به اين نعمت ها مغرور شويد ، اما در عين حال نبايد آن را ناديده بگيريد . لازم است همواره خداوند را به خاطر اين نعمات شاكر باشيد . در نتيجه لازم نيست خود را پايين تر از همه مخلوقات خداوند بدانيد ، بلكه همواره در برابر ديگر موجودات ، از اينكه از نعمت عقل و شعور و اختيار و روح انساني برخوردار شديد ،شاكر باشيد .
البته در برابر ديگر انسان ها هم از نظر اخلاقي توصيه شده كه بالاترين درجات ايمان آن است كه انسان خود را از ديگران برتر نداند، نه بدان جهت كه ظاهر اعمال و رفتارهاي خود و ديگران را به هيچ وجه مد نظر قرار ندهيم ، بلكه از آن جهت كه در نتيجه و سرانجام چه بسا اين فرد كه در ظاهر تقيدي به مسائل ديني ندارد ،ممكن است توبه كرده يا در درون خود صفتي داشته باشد كه باعث نجات او شود و... ؛ البته روشن است اين دستورات براي جلوگيري از عجب است، نه به خاطر ذليل كردن خود .
در ضمن قسم خوردن در اين زمينه ها هم بي معنا و افراط است . كافي است انسان در اين موقعيت تنها با يادآوري اين نكته اخلاقي كه به ظاهر افراد نمي توان قضاوت نمود ،از عجب و خود برتر بيني بپرهيزد ؛ اما تحقير و به ذلت كشاندن خود روا نيست .
2- خود نمايي و دعوت به خود در همه موارد مذموم و مطرود نيست . چه بسا در مواردي خوب است كه انسان به نوعي رفتاري متظاهرانه داشته باشد تا موجب تشويق ديگران به سمت خير و نيكي باشد. البته تفصيل اين موارد در كتاب هاي اخلاقي نقل شده است ؛ اما در عين حال بايد بدانيد كه اصل رياي حرام تنها در خصوص عبادات است . حقيقت آن هم اين است كه انسان عبادتي را به قصد جلب توجه و بزرگ شدن در چشم مردم انجام دهد .
اما اگر فردي به قصد جلب رضايت خداوند عمل عبادي را انجام دهد و بعد مردم از آن آگاه گردند، اين عمل ريايي محسوب نمي گردد ؛ البته بسيار طبيعي است كه انسان از اينكه ديگري از عمل خير او آگاه شده، در دل خوشحال شود ، اما اين هم به معني باطل شدن و ريايي شدن آن عمل نيست،حتي گاهي لطف خداوند در حق اوست كه جاي شكر دارد .
البته در نگاه هاي دقيق اخلاقي خوب است انسان تلاش كند كه از بزرگ شدن در چشم مردم خوشنود نگردد . تنها رضايت خداوند برايش معيار باشد ؛ اما در هر حال اين حالات و نتايج روحي نتيجه سال ها مراقبت و تلاش اخلاقي است، نه مدتي كوتاه و نبايد از خود توقع اين امر را در وضعيت فعلي داشته باشيد .
3- حسادتي حرام است كه بروز عملي پيدا كند . در خارج به نوعي متجلي گردد.اينكه دردل احساس حسادت داشته باشيد ،هرچند امر خوب و مطلوبي نيست ، اما در درجه اول مشكل محسوب نمي گردد . بايد به مرور زمان براي برطرف كردن آن تلاش كرد . البته راهكار اين امر رفتارهاي شما و كلنجار رفتن با خود نيست ، بلكه بايد به كتاب هاي اخلاقي مراجعه نموده، به دنبال راهكار دفع اين حالات باشيد .
4- در مورد ظلم به ديگران هم كه ديگر افراط را به نهايت رسانده ايد . اگر بنا باشد انسان اين گونه زندگي كند ، عملا جامعه انساني مختل شده، امكان زندگي طبيعي از انسان سلب مي گردد ؛ هرچند توجه به ديگر موجودات و جلوگيري از ظلم به آنان امر خوب و لازمي است ، اما نه به اين قيمت كه موجب اختلال رفتار و عملكرد طبيعي انسان گردد .
داستان هاي فلان و بهمان را رها كنيد . وظيفه شرعي خود را مد نظر قرار دهيد ؛ در خصوص حيوانات ديگر ظلم و آزار آن ها يقينا روا نيست ، در خصوص موجوداتي كه موجودات موذي محسوب مي شوند حتي كشتن آن ها هم مذموم نيست و مشكل شرعي ندارد ؛ اما در خصوص ديگر موجودات توجه خوب است ولي دقت در اينكه زير پاي من يا زير چرخ ماشينم مورچه اي هست ، بي معنا است و عاقلانه نيست .
در هر صورت رعايت اين امور اخلاقي تا حدي كعه موجب اختلال زندگي طبيعي نشود و در عرف مومنان رفتاري نامعقول تلقي نگردد ،خوب است ، اما دقت هايي كه ذكر كرديد ،چندان قابل قبول نيست ؛ به علاوه كه مورچه ها با فشارهاي گوناگون نمي ميرند .در آب هم به آساني خفه نمي شوند ؛ در نهايت مي توانيد با تكاندن بدن خود يا پارچه اي كه روي آن نشستيد ، وظيفه اخلاقي خود را انجام دهيد و بيش از آن هم توجه بي معناست .
براي حل مشكلات خود بايد گام به گام و به درستي پيش رفت . وقتي انسان در زمينه بسياري از اعمال شرعي و گناهان مسلم دچار مشكل است، ابتدا بايد مشكلات را برطرف نمايد . آن گاه به سراغ برخي مستحبات و يا امور اخلاقي و تربيتي خاص برود ؛ به نظر مي رسد بسياري از اين امور كه برشمرديد ،هرچند ممكن است در حالاتي خاص و مواردي ويژه مطلوب به حساب آيند اما در موقعيت شما تنها فريب شيطان براي بازماندن از وظايف اصلي به حساب مي‌آيند .

باسلام من بخاطراضطراب بيش ازحدي كه دارم مزاحمتون شدم.من فردباحجابي هستم ويه 10 سالي ميشه كه به اين دليل درفاميل وحتي خانواده ي خودم انگشت نما شدم وبخاطرنگاههاي متعجب فاميل كه هنوز مرا بااين شخصيت نپذيرفته اند واقعا" مضطرب هستم تاجايي كه حتي وقتي به خيابان هم مي روم فكرمي كنم كه همه بخاطرحجابم جورديگري به من نگاه مي كنند ومراقبول ندارند(بااينكه ميدانم اين احساسم منطقي نيست ولي قانع نميشوم)الان واقعا احساس حقارت مي كنم وكاملا"اعتمادبه نفسم را ازدست داده ام.هركاري براي حل مشكلم كرده ام ازدعا كردن گرفته تا رفتن به نزد روانشناس.مشكل من اينه كه چون اين احساس در ناخودآگاهمه نميتونم باهرمنطقي خودم رو قانع كنم ازمنطق ديني گرفته تا منطق روانشناسي(گاهي مطالعات روانشناسي هم دارم). باوركنيد ديگه واقعا"كم آوردم.گاهي واقعا" آرزوي مرگ ميكنم.البته اينرو هم بگم كه باوجود مشكلاتي كه بخاطرحجابم برام پيش اومده بازهم رضايت خدارو به رضايت ديگران ترجيح ميدم.خواهش ميكنم شمارو به خدايي كه مي پرستيد قسم ميدم بگيد من چه كنم؟اميدوارم خدا براتون لطفتون رو جبران كنه.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
به اين مسأله كه فكر مي‌كنم ديگران من را نگاه مي‌كنن ، به درستي اشاره داشته‌ايد كه خودتان عامل اصلي نگاه هستيد. در حقيقت، به ديگران نگاه مي كنيد تا ارزيابي كنيد كه آن ها به شما نگاه مي‌كنند يا نه و آن ها نيز تعجب مي كنند كه چرا اين خانم دارد به ما نگاه مي كند. و اين همان مي‌شود كه باعث برانگيختن يك رفتار در افراد مقابل خود شده ايد. درست مانند افرادي كه براي نخستين بار از عينك استفاده مي كنند. اين افراد هنگامي كه در خيابان راه مي‌روند، احساس مي‌كنند كه همه دارند به آن ها نگاه مي كنند ،در حالي كه خود اين افراد با نگاه شان ، ديگران را به سوي خود فرا مي‌خوانند وگرنه ديگران از كجا آگاه هستند كه او براي نخستين بار است كه از عينك استفاده كرده است؟
در ضمن فراموش نكنيد كه خيلي بده كه آدم زبان مادري خودش را رها كنه و به زباني گفتگو كنه كه براي خودش نيست. من يك روانشناس هستم و منظور شما را از اين كه فلان چيز در ناخودآگاهتون هست رو نمي فهمم. تا حالا هم سابقه نداره كه وقتي با مردم صحبت كنم، با اين ادبيات گفتگو كنم و اين مسايل رو مطرح كنم، چون در زندگي معمولي و عادي خودمان اصلاً به اين ها نيازي نداريم. اين مسايل يكي از بزرگ ترين موانعي است كه شما را از مشكلات رها نمي‌سازد. معمولي باشيد مثل همه مردم ديگر. از اين اصطلاحات فاصله بگيريد.
درمان و برطرف نمودن اضطراب يا هر اختلال ديگر به بحث و استدلال منطقي شما نياز نداره، بلكه بايد فنون ابراز وجود را فرا بگيريد . با مراجعه به روانشناس اضطراب را هم برطرف كني. غالب اين موارد مربوط به كمبود اعتماد به نفس باز مي گردد كه نبايد زياد نگران باشي؛ چون با انجام برخي تمرينات كه از سوي روانشناس دريافت خواهي نمود، برطرف خواهد شد. نكته مهم در اين ميان مراجعه به روانشناس است كه ضروري و انكار ناپذير است. بايد بپذيريم كه در ما موانعي وجود دارد كه اجازه نمي‌دهد ما به خودمان رسيدگي كنيم يا به اصطلاح خودمان را درمان كنيم . درمانگر است كه بر پايه تحصيلات خودش آن ها را مي شناسد.

با سلام و حسته نباشيد من با دختري آشنا شدم و براي ازدواج اقدام كردم اما خانواده عروس مخالفت كردن اما ما دونفر به هم علاقه داريم و هر دو صبر ميكنيم تا شرايط عالي ازدواج را داشته باشيم و دوباره اقدام كنيم اما مشكل اينجاست كه طاقت دوري همديگر را نداريم و در حال حاظر با هم ارتباط تلفني داريم هر دو هم شديدا" معتقد هستيم و احساس گناه ميكنيم چون هر روز با هم ارتباط داريم ميخواستم بدونم بايد چكار كنيم تا گناه ما كمتر شود. (بجز قطع رابطه چون ما بدون هم زنده نميمونيم) ميخواستم بدونم صيغه محرميت بدون اذن پدر ممكن است؟ راه حل ديگري هيت ؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
هيچ راه حلَ ديگري وجود ندارد . به ياد داشته باشيد که رفتار جنسي هيچ يک از ما نبايد به ديگري لطمه و صدمه وارد آورد. با رفتار خود علاوه بر آنکه خودتان را از مسير عادي زندگي خارج مي سازيد ، فرد ديگري را نيز با اين وضع روبرو مي سازيد. در مورد خودتان شايد بتوانيد اما در مورد ديگري چطور؟ اگر آن دختر بخواهد همچنان منتظر شما بماند و بعد جور نشود چطور ؟ آيا مي دانيد که چه لطمه اي به او وارد خواهيد ساخت. به خوبي مي دانيد که تنها فرد متضرر در اين موارد دختران هستند که آسيب هاي فراواني متوجه آنان مي گردد. يک پسر در جامعه ما به هر حال يک پسر است و عيب و ايراد به او وارد نيست. بدون صيغه امکان ندارد و بايد در صدد ترک رابطه باشيد و يا اين که با ايجاد اعتماد در خانواده هاي خودتان قرار بگذاريد و طي يک مراسم فقط نسبت به يکديگر متعهد باشيد تا زمان مناسب براي ازدواج فرا برسد.
بسياري از ارتباطات بين دو جنس مخالف در ابتدا در قالب آشنايي حاصل مي شود . منجر به ارضاي نياز عاطفي و ارضاي محبت گرديده ، با مرور زمان اين حالت به طور ويژه در خانم ها شدت مي يابد به نحوي که علاقه ابتدايي به شکل وابستگي رواني در خانم ها تبديل مي شود. اين امر گاهي تمام اوقات شبانه روز فرد را پر مي نمايد و فرصت هاي پيشرفت و حتي انجام کارهاي روزمره را از انسان مي گيرد.از طرفي موانع متعدد خانوادگي ، فردي، اقتصادي، رواني(از جمله آن چه گذشت ) مانع از تشکيل زندگي مشترک خواهد بود.
نتيجه اين امر آسيب هاي غيرقابل جبران رواني براي دختران خواهد بود. افسردگي، احساس شکست، ناکامي و حتي در برخي موارد اقدام به خودکشي از عوارض اين وابستگي رواني است.
يکي از توصيه‌هاي هميشگي ما مشاورين به همه دختر و پسرها اين است که پيش از قول جدي در حضور خانواده و متعهد شدن نسبت به همديگر بر اساس عرف، شرع و قانون به همديگر دل نبنديد. دليل آن هم روشن است چون بعد از وابستگي عاطفي امکان دست يابي به يک شناخت مناسب نخواهد بود و از دست مشاورين هم کاري بر نمي آيد مگر در جلسات مشاوره متعدد و تازه آن هم با قصد خود دختر يا پسر!
در مورد فراموش كردن رابطه هاي احساسي و عاشقانه هم توجه داشته باشيد كه اين مسايل مانند شماره تلفن و برخي اطلاعات غير ضروري ديگر نيستند كه در آينده با تغيير منزل و مانند آن از بين بروند. اين دسته از اطلاعات شامل محتواهاي احساسي هستند و ماندگارتر هستند. بنابراين به اين مسأله بستگي دارند كه ديدگاه ابتدايي شما نسبت به آن ها چه چيزي باشد. كسي كه معتقد است نمي‌تواند آن را فراموش كند، يعني كه نمي‌خواهد ماده اطلاعات را كنار بگذارد و علاقمند است همچنان آن را حفظ كند. حال اگر همين فرد واقعاً معتقد گردد كه مي‌تواند آن را به كمك روانشناس يا مشاور كنار بگذارد ، احتمال كنار آمدن با اين تعارض به زودي صورت خواهد گرفت. به اين نكته توجه كنيد كه نرسيدن به عشق خود بدتر از از دست والدين نيست كه هزاران بار اتفاق افتاده است و افراد با آن كنار آمده‌اند و همين طور چگونه وقتي افراد معشوق يا معشوقة خود را از دست مي دهند، معمولاً با سادگي يا كمي دشواري خود را مجبور به ترك مي‌بينند و از آن عبور مي كنند و به فرد ديگري دل مي‌بندند و البته در كم ترين موارد(صرفاً موارد مرضي) فرد نمي‌تواند عبور كند. به هر حال همه چيز در انديشه خودتان است كه بخواهيد يا نخواهيد؛ راه سومي وجود ندارد. بله؛ اگر خواستيد ممكن است به تنهايي نتوانيد كه در اين صورت از روانشناس كمك بگيريد. «نمي تونم کس ديگري را در قلبم بنشونم» نيست که نمي گذارد عبور کنيد بلکه نمي خواهيد کس ديگري را در قلب خودتان بنشانيد. زمانه و تجربه به ما بارها نشان داده است که ما اغلب مجبور به پذيرش واقعيات هستيم و با آن کنار مي آييم. چون در بسياري موارد آنچه مي خواهيم نمي شود و آنچه مي خواهيم نمي شود. ضمن آنکه گاهي چيزهايي که ما مي خواهيم، بر خلاف مصالح ما است. البته يادتان باشد که دخترها به دليل جنبه عاطفي اشان گاهي به دست و پا هم مي افتند.
به هر حال يك دختر يا پسر لازم است فرا بگيرد كه دنيا محل به دست آوردن و از دست دادن است؛ يعني همان طور كه ياد مي گيريم
چيزهايي را به دست آوريم ، بايد ظرفيت تحمل از دست دادن برخي چيزها را هم به دست آوريم. اين درست است كه ما چيزهاي زيادي داريم؛ اما همه آن ها همواره در معرض تهديد هستند و ممكن است هر آن هر يك از آن ها را از دست بدهيم. در واقع، چه كسي به ما تضمين داده است كه تمام اين امكانات براي هميشه يا تا آخر عمر با ما همراه باشد؟ به همين دليل هم خداوند ظرفيت سازش با موقعيت هاي شكست و ناخوشايند را در آسان قرار داده است و فرد اندكي بعد با موقعيت سازگار مي‌شود. در اين بين نكتة مهم خواست قلبي فرد براي تغيير است كه گاهي به دليل برخي مشكلات ديگر فرد نمي‌تواند نسبت به آن راضي شود. در اين موارد افراد با وضعيت دشواري روبرو مي‌شوند كه بايد با كمك مشاور ادامه دهند و به درمان بپردازند.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با سلام من خیلی درباره ی عواقب خودارضایی شنیدم خودمم بعضی از اونارو تجربه کردم و دارمشون ولی سوالی که همیشه برام مطرح بوده اینه که بدن انسان از کجا میفهمه که مشغول خودارضاییه؟؟ منظورم اینه که خودارضایی با ایجاد رابطه جنسی چه تفاوتی داره که ضرر داره ولی رابطه جنسی ضرر نداره؟؟؟ ممنون

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباط و اعتمادتان نسبت به اين مركز؛
فعاليت جنسي و رفتار جنسي انسان تنها مشتمل بر فعاليت دستگاه هاي بدني نيست بلكه بخش قابل توجهي از اين فعاليت رواني است. هنگامي كه فرد به خودارضايي مي‌پردازد، خودش مي داند كه ارضاي واقعي نيست بنابراين بازخوردها(فيدبك ها) منفي هستند؛ بر خلاف هنگامي كه بازخورد مثبت بوده و فرد به رضايت دروني مي‌رسد. بنابراين بدن انسان نيست كه مي فهمد . بدن اصلاً ابزار فهم نيست، بلكه روان انسان است كه درگير است و مي‌فهمد و راضي نيست.
با توجه به ارتباط روح و بدن ، با عمل زناشويي با همسر يا ارضا شدن توسط همسر نوعي ارتباط عاطفي ايجاد مي شود . نيازهاي رواني انسان بر آورده مي شود . موجب الفت و محبت بيش تر بين زوجين مي گردد. و سبب بقاي نسل انسان مي گردد. به همين خاطر از نظر روان شناسان انجام عمل جنسي بين مرد و زني که همسر قانوني هستند ، توصيه شده ، روايات زيادي نيز در مستحب بودن اين عمل وارد شده است، بر همين اساس تفاوت هايي بين ارضاي جنسي از طريق همسر و بين خودارضايي وجود دارد كه برخي عبارتند از :
1- استمنا آميزش با خود است. تحريك كننده و تحريك پذير يك نفر است. همين طور ايجاد كننده شرائط اوج لذت (گرم شدن، تصور لذت و...) توسط خود ارضا شونده فراهم مي شود. در اين جا تمام وجود فرد (در عين يكپارچگي) بايد دو پاره شود: يكي ارضا شونده و ديگري تحريك كننده. دو پاره شدن آسيب هايي در پي دارد، از جمله اختلال در سيستم توجه و تمرکز و در مراتب بالاتر به نوعي توهم منجر خواهد شد.
2-آن گاه که بدن انسان تامين كننده نياز جنسي او گردد، چون بدن هميشه در همراهي اوست، كم كم او را در يك حالت تحريك جنسي دائم قرار مي دهد ،چون از خودش لذت مي برد. اين فاصله رواني وي را به سمت حالت تحريك دايمي سوق مي دهد. تحريك پذيري سريع, زود و دايم جدا از اثرات مخرب اجتماعي , اثرات جسمي زيان باري به دنبال خواهد داشت.
3- چون در استمنا ارضاي جنسي فقط از طريق انزال مني بدون هيچ گونه ارضاي عاطفي، ديداري، شنيداري، لمسي و... حاصل مي شود، ارضا به شدت ناقص، ناکام کننده مي باشد و موجب پديدايي اضطراب.
4- همچنين وجود برخي حدود و قوانين الهي كه در همه اديان وجود دارد، موجب ايجاد احساس گناه در فرد مي گردد كه اثر منفي بر روان مي گذارد.
5- در نهايت از آن جا كه افراد مبتلا به خودارضايي خودشان را افرادي ناتوان مي‌دانند، وجود احساس ناتواني در كنترل ارضا منجر به خود-سرزنشي در آنان مي گردد.

من یه خانومی هستم که 5سال ازدواج کردم شوهرم بعداز5سال بازهم دوست داره ماهریک روزدرمیان نزدیکی کنه به من بااینکه من سرکارمی رم وخیلی هم خسته هستم شباخیلی عصبانی می شم ازشماخواهشمندم به من کمک کنیدکه من چه جوری باشوهرم رفتارکنم؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
بعد از گذشت 50 سال زندگي مشترك درخواست شوهر شما كاملاً معقول و مشروع مي باشد . بهتر است در حد امكان به اين درخواست معقول جامه عمل بپوشانيد. شايسته است از طريق كم كردن فعاليت هاي شغلي و يا تغيير ساعات آميزش يا افزايش دفعات انزال در هر نوبت يا ارضاي ايشان به روش غير دخول(كه نيازمند غسل از جانب شما نباشد) و ... به مديريت روابط جنسي بپردازيد.
تقاضاي يک روز در ميان نزديکي يعني سلامت جسمي و اخلاقي شوهر . نبايد با طفره رفتن از وظيفه اصلي (به بهانه وظيفه فرعي تان که همانا تأمين درآمد است)باعث بروز برخي آسيب ها از جمله زير زميني شدن فعاليت هاي جنسي شوهر شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

گاهی این حالت من به جایی می رسه که حتی خودم خودمو شلاق می زنم. وهیم الان هم که دارم اینو می نویسم دچار این حالت هستم آیا می تونم حد اقل خودم خودمو تنبیه کنم؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
بهتر است در اسرع وقت به روانپزشک متبحر مراجعه نماييد . در صورت ادامه به روانشناس باليني مراجعه نماييد.
آسيب رساني به بدن در شرايط اختيار حرام است . در موارد مازوخيسم نيز بهتر است به جاي پي جويي حکم شرعي، به پي جويي درمان آن بپردازيم.

صفحه‌ها