مشاوره

دختری 20ساله هستم که یک سال و نیم پیش با پسرخاله ام عقد کرده ام. ایشان را انتخاب کردم چون فکر میکردم در ایمان و اخلاق همتا ندارد اما اکنون میبینم از دین بیشتر مسائل جنسی را گرفته و در عصبانیت دچار پرخاش میشود. بیشتر مشکل ما بر سر مسائل زناشویی است . ایشان معتقد است دوران عقد شامل تمام خصوصیات زناشویی میشود که به خواست ایشان ما در این دوره بهتر است با هم نزدیکی نداشته باشیم. اما عرفی که من با آن بزرگ شده ام اینگونه نیست. گاهی اوقات احساس میکنم ایشان مرا فقط برای ارضای غرایزشان میخواهند. من با صحبتهای عاشقانه مشکلی ندارم اما ایشان بیشتر از این میخواهند . و این مخالف عرف جامعه و خانواده من است. شخصا هم از این کارها در دوره عقد خوشم نمی آید. شما بگویید چه کنم. به حرف همسرم گوش کنم و پشت به تمام چیزی کنم که با آن بزرگ شده ام؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
قطعاً شرع مقدم تر است و عرف اگر در تنافي با شرع قرار بگيرد ،بايد به نحو مطلوب و کم اصطکاکي جاي خود را به شرع بدهد.
متأسفانه شما اطلاعات چنداني در مورد تفاوت هاي جنسيتي مردان و زنان نداريد . يک امر کاملاً طبيعي در همه مردان را به امري غير طبيعي مبدل ساخته ايد .در خواست شوهر شما تفاوت چنداني با درخواست بزرگ ترين اولياي خدا در زمان عقد ندارد . ما نبايد با طبيعت و هنجار مردان برخوردي نابهنجارانه داشته باشيم. اگر خدا خواسته است که غريزه جنسي به عنوان يکي از مهم ترين عوامل استحکام بخش زندگي در دوران عقد و عروسي باشد ،چرا ما به عنوان بنده خدا به مخالفت با آن بپردازيم؟
خواسته شوهر شما بسيار معقول و آداب و رسوم بسيار نامعقول به نظر مي رسد.
بهتر است با پافشاري بر موضع ناحق خود پذيراي پيامدهاي بسيار منفي اين بازداري در دوران بعد از عروسي نباشيد.
از نظر ما روانشناسان بهتر است در دوران عقد به غير از نزديکي زن و شوهر به هر طريقي مي توانند به ارضاي يکديگر بپردازند و بيهوده در برابر قوانين خلقت نايستند.
پسران با ايمان و اخلاق نيز مانند ساير پسران مهم ترين و بيش ترين انگيزه شان(در حدود 80 درصد) براي تن دادن به مشکلات فراوان ازدواج چيزي جز مسايل جنسي و ارضاي مشروع آن نيست.

با عرض سلام 1. میخواستم بدانم میزان کشش ( جنسی یا عاطفی ) به جنس مخالف در دختران بیشتر است یا پسران؟ 2. مدتی است که رفتارهای خاصی را از طرف دختری نسیت به خود احساس میکنم نمیدانم منظور او از این رفتار چیست شاید هم من اشتباه میکنم ایا نشانه های خاصی مبنی بر علاقه مند بودن دختر به پسر وجود دارد ؟ بارها شده که خواسته ام این مسئله را مستقیم به او بگویم ولی میترسم اشتباه کرده باشم و او گمان بد نسبت به من که همسایه انها هستم پیدا کند خواهش میکنم مرا راهنمایی کنید اگر هم جواب مفصلی دارد یک سایت که این مطالب را توضیح میدهد به من معرفی کنید من در این زمینه ها جدا ناپخته هستم با تشکر فراوان از شما

پرسش: --- شرح :
ميزان کشش (جنسي يا عاطفي) به جنس مخالف در دختران بيش تر است يا پسران؟

پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
معمولاً اين گونه است که کشش جنسي در پسران بيش تر از دختران است و بر عکس کشش عاطفي در دختران بيش تر از پسران است.

پرسش: 2. مدتي است که رفتارهاي خاصي را از طرف دختري نسبت به خود احساس مي کنم .نمي دانم منظور او از اين رفتار چيست. شايد هم من اشتباه مي کنم .نشانه هاي خاصي مبني بر علاقه مند بودن دختر به پسر وجود دارد ؟ بارها شده که خواسته ام اين مسئله را مستقيم به او بگويم ولي مي ترسم اشتباه کرده باشم و او گمان بد نسبت به من که همسايه آن ها هستم پيدا کند. خواهش مي کنم مرا راهنمايي کنيد.
پاسخ:
مايه خرسندي است كه دنبال كسب اطلاع هستيد و سريعاً اقدام نمي كنيد. گاهي ممكن است رفتاري خاص را به عنوان نشانه براي علاقمندي فرد نسبت به خودمان دريافت نماييم؛ در حالي كه فرد مقابل در فضايي ديگر حضور دارد. متأسفانه اين باورها مي تواند ما را به اشتباه بياندازد. حتي با وجود آن كه ممكن است احساس خاصي نسبت به شما داشته باشد، باز هم نمي‌تواند دليلي براي آن كه اين دختر مناسب شما است قلمداد گردد. به راستي نمي‌توان هر ابراز علاقه اي را مثبت ارزيابي نمود. با تمام آنچه گفته شد، چنانچه او را به طور كامل مي‌شناسيد و به او اطمينان داريد و شرايط ازدواج تان مهيا است ،مي‌توانيد با خانواده خودتان گفتگو كنيد و رسماً اقدام نماييد. اما به ياد داشته باشيد كه هر گونه برقراري ارتباط بدون رعايت حدود مي‌تواند مخاطره آميز و ضربه زننده باشد؛ هم براي خودتان و هم براي دختر مورد نظر. براي كسب اطلاعات بيش تر در اين زمينه مي توانيد با شماره 09640 تماس بگيريد و راهنمايي لازم را دريافت داريد.

با عرض سلام 1. میخواستم بدانم میزان کشش ( جنسی یا عاطفی ) به جنس مخالف در دختران بیشتر است یا پسران؟ 2. مدتی است که رفتارهای خاصی را از طرف دختری نسیت به خود احساس میکنم نمیدانم منظور او از این رفتار چیست شاید هم من اشتباه میکنم ایا نشانه های خاصی مبنی بر علاقه مند بودن دختر به پسر وجود دارد ؟ بارها شده که خواسته ام این مسئله را مستقیم به او بگویم ولی میترسم اشتباه کرده باشم و او گمان بد نسبت به من که همسایه انها هستم پیدا کند خواهش میکنم مرا راهنمایی کنید اگر هم جواب مفصلی دارد یک سایت که این مطالب را توضیح میدهد به من معرفی کنید من در این زمینه ها جدا ناپخته هستم با تشکر فراوان از شما

پرسش: --- شرح :
ميزان کشش (جنسي يا عاطفي) به جنس مخالف در دختران بيش تر است يا پسران؟

پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
معمولاً اين گونه است که کشش جنسي در پسران بيش تر از دختران است و بر عکس کشش عاطفي در دختران بيش تر از پسران است.

پرسش: 2. مدتي است که رفتارهاي خاصي را از طرف دختري نسبت به خود احساس مي کنم .نمي دانم منظور او از اين رفتار چيست. شايد هم من اشتباه مي کنم .نشانه هاي خاصي مبني بر علاقه مند بودن دختر به پسر وجود دارد ؟ بارها شده که خواسته ام اين مسئله را مستقيم به او بگويم ولي مي ترسم اشتباه کرده باشم و او گمان بد نسبت به من که همسايه آن ها هستم پيدا کند. خواهش مي کنم مرا راهنمايي کنيد.
پاسخ:
مايه خرسندي است كه دنبال كسب اطلاع هستيد و سريعاً اقدام نمي كنيد. گاهي ممكن است رفتاري خاص را به عنوان نشانه براي علاقمندي فرد نسبت به خودمان دريافت نماييم؛ در حالي كه فرد مقابل در فضايي ديگر حضور دارد. متأسفانه اين باورها مي تواند ما را به اشتباه بياندازد. حتي با وجود آن كه ممكن است احساس خاصي نسبت به شما داشته باشد، باز هم نمي‌تواند دليلي براي آن كه اين دختر مناسب شما است قلمداد گردد. به راستي نمي‌توان هر ابراز علاقه اي را مثبت ارزيابي نمود. با تمام آنچه گفته شد، چنانچه او را به طور كامل مي‌شناسيد و به او اطمينان داريد و شرايط ازدواج تان مهيا است ،مي‌توانيد با خانواده خودتان گفتگو كنيد و رسماً اقدام نماييد. اما به ياد داشته باشيد كه هر گونه برقراري ارتباط بدون رعايت حدود مي‌تواند مخاطره آميز و ضربه زننده باشد؛ هم براي خودتان و هم براي دختر مورد نظر. براي كسب اطلاعات بيش تر در اين زمينه مي توانيد با شماره 09640 تماس بگيريد و راهنمايي لازم را دريافت داريد.

با سلام من در خانواده شتوغی زندگی میکنم با افراد خانواده مشکلی ندارم ولی با فرهنگ زن برادرم و طرز تربیت کودکش که بسیار بی ادب است خیلی مشکل دارم البته احساس میکنم از دوران نوزادی وی تا الان من او را به انازه و مثل خواهرزاده هایم دوست ندارم و به خاطر همین در همه موارد با که 6 سالسن دارد وخودم که 19 سال سن دارم مشکل دارم مدام بی ادبی میکند و پررویی وگستاخی البته اشتباه نشود او از مادرش تمام حرف و صحبتهایش را تقلید میکند چون مادرش فردی است که به خود در تربیت فرزند زحمت نمیدهد و داءم برای اشتباهاتش دیگران را مقصر میداند و من هم هرچه سعی میکنم با بچه برادرم درست رفتار کنم و به ائ بفهمانم کارش اشتباه است با هم دعوا میکنیم و فایده ندارد و هر روز لوستر میشود ومن به خاطر رفتارم عذاب وجدان میگیرم

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
براي ارايه يك الگو آن هم درباره كودك نبايد از ابزار بدرفتاري متقابل استفاده كنيد. بايد بدانيد كه يك كودك در شرايط شناختي بالايي به سر نمي‌برد. بنابراين نمي‌توان انتظار داشت كه بتواند رفتارهاي نامناسب را ارزيابي كند و سپس آن را ارايه نمايد؛ هر چند در مورد افراد بزرگسال هم بدرفتاري در برابر بدرفتاري معمولاً به يك وضعيت افزايش پرخاشگري منجر مي گردد.
به فرهنگ زن برادرت كاري نداشته باشيد؛ اساساً اين مسأله به شما ارتباطي ندارد و كاري هم نمي‌توانيد دربارة آن ها انجام دهيد. هميشه تلاش كنيد تا با يك مسأله از اين جهت كه با شما مرتبط مي‌شود، برخورد كنيد؛ در اين صورت بهتر خواهيد توانست آن رفتار را كنترل كنيد. با يك مثال اين مسأله را توضيح مي دهم. ممكن است زن برادر شما فردي دروغگو باشد و اين نبايد كانون همت شما براي ايجاد تغيير قرار گيرد؛ بلكه هدف رفتاري دقيق در اين جا آن است كه نبايد به من دروغ بگويد. هر گونه هدف رفتاري كلي كه در حيطه تغيير شخصيت قرار گيرد ، نمي‌تواند در دسترس ما باشد و اساساً امري است بيهوده. ما مي‌توانيم رفتار ديگران را -و از جمله همان كودكي كه از آن ياد مي‌كنيد- نسبت به خودمان تغيير دهيم . تغيير شخصيت نه ممكن است و نه لازم.
يكي از راه‌هايي كه مي‌توانيد بر آن تمركز كنيد و معمولاً ما از آن غافل هستيم، ايجاد يك سيستم حمايت و تقويت از رفتارهاي خوب است. بنابراين مي‌توانيد رفتارهاي خوب برادرزاده تان يا رفتارهايي كه در نظر شما مطلوب است ، تشويق كنيد.
محروميت نيز يكي از روش هاي مناسب در زمينه تغيير رفتار است كه مي‌توانيد آن را به صورت مناسب دربارة برادر زاده خودتان به كار گيريد. منتهي بايد به ياد داشته باشيد كه افراط در اين امر مي‌تواند به انزواي كامل او منجر گردد. همچنين بايد به ياد داشته باشيد كه مشكل شما با او تنها در حيطة رفتار است و نبايد آن را به حيطة شخصيت او سرايت دهيد. به همين دليل هم بايد از توهين فاصله بگيريد. نبايد بگوييد كه من ديگر تو را دوست ندارم؛ بلكه گفته مي‌شود از اين رفتارت ناراحت هستم. در مورد بي توجهي و محروميت از ارتباط با شما نيز به ياد داشته باشيد كه براي مدت طولاني به اين كار مبادرت ننماييد .در برابر رفتارهاي خوب او در طول اين مدت نيز تشكر مي كنيد؛ مثلاً ممكن است براي ما در اين بين يك ليوان آب بياورد، در اين صورت ما از او تشكر مي‌كنيم اما نه آن چنان كه رفتار نامطلوب خودش را فراموش كند. هرگاه از شما پرسيد كه عمه چرا با من صحبت نمي كني، در پاسخ مي گويي كه نبايد به من مي گفتي ... يا نبايد .... را انجام مي دادي. به هر حال توجه داشته باشيد كه در بسياري موارد ما هستيم كه به ديگران اجازه بدرفتاري به ديگران عليه خودمان را مي دهيم.

سلام و طاعات شما قبول. من دختری هستم که مذهبی هستم با پسری ازدواج کرده ام که تنها به نظر مذهبی می رسد. بسیاری از احکام را رعایت نمی کند و نمی داند و حاضر به یادگیری هم نیست. مشکلات بسیاری با ایشان دارم که یکی از آنها دست دادن ایشان با نامحرمان است که از دوران کودکی در وی نهادینه شده است. حال با توجه به اینکه ایشان روزه دارند این کار را تکرار می کنند خواهش من چند موردی است 1. راهنماییم کنید تا ایشان را به ترک این کار ترغیب کنم زیرا ایشان حاضر نیستند به دیگران مستقیم بگویند که این کار را نمی خواهند انجام دهد. 2. در این حال که روزه دار هستند آیا این کار روزه ایشان را باطل می کند در هر دو صورت مثبت یا منفی بودن حکم آن چیست؟ 3. آیا کتابی در این زمینه هست که به من کمک کند در آخر التماس دعا برای صبر بیشتر از شما و دوستانتان دارم. کاملا برایم مشهود است که از دختری سرزنده و شاداب تبدیل به فردی افسرده شده ام که تنها سلاحم گریه کردن است. ضمنا ایشان مقلد هیچ مرجع تقلیدی نیستند با تشکر

پرسش: دست دادن با نامحرم شرح : دختري هستم که مذهبي هستم .با پسري ازدواج کرده ام که بسياري از احکام را رعايت نمي کند و نمي داند و حاضر به يادگيري هم نيست. مشکلات بسياري با ايشان دارم که يکي از آن ها دست دادن ايشان با نامحرمان است که از دوران کودکي در وي نهادينه شده است. حال با توجه به اينکه ايشان روزه دارند ،اين کار را تکرار مي کنند . 1. راهنماييم کنيد تا ايشان را به ترک اين کار ترغيب کنم زيرا ايشان حاضر نيستند به ديگران مستقيم بگويند که اين کار را نمي خواهند انجام دهد. 3. آيا کتابي در اين زمينه هست که به من کمک کند ؟
پاسخ: پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباط با اين مركز.
تأثير گذاري و ايجاد تحول در روحيه و عملکرد شوهرتان نيازمند زمان است . کار يا فکر و روحيه اي که به تعبير شما از دوران کودکي در وجودش نهادينه شده ، چگونه مي توان با چند جمله يا چند صفحه گفته و نوشته ، و يا در مدت زمان کوتاه تغييرش داد؟
بنا براين لازم است براي رسيدن به هدف مورد نظر چند گام اساسي را با صبر و حوصله کافي بر داشت .
گام اول : قرار گرفتن در مرکز قلب شوهر :
قدم اول براي رسيدن به خواسته و آرزوي صحيح و مشروع اين است که با تدبير و مديريت درست بتوانيد براي خودت در مرکز قلب شوهرت جا باز کنيد . وقتي با محبت وعشق ورزي فوق العاده زباني و عملي توانستيد با هم صميمي شويد و به اصطلاح عشق هم گرديد، آن موقع مي توانيد همه خواسته هاي خود را در ظرف زمان مناسب با شيوه اي درست به او بگوييد و او نيز خواهد پذيرفت . در اين گونه مسايل هر گز با گفتار منطقي و استدلالي، با قهر و غضب . ناراحتي و افسردگي. حتي با روش عاطفي و احساسي محض بدون پيش زمينه مناسب نمي توانيد به خواسته ات برسيد .
گام دوم : تقويت آگاهي و باورها :
آگاهي و باورهاي ديني شوهرت ضعيف است. او در مورد خداشناسي کمبود و نيازهاي زيادي دارد . البته نه در اصل وجود خدا و اثبات آن بلکه در مورد علم و قدرت و ساير صفات کمال و جلال و جمال خدا. او نياز دارد با محتواي آياتي مثل آيه شريفه: أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى؛آيا انسان نمي داند ( که در هر حال و در هر موقعيتي يا جا و مکاني باشد و يا نيت و آروزي هر کاري را داشته باشد ) خدا او را مي بيند ، بيش تر آشنا شود و سر و کار داشته باشد . تا جَذبَه و عشق خدايي در او پيدا شود . آن موقع خود به خود هر کاري را که مورد رضايت خدا نباشد ، هر چقدر هم سخت و دشوار باشد، ترک خواهد کرد .
گام سوم : تقويت جهنم هراسي و بهشت گرايي :
انسان وقتي چيزي يا کسي را نمي شناسد، نه براي آن ارزش و احترامي قائل است و نه از آن ترس و واهمه اي دارد . نه شوق و علاقه اي در او ايجاد مي شود که به سمتش برود ونه رعب و وحشتي در او به وجود مي آيد تا از آن بگريزد . کسي که از سختي ها و شدت عذاب و حسابرسي هاي قيامت و عذاب جهنم اطلاعي ندارد ، در موقعيت هاي مناسب با مسامحه و سهل انگاري هر گناهي را ممکن است ،انجام دهد . يا واجبي را ترک کند . چنان که اگر از کميت و کيفيت نعمت ها ، لذت ها ، و از عمق شادي و نشاط هاي بهشت آگاهي نداشته باشد، انگيزه و شوقي براي انجام واجبات يا ترک گناهان در او نيست . بنا براين لازم است با مطالعه کتاب هاي مناسب در اين موضوع مثل کتاب معاد شهيد دستغيب و معاد شناسي سيد محمد حسين طباطبايي تهراني و کتاب معراج السعاده جنبه جهنم هراسي و بهشت گرايي اش تقويت شود .
گام چهارم : تقويت آگاهي از عواقب اعمال :
غير از آگاهي کلي از انواع و شدت عذاب هاي جهنم و انواع نعمت ها و لذت هاي بهشت لازم است از آثار و عواقب برخي کارهاي خوب و بد ، و واجبات و گناهان و محرمات آگاهي داشته باشد . کتاب هاي مفيد زيادي در اين خصوص به زبان فارسي نوشته شده ازجمله :
1- کتاب گناهان کبيره : از شهيد دستغيب
2- آثار و عواقب خطرناک گناهان: از آقاي رسولي محلاتي
3- گناه شناسي : آقاي قرائتي
عزيز گرامي ! سخن پاياني ما با شما اين است که اولا -ناراحتي و افسردگي و پژمردگي را کنار بگذاريد که با اين روحيه جز اين که به خودت و دور نماي زندگي ات ضرر و ضربه وارد کنيد ، هيچ نتيجه ديگري ندارد . اما با محبت و عشق و سر زنده بودن زودتر به هدف مي رسيد .
دوم - لازم است درجه صبر و تحمل و حوصله ات را بالا ببري و سطح توقع و انتظارات و آرزو هاي خود را پايين بياوريد .
سوم- هر کسي( شما ، شوهرت و هرکسي ) خوبي ها و بدي هايي دارد. همان گونه که بدي هاي او را مي بينيد ،خوبي هاي او را نيز ببينيد . بدي هاي شوهرت را به تدريج فراموش کنيد و از صفحه ذهنت پاک نماييد ، ولي خوبي ها را بزرگ ببيند و گاهي در پيش شوهرت از آن ها ياد کنيد و از شوهرت به خاطر آن ها تشکر کنيد . اگر به شوهرت بگوييد از اين که اين خوبي ها در شما هست ،من به داشتن شوهري مثل شما افتخار مي کنم ،زمينه مناسبي براي در اختيار گرفتن مر کز قلب او را فراهم کرده ايد .
چهارم-شيوه ها و راهکارها و کيفيت تأثير پذير انسان ها متفاوت است . نزديک ترين فرد به هر زن و مردي ، همسر اوست . در هر کاري رگ تأثير پذيري او را شناسايي کنيد . و از همان راه وارد شويد تا نتيجه بگيريد. مثلا در برخي کارها لازم است از برهان و استدلال استفاده کرد ، نبايد به سراغ بهره گيري از عواطف و احساسات رفت و به عکس . يا در بعضي کارها اگر با او صحبت کنيد، نتيجه دلخواه نمي گيريد اما اگر فلان فاميل يا دوست با او صحبت کند ،بدون آن که بفهمد با سفارش شما بوده ، نتيجه مطلوب به دست مي آيد .
پنجم : پيشرفت همه امور زندگي و تحول روحيه و عملکرد شوهر به تدبير و مديريت شما بستگي دارد . پس با مطالعه کتاب هاي مفيد اين مهم را به منصه ظهور برسانيد .از جمله کتاب هاي مفيد در اين خصوص عبارتند از :
1- آيين همسر داري ، ابراهيم اميني
2. ازدواج مكتب انسان سازي ، شهيد دكتر پاك‏نژاد
3- بهشت خانواده، دكتر مصطفوي
4- همسران برتر، دكتر غلامعلي افروز
5- خانواده متعادل، شرفي
6- خانواده متعادل، صافي
7- نقش دين در خانواده : صادق احسان بخش
8- خانواده ، عشق ، استواري ، احمد حيدري

پرسش: . در اين حال که روزه دار هستند آيا دست دادن به نامحرم) روزه ايشان را باطل مي کند؟

پاسخ: دست دادن با نامحرم هرچند از گناهان است و بايد از اين كار توبه كرد ،ولي باعث باطل شدن روزه نمي گردد.

سلام خسته نباشيد من خانمي 22 ساله هستم كه 2 ساله كه ازدواج كردم يكي از مشكلات من اينه كه وقتي با همسرم نزديكي مي كنم من خيلي دير اِرضاء مي شم و همسرم حتما بايد از راه نزديكي دهان و زبان منو ارضاء كنه حتي در اين صورت هم كلي سوزش دارم وقتي همسرم تلاش مي كنه كه منو ارضاء كنه من خيلي تمركز مي كنم كه فكرم فقط براي ارضا شدن باشه ولي همش اعصابم خرد مي شه و تمركز خودم رو از دست مي دم و خيلي كم تحريك مي شم چند وقت پيش يك صحنه اي ديدم در يك فيلم كه نزديكي 2 نفر در اون بود و وقتي من به ياد اون صحنه ميفتم خيلي زودتر ارضاء مي شم. لطفا كمك كنيد و به سئوالات من جواب بديد، آيا تمام خانم ها مثل من ارضا ميشن؟ آيا فكر كردن به اون فيلم براي راحت تر ارضاء شدنم مشكل نداره؟ آيا همه مثل من 10 دقيقه طول مي كشه كه ارضاء بشن؟ اگر جواب ديگه اي هم داشتين كه به من كمك كنه ممنون ميشم. التماس دعا

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
اگر مدت ارضاي شما در حدود 10دقيقه است، امري كاملا طبيعي و معمولي است. بسياري از زنان به زماني مراتب بيش از اين براي ارضا شدن نيازمندند؛ در هر صورت به نظرمي رسد در خصوص وضعيت خود تصوري نادرست داريد. با بهبود تكنيك ها و به كاربردن روش هاي مختلف بتوانيد به تفاهم جنسي بهتري دست يابيد.
ديدن فيلم هايي كه حاوي صحنه هاي مستهجن و غير اخلاقي است ،شرعا حرام است. بايد از اين امر پرهيزنماييد، همچنين يادآوري آن صحنه ها و تحريك جنسي از آن اگر به شكل اختياري باشد، هم از نظر شرعي ممكن است داراي مشكل باشد و هم از نظر اخلاقي. اگر به ايجاد نطفه و تشكيل فرزند منتهي شود، ممكن است عواقب بدي به دنبال داشته باشد.
پيشنهاد مي شود با بهبود تكنيك ها و تغيير روش ها به حل مشكل بپردازيد يا لااقل تصاوير و حالات روابط زناشويي موفق قبلي خود را براي خود تداعي كنيد، نه تصوير فيلم هاي مبتذل را يا تصاوير ذهني و خيالي از خود و همسرتان را در ذهن بپرورانيد و از تصوير افراد ديگر بپرهيزيد.

با سلام خدمت شما من پسری هستم 19 ساله و باپسری 17 ساله دوست شدم و اونو خیلی خیلی خیلی به توان 1000 دوست دارم درکم کنید دلم نمی خواد با هم زنا کنیم به خاطر همین دلم می خواد دختری زیبا بشم تا بتونم تا آخر عمرم باهاش باشم و زندگی کنم پسر خوبی هستم نمازام به جاست و به دعا اعتقاد عجیبی دارم با دعا نمی شه تغییر جنسیت را از الله خواست راهی بهم پیشنهاد کنید خیلی دیوانه اش شدم به طوری که اگه یک دقیقه پیشش نباشم احساس مرگ می کنم خواهشن کمکم کنید

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
وضعيت شما از نظر روان شناسي، وضعيت غير نرمال و غير طبيعي است كه از نظر ديني نيز مردود است. ريشه ها و عوامل آن مي تواند جنسيتي و غير جنسيتي باشد كه بايد با مراجعه به متخصصين سكس تراپي مورد بررسي قرا گيرد، اما عوامل آن هر چه باشد، غير طبيعي بوده و نياز به درمان دارد. تصور شما از اين ارتباط نادرست است كه به عبارات مختلف سعي در تطهير و حتي تقديس چنين رابطه اي داريد، به گونه اي كه حتي ازدواج را ( به عنوان امري مقدس و مورد تأكيد دين) به عنوان مانع براي اين ارتباط ، مردود مي دانيد. وجود وابستگي نيز بايد توسط روانپزشك مورد بررسي قرار گيرد.
ممكن است انگيزه هاي دروني و جنسيتي، در ايجاد چنين فكري نقش داشته باشد . شايد ممكن است اين فكر در انتخاب تأثير گذاشته باشد، اما در هر دو فرض، فكر اشتباه و نتيجه اي نادرست عايدتان شده است. هنگامي كه روابط عاطفي به صورت افراطي و فزاينده درمي‌آيند ،کم کم رنگ و بوي اختلال پيدا مي‌کنند. اگر چنين رابطه اي ميان غير همجنس نيز بود، باز از اختلال هاي رواني حكايت داشت، در حالي كه رابطه با دختر براي يك پسر زمينه طبيعي دارد تا چه رسد به رابطه اين گونه با يك همجنس كه به هيچ روي نمي توان آن را صحيح دانست.
آنچه از رفتارهاي غيرمتداول نوشته ايد ،رفتارهايي منحرفانه است و از لحاظ شرعي نيز مشکل دار است. خواسته هاي شما نيز غير معمول بوده و حتماً توسط يک روانپزشک بررسي و معاينه شويد. اين مسأله در مورد دوست تان نيز بايد به طور جداگانه مورد بررسي قرار گيرد. همچنين روانپزشک بايد در مورد تغيير جنسيت و اين ميل در شما نظر بدهد. گاهي اختلالات جنسي مي تواند منجر به اين وضع شود. مکانيزم عشق( حتي به غير همجنس) به علت گوناگوني آن تا حدي پيچيده و ناشناخته است، ولي رگه‌هاي سه اختلال اضطراب ، وسواس فکري و افسردگي را تا حدودي در آن مي‌توان رديابي کرد، هرچند هورمون‌هاي جنسي و تحولات دوران بلوغ نقش بسزايي در آن دارند. در هر صورت به چند نکته ذيل توجه فرماييد:
1ـ هر چيزي که اضطراب احتمالي شما را پايين بياورد( از جمله ورزش منظم و تفريحات سالم) بسيار مفيد مي‌باشد؛ زيرا در افراد مضطرب شاهديم که براي کاهش اضطراب خود به چيزي پناه مي‌برند و از آن کسب آرامش مي‌کنند . در برخي موارد نسبت به آن شيء يا فرد شرطي مي‌شوند.
2ـ عشق در برخي موارد رفتار وسواسي محسوب مي‌شود، پس با از کار انداختن چرخه رفتار وسواسي کم کم و به تدريج اين روند معيوب را از فرايند زندگي‌تان حذف کنيد و ببينيد که هيچ اتفاق خاصي نمي افتد . بدين منظور اگر مثل يک فرد وسواسي عادت داريد که هر روز او را ببينيد، فاصله بين وهله‌هاي ديدارتان از هر روز به يک روز در ميان و به همين ترتيب فاصله وهله‌ها را افزايش دهيد.
پس از موفقيت در اين مرحله و به صفر رساندن ديدار (که البته بسيار سخت است) به آرامش دست خواهيد يافت. پس هرچه که تداعي گر ايشان براي شما باشد، روز به روز بر کاهش عملکرد شما خواهد افزود. شک نکنيد که ترک تدريجي ديدار و به صفر رساندن آن کليد اين معضل بزرگ است.
3ـ سعي کنيد معناي جديدي براي زندگي خود بيابيد. اين فرد را تنها معنى زندگي خود ندانيد . اين وابستگي افسرده‌وار چيزي جز عميق‌تر کردن رگه‌هاي افسردگي در شما ثمره ديگري نخواهد داشت؛ پس با مطالعه و رفاقت با افراد مستقل و غير وابسته و همچنين يافتن معناهاي اصيل زندگي (که از هر گونه افسردگي و وابستگي به دور است ) زندگي مستقل عاطفي براي خود فراهم آوريد.
4ـ يکي از راه‌هاي آن، تغيير مدرسه ،تغيير محل زندگي و هر گونه تغيير منطقي و عقلاني اثرات مثبتي بر روحيه شما خواهد داشت.
5ـ با کمک يک روان‌شناس مجرب و دين‌آگاه تلاش کنيد تا با تصاوير مبتني بر روابط منافي اخلاق در ذهن خود مقابله کنيد. اين نوع درمان ممکن است چند جلسه به طول بيانجامد؛ اما در رفع اين مشکل مؤثر خواهد بود. متقابلاً دوست شما نيز چنانچه به همين وضع مبتلا است، نياز به دريافت کمک تخصصي دارد.
6- بسياري از اين رفتارها در دوران نوجواني تشديد مي شود كه با گذشت زمان و حذف برخي از عوامل و عناصر، يا حصول جدايي در يك مدت زمان، روند درمان تسريع خواهد شد.

چگونه کسی را که دوستش داشتم فراموش کنم؟

سلام دختری هستم دانشجو ترم دوم از روزای اول عاشق پسری شدم ولی هیچ وقت بروز ندادم نه به خودش نه به هیچ کس دیگه هر روز نگاهاش به سمت من بیشتر شد منم هر روز از اون دور تر شدم و اجازه ندادم حتی یک بار به حریمم وارد بشه ازش فاصله میگرفتم که کمتر همدیگه رو ببینیم ترم بعد واحدامو ازش جدا گرفتم ولی کم کم منم بهش علاقه مند شدم هوس نبود واقعا عشق بود خیلی به خودم فشار اوردم که ازش دور شم همه میدونستن که اون عاشق منه از نگاهاش میشد فهمید تا اینکه از طریق ارسال پیام الکترونیکی بدون اینکه بدونه منم امتحانش کردم و بهش پیشنهاد دوستی دادم اونم جواب نه داد من فقط میخواستم امتحانش کنم ولی نمیدونم فهمید یا نه ازم فاصله گرفت اون حتی یک بار هم با من حرف نزد فقط همیشه به نزدیک ترین جای ممکن رو پیدا میکرد و پیشم مینشست و به من نگاه میکرد من تحمل نگاهاشو نداشتم من دختر بدی نیستم میتونم به جرئت بگم مسلمانم و دستورات دینمو اجرا میکنم برا همینم ازش فاصله گرفتم که وارد گناه نشم هروقت به من نگاه میکرد با اخم من روبه رو میشد تا اینکه همین اولای تابستون شنیدم از یکی از بچه ها خواستگاری کرده روز به روز اب میشدم برحسب اتفاق من شدم سنگ صبور دوستم که تا اون موقع خیلی باهم نبودیم من فقط راهنماییش میکردم و هیچ وقت برضدش کاری نکرم و پشتش بودم هنوز جوابی بهش نداده ولی برای من این آزمایش خدا سخته که بشم واسطه ازدواج کسی که فکر میکردم مال منه من بارها به ائمه پناه بردم که فراموشش کنم با امام زمان عهد بستم بهش فکر نکنم ولی خوابش هم رهام نمیکنه حالا این دوستمم همش با من دردو دل میکنه و همه حرفاش از انتخاب با اونه نمیتونم بهش بگم که از اون با من حرف نزنه همه بچه ها که براشون خواستگار میاد با من درمیون میزارن چه کنم که فراموشش کنم چه کنم که از این آزمایش سربلند بیرون بیام دیگه چیزی ازم نمونده این مدت نزدیک 10کیلو کم کردم ارتباطمو با خدا نزدیک تر میکنم ولی جوابی نمیبینم فکر میکردم دارم کافرمیشم که خدا کمکم نمیکنه تا حالا پیش هیچ کی درودل نکردم جز با خدا این بار جواب میخوام از شما میخوام کمکم کنید تا از این منجلاب بیرون بیام برام سخته ترم بعد باهاش سر یه کلاس بشینم برام سخته ببینم حالا نگاهاش به سمت یکی دیگست برام سخته فراموش کنم اون روزارو برام سخته جواب ختم قرآنامو نبینم برام سخته فراموش کردنش...

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباط تان با اين مركز؛
توجه شما را به نکات ذيل جلب مي‌نمايم:
1ـ فرايند فراموشي عشق زمانبر است. عشق چند ماهه را نمي‌توان چند روزه فراموش کرد. اگر قبول کنيم اين فرايند زمانبر است، پس نبايد زود از آن خسته شويم يا با هر تداعي خاطره از ميدان به در رويم.
2- روند تدريجي فراموشي او را با روند حذف علائم و نشانه هاي تداعي گر خاطرات او همراه سازيد. از تنهايي در مكان هايي كه ياد آور خاطره گذشته است، پرهيز كنيد.
3ـ وابستگي رواني يا عشق افراطي به اين جهت نابهنجار است که موجب کاهش عملکرد در زندگي روزمره شما مي‌گردد، پس اگر به هر طريقي به عملکرد طبيعي خود بازگرديد، باقيمانده آثار و عوارض عشق هيچ مشکلي براي شما به وجود نخواهد آورد. مهم اين است که فکر ايشان باعث کاهش عملکرد (مثل اختلال خواب، اختلال خوراک و...) در شما نگردد، پس با تمايز ميان اين دو هر گونه پيشرفت در زمينه ارتقاي سطح عملکرد خود را ارج بنهيد.
4- سعي نماييد بر نقاط ضعف و كاستي هاي فرد مورد نظر تمرکز يابيد و از بزرگنمايي صفات مثبت ايشان برحذر باشيد .
5ـ وابستگي عاطفي ـ رواني (در موارد حاد و شديدش) مانند اعتياد، علاوه بر خوددرماني نيازمند کمک متخصصان روان‌شناسي و روانپزشکي مي‌باشد، پس در صورت تشديد اين امر به خوددرماني اکتفا نکنيد .در اسرع وقت براي دارودرماني يا روان درماني احتمالي به نزد يک متخصص برويد.
6ـ ورزش سنگين، تنفس عميق و تفريحات سالم و توسعه روابط متعادل با دوستان را سر لوحه زندگي خود قرار دهيد.
7 ـ همواره خود را در معرض آزمايش الهي بدانيد . با ديدة عبرت ‌بين به همه پديده‌هاي پيرامون خود بنگريد.
8- با جايگزيني و جاگذاري ماهرانه امور مثبت و خداپسندانه در خلال برنامه‌هاي روزانه خود، مجالي براي تفکر در گذشته که چيزي جز فرصت‌سوزي براي شما ندارد،‌ باقي نگذاريد.
9ـ از نزاع بي‌ثمر و جنگ فرسايشي با افکار و خاطرات تان برحذر باشيد ، چرا که بر خلاف تصور اوليه، نزاع بيش تر با اين افکار مزاحم ، به تشديد آن ها در شما مي‌انجامد. مثل همه انسان‌ها از نعمت دروازه‌بان فکري محروميد،‌ پس بيهوده به دنبال دروازه‌بان فکري نگرديد. با پذيرفتن اين افکار کم کم مقدمات ساده‌سازي(و نه بغرنج سازي)، خنثى سازي و بي‌اعتنايي به اين افکار را فراهم آوريد. اين گونه افکار بايد مانند نسيمي که از توري مشبک مي‌گذرد، از ذهن شما بگذرد . نبايد مانند ديوار در مقابل اين نسيم فکري ايستاد. ورود و خروج آزادانه اين افکار بدون مقاومت ذهني شما به درگيري کم تر ذهني‌تان و تقليل اين افکار مي‌انجامد. .
10ـ هر چند ضمير ناخودآگاه مثل هارد رايانه قابل پاک کردن نيست، ولي از قابليت جايگزيني اطلاعات مثبت با اطلاعات منفي برخوردار است.
در ادامه توجه شما را به مطلبي در زمينه عشق جلب مي نمايم. برخي نکات آن (و نه همه آن) همپوشي زيادي با مشکل شما دارد.
عشق از مفاهيم بسيار پيچيده است . از نظر روان‌شناسي چندان امر مثبتي قلمداد نمي‌شود. آنچه که به ترويج و تشديد اين مقوله هزار تو دامن مي‌زند، تعريف و تمجيدها بي‌حساب و کتابي است که از مفهوم عشق در سريال‌ها، فيلم‌ها، رمان‌ها، ترانه‌ها، شعرها، حکايت‌هاي تاريخي و... مي شود . انگيزه هاي دروني و عاطفي نيز به ‌آن دامن مي زند . اين مسئله باعث گشته ماهيت واقعي عشق در پس پرده خيال‌پردازي‌هاي رمانتيک مغفول بماند . بسياري از دختران و پسران اين مرز و بوم در وادي جانکاه آن گرفتار آيند.
پيش از ورود به بحث عشق اجازه مي‌خواهم نيم نگاهي به فرق بين دو مفهوم کليدي وابستگي و دلبستگي نماييم.
فرض کنيد به ميوه‌اي مانند آناناس علاقمند هستيد و به آن «دل بسته‌ايد» .حال اگر روزها، ماه‌ها و سال‌ها به هر دليلي از خوردن آن محروم بمانيد، آيا در زندگي عادي و روزمره شما اختلالي ايجاد خواهد شد؟ آيا عملکرد روزانه شما رو به کاستي مي‌گذارد؟ مسلّماً نه. سال‌ها از موضوع «دل‌بستگي» خود محروم مي‌مانيد ، ولي همه امور زندگي شما بر وفق مراد است.
اين نوع علاقه و تعلق را «دلبستگي» مي‌گويند ،حال اگر به جاي دلبستگي به آناناس به آن «وابسته» بوديد ، يک روز بدون آناناس نمي‌توانستيد سر کنيد. آدم وابسته به آناناس مثل فرد معتادي است که هر از گاهي براي به حد طبيعي رساندن سطح عملکرد خود نيازمند مصرف مواد است، پس وابستگي رواني نوعي اعتياد است. وابستگي رواني به چيزي يا کسي باعث کاهش عملکرد در فرد مي‌گردد و به نوعي فرد را از زندگي روزانه ‌و عادي خود خارج مي‌سازد . فرد وابسته رواني مثل فرد معتاد، دلش به موضوع وابستگي (مثل مواد مخدر يا محبت معشوق) خوش است ،در حالي که اين وابستگي عقلاً و منطقاً امري به شدت نکوهيده‌اي است.
در اسلام به شدت از وابستگي به غير خدا پرهيز داده شده است . وابستگي رواني يا به تعبيري عشق را اين گونه تصوير کرده است که وقتي بنده‌اي از خدا فاصله مي‌گيرد، خداوند عشق غير خود را در اين فاصله قرار مي‌دهد.
اولياي خدا و ائمه معصومين به همسران و فرزندان خود دلبسته بودند، ولي سر سوزني به غير خدا وابسته نبودند.
آن چه که در زندگي هر مؤمن در درجه اول اولويت قرار مي‌گيرد، استقلال رواني ـ عاطفي است . استقلال رواني-عاطفي سر منشأ بسياري از تحولات مثبت است. استقلال رواني ـ عاطفي در همه حوزه‌هاي عاطفي از قبيل پدر و مادر ،همسر و فرزند و دوستان بايد جاري باشد. وابستگي به هر کسي چيزي جز فرسودگي رواني، اشتغالات ذهني بي‌مورد، کاهش عملکرد، افول معنوي، افت تحصيلي و شغلي، فرصت‌سوزي‌هاي مکرر و... ندارد.
دختر و پسري که به عشق افراطي مي گرايند ( و به کاهش شديد عملکرد دچار مي شوند)به نوعي از چند اختلال عمده روان‌شناسي يعني اضطراب وسواس و افسردگي بي‌بهره نيستند، به عنوان مثال با نگاهي به درونيات خود متوجه خواهيد شد که از اضطراب نسبتاً بالايي رنج مي‌بريد. اضطراب حتى به قبل عاشق شدن تان بر مي‌گردد . در گذشته نيز براي کاهش اضطراب خود به افراد پيراموني خود پناه مي‌برديد. پناه‌جويي به نوعي در شما نهادينه شده و به آن شرطي شده‌ايد، پس با هر اضطرابي ناخودآگاه به دنبال فرد آرامش‌گري مي‌گرديد که اين فرد معمولاً معشوق است .پس در مکانيزم عشق اضطراب بالا نقش به‌سزايي دارد . در درمان آن نيز کاهش اضطراب نقش کليدي دارد.
از سوي ديگر عشق به نوعي به نابودي عزت نفس فرد بازگشت مي‌کند. کسي که عزيز است ،هيچ‌گاه خود را در مقابل فردي از هم نوع خود حقير و کوچک نمي‌کند. اين دختر مثل ميليون‌ها دختر ديگر داراي نقاط ضعف و قوت عمده‌اي است . به هيچ وجه صلاحيت بت ،قبله يا خدا شدن براي شما ندارد. خضوع و خشوع فقط در مقابل عزيز مطلق يعني خداوند زيبنده است . هر نوع کوچک کردن بنده نزد بنده ديگر مطرود است. فردي که ارزشمندي‌اش دروني است، نه بيروني، هيچ گاه به مقوله عشق گرفتار نمي‌آيد. اگر از درون خود را ارزشمند بدانم ،چه نيازي دارم فرد بيروني به ارزش‌گذاري من اقدام نمايد؟ تحقير و تضعيف عاشق در برابر معشوق از نظر اسلام و روان‌شناسي محکوم است . با مقوله مهم عزت نفس و اعتماد به نفس منافات دارد.
افراد عاشق معمولاً از رگه‌هايي از افسردگي رنج مي‌برند . به تعبيري از بي‌معنايي(همه چيز تو زندگي برام خيلي تلخ شده بعضي مواقع فکر مي کنم که زندگي برام خيلي پوچه اين افکار که تمام کارام برام تکراري شده و زندگي پوچ بودن هميشه با منه) و يکنواختي در زندگي به ستوه آمده‌اند. فرد افسرده مي‌کوشد معناي جديدي براي زندگي خود دست و پا کند . معناي جديد معمولاً از جنس مخالف انتخاب مي‌شود. فرد افسرده پس از مدتي معشوقش به تنها معناي زندگي‌اش مبدل مي‌گردد . احساس مي‌کند که زندگي بدون معشوق فوق‌العاده بي‌معناست.
معناي زندگي به امور گذرا متغير و بي‌مبنا اطلاق نمي‌گردد، پس اگر به هر دليلي فرد عاشق در رفع افسردگي باليني يا غير باليني خود بکوشد و کانون ارزشمندي خود را از بيرون و افراد بيروني به درون خود منتقل نمايد ،به معناي واقعي زندگي دست مي‌يابد. مقوله عشق روز به روز جاي خود را به دلبستگي صرف مي‌سپارد . دلبستگي امري سالم و صد در صد خدايي است، ولي وابستگي رواني امري صد در صد مرضي و غير خدايي است .‌ آنچه متأسفانه گرفتار شديد ، وابستگي است.
از نظر روان‌شناسي خصوصيات افراد عاشق هم‌پوشاني زيادي با خصوصيات افراد وسواسي دارد . همان گونه که فرد وسواسي براي حصول آرامش به ده بار شستن دست خود در روز عادت دارد ، فرد عاشق هم براي به دست آوردن آرامش خود نيازمند ملاقات نو به نو(عيني يا ذهني مثل اين عبارت مذکور در نامه: به هيچ وجه از ذهنم بيرون نمي ره از اون روز که ايشون رو ديدم ديگه هميشه تو ذهنمه که شباهت زيادي به نشخوار ذهني و فکر وسواسي دارد) و تجديد ديدار با فرد معشوق است. به اين ترتيب عشق مرضي تحت عنوان رفتار وسواسي ـ اجباري طبقه‌بندي مي‌شود . وسواسي بودن جاي هيچ تعريف و تمجيدي براي فرد باقي نمي‌گذارد تا اين جا مشخص مي‌شود که سريال‌ها فليم‌ها رمان‌ها ترانه‌ها و... امري را مي‌ستايند که به نوعي اختلال رواني محسوب مي‌گردد و باعث خارج شدن فرد عاشق از گردونه زندگي سالم مي‌گردد.
بايد بدانيد مشکل شما در درون شماست . اگر بتوانيد با کمک روان‌شناس مجرب و روان‌پزشک کارآزموده بر اين سه اختلال خود چيره آييد، شکي نيست معناي واقعي زندگي را که سراسر آرامش و طمأنينه است ،خواهيد چشيد. بايد هر چه زودتر به ارزشمندي واقعي خود رسيده ، از افسردگي بيرون‌آمده ، با احترام و شخصيت دادن به خود و يافتن دوباره عزت نفس از دست رفته ، به دنياي آرامش بازگرديد.

سلام دختری هستم دانشجو ترم دوم از روزای اول عاشق پسری شدم ولی هیچ وقت بروز ندادم نه به خودش نه به هیچ کس دیگه هر روز نگاهاش به سمت من بیشتر شد منم هر روز از اون دور تر شدم و اجازه ندادم حتی یک بار به حریمم وارد بشه ازش فاصله میگرفتم که کمتر همدیگه رو ببینیم ترم بعد واحدامو ازش جدا گرفتم ولی کم کم منم بهش علاقه مند شدم هوس نبود واقعا عشق بود خیلی به خودم فشار اوردم که ازش دور شم همه میدونستن که اون عاشق منه از نگاهاش میشد فهمید تا اینکه از طریق ارسال پیام الکترونیکی بدون اینکه بدونه منم امتحانش کردم و بهش پیشنهاد دوستی دادم اونم جواب نه داد من فقط میخواستم امتحانش کنم ولی نمیدونم فهمید یا نه ازم فاصله گرفت اون حتی یک بار هم با من حرف نزد فقط همیشه به نزدیک ترین جای ممکن رو پیدا میکرد و پیشم مینشست و به من نگاه میکرد من تحمل نگاهاشو نداشتم من دختر بدی نیستم میتونم به جرئت بگم مسلمانم و دستورات دینمو اجرا میکنم برا همینم ازش فاصله گرفتم که وارد گناه نشم هروقت به من نگاه میکرد با اخم من روبه رو میشد تا اینکه همین اولای تابستون شنیدم از یکی از بچه ها خواستگاری کرده روز به روز اب میشدم برحسب اتفاق من شدم سنگ صبور دوستم که تا اون موقع خیلی باهم نبودیم من فقط راهنماییش میکردم و هیچ وقت برضدش کاری نکرم و پشتش بودم هنوز جوابی بهش نداده ولی برای من این آزمایش خدا سخته که بشم واسطه ازدواج کسی که فکر میکردم مال منه من بارها به ائمه پناه بردم که فراموشش کنم با امام زمان عهد بستم بهش فکر نکنم ولی خوابش هم رهام نمیکنه حالا این دوستمم همش با من دردو دل میکنه و همه حرفاش از انتخاب با اونه نمیتونم بهش بگم که از اون با من حرف نزنه همه بچه ها که براشون خواستگار میاد با من درمیون میزارن چه کنم که فراموشش کنم چه کنم که از این آزمایش سربلند بیرون بیام دیگه چیزی ازم نمونده این مدت نزدیک 10کیلو کم کردم ارتباطمو با خدا نزدیک تر میکنم ولی جوابی نمیبینم فکر میکردم دارم کافرمیشم که خدا کمکم نمیکنه تا حالا پیش هیچ کی درودل نکردم جز با خدا این بار جواب میخوام از شما میخوام کمکم کنید تا از این منجلاب بیرون بیام برام سخته ترم بعد باهاش سر یه کلاس بشینم برام سخته ببینم حالا نگاهاش به سمت یکی دیگست برام سخته فراموش کنم اون روزارو برام سخته جواب ختم قرآنامو نبینم برام سخته فراموش کردنش...

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباط تان با اين مركز؛
توجه شما را به نکات ذيل جلب مي‌نمايم:
1ـ فرايند فراموشي عشق زمانبر است. عشق چند ماهه را نمي‌توان چند روزه فراموش کرد. اگر قبول کنيم اين فرايند زمانبر است، پس نبايد زود از آن خسته شويم يا با هر تداعي خاطره از ميدان به در رويم.
2- روند تدريجي فراموشي او را با روند حذف علائم و نشانه هاي تداعي گر خاطرات او همراه سازيد. از تنهايي در مكان هايي كه ياد آور خاطره گذشته است، پرهيز كنيد.
3ـ وابستگي رواني يا عشق افراطي به اين جهت نابهنجار است که موجب کاهش عملکرد در زندگي روزمره شما مي‌گردد، پس اگر به هر طريقي به عملکرد طبيعي خود بازگرديد، باقيمانده آثار و عوارض عشق هيچ مشکلي براي شما به وجود نخواهد آورد. مهم اين است که فکر ايشان باعث کاهش عملکرد (مثل اختلال خواب، اختلال خوراک و...) در شما نگردد، پس با تمايز ميان اين دو هر گونه پيشرفت در زمينه ارتقاي سطح عملکرد خود را ارج بنهيد.
4- سعي نماييد بر نقاط ضعف و كاستي هاي فرد مورد نظر تمرکز يابيد و از بزرگنمايي صفات مثبت ايشان برحذر باشيد .
5ـ وابستگي عاطفي ـ رواني (در موارد حاد و شديدش) مانند اعتياد، علاوه بر خوددرماني نيازمند کمک متخصصان روان‌شناسي و روانپزشکي مي‌باشد، پس در صورت تشديد اين امر به خوددرماني اکتفا نکنيد .در اسرع وقت براي دارودرماني يا روان درماني احتمالي به نزد يک متخصص برويد.
6ـ ورزش سنگين، تنفس عميق و تفريحات سالم و توسعه روابط متعادل با دوستان را سر لوحه زندگي خود قرار دهيد.
7 ـ همواره خود را در معرض آزمايش الهي بدانيد . با ديدة عبرت ‌بين به همه پديده‌هاي پيرامون خود بنگريد.
8- با جايگزيني و جاگذاري ماهرانه امور مثبت و خداپسندانه در خلال برنامه‌هاي روزانه خود، مجالي براي تفکر در گذشته که چيزي جز فرصت‌سوزي براي شما ندارد،‌ باقي نگذاريد.
9ـ از نزاع بي‌ثمر و جنگ فرسايشي با افکار و خاطرات تان برحذر باشيد ، چرا که بر خلاف تصور اوليه، نزاع بيش تر با اين افکار مزاحم ، به تشديد آن ها در شما مي‌انجامد. مثل همه انسان‌ها از نعمت دروازه‌بان فکري محروميد،‌ پس بيهوده به دنبال دروازه‌بان فکري نگرديد. با پذيرفتن اين افکار کم کم مقدمات ساده‌سازي(و نه بغرنج سازي)، خنثى سازي و بي‌اعتنايي به اين افکار را فراهم آوريد. اين گونه افکار بايد مانند نسيمي که از توري مشبک مي‌گذرد، از ذهن شما بگذرد . نبايد مانند ديوار در مقابل اين نسيم فکري ايستاد. ورود و خروج آزادانه اين افکار بدون مقاومت ذهني شما به درگيري کم تر ذهني‌تان و تقليل اين افکار مي‌انجامد. .
10ـ هر چند ضمير ناخودآگاه مثل هارد رايانه قابل پاک کردن نيست، ولي از قابليت جايگزيني اطلاعات مثبت با اطلاعات منفي برخوردار است.
در ادامه توجه شما را به مطلبي در زمينه عشق جلب مي نمايم. برخي نکات آن (و نه همه آن) همپوشي زيادي با مشکل شما دارد.
عشق از مفاهيم بسيار پيچيده است . از نظر روان‌شناسي چندان امر مثبتي قلمداد نمي‌شود. آنچه که به ترويج و تشديد اين مقوله هزار تو دامن مي‌زند، تعريف و تمجيدها بي‌حساب و کتابي است که از مفهوم عشق در سريال‌ها، فيلم‌ها، رمان‌ها، ترانه‌ها، شعرها، حکايت‌هاي تاريخي و... مي شود . انگيزه هاي دروني و عاطفي نيز به ‌آن دامن مي زند . اين مسئله باعث گشته ماهيت واقعي عشق در پس پرده خيال‌پردازي‌هاي رمانتيک مغفول بماند . بسياري از دختران و پسران اين مرز و بوم در وادي جانکاه آن گرفتار آيند.
پيش از ورود به بحث عشق اجازه مي‌خواهم نيم نگاهي به فرق بين دو مفهوم کليدي وابستگي و دلبستگي نماييم.
فرض کنيد به ميوه‌اي مانند آناناس علاقمند هستيد و به آن «دل بسته‌ايد» .حال اگر روزها، ماه‌ها و سال‌ها به هر دليلي از خوردن آن محروم بمانيد، آيا در زندگي عادي و روزمره شما اختلالي ايجاد خواهد شد؟ آيا عملکرد روزانه شما رو به کاستي مي‌گذارد؟ مسلّماً نه. سال‌ها از موضوع «دل‌بستگي» خود محروم مي‌مانيد ، ولي همه امور زندگي شما بر وفق مراد است.
اين نوع علاقه و تعلق را «دلبستگي» مي‌گويند ،حال اگر به جاي دلبستگي به آناناس به آن «وابسته» بوديد ، يک روز بدون آناناس نمي‌توانستيد سر کنيد. آدم وابسته به آناناس مثل فرد معتادي است که هر از گاهي براي به حد طبيعي رساندن سطح عملکرد خود نيازمند مصرف مواد است، پس وابستگي رواني نوعي اعتياد است. وابستگي رواني به چيزي يا کسي باعث کاهش عملکرد در فرد مي‌گردد و به نوعي فرد را از زندگي روزانه ‌و عادي خود خارج مي‌سازد . فرد وابسته رواني مثل فرد معتاد، دلش به موضوع وابستگي (مثل مواد مخدر يا محبت معشوق) خوش است ،در حالي که اين وابستگي عقلاً و منطقاً امري به شدت نکوهيده‌اي است.
در اسلام به شدت از وابستگي به غير خدا پرهيز داده شده است . وابستگي رواني يا به تعبيري عشق را اين گونه تصوير کرده است که وقتي بنده‌اي از خدا فاصله مي‌گيرد، خداوند عشق غير خود را در اين فاصله قرار مي‌دهد.
اولياي خدا و ائمه معصومين به همسران و فرزندان خود دلبسته بودند، ولي سر سوزني به غير خدا وابسته نبودند.
آن چه که در زندگي هر مؤمن در درجه اول اولويت قرار مي‌گيرد، استقلال رواني ـ عاطفي است . استقلال رواني-عاطفي سر منشأ بسياري از تحولات مثبت است. استقلال رواني ـ عاطفي در همه حوزه‌هاي عاطفي از قبيل پدر و مادر ،همسر و فرزند و دوستان بايد جاري باشد. وابستگي به هر کسي چيزي جز فرسودگي رواني، اشتغالات ذهني بي‌مورد، کاهش عملکرد، افول معنوي، افت تحصيلي و شغلي، فرصت‌سوزي‌هاي مکرر و... ندارد.
دختر و پسري که به عشق افراطي مي گرايند ( و به کاهش شديد عملکرد دچار مي شوند)به نوعي از چند اختلال عمده روان‌شناسي يعني اضطراب وسواس و افسردگي بي‌بهره نيستند، به عنوان مثال با نگاهي به درونيات خود متوجه خواهيد شد که از اضطراب نسبتاً بالايي رنج مي‌بريد. اضطراب حتى به قبل عاشق شدن تان بر مي‌گردد . در گذشته نيز براي کاهش اضطراب خود به افراد پيراموني خود پناه مي‌برديد. پناه‌جويي به نوعي در شما نهادينه شده و به آن شرطي شده‌ايد، پس با هر اضطرابي ناخودآگاه به دنبال فرد آرامش‌گري مي‌گرديد که اين فرد معمولاً معشوق است .پس در مکانيزم عشق اضطراب بالا نقش به‌سزايي دارد . در درمان آن نيز کاهش اضطراب نقش کليدي دارد.
از سوي ديگر عشق به نوعي به نابودي عزت نفس فرد بازگشت مي‌کند. کسي که عزيز است ،هيچ‌گاه خود را در مقابل فردي از هم نوع خود حقير و کوچک نمي‌کند. اين دختر مثل ميليون‌ها دختر ديگر داراي نقاط ضعف و قوت عمده‌اي است . به هيچ وجه صلاحيت بت ،قبله يا خدا شدن براي شما ندارد. خضوع و خشوع فقط در مقابل عزيز مطلق يعني خداوند زيبنده است . هر نوع کوچک کردن بنده نزد بنده ديگر مطرود است. فردي که ارزشمندي‌اش دروني است، نه بيروني، هيچ گاه به مقوله عشق گرفتار نمي‌آيد. اگر از درون خود را ارزشمند بدانم ،چه نيازي دارم فرد بيروني به ارزش‌گذاري من اقدام نمايد؟ تحقير و تضعيف عاشق در برابر معشوق از نظر اسلام و روان‌شناسي محکوم است . با مقوله مهم عزت نفس و اعتماد به نفس منافات دارد.
افراد عاشق معمولاً از رگه‌هايي از افسردگي رنج مي‌برند . به تعبيري از بي‌معنايي(همه چيز تو زندگي برام خيلي تلخ شده بعضي مواقع فکر مي کنم که زندگي برام خيلي پوچه اين افکار که تمام کارام برام تکراري شده و زندگي پوچ بودن هميشه با منه) و يکنواختي در زندگي به ستوه آمده‌اند. فرد افسرده مي‌کوشد معناي جديدي براي زندگي خود دست و پا کند . معناي جديد معمولاً از جنس مخالف انتخاب مي‌شود. فرد افسرده پس از مدتي معشوقش به تنها معناي زندگي‌اش مبدل مي‌گردد . احساس مي‌کند که زندگي بدون معشوق فوق‌العاده بي‌معناست.
معناي زندگي به امور گذرا متغير و بي‌مبنا اطلاق نمي‌گردد، پس اگر به هر دليلي فرد عاشق در رفع افسردگي باليني يا غير باليني خود بکوشد و کانون ارزشمندي خود را از بيرون و افراد بيروني به درون خود منتقل نمايد ،به معناي واقعي زندگي دست مي‌يابد. مقوله عشق روز به روز جاي خود را به دلبستگي صرف مي‌سپارد . دلبستگي امري سالم و صد در صد خدايي است، ولي وابستگي رواني امري صد در صد مرضي و غير خدايي است .‌ آنچه متأسفانه گرفتار شديد ، وابستگي است.
از نظر روان‌شناسي خصوصيات افراد عاشق هم‌پوشاني زيادي با خصوصيات افراد وسواسي دارد . همان گونه که فرد وسواسي براي حصول آرامش به ده بار شستن دست خود در روز عادت دارد ، فرد عاشق هم براي به دست آوردن آرامش خود نيازمند ملاقات نو به نو(عيني يا ذهني مثل اين عبارت مذکور در نامه: به هيچ وجه از ذهنم بيرون نمي ره از اون روز که ايشون رو ديدم ديگه هميشه تو ذهنمه که شباهت زيادي به نشخوار ذهني و فکر وسواسي دارد) و تجديد ديدار با فرد معشوق است. به اين ترتيب عشق مرضي تحت عنوان رفتار وسواسي ـ اجباري طبقه‌بندي مي‌شود . وسواسي بودن جاي هيچ تعريف و تمجيدي براي فرد باقي نمي‌گذارد تا اين جا مشخص مي‌شود که سريال‌ها فليم‌ها رمان‌ها ترانه‌ها و... امري را مي‌ستايند که به نوعي اختلال رواني محسوب مي‌گردد و باعث خارج شدن فرد عاشق از گردونه زندگي سالم مي‌گردد.
بايد بدانيد مشکل شما در درون شماست . اگر بتوانيد با کمک روان‌شناس مجرب و روان‌پزشک کارآزموده بر اين سه اختلال خود چيره آييد، شکي نيست معناي واقعي زندگي را که سراسر آرامش و طمأنينه است ،خواهيد چشيد. بايد هر چه زودتر به ارزشمندي واقعي خود رسيده ، از افسردگي بيرون‌آمده ، با احترام و شخصيت دادن به خود و يافتن دوباره عزت نفس از دست رفته ، به دنياي آرامش بازگرديد.

حدود 3 سال پیش با دختر همسایه امان که با هم در یک شهر درس میخواندیم اما در دو دانشگاه متفاوت با تک زدن به هم دوست شدم و تصمیم به ازدواج گرفتیم اما چیزها و حرف هایی که من از اون شنیدم ویک موضوع دیگر با عث جدایی ما از هم شد.اون دوباره سعی کرد اوایل امسال به زندگی من برگردد اما من او را قبول نداشتم.البته هنوز هم نتونستم که فراموشش کنم و فکر می کنم هنوز در دلم جا دارد چه کنم که برای همیشه فراموشش کنم؟راهکار قرآنی بدهید.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
توجه شما را به نکات ذيل جلب مي‌نمايم:
1ـ فرايند فراموشي عشق زمانبر است. عشق 3 ساله را نمي‌توان 3 روزه فراموش کرد. اگر قبول کنيم اين فرايند زمانبر است، پس نبايد زود از آن خسته شويم يا با هر تداعي خاطره از ميدان به در رويم.
2- روند تدريجي فراموشي او را با روند حذف علائم و نشانه هاي تداعي گر خاطرات او همراه سازيد.
3ـ وابستگي رواني يا عشق مرضي به اين جهت نابهنجار است که موجب کاهش عملکرد در زندگي روزمره شما مي‌گردد، پس اگر به هر طريقي به عملکرد طبيعي خود بازگرديد، باقيمانده آثار و عوارض عشق هيچ مشکلي براي شما به وجود نخواهد آورد. مهم اين است که فکر ايشان باعث کاهش عملکرد (مثل اختلال خواب، اختلال خوراک و...) در شما نگردد، پس با تمايز ميان اين دو هر گونه پيشرفت در زمينه ارتقاي سطح عملکرد خود را ارج بنهيد.
4- سعي نماييد بر نقاط ضعف و كاستي هاي فرد مورد نظر تمرکز يابيد و از بزرگنمايي صفات مثبت ايشان برحذر باشيد.
5ـ وابستگي عاطفي ـ رواني (در موارد حاد و شديدش) مانند اعتياد، علاوه بر خوددرماني نيازمند کمک متخصصان روان‌شناسي و روانپزشکي مي‌باشد پس در صورت تشديد اين امر به خوددرماني اکتفا نکنيد .در اسرع وقت براي دارودرماني يا روان درماني احتمالي به نزد يک متخصص برويد.
6ـ ورزش سنگين، تنفس عميق و تفريحات سالم و توسعه روابط متعادل با دوستان را سر لوحه زندگي خود قرار دهيد.
7 ـ همواره خود را در معرض آزمايش الهي بدانيد . با ديدة عبرت ‌بين به همه پديده‌هاي پيرامون خود بنگريد.
8- با جايگزيني و جاگذاري ماهرانه امور مثبت و خداپسندانه در خلال برنامه‌هاي روزانه خود، مجالي براي تفکر در گذشته که چيزي جز فرصت‌سوزي براي شما ندارد،‌ باقي نگذاريد.
9ـ از نزاع بي‌ثمر و جنگ فرسايشي با افکار و خاطرات ايشان برحذر باشيد ، چرا که بر خلاف تصور اوليه، نزاع بيش تر با اين افکار مزاحم ، به تشديد آن ها در شما مي‌انجامد. مثل همه انسان‌ها از نعمت دروازه‌بان فکري محروميد،‌پس بيهوده به دنبال دروازه‌بان فکري نگرديد. با پذيرفتن اين افکار کم کم مقدمات ساده‌سازي(و نه بغرنج سازي)، خنثى سازي اين افکار را فراهم آوريد. اين گونه افکار بايد مانند نسيمي که از توري مشبک مي‌گذرد، از ذهن شما بگذرد . نبايد مانند ديوار در مقابل اين نسيم فکري ايستاد. ورود و خروج آزادانه اين افکار بدون مقاومت ذهني شما به درگيري کمتر ذهني‌تان و تقليل اين افکار مي‌انجامد. .
10ـ هر چند ضمير ناخودآگاه مثل هارد رايانه قابل پاک کردن نيست، ولي از قابليت جايگزيني اطلاعات مثبت با اطلاعات منفي برخوردار است.
در ادامه توجه شما را به مطلبي در زمينه عشق جلب مي نمايم. برخي نکات آن (و نه همه آن) همپوشي زيادي با مشکل شما دارد.
عشق از مفاهيم بسيار پيچيده است . از نظر روان‌شناسي چندان امر مثبتي قلمداد نمي‌شود. آنچه که به ترويج و تشديد اين مقوله هزار تو دامن مي‌زند، تعريف و تمجيدها بي‌حساب و کتابي است که از مفهوم عشق در سريال‌ها، فيلم‌ها، رمان‌ها، ترانه‌ها، شعرها، حکايت‌هاي تاريخي و... مي شود . انگيزه هاي دروني و عاطفي نيز به ‌آن دامن مي زند . اين مسئله باعث گشته ماهيت واقعي عشق در پس پرده خيال‌پردازي‌هاي رمانتيک مغفول بماند . بسياري از دختران و پسران اين مرز و بوم در وادي جانکاه آن گرفتار آيند.
قبل از ورود به بحث عشق اجازه مي‌خواهم نيم نگاهي به فرق بين دو مفهوم کليدي وابستگي و دلبستگي نماييم.
فرض کنيد به ميوه‌اي مانند آناناس علاقمند هستيد و به آن «دل بسته‌ايد» .حال اگر روزها، ماه‌ها و سال‌ها به هر دليلي از خوردن آن محروم بمانيد، آيا در زندگي عادي و روزمره شما اختلالي ايجاد خواهد شد ؟ آيا عملکرد روزانه شما رو به کاستي مي‌گذارد؟ مسلّماً نه. سال‌ها از موضوع «دل‌بستگي» خود محروم مي‌مانيد ، ولي همه امور زندگي شما بر وفق مراد است.
اين نوع علاقه و تعلق را «دلبستگي» مي‌گويند ،حال اگر به جاي دلبستگي به آناناس به آن «وابسته» بوديد ، يک روز بدون آناناس نمي‌توانستيد سر کنيد. آدم وابسته به آناناس مثل فرد معتادي است که هر از گاهي براي به حد طبيعي رساندن سطح عملکرد خود نيازمند مصرف مواد است، پس وابستگي رواني نوعي اعتياد است. وابستگي رواني به چيزي يا کسي باعث کاهش عملکرد در فرد مي‌گردد و به نوعي فرد را از زندگي روزانه ‌و عادي خود خارج مي‌سازد . فرد وابسته رواني مثل فرد معتاد، دلش به موضوع وابستگي (مثل مواد مخدر يا محبت معشوق) خوش است ،در حالي که اين وابستگي عقلاً و منطقاً امري به شدت نکوهيده‌اي است.
در اسلام به شدت از وابستگي به غير خدا پرهيز داده شده است . وابستگي رواني يا به تعبيري عشق را اين گونه تصوير کرده است که وقتي بنده‌اي از خدا فاصله مي‌گيرد، خداوند عشق غير خود را در اين فاصله قرار مي‌دهد.
اولياي خدا و ائمه معصومين به همسران و فرزندان خود دلبسته بودند، ولي سر سوزني به غير خدا وابسته نبودند.
آن چه که در زندگي هر مؤمن در درجه اول اولويت قرار مي‌گيرد، استقلال رواني ـ عاطفي است . استقلال رواني-عاطفي سر منشأ بسياري از تحولات مثبت است. استقلال رواني ـ عاطفي در همه حوزه‌هاي عاطفي از قبيل پدر و مادر ،همسر و فرزند و دوستان بايد جاري باشد. وابستگي به هر کسي چيزي جز فرسودگي رواني، اشتغالات ذهني بي‌مورد، کاهش عملکرد، افول معنوي، افت تحصيلي و شغلي، فرصت‌سوزي‌هاي مکرر و... ندارد.
دختر و پسري که به عشق افراطي مي گرايند ( و به کاهش شديد عملکرد دچار مي شوند)به نوعي از چند اختلال عمده روان‌شناسي يعني اضطراب وسواس و افسردگي بي‌بهره نيستند، به عنوان مثال با نگاهي به درونيات خود متوجه خواهيد شد که از اضطراب نسبتاً بالايي رنج مي‌بريد . اضطراب حتى به قبل عاشق شدن تان بر مي‌گردد . در گذشته نيز براي کاهش اضطراب خود به افراد پيراموني خود پناه مي‌برديد. پناه‌جويي به نوعي در شما نهادينه شده و به آن شرطي شده‌ايد، پس با هر اضطرابي ناخودآگاه به دنبال فرد آرامش‌گري مي‌گرديد که اين فرد معمولاً معشوق است .پس در مکانيزم عشق اضطراب بالا نقش به‌سزايي دارد . در درمان آن نيز کاهش اضطراب نقش کليدي دارد.
از سوي ديگر عشق به نوعي به نابودي عزت نفس فرد بازگشت مي‌کند. کسي که عزيز است ،هيچ‌گاه خود را در مقابل فردي از هم نوع خود حقير و کوچک نمي‌کند. اين دختر مثل ميليون‌ها دختر ديگر داراي نقاط ضعف و قوت عمده‌اي است . به هيچ وجه صلاحيت بت ،قبله يا خدا شدن براي شما ندارد. خضوع و خشوع فقط در مقابل عزيز مطلق يعني خداوند زيبنده است . هر نوع کوچک کردن بنده نزد بنده ديگر مطرود است. فردي که ارزشمندي‌اش دروني است، نه بيروني، هيچ گاه به مقوله عشق گرفتار نمي‌آيد. اگر از درون خود را ارزشمند بدانم ،چه نيازي دارم فرد بيروني به ارزش‌گذاري من اقدام نمايد؟ تحقير و تضعيف عاشق در برابر معشوق از نظر اسلام و روان‌شناسي محکوم است . با مقوله مهم عزت نفس و اعتماد به نفس منافات دارد.
افراد عاشق معمولاً از رگه‌هايي از افسردگي رنج مي‌برند . به تعبيري از بي‌معنايي(همه چيز تو زندگي برام خيلي تلخ شده. بعضي مواقع فکر مي کنم که زندگي برام خيلي پوچه .اين افکار که تمام کارام برام تکراري شده و زندگي پوچ بودن هميشه با منه) و يکنواختي در زندگي به ستوه آمده‌اند. فرد افسرده مي‌کوشد معناي جديدي براي زندگي خود دست و پا کند . معناي جديد معمولاً از جنس مخالف انتخاب مي‌شود. فرد افسرده پس از مدتي معشوقش به تنها معناي زندگي‌اش مبدل مي‌گردد . احساس مي‌کند که زندگي بدون معشوق فوق‌العاده بي‌معناست.
معناي زندگي به امور گذرا متغير و بي‌مبنا اطلاق نمي‌گردد، پس اگر به هر دليلي فرد عاشق در رفع افسردگي باليني يا غير باليني خود بکوشد و کانون ارزشمندي خود را از بيرون و افراد بيروني به درون خود منتقل نمايد ،به معناي واقعي زندگي دست مي‌يابد. مقوله عشق روز به روز جاي خود را به دلبستگي صرف مي‌سپارد . دلبستگي امري سالم و صد در صد خدايي است، ولي وابستگي رواني امري صد در صد مرضي و غير خدايي است .‌ آنچه متأسفانه گرفتار شديد ، وابستگي است.
از نظر روان‌شناسي خصوصيات افراد عاشق هم‌پوشاني زيادي با خصوصيات افراد وسواسي دارد . همان گونه که فرد وسواسي براي حصول آرامش به ده بار شستن دست خود در روز عادت دارد ، فرد عاشق هم براي به دست آوردن آرامش خود نيازمند ملاقات نو به نو(عيني يا ذهني مثل اين عبارت مذکور در نامه: به هيچ وجه از ذهنم بيرون نميره از اون روز که ايشون رو ديدم ديگه هميشه توذهنمه که شباهت زيادي به نشخوار ذهني و فکر وسواسي دارد) و تجديد ديدار با فرد معشوق است. به اين ترتيب عشق مرضي تحت عنوان رفتار وسواسي ـ اجباري طبقه‌بندي مي‌شود . وسواسي بودن جاي هيچ تعريف و تمجيدي براي فرد باقي نمي‌گذارد تا اين جا مشخص مي‌شود که سريال‌ها فليم‌ها رمان‌ها ترانه‌ها و... امري را مي‌ستايند که به نوعي اختلال رواني محسوب مي‌گردد و باعث خارج شدن فرد عاشق از گردونه زندگي سالم مي‌گردد.
بايد بدانيد مشکل شما در درون شماست . اگر بتوانيد با کمک روان‌شناس مجرب و روان‌پزشک کارآزموده بر اين سه اختلال خود چيره آييد، شکي نيست معناي واقعي زندگي را که سراسر آرامش و طمأنينه است ،خواهيد چشيد. بايد هر چه زودتر به ارزشمندي واقعي خود رسيده ، از افسردگي بيرون‌آمده ، با احترام و شخصيت دادن به خود و يافتن دوباره عزت نفس از دست رفته ، به دنياي آرامش بازگرديد.

صفحه‌ها