پرسش وپاسخ

اگر پزشکی به خاطر ترس از بیماری سهل انگاری کند چه می شود؟
حکم اخلاقی بدرفتاری، بی حوصلگی، کوتاهی مسئولین بهداشت و ناامید کردن مردم توسط برخی از آنان چیست؟ اگر پزشکی به خاطر ترس از بیماری سهل انگاری کند چه می شود؟
اخلاق حرفه ای. اختیار. ترس. توبه، جبران، اصلاح

حکم اخلاقی بدرفتاری، بی حوصلگی، کوتاهی مسئولین بهداشت و ناامید کردن مردم توسط برخی از آنان چیست؟ اگر پزشکی به خاطر ترس از بیماری سهل انگاری کند چه می شود؟

پاسخ اجمالی:

در شرایط بحرانی چه‌بسا نیرو و امکانات کم باشد یا مدیریت کشور از جنبه‌هایی ضعیف و ناکارآمد شود، همچنین ظرفیت افراد، مختلف و متفاوت است. اگر پزشک یا مسئولی به‌صورت غیر اختیاری کارهایی انجام دهد یا وظایفی را ترک نماید هرچند مواخذه نمی‌شود ولی اگر در مقدمات رسیدن به این حالت، اختیار دارد لازم است آن‌ها را اصلاح کند تا به واکنش منفی منجر نشود. اگر در مقدمات هم اختیاری ندارد تکلیفی هم نخواهد داشت اما به مقداری که اختیار دارد اخلاقاً موظف است دست به اصلاح بزند، کوتاهی‌ها را جبران کند و در پیشگاه الهی دست به توبه و استغفار بردارد. دیگران هم لازم است در این زمینه روشنگری و اصلاح گری داشته باشند.

پاسخ تفصیلی:

رعایت اخلاق حرفه‌ای، بسیار مهم است. این موضوع اختصاص به جامعه دینی ندارد؛ بلکه هر انسان باوجدانی آن را تأیید نموده و خودش را ملزم به رعایت آن می‌داند اما موضوعاتی در دایره اخلاق قرار می‌گیرد که اختیاری باشد. این بحث بسیار مهم و دقیق است و روشن شدن آن، پاسخی به همه جهات مطرح‌شده در سؤال شماست.

تکلیف به مقدار توان:

در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که بر همه دستورات و تکالیف سیطره دارد مانند؛ لا یکلِّفُ اللَّهُ نَفسًا إِلّا وُسعَها... خداوند هیچ‌کس را، جز به‌اندازه توانایی‌اش، تکلیف نمی‌کند (1). لا یکلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا ما آتاها... خدا هیچ‌کس را جز به مقدار آنچه (توانایی) داده تکلیف نمی‌کند (2) هرچند آیه دوم درباره خانواده و وضعیت مالی است ولی اختصاص به آن ندارد چراکه کلمات و قرائن انحصاری بودن در آن، به کار نرفته است.

نقش مهم اختیار:

هر فردی اعم از پزشک، مسئول یا فرد عادی به مقدار توان و مجموع شرایطش تکلیف دارد. برخی اوقات عواملی مانند حجم بالای کار و مراجعات، ظرفیت متفاوت افراد و ... باعث بی‌حوصلگی، سهل‌انگاری یا پرخاشگری می‌شود. این امور هرچند مورد تأیید نیست و توصیه نمی‌شود ولی چون غیر اختیاری است در دایره ارزش‌گذاری اخلاقی قرار نمی‌گیرد. موضوعاتی در دایره اخلاق قرار می‌گیرد که اختیار در آن نقش داشته باشد و از جهت مثبت و منفی می‌توان درباره آن، قضاوت اخلاقی داشت. درباره ترس هم باید بررسی شود که منشأ یا منشأهای آن کجاست؟ اگر چنین ترسی عقلایی باشد و پزشک از روی اختیار در انجام وظایفش سهل‌انگاری کند در این صورت چون از قبل تعهد داده است که خطر را بپذیرد علاوه بر توبه، ضامن است و باید جبران کند و در صورت امکان، حلالیت بگیرد. اگر سهل‌انگاری به خاطر ترس عقلایی باشد ولی غیر اختیاری، سهل‌انگاری شود در این صورت گناهی مرتکب نشده است فقط جبران و دلجویی لازم است. اگر هم ترس، عقلایی نیست یعنی احتمال عقلی آن ضعیف است و اساس قضیه ممکن است صحیح باشد و ممکن است نباشد در این صورت علاوه بر درمان، در صورت اختیار و عدم آن به‌صورت بالا عمل می‌شود.

اختیار و مسئولیت اخلاقی:

این‌طور رفتارها مقدمات و زمینه‌هایی دارد. اگر یک نفر بتواند و اختیار داشته باشد که آن‌ها را تغییر دهد ازنظر اخلاقی موظف است که چنین نماید؛ اما اگر در آن‌ها هم هیچ اختیاری ندارد تکلیفی نخواهد داشت. البته کم پیش می‌آید که یک نفر، چه در اصل یک موضوع و چه در تمام مقدمات آن، هیچ اختیاری نداشته باشد بلکه به مقداری که اختیار دارد، مسئول و مکلف است.

ضرورت تدبیر:

ترس، خستگی، ظرفیت پایین، زودرنجی، زود عصبانی شدن و کوتاهی دیگران دلیل نمی‌شود که فردی، رفتارهای ناشایست داشته باشد ولی اگر چنین شد لازم است خودش را درمان کند یا اگر از خودش شناختی دارد تدبیرهای لازم را از قبل به کار ببرد تا ناخواسته در شرایط غیرطبیعی، دچار رفتارهای ناپسند نشود.

لزوم جبران آسیب‌ها:

در این شرایط اگر فردی به‌صورت کاملاً غیر اختیاری به دیگری آسیبی زد هرچند گناهکار نیست ولی لازم است جبران نماید و دل طرف مقابل را تا حد امکان به دست بیاورد و همچنین خودش را درمان کند. اگر هم از روی اختیار چنین کرد و لو درصد اختیار پایین باشد به همان مقدار مؤاخذه می‌شود، پس علاوه بر توبه (3) لازم است جبران کند (4) و طرف مقابل را راضی نماید تا حق‌الناس به عهده‌اش نماند و در صورت عدم امکان جلب رضایت، علاوه بر دعا و طلب مغفرت، برای آن اشخاص، کار خیر انجام دهد چراکه قرآن می‌فرماید کارهای خوب، بدی‌ها را از بین می‌برد. (5)

توجه به وظیفه همگانی:

در شرایط بحرانی، همه مسئولیت‌هایی دارند. اگر برخی چه عمدی و چه سهوی کوتاهی می‌کنند علاوه بر اینکه سعی می‌شود تا با روشنگری مستقیم و غیرمستقیم خطاهایشان را جبران کنند، با امید دادن و تلاش ایثارگرانه می‌توان خلأها را تا حد امکان، پر کنند. به‌هرحال هر فردی به مقداری که بتواند لازم است برای اصلاح گری تلاش نماید (6).

نتیجه:

اگر در بی‌حوصلگی، سهل‌انگاری یا پرخاشگری و ... به‌هیچ‌عنوان اختیاری درکار نباشد هرچند آن کار ناپسند، تأیید و توصیه نمی‌شود، ولی انجام دهنده‌اش مواخذه نمی‌شود و نمی‌توان او را مورد ملامت قرارداد، فقط در صورت امکان، لازم است جبران و اصلاح، صورت گیرد اما فاعل کار ناپسند، به مقداری که اختیار باشد، به همان میزان مواخذه می‌شود ازاین‌رو علاوه بر جبران و اصلاح، نیاز به توبه هم هست. ترس غیر عقلایی را هم لازم است درمان کند. هر فردی هم لازم است به مقدار توان به بهبود شرایط کمک کند و در اصلاح گری شریک شود.

پی‌نوشت‌ها:

  1. سوره بقره، آیه 286
  2. سوره طلاق، آیه 7
  3. سوره فرقان، آیه 70
  4. همان
  5. سوره هود، آیه 114
  6. همان، آیه 88

 

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

  1. اخلاق در قرآن و انسان‌شناسی، محمدتقی مصباح یزدی
  2.  اخلاق حرفه‌ای، احد فرامرز قراملکی
  3.  اخلاق کاربردی، محمدتقی اسلامی و مقالات مربوط به اخلاق پزشکی
  4.  حماسه حسینی، مرتضی مطهری جلد دوم (نهی از منکر و تبلیغ)

 

کلمات کلیدی:

اخلاق حرفه‌ای. اختیار. ترس. توبه، جبران، اصلاح

دعا های شفا بخش بیماری های مسری

سلام. ويروس کرونا زياد رو ذهنم تأثیر گذاشته و من را  دچار استرس کرده است.  دعايي هست بخوانم خودم و خانوادم و شيعيان  مصون بمانند؟

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

در ابتدا بهتر است بر اعصاب خود مسلط شويد و از هرگونه مسئله‌اي که باعث مي‌شود ذهن شمارا به اين مسئله ‌بکشاند دوري نماييد و برای کسب این مهارت مي‌توانيد با دوستان ما در قسمت مشاوره از همين طريق يا تماس با شماره 09640 تماس حاصل فرماييد تا مشکل شمارا برطرف نمايند.

در منابع ديني براي جلوگيري و درمان امراض توصيه‌هايي شده که علاوه بر رعايت اصول بهداشتي مي‌توانيد از آن‌ها بهره ببريد در ذيل به دو نمونه از اين راهکارها اشاره مي‌شود:

1. امام صادق (علیه السلام ) می فرماید: بعد از نماز صبح و نماز مغرب هفت مرتبه بگوید: ) بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏ لَا حَوْلَ‏ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‏ الْعَلِيِ‏ الْعَظِيم‏(

- خداوند عز و جل هفتاد نوع بلاء از  برطرف نماید كه آسان‌ترین آن‌ها بادهاى بد (چون استسقاء( مریضی تشنگی) و غيره يا مقصود عفونت اعضاء است كه بوى بد می دهد يا گرفتارى به طوفان كه موجب سقوط و هلاكت باشد- از مجلسى و غيره) و پيسى و ديوانگى است و اگر بدبخت باشد از بدبختی نجات یابد و  از جمله سعادتمندان نوشته شود. در روايتِ ابى بصير از آن حضرت مانند این روایت آمده جز اينكه گويد آسان‌ترين آن بلاها جنون است و جذام و برص و اگر شقى باشد من اميدوارم كه خدا عزوجل او را به سعادت منتقل سازد.

از ابى الحسن (علیه السلام) هم مانند آن نقل است جز اينكه او فرموده است: اين ذكر را سه بار در بامداد گويد و سه بار در آغازِ شب و نترسد از شيطان و نه از سلطان و نه از برص و نه از جذام و در آن هفت بار ذكر نشده و ابوالحسن (ع) فرموده است: من آن را صدبار گويم.

 ابوالحسن (ع) فرمود: چون نماز مغرب را خواندى پايت را دراز مكن و باکسي سخن مگو تا صدبار به‌گوئی‏

بسم اللَّه الرحمن الرحيم و لا حول و لا قوة الّا باللَّه العلى العظيم‏

و صدبار هم پس از نماز صبح بگو: هر كه آن را گويد خدا از او صد نوع از انواع بلا دفع كند كه از آن جمله است: برص و جذام و شيطان و سلطان. (1)

بهتر است به دستور آخر عمل شود.

2. روايتي از امام صادق (ع) به صفوان است که مي‌فرمايد: زيارت عاشورا را بخوان و بر آن مواظبت کن، به‌درستي که من چند خير را براي خواننده آن تضمين مي‌کنم، اول زيارتش قبول شود. دوم سعي و کوشش او مشکور باشد. سوم حاجات او هرچه باشد از طرف خداوند بزرگ برآورده شود و نااميد از درگاه او برنگردد زيرا خداوند وعده خود را خلاف نخواهد کرد. (2)

بنابراين روايت در دوره‌هاي مختلف علماي شيعه در برخورد با مشکلات مانند مريضي‌هاي لاعلاج اين زيارت را توصيه مي‌نمودند. البته تعدادي که علما مطرح نمودند و هديه‌ي آن، از مجربات هست و در متون حديثي به اين مسائل اشاره نشده است؛ اما انجام آن‌ها براي مداومت بر زيارت مطلوب هست.

پي‌نوشت‌ها:

1. كلينى، محمد بن يعقوب‏، الكافي (ط - الإسلامية) ، دار الكتب الإسلاميه، تهران، ج‏2، ص 531.

2. طوسى، محمد بن الحسن‏، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، مؤسسه فقه الشيعة، بيروت، ج‏2، ص: 781.

شفای کرونا با زیارت عاشورا
آيا درست است که زيارت عاشورا کرونا را از بين می‌برد؟

در سایت ها و فضای مجازی نقلی آمده که در برخورد با وبا در سامرا، علما دستور به خواندن زیارت عاشورا دادند و بیماری از آن شهر رخت بربست آیا این واقعیت دارد و آیا در مورد کرونا هم که گفته می شود فراگیر شده کارساز است؟ آيا درست است که زيارت عاشورا کرونا را از بين می‌برد؟

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

صحت واقعه که بيان کرديد و وقايع مشابه با اثر زيارت عاشورا مرتبط است. روايتي از امام صادق (ع) به صفوان است که مي‌فرمايد: زيارت عاشورا را بخوان و بر آن مواظبت کن، به‌درستي که من چند خير را براي خواننده آن تضمين مي‌کنم، اول زيارتش قبول شود. دوم سعي و کوشش او مشکور باشد. سوم حاجات او هرچه باشد از طرف خداوند بزرگ برآورده شود و نااميد از درگاه او برنگردد زيرا خداوند وعده خود را خلاف نخواهد کرد. (1)

بنابراين روايت در دوره‌هاي مختلف علماي شيعه در برخورد با مشکلات مانند مريضي‌هاي لاعلاج اين زيارت را توصيه مي‌نمودند. بنابراين نمي‌توان آن را مختص يک بيماري معرفي نمود. بهتر است به دستور امام صادق عليه‌السلام بر مواظبت بر اين زيارت عمل کرد، انشاء الله مشکلات هم حل مي‌شود. البته تعدادي که علما مطرح نمودند و هديه‌ي آن، از مجربات هست و در متون حديثي به اين مسائل اشاره نشده است؛ اما انجام آن‌ها براي مداومت بر زيارت مطلوب هست.

پي‌نوشت:

1. طوسى، محمد بن الحسن‏، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص: 781، مؤسسة فقه الشيعة، بيروت.

آيا بيماران صعب‌العلاج در آن دنيا مجازات می‌شوند؟
امام صادق عليه السّلام در روایت دیگر فرمود: در بهشت مقامى است كه هيچ بنده‏ اى به آن نرسد، جز با بلائى كه (در دنيا) به بدنش رسد.

آيا بيماران صعب‌العلاج در آن دنيا مجازات می‌شوند؟

پاداش و مجازات در آخرت معيار و ملاك خاص خود را دارد كه در قرآن و روايات معصومين (ع) بدان پرداخته‌شده است كه در يك جمله كوتاه می‌شود به ايمان و عمل صالح اشاره كرد. اگر كسي ايمان به خدا و روز جزاء نداشته باشد در آخرت هيچ بهره‌ای ندارد. البته اگر عمل خيري و یا خدمتي به بشريت كرده باشد بدون توقع از كسي خداوند پاداش او را به‌گونه‌ای در همين دنيا می‌دهد (1)؛ اما براي انسان مؤمن كه اهل عمل نيز هست در آخرت بهره‌های فراواني وجود دارد. حال اگر همين مؤمن در دنيا گرفتار بلا و يا مصيبتي و يا بيماري سختي بوده كه با صبر و بردباري عمر خود را گذرانده، قطعاً در آخرت در سايه صبر بر همين بلا خداوند به او پاداش ويژه عنايت می‌کند. چنانچه در روايت داريم كه. امام صادق (ع)(در توجيه نقصهاي بدني مانند نابينايي و ناشنوايي) تأكيد ميفرمايند كه: خداوند در آخرت به چنين اشخاصي در صورت بردباري و صبر، چنان پاداش اعطا ميكند كه اگر ميان بازگشت به دنيا و تحمل دوباره همين مصائب و باقي ماندن در آخرت مخير باشند، بازگشت به بلايا را انتخاب می‌کنند تا اجرشان افزوده گردد. (2) امام صادق عليه السّلام  در روایت دیگر فرمود: در بهشت مقامى است كه هيچ بنده‏ اى به آن نرسد، جز با بلائى كه (در دنيا) به بدنش رسد.(3) بنابر این روایت کسی که به سبب بیماری در دنیا آزموده شود  گناهانش بخشیده شده در نتیجه در آخرت در جایگاه رفیعی قرار خواهد گرفت.

 

پی‌نوشت ها:

1. ناصر مكارم شيرازي. یک‌صد و هشتاد پرسش و پاسخ، دار الكتب الإسلامية ص: 370-371.

2. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، موسسه الوفاء، بيروت، 1404 ق، ج 3، ص 71.

3. كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏ ،الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 255، دار الكتب الإسلامية

، تهران.

اثر نکردن دعا در مریضی های صعب العلاج درست است؟
استجابت و پذیرش دعا لزوماً به معنای رسیدن ما به خواسته‌های خودمان نیست و چه‌بسا بسیاری از خواسته‌های مشروع بندگان، به اجابت موردنظر نمی رسد.

در جواب كسانی كه به برخی افراد كه گاها دچار مرضی صعب‌العلاج هستند و همچنان امید دارند كه شفا بگیرند از طرف خدا، می گویند كه چرا خدای شما شفا نداد مگه نمیگویید كه دعا كنیم خدا جوابمان را میدهد چرا جواب شما را نداد پس دعاهایتان بی خود دعا نكنید، قرآن نخونید. لطفاً از طریق مقالات علمی پاسخ بدید چون این جور افراد به قرآن و احادیث توجهی ندارند؟

در خصوص توجیه و هدایت این‌گونه افراد تذكر چند نكته خالی از فایده نخواهد بود:

1- خداوند متعال خود را اجابت‌کننده خوانده و فرموده است: «اُدعُوني‏ أَسْتَجِبْ لَكُمْ؛ (1) مرا بخوانيد تا (دعاي) شمارا بپذيرم»؛ اما باید توجه داشت كه این استجابت و پذیرش دعا لزوماً به معنای رسیدن ما به خواسته‌های خودمان نیست و چه‌بسا بسیاری از خواسته‌های مشروع بندگان، حتی بهترین بندگان خداوند به اجابت موردنظر نمی‌رسد. چنان‌که در زمان بیماری حضرت زهرا (علیهاالسلام) چند معصوم برای شفای ایشان دعا می‌کردند اما درنهایت آن حضرت بهبود نیافت و به شهادت رسید!

البته در معنای عام و دقیق اجابت همه درخواست‌های معقول و مشروع بخصوص آن‌که به‌واسطه اهل‌بیت به درگاه ربوبی منتقل شود به‌نوعی مستجاب می‌گردد، هرچند این استجابت به معنی رسیدن به همان خواسته و مطلوب نبوده باشد.

2- مشكلات و سختی‌ها و ناگواری‌ها در زندگی همه افراد کم‌وبیش وجود دارد و نباید از علت‌های پیدا و پنهان این مشكلات چشم پوشید و به‌جای بررسی علل و عوامل و راه‌کارهای حل مشكل یا برخورد منطقی با آن، به دنبال راه‌های غیرعادی و اعجاز گونه بود كه شیوه خداوند و سنت او هم در امور عالم این نیست كه كارها را از مجاری غیرعادی و غیرطبیعی انجام دهد. چه‌بسا در بسیاری از موارد باید در عین دعا و تضرع به درگاه خداوند به دنبال راهكارهای طبیعی و مادی درمان هم برویم زیرا سنت خداوند آن است كه كارها را از مجاری طبیعی خود به سرانجام برساند.

خداوند براي هر دردي، درماني و براي هر مشكلي، راهكاري قرار داده است. براي حل هر مشكلي از ما خواسته كه به راهكار طبيعي و منطقي آن دست بزنيم. از منظر دین، دور زدن اسباب و علل عادی و طلب كردن نتایج از راهی غیر از اسباب عادی و طبیعی، امری نادرست است. این حقیقت، مضمون رواياتی است كه می‌فرماید: «خداوند متعال ابا دارد از این‌که امور را از راهی غیر مجاری عادی آن به جریان بیندازد». (3)

بسیار دیده می‌شود كه افرادی بدون توجه جدی به این‌گونه امور و بدون تلاش مناسب در جهت حل مشكل از مجرای طبیعی و عرفی تنها می‌خواهند از طریق دعا و طلب شفا از خداوند متعال به نتیجه درخواست‌های خود برسند كه این امر بر اساس سنت الهی به نتیجه نخواهد رسید.

3- در كنار همه مسائل دیگر نباید از یاد برد كه در ساختار طبیعی عالم این قبیل مشكلات و سختی‌ها لازمه زندگی بشر است و مهم‌ترین راه‌کار آزموده شدن بشر در آزمون بزرگ زندگی دنیا به‌حساب می‌آید؛ چنان‌که قرآن میفرماید: «قطعاً همه­ی شمارا با چیزی از ترس و گرسنگی و زیان مالی و جانی و كمبود میوهها آزمایش میكنیم و بشارت‌ده استقامت كنندگان را». (4)

خداوند برای شكوفا كردن استعدادها و پرورش دادن بندگانش، آنان را با گرفتاریها میآزماید، یعنی همان‌گونه كه فولاد را برای استحكام بیشتر در كوره میگذارند تا به‌اصطلاح آبدیده شود، آدمی را نیز در كوره حوادث سخت پرورش میدهد تا مقاوم گردد. امتحان خدا با گرفتاری‌ها، به كار باغبان پرتجربه شبیه است كه دانههای مستعد را در سرزمینهای آماده میپاشد. دانهها با استفاده از دادههای طبیعی شروع به رشد و نمو میكنند، تدریجاً با مشكلات میجنگند و با حوادث پیكار مینمایند، در برابر طوفانهای سخت و سرمای كشنده و گرمای سوزان، ایستادگی به خرج میدهند تا شاخه­ی گلی زیبا یا درختی تنومند و پرثمر بار آید كه بتواند به زندگی خود در برابر حوادث سخت ادامه دهد.

4- در انتها این نكته را هم از یاد نبرید كه عطا و پاداش الهی در برابر سختی‌ها و مشکلات دنیا آن‌قدر زیاد وبی نظیر است كه بر اساس روایات در هنگام اعطاء این پاداش‌ها به اهل بلا كسانی كه در دنیا كمتر سختی دیده‌اند آرزو می‌کنند به‌جای آن‌ها بوده و در دنیا به انواع بلاها دچار می‌شدند تا ثواب آن را به دست می‌آوردند. از امام باقر (ع) حكایت شده: «اگر مؤمن میدانست كه خداوند در مقابل این بلاها چه اجری به او میدهد، آرزو میكرد گوشتهای بدنش را قیچی میكردند تا او به اجر آن برسد». (5)

 

پی‌نوشت‌ها:

1. غافر (40) آیه 60.

2. امام سجاد علیه‌السلام، الصحيفة السجادية دعای سیزدهم، نشر الهادي‏، قم‏، 1418 ق، ص 69.

3. ثقة الاسلام كليني، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1365 ه ش، ج 1، ص 183.

4. بقره (2) آیه 155.

5. مجلسي، محمدتقی، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بيروت - لبنان، 1404 ه ق، ج 67، ص 24.

شفا بخشی سوره حمد
حضرت باقر (ع) می‌فرمود: كسي كه سوره حمد او را بهبودي نبخشد هیچ‌چیز بهبوديش ندهد.

خواندن كدام سوره از قرآن كريم باعث دوري از بیماری‌ها و بلايا می‌شود و تعداد دفعاتش چيست؟

 عبدالله بن فضل نوفلي در حديثی از امام معصوم می‌فرماید:

سوره حمد بر هيچ دردي هفتاد بار خوانده نشود جز آنكه آن درد آرام گيرد. (1)

سلمة بن محرز گويد: شنيدم حضرت باقر (ع) می‌فرمود: كسي كه سوره حمد او را بهبودي نبخشد هیچ‌چیز بهبوديش ندهد. (2) این روایت درصدد جایگاه و اثرسوره حمد است و اینکه درصورتیکه هیچ دارویی شفا ندهد تنها راه این سوره است. البته گاها برخی از افراد به حضرات معصومین علیهم السلام شروطی برای اثرگذاری سوره بیان نمودند مانند این روایت که پیامبر اکرم می فرماید: هر کس سوره «یس» را برای رضای خدا بخواند خداوند او را خواهد بخشید.(3) لذا مفهوم روایت سوره حمد  را می توان اینگونه تفسیر نمود که اگر بی توجه به مضمون سوره و اثر بخشی آن بخواند تاثیری نخواهد یافت.

 

پی‌نوشت ها:

1. كلينى، محمد بن يعقوب‏، اصول كافی، ترجمه مصطفوی، ج 4 ص 429. كتاب فروشى علميه اسلاميه‏، تهران

2. همان، ص 434.

3. تفسير نور الثقلين، ج‏4، ص: 372

رابطه رحمت الهی و اشاره نشدن به درمان بیماریهای واگیر دار در قرآن
قرآن در بيش از 700 آيه ماده علم را به‌کاربرده و در آن حدود سيصد آيه به مسائل‏ پزشكي و بهداشت اشاره‌کرده‏ است.

چرا خداوند در زمینه‌های مانند بیماری‌ها و راه­های پيشگيري و درمان آن‌ها در کتاب‌های آسماني را بر پيامبران نازل كرد چيزي نگفته است. ؟ و آيا نشان دادن راه پيشگيري يا درمان اين بیماری‌ها توسط پروردگار نمی‌توانست انسان‌های بسياري را از خطر مرگ‌ومیر نجات دهد و چه‌بسا باعث سعادت دنيوي بسياري از كساني می‌ش
 

 قرآن كريم همان‌گونه كه درون انسان را نوراني مي‏كند، برون انسان و جامعه را نيز نورافشانی مي‏كند و ازاین‌رو است كه نزول قرآن در عصر ظلمت و جهل و ظلم، چونان برقي درخشيد و از اعراب و ملت‌هایی كه اسلام را پذيرفتند در چند قرن چنان تمدن عظيمي بپا كرد كه چشم جهانيان را خيره ساخت.

يكي از عرصه‏ هاي اين تمدن عظيم، علوم پزشكي بود. به‌طوری‌که پس از مدت كوتاهي در كشورهاي اسلامي پزشكان بزرگي رخ‌نمودند و در كشورهاي اسلامي بیمارستان‌های متعدد و پيشرفته بنانهاده شد. به‌طوری‌که اولين مدرسه پزشكي را در اروپا (ساليدين ايتاليا) مسلمانان ايجاد كردند.

مسلمانان آثار جاويداني را نيز به جهان عرضه كردند:

محمد بن زكرياي رازي (251- 313 ه. ق) كه از استادان طب محسوب مي‏شود كشف الكل (الكحل) را به او نسبت مي‏دهند و ازجمله آثار او طب منصوري و طب الملوك است.

ابوريحان بيروني (362- 430 ه. ق) نيز در پزشكي تحقيقات عميقي داشت.

و نيز شیخ‌الرئیس ابوعلی سينا حسين بن عبدالله (370- 428 ق- 980- 1037 م) كه پزشك ماهري بود و كتاب قانون او يك دوره كامل طب است كه تا مهروموم‌ها در دانشگاه‌های اروپا مورداستفاده بود.

اسرار توجه مسلمانان به دانش و به‌ویژه علوم پزشكي را بايد در پيام‏هاي قرآن كريم و تعليمات اسلامي پيامبر (صلی الله علیه و آله) و اهل‌بیت (علیه السلام) جستجو كرد.

قرآن در بيش از 700 آيه ماده علم را به‌کاربرده و بارها مسلمانان را دعوت به تفكر و تعمق در پديده‏هاي طبيعت كرده است به‌طوری‌که در آن حدود سيصد آيه به مسائل‏ پزشكي و بهداشت اشاره‌کرده‏ است. پزشكي شامل «درمان و معالجه» و بهداشت به معناي‏ «پيشگيري» است. اكثر مطالب طبّي قرآن،‏ درباره بهداشت تغذيه مانند ‏ حرمت شراب، خون، مردار، گوشت خوك، بهداشت جنسي (زنا و لواط و ...)، بهداشت فردي، (شستن دست قبل وضو و پاک نمودن بدن قبل از غسل و ...) و برخي‏ مطالب قرآن نيز درباره پزشكي و درمان بیان‌شده است، مانند جنین‌شناسی، اعضاي بدن، فوايد عسل و ...

 يكي از مهم‌ترین علل عمده توجه مسلمانان به علوم پزشكي همين آيات قرآن كريم است. علاوه بر اين پيامبر (صلی الله علیه واله) و ائمه معصومين (علیهم‌السلام) نيز تأكيد ویژه‌ای نسبت به اين مسائل داشتند تا آنجا كه از پيامبر اسلام (صلی الله علیه واله) نقل‌شده‏ است كه علم پزشكي در كنار علم‏ دين قرار دارد چنانكه حضرت مي‏فرمايد: «الْعِلْمُ عِلْمَانِ عِلْمُ الْأَدْيَانِ وَ عِلْمُ الْأَبْدَانِ.»(1) «علم دو گونه است، دانش دین‌ها و دانش بدن‏ها.»

برخي از توصيه ‏هاي مؤکد بهداشتي و درماني معصومان (علیهم‌السلام) نيز به‌صورت مجموعه‏هاي پزشكي و بهداشتي مدون شده است و تحت عناويني چون«طب‏ النبي (صلی الله علیه واله)، طب الرضا (ع) و طب‏ الصادق (ع) منتشرشده است. (2)

بنابراين اينكه معتقد باشيم كه قرآن كريم و دين اسلام در خصوص مسائل پزشكي هيچ اظهارنظری نداشته اعتقاد صحيحي نيست.

توجه به این نکته مهم است، چنانكه اين انتظار كه بخواهيم همه مسائل پزشكي و راه درمان همه بیماری‌ها در قرآن كريم آمده باشد نيز انتظار صحيحي نيست. زيرا قرآن كريم براي هدايت و تربیت انسان‌ها به‌سوی كمال نهايي نازل‌شده و گرچه در قرآن كريم در خصوص محافظت از بدن توصیه‌هایی بیان‌شده است؛ اما قرار نيست كه در اين كتابي كه قرار است به‌صورت جهاني و جاودانه باقي بماند همه مباحث پزشكي و همه بیماری‌ها و راه درمان آن‌ها مطرح شود چنانكه درباره ساير مسائل نيز همين رويه جاري است و بسياري از احكام دين به‌صورت تفصيلي در قرآن كريم وارد نشده و تفصيل و تبيين آن‌ها بر عهده رسول خدا (صلی الله علیه واله) و اوصياي ايشان (علیهم‌السلام) نهاده شده است. علاوه بر اين، كشف راه درمان بیماری‌های جسمي مسئله‌ای نيست كه خود انسان‌ها نتوانند راه‌حل آن را كشف كنند و خداوند متعال ابزار تفكر و ابزار تجربه را در اختيار انسان قرار داده تا به‌وسیله بكار بستن اين امور، امراض و بیماری‌ها و علل آن‌ها را متناسب با عصر و زمان خود كشف كنند و لذا همان‌طور كه لازم است در هر عصري عده‌ای به‌عنوان متخصص امور ديني به استنباط احكام شرعي و مسائل مبتلابه مكلفان بپردازند لازم است كه عده‌ای نيز در امور پزشكي متخصص شوند و به استخراج راه درمان بیماری‌های مبتلابه بپردازند.

نكته ديگري كه بايد توجه داشت اين است كه بسياري از بیماری‌ها زائيده جهل و ندانستن نيست و چه بسيار بیماری‌هایی هستند كه انسان‌ها عليرغم دانستن مسائل آن خود را گرفتار آن‌ها می‌سازند چنانكه در عصر ما بااین‌همه تأكيد بر مضرات سيگار و مواد مخدر و شراب و ...بازهم می‌بینیم كه انسان‌ها دست‌بردار نيستند.

 همچنين برخي از بیماری‌ها نشئت‌گرفته از عدم توجه به همان اصول و كلياتي است كه در قرآن كريم بیان‌شده است. به‌عنوان نمونه بسياري از بیماری‌ها نشئت‌گرفته از زیاده‌روی در خوردن و آشاميدن است و اگر همين يك آيه قرآن كه می‌فرماید: «كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا»(3) «بخوريد و بياشاميد، ولي اسراف نكنيد» مورد توجه قرار بگيرد بیماری‌هاي متعددي ریشه‌کن می‌گردد.

پی‌نوشت‌ها:

1. علامه مجلسي، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، سال 1404 هـ ق، ج‏1، ص 220.

2. ر.ك: رضایی اصفهاني، محمدعلی، پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، رشت، كتاب مبين، 1381 ش، ص 295.

3. أعراف (7) آيه 31.د كه بی‌گناه در اثر ابتلا به اين بیماری‌ها جان خود را ازدست‌داده‌اند آيا  حتما لازم بوده تا مثلاً بیماری‌هایی مثل وبا يا طاعون يا سل، جان میلیون‌ها انسان بی‌گناه را بگيرد تا بالاخره دانشمندان بتوانند با استفاده از تحقيق و آزمايش و كسب تجربه راهي را براي درمان آن پيدا كنند؟

آیا هم به علت شيوع آنفولانزا و بیماری مسری ازمصافحه باید جلوگیری شود؟
در بعضي از روايات به روبوسي كردن در هنگام ديدار هم سفارش شده است، اما در برخي ديگر، محدود به موارد خاص و يا حتي نهي شده است.

آيا در وصف دست دادن (مصافحه) و همچنين روبوسي، در دين اسلام رواياتي داريم؟ آيا فرهنگ ایرانیان در این زمینه نشئت‌گرفته از آموزه‌های ديني ماست يا اينكه صرفاً يك عادت و فرهنگ مخصوص به ماست؟ با توجه به اينكه مدتي پيش هم به علت شيوع آنفولانزا و بیماری مسری از این عمل جلوگیری میشود آیا با دستورات دینی متناقض نیست. آیا در روایات به این نوع برخورد اشاره شده است؟

در روايات بسياري، مسلمانان به مصافحه و دست دادن به يكديگر سفارش شده‌اند. به‌عنوان نمونه در حديثي از پيامبر (صلی الله علیه و آله) می‌خوانیم:

«تحِيَّاتُكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْمُصَافَحَة» (1) «تحيت كامل بين شما دست دادن به يكديگر است.»

در حديث ديگري می‌خوانیم: «إِذَا الْتَقَيْتُمْ فَتَلَاقَوْا بِالتَّسْلِيمِ وَ التَّصَافُحِ وَ إِذَا تَفَرَّقْتُمْ فَتَفَرَّقُوا بِالاسْتِغْفَار»(2)

«چون يكديگر را ملاقات كرديد، با سلام و مصافحه يكديگر را ملاقات كنيد و چون از يكديگر جدا شديد، با طلب آمرزش براي يكديگر از هم جدا شويد.»

گفتني است كه در بعضي از روايات به روبوسي كردن در هنگام ديدار هم سفارش شده است، اما در برخي ديگر، محدود به موارد خاص و يا حتي نهي شده است. (3) همچنين بين علما درباره جواز و محدوديتهاي روبوسي اختلافاتي وجود دارد، اما ميتوان گفت در مورد مصافحه(دست دادن)، اختلاف چنداني به چشم نميخورد كه اين خود بيانگر جايگاه و اهميت اين كار پسنديده است.

از برخي روايات چنين استفاده ميشود كه دست دادن با برادران ديني آن‌قدر مهم است كه حتي در حال ناپاكي باطني نيز نبايد آن را ترك كرد. امام صادق (ع) فرمود:

«روزي پيامبر اكرم (صلی الله علیه واله) حذيفه را ديد و دست مبارك خود را به‌سوی او گرفت، اما حذيفه دست خود را عقب ميكشيد. پيامبر فرمود: اي حذيفه! دست خود را به‌سوی تو آوردم، اما تو دست خود را دور كردي!

حذيفه در پاسخ گفت: اي رسول خدا! همگان مشتاق دستان مبارك شما هستند، اما چون ناپاك بودم (و هنوز غسل نكردهام)، نميخواستم دستم در چنين حالتي دست مباركتان را لمس كند.

پيامبر فرمود: « أَمَا تَعْلَمُ أَنَّ الْمُسْلِمَيْنِ إِذَا الْتَقَيَا فَتَصَافَحَا تَحَاتَّتْ ذُنُوبُهُمَا كَمَا يَتَحَاتُّ وَرَقُ الشَّجَر» (4) «آيا نميداني كه هر گاه دو مسلمان با يكديگر ديدار كنند و سپس دست بدهند، گناهانشان چون برگهاي درختان ميريزد؟!»(5)

اما در خصوص تعارض استحباب مصافحه و انتقال آنفولانزا بايد بگوييم روشن است روايات اسلامي این‌گونه نيست كه به‌صورت ترتيب موضوعي صادر و تدوین‌شده باشند تا همه قيود و شرايط يك حكم به‌صورت یکجا بیان‌شده باشد، بلكه غالباً این‌گونه است كه روايات مربوط به يك موضوع به‌صورت پراكنده صادرشده است و لذا براي شناخت حكم واقعي يك مسئله نبايد به يك يا چند روايت اکتفا كرد. بلكه بايد فحص و جستجوي كامل در تمام روايات داشته باشيم تا اگر احیاناً اين حكمي كه از يك يا چند روايت استفاده‌شده داراي قيود و شرايطي باشند اين قيود و شرايط را كشف كنيم. در خصوص مسئله مصافحه هم همين رويه جاري است. يعني گرچه در برخي روايات به‌صورت مطلق استحباب مصافحه بیان‌شده، اما با توجه به ساير روايات و قواعد كلي اسلام كشف می‌کنیم كه اين حكم قيود و شرايطي دارد و ازجمله آن‌ها اين است كه مصافحه مستلزم ضرر رساندن به خود يا ديگري نباشد زيرا ضرر رساندن به خود يا ديگري حرام است؛ ولي مصافحه مستحب و عدم ارتكاب عمل حرام بر انجام يك عمل مستحب مقدم است. بنابراين استحباب مصافحه گرچه در ظاهر به‌صورت مطلق است؛ اما طبق ساير روايات و قواعد كلي اسلام، قيود و شرايطي دارد كه با توجه به اين قيود تعارضي باحالت شيوع آنفولانزا پيدا نمی‌شود.

پی‌نوشت‌ها:

1. شيخ طوسي، الأمالي، قم، دارالثقافه، 1414، ص 639.

2. كليني، محمد بن يعقوب، كافي، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1407 هق، ج‏2، ص 181.

3. ر.ك: همان، ص 185. (باب التقبيل)

4. همان، ص 183.

5. براي مطالعه تفصيلي ر.ك مروجي طبسي، محمدهادی، مقاله «مصافحه؛ چرا و چگونه؟»، فصلنامه فرهنگ كوثر، پاييز 1389 - شماره 83، از 112 تا 130.

آيا «احساس پوچي» موجبيت زمان ما نيست که همه گرفتار آن هستند؟
براي پاسخ به اين پرسش که «احساس پوچي ويژگي انسان معاصر است يا حالتي ممکن براي هر انساني در هر دوره‌ای؟» بايد مقدمتا در باب عوامل پيدايش چنين احساسي، نکاتي را...

سلام آيا «احساس پوچي» و «پوچ‌گرایی» موجبيت زمان و عصر ما نيست که همه جز اولیاءالله گرفتار آن هستند؟! به نظرتان اين زمان پوچي را به انسان القا نمی‌کند؟! آيا این‌یک حس شخصي است که ممکن است در هر عصري پديدار شود و به اعمال انسان برمی‌گردد

يا نه زمانه ما بيش از هر وقت ديگري گرفتار اين حالت شده آيا این‌یک احساس شخصي است يا نه هر عصري يا دهه‌ای شهود کلي خود را دارد؟! مثلاً دهه شصت ميلادي در جهان شاهد يک سري تحولات بود يا زمانه ما دچار يک سري حالات است آيا این‌ها کلي و جمعي و فراگير است يا نه من چنين احساس می‌کنم؟!

به نام خدا و با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

براي پاسخ به اين پرسش که «احساس پوچي ويژگي انسان معاصر است يا حالتي ممکن براي هر انساني در هر دوره‌ای؟» بايد مقدمتا در باب عوامل پيدايش چنين احساسي، نکاتي را عرضه کرد. ازاین‌رو، در بخش نخست عوامل پيدايش چنين احساسي را مختصراً توضيح می‌دهیم و سپس در بخش دوم، به پرسش شما بازمی‌گردیم و به آن پاسخ می‌گوییم.

بخش اول: علل و عوامل پيدايش احساس پوچي

1. معماي آفرينش

در سير تاريخ همواره بشر می‌خواسته بداند که از کجا آمده است؟ براي چه آمده است؟ و به کجا می‌رود؟ در اين ميان براي عده‌ای مسائل فوق به حالت گذرا مطرح‌شده و درنتیجه از کنار آن به‌سادگی گذشته‌اند. ولي جمعي ديگر که عده قليلي از انسان‌ها را تشکيل می‌دهند معماي هستي را براي خود جدي مطرح کرده و کوشیده‌اند تا در حد امکان و توانايي خويش پاسخي براي آن بيابند.

ازاین‌رو، پوچ‌گرایانی همچون کامو، کافکا و هدايت که هم فاقد اندیشه‌های دقيق فلسفي بوده و هم بی‌ارتباط با يک سيستم فلسفي و ديني که بتوانند پاسخ مسائل فوق را دريابند، بوده‌اند، نهایتاً سر از بیراهه‌های بدبيني و پوچي درآورده‌اند.

آري، اعتقاد به يک سيستم فلسفي و ديني، که پاسخگوي معماي آفرينش باشد آدمي را از بدبيني نجات می‌دهد. به همين جهت، نيچه بعداز آن که خبر از فروريختن بناي اعتقادي مذهب در غرب می‌دهد، فوراً نيهيليسم و فراگيري پوچي را اعلام می‌کند.

2. راز مرگ

حقيقت مرگ عامل اساسي ديگري بر گرايش انسان به بدبيني و پوچي است، انديشه مرگ بسياري از متفکران و انديشمندان را به‌سوی يأس و بدبيني می‌کشاند.

آدمي که از لذائذ و خوشی‌های زندگي بهره‌مند باشد، ولي در همان لحظه که از نعمت‌های زندگي استفاده می‌کند دريابد که اين خوشي زودگذر است و استمرار و بقايي براي آن نخواهد بود و سرانجام آدمي، چه با خوشي و لذت باشد و چه باغم و اندوه، مرگ است، دچار يأس و بدبيني خواهد شد. اين فرد با خود خواهد انديشيد که اين زندگي چه ارزشي دارد.

تنها کساني می‌توانند با انديشه مرگ از پوچي رهايي يابند که به جهان پس از مرگ و عالم رستاخيز اعتقاد داشته و باور داشته باشند که اين زندگي مرحله‌ای است براي ورود به عالمي والاتر از اين جهان و درنتیجه مرگ پايان زندگي نيست، بلکه پلي است بين اين جهان و جهان ديگر.

3. شک رواني

شک يکي از پدیده‌های بسيار مهم براي شناسايي جهان هستي است و تا انديشمندي در مسائل هستي شک نکند، هرگز نخواهد توانست به بسياري از واقعيات دست يابد.

اگر انسان شک را به‌عنوان وسیله‌ای براي راه‌یابی به شناخت مسائل هستي بداند، امري است بسيار مفيد. اما اگر اين شک ادامه يابد تا جايي که انسان در بدیهی‌ترین بديهيات نيز شک کند مثلاً اينکه آيا جهان هستي وجود دارد يا نه؟ ديگر اين شک را نبايد يک شک فلسفي به شمار آورد، زيرا چنين فردي دچار بيماري رواني شده است. همين نوع شک رواني است که آدمي را به‌سوی بدبيني و پوچي می‌کشاند. چون چنين انساني به تمام امور حتي به زندگاني خود به ديده شک خواهد نگريست.

نام‌آورانی نظير معري و شوپنهاور و نيچه به انگيزه شک بیش‌ازحد در جهان آفرينش، دچار نگراني و اضطراب فلسفي شدند و درنتیجه سر از وادي بدبيني درآوردند.

4. مادّه گرايي

يک فرد ماده‌گرا تمامي پدیده‌های جهان هستي را ناشي از تصادف و طبيعت کور و کر دانسته و عقيده دارد که آدمي چند روزي در اين جهان به سر برده و با فرارسیدن مرگ پرونده حياتش براي هميشه بسته خواهد شد. از ديدگاه انسانِ مادي مسلک، زندگي دنيوي هدف واقعي آدمي بوده و خوشبختي و سعادت در بهتر زيستن و رفاه بيشتر است. درحالی‌که انسان الهي معتقد است که زندگي دنيا يک زندگي موقت و گذر است، براي وصول به زندگي والاتر و بالاتر يعني جهان پس از مرگ. در حقيقت زندگي مادي براي انسان الهي وسیله‌ای است براي نيل به کمال نه آنکه هدف واقعي حيات آدمی باشد. بنابراين، چنين انساني مشکلات و ناملايمات زندگي را تحمل کرده و رنج­ها و ناگوارایی‌های زندگي او را به‌سوی بدبيني و پوچي نخواهد کشاند.

5. شرايط نابسامان محيط اجتماعي

شرايط نابسامان محيط اجتماعي بسياري از افراد انساني را به‌سوی بدبيني و پوچي می‌کشاند. اين عامل به‌ویژه در قرن حاضر از موجبات اصلي پوچ‌گرایی است؛ زيرا انساني که شعله‌های جنگ را ديده و طعم فقر و گرسنگي را چشيده و در انتظار آزادي از يوغ بندگي و استثمار در حال احتضار بوده و از هر سو فرياد نجات برآورده و ندايي نشنيده، چگونه ممکن است نسبت به زندگي خوش‌بین باشد.

بسياري از نام‌آوران فلسفه پوچي نظير سارتر، کامو و کافکا پوچ‌گرایی‌شان بيشتر به علت نابسامانی‌های محيط اجتماعي بوده است.(1)

 

بخش دوم: پاسخ به پرسش موردنظر

آنچه عرض شد، بخشي از عوامل مؤثر در پيدايش احساس پوچي است. روشن است که عوامل مذکور می‌تواند براي هر انساني در هر دوره‌ای رخ دهد. ازاین‌رو، اگرچه نيهيليسم و احساس پوچي در عصر حاضر تا حدودي ميان گروه قابل‌توجهی از مردم فراگير شده است، اما نبايد گمان برد که اين احساس و يا عوامل پيدايش آن محدود به عصر حاضر است و در دوره‌های قبل براي کسي رخ نداده است. آري، قبل از عصر مدرن، شکاکيت و الحاد این‌گونه که اکنون ترويج و تأیید می‌شود، مطرح نبوده است و چون مردم عمدتاً به باورهاي ديني معتقد بودند، کمتر کسي به الحاد و احساس پوچي منتهي می‌شد. در عصر حاضر نيز اگر کسي به باورهاي ديني معتقد باشد و به خدا و معاد باور داشته باشد، به اين احساس دچار نمی‌شود و جهان را هدفمند و معنادار می‌یابد.

بنابراين، این‌که احساس پوچي لازمه عصر حاضر است سخن درستي نيست؛ از دو جهت: يکي این‌که سابقاً نيز کساني بودند که به پوچي گرفتار شدند؛ و ثانیاً در عصر حاضر کساني هستند که با حفظ باورهاي ديني، به اين حالت دچار نمی‌شوند.

 

پی‌نوشت:

  1. براي مطالعه بيشتر: رک: نصري، عبدالله، فلسفه آفرينش، ص 185-205.

آيا صرف اسلام داشتن موجب بهشتي شدن می‌گردد؟
درباره نسبت عمل و اعتقاد گفتني است که ما انسان‌ها مختاريم يعني می‌توانيم کارهايي را انجام دهيم يا ترک کنيم که خودمان آن‌ها را می‌پسندیم و يا از آن‌ها متنفريم...

چطور جهان‌بینی و اصول دين منبع و منشأ صدور احکام عملي می‌شود؟! مثال بزنيد. چطور عمل من نتیجه‌ی اصول و جهان‌بینی و ارزش‌های من است؟ يعني يک کافري هم که به معاد و خدا اعتقاد ندارد يا مسلمان نيست طبق اصولش دارد خوبي و نيکي می‌کند؟ پس این‌طوری فرق يک مسلمان با کافر چيست؟ چطور است که يک مسلمان ممکن است هزاران گناه کند اما جهنم نرود اما يک کافر هزاران گناه و کار نيک می‌کند اما جهنم می‌رود فرقشان چيست؟ آيا صرف اسلام داشتن موجب بهشتي شدن می‌گردد؟

به نام خدا با سلام و آرزوي قبولي عبادات و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني.

 

براي پاسخ به پرسش مذکور، توجه شما را به اين نکات جلب می‌کنیم:

نکته اول:

درباره نسبت عمل و اعتقاد گفتني است که ما انسان‌ها مختاريم يعني می‌توانيم کارهايي را انجام دهيم يا ترک کنيم که خودمان آن‌ها را می‌پسندیم و يا از آن‌ها متنفريم. مثلاً من می‌توانم راست بگويم و از دروغ‌گویی پرهيز کنم چون مختارم؛ و به همين جهت، گاهي ممکن است دروغ بگويم و گاهي راست بگويم. اراده و خواست ما نسبت به انجام يا ترک کاري، ناشي از افکار و اميال ما است؛ يعني وقتي من کاري را انجام می‌دهم و يا تصميم می‌گیرم آن را انجام بدهم، به اين فکر می‌کنم که آيا اين کار، کار درست و مفيدي هست يا نه. اگر معتقد باشم اين کار براي من يا ديگران مفيد است آن را انجام می‌دهم وگرنه آن را ترک می‌کنم.

البته گاهي هم پيش می‌آید که اميالم بر افکارم غالب می‌شوند و به تعبيري من اسير شهواتم می‌شوم و با این‌که می‌دانم کاري نادرست است بازهم آن را انجام می‌دهم. مثلاً با این‌که می‌دانم کشيدن سيگار برايم مضر است. اما بازهم سيگار می‌کشم. شاهدش این‌که مکرر دیده‌ایم پزشکاني را که معتقدند سيگار بد است. اما خودشان سيگار می‌کشند و يا دیده‌ایم کساني را که دزدي را بد می‌دانند. اما در کارگري و کارمندي درست‌کار نمی‌کنند و اصطلاحاً از کار می‌دزدند و کم‌کاری می‌کنند. (1)

کوتاه‌سخن این‌که اعتقاد بر عمل تأثیرگذار است مشروط به این‌که من تصميم بگيرم کارهايم را منطبق بر اعتقاد درست و عقلاني تنظيم کنم و زندگي کنم؛ وگرنه مکرراً دیده‌ایم کساني را که برخلاف اعتقاداتشان و صرفاً بر اساس اميالشان، کارهاي نادرستي انجام می‌دهند. منشأ چنين آزادي عملي، ويژگي «اختيار» است که آدمي واجدش است. اختيار آدمي به او اين امکان را می‌دهد که تصميم بگيرد عقلاني و بر اساس اعتقاداتش زندگي کند و يا صرفاً بر اساس اميالش. انساني که عاقل و مدبّر است، می‌کوشد تا اميالش را در چارچوب عقلانيت و اعتقادات درست تنظيم نمايد. آري، يک انسان عاقل، متمايل به لذات شهواني است؛ اما چون عاقل است، معتقد است که بايد اين ميل را در چارچوب درست تأمین کرد و مثلاً آن را در چارچوب ازدواج ارضا نمود و به ولنگاري و هرزگي دچار نشد.

 بر همين اساس، جهان‌بینی و اعتقادات اصولي انسان، در سرنوشت او مؤثر است. البته اين اعتقادات نقش اجباري در تعيين اعمال ما ندارند، بلکه نهایتاً ما مختاريم که بر اساس آن‌ها عمل کنيم و يا آن‌ها را ناديده بگيريم.

 

نکته دوم:

اما کسي که کافر است نيز اگر حقیقتاً به اصول اعتقادي خودش معتقد باشد و واقعاً به خدا و معاد اعتقاد نداشته باشد، و درعین‌حال، ملتزم به اخلاق و عقل و حقيقت باشد، معذور و ايمن از عذاب است چراکه او نيز بر اساس توان و دانشي که داشته عمل کرده و خداوند عادل، از هیچ‌کسي انتظاري بيش از طاقتش ندارد: « لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»(2).

 اما اگر کسي کافر عنادي باشد، به سرنوشت ديگري دچار می‌شود. چنين شخصي چون به حقانيت اسلام معتقد است و بااین‌حال، آن را از رويِ دشمني ناديده گرفته است، نهایتاً به عذاب دچار می‌شود.

در همين راستا، استاد مطهري می‌فرمایند: «اگر کسي داراي صفت تسليم باشد و به عللي حقيقت اسلام بر او مکتوم مانده باشد و او دراین‌باره بی‌تقصیر باشد، هرگز خداوند او را معذّب نمی‌سازد، او اهل نجات از دوزخ است.»(3) آنچه مهم است، تسليم در برابر حقيقت است؛ يعني هرکسی که در مقابل حق و حقيقت عناد ندارد، اگرچه مسلمان نباشد، از دايره نجات خارج نيست؛ به‌عبارت‌دیگر، خارج شدگان از اين دايره کساني­اند که لجاجت در برابر حقيقت دارند؛ آن‌هایی که به قول شهيد مطهري مبتلابه آفت جهود، يعني حالت «ستيزه گري» با حقيقت هستند(4). این‌ها کساني­اند که حقيقت را می‌فهمند و در دل به آن اعتراف می‌نمایند؛ ولي درواقع با آن به مخالفت می‌پردازند؛ يعني عقل و دل آن‌ها تسليم است؛ ولي از روي تکبر و خودخواهي و... در عين شناختِ حقيقت با حقيقت به مبارزه برمی‌خیزند. در اين زمينه مرحوم مطهري روايت جالبي از امام باقر علیه‌السلام نقل می‌کند: «هر چيزي که نتيجه اقرار و تسليم و روح پذيرش حقيقت باشد ايمان است و هر چيزي که نتيجه روح عناد و سرپيچي از حقيقت باشد کفر است.»(5)

 

نکته سوم:

اما درباره مسلماني که به حقانيت اسلام معتقد است و شريعت را قبول دارد. اما به آن بی‌اعتنا است و اصطلاحاً فاسق می‌شود، گفتني است که او نيز مستحق عذاب و عقوبت است و این‌طور نيست که سرنوشتش لزوماً بهشت و رهايي از جهنم است. اعتقادات صحيح در صورتي راهگشا و سعادت بخشند که در عمل آدمي ظهور و بروز داشته باشند؛ وگرنه فایده‌ای ندارند. مثلاً کسي را در نظر بگيريد که به‌درستی می‌داند در اين دوراهه، راه درست راه سمت راست است. اما بااین‌حال، او لجاجت بورزد و از مسير سمت چپ حرکت کند. روشن است که او در اين صورت، اعتقادش برايش مفيد واقع نشده است چراکه به آن بی‌توجهی کرده و برخلافش عمل کرده است. بنابراين، صرف مسلمان بودن براي سعادتمند شدن کافي نيست. به ديگر سخن، اگرچه شهادتين منجر به مسلمان شدن می‌شود و احکام حقوقي و فقهي اسلام را بر آدمي مترتب می‌سازد، اما براي دستيابي به سعادت اخروي، صرف شهادتين و ايمان کافي نيست بلکه بايد ايمان را به عمل نيز آراسته نمود: « وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي‏ خُسْرٍ إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»(6)؛ يعني: « به عصر سوگند، كه انسان‌ها همه درزیان‌اند؛ مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند، و يكديگر را به‌حق سفارش كرده و يكديگر را به شكيبايى و استقامت توصيه نموده‏اند». بنابراين، اعتقاد و ايمان به‌تنهایی کافي نيست.

 

نتيجه:

کوتاه‌سخن این‌که اعتقادات می‌توانند در تعيين عمل مؤثر باشند؛ نه این‌که هر اعتقادي لزوماً عملي را متعين سازد؛ گاهي می‌شود که کسي به حقيقتي آگاه است اما نسبت به آن بی‌توجهی می‌کند و صرفاً بر اساس اميالش رفتار می‌کند. مستفاد از متون ديني اين است که با این‌که دين اسلام دين حق است، اما این‌طور نيست که هرکسی ادعاي مسلماني کند، به سعادت برسد؛ و يا هرکسی که به حقانيتش معتقد نبود، به شقاوت می‌رسد.

 

پی‌نوشت‌ها:

1.براي مطالعه بيشتر، رک: مطهري، اصول فلسفه و روش رئاليسم ، صص611-625؛ Bunnin, The Blackwell Dictionary of Western Philosophy, p:123, 270-271.

2.بقره، آيه 286.

3.مطهري، مرتضي، عدل الهي، ص269.

4.مطهري، مرتضي، عدل الهي، صص289-290.

5.مطهري، مرتضي، عدل الهي، ص291.

6.عصر، آيات 1-3.

صفحه‌ها