پرسش وپاسخ

آیا عشق من واقعي است يا نه؟
به طور طبيعي و در عالم خلقت بين دو جنس مخالف، گرايش و علاقه عادي وجود دارد كه اگر در شرايط و سن مناسب بودند بتوانند با هم ازدواج كنند. اين علاقه در حد عادي و...

سلام من نوجواني هستم 13 ساله من عاشق دختر خاله ام که از من 2 سال بزرگ تر است شده ام و نميدانم عشق من واقعي است يا نه دختر خاله بسيار با حجاب است و من  به خاطر قيافه عاشق او نشدم آیا عشق من واقعي است يا نه؟ لطفا راهنمايي کنيد با تشکر

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

به طور طبيعي و در عالم خلقت بين دو جنس مخالف، گرايش و علاقه عادي وجود دارد كه اگر در شرايط و سن مناسب بودند بتوانند با هم ازدواج كنند. اين علاقه در حد عادي و معمولي است و آن قدر زياد نيست كه افراد را مجبور به رابطه كند. اما اگر بيش از اين مقدار باشد بايد درباره آن گفتگو كرد و دنبال چاره بود. بهتر است شما درباره حالتي كه برايتان پيش آمده در ارتباط  بعدي بيشتر توضيح دهيد كه منظورتان از عاشق شدن چيست؟ يعني دقيقا چه اتفاقي افتاده و شما چه حالاتي داريد كه تصور مي كنيد عاشق شده ايد؟ رفت و آمد شما با خانواده خاله تان چه مقدار است؟ دقيقا چند وقت است كه چنين حالتي را در خود احساس مي كنيد؟ آيا اين مطلب را با فردي خصوصا دختر خاله تان در ميان گذاشتيد يا نه؟ آيا اولين بار است كه اين حالت به شما دست مي دهد يا قبلا هم تجربه داشتيد؟ رفتار دختر خاله با شما چگونه است آيا ايشان هم به شما علاقه مند است؟ اگر شما عاشق قيافه ايشان نشديد پس چه خصوصيتي در ايشان است كه شما را جذب كرده است؟

به هر حال اگر تشخيص شما درست باشد بهتر است به چند نكته توجه داشته باشيد:

1.       اينكه آدمي جذب جنس مخالف بشود منشاء هاي گوناگوني دارد كه معمولا غريزه جنسي است لذا بايد دنبال مديريت آن باشيد. اگر منشاء آن روحي باشد مثل كمبود محبت يا علاقه به زيبايي باشد به  آن عشق مجازي مي گويند كه مطلوب نيست. طبق آموزه هاي ديني ما عشق واقعي در درجه اول فقط از آنِ خداي متعال و بعد معصومين عليهم السلام و اولياي الهي است. وابستگي شديد به غير خدا مطلوب نيست و آسيب هايي دارد. بنابراين خيال نكنيد كه اگر اين حالت شما مربوط به شهوت نباشد پس واقعي و مقدس است. نه اين طور نيست. به قول حافظ:

غلام همت آنم كه زير چرخ كبود                               ز هر چه رنگ تعلق پذيرد آزاد است.

2.       در آيات و روايات اين وابستگي ها مذمت شده، آسيب هاي آن بيان شده است؛ وَ مَنْ‏ عَشِقَ‏ شَيْئاً أَعْشَى بَصَرَهُ وَ أَمْرَضَ قَلْبَهُ فَهُوَ يَنْظُرُ بِعَيْنٍ غَيْرِ صَحِيحَةٍ وَ يَسْمَعُ بِأُذُنٍ غَيْرِ سَمِيعَة...(1)  كسى كه عاشق چيزى شود، چشم خود را كور و قلب خود را بيمار كرده است. عاشق با چشمى نادرست مى‏بيند و با گوشى ناشنوا مى‏شنود. عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْعِشْقِ قَالَ قُلُوبٌ‏ خَلَتْ‏ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ حُبَّ غَيْرِهِ (2)؛  مفضل مي گويد از امام صادق عليه السلام سوال كردم كه عشق چيست؟ فرمودند دل هايي كه از ياد خدا خالي شود گرفتار محبت غير خدا مي شوند.

3.       براي از بين رفتن اين حالت در صورت امكان ارتباط ها را كم كنيد، در رفتارتان علاقه و محبت نشان ندهيد، سعي كنيد به ايشان فكر نكنيد. براي خودتان مشغوليت درست كنيد. با دوستان خوب معاشرت كنيد. در محيط هاي خوب و معنوي مثل مسجد و امامزاده ها رفت و آمد داشته باشيد. كمتر تنها باشيد. زماني به رختخواب برويد كه كاملا خسته و خواب آلوده باشيد. از ورزش و نرمش و رفتن به طبيعت و شنا غفلت نكنيد. از هر چيزي كه شما را به ياد ايشان مي اندازد دوري كنيد. از خداي متعال كمك بخواهيد. از توسل به اهل بيت عليهم السلام خصوصا حضرت امام حسين و امام زمان سلام الله عليهما غفلت نفرماييد. دنبال محبت برتر باشيد و سعي كنيد معنويت خودتان را بالا ببريد.

4.       اگر اين حالت خيلي شما را اذيت مي كند و نمي توانيد ذهن و دل خود را كنترل كنيد حتما با بخش مشاوره روانشناسي مركز ما به شماره 09640 ارتباط بگيريد تا راه كارهاي مناسب را دريافت نماييد.

با آرزوي موفقيت براي شما و سپاس از توجهتان

پي نوشت ها:

1. محمد بن حسين شريف الرضي، نهج البلاغه، مص صبحي صالح، قم، هجرت، 1414 ق، خ 160، ص 160.

2. محمد بن علي بن بابويه، امالي(للصدوق)، تهران، كتابچي، 1376 ش، ص 668، ح3.

بايد چه کنم؟
اگر منظورتان از «بستگي سنگين و دعا» همان سحر و طلسم است؛ بدانيد که هرچند سحر و طلسم وجود دارد. اما در هر مشكلي نمي توان پاي سحر و طلسم را به ميان كشيد و ...

با سلام.به من چندين نفر مختلف گفتن دعا و بستگي سنگين داري در ازدواج. وواقعا هر کسي که سر راهم قرار ميگيره حتي وقتي همه چي خوبه ميزاره ميره.

بايد چه کنم؟

اصلا همچين چيزي هست؟

با سلام و عرض تسليت به مناسبت ايام سوگواري و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني.

 

اگر منظورتان از «بستگي سنگين و دعا» همان سحر و طلسم است؛ بدانيد که هرچند سحر و طلسم وجود دارد. اما در هر مشكلي نمي توان پاي سحر و طلسم را به ميان كشيد و مشكل را به آنها نسبت داد از سوي ديگر فهم اينکه اين مشکل به خاطر سحر بوده يا نه، بسيار سخت است. چون طلسم و سحر کار راحتي نيست که با خواندن چند دعا بتوان شخصي را طلسم کرد و خيلي از افرادي که چنين حرف هايي به شما مي زنند حقيقت ندارد. از سوي ديگر طلسم و سحر بر عليه مومن به راحتي صورت نمي گيرد به عبارت ديگر دست يک مسلمان، براي مقابله با طلسم يا هر کار شيطاني ديگري پر است. همانطوری که در آِیه شریفه هست می فرماید شیطان بر کسانی که ایمان داشته باشند و بر خدا توکل کنند سلطه ندارد بنابراین برای ایمنی از سحر علاوه بر ایمان باید با توکل بر خدا ذکر و دعاهائی که گفته شد مثلا معوذین را خواند تا از سحر در امان باشیم به فرض که بپذیریم این آیه برای سحر هم  باشد همچنان که خداوند در سوره النحل آيه 99-100 مي فرمايد:

«إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُون * إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُم بِهِ مُشْرِكُونَ»

ترجمه: چرا كه او را بر كسانى كه ايمان آورده‏اند و بر پروردگارشان توكل مى‏كنند تسلطى نيست * تسلط او فقط بر كسانى است كه وى را به سرپرستى برمى‏گيرند و بر كسانى كه آنها به او [=خدا] شرك مى‏ورزند».

طبق اين دو آيه «ايمان و توکل»، بهترين و قوي‌ترين و مطمئن‌ترين سپر و محافظ براي جلوگيري از تأثير هر رفتار و وسوسه شيطاني، از جمله سحر است و نپذيرفتن ولايت شيطاني، (يعني چه در اعتقاد و چه در عمل اگر شيطان بر ما تسلط نداشته باشد) خود مؤثرترين پادزهر و خنثي کننده‌ سحر است.

 بنابراين اگر واقعا شما ازدواج نکردن خود را ناشي از يک علتي مي دانيد، بهتر است که در پي کشف واقعي آن مشکل و سپس برطرف کردن آن باشيد. چون برخي از مشکلات مثلا به خاطر بي تدبيري و رعايت نکردن برخي امور اتفاق مي افتد و با بخاطر علت هاي مادي و معنوي متعدد ديگر اتفاق مي افتد.

با اين وجود اگر بر فرض، سحر يا طلسم در كار باشد، راه ‏هايي براي بطلان آن وجود دارد مانند:

1- خواندن و نوشتن آيات 75 تا 82 سوره يونس.

2-دعا و تضرع به درگاه خداوند.

3-درخواست دعا از اولياي واقعي خداوند (توسل به حضرات معصومين عليهم السلام).

4- صدقه دادن و قرباني كردن بسيار مفيد است.

5-همچنين در مفاتيح الجنان دستوري ذکر شده است به اين صورت که امام علي(ع) فرمود:

براي باطل كردن سحر، اين دعا را بنويسند، و با خود نگاه دارند: "بسم اللّه و باللّه، بسم اللّه و ماشأاللّه، بسم اللّه و لاحول و لاقوة الا باللّه قال موسي ما جئتم به السحر، انّّّ اللّه سيُبطِلُهُ، انّ اللّه لايصلح عمل المفسدين، فوقع الحق و بطل ما كانوا يعملون، فغلبوا هنالك و انقلبوا صاغرين. (1)

هم چنين در كتاب مزبور پيامبر اكرم نيز، براي دفع شياطين و جادوگران مي فرمايد: "آيه سخره را بخوانند: "ان ربكم اللّه الذي خلق السموات و الارض في ستة ايام ثم استوي علي العرش يغشي الليل النهار يطلبه حثيثاً و الشمس و القمر و النجوم مسخرات بامره الا له الخلق و الامر تبارك اللّه رب العالمين اُدعوا ربكم تضرعاً و خفيه انه لايحب المعتدين و لاتفسدوا في الارض بعد اصلاحها و ادعوه خوفاً و طمعاً ان رحمة اللّه قريب من المحسنين."(2)

در حديث ديگري از امام صادق عليه السلام آمده است: مَنْ أَكْثَرَ قِرائَةَ «قُلْ أُوحِىَ» لَمْ يُصِبْهُ فِى الْحَياةِ الدُّنْيا شَىْ‏ءٌ مِنْ أَعْيُنِ الْجِنِّ وَ لا نَفَثِهِمْ وَ لا سِحْرِهِمْ، وَ لا كَيْدِهِمْ، وَ كانَ مَعَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله فَيَقُولُ يا رَبِّ لا أُرِيْدُ مِنْهُ بَدَلًا وَ لا أَبْغِى عَنْهُ حِوْلًا:

«هر كس سوره «جنّ» را بسيار بخواند، هرگز در زندگى دنيا چشم زخم جنّ، جادو، سحر و مكر آن ها به او نمى‏رسد، او با محمّد صلى الله عليه و آله همراه خواهد بود، و مى‏گويد: پروردگارا! من كسى را به جاى او نمى‏خواهم، و هرگز از او به ديگرى متمايل نمى‏شوم»(3)

همچنين مى¬توان از سوره ها و آيات قرآنى بهره جست; مانند چهار سوره«ياأيّهاالكافرون»، «قل هو الله أحد»، «قل أعوذ بربّ الفلق»، «قل أعوذ بربّ النّاس». نيز مى توان از «آية الكرسى» و آيه «انّى توكّلت على الله ربّى و ربّكم ما من دابّة الاّ هو آخذ بناصيتها إنّ ربّى على صراط مستقيم»(4)

 و نيز اين دعاها مکررا خوانده شود:حسبي الله و کفي،و سمع الله لمن دعا ،ليس وراءالله منتهي و اللهمّ انّک لا يکفي منک احد و انت تکفي من کل احد من خلقک فاکفني شرّ الجنّ والانس.

البته پيشنهاد مي شود به جاي فکر کردن به اموري مانند باطل کردن سحر و.... موارد ذيل را انجام دهيد:

1- سيد بن طاووس در کتاب جمال‌الاسبوع از پيامبر اکرم نماز حاجتي را نقل مي کند که شيوه آن به صورت ذيل است:

چهار رکعت (دو نماز دورکعتي با دو سلام)

در رکعت اول بعد از حمد ۱۱بار سورۀ توحيد

در رکعت دوم بعد از حمد ۲۱بار سورۀ توحيد

در رکعت سوم بعد از حمد ۳۱بار سورۀ توحيد

در رکعت چهارم  بعد از حمد ۴۱بار سورۀ توحيد

بعد از سلام نماز دوم ۵۱ بار سورۀ توحيد و ۵۱ بار «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد» را بخواند و سپس به سجده برود و ۱۰۰بار «ياالله ياالله» بگويد و هرچه مي ‌خواهد از خدا درخواست کند.

پيامبر اکرم صلي‌ الله ‌عليه‌ و آله فرمود:اگر از خدا بخواهد که کوهي را جا به  جا کند خدا انجام مي دهد يا اگر  نزول باران را بخواهد به ‌يقين باران نازل مي‌ شود؛ همانا هيچ‌ چيز مانع ميان او و خداوند نيست.(5)

2-خواندن نماز جعفر طيار (مخصوصا در روزهاي جمعه) که در مفاتيح آمده است.

3- طبق آيه 10 سوره نوح، زياد استغفروالله گفتن نيز تاثير زيادي داري و باعث افزايش روزي و... مي شود.

 

پي نوشت ها:

1. بحار الانوار، ج 64، ص 235.

2. مفاتيح الجنان، شيخ عباسي قمي، ص 520 و 521، مطبوعات ديني، قم.

3. همان.

4. تفسير نمونه، ج‏25، ص 107.

5. جمال الأسبوع بكمال العمل المشروع، صفحه 111.

يه دعا ميخوام‌ بنويسم همراه من باشه
ذهن و قوه خيال انسان و نيز تلقين ديگران مي تواند حالاتي را براي جسم انسان به وجود بياورد و انسان تصور كند كه اين حالات جسمي، در اثر نفوذ جن و مانند آن است ...

تمام نشانه ها رو دارم . هر چيزي فکر کنيد . يه سمت بدنم سنگين ميشه به طوري که گردن درد دارم ميميرم . ميچسبن به سر شونه هام . پشتم . پاهاي من . سايه زياد ميبينم که ميرن اينور و انور . زير بغل من من رو کلافه کرده . حضورشون دقيقاً مثل يه چشم شفاف جلو يه چشم ميبينم . و در منزل پرنده نگه ميدارم . جيغ ميکشه بي دليل . در کارخانه سگ دارم يکدفعه به انتهاي سالن حمله ميکنه .صادقانه عرض کنم . چهره زيبايي دارم . قد بلند . نگاه مردم‌ تو خيابون رو ميبينم . در ?? سالگي هنوز مجرد هستم . تا  با شخصي اشنا ميشم نهايت دو روز کنسل ميشه .  سوره ناس . فلق . چهارقل ذکر لب من هستش . دشمن زياد دارم .

يه دعا ميخوام‌ بنويسم همراه من باشه ديگه به من نزديک نشن . چه آيه از قرآن رو بنويسم يا چه دعايي رو بنويسم . خواندن هم ميخوانم ولي دوست دارم هميشه گردنم باشه . تحقيقاتي که کردم نشون دهنده ورود به بدن هستش . .

خيلي لطف ميکنيد . وقتتون هم بخير.

ذهن و قوه خيال انسان و نيز تلقين ديگران مي تواند حالاتي را براي جسم انسان به وجود بياورد و انسان تصور كند كه اين حالات جسمي، در اثر نفوذ جن و مانند آن است. چه بسا اين نکته براي شما نيز احتمال داشته باشد يعني بسياري از اين موارد تصورات و توهمات باشد نه اين که از سوي مثلا اجنه باشد. به عبارت ديگر بسياري از اين موارد خيالات، پندارها و توهماتي بيش نيست كه مي تواند بر اثر عوامل متعدد و برخي از آشفتگي هاي رواني مانند ترس، هراس و تلقين افراطي به وجود آمده باشد. به همين خاطر، از منظر روانشناختي، توصيه مي شود كه نسبت به حالات پيش آمده و احياناً مشاهداتي كه مي بينيد كاملاً بي اعتنا و بي تفاوت باشيد.

با اين وجود براي رفع مشكل خود موارد ذيل را رعایت بفرماييد:

1.       اولا از نظر ديني و الهي مطمئن باشيد كه هيچ گاه جن نمي تواند بر انسان با خدا و متقي تسلط پيدا كند و به او ضرر بزند پس نترسيد و ارتباط خود را با خدا و نماز و دعا و اهل بيت زياد تر كنيد.

2.       . سعي كنيد شب ها تنها در يك اطاق نخوابيد و اگر ممكن نيست، در فضاي بازتري مثل حال بخوابيد و در هر صورت، تغييري در جاي خواب خود بدهيد كه اين امر در كاهش فكر و خيال شما تاثير دارد.

3.       در طول روز، كار و تلاش جدي داشته باشيد كه اين امر هم سبب سلامتي شما مي شود و هم خواب راحت و بهتري خواهيد داشت.

4.       بدانيد كه خداوند متعال در همه جا حضور دارد و همين طور وجود مقدس اوليائ الهي و لذا خود را به خدا بسپاريد و معوذتين (سوره هاي ناس و فلق ) را بخوانيد و با خيال راحت بخوابيد.

امام صادق(ع) نقل شده كه درباره آثار و بركات سوره الناس فرمود:

«كسي كه سوره ناس را در منزلش قرائت كند، از جن و وسوسه ها محفوظ مي ماند».(1)

5.       در مفاتيح الجنان از پيامبر اكرم(ص) نقل شده كه  ميفرمايند براي دفع شياطين (جنيان) "آيه سخره ( سوره اعراف آيه 54 تا56) را بخوانند: « إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فيِ سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَي‏ عَليَ الْعَرْشِ يُغْشيِ الَّيْلَ النهََّارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّرَاتِ  بِأَمْرِهِ  أَلَا لَهُ الخَْلْقُ وَ الْأَمْرُ  تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَلَمِينَ * ادْعُواْ رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَ خُفْيَةً  إِنَّهُ لَا يحُِبُّ الْمُعْتَدِينَ * وَ لَا تُفْسِدُواْ فيِ الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا وَ ادْعُوهُ خَوْفًا وَ طَمَعًا  إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِين»

همچنين فرموده اند:

1-      هنگام خواب خواندن اين دعا كه از پيامبر(ص) منقول است، مستحب مي باشد: اُعيذُ نَفسي و ذُرّيتي و اهل بيتي و مالي بكلماتِ الله التّامّات من كلّ شيطانٍ و هامّةٍ و من كلِّ عَينٍ لامّةٍ.(2)

2-      امام سجاد(ع) فرمود: هر گاه اين كلمات را بگويم، اگر جنّ و انس براي ضرر زدن به من جمع شوند، باكي ندارم: بسم الله و بالله و من الله و الي الله و في سبيل اله و علي ملّة رسولِ الله (صلّي الله عليه و آله) اللهم اليك اَسلَمتُ نفسي و اليك وجّهتُ وَجهي و اليك ألجَأتُ ظَهري و اليك فوَّضْتُ اَمري اللهم احفَظني بحفظِ الايمان من بين يديَّ و من خَلفي و عن يميني و عن شمالي و من فَوقي و من تحتي و ما قِبَلي و ادفَعْ عنّي بحولك و قُوّتِك فانّه لاحولَ و لا قوّةَ الّا بك.(3)

3-      دعاي پيامبر اكرم(ص) براي در امان ماندن از جنّ و انس: بسم الله الرحمن الرحيم لا اله الّا الله عليه توكّلتُ و هو ربّ العرش العظيم ما شاء الله و ما لم يشَأ لم يكُن اشهدُ انّ الله علي كلّ شيءٍ قدير و انّ الله قد احاطَ بكلّ شيءٍ علماً اللهمَ انّي اعوذ بك من شرّ نفسي و شرّ كلّ دابّةٍ انتَ آخذٌ بناصيتها انّ ربّي علي صراطٍ مستقيمٍ.(4)

4-      امام علي(ع) فرمودند: هر كه سوره قل هو الله احد را در وقتي كه به خوابگاه خود مي رود سه مرتبه بخواند، خداوند فرشتگاني را در آن شب براي پاسباني او، مأمور مي كند.(5)

در روايات نيز سفارش شده است که براي بطلان سحر، رفع وسوسه، شک، تحير، نيات بد و... هفتاد بار اين آيات قرائت شود. پيشنهاد مي شود که در اين موضوع با مركز ما به شماره 09640 به صورت تلفني نيز صحبت کنيد.ضمنا طبق دستور روايات بخور حضرت مريم  مفيد است براي توضيح  بيشتر با 09640گروه حديث تماس بگيريد .

 

پي نوشت ها:

1. البرهان في تفسير القرآن، جلد 10،صفحه 550.

2. عباس قمي، برگزيده حلية المتقين، صفحه 102.

3. حاشيه مفاتيح الجنان، صفحه 625.

4. همان، صفحه 775.

5. مفاتيح الجنان، صفحه 925.

چرا اصلا امام علي ع با اين کار عثمان مخالفت ننمودند؟
اين مطلب در منابع شيعي نيامده، ولي در برخي منابع مانند تاريخ طبري، گزارش‌هايي در اين باره وجود دارد. اين گزارش‌ها، بنا به دلايل متعددي غيرقابل قبول است؛ ازجمله:

چرا امامين حسنين (ع) در حمله مزدورانه عثمان به ايران او را همراهي نمودند؟(البته طبق تاريخ طبري) و چرا اصلا امام علي ع با اين کار عثمان مخالفت ننمودند؟

فرستادۀ شما در واقع، حاوي دو سؤال است: يکي ديدگاه اميرالمؤمنين (عليه السلام) در بارۀ فتوحات زمان عثمان، و ديگري حضور يا عدم حضور امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) در اين فتوحات.

مطلب اوّل:  در بارۀ اصل فتوحات، هرچند سؤال شما در بارۀ فتوحات زمان عثمان است، ولي بايد توجه داشته باشيد که اين بحث، اختصاصي به زمان عثمان ندارد و دربارۀ فتوحات عصر خليفۀ اول و دوم نيز مطرح است.

در اين باره بايد گفت: دانشمندان شيعه دربارۀ مشروعيت فتوحات زمان خلفا، اختلاف دارند. برخي معتقدن‍د که هيچ يک از اين فتوحات مشروع نبوده و اميرالمؤمنين نيز نه تنها آن‌ها را مشروع نمي‌دانسته، بلکه مخالف با آن‌ها نيز بوده است. جالب است که حتي برخي از فقهاي عامّه (اهل سنت) نيز فتوحات ابتدايي (غير دفاعي) را در زمان خلفا نامشروع مي‌دانستند و براي گسترش اسلام، راه ديگري غير از جنگ را پيشنهاد مي‌داند.(1) برخي ديگر بر اين باورند که فتوحات، ادامۀ مسيري بود که در زمان رسول خدا (صلي الله عليه و آله) آغاز شده بود و مسيري براي گسترش اسلام بود و از اين رو، هرچند از همۀ حوادث و جزئيات آن نمي‌توان دفاع کرد، ولي مشروعيت اصل آن را مي‌توان پذيرفت. (2)

در مجموع، اگر بتوانيم فتوحات را ادامۀ مسيري بدانيم که در عصر رسول خدا (ص) با اعزام پيک‌هايي به سوي سران و پادشاهان اطراف آغاز شده بود، مي‌توانيم مشروعيت اصل فتوحات را بپذيريم؛ به ويژه آن‌که حضور ياران نزديک امام علي (عليه السلام) در فتوحات را نيز مي‌توان مؤيدي بر اين ديدگاه دانست. ولي حتي اگر اين مطلب را نيز نپذيريم، جاي شک و ترديد نيست که امام علي (عليه السلام) در مواردي به خلفا مشورت مي‌داده و آنان را تا جايي که خود آنان پذيرا بودند، راهنمايي مي‌کرده است. اين، به معناي تأييد همۀ اقدامات آنان نيست؛ بلکه به معناي تلاش براي کم کردن خطاها و کاستن از حجم انحرافات است.

آنچه در اين ميان حائز اهميت است، اين است که خلفا در همۀ موارد، به نصايح و راهنمايي‌هاي حضرت عمل نمي‌کردند. از اين رو، اين سخن شما درست نيست که «امام علي (ع) با اين کار عثمان مخالفت ننمودند». آن حضرت در موارد بي‌شماري خطاهاي خلفا را گوشزد مي‌کردند؛ ولي در بسياري از موارد، آنان گوش شنوايي نداشتند؛ مخصوصاً عثمان که داستان اختلافات متعدّد او با اميرالمؤمنين (ع) مشهور است.(3)

مطلب دوم: امّا در بارۀ حضور حسنين (عليهما السلام) در فتوحات بايد گفت: اين مطلب در منابع شيعي نيامده، ولي در برخي منابع مانند تاريخ طبري، گزارش‌هايي در اين باره وجود دارد. اين گزارش‌ها، بنا به دلايل متعددي غيرقابل قبول است؛ از جمله اين‌که:

1. سند اين روايات مغشوش است و از فردي ناشناخته به نام حنش بن مالک نقل شده است.(4)

2. حسنين (عليهما السلام) شخصيت‌هايي شناخته شده بودند و وقايع دوران فتوحات نيز بسيار مورد توجّه نويسندگان مختلف قرار داشته(5) و از اين رو، اگر اين دو بزرگوار در فتوحات شرکتي هرچند کوتاه داشتند، از چشم اين همه نويسندگان و راويان مخفي نمي‌ماند. پس چرا تنها طبري و بلاذري آن را نقل کرده‌اند؟! به ويژه آن‌که طبري آن را از يک راوي ناشناخته نقل کرده و بلاذري نيز آن را با تعبير «آن گونه که گفته‌اند» گزارش کرده که نشان از ضعف روايت دارد.

3. امام علي (ع) در زمان خلافت خويش، حسنين (عليهما السلام) را از شرکت در صفّين باز مي‌داشت و يک بار که متوجه شد امام حسن آمادۀ نبرد شده، فرمود: «از طرف من، جلوي اين جوان را بگيريد تا با مرگش پشت مرا نشکند که من از رفتن اين دو (امام حسن و امام حسين) به ميدان نبرد، دريغ دارم تا مبادا با مرگ آن دو، نسل رسول خدا(ص) قطع شود».(6) حال با چنين اکراه و امتناعي از سوي آن حضرت نسبت به حضور حسنين (ع) در نبردهايي که خود اميرالمؤمنين فرماندهي آن‌ها را بر عهده داشت، آيا مي‌توان پذيرفت که آن حضرت فرزندانش را (که پيشوايان آيندۀ جامعۀ اسلامي بودند) به نبردي فرستاده باشد، که تحت فرماندهي افرادی بودند که مورد اعتراض و انتقاد آن حضرت بودند و با حضرت علی خوب نبودند.

در مجموع، پاسخ سؤال شما اين است که حسنين (عليهما السلام) در فتوحات شرکت نداشته‌اند(7) و امام علي (عليه السلام) نيز اگر با خليفه همکاري مي‌کرد، براي حفظ اصل اسلام و مشورت دادن در جهت اصلاح امور بود که همان نيز در موارد بسياري مورد موافقت خلفا ـ به ويژه خليفۀ سوم ـ قرار نمي‌گرفت.(8)

 

‌پي نوشت‌ها:

1. ر.ک: صادق آئينه‌وند، تاريخ اسلام (مجموعه مقالات) نشر معارف، 1382، مقالۀ «فتوح در اسلام»، ص 84 ـ 57.

2. ر.ک: سيد جعفر مرتضي عاملي، تحليلي از زندگي سياسي امام حسن مجتبي (عليه السلام)، ترجمۀ دکتر سپهري، ص 200 ـ 167. البته نويسندۀ کتاب، خود از کساني است که فتوحات را مشروع نمي‌داند؛ ولي در آغاز، دلايل و توجيهات موافقان را نيز آورده است.

3. ر.ک: مهدي پيشوايي، تاريخ اسلام، جلد دوم: از سقيفه تا کربلا، ص 218 ـ 206.

4. نهج البلاغة، خطبۀ 207؛ ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغة، ج1، ص 244.

5. صادق آئينه‌وند، تاريخ اسلام (مجموعه مقالات)، نشر معارف،1382، مقالۀ «فتوح در اسلام»، ص 58.

6. مهدي پيشوايي، تاريخ اسلام، جلد دوم: از سقيفه تا کربلا، ص 129.

7. سيد جعفر مرتضي عاملي، تحليلي از زندگي سياسي امام حسن مجتبي (عليه السلام)، ترجمۀ دکتر سپهري، ص 200.

8. در اين باره، ر.ک: محسن رنجبر، «مواضع امام علي (ع) در برابر فتوحات خلفا»، مجلۀ تاريخ در آيينۀ پژوهش، ش2، بهار 1383، ص 77 ـ 54.

توصيه حضرات در اين مورد چه بوده است؟
از برخي گزارش ها به دست مي آيد که بين عقد و زفاف (عروسي) ايشان نيز فاصله بوده است؛ ولي نه خيلي طولاني. براي نمونه، علي رغم اختلافي که در تاريخ ...

آيا در صدر اسلام و سيره پيامبر اکرم و اهل بيت عليهم السلام دوران عقد به شکل امروزي که پسر و دختر مدتي در عقد باشند داشته ايم؟ توصيه حضرات در اين مورد چه بوده است؟

مطلب زيادي درباره اينکه اهل بيت دوران عقدشان چه مدت طول کشيده است و چگونه رفتار مي کردند، در منابع وجود ندارد، اما از برخي گزارش ها به دست مي آيد که بين عقد و زفاف (عروسي) ايشان نيز فاصله بوده است؛ ولي نه خيلي طولاني. براي نمونه، علي رغم اختلافي که در تاريخ دقيق عقد و زفاف اميرالمؤمنين و حضرت زهرا (سلام الله عليهما) وجود دارد، از مجموع گزارشها به دست مي آيد که دست کم يک ماه ميان عقد و ازدواجشان فاصله بوده است. طبق برخي گزارشها اين فاصله بيش از دو ماه بوده است. (1)

درباره امام جواد عليه السلام نيز که به نقل تواريخ در سال 204 مامون دختر خود را به عقد امام جواد در آورد به دليل شرائط سني امام جواد، زفاف چند سال پس از آن اتفاق افتاد.

پس اصل وجود چنين فاصله اي، در سيرۀ اهل بيت نيز سابقه دارد؛ ولي طولاني شدن اين فاصله در شرايطي که هيچ ضرورتي وجود ندارد، قابل دفاع نيست.

نکتۀ ديگر اينکه:. اميرالمؤمنين در دوران عقدبستگي، هيچ ارتباطي با حضرت زهرا نداشت و حتي از گزارشي که شيخ طوسي از زبان خود حضرت امير نقل کرده، به دست مي آيد که آن حضرت هنگام زفاف، براي اولين بار چهرۀ همسرش را مشاهده کرد. (2)

توصیه خاصی از معصومین علیهم السلام درباره نحوه تعامل عروس و داماد در دوره عقد وجود ندارد، یا اینکه ما نیافتیم، اما آنچه توصیه عمومی اهل بیت است مراعات مسائل شرعی و اخلاقی در همه زمینه هاست که در اینجا نیز جاری است.

پي نوشت ها:

1. رک: جلاء العيون، علامه محمدباقر مجلسي، انتشارات سرور، ص 199و 213.

2. الامالي، طوسي، ص42، حديث 45.

سلام چگونه تفاوت حجاب و بی‌حجابی را به دانش‌آموز سوم ابتدايي بفهمانيم؟
در گام اول بايد مفهوم و معناي حجاب را به زيبايي براي اين کودک توضيح داد و با زباني کودکانه آن را روشن ساخت. براي رسيدن به اين هدف نکات ذيل را توجه فرماييد: ...

سلام چگونه تفاوت حجاب و بی‌حجابی را به دانش‌آموز سوم ابتدايي بفهمانيم؟

کاربر ارجمند

سؤال بسيار جالبي را مطرح کرديد، پرداختن به اين سؤال می‌تواند شمارا توانمند سازد که هم موضوع حجاب را در قلب اين دخترخانم دبستاني دروني و نهادينه کنيد و هم او را در برابر ناهنجاری‌های اجتماعي ازجمله بی‌حجابی و بدحجابی‌های مختلف مراقبت کنيد و در همين حين تفاوت‌های حجاب و بی‌حجابی را برايش مشخص کنيد. لذا پاسخ به اين سؤال را در دو بخش مطرح می‌کنیم.

الف) در گام اول بايد مفهوم و معناي حجاب را به زيبايي براي اين کودک توضيح داد و با زباني کودکانه و روشن آن را روشن ساخت. براي رسيدن به اين هدف نکات ذيل را توجه فرماييد:

1. استفاده از داستان: زبان کودک و نوجوان داستان است؛ شما می‌توانید بامطالعه کتب داستاني که درباره حجاب می‌باشد و تعريف آن براي فرد موردنظر به‌صورت غیرمستقیم به سؤالات او جواب دهيد. البته لازم نيست به‌صورت صد در صد از کتاب داستان استفاده کنيد؛ بلکه باکمی خلاقيت می‌توانید خودتان داستان‌هایی را در اين زمينه بسازيد و براي او تعريف کنيد.

2. بازي يکي ديگر از ابزار انتقال مفاهيم ديني به کودکان است. از طريق بازي می‌توانید به سؤالات کودک خود جواب دهيد. به‌عنوان‌مثال: شما می‌توانید با فضاسازی از طريق بازي به کودک خود آسیب‌هایی که به دلیل نداشتن حجاب به او می‌رسد را یادآور شويد.

3. از زبان تمثيل استفاده کنيد. کودکان زبان تمثيل را به‌خوبی درک می‌کنند. به‌عنوان‌مثال به کودک بگوئيد چرا زن­ها جواهرات خود را در خانه خود مخفي می‌کنند. منتظر جواب او باشيد. پس‌ازآنکه به سؤال شما جواب داد؛ بگوئيد موهاي تو هم مانند جواهر است که بايد از ديد نامحرمان مخفي نگه‌داشته شود. يا اين مثال را به کار ببريد که يک روز دو عدد شکلات را برداريد. يکي را از کاغذش خارج کرده و ديگري هم همراه با پوشش و سپس هر دو بر زمين بيندازيد. بعد به کودک خود بگوئيد کدام را ترجيح می‌دهد، معمولاً شکلات محفوظ باپوست را برمی‌دارد. همان‌جا شما بگوئيد اين يعني معني حجاب و پوشش. اگر دوست داري هميشه سالم و خوب بموني بايد با یک‌چیزی مثل حجاب از خودت مواظبت کني. (خود شما می‌توانید مثال‌های بيشتري ازاین‌دست بسازيد)

4. استفاده از گفت‌وگو سقراطي: در اين روش سؤالات منظمي را از کودک می‌پرسیم و اين چرخه را آن‌قدر ادامه می‌دهیم تا سرانجام کودک (به‌صورت اتوماتيک) به نتيجه دلخواه ما برسد. چرخه سؤالات با توجه به پاسخ کودک تنظيم می‌شود.

-به نظر تو کسي که حجاب دارد با کسي که حجاب ندارد؛ فرقي ندارد؟

-کودک: به نظر من هيچ فرقي ندارد.

-يعني قيافه ظاهري کسي که حجاب دارد با کسي که حجاب ندارد، يکي است؟

-البته که فرق دارد.

-پس قبول کردي کسي که حجاب دارد با کسي که حجاب ندارد، تفاوت دارد؛ به نظرت در چه چيزهايي باهم تفاوت دارد؟

و این‌قدر اين سؤالات را ادامه می‌دهیم تا کودک يا نوجوان به نتيجه دلخواه ما برسد.

5. بامطالعه کتاب‌هایی که درباره فلسفه حجاب نگاشته شده است؛ در گام اول با فلسفه حجاب آشنا شويد و سپس با زباني کودکانه اين فلسفه را به کودک انتقال دهيد.

6. بامطالعه کتاب‌هایی که درزمینهٔ رشد کودک و نوجوان نوشته‌شده است، اطلاعات خود را درباره ویژگی‌های کودک افزايش دهيد تا بتوانيد پاسخ‌های کودک را با توجه به توانایی‌های ذهني او جواب دهيد.

ب) بعد از شناسايي و فهماندن مفهوم حجاب، قدري کار راحت‌تر می‌شود. چراکه ذهن کودک اکنون آماده است و می‌تواند باکمی خلاقيت و هنرمندي، اعتقاد به حجاب را برايش ملموس کنيد و درعین‌حال به‌صورت ظریف و نامحسوس، فرق بين بانوان و دختران چادري و بدحجاب و يا بی‌حجاب را مشخص کنيد.

 

 

 

1 ـ الگو آفريني:

يکي از شیوه‌های مؤثر در نهادينه کردن حجاب و عفاف کودکان و نوجوانان روش الگو آفريني است. در اين روش فرد از فرد يا افراد ديگر به‌عنوان سرمشق و الگو استفاده می‌کند و تحت تأثير مشاهده از حالات و رفتار ديگران آن را پيروي نموده و خود را با آنان همساز و همانند می‌کند. بنابراين می‌توان گفت: الگو پيروي عيني و مشهود از يک انديشه و عمل در جنبه‌های گوناگون براي رسيدن به کمال است. تربيت ابتدائي انسان به‌طور طبيعي با روش الگویی شکل می‌گیرد. کودکان در چند سال نخست زندگي خود،‌ همه‌ی کارهای‌شان را از افراد پيرامون خود که در درجه اول پدر و مادر اويند الگوبرداری می‌کند و با تقليد از آنان رشد می‌کند و ساختار تربیتی‌اش سامان می‌یابد. ازاین‌رو،‌ روش الگویی در سازمان دادن شخصيت و رفتار کودک و نوجوان، نقش بسزایی دارد. غریزه‌ی تقليد يکي از غرايز نيرومند و ریشه‌دار انسان است. به برکت وجود همين غريزه است که کودک بسياري از رسوم زندگي، ‌آداب معاشرت، ‌غذا خوردن، ‌لباس پوشيدن، ‌طرز تکلّم اداي کلمات و جملات را از والدين و ساير معاشران در محيط خانه و خانواده فرامی‌گیرد و به کار می‌بندد. چشم و گوش کودکان و نوجوانان چون آیینه‌ای است که رفتارهاي والدين را می‌بینند و می‌شنوند و تقليد می‌کنند و الگوهاي عملی‌اش که خانواده ارائه می‌کند مانند نحوه پوشش و حجاب مادر يا پدر و نوع روابط عفيفانه آن‌ها، ‌تأثير عميقي بر رفتار کودکان و نوجوانان دارد و درواقع پدر و مادر با ارائه اعمال و رفتار مناسب و به شکل غیرکلامی، ارزش‌ها و هنجارهاي سالم را از همان ابتدا در شخصيت کودک ايجاد می‌کنند و اين آموزه‌های غیرکلامی همچون نقش روي سنگ‌بر ذهن آن‌ها نقش می‌بندد و بنابراين والدين و مربيان می‌توانند فعالیت‌ها و رفتارهاي ديني و مذهبي خود را به‌گونه‌ای هماهنگ کنند که فرزندان متوجه شوند و الگوي ذهني و رفتاري خود را آن‌ها بگيرند. کودکان (دختر و پسر) از سن شش‌سالگی از والدين خود تقليد می‌کنند و تحت تأثير دیده‌ها و شنیده‌ها الگو می‌پذیرند آن‌ها حتي از اطرافيان خود برادران و خواهران يا همبازی‌های خود تأثير پذيرفته و به تکرار عملي که دیده‌اند می‌پردازند.

قرآن کريم بر اين روش تربيتي تأکيد فراوان داشته و رسول‌الله (ص) را به‌عنوان اسوه و الگو معرفي می‌نماید.

 امام کاظم (ع) فرموده‌اند: (يحفظ الاطفال بصلاح آبائهم) رفتار کودکان در اثر خوبی‌های رفتار والدين حفظ می‌شود. بحارالانوار، ‌ج 23،‌ ص 114

بنابراين اين الگوهاي پاک و بافضیلت، انگيزه و ميل به پاکي و آراستگي به فضائل را در کودکان و نوجوانان گسترش می‌دهند و الگوهاي فاسد و ناپاک؛ ميل به ناپاکي و منفي­گرایی را ايجاد می‌نماید.

 

پدران و مادران الگوهاي محسوس و در دسترس:

در محيط خانه و خانواده والدين براي فرزندان خود اسوه‌های معتبر و موردتوجه می‌باشند لذا پدران و مادران بايستي از حيث ديداري‌، شنيداري،‌ گفتاري و کرداري اسوه حسنه باشند. چشم‌های فرزندان دختر يا پسر همچون دوربين با حافظه ماندگار از کليه حرکات و سکنات والدين فیلم‌برداری می‌کند و به ذهن می‌سپارد،‌ حساس می‌شود کنجکاو می‌گردد،‌ پرسش می‌کند و می‌خواهد در حد مطلوب آن رفتار يا گفتار را تکرار نمايد، ازجمله مسائلي که فرزندان از والدين خود ياد می‌گیرند و تبعيت می‌کنند نوع پوشش،‌ آرايش و پيرايش است و اين امور والدين همواره با کنجکاوي تمام موردتوجه فرزندان می‌باشد.

اگر مادر و پدر لباس‌های غير تحریک‌کننده و غير جلف که مروج برهنگي در محيط خانه و خانواده نباشد بپوشند و لباس‌های خانه و بيرون خانه آن‌ها در عين روشني، سادگي ‌و بی‌آلایشی،‌ تميز و طاهر و مرتّب باشد، فرزندان هم به همين صورت لباس می‌پوشند و عمل می‌کنند. نوع پوشش پدر و مادر مُروج حيا و عفاف و حجاب و پاک‌دامنی در محيط خانه و خانواده و سپس جامعه است پدر و مادري که بدون رعايت مسائل تربيتي با نوع پوشش خود حيا و عفاف را درون خانه سرکوب می‌کنند و عملاً‌ با رفتارشان بی‌عفتی را آموزش می‌دهند حاصل عملکرد آن‌ها فرزندان عفيف و محبوب نخواهد بود. ولي پدر و مادري که با شکوفاسازي گوهر حيا و تقيّد به فريضه حجاب در محيط خانه و خانواده و جامعه عمل می‌کنند این‌ها سعادت و خوشبختي و رشد و تعالي را به فرزندان خويش هديه می‌نمایند این‌ها همان خانواده­های هستند که به اسوه حيا و حجاب حضرت فاطمه زهرا (س) به‌صورت شايسته تأسي جسته و اقتدا نموده‌اند.

در ضمن درزمینهٔ الگو آفريني، می‌توانید محيط دوستانه‌ای را فراهم کنيد و دختران محجبه و باوقار و البته زرنگ و کوشا درزمینه­های مختلف را به اين گروه دوستي تحت هر عنواني دعوت کنيد. اگر فقط تعداد اين دوستان که با اين دخترخانم کوچولو ارتباط برقرار می‌کنند بيشتر شود ناخودآگاه چهره و نوع پوشش آن‌ها در فرآيند مقبوليت حجاب توسط ايشان تأثیرگذار خواهد بود.

 

2 ـ عادت بخشي:

يکي از شیوه‌های تربيتي، ‌عادت بخشي کودکان و نوجوانان به انجام اعمال و فرايض ديني و اخلاقي است،‌ تا در پرتو انجام و تکرار، ‌عمل، ‌تبديل به عادت شده و آنگاه اين عادت آرام‌آرام همراه با آگاهي و شناخت گردد. تلقين، اثري شگرف و معجزه‌آسا در تربیت‌پذیری ديني و آماده‌سازی کودکان و نوجوانان براي انجام تکاليف ديني و عبادي دارد. تلقين و تکرار تلقينات مثبت و سازنده براي بچه‌ها تا پيدايش و تثبيت عادات و خصائل ديني و اخلاقي در آن‌ها لازم و ضروري است. عمق بخشيدن و دروني کردن آموزه‌های ديني و اخلاقي و ملکه کردن فضائل در کودکان و نوجوانان نيازمند بهره‌گیری از شيوه عادت بخشي با تکنیک‌ها و مهارت رفتاري و گفتاري است.

3 ـ سالم‌سازی:

تأثير محيط خانه و خانواده، مدرسه، همسايگان،‌ هم‌بازیان، ‌و دوستان و معاشران و برنامه‌های صداوسیما محيط تربيتي فرزند شمارا تشکيل می‌دهد. اگر اين عناصر محيطي و رسانه‌ای سالم و پاک باشند تأثير مطلوب تربيتي بر کودک و نوجوان ما خواهند داشت و بالعکس اگر اين عناصر محيطي و رسانه‌ای آلوده و منحرف باشند کودک و نوجوان گرفتار خطرات اخلاقي و تربيتي خواهند شد.

امام علي (ع): «انما قلب الحدث کالارض الخاليه ما القي فيها من شيء قبلته) ذهن و دل نونهال مانند زمين خالي است که هر تخمي در آن افشانده شود می‌پذیرد. (روضه المتقين، ‌ج 8،‌ ص 651)

 والدين در حکم مربيان دلسوز بايستي مراقب محل زندگي،‌ دوستان و همبازی‌ها، مدرسه و محل تحصيل و ورزش فرزند خود باشند و اگر اين محیط‌ها عاري از فرهنگ حجاب و عفاف است از رفت‌وآمد فرزندان خود به اين محیط‌ها جلوگيري کرده و بر اساس فريضه امربه‌معروف و نهي از منکر به سالم‌سازی محيط تربيتي فرزندان خود بپردازند و اگر توان تغيير و تحول اين محیط‌ها را ندارند،‌ به مکاني بهتر که نوگلان آن‌ها آسيب نبينند هجرت و نقل‌مکان نمايند. نابساماني خانواده،‌ اختلاف و درگيري بين والدين، ‌عدم رابطه صميمي ميان اعضاء خانواده و به‌ویژه والدين، ‌درنتیجه فقدان امنيت و آرامش در خانواده، تربيت صحيح فرزند را تهديد و به مخاطره می‌اندازد و باعث گرفتاري فرزندان به بی‌حیائی، بی‌عفتی و بی‌حجابی می‌گردد.

 

4. مهارت‌آموزی:

كودك موقعى فعل تربيتى درونى را پيدا مى‌كند كه خود به‌طور فعال در آن نقش داشته باشد. اگر خواهان آن هستيم كه كودكان مقررات، ارزش‌ها، خصايل و فضايل اخلاقى را درونى کنند بايد لوازم و شرايط تربيت را به‌گونه‌ای فراهم كنيم كه كودك، خود، راغب و مايل به آن شود. مهم‌ترین اصل در تربيت خودانگيخته، مسئله‌ی رغبت‌ها و علايق كودك است.

 نوجوانان و جوانان بايد خود را چنان باارزش و با عزم و اراده تصور كنند كه خويشتن را از درون كنترل كنند. آنان چنين انتظارى را در خود بپرورانند كه حتماً مى‌بايد ديگران آن‌ها را كنترل كنند. بلکه بايستي به‌گونه‌ای رشد يابند كه حتى در شرايطى کاملاً دور از چشم افراد - كه امكان بهره‌ورى نيز براى آنان فراهم باشد - به لحاظ تقوايى، خود را نگه‌دارند و دست از پا خطا نكنند. نوجوانان را بايد به‌گونه‌ای تربيت كرد كه خودكنترل بار آيند. فرزند شما در آینده‌ای نه‌چندان دور با اعتقادات مختلف آشنا خواهد شد، او ممکن است در جوي قرار بگيرد که به اعتقاداتش توهين شده و يا به خاطر رعايت برخي اصول مورد تمسخر واقع شود. شما نمی‌توانید همه‌ی دنيا را تغيير دهيد و يا از فرزندتان در مقابل همه محافظت کنيد، يکي از راه‌ها اين است که به او توضيح دهيد و با تفاوت‌ها آشنايش کنيد. اين کار در صورتي مشکل‌زا نمی‌شود که در نهادينه کردن اعتقادات صحيح نهايت تلاش خود را کرده باشيد و از طرفي محبت و پیوندهای عاطفي در خانواده‌ی شما به‌قدری باشد که او را در برابر عوامل بيروني واکسينه کند. دختري که با والدينش ارتباط عاطفي خوبي دارد و آن‌ها توانسته‌اند مباني حجاب را برايش به‌خوبی توضيح دهند و از طرفي عاشق مادري است که خود محجبه است و با پدري که او را باحجاب بيشتر دوست دارد، ارتباط عاطفي قوي دارد، وقتي در محيطي قرار بگيرد که افرادي حجابشان را رعايت نمی‌کنند، يک محافظ قوي دروني براي اثرپذیری دارد. البته کار از محکم‌کاری عيب نخواهد کرد و مراقبت شما هميشه درصد خطا را کمتر می‌کند.

ازنظر روحي و رواني به مشاوره احتياج دارم.
اگرچه داشتن روحيه خوب می‌تواند تأثير شگرفي در انگيزه‌بخشي به انسان و افزايش موفقيت دارد، اما این‌گونه نيست که همواره روحيه فرد در سطح عالي باشد ...

سلام من و خواهرم دوقلوييم امسال کلاس دوازدهميم و کنکوري هستيم دانش‌آموز فرزانگانيم براي کنکور و دانشگاه هدف داريم و می‌خواهیم قبول بشويم.

ازنظر روحي و رواني به مشاوره احتياج دارم. خيلي انگيزه دارم و دوست دارم که خيلي درس بخوانم تا قبول بشوم ولي هرچقدر تصميم به درس خواندن می‌گیرم انگار از درون ميلي به انجامش ندارم تنبل نيستم اما موقع انجام بسياري از کارهاي روزمره‌ام همين حس را دارم.

از طرفي می­دونم که هرچقدر هم که درس بخوانم شرايط روحي خيلي براي موفقيت مهمِ پس مي­خوام شرايط روحيم رو خوب کنم.

دوست دارم بهترين شرايط روحي رو داشته باشم هم براي درس خواندن هم براي آزمون.

خواهش می‌کنم کمکم کنيد و به من مشاوره بديد تا هم براي درس خواندن آماده بشوم و خوب بخوانم و خوب ياد بگيرم و هم براي آزمون دادن آماده باشم و نتيجه عالي بگيرم.

با سپاس فراوان

به نام خدا و با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

 

بسيار خرسندم که با دختري باهوش، باانگيزه و پرتلاشي هم‌کلام مي‌شوم و اميدوارم که بتوانيد قله‌هاي پيشرفت را طي کنيد.

اگرچه داشتن روحيه خوب می‌تواند تأثير شگرفي در انگيزه‌بخشي به انسان و افزايش موفقيت دارد، اما این‌گونه نيست که همواره روحيه فرد در سطح عالي باشد. مهم اين است که شما اگر به هر دليلي روحيۀ خوب هم نداشتيد به حداقل‌ها بسنده کنيد و باانگیزه و پشتکاري که داريد با اولویت‌بندی براي موفقيت و انجام وظايفي که بر عهده‌تان نهاده شده تلاش کنيد و نيز با بی‌توجهی به حوادث ناخوشايند گذشته و يا حوادث پيراموني که ارتباطي به شما ندارد، راه را براي پيشرفت و موفقيت هموارسازید.

اينکه انتظار داشته باشيد همواره روحیه‌تان عالي باشد، بهترين شرايط روحي را داشته باشيد، هيچ مشکلي در زندگي نداشته باشيد، درب‌های موفقيت همواره روی‌تان باز باشد، آرمان‌گرایانه و کمال­گرايانه است و همان‌طور که در مکاتبۀ قبلي خدمتتان عرض شد، بيش از هر چيز ديگري روحيۀ شمارا خراب می‌کند، انرژي و توانتان را تضعيف می‌کند و شمارا با شکست روبرو می‌سازد. يادتان باشد وقتي از خودتان انتظارات بالايي داريد، وقتي دچار نوعي کمال‌گرایی افراطي هستيد؛ طبيعتاً دچار نوعي يأس و نااميدي شده و انگيزه و اعتمادبه‌نفس خويش را از دست می‌دهید؛ درحالی‌که اگر شما با توجه به توانایی‌ها، امکانات و استعدادهايي که داريد پيش برويد و از خود انتظارات منطقي و معقولي داشته باشيد هرگز این‌چنین نخواهيد شد و اراده و انگیزه‌تان را از دست نخواهيد داد.

همان‌طور که در ضرب‌المثل‌ها آمده است: «سنگ بزرگ علامت نزدن است» و يا «با یکدست نمی‌شود دو تا هندوانه برداشت» می‌بایست در برنامه‌ریزی بر اساس ظرفيت وجودي خود و به‌صورت متعادل برنامه‌ریزی کرد.

 

راهکارهاي کاربردي

1.         برنامه‌ریزی‌تان بايد در حد توان باشد نه خارج از توان. بايد مطابق طاقت و توان جسمي و روحی‌تان برنامه را طرح‌ریزی و اجرا كنيد و از حد تعادل خارج نشويد.

2.         هرروز فعالیت‌های روزانه خود را ارزيابي كنيد و پايان روز و قبل از آنكه به بستر برويد بررسي كنيد كه کدام‌یک از كارها و وظیفه‌های مقررشده را انجام داده‌اید و کدام‌یک را نیمه‌کاره رها كرده و انجام نداده‌اید، نسبت به فعالیت‌های انجام‌شده خود را تشويق كرده و به خود آفرين بگوييد و پاداشي را در نظر بگيريد و نسبت به انجام نداده‌ها خود را تنبيه كرده مثلاً خود را جريمه مالي و غيرمالي كنيد.

3.         ایدئال نگر و مطلق‌گرا نباشيد، يعني نخواسته باشيد تمام خواسته‌ها و آرزوهايتان فوري و به شكل كامل و تمام برآورده شود هرچند درراه به دست آوردن آن تلاش می‌کنید، ولي اگر از دسترسي به برخي از آن‌ها ناتوان بوديد و شرايط فراهم نبود، نگوييد به‌طورکلی بايد آن را رها كرد؛ بلكه در تلاش‌های بعدي در پي نيل به آن باشيد و خسته نشويد.

4.         اراده و اعتمادبه‌نفس خودتان را با پيگيري و استمرار در كارها تقويت كنيد.

5.         مانند يک انسان باانگیزه رفتار کنيد؛ اگر بي‌حوصله‌ايد و انگيزه مطالعه و درس خواندن و شروع کاري را نداريد، تصور کنيد که سرشار از انرژي و انگيزه‌ايد. حُسن اين کار در اين است که به‌محض شروع، آرام‌آرام احساس مي‌کنيد که شور و علاقه، حقيقتاً در وجود شما زنده شده است.

امام علي (عليه‌السلام) در روايتي مي‌فرمايد: «مَنْ عَمِلَ اشْتَاق‏» (1)؛ «کسي که کار کند در او اشتياق ايجاد مي‌شود».

6.         اگر انگيزه انجام کاري را نداشتيد، حال و حوصله نداشتيد، سعي کنيد خود را به کار بيندازيد و از اهمال‌کاری بپرهيزيد و هرگز كار امروز را به فردا ميندازيد. يكي از ويژگي‌هاي افراد بي‌انگيزه، تنبل و سست اين است كه حال و حوصله ندارند، صبر می‌کنند تا حال و حوصله و انگيزه پيدا شود؛ درحالی‌که هرگز از خود نمي‌پرسند ممكن است حال و حوصله اصلاً پيدا نشود.

7.         براي موفقيت بيشتر توصيه می‌شود با خواهرتان و يا برخي از دوستاني که همچون شما پشت‌کنکوری هستند و قصد شرکت در کنکور دارند رابطه دوستي برقرار کنيد و باهم سير مطالعاتي بگذاريد تا انگيزه شما براي تلاش و کوشش و مطالعه مستمر بيشتر شود و از تنبلي و سستي خارج شويد. همچنين توصيه می‌شود محل مطالعه مناسبي همچون کتابخانه‌های عمومي براي مطالعه براي خود در نظر بگيريد تا عوامل حواس‌پرتی‌تان کاهش يابد.

8.         علاوه بر برنامه‌ريزي درست و منطقي و ترسم اهداف متعالی‌تان، بهتر است اهداف کوچک و متوسطي هم براي خودتان در نظر بگيريد و از گام‌هاي کوچک و اهداف کوچک قابل وصول شروع کنيد تا با موفقيت در آن اعتمادبه‌نفستان تقويت شود و انگيزه مضاعفي براي برداشتن گام‌های بعدي و پيگيري اهداف متعالتان پيدا کنيد.

9.         در کنار مطالعه منابع درسي براي اينکه قدرت تست‌زنی شما بالا برود و آموخته‌ها در ذهنتان تثبيت شود، می‌توانید برخي کتاب‌های کمک‌آموزشی را تهيه يا قرض بگيريد و تا مهارت شما بالا برود و بتوانيد با سرعت و دقت بيشتري در کنکور ظاهر شويد و تست بزنيد.

 

نکته پاياني

براي ما در مورد مشکل يا مشکلاتي که پیش‌آمده بود سخن نگفتيد. اگر دوست داشتيد درباره‌ي آن‌ها و شرايط ديگر زندگي و روحياتتان با ما صحبت کنيد تا راهنمايي بيشتري دريافت کنيد و همچنين اگر سؤال يا ابهامي درباره صحبت‌هاي ما داشتيد.

همواره موفق و کامروا باشيد.

 

پي‌نوشت‌:

1.         تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم‏، قم‏: دفتر تبليغات اسلامي‏، 1366، ص 152.

 

اثبات کنید خدا وجود دارد؟
شخصی خدمت امام صادق (ع) عرض کرد: خدا را به من آن‌چنان معرفی کن که گویی او را می‌بینم،‌حضرت از او سؤال کرد: آیا هیچ‌وقت از راه دریا مسافرت کرده‌ای؟ ...

لطفاً به‌صورت قابل‌فهم و ساده، اثبات کنید خدا وجود دارد؟

دوست عزیز،

خداوند از راه‌های گوناگون و متفاوت قابل شناخت و اثبات است. راه‌هایی که بعضی بسیار ساده و درخور فهم عموم است و بعضی در حدّ متوسط و بعضی دشوارتر و پیچیده‌تر هستند. در این راستا، در ادامه، به سه دلیل فطرت و نظم و علیت می‌پردازیم که متناسب با سه سطح عمومی و متوسط و پیچیده است:

اثبات خدا از طریق فطرت

راه فطرت یکی از بهترین راه‌های خداشناسی است چراکه:

اولاً این راه به مقدمات فنی و پیچیده نیازی ندارد و نیز با ساده‌ترین بیان، می‌توان آن را مطرح کرد، علاوه بر این، برای همه مردم و در همه سطوح قابل‌فهم و درک است.

ثانیاً این راه مستقیماً به‌سوی خدای دانا و توانا رهنمون می‌کند.

ثالثاً اگر این راه با تأمّل و تفکّر همراه شود، حالت عرفانی و شناخت خاصی نسبت به معبود پیدا می‌شود.

به همین جهت است که اولیای الهی و رهبران دینی برای شناساندن خدا از این راه استفاده کرده و همگان را به پیمودن آن دعوت کرده‌اند.

شخصی خدمت امام صادق (ع) عرض کرد: خدا را به من آن‌چنان معرفی کن که گویی او را می‌بینم،‌حضرت از او سؤال کرد: آیا هیچ‌وقت از راه دریا مسافرت کرده‌ای؟ (گویا حضرت توجه داشتند به این‌که قضیّه برای او اتفاق افتاده است) گفت: آری. گفتند: اتفاق افتاده است که کشتی در دریا بشکند؟ گفت: بلی، اتفاقاً در سفری چنین قضیّه‌ای واقع شد. گفتند: به‌جایی رسیدی که امیدت از همه‌چیز قطع شود و خود را مشرف‌به مرگ ببینی؟ گفت: بلی چنین شد. گفتند: در آن حال امیدی به نجات داشتی؟ گفت: آری. گفتند: در آنجا که وسیله‌ای برای نجات تو وجود نداشت، برای چه کسی امیدوار بودی؟(1)

 آن شخص متوجه شد که در آن حال گویا دل او با کسی ارتباط داشته، در حدّی که گویی او را می‌دیده است. این همان حالتی است که گفتیم گاهی به اضطرار توجه انسان از همه قطع می‌شود و آن حالت به انسان روی می‌دهد که رابطه قلبی خود با خدا را درمی‌یابد. (2)

اثبات خدا از طریق نظم

راه دیگر برهان یا قانون نظم است:

یکی از راه‌هایی که انسان می‌تواند خدا را بشناسد و به عظمتش اعتراف کند، قانون نظم در جهان هستی است. همه می‌دانیم که اگر انسان حتی در کارهای روزمره و ساده زندگی،‌ نظم را سرلوحه کار خود قرار ندهد، هرگز به هدف نخواهد رسید و زندگی‌اش دچار هرج‌ومرج عجیبی خواهد شد؛ چنانچه یک مدرسه بدون تدبیر مدیر و ناظم و برنامه‌ریزی آن‌ها، به هم می‌ریزد و کارهایش مختل می‌شود و یا یک کارخانه بدون کارفرما و تدبیر و برنامه‌ریزی، ورشکسته می‌شود؛ اما جهان هستی با تمام وسعتش که از حدّ و اندازه و تصور ما به دور است، چگونه می‌تواند بدون آن‌که ناظمی قدرتمند داشته باشد، به حیات خود ادامه دهد؟! در همین کره خاکی که زیستگاه بشر است، تمام امور روی حساب و دقت نباشد است. روز شب می‌شود، شب روز، آفتاب از مشرق طلوع می‌کند و در مغرب فرو می‌رود. فصل‌های چهارگانه به ترتیب و بدون کم‌وکاست می‌آیند و می‌روند. بدنی که انسان دارد،‌ ترکیب از آفرینشی به بهترین شکل است. هر نظمی نشانگر ناظم و دارای علم و ادراک است که آفریننده آن است.

امام صادق (ع) می‌فرماید: "شگفت از آفریده و مخلوقی که فکر کند خدا از بندگانش پنهان است، درحالی‌که آثار آفرینش را در وجود خود با ترکیبی که عقلش را مبهوت و انکارش را باطل می‌کند می‌بیند. قسم به جانم! اگر منکران در نظام عظیم خلقت فکر می‌کردند... قطعاً آن‌ها را با دلایلی قانع‌کننده به آفریدگار جهان راهنمایی می‌نمود ". (3)

اثبات خدا از طریق برهان امکان و وجوب

 راه دیگر، برهان امکان و وجوب است. در این برهان ما با رابطه علّی میان موجودات خارجی روبرو هستیم؛ یعنی از طریق رابطه علّی می‌خواهیم اثبات کنیم که حداقل یک موجودِ بدون علت باید موجود باشد که در وجودش محتاج به موجود دیگر نیست. تقریر این برهان به زبان ساده ازاین‌قرار است که به برگي که در حال افتادن از درخت است نگاه کنيد، افتادن برگ دليل و علتي دارد، مثلاً باد مي‌وزد و برگ را از شاخه به زمين مي‌اندازد، باد علت افتادن برگ است و افتادن برگ، معلول آن، اما خود باد نيز نياز به علت دارد و علت آن مثلاً جابجايي طبقات هوا و جوّ است. با اين نگاه، باد که علت پديده بعدي بود نسبت به قبل از خود، پديده و معلول است، جابجايي طبقات گرم و سرد جوّي نيز پديده و معلول علت ديگري است که گرما و حرارت خورشيد است. پس اين جابجايي براي بعد از خود، علت و براي قبل از خود معلول است، شما مي‌توانيد همین‌طور هزاران علت و معلول را در طول هم بشماريد که هرکدام براي بعد از خود علت‌اند و براي قبل از خود معلول و پديده به شمار مي‌آيند تا اينکه به وجود خداوند متعال مي‌رسيم که در رأس همه علت‌ها قرار دارد. اگر خداوند نبود، هیچ‌یک از این موجودات محقق نمی‌شدند چراکه هر یک از این‌ها نسبتشان به وجود و عدم برابر است؛ یعنی هم می‌شد موجود باشند و هم می‌شد معدوم باشند. این‌که حالا موجود شده‌اند، پایِ علت دیگری در کار است که آن علت، معلولِ علت دیگر نیست. بگذارید به حرکت دومینو مثال بزنیم. وقتی حرکت تمامی اجزای دومینو وابسته به حرکت اولیه است، در این صورت، اگر آن حرکت اولیه نیز وابسته به حرکت دیگر باشد و آن حرکت نیز وابسته به حرکت دیگر و ... پس اصلاً حرکتی رخ نمی‌داد. حالا که دومینو حرکت کرده، روشن می‌شود که حرکت اولیه‌ای وجود دارد که خودش متوقف بر حرکت دیگر نیست. (4)

پی‌نوشت‌ها:

1. شیخ صدوق، توحید، موسسه النشر الاسلامی، 1398 ق، ص 231.

2. این برهان تقریر و صورت‌بندی فلسفی نیز دارد که بررسی آن در این مجال نمی‌گنجد و پیشنهاد می‌شود به این آدرس مراجعه بفرمایید: محمدرضایی، محمد و دیگران، برهان فطرت بر اثبات خدا، قبسات، بهار 89.

3. علامه مجلسی، بحارالانوار، انتشارات موسسه الوفاء، 1403 ق، ج 3،‌ ص 152.

4. این برهان تقریر و صورت‌بندی فلسفی نیز دارد که بررسی آن در این مجال نمی‌گنجد و پیشنهاد می‌شود به این آدرس مراجعه بفرمایید: ابن‌سینا، الاشارات و التنبیهات، نشر البلاغه، 1375، صص 98-100؛ شاکرین، فاطمه و حمیدرضا، برهان علیت و شبهات فلسفه غرب، مجله قبسات، بهار 1389.

آیا ممکن است در آخرت با خانواده ام زندگی کنم؟
در روایات نقل‌شده از معصومان (ع)، به این نکته تأکید شده که این دیدار محدود به افراد هم‌رتبه در بهشت نیست. ممکن است کسی در رتبه پایین‌تر باشد اما ...

من خانواده‌ام را خیلی دوست دارم. آیا ممکن است در آخرت آن‌ها را بشناسم و با آن‌ها زندگی کنم؟

دوست عزیز

پرسش شما دو بخش دارد. در ادامه به هر يک از آن‌ها مستقلاً می‌پردازیم:

بخش اول: آيا انسان‌ها در روز قيامت همديگر را می‌شناسند؟

براي شناخت جزئيات زندگي پس از مرگ، راهي جز استناد به متون ديني در دست نداريم. در متون ديني نيز اطلاعات محدودي درباره زندگي پس از مرگ، وجود دارد. بااین‌حال، مستند به برخي از آيات انسان‌ها در آخرت همديگر را به‌جا می‌آورند. براي نمونه به آيه بنگريد: «فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ؛ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّي كانَ لي‏ قَرينٌ؛ يَقُولُ أَ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُصَدِّقينَ؛ أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَدينُونَ؛ قالَ هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ؛ فَاطَّلَعَ فَرَآهُ في‏ سَواءِ الْجَحيمِ»(1)؛ يعني: «(درحالی‌که آن‌ها غرق گفتگو هستند) بعضى رو به بعضى ديگر كرده مى‏پرسند... كسى از آن‌ها مى‏گويد: «من هم‌نشینی داشتم كه پيوسته مى‏گفت: آيا (به‌راستی) تو اين سخن را باور كرده‏اى كه وقتى ما مُرديم و به خاك و استخوان مبدّل شديم، (بار ديگر) زنده مى‏شويم و جزا داده خواهيم شد؟!» (سپس) مى‏گويد: «آيا شما مى‏توانيد از او خبرى بگيريد؟» اينجاست كه نگاهى مى‏كند، ناگهان او را در ميان دوزخ مى‏بيند.»

بنابراين، انسان‌ها همديگر را می‌شناسند و از احوال همديگر می‌پرسند.

همچنين در آيه ديگري به گفتگوي جهنميان اشاره می‌شود که در جهنمي شدن، همديگر را مقصر می‌دانند. طبیعتاً آن‌ها همديگر را شناخته‌اند و به همين جهت، باهم مجادله می‌کنند: «هذا يَوْمُ الْفَصْلِ الَّذي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ؛ احْشُرُوا الَّذينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما كانُوا يَعْبُدُون؛ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلى‏ صِراطِ الْجَحيمِ؛ وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ؛ ما لَكُمْ لا تَناصَرُونَ؛ بَلْ هُمُ الْيَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ؛ وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ؛ قالُوا إِنَّكُمْ كُنْتُمْ تَأْتُونَنا عَنِ الْيَمينِ؛ قالُوا بَلْ لَمْ تَكُونُوا مُؤْمِنينَ؛ وَ ما كانَ لَنا عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ بَلْ كُنْتُمْ قَوْماً طاغينَ»(2)؛ يعني: «(آرى) اين همان روز جدايى (حقّ از باطل) است كه شما آن را تكذيب مى‏كرديد. (در اين هنگام به فرشتگان دستور داده مى‏شود): ظالمان و هم‌ردیفانشان و آنچه را مى‏پرستيدند ... (و در اين حال، بدکاران) رو به يكديگر كرده و از هم مى‏پرسند... گروهى (مى‏گويند: شما رهبران گمراهى بوديد كه به‌ظاهر) از طريق خيرخواهى و نيكى وارد شديد امّا جز فريب چيزى در كارتان نبود). (آن‌ها در جواب) مى‏گويند: شما خودتان اهل ايمان نبوديد (تقصير ما چيست)؟! ما هیچ‌گونه سلطه‏اى بر شما نداشتيم، بلكه شما خود قومى طغيانگر بوديد».

بنابراين، در آخرت نيز برخي از انسان‌ها همديگر را می‌شناسند؛ اما این‌که گستره اين آگاهي چقدر است معلوم نيست.

بخش دوم: ادامه زندگي با خانواده در جهان آخرت ممکن است؟

آياتي از قرآن، به اين نکته مهم اشاره دارند که در بهشت، پدران و همسران و فرزندان به شخص مؤمن، ملحق می‌شوند:

«وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِما كَسَبَ رَهينٌ»(3)؛ یعنی: « كسانى كه ايمان آوردند و فرزندانشان به پيروى از آنان ايمان اختيار كردند، فرزندانشان را (در بهشت) به آنان ملحق مى‏كنيم؛ و از (پاداش) عملشان چيزى نمى‏كاهيم؛ و هر كس درگرو اعمال خويش است».

«وَ الَّذينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ؛ جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ» (4)؛ يعني: «و آن‌ها كه بخاطر ذات (پاك) پروردگارشان شكيبايى مى‏كنند؛ و نماز را برپا مى‏دارند؛ و ازآنچه به آن‌ها روزى داده‏ايم، در پنهان و آشكار، انفاق مى‏كنند؛ و با حسنات، سيئات را از ميان مى‏برند؛ پايان نيك سری ديگر، از آن آن‌هاست. (همان) باغ‌های جاويدان بهشتى كه وارد آن مى‏شوند؛ و همچنين پدران و همسران و فرزندان صالح آن‌ها؛ و فرشتگان از هر درى بر آنان وارد مى‏گردند».

روشن است که منظور از الحاق فرزندان یا پدران به شخص مؤمن، اين نيست که فقط فرزندان یا پدران به شخص مؤمن ملحق می‌شوند و مادران به شخص مؤمن، ملحق نمی‌شود بلکه منظور اين است که ياران و دوستان و کساني که آدمي به آن‌ها عشق می‌ورزد، در بهشت به او ملحق می‌شوند؛ ازجمله: پدران و همسران و فرزندان. بنابراين، می‌توان دريافت که چه‌بسا انسان‌های ديگر نيز هستند که به آدمي ملحق می‌شوند و اين آيه درصدد بيان تمامي آن‌ها نبوده است. بنابراين، ممکن است که ياران و دوستان نيز اگر مؤمن باشند و اگر بخواهند با شخص مؤمن ديدار کنند، به او ملحق شوند.

در روایات نقل‌شده از معصومان (ع)، به این نکته تأکید شده که این دیدار محدود به افراد هم‌رتبه در بهشت نیست. ممکن است کسی در رتبه پایین‌تر باشد اما به‌واسطه تفضّل خداوند، به خانواده‌اش در مرتبه بالاتر ملحق شود. در این راستا، از پیغمبر گرامى اسلام (ص) نقل‌شده که فرمودند: «اِذا دَخَلَ الرَّجُلُ الْجَنَّةَ سَأَلَ عَنْ اَبَوَیْهِ وَ زَوْجَتِهِ وَ وَلَدِهِ، فَیُقالُ لَهُ اِنَّهُمْ لَمْ یَبْلُغُوا دَرَجَتَکَ وَ عَمَلَکَ، فَیَقُولُ رَبِّ قَدْ عَمِلْتُ لِی وَ لَهُمْ فَیُؤْمَرُ بِاِلْحاقِهِمْ بِه»(5)؛ یعنی: «هنگامی‌که انسان وارد بهشت می‌شود، سراغ پدر و مادر و همسر و فرزندانش را می‌گیرد، به او می‌گویند: آن‌ها به درجه و مقام و عمل تو نرسیده‌اند، عرض می‌کند: پروردگارا! من براى خودم و آن‌ها عمل کردم، در اینجا دستور داده می‌شود که آن‌ها را به او ملحق کنید».

 

پی‌نوشت‌ها:

1. صافات: 50-55.

2. صافات: 21-30.

3. طور: 21

4. رعد: 22-23

5. قندوزی، سليمان بن ابراهيم، ينابيع المودة لذو القربى‌، انتشارات اسوه، ج 1، ص 325.

موضع اسلام درباره سگ و نجاست و آزار دادنش چیست؟
پيشوايان و بزرگان مذهبي ما، بااینکه عقيده به نجاست سگ دارند، امّا ظلم به اين حيوان را روا ندانسته، حق‌وحقوقی براي آن قائل شده‌اند. با مطالعه در آثار دانشمندان..

موضع اسلام درباره سگ و نجاست و آزار دادنش چیست؟

دوست عزیز،

برای پاسخ به پرسشی که مرقوم فرمودید، توجه شما را به این نکات جلب می‌کنیم:

1. موضوع نجاست سگ يک مسئله فقهي است. در قرآن کريم درباره طهارت و نجاست سگ سخني به ميان نيامده است. البته این‌گونه نيست که همه احکام فقهي در قرآن کريم آمده باشد. قرآن کريم در احکام فقهي معمولاً به کليات بسنده کرده است و تبيين و تفسير آن را به پيامبر اکرم (ص) و به دنبال آن، امامان معصوم (ع) سپرده است. براي نمونه هنگامی‌که به احکام فقهي نماز توجه می‌کنیم می‌بینم که احکام زيادي دارد در حالي که در قرآن کريم تعداد انگشت‌شماری از آن‌ها آمده است.

2؛ اما درباره دليل نجاست سگ گفتني است که رواياتي که از امامان (ع) در اين باب به دست ما رسيده دو گونه است: رواياتي که در آن‌ها واژه نجس به‌صراحت آمده است و رواياتي که در آن‌ها کلمه نجس به‌صراحت بیان‌نشده، بلکه از باب ملازمه، نجاست سگ فهميده می‌شود. در این‌گونه روايات به‌تناسب پرسش‌هایی که از امام (ع) درباره آب نیم‌خورده سگ شده و جواب‌هایی که ائمه (ع) داده‌اند نجاست سگ استفاده می‌شود؛ به چند مورداشاره می‌شود:

از امام صادق (ع) درباره سگ سؤال شد. آن حضرت فرمودند: «نجس است. آب نیم‌خورده سگ را دور بريزيد و با آن وضو نگيريد، ظرف آب را ابتدا با خاک و سپس با آب بشوييد». همچنين ابن شريح از امام صادق (ع) در مورد نیم‌خورده سگ می‌پرسد که حضرت فرمودند: «نه، به خدا قسم، آن نجس است». (1)

 ابي­سهيل از امام صادق (ع) پرسيد در مورد سگ، که حضرت سه بار فرمودند: «سگ نجس است». (2)

بنابراين، در متون روايي شواهدي بر نجاست سگ وجود دارد که به برخي از آن‌ها اجمالاً اشاره شد.

3. بنابراين روشن می‌شود که دليل نجاست سگ، رواياتي است که از امامان ع است رسيده است. روايات امامان ع نيز چيزي نيست جز بيان احکام الهي که از روش‌های مختلفي به امامان ع ابلاغ‌شده است و آن‌ها نيز موظف‌اند آن را به ما ابلاغ کنند؛ اما چرا امامان ع به‌حکم الهي سگ را نجس معرفي کرده‌اند؟ براي اين حکم، حکمت‌های متعددي مطرح‌شده است اما معلوم نيست که حقیقتاً علت نجس شمردن سگ از سوي خداوند، همين حکمت‌ها باشد. همين مقدار می‌دانیم که خداوند بدون حکمت، چيزي را نجس معرفي نمی‌کند؛ اما آن حکمت چه چيزي است، معلوم نيست جز این‌که می‌توانیم با استفاده از معارف محدودي که داريم، حکمت‌هایی را حدس بزنيم که يکي از آن‌ها ازاین‌قرار است که در روده سگ کِرم کوچکي به طول چهار میلی‌متر به نام «تينيا ايکينوسکوس» است. وقتي از سگ مدفوع بيرون می‌آید، تخم‌های زيادي از اين کِرم همراه مدفوع بيرون می‌آید و به اطراف مقعد سگ می‌چسبد. سگ به‌وسیله زبانش آن تخم‌ها را به قسمت‌های ديگر بدنش منتقل نموده و همه‌جا را آلوده می‌کند. اگر يکي از اين تخم‌ها به معده انسان وارد شود، مرض‌های گوناگوني توليد می‌کند که احياناً منجر به مرگ می‌شود. (3) اين يکي از حکمت‌هایی است که شايد خداوند به خاطر آن، سگ را نجس العين دانسته تا بدین‌وسیله مضرّات آن را از انسان دفع کند، اما ممکن است، حکمت‌ها و علت‌های ديگري از نظر بهداشتي و زیست‌شناسی و پزشکي وجود داشته باشد که هنوز از آن آگاهي نداريم. آنچه براي ما مهم است بدانيم اين است که اگر خداوند از عملي نهي نمود و چيزي را نجس اعلام کرد، به خاطر مفسده و ضرري است که اجتناب از آن لازم است؛ گرچه ممکن است ما به خاطر کمي اطلاعات علمي، به مفاسد و مصالح احکام پي نبريم، ولي بعدها براثر پیشرفت‌های علمي، بخشي از فلسفه احکام روشن شود، همان‌گونه که سال‌ها پس از حکم به نجاست سگ، بعضي از علل آن کشف گرديد.

4. اما درباره سگ پليس و امداد و ... گفتني است که اگرچه سگ ازنظر فقه اسلام جزء نجاسات شمرده‌شده و خریدوفروش آن حرام است اما به فتواي مراجع معظم تقليد خریدوفروش و نگهداري سگ شکاري و سگ گله و زراعت و سگ باغ و بستان و خانه و غيره از حکم حرمت خریدوفروش استثناء شده است ولي نجاست آن‌ها به قوت خود باقي است. چنين سگ‌هایی (سگ نگهبان، شکار، سگ پليس و...) به لحاظ انتفاعي که دارند مال محسوب شده، قابل‌خرید و فروش و رهن و اجاره و ...هستند، صدمه به آنان ضمان آور و مستوجب پرداخت خسارت است و حتي نفقه آن مانند تأمین خوراک و درمان آن بر مالک واجب است. (4)

5. مطلب آخر این‌که پيشوايان و بزرگان مذهبي ما، بااینکه عقيده به نجاست سگ دارند، امّا ظلم به اين حيوان را روا ندانسته، حق‌وحقوقی براي آن قائل شده‌اند. با مطالعه در آثار دانشمندان اسلامي اين مسئله به‌روشنی قابل‌درک است. مثلاً در کتب فقهي آمده است اگر شخصى، به مقدار وضو گرفتن آب داشته باشد و بترسد که اگر با آن وضو بگيرد، دچار تشنگى شود، بر او واجب است که تيمم کند و آب را براي نوشيدن نگهدارد. صاحب جواهر (قدّس سرّه)، پس از نقل اين فتوا می‌نویسد: «وکذا الحيوان اذا کان کذلک وان کان کلبا»(5)؛ يعني: «اگر از تشنگى حيوانى نيز بترسد، حکم همين است، گرچه آن حيوان، سگ باشد.»

در متون روايي ما نيز روايات فراواني، بر توجه به حقوق سگ ـ به‌عنوان يک حيوان ـ تأکیددارند. در بعضي از روايات از اذيت و آزار سگ منع شده، در دسته‌ای ديگر به اطعام و سیراب کردن سگ توجه شده است.

روایت‌شده از رسول خدا (ص) که آن حضرت فرمود: در شب معراج، بر آتش دوزخ اطلاع یافتم. در آنجا دیدم زنى عذاب می‌شود. درباره او پرسیدم. گفته شد: سبب کیفر دیدن او این است که او گربه‌ای را بسته و به او آب و غذا نداده و نگذاشته روى زمین چیزى پیدا کند و بخورد تا این‌که مرده است. بدین سبب خدا او را کیفر می‌دهد. و بر بهشت اطلاع یافتم. در آنجا زنى زناکار را دیدم. درباره او پرسیدم. گفته شد: سبب پاداش وى این است که روزى گذرش به سگى افتاد که از شدت تشنگى زبانش بیرون افتاده بود. وى لباس خود را در چاه فروبرد، آب آن را در گلوى سگ فشرد تا سیراب شد. بدین سبب خدا او را بخشید (6).

پی‌نوشت‌ها:

1. حرّعاملى، محمدبن الحسن، وسائل الشيعه، ج 3، باب 12، از ابواب نجاست،

2. حرّعاملى، محمدبن الحسن، وسائل الشيعه، ج 3، باب 12، از ابواب نجاست.

3. مجله المنار، سال 6، ص 307

4. مراجعه کنيد به: علامه جعفری، رسائل فقهى، بخش حقوق حيوانات، ص ۱۱۱ به بعد

5. نجفی، جواهرالکلام، ج 5، ص 114.

6. شیخ طوسی، مبسوط، ج 6، ص 47.

صفحه‌ها