پرسش وپاسخ

مجلس شورای اسلامی امکان تصویب یا ردّ اصل برجام یا جزئیات آن را نداشت لذا قانونی را تصویب کرد که ناظر به اجرای صحیح برجام توسط دولت بود.
ماجرای تصویب برجام در مجلس

پرسش:
ماجرای تصویب برجام در مجلس شورای اسلامی چه بود؟ برخی ادعا می‌کنند برجام در کمتر از 20 دقیقه در مجلس به تصویب رسیده است و نمایندگان مجلس را به مماشات در برابر این قرارداد راهبردی، متهم می‌کنند. در مقابل، عده‌ای می‌گویند اگر برجام مورد تایید مجموعه حاکمیت نبود، چگونه شورای نگهبان آن را تایید کرد؟ حقیقت ماجرا چیست؟
 

پاسخ:
برنامه جامع اقدام مشترک که به صورت مخفف «برجام» گفته می‌شود، یک توافق در زمینه برنامه هسته‌ای میان ایران با کشورهای 5+1 و اتحادیه اروپاست که به موجب آن ایران متعهد شد یکسری از فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای خود را تعلیق یا متوقف کرده و در ازای آن، آمریکا و کشورهای اروپایی برخی از تحریم‌های خود علیه ایران را تعلیق یا لغو نمایند.

 

1. مراحل بررسی برجام در مجلس شورای اسلامی
کارشناسان و تحلیلگران سیاسی در زمینه ارجاع برجام به مجلس شورای اسلامی و تصویب آن در مجلس اختلاف نظر داشتند. اعضای دولت مدعی بودند که این توافق، یک توافق سیاسی است، نه یک قرارداد حقوقی که نیاز به تصویب آن در مجلس باشد.(1) در مقابل، برخی از نمایندگان مجلس و کارشناسان به دلیل تعهدات سنگین و بلندمدتی که دولت در این قرارداد پذیرفته بود و با توجه به نقش نظارتی نمایندگان ملت و بر اساس اصل 77 و 125 قانون اساسی، خواستار بررسی آن در مجلس بودند. مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) نیز با توجه به اهمیت مسأله خواستار بررسی آن در مجلس شدند.(2) 
سرانجام بعد از کش و قوس‌های فراوان، برجام ابتدا در چند کمیسیون مجلس از جمله کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی و کمیسیون ویژه برجام مورد بررسی قرار گرفت. در این میان کمیسیون ویژه برجام در بیش از 40 روز و به مدت 170 ساعت جلسه کاری، در جلسات متعددی با تیم‌های مذاکره‌کننده‌ی هسته‌ای، مقام‌های مسؤولِ عالی‌رتبه‌ی کشوری و لشکری، استادان دانشگاه و کارشناسان مختلف، به ارزیابی نقاط ضعف و قوت برجام پرداخت و نتیجه آن در قالب «گزارش کمیسیون ویژه بررسی برجام مجلس شورای اسلامی» انتشار یافت. 
این گزارش متشکل است از «مقدمه» با هشت بند، «بررسی جنبه حقوقی برجام» با 13 بند، «بررسی جنبه علمی، فنی و تحقیقاتی برجام» با 11 بند، «بررسی جنبه‌های دفاعی ـ امنیتی برجام» با 6 بند، «بررسی مسأله اقتصادی به‌ویژه تحریم‌ها در برجام» با 10 بند، «بررسی جنبه‌های سیاسی و عمومی» با 8 بند و قسمت آخر گزارش که شامل «پیشنهادات» با 10 بند می‌باشد.(3) این مقدار از اختصاص زمان به بررسی برجام، دعوت از کارشناسان موافق و مخالف و گزارش مفصل و مستند کمیسیون ویژه، نشان می‌دهد که مجلس در مواجهه با متن برجام آن را به صورت موشکافانه مورد بررسی قرار داده و در این زمینه کوتاهی نکرده است؛ اما آیا مجلس علاوه بر بررسی متن برجام، آن را به رأی هم گذاشت و تصویب کرد؟ پاسخ منفی است؛ زیرا به اصرار دولتمردان این توافق یک توافق سیاسی بود و نه حقوقی و دولت نیز آن را در قالب لایحه به مجلس ارائه نکرد، در نتیجه امکان تصویب یا ردّ آن در مجلس وجود نداشت.

 

2. تصویب قانون اقدام متناسب و متقابل دولت جمهوری اسلامی ایران در مجلس شورای اسلامی
اکنون پرسش قابل طرح این است که آنچه در مجلس تصویب شد، چه بود؟ آنچه در مجلس تصویب شد، متن برجام و جزئیات آن نبود؛ بلکه تصویب قانونی تحت عنوان «اقدام متناسب و متقابل دولت جمهوری اسلامی ایران در اجرای برجام» بود. این قانون با یک ماده واحده و نُه بند و دو تبصره بیان می‌دارد که «دولت در چهارچوب مصوبات شورای عالی امنیت ملی در صورتی می‌تواند به شکل داوطلبانه برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) را اجرا کند که احکام و تکالیفی (را که مجلس در قالب این نُه بند تصویب کرده) در فرآیند اجرا رعایت نماید».(4) 
در بخش پایانی گزارش کمیسیون ویژه برجام، ضمن اشاره به عدم ارسال لایحه از جانب دولت، هدف از این قانون را چنین بیان می‌دارد: «با عنایت به عدم انجام این امر قانونی از سوی دولت، مجلس شورای اسلامی می‌بایست برای امکان اجرای درست برجام اقدام به ارائه طرحی دوفوریتی، با الزاماتی دقیق برای رفع موانع اجرای برجام، متناظرسازی و متناسب‌سازی فعالیت کشورهای اطراف برجام و تضمین‌کننده انجام تعهدات طرف مقابل و مسدودکننده راه‌های نفوذ و کاهش آسیب‌پذیری در حوزه‌های مختلف پیرامون آن، خصوصاً حوزه‌های سیاسی و فرهنگی نماید».(5) 
مجلس شورای اسلامی ابتدا دو فوریت طرح «اقدام متناسب و متقابل دولت» را به رأی گذاشت که تصویب نشد و این طرح برای بررسی بیشتر به کمیسیون امنیت ملی مجلس ارجاع شد. چند روز بعد یعنی در روز یکشنبه 19/07/1394 کلیات طرح «اقدام متناسب و متقابل دولت» به رأی گذاشته شد. موافقان و مخالفان کلیات این طرح دیدگاه‌های خود را به صورت مفصل مطرح کردند و سپس رأی‌گیری انجام شد. نمایندگان کلیات این طرح را با 139 رأی موافق در مقابل 100 رأی مخالف به تصویب رساندند. نمایندگان سپس در روز سه‌شنبه 21/07/1394 جزئیات این طرح را با 161 رأی موافق در مقابل 59 رأی مخالف تصویب کردند. آنچه معروف به تصویب 20 دقیقه‌ای برجام است، در واقع تصویب جزئیات «قانون اقدام متناسب و متقابل دولت» است، نه متن برجام.

 

3. ارزیابی قانون اقدام متناسب و متقابل دولت جمهوری اسلامی ایران.
در نگاه اول شاید به این قانون مجلس از دو جهت بتوان اشکال کرد:

 یکی آن که چرا این قانون در 20 دقیقه تصویب شد و زمان کافی برای آن اختصاص نیافته است؟ باید گفت این 20 دقیقه مربوط به روز تصویب جزئیات این طرح است و پیش از آن، مجلس شورای اسلامی جلسات متعدد و ساعت‌های زیادی را به مقدمات و بسترهای شکل‌گیری و چکش‌کاری این طرح اختصاص داده بود. یعنی مجلس زمان زیادی را برای بررسی دقیق متن برجام، رایزنی‌های متعدد با شورای عالی امنیت ملی، نشست با کارشناسان مختلف و در نهایت، تدوین متن این طرح در کمیسیون امنیت ملی مجلس صرف کرده بود. همچنین فوریت و کلیات این طرح نیز پیش‌تر در مجلس مورد بررسی و تبادل نظر گسترده نمایندگان قرار گرفته و تصویب شده بود.

 اشکال دوم ناظر به محتوای این طرح است. این طرح چه نسبتی با منافع ملی داشت و تا چه حد می‌توانست جلوی آسیب‌های ناشی از ضعف‌های موجود در برجام را بگیرد؟ در پاسخ باید بیان داشت که این قانون به نوبه خود براساس منافع ملی و در راستای صیانت از آن تصویب شد و اشکال اساسی در آن وجود نداشت. حتی در «قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها و صیانت از منافع ملت ایران» که در سال 1399 به تصویب مجلس رسید، در دو مورد به همین قانون ارجاع داده شده است(6). اجرای درست و کامل این قانون می‌توانست جلوی برخی از مشکلات بعدی و سوء استفاده‌های دشمن در زمینه برجام را بگیرد و تا حدودی دستیابی ایران به آنچه وعده داده شده بود را تضمین کند.

 

4. فرایند بررسی قانون اقدام متناسب و متقابل دولت جمهوری اسلامی ایران توسط شورای نگهبان
طبق اصل 91 و 94 قانون اساسی، وظیفه شورای نگهبان بررسی عدم مغایرت مصوبات مجلس با اسلام و قانون اساسی است. شورای نگهبان این وظیفه خود را ناظر به مصوبه مجلس یعنی مصوبه «اقدام متناسب و متقابل دولت جمهوری اسلامی ایران در اجرای برجام» انجام داد و چون آن را مغایر با شرع و قانون اساسی ندانست، تأیید کرد. این شورا اساسا هیچ ورودی به بررسی متن برجام و جزئیات آن نداشته است، چون متن برجام و جزئیات آن هیچگاه در مجلس تصویب نشد تا شورا بخواهد به بررسی عدم مغایرت آن بپردازد. به همین دلیل، این که در سوال بالا گفته شده «اگر برجام مورد تأیید مجموعه حاکمیت نبود، چگونه شورای نگهبان آن را تأیید کرد؟»، ادعای مستندی نیست، چون شورای نگهبان اصلا آن را بررسی نکرده که بخواهد تأیید کند. شورای نگهبان تنها آنچه را که در مجلس به عنوان قانون تصویب شود، می‌تواند تأیید یا رد کند و حال آنکه برجام اصلا در مجلس تصویب نشد. خلاصه آن که شورای نگهبان از لحاظ قانونی نه امکان آن را داشت که برجام را بررسی کند، نه اینکه آن را تأیید یا رد نماید و نه این که خودش بتواند به صورت مستقیم برای جبران ضعف‌ها و ابهامات برجام قانونی را تصویب کند. شورای نگهبان فقط اختیار آن را داشت که قانون «اقدام متناسب و متقابل دولت» را که در مجلس تصویب شده بود، بررسی نماید که پس از بررسی چون آن را منطبق با احکام اسلامی و قانون اساسی دید، تأیید کرد.

 

5. عدم اجرای صحیح اقدام متناسب و متقابل دولت جمهوری اسلامی ایران
آنچه که بیان شد به معنای بی‌عیب و نقص بودن «قانون اقدام متناسب و متقابل دولت» و فرایند تصویب آن نیست ولی باید توجه داشت که مشکلات پیش آمده‌ی بعدی، عمدتا ناشی از عمل نکردن کامل دولت وقت به شروط نُه‌گانه مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) در خصوص توافق هسته‌ای(7) و عدم اجرای درست این قانون توسط دولت بود، نه متن خود قانون. شایان ذکر است مقام معظم رهبری(مد ظله العالی) در نامه خود به رئیس جمهور وقت در زمینه الزامات اجرای برجام جملاتی را می‌فرمایند که به نوعی حاکی از اهتمام ویژه مجلس به بررسی برجام و عدم اهمال‌کاری در این زمینه است. عباراتی همچون «بررسی‌های دقیق و مسئولانه در مجلس شورای اسلامی، کمیسیون ویژه و دیگر کمیسیون‌ها»، یا این جملات که بیان می‌دارند: «پیش از هر چیز لازم می‌دانم از همه‌ی دست‌اندرکاران این فرایند پرچالش... ، مخصوصاً از رئیس و اعضای کمیسیون ویژه‌ی مجلس،... و سرانجام از رئیس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی که با تصویب طرحی محتاطانه، راه درست اجرا را به دولت ارائه کردند... ، قدردانی خود را اعلام دارم». 
در قسمتی دیگر از آن می‌فرمایند: «بندهای نه‌گانه‌ی قانون اخیر مجلس و ملاحظات ده‌گانه ذیل مصوبه شورای عالی امنیت ملی، حاوی نکات مفید و مؤثّر است که باید رعایت شود».(8) همه این عبارات بیانگر آن است که مجلس به صورت قابل قبولی به مسأله برجام پرداخته است. بنابراین مجلس شورای اسلامی را که ابتدا با صرف جلسات کاری متعدد به صورت مفصل متن برجام را بررسی کرد و سپس برای جبران نقاط آسیب پذیر آن «اقدام متناسب و متقابل دولت جمهوری اسلامی ایران» را طراحی و به تصویب رساند، نمی‌توان به مماشات در برابر برجام متهم کرد. قطعا در این میان انتقادهایی به برخی نمایندگان مجلس وارد است، اما این انتقادها به گونه‌ای نیست که بتوان مجلس را متهم به سهل انگاری در برابر قرارداد راهبردی برجام کرد.

 

نتیجه گیری
با توضیحات بالا روشن شد که مجلس شورای اسلامی امکان تصویب یا ردّ اصل برجام یا جزئیات آن را نداشت. در عین حال برای صیانت از منافع ملی با بررسی دقیق و موشکافانه متن برجام و تبیین نقاط ضعف و ابهام آن، در کنار توجه به نقاط قوتش، قانون «اقدام متناسب و متقابل دولت» را ناظر به اجرای صحیح برجام تصویب کرد. شورای نگهبان نیز این قانون را تأیید نمود. نتیجه آن که برجام نه در مجلس به تصویب رسید و نه در شورای نگهبان مورد بررسی و تأیید قرار گرفت.

 

پی‌نوشت‌ها
1. بی‌نا، چه کسانی با بررسی برجام در مجلس مخالفت کردند، سایت مشرق نیوز، 16/06/1394، 464094، mshrgh.ir/464094.
2. خامنه‌ای، سید علی (رهبر انقلاب)، بیانات در دیدار رئیس و اعضاى مجلس خبرگان رهبرى، پایگاه اطلاع‌رسانی مقام معظم رهبری، ۱۳۹۴/۰۶/۱۲، https://khl.ink/f/30653.
3. بی‌نا، گزارش کمیسیون ویژه برجام قرائت شد/متن کامل، خبرگزاری ایرنا، 12/07/1394، 81784084، irna.ir/xjc9wX.
4. بی‌نا، قانون اقدام متناسب و متقابل دولت جمهوری اسلامی ایران در اجرای برجام، سایت مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی، 21/07/1394، https://rc.majlis.ir/fa/law/show/939345.
5. بی‌نا، گزارش کمیسیون ویژه برجام قرائت شد/متن کامل، خبرگزاری ایرنا، 12/07/1394، 81784084، irna.ir/xjc9wX.
6. بی‌نا، قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها و صیانت از منافع ملت ایران ، سایت مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی، 18/09/1399، https://rc.majlis.ir/fa/law/show/1632857.
7. خامنه‌ای، سید علی (رهبر معظم انقلاب)، نامه رهبر انقلاب به رئیس‌جمهور درباره الزامات اجرای برجام، 29/07/1394، https://khl.ink/f/31168.
8. خامنه‌ای، سید علی (رهبر معظم انقلاب)، نامه رهبر انقلاب به رئیس‌جمهور درباره الزامات اجرای برجام، 29/07/1394، https://khl.ink/f/31168. 
 

عوامل بسیاری در کوتاه شدن عمر تأثیر دارد که بسیاری از آن‏ها ممکن است برای ائمه معصومین علیهم السلام نیز پیش بیاید و لزوما معصوم بودن، موجب اثبات شهادت نیست.
بررسی ارتباط عصمت ائمه معصومین علیهم السلام با لزوم شهادت ایشان

پرسش:
عده‌ای برای اثبات شهادت همه معصومین علیهم‌السلام چنین استدلال می‌کنند که: «آنان به واسطه عصمتشان، لاجرم تغذیه کاملاً صحیح و سبک زندگی بی‌نقصی داشته‌اند. پس لاجرم اعتدال مزاج داشته‌اند و امکان ندارد کسی که اعتدال مزاج دارد، به مرگ طبیعی از دنیا برود؛ خصوصاً در سنینی که معصومین از دنیا رفته‌اند. پس همه آنان با شهادت از دنیا رفته‌اند». آیا این استدلال درست است؟
 

پاسخ:
این‏که ائمه (علیهم‌السلام) به شهادت رسیده‌اند یا به مرگ طبیعی از دنیا رفته‌اند، یک بحث تاریخی است و باید به روش تاریخی به بررسی آن پرداخت و اسناد تاریخی را درباره تک‌تک آنان، جداگانه بررسی کرد. اما استدلالی که در سؤال به آن اشاره شده، مبتنی بر پیش‌فرض‌‏ها و مقدّماتی است که باید صحّت و سقم هر کدام را بررسی کرد.

مقدمات استدلال
این استدلال، دو مقدّمه دارد:
1. «همه معصومین علیهم‌السلام ... تغذیة کاملاً صحیح و سبک زندگی بی‌نقصی داشته‌اند؛ پس لاجرم اعتدال مزاج داشته‌اند».
2. «امکان ندارد کسی که اعتدال مزاج دارد، به مرگ طبیعی از دنیا برود».
هر دو مقدمه این استدلال، محل تأمل است.

بررسی مقدّمه اول
چه ملازمه‌ای هست بین «معصوم بودن» و «تغذیه کاملاً صحیح و سبک زندگیِ بی نقص»؟ فرد معصوم، خطا و اشتباه نمی‌کند؛ ولی مسائلی مانند تغذیه و پوشاک، تا حدّ زیادی تابع شرایط اقتصادی و اجتماعی و حتی فرهنگی جامعه است و فرد، گاهی ناگزیر از کارهایی می‌شود که همیشه بی‌ضرر نیستند. مثلاً رسول خدا (ص) در دوران اقامت در شعب ابوطالب، معصوم بود؛ ولی همانند دیگر مسلمانانی که در شعب بودند، گرسنگی بسیاری تحمّل کرد.(1) گاهی آن حضرت حتی از شدت گرسنگی، سنگ به شکم خود می‌بست.(2) ایشان در دوران پس از هجرت نیز گاهی برای سیرکردن خود، حتی خرمای پَست و نامرغوب نیز به اندازه‌ی کافی نمی‌یافت.(3)
به علاوه، نه‌تنها معصومان، بلکه عموم مؤمنان گاهی ایثار می‌کنند و آنچه خداوند روزی آنان کرده، به نیازمندان می‌بخشند و خود، به گرسنگی سر می‌کنند. نمونه بارز چنین ایثاری در زندگی معصومان، همان ماجرایی است که در آیه اطعام(4) به آن اشاره شده است که اهل‌بیت (علیهم‌السلام) با این‏که روزه بودند، غذای خویش را به مسکین و یتیم و اسیر بخشیدند و خود، با آب افطار کردند.(5) چنین کارهایی، هرچند باعث تقرّب الهی و تقویت بُعد روحی است؛ ولی به بدن ضرر می‌رساند.
آیا این گرسنگی‌های طولانی، سوءتغذیه محسوب نمی‌شود و آیا اثر منفی بر سلامت نداشته است؟ بدون ‌شک سوءتغذیه بوده و اثر منفی بر سلامت داشته؛ ولی منافاتی هم با عصمت پیامبر خدا ‏(صلّی اللّه علیه و آله) نداشته است. یا مثلاً حضرت زهرا (سلام الله علیها) نیز گاهی گرسنگی می‌کشید و در نقلی آمده است که سه روز بر وی گذشت که چیزی (خوراکی) در خانه نداشت و حیا کرد که این مطلب را به همسرش امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) اطلاع دهد؛ زیرا نگران بود که مبادا وی نتواند چیزی تهیه کند.(6) این مشکلات، هم بر جسم خودش اثر منفی داشته و هم بر جسم فرزندانش که دو امام آینده بودند. آیا این‏ها نمی‌تواند باعث کوتاه شدن عمر انسان بشود؟ در حالی که منافاتی هم با عصمت ندارد.
یا مثلا در روایتی از امام باقر (علیه‌السلام) آمده است که من از بازار گوشت و پنیر می‌خرم در حالی که می‌دانم در بازار، از طایفه بربر و سودان هم هستند که مطمئن نیستم همه آن‏ها هنگام ذبح، بسم الله بگویند.(7) «بربر و سودان» ظاهراً طایفه‌هایی بودند که در آن زمان، در بازار مسلمین گوشت می‌فروختند؛ ولی یا مسلمان نبودند یا مسلمان بودند، ولی مثل عشایر ساکن روستاهای دورافتاده، اهل رعایت احکام شرعی و بهداشت نبوده‌اند.
نیز خود ائمه (علیهم‌السلام)، در بحث پاکی و نجسی که مهم‌تر از بهداشت است، اصالت طهارت جاری می‌کردند و نمی‌پرسیدند که فلان گوشت از کجا آمده و چه کسی آن را ذبح کرده و آیا احکام شرعی ذبح را رعایت کرده یا نه.(8) پس با این وجود، احتمال می‌دهیم گوشت و پنیری که امام معصوم مصرف می‌کرده، ذبح شرعی نشده باشد و این درحالی است که رعایت نشدن ذبح شرعی، باعث مُضرّ شدن گوشت هم می‌شود و بر سلامت هم تأثیر منفی دارد. نتیجه این‏که معصوم بودن، دلالت بر این ندارد که تغذیه امام همیشه کامل و بی‌نقص بوده است.

بررسی مقدمه دوم
فرض کنیم تغذیه و سبک زندگی اهل‌بیت، هیچ اشکال و ضرری نداشته است. چطور می‌توان این گزاره را ثابت کرد که: «امکان ندارد کسی که اعتدال مزاج دارد، به مرگ طبیعی (خصوصاً در سنینی که معصومین علیهم‌السلام از دنیا رفته‌اند) از دنیا برود». از کجا معلوم که هر کس اعتدال مزاج داشته باشد، حتماً به مرگ غیرطبیعی از دنیا می‌رود؟ مگر ما همه عوامل مرگ طبیعی و غیرطبیعی را می‌شناسیم؟ مگر ناراحتی‌های روحی (مانند آزار دیدن‌های پیامبر و یا داغ دیدن حضرت زهرا) نمی‌تواند باعث مرگ زودهنگام شود؟ مگر چشم‌زخم(9) و عوامل غیرمادی دیگر، نمی‌توانند باعث جلوافتادن مرگ شوند؟(10) مگر اهل‌بیت (علیهم‌السلام) همانند دیگر انسان‌‏ها مریض نمی‌شدند؟! چه بُعدی دارد که بیماری باعث مرگ شود یا باعث کوتاه شدن عمر طبیعی بشود؟ به علاوه، جسم اهل‌بیت نیز متأثر از جسم پدر و مادرشان بوده و بُعدی ندارد که آثار ژنتیک نیز باعث کوتاه شدن عمر فردی بشود. هیچ یک از این عوامل، منافاتی با عصمت آن بزرگواران ندارد. 
پس با این مقدمات، نمی‌توان شهادت اهل‌بیت را اثبات کرد؛ مگر این‏که شهادت را به معنای وسیعی بگیریم که مثلاً حتی مرگ کسانی را که عمرشان بر اثر گرسنگی یا چشم‌زخم و عوامل محیطی و بیماری و ژنتیک و رنجش روحی و... کوتاه شده، همه را شهادت بنامیم. در این صورت، بسیاری از مؤمنان را باید شهید بدانیم و اختصاصی به معصومان ندارد.

نتیجه گیری
خلاصه این‏که عوامل بسیاری در کوتاه شدن عمر تأثیر دارد که بسیاری از آن‏ها، ممکن است برای معصومان نیز پیش بیاید؛ همان گونه که اهل‌بیت (علیهم‌السلام) نیز گاهی بیمار می‌شدند و خود بیماری هم یکی از عواملی است که می‌تواند باعث کوتاه شدن عمر شود. از این رو، نمی‌توان گفت «معصومان از عوامل کوتاه شدن عمر بر کنار بوده‌اند؛ پس هرگاه عمرشان کوتاه شده، لابد به شهادت از دنیا رفته‌اند و نه به مرگ طبیعی». مگر این‏که شهادت را به معنایی بسیار وسیع در نظر بگیریم که مرگ هر کسی را که عمرش بر اثر عواملی چون سختی و بیماری و گرسنگی و چشم‌زخم کوتاه شده، در بر بگیرد و البته در این صورت، مرگ بسیاری از مؤمنان را باید شهادت بشماریم. نتیجه این‏که: باید با دلایل تاریخی، شهادت ائمه را رد یا اثبات کنیم.

معرفی منبع برای مطالعه بیشتر
برای آگاهی از چگونگی شهادت اهل‌بیت (علیهم‌السلام) و بررسی گزارش‌های تاریخی درباره رحلت هر یک از آنان، ر.ک: مقتل معصومین (علیهم‌السلام)، کاری از پژوهشکده باقرالعلوم (علیه‌السلام).

پی‌نوشتها
1. درباره گرسنگی مسلمانان در شعب، ر.ک: جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، ج1 (سیره رسول خدا)، قم، انتشارات دلیل، چاپ اول، 1380ه.ش، ص360 ـ 361.
2. «وَ کَانَ یُعَصِّبُ الْحَجَرَ عَلَى بَطْنِهِ مِنَ الْجُوع‏». ابن شهرآشوب مازندرانی، محمد، مناقب آل ابی طالب، قم، انتشارات علامه، 1379ق، ج1، ص146. 
3. این‏که این مطلب مربوط به دوران پس از هجرت است، از آن جا روشن می‌شود که ناقل آن، یکی از انصار است. در روایتی از نعمان بن بشیر نقل شده که گفت: «لَقَدْ رَأَیْتُ نَبِیَّکُمْ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَمَا یَجِدُ مِنَ الدَّقَلِ مَا یَمْلَأُ بَطْنَهُ». مقریزی، تقى الدین أحمد بن على، إمتاع الأسماع بما للنبى من الأحوال و الأموال و الحفده و المتاع، تحقیق: محمد عبدالحمید النمیسى، بیروت، دارالکتب العلمیه، ط الأولى، 1420ه.ق/ 1999م، ج2، ص297. 
4. سوره انسان، آیه 8: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیرا».
5. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم، مؤسسه دارالکتاب، 1404ه.ق، ج2، ص398 _ 399. 
6. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، چاپخانه علمیه، 1380ه.ق، ج1، ص171، ح41 به نقل از سیف بن نجم از امام باقر (علیه‌السلام). 
7. «... وَ اللَّهِ إِنِّی لَأَعْتَرِضُ السُّوقَ فَأَشْتَرِی بِهَا اللَّحْمَ وَ السَّمْنَ وَ الْجُبُنَّ وَ اللَّهِ مَا أَظُنُّ کُلَّهُمْ یُسَمُّونَ هَذِهِ الْبَرْبَرَ وَ هَذِهِ السُّودَانَ». حرّ عاملی، وسائل ‏الشیعه، قم، آل البیت، 1409ق، ج25، ص119، ح31380. 
8. حرّ عاملی، وسائل ‏الشیعه، قم، آل البیت، 1409ق، ج25، ص119، ح31383: «عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ کَانَ أَبِی یَبْعَثُ بِالدَّرَاهِمِ إِلَى السُّوقِ فَیَشْتَرِی بِهَا جُبُنّاً وَ یُسَمِّی وَ یَأْکُلُ وَ لَا یَسْأَلُ عَنْهُ».
9. تعبیر «لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصارِهِم» در آیه 51 سوره قلم‏، دلالت بر این دارد که کافران با شنیدن آیات قرآن، می‌خواستند پیامبر را چشم‌زخم بزنند. و این نشان می‌دهد که آن حضرت از آسیب چشم‌زخم در امان نبوده است. 
10. در روایات آمده است بسیاری از مردم، بر اثر چشم‌زخم از دنیا می‌روند. برای نمونه، در روایتی از امام صادق (علیه‌السلام) آمده است: «لَوْ نُبِشَ لَکُمْ عَنِ الْقُبُورِ لَرَأَیْتُمْ أَنَّ أَکْثَرَ مَوْتَاهُمْ بِالْعَیْنِ لِأَنَّ الْعَیْنَ حَقٌّ أَلَا إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صقَالَ الْعَیْنُ حَقٌّ فَمَنْ أَعْجَبَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْ‏ءٌ فَلْیَذْکُرِ اللَّهَ فِی ذَلِکَ فَإِنَّهُ إِذَا ذَکَرَ اللَّهَ لَمْ یَضُرَّهُ». مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، لبنان ـ بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404ه.ق، ج60، ص25، ح20.
 

وظیفه‌ی مهم یک معلم، تعلیم‌وتربیت و زمینه‌سازی برای پرورش و شکوفایی استعدادهای متربی است به‌گونه‌ای که نتیجه آن در شخصیت متربی به‌ویژه در رفتارهای او ظاهر شود.
اخلاق و آداب معلمی

پرسش:
لطفا درباره اخلاق و آداب معلمی، براساس مبانی دینی، توضیح دهید.
 

پاسخ:
برترین و بزرگ‌ترین معلم، خداوند است که از باب مهربانی خویش، وظیفه ی تعلیم را برعهده ی پیامبران قرار داد و این‌گونه مسیر رسیدن انسان به کمال را هموار ساخت. کسی که خلعت معلمی بر تن می‌کند، قدم در مسیر انسان‌سازی برمی‌دارد؛ به همین دلیل باید پیش از تعلیم دیگران، انسانیت را در وجود خود پرورش دهد. وگرنه، تعلیمی که بدون عمل باشد صرفاً تکرار کلماتی است که احتمال عمل به آن کلمات توسط دیگران ناچیز خواهد بود؛ بنابراین اگر کسی قصد دارد، در کسوت معلمی به رسالت خویش در این جهان صحه گذارد، لازم است، عامل و آراسته به آداب و اخلاق معلمی باشد تا علم‌آموزی را برای مخاطبان خویش شیرین گرداند.
خداوند کرامت ویژه‌ای را برای معلمان درنظر گرفته است؛ اما این کرامت صرفا با معلم بودن و آموزش‌دادن حاصل نمی‌گردد؛ بلکه درجه ی کرامت یک معلم، متناسب با تلاشی که در جهت انسان‌سازی خویش و دیگران به کار می‌گیرد، آشکار می‌شود. در نگاه اسلام این کرامت زمانی به معلم تعلق می‌گیرد که قدم در مسیر هدایت انسان‌ها بردارد. رسالت و مسئولیت اصلی معلم فقط آموزش‌دادن نیست؛ بلکه تربیت در رأس وظایف یک معلم قرار دارد.

تجلی اخلاق
وجود یک معلم باید تجلیگاه اخلاق باشد. یک معلم حتی در نگاه‌کردن به دانش‌آموزان و مخاطبان خویش، نگاهش را تقسیم می‌کند تا مبادا کسی را بیشتر و دیگری را کمتر مورد توجه قرار داده باشد. عدالت در نگاه، لبخند و کلام و پرهیز از تبعیض در یاد دادن و توجه نمودن، از مهم‌ترین مؤلفه‌های رفتاری و اخلاقی یک معلم است. خداوند در قرآن به پیامبر می‌فرماید: «فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ؛ پس به (برکت) رحمت الهی با آنان نرم‌خو (و پرمهر) شدی و اگر تندخو و سخت‌دل بودی قطعاً از پیرامون تو پراکنده می‌شدند. پس از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار(ها) با آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن؛ زیرا خداوند توکل‏کنندگان را دوست می‌دارد».(1)

انواع رشد
برخی از معلمین تصور می‌کنند که مهم‌ترین وظیفه ی آنها تعلیم است. به همین دلیل بیشترین وقت خود را به آموزش اختصاص داده و تنها درصدد رشد علمی دانش‌آموزان و دانش‌پژوهان خویش برمی‌آیند. حال‌آنکه، آنچه از رشد علمی بااهمیت‌تر است، رشد اخلاقی دانش‌آموزان است. در ادامه نیز معلم موظف است رشد اجتماعی آنان را بالا برده تا بتوانند به برکت اخلاق و علمی که دریافت کرده‌اند در جامعه نیز اثرگذار باشند.

خودسازی
آنچه که باید قبل از دیگرسازی که مهم‌ترین وظیفه معلم است، موردتوجه معلمان قرار گیرد، افزایش معلومات دینی و خودسازی ا‌ست. یک معلم از نگاه دین، باید خودش را مجهز به معلومات دینی کند و درعین‌حال برنامه‌ای برای تهذیب نفس خویش در نظر گیرد تا از اهداف عالی رسالت خود دور نگردد. مطالعه و داشتن یک سیر مطالعاتی همیشگی و مستمر، می‌تواند معلمان را از حیث نظری و علمی تقویت سازد. عمل نمودن معلمان به آنچه از مطالعه دریافت می‌کنند، عاملی در جهت تقویت خودسازی آنها خواهد بود. نقش معلم همچون نقش نجات‌غریق است. کسی که قرار است دیگران را از غرق‌شدن نجات دهد، خود باید آشنا به مهارت‌های شنا بوده و توانایی لازم برای نجات دیگران را کسب کرده باشد. خودسازی همان مهارتی‌ است که معلمان باید در سایه‌ی آن به نجاتِ غریق‌ها بپردازند. امام علی علیه‌السلام می‌فرمایند: «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ وَ لْیَکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلاَلِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ؛ هر که خود را در مقام پیشوایی مردم قرار دهد باید پیش از تعلیم دیگران، به تعلیم خود بپردازد و پیش از آنکه به زبانش تربیت کند، با رفتار خود تربیت نماید و کسی که آموزگار و مربّی خود باشد بیشتر سزاوار بزرگداشت است تا آن که آموزگار و مربی دیگران است».(2)

نگاه امانت گونه
آنچه بر یک مربی لازم است، نگاه امانت گونه‌ی او به متربیان است. دانش‌آموز، محصل و متربی، مِلک معلم نیست؛ بلکه امانتی از جانب خدا در دستان اوست. اگر معلم چنین نگرشی را در وجود خود تقویت کند و بداند شاگرد هم نعمت است و هم امانت، از انجام هر عمل دور از ادب و اخلاق اجتناب می‌ورزد.

دیگرسازی
حلقه ی مفقوده ی نظام تعلیم‌وتربیت ما، رشد استعدادهای معنوی دانش‌آموزان است. توجه به استعدادهای معنوی فراگیران، کشف و پرورش  استعدادها را می‌توان از دیگر وظایف یک معلم متعهد دانست. در نگاه اسلام دیگرسازی از خودسازی جدا نیست. در حقیقت مرتبه‌ای از خودسازی انسان، همان دیگرسازی است. چرا که با رشد دادن دیگران، روح انسان نیز رشد و تعالی بیشتری را تجربه خواهد کرد.

بایدهای لازم در موضوع تربیت
آنچه وجود یک معلم باید به آن متخلق گردد دایره‌ای وسیع از مؤلفه‌های اعتقادی، رفتاری، گفتاری، شرعی و اخلاقی‌ است.  مصادیق زیر به بخش کوچکی از این وظایف اشاره می‌کند:
1. تقویت دانش وآگاهی
2. تعمیق نگرش و باور
3. به کاربستن باورها در رفتارهای فردی و اجتماعی
4. فراهم نمودن زمینه ی عبودیت برای متربی
5. توجه به تدریجی بودن تربیت
6. برانگیختن احساس کرامت و عزّت نفس شاگردان
7. انعطاف و اعتدال
8. تقویت روحیه‌ی حق‌گرایی (بیدار کردن فطرت الهی)
9. تقویت قدرت تفکر و تشخیص حق از باطل
10. پیشگامی در ادای تکالیف شرعی و تکریم شعایر دینی
11. خودداری از مراء، جدال و ستیزه جویی در کلاس و هنگام درس
12. داشتن سعه ی صدر، مدارا و انتقادپذیری
13. مخاطب شناسی و کشف استعداد شاگردان
14.شکوفا نمودن قوه ی عقلانیت متربیان
15. قدرت ایجاد فضای معنوی و تربیتی در کلاس

نتیجه
وظیفه‌ی مهم یک معلم، تعلیم‌وتربیت یعنی زمینه‌سازی برای پرورش و شکوفایی استعدادهای متربی است به‌گونه‌ای که نتیجه ی آن در شخصیت متربی به‌ویژه در رفتارهای او ظاهر شود. تطابق گفتار و کردار، سخن‌نگفتن بر خلاف باور خویش، پرهیز از فخرفروشی، رعایت انصاف در برخورد با دانش‌آموزان، بسترسازی برای تربیت صحیح، همدردی و همدلی نسبت به شاگردان، جهت‌دهی به شاگردان در گفتار و کردار، بهره‌وری از تشویق و تنبیه مناسب و به جا، تواضع، برخورد کریمانه، تسلط بر خشم، خوب گوش‌دادن، خوب سخن‌گفتن (لحن و آهنگ گفتار)، سخنِ خوب گفتن و... را می‌توان از دیگر وظایف اخلاقی و دینی یک معلم مؤمن و متعهد دانست.

 

معرفی منابع برای مطالعه بیشتر
•    نقش معلم در تربیت دینی، محمد داوودی
•    سیری در تربیت اسلامی، مصطفی دلشاد تهرانی

 

پی‌نوشت‌ها
1. سوره ی آل عمران، آیه ی 159.
2. صبحی صالح، نهج‌البلاغه، قم، مرکز البحوث الاسلامیه، ۱۳۷۴، ص 480، حکمت 73.

ابن شعبه حرانی و کتاب تحف العقول در آثار قدما، نیامده ولی متأخرین آن دو را ستوده‌اند. سند روایات این کتاب نیز ضعیف است اما قوت متن آن، جبران ضعف سند می‌کند.
بررسی اعتبار کتاب شریف «تحف العقول»

پرسش:
آیا کتاب «تحف العقول» معتبر است؟ لطفاً توضیحی در مورد این کتاب بیان می‌کنید؟
 

پاسخ:
مؤلف کتاب تحف العقول، ابو محمد حسن بن علی بن حسین بن شعبه حرانی حلبی، از محدثان شیعه است. برای این‌که جایگاه حقیقی این کتاب مشخص شود، با توجه به ملاک‌های مختلف مانند جایگاه مؤلف، سند و متن مورد بررسی قرار می‌گیرد.

اعتبار و جایگاه کتاب تحف العقول

 الف. جایگاه مؤلف
کتاب تحف العقول توسط ابو محمد حسن بن علی بن حسین بن شعبه حرانی حلبی، از محدثان شیعه تألیف گردیده است. تاریخ دقیق تولد و وفات مؤلف کتاب تحف العقـول مشخص نیست اما ازآنجاکه وی از محمـد بـن همام اسـکافی (متـوفی ۳۳۶ ق) روایات زیادی نقل کرده است باید گفت او در قرن چهارم هجری قمری می‌زیسته است.(1)
در منابع متقدم رجالی مانند رجال نجاشی و فهرست شیخ طوسی از ابن شعبه حرانی و کتاب وی، نام برده نشده است، اما شیخ حُرّ عاملی از عالمان قرن یازده هجری قمری در کتاب امل الآمال درباره ابن شعبه می‌نویسد: «الشیخ أبو محمد الحسن بن علی بن شعبه فاضل محدّث جلیل؛ ابو محمد، حسن بن علـی بن شعبه، دانشمندی با فضل و حدیث‌شناسی بزرگ است.»(2) ایشان همچنین کتاب تحف العقول را از کتاب‌های مشهور شیعه شمرده است.(3)
علامه مجلسی هم درباره ابن شعبه و کتاب تحف العقول می‌گوید: «نظم و ترتیب آن، دلالت بر بلندی مرتبه مؤلّفش می‌کند.»(4) از عالمان معاصر نیز آیت‌الله شیخ محمد فاضـل لنکرانی ابن شعبه حرانی را از محدثان جلیل‌القدر شیعه دانسته و کتاب وی را از کتب حدیثی معتبر و کم‌نظیر در تاریخ معرفی نمود.(5)

ب. اعتبار سندی
سند، ازجمله معیارهای سنجش اعتبار روایات یک کتاب است. هرچه اعتبار سندی احادیث یک کتاب بیشتر باشد، ارزش آن روایات بیشتر می‌گردد. روایات کتاب تحف العقول سند ندارد ازاین‌رو در مورد اعتبار آن‌ها، بین علما اختلاف شده است. برخی عالمان مانند امام خمینی ره(6) و آیت‌الله خـویی(7)، روایات تحف العقول را به دلیل نداشتن سند، ضعیف دانسته‌اند.
اما عده‌ای دیگر از عالمان، به احادیث این کتاب اعتماد کرده‌اند. به‌عنوان نمونه شیخ مرتضی انصاری در اول کتاب مکاسب خود، حدیث طولانی درباره کسب‌وکار از کتاب تحف العقول نقل نموده و بسیاری از احکام معاملات را از آن استنباط کرده است.(8) علامه مجلسی درباره این کتاب می‌نویسد: «اکثـر مطالـب آن، در مـواعظ و اصول ثابت‌شده‌ای است که در آن‌ها نیازی به ذکر سند نیست.»(9)
آیت‌الله جوادی آملی ازجمله عالمانی است که جایگاه سند را در اعتبار حدیث، چندان مهم نمی‌داند. ایشان معتقد است از هر راهی که اطمینان به صدور روایت از امام معصوم علیه‌السلام حاصل شود، کفایت می‌کند؛ خواه به عدالت راوی باشد یا وثاقت وی؛ به علو متن باشد یا عمل کردن فقها به آن یا هر راه دیگری. به‌عنوان نمونه، ایشان درباره زیارت جامعه کبیره گفته‌اند: «متن زیارت به‌گونه‌ای است که هر منصفی صدور این معارف را از غیر معصوم محال عادی می‌داند؛ افزون بر آن‌که خطوط کلی آن را با خطوط کلی معارف قرآن، هماهنگ می‌بیند و این چیزی است که ما را از بحث سندی آن بی‌نیاز می‌کند.»(10)

ج. اعتبار متن و محتوا
یکی دیگر از ملاک‌های بررسی اعتبار حدیث، متن و محتوای روایت است. عدم مخالفت متن حدیث با قرآن کریم، احادیث و سنت قطعی معصومان علیهم‌السلام، مقتضیات عقلی، واقعیات تاریخی و قطعیات علمی، بر اعتبار آن می‌افزاید. بیشتر روایت تحف العقول با این ملاک‌ها هم‌خوانی دارند. از سوی دیگر، روایاتی که علائم جعل در آن باشد، در این کتاب یافت نشد؛ بنابراین، مهم‌ترین ملاک اعتبار احادیث کتاب تحف العقول، قوت متن و محتوا و کمی آسیب‌های آن است.

د. عمل مشهور
یکی دیگر از معیارهایی که می‌توان به‌واسطه آن بر اعتبار کتاب تحف العقول افزود، عمل مشهور عالمان شیعه به این کتاب است. آیت‌الله بروجردی معتقـد است: «اگر روایتی صحیح السند نباشد، ولی مشهور به آن عمل کرده باشند، ما باید به آن روایت عمل کنیم.»(11) کتاب تحف العقول، در طول تاریخ مورد عمل عالمان بوده است.

 نتیجه گیری
با توجه به مطالبی که گفته شد، این نتیجه حاصل می‌شود که شخصیت ابن شعبه حرانی و کتاب تحف العقول در آثار قدما، شناخته‌شده نیست، ولی علمای متأخر و معاصر شخصیت و کتاب او را ستوده‌اند، اما این برای شناخت جایگاه مؤلف، کافی نیست. ازنظر سند نیز روایات این کتاب، ضعیف است اما قوت متن و محتوای احادیث این کتاب، جبران ضعف سند می‌کند. در جمع‌بندی می‌توان گفت احادیثی که از این کتاب در مصادر دیگر وجود داشته و همچنین با مؤیدات متنی مانند قرآن و سنت قطعیه تعارض نداشته باشند، قابل پذیرش است.

پی‌نوشت ها
1. ر.ک: امین، سید محسن، اعیان الشیعه، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، 1406 ق، ج 5، ص 185.
2. حر عاملی، محمد بن حسن، أمل الامل، تحقیق: سید احمد حسینی، بغداد، مکتبه اندلس، بی‌تا، ج 2، ص 74.
3. حر عاملی، محمد بن حسن، أمل الامل، تحقیق: سید احمد حسینی، بغداد، مکتبه اندلس، بی‌تا، ج 2، ص 74.
4. مجلسی، محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، وفاء، 1404 ق، ج 1، ص 29.
5. شرح تفصیل الشریعه فی شرح تحریر الوسیله - المکاسب المحرمه، مرکز فقهی ائمه الاطهار علیهم‌السلام، 1368، ص 13-14.
6. خمینی، روح اللّه، کتاب الطهاره، قم: چاپخانه حکمت، چاپ اول، 1376 ق، ج 3، ص 57.
7. التنقیح فی شرح العروه الوثقی، خویی، ابوالقاسم، قم، لطفی، 1407 ق، ج 3، ص 319.
8. شیخ انصاری، مرتضی، کتاب المکاسب، مجمع الفکر الاسلامی، ج 2، ص 43.
9. مجلسی، محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، وفاء، 1404 ق، ج 1، ص 29.
10. ادب فنای مقربان، عبدالله جوادی آملی، قم: إسراء، 1381 ش، ج 1، ص 87.
11. مبانی و سبک استنباط آیت‌الله بروجـردی در اسـتنباط احکـام، مصاحبه آیت‌الله منتظری، مجله حوزه، فروردین و اردیبهشت 1370، ش 43 و 44.
 

سوگندهای خداوند در قرآن، نشانه عظمت مطلبی است که قصد بیان آن را دارد و آن، هم شامل چیزی است که به آن، قسم خورده شده است و هم چیزی که برای آن، قسم ذکر شده است.
تحلیل سوگندهای خداوند در قرآن

پرسش:
قرآن چرا به چیزهای مبهم قسم می‌خورد؟ در استدلال صحیح، از موارد قطعی‌تر و روشن‌تر به موارد غیرقطعی و مبهم پی می‌برند؛ ولی قرآن برای چیزهای روشن به چیزهای مبهم سوگند یاد می‌کند. مثلاً «والسماء و الطارق» یا «والفجر ولیال عشر والشفع و الوتر... » در اینجا معنا و مفهوم «طارق»، «لیال عشر» و «الشفع و الوتر» روشن نیست و بسیار مبهم است. چرا باید به چیزهای مبهم قسم خورد؟ آیا اثرگذاریِ لازم را دارد؟ و یا در ابتدای سوره مرسلات، علاوه بر این¬که صافات و زاجرات و... مشخص نیست که چه هستند، بعد از چندین سوگند، به فرشتگان سوگند می‌خورد و سپس میگوید: «إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَوَاقِعٌ». آیا برای مخاطب ناباور این منطقی است؟ سوگند به چیزهایی که وجودشان ثابت نشده، چگونه می‌تواند لوازم مابعدش را برای مخاطب ثابت کند؟

 

پاسخ:
سوگند، ایجاد برابری و همانندی میان مُقْسَمٌ‌به (چیزی که به آن قسم خورده شده) و مُقْسَمٌ‌له (چیزی که به‌خاطر آن قسم خورده شده) است. قسم‌خورنده به اموری که در نظرش مقدّس یا مهم هستند، نه امور بی‌ارزش و کم‌اهمیت، قسم می‌خورد تا مخاطبش باور کند. از نظر او مقسم‌له نیز همانند مقسم‌به اهمیت دارد. در قرآن 93 قسم در حدود 40 سوره قرآن ذکر شده و این سوگندها بسیار متنوّع هستند. خداوند به خودش، قرآن، پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، روز قیامت، جان و روح انسان، فرشتگان، خورشید، ماه، شب و روز، شفق، صبحگاهان، سرزمین مقدّس مکّه و اسب‌هایی که نفس‌زنان حرکت می‌کنند، سوگند یاد کرده است. حتّى در قرآن شاهد سوگند به موادّی خوراکی همچون انجیر و زیتون نیز هستیم. فلسفه سوگندهای خداوند، یکی بیان اهمیّت اموری است که برای آن‌ها سوگند خورده (مقسم‌له) و دیگری بیان اهمیّت موجوداتی است که به آن‌ها سوگند یادکرده است.(مقسم‌به)(1)

قرآن و سوگند خوردن به امور مبهم!
خداوند در قرآن به اموری همچون «سماء»، «طارق»، «فجر»، «لیال عشر»، «شفع»، «وتر»، «صافات»، «زاجرات» و «تالیات» قسم خورده است. این آیات را در ادامه بررسی می‌کنیم تا ببینیم آیا واقعاً این امور مبهم هستند: «سوگند به آسمان و طارق؛ و تو چه می‌دانی طارق چیست؟ طارق همان ستاره درخشانی است که پرده ظلمت را می‌شکافد. هیچ‌کس نیست مگر این که بر او نگهبانی است.»(2) در این آیه خداوند به آسمان و سپس «طارق» قسم خورده. معنای آسمان کاملاً مشخص است و اصلاً مبهم نیست. «طارق» هرچند مبهم است؛ اما عامدانه و برای جلب توجه مخاطب به‌صورت مبهم آمده و چون در آیات بعدی معنای «طارق» توضیح داده شده و این ابهام نه‌تنها خللی در فهم مخاطب ایجاد نمی‌کند، بلکه سبب جذب بیشتر او می‌شود.
«سوگند به سپیده‌دم و به شب‌های ده‌گانه و به زوج و فرد و به شب هنگامی‌که می‌گذرد. آیا در آنچه گفته شد، سوگندی برای خردمند هست؟»(3) «فجر» به معنای سپیده‌دم است و معنای آن کاملاً آشکار است. شب‌های ده‌گانه و همچنین زوج و فرد نیز هم از جهت معنا روشن هستند و هم از جهت مصداق. مراد از شب‌های ده‌گانه دهه اول ماه ذی‌الحجه(4) و منظور از شفع یا زوج، روز دهم ذی‌الحجه یعنی عید قربان و مراد از وتر یا فرد، روز نهم ذی‌الحجه یعنی روز عرفه است؛ چراکه عدد ده، زوج و عدد نه، فرد است.(5)
«سوگند به صف‌بستگان که صف بسته‌اند و به بازدارندگان که (انسان را از گناهان) به‌شدت بازمی‌دارند و به تلاوت‌کنندگان وحی که بی‌تردید معبود شما یگانه است.»(6) منظور از «صافات»، «زاجرات» و «تالیات»، فرشتگان هستند که مأمور رساندن وحی به پیامبران علیهم‌السلام بوده‌اند. برای نمونه، فرشتگان، صف‌کشان پشت سر جبرئیل امین علیه‌السلام، به‌طرف زمین آمده و پس از زجر و راندن شیاطین که قصد اخلال در ابلاغ وحی را داشتند، قرآن را بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله تلاوت می‌کردند.(7)
همان‌طورکه مشخص است اموری که خداوند به آن‌ها سوگند خورده یا اصلاً مبهم نیستند، یا اگر مبهم هستند ناشی از فاصله گرفتن ما از فضای نزول آیات و همچنین کمی اطلاعات ما درباره قرآن است؛ ازاین‌رو با مراجعه به تفاسیر خیلی زود این ابهام برطرف می‌شود.

چرایی سوگند خوردن قران به اموری که وجودشان ثابت نشده است:
سوره مرسلات با چندین قسم شروع شده است: «سوگند به آن فرشتگانی که پی‌درپی فرستاده می‌شوند، و سوگند به آن فرشتگانی که (برای آوردن وحی در سرعت حرکت) چون تندبادند، و سوگند به آن فرشتگانی که گشاینده صحیفه‌های وحی هستند، و سوگند به آن فرشتگانی که جداکننده حق از باطلند و سوگند به آن فرشتگانی‌که القاکننده آیات آسمانی به پیامبران(هستند،) تا حجت (باشد برای اهل ایمان) و بیم و هشدار باشد (برای کافران) (به همه این حقایق سوگند) که آنچه (به‌عنوان روز قیامت) وعده داده می‌شوید، بی‌تردید واقع‌شدنی است.»(8)
خداوند در این آیات در مقام اثبات قیامت برای مشرکان به فرشتگان سوگند خورده است؛ اما نکته مهم این است که مشرکان قریش، نه‌تنها به فرشتگان باور داشتند، بلکه آن‌ها را بسیار مقدس می‌دانستند، برترین معبودها پس از خداوند به شمار آورده و آنان را به‌عنوان فرزندان خدا می‌پرستیدند. فرشته‌پرستی در میان عرب جاهلی از اهمیت زیادی برخوردار بود. حتی آن‌ها به اشتباه اعتقاد داشتند که فرشتگان در مسائل مهم خلق و تدبیر جهان نیز نقش دارند؛(9) اما این آیات حتی برای کسی‌که اعتقادی به فرشتگان ندارد نیز مفید است و لغو نیست؛ زیرا همان‌طورکه گذشت، سوگندخورنده با قسم می‌خواهد بگوید مقسمٌ‌له در نزد من همانند مقسمٌ‌به ارزشمند است و در این هدف فرقی ندارد که مخاطب نیز همانند سوگندخورنده همین عقیده را دارد یا ندارد. برای نمونه وقتی مسلمانی در نزد غیرمسلمانی مثلاً به قرآن قسم می‌خورد، آن غیر‌مسلمان هرچند اعتقادی به قرآن ندارد؛ اما چون از اهمیت قرآن در نزد مسلمانان اطلاع دارد و می‌داند آنان بدون دلیل و به‌دروغ به قرآن قسم نمی‌خورند، این قسم در حق او نیز تأثیر دارد و درنتیجه، مدعای مسلمان را باور می‌کند.

نتیجه گیری:
خداوند در قرآن به امور مختلفی سوگند خورده است. بررسی این امور نشان می‌دهد که یا اصلاً مبهم نیستند و منظور از آنان کاملاً واضح و آشکار است؛ یا اگر امروزه ابهامی وجود دارد، این ابهام ناشی از دوری از فضای نزول آیات قرآن و کم‌اطلاعی ما می‌باشد؛ وگرنه برای مخاطبان اولیه قرآن اصلاً مبهم نبوده‌اند.
گاهی نیز خداوند عامدانه و در مقام جلب بیشتر توجه مخاطبان قرآن، به امور مبهم سوگند خورده؛ اما بلافاصله در آیه بعدی آن ابهام را برطرف کرده است.
خداوند در سوره مرسلات و در مقام اثبات وقوع قیامت برای مشرکان، چندین بار به فرشتگان سوگند خورده است. اولاً مشرکان نه‌تنها به وجود فرشتگان باور داشتند، بلکه آنان را به‌عنوان فرزندان خدا می‌پرستیدند؛ ثانیاً حتی اگر فردی به فرشتگان معتقد نباشد، باز سوگند قرآن به فرشتگان برای او لغو و بیهوده نخواهد بود؛ چون هدف از سوگند این است که مخاطب قانع شود و او نیز وقتی می‌بیند متکلم به اموری که آن‌ها را قبول دارد، سوگند می‌خورد، هرچند خودش به آن امور معتقد نیست، تحت تأثیر قرار می‌گیرد و مدعای متکلم را بهتر و بیشتر باور می‌کند.

پی‌نوشت‌ها
1. مکارم شیرازی، ناصر و ابوالقاسم علیان‌نژادی، سوگندهای پربار قرآن، قم، انتشارات مدرسه امام علی‌بن‌ابی‌طالب علیهماالسلام، چاپ دوم، 1386ش، ص49-51.
2. سوره طارق، آیه‌های1-4: ﴿وَ اَلسَّمٰاءِ وَ اَلطّٰارِقِ * وَ اَلسَّمٰاءِ وَ اَلطّٰارِقِ * وَ مٰا أَدْرٰاکَ مَا اَلطّٰارِقُ * اَلنَّجْمُ اَلثّٰاقِبُ * إِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمّٰا عَلَیْهٰا حٰافِظٌ﴾.
3. سوره فجر، آیه‌های1-5: ﴿وَ اَلْفَجْرِ * وَ لَیٰالٍ عَشْرٍ * وَ اَلشَّفْعِ وَ اَلْوَتْرِ * وَ اَللَّیْلِ إِذٰا یَسْرِ * هَلْ فِی ذٰلِکَ قَسَمٌ لِذِی حِجْرٍ﴾.
4. مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، چاپ اول، 1423ق، ج‏4، ص687؛ قمى، على بن ابراهیم‏، تفسیر القمی، قم، دارالکتاب‏، چاپ سوم، 1363ش، ج‏2، ص419.
5. فراء، یحیى بن زیاد، معانى القرآن، قاهره، الهیئه المصریه العامه للکتاب‏، چاپ دوم، 1980م، ج‏3، ص259؛ صنعانى، عبدالرزاق بن همام‏، تفسیر القرآن العزیز المسمى تفسیر عبدالرزاق، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، 1411ق، ج‏2، ص300.
6. سوره صافات، آیه‌های1-4: ﴿وَ اَلصَّافّٰاتِ صَفًّا * فَالزّٰاجِرٰاتِ زَجْراً * فَالتّٰالِیٰاتِ ذِکْراً * إِنَّ إِلٰهَکُمْ لَوٰاحِدٌ﴾.
7. طباطبایى، سید محمدحسین‏، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات‏، چاپ دوم، 1390ق، ج‏17، ص120.
8. سوره مرسلات، آیه‌های1-7: ﴿وَ اَلْمُرْسَلاٰتِ عُرْفاً * فَالْعٰاصِفٰاتِ عَصْفاً * وَ اَلنّٰاشِرٰاتِ نَشْراً * فَالْفٰارِقٰاتِ فَرْقاً * فَالْمُلْقِیٰاتِ ذِکْراً * عُذْراً أَوْ نُذْراً * إِنَّمٰا تُوعَدُونَ لَوٰاقِعٌ﴾.
9. رفیعی، محمدطاهر، مقاله «فرشته‌پرستی عرب‌های جاهلی»، مجله ماه‌نامه معرفت، سال نوزدهم، شماره 9 (پیاپی 156)، آذر 1389ش، ص119.

معصومین علیهم السلام از معجزه و کرامت، فقط برای اتمام حجت و گره‌گشایی از مشکلات مردم، متناسب با مصالح آنها و اقتضائات علت و معلولی دنیا، استفاده می‌کردند.
کارکرد معجزه و کرامت در زندگی معصومین (علیهم السلام)

پرسش:
وقتی به زندگی امامان نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم آنها برای رفع نیازهای دنیوی شخصی یا خانوادگی یا اجتماعی خویش، اصلا از معجزه استفاده نکرده‌اند و حتی برای هدایت جامعه و رفع مشکلات اجتماعی نیز از معجزه بهره نبرده‌اند؛ به همین دلیل، هم خودشان خیلی آسیب دیدند و هم به نهضت آنها آسیب‌های زیادی وارد شد. در این صورت، چطور انتظار دارید که برای رفع مشکلات دنیوی و شخصی ما که گاهی خیلی مهم هم نیست (مثلا آشنا شدن با همسر مناسب یا رسیدن به شغل خوب یا رفع اختلاف با دیگران) آنها ورود کنند و معجزه کنند؟! آیا اصلا این انتظار درست است یا نه؟
 

پاسخ:
در نظام احسن، جهان بر اساس علت و معلول و اسباب و مسبّبات، آفریده و تدبیر می‌شود. توسل نیز به معنای استفاده از اسباب مناسب برای رسیدن به خواسته‌های مادی و معنوی است؛ به این شکل که چیزی یا کسی را در پیشگاه خداوند واسطه قرار می‌دهیم تا او وسیله تقرب ما به خدا گردد و حاجات مادی و معنوی ما برآورده شود. توسل معنای عامی دارد و در قرآن و روایات، مصادیق متعددی برای آن ذکر شده است. مهم‌ترین و بارزترین مصداق آن، توسل به اولیای الهی مثل پیامبر و امام است که به سبب فایده و آثاری که دارد، مورد تأکید و تشویق قرار گرفته است.(1)
 با عنایت به این مقدمه، در ادامه در قالب نکاتی، به سوال اصلی می‌پردازیم.

نکته اول
کارکرد اصلی انجام کارهای خارق العاده، شناساندن اولیای الهی به مردم است. مردم از این طریق، پیامبر یا امام راستین را تشخیص می‌دادند و از سردرگمی و حیرت خارج می‌شدند. حال، اگر این شناخت از طریق دیگری، مثل تایید امام یا پیامبر سابق، حاصل می‌شد و حجت بر مردم تمام می‌شد، دیگر نیازی به آوردن معجزه و کرامت نبود. همچنین، اگر آوردن معجزه بی‌فایده بود و مردم باوجود معجزات، باز هم همراهی نمی‌کردند، مجددا معجزه و کرامتی عرضه نمی‌شد. ازاین‌رو، پیامبران و امامان، برخی از درخواست‌های مردم مبنی بر آوردن معجزه و کرامت را اجابت نمی‌کردند.(2) بر این اساس، یکی دیگر از علت‌های نادر بودن کارهای خارق العاده به منظور اتمام حجت بود و به صورت حداقلی انجام می‌گرفت.(3)

نکته دوم
از سوی دیگر، امامان، رهبر و الگوی مردم هستند؛ بنابراین باید طوری زندگی کنند که بشود آنها را سرمشق قرار داد. اگر بنا بود پیامبر یا امام، مشکلات خود را به وسیله اعجاز و علم غیب حل کند، دیگر چگونه می‌توانست سرمشق زندگی مردم عادی باشد و آنان را به صبر و بردباری و جهاد و... فراخواند؟! کسی که مسلح به سلاحی (کرامت) است که دیگران ندارند و همیشه از آن سلاح برای پیروزی خود استفاده می‌کند، نمی‌تواند الگوی مناسبی برای مردم باشد. ازاین‌رو، امام برای آن که بتواند به شکل عملی به تبلیغ و دعوت بپردازد و باعث رشد انسان‌ها شود، چندان از علم غیب و کرامت بهره نمی‌گرفت.(4)

نکته سوم
درست است که امام از امور خارق العاده برای رفع حاجات دنیوی خودش استفاده نمی‌کرد؛ اما از جانب خداوند اذن دارد که متناسب با مصالح مردم و اقتضائات دنیا، برخی از خواسته‌ها را برآورده سازد. این اذن الهی، فوائد و آثار تربیتی زیادی به دنبال دارد و ذیل هدایتگری و حکمت خدا قرار می‌گیرد. خداوند از این طریق، یعنی از طریق تشویق مردم به توسل به امام، آنها را به جایگاه والای امام متذکر می‌سازد و میان امام و مردم رابطه قلبی عمیق ایجاد می‌کند.(5) روشن است که توجه به امام و ایجاد رابطه دلی با او، نقش بسزائی در یادگیری از امام و الگو قرار دادنش در زندگی دارد. این توسل، همچون قبله‌نما است و مانع از گم شدن انسان در فراز و نشیب زندگی می‌شود.

نتیجه گیری
خداوند به پیامبران و امامان قدرت‌هایی را عطا کرده و از آنها وظایفی را انتظار دارد. این قدرت‌ها، مثل کرامت و معجزه، با آنکه به آنها این امکان را می‌دهد که در همه امور تکوینی عالم دخالت کنند؛ اما از آن، تنها در چارچوب اذن و رضایت خدا بهره می‌گیرند. ازاین‌رو، از آن فقط برای اتمام حجت و گره‌گشایی از مشکلات مردم، متناسب با مصالح آنها و اقتضائات دنیا، استفاده می‌کنند و از آن برای غلبه بر مخالفان و نابودی آنها یا برای حل مشکلات دنیوی خودشان استفاده نمی‌کنند.

 

پی‌نوشت‌ها
1. برای مطالعه بیشتر، ر.ک: داودی، سعید، توسل: توحید یا شرک، قم، انتشارات امام علی بن ابی طالب علیه‌السلام، 1389ش؛ همچنین، ر.ک: سجانی، جعفر، منشور جاوید، قم، موسسه امام صادق علیه‌السلام، 1378ش، ج10، ص178-179 و 184-185؛ نیرومند، رضا و سید محمد مرتضوی، بازشناسی مرز تفویض از ولایت تکوینی در اندیشه شیعه، مجله مطالعات اسلامی، 1390ش، شماره2، ص165-188.
2. سبحانی، جعفر، الهیات و معارف اسلامی، تنظیم: رضا استادی، قم، موسسه امام صادق علیه‌السلام، 1378ش، ص214-216.
3. به عنوان نمونه اثبات امامت امام سجاد علیه‌السلام در برابر عموی خود محمد حنفیه با شهادت دادن حجرالاسود.(طبرسی، احمد بن علی، احتجاج، ترجمه بهراد جعفری، تهران، انتشارات اسلامیه‏، چ1، 1381ش، ج‏2، ص140-142)
4. سبحانی، جعفر، آگاهی سوم یا علم غیب، قم، مؤسسه امام صادق علیه‌السلام، 1386ش، ص255-270.
5. به عنوان نمونه: «عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنِ ابْنِ ابی‌عُمَیْرٍ عَنْ مُعَاوِیَهَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ لِی ابوعَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) ابْتِدَاءً مِنْهُ یَا مُعَاوِیَهُ اَ مَا عَلِمْتَ اَنَّ رَجُلًا اَتَی اَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السّلام) فَشَکَا الْاِبْطَاءَ عَلَیْهِ فِی الْجَوَابِ فِی دُعَائِهِ فَقَالَ لَهُ اَیْنَ اَنْتَ عَنِ الدُّعَاءِ السَّرِیعِ الْاِجَابَهِ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ مَا هُوَ... وَ اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِمُحَمَّدٍ وَ اَهْلِ بَیْتِهِ اَسْاَلُکَ بِکَ وَ بِهِمْ اَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَفْعَلَ بِی کَذَا وَ کَذَا.» (کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، ناشر اسلامیه‌، ط 2، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۵۸۲)
 

هر مجموعه ای دارای نقاط قوت و ضعف است. راهکار منطقی و معقول، پیدا کردن نقاط ضعف و تلاش برای برطرف کردن آن ها است تا بتواند مسیری رو به رشد را بپیماید.
حزب الله لبنان و حفظ توانمندی

پرسش:
چه آسیب‌هایی، ساختار فکری و سازمانی حزب‌الله لبنان را تهدید می‌کند و راه‌حل مقابله با آن چیست؟
 

پاسخ:

آسیب‌شناسی(1) یکی از ضروری‌ترین لوازم حفظ و ارتقای امور است. حزب‌الله لبنان(2) یکی از مهم‌ترین گروه‌های تأثیرگذار در مبارزه با نظام جعلی و متجاوز اسرائیلی و سد محکمی بر سر راه‌ نقشه‌های منطقه‌ای آنان در کشور لبنان و منطقه خاورمیانه است که طبیعتاً به دلیل این اثربخشی کم‌نظیر، آماج آسیب‌های متعدد داخلی و خارجی است. این آسیب‌ها چیست و چه تأثیر مخرب فکری و سازمانی بر این گروه سیاسی- نظامی می‌تواند داشته باشد؟

با توجه به شرایط داخلی و خارجی، آسیب‌هایی در جهت تخریب نظام فکری و ساختاری گروه حزب‌الله قابل‌تصور است که مهم‌ترین آن‌ها با بیان راه‌کارهای مقابله با آن مختصراً بیان خواهد شد.

 

آسیب‌های احتمالی حزب‌الله و راهکارهای مقابله با آن

1. نفوذ امنیتی و اطلاعاتی

 یکی از چالش‌های اساسی و مخرب حزب‌الله لبنان، مسئله نفوذ بوده است. سرویس‌های متعدد و قدرتمند امنیتی بین‌المللی با هدف نیستی حزب‌الله علیه این سازمان مقاومت، فعالیتی بدون حدومرز دارند. در رأس این سرویس‌ها، سازمان مخوف و قدرتمند موساد قرار دارد که با تمام توان در پی منهدم کردن سازمان حزب‌الله است. یکی از مهم‌ترین راه‌کارهای موساد، جاسوسی و نفوذ و فربه کردن بانک اطلاعاتی خود در جهت اجرای قوی‌تر و کم‌هزینه‌تر عملیات مخرب رژیم اسرائیل است. ترورهای متعدد سران و مهره‌های مؤثر حزب‌الله(3) با اشراف اطلاعاتی وسیع و دقیق موساد که اوج آن در ترور صدها رزمنده حزب‌الله با پیجرهای شخصی آنان و ترور دبیر کل حزب‌الله هویدا شد، بیانگر بانک اطلاعاتی و خبری قوی نیروهای موساد از حزب‌الله است. تحلیل‌گران متعددی پروسه نفوذ موساد در حزب‌الله و راهکار مقابله با آن را بیان کرده‌اند.

ازجمله نتایج این تحقیقات، گسترده شدن جبهه حزب‌الله خصوصاً بعد از نبرد با داعش در سوریه و آشکارتر شدن نیروها و افزایش عملیات این سازمان، همکاری با سرویس‌های جاسوسی فاسد مانند سرویس اطلاعاتی سوریه، بی‌احتیاطی در افشای اطلاعات ساده مانند آگهی ترحیم شهدای حزب‌الله، مزیت‌های فنی و به خدمت گرفتن فنّاوری روز دنیا مانند ماهواره‌های جاسوسی، پهبادهای پیشرفته، هوش مصنوعی و تحلیل قوی داده‌های ساده اطلاعاتی توسط آن، هک کردن تجهیزات الکترونیکی، به‌کارگیری جاسوس‌های زبده و تربیت نیروهای نفوذی برای درازمدت و...است.(4) اما ارتش اسرائیل، به‌شدت محتاج اطلاعات است و خلأ اطلاعاتی، بحران جدی برای این رژیم ایجاد خواهد کرد. طبیعتاً بخش بزرگی از حفره‌های امنیتی با شناخت، پر شده و خواهد شد و هر ضربه امنیتی، درسی بزرگ برای آینده یک سازمان است.

حزب‌الله طبیعتاً به کمک نیروهای امنیتی خود و متحدان خود، راه‌های مهمی برای حل این مسائل پیدا خواهد کرد؛ اما این مهم را نباید ازنظر دور داشت که توان مالی و میزان دسترسی به فنّاوری حزب‌الله با دشمن متجاوز خود که مورد حمایت ابرقدرت‌ها است، قابل‌مقایسه نیست. اگرچه حزب‌الله تا امروز ثابت کرده است که در اشراف اطلاعاتی و ضربه امنیتی به اسرائیل، ابداً دست‌بسته نیست.

 

2. بحران سرمایه انسانی

 علاوه بر دبیر کل مقتدر حزب‌الله و جانشین وی، صدها نفر از زبده‌ترین و بهترین فرماندهان و رهبران حزب‌الله، به‌واسطه ترور و درگیری به شهادت رسیده‌اند. نیروهایی با این تجربه و مهارت، به‌سادگی جایگزین نمی‌شوند؛ اما حزب‌الله همیشه برای چنین شرایطی آماده بوده است و تعداد زیادی از نیروهای خود را به‌صورت ناشناس به‌عنوان نیروهای جایگزین تربیت کرده است و شاهد آن نیز ادامه پرقوت عملیات حزب‌الله در جنوب لبنان و فلج کردن پیشروی نیروهای اسرائیلی است. درواقع اگر این تدبیر، قبلاً طراحی و سپس اجرا نشده بود، سازمان حزب‌الله با این حجم از قتل‌عام سرداران آن، به‌طورکلی فروپاشیده بود.(5) به نحوی راهکار قدرتمند حزب‌الله ترجیح ساختار به کارگزار و عامل شکست طرح‌های تروریستی بوده است.(6)

 

3. بحران منابع مالی و تسلیحاتی

 طبیعتاً تحمل بار اقتصادی و تسلیحاتی چنین جنگ گسترده‌ای موجب تحلیل جدی نیروی حزب‌الله خواهد بود. کمک‌های مردمی بین‌المللی و دولت‌های حامی مقاومت، طبیعتاً نتایج این بار مالی و لجستیکی را قابل‌تحمل‌تر خواهد ساخت. مهم‌ترین نقطه قوت حزب‌الله لبنان، نیروی ایمان اعضای این گروه قدرتمند است. به نظر می‌رسد، اگر حزب‌الله لبنان بتواند، نیروی ایمان خود را مانند گذشته حفظ و تقویت کند، آسیب‌پذیری آن، مخصوصاً در بخش منابع مالی و تسلیحاتی تأثیر کمتری خواهد داشت.

 

نتیجه­ گیری

مسئله نفوذ، بحران منابع انسانی و بحران منابع مالی و تسلیحاتی ازجمله آسیب‌های قابل‌توجه به سازمان حزب‌الله است که عملکرد بعدی حزب‌الله شیوه فائق آمدن بر این بحران‌ها را مشخص می‌سازد. مهم‌ترین عامل موفقیت حزب‌الله، ایمان استوار و عمیق اعضای آن بوده و هست. استمرار این عامل می‌تواند، ادامه موفقیت‌های حزب‌الله را در کنار تقویت دیگر عوامل، تقویت نماید.

 

 

پی‌نوشت­ها

1. Pathology

2. حزب‌الله یا مقاومت اسلامی لبنان، گروهی سیاسی و نظامیِ شیعه در لبنان است که در سال ۱۹۸۲ م به‌منظور مقابله با اسرائیل و با حمایت جمهوری اسلامی ایران تأسیس شد. این حزب فعالیت بر ضد اسرائیل را با عملیات استشهادی آغاز کرد. سپس توان نظامی خود را افزایش داد و با موشک‌های قوی و نیروهای ورزیده عملیاتی، به مقابله با اسرائیل پرداخت. حزب‌الله پس از درگیری‌های متعدد، خصوصاً در جنگ سال 2000 و جنگ 33 روزه (2006 م) و آزادیِ‌ بخش اعظم سرزمین‌های اشغال‌شده جنوب لبنان، توانست به‌عنوان یک قدرت مؤثر و غیرقابل‌حذف خود را تثبیت کند. دبیر کل اول و دوم این گروه (شهید سید عباس موسوی و شهید سید حسن نصرالله) توسط اسرائیل در عملیات تروریستی به شهادت رسیدند و شهید صفی‌الدین جانشین سید حسن نصرالله نیز توسط اسرائیل ترور شد و اکنون شیخ نعیم قاسم، دبیر کل حزب‌الله است. این حزب تعداد زیادی از کرسی‌های پارلمان این کشور را در اختیار دارد.

3. نام این عملیات پی‌درپی ترور، «نظم جدید» گذاشته شده است. ر.ک: گزارش سی‌ان‌ان از شیوه نفوذ جاسوس در حزب‌الله و ترور سید حسن نصرالله، پایگاه خبری تحلیلی انتخاب، 7 مهر 1403، کد خبر: ۱۲۶۲۴۷۶، https://www.tabnak.ir/005IQW.

4. ر.ک: سریواستاوا، مهول، جیمز شاتر و چارلز کلاور و رایا جلبی، فایننشال تایمز گزارش داد؛ جاسوسان موساد چگونه به حزب‌الله نفوذ کردند؟ پایگاه خبری تحلیلی انتخاب، 9 مهر 1403، کد خبر: ۸۲۱۴۴۳، https://www.entekhab.ir/003Rh5.

5. ر.ک: وحیدی، احمد، همه‌ی فرماندهان ترور شده حزب‌الله جایگزین شدند، پایگاه خبری تحلیلی تسنیم، 8 مهر 1403، https://tn.ai/3168126.

6. ر.ک: تقوی‌نیا، علیرضا، ۴ ویژگی مهم حزب‌الله لبنان، پایگاه خبری تحلیلی تابناک، 27 مهر 1403، کد خبر: ۱۲۶۶۳۲۴، https://www.tabnak.ir/005JQa.

با توجه به دلائل روایی، به ویژه ذیل آیات سوره قمر، تردیدی وجود ندارد که معجزه ای به نام شق القمر توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مکه رخ داده است.
بررسی معجزه شق القمر

پرسش:
آیا الان دانشمندان و کیهان‌شناسان به این رسیده‌اند که زمانی حضرت محمد صلی الله علیه و آله ماه را نصف کرده باشند؟
 

پاسخ:
شق‌القمر (یا انشقاق القمر)، یکی از معجزات مشهور پیامبر خدا است؛ به این صورت که ماه با اشاره آن حضرت، شکافته شده و به دو نیم شده و سپس دو نیمه به یکدیگر پیوسته و ماه به حالت نخست بازگشته است. این معجزه نیز همانند بسیاری دیگر از معجزات و کرامات آن حضرت، با انکار افراد بی‌‌ایمان و تردید برخی افراد شکّاک یا سست‌ایمان روبه‌رو شده است. این بحث، هم جنبه کلامی (از جهت اعجاز) دارد و هم جنبه تفسیری (ذیل آیات نخست سوره قمر)؛ اما درباره جنبه علمی و تاریخی آن، ملاحظاتی وجود داد.

ماجرای شق‌القمر
آیات نخست سوره قمر، به این حادثه اشاره دارند: «اقْترَبَتِ السَّاعَهُ وَ انشقّ ‌القمر؛ قیامت بسیار نزدیک شد و ماه شکافت.» طبق توضیحاتی که مفسّران ارائه کرده‌اند، انشقاق قمر، قبل از هجرت و در مکّه، در پاسخ مشرکانی صورت گرفت که از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) درخواست چنین معجزه‌ای داشتند، تا به ارتباط آن حضرت با علم و قدرت بی‌پایان خداوند پی ببرند.(1)
این مطلب (که شأن نزول سوره مبارک قمر، واقعه شق‌القمر بوده) در میان مفسّران بسیار مشهور است و تقریباً همه مفسّران قرآن کریم، به روایات ناظر بر این معنا اشاره کرده‌اند و دست‌کم یکی از معانی آیة نخست این سوره را رخ دادن حادثه شکاف ماه در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دانسته‌اند. مرحوم طبرسی در این باره ادعای اجماع کرده است.(2)

جنبه علمی شق‌القمر
در یکی از صفحات اینترنتی، فردی به نام برد بیلی (Brad Bailey)، که گویا یکی از دانشمندان ناسا است، نوشته است: «هیچ یک از شواهد علمی فعلی تأیید نمی‌کنند که ماه زمانی به دو تکه یا بیش‌تر تقسیم شده و پس از آن دوباره به هم وصل شده باشد.»(3)
در این باره، شایان توجه است که:
اگر شواهد علمی، چیزی را تأیید نکنند، به معنای نفی آن نیست؛ زیرا از نظر علمی، ممکن است حادثه‌ای رخ داده باشد، ولی علائم و نشانه‌های آن به ما نرسیده باشد، مخصوصاً اگر آن حادثه، به اعجاز رخ داده باشد. چه اشکالی دارد که همان خدایی که ماه را شکافته، آن را به گونه‌ای به هم پیوند دهد که اثری از شکاف بر روی آن باقی نمانده باشد؟! در معجزات دیگر نیز همین گونه است. اگر زمین شناسی نتواند تأیید کند که روزی در زمین طوفانی بزرگ رخ داده و آب، بخش مهمّی از زمین را فرا گرفته، به معنای دروغ بودن طوفان نوح نیست. اگر باستان‌شناسان نتوانند آثاری از آتش نمرود به دست بیاورند و برپاییِ چنان آتش بزرگی را تأیید کنند، به معنای دروغ بودن ماجرای حضرت ابراهیم و آتش نیست و... .
به عبارت دیگر حادثه شق‌القمر، یک امر عادی نیست، بلکه به عنوان یک «معجزه»(4) مطرح است. در جای خود اثبات شده است که معجزه، ناقض قانون علّیت نیست؛ ولی علّت آن برای افراد عادی، ناشناخته و دور از دسترس است و ازاین‌رو، قابل شناخت علمی نیست.(5) پس علم نمی‌تواند معجزه را توجیه کند؛ دقیقاً به همین سبب که علّت آن دور از دسترس است، علم نمی‌تواند معجزه را رد کند.
بنابراین، علم نه می‌تواند معجزه را توجیه کند و نه می‌تواند آن را نفی کند؛ بلکه تنها می‌تواند با توجه به نشانه‌های معجزه (اگر نشانه‌ای در کار باشد) درباره آن نشانه‌ها اظهار نظر کند. مثلاً اگر بیماری بر اثر معجزه شفا گرفته باشد، علم پزشکی با توجه به نشانه‌های بیماری قبل از شفا، و برطرف شدن نشانه‌ها بعد از شفا، تأیید می‌کند که این بیمار بهبود یافته است؛ ولی علّت حقیقی این بهبود را نمی‌تواند تشخیص دهد. حال اگر با واقعه‌ای اعجازآمیز مانند شق‌القمر مواجه باشیم که آثار و نشانه‌های آن در دسترس نباشد، علم مجالی برای اظهار نظر درباره آن نخواهد یافت.

جنبه تاریخی شق‌القمر
بسیاری از مورّخانی که به سیره رسول خدا (ص) پرداخته‌اند، ماجرای شق‌القمر را نیز نقل کرده‌اند. از جمله: مَقدِسی (متوفای 507) بدان اشاره کرده (6) و ابن حزم اندلسی (متوفای 456) نیز آن را نقل کرده است.(7) مقریزی (متوفای 845) نیز بدان پرداخته و به برخی شبهات را نیز در این باره پاسخ گفته است.(8) ابن کثیر دمشقی (متوفای 744)(9) و ذهبی (متوفای 748)(10) نیز روایات دال بر این معجزه را در بابی مستقل و به تفصیل آورده‌اند. افزون بر این، منابع روایی نیز یکی از منابع تاریخ اسلام شمرده می‌شوند و این مطلب در این متون نیز ثبت شده است.
برخی اشکال می‌کنند که چرا مردم شهرهای دیگر (غیر از مکّه) این واقعه را ثبت نکرده‌اند؟ اما این، بدان معنا نیست که چنین حادثه‌ای رخ نداده است. اساساً این حادثه در شب اتفاق افتاده و طبعاً اغلب مردمی که شب را در نیم‌کره مشترک با مکّه سپری می‌کرده‌اند، در خواب بوده‌اند و حتّی کسانی هم که شب‌ها بیدارند و بیرون از خانه به سر می‌برند، همواره مراقب اوضاع آسمان نیستند و جابجایی ستارگان را به صورت اتّفاقی مشاهده می‌کنند. در همین روزگار کنونی که اکثر مردم شب‌ها تا دیروقت بیدارند و حوادثی مانند پدیدار شدن ستاره دنباله‌دار و ماه گرفتگی، از مدّت‌ها قبل اطلاع‌رسانی می‌شود، اگر صبحِ بعد از کسوف یا پیدایش ستاره دنباله‌دار از دیگران سراغ بگیریم و بپرسیم، در می‌یابیم که اکثر قریب به اتفاق مردم، متوجّه رخداد شب قبل نشده‌اند و اگر هم متوجه شده‌اند، اغلب به چشم خود ندیده‌اند و از رسانه‌ها یا دیگران شنیده‌اند. این وضع روزگار ما است و روشن است که در 1400 سال پیش که مردم سرِ شب به بستر می‌رفتند و زیست شبانه هم مانند امروز رواج نداشته، دیدن حادثه‌ای چون شق‌القمر که ناگهانی بوده و کسی آن را رصد نمی‌کرده، امری دور از انتظار است.
خانم آنه ماری شیمل (Anne marie Schimel) اسلام شناس سرشناس آلمانی (متوفای 2003 م) نیز ضمن بحث درباره شق‌القمر، از قاضی عیاض نقل کرده است که «کسی در آن شب ماه را رصد نکرده که بگوید شکافته شد یا نه و حتی اگر هم کسی می‌گفت شکافته نشده، نمی‌توانستیم سخنش را قبول کنیم؛ چراکه ماه در همه جا به یک شکل دیده نمی‌شود؛ همان‌طور که هنگام کسوف، در برخی مناطق کسوف دیده می‌شود و در برخی مناطق دیده نمی‌شود و در برخی مناطق به صورت ناقص دیده می‌شود.» وی سپس فارغ از جهات مختلف بحث، به جایگاه این بحث در ادبیات و عرفان اسلامی پرداخته است.(11)

نتیجه گیری
خلاصه این که با توجه به دلایل مختلف روایی؛ به ویژه آنچه در ذیل آیات سوره مبارک قمر نقل شده، تردیدی نداریم که معجزه‌ای به نام شق‌القمر توسّط پیامبر خدا (صلّی اللّه علیه و آله) و به اذن الهی، در مکّه رخ داده؛ ولی این رخداد چون معجزه بوده، خارج از دسترس علوم تجربی است و ازاین‌رو، ستاره شناسان و کیهان شناسان نمی‌توانند چنین پدیده‌ای را رد کنند و اگر نشانه‌ای هم از آن باقی نمانده باشد، نمی‌توانند آن را اثبات کنند.

 

پی‌نوشت‌ها 
1. مکارم شیرازی، ناصر، با همکاری جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، ویرایش جدید، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و سوم، 1384ه‍.ش، ج23، ص9.
2. ابوعلی فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تصحیح و تحقیق و تعلیق: سید هاشم رسولی محلاتی، دار احیاء التراث العربی، بیروت ـ لبنان، 1379 ق/1339ش، المجلد الخامس، ص186 (ذیل آیه نخست سوره قمر) 
3.https://web.archive.org/web/20140419014134/https://sservi.nasa.gov/?ques....
4. معجزه در اصطلاح به معنای امر خارق‌العاده‌ای است که به دنبال ادعای نبوت صورت می‌گیرد و همراه با دعوت به تحدّی و مبارزه‌طلبی است و دیگران قادر به انجام دادن آن کار نیستند. (حلّی، حسن بن یوسف بن المطهّر، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، قم، انتشارات جامعه مدرسین، چاپ نهم، 1422ه‍.ق، ص475)
5. ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، راهنما شناسی (اصول عقاید 2)، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1367ه‍.ش، ص216-225.
6. مَقدِسی، مطهر بن طاهر، آفرینش ‏و تاریخ (ترجمه البدء و التاریخ)، ترجمه محمدرضا شفیعى کدکنى، تهران، آگه، چ اول، 1374ه‍.ش، ج۲، ص۶۵۹.
7. ابن حزم (م 456)، جمهره أنساب العرب، تحقیق لجنه من العلماء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1403ه‍.ق/1983م، متن، ص۱۵.
8. مقریزی، تقی‌الدین أحمد بن على، إمتاع الأسماع بما للنبى من الأحوال و الأموال و الحفده و المتاع، تحقیق: محمد عبدالحمید النمیسى، بیروت، دارالکتب العلمیه، ط الأولى، 1420ه‍.ق/1999م، ج‏5، ص17.
9. ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر (م 774)، البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر، 1407ه‍.ق/ 1986م، ج3، ص118ـ122.
10. ذهبی، شمس‌الدین محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمرى، بیروت، دارالکتاب العربى، ط الثانیه، 1413ه‍.ق/1993م، ج‏1، ص209ـ212.
11. Annemarie Schimmel, And Muhammad Is His Messenger: The Veneration of the Prophet in Islamic Piety, University of North Carolina Press, 1985, p.69–70.
 

حضرت محمد صلی الله علیه و آله پیش از بعثت، نه به دین حضرت ابراهیم، نه حضرت موسی و نه به دین حضرت عیسی علیهم السلام نبودند؛ بلکه تکلیف خاص خودشان را داشتنند.
دین پیامبر صلی الله علیه و آله قبل از بعثت

پرسش:
پیامبر صلی الله علیه و آله قبل از بعثت چه دینی داشتند؟
 

پاسخ:
حضرت محمد صلی الله علیه و آله در سن چهل‌سالگی به پیامبری مبعوث شده و به عنوان آخرین پیامبر الهی مردم را به صراط مستقیم فراخواند. اما در این¬که پیش از بعثت، خودشان پیرو کدام دین بودند، اختلاف نظر وجود داشته و سه احتمال مطرح کرده‌اند، دین حنیف (دین حضرت ابراهیم علیه‌السلام)، مسیحیت و اسلام.
دین یهودیت با آغاز پیامبری حضرت عیسی علیه‌السلام نسخ شد و ایشان با آوردن دین مسیحیت، پایان شریعت حضرت موسی علیه‌السلام را اعلام کردند. دین مسیحیت آخرین دینی است که خدا پیش از اسلام برای ساکنان زمین فرستاد و تا ظهور اسلام هنوز نسخ نشده بود. بر این اساس، اولین احتمال در مورد دین حضرت محمد صلی الله علیه و آله مسیحیت است. اگر نظریه تکامل ادیان پذیرفته شود این احتمال تقویت می‌شود، زیرا بر مبنای این نظریه، دین حضرت عیسی علیه‌السلام تا آن زمان کامل‌ترین ادیان بوده است.
اما این احتمال، با اشکالاتی روبرو است، زیرا دین اصلی حضرت مسیح که نسبت به باقی دینها در درجه بالاتری قرار داشته، در زمان حضرت محمد صلی الله علیه و آله موجود نبود، زیرا به کلی توسط شخصی به نام پولس تحریف شده بود.(1) مسئله دیگری که مسیحی بودن حضرت محمد صلی الله علیه و آله را نقض می‌کند، نظریه جهانی نبودن دین مسیحیت است، زیرا برخی، حضرت عیسی علیه‌السلام را پیامبری می‌دانند که فقط برای قوم بنی‌اسرائیل برانگیخته شده بودند، نه برای همه بشریت. بنابراین اثبات جهانی بودن آن آسان نیست.(2) همچنین یکی دیگر از دلایل رد مسیحی بودن حضرت، این است که کسی در تاریخ ادعا نکرده که حضرت به آیین مسیحیت عمل کرده‌اند؛ نیز شاهدی برای حضور حضرت در کلیسا جهت عبادت دیده نمی‌شود. دین قبلی یعنی یهودیت نیز از تحریف مصون نمانده بود و هیچ کس در تاریخ، حضرت محمد را معتقد به آیین یهودیت ندانسته است. 
بنابراین برخی بر آن هستند که حضرت محمد صلی الله علیه و آله به آیین حضرت ابراهیم علیه‌السلام بود. بنا بر این نظریه، درست است که جاهلیت عرب، دین حضرت ابراهیم علیه‌السلام را نیز به انحراف کشاندند و مناسک ابراهیمی را با خرافه‌های جاهلیت آمیختند؛ اما این دین پاک به صورت سینه به سینه از اجداد پیامبر صلی الله علیه و آله، به صورت تحریف نشده به آن حضرت رسید. بنابراین درجه تکامل دین مسیحیت در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله، به مراتب کمتر از دین حنیفی بود که در اختیار پیروان این دین، یعنی حنفای مکه، قرار داشت. زیرا دین اصلی مسیحیت در اختیار نبود و لازمة عمل به دین اصلی، آگاهی حضرت از آموزه‌های این دین است و با انجیل‌های تحریف شده نمی‌توان به شریعتی عمل کرد که حضرت عیسی علیه‌السلام در ابتدا آورده است. 
نظریه پیروی پیامبر صلی الله علیه و آله از دین حضرت ابراهیم علیه‌السلام، مبتنی بر برخی از آیات قرآن است. از جمله: «سپس به تو وحی فرستادیم که از آیین ابراهیم که خالی از هرگونه انحراف بود و از مشرکان نبود، پیروی کن»؛(3) نیز آیة «بگو پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده، آیینی پابرجا و ضامن سعادت دین و دنیا، آیین ابراهیم، همان کسی که از آیینهای خرافی محیط خود روی گردانید و از مشرکان نبود.»(4)
اما پیروی از دین حنیف نیز با اشکالاتی مواجه است، چرا که آیات فوق پس از بعثت نازل شده و ناظر به دین حضرت در دورة پیش از بعثت نیست و ممکن است منظور از پیروی از حضرت ابراهیم علیه‌السلام، پیروی در مسیری باشد که از حضرت مانده نه در جزءجزء شریعت.(5) از طرفی اگر نظریه منسوخ شدن ادیان با آمدن دین بعدی را بپذیریم، دین حضرت ابراهیم علیه‌السلام با آمدن دین حضرت موسی علیه‌السلام نسخ شده است.(6)
احتمال دیگر این است که حضرت محمد صلی الله علیه و آله پیش از بعثت به تکلیفی عمل می‌کرد که بر اساس وحی بود. بر مبنای این احتمال دین حضرت محمد صلی الله علیه و آله تا پیش از بعثت، با فرشته وحی در ارتباط بوده و تکالیف خود را مستقیماً از ایشان دریافت می‌کرد، روایت‌های متعددی این نظریه را تأیید می‌کنند.(7) حضرت علی علیه‌السلام در تایید این نظریه می‎فرماید: «از روزی که پیامبر صلی الله علیه و آله از شیر گرفته شد، خدا او را با بزرگ‌ترین فرشته، قرین و همراه ساخت تا به وسیله آن فرشته، بزرگواری‌ها را بپیماید و به نیکوترین اخلاق، آراسته گردد.»(8)
همچنین در روایتی آمده: «إعلم انّ الطائفة قد اجتمعت علی أنّ رسول اللّه صلی الله علیه و آله کان رسولاً نبیاً. مستخفیاً یصوم و یصلّی علی خلاف ما کانت قریش تفعله مذ کلّفه اللّه تعالی. فإذا أتت أربعون سنة أمر اللّه (عزّوجلّ) جبرئیل علیه‌السلام أن یهبط إلیه بإظهار الرّسالة؛(9) بدان! که علما بر این نکته اتفاق نظر دارند که رسول خدا صلی الله علیه و آله قبل از رسالتش و از زمانی که به تکلیف رسید برخلاف آنچه که از قبیله قریش در اعمال و عبادات دیده می‌شد، به طور مخفیانه نماز بر پا میداشت و روزه می‌گرفت و آنگاه بود که آن حضرت به چهل‌سالگی رسید و خداوند عزّوجلّ به جبرئیل امر فرمود تا بر آن حضرت نازل گردد و او را به رسالت مبعوث کند.»
بنابراین همان‌گونه که طبق آیه قرآن به حضرت عیسی علیه‌السلام در کودکی کتاب داده شد؛(10) حضرت محمد صلی الله علیه و آله نیز از همان اوایل زندگی با عالم وحی در ارتباط بود و در چهل‌سالگی مبعوث و مأمور شد تا دین خود را به همگان اعلام کند. برخی بر این نظریه، ادعای اجماع کرده‌اند و آن را قبول دارند.(11)
نظر شیخ طوسی در این باره اینگونه است: «ما بر این اعتقاد هستیم که رسول خدا صلی الله علیه وآله به هیچ شریعتی از انبیاء قبل از خود متعبّد نبوده، نه قبل از نبوتش و نه بعد از نبوتش؛ بلکه هر عبادتی که آن حضرت انجام می‌داد، برای خود آن حضرت به عنوان یک شریعت محسوب می‌گردید. در این زمینه بعضی از علمای ما بر این اعتقاد هستند که آن حضرت قبل از بعثت با وحی مأمور به عباداتی می‌شدند که مخصوص خود آن حضرت بود و ایشان نیز به وحی عمل می‌کردند، اما نه از باب تبعیت از شریعت قبل از خود.» ایشان در ادامه می‌فرماید: «دلیل ما بر مدّعایمان، اجماع علمای فرقه محقّه بر این مطلب و عدم وجود اختلاف در آن است و دلیل دیگر ما این است که به اجماع ثابت گردیده که آن حضرت از تمام انبیای قبل از خود افضل و برتر است. بنابراین جایز نمی‌باشد که خداوند متعال افضل وبرتر را به تبعیت از مفضول و فروتر امر نماید. و این نکته‌ای است که ما در چندین مورد به آن تأکید کرده‌ایم.»(12) علامه حلی نیز در این باره می‌فرماید: «رسول خدا صلی الله علیه و آله متعبّد به هیچ شریعتی قبل از خود نبوده است، نه قبل از بعثت و نه بعد از بعثت و اگر غیر از این می‌بود حتماً شهرت پیدا کرده و اهل آن شریعت به آن افتخار می‌کردند و همچنین لازم می‌شد هر از چند گاهی به آن شریعت مراجعه می‌کرد و سؤالات خود را از آن پاسخ می‌گرفت.»(13)
به نظر می‌رسد آنچه علامه مجلسی با توجه به همة روایت‌ها به آن رسیده صحیحترین قول و درست‌ترین نظر باشد. ایشان می‌فرماید: «پیامبر صلی الله علیه و آله قبل از مقام رسالت داراى مقام نبوت بوده، گاه فرشتگان با او سخن می‌گفتند و صداى آنها را می‌شنید و گاه در رؤیاى صادقه به او الهام الهى می‌شد و بعد از چهل سال، به مقام رسالت رسید و قرآن و اسلام رسماً بر او نازل شد.»(14)

چکیدة سخن
بنابر آنچه گفتیم، حضرت محمد صلی الله علیه و آله پیش از بعثت، نه به دین حضرت ابراهیم علیه‌السلام بود و نه به دین حضرت موسی علیه‌السلام و نه به دین حضرت عیسی علیه‌السلام؛ بلکه تکلیف خاص خودشان را داشتند و فرشتگان اعمال عبادی و رفتارهای دینی را از طریق وحی به ایشان رسانده و شیوه عبادی و بندگی حضرت، عمل به دستوراتی بود که از این راه دریافت می‌کردند. در طول چهل سال، پیامبر صلی الله علیه و آله همان‌گونه رفتار می‌کردند، تا این‌که در سن چهل‌سالگی به پیامبری برگزیده و مبعوث شدند.

پی‌نوشت‌ها
1.دورانت، ویلیام جیمز، تاریخ تمدن، ج1، مترجمان: لیلا زارع، حسین کامیاب، محمدامین علیزاده، تهران: انتشارات بهنود، 1393ش، ج3، ص689 و 697.
2. سبحانی، مفاهیم القرآن، قم، مؤسسه امام صادق علیه‌السلام، 1413ق، ج3، ص73 به بعد.
3. سوره نحل، آیه 123.
4. سوره انعام، آیه 161.
5. مظفری، محمد، پرسش‏ها و پاسخ‏ها، قم، ام ابیها، 1420ق، ص12.
6. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق و تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷ق، ج2، ص17.
7. مجلسی، محمدباقر بن محمد تقی، بحار الانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 1403ق، ج18، ص266.
8. مجلسی، محمدباقر بن محمد تقی، بحار الانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 1403ق، ج18، ص278.
9. فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضه الواعظین و بصیره المتعظین، قم، انتشارات رضی، 1375ش، ص52.
10. سوره مریم، آیات 12و13.
11. مظفر، محمدحسین، علم امام، ترجمه محمد آصفی، تبریز، 1349ش، ص76 به بعد.
12. شیخ طوسی، عده الاصول، ج2، ص590.
13. علامه حلی، الوصول، ص170.
14. مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحار الانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 1403ق، ج18، ص288.
 

توبه با پشیمانی حقیقی، عزم بر ترک گناه، جبران آنچه را ترک کرده و ادای حقوق خداوند و خلق، محقق می‌شود ودر کنار آن هم دستوراتی مانند نماز و دعا و... وارد شده است.
تلاش برای توبه حقیقی

پرسش:
با توجه به روایات معصومین برای توبه چه سوره یا دعایی بخوانم تا زودتر مستجاب و پذیرفته شود؟
 

پاسخ:
واقعیتِ توبه، بازگشت از گناه و روی آوردن به خداوند است. با توجه به اینکه انسان همیشه در معرض لغزش‌ها و معصیت قرار دارد، باید پیوسته از خدا توفیق ترک گناهان و بازگشت به او را طلب کند. توبه واقعی، با پشیمانی حقیقی، عزم بر ترک گناه، جبران آنچه را ترک کرده و ادای حقوق خداوند و خلق می‌شود. (1) ائمّه اطهار علیهم‌السلام باوجود پیراسته از هر گناهی، با توجه به عظمت خداوند، خود را در پیشگاه او مقصر می‌دیدند و به دنبال توبه و استغفار بودند. دعاها و طلب توبه آنان برای ما سرمشق و آموزشی است و به ما راه بازگشت به خداوند و توبه را نشان می‌دهد. 
در ذیل به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:

1. نماز توبه
پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله روز یکشنبه ماه ذی‌القعده از منزل خارج شدند و در جمع مردم تشریف‌فرما شدند و فرمودند: ای مردم کدام یک از شما حاضرید توبه کنید؟ همگان عرض کردند ای رسول خدا صلی‌الله علیه و آله همه ما می‌خواهیم توبه کنیم. پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله فرمودند: یکشنبه این ماه غسل کنید، وضو بگیرید، دونماز دورکعتی بخوانید. در هر رکعت یک‌بار سوره حمد، سه بار سوره توحید، یک‌بار سوره فلق و یک‌بار سوره ناس را بخوانید. سپس بعد از تمام کردن نماز، هفتاد مرتبه ذکر «استغفرالله ربی و اتوب الیه» و یک‌بار «لا حَولَ وَ لا قُوَّهَ إلّا بِالله العَلِیِّ العَظیمِ» بگویید سپس بگویید: «یا عَزیزُ یا غَفّارُ إغفِر لِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمیعِ المؤمِنینَ وَ المُؤمِناتِ فَإنَّهُ لا یَغفِرُ الذُّنوبَ إلّا أنتَ». 
سپس پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله در مورد فضیلت این نماز فرمودند: «ما من عبد من أمّتی فعل هذا الّا نودی من السّماء: یا عبد اللّه استأنف العمل فإنّک مقبول التّوبه مغفور الذنب و ینادی ملک من تحت العرض: أیّها العبد بورک علیک و على أهلک و ذریتک و ینادی مناد آخر: أیّها العبد ترضى خصماؤک یوم القیامه»؛ هر کس آن را بجا آورد توبه‌اش مقبول و گناهانش آمرزیده شود و خصومت کنندگان او در روز قیامت از او راضی شوند ... مردم گفتند: ای رسول خدا! اگر کسی این اعمال را در زمان دیگری غیر ماه ذی‌القعده به‌جای آورد چه حکمی دارد؟ در پاسخ فرمودند: همان پاداش و خواص را دارد. سپس در پایان افزود: «این‌ها را جبرئیل در شب معراج به من آموخت». (2)

2. دعای امام سجاد علیه‌السلام درباره توبه و طلب توفیق و بازگشت به‌سوی پروردگار
دعاى سى و یکم از صحیفه سجادیه در بیان توبه و بازگشت به‌سوی پروردگار؛ همچنین دعای سی و نهم در درخواست عفو و گذشت و رحمت و مهربانى از خدای تعالی و دعاى دوازدهم در اقرار به گناه و درخواست توفیق براى توبه و بازگشت از معصیت به‌سوی طاعت خداى تعالى است. خواندن با توجه این دعاهای معتبر زمینه توبه واقعی را در انسان ایجاد می‌کند.

3. صلوات بر محمد و آل محمد
امام رضا علیه‌السلام می‌فرماید: «مَنْ لَمْ یَقْدِرْ عَلَى مَا یُکَفِّرُ بِهِ ذُنُوبَهُ فَلْیُکْثِرْ مِنَ الصَّلَاهِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فَإِنَّهَا تَهْدِمُ الذُّنُوبَ‏ هَدْماً». کسی که توانایی بر چیزی که موجب محو و آمرزش گناهان او شود ندارد، پس بسیار بر محمد و آلش صلوات بفرستد، چراکه صلوات گناهان را نابود و ریشه‌کن می‏کند. (3)

4. یاد خدا و استغفار
﴿ وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَهً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ یُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ یَعْلَمُونَ﴾؛ (4) و کسانی که وقتی مرتکب عمل زشتی شوند، یا به خود ستم کنند، به یاد خدا می‌افتند؛ و برای گناهان خود، طلب آمرزش می‌کنند و کیست جز خدا که گناهان را ببخشد؟ و بر گناه، اصرار نمی‌ورزند، بااینکه می‌دانند.

5. تلاوت قرآن
انسان در زندگی، گاه دچار گناه و لغزش‌های کوچک و بزرگ می‌شود که برخی از آنان کفاره دارد، تلاوت قرآن کفاره گناهان است. از پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله نقل‌شده که به سلمان فرمودند: قرآن بخوان که خواندن قرآن کفاره گناهان، سپر آتش و امان از عذاب الهی است. (5)
محمد بن بشیر از حضرت على بن الحسین علیهماالسلام نقل می‌کند: هر کس یک حرف از قرآن را  فقط گوش کند؛ گرچه نخواند خداوند براى او یک حسنه بنویسد و یک گناه از او محو کند و یک درجه برایش بالا برد و هر کس با نگاه و بدون صوت و تلفظ‍‌ آن را بخواند، برایش به حرفى حسنه‌ای بنویسد و گناهى از او محو کند و درجه او بالا برد و هر کس یک حرف ظاهر از آن را بیاموزد خداوند برایش ده حسنه بنویسد و ده گناه از او محو کند و ده درجه برایش بالا برد، ... و هر کس یک حرف از آن در حال ایستاده در نمازش بخواند خداوند در برابر یک حرف صد حسنه برایش بنویسد و صد گناه از او محو کند و صد درجه برایش بالا برد. (6)
امام باقر علیه‌السلام: «هر کس سوره انا انزلناه… را با صدای بلند بخواند، مانند آن است که شمشیر خود را در راه خداوند عزوجل کشیده است (جنگ می‌کند)؛ و هر کس این سوره را آهسته قرائت نماید مانند آن است که در راه خدا در خون خود آغشته شده است؛ و هر کس این سوره را ده بار بخواند خداوند گناهان او را می‌زداید و محو می‌کند». (7)
امام صادق علیه‌السلام: «مَنْ قَرَأَ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ‏ فِی فَرِیضَهٍ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ نَادَى مُنَادٍ یَا عَبْدَ اللَّهِ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ مَا مَضَى فَاسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ» هر که سوره قدر را در یکی از نمازهای واجب قرائت نماید منادی ندا می‌دهد‌: ای بنده خدا گناهان گذشته تو را آمرزیده است؛ پس اعمالت را از سر بگیر. (8)

6. ذکر استغفار
قرآن کریم در سوره نوح آیه 10 می‌فرماید: ﴿فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّارًا﴾؛ پس [به آنان] گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او همواره بسیار آمرزنده است. بر اساس این آیه استغفار نیز باعث بخشش گناه هان می‌شود.

7. طلب بخشش کردن از خداوند
یکی از راه‌های بخشش گناهان و پذیرش توبه دعا کردن و طلب بخشش از خداوند است همچنان که امیرالمؤمنین علیه‌السلام در ابتدای دعای کمیل چنین می‌فرماید: «اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَهْتِکُ الْعِصَمَ؛ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُنْزِلُ النِّقَمَ؛ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُغَیِّرُ النِّعَمَ؛ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَحْبِسُ الدُّعاءَ؛ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُنْزِلُ الْبَلاءَ؛ اَللّهُمَّ اغْفِرْلى کُلَّ ذَنْبٍ اَذْنَبْتُهُ وَ کُلَّ خَطیئَهٍ اَخْطَاْتُها»؛ خدایا! بیامرز براى من آن گناهانى را که پرده حرمتم مى‌درد؛ خدایا! بیامرز براى من آن گناهانى را که کیفرها را فرومی‌بارند؛ خدایا! بیامرز برایم گناهانى را که نعمت‌ها را دگرگون مى‌سازند؛ خدایا! بیامرز برایم آن گناهانى را که دعا را بازمی‌دارند؛ خدایا! بیامرز برایم گناهانى که بلا را نازل مى‌کند؛ خدایا! بیامرز برایم همه گناهانى را که مرتکب شدم و تمام خطاهایى که به آن‌ها آلوده گشتم.

نتیجه:
توبه با پشیمانی حقیقی، عزم بر ترک گناه، جبران آنچه را ترک کرده و ادای حقوق خداوند و خلق، محقق می‌شود؛ اما برای تحصیل توبه حقیقی در آموزه‌های روایی دستوراتی اعم از نماز، دعا، ذکر، استغفار و تلاوت قرآن وارد شده است که به برخی از آن‌ها اشاره شد.

پی‌نوشت‌ها:
1. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه (للصبحی صالح)، ص 550، حکمت 417، هجرت، قم، چاپ: اول، 1414 ق.
2. ابن طاووس، على بن موسى، الإقبال بالأعمال الحسنه فیما یعمل مره فى السنه، ج‏2، ص 20، دفتر تبلیغات اسلامى، قم، چاپ اول، 1376 ش.
3. ابن‌بابویه، محمد بن على، عیون أخبار الرضا علیه‌السلام، 2 ج‏1، ص 294، نشر جهان، تهران، چاپ اول، 1378 ق.
4. سوره آل‌عمران، آیه 135.
5. شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار (للشعیری)، ص 39، مطبعه حیدریه، نجف، چاپ اول، بی‌تا.
6. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏2، ص 612، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
7. همان، ص 621.
8. ابن‌بابویه، محمد بن على، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 124، دارالشریف الرضی للنشر، قم، چاپ دوم، 1406 ق.

صفحه‌ها