پرسش وپاسخ

آیا یك فرد بدحجاب دارد با خدا دشمنی می كند؟
به یقین كسی كه خدای بزرگ را همواره حاضر و ناظر رفتارهای خودش ببیند، هرگز به خود اجازه نمی دهد، كه در محضر او، دست به سوی گناه دراز كند

آیا یك فرد بدحجاب دارد با خدا دشمنی می كند؟ نمی توان یك فرد مسلمان كه بد حجاب است را به راه درست هدایت كرد؟

غفلت از ذكر و یاد خداوند، ضعف در خداشناسی و سستی در ایمان به خدا و پیامبر و اهل بیت، ضعف در خودشناسی و نداشتن درك درست از خویشتن و فروكاستن ارزش انسانی خود تا سرحد حیوانات، ضعف در شناخت حقایق امور و عدم شناخت پیامدهای ناگوار دنیوی و اخروی شهوت پرستی و ... مجموعه عللی هستند كه موجب می شوند انسان گناه كند.

 به یقین كسی كه خدای بزرگ را همواره حاضر و ناظر رفتارهای خودش ببیند، هرگز به خود اجازه نمی دهد، كه در محضر او، دست به سوی گناه دراز كند. كسی كه قیامت و حسابرسی اخروی را باور دارد، هیچ گاه خود را گرفتار شهوت رانی و شهوت پرستی نخواهد كرد. به یقین كسی كه به گوهر عظیم و گرانقدر  خود واقف باشد و عظمت وجود انسانی را درك كند، هرگز حاضر نیست كه وجود خود را با دنباله روی از شهوات و خواهش های نفسانی تا سرحد حیوانات پایین آورد.پیروی از خواهش های نفسانی، آثار زیانبار روحی و جسمی و اجتماعی فراوانی را در پی دارد كه اگر انسان اندكی به آنها توجه كند هرگز به دنبال هواهای نفسانی نخواهد رفت.

با توجه به این نكته می گوییم:

بیشتر افرادی كه حجاب خود را رعایت نمی كنند، نه به خاطر دشمنی با خدا و بلكه به خاطر عللی در ابتدای پاسخ به آن اشاره شد، دچار انحراف و كج روی شده اند و متاسفانه برخی از ایشان چنان درگرداب غفلت و ضعف اعتقادی گرفتار شده اند و با هر حركت دست و پای به جای نجات، یك گام به سوی نیستی قدم پیش می گذارند.

این افراد به طور قطع و لو در لحظه گناه، خدای بزرگ را حاضر و ناظر رفتارهای خودش نمی بینند. گوهر عظیم و باارزش خویش را گم كرده اند و ارزش وجودی خویش را فراموش كرده اند و در یك جمله هر چند كه بسیاری از ایشان ادعای دانایی و تحصیلات آكادمیك دارند لكن در حقیقت به جهالت و نادانی دچار شده اند و گرنه چنین عمل نمی كردند.

بدون تردید، هیچ یك از كسانی كه دنبال ارضای خواهش های نفسانی خود هستند، تصور درستی از وجود انسانی و فلسفه ی آفرینش خویشتن ندارند. به راستی اگر یك دختر جوان، ارزش وجودی خود و هدف از آفرینش خویشتن را بداند، آیا هرگز به ذهنش خطور می كند كه خود را به شكل یك عروسك در آورده و هم چون نمایشگاه سیاری از رنگ و لعاب خود را در معرض نگاه های آلوده و مسموم دیگران قرار دهد؟و اگر یك پسر جوان قدر و قیمت انسانی خود را بداند آیا هرگز اجازه چشم چرانی و امثال آن را به خود می دهد؟

امیر مؤمنان(ع) می فرماید: «من كرمت علیه نفسه هانت علیه شهواته؛ هر كس نفس نزدش عزیز و گرامی باشد، شهوت ها در نظرش خوار و پست می گردد» (1)تفكر در ارزش والای انسان و گوهر ارزنده جان و حقیقت او و بهای او كه لقای خداوند و قرب به اوست و توجه به هدف آفرینش و قله اوج مقام انسانی، گناهان را در نزد انسان بی مقدار و حقیر می نماید این اكسیر همانی است كه بی توجهان به ضروریات دین، چون حجاب و... آن را فراموش كرده اند.

با این همه، این افراد قابل هدایت هستند و باید آگاهان ایشان را از چاه جهالت و نادانی برون آورند و به راه  راست هدایت كنند. البته واكنش در برابر رفتار جاهلانه این افراد باید همراه با حسن برخورد و جلب اعتماد و گام به گام باشد. زیرا حسن برخورد در مواجهه با دیگران یكی از مهم ترین تكنیك های رفتاری است كه انسان باید در معاشرت های خود با افراد توجه ویژه ای به آن داشته باشد. قرآن مجيد خطاب به پيامبر اكرم (ص) مي فرمايد: «اي پيغمبر! به بندگانم بگو كه با مردم با نيكوترين وجه صحبت نمايند». (2)خداوند از حضرت موسی (ع) می خواهد با فرعونی كه ادعای خدایی دارد، با نرمی و ملاطفت تكلم كند و به ایشان بگوید: آیا میل داری كه پاكیزه شوی؟ آیا می خواهی تو را به راه خداوند هدایت كنم تا به درگاه او خاشع شوی؟(3)

هرگز نمی توان با خشم و خشونت دیگران را مورد نقد قرار داد و یا از گناه باز داشت؛ از این رو باید مواظب بود تا لطمه ای به شخصیت افراد وارد نشود. استفاده از جملاتی مانند "این عمل در شأن شما نیست" و "شأن شما بالاتر از این ها است" بسیار مؤثر است.

راهكار های تكمیلی در چگونگی برخورد با جاهلان و تذكر به ایشان را از همكاران بخش تلفنی به شماره ( 09640) جویا شوید.

پینوشتها:

1.  امام علي بن ابي طالب عليه السلام، نهج البلاغه، انتشارات دار الهجره، قم، ص 555.

2. نازعات (79) آیه 18 و 19.

3. ثقة الاسلام كليني، كافي، دار الكتب الإسلامية تهران، 1365، ج 1، ص 23.

چه پاسخي مي دهيد؟
آيا صورت هاي آرايش كرده كه به طور طبيعي نگاه ها را متوجه خود مي سازد، نشان پاكي است، يا صورت ساده و بي آلايش؟

اگر گفته شود مهم پاك بودن دل است به چه دليل برحجاب اصرار داريد چه پاسخي مي دهيد؟

قبل از پرداختن به اصل پاسخ بيان مقدمه اي را لازم مي دانيم:

آن چه موجب مي شوند انسان در انجام احكام الهي سستي كند يا برخي محرمات را مرتكب شود نقصان و يا ضعف در آگاهي ها و يا اطلاعات غلط است. بيشتر افرادي كه احكام الهي را رعايت نمي كنند نه به خاطر دشمني با خدا و بلكه به خاطر عللي چون ضعف در خداشناسي و سستي در ايمان به خدا و پيامبر و اهل بيت، ضعف در شناخت حقايق امور و عدم شناخت پيامدهاي ناگوار دنيوي و اخروي ناديده انگاشتن دستورات الهي، ضعف در خودشناسي و نداشتن درك درست از خويشتن و غرق شدن در امور مادي و شهواني ...، دچار انحراف و كج روي شده اند. امام علي (ع)مي فرمايد: "الناس أعداء ما جهلوا؛ (1) انسان ها دشمن چيزي هستند كه به آن جهل دارند."

آري؛ هيچ انساني چه مومن و چه لائيك و بي دين با حفظ تعادل رواني جامعه، تأمين امنيت اجتماعي و بهداشت روانى و كاهش هيجان‏ها و التهاب جنسى مخالفت نمي كند. هيچ انسان با فحشا، سستي بنيان خانواده و بالاخره فروپاشي نظم جامعه موافق نيست. همه خواهان جلوگيري از ابتذال و نگاه ابزاري به زن هستند و هيچ كس با آن چه كرامت و شخصيت ذاتي زنان را حفظ كند مخالفت نمي كند.

اينها برخي از فوايد و فلسفه حجاب است كه در بدو نظر به ذهن مي آيد و آثارش به چشم ديده مي شود.

بعد از اين مقدمه، در پاسخ به سوال شما، به دو نكته اشاره مي كنيم:

ا- مهم آن است دل پاك باشد!

اصل اين كلام را از مدعيان آن ميپذيريم، بله مهم آن است كه قلب پاك باشد، زيرا قلب اگر پاك شد، انسان را به سوي پاكيها هدايت ميكند، ولي قلبي كه ناپاك است و در آن بيماري، دورويي، حسد، بخل، كينه و..وجود دارد و يا ظلمت گناه و دوري از خداو ساير رذايل آن را احاطه كرده، قطعاً انسان را به سوي رذيلتها، ناپاكيها و گناهان سوق ميدهد. زيرا از كوزه همان تراود كه در اوست.

ولي هر چيزي علامت و نشانهاي دارد، نشانه طهارت قلبي و پاك بودن دل چيست؟ آيا بيحجابي يا بدحجابي ميتواند نشانه پاك بودن دل باشد؟ آيا پاكي دل به همراه اغواگري يا جلب توجه و نگاه ديگران است يا در عفت و بزرگ منشي و پوشش صحيح و بدون اغواگري؟

آيا صورت هاي آرايش كرده كه به طور طبيعي نگاه ها را متوجه خود مي سازد، نشان پاكي است، يا صورت ساده و بي آلايش؟

قرآن كريم پاسخ مي دهد كه رعايت حريم محرم و نامحرم و مواظبت بر پوشش اسلامي و دور شدن از عوامل تحريك زا زمينهساز طهارت قلبي براي زنان و مردان است:«ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِن؛(2) اين كار براي پاكي دلهاي شما ـ مردان و زنان ـ بهتر است».

امير المؤمنين(ع) ميفرمايند:

«من طاب ظاهره طاب باطنه و ما خبث ظاهره خبث باطنه؛(3) هر كس ظاهرش پاك (و هماهنگ با فرمان الهي) باشد، باطنش نيز پاك است. هر كس ظاهرش ناپاك است (يعني عمل و رفتار و پوشش وي بر خلاف دستور قرآن باشد) نشانهاي بر پليدي و ناپاكي باطن اوست».

از افرادي كه ميگويند قلب بايد پاك باشد، بايد پرسيد منظور از پاك بودن باطن يا دل چيست؟ چگونه و از چه راهي ميتوانيم بفهميم قلب كسي پاك است يا نه؟

ما كه از غيب و درون افراد اطلاعي نداريم. از اين رو اميرالمؤمنين(ع) براي راهنمايي ما راهي را نشان داده تا از آن طريق بفهميم كه قلب چه كسي پاك يا نا پاك است، چه كسي ايمان، درونش را روشن و منور ساخته است و چه كسي فقط ادعا دارد.

حضرت ميفرمايد:«صلاح الظواهر عنوان صحة الضمائر؛(4) ظاهري كه به خير و صلاح و هماهنگ با دستور خدا باشد، گواهي بر صحت و سلامت باطن ميدهد».

در روايت ديگري ميفرمايد:«بالصالحات يستدلّ على حسن الايمان؛(5) به وسيله عمل صالح ميتوان پاكي قلب و حُسن ايمان را فهميد و بر طهارت دل استدلال كرد».

نيز ميفرمايد:«يستدلّ على خير كلّ امرءٍ بما يظهر من أفعاله؛(6) خوب بودن هر كسي با اعمالي كه از او نمايان مي شود، شناخته مي شود».

گاهي انسان با زبان خود حرف مي زند. گاهي با طرز راه رفتن و لباس پوشيدن يا آرايش كردن شخصيت خود را بازگو مي كند. شخصيت و پاكي يا ناپاكي دروني هر كسي را با نوع و رنگ و مدل لباسي كه ميپوشد،  هرگونه رفتار و معاشرتي كه با ديگران ـ محرم و نامحرم ـ دارد،  ميتوان  شناخت.

2- هدف از بدحجابي، فساد نيست!

شايد واقعاً خانم بد حجاب است قصد فساد ندارد، اما قصد نداشتن يك چيز است و نتيجه چيز ديگر. بنابراين موضوع فقط بيرون ماندن چند نخ مو نيست، بلكه موضوع آن قصد و نيت و نتيجه اي است كه از اين كارها حاصل مي شود. حرمت شكني و مخالفت علني با فرمان خدا از يك سو،  تحريك جنسي جوانان و آلوده نمودن آنان را نيز از سوي ديگر با خود همراه دارد. بسياري از بزهكارها ريشه در عوامل و مسايل جنسي دارد. تحريك غرايز جنسي به طور مستقيم و غير مستقيم در آن امور دخالت مي يابد.

راهنمايي هاي تكميلي در اين زمينه را از همكاران بخش تلفني همين مركز به شماره (096400) جويا شويد.

براي آشنايي با فلسفه حجاب و بالا بردن آگاهي هايتان،لازم است مطالعاتي داشته باشيد. لذا براي مطالعة بيش تر كتاب هايي را معرفي مي كنيم:

1- مسئلة حجاب، از استاد مطهري؛

2- نظام حقوق زن در اسلام، از استاد مطهري؛

3- حجاب زينت برتر، تأليف عطيه صادق كوهستاني

4- حجاب شناسي، از حسين مهدي زاده

5- حجاب از ديدگاه قرآن و سنت، خانم فتحيه فتاحي زاده

پينوشت ها:

1. علامه مجلسي، بحارالانوار، مؤسسه الوفا، بيروت، 1404 ه ق، ج1، ص 219.

2. احزاب (33) آيه 53.

2. عبد الواحد بن محمد تميمي آمدي ، معجم الفاظ غرر الحكم ، تحقيق مصطفي درايتي، الناشر مركز الابحاث و الدراسات الاسلاميه، تاريخ النشر، ذي القعده 1413، ص 673.

3. همان.

4. همان، ص607.

5. همان.

6. بحار الانوار، ج 74، ص170.

بي حجاب هاي فراوان
رعایت حجاب بر همه افراد بدون توجه به جنسیت آنها لازم و ضروری است و اهمال و عدم توجه به آن عقاب داشته و رعايت نكردن دیگران عذر و بهانه ای برای ما نخواهد بود...

با بودن بي حجاب هاي فراوان كه در هر حال اثر خود را مي گذارند رعايت كردن و نكردن من چه تفاوتي دارد؟

در آغاز لازم است به دو نكته توجه كنیم:

1- اگر چه  پوشش و حجاب دینی برای زن می تواند آثار و فواید روانی و احساس امنیت فراوانی به ارمغان آورد، اما از آن جا كه جاذبه های مادی و دنیایی و انگیزه ها و علل مختلف و متعدد می تواند او را به عدم رعایت حجاب دینی و جلوه نمایی در مقابل نامحرم یا بی اعتنایی به پوشش و حجاب سوق دهد، رعایت پوشش دینی نیازمند داشتن پشتوانه  ایمان و اعتقاد دینی است.پس در اولین قدم  لازم است  باور و ایمان دینی خود را تقویت نمایید.

2-  به عنوان یك مسلمان معتقدیم  آنچه خداوند از ما بندگان خواسته و بر ما تكلیف نموده است، جز به سود ما و در جهت سعادت و كمال ما نیست. مصالح و منافع  واقعی اجرای احكام و مقررات دینی  متوجه خود ما می شود؛ زیرا نه اعمال نیك ما به خداوند سودی می رساند و نه اعمال بد، ضرری را متوجه او می سازد. سود و ضرر همه متوجه خود ما است. خداوند نیز به جهت محبت و عشق به بندگانش و اینكه خواهان سعادت و خوشبختی و كمال آن ها است؛ احكامی را مقرر نموده است و از جمله این احكام، وجوب رعایت حجاب است.

بر اساس آن چه بیان شد، روشن می شود، رعایت حجاب بر همه افراد بدون توجه به جنسیت آنها لازم و ضروری است و اهمال و عدم توجه به آن عقاب داشته و رعايت نكردن دیگران عذر و بهانه ای برای ما نخواهد بود. علاوه بر آن كه ما نیز جزئی از دیگران هستیم. اگر همه چنین بگویند .......!!!

پرسشگر گرامی

حجاب و پوشش رفتاری است برخواسته از «حیا وعفت درونی ». حیا و عفت امری  "فطری" است و ریشه در سرشت و طبیعت انسان دارد .از این رو"انسان"- بدون تفاوت و تفكیك جنسیت -  از صبحگاه آفرینش پیش از آن كه دستور یا حكمی از ناحیه دین یا جامعه داشته باشد، خود به خود به سمت نوعی "پوشش و حجاب"گرایش داشته است. چنان كه وقتي شیطان آدم وحوا را فریفت و آن دو از درخت ممنوعه خوردند،پوشش و حجاب شان فرو ریخت. آنان با آشكار شدن شرمگاه و اعضا و عیب های بدن شان شروع به پوشاندن خود با برگ های درخت كردند. بنابراین اصل پوشش و حجاب را می توانیم از بامداد آفرینش بدانیم، اگر چه كیفیت این پوشش با آنچه بعدها در ادیان تشریع شده، ممكن است متفاوت  باشد.

خواهر گرامی

سوال شما به شكلی حاكی از عدم آگاهیتان درباره فواید و فلسفه حجاب است. لذا در ادامه به بخشی از فواید و فلسفه حجاب اشاره كرده و تفصیل مطلب را به مطالب كتاب های معرفی شده واگذار می كنیم .

فواید و فلسفه حجاب:

1- حفظ تعادل روانی جامعه ،تأمین امنیت اجتماعی و بهداشت رواني  و كاهش هیجان‏ها و التهاب جنسي:

از جمله غرایز خدادادی در ساختمان وجودی انسان، غریزه جنسی است،كه نیرومندترین و ریشه دارترین غریزه آدمی است. در صورت كنترل آن، می تواند علاوه بر تداوم و استمرار نسل بشر، موجبات آرامش و امنیت روانی انسان ها را فراهم كند.

2- حجاب حافظ كرامت و شخصیت ذاتی زنان:

اسلام میخواهد زن كرامت داشته باشد. وقتي در جامعه حضور پیدا میكند، به عنوان یك انسان ظاهر شود،نه به عنوان جنس مخالف. زن و مرد در درجه اول هر دو انسانند. هر دو باید در محیط اجتماع و در برخورد با یكدیگر به گونه اي ظاهر شوند كه مایه آلودگي و ناپاكي جامعه نشوند. زن مسلمان، تجسم حرمت و عفت در جامعه است. حفظ پوشش و داشتن حجاب به نوعي احترام گذاردن به زن و محفوظ نگه داشتن وي از نگاه هاي شهواني و حیواني است.

3 - حفظ و تحكیم بنیان خانواده

 نهاد خانواده یكی از مقدس ترین نهادهای اجتماعی است. نقش این نهاد در  ایجاد جامعه سالم  بی بدیل است. در این میان نقش حجاب و پوشش اسلامی در سلامت و استمرار پیوند خانوادگی، غیرقابل انكار است. با رواج بي حجابي و جلوه گري زن، از یك سو جوانان مجرد، ازدواج را نوعي محدودیت و پایان آزادي‏هاي جنسی خود تلقّي مي‏كنند ،

آمارهای مستند نشان می دهد كه با افزایش برهنگی در جهان، طلاق و از هم گسیختگی زندگی زناشویی نیز به طور مدام بالا رفته است، چرا  كه «هر چه دیده بیند، دل كند یاد»، به این ترتیب، هر روز به دلبری جدید دل می بندد و با دیگری وداع می كند.

4- پیشگیری از فحشا و فروپاشی نظم جامعه

گسترش دامنه فحشا و افزایش فرزندان نامشروع، از دردناك ترین پیامدهای بی حجابی و آزادی های بی حد و حصر جنسی است. به این معنی نیست كه عامل اصلی فحشا و ازدیاد فرزندان نامشروع، منحصر در فرهنگ برهنگی و بی حجابی است، بلكه می گوییم یكی از عوامل اصلی و مؤثر در گسترش دامنه فحشا و جریان رو به رشد «فرزندان نامشروع» برهنگی و بی حجابی است.

5- جلوگیری از  ابتذال و  نگاه ابزاری به زن:

 هنگامی كه جامعه، زن را با اندام برهنه بخواهد، طبیعی است روز به روز  آرایش بیش تر و خودنمایی افزون تر را از او تقاضا دارد. هنگامی كه زن را از طریق جاذبه جنسیش وسیله تبلیغ كالاها و عاملی برای جلب جهانگردان قرار بدهند، در چنین جامعه ای شخصیت زن تا سر حد عروسك، یا كالای بی ارزش سقوط می كند.اما عنصر حجاب و پوشش اسلامی، نه تنها زن را از صحنه اجتماع و فعالیت های اجتماعی دور نمی كند، بلكه زمینه های حضور مستمر و فعال زنان را در عرصه اجتماع، به همراه حقوق انسانی برابر، تضمین می كند. شخصیت خداداد زن را از دستبرد نگاه ابزاری دیگران، مصونیت می بخشد.

برای مطالعة بیش تر كتاب هایی را معرفی می كنیم:

1- مسئلة حجاب، از استاد مطهری؛

2- نظام حقوق زن در اسلام، از استاد مطهری؛

3- زن، از مهدی مهریزی؛

4- حجاب شناسی، از حسین مهدی زاده؛

5- شخصیت و حقوق زن در اسلام، مجموعه مقالات ششمین جشنواره پژوهشی شیخ طوسی، در سه جلد،نگارش جمعی از پژوهشگران ، انتشارات مركز جهانی علوم اسلامی؛

6-  مجموعه مقالات كنفرانس زن، مقاله حجاب و آزادی؛

7- حجاب از دیدگاه قرآن و سنت،  خانم فتحیه فتاحی زاده

8-  زن در آیینة جلال و جمال،  آیت الله جوادی آملی؛

9- مجله پیام زن، ویژه هم اندیشی حجاب ،شماره 184و 185 ، 1386؛

10- فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، غلامعلی حداد عادل.

آیا با پوشیدن چادر مشكلم حل می شود؟
اگر منظور جلو گیری از نگاه هرزه دیگران باشد ، قطعا هر چه حجاب كامل تر و بر تر باشد نگاه هرزه چشم ها كمتر می شود چنان كه قرآن می فرماید: «...ذلك ادني ان یعرفن ..

من مانتوی بسیار بسیار با حجابی دارم. اما باز هم از نگاهای هرزه رنج می برم. آیا با پوشیدن چادر مشكلم حل می شود؟

منظورتان از نگاه هرزه چیست ؟ آیا منظور نگاه  دیگران به خود است. یعنی آیا  پوشیدن مانتو بلند و گشاد كه بر جستگی های بدن را به هیچ وجه نشان ندهد باعث می شود كه افراد هرزه چشم دیگر به شما نگاه نكنند؟   یا منظور  نگاه خود به دیگران است  ؟

اگر منظور جلو گیری از نگاه هرزه دیگران باشد ، قطعا هر چه حجاب كامل تر و بر تر باشد نگاه هرزه چشم ها كمتر می شود چنان كه قرآن می فرماید: «...ذلك ادني ان یعرفن فلا یوذین؛ (1)  ای پیغمبر به همسران  و دخترانت و  زنان مؤمنان  بگو روسری  و چادر هایشان را بر خود فرو افكنند این كار برای آن كه شناخته شوند و مورد اذیت و آزار قرار نگیرند بهتر است». 

ولی اگر منظورتان  كنترل نگاه خودتان باشد - كه ظاهرا این نباید باشد-  راهكارهای دیگری دارد.

راهكارهایی كه به  تقویت اراده  و آگاهی و معرفت  و ایمان و معنویت می پردازد. بنا بر این اگر پاسخ تان را به طور كامل نگرفتید در نامه بعدی یاد آوری كنید تا پاسخ داده شود.

نكته ای را كه لازم است به آن توجه كنید، این است كه:

حساسیت زیادی نداشته باش . حساسیت بیش از اندازه، افراطی گری است و نتیجه آن  یا گرفتار شدن به وسواس فكری سپس وسواس عملی است ، و یا از كوره در رفتن و همه چیز را رها كردن و به همه چیز پشت كردن.

نكته:

خانم ها برای حفظ نگاه خودشان و همچنین حفظ خویشتن از نگاه دیگران شایسته است كه كمتر با نامحرمان روبرو شوند.

موفق باشید

پی نوشت ها :

 1. احزاب ( 33) ، آ یه 59.

گناهش گردن من است يا او؟
به مادر، خواهر يا برادرتان بگوييد تا به ايشان تذكر بدهند. درصورتي كه اثر نكرد به كساني كه داراي نفوذ كلام در ميان اقوام و دوستان هستند بگوييد تا آنها تذكر بدهند

سلام من زن داداشي دارم كه جلوي من لباس  آستين كوتاه و بدون حجاب جلوي من است مي خواستم بدانم گناهش گردن من است يا او؟

پرسش گر گرامي اگر چه رفت وامد با افرادي كه به مسايل ديني پايبند نيستند خوب نيست، اما اگر از بستگان باشد قطع رابطه به طور مطلق و هميشگي با او جايز نيست.

چند كار را شما مي توانيد انجام دهيد، يكي اينكه به مادر، خواهر يا برادرتان بگوييد تا به ايشان تذكر بدهند. در صورتي كه اثر نكرد به كساني كه داراي نفوذ كلام در ميان اقوام و دوستان هستند بگوييد تا آنها تذكر بدهند و از عواقب دنيوي و اخروي كه در اين بي حجابي وجود دارد او را آگاه كند. اگر با اين تذكرات، وضعيت درست نشد  مي توانيد ارتباط تان  را كه موجب بيشتر شدن ناراحتي و برداشته شدن حرمتها مي شود، كم كنيد و اگر هم به منزل آنها رفتيد زياد آن جا نمانيد. به هر حال قطع رابطه با برادر به طور كلي درست نيست. ولي مي توانيد ميزان رابطه را كم تر كنيد يا به حداقل برسانيد. در هر صورت كم كردن صلۀ رحم،براي شما گناهي نيست. چرا كه زن برادر شما حريم و حدود را حفظ نمي كند. شما بايد براي حفظ پاكي روحتان از برخوردهاي غير ضروري با او خود داري كنيد تا خداي نكرده به گناه آلوده نشويد.

در روايت داريم امام صادق(ع)مي فرمايد: «النظر سهم من سهام ابليس مسموم و كم من نظرة اورثت حسرة طويلة؛ نظر دوختن تيري مسموم از تيرهاي ابليس است. چه بسا نگاهي كه حسرت درازمدتي را (در دل) به ارث بگذارد».(1)

پس اصل نگاه نكردن به نامحرم بسيار خوب است و اينكه شما براي آلوده نشدن به گناه مصمم هستيد جاي شكر وحمد خداوند دارد. توصيه ائمه نيز همين مي باشد و علماي اخلاق نيز هميشه توصيه دارند كه تا مي توانيد نگاه به نامحرم نكنيد. و هر وقت نگاه تان به نامحرم خورد سرتان را پايين بياندازيد كه همين كار نيز ثواب و اجر دارد.

اما بايد بگوييم تا مي توانيد به او نگاه نكنيد. هيچ تلازمي بين صله رحم و ديدار برادر و نگاه به نامحرم وجود ندارد، و اگر به شما اعتراض كردند و يا سوال كردند و يا حتي طعنه زدند، بگوييد حجاب شما شرعي نيست و خلاف اسلام است و من از كارشناسان سوال كرده ام و گفته اند نگاه به شما جايز نيست.

شما نبايد از تفكر غلط آن ها متاثر شويد و براي اين كه شما را تمسخر نكنند دست از دستورات اسلام بكشيد. اگر من و شما با بدحجاب ها همراهي كنيم، كم كم منكرات و فساد، عادي مي شود و ضرر آن به همه ما بر مي گردد.

اين مطالب كلياتي بود كه خدمت تان عرض شد و اين ها در صورتي است كه ايشان عمداً نزد شما حجاب را رعايت نمي كند اما اگر نسبت به مسئله ناآگاه است و عمدي ندارد موضوع فرق مي كند لذا براي تفهيم بهتر و اطلاع بيشتر در مورد نحوۀ برخورد با ايشان حتما با بخش تلفني مركز(09640) تماس بگيريد.

پي نوشت ها:

1. شيخ عباسي قمي، سفينة‏البحار، انتشارات اسوه، ماده نظر.

هديه به ائمه و اهل قبور می رسد؟
هدیه كردن ثواب براي انبيا و اوليا، امري شرعي و رايج در سيره مسلمانان است. اختصاص به فرقه خاصي ندارد. اگر هدیه كننده ثواب به خاطر خدا و با نام خدا هدیه كند، ...

آيا ثواب بعضي كارها راكه انجام مي دهم و هديه به ائمه و اهل قبور مي كنم به من هم مي رسد؟

هدیه كردن ثواب براي انبيا و اوليا، امري شرعي و رايج در سيره مسلمانان است. اختصاص به فرقه خاصي ندارد. اگر هدیه كننده ثواب به خاطر خدا و با نام خدا هدیه كند، پاداش مي برد.

هر عمل مستحبي براي خودش ثواب دارد. هديه كردن هم كه براي خودش عمل مستحبي است، ثواب جداگانه دارد؛  وقتي كه به پيامبر و ائمه ( ع ) هديه مي شود ،خداوند به احترام و عظمت آنان كه در پيشگاه خداوند دارند،  ثواب ويژه اي به شخص عنايت مي كند، همان طوري كه اگر كسي در راه خدا قرضي بدهد، چند برابر را از خدا مي گيرد . از طرفي ائمه ( ع )، معصوم و حامل كتب آسماني و قرآنند. مجراي فيض الهي مي باشند. ريزش رحمت و فزوني ثواب به سبب بركات وجودي آنان مي باشد.

اميرالمومنين علي ( ع ) مي فرمايند: در دعا ابتدا بر اهل بيت صلوات بفرستيد تا در اثر ريزش رحمت الهي به شما هم برسد،(1)

در نتيجه هديه صلوات و ختم قرآن به ارواح پاك آنان موجب فزوني رحمت و افزايش فيض الهي خواهد داشت .

علامه مجلسي دربحارالانوار آورده است : شخصي به نام علي بن مغيره خدمت امام موسي بن جعفر عرض مي كند: در ماه رمضان چند بار قرآن را ختم مي كنم ، روز عيد فطر كه فرا مي رسد، يكي از آن ها را به پيامبر، يكي را به علي ، يكي را به فاطمه و بقيه رابه ساير امامان تا برسد به شما، اهدا مي كنم. در برابر اين عمل چه پاداشي براي من است ؟ امام هفتم (ع ) فرمود: پاداش تو آن است كه در روز قيامت با آن بزرگواران خواهي بود .عرض كردم : الله اكبر !آيا چنين پاداشي براي من است ؟ حضرت سه مرتبه فرمود: آري ،(2)

مرحوم علامه طباطبایی در پاسخ به فردی كه از ایشان چنین پرسیده بود، با بیان لطیفی فرمودند:

 نخست اینكه:با صلوات چیزی از خود اهدا نمی‏كنیم، بلكه به خدا عرض می‏كنیم و از او می‏خواهیم كه بر پیامبر و خاندانش رحمت ویژه بفرستد.

 دوم :  گرچه این خاندان به صلوات ما احتیاجی ندارند؛ ولی به خدای سبحان نیازمند هستند .فیض الهی باید به صورت دائم بر آن ها نازل شود. ما با  صلوات، در واقع خود را به این خاندان نزدیك كرده‏ایم؛ برای مثال اگر باغبانی در باغی كه همه گل ها و میوه‏هایش مِلك صاحب باغ است، كار می‏كند و از صاحب باغ حقوق می‏گیرد، روز عید دسته‏ای از گل های باغ تهیه كند و به حضور صاحب باغ ببرد، آیا عمل او موجب نزدیكی به صاحب باغ نمی‏شود؟

این عمل نشانه ادب باغبان است. صلوات هم ادب ما را ثابت می‏كند، در غیر این صورت ما از خود چیزی نداریم، بلكه از خدای سبحان درخواست می‏كنیم كه بر مراتب و درجات این بزرگواران بیفزاید كه همین عرض ادب موجب تقرب ما می‏شود.(3)

پی نوشت ها:

1. نهج البلاغه؛ترجمه جعفرشهیدی؛حكمت30؛ناشر:شركت انتشارات علمی وفرهنگی؛چاپ14؛تهران1378؛ تفسير موضوعي آيت الله جوادي آملي ، ج 8.

2. مجلسی، بحارالانوار، ج 98، ص 5، المكتبه الاسلاميه.

3. سيد محمدباقر موسوي همداني، ترجمه الميزان،ج16،ص338؛ دفتر انتشارات جامعهي مدرسين حوزه علميه قم، 1374ش .

خداوند كجاست؟
در باره فراز اول پرسش باید گفت: ادراك ذات الهی برای كسی مقدور نیست. لذا از چگونگی ذات او كسی آگاه نیست پس باید در این باب بدین نصیحت آن حكیم بزرگ توجه كرد...

ذات خداوند چیست؟ خداوند كجاست؟ تكلم خداوند چگونه است؟ چگونه می توان عاشق خدایی بود كه نه دیده می شود و نه با انسان صحبت می كند؟ آیا خداوند می تواند به صورت انسانی در آید تا دیده شود؟

پاسخ در چند محور به اختصار بیان می شود:

الف_ در باره فراز اول پرسش باید گفت: ادراك ذات الهی برای كسی مقدور نیست. لذا از چگونگی ذات او  كسی  آگاه نیست پس باید در این باب بدین نصیحت آن حكیم بزرگ توجه كرد:

خرد را و جان را همی سنجد او            در اندیشهای سخته كی گنجد او

به هستیش باید كه خستو شوی                  ز گفتار بی كار یك سو شوی

 ب_ خداوند منزه از جا و مكان و كجای است بدلیل این كه آن امور از نیاز های موجود جسمانی است  وخداوند جسم ندارد. و اگر از كعبه به خانه خدا  وبیت الله یاد می شود از باب اضافه تشریفی آن خانه به خداوند است نه این كه خدا در آنجا باشد. یعنی  آنجا محل مقدسی است كه برای مناسك الهی  در نظر گرفته شده .

 چه این كه اگر قرآن كریم می فرماید: «اَلرَّحمـنُ عَلَی العَرشِ استَوی(1) خدا بر عرش  قرار دارد » این سخن به معنای  ساكن بودن خدا بر عرش نیست. چون عرش در لغت به معنای جای سقف دار، تخت پایه بلند و مكان مرتفع به كار رفته است «استواء» به معنای توجه، قصد، رو كردن، تسلط، استقرار بر چیزی، احاطه كامل و قدرت بر خلقت و تدبیر آمده است.(2)

«استواء بر عرش» كنایه از تسلط پروردگار و احاطه كامل او نسبت به جهان هستی و نفوذ فرمان و تدبیرش در سراسر عالم است. خداوند با این تعابیر، خواسته است با زبان مردم حرف زده باشد.

این جمله در عین این كه مثال است و احاطه تدبیر خدای متعال را در ملكش مجسم می سازد، دلالت دارد كه در این میان حقیقتی هم هست و آن عبارت است از  مقامی كه گفتیم زمام جمیع امور در آن جا متراكم و مجتمع می شود; بنابراین، «استواء» خداوند بر «عرش»، یعنی ملك او بر همه اشیا احاطه دارد و تدبیرش بر همه امور عالم گسترده است.

 در نتیجه خدای متعال، رب هر چیز و یگانه در ربوبیت است; چون مقصود از رب، جز مالك و مدبر چیز دیگری نیست; به همین جهت در پی «استواء بر عرش» ملكیت و علمش را به هر چیز بیان می كند.(3)

ج_در باره تكلم خداوند باید گفت: سخن گفتن خدا به معنای زبان داشتن او نیست بلكه به همان معنا است كه  امیر مؤمنان(ع) فرمود:

«یقول لمن أراد كونه كن فیكون لا بصوتٍ یقرع ولا بنداءٍ یُسمع وإنّما كلامه سبحانه فعل منه أنشأه؛(4)

 خداوند چیزی را كه میخواهد ایجاد كند میگوید: باشد، پس ایجاد میشود اما این گفتن آوازی نیست كه گوشها را بكوبد، و یا صدایی نیست كه شنیده شود، بلكه سخن خدا همان كاری است  كه ایجاد كرده است».

د_ در باره فراز پایانی پرسش باید گفت: عشق ورزیدن به خدا از طریق عبادت وبندگی او صورت می گیرد   . امام صادق (ع) سخنی بسیار زیبا و شنیدنی در این رابطه دارد:

 قوم عبدوا الله حبا له ، فتلك عباده الاحرار و هی افضل العباده ؛ (5) بعضی از روی عشق و محبت نسبت به خدا عبادت می كنند. این عبادت احرار و آزاد مردان است كه بهترین عبادت هاست ».

از این حدیث نورانی به دست می آید گرچه عبادت خدا  در هر صورت  ارزشمند و مقبول است. اما در مقام مقایسه تفاوت راه از كجاست تا به كجا عبادت خالصانه عبادتی است كه نه از ترس جهنم و نه از طمع بهشت، بلكه از روی عشق و محبت انجام شود و بهترین عبادت همین نوع عبادت است. زیرا فقط خداوند مد نظر است و چیزی غیر از رضای حق و محبت و عشق او هیچ چیزی در كار نیست. (6) پس عبادت خالصانه همان عبادت عاشقانه است.

در باره فراز پایانی پرسش باید گفت خداوند منزه از آن است كه به صورت مخلوق خود در آید چه رسد به  این كه مورد رویت حسی همگان قرار گیرد. چون این موجب جسمانیت خداوند و محدودیت و نقص او می شود كه محال است.

پی نوشت ها:

1.طه (20)  آیه5

2. راغب اصفهانی، مفردات، نشر اسماعیلیان، قم، ص 257 و 341،

3. علامه طباطبایی تفسیر المیزان، نشر جامعه مدرسین ق م، ج 8، ص 204ـ216; ج 14، ص 183ـ184، ونیز : ناصر مكارم، تفسیر نمونه، آیة الله مكارم شیرازی و دیگران،دارالكتب الاسلامیة. تهران ، ج 13، ص 160.

4. نهج البلاغه، نشر موسسه امیر المومنین قم  1375 ش، خطبه 186.

5. كلینی، الكافی، نشر دار الكتب الاسلامیه تهران 1380 ق،  ج 2، ص 84؛ نهج البلاغه، حكمت 237.

6. صادقی، سیمای اهل بیت در عرفان امام خمینی (ره) ، نشر موسسه آثار امام خمینی (ره) 1387 ش، ص278 .

رابطه آن با خدا شناسی چگونه تبیین می شود؟
آنچه كه در آموزه های دینی به عنوان «خود شناسی» مطرح می گردد، یك توصیه ضروری دینی است كه در صورت محقق شدن آن نتیجه اش «خداشناسی » خواهد بود...

خود شناسی چیست و رابطه آن با خدا شناسی چگونه تبیین می شود؟

آنچه كه در آموزه های دینی به عنوان «خود شناسی» مطرح می گردد، یك توصیه ضروری دینی است كه در صورت محقق شدن آن نتیجه اش «خداشناسی » خواهد بود. در روایات متعدد می خوانیم:«من عرف نفسه فقد عرف ربه»(1) یعنی هر كس خود را بشناسد، خدا را خواهد شناخت ،یا به بیان دقیق تر هر كس خود را حقیقتا بشناسد،  خدا را شناخته است.

 در منظر دینی خود شناسی و خداشناسی در یك راستا بوده و باعث شناخت حقائق عالم می گردد. در هدایت و سعادت انسان تاثیر سرنوشت سازی خواهند داشت. تا انسان خود را نشناسد و از استعدادها و لیاقتهای روحی و جسمی خود آگاه نشود و موقعیت خود را در جهان آفرینش و نسبت به خداوند و خالق خود نشناسد و نداند كه برای چه هدفی خلق شده، نمیتواند به شخصیت و ارزش وجود  خود پی ببرد . تا زمانی كه نداند  چگونه می تواند به آن هدف نهائی برسد ،طبیعتا در رسیدن به هدف نهایی از آفرینش خویش  موفق نخواهد بود.

در مورد معنای خود شناسی و ارتباط آن با خداشناسی چند نكته می توان اشاره نمود:

اول:توجه به این مطالب كه انسان از یك نطفه ناچیز خلق شد . با پشت سر گذاشتن مراحل گوناگون و با هماهنگی شگفت انگیزی  به رشد و نمو و  كمال می رسد. با شناخت چنین رشد و تكاملی در مراحل زندگی خود خالق خود را كه ایجاد كننده این تغییرات می باشد ، دقیق تر می شناسد .(2)

دوم :انسان وقتی خود را می شناسد ،می فهمد كه نفس او با گذر زمان و تغییر مكان و  همراه با  رشد جسمش تغییر نمی كند . در حالت های مختلف مثل بیداری و خواب و كودكی و جوانی و پیری یك شخصیت و نفس و روح ثابت  را برای خود درك می كند .می فهمد كه برخلاف جسم او كه با گذر زمان تغییر می كند و عوض می شود، نفسش یك حقیقت مجرد و مستقل از زمان و مكان و و عالم دنیا و ثابت  می باشد . به همین نحو درك می كند كه وقتی گفته می شود خداوند متعال دیدنی نیست و حقیقتی است مجرد از  صفات جسم ،یعنی چه و ...

سوم:وقتی انسان با شناخت خود مشاهده می كند كه خداوند او را موجودی زنده و دارای علم و قدرت و با توان شنیدن و دیدن و توان سخن گفتن خلق نموده كه در زندگی از آن ها بهره می برد ،می فهمد خداوند كه خود خالق این صفات است، قطعا حیات و علم و قدرت و بینائی و شنوائی و ... بالاتری دارد. از سوی دیگر وقتی می بیند اگر چه در حال بیداری برای شنیدن و دیدن نیاز به گوش  و چشم دارد ،ولی در حالت خواب بدون استفاده از گوش و چشم  می تواند بشنود و ببیند. متوجه تفاوت بین دیدن خداوند  و دیدن انسان در حالت عادی می شود . می فهمد كه تفاوت عالم دنیا و عالم آخرت در نحوه ادراكات چگونه امكان پذیر است . همچنین وقتی با ملاحظه نحوه تصمیم گیری های انسان در مورد افعال اختیاری خود و تاثیر اراده ناقص، خود را بر سرنوشت خود احساس می كند و می فهمد كه چگونه می تواند فاعل و انجام دهده كارهای ارادی خویش باشد ،درك می كند خدا  كه اراده ای بالاتر از اراده انسان دارد ،چگونه می تواند مبدا و منشا تاثیر در عالم هستی كه مخلوق هست باشد ...(3)

 2.اما در مورد اینكه برای رسیدن به  شناخت چگونه باید اقدام نمود و از كجا باید شروع  كرد، می توان چند مرحله عملی را بیان نمود:

مرحله اول:

شناخت جسم خود و ظرافت ها و عجائبی كه خداوند در خلقت آن ایجاد كرده است. می توانید از طریق مطالعة كتابهایی كه در مورد خصوصیات جسمی انسان و شناخت: چشم، گوش، پوست، مغز، اعصاب، قلب، سلولها، استخوانها و... نوشته شده،به   شناخت برسید.

 با توجه به ساختار پیچیده و شگفت انگیز چشم و شیوه عملكرد آن در عین ظرافت و كوچكی سلول های بینائی كه نقش تشخیص نور و جدایی رنگ ها را از یكدیگر بر عهده دارند و با قدرتی عجیب اشیا را به تصویر می كشند و با ارسال داده های دریافتی به مركز تحلیل تصاویر در مغز باعث تشخیص و شناسائی اجسام رؤیت شده می شوند و...  به همین ترتیب و با توجه به نحوه شكل گیری این جسم با عظمت از نطفه ای ناچیز به تدریج عظمت و زیبائی خلقت خویش را خواهید شناخت. زمینه شناخت عمیق تر خالق خود را خواهید یافت.(4)

 مرحله دوم:

شناخت روح و نفس خویش و ظرفیت ها و توانائی هائی كه خداوند در وجود شما به ودیعه گذاشته است كه می توانید خود را با هر شرایطی كه اتفاق می افتد، وفق دهید . می توانید به هر نحو كه اراده می نمائید، نفس خود را تغییر داده و تربیت نمائید.در این صورت مختار بودن خود را در امور زندگی و تعیین سرنوشت خود باور خواهید نمود. درك خواهید كرد همان گونه كه خداوند بیان فرمود، زمانی به نتیجه مطلوب خواهید رسید كه خود برای رسیدن به آن تلاش لازم را داشته باشید. به اندازه ای برداشت می كنید كه تلاش نمائید.(5)

 مرحله سوم:

توجه به اطراف خود و موجودات پیرامون و توجه به نقش و جایگاه هر موجود در  عالم هستی . توجه به این مطلب كه انسان در بین این همه موجودات چه نقش و جایگاهی دارد. درك این حقیقت كه نقش محوری در عالم به عهده انسان می باشد. در همین مطلب نشانه ها و راهنمائی های زیادی  در جهت شناخت حقیقت برای انسان وجود دارد. خداوند متعال می فرماید:

«وَ فِی خَلْقِكُمْ وَ مَا یَبُثُّ مِن دَآبَّةٍ ءَایَـَتٌ لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ ;

در آفرینش شما و جنبندگانی كه (در سراسر زمین) پراكنده ساخته، نشانههایی است برای جمعیتی كه اهل یقینند». (6)

 به دنبال  شناخت  درك این مطلب لازم است كه معنای خلیفه الله بودن انسان روی زمین و اشرف مخلوقات بودن چیست. هدف از خلقت انسان چه می باشد. به چه مقامی باید برسد. در مقابل چنین خالقی چه وظیفه ای بر عهده دارد .از سوی دیگر با درك و شناخت نظم حاكم بر عالم هستی، قدرت و علم و جمال خالق آن برای شما روشن تر خواهد گشت.

 می توانید در این زمینه از كتب انسان شناسی كه   معرفی می گردد كمك بگیرید. همچنین می توانید با مراجعه مستقیم به آیات الهی  و كلمات نورانی قرآن كریم، روز به روز معرفت خود را در این زمینه افزایش دهید. به چند نمونه از آیات  قرآن و روایات  در این زمینه اشاره می گردد:

-هُوَ الَّذِی خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ; (7):

-إِنَّ الاْ نسان خُلِقَ هَلُوعًا ; (8)

-خُلِقَ الانسان مِنْ عَجَلٍ; (9)

-لَقَدْ خَلَقْنَا الاْ نسان فِیَّ أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ ; (10) (11)

در یكی از اشعار منسوب به امیرالمؤمنینآمده است:

« أتزعم انك جرم صغیر  و فیك انطوی العالم الاكبر؛ای انسان! گمان میكنی  جسم كوچكی هستی، در حالی كه این گونه نیست، بلكه  درونت عالم بزرگی نهفته است».(12)  می توانید از این طریق شناخت عمیقی نسبت به خود و خدا به دست آورید.(13)

مرحله چهارم :

كسب معرفت و شناخت  از راه عرفان و شهود و ارتباط مستقیم با عالم معنی كه انسان به وسیلة تقوا، تزكیه نفس و سیر و سلوك عملی می تواند به آن نائل گردد.

 یكی از راه های خود شناسی، اصلاح نفس و تهذیب اخلاق و پرورش ملكات والای انسانی است. انسان از این طریق  به كرامت نفس و عظمت خلقت بزرگ الهی و اهمیت روح آدمی كه پرتوی از انوار الهی است، پی میبرد. از همین راه خالق خویش را شناخته و مسیر عبودیتش را طی مینماید . 

جهت آگاهی بیش تر می توانید به كتاب  مبانی خداشناسی، محمدی ری شهری، ص 91 - 154،چ دارالحدیث مراجعه كنید.

پی نوشت ها:

1.عبدالواحدبن محمد تميمي آمدي، غرر الحكم ، ج 5 ، ص 194 ، انتشارات دفتر تبليغات، قم، 1366 ش.

2.صدرالمتالهین ،شرح أصول الكافي ، ج‏1، ص 294،مؤسسه مطالعات فرهنگی،1366ش.

3.همان، ج‏3، ص 395.

4.انسان (76) آیه 1الی 3.

5.نجم (53) آیه 39.

6.جاثیه(45) آیه 4.

7.غافر(40)آیه  67.

8.معارج(70)آیه 19.

9.انبیأ(21) آیه 37.

10.تین(95)آیه  4.

11.نظیر : نحل،آیه78/ مؤمنون، آیه  12 - 16/ حج، 5/ روم، 54/واقعه، 57 - 62/ یس، 77/انسان، 1 - 3/ نبأ، 8/ عبس، 18 - 24/ انفطار، 7 - 19.

12. الشیخ الماحوزی،الاربعین، تحقیق: سید مهدی رجائی، ص 281، چ امیر،بی تا.

13. استاد محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن،ص 321ـ442، مؤسسة در راه حق، بی تا.

مگر او لذّت می برد كه ما او را می پرستیم؟
لفظ خدا در زبان فارسی مخفف «خودآ» یعنی خود به وجود آمده و تقریباً مرادف با واجب الوجود است، یعنی موجودی كه وجود برای او ضرورت دارد و عدم برای وی محال است ...

خدا كیست ؟ و چرا ما باید او را بپرستیم ؟ مگر او لذّت می برد كه ما او را می پرستیم؟

لفظ خدا در زبان فارسی مخفف «خودآ» یعنی خود به وجود آمده و تقریباً مرادف با واجب الوجود است، یعنی موجودی كه وجود برای او ضرورت دارد و عدم برای وی محال است . موجود دیگری به او وجود نداده است، ولی با توجه به مشابهات آن مانند ناخدا (ناو خدا)  و كد خدا میتوان گفت معنای لغوی آن شبیه به معنای صاحب و مالك و معنایی كه در عرف از آن فهمیده میشود، نظیر خالق و آفریدگار است. (1) بر همین اساس در زبان فارسی به جای مفاهیم واجب الوجود، «خدا» گفته میشود.

پس مهم ترین حقیقت وجودی خداوند از اسم او درك می شود و آن این كه هیچ موجودی به او وجود نبخشیده و خداوند معلول هیچ علتی نیست، پس كلمه «خدا »كاملا متناسب با حقیقت وجود خداوند است.

در مورد حقیقت وجود او باید توجه داشت كه رهیافت به درك حقیقت ذات نامحدود الهی برای ما موجودات محدود ممكن نیست . تنها در خصوص او می دانیم كه موجودی است در نهایت كمال؛ یعنی هرگونه كمال وجودی كه به تصور درآید ،در ذات او به كامل ترین وجه و بالاترین درجه موجود است. هر نوع نقص و زشتی و نادرستی در كوچك ترین حدود و پایین ترین درجات از ذات او به دور است؛ از همین روست كه می توانیم به شناختی اجمالی از صفات خداوند كه عین ذات او هستند برسیم و تصور خود را ازخداوند در مراتب نازل تر شكل بدهیم.

به علاوه نشانه هایی از صفت و حقایق وجودی او در قرآن و روایات بیان شده كه تا حدی به كامل تر شدن این ادراك اجمالی كمك می كند ؛ بر این اساس می دانیم خداوند غنی و بی نیاز از همه چیز است، چون غیر از خدا هر چه موجود است، همه مخلوق خدا است و نیازمند به او  : «ای مردم!  همگی نیازمند به خدایید. تنها خداوند است كه بی نیاز و شایسته هر گونه حمد و ستایش است»(2)  . بنابر این خداوند بی نیاز مطلق است و مخلوقات همه محتاج اویند. او است كه همه نیازهای مخلوقاتش را بر طرف میكند .

 ما انسانها كه یكی از مخلوقات خداییم، سراسر وجودمان را نیاز و احتیاج فرا گرفته است، مانند نیاز به آب و غذا و هوا و. .. كه با نبود یكی از اینها قادر به ادامه حیات نیستیم. چند دقیقه یا چند ثانیه نمیتوانیم بدون هوا زنده بمانیم. همه این نیازمندی ها به وسیله آب و هوا و غذا و. .. بر طرف میشود كه خدای مهربان با خلق آن نیاز ما را برطرف كرده است. خدای حكیم ومهربان است كه به هنگام تولد بچه، خون را تبدیل به شیر میكند و نوزاد آن را از پستان مادر تغذیه مینماید.

یكی از نیازهای ما نیازهای روحی است ،مثل احتیاج به محبت. از این رو بچههایی كه در خانواده خود احساس كمبود محبت كنند، دچار اختلالات روحی و روانی میگردند. یكی از نیازهای واقعی و اساسی روح بشر  عبادت و پرستش است، چون خداوند انسان را برای تكامل آفریده است . تكامل جز از راه عبادت و بندگی به دست نمیآید .

بنابر این خداوند نیاز به عبادت ما ندارد، بلكه ما محتاج به عبادت هستیم كه با بندگی او به نعمتهای جاودان نایل شویم: « هر كسی كفر ورزد و حج را ترك كند، به خود زیان رسانده است. خداوند از همه جهانیان بی نیاز است».(3)

در آیه دیگر فرمود : «كسی كه جهاد و تلاش كند ، برای خود جهاد میكند؛ چرا كه خداوند از همه جهانیان بی نیاز است». (4)

در جای دیگر میفرماید: « كسی كه عمل صالحی به جا آورد ، به سود خود به جا آورده، و كسی كه كار بدی انجام دهد ، به زیان خود او است. سپس همه شما به سوی پروردگارتان باز میگردید».(5)

در آیه دیگر فرمود: «كسی كه پاكی گزیند، به نفع خود او است».(6)

پس خداوند نیازی به پرستش ما ندارد . عبادات ما فایده ای به حال او نخواهد داشت چنان كه ترك عبادت ما هیچ زیانی به او وارد نمی سازد ؛ بلكه فوائد ظاهری و باطنی عبادات مستقیم و غیر مستقیم به خود ما می رسد  و غیر راهكار معین عبادت و پرستش خداوند، رسیدن به كمال حقیقی و سعادت ابدی ممكن نخواهد بود.

 

پینوشت‏ها:

1. محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن، نشر موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، 1380 ش ، ص21.

2. فاطر (35) آیه15.

3. آل عمران (3) آیه97.

4. عنكبوت (28) آیه 6.

5. فجر (89) آیه 27-30.

6. ذاریات (51) آیه 56.

چرا پیامبر اكرم (ص) بت های كعبه را شكستند؟
در نماز و عبادت به سوى كعبه دو ويژگى مهم وجود دارد كه اين ويژگى به هيچ عنوان قابل مقايسه با بت پرستى قابل مقايسه نمى باشد تا گفته شود كه نماز به سوى كعبه ...

چرا پیامبر اكرم (ص) بت های كعبه را شكستند با وجود این كه بت پرستان آنها را به عنوان خدا نمی پرستیدند بلكه به عنوان شفیع خودشان نزد خدا می پرستیدند، مانند مسلمانان كه به طرف كعبه سجده می كنند و كعبه را نماد خدا می دانند نه خود خداوند؟

در نماز و عبادت به سوى كعبه دو ويژگى مهم وجود دارد كه اين ويژگى به هيچ عنوان قابل مقايسه با بت پرستى قابل مقايسه نمى باشد تا گفته شود كه نماز به سوى كعبه بت پرستى است.

اول: پرستش و ستايش خداوند:

اولين و مهمترين ويژگى نماز بسوى كعبه اين است كه انسان در نماز خالق هستى را به عنوان پروردگار خود مورد پرستش و ستايش قرار مى دهد برخلاف بت پرستى انسان، بت را به عنوان «پروردگار» خود دانسته و آن را مورد پرستش و ستايش قرار مى دهد لذا اگر قرار بود در نماز خواندن به سوى كعبه نوعى بت پرستى وجود داشته باشد بايد مسلمانان از نظر اعتقادى، به اين مسئله خود را ملتزم بدانند و حال آنكه تمامى مسلمانانى كه به سوى كعبه نماز مى خوانند «كعبه» را به عنوان پروردگار خود قبول ندارند،.

به علاوه با بررسى محتواى نماز معلوم مى شود در نماز از كعبه هيچگونه سخن و ستايشى مطرح نشده؛ بلكه همه آنها، كعبه را تنها به عنوان قبله و جهت نماز خود قبول داشته و در نماز نيز تنها خداوند و خالق هستى خود را مورد ستايش قرار مى دهند نه با كعبه را در حالي كه بت پرستان بت ها را مي پرستيدند و از اين عبادت تقرب به خدايب بزرگ را اراده مي كردند.

دو. دستور الهى:

دومين ويژگى نماز خواندن به سوى كعبه اين است كه بر خلاف بت پرستى با دستور الهى صورت مى پذيرد. خداوند متعال به تمامى مسلمانان دستور داده در هر جاى دنيا كه هستند به سوى مسجد الحرام نماز بخوانند چه كسانى كه نزديك خانه خدا مى باشند و چه آنها كه فرسنگ ها از آن دور هستند و اين گونه فرموده اند كه:

«وَ مِنْ حَيثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّك ». از هر جا(و از هر شهر و نقطه اى) خارج شدى، (به هنگام نماز) روى خود را به جانب«مسجد الحرام» كن! اين دستور حقى از طرف پروردگار توست!» (1) و اين دستور مانند دستور خداوند مبنى بر سجده ملائك بر آدم(ع) مى باشد كه در آن سجده كردن به سوى آدم از آن جهت كه فرمان الهى بود، نه تنها شرك محسوب نمى شد بلكه عين توحيد بود و حتى هنگامى كه شيطان. اين نكته بايد يادآورى شود در قرآن راجع به شيطان آمده:

« وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لآِدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ كانَ مِنَ الْجِن»؛»به ياد آريد زمانى را كه به فرشتگان گفتيم:« براى آدم سجده كنيد!» آنها همگى سجده كردند جز ابليس كه از جن بود». (2)

همانگونه كه تصريح شده شيطان از ملائك نبوده بلكه از جن بود كه به دليل عبادت خداوند، مقرب درگاه الهى گرديده بود اما در اين امتحان الهى مردود شده و كافر گرديد. از اين عمل سرپيچى كرد مطرود درگاه الهى شد و به تعبير قرآن از كافرين گرديد.. خداوند متعال مى فرمايد» وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرينَ»؛» و تكبر ورزيد، (و به خاطر نافرمانى و تكبرش) از كافران شد». (3)

پي نوشت ها:

1.بقرة (2) آيه 149.

2.الكهف (18) آيه 50.

3.بقرة (2) آيه34.

صفحه‌ها