پرسش وپاسخ

آيا تاريخ پيدايش شيعه به زمان پيامبر اكرم(ص) برمي گردد؟
قبل از بيان پيدايش شيعه، لازم است در نخستين قدم به مفهوم شيعه توجه كنيم.

آيا تاريخ پيدايش شيعه به زمان پيامبر اكرم(ص) برمي گردد؟

قبل از بيان پيدايش شيعه، لازم است در نخستين قدم به مفهوم شيعه توجه كنيم. شيعه به معناي پيرو و در اصطلاح كسي كه از امام علي(ع) پيروي كرده و او را خليفه بلافصل مي‏داند است.

در مورد آغاز پيدايش شيعه مي‏توان از دو زاويه وارد بحث شد؛ يكي از زاويه شيعه به معناي پيرو علي و ديگري شيعه علاوه بر پيرو علي(ع) به معناي جمعيت سياسي - مذهبي.

1. شيعه به معناي پيرو علي(ع) : از زمان پيامبر مطرح بود. پيامبر فرمود: "انّ عليّا و شيعته هم الفائزون يوم القيامة؛ (1) علي و شيعيانش در روز قيامت پيروز و رستگارند".

از آيه 7 سورة بيّنه: "اولئك هم خير البريّه" و روايات مربوط به آن استفاده ميشود كه پيدايش شيعه از عصر رسول خدا(ص) به وسيلة حضرت ميان مسلمين نشر داده شد، زيرا در روايات فراواني از طريق اهل سنت و منابع معروف آنها و همچنين در منابع شيعه نقل شده است كه آيه "اولئك هم خير البريه" به علي(ع) و پيروانش تفسير شده است كه به دو حديث اشاره مي‌‌كنيم.

در تفسير درّ منثور از ابن عباس آمده است كه وقتي آيه "إنّ الذين آمنوا وعملوا الصالحات" نازل شد، پيامبر(ص) به علي فرمود: "هو انت وشيعتك يوم القيامة راضين مرضيّين؛ (2) آن فرد، تو و شيعيانت در قيامت ميباشيد كه هم شما از خدا خشنود هستيد و هم خدا از شما خشنود".

در حديث ديگري از ابن مردويه از علي(ع) نقل ميكند كه پيامبر(ص) به من فرمود: "آيا اين سخن خدا را نشنيدهاي كه ميفرمايد: "كساني كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند بهترين مخلوقاتند؟ اين تو و شيعيانت هستند. وعدهگا من و شما كنار حوض كوثر است. هنگامي كه براي حساب امت ها ميآيم و شما دعوت ميشويد، در حالي كه پيشاني سفيد و شناخته شدهايد".(3)

بسياري ديگر از دانشمندان اهل سنت نيز همين مضمون را در كتابهاي خود نقل كردهاند، از جمله آلوسي در تفسير "روح المعاني" قندوزي در "ينابيع الموده".(4)

مفسران هر دو گروه هم شيعه و بسياري از اهل سنت از آيه فوق و روايات مربوط به آن استفاده كردهاند كه منظور از خير البريه، علي و شيعيانش هستند.

در زمان پيامبر تعدادي به عنوان شيعه و پيرو علي(ع) شناخته مي‏شدند كه چهار نفر به نام‏هاي "مقداد بن اسود"، "سلمان فارسي"، "ابوذر غفاري" و "عمار ياسر" در اين امر از ديگران سرآمد بودند.(5)

2. شيعه به معناي يك جمعيت سياسي - مذهبي كه به خلافت بلافصل علي(ع) عقيده داشته باشند، در جريان سقيفه بني ساعده و بعد از رحلت پيامبر شكل گرفت؛ چون در اين هنگام برخي صحابه، حكومت ابوبكر را به رسميت نشناختند، و به جاي آن خواهان حكومت علي(ع) شدند.

افزون بر تمامي بني هاشم و زبير بن عوام، عده‏اي از مهاجران از جمله خالد بن سعيد، سلمان فارسي، ابوذر غفاري، مقداد بن اسود، عمار ياسر، بريده اسلمي، و همچنين عده‏اي از انصار از جمله ابوالهيثم بن تيهان، سهل بن حنيف، عثمان بن حنيف، عبداللَّه بن مسعود، زيد بن وهب، خزيمة بن ثابت ذوالشهادتين، ابي بن كعب و ابي ايوب انصاري با حكومت ابوبكر به مخالفت برخاستند و خواستار اين شدند كه قدرت سياسي جامعه اسلامي به دست امام قرار گيرد.(6)

اين افراد هسته اوليه شيعه به عنوان يك جمعيت سياسي - مذهبي را تشكيل دادند. سپس افراد ديگري به آنان ملحق شدند. مرحوم سيد محسن امين در كتاب اعيان الشيعه، بيش از هفتاد و هفت تن از صحابه را نام مي‏برد كه اين عده به عنوان شيعه علي(شيعه به همين معناي مذكور) شناخته مي‏شدند.(7)

سپس در بين تابعين و نسل‏هاي بعدي شيعه گسترش چشمگيري يافت.(8)

شيعه به معناي پيرو علي(ع) از زمان حضرت رسول خدا به وجود آمد. حضرت نيز به پيروان علي(ع) واژه شيعه را اطلاق نمود. اما شيعه به معناي سياسي كه معتقد به خلافت بلا فصل امام علي بعد از رسول خدا بود، بعد از جريان سقيفه به وجود آمد.

نكته پاياني شيعه به معناي پيرو علي در باره پيامبر كار برد ندارد زيرا معنا ندارد پيامبر پيرور علي باشد بلكه به عكس علي است كه پيرو پيامبر مي باشد اما از نظر اصطلاحي كه شيعه به كساني اطلاق شود كه معتقد به خلافت بلا فصل علي مي باشند. بايد گفت پيامبر خود پايه گذار اين تشيع بوده چگونه خود شيعه نباشد؟ بنا بر اين وجه پيامبر را شيعه مي دانيم و علي نيز شيعه بود.

براي اطلاع بيشتر ميتوانيد به ترجمه تفسير الميزان، ج 2، ص 578، بحث روايي، و تفسير نمونه، ج 27، ص 214 و تاريخ تشيع در ايران، اثر رسول جعفريان مراجعه كنيد.

پي نوشت ها:

1. علامة المجلسي، بحار الأنوار، بيروت - لبنان: دار إحياء التراث العربي، 1403 - 1983 م، ج 27، ص 143.

2. سيوطي، درّ المنثور، ج 6، ص 379، بي جا.

3. همان.

4. علامه طباطبائي، الميزان في تفسير القرآن، قم: جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1417ق، ج 20، ص 578؛ تفسير نمونه‏، مكارم شيرازي ناصر، دار الكتب الإسلامية، تهران‏: 1374 ش، ج 27، ص 215.

5. محسن امين، اعيان الشيعه، بيروت: دارالتعارف للمطبوعات، ج 2، ص 27.

6. همان، ص 27.

7. همان، ص 27.

8. همان، ص 30

علل پیدایش ادیان و مذاهب مختلف
برای دین تعریف‏های متعددی شده است، نسبت به مذاهب مختلف باید گفت . . .

علت به وجود آمدن ادیان مختلف و مذاهب مختلف در چیست؟

 برای دین تعریف‏های متعددی شده است، اما بهترین و جامع‏ترین تعریف دین كه شامل تمام ادیان شده و در فرهنگ ما و میان ما شناخته شده تر می‏باشد، آن است كه به "مجموعه اعتقادات و باورها و احكام و قوانین الهی" دین اطلاق می‏شود.

بر مبنای این تعریف كه در ادیان آسمانی به آن توجه شده است، ادیان الهی نمی‏توانند مختلف باشند؛ به این معنا كه باورها و اعتقادات اصیل و اصول ادیان با هم تفاوت داشته باشد، زیرا تمام دین‏های آسمانی از طرف خداوند نازل شده و همه آنها در گوهر و اصول با هم اشتراك دارند. همه ادیان آسمانی به یكتاپرستی و اعتقاد و باور به رستاخیر دعوت كرده‏اند و همه پیامبران آسمانی در این دعوت با هم مشترك‏اند، همان گونه كه در آیات قرآن به آن اشاره شده است.(1)

اگر ادیان در اصول و مبانی و جوهر با هم اختلاف داشته باشند، اختلاف را نه در دین و یا آورنده‏گان آن (پیامبران الهی) بلكه در پیروان آنها و اعتقاداتی كه به دین بسته شده است باید جستجو كرد.

بنابراین ادیان هیچ گاه با هم تفاوت ندارند و اصولاً براساس فرهنگ دینی ما و آیات قرآن چیزی به نام ادیان وجود ندارد. هر جا سخن از دین در قرآن آمده، به صورت لفظ مفرد (دین) بیان شده و نه ادیان، در عین حال شریعت و راه و روش هر یك از پیامبران الهی با هم متفاوت بوده است. تصوری كه در مورد تعدد ادیان الهی می‏رود، در واقع تعدد و اختلاف در شریعت‏ها و راه و روش دعوت به سوی خداوند و احكام و قوانین می‏باشد كه برای سعادت بشر از طرف خداوند وضع شده است.

در آیات قرآن بیان شده كه برای هر پیامبری، شریعت و روش جداگانه‏ای قرار دادیم. (2)

اما چرا پیامبران دارای شریعت‏های جداگانه بوده‏اند و چرا پس از هر دوره و زمانی، خداوند پیامبری جدید با شریعت و قانون جدید به سوی بندگان فرستاده است؟

درضمن باید متذكر ‏شویم كه پیامبران بر دو دسته بوده‏اند:

پیامبران تشریعی و پیامبران تبلیغی.

پیامبران تشریعی، پیامبران بزرگ الهی مانند حضرت ابراهیم(ع)، موسی(ع)، عیسی(ع) و محمد(ص) بوده‏اند كه صاحب شریعت و آیین و قوانین خاصی برای جامعه و نجات انسان‏ها بوده‏اند.

پیامبران تبلیغی كسانی بوده‏اند كه از طرف خداوند برای هدایت بشر آمده، اما شریعت و قوانین خاصی (غیر از آنچه پیامبران صاحب شریعت بیان كرده بودند) نداشتند این گروه از پیامبران، شریعت پیامبران بزرگ را تبلیغ می‏كردند.

حال می‏گوییم: ظهور پیامبران اختصاص به دوره و منطقه خاصی نداشته و برای امت‏های مختلف، پیامبران الهی (خواه تبلیغی یا تشریعی) وجود داشته‏اند.

در آیات قرآن آمده كه هر قوم و امتی پیامبری داشته است. (3)

اما تجدید نبوت‏ها و آمدن پیامبران مختلف می‏تواند به دو علت باشد:

1 - تحریف ادیان و شرایع آسمانی.

2 - عدم رشد و بلوغ فكری انسان‏ها و تغییر شرایط و نیازهای جدید.

در دوران گذشته كه پیامبران متعدد آمده و بعضاً شریعت تغییر می‏یافت، یا از این جهت بود كه شریعت پیامبران سابق و دین‏شان مورد تحریف واقع می‏شد و دست بشر در آن رخنه می‏نمود و موجب تغییر و تبدیل دین و شریعت پیامبران می‏شد، یعنی عالمان و دانشمندان بزرگان آن دین، دین را به دلخواه خود تفسیر و آن را از حقیقت خود منحرف می‏كردند. در نتیجه طبعاً انتظاری كه از دین و شریعت پیامبر می‏رفت، برآورده نمی‏شد.

یا به جهت آن كه انسان‏ها (چون دوران رشد را پشت سر می‏گذارند) در هر دوره‏ای نیاز به تعالیم جدید و شریعت و قوانین تازه (با توجه به شرایط زمان و نیازهای عصر خود) دارند، مانند بچه‏ای كه دوران كودكی و دبستان را پشت سر گذاشته و وارد مرحله جدیدی از فراگیری می‏شود كه طبعاً باید با توجه به رشد فكری و نیازهای او تعالیم و دانش‏های جدید به او داده شود امكان نداشت تعالیم در دوره قبل به او یاد داده شود و نیاز به تعالیم و دستورات جدید بود به عبارت دیگر پیامبران به موازات تكامل بشر تعلیمات خویش را كه همه در یك زمینه بوده القا كرده‏اند مثلاً تعلیمات اسلام در مورد مبدا و معاد ، معرفت دینی، روابط اجتماعی ، عبادات و... با معارف پیامبران پیشین از نظر سطح مسایل و همچنین كمیت آن تفاوت بسیار دارد. به تعبیر دیگر بشر در تعلیمات انبیا مانند یك دانش‏آموز بود كه لازم بود او را آهسته آهسته از كلاس اول تا آخرین كلاس بالا برند.

 بر این اساس علت تجدید نبوت‏ها به خاطر این دو مسئله اساسی بوده است، به همین خاطر بعد از شریعت حضرت موسی(ع)، پس از سالیان و قرن‏های بسیار پیامبر جدید (حضرت عیسی(ع)) مبعوث شد، كه آیین جدیدی آورد. حال اگر این دو عامل برای تجدید نبوت‏ها و آمدن پیامبران جدید با شریعت و آئین جدید وجود نداشته باشد، یعنی اگر دین و آیین پیامبر مورد تحریف واقع نشود، هم چنین بشر به اندازه‏ای از رشد و بلوغ فكری دست یابد كه بتواند همه تعالیم را دریافت كند و آنها را حفظ نماید و یا قانونی كلی را دریافت كند كه در سایه آن بتواند به نیازهای زمان خود پاسخ دهد، دیگر علت‏های تجدید نبوت و شریعت وجود نخواهد داشت. با آمدن اسلام این مسئله تحقق یافت، یعنی هم متن اصلی دین (قرآن ) از تحریف مصون ماند و هم بشر به اندازه ای از رشد و بلوغ فكری رسید كه بتواند دین خود را حفظ نماید و نیازهای جدید خود را بر اساس اصول آخرین دین و شریعت به دست آورد، پس نیاز به پیامبر جدید نبود.

پی‏نوشت‏ها:

1. نحل (16) آیه 36.

2. مائده (5) آیه 48 و شوری (42) آیه 13.

3. فاطر (35) آیه 42 و نحل (16) آیه 36.

-------

 نسبت به مذاهب مختلف

بايد گفت :فرستادن پیامبران و نازل كردن وحی بر آنان از جانب خداوند برای حل اختلافاتی است كه به طور طبیعی قبل از نبوت­ها پیدا میشود. انسانها در اثر برداشتهای مختلف، اختلاف فكر و نظر و رفتار پیدا میكنند. اختلاف طبیعی است و گناه نیست، زیرا ناشی از ستمگری، بزرگی طلبی و  انگیزه‌‌های نفسانی نمیباشد. خداوند برای رفع اختلافها و پدیدآوردن وحدت، پیامبران را میفرستد و كتاب را بر آنان نازل میكند:

كان الناس امة واحدة فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الكتاب بالحق لیحكم بین الناس فیما اختلفوا فیه؛(1) مردم یك گروه بودند. خدا رسولان را بشارت دهنده و ترساننده فرستاد و با پیامبران، كتاب را به حق نازل كرد تا دین خدا به عدالت در موارد نزاع و خلاف بین مردم حكم فرما باشد. متأسفانه پس از بعثت پیامبران و نازل شدن كتاب، صاحبان كتاب و ایمان آورندگان، در تفسیر آن اختلاف كرده و مذاهب مختلف ایجاد میكنند. علت به وجود آمدن اختلاف در تفسیر آن است كه آنان از گردن نهادن به حكم مفسّر واقعی دین خودداری ورزیده، خودشان بدون اینكه مجوّز دینی داشته باشند، به تفسیر دین و كتاب اقدام مینمایند، چنان كه به رأی و اجتهاد خود عمل میكنند یا بالاتر از آن هواهای نفسانی خود را به عنوان تفسیر كتاب ارائه میدهند! پس از آن، هر كدام پیروانی پیدا كرده و فرقههایی ایجاد میكنند. قرآن در ادامه همان آیه میفرماید:

«و ما اختلف فیه الا الذین اوتوه من بعد ما جاءتهم البیّنات بغیاً بینهم؛ در خود كتاب اختلاف نكردند مگر صاحبان آن، آن هم بعد از آن كه آیات روشن بر آنان آمد، از سر ستمگری و ستم در آن اختلاف كردند».

تاریخ اسلام نمونهای از این قاعده و قانون كلی است. پیامبر برای حل اختلاف و ایجاد اتحاد و هدایت به راه راست مبعوث شد و قرآن برایشان نازل گشت تا كتاب هدایت و وحدت زا باشد. رسول خدا تا زمانی كه در قید حیات بود، تفسیر كتاب را عهده دار بود. به هنگام وفات در وصیت معروف خود به جامعه اسلامی اعلام فرمود:

«من از بین شما میروم و دو چیز ارزشمند به میراث میگذارم تا وقتی كه به آن دو تمسك بجویید، از گمراهی ] و اختلاف[ درامان خواهید بود: كتاب خدا و عترتم، یعنی اهل بیتم».(1)

عترت پیامبر كه حضرتش آنان را معرفی كرد، یعنی امام علی و فرزندان معصوم ایشان كه مفسران كتاب خدا بودند. اگر جامعه اسلامی برای فهم كتاب خدا به آنان مراجعه میكرد، از گمراهی و اختلاف در امان میماند، ولی با وفات پیامبر(ص) عترت خانه نشین گردید و از اجتماع رانده شد و مانع ارتباط مردم با آنان شدند و دیگران عهده دار تفسیر قرآن شدند و هر كدام رأیی و نظری ارائه دادند، در نتیجه فرقههای مختلف كلامی مثل اشاعره، معتزله ، ماتریدیه و... فرقههای مختلف فقهی مثل مالكی ،حنبلی، حنفی و شافعی و... پیدا شد.

اگر جامعه به حكم خدا و پیامبر گردن مینهاد و برای دریافت تفسیر دین و كتاب خدا به محضر عترت مراجعه میكرد و عترت در بیان دین خدا آزاد بود، به هیچ وجه اختلاف پیدا نمیشد و مذاهب ایجاد نمیگردید و فقط یك مذهب وجود داشت.

پینوشتها:

1. صحیح مسلم، ج4، ص 1873، به نقل از پیام قرآن،ج9، ص63، چ مدرسه امیرالمؤمنین،قم.

اخیرا بعضی ازمردم می گویند كه امامزاده صالح سه امامی هستندو حتی برادر
اگر كسی چنین حرفی زده، از او مدرك بخواهید و اصولا ما تا به حال شیعه سه امامی نشنیده ایم...

لطفابه سه سوال من پاسخ دهید: 1-اخیرا بعضی ازمردم می گویند كه امامزاده صالح سه امامی هستندو حتی برادر امام رضانیستند.آیا این شبهه درست است واگرحدیثی دراین رابطه وجود دارد ذكر فرمایید؟

بسیاری از امامزاده هایی كه در ایران هستند، ساداتی می باشند كه به چندین واسطه به امامان می رسند و از جور حكومت بنی عباس، از عراق  و حوزه قدرت حكومت عباسی فرار كرده و در بلاد دور دست ایران مانند طبرستان و ری و خراسان و ... ساكن شده اند و غالبا هم به طور ناشناس زندگی می كرده اند از این رو  تاریخ زندگی غالب آنان روشن و واضح و قطعی نیست.

اگر كسی چنین حرفی زده، از او مدرك بخواهید و اصولا ما تا به حال شیعه سه امامی نشنیده ایم.

شاید منظور این باشد كه ایشان از قائلان به امامت محمد حنفیه برادر امام حسن و امام حسین بعد از امام حسین می باشد و اگر منظور این است، باید دلیل ارائه دهد.

در هر حال به این ادعاها نمی توان بها داد و مطلب نیز به درجه ای از اهمیت نیست كه برایش وقت گذاشته شود و راهی هم برای اثبات آن وجود ندارد؛ زیرا تاریخ روشنی از زندگی این بزرگواران در دست نیست.

سیدبن طاووس و صوفیه
صوفيه براي رواج كالاي فاسد خويش خود را به امامان معصوم عليهم السلام مي بندند و گاهي علماي ما مانند سیدبن طاووس كلمات آنان را بر ضد خودشان مي آورند . . .

2. سيد بن طاووس در كتب تراجم  جزو صوفيه يا متهمين به تصوف شناخته مي شود . دفاعهايي كه مرحوم سيد از عقايد صوفيه كرده اند ، سبب شده است كه سيد را به عنوان يك شخصيت صوفي در كتب تراجم معرفي كنند؟

3. علاوه برا اين ايشان اساتيدي داشت كه جزء صوفيه رسمي بودند  و خرقه مي دادند . و اسناد صوفيه را به ائمه در طرائف مطرح مي كند و مي گويد همه صوفيه به امير المومنين مي رسند؟

4. در فهرست اساتيد مرحوم سيد ، برجسته ترين استاد ايشان كه بيش از همه از او تعريف مي كند ، جناب كمال الدين حيدربن محمد حسيني است كه از سادات است... اين بزگوار كه از علماي شيعه است و جزو روات نهج البلاغه است ، جزو صوفيه رسمي است و در زمان خودش ، عده اي از ايشان خرقه گرفته اند.

5. يكي از بزرگان كمال الدين ميثم بحراني شارح نهج البلاغه است . در احوالات او گفته اند كه ايشان ابتدا مشغول به تحصيل علوم رسمي بود و فلسفه مي خواند و بعد از مدتي ديد كه اين ها فائده ندارد دها كرد و صوفي شد و خودش اهل خرقه است و معتقد است كه خرقه صوفيه به ائمه برمي گردد؟

6. بزرگترين شخصيت در قرن هشتم ، علامه حلي است... مطلقا در برابر صوفيه جبهه گيري نمي كند و با صوفيه همكاري مي كردند؟

7. ابن بطوطه در جلد اول صفحه 421 رحله ابن بطوطه مي گويد من وارد بجف كه شدم ، در مقابل حرم اميرالمومنين خانقاه هاي بسيار زيادي بود؟

8. در همين دوره در گزارش كه از مدرسه سالانيه اولجايتو به دست ما رسيده است... در اين مدرسه بيست نفر مرشد صوفي مي آورند كه مخصوص تدريس تصوف بودند؟

9. شما تا قرن هفتم و هشتم كسي را پيدا نمي كنيد كه اعتقاد داشته باشد كه امام عالم به ما كان و مايكون و ما هو كائن الي يوم القيمه است. مطلقا علم امام را منكرندو مي گويند كه اصلا معنا ندارد كه انساني به همه هستي علم داشته باشد؟

10. شيخ بهايي كه تصوفش اظهر من الشمس است و احتياج به توضيح ندارد؟

11. مير لوحي در كتاب هايش ... مي گويد گول نخوريد كه مجلسي ثاني با تصوف مخالف است. او هم مثل پدرش صوفي است و فعلا براي اين كه زمانه اقتضاء نمي كند. تظاهر به مخالفت با تصوف مي كند و به خاطر همين ، به شدت به ايشان اهانت مي كند؟

12. مجلسي دوم با شهيد قريب العد است و مي گويد ، شهيد از صوفيه بود و اهل معرفت و عرفان بود

ماجراي تهمت تصوف به عالمان بزرگوار شيعه توسط برخي ايراد شده بود كه نقد آن  در سايت سمات تحت عنوان مقاله پاسخي به اتهام تصوف و صوفي گري به تشيع و علماي شيعه ارائه گرديده كه ما برخي از مطالب آن را خدمتتان بيان ميكنيم و شما را به مطالعه آن توصيه مي نماييم.(1)

قرن ششم تا دهم ،اين فاصله، اوج شكوفايي تصوف در جهان اسلام است و در اين دوره، حكمت و عرفان وارد جهان اسلام شده است و به شكل وسيعي علماي ما را تحت تأثير قرار داده است.

شما اگر كتاب هاي سيد بن طاووس را به وسيله رايانه جستجو كنيد، شايد به ندرت برخورد كنيد كه مرحوم سيد از تصوف مدحي كرده باشد يا اسمي از صوفيه آورده باشد.

بلكه يك مورد هم پيدا نمي شود، و مطلب ( بدعت گزاري و انحرافات صوفيه و طرفداران ايشان) هم براي همه اهل علم واضح است تا چه رسد به امثال سيد بزرگوار! و هيچ سرّي در كار نيست!

صوفيه براي رواج كالاي فاسد خويش خود را به امامان معصوم عليهم السلام مي بندند و گاهي علماي ما مانند علامه حلي در شرح تجريد، و سيد بن طاووس در طرائف، بدون اينكه ايشان را كمترين تأييدي كنند، از باب احتجاج، كلمات آنان را بر ضد خودشان مي آورند تا ايشان را از زبان خودشان محكوم كنند.

ولي برخي م به امثال همين كلمات استشهاد كرده و خيال مي كنند كه علماي ما واقعا صوفيه را به امامان معصوم مستند مي دانند،

و چنان كه بيان خواهيم كرد مرحوم سيد بن طاووس هم در كتاب طرائف از قول امام سنيان فخر رازي نقل مي كند كه تمام علوم و معارف به علي بن ابي طالب مي رسد، و در اين ميان صوفيه را نيز نام مي برد، ولي ايشان خيال مي كنند كه اين مطالب عقيده خود سيد بن طاووس است! و اصلا توجه ندارند كه ذكر اين مطالب از باب احتجاج و استدلال بر ضد خصم، به كلماتي است كه خودش قبول دارد.

مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني مي نويسد كه رحمت علي‏ شاه نعمت اللهي شيرازي (از اقطاب صوفيه)، در كتاب طرائق الحقائق كه آن را در احوال مشايخ صوفيه، و احياي رسوم ايشان نوشته است، سيد ابن طاوس و برادرش أحمد و فرزندش عبد الكريم و ابن فهد و شهيد و مجلسي اول و دوم و غير ايشان را از صوفيه شمرده است! سپس مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني، در مورد كساني كه اين بزرگان را به تصوف نسبت داده اند مي فرمايد: اين مطلب امر بسيار عجيب و شگفتي است كه از ايشان سر زده است! زيرا تصوفي كه به اين بزرگان مثل ابن فهد و ابن طاوس و خواجه نصير الدين و شهيد ثاني و بهائي و غيرهم نسبت داده مي شود جز انقطاع به سوي خالق جل شانه، و زهد در دنيا، و استغراق در حب خداوند تعالي و أشباه آن چيز ديگري نيست، و آن تصوفي نيست كه به بعضي از صوفيه نسبت داده مي شود كه به فساد اعتقاد مانند قول به حلول و وحدت وجود و شبه آن معتقدند، و يا اعمال مخالف شرع فاسدي دارند كه بسياري از ايشان در مقام رياضت يا عبادت و غير آن مرتكب آنها مي شوند! (2)

تكمله امل الآمل مي نويسد:«ما با تأخري كه از عصر صفويه داريم مي دانيم كه همين مشايخ رضي الله تعالي عنهم توانستند احكام شرعيه را نشر دهند و دولت صفويه را كه شعار سلطنتشان تصوف بود و ايشان و همه وزرا و لشكرشان صوفي بودند و جز طريقت صوفيان چيزي نمي دانستند، شيخ بهائي و أمثال ايشان با روش و جدال و مماشاة أحسن و حضور در مجالس ذكر ايشان، آنان را به سوي تشرع و أخذ به شريعت و تقليد و تعبد به احكام بكشانند... تا جايي كه از ايشان دولتي متشرع و پرورش دهنده فقهاء و محدثين، و مروج طريقه أهل البيت عليهم السلام ساختند.(3)

پي نوشت ها :

1. لينك  http://sematmag.com/index.php?option=com_contentview=articleid=212:2011-...

2.  آقا بزرگ تهراني، الذريعه الي تصانيف الشيعه، ناشر بيروت 1403 چاپ21، ج‏15، ص 57.

3. صدر، حسن، تكمله امل الآمل، ناشر مركز اطلاعات و مدارك اسلامي، ص 184.

كعبه از چه زمانی وتوسط چه كسی ساخته شده است؟ . . .
قرآن با صراحت سازنده­ی کعبه را ابراهیم و اسماعیل می­داند: «هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه­های خانه (کعبه) را بالا می­بردند گفتند: . . .

1) فلسفه ی سنگ حجرالاسود در كعبه چیست و از چه زمانی تعبیه شده است؟ 2) كعبه از چه زمانی وتوسط چه كسی ساخته شده است؟ و آیا حضرت ابراهیم(ع) آن را بازسازی كرده است؟ 3)چرا با وجود كعبه كماكان بیت المقدس عبادتگاه مسلمین می باشد؟

بخش اول

قرآن با صراحت سازنده­ی کعبه را ابراهیم و اسماعیل می­داند: «هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه­های خانه (کعبه) را بالا می­بردند «می­گفتند» پروردگارا! ! (این عمل را) از ما بپذیر، تو شنوا و دانایی».(1)

گروهی بر این باورند كه كعبه نخست به دست حضرت آدم(ع) ساخته شد، سپس در طوفان نوح(ع) فروریخت و بعد به دست ابراهیم و اسماعیل تجدید بنا گردید.(2)

بخش دوم

در مورد اصل پیدایش حجر ، دو گروه از روایات داریم، دریك گروه، چنین وارد شده كه حجر الاسود ازسنگ های بهشتی بوده بعد ازاخراج آدم ازبهشت، خداوند آن را به زمین فرستاد. در گروه دیگراز روایات چنین آمده كه حجر، فرشته ای  از فرشتگان بزرگ، در نزد خداوند بود. بعد ازاخراج آدم تبدیل به حجر گردانید.(3)

صاحب تفسیر المناردراینجا شبهه ای مطرح كردند و آن اینكه، این گونه روایات را ضعیف السند، مخالف با قرآن و عقل و معارض با یكد یگر و جزو اسرائلیات شمرده است. مرحوم علامه طبا طبایی به آن، پاسخ مفصل ومتقن داده است. (4)

بسيار زيباست كه حجرالاسود سنگ ميثاق است ؛ ميثاقي كه خداوند در عالم الست از بندگان گرفت. بني آدم اين سنگ را لمس مي كنند تا يادآور عهد و پيماني باشد كه آنان با خدا بستند . امام باقر (ع) فرمود:

« الْحَجَرُ كَالْمِيثَاقِ وَاسْتِلاَمُهُ كَالْبَيْعَةِ وَكَانَ إِذَا اسْتَلَمَهُ قَالَ : اللَّهُمَّ أَمَانَتِي أَدَّيْتُهَا وَمِيثَاقِي تَعَاهَدْتُهُ لِيَشْهَدَ لِي عِنْدَكَ بِالْبَلاَغِ ». (5)

« حجرالاسود، مانند پيمان است و دست كشيدن بر آن مثل بيعت. آن حضرت هر گاه دست بر آن مي كشيد، مي گفت: خدايا، اين امانت من است كه ادا كردم و پيمان من است كه بستم، تا نزد تو براي من گواهي دهد كه رساندم.»

بخش سوم

از آن جا كه خانه خدا در آن زمان كانون بت هاي مشركان بود، دستور داده شد مسلمانان موقتاً به سوي بیت المقدس نماز بخوانند. به این ترتیب صفوف خود را از مشركان جدا كنند.گفتنی است كه در ابتدای بعثت مسلمانان رو به بیت المقدس نماز می خواندند. بیت المقدس مسجدی بود كه حضرت داود به امر خدا بنیان گذارد و حضرت سلیمان آن را تكمیل كرد و به اتمام رساند.این مسجد كه به امر خدا و به وسیله دو پیامبر بزرگ خدا ساخته شده، مقدس بوده و هست. خداوند نسبت به آن عنایت ویژه داشته و دارد. رسول خدا بعد از بعثت رو به مسجد الاقصی(بیت المقدس) نماز می خواند. معراج پیامبر هم از مسجدالحرام به مسجد الاقصی و بیت المقدس بود.

 مرحله بعدی یعنی معراج به آسمان ها هم  از آن جا شروع گردید. این كه مسلمانان رو به بیت المقدس نماز می خواندند، بهانه ای به دست یهود می داد تا بر مسلمانان خرده بگیرند كه دین شما اصل و مایه ای ندارد و شما به سوی قبله ما نماز می خوانید و...؛ از طرف دیگر پیامبر علاقه مند بود كه  كعبه قبله باشد. زیرا  اولین خانه ای بود كه برای عبودیت ساخته شده بود. بنیان گذار آن ابراهیم خلیل و پدر پیامبران و پدر توحید بود. تا در مكه بودند به گونه ای به سوی بیت المقدس می ایستادند كه در عین حال به سوی كعبه هم باشند ولی با هجرت به مدینه دیگر این ممكن نبود. خداوند برای اجابت تقاضای رسولش و برای ناكام گذاردن یهود در توطئه علیه مسلمانان، با فرستادن این آیات دستور تغییر قبله از بیت المقدس به سوی كعبه را صادر كرد. به حضرت رسول و دیگر مسلمانان دستور داد از این به بعد هر جا كه بودید به هنگام نماز به سوی كعبه رو كنید و كعبه را قبله قرار دهید. (6)

از آن پس مسجد الاقصي تنها به عنوان يك مسجد ومحل عبادت به حساب آمد و نماز به سوي آن مجاز نبود.

پینوشتها:

1ـ بقره (2) آیه 127.

2ـ تفسیر نمونه، ج 1، ص 455.

3. علل الشرائع، ترجمه ذهني تهراني، ناشر: انتشارات مؤمنين، ‏مكان چاپ قم‏، سال چاپ: 1380 ش‏،نوبت چاپ: اول‏ج‏2، ص 291.

4. رجوع كنید به محمد حسین طباطبایی (ره)، تفسیر المیزان فی القرآن بیروت، دارالمطبوعات اعلی، چاپ اول، ج1/295-292.

5. میرزا حسین نوري، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، بیروت ، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، چاپ‏اول، ج9 ، ص381.

6. ر. ك: ناصر مكارم، تفسیر نمونه، نشر دار الكتب الاسلامیه، تهران ، ج‏1، ص 507.

دلیل حمایت امام علی علیه السلام از عثمان در مقابل معترضان
1-رفع اتهام 2-جلوگیری از خلیفه کشی 3-جلوگیری از فتنه

چرا امام علي(ع) به حمايت از عثمان در مقابل معترضان پرداختند؟

دفاع امام از عثمان بدان معنا نيست كه حضرت حكومت وي را قانوني دانسته و بدان جهت از عثمان دفاع كرده و مانع قتل او گرديد.

به نظر مي رسد عوامل زير از اهميت ويژه اي برخوردار است:

1. رفع اتهام:

انتقادهاي شديد امام از عثمان موجب شده بود كه اين نگرش به وجود آيد كه امام مخالف عثمان بوده و ممكن است وي را به قتل برساند. امام بدان جهت به دفاع از عثمان پرداخت تا به قتل وي متهم نشود. دشمنان امام ـ به رغم دفاع ايشان از عثمان ـ وي را متهم به قتل عثمان نموده و از آن استفاده ابزاري كرده و افكار عمومي را منحرف كردند! اگر امام به دفاع از عثمان نمي پرداخت، اين اتهام بسيار پررنگ مي شد. امام سعي كرد با دفاع خود ـ تا اندازه اي ـ از انحراف افكار عمومي جلوگيري كرده و اتهام را كم رنگ نمايد.

در نامه اي كه معاويه بعد از قتل عثمان به امام مي نويسد؛ وي را متهم به قتل عثمان مي كند و امام(ع) در جواب، به رفع اتهام پرداخته و به علل انتقاد خود از عثمان مي پردازد.(1)

2. جلوگيري از خليفه كشي:

امام علي(ع) به رغم آن كه خلافت عثمان را غير قانوني مي دانست، ولي قتل وي را بدين صورت كه انقلابيون به در خانه وي رفته، او را به قتل برسانند، جايز نمي دانست. اگر عثمان بر فرض اين كه مستحق قتل بود، بايد محاكمه و طبق قانون با او رفتار مي شد. هنگامي كه انقلابيون به در خانه امام آمدند و از وي خواستند رهبري انقلاب را به عهده گيرد، امام آنان را از قتل عثمان منصرف نمود، زيرا قتل كسي كه به عنوان خليفه حكومت مي كرد، موجب مي شد كه در حوزه تاريخ اسلام باب خليفه كشي باز شود. باز شدن باب خليفه كشي پيامدها و فتنه هايي را در پي داشت كه به صلاح امت اسلامي نبود.

امام آن گاه كه به عنوان ميانجي، خواسته هاي انقلابيون را براي عثمان مطرح كرد، نگراني خود را از اين كه عثمان در مسندخلافت كشته شود و باب فتنه اي بزرگ باز گردد، به عثمان اعلام كرد: «من تو را به خدا سوگند مي دهم كاري نكني كه پيشواي مقتول اين امت بشوي، زيرا اين سخن گفته مي شود كه در اين امت يك پيشوا كشته خواهد شد كه كشته شدن او درِ كشت و كشتار را بر امت خواهد گشود و كار امت را مشتبه خواهد ساخت و فتنه ها بر خواهد انگيخت، كه حق را از باطل نشناسند و در آن فتنه ها غوطه بخورند».(2)

شهيد مطهري مي نويسد: «... علي(ع) با روش عثمان مخالف است. در عين حال مخالف است كه باب خليفه كشي باز شود. نمي خواهند خليفه را بكشند كه باب فتنه ها بر مسلمانان باز گردد».(3)

3. جلوگيري از فتنه:

 امام با دفاع خود از عثمان در صدد بود كه جريان بدون خونريزي خاتمه يابد و جلو برخي از فتنه ها و توطئه ها گرفته شود. امام دقيقاً پيش بيني مي كرد كه بعد از قتل عثمان برخي از اطرافيان و دوستان او مانند معاويه از قتل او استفاده ابزاري نموده، زمينه هاي فتنه هاي بزرگ را فراهم خواهند كرد. به قول شهيد مطهري قتل عثمان مولود فتنه ها بود كه قرن ها دامنگير اسلام شد و آثار آن هنوز باقي است.(4)

جنگ جمل و صفين و نهروان اولين فتنه هايي بود كه ريشه در قتل عثمان داشت.حضرت علي(ع) با توجه به اين دلايل، بر حسب وظيفه خود در مقابل منافع عموم مسلمانان و اصل اسلام عمل نمود. همان گونه كه يك رهبر موفق و دلسوز مسلمانان براي 25 سال جهت رعايت مصالح اسلامي در برابر خلفا سكوت مي كند و حتي با آنان در برخي از مسايل همكاري كرد.

پي نوشت ها:

1. نهج البلاغه، نامه 28.

2. مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهري، ج‏16، ص 481 نهج البلاغه، خطبه 162.

3. مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهري، ج‏16، ص 480.

4. همان.

اصول و روشهای تربیتی در اسلام و ذکر منابع آن
انسان موجودي است برتر از ساير موجودات عالم، با ابزارهاي خارق العاده اي چون عقل و اراده و اختيار.

اصول و روشهاي تربيت اجتماع در اسلام

با ذكر منابع مفيد در اين رابطه

انسان موجودي است برتر از ساير موجودات عالم، با ابزارهاي خارق العاده اي چون عقل و اراده و اختيار. اما همين انسان براي شكوفائي عقل و جهت دهي صحيح به اراده واختيارش، نياز به تعليم وتربيت دارد و به همين دليل تربيت، از اهم مسائل زندگي هر انسان بوده و شكل گيري شخصيت هر انساني وابسته به تربيت اوست. از سوي ديگر با توجه به اين كه خداوند انسان را به گونه اي آفريده است كه براي رفع نيازهاي متعدد خود با اجتماع و در اجتماع زندگي كند. لذا مي توان گفت كه تربيت امري تنها فردي نبوده، بلكه جنبه اجتماعي آن نيز داراي اهميت زيادي مي باشد.

نظام تربيت اجتماعي عبارت است از مجموعه انديشه، نظريه و تدابيري كه به طور منظم و سازمان يافت، موجبات تعالي جامعه و افراد آن را در زمينه هاي مختلف و در راستاي دستيابي به اهداف فراهم مي آورد. اين مجموعه نظريه ها و تدابير را مي توان در قالب مباني، اصول و روش هاي تربيت اجتماعي دسته بندي نمود. بايد توجه داشت كه هر مكتب و انديشه اي داراي ديدگاه هاي خاصي بوده و مباني، اصول و روش هاي متفاوتي را براي تربيت اجتماعي ارائه مي كند، لذا با توجه به اين كه جامعه ما يك جامعه اسلامي است لذا بايد مباني، اصول و روش هاي تربيت اجتماعي متناسب با معيارهاي اسلامي از منظر قرآن و نهج البلاغه مورد بررسي و تبيين قرار گيرد.

از طرفي يكي از اهداف مهم دين و بعثت انبيا(عليهم السلام) تربيت و تزكيه انسان است. دين اسلام نيز در احكام عبادي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي خود، تربيت انسان ها را وجه همت خويش قرار داده است. تربيت انسان در جامعه صورت مي گيرد; زيرا انسان مدني بالطبع است، او در جامعه با نهادهاي خانواده، سياست، اقتصاد، دين و تعليم و تربيت سر و كار دارد و هر يك از آن ها هنجارها و ارزش هاي ويژه اي را از فرد انتظار دارند و اينجاست كه فرد بايد بر اساس فكر و منطق و مقتضيات كنش متقابل تصميم بگيرد. از اين رو، تصور اين كه تربيت فراگردي فردي است فكري خام و بي اساس است. حال كه تربيت در جامعه صورت مي گيرد، بايد ديد كه جامعه چه تأثيراتي را بر فرايند تربيت مي گذارد و متقابلاً، نظام تعليم و تربيت چگونه جامعه را متحول مي سازد.

تربيت اجتماعي در گرو داشتن تصوير روشني است از اين كه اجتماعي بودن، خود به چه معناست. براساس آن كه چه ماهيت يا چه ويژگي هايي را براي اجتماعي بودن لحاظ كنيم، تربيت اجتماعي و اصول و شيوه هاي آن، به گونه خاصي رقم خواهد خورد و هر شكل معيني از تربيت اجتماعي، مبتني و مسبوق به پيش زمينه هاي معيني در باب مفهوم اجتماعي خواهد بود.

- منابعي براي مطالعه و تحقيق بيشتر در زمينه تربيت اجتماع:

1- تربيت اجتماعي سياسي، فصلنامه راه تربيت، شماره 12.

2- زمينه تربيت، نويسنده: علي قائمي، تهران: انتشارات اميري.

3- روابط اجتماعي در اسلام، محمد حسين طباطبايي، مترجم: حجتي كرماني، تهران انتشارات بعثت.

4- آراي دانشمندان مسلمان در تعليم و تربيت و مباني آن، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، جلد اول و سوم، چاپ دوم، تهران: انتشارات زيتون.

5- نظريه يادگيري اجتماعي، نويسنده: باندورا، آلبرت، مترجم: فرهاد ماهر، چاپ اول، تهران: نشر راهگشا.

6- نگاهي دوباره به تربيت اسلامي، خسرو باقري، تهران: انتشارات مدرسه.

7- اسلام و تعليم و تربيت جلد 1 و 2، ابراهيم اميني، تهران: انتشارات انجمن اولياء و مربيان.   

8- كتابشناسي توصيفي- تحليلي تعليم و تربيت در اسلام، نويسنده: بهروز رفيعي، ناشر: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.

9- تربيت و جامعه شناسي، اميل دوركيم، ترجمه علي محمد كاردان، انتشارات دانشگاه تهران.

10- اصول تربيت، علي اصغر احمدي، انتشارات سازمان انجمن و اولياء.

11- جامعه و تعليم و تربيت، علي شريعتمداري، اميركبير، تهران.

12- تربيت اجتماعي در ادعيه و زيارات، نويسنده: مسيح مهاجري.

13- الگوهاي تربيت اجتماعي، رهنمودهاي مهم تربيتي در قالب تمثيل و حكايت، نويسنده: محمدعلي كريمي نيا.

فواید نماز برای دیگران
در آغاز لازم است تعریف و توصیف درستی از نماز داشته باشیم تا بدانیم نمازی كه از آن سخن خواهیم گفت . . .

نماز ما چه سودی برای دیگران دارد؟

در آغاز لازم است تعریف و توصیف درستی از نماز داشته باشیم تا بدانیم نمازی كه از آن سخن خواهیم گفت ، صرف خم و راست شدن و چند جمله بدون توجه و حضور قلب بر زبان جاری ساختن نیست.

نماز عالیترین تجلّی پرستش و زیباترین و شیرینترین لحظههای دیدار و رازگویی عاشق با معشوق است.

نماز نیاز روح هر انسان و بلكه هر موجودی است، نماز آرام كننده روان متلاطم، عامل رستگاری، برترین تكیهگاه و پشتوانه انسان در سختیها و مصیبتها است، نماز بهترین راه به سوی عرفان الهی، ارزشمندترین سفره رحمت خداوند در زمین، معیار ارزیابی اعمال و سنجش شخصیت و انسانیت انسان است،

اساسیترین ستون نگهدارنده دین، بازدارنده از جرایم عملی و رذایل خُلقی، شوینده گناهان، عصیان علیه همه طاغوتها و شیطانهای درون و بیرون، انسی و جنّی نماز است، و بالاخره تسلیم و خضوع جان در برابر جانان است.

وقتی آسمان دل، میگیرد و ابری میشود، تنها حضور در معبد و محراب و سجود در پیشگاه خدا، و سرازیر شدن باران اشك، و وزیدن نسیم نیایش و نماز است كه انسان را سبك میكند و كویر دل را به بوستانی مبدل می سازد، آری تنها گلهای معطر «یاد و ذكر خدا» آرامش را در بوستان دل میرویاند.

پیمودن راه دراز «خاك» تا «خدا» با بال نماز و پرواز عشق میسّر است.

هرگز به یك «صفر» یعنی هیچ و به «بی نهایت صفر» یعنی «هیچها» اندیشیدهای؟ همه انسانها، و تمامی موجودات و ذرات هستی، همان «صفرها»ی بیمفهوم، بیخاصیت و هیچند. تنها هنگامی كه صفر یا صفرها بعد از «واحد»(1) ـ یا «یك»كه اساس اعداد و سرچشمه همه «تكثّرها» است، ـ قرار گیرند هستی و مفهوم پیدا میكنند.

آن چه این «هیچ» را با آن «همه» پیوند میدهد، نماز و نیایش است. از این رو امام صادق(ع) در پاسخ فردی كه پرسیده برترین و ارزشمندترین وسیلة «تقرّب بندگان به خدا چیست؟ فرمود: «ما أعلمُ شیئاً بعد المعرفه أفضل من هذه الصلوه؛ (2) بعد از معرفت به خدا، چیزی برتر و با فضیلتتر از نماز نمیدانم».

جهت آگاهی بیشتر از تفسیر نماز به كتابهای زیر رجوع شود:

1ـ نماز و نمازگزاران، اثر علامه محمدتقی جعفری و آیت الله جوادی آملی؛

2ـ نماز نشانه حكومت صالحان، ستاد اقامه نماز؛

3ـ نماز یعنی رهبری، سید ابوالفتح دعوتی؛

4ـ هزار كتاب و رساله پیرامون نماز، ناصرالدین انصاری، رسول جعفریان و رضا استادی؛

5ـ مجموعه مقالات برگزیده ششمین اجلاس سراسری نماز، ستاد اقامه نماز.

پرسشگر گرامی !

منظورتان از « سود برای دیگران » چیست؟ اگر منظورتان برای غیر، خدا است، تصور و شناخت تان از خداوندی كه بی نیاز مطلق است، نادرست است. زیرا خداوند غنی و بی نیاز از همه چیز است، چون غیر از خدا هر چه هست، همه مخلوق خدا و نیازمند به او  است .

ما انسانها كه یكی از مخلوقات خداییم. سراسر وجودمان را نیاز و احتیاج فرا گرفته است،

یكی از نیازهای ما نیازهای روحی است ، مثل احتیاج به محبت. از این رو بچههایی كه در خانواده خود احساس كمبود محبت می كنند، دچار اختلالات روحی و روانی میگردند. یكی از نیازهای واقعی و اساسی روح بشر عبادت و پرستش است، چون خداوند انسان را برای رسیدن به كمال و نزدیك شدن به« كمال مطلق » آفریده است. او می داند كه تكامل انسان جز از راه «عبادت و بندگی» به دست نمیآید، در واقع با فرمان نماز راه رسیدن به كمال را به او نشان داده است. و آثار منفی یا كیفر و عذاب هایی كه برای ترك نماز  یا سبك شمردن آن گفته می شود در واقع آثار طبیعی و وضعی آن است.

چنان كه قرآن می فرماید: « هر كسی كفر ورزد و حج را ترك كند، به خود زیان رسانده است. خداوند از همه جهانیان بی نیاز است». (3) و  «كسی كه جهاد و تلاش كند ، برای خود جهاد میكند؛ چرا كه خداوند از همه جهانیان بی نیاز است». (4)

در جای دیگر میفرماید: « كسی كه عمل صالحی به جا آورد، به سود خود به جا آورده، و كسی كه كار بدی انجام دهد، به زیان خود او است. سپس همه شما به سوی پروردگارتان باز میگردید». (5) و  «كسی كه پاكی و راه پاكان را بر گزیند، به نفع خود او است». (6)

پس خداوند نیازی به پرستش ما ندارد. عبادات ما فایده ای به حال او نخواهد داشت ،چنان كه ترك عبادت ما هیچ زیانی به او وارد نمی سازد ؛ بلكه فوائد ظاهری و باطنی عبادات مستقیم و غیر مستقیم به خود ما می رسد؛ فوائد مستقیم آن مانند آرامش روحی وارضای نیاز به پرستش و... فوائد غیر مستقیم در رسیدن به كمال روحی و باطنی است كه هدف خلقت انسان ( هدف فعل) محسوب می شود. در نتیجه مستلزم سعادت و نجات ما در دنیا و آخرت خواهد بود .

و اگر منظورتان از «دیگران » این است كه اقامه نماز چه آثاری در اجتماع دارد، و چه سودی برای دیگر انسان ها دارد؟ پاسخش این است كه نماز و به طور كلی هر عبادتی هم آثار و فواید فردی دارد و هم اجتماعی،هم آثار دنیایی دارد و هم آخرتی ، هم آثار مادی دارد و هم معنوی، هم آثار ظاهری و جزئی دارد و هم آثار باطنی و كلی و كامل. بیان همه آثار نماز نیازمند مقاله ای مفصل و بلكه كتابی مستقل است . ونمی توان در مقام پاسخ به سؤالات به همه آن ها پرداخت. از این رو به برخی از آثار نماز اشاره می كنیم ، برای دریافت پاسخ كامل تر به منابع معرفی شده رجوع كنید. 

پرسشگر گرامی! می دانیم كه اشيا و واقعيات جهان را با «اسم» ميشناسند. اسم جز اشاره به واقعیت و  معرّفي  «مسمّا» هيچ اثر و نقشي ندارد مثلاً لفظ آتش نميسوزاند و گرما توليد نميكند.

لفظ «نان» نه طعمي دارد و نه شكم را سير ميكند. بلكه تنها انسان را به «واقعيات» يا " مسمّا "راهنمايي ميكند. لفظ نان ما را به آن واقعيتي كه غذا است و گرسنگي را فرو مينشاند و لفظ آب به واقعيتي كه رفع تشنگي ميكند و لفظ آتش به آن چيزي كه سبب گرمايش است، دلالت ميكند . پس آن چه كه اصالت و حقيقت دارد،«مسمّا» است ، نه اسم.

نماز، روزه و ساير عبادات ظاهري دارند كه مشاهده ميشوند و به منزله «جسم» يا «اسم» اند و باطني دارند كه  «مسمّا» يا حقيقت و روح عمل و عبادت است. اگر نماز گزاری به فلسفه نماز معرفت داشته باشد و به همه اسرار و راز و رمزهای اذكار و افعال نماز شناخت و آگاهی كامل داشته باشد و نماز را با  مقدمات و  آداب و شرایط و لوازمش  بخواند ، قطعا به همه آثار آن دست می یابد و از بصیرت درونی و بینایی ملكوتی خاصی برخوردار می گردد و لذتی را از زندگی و عبادت احساس می كند كه مرحوم آیت الله بهجت می فرمود : « اگر سلاطین عالم می دانستند كه انسان در حال عبادت چه لذت هایی می برد ، هیچ گاه دنبال این مسایل مادی نمی رفتند » (7)

كسي كه نماز می خواند و «إيّاك نعبد وإيّاك نستعين»او از عمق جانش بر مي خيزد، در انجام و ترك هر كاري،در هر گفتار و رفتاری، در هر سكوت و فريادي، در هر چشم بستن و چشم گشودني، در هر شنيدن و نشنيدني، در معاملات و خرید و فروش، در كارخانه و مزرعه، در اداره و كیفیت پاسخگویی به ارباب رجوع، در هر مدح و ذمي و... توجه می كند كه فرمان خدا چيست؟ او را به چه مأمور ساخته است ؟ رضايت و خشنودي خدا در كدام سو قرار دارد ؟ او وقتی می گوید :« اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ » از خدا می خواهد كه به راه كسانی كه نعمت های واقعی خدا شامل حال آنان شده، برود. و آنان چهار گروهی هستند كه در سوره نساء آیه 69 معرفی شده اند. یعنی نماز گزار از خدا می خواهد او را به راه پیامبران و ائمه (ع) ، صدیقین ، صالحان و شهداء  هدایت كند، و اخلاق و شیوه زندگی و روابطی كه آنان با اجتماع و مردم داشتند، داشته باشد ، و صبر و حوصله و عفو و ایثار و بخشش و روح تعاون و دلسوزی و مهربانی كه آنان با دین داران جبهه توحید و همه مظلومان و مستضعفان دنیا داشتند ، داشته باشد . هنگامی كه می گوید : غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ  وَ لَا الضَّالِّينَ  از خدا می خواهد دست او را بگیرد و به او توفیقی عنایت كند تا همانند خیانت پیشه ها ، دروغ گویان ، ستم گران به مال و جان و آبرو و حیثیت انسان ها نشود و راه بی عفت های مفسد و مستكبران خود خواه و زورگو و سایر گمراهان و منحرفان از خط توحید و خدا پرستی كه به انواع خود پرستی و بت پرستی مدرن و غیر مدرن گرفتارند، نرود و مشمول غضب خدا قرار نگیرد. بلكه در « محراب» كه جایگاه حرب و جنگ با نفس اماره و شیاطین درونی است، توفیق مبارزه با هر گونه انحرافی را در جامعه داشته باشد . 

 اي عزيز تشنه حقيقت! مخاطب ابيات زير من و شما هستيم كه ميگويد:

پاك كن دو چشم را از موي عيب          تا ببيني باغ و سروستان غيب

دفع كن از مغز و از بيني زكام                     وآنگهان ديدار قصرش چشمدار

بنابر اين اگر می بینی نمازهای ما نه سود محسوسی برای ما دارد و نه برای اجتماع، برای این است كه آن چه ما انجام ميدهيم، ظاهر عبادت است

اين نشان ظاهر است،اين هيچ نيست    باطني جوي و به ظاهر بر مأيست

تا كه آن بو جاذب جانت شود                   تا كه آن بو نور چشمانت شود

چشم نابينات را بينا كند                          سينهات را سينه سينا كند.

 البته باید توجه داشته باشیم كه همين عبادات ناقص و ظاهري ما با همه نقايص و نارسايي كه دارد، آثار خاص خود را اگر چه ناقص باشد ،به همراه دارد كه بسياري از ما از آن ها غافليم ؛ چه آثار مشهود و ملموس ظاهري و چه آثار بسيار نامحسوس و پنهاني كه برخي از آنها در روايات بيان شده است.

 زیرا اقامه نماز يك اثر وضعي دارد و آن بازداشتن نمازگزار از نزديك شدن به گناه است.

به پيامبراسلام صلي الله عليه و آله  گفتند: فلان جوان انصاري كه پيوسته در مسجد پشت سر شما نماز جماعت ميخواند، آلوده به گناهان زشتي است و از آن دست نميكشد. موقع نماز اهل نماز است، اما در بيرون از مسجد اهل گناه است فرمود: انّ صلاته تنهاه يوماً؛ (8) يك روزي بالاخره همين نمازش او را از گناه باز ميدارد و پاكش ميكند مدت زمان زيادي نگذشت كه آن جوان از گناهانش توبه كرد».

 

 

پی نوشت ها :

1. مضمون: «الهكم اله واحد» ، بیست و دو مورد در قرآن آمده است.

2. ثقه الاسلام كليني، الكافي، الناشر: دار الكتب الاسلاميه، تهران، سنه النشر/1365 ه.ش ، ج 3، ص 264.

3. آل عمران (3) آیه97 .

4. عنكبوت (28) آیه 6.

5. فجر (89) آیه 27-30.

6. ذاریات (51) آیه 56.

7. بهجة القلوب ، ویژه نامه اربعین رحلت آیت الله بهجت ، ناشر:  مؤسسة البهجة- قم ،  ص16 .

8. العلامه المجلسي، بحار الانوار، الناشر: مؤسسه الوفاء، بيروت، لبنان، سنه النشر/1404 ه.ق ، ج 79 ، ص 198 .

اصلی ترین شاخصه های یك زندگی ایده ال
زندگي دینی و اسلامی شما مي‌تواند به زيبايي روياهايتان باشد. فقط بايد باور داشته باشيد كه . . .

اصلی ترین شاخصه های یك زندگی ایده ال چیست؟

برخی از نكات و مبانی كه در اسلام، موجب ساخته شدن یك زندگی ایده آل می شود را بیان می كنیم:

زندگي دینی و اسلامی شما ميتواند به زيبايي روياهايتان باشد. فقط بايد باور داشته باشيد كه ميتوانيد كارهاي سادۀ نیك انجام دهيد. اين كارها موجب ميشود شما احساس بسته بودن و گرفتگي نكنيد و به عبارت ديگر با احساسي باز و شاد از زندگي كه اسلام واقعی از آن دم می زند، لذت ببريد. هر كار خوب يا تفكري كه به شما احساس سبكباري بدهد در جهت مثبت و خير شما جريان دارد. اول از هر چيز بايد به سلامت خود اهميت بدهيد، زيرا همواره آدم سالم نسبت به فرد بيمار بيشتر لذت ميبرد.

انرژي، شور، اشتياق، دلسوزي و همدلي روح شما را سالم نگه ميدارد. پس مراقب برخورد خود با ديگران باشيد.

زندگي خود را با كسي مقايسه نكنيد، زيرا شما نميدانيد كه بين آنها چه ميگذرد.

افكار منفي و تفأل به شرّ (1) نداشته باشيد، در عوض انرژي خود را صرف امور مثبت كنيد.

بيش از حد توان خود كاري انجام ندهيد و انرژي خود را صرف تجسس و فضولي در امور ديگران نكنيد.

حسادت يعني اتلاف وقت، شما هر چه را كه بايد داشته باشيد، داريد.

زندگي كوتاه‌‌تر از آن است كه از ديگران متنفر باشيد. نسبت به ديگران تنفر نداشته باشيد.

هر روز يك چيز خوب به ديگران ببخشيد. اينكه ديگران راجع به شما چه فكري ميكنند، به شما مربوط نيست.

برای زندگی ایده آل از هر چيز غير مفيد، زشت يا ناخوشي دوري بجوييد.

عشق به خدای متعال، درمانگر هر چيزي است.

هر موقعيتي چه خوب يا بد، گذراست پس بسياري چيزها را به دست زمان بسپاريد. البته كارهای گناه و بد را با توبه به باد فراموشی بسپارید.

همين كه صبح از خواب بيدار ميشويد، بايد از هستيتان به خاطر نعمت های فراوان شاكر باشيد.

از آنجا كه خلقت انسان هدفدار بوده،(2) بكوشيد وجودتان مايه خير و بركت براي ديگران باشد نه اينكه ديگران از غيبت و عدم حضور شما احساس راحتي و آرامش كنند.

برای ایجاد یك زندگی ایده آل؛ معیارهای عقلی، اخلاقی و حقوقی شاخصه اصلی سبك زندگی اسلامی است و مسلمانان باید زندگی خود را بر اساس این معیارها تنظیم كنند.

توجه به ارزش های اسلامی و مذهبی و عمل به قوانین دینی انسان را در مسیر زندگی راهنمایی می كند و هر جا كه انسان نتوانست مشكل خودش را حل كند بداند كه مشكل در شعور و سلوك دینی دارد و باید از لحاظ معنویت خودش را بسازد. تدبر و توكل به خداوند متعال عامل تكامل انسان در زندگی فردی و اجتماعی است.

هدف خلقت انسان رشد و تعالی معنوی همه انسان ها است و در مسیر رسیدن به این مقام جنسیت مطرح نیست، در فرهنگ اسلامی رعایت حقوق و كرامت اعضای خانواده یك اصل محسوب می شود.

فضیلت انسان در دین اسلام بر مبنای ارزش و كمال معنویت است.

و در آخر: سبك زندگی ایده آل خود را با مبانی اسلام تجسم كنید. تغییرات لازم را تعیین كنید و یك برنامه واقع بینانه برای رسیدن به آن تجسم فكری طراحی كنید. بعد فوراً حداقل یك تغییر كوچك در فكر یا رفتارتان ایجاد كنید. این توصیه ها به شما كمك می كند از همین امروز به سمت سبك زندگی ایدآل كه اسلام هم آن را تأیید می كند، حركت كنید.

 

پی نوشت ها:

1. تفسیر المیزان، علامه طباطبایی(ره) ج19، تفسیر سوره قمر، آیات 1-8 ، ص 8-13.

2. إنّ اللَّه يقول: عبدي خلقت الأشياء لأجلك و خلقتك لأجلي؛  تمام أشیا به خاطر تو خلق شده است و تو را برای خودش خلق كرد. منبع: محدث عاملي- زين العابدين كاظمي خلخالي، الجواهر السنية- كليات حديث قدسي، ص710، تهران:‏ انتشارات دهقان، چاپ: سوم‏، 1380 ش

1: ایا خدا بنده هاشو دوست داره حتی اگه یكم گناهكار باشن ولی زود . . .
1.بله خداوند همهء بندگانش را دوست دارد و اگر بنده ای گناه كرد دوست دارد كه برگردد و وقتی توبه نمود. گناه او را می بخشد و او را دوست دارد.

 سلام 1: ایا خدا بنده هاشو دوست داره حتی اگه یكم گناهكار باشن ولی زود توبه كرده باشن ؟ 2: چرا خدا در مقابل زجه های بنده ش كه از ته دل صداش میكنه سكوت میكنه ؟ 3 : چرا خدا منو و صدای منو نمیشنوه ؟ 4 : اگر من قبلا گناهكار بودم ولی بعدا توبه كرده باشم باز خدا در پی عذابم خواهد بود و با ندادن حاجتم كه واقعا در حالت اظطرار ازش میخوام منو نابود خواهد كرد ؟ 5: چرا هر چقدر زجه میكشم و از اعماق وجودم خدارو صدا میزنم هیچ جوابی نمیشنوم؟ 6 : چرا پولدارها به هر چی و هر كی میخوان میرسن ولی منی كه تو یه خانواده ی متوسط هستم برای ازدواج كردن با دختری كه دوستش دارم برای بدست اوردنش یا اینكه از دست ندادنش 2 سال تمام التماس خدا رو بكنم و دست اخر هم از دستش بدم ؟! چون من پولدار نیستم ؟ 7: چرا كسانی كه هزار جور كثافت كاری در میارن ولی حتی برای بدست اوردن خواسته هاشون دعا هم نمیكنن و هر چی میخوان بدست میارن ؟ 8: چرا خدا منو دوست نداره ؟ چرا نمیبخشه با اینكه توبه ام واقعی هستش ؟ چرا داره میبینه دختری كه عاشقشم و ناموس خودم میدونم از دستش دارم میدم ولی كاری برام نمیكنه ؟ 9: من خدارو خیلی دوست دارم چرا میبینه دارن بهم ظلم میكنن و من بغییر خدا هیچ دادرسی ندارم و به فریادم نمیرسه ؟ 10: هیچكس دردمو نمیفهمه و بغییر خدا هیچكس محرم دردهام نیست ! فقط خدا میدونه كه من چقدر عاشق نامزدم هستم و جالب اینكه خدا خودش در مقابل دعا كردنهام ایشون رو به زندگیم اورده ! حالا چرا داره ازم میگیره ؟ من كه میدونم خدا قدرت مطلق هستش و حتی یك برگ بدون اجازش پایین نمی افته!

با سلام و سپاس از ارتباطتان با مركز ملی پاسخگویی به سوالات دینی

اما جواب سوالات متعدد شما به اختصار:

1.بله خداوند همهء بندگانش را دوست دارد و اگر بنده ای گناه كرد دوست دارد كه برگردد و وقتی توبه نمود. گناه او را می بخشد و او را دوست دارد.

2.اگر بنده ای توقع بی حساب و نا صحیح داشته باشد و یا تقاضایش موجب ظلم بر دیگران باشد و یا برای رسیدن به خواستهء درستش اقدام نكند و تنبل باشد و ... خدا توجهی به او نمی كند.

3. متاسفانه اطلاع نداریم كه در مورد شما چه قضیه ای است.

4.خیر؛ خداوند نمی خواهد بنده اش را نابود كند و اگر كسی گناه كرده و توبه نموده او را می بخشد و او را دوست دارد و اهل كینه و لجبازی نیست كه ساحت قدس و مهربانی اش از این امور به دور است؛ اما دادن حاجت او تابع ضوابطی است كه برخی از آنها در بند دوم اشاره شد.

5.شاید خداوند دعای شما را استجابت كرده ولی هنوز زمان تحققش نرسیده.

6.عالم دنیا همیشه به كام آدم های خوب  نبوده و به تعبیر معروف امام حسن مجتبی (ع) ، دنیا زندان مومن است و بهشت كافران و انسان های بد است. مومن در این دنیا بلا دارد و در جهان دیگر كه حیات و زندگی اصلی است، جایگاه بسیار عالی دارد. ضمن این كه در بسیاری از موارد ما خواسته هایی را داریم كه درست به ضرر ما بوده و خود خبر نداریم. ولی خدا خبر دارد.

7.قانون استدراج الهی این است كه برای انسان های بد راه را باز می كند تا خودشان و بدی شان را خوب نشان بدهند.

8.از كجا فهمیده اید كه خدا شما را دوست ندارد؟ خدا همهء ما را دوست دارد.

9.خدا امام حسین(ع) را هم دوست داشت. ولی وقتی آن جنایت بزرگ رخ داد خداوند جلوی آن را نگرفت؛ آیا می توان گفت خدا چون جلوی آنان را نگرفته پس ایشان را دوست نداشته؟

10 .خدا قدرت مطلق دارد. ولی اقداماتش روی مصالح و حساب كتاب و بر اساس خیر و كمال بندگان است. شما لطف كنید مسالهء نامزدتان را به صورت واضح برای ما یا بخش تلفنی مركز(09640 بدون كد) توضیح دهید تا در حد امكان راهنمایی ارائه گردد. موفق باشید و التماس دعا

صفحه‌ها