پرسش وپاسخ

آيا ميتوانم به جاي محمد نام علي براي فرزندم انتخاب نمايم؟
نام محمد در روايات شيعه از تقدس و اهميت زيادي برخوردار است و از آن جا که اسم، با مسما (صاحب اسم) به گونه اي در ارتباط است؛ لذا توصيه هاي خاصي هم در بزرگ داشت...

با سلام و احترام.من در دوران بارداري دعاي نامگذاري به اسم محمد راخواندم. آيا ميتوانم به جاي محمد نام علي براي فرزندم انتخاب نمايم؟

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

 

نام محمد در روايات شيعه از تقدس و اهميت زيادي برخوردار است و از آن جا که اسم، با مسما (صاحب اسم) به گونه اي در ارتباط است؛ لذا توصيه هاي خاصي هم در بزرگ داشت اين نام و کودکي که به اين نام ناميده شده است، در روايات وجود دارد (1). در برخي روايات به اين مطلب اشاره شده است که اگر کودکي در شکم مادر به اين نام ناميده شود، اين نام محقق خواهد شد؛ يعني کودک پسر خواهد شد. پس سزاوار است که به اين نام گذاري خود وفادار بماند و نام کودک را محمد بگذارد تا پر برکت و در حفظ و حراست خاصه الاهي باشد. طبق برخي روايات اگر از اين نام برگشت ضمانتي خاص نخواهد داشت(2). بنابراين، حق ايمان و محبت و عشق به اين نام و صاحب اين نام (پيامبر اسلام) اين اقتضا را دارد که از اين نام برنگردد. يا نام محمد را بگذارد، همراه با لقب (پسوند) مثل محمد علي، محمد مهدي و ... .(3)

البته در روايات نهي نشده است که اگر اين نام را بعدا نگذاشتي حرام است يا اين که حتما عواقب بدي را به دنبال خواهد داشت، بلکه فرموده است که «اگر به عهد خود وفا كند و نام او را محمد نهد خداوند آن را وسيله بركت او قرار دهد و گر نه اختيار با خداست كه او را نگه دارد يا ببرد». به نظر ما محمد علي  بگذاريد خيلي خوب است.

 

پي نوشت ها:

1.       کُنْتُ جَلِيساً لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع بِالْمَدِينَةِ فَفَقَدَنِي أَيَّاماً ثُمَّ إِنِّي جِئْتُ إِلَيْهِ فَقَالَ لِي لَمْ أَرَکَ مُنْذُ أَيَّامٍ يَا أَبَا هَارُونَ فَقُلْتُ وُلِدَ لِي غُلَامٌ فَقَالَ بَارَکَ اللَّهُ فِيهِ فَمَا سَمَّيْتَهُ قُلْتُ سَمَّيْتُهُ مُحَمَّداً قَالَ فَأَقْبَلَ بِخَدِّهِ نَحْوَ الْأَرْضِ وَ هُوَ يَقُولُ مُحَمَّدٌ مُحَمَّدٌ مُحَمَّدٌ حَتَّى کَادَ يَلْصَقُ خَدُّهُ بِالْأَرْضِ ثُمَّ قَالَ بِنَفْسِي وَ بِوُلْدِي وَ بِأَهْلِي وَ بِأَبَوَيَّ وَ بِأَهْلِ الْأَرْضِ کُلِّهِمْ جَمِيعاً الْفِدَاءُ لِرَسُولِ اللَّهِ ص لَا تَسُبَّهُ وَ لَا تَضْرِبْهُ وَ لَا تُسِئْ إِلَيْه»، کليني، الکافي، ج 6، ص 39. دار الکتب الاسلامية، تهران، 1368ش.‏

2.       وَ لْيَقُلِ اللَّهُمَّ إِنِّي قَدْ سَمَّيْتُهُ مُحَمَّداً فَإِنَّهُ يَجْعَلُهُ غُلَاماً فَإِنْ وَفَى بِالِاسْمِ بَارَکَ اللَّهُ لَهُ فِيهِ وَ إِنْ رَجَعَ عَنِ الِاسْمِ کَانَ لِلَّهِ فِيهِ الْخِيَارُ إِنْ شَاءَ أَخَذَهُ وَ إِنْ شَاءَ تَرَکَهُ»، الکافي، ج 6، ص11، و «َيَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّي سَمَّيْتُهُ مُحَمَّداً وُلِدَ لَهُ غُلَامٌ وَ إِنْ حَوَّلَ اسْمَهُ أُخِذَ مِنْهُ»، همان.

3.       برگرفته از سايت اسلام کوئيست به آدرس

http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa15151#

اگر اين­چنين باشد تکليف فطرت چه ميشود؟!
بعد از توضيح معناي عام و خاص فطرت، روشن می‌شود که گرايش به آزادي، از امور فطري به معناي عام و خاص است. اما گرايش به لذت از امور فطري به معناي عام است اما ...

آيا طبع اوليه بشر طالب اين است که آزادي مطلق داشته باشد؟

اگر اين­چنين باشد تکليف فطرت چه ميشود؟!

آيا طبع اوليه مخالف فطرت است؟

چگونه است که انسان خواهان لذت است و اين عمومي است اما ما ميگوييم فطريات هم عمومي و ثابت و جاودانند!

خب آن تمايلات هم عمومي هستن!

حتي مؤمن هم به ذهنش شايد خطور کند که فلان لذت را به دست آورد اما عواملي مانعش می‌شوند!

به نام خدا با سلام و آرزوي قبولي عبادات و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني.

پرسش شما از چند بخش تشکیل‌شده است. براي پاسخگويي به آن‌ها نکاتي را تقديم می‌کنیم:

1. مقدمتا درباره فطرت بايد به اين نکته اشاره کرد که فطرت داراي دو معناي عام و خاص است.

2. فطرت در معناي عام همان معناي عرفي و لغوي است. در لغت عربي، فطرت به معناي جدا شدن از طول و يا به معناي ايجاد و ابداع است. وقتي هم گفته می‌شود که «فطر الله الخلق» نيز همين معنا موردنظر است چراکه خلق به‌منزله آن است که از خداوند ظهور يافته است و خداوند آن را ايجاد کرده است. در لغت فارسي نيز فطرت را به اين معاني توضيح داده‌اند: آفرينش، ضمير، جبلت، سرشت، ابداع و اختراع صفتي که هر موجود در آغاز خلقتش دارد. ازاین‌رو، واژه «فطري» در موردي به کار می‌رود كه چيزي مقتضاي «فطرت» يعني نوع آفرينشِ موجودي باشد. ازاين‌رو امور فطري داراي چند ويژگي هستند: يكي آنكه نيازي به تعليم و تعلّم ندارند، ديگري آنكه قابل‌تغییر و تبديل نيستند. ويژگي سومي را نيز مي‌توان بر آن‌ها افزود و آن اينكه فطرياتِ هر نوعي از موجودات، در همه افراد آن نوع يافت مي‌شود، هر‌چند قابل ضعف و شدت باشند. در اين کاربرد، فطرت شامل طبيعت و غريزه نيز می‌شود و محدود به انسان نيست.(1)

3. اما فطرت به معناي خاص که در مورد انسان به کار می‌رود، در مقابل طبيعت و غريزه است. اموري كه در مورد انسان به ‌نام «فطري» ناميده مي‌شود، به دودسته كلي قابل‌تقسیم است: يكي شناخت‌هايي كه لازمه وجود انسان است، و ديگري ميل‌ها و گرايش‌هايي كه مقتضاي آفرينش وي مي‌باشد. گاهي گفته مي‌شود خداشناسي امري فطري است كه از قسم اول از امور فطري محسوب مي‌گردد بدين معنا که شناخت خداوند را لازمه وجود انسان می‌دانند؛ و گاهي گفته مي‌شود خداجويي و خداپرستي مقتضاي فطرت او است، كه از قبيل قسم دوم به‌ شمار می‌رود بدين معنا که گرايش به شناخت خداوند و پرستش او لازمه وجود انسان است. به باور برخي از محققان، فطرت به معناي خاص، داراي نوعي قداست است و در برابر امور طبيعي است؛ يعني ناظر به اموري است که زمينه تعالي انسان به‌سوی خدا است.(2) از اين منظر، در مورد تفاوت غريزه و طبيعت و فطرت (به معناي خاص) چنين گفته‌شده است که اگرچه اين امور داراي وجوه اشتراک (تغييرناپذيري و عموميت و ...) هستند اما اختلافاتي نيز باهم دارند: طبيعت به معناي چيزي است که در موجودات بی‌جان منشأ اثر است؛ مثلاً طبيعت آتش سوزاننده است. غريزه به معناي چيزي است که در حيوانات منشأ هدايت آن‌ها در زندگي آن‌ها است و منشأ اثر است؛ مثلاً حيوانات به‌حکم غريزه از خطر گريزانند يا به‌حکم غريزه براي تأمین غذا تلاش می‌کنند يا به‌حکم غريزه براي خودشان آشيانه می‌سازند.  اما فطرت در مورد انسان به کار می‌رود و خودآگاهي بيشتري دارد و فراتر از نيازهاي مادي انسان است و بُعد معنوي و روحاني و قدسي نيز دارد؛ مثل خداجويي و حقیقت‌طلبی.(3)

4. بعد از توضيح معناي عام و خاص فطرت، روشن می‌شود که گرايش به آزادي، از امور فطري به معناي عام و خاص است. اما گرايش به لذت از امور فطري به معناي عام است اما به معناي خاص نيست. اين دو، فطري به معناي عام هستند چراکه نحوه خلقت انسان هستند و هر انساني این‌گونه سرشته شده است که ميل به آزادي و لذت دارد. اما گرايش به آزادي(نه آزادي مطلق و ولنگاري)، فطري به معناي خاص است چراکه مخصوص انسان است و ناشي از بُعد روحاني انسان است، ولي ميل به لذت ناشي از بُعد مادي و بدني انسان است و با ساير حيوانات نيز مشترک است.

5. بنابراين، ميل به لذت نيز در تمامي انسان‌ها وجود دارد و این‌طور نيست که مؤمنان به سمت لذت گرايش نداشته باشند. اما آيا ميل به لذت، در تقابل با فطرت است؟ براي پاسخ به اين پرسش بايد به اين نکته توجه کرد که از منظر اسلامي اساساً ميل به لذت امري مذموم و ناپسند و در تقابل با ابعاد روحي و معنوي نيست. در دين اسلام، ميل به لذت سرکوب نمی‌شود بلکه به‌واسطه قوانيني مديريت و مهار می‌شود(چنانچه که آزادی‌خواهی محکوم نمی‌شود، بلکه در مسير درستي قرار می‌گیرد تا به آزادي حقيقي که همان آزادي معنوي و رهايي از بند شهوات است منتهي گردد). خداوند هیچ‌گاه از مؤمنان چنين نخواسته که رهبانيت پيشه کنند و تمامي لذت‌های فطري و عمومي را طرد کنند بلکه از آن‌ها خواسته تا اين لذت‌های فطري و عمومي را در سايه هدایت‌های فطري و معنوي تدبير کنند و از لذت محوري و آزادي مطلق (ولنگاري) دوري گزينند. درواقع، دين اسلام، دين تعادل است و از انسان مؤمن می‌خواهد تا قواي شهواني و غضبي و اميال جنسي و نيازهاي معنوي و روحاني خودش را در يک برنامه متعادل، تأمین نمايد و يکي را به خاطر ديگري سرکوب نکند. از منظر اسلامي، ميل جنسي بايد در قالب ازدواج صورت بگيرد نه زنا و ولنگاري؛ ميل به ثروت بايد از طريق کسب مشروع باشد نه ربا. اين برنامه مدوّن به انسان مؤمن کمک می‌کند تا تمامي ابعاد روحي و معنوي و فطري و طبيعي خودش را هماهنگ باهم دنبال کند و يکي را به خاطر ديگري سرکوب و مطرود نسازد. کسي که شريعت الهي را پاس بدارد و به آن پايبند بماند و حريم فطرت الهي را حفظ کند، نه‌فقط ميل به لذت را سرکوب نمی‌کند بلکه باتدبیر درست، نيازهاي جنسي خودش را تأمین می‌کند بی‌آنکه اسير شهوات گردد و زندگي خودش را فداي بُعدي محدود از ابعاد متنوعش نمايد.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. نگارش، حميد، مقاله «خداشناسي فطرت دل يا عقل»، فصلنامه پيام، شماره 83.

2.همان.

3. محمدرضايي، محمد و ديگران، برهان فطرت بر اثبات خدا، قبسات، سال پانزدهم، 1389.

لزوم وجود ولایت‌فقیه رو در دوران غيبت از منظر قرآن و احاديث ثابت کنيد.
از ديدگاه شيعيان، ولایت‌فقیه در عصر غيبت ادامه ولايت امامان معصوم(ع) است همان‌طور که ولايت آن‌ها در ادامه ولايت نبوي (ص) بود. در ادامه، به بررسي ...

با سلام و خسته نباشيد

مي تونيد حکومت جمهوري اسلامي ايران و لزوم وجود ولایت‌فقیه رو در دوران غيبت ، از منظر قرآن و احاديث ثابت کنيد؟

به نام خدا با سلام و آرزوي قبولي عبادات و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني.

 

براي پاسخ به پرسش مذکور، توجه شما را به اين نکات جلب می‌کنیم:

 

1.       مسلمانان از گذشته تاکنون اعتقاد داشتند که خداوند زمامداري امت اسلامي را به شخص پيامبر(ص) سپرده و سپس به اعتقاد شيعيان، به امامان معصوم واگذار کرده است. اين اعتقاد اسلامي و شيعي درباره ولايت نبوي و ولايت امامان(ع)، مستند به ادله عقلي و نقلي است که در جاي خود به اثبات رسيده است و بررسي تفصيلي آن در اين مقال نمی‌گنجد.(1)

2.       از ديدگاه شيعيان، ولایت‌فقیه در عصر غيبت ادامه ولايت امامان معصوم(ع) است همان‌طور که ولايت آن‌ها در ادامه ولايت نبوي (ص) بود. در ادامه، به بررسي ادله ولایت‌فقیه می‌پردازیم. مقدمتا توجه شما را به اين نکته جلب می‌کنیم که ادله اثبات ولایت‌فقیه، به دو نوع عقلي و نقلي تقسيم می‌شود که هر يک از آن‌ها را در ادامه، موردتوجه قرار می‌دهیم:

 

3.       دليل عقلي:

مقدمه اول: هر جامعه‌ای به حکومت و حاکم نيازمند است. «هر گروهي چاره‌ای جز اين ندارند که براي خود رهبر و رئيسي داشته باشند؛ خواه نيکوکار و خواه بدکار»(2).

مقدمه دوم: دين شامل حوزه‌های مختلفي ازجمله امور اجتماعي و سياسي است و ازاین‌جهت، امور حکومتي را نيز شامل می‌شود و براي نحوه مديريت و حکومت معارفي عرضه کرده است.

مقدمه سوم: در جامعه اسلامي، هدف از تشکيل حکومت، ترويج و اجراي معارف و ارزش‌ها و احکام اسلامي است؛ به ديگر سخن، حکومت ديني مطالبه جوامع ديني است.

مقدمه چهارم: در اين صورت، حاکم در حکومت ديني بايد به معارف ديني و احکام و ارزش‌هاي آن آگاهي داشته باشد و اصطلاحاً فقيه باشد.

مقدمه پنجم: عقل حکم می‌کند که در صورت وجود و حضور معصوم، مصداق برتر براي حاکم اسلامي، خود امام معصوم است؛ و در غير اين صورت، فقيه جامع‌الشرایط که شبیه‌ترین کس به امام معصوم است.(3)

 

4.       دليل نقلي:

ادلّه نقلى اين مسئله عبارت از رواياتى است كه دلالت بر ارجاع مردم به فقها براى رفع نيازهاى حكومتى (به‌ویژه مسائل قضايى و اختلافات حقوقى) دارد و يا فقها را به‌عنوان «اُمنا» يا «خُلفا» و «وارثان» پيامبران و كسانى كه مجارى امور به دست ايشان است معرفی كرده است. درباره سند و دلالت اين روايات بحث‌های فراوانى انجام‌گرفته كه در اینجا مجال اشاره به آن‌ها نيست و بايد به كتاب‌ها و رساله‌های مفصّل و تخصّصى اين موضوع مراجعه كرد. در ميان اين روايات، مقبوله عمر بن حنظله و مشهوره ابو خديجه و توقيع شريف كه در پاسخ اسحاق بن يعقوب صادرشده بهتر قابل استناد است. پس‌ازاین توضيح مقدماتی، به جهت اختصار، صرفاً به توقيع شريف می‌پردازیم: شيخ صدوق توقيع شريف را در كتاب اكمال الدين آورده است. اين توقيع درواقع پاسخى است كه حضرت ولی‌عصر امام زمان(علیه‌السلام) در جواب نامه اسحاق بن يعقوب مرقوم داشته‌اند. اسحاق بن يعقوب در اين نامه سؤالاتى را به محضر شريف آن حضرت ارسال داشته كه ازجمله آن‌ها اين است كه در مورد «حوادث واقعه» كه در زمان غيبت پيش خواهد آمد وظيفه ما چيست؟ آن حضرت دراین‌باره مى‌فرمايند: «وَ اَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةِ فَارْجِعُوا فِيهَا اِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَاِنَّهُمْ حُجَّتِى عَلَيكُمْ وَ اَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيهِمْ»(4)؛ يعني: «و امّا رخدادهايى كه پيش مى‌آيد پس به راويان حديث ما مراجعه كنيد زيرا آنان حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر آنان هستم». اگر منظور از «حوادث واقعه» و «رواة حديث» در اين توقيع معلوم گردد آنگاه دلالت آن بر مدّعاى ما كه اثبات ولایت‌فقیه است روشن خواهد شد. در مورد توضيح مراد از «حوادث واقعه» كه در متن توقيع شريف آمده بايد بگوييم بسيار بعيد است كه منظور اسحاق بن يعقوب از آن، احكام شرعى و همين مسائلى كه امروزه معمولاً در رساله‌های عمليه نوشته مى‌شود بوده باشد زيرا اولاً براى شيعيان معلوم بوده كه در این‌گونه مسائل بايد به علماى دين و كسانى كه با اخبار و روايات ائمه و پيامبر(ص) آشنايى دارند مراجعه كنند و نيازى به سؤال نداشته است. ثانیاً كلمه «حوادث واقعه» به‌هیچ‌وجه ازنظر لغت، به معناى احكام شرعى نيست، بلكه معناى بسيار وسیع‌تری دارد كه حتماً شامل مسائل و مشكلات و رخدادهاى اجتماعى نيز مى‌شود. بنابراين، سؤال اسحاق بن يعقوب از محضر حضرت ولی‌عصر(علیه‌السلام) درواقع اين است كه در مورد مسائل و مشكلات اجتماعى جامعه اسلامى كه در زمان غيبت شما پيش مى‌آيد وظيفه ما چيست و به چه مرجعى بايد مراجعه كنيم؟ و آن حضرت در جواب مرقوم فرموده‌اند كه در اين مورد به «راويان حديث ما» مراجعه كنيد. اكنون ببينيم مراد از «راويان حديث» چه كسانى هستند. ممكن است كسى بگويد منظور از «راويان حديث» هرکسی است كه مثلاً كتاب اصول كافى يا وسائل­الشيعه يا هر كتاب روايى ديگر را بر دارد و احاديث و روايات آن را براى مردم بخواند و نقل كند. امّا با اندكى دقّت و توجّه معلوم مى‌گردد كه اين تصوّر درست نيست. زيرا كسى كه در زمان ما مى‌خواهد از قول پيامبر(صلی‌الله عليه وآله) يا امام صادق و ساير ائمه(علیهم‌السلام) حديث و روايتى را نقل كند بايد به طريقى احراز كرده باشد كه اين حديث واقعاً از پيامبر يا امام صادق يا امام ديگر است، و در غير اين صورت حق ندارد و نمى‌تواند بگويد امام صادق چنين فرموده است. و واضح است كه این‌گونه نقل حديث كردن نياز به تخصّص دارد و تخصّص آن هم مربوط به علم پزشكى يا مهندسى يا كامپيوتر و ساير علوم نيست، بلكه مربوط به علم فقه است و «فقيه» كسى است كه از چنين تخصّصى برخوردار است؛ بگذريم از این‌که فهم و تفسير احاديث نيز نيازمند تخصص در علومي همچون فقه و اصول فقه است. بنابراين، مقصود از «راويان حديث» درواقع همان فقها و علماى دين هستند. با توجّه به توضيحى كه درباره دو واژه «حوادث واقعه» و «رواة حديث» داديم اكنون معناى توقيع شريف اين مى‌شود كه امام زمان(علیه‌السلام) فرموده‌اند «درباره مسائل و مشكلات و رخدادهاى اجتماعى كه در زمان غيبت من در جامعه اسلامى پيش مى‌آيد به فقها و علماى دين مراجعه كنيد زيرا آنان حجّت من برشمايند و من حجّت خدا بر آنان هستم.» و دلالت چنين جمله‌اى بر ولایت‌فقیه در زمان غيبت بسيار روشن و واضح است.(5)

 

5.       بعد از اثبات ولایت‌فقیه، در باب مشروعيت جمهوري اسلامي نيز بايد به اين نکته اشاره کرد: ازآنجایی‌که مشروعيت يک حکومت بدون مقبوليت و مشارکت و همراهي مردم به فرجام نمی‌رسد، و از سوي ديگر در عصر حاضر مدل جمهوري و اعتماد به رأي اکثر مردم مدل پذيرفته شده است، درنتیجه، ولایت‌فقیه در عصر حاضر در قالب جمهوريت پي گرفته می‌شود به‌گونه‌ای که در زمینه‌های مختلف به راي مردم رجوع می‌شود تا مشارکت و همراهي مردم منقطع نگردد. بگذريم از این‌که پيشبرد اهداف يک حکومت بدون مشورت به سرانجام نمی‌رسد و رأی‌گیری عمومي نيز يکي از راه‌های مشورت دادن به حاکمان براي پيشبرد اهداف ديني و دنيوي است.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. براي نمونه، آيه 59 سوره مبارکه نساء، به ولايت پيامبر(ص) و امامان(ع) اشاره می‌کند: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ». در اين آيه، اطاعت از آن‌ها همسان با اطاعت الهي واجب شده است. اين مطلب بيانگر اين واقعيت است که آن‌ها برخوردار از حق ولايت هستند و اطاعت از آن‌ها واجب می‌باشد.

2. امام علي(ع)، نهج‌البلاغه، خطبه 40.

3. هادوي، مهدي، ولايت و ديانت، صص94-95.

4. شيخ صدوق، كمال الدين، ج 1، ص 484.

5.مصباح يزدي، محمد تقي، نگاهي گذرا به نظريه ولایت‌فقیه، به کوشش محمد مهدي نادري، صص85، 104.

چه فرقيست ميان اين کار با آب بستن يزيد ملعون بر روي امام حسين (ع)؟
اهل تحقيق مي‌دانند که در منابع تاريخ اسلام و به ويژه آنچه مربوط به سيرۀ رسول خدا (ص) است، دروغ‌ پردازي‌ها و خيال‌پردازي‌ها نيز راه يافته است. انگيزۀ بسياري ...

در يکي از جنگهاي زمان پيامبر (ص)، پيامبر و يارانش که بر چاه­ها مسلّط بودند مانع از آب خوردن دشمن شدند. اگر اين درست است چه فرقيست ميان اين کار با آب بستن يزيد ملعون بر روي امام حسين (ع) و يارانش؟

در پاسخ بايد به چند نکته توجه بفرماييد:

1 ـ اهل تحقيق مي‌دانند که در منابع تاريخ اسلام و به ويژه آنچه مربوط به سيرۀ رسول خدا (ص) است، دروغ‌ پردازي‌ها و خيال‌پردازي‌ها نيز راه يافته است. انگيزۀ بسياري از اين دروغ‌پردازي‌ها، خراب کردن چهرۀ پيامبر خدا (ص) بوده است؛ يعني کساني که ايمان قلبي به آن حضرت نداشتند، ولي چاره‌اي نداشتند جز اين‌که در ظاهر خود را مسلمان نشان دهند.(1)

2 ـ مطلبي که شما مطرح کرديد، در حوادث جنگ بدر نقل شده است که رسول خدا (ص) به پيشنهاد يکي از اصحاب به نام حباب بن منذر، محل استقرار مسلمانان را به نزديکي چاه‌هاي آب منتقل کرد و بعد از برداشتن آب کافي و انبار کردن آن در يک حوض، چاه را پر کردند تا مانع دسترسي مشرکان به آب شوند. اين مطلب را ابن اسحاق، سيره‌نگار مشهور، به صورت مرسل نقل مي‌کند؛(2) يعني مشخّص نکرده که راوي کيست و از اين رو، نقل مذکور از جهت سندي، مخدوش و غيرقابل اعتماد است. با اين حال، شهرت ابن اسحاق باعث شده اين نکته در منابع ديگري مانند تاريخ طبري نيز نقل شود و متأسّفانه در فيلم مشهور محمّد رسول الله (ص) ساختۀ کارگردان فقيد مصطفي عقاد نيز بازتاب يافته و شهرت بيشتري يافته است.

3 ـ بستن آب بر روي دشمن، با «خلق عظيم» (3) رسول خدا (ص) سازگار نيست و نمي‌توان به چنين گزارش‌هايي اعتماد کرد. به علاوه، اين مطلب با برخي گزارش‌هاي معتبر تاريخي در تضاد است؛ مانند:

يکم: تلاش حضرت علي (ع) براي آوردن آب، شب قبل از جنگ بدر.(4) روشن است که اگر مسلمانان بر چاه آب تسلط داشتند، نيازي به اين نبود که آن حضرت جان خود را در اين راه به خطر بندازد.

دو: خداوند در آيات قرآن در بارۀ جنگ بدر، انزال باران را امداد الهي مي‌داند.(5) در حالي که اگر مسلمانان به آب دسترس داشتند، اين سخن وجهي نداشت.

سه: موقعيتي که مسلمانان در آن مستقر شدند، و اينکه مشرکان قبل از مسلمانان به منطقه بدر و چاه آب رسيدند، با گزارش‌ مذکور سازگار نيست.(6)

4 ـ حتي بر فرض که بپذيريم مسلمانان به دستور رسول خدا (ص) چاه آبي را پر کرده باشند، باز هم اين مطلب دلالتي بر منع آب نمي‌کند؛ بلکه اين کار يک تاکتيک جنگي بوده و با اهداف نظامي انجام شده و از سوي ديگر، گزارش‌هاي تاريخي تصريح دارند بر اين که مشرکان مي‌توانستند از حوضي که مسلمانان ساخته بودند و در آن آب ريخته بودند، به سادگي بنوشند. (7)

5 ـ اين احتمال نيز دور از نظر نيست که اين گزارش، از سوي هواداران اموي ساخته شده باشد تا از اين طريق، جنايت لشکر يزيد در بستن آب به روي امام حسين (عليه السلام) و اهل بيت ايشان را توجيه يا تلطيف کنند؛ کما اينکه به دروغ ادعا کردند که امير المؤمنين (ع) در بستن آب به روي عثمان (هنگام محاصره توسط شورشيان) نقش داشته و به تلافي آن، فرزندانش حق نوشيدن آب ندارند! (8)

خلاصه اين‌که بستن آب به روي مشرکان در جنگ بدر، گزارشي است غير قابل قبول، که با اخلاق حسنۀ پيامبر و نيز با آيات قرآن و گزارش‌هاي معتبر تاريخي سازگار نيست و به هيچ وجه، نمي‌توان بدان اعتماد کرد.

 

پي‌نوشت‌ها:

1. در اين باره، ر.ک: محمدهادي يوسفي غروي، آشنايي با منابع تاريخ اسلام و تشيع و روش نقد اخبار، نشر معارف، ص 22 ـ 26. نيز بنگريد به: جعفر مرتضى‏ عاملي، الصحيح من سيرة النبي الأعظم‏، جاي جاي جلد نخست.

2. محمد بن اسحاق، السيرة النبوية، ج 2، ص 272.

3. خداوند در قرآن خطاب به پيامبر مي‌فرمايد: «وَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظيم‏؛ به راستي که تو از اخلاقي والا برخورداري». سورۀ قلم، آيۀ 4.

4. ابن حنبل، فضائل الصحابة، ج 2، ص 445؛ واقدي، المغازي، ج1، ص 57؛ تفسير عياشي، ج2، ص65 حديث 7 (نقل در: دانش‌نامۀ اميرالمؤمنين (ع)، ري‌شهري و همکاران، ج 1، ص 260 شمارۀ 3).

5. در آيۀ 11 سورۀ انفال مي‌فرمايد: «وَ يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِه‏؛ و از آسمان بارانى بر شما فرو ريزانيد تا شما را با آن پاك گرداند». در بارۀ تنافي گزارش مورد بحث با اين آيه، ر.ک: رسول جعفريان، سيرۀ رسول خدا (ص)، ص 493.

6. در اين باره و توضيحاتي بيش‌تر در ردّ گزارش مذکور، ر.ک: جعفر مرتضى‏ عاملي، الصحيح من سيرة النبي الأعظم‏، دار الهادي‏، بيروت‏، 1415 ه. ق‏، چاپ چهارم‏، ج 5، ص 29 ـ 30. براي اطلاع بيش‌تر، در بارۀ اين مطلب و آشنايي با برخي نکات تاريخي ديگر، به لينک زير مراجعه بفرماييد:

http://www.soalcity.ir/node/2418

7. در اين باره به لينک زير بنگريد: ttp://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa35743

8. در بارۀ استناد قاتلان کربلا به ماجراي عثمان، ر.ک: محمدرضا هدايت پناه، بازتاب تفکر عثماني در واقعۀ کربلا.

چرا پيامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) خمس را جمع آوری نمی کردند؟
اين روال در دوران امام حسن (ع) نيز ادامه داشت و به ويژه بعد از ماجراي صلح با معاويه، اهل بيت ديگر قدرت اجتماعي لازم را براي اجراي احکامي مانند خمس نداشتند و ...

سلام عليکم.

چرا پيامبر اکرم (ص) و حضرت علي (ع) و امام حسن تا امام سجاد (ع) خمس را جمع نمي کردند؟

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

در ابتدا لازم است يادآوري کنيم که خمس، يک دستور اسلامي است که حکم آن، در آيۀ 41 سورۀ انفال بيان شده است. از اين رو، هرچند در مذاهب فقهي در بارۀ جزئيات آن اختلاف است، در اصل آن هيچ ترديدي نيست. امّا در پاسخ به سؤال شما، به بيان چند مطلب بسنده مي‌کنيم:

1 ـ بر خلاف ذهنيتي که شما داريد، قانون خمس در زمان رسول خدا (ص) اجرا مي‌شده است. تنها چيزي که برخي ادّعا کرده‌اند، اين است که ايشان فقط خمس غنايم جنگي را مطالبه مي‌کرده و نه مطلق غنايم را تا شامل مازاد درآمد و طلا و نقره و معدن و… نيز بشود. اين ادّعا، با واقعيات تاريخي و مدارک روايي در کتاب‌هاي شيعه و سنّي سازگار نيست. به استناد رواياتي که در منابع معتبر اهل سنت نيز آمده، آن حضرت نه قط خمس غنايم جنگي را جدا مي‌کرده، که براي موارد ديگري مانند معدن و دفينه (گنج) نيز خمس قرار داد(1) و در عهدنامه‌ها و دستورهايي که براي قبايل مختلف مي‌نوشت، بر لزوم پرداخت خمس نيز تأکيد مي‌فرمود.(2) و حتي بنا بر ديدگاه درست، مأموريت امام علي (ع) در واپسين سفرش به يمن نيز دريافت خمس بوده است.(3) در حالیکه مردم آنجا پیش از این مسلمان شده بودند، پس سخن کساني که خمس را مختص به غنايم جنگي مي‌شمارند، با سنّت رسول خدا (ص) سازگار نيست.

 

2 ـ متأسفانه بعد از رحلت رسول خدا (ص)، عمل به سيرۀ ايشان در بارۀ خمس، از دو جهت دچار آسيب شد: هم از جهت متعلق خمس و اينکه از چه مواردي بايد خمس گرفته شود، و هم از جهت مصرف آن و اين‌که به چه افراد يا گروه‌هايي بايد پرداخت شود.(4)

3 ـ امير مؤمنان (ع) از همان آغاز خلافت، با يک سلسله دشواري‌ها و موانع رو به‌رو بود که برخي از آن‌ها تا پايان عمر آن حضرت ادامه داشت. اين دشواري‌ها هم در صحنۀ سياسي و نظامي و اجتماعي بود و هم در عرصۀ فرهنگ و دين‌مداري؛ امّا همۀ اين‌ها بي گمان، در سياست نادرست خلفاي پيشين ريشه داشت.(5) اين موانع، به علاوۀ درگير شدن آن حضرت با سه جنگ مهمّ داخلي (جمل، صفين و نهروان) باعث شد که آن حضرت عملاً نتواند بسياري از اصلاحات مورد نظر خود را انجام دهد. قداست يافتن سنت شيخين در ميان عموم مسلمانان نيز مانع بزرگي بود.(6) که باعث شد برخي از انحرافات گذشته، عملي مانند نماز تراويح نيز (که از دوران خليفۀ دوم آغاز شده بود و از نگاه اميرالمؤمنين بدعت بود)، در دوران خلافت ايشان نيز همچنان رواج داشته باشد.(7)

 

4 ـ مسئلۀ خمس نيز از مواردي بود که امام علي (ع) نتوانست سنت رسول خدا را در بارۀ آن، احيا کند. طبق روايتي از امام باقر (ع)، امير المؤمنين (ع) به اين دليل نتوانست اين روال را تغيير دهد که نمي‌خواست متّهم به تخلّف از سنت شيخين (ابوبکر و عمر) گردد.(8)

 

5 ـ اين روال در دوران امام حسن (ع) نيز ادامه داشت و به ويژه بعد از ماجراي صلح با معاويه، اهل بيت ديگر قدرت اجتماعي لازم را براي اجراي احکامي مانند خمس نداشتند و اگر مي‌خواستند که حکم صحيح چنين مسائلي را بيان کنند، زمينه‌اي براي اين کار وجود نداشت. امّا در دروه‌هاي بعد، هرچند ائمه همچنان در رأس هرم قدرت و دست اندر کار حکومت نبودند، ولي اقتدار بالايي به دست آورده بودند و تطورات تاريخي در گفتمان امامت، باعث شده بود که زمينه و ظرفيت لازم براي اجراي احکامي مانند خمس فراهم گردد. مطرح شدن احکام و گزاره هايي چون وجوب پرداخت خمس، حرمت تحاکم نزد حاکمان جور ( يعني لزوم پرهيز از بردن داوري نزد آنان، حتي در مسائل جزئي زندگي)، نصب وکيل و پيدايش شبکۀ منظّمي براي ارتباطات فکري و مالي ميان امام و پيروان آنان، همگي حاکي از اقتدار فراواني است که امامانِ متأخّر داشته اند.(9)

خلاصه اين‌که: خمس به عنوان يک دستور ديني، در زمان رسول خدا (ص) مطرح بود و به آن عمل مي‌شد؛ ولي در دوران خلفا دچار انحرافاتي شد که امام علي(ع) و امامان بعدي نيز نتوانستند آن را به مجراي اصلي‌اش بازگردانند؛ تا اين‌که در دروۀ امامان بعدی (از زمان امام صادق و امام کاظم علیهما السلام) به تدریج زمينه براي اعلام و اجراي آن فراهم گشت.

پي‌نوشت‌ها:

1.       براي نمونه، در صحيح مسلم (کتاب الحدود، ج 5، ص 127) حديثي از ابوهريره روايت شده است که رسول خدا (ص) فرموده: «رکاز خمس دارد» و رکاز به معناي معدن طلا و نقره است. نيز: روايت شعبي از جابر بن عبدالله در مسند احمد، ج3، ص 335 و 336.

2.       مانند عهدنامۀ آن حضرت براي دو قبيلۀ سعد هذيم و جذام. (ابن سعد، الطبقات الکبري، ج1، ص270). در هيچ يک از اين گونه موارد، منظور خمس غنايم جنگي نيست؛ زيرا آنان اجازۀ جنگ با ديگران را نداشتند. برخي از آنان نيز اساساً در موقعيت جنگيدن نبودند تا پيامبر از آنان توقع داشته باشد خمس غنيمت جنگي را به آن حضرت بدهند. اگر هم در جنگي شرکت مي‌کردند، تصميم‌گيري در بارۀ غنايم جنگي با آنان نبود؛ بلکه با خود رسول خدا و يا فرماندهان منصوب ايشان بود.

3.       علامه سيد مرتضي عسکري، بازشناسي دو مکتب (ترجمۀ کتاب معالم المدرستين)، ج2، ص253.

4.       ر.ک: علامه سيد مرتضي عسکري، همان، ص 155 ـ 266 (به ويژه ص 162 که فشردۀ اين مطلب را آورده است).

5.       مهدي پيشوايي، تاريخ اسلام (جلد دوم؛ از سقيفه تا کربلا)، ص 236.

6.       دربارۀ جايگاه سنّت شيخين و تأکيد تودۀ مردم بر آن، ر.ک: رسول جعفريان، تاريخ سياسي اسلام، ج 2 (سيرۀ خلفا)، 240 ـ 243 و نيز 245 ـ 247.

7.       مجلسي، بحار الأنوار، ج 31، ص 8. نيز نک: ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغة، ج 12، ص 283، به نقل از سيدمرتضي ،‌همراه با پاسخ به حرمت چنين بدعتي.

8.       ابوعبيد، الاموال، ص 332؛ جصاص، احکام القرآن، ج3 ، ص63 (نقل در: بازشناسي دو مکتب، ج2، ص 229 و 230). اميرالمؤمنين (ع) خود نيز در خطبه‌اي، به صراحت، خمس را از مواردي شمرده که به دليل وقوع انحراف در بارۀ آن، نتوانسته آن گونه که بايد به آن جامۀ عمل بپوشد. براي اطلاعات بيشتر در اين باره، به لينک زير بنگريد:

http://www.soalcity.ir/node/2022

  1. مرتضي بهرامي خشنودي، «تطور تاريخي گفتمان امامت تا نيمۀ سدۀ سوم هجري»، پايان‌نامۀ کارشناسي ارشد تاريخ تشيع، دانشگاه امام صادق (ع)، 1386، ص 151.

در مورد طلسم وچگونگي شکستن طلسم توضيحاتي را ارایه بفرمایید.
براي باطل كردن سحر، اين دعا را بنويسند، و با خود نگاه دارند: "بسم اللّه و باللّه، بسم اللّه و ماشأاللّه، بسم اللّه و لاحول و لاقوة الا باللّه قال موسي ...

باسلام.احتراما ضمن عرض ادب وخسته نباشيد به استحضار حضرت عالي ميرساند اينجانب در مورد طلسم ودعاگويي وچگونگي شکستن و از بين بردن طلسم توضيحاتي رادر صورت امکان ارايه بفرماييد.

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

 

اولا: به عنوان مقدمه عرض مي شود که هرچند سحر و طلسم وجود دارد. اما در هر مشكلي نمي توان پاي سحر و طلسم را به ميان كشيد و مشكل را به آنها نسبت داد از سوي ديگر فهم اينکه اين مشکل به خاطر سحر بوده يا نه، بسيار سخت است. چون طلسم و سحر کار راحتي نيست که با خواند چند دعا بتوان شخصي را طلسم کرد.

با اين وجود اگر بر فرض، سحر يا طلسم در كار باشد، راه ‏هايي براي بطلان آن وجود دارد مانند:

1-      خواندن و نوشتن آيات 75 تا 82 سوره يونس.

2-      طبق آيه 10 سوره نوح، زياد استغفروالله گفتن نيز تاثير زيادي داري (مخصوصا اين مورد خيلي سفارش شده است).

3-درخواست دعا از اولياي واقعي خداوند و توسل به حضرات معصومين عليهم السلام.

4- صدقه دادن و قرباني كردن بسيار مفيد است.

5-همچنين در مفاتيح الجنان دستوري ذکر شده است به اين صورت که امام علي(ع) فرمود:

براي باطل كردن سحر، اين دعا را بنويسند، و با خود نگاه دارند: "بسم اللّه و باللّه، بسم اللّه و ماشأاللّه، بسم اللّه و لاحول و لاقوة الا باللّه قال موسي ما جئتم به السحر، انّّّ اللّه سيُبطِلُهُ، انّ اللّه لايصلح عمل المفسدين، فوقع الحق و بطل ما كانوا يعملون، فغلبوا هنالك و انقلبوا صاغرين. (1)

هم چنين در كتاب مزبور پيامبر اكرم نيز، براي دفع شياطين و جادوگران مي فرمايد: "آيه سخره را بخوانند: "ان ربكم اللّه الذي خلق السموات و الارض في ستة ايام ثم استوي علي العرش يغشي الليل النهار يطلبه حثيثاً و الشمس و القمر و النجوم مسخرات بامره الا له الخلق و الامر تبارك اللّه رب العالمين اُدعوا ربكم تضرعاً و خفيه انه لايحب المعتدين و لاتفسدوا في الارض بعد اصلاحها و ادعوه خوفاً و طمعاً ان رحمة اللّه قريب من المحسنين."(2)

در حديث ديگري از امام صادق عليه السلام آمده است: مَنْ أَكْثَرَ قِرائَةَ «قُلْ أُوحِىَ» لَمْ يُصِبْهُ فِى الْحَياةِ الدُّنْيا شَىْ‏ءٌ مِنْ أَعْيُنِ الْجِنِّ وَ لا نَفَثِهِمْ وَ لا سِحْرِهِمْ، وَ لا كَيْدِهِمْ، وَ كانَ مَعَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله فَيَقُولُ يا رَبِّ لا أُرِيْدُ مِنْهُ بَدَلًا وَ لا أَبْغِى عَنْهُ حِوْلًا:

«هر كس سوره «جنّ» را بسيار بخواند، هرگز در زندگى دنيا چشم زخم جنّ، جادو، سحر و مكر آن ها به او نمى‏رسد، او با محمّد صلى الله عليه و آله همراه خواهد بود، و مى‏گويد: پروردگارا! من كسى را به جاى او نمى‏خواهم، و هرگز از او به ديگرى متمايل نمى‏شوم.»(3)

همچنين مى توان از سوره ها و آيات قرآنى بهره جست; مانند چهار سوره«ياأيّهاالكافرون»، «قل هو الله أحد»، «قل أعوذ بربّ الفلق»، «قل أعوذ بربّ النّاس». نيز مى توان از «آية الكرسى» و آيه «انّى توكّلت على الله ربّى و ربّكم ما من دابّة الاّ هو آخذ بناصيتها إنّ ربّى على صراط مستقيم.»(4)

 و نيز اين دعاها مکررا خوانده شود:حسبي الله و کفي،و سمع الله لمن دعا ،ليس وراءالله منتهي و اللهمّ انّک لا يکفي منک احد و انت تکفي من کل احد من خلقک فاکفني شرّ الجنّ والانس.

پي نوشت ها:

1. بحار الانوار، ج 64، ص 235.

2. مفاتيح الجنان، شيخ عباسي قمي، ص 520 و 521، مطبوعات ديني، قم.

3. همان.

4. تفسير نمونه، ج‏25، ص 107.

آيا پرنده کبک چشم شور است که مي گويند نگهداري آن در خانه خوب نيست؟
در مورد نگهداري کبک در خانه از سوي معصومان سفارشي نشده است. همچنان که به بسياري از حيوانات ديگر نيز سفارش نکرده اند.

سلام خسته نباشيد

آيا پرنده کبک چشم شور است که مي گويند نگهداري آن در خانه خوب نيست؟

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

 

روايات در مورد نگه داري حيوانات در خانه به چند حيوان بيشتر اشاره نکرده اند از جمله کبوتر، گوسفند و....

اما در مورد نگهداري کبک در خانه از سوي معصومان سفارشي نشده است. همچنان که به بسياري از حيوانات ديگر نيز سفارش نکرده اند.

از سوي ديگر براي نگهداري حيواناتي که سفارش شده است دلائلي در روايات بيان شده است، ولي براي نگه نداشتن حيواناتي مانند کبک و.... دليلي ذکر نشده است.

بنابراين چشم شور بودن کبک در روايات بيان نشده است. تنها روايتي که به کبک اشاره کرده است روايت زير است (و غير از اين روايت ديگري يافت نشد)

 أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ (امام کاظم) عليه السلام قَالَ: أَطْعِمُوا الْمَحْمُومَ لَحْمَ الْقِبَاجِ «3» فَإِنَّهُ يُقَوِّي السَّاقَيْنِ وَ يَطْرُدُ الْحُمَّى طَرْداً.(1)

يعني به تبدار ، گوشت كبك بخورانيد ؛ چرا كه پاها را نيرو مى‏دهد و تب را كاملاً دور مى‏كند.

 

پي نوشت:

1. الکافي، ج 6، ص 312.

خواستم ببينم اگر ترک کنم آيا اين عوارض از بين می‌رود؟
به‌عنوان نخستين قدم، بايد اراده خود را بیش‌ازپیش تقويت کرده و به درمان‌پذیر بودن آن معتقد باشيد. اينكه برخي می‌گویند بارها اراده ترك کرده‌اند، عهد بسته و ...

سلام. بنده سي سالم هست؛ و مذهبي هستم (البته خاک تو سر هم‌چین مذهبي. آدم مذهبي که گناه نمی‌کند) تصميم گرفتم خود ارضایی که 12 سال گریبان گیرش بودم را ترک کنم. شما براي خود ارضایی عوارضي را در سایتتان منتشر کرديد؛ که بنده گرفتار بعضي از آن‌ها هستم.

خواستم ببينم اگر ترک کنم آيا اين عوارض از بين می‌رود؟ (شاخص‌ترین عوارضي گرفتم حواس‌پرتی و کمي حافظه و ضعف جسماني و کم‌اشتهایی و ارزش دست و سياه شدن قلبم براي ارتباط با خدا) البته عوارضي مثل بداخلاقي را اصلاً نگرفتم بلکه بسيار خوش‌اخلاقم.

با سلام و آرزوي قبولي عبادات و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني

پرسشگر گرامي؛ قبل از هر چيزي برخلاف آنچه فکر می‌کنید معمولاً با ترك کامل خود ارضایی، بسياري از عوارض ناشي از آن ( مثل حواس‌پرتی و کمي حافظه و ضعف جسماني و کم‌اشتهایی و ارزش دست و سياه شدن قلبم براي ارتباط با خدا و ...) به‌تدریج كم شده و درنهایت نابود می‌شود و از بين می‌روند؛ به همين خاطر، جاي هیچ‌گونه نگراني نيست. البته اين امر بسته به مدت‌زمان خود ارضایی، نوع آسيب و شدت آن و عوارض به وجود آمده دارد. برخي از آسیب‌ها ممكن است چند سال طول بكشد تا از بين بروند كه البته اين نياز به صبر و حوصله و نيز تقويت بدن دارد. پس برادر گرامي به‌جای واكاوي و تمرکز بیش‌ازحد در اين مسئله و احیاناً گمانه‌زنی‌هایی آسیب‌زا، آنچه در مورد مشکل شما بايد بيش از هر چيزي موردتوجه قرار بگيرد، اين است که سریعاً و بدون فوت وقت، به درمان خود ارضایی‌تان بپردازيد. يقين داشته باشيد بسياري از مشکلات و عوارضي که به‌واسطه اين عمل با آن درگير شده‌اید با ترک کامل برطرف خواهد شد. بنابراين براي مقابله با پديده خود ارضایی و استمنا مطالبي را بيان می‌کنیم كه شايسته است، مطالب را با دقت ملاحظه كنيد و با جديت و مداومت به آن عمل کنيد تا به نتيجه قطعي برسيد.

به‌عنوان نخستين قدم، بايد اراده خود را بیش‌ازپیش تقويت کرده و به درمان‌پذیر بودن آن معتقد باشيد. اينكه برخي می‌گویند بارها اراده ترك کرده‌اند، عهد بسته و قسم‌خورده‌اند، ولي امکان ترک وجود ندارد، يك ادعا بيش نيست، چراکه آيا آن‌ها حاضرند در جلو جمع خانواده و افراد متشخص خود ارضایی كنند؟ مسلماً پاسخ منفي است و اين نشانگر اين است كه هنوز اراده ترك خود ارضایی حداقل در جلوي جمع وجود دارد و همين بر وجود اراده کافي است.

در ادامه به برخي توصیه‌ها و راهکارها براي ترک اين عمل اشاره می‌کنیم:

1. با توجه به مطالب نامه شما (12 سال خود ارضایی مداوم) و قرائن، احتمال اينکه خود ارضایی شما حالت وسواس به خود گرفته باشد زياد است. بنابراين توصيه اول ما به شما اين است كه اگر نتوانستيد جلوي خودارضایی‌تان را با راهکارهايي که در ادامه بيان می‌داریم، بگيريد حتماً به يك روان‌شناس مراجعه کنيد که در صورت صلاح‌دید، ايشان شما را به روان‌پزشک معرفي می‌کند که در اين صورت روان‌پزشک با تجويز داروها ميزان اضطراب شما را كاهش دهد، چراکه اضطراب نقش عمده در اين مسئله دارد و با کاهش آن، درمان مشکل شما بهتر صورت می‌گیرد و بعد از طي دارودرماني مناسب زير نظر روان‌پزشک، روان‌درمانی مناسب توسط روان‌شناس با توجه به شرايط و وضعيت شما صورت می‌گیرد. لذا حتماً به فكر مراجعه به يك روان‌شناس و روان‌پزشک باشيد.

2. دوست عزيز؛ در مواردي که يک عمل به‌صورت عادت درآمده به گواهي متخصصان و پزشكان و حتي بسياري از افرادي كه آلوده بوده‌اند، درمان آن یک‌شبه صورت نمی‌گیرد بلکه به‌تدریج با صبر و حوصله و اميدواري بهبودي حاصل می‌شود و آثار شوم آن زایل خواهد گشت.

3. مقابله و جواب نه دادن در برابر خواسته‌های نفساني يکي از گام‌های مؤثر در فاصله گرفتن از اين مشكل است. اگر قبلاً تصميم می‌گرفتید ولي باز آن را شکسته‌اید، مأيوس نشويد. سعي كنيد خاطرات تلخ گذشته را به بوته فراموشي بسپاريد و بر نقاط قوّت خود تأكيد و اصرار ورزيد تا از اين طريق اعتمادبه‌نفس و خودباوری شما تقويت گردد.

4. اضطراب نقش مؤثري در تشديد قواي جنسي و همچنين در توليد نياز جنسي كاذب نيز سهم به سزايي دارد. بنابراين براي كاهش اضطراب از طريق ورزش سنگين منظم غير تنش‌زا ( مثل کوهنوردي و پیاده‌روی و ...)، تن آرامي يا ريلکسيشن ( که براي يادگيري اين تکنيک، می‌توانید به مراکز مشاوره يا برخي سایت‌ها معتبر مراجعه کنيد) و داروهاي گياهي (زير نظر متخصص آن) اقدام کنيد.

5. به‌هیچ‌وجه خود را ناپاك ندانيد. پسر مؤمني هستيد كه به هر دليلي دچار يك كژ رفتاري گشته‌اید. اين را بدانيد شما هم بنده خدا هستيد و خداوند بنده‌ای را كه به سويش آيد، طرد نمی‌کند. براي جبران گناهان ریزودرشت راه روي همه بندگان باز است؛ زيرا رحمت و بخشايش الهي بسيار بزرگ و گسترده‌تر از هر گناهي است. احساس گناه اگرچه به معناي بيداري وجدان و نفس سرزنشگر انسان و مطلوب است، اما احساس افراطي به‌هیچ‌وجه مطلوب خدا و دين نيست، بلكه احساس گناه فزاينده در راستاي وسوسه‌های شيطاني است. احساس گناه يكي از بزرگ‌ترین منابع ايجاد اضطراب است.

6؛ مانند يك محقق دست به تحقيق درزمینهٔ افكار، احساسات و رفتارهاي انگيزاننده ميل به خود ارضایی در خود بزنيد. در طي مدت يك ماه مراحل آغاز تا پايان يك وهله خود ارضایی را در برگه‌ای يادداشت نماييد. اين كار را براي وهله‌های ديگري كه اتفاق می‌افتد، تكرار كنيد. زمان و مكان و شرايط جسمي و روحي در قبل و بعد از خود ارضایی را ثبت نماييد. در طي يك ماه ببينيد يك وهله خود ارضایی با چه فكري آغاز می‌گردد، سپس اين فكر مزاحم چه احساس در شما برمی‌انگیزد و اين احساس چگونه به رفتار خود ارضایی در شما می‌انجامد، همچنين معمولاً در چه زمانی‌هایی و در چه مکان‌هایی و در چه شرايط جسمي ـ روحي ميل به خود ارضایی در شما تشديد می‌گردد.

پس از پايش و رصد رواني یک‌ماهه به تجزیه‌وتحلیل و جمع‌بندی نتايج بپردازيد. از نتايج اين تحقيق می‌توانید راهكارهاي كارآمد ترك يا لااقل تعديل خود ارضایی را استخراج نماييد. از سوي ديگر نگاهي موشكافانه به پرونده گذشته خود ارضایی خويش بيفكنيد، ببينيد در چه شرايطي توانسته‌اید بر خود ارضایی فائق آييد. با چه تکنیک‌های فاصله بين وهله‌های خود ارضایی را افزايش داده‌اید، چه زماني براي ترك کوتاه‌مدت يا درازمدت خود ارضایی موفق بوده‌اید. اين پايش رواني دست شما را براي اتخاذ يك راهكار مناسب باز می‌کند.

7. براي 24 ساعت خود برنامه‌ریزی سبك و سهل‌الوصول انجام دهيد. با اشتغال ذهني به امور مثبت از هرگونه اشتغال فكري به تفكرات تحريك زا پرهيز نماييد. وقت بی‌کار براي خود قرار ندهيد و بی‌خود درجاهای تحریک‌کننده مانند اينترنت پرسه نزنيد. باوجود آماده بودن شرايط محيطي و...ترك گناه بسيار مشكل و حتي نا مقدور است.

8. سعي نماييد از تکنیک‌های انزجار درماني و شرطي زدايي استفاده كنيد. لذت كاذب خود ارضايي را با يك امر منزجرکننده ذهني مانند تصور صحنه تهوع‌آور يا خوردن داروي تلخ پيوند بزنيد و يا آن‌که فرايند شرطي شده (اضطراب - خود ارضایی) را به (اضطراب - ورزش يا تفريح سالم، تنفس عميق، رفتن به سر يخچال و آب خوردن و...) تبديل نماييد.

9. براي تخليه انرژي زائد بدن به‌طور منظم و زياد ورزش غير تنش‌زا ( کوهنوردي و شنا و دوچرخه‌سواری و يا هر ورزش مفرح بدني) كنيد، چراکه مقدار زيادي از انرژی‌های زائد فكري و بدني را آزاد می‌کند و به همين دليل براي جلوگيري از تحريكات جنسي، برنامه ورزشي بسيار مهم است.

10. هيچ‏گاه تنها در يك مكان نباشيد تا فرصت و زمينه گناه از بين برود. اين را بدانيد در بسياري از انحرافات جنسي تنهايي و تنها ماندن نقش بسيار مهمي دارد. پس به هنگام تنهايي سریعاً از محل خارج و در بين خانواده يا دوستان و يا ... قرار گيريد.

11. از صحبت کردن در مورد مسائل شهوت‌انگیز دوری‌کنید. از نگاه کردن به بدن عريان خود نيز اجتناب کنيد. از خیال‌پردازی و به یادآوردن لحظاتي كه استمناء می‌کنید و همچنين تصاوير شهوت‌انگیزی كه دیده‌اید، خودداري كنيد.

12. از پوشيدن لباس‌های تنگ و چسبان اجتناب كنيد. چراکه باعث تحريک جنسي می‌شود. کلاً از هر آنچه موجب تحريک انسان و ميل او به انجام اين عمل می‌گردد از قبيل فيلم و عکس و رمان­هاي عاشقانه و ... بايد اجتناب نمود.

 13. در نامه خود از متأهل بودن خود چيزي نگفته‌اید. احتمالاً مجرد هستيد. درهرصورت اين را بدانيد که با ازدواج مشكل خود ارضایی به‌طور قابل‌توجه و ریشه‌ای برطرف می‌شود، چون بهترين راه كنترل مثبت و تعديل نيروي شهوت و تنهاترين راه طبيعي و مشروع ارضاي غريزه جنسي ازدواج است. به همين جهت اسلام، مردم را به ازدواج تشويق و ترغيب می‌کند و می‌فرماید: اگر امكان ازدواج وجود دارد، حتماً ازدواج كنيد. بايد سعي كرد با فراهم كردن امكانات و شرايط لازم گامي مهم در ترک اين عمل و زندگي بهتر برداريد. البته بهتر است قبل از ازدواج با راهکارهای بالا به ترک کامل خود ارضایی اقدام کنيد تا زندگي موفق‌تری داشته باشيد.

14. روزه گرفتن دو روز در هفته براي کم کردن حس شهوت جويي شما بسيار مفيد است. اگر قادر به روزه گرفتن نيستيد، از غذایی‌هایی که محرک جنسی‌اند مثل موز، شکلات، انجير، خرما، پياز، فلفل، تخم‌مرغ، گوشت قرمز، غذاهاي پرچرب و... کمتر مصرف کنيد.

15. انجام واجبات ديني و حضور در جمع‌های مذهبي، تأثیر زيادي در بهبود روحيه شما دارد و اراده و ايمان شما را قوي می‌کند و به شما نيرو می‌دهد. اگر بتوانيد نمازهايتان را در مسجد بخوانيد و در جمع‌های مذهبي حضورداشته باشيد تأثير بسيار زيادي را در خود احساس خواهيد كرد.

اميد است با به‌کارگیری اين توصیه‌ها، در برطرف شدن مشکلتان موفق باشيد.

عوارض جسمي و روحي خود ارضایی را برايم بازگو کنيد.
خود ارضایی يكي از انحرافات جنسي است كه عوارض و آسیب‌های آن در چهار حوزه قابل‌بررسی است: آسیبهای1-جسمانی 2-روحی-روانی 3-اجتماعی 4-معنوی

عوارض جسمي و روحي خود ارضایی را برايم بازگو کنيد.

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني

خواهر گرامي، در پاسخ به سؤال شما ابتدا عوارض خود ارضایی را بيان کرده و در ادامه راهکار برطرف شده اين عوارض را نيز توضيح مي­دهيم. اميد است پاسخي راهگشا براي شما باشد.

•        عوارض خود ارضایی

خود ارضایی يكي از انحرافات جنسي است كه عوارض و آسیب‌های آن در چهار حوزه قابل‌بررسی است:

الف. آسيب‏هاي جسماني‏

 1. ضعف و تحليلِ قوايِ جسماني؛ كاهش انرژي جسماني بدن از مضرات مهم و جبران‏ناپذير خود ارضایی است. احساس خستگي عارضه طبيعي انزال است، اگر خود ارضایی در شبانه‌روز به‌دفعات تكرار شود، احساس خستگي در ساعات مختلف همراه انسان است که درنتیجه به‌مرورزمان ضعف و بی‌حالی در فرد تثبیت‌شده و يك طبيعت ثانوي براي او ايجاد مي‏كند. كاهش و تخليه مكرر قواي جسماني به ضعف عمومي و دائمي بدن و بالاخره به پيري زودرس و فلج عمومي می‌انجامد. لاغري، لرزش بدن، پژمردگي، ضعف مفاصل، تشنج، زردي و تيرگي چهره، از نشانه‏ها و عوارض ديگر ضعف جسماني است.

2. ضعف بينايي؛ خود ارضايي به‌تدریج در نور چشم و قدرت بينايي اثر مي‏گذارد و آن را كاهش مي‏دهد. درجات و شدت ضعف چشم بستگي به درجات و شدت خود ارضایی دارد و اين به حدي است كه گاه به نابينايي منجر مي‏شود.

3. آسيب‏پذيري در برابر بیماری‌ها؛ تحليل رفتن قدرت بدن و قواي جسماني، بستر پذيرش ساير بيماري‏ها را فراهم مي‏آورد. جسمي كه با خود ارضايي ضعيف شده است، نمي‏تواند در مقابل میکروب‌ها و ویروس‌ها از خود دفاع كند.

4. آسيب دستگاه تناسلي و ناتواني‏هاي جنسي و تولیدمثل؛ خود ارضایی می‌تواند برخي اثرات مهم را در دستگاه تناسلي از خود برجاي ‏گذارد. بعضي از این اثرات عبارت‌اند از: تورم غدد وذي‏، تورم كانال نطفه‏، تورم قسمت پاييني و عقب كانال ادرار، شل شدن عضلات تناسلي‏، خروج بی‌اختیار مني با کوچک‌ترین حادثه‏‏، ارضاي ناكامل جنسي و از دست دادن لذت مقاربت بعد از ازدواج، ناتواني و تأخیر تولیدمثل به خاطر ضعف مكرر دستگاه تناسلي و انزال زودهنگام، بیماری‌های مقاربتي،

5. آسيب مراكز عصبي و غدد در مغز؛ در اثر خود ارضایی و تحريك زياد، هيپوتالاموس آسيب مي‏بيند. مغز و مراكز حساس ديگر مكرراً دچار كاهش نسبي جريان خون مي‏شوند. از اين طريق آسيب‏هاي جبران‏ناپذير بر آن‌ها وارد مي‏شود. تخليه‏هاي مكرر عصبي، موجب ضعف اعصاب مي‏شود. خود ارضایی‏هاي مكرر، مركز عصبي را دچار حساسيت و ضعف و خستگي و اختلال مي‏سازد.

کم‌اشتهایی و مشكلات گوارشي؛ کم‌خوابی و اختلال در خواب؛ تنگي نفس؛ سردرد و سرگيجه؛

 پيدايش تغييرات در نخاع و ستون فقرات و ... همگي از آسيب‏هاي جسمي خود ارضایی هستند.

ب. آسيب‏هاي روحي - رواني‏

 1. ضعف حافظه، حواس‌پرتی و ناتواني در تمركز فكري‏؛ همان‌گونه كه گذشت، يكي از پیامدهای خود ارضایی، ضعف و تحليل قواي جسماني است و اين به‌نوبه خود ناشي از اختلال در عملكرد سيستم مغز و اعصاب است. اختلال در اين سيستم موجب مي‏شود كه بخش حافظه كارايي لازم را نداشته باشد. علاوه بر اين، شخصِ مبتلابه خود ارضایی به خاطر تمركز در اين عمل و توجه نسبتاً مداوم به موضوعات جنسي، حواس‌پرت و ناتوان در تمركز فكري است كه اين خود عامل ديگري براي كاهش مستمر حافظه است.

 2. اضطراب؛ دلهره و دلواپسي از ويژگي‏هايي است كه دائماً فرد خود ارضا را رها نمي‏كند، او مرتب با خود درگير است و نمي‏تواند با خود كنار آيد. افكار آشفته، وسواس فكري، بی‌ثباتی، درهم‌ریختگی فكري دامن‌گیر اوست: «نكند كسي بفهمد»، «كي و چگونه اين كار را تكرار كنم»، «كي مي‏شود نجات پيدا كنم» و. لحظه‏اي آرام و قرار ندارد، سرزنش و تحقير خود به علت ارتكاب گناه، شخصيت او را در هم مي‏كوبد. گاهي تأخیر در ترك و این‌که بعد از ترك چه مي‏شود، امان او را مي‏گيرد.

3. افسردگي و ناميدي از زندگي‏؛ بی‌احساسی و بی‌تفاوتی، بی‌نشاطی و بی‌ذوقی، سستي و گوشه‏گيري، غم و اندوه، عدم علاقه به امور هنري، ورزشي، مسائل معنوي و... همگي از نشانه‏هاي بارز و حتمي افسردگي است.

 4. پرخاشگري و بداخلاقي‏؛ شخصِ خود ارضا نسبت به كوچك‏ترين محرك محيطي حساس است، حوصله گفت‌وگو با ديگران را ندارد، زودرنج است و سريعاً از كوره در می‌رود، به نور زياد، صدا، رفت‌وآمد و... حساسيت فوق‏العاده دارد.

 از بين رفتن خلاقيت‏ها، توانايي‏ها و سركوب شدن استعدادها، عدم ميل به تحصيل، مطالعه، تحقيقات علمي و فعاليت‏هاي فكري، هوس‌باز و بی‌بندوبار شدن و اعتياد به ارضاي جنسي نامشروع، بی‌عاطفه، کم‌رویی، عدم اعتمادبه‌نفس و احساس حقارت، ضعف اراده، احساس گناه، عذاب وجدان و ... از ديگر آسیب‌های رواني است.

ج) آسيب‏هاي اجتماعي‏

 خود ارضایی يك حس گريز از اجتماع پديد مي‏آورد كه در اثر افراط و تكرار در او ريشه‏دارتر خواهد شد. فرد در گوشه‏اي خود را منزوي و به افكار دورودراز مي‏پردازد. توجه به لذات شخصي، سبب سستي روابط اجتماعي مي‏گردد و حيات جمعي را دچار مخاطره مي‏سازد. فردِ خود ارضا به‌غیراز ميل به انزواجويي در عرصه اجتماعي نيز با مردم جوششي ندارد و از زندگي جمع احساس لذت نمي‏كند. اینجاست كه نه‌تنها شخصيت اجتماعي و انساني چنين افرادي تدريجاً متزلزل شده بلكه جامعه نيز از وجود نيرو جوان و پرانرژي محروم گرديده است و در درازمدت موجب اختلال در نظام اجتماعي مي‏شود. برخي از آسیب‌های اجتماعي عبارت‌اند از بی‌آبرویی، مشكلات خانوادگي، انزواي اجتماعي و طرد شدن از جامعه، مشكل در دوست‌یابی، مشكلاتي در ازدواج (از قبيل، بی‌میلی به ازدواج و تأخیر در آن‏، بی‌میلی به همسر، ناتواني در مقاربت صحيح و ارضاي جنسي خود و همسر، سرد بودن كانون خانواده‏، طلاق و ... ازجمله عوارض اجتماعي است

 د) آسيب‏هاي معنوي و اخروي‏

خود ارضایی را اسلام به‌شدت از آن نهي كرده است، شايد از همين بابت باشد كه اثر در قلب و دل آدمي مي‏گذارد. آثار روحي و رواني خود ارضایی كه در بخش (ب) بيان گرديد، عمدتاً از بيماري دل ناشي مي‏شود.

 

•        نحوه برطرف شدن اين عوارض

 به‌طورکلی تجارب باليني نشان می‌دهد كه بيشتر اين عوارض خوشبختانه با ترك كامل اين عادت ناپسند، به‌تدریج و مرور زمان، كم شده و درنهایت نابود می‌شود و از بين می‌روند و جاي هیچ‌گونه نگراني نيست. البته اين امر بسته به نوع آسيب و مدت‌زمانی كه فرد به اين بيماري مبتلا بوده و تعداد دفعاتي كه مبادرت به خود ارضایی می‌کرده، دارد. پس بيشتر عوارض و آسیب‌های جسماني با ترك كامل تا حدود زيادي مرتفع می‌شود و برخي نيز بايد به‌تناسب مشكل بايد به درمان موردي آن پرداخت، به‌عنوان‌مثال ضعف بينايي احتمالي را می‌توان با مراجعه به چشم‌پزشک درمان كرد. البته رژيم غذايي مناسب نيز در بهبود برخي عوارض جسمي بی‌تأثیر نيست كه بايد در صورت لزوم به يك كارشناس تغذیه‌درمانی مراجعه نماييد. ورزش و تفريحات سالم نيز سهم به سزايي در بهبود برخي عوارض جسمي ناشي از خود ارضایی طولانی‌مدت دارد.

برخي عوارض رواني مانند اضطراب، عزت‌نفس پايين، احساس گناه و ...، نيز بايد با انجام برخي راهكارها و تکنيک­هاي ضد اضطرابي ( مثل تن آراميدگي و تنظيم صحيح تنفس و توقف فکر و ... که طريقه يادگيري آن در برخي سایت‌ها و کتب آمده)، ارتقا و تقويت عزت‌نفس (از طريق مطالعه مقالات و كتب روان‌شناختی و مذهبي در اين زمينه) و تعديل احساس گناه ( از طريق مطالعه بيشتر درزمینهٔ توبه و آثار آن و همچنين توجه به وسعت درياي رحمت الهي و ...) حذف يا كاهش می‌یابند. در مورد آسیب‌های معنوي و اخروي با توبه واقعي قابل جبران است چراکه خداي متعال توبه پذير و مهربان است.

 

تذکر مهم: توجه داشته باشيد که اولين و مهم‌ترین و اساسی‌ترین گام براي حذف و تعديل عوارض خود ارضایی ترک کامل اين عملي می‌باشد.

 

موفق و پيروز باشيد.

ولي وقتي فهميدم پسر بوده انگار آب سرد ريختن رو سرم چکار کنم؟
نيازي نيست با كسي درباره اين موضوع گفتگو كنيد. سعي كنيد به جاي نگراني بيش از حد و غصه خوردن براي اين كار اشتباه، هر چه زودتر در صدد اصلاح باشيد ...

با عرض سلام و احترام خدمت شما من دختر 24 ساله هستم برام مشکل بزرگي پيش اومده که از نظر روحي داره داغونم ميکنه و بشدت عذابم ميده من چند وقت پيش تو يک شبکه اجتماعي با يه دختر آشنا شدم چون خواهر نداشتم ميخواستم باهاش درد و دل کنم اول فک ميکردم واقعا دختر هست حتي براي من صداشو فرستاد از طرز جمله هاش سوالايي که ميپرسيدم جواب ميداد مطمعن شدم دختر هست ميگفت اسمش سارا هست ولي ديروز بهم گفت اصلا سارايي وجود نداره ?? گفت اسمم صادق هست گفت بهت دروغ گفتم گفت الانم دلم برات سوخت بهت گفتم همه اينها يک طرف مشکل من اينه که من بهش اعتماد کردم عکسمو فرستادم چون واقعا فک کردم دختره اونم براي من عکس فرستاد عکس يه دختري ،غير از اون حرفايي باهاش زدم يني اون منو وادار ميکردم حرفاي خيلي بد?? حتي عکس گفتم دختره اشکال نداره ولي بازم ناراحت بودم و اون موقع بهش گفتم من ديگه توبه کردم حرف بد باهام نزن ?? ولي از اون بدتر وقتي فهميدم پسر بوده انگار آب سردي ريختن رو سرم تو ذهنم جنگه همش گريه ميکنم نميتونم راجع بهش با کسي حرف بزنم دارم از فکرش رواني ميشم بهش گفتم اصلا نميبخشمت بي وجدان ،گفتم خدا جواب کارتو بده ولي ميترسم من عکس فرستادم، فک ميکردم دختره دارم ميميرم از غصه من چکار کنم ،البته شماره منو نداره فقط با اي دي با هم حرف ميزديم خاک تو سرم اصلا شک نکردم که پسره??حالا چکار کنم خدا منو ميبخشه دارم ديونه ميشم تو رو خدا بگيد چکار کنم ??اون عکسا و حرفا دارن ذهنمو منجر ميکنن،من عکساي بدي فرستادم اون آدم گفت يکي از شهرستاناي اطراف ما زندگي ميکنه،تو رو خدا بگيد چکار کنم به آرامش برسم، چکار کنم خدا منو ببخشه??

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

 

از مشكلي كه براي شما پيش آمده بسيار متاسف شدیم. اين كه فردي اين طوري به خودش اجازه دهد كه با احساسات يك خانم به این شکل بازي كند جاي بسي ناراحتي و نگراني دارد. حال شما را درك مي كنیم خصوصا كه نيت شما خير بوده است. حق داريد كه شگفت زده و غمگين باشيد. براي اينكه حال روحيتان رو به بهبودي رود بهتر است به چند مطلب توجه داشته باشيد:

1.       كار شما گناه ارتباط با نامحرم را ندارد چرا كه شما خبر نداشتيد و اصلا احتمال هم نمي داديد بنابراين لزومي ندارد اين همه عذاب وجدان داشته باشيد و خود خوري بكنيد. شما گناهي مرتكب نشده ايد تا بخواهيد اين همه سراسيمه و آشفته شويد.

2.       نمي دانیم منظورتان از عكس بد يا حرف هاي بد چه بوده است؟ اگر در ارتباط با مسائل جنسي است كه فرقي ندارد طرف مقابل شما پسر باشد يا دختر! ما حتي با هم جنس خودمان هم اجازه نداريم وارد اين فاز بشويم چرا كه اين هم آسيب زاست. براي اين كار در صورت انجام نياز به توبه است. پشيماني قلبي را توبه مي گويند كه لازمه آن ترك آن كار و تصميم به انجام ندادن مجدد آن است.

3.       اين كار براي شما تجربه اي پر بهاء بود هر چند خيلي گران تمام شد و با سختي به دست آمد و آن اين كه ديگر تا شناخت كافي از شخصي پيدا نكرده ايد به او 100% اعتماد نكنيد. تازه وقتي طرف مقابل را شناختيد باز هم بايد به اندازه ظرفيتش به او اعتماد كنيد نه بيش، نه كم.

4.       بهتر است اكانت شبكه اجتماعي كه در آن عضو هستيد را حذف كنيد و مجدد با آي دي جديد وارد شويد تا تمام گفتگوها براي دو طرف پاك شود. با اين كار مقدار زيادي از دغدغه شما حل مي شود.

5.       نگران عكس و اين طور موارد هم نباشيد. مشكلي پيش نمي آيد. طرف مقابل شما با يك عكس كاري نمي تواند انجام دهد. قرآن مي فرمايد خداي متعال از اهل ايمان دفاع خواهد كرد: إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ‏ عَنِ الَّذينَ آمَنُوا... خداوند از كسانى كه ايمان آورده‏اند دفاع مى‏كند(1)

6.       به هيچ وجه ارتباط را با آن شخص ادامه ندهيد حتي از او انتقاد نكنيد و حرفهاي تند و آتشين هم نزنيد. هر گونه ارتباط و لو به اين صورت باشد ممكن است به ضرر شما تمام شود و به طرف مقابل جرات دهد تا شما را به خودش وابسته كند پس بهتر آن است كه ديگر ادامه ندهيد و هر چه زودتر اين ارتباط را تمام كنيد.

7.       نيازي نيست با كسي درباره اين موضوع گفتگو كنيد. سعي كنيد به جاي نگراني بيش از حد و غصه خوردن براي اين كار اشتباه، هر چه زودتر در صدد اصلاح باشيد. به افكار منفي و اين اينكه در آينده چه مي شود و اين حرفها هم بي توجه باشيد و فكر نكنيد.

8.       نيازي به بحث با آن شخص و نفرين كردن او نيست. او نتيجه اين كار زشت خود را خواهد ديد؛ قرآن مي فرمايد: وَ لا يَحيقُ‏ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِه‏...امّا اين نيرنگها تنها دامان صاحبانش را مى‏گيرد(2) بازي با آبرو و احساسات ديگران، دروغ گفتن و فريب دادن گناهان كمي نيست. ما هم اميداريم كه آن شخص هدايت شود تا دست از اين حُقه بازي ها بردارد و از ابزاز فضاي مجازي در راه درستش بهره بگيرد. هر چند كه معمولا پسرها از باب كنجكاوي يا سركاري گذاشتن وارد اين موضوعات مي شوند، از طرفي نمي توانند احساسات خانم ها را درك كنند پس به خودشان اجازه مي دهد وارد رابطه هاي خطرناك و نادرست شوند.

در پايان اميدواریم كه از پس اين حادثه تلخ، روزها و اتفاقات بسيار خوبي در انتظارتان باشد تا تلخ كامي و ناآرامي جايش را به شادي و نشاط دهد.

موفق باشید.

پي نوشت ها:

1.       سوره حج، آيه 38.

2.       سوره فاطر، آيه 43.

صفحه‌ها