قرآن

سلام و خسته نباشید. در مورد جنین در قرآن چنین وصف شده است: «آن گاه نطفه را علقه و علقه را گوشت پاره و باز آن گوشت را استخوان ساختيم و سپس بر استخوانها گوشت پوشانيديم (و پيكرى كامل كرديم) پس از آن (به دميدن روح پاك مجرد) خلقتى ديگرش انشا نموديم آفرين بر (قدرت كامل) خداى كه بهترين آفرينندگان است.»(سوره مؤمنون:آیه 14) ولی چنین چیزی را علم پزشکی تأیید نمیکند؟ لطفاً در این مورد توضیح بفرمایید. به امید ظهور

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در مورد اين آيه چند نکته را به اجمال عرض مي کنيم، شايد براي شما راهگشا باشد.
1. قرآن کتاب علمي نيست . براي شرح و تفسير علمي مسائل نازل نشده است. قرآن کتاب هدايت است . براي تحقق اين هدف به تناسب، از حقايق علمي استفاده کرده و گاهي نقبي به مسائل علمي زده است.
البته شک نيست که اشارات علمي قرآن مطابق حق و واقعيت خارجي است، زيرا «أنزله الذي يعلم السرّ في السموات و الارض؛(1) خداي عالم به پنهان آسمان‌ها و زمين قرآن را نازل کرده» ولي مهم اين است که حقايق علمي در جامعه اي نازل شده که در جاهليت علمي بودند . از دانش بهر‌ه‌اي نداشتند. قرآن هم اين حقايق را به گونه‌اي گفته که ضمن حق بودن، براي آنان مفيد و آموزنده و به زبان آنان باشد، از اين رو حقايق به صورت اشاره و کنابه مطرح شده‌اند.
هر جا اين مطالب مجمل توسط عالمان مسلمان (نه پيامبر و معصومان) شرح و تفسير شده، به طور طبيعي آن ها از فهم و علم خود براي تفسير آيات مجمل و اشاره‌اي استفاده کرده، آيات را بر فهم علمي خود تطبيق کرده اند . چه بسا بعدها معلوم شده تفسير آنان مطابق واقع نبوده، مقصود و منظور آيات چيز ديگري بوده است. اين ايراد از قرآن نيست بلکه ناشي از فهم علمي ناقص بشر است.
2ـ مراحل تکوين بشر مطابق آيات مطرح شده عبارت است از: نطفه، علقه، مضغه، عظام، لحم کسو العظام، التسويه و التصوير و التعديل (خلقاً آخر) و نفخ روح.
منظور از نطفه سلول اوليه‌اي است که از ترکيب سلول جنسي نر و سلول جنسي ماده به دست مي‌آيد . به آن «نطفة امشاج» هم گفته مي‌شود.
مطابق تحقيقات علمي اين ترکيب (که معمولاً در لوله‌هاي رحمي و لوله‌هايي که تخمک‌ها را به رحم وصل مي‌کند، صورت مي‌گيرد) بعد از مدت حدود يک هفته که تکثير مي‌شود و يک سلول به دو قسمت و هر کدام نيز به دو قسمت و به همين صورت زياد مي‌شود، به اندازه يک کرة ربع ميلي‌متري درمي‌آيد .به جداره رحم مي‌چسبد . با تغذيه از جداره رحم به رشد خود ادامه مي‌دهد، تا مدت بيش از سه هفته.
اين مدت (از آخر هفته اوّل بعد از ترکيب تا روز بيست و چهارم تقريباً) را علقه گويند.
آنچه از نظر بعضي مورد اشکال قرار گرفته، نامگذاري اين مرحله به عَلَقه است. علقه به خون بسته يا «خون خشک شده يا غليظ يا لخته شده» ترجمه شده است.
اما اينکه بسياري علقه را به خون بسته ترجمه و تفسيرکرده اند، هيچ قطعيت و الزامي ندارد، زيرا واژه‌هاي عربي داراي معاني مختلفي هستند . علقه در لغت به معناي خون بسته يا خون خشک هم هست . تا زماني که معصوم عليه السلام آن هم مطابق نقل قطعي چنين تفسيري نکرده باشد، نمي‌توان گفت که اين تفاسير عين حق‌اند.
در لغت عرب «علقه» را از قديم به موجودي شبيه زالو که به بدنه رحم مي چسبد و از آن تغذيه مي کند،معنا کرده‌اند. به کتاب مجمع البحرين از فقيه حديث شناس فخرالدين طريحي که در 1085 هجري قمري از دنيا رفته است، مراجعه کنيد.
او در ترجمه علقه آورده:
«العلقه القطعه الجامده من الدم بعد ان کانت منيّاً؛ علقه قطعه خون جامد است که قبلاً مني بود».
«العلق الدم الغليظ؛ علقه يعني خون سفت و غليظ».
بعد در ادامه آورده: «العَلَق شيءٌ اسود مثل الدود يکون في الماء. الواحده علقه و في حياه الحيوان هو دود اسود احمر يکون في الماء يعلق في البدن و يمصّ الدم؛ علق چيزي شبيه کرم که در آب زندگي مي‌کند و به يکي از آن علقه گفته مي‌شود و در حيات الحيوان آمده: کرم .......... سياه و قرمزي است که در آب است و به بدن (علق) مي‌چسبد و خون را مي‌مکد».(2)
پس علقه ناميدن نطفه‌اي که به ديوارة رحم چسبيده و از آن تغذيه مي‌کند، معناي لغوي اين کلمه بوده و هست و مطابق يافته هاي علمي روز هم مي باشد.
علقه ناميدن نطفه چسبيده به ديواره رحم يا به اين جهت است که شکل ظاهري آن با زالو يکي است يا ممکن است به سبب شباهت عملي آن دو باشد که مثل زالو به بدنه رحم مي چسبد و از آن تغذيه مي کند و يا شباهتي ديگر که آن را علقه ناميده‌‌اند.
3. در آيه مرحله بعد از نطفه و علقه ، "مضغه" ناميده شده، يعني مثل قطعه گوشتي له و جويده شده ، در مرحله بعد اين موجود که مثل قطعه گوشت جويده شده اي بود، به صورت استخوان در مي آيد و محکم مي گردد و بر روي آن گوشت مي رويد.
جالب اين است كه علم جنين شناسي، امروز ثابت كرده كه وقتي جنين مرحله علقه و مضغه را پشت سر گذاشت، تمام سلول هاي آن تبديل به سلول هاي استخواني مي شود، بعد از آن تدريجاً عضلات و گوشت روي آن را مي پوشاند. اين دقيقاً همان چيزي است كه در آيه فوق آمده : «مضغه را تبديل به استخوان مي كنيم، سپس لباس گوشت بر استخوان ها مي پوشانيم» . اين يكي از معجزات علمي قرآن مجيد است، چرا كه در آن روز چيزي به نام علم «تشريح جنين» وجود نداشت، مخصوصاً در محيط جزيره عربستان كه از ساده ترين مسائل علمي نيز خبري نبود. (3)
اين توضيحي از آيه بود که دقيقا کشفيات امروز علم پزشکي مؤيد آن و خود از معجزات علمي قرآن است. حالا اگر غير از اين تعارضي مي دانيد و مي بينيد، مطرح کنيد تا به بررسي بگذاريم.
پي‌نوشت‌ها:
1.فرقان(25) آيه 6.
2. اسد الغابه، ج 1، ص 345.
3. مجمع البحرين،ج3،ص232.
في ظلال، سيد قطب،ج6،ص16.

دلايل عقلي حقانيت قرآن چيست؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
دلايل عقلي متعدد بر معجزه بودن قرآن وجود دارد که به چند نمونه اشاره مي‌گردد:
1ـ حکيم ژرف‌انديش معاصر امام خميني(ره) در تبيين دليل عقلي اعجاز قرآن بر اين نکته تأکيد نموده که حقايق عقلاني و معارف عرفاني (که در کتاب‌هاي فلاسفه بزرگ جهان چون ارسطو و افلاطون سابقه ندارد، ولي در قرآن) مطرح شده ،عقل آدمي از اين رهگذر مي‌فهمد قرآن کريم معجزه است و گرنه انسان درس نخوانده (پيامبر) هرگز نمي‌توانست آن معارف متعالي را بيان کند.
حضرت امام تصريح نمود: رسول آدمي بوده که در محيطي پرورش يافته است که اسمي از اين مسايل اصلاً مطرح نبوده، در مسايل عرفان و فلسفه و ساير مسايل اصلاً آشنايي نداشتند و در تمام عمرش در آن محيط زندگي کرد.
وقتي که بعثت حاصل شد، مطالبي پيش‌آورده که از حد بشر خارج است. اين اعجازي است که بر نبوت او دلالت مي‌کند و گرنه عقلاً محال است فرد درس نخوانده، اين گونه معارف را عرضه نمايد.(1)
طبق اين بيان معلوم مي‌شود که عقل سليم پس از نگاه اجمالي به معارف قرآن که از انسان درس نخوانده و به مکتب نرفته، در جامعه جاهلي و کاملاً بي‌خبر از معارف عقلائي و عرفاني عميق صادر شده، معجزه بودن آن را تصديق و اذعان مي‌کند، و اين روشن‌ترين دليل عقلي بر معجزه بودن قرآن است.
2ـ معارفي که در قرآن آمده، در هيچ کتاب عادي نيامده؛ معارف آن منحصر در موضوع با علم خاص نيست. فلسفه، عرفان، اخلاق، احکام، تاريخ، علوم طبيعي و... برخي از اخبار و حوادث در آن خبر داده شده که خبرهاي غيبي از گذشته است، نيز بعضي از اخبار غيبي که در آينده اتفاق مي‌افتاد، مانند آيه اوّل سورة روم. هم‌چنين بعضي از حقايق علمي که امروزه کشف شده و براي مردم آن زمان ناشناخته بود.
همة اين ها اگر چه به تنهايي مي‌تواند نوعي از اعجاز باشد، اما مطمئناً وقتي در يک جا و در يک کتاب ديده شود، فوق بشري بودن آن کاملاً هويدا مي‌شود (آن هم بشري که در 1400 سال پيش زندگي مي‌کرد).
3ـ تحدي نيز مي‌تواند دليل باشد، با اين بيان منطقي هر چيزي که توسط انساني ساخته شود، توسط افراد ديگر نيز مي‌تواند ساخته شود. هيچ چيز نداريم که انساني به آن دست يافته باشد، اما نه در آن زمان و نه در زمان‌هاي بعدي هيچ‌کس مانند آن را بتواند بسازد.
حال اگر پديده‌اي را فرض کنيم که توسط کسي آورده شود که هيچ انسان ديگر نتواند مانند آن را بياورد؛ معلوم مي‌شود اين پديده تنها از ناحيه يک انسان نيست و بايد چيزي فراتر از معمول باشد، و اين همان معناي تحدي است. پس اگر امکان نداشته که کتاب‌هايي مانند قرآن بياورند، در حالي که ديگران توسط قرآن به مبارزه خوانده شده‌اند، دليل منطقي بر آن است که قرآن فوق بشري است.
پي‌نوشت‌:
1. امام خميني، قرآن کتاب هدايت، ص 50، نشر مؤسسه آثار امام، ص 1382.

سلام و عرض خسته نباشی به شما اگر کسی ناحق به قران کریم قسم بخوره و محکم دست به قران بزنه حکم ان چیه ؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
قسم به قرآن كفاره ندارد، ولي اگر قسم خوردن به قرآن به ناحق باشد و به دروغ به قرآن قسم بخورد ، گناه كرده و بايد توبه كند .
يکي از شرايط قسمي که کفاره دارد، اين است که به يكى از اسامى خداوند عالم قسم بخورد كه به غير ذات مقدس او گفته نمى‏شود، مثل خدا و الله. نيز اگر به اسمى قسم بخورد كه به غير خدا هم مى‏گويند، ولى به قدرى به خدا گفته مى‏شود كه هر وقت كسى آن اسم را بگويد، ذات مقدس حق در نظر مى‏آيد، مثل آن كه به خالق و رازق قسم بخورد، صحيح است، بلكه اگر به لفظى قسم بخورد كه بدون قرينه خدا به نظر نمى‏آيد، ولى او قصد خدا را كند، بنابر احتياط، بايد به آن قسم عمل نمايد. (1)

پي نوشت :
1 . امام خميني ، توضيح المسائل، مسئله2670و2671 و سوال از دفتر رهبري .

با عرض سلام زماني كه حيض هستيم چند آيه از قرآن را ميتوانيم بخوانيم؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
خواندن قرآن(غير از سوره هاي سجده دار) در ايام عادت ماهانه مکروه است.(1) يعني نسبت به قرائت قرآن در غير ايام عادت ماهانه ثوابش کمتر است.در مورد سوره هاي سجده دار بنابر فتواي برخي از مراجع ، حايض نمي تواند هيچ يک از آيات سوره هايي که آيه سجده واجب دارد بخواند. بنابر فتواي برخي ديگر فقط خواندن آيات سجده حرام است . خواندن بقيه آيات آن سوره ها اشکالي ندارد.
همچنين دست زدن به آيات هم در حال حيض حرام مي باشد.
به رساله مرجع تقليد خود مراجعه فرماييد. ( اگر رساله در دسترس نيست، در نامه بعدي مرجع خود را ذکر فرماييد )
پي نوشت :
1 . توضيح المسايل مراجع ، م 450 و ذيل آن و م 355 و ذيل آن .

با عرض سلام وخسته نباشید خدمت شما عزیزان لطفا در مورد جن و محل زندگی آن و غذای آن ولباس آن وخانه و قبرو خانواده و قوم و نژاد آن وتعداد آنها و وزبان آنهاو ایا اجنه با هم می جنگند اگر اینگونه است با چه و چگونه کشته می شوند توضیح داده و بفرماید آیا جن می تواند با انسان دشمنی کند و به او آزار برساند یا او را قتل کند آیا انسان می تواند جن را ببیند وآیا جن می تواند بدون اذن خدا خود را به انسان بنمایاند اصلا آیا ترس و مخصوصا ترس از جن کار درستی است و در مبانی دینی پسندیده است یا خیر مثلا اگر پسندیده نیست در جاهایی مثلا در کوه یا محلهایی در بیرون از شهر که قبلا در آنها جن دیده اند آیا صحیح است انسان مثلا شب را در آن کوه با توکل بر خدا بخوابد حتی اگر ایمان کاملی هم نداشته باشد و آیا داستانهایی که اشخاص مثلا روستایی های قدیمی که البته انسانهای صادقی هم هستند و دل و جرات آنها هم زبان زد است که مثلا بزی را دیده اند یا گربه ای را که حرف می زده و غیب شده و از نظر آنها جن بوده را قبول دارید اگر نه و می گویید تخیل بوده پس چرا انسانهای بی شماری مخصوصا گذشتگان از این داستانها تعریف می کنند که برای آنها اتفاق افتاده و انسان در صدق گفتار بعضی از آنها شک ندارد آیا اصلا اگر چنین اتفاقی برای ما بیفتد باید بترسیم یا اینکه باید از جانب خدا و احکامش مطمئن باشیم که این جن یقینا اگر کافر هم باشد نمی تواند به ما ضرر برساند. با تشکر موفق و پیروز باشید یا خق

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
شما سوالات متعددي را درباره جن مطرح نموديد که جواب دادن به همه آن ها فرصت ديگر مي طلبد . در اين خصوص به "کتاب جن و شيطان"آقاي عليرضا رجالي تهراني مراجعه نماييد، در عين حال به مطالب زير نيز اشاره مي شود:
از آيات استفاده مي شود که جن داراي ويژگي‏هاي ذيل هست:
1- موجودي است که از شعله آتش آفريده شده، بر خلاف انسان که از خاک آفريده شده.(1)
2- داراي علم و ادراک و تشخيص حق از باطل و قدرت منطق و استدلال است.(2)
3- داراي تکليف و مسئوليت است.(3)
4- گروهي از آن‏ها مؤمن صالح و گروهي کافرند.(4)
5- داراي حشر و نشر و معادند.(5)
6- قدرت نفوذ در آسمان‏ها و و استراق سمع داشتند و بعداً منع شدند.(6)
7- با بعضي از انسان‏ها ارتباط برقرار مي‌کردند به اغواي انسان‏ها مي­پردا زند.(7)
8- ميان آن‏ها افرادي يافت مي­شوند که از قدرت زيادي برخوردارند.(8)
9- قدرت بر انجام بعضي از کارهاي مورد نياز انسان را دارند.(9)
10- خلقت آن‏ها روي زمين قبل از خلقت انسان‏ها بوده است.(10)
همچنين از برخي آيات استفاده مي‏شود که انسان بر جن برتري دارد ، به دليل اين که تمام پيامبران الهي از ميان انسان‏ها برگزيده شدند. جنّيان به پيامبر اسلام- که بشر بود-، ايمان آوردند. اصولاً واجب شدن سجده بر شيطان در برابر آدم (که بنا به تصريح قرآن از بزرگان طايفه جن بود).(11) دليل بر فضيلت نوع انسان بر جن مي‌باشد.
ارتباط با جنيان: از روزگاران قديم بين انسان و جن، شيوه‏هاي مختلفي از روابط بوده است. بعضي از گونه‏ هاي اين روابط را که در قرآن و روايات آمده است از جمله اينکه انسان ها به جن پناه مي بردند. در قرآن مجيد آمده «و همانا مرداني از انس به مرداني از جن پناه مي­بردند، پس به سختي‏هاي ايشان مي­افزودند».(12) رسم عرب چنين بود که هرگاه به بيابان هولناکي مي­رسيدند، به جن آن وادي پناه مي­بردند. در اسلام از اين کار نهي شده و بايد به خدا پناه برد که آفريننده جن و غير جن است. در بعضي روايات توصيه شده که در چنين مواقعي خوب است اذان بگوييد تا از شر جنيان سرکش در امان بمانيد.

درباره تسخير جن بين فقها اختلاف است که آيا جايز است جنيان را تسخير کرد و آن‏ها را به خدمت گرفت؟ در اين باره نظر قطعي و دقيق ارائه نشده، در مجموع مي­توان گفت اگر اين کار نسبت به مؤمنان جن باشد و مايه آزارشان گردد، جايز نيست، ولي اگر مايه آزارشان نشود، اشکال ندارد. البته به کارگرفتن آن‏ها براي کارهاي نامشروع حرام است.درضمن جنيان موجود مادي و داراي اجسام لطيفي هستند که قدرت دارند به شکل‏هاي مختلف در آيند . گاهي هم خداوند به حسب مصالح آن‏ها را به صورت‏هاي گوناگون در مي­آورد. .(13). همچنين جنيان موجودات بسيار لطيف و انعطاف پذيرهستند مانند هوا که قابل انبساط و انقباض هستند. گاهي به صورت آدم، گاهي موجودات کوچک، گاهي موجودات بزرگ با بدن‏ها و چشم‏ها و موهاي عجيب نمودار مي­شوند؛ يعني ظاهر شدن براي انسان به صورتي خاص، نه آن که از ماهيت حقيقي خود خارج شوند و تغيير ماهيت دهند، بلکه به اين معنا در قوه حس و ادراک انسان به صورت‏هاي مختلفي محسوس مي­شوند، بدون آن که تغيير ماهيتي صورت گيرد.
پي‌نوشت‏ها:
1. الرحمن (55) آيه 15.
2. آيات مختلف سوره جن.
3. آيات سوره جن و الرحمن.
4. جن (72) آيه 11.
5. همان، آيه 15.
6. همان، آيه 9.
7. همان، آيه6.
8. نمل (27) 39.
9. سباء (34) آيه 12 - 13.
10. حجر (15) آيه 27.
11. کهف (18) آيه 50.
12. جن (72) آيه 6.
13. دائرة المعارف تشيع، ج 5، ص 450 - 452.

با سلام، در برخی از روایات معتبر شیعه، احادیثی با مضمون تحریف قرآن وجود دارد که اینگونه احادیث مستمسک وهابیون علیه شیعه می باشد نظر شما چیست؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در باب تحريف قرآن از نظر روايي، هم در اهل سنت و هم در شيعه روايات فراواني هست که به صراحت يا به اشاره دلالت دارد که قرآن تحريف شده است (دلالت اين روايات که در کتب شيعه و سني هستند، اين است که قرآن نازل شده بيش از قرآن موجود بوده و سوره ها يا آياتي از آن کم شده است . هيچ کس و هيچ روايتي بر زياد شدن بر قرآن فعلي دلالت ندارد) اين روايات هم از لحاظ سندي مختلف هستند . اندکي صحيح (داراي سند محکم و معتبر) و بعضي حسن(درجات پايين تر اعتبار) و بسياري ضعيف هستند، ولي با توجه به جريان جعل حديث که به صورت گسترده از جانب دشمنان شناخته و ناشناخته در طول تاريخ اسلام وجود داشته است و حتي در شيعه افرادي که خود را شيعه و طرفدار امامان نشان داده و به مراتب بالا رسيدند و بعد زهر خود را ريختند و به جعل حديث همت گماردند، به طوري که از امامان نقل شده که بعضي اصحاب منحرف روايات فراواني در کتب راويان حديث وارد کرده اند(1) و با توجه به گستردگي اين جريان از زمان رسول خدا و بعد از آن، پيامبر و امامان براي پذيرش حديث معيارهايي ارائه دادند که از جمله آن ها عرضه روايات به قرآن است(2).
چون قرآن اصل و کتاب خدا است ، هر روايتي که با آيات ومباني قرآني و اصول روايي و تصريح هاي قرآن و روايات ناسازگار باشد، قطعا کلام رسول خدا و پيامبر نيست . چون با استناد به ادله محکم عقلي و قرآني و روايي، قرآن در امان از تحريف هست، پس رواياتي که بر وقوع تحريف دلالت دارد، قطعا جعلي هستند يا به معنايي غير از تحريف دلالت دارند . با توجه به آن مباني محکم، عالمان اسلام اعم از شيعه و سني ،قرآن را در امان از تحريف شمرده ، همه رواياتي که به صراحت يا به اشاره دلالت بر تحريف دارند، بي اعتبار مي دانند حتي اگر سند آن ها به ظاهر هيچ عيب و ايرادي هم نداشته باشد.
البته بسياري از رواياتي که بدان ها اشاره کرده ايد، دلالت آشکار بر تحريف به خصوص تحريف تغيير دهنده معنا ندارند، بلکه حداکثر دلالت آن ها تغيير يا اضافه شدن بعض کلمات و حروف بود به نحوي که به معناي آيه ضربه نمي خورد و اين اندازه از تحريف بر فرض اثبات، اشکال و ايرادي ندارد.(3)
پي نوشت ها:
1. اختيار معرفه الرجال،ص489؛جامع احاديث شيعه،ج1،ص317.(امام صادق فرمود:مغيره بن سعيد(که از اصحاب نزديک امام باقر بود و منحرف شد) روايت هاي فراواني جعل کرد. . امام رضا فرمود:خداوند لعنت کند ابو الخطاب (که از اصحاب امام صادق بود)راکه او و يارانش روايت هاي بسياري در لابلاي احاديث امام صادق جعل و وارد کردند.)
2. وسايل،ج27(از سري سي جلدي)،ص110-11.
3.مرآه العقول،ج25،ص107.

سلام آیا در قرآن در مورد دوست دختر،دوست پسر مطلبی هست؟

برادر گرامي، با عرض سلام و تشکر
قرآن در دو جا يعني يكي در سوره مائده آيه 5 و ديگري در سوره نساء آيه 25 زنان و مردان را از داشتن روابط دوستانه با جنس مخالف برحذر داشته و آن را مورد مذمت قرار داده است. آيه 25 سوره نساء به مردان مي گويد با دختراني كه روابط دوستي مخفيانه اي با ديگران داشته اند ازدواج نكنيد:
«فانكحوهن باذن اهلهن و اتوهن اجورهن بالمعروف محصنات غير مسافحات و لا متخذات اخدان» يعني آنان را با اجازه خانواده هاي شان به همسري خود در آوريد. مهرشان را به طور پسنديده به آنان بدهيد [به شرط آن كه] پاكدامن باشند . زناكار و دوست گيران پنهاني نباشند..
در آيه 5 سوره مائده نيز به مردان خطاب مي كند:
شما با زنان پاكدامن مسلمان ازدواج كنيد . خود نيز پاكدامن باشيد، نه زناكار و نه آن كه زنان را در پنهاني دوست خود بگيريد : «... ولا متخذي اخدان» .بنابراين خداوند متعال در اين آيه دوستي پنهاني و نامشروع را ممنوع كرده است.‌
حتي خطاب به زنان و مردان مؤمن مي‌گويد: بايد از نگاه به نامحرم بپرهيزند . حيا و عفّت و پاك‌دامني خود را در تمام زمينه‌ها حفظ كنند (نور، 30 ـ 31) و در مورد راه رفتن ايشان مي‌گويد: زنان‌، نبايد هنگام راه رفتن‌، پاهاي خود را چنان به زمين بكوبند كه صداي خلخال‌هاي شان به گوش رسد .(نور، آيه 32 )
آن‌گاه كه بحث از سخن گفتن با مردان نامحرم پيش مي‌آيد، خطاب قرآن به زنان پيامبر چنين است كه نبايد با نامحرم‌، طوري سخن گوييد كه بيماردلان‌، در شما، طمع كنند، بلكه بايد به صورت شايسته سخن گوييد.(تفسير نمونه‌، آية‌الله مكارم شيرازي و ديگران‌، ج 16، ص 287 ـ 289.)
وقتي از ارتباط دو جنس مخالف (حضرت موسي‌و دختران شعيب‌) سخن مي‌گويد (قصص‌، 23 ـ 26)، صحبت كردن در حدّ ضرورت و حيا و عفّت در راه رفتن را بيان مي‌كند.
از اين‌ها بالاتر، خداي متعال در سورة غافر، آية 19، با عبارت تندي‌، چشم‌چراني را كه به مراتب از روابط پنهاني گناه‌آلود، خفيف‌تر به نظر مي‌رسد، مذمت كرده‌، مي‌فرمايد: "يعلم خائنة الأعين و ما تخفي الصدور; او چشم‌هايي را كه به خيانت گردش مي‌كند، مي‌داند و از آنچه در سينه‌ها پنهان است با خبر است‌.
همچنين در آيات 30 و 31 سورة نور، به مردان و زنان مؤمن امر مي‌كند كه چشم از نامحرمان بدارند: "قل للمؤمنين يغضّوا من أبصـَرهم‌" و "و قل للمؤمنـَت يغضضن من أبصـاَرهن‌ّ و يحفظن فروجهن‌ّ..." در نتيجه‌، وقتي خداي متعال نسبت به چشم‌چراني و نگاه گناه‌آلود، چنين با تندي سخن گفته است‌، وضع روابط گناه‌آلود تا حدودي روشن مي‌شود..
آنچه گذشت‌، نمايان‌گر حساسيّت قرآن نسبت به روابط نامشروع و گناه‌آلود است‌. بازتاب اين مسأله نيز در روايات اهل‌بيت‌، بسيار تند است‌. در روايات متعددي‌، "نگاه گناه‌آلود" تيري مسموم از ابليس معرفي و نسبت به آن هشدار داده شده است‌: "النظرة سهم مسموم من سهام ابليس‌".( ميزان‌الحكمة‌: محمدي‌ري‌شهري‌، مدخل "ن ظ ر"، باب "غض البصر و حلاوة العبادة‌"(3889 )

بنابراين يك دختر يا يك پسر مسلمان كه هر روز را با ياد خدا روز آغاز مي كند و معتقد به دستورات الهي و قرآن كريم است، هرگز اين سخن خداوند را زير پا نخواهد گذاشت. اين كه قرآن يكي از شرايط ازدواج را پاكدامني قرار داده است ،شايد به اين خاطر باشد هر كدام كه قبل از ازدواج با فرد يا افراد ديگري رابطه دوستي داشته است ، پس از ازدواج و در روابط عاطفي و نزديك خود با همسرش، تجربيات به يادش خواهد آمد. ويژگي هاي رفتاري، اخلاقي و شخصيتي دوست جنس مخالف قبل از ازدواج به خاطرش مي آيد . به مقايسه بين همسر فعلي و دوست قبلي اش خواهد پرداخت . در برخي موارد به احساس شكست در ازدواج يا برتر بودن تجربه قبلي نتيجه گيري مي كند و اين بزرگ ترين لطمه اي است كه در همان اوايل ازدواج به خود وارد مي كند زيرا نتيجه ازدواج بايد به آرامش بيانجامد . اصلا فلسفه ازدواج هم
رسيدن به آرامش است كه قرآن نيز به آن اشاره مي كند، ولي وقتي چنين تجربه اي به چنين مقايسه اي و سپس به چنين سرخوردگي بيانجامد ،چگونه ازدواج مي تواند آرامش بخش باشد و زن و شوهر (زوجين) به تكميل و رشد همديگر بپردازند ؟ اين آغاز اضطراب است. اضطرابي كه در تمام وجود و هستي آن ها لانه مي كند و به جاي داشتن يك زندگي مشترك لذت بخش به ياد تجربه اي احساسي و موقت گذشته مي انديشند . افسوس انتخاب فعلي را مي خورند و در نتيجه شالوده زندگي در هم پيچيده مي شود.
علاوه بر اين چنين دختران و پسراني كه به صورت نا مشروع و غير قانوني با يكديگر ارتباط برقرار مي كنند ،بسياري از انرژي هاي عاطفي خود را كه خداوند به عنوان سرمايه اي بزرگ در وجود آن ها به وديعه نهاده تا صرف همسر خود و همچنين تربيت فرزندان كنند ،در دوران دوست بازي از دست مي دهند . در فرداي زندگي خود نه تنها احساس گناه مي كنند، بلكه نمي توانند از نظر عاطفي همسر خود و فرزندان خود را خوب اشباع و ارضا كنند . در نتيجه همواره زندگي آن ها از كمبود شديد عاطفي كه با هيچ چيز ديگر قابل جبران نيست مواجه مي شود . اي كاش مسئله همين جا فيصله پيدا مي كرد. قضيه مهم تر از اين هاست. وقتي يك خانواده از نظر عاطفي دچار مشكل شد ،نه تنها آرامش واقعي در آن خانواده نيست، نسل سالمي نيز از آن ها به وجود نخواهد آمد . فرزندان آن ها نيز كه دچار كمبودهاي عاطفي شده اند بسيار آسيب پذير مي شوند .در گير و دار زندگي طعمه شيادهائي مي شوند كه همواره در كمين آن ها نشسته اند. اين قضيه به نسل هاي بعدي نيز سرايت مي كند. بنابراين بايد به اين مسئله خيلي توجه داشت.
همان گونه كه جو دوستي اقتضا مي كند، روح حاكم بر دوستي ها عشق ورزيدن است، نه خردورزي . پاي خرد و عقل در ميدان عاشقي لنگ است؛ در حالي كه براي تصميم گيري در مورد ازدواج با فرد خاص، جز بر عقل تكيه نمودن خطا است. ابتدا بايد تعقل نمود . فارغ از دوستي و محبت، مشورت و تحقيق كرد . فرد مورد نظر را برگزيد . آن گاه خالصانه ترين عشق و ناب ترين دوستي ها را بدون منت به دوست برگزيده (همسر خود) تقديم نمود. در اين جا هر كاري جز عشق ورزي خطا است. دوستي هاي قبل از انتخاب همسر و تصميم گيري در مورد ازدواج با فرد خاص، راه عقل را سد و چشم بصيرت را كور مي سازد . اجازه نمي دهد تا يك تصميم صحيح و عاري از خطا گرفت . فرد صد در صد مناسب را برگزيد. اين نوع انتخاب موجب درد سر و گرفتاري شده و زندگي را تلخ و آينده را تيره و تار مي سازد.

می خواستم معرفت و شناخت کاملی از قرآن داشته باشم بهتره چه کتابهایی رو بخونم؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
1. با قرآن آشنا شو و آن را تلاوت کن . سعي کن عربي را حداقل تا حدي فرا بگيري که ترجمه آيات را متوجه شوي.
2. هر روز يک يا دو حزب را بخوان و در معناهاي آن دقت کن.
3. به دستور هاي قرآن عمل کن و از قرآن و خدا بخواه به تو نورانيت و فهم قرآن عطا نمايد.
4. با تفسير هاي قابل فهم براي عموم مثل تفسير نور از آقاي قرائتي يا تفسير نمونه از آقاي مکارم شيرازي و تفسير هاي آقاي مطهري و...دمساز شو.
اگر اين گام ها را برداري ، گام هاي بعدي روشن خواهد شد.

در کجای قران نوشته شده که باید در روز 17 رکعت نماز خواند و 30 روز روزه گرفت اصلا در قران در مورد این دو موضوع مهم به طور جزئی و دقیق چه چیزهایی نوشته شده ممنون میشم اگه نام سوره و ایه ذکر شود با تشکر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در مورد اصل نماز و پنج وقت آن در قرآن اشاره شده است، ولي به عدد رکعات نماز اشاره اي نشده و پيامبر گرامي اسلام آن را به تفصيل بيان کردند.
در قرآن عدد ركعات نماز و حدّ نصاب و ميزان زكات و كيفيت حج و عدد طواف بيان نشد تا هر يك را پيغمبر تفسير و بيان فرمود. (1)
محمد بن يعقوب كلينى از على بن ابراهيم و او بعد از هفت واسطه از ابو بصير نقل كرده : از امام جعفر صادق عليه السلام راجع به آيه« يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً »پرسيدم،فرمود: (2)در باره على بن ابى طالب و حسن و حسين عليهم السلام نازل گشته ، گفتم : مردم مى‏گويند در اين آيه اسمى از اينان برده نشده است. امام فرمود: به مردم بگو وقتى كه آيات نماز بر پيامبر نازل شد ،تعداد ركعات نمازهاى پنج گانه تعيين نشده بود. رسول خدا تعداد ركعات نماز را بيان فرمودند.(3)
خداوند متعال در اين آيه مباركه اساس كامل حكومت در اسلام را طرح ريزى نموده و دستور مى‏دهد فرمان بردارى خدا واجب و روان كردن قانون و شريعت او ضرورى است. بر كساني كه ايمان آورده‏اند ،لازم است فرمان خدا را برند و از پيامبر نيز كه فرستاده خداست ،فرمان پذيرند.

به روزه ماه مبارک رمضان به طور مشخص در قرآن اشاره شده است.
شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَ مَنْ كانَ مَريضاً أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُريدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُريدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى‏ ما هَداكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (4)
(روزه، در چند روز معدودِ) ماهِ رمضان است؛ ماهى كه قرآن، براى راهنمايى مردم ، و نشانه‏هاى هدايت، و فرق ميان حق و باطل، در آن نازل شده است. پس آن كس از شما كه در ماه رمضان در حضر باشد، روزه بدارد! آن كس كه بيمار يا در سفر است، روزهاى ديگرى را به جاى آن، روزه بگيرد! خداوند، راحتى شما را مى‏خواهد، نه زحمت شما را! هدف اين است كه اين روزها را تكميل كنيد؛ خدا را بر اينكه شما را هدايت كرده، بزرگ بشمريد؛ باشد كه شكرگزارى كنيد!
در هر صورت برخي از احکام شرعي در سنت و روايات آمده است . سنت و عمل پيامبر و اهل بيت ، بيانگر و مفسر قرآن است . دليل قرآني آن، آيه شريفه «ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا» (5) است (آنچه را که پيامبر براي شما آورد بگيريد و از آنچه نهي کرده پرهيز کنيد ) آيه ديگر« اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم ؛(6) از خدا و از پيامبر و از اولي الامر اطاعت کنيد » اين اطاعت به معناي تبعيت کامل و جاري در تمام امور زندگي انسان ها است . از جمله اين امور بيان احکام الهي است. البته آيات ديگري هم وجود دارند که بيان مي کنند سنت پيامبر و اهل بيت (ع) به عنوان حجت الهي براي بيان احکام مي باشد .
به هر حال اگر قرار باشد همه جزييات احکام ديني در کتاب خدا ذکر شود، چون موارد جزئي بسيار فراوان است ، بايد قرآن حدودا 20 تا 30 جلد کتاب قطور مي شد .
پس اگر در قرآن کريم به تمامي جزئيات تکاليف ديني اشاره نشده است ، خداي متعال اين وظيفه را به پيامبر و ائمه معصومين (ع) واگذار کرده اند . بنابراين نحوه نماز خواندن پيامبر براي ما حجت شرعي است که بدانيم تکليف خود را ادا کرده ايم .
علاوه بر اين، نحوه خواندن نماز يا گرفتن روزه توسط پيامبراکرم (ص) براي عموم مسلمانان بيان شده است.امامان شيعه (ع) که جانشينان واقعي حضرتند و معصوم از اشتباه بوده واز طرف خداوند به امامت منصوب شده اند، کيفيت نماز يا روزه را براي ما بيان کرده اند.
اگر بخواهيد با موارد جزئي آياتي که در زمينه احکام در قرآن هست، آشنا شويد، لازم است به کتاب هاي تفسير آيات الاحکام مانند فقه القرآن قطب راوندي و مسالک الافهام کاظمي مراجعه کنيد .
پي نوشت ها :
1. تفسير روان جاويد، ج‏2، ص 2.
2. نساء (4) آيه 59.
3. أنوار العرفان في تفسير القرآن، ج‏8، ص 415.
4. بقره(2) آيه 185.
5 . حشر (59)آيه 7 .
6 . نساء (4)آيه 59 .

تناقض ظاهری بین آیه 59 سوره احزاب و آیه 31 سوره نور با توجه به معانی جلباب وخِمار چیست؟

هيچ گونه تناقضي ميان اين دو آيه ديده نمي شود. براي روشن شدن اين مطلب بهتر است به ترجمه اين دو آيه دقت کنيم.
خدا در در سوره نور، فرمود:
" به مردان مؤمن بگو كه چشم هاي خود را فرو پوشند. نيز دامان خويش را، كه براي ايشان پاكيزه تراست. همانا خداوند به آنچه انجام مي دهند، آگاه است. به بانوان با ايمان بگو چشم هاي خود را فرو پوشند. عورت هاي خود را از نگاه ديگران پوشيده نگاه دارند. زينت هاي خود را جز آن مقداري كه ظاهر است، ننمايند. زينت هاي خود را آشكار نسازند، مگر براي شوهران شان، پدران شان، پدر شوهران شان، پسران همسران شان، برادران شان، پسر برادران شان، زنان هم كيش شان، كنيزان شان، مردان سفيهي كه تمايلي به زنان ندارند، يا كودكاني كه از امور جنسي بي اطلاع اند (غيرمميز). و پاهاي خود را بر زمين نكوبند تا زينت هاي پنهان شان آشكار شود. همگي به سوي خداوند باز گرديد، اي مؤمنان! باشد كه رستگار شويد" (1)
در سوره احزاب فرمود:
"اي پيامبر! به همسران و دختران خويش و بانوان با ايمان بگو كه روپوش خود را برگيرند تا به عفاف و حريت شناخته شوند. مورد آزار و تعرض هوسرانان قرار نگيرند. خداوند، آمرزنده و مهربان است" (2)
حکم پوشش در سوره نور به طور کلي و به عنوان يک حکم ثابت و واجب براي زنان وضع شده است.
اما آيه 59 سوره احزاب از فلسفه و فوايد حجاب بعد از وجوب آن مي گويد، يعني از فوايد حجاب اين است که شخص به عفاف و حّرّيت شناخته شده؛ علاوه بر آن، در مقابل نامحرم مصونيت پيدا مي کند. پس آيه شريفه ناظر به اصل حجاب و بيان حکم آن نيست، تا با آيه 31 سوره نور که بحث وجوب را مطرح مي کند، تناقض داشته باشد.
در نتيجه بين حکم حجاب که در سوره نور آمده و فلسفه آن که در سوره احزاب آمده، تناقضي ديده نمي شود.
حتي اگر چنين سخني صحيح باشد، باز دليل بر تناقض نيست. تناقض در جايي است كه يكي واجب باشد و ديگري حرام. يا يكي جايز باشد و ديگري حرام.
در آيات قرآن موضوعاتي مانند حرمت شراب وجود دارد كه ابتدا منع در موارد خاص وارد شده، يا بهتر بودن ترك شراب خوري آمده، اما در ادامه آيه اي با صراحت و به طور كل حكم به حرمت آن نازل شده است.

پي نوشت ها:
1. نور(24) آيه 31.
2. احزاب (33) آيه 59.

صفحه‌ها