۱۳۸۹/۰۵/۲۳ ۰۰:۲۷ شناسه مطلب: 16434
با سلام خدمت شما من پسری هستم 19 ساله و باپسری 17 ساله دوست شدم و اونو خیلی خیلی خیلی به توان 1000 دوست دارم درکم کنید دلم نمی خواد با هم زنا کنیم به خاطر همین دلم می خواد دختری زیبا بشم تا بتونم تا آخر عمرم باهاش باشم و زندگی کنم پسر خوبی هستم نمازام به جاست و به دعا اعتقاد عجیبی دارم با دعا نمی شه تغییر جنسیت را از الله خواست راهی بهم پیشنهاد کنید خیلی دیوانه اش شدم به طوری که اگه یک دقیقه پیشش نباشم احساس مرگ می کنم خواهشن کمکم کنید
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
وضعيت شما از نظر روان شناسي، وضعيت غير نرمال و غير طبيعي است كه از نظر ديني نيز مردود است. ريشه ها و عوامل آن مي تواند جنسيتي و غير جنسيتي باشد كه بايد با مراجعه به متخصصين سكس تراپي مورد بررسي قرا گيرد، اما عوامل آن هر چه باشد، غير طبيعي بوده و نياز به درمان دارد. تصور شما از اين ارتباط نادرست است كه به عبارات مختلف سعي در تطهير و حتي تقديس چنين رابطه اي داريد، به گونه اي كه حتي ازدواج را ( به عنوان امري مقدس و مورد تأكيد دين) به عنوان مانع براي اين ارتباط ، مردود مي دانيد. وجود وابستگي نيز بايد توسط روانپزشك مورد بررسي قرار گيرد.
ممكن است انگيزه هاي دروني و جنسيتي، در ايجاد چنين فكري نقش داشته باشد . شايد ممكن است اين فكر در انتخاب تأثير گذاشته باشد، اما در هر دو فرض، فكر اشتباه و نتيجه اي نادرست عايدتان شده است. هنگامي كه روابط عاطفي به صورت افراطي و فزاينده درميآيند ،کم کم رنگ و بوي اختلال پيدا ميکنند. اگر چنين رابطه اي ميان غير همجنس نيز بود، باز از اختلال هاي رواني حكايت داشت، در حالي كه رابطه با دختر براي يك پسر زمينه طبيعي دارد تا چه رسد به رابطه اين گونه با يك همجنس كه به هيچ روي نمي توان آن را صحيح دانست.
آنچه از رفتارهاي غيرمتداول نوشته ايد ،رفتارهايي منحرفانه است و از لحاظ شرعي نيز مشکل دار است. خواسته هاي شما نيز غير معمول بوده و حتماً توسط يک روانپزشک بررسي و معاينه شويد. اين مسأله در مورد دوست تان نيز بايد به طور جداگانه مورد بررسي قرار گيرد. همچنين روانپزشک بايد در مورد تغيير جنسيت و اين ميل در شما نظر بدهد. گاهي اختلالات جنسي مي تواند منجر به اين وضع شود. مکانيزم عشق( حتي به غير همجنس) به علت گوناگوني آن تا حدي پيچيده و ناشناخته است، ولي رگههاي سه اختلال اضطراب ، وسواس فکري و افسردگي را تا حدودي در آن ميتوان رديابي کرد، هرچند هورمونهاي جنسي و تحولات دوران بلوغ نقش بسزايي در آن دارند. در هر صورت به چند نکته ذيل توجه فرماييد:
1ـ هر چيزي که اضطراب احتمالي شما را پايين بياورد( از جمله ورزش منظم و تفريحات سالم) بسيار مفيد ميباشد؛ زيرا در افراد مضطرب شاهديم که براي کاهش اضطراب خود به چيزي پناه ميبرند و از آن کسب آرامش ميکنند . در برخي موارد نسبت به آن شيء يا فرد شرطي ميشوند.
2ـ عشق در برخي موارد رفتار وسواسي محسوب ميشود، پس با از کار انداختن چرخه رفتار وسواسي کم کم و به تدريج اين روند معيوب را از فرايند زندگيتان حذف کنيد و ببينيد که هيچ اتفاق خاصي نمي افتد . بدين منظور اگر مثل يک فرد وسواسي عادت داريد که هر روز او را ببينيد، فاصله بين وهلههاي ديدارتان از هر روز به يک روز در ميان و به همين ترتيب فاصله وهلهها را افزايش دهيد.
پس از موفقيت در اين مرحله و به صفر رساندن ديدار (که البته بسيار سخت است) به آرامش دست خواهيد يافت. پس هرچه که تداعي گر ايشان براي شما باشد، روز به روز بر کاهش عملکرد شما خواهد افزود. شک نکنيد که ترک تدريجي ديدار و به صفر رساندن آن کليد اين معضل بزرگ است.
3ـ سعي کنيد معناي جديدي براي زندگي خود بيابيد. اين فرد را تنها معنى زندگي خود ندانيد . اين وابستگي افسردهوار چيزي جز عميقتر کردن رگههاي افسردگي در شما ثمره ديگري نخواهد داشت؛ پس با مطالعه و رفاقت با افراد مستقل و غير وابسته و همچنين يافتن معناهاي اصيل زندگي (که از هر گونه افسردگي و وابستگي به دور است ) زندگي مستقل عاطفي براي خود فراهم آوريد.
4ـ يکي از راههاي آن، تغيير مدرسه ،تغيير محل زندگي و هر گونه تغيير منطقي و عقلاني اثرات مثبتي بر روحيه شما خواهد داشت.
5ـ با کمک يک روانشناس مجرب و دينآگاه تلاش کنيد تا با تصاوير مبتني بر روابط منافي اخلاق در ذهن خود مقابله کنيد. اين نوع درمان ممکن است چند جلسه به طول بيانجامد؛ اما در رفع اين مشکل مؤثر خواهد بود. متقابلاً دوست شما نيز چنانچه به همين وضع مبتلا است، نياز به دريافت کمک تخصصي دارد.
6- بسياري از اين رفتارها در دوران نوجواني تشديد مي شود كه با گذشت زمان و حذف برخي از عوامل و عناصر، يا حصول جدايي در يك مدت زمان، روند درمان تسريع خواهد شد.