پرسش وپاسخ

راهکارهای جلوگیری ازگریه دانش آموزانی که در مسابقات امتیاز نداشته اند؟
گاهی مواقع، شكست و ناكامی ایجاد غم و اندوهِ موقّت و گریه می كند، كه این حالت پاسخی به شرایط بیرونی است و تا حدی طبیعی است ...

راهکارهای جلوگیری از گریه دانش آموزانی که در مسابقات امتیاز لازم را کسب نکرده اند؟

در پاسخ به سؤال شما مطالبی را در قالب نكات زیر تقدیم می داریم:

1. گاهی مواقع، شكست و ناكامی ایجاد غم و اندوهِ موقّت و گریه می كند، كه این حالت پاسخی به شرایط بیرونی است و تا حدی طبیعی است؛ اما اگر این واكنش، بیش از شش ماه به طول انجامد و با نشانه ها و علائم روان شناختی كه در چهار سطح خُلق، تفكر، انگیزش و رفتار دیده می شود و علائم زیست شناختی دیگری كه نشانه ها و علائم خاص افسردگی اند همراه شود، به طوری كه عملكرد عادی فرد را مختل كند، بیماری تلقی می شود و باید نسبت به درمان آن، اقدام جدی به عمل آورد. معمولاً كسانی كه به هنگام شكست و ناكامی، دائماً خود را سرزنش می كنند و خویشتن را عامل شكست می دانند و از طرفی، به هنگام موفقیت، پیروزی شان را به شرایط بیرونی یا شانس نسبت می دهند، بیشتر در معرض افسردگی اند.

2. معمولاً هر انسانی در برهههايي از زندگي، دچار شكست و ناكامی می گردد و نياز به اشك ريختن و گريه كردن پیدا می كند تا سبك شود و احساسات نهفتهشان سركوب نشود. همان اندازه كه گريه نكردن و ابراز نكردن احساسات و هيجانات دروني ميتواند مضر و براي سلامتي فرد خطرناك باشد، گريه كردن هم ميتواند مفيد باشد. ابراز نكردن احساسدر آينده ميتواند باعث بروز ناراحتيهاي جسمي و روحي بسياري مثل افسردگي، بيماريهاي رواني، بيماريهاي قلبي و انواع بيماريهاي ديگر شود. طبق تحقيقات انجام گرفته، بیشتر انسان­ها پس از گريه كردن احساس بهتري داشتهاند و به بيان سادهتر، سبكتر شدهاند.

3. با این حساب نباید از گریه دانش آموزانی كه در مسابقات امتیاز لازم را كسب نكرده اند، ممانعت و جلوگیری كرد بلكه بایستی اجازه دهید كه آنها مقداری با گریه كردن و اشك ریختن خودشان را سبك كنند و احساسات منفی را كه بر اثر تجربه شكست و ناكامی پیدا كرده­اند بیرون بریزند. البته بعد از آن كه مقداری سبك شدند در این هنگام همراهی و همدلی و كمك شما و سایر مربیان می تواند خیلی مثمر ثمر واقع گردد. اگر شما بتوانید فلسفه شكست­ها و این كه شكست می تواند مقدمه پیروزی باشد و اشكالات و عیب و ایراد كار را آشكار می كند و تجربیات گران سنگی به انسان می دهد را برای او توضیح دهید تا از شدت ناراحتی او بكاهید و اعتماد به نفس او را تقویت كنید كه او بتواند با تلاش و پشتكار بیشتر و اراده قوی تر نارسایی­ها و كمبودها را جبران كند و خود را برای مسابقات بعدی آماده كند.

4. مطالعات مختلف در سرتاسر جهان نشان دهنده اين امر است كه گريستن در سلامتي بدن نقشي كليدي داشته و محققان گريه كردن را به عنوان يكي از شيوه هاي درماني به افرادي كه آشفتگی روانی دارند و یا دچار شكست و ناكامی گردیده­اند، توصيه مي كنند. بر اساس نتايج مطالعات جديد، گريستن و اشك ریختن باعث افزايش انگيختگي در عملكرد بدن براي دفع تهديدهاي فيزيولوژيكي خواهد شد و باعث می شود كه در بدن فرد از ایجاد اختلالات متفاوت و پيچيده اجتناب گردد.

5. جهت اطلاع شما در ادامه به برخی از فواید گریه كردن اشاره می كنیم تا متوجه گردید كه گریه كردن آن قدرها كه می گویند بد و مضر نیست بلكه فواید بسیاری برای سلامتی بدن و عملكرد فرد دارد.

1- هنگامی كه ما دچار شكست و ناكامی و یا استرس هیجانی می شویم، مغز و بدن ما شروع به تولید تركیبات شیمیایی و هورمونهای خاصی می كند كه باعث تضعیف سیستم ایمنی بدن و دیگر فرآیندهای بیولوژیكی در بدن می شوند. گریه كردن كمك می كند تا این تركیبات شیمیایی زائد كه نیازی به آنها نیست از بدن حذف گردند و با اشك ریختن خارج گردند، همین امر باعث كاهش تنش و استرس و رهایی از احساسات منفی می گردد و در مقابل سركوب گریه و اشك باعث افزایش تنش و استرس فرد می گردد.

2- اشك ریختن و گریه مانند ادرار و تعریق، باعث حذف مواد سمی و محصولات زائد بدن كه در پی استرس هیجانی و تجربه ناكامی در خون تجمع می یابند، می شود و آن را از بدن دفع می كند.

3- گریه یك مكانیسم رایگان، طبیعی و قدرتمند برای كنار آمدن با درد، استرس، اندوه، شكست و ناكامی می باشد.

4- نه تنها گریه باعث ارتقای سطح سلامتی فرد می شود بلكه در افزایش حس تعلق در گروه نیز تاثیر گذار بوده و موجب افزایش حضور و دخالت دیگران در تامین رفاه و آرامش فرد می شود. اشك ها یك روش موثر در ایجاد ارتباط بوده و در برانگیختن حس همدردی و دلسوزی سریعتر از هر ابزار دیگری عمل می كنند. گریه بطور موثری بازگو كننده آن است كه فرد در مورد یك دل مشغولی خاص صادق و بی ریا بوده و در كنار آمدن با آن مشكل مضطرب می باشد.

5- گریه عملی طبیعی، سالم و شفا بخش است كه در كاهش و جلوگیری از بیماری­های مرتبط با استرس و ناكامی موثر می باشد.

6- هنگامی كه گریه سركوب می شود، هیجانات رها نمی شوند بلكه باعث انباشته شدن احساسات منفی و تشكیل عقده می شود كه به تدریج به صورت خصایص شخصیتی مخرب همچون پرخاشگری بروز می كنند.

7- گریه یك ابزار برقراری ارتباط است یك زبان جهانی برای درخواست كمك و حمایت اجتماعی است.

8- با گريه كردن، هورموني به نام اندروفين ترشح ميشود كه علاوه بر بهبود حالات فردي و خلق و خو، نقش مسكن را هم ايفا ميكند، به همين دليل است كه بيشتر افراد پس از گريستن احساس بهتري دارند و در واقع سبك و خالی می شوند.

9- به باور دانشمندان سركوب و امتناع از گریه كار معقولی نیست. اما برخی افراد كه پس از مورد انتقاد قرار گرفتن، مشاجره با دوستان، مواجهه با شكست و ناكامی­های كوچك فوراً شروع به گریستن می كنند، باید به روانشناس مراجعه كنند، چرا كه معمولاً علت اصلی این نوع گریه ها اعتماد بنفس پایین و یا مشكلات روانی مزمن در فرد بوده و بایستی فرد تحت درمان قرار گیرد.

دليلش چيست و چه كاربايد كرد؟
حساسيت زياد در قبال محركهاي خارجي، مطلبي نيست كه صرفا به مسأله دل نازك بودن مربوط باشد؛ بلكه به زمينه هاي قبلي نظير الگوهاي رفتاري والدين و نوع معيارها و ...

 دختر بچه 5 ساله ام خيلي دل نازك است زود گريه مي كند با كمترين صداي بالاي پدر و مادرش اشك مي ريزد در ضمن دختر 7 ساله ديگرم اين گونه نيست. دليلش چيست و چه كاربايد كرد؟ ممنون

  حساسيت زياد در قبال محركهاي خارجي، مطلبي نيست كه صرفا به مسأله دل نازك بودن مربوط باشد؛ بلكه به زمينه هاي قبلي نظير الگوهاي رفتاري والدين و نوع معيارها و ضوابطي كه آنان براي فرزندان خود در نظر مي گيرند، مربوط است. والدين، در رفتار با يكديگر و يا فرزندان خود از شيوه هاي بسيار متفاوت و بعضا متعارضي مدد مي گيرند. يكي از اين شيوها، الگوي خانوادگي كمال طلب مي باشد كه به اتكاي آن، والدين انتظاراتي مافوق طاقت از فرزندان دارند و هيچگونه نقص و يا ضعفي را در فرزند نمي پذيرند. در نظر آنان فرزند مطلوب، فردي است كه بايد در بيشتر موارد رئيس و اداره كننده بازي ها بوده و منزه از هرگونه شكست، غفلت، و افت تحصيلي باشد؛ و در صورت برخورد با چنين مواردي به شدت آن را محكوم مي نمايند و معمولا در پذيرش عذر فرزندان، انعطاف ناپذيرند. اولين پيامد چنين روشي، آن است كه فرزند، اين حساسيت را به ديگران منتقل مي نمايد و از ديگران انتظار ندارد كه رفتاري بر خلاف الگوها و موازين ارائه شده مشاهده نمايد و گريه كودك، در واقع نشانه عجز و ناتواني او از اصلاحات ضروري و اساسي در رفتار همسالان اوست. البته براي اين حساسيت ها و گريه هاي كودك، دلائل ديگري را هم مي توان برشمرد؛ اما قبل از بيان آن دلائل از شما مي خواهيم كه به اين مشكل فرزند خود حساسيت نشان ندهيد. اين روحيه كودكان بين 4 تا 8 ساله است كه با دوست خود ارتباط يكطرفه برقرار، و به راحتي قهر مي كنند يا نسبت به كوچكترين رفتار مخالف خواستشان از سوي والدين شروع به گريه و زاري مي كنند.

براي ايجاد سازگاري، بكوشيد خودتان الگوي خوبي باشيد و با دوستانتان بي دليل قطع رابطه نكنيد. خوردني بيشتري را در اختيار فرزندتان بگذاريد تا با دوست خود به صورت مشترك استفاده كند. با بياني نرم و در موقعيت هاي عاطفي برخورد خوب با دوست را به او بياموزيد و ارزش دوست خوب را برايش تبيين كنيد تا بداند براي انجام يك بازي لذت بخش، به دوستان خود نياز دارد. در صورت استمرار دوستي كودكتان از تشويق و تحسين او غافل نشويد.

علل عمده حساسيت هاي بي مورد كودكان:

1. مراقبتهاي شديدي كه پدر و مادر و يا ساير افراد بزرگسال خانه بر كودك اعمال مي كنند: كودكي كه تحت مراقبتهاي وسواس گونه شديد قرار مي گيرد اعتماد به نفس و خود باوري ندارد، والديني كه در نجاست و طهارت كودك طرز لباس پوشيدن او وسواس بسيار به خرج مي دهند كودك خود را نامتكي به خود بارمي آورند و او هميشه هراس اين را دارد كه ديگران كار اورا ناقص ارزيابي كنند و او را مورد سرزنش قرار دهند.

2. محدوديت شعاع فعاليتهاي اجتماعي كودك و يا تك فرزند بودن او باعث مي شود كودك نتواند رابطه خوبي با همسالان خود برقرار كند، و به اصطلاح لوس بار بيايد.

3. ضعف ارتباطي والدين با كودكشان علت ديگري است كه در اكثر مواقع ديده مي شود پدر يا مادر به دليل مشغله فراوان كاري به خواسته هاي اوليه كودكشان كه همانا يادگيري روشهاي صحيح در فرايند اجتماعي شدن است قصور يا تقصير مي كنند. لذا وقتي كودك وارد اجتماعي گسترده تر از خانه مي شود نمي تواند با محيط جديد تعامل درستي داشته باشد.

توصيه ها:

1. اجازه دهيد كه بچه با سايرين بازي كند و هيچگاه دخالت نزديك در رفتار او با ساير بچه ها نكنيد. بگذاريد خودش با تجربه و آزمايش و خطا با دوستان خود به وفاق برسد و مثلا تا اختلاف كوچكي با يكي پيدا كرد او را به داخل خانه برنگردانيد.

2. حضور كودك شما در مهدكودك و يا مقطع پيش دبستاني روند اجتماعي شدن كودك شما را تسريع مي كند و عقب ماندگي هاي احتمالي او را در اين ناحيه جبران مي كند.

3. پيشنهاد بعدي ما آموزش تدريجي چگونگي رفتار با غريبه ها به كودك است. او را از غريبه ها نترسانيد و نگوييد كه با غريبه ها صحبت نكن و جوابشان را نده و نگاه به آنها نكن زيرا اين توصيه ها باعث ترس بي مورد كودك از غريبه ها مي شود مثلا بگوييد كه به غريبه ها سلام كن اما چيزي از آنها نگير. او را تشويق كنيد كه رفتاري دوستانه با سايرين داشته باشد، و با احترام به غريبه ها براي او الگوي رفتار دوستانه باشيد.

4. لازم است پيوسته با ديد و بازخورد مثبت و سازنده به كودكتان نگاه كنيد. هر گونه احساس و نگرشي كه ما نسبت به كودكان و نوجوانان داريم، بدون شك در رفتار في ما بين تأثير بسزايي خواهد داشت. اگر احساس و نگرش ما نسبت به كودك مملو از ضعف و درماندگي او باشد، منجر به رفتارهايي نظير بي رغبتي و بي توجهي نسبت به او، يا حمايت بيش از حد از وي خواهد شد، كه در هر دو صورت كودك نمي تواند از حس ارزشمندي و اعتماد به نفس لازم برخوردار باشد.

5. براي كودك خود تجارب خوشايندي از فعاليتهاي مستقل و آزاد فراهم نماييد: به آنها فرصت دهيد تا با فعاليتهاي مستقل، احساس مسؤوليت و مراقبت از خويشتن را بيابند. براي اين كار ايجاد انگيزههاي لازم براي تحرك و فعاليتهاي داوطلبانه بسيار حائز اهميت است.

6. تجارب موفقت آميز كودكان و نوجوانان را افزايش دهيد: يكي از مهمترين عوامل ايجاد و تقويت حس اعتماد به نفس در كودكان و نوجوانان، به ويژه نوجوانان كمرو و يا ناموفق، فراواني موفقيتهاي آنها در انجام فعاليتهاي مختلف مي باشد. به عبارت ديگر لازم است برنامه هاي آموزشي و فعاليتهايي كه براي آنها پيشبيني مي شود به گونهاي تهيه و تنظيم گردد كه با سعي و تلاشي كه از خود نشان مي دهند موفق به انجام آنها بشوند.

7. در پايان باز هم متذكر مي شوم كه كودك خود را به هيچ عنوان با ديگري مقايسه نكنيد. در عين حال كه به او مشاوره و راهنمائي مي دهيد از دخالت در دعواهاي او خودداري كنيد. اجازه بدهيد كه روي پاي خودش بايستد.

معرفي كتاب: روشهاي نوين رفتار با كودكان، ترجمه توتونچيان، انتشارات ثامن الائمه؛ نسيم مهر، حسين دهنوي، انتشارات خادم الرضا(ع).

مرا راهنمایی کنید
ناخن جويدن، يك اختلال عادتي است كه اغلب در كودكان و گاهي در بزرگسالان بروز مي كند.

فرزندم ناخن می جود و خیلی شیطان است مرا راهنمایی کنید

در مورد اینكه گفته اید فرزندتان شیطنت می كند، باید نشانه هایی از  شیطنت فرزندتان ذكر كنید تا بتوانیم درست منظور شما را متوجه شویم. اگر منظورتان این است كه فرزندتان خیلی فعالیت می كند و جنب و جوش دارد، این به تنهایی اشكالی ندارد. بچه ها در این زمینه متفاوت هستند. بعضی از آن ها تحرك بیش تری دارند . گاهی همراه با خرابكاری و فضولی و كارهایی از این قبیل است. گاهی اوقات این گونه بچه ها استعدادهای بیش تری دارند . از ضریب هوشی بالاتری برخوردار هستند. این قبیل موارد جای نگرانی ندارد، اما اگر  جنب و جوش و تحرك زیاد با نشانه های دیگری همراه باشد ،شاید طبیعی نباشد. نشانه هایی مثل بی وقفه صحبت كردن، بی وقفه جنبیدن، بالا رفتن ، دشوار بودن در كلاس نشستن و آرام بازی كردن، دشوار بودن جمع كردن توجه و حواس، مبادرت به فعالیت های فیزیكی خطرناك، پرتی حواس و .....

اگر فرزندتان این نشانه ها را داشته باشد، احتمال دارد كه به بیش فعالی مبتلا باشد، كه البته قابل درمان از طریق دارویی و روان شناختی می باشد و جای نگرانی ندارد. اما به احتمال زیاد فرزند شما پرجنب و جوش است و هیچ مشكلی ندارد، اما می توانید در ارتباط بعدی توضیح دهید و اینكه آیا نشانه های گفته شده را دارد؟ 

ناخن جويدن، يك اختلال عادتي است كه اغلب در كودكان و گاهي در بزرگسالان بروز مي كند.

افراد مبتلا به اختلال هنگام جويدن ناخن متوجه عمل خود نيستند.

بعضي از افراد مبتلا، به جويدن ناخن و بعضي ديگر به جويدن اطراف ناخن مي پردازند . عده اي نيز هر دو عمل را انجام مي دهند. اين اختلال احتمالا از 4 يا 5 سالگي شروع و در 10 تا 15 سالگي به شدت خود مي رسد . اكثر مبتلايان به اين اختلال را كودكان 9 تا 11 ساله تشكيل مي دهند. ميزان شيوع اين اختلال در بين دخترها بيش تر از پسرها است.

علل ناخن جويدن

-        اضطراب، دلهره و نگرانی:

 كودك با ناخن جویدن بر اضطراب خود چیره می شود . این كار به او تسكین و آرامش می دهد.

-        سخت گیری و فشار زیاد محیط: مثل برقراری انضباط شدید و واداشتن كودكان به رعایت آن.

-        احساس تنهایی: كودك در تنهایی های رنج آور خود احساس بدی را تجربه می كند . برای غلبه بر این احساس ممكن است  به ناخن جویدن روی بیاورد.

-        خستگی و بی حوصلگی.

-        رنج و ناراحتی درباره مسئله ای خاص.

-        ترس از مسائل مختلف: ترس های مزمن، ترس از مجازات، ترس از قرار گرفتن در شرایط اضطراب آور.

-        احساس گناه و ناامنی و ناخشنودی از شرایط زندگی.

-        خشم و عصبانیت.

والدين چه كارهايي را نبايد انجام دهند:

-        سخت گیری بیش از اندازه نشان ندهید. این كار باعث نگرانی و دلهره كودك تان می شود.

-        مانع نیازهای طبیعی او نشوید، مثلا اگر كودك میل دارد اسباب بازی هایش را به اطراف پرت كند یا آن ها را خراب كند، مدام مانع او نشوید.

-        از او انتظارات و توقعات زیاد نداشته باشید، تا باعث عصبانی شدنش شود.

-        نگذارید تنهایی های سخت و رنج آوری را تجربه كند.

-        با طرح پرسش " چرا ناخن هایت را می جوی؟ " منتظر پاسخ او نباشید.

-        او را به خاطر ناخن جویدن سرزنش نكنید.

-        از تنبیه او خودداری كنید، تنبیه فقط ناخن جویدنش را تشدید می كند.

-        با بازگویی ناخن جویدن او برای دیگران، باعث خجالتش نشوید.

-        دستانش را نبندید . بر ناخن هایش مواد تلخ و بد بو نزنید.

-        با مجازات او را تهدید نكنید . از عواقب وحشتناكی كه ممكن است ناخن جویدن برایش پیش بیاورد، او را نترسانید.

-        با شكلك درآوردن یا جملات نامناسب او را مسخره نكنید.

والدين براي كمك به كودك چه كارهايي بايد انجام دهند:

-        حالات و رفتارهایش را زیر نظر بگیرید . دقت كنید كه چه زمانی ناخن هایش را می جود.

-        تلاش كنید او را با اشیا یا اسباب بازی های مورد علاقه اش سرگرم كنید. اگر در حین بازی ناخواسته دستش را به سمت دهانش برد، بدون اینكه متوجه شود، آرام دستش را بگیرید و به بازی ادامه دهید.

-        او را وادار به فعالیت های مختلف كنید تا اعتماد به نفس پیدا كند و احساس تنهایی نكند.

-        برای او بیش تر وقت بگذارید. با او صحبت كنید . توجه نشان دادن، بهترین و موثرترین شیوه برای ترك ناخن جویدن كودك شماست.

-        سعی كنید بفهمید كه چه چیزی آرامش او را به هم زده است.

-        ناخن هایش را  كوتاه نگه دارید.

-        انگشتانش را به كار بگیرید. از او بخواهید كاردستی درست كند یا نقاشی بكشد یا .....

-        برایش در همه زمینه ها امنیت ایجاد كنید: امنیت زیستی، روانی، عاطفی و اجتماعی. گاهی او را در آغوش بگیرید، نوازش كنید . اطمینان بدهید كه خطری تهدیدش نمی كند و شما همیشه مراقب و حامی او هستید. به او بگویید كه دوستش دارید. همیشه فعالیت های اجتماعی، هنری و .... او را تحسین كنید.

-        به او آدامس بدهید تا بجود.

-        می توانید ناخن دختران كوچك را با لاك ناخن زیبا نگاه دارید تا آن ها را به خاطر حفظ زیبایی، سالم نگاه دارند.

موفق باشید.

چه راهكارهایی پیشنهاد می دهید ؟
منظور از ارزش های انسانی ارزش هایی است كه انسان به وسیله آنها به كمال و سعادت در دنیا و آخرت می رسد ...

 منظور از ارزش های انسانی چیست ؟ برای اینكه تمام ارزش های انسانی را در انسان رشد كند و به حد اعلی برسد چه راهكارهایی پیشنهاد می دهید ؟

منظور از ارزش های انسانی ارزش هایی است كه انسان به وسیله آنها به كمال و سعادت در دنیا و آخرت می رسد كه در یك تقسیم بندی كلی به سه قسم تقسیم می شود:

1- ارزش های فكری و قلبی و اعتقادی كه التزام و عقیده داشتن به آنها و باور داشتن به آنها در كمال انسان موثر است.

2- ارزش های زبانی و قولی كه انسان با رعایت بعضی از ارزش ها و خصوصیت های خوب در سخن گفتن می تواند به كمال برسد.

3- ارزش های عملی كه رعایت آنها باعث رشد انسان در دنیا و آخرت می شود.

ارزش های اسلامی در این سه زمینه در علم اعتقادات و اخلاق و احكام بیان شده است.

به طور كلی و خلاصه عرض می كنم دین ما متدین بودن در همه عرصه های زندگی و مورد ارزشمند را از مورد بی ارزش جدا كرده و ما را به سوی كار ارزشمند راهنمایی می كند؛ مثلا در مورد غذا خوردن و یا حرف زدن  در همه این عرصه ها دین اسلام و تشیع غذا خوردن و یا حرف زدن ارزشمند را از بی ارزش جدایی می دهد و راه را به ما نشان می دهد.

پس با شناخت كامل تر از دین در سه عرصه اعتقاد و احكام و اخلاق و عمل به آنها هم ارزش های انسانی را كامل می شناسیم و هم راه رشد در انها را پیدا خواهیم كرد.

موفق باشید!

اما سبك زندگي اسلامي بعد معنوي را بر بعد مادي ترجيح مي دهد؟
بر اساس آنچه از قرآن كريم استفاده مى‌شود، عامل اصلى سقوط انسان غفلت است و متقابلا كليد ترقى و تعالى انسان، خودآگاهى و توجه به خدا است.

چرا سبك زندگي در غرب تك بعدي بوده (بعد مادي زندگي انسان را بر بعد معنوي ترجيح مي دهد اما سبك زندگي اسلامي بعد معنوي را بر بعد مادي ترجيح مي دهد؟

قبل از پرداختن به پاسخ به دو نكته توجه كنيد:

1. بر اساس متون ديني، آن دنيايى بد و مذموم است كه هدف و غايت انسان قرار گيرد و انسان به آن «نگاه استقلالى» داشته باشد؛ اما دنيايى كه درجهت كسب آخرت و مقامات معنوى مورد استفاده واقع شود و با«نگاه ابزارى» به آن، وسيلهاى براى رسيدن به قرب الى الله قرار گيرد نه تنها مذموم نيست كه توصيه هم مىشود.

2. قرآن تأكيد دارد كه زندگى آخرت زندگى حقيقى است و زندگى دنيا بازيچهاى بيش نيست: وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ؛(1) اين زندگى دنيا جز سرگرمى و بازيچه نيست، و زندگى حقيقى همانا سراى آخرت است.

با توجه به اين دو نكته:

بر اساس آنچه از قرآن كريم استفاده مىشود، عامل اصلى سقوط انسان غفلت است و متقابلا كليد ترقى و تعالى انسان، خودآگاهى و توجه به خدا است. توجه به خود متفرع بر توجه و آگاهى نسبت به سه امر است: مبدأ، معاد و راه بين مبدأ و معاد. انسان اگر خود را شناخت، خدا را شناخته است: مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ(2) و اگر به هويت انسانى خود توجه كرد، به خدا توجه كرده است؛ چرا كه هويت انسانى انسان جز نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحى(3) و عين تعلق و ربط به ذات اقدس احديت چيز ديگرى نيست.

يكى از راه هايى كه قرآن براى «توجه» معرفى مىكند «تفكر» است. البته تفكري كه با مداومت همراه است. در مراحل تفكر، انسان به اين نتيجه مىرسد كه آفرينش جهان بيهوده و عبث نبوده، بلكه در پى غايت و هدفى است. هدف نهايى خلقت انسان اين است كه با اختيار خود راه تكامل را پيموده و مستحق دريافت رحمت الهى و بهشت و نعمت هاى ابدىِ خداوند شود. البته چون اختيارْ مطرح است، از اين رو ممكن است انسان هايى نيز با سوء استفاده از اختيار خود، گناهان و اعمال ناشايستى انجام مىدهند و مستحق غضب و سخط الهى و دوزخ و عذاب او گردند. اما مهم آن است كه اگر اين مسايل براى انسان روشن شد حالات و روحيات و افكار انسان تغيير مي كند و به اين واقعيت مي رسد كه انسان موجودي دو بعدي است و موجود دو بعدي نمي تواند فارق از بعد ديگر خود به حيات حقيقي اش ادامه دهد و به كمال برسد.

در بين موضوعاتي كه زمينه تغيير در انسان را فراهم مي كند، تفكر پيرامون دنيا و آخرت و مقايسه بين آن دو از اموري است كه نقش موثرتري دارد. يعني پس از آنكه به اين نتيجه رسيديم كه زندگى انسان محدود به اين دنيا نيست و پس از مرگ نيز در آخرت ادامه خواهد يافت، مقايسه بين اين دو زندگى، و تفكر در باره آنها مىتواند كمكى مؤثر براى پيمودن مسير تكامل باشد. قرآن كريم نيز مىفرمايد: كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ؛(4) اين گونه خداوند آيات [خود را] براى شما روشن مىگرداند، باشد كه در باره دنيا و آخرت بينديشيد. پس از آن كه توجه پيدا كرديد كه علاوه بر زندگى دنيا، آخرتى نيز در كار است، اكنون دنيا و آخرت را در كنار هم بگذاريد و آن دو را با هم مقايسه كنيد.

اگر انسان درباره خصوصيات هر يك از زندگى دنيا و زندگى آخرت تأمل و آنها را با هم مقايسه كند، به روشنى درمى يابد كه زندگى آخرت بسيار بهتر از زندگى دنيا است و اصلاً با آن قابل مقايسه نيست. در اين ميان، ما چون موجوداتى مادى هستيم و بيشتر با محسوسات سر و كار داريم، به طور طبيعى به زندگى دنيا گرايش داريم و زرق و برق دنيا خيلى زود چشم ما را پر مىكند. بسيارى از انسان ها فريفته و دل باخته دنيا و لذت هاى آن مىشوند، به گونهاى كه از آخرت و زندگى بى نهايتِ آن غافل مىكردند. انسان نيز دو قلب و دو دل ندارد كه يكى را به دنيا بدهد و يكى را به آخرت! طبعاً وقتى دل باخته دنيا گرديد، جايى براى آخرت باقى نمىماند: ما جَعَلَ اللّهُ لِرَجُل مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ(5) خداوند براى هيچ كس در درونش دو دل ننهاده است. اين يكي از علل زندگي تك بعدي در غرب است.

با توجه به ان چه گذشت مي توان گفت:

به طور كلي غفلت از توجه كامل به اين كه خداوند در همة حالات آگاه و ناظر بر اعمال ما است، ضعف در خودشناسي و نداشتن درك درست از خويشتن و فروكاستن ارزش انساني خود تا سرحد حيوانات، عدم شناخت پيامدهاي ناگوار دنيوي و اخروي شهوت پرستي در دنيا و آخرت،ضعف اراده و تبعيت از هواي نفس، فراموشي عواقب زيان بار گناه، فراموشي مرگ و آخرت،ناديده گرفتن هدف از خلقت انسان و ... از جمله عواملي است كه سبب شدن انسان در غرب و بلكه شرق و غرب تنها به بعد مادي بشر توجه كند و همه چيز را در آن ببيند و در ماوري دنيا هيچ تاملي نداشته باشد.

نكته:

از ديدگاه اسلام و معارف اهل بيت(عليهم السلام)، رهبانيت به معني ترك دنيا، مردود است. قرآن كريم در مورد رهبانيت پيروان حضرت عيسى(ع) مىفرمايد اين امرى بود كه آنان خود ابداع كردند و دستور ما نبود. ما از آنها رهبانيت نخواستيم؛ چيزى كه آنان بايد به دست مىآوردند رضايت خداوند بود: ثُمَّ قَفَّيْنا عَلى آثارِهِمْ بِرُسُلِنا وَ قَفَّيْنا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ آتَيْناهُ الْإِنْجِيلَ وَ جَعَلْنا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً وَ رَهْبانِيَّةً ابْتَدَعُوها ما كَتَبْناها عَلَيْهِمْ إِلاَّ ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللّهِ فَما رَعَوْها حَقَّ رِعايَتِها فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ(6) آن گاه به دنبال آنان پيامبران خود را، پى در پى، آورديم و عيسى پسر مريم را در پى [آنان] آورديم و به او انجيل عطا كرديم، و در دل هاى كسانى كه از او پيروى كردند رأفت و رحمت نهاديم و[اما]ترك دنيايى كه از پيش خود آوردند ما آن را بر ايشان مقرر نكرديم، مگر آنكه كسب خشنودى خدا كنند، با اين حال آن را چنان كه حق رعايت بود منظور نداشتند. پس پاداش كسانى از ايشان را كه ايمان آورده بودند بدان ها داديم [ولى]بسيارى از آنان دست خوش انحرافند. اين آيه به صراحت دلالت دارد كه خداوند از بندگانش «ترك دنيا» نخواسته و اگر كسانى ترك دنيا كردهاند اين اختراع خودشان است.

پيامبر اكرم(ص) مىفرمايد: لَيْسَ فى اُمَّتى رَهْبانِيَّةً(7) در امت من رهبانيت نيست.

براي مطالعه مطالب تكميلي در خصوص سوالتان، به كتاب " به سوي او" اثر آيت الله مصباح يزدى مراجعه نماييد.

پي نوشت ها:

1. عنكبوت(29) آيه 64.

2. علامه مجلسي، بحار الانوار، مؤسسه وفاء، بيروت،1404 ه.ق، ج 2، ص 32.

3. حجر(15) آيه 29 .

4.  بقره (2) آيات 219ـ220.

5. احزاب (33) آيه 4.

6. حديد(57) آيه 27.

7. علامه مجلسي، بحار الانوار، ج 67، ص 115.

یک فرد لیبرال، حُسن و قُبح را در چیز دیگری تشخیص می دهد.
اخلاق و ارزش‌های اخلاقی مانند: «عدل، خوب است» با چنین شاخصه‌ای ثابت و مطلق است.

 چگونه وجود ارزشهای اخلاقی ثابت را اثبات می كنید؟

اگر بگویید عقل حسن و قبح را می شناسد یه فرد لیبرال می گوید حسن و قبحی كه عقل شما می شناسد را عقل من تشخیص نمی دهد وحسن و قبح را در چیز دیگری تشخیص می دهد.

همه انسانها صرف نظر از تعالیم دینی و احكام شرعی، به حسن یا قبح برخی از افعال مانند حسن عدل و صدق (راستگویی) و قبح ظلم و كذب اعتراف میكنند؛ یعنی عقل انسان میتواند حسن و قبح برخی افعال را در یابد.

اگر شخصی را كه به هیچ شریعتی پایبند نیست، بین صدق و كذب مخیر كنیم، در حالی كه هیچ ترجیح بیرونی مثلاً منافع شخصی، گروهی، ملی و قومی   او در میان نباشد، او صدق و راستی را بر خواهد گزید؛ به بیان دیگر، حكم عقل به ارزش ها و ضد ارزش ها، ثابت و مطلق است. آنچه بین عقل یك مسلمان با غیر مسلمان یا  عقل فرد معتقد به خدا و منكر خدا و یك مذهبی با غیر مذهبی تفاوت دارد، در عرصه نظری و حكم ذاتی عقل نیست؛ بلكه در مقام تطبیق بر مصادیق و عرصه های رفتاری و عملكردی است. اگر از ستمگرانی چون: نرون، نمرود، فرعون یا هیتلر و سردمداران نظام ظلم و سلطه، آمریكا و اسرائیل، بپرسید نظرتان در مورد ظلم و عدل چیست؟ قطعا خواهند گفت: ظلم، زشت است و عدل، خوب و پسندیده است؛ ولی اگر سؤال كنید عملكردهای شما در عرصه جهانی، به ویژه در خصوص فلسطینی ها را چگونه ارزیابی می كنید؟ پاسخ خواهند: ما عملكرد خود را مثبت و عادلانه می دانیم. 

بر این اساس، اخلاق و ارزشهای اخلاقی مانند: «عدل، خوب است»، «احسان به پدر و مادر، خوب است» و یا «ظلم و ستم  به دیگران، بد است»، اصولی ثابت، عام و همگانی میباشد كه از عوامل اجتماعی و روان شناختی به دست نمیآید و دگرگون نمیشود و از هر جهت، اطلاق دارد. بنابراین، اخلاق و ارزش های اخلاقی با چنین شاخصهای ثابت و  مطلق است.

ممكن است سؤال كنید: «اگر احكام اخلاقی مطلق است، چرا در برخی موارد استثنا وجود دارد، همانند دروغ مصلحتآمیز. استثنا دلیل آن است كه اخلاق مطلق نیست؛ بلكه با توجه به شرایط و موقعیت دگرگون میشود و این، یعنی نسبی بودن اخلاق». 

پاسخ تان این است كه  اگر موضوع اخلاق را رفتار بدانیم، در این صورت میگوییم: اخلاق، نسبی است و چهرههای كارهای اخلاقی با موقعیتها دگرگون میشود؛ اما اگر موضوع اخلاق را رفتار آدمی ندانیم، بلكه ملكات نفسانی انسان دانستیم كه در واقع هم چنین است، در این صورت، اخلاق مطلق است و عنوانهای اخلاقی همیشه بار اخلاقی مثبت یا منفی خویش را حفظ میكنند و دگرگون نمیگردند.

جهت آگاهی بیش تر به كتاب های زیر رجوع شود:

- فلسفه اخلاق، استاد مطهری.

- تعلیم و تربیت در اسلام، استاد مطهری.

- كتاب فلسفه اخلاق، محمدتقی مصباح.

- آموزش كلام اسلامی، محمد سعیدی مهر.

چرا نبايد با نامحرم ها رابطه داشته باشيم؟
پاسخ سؤال اول: اولا همه غربي ها لباس تنگ و نامناسب نمي پوشند. ثانيا ظاهر هر كس نماد باطن اوست.

اين جانب سوال هاي زيادي دارم ونمي دانم از كجا شروع كنم. لطفا جواب هاي كامل و واضع دهيد:

 1- مي خواستم بدونم چرا ما جوانان نبايد لباس هاي تنگ وغربي مثل لي شلوارك را بپوشيم؟

 2- چرا نبايد با نامحرم ها رابطه داشته باشيم؟

 3- اين كه بعضي از دوستان يقه 3سانتي مي پوشند درست و ريا كاري نيست.

 4- و اين كه بعضي از بسيجي ها با لوازم جنگي گشت مي زنند و فقط براي دل خودشون درسته و نه براي آسايش مردم؟

در صورت امكان كتابهايي معرفي كنيد

پاسخ سؤال اول: اولا همه غربي ها لباس تنگ و نامناسب نمي پوشند. ثانيا ظاهر هر كس نماد باطن اوست. انتخاب نوع و رنگ لباس، طرز حرف زدن، تعارف كردن، روش شوخي كردن، و نوع كلمات و اصطلاحاتي كه هنگام  حرف زدن و شوخي كردن و تعارف نمودن به كار مي برد، حتي شيوه راه رفتن، نشان دهنده ميزان شخصيت و عزت و كرامت هر انساني است. اسلام مي خواهد همه مسلمانان بلكه همه انسان ها از آبرو، عزت و  كرامت نفس برخوردار باشند. از همه ابزارها و راه هاي عزت ساز، شخصيت ذاتي و انساني خود را نشان دهند. از استقلال فكر و رأي، راه و روش برخوردار باشند. سعادت و خوشبختي، رشد و كمال، عزت و شخصيت خود را در شكوفايي استعداد هاي دروني و انساني خود ، و در سايه هدايت ها و راهنمايي هاي خداوند جستجو كنند. از اين رو قرآن كريم  مي فرمايد:  مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعا (1) هر كس سربلندي مي‏خواهد، سربلندي يكسره از آنِ خداست؛

در آيه ديگري مي فرمايد: عزّت از آنِ خدا و از آنِ پيامبر او و از آنِ مؤمنان است(2)  بر اين اساس مؤمنان حقيقي هر گز حاضر نيستند لباسي را كه كفار و دشمنان دين خدا مي پوشند، بر تن كنند. و به تقليد از برخي افراد غربي  لباس تنگ ونامناسب بپوشند.

نكته دوم: هر انساني دوست دارد عزيز و سرفراز و سربلند باشد. به بيان ديگر هرانسان عاقلي از ذلت و خواري، وابستگي و تحقير شدن تنفر دارد.به همين دليل است كه روان شناسان روحيه «استقلال طلبي، خود اتكايي و عدم وابستگي، خودباوري و اعتماد به نفس» را از ويژگي هاي اساسي انسان و وجه تمايز انسان از حيوانات معرفي مي كنند. و معتقدند براي داشتن جامعه سالم، و جوان ها و نوجوان هاي سالم، و تمدن سالم، و كشوري رو به پيشرفت و ترقي، بايد خانواده و والدين، معلمان و اولياي مدرسه و همه مسؤلين تربيتي اين ويژگي ها را در سر لوحه تربيت قرار دهند.قطعا نوجواني كه مي كوشد با نشان دادن استعداد خود در يك رشته ي ورزشي يا خلق يك اثر هنري ( و علمي ) يا كار در يك كارگاه صنعتي، تحسين ديگران را بر انگيزد و اعتماد آنان را جلب كند، با آن فرد ديگري كه با لباسي نا مناسب يا آرايش غير معمولي يا به كار بردن كلامي تند و نا بجا يا گذاشتن سيگاري بر لب اظهار وجود مي كند، بسيار متفاوت است. اين شخص به طور نا خود آگاه ضعف روحي و شخصيتي خود را به ديگران نشان داده و آن ديگري ارزش هاي وجودي خود را به زيبايي هر چه تمام تر آشكار كرده است.(3) اين ويژگي ها در قرآن كريم به اندازه اي اهميت دارد كه خداوند براي تأمين روحيه استقلال طلبي مسلمانان اولين قبله اي كه مسلمانان به مدت حدود چهارده سال به سمت آن نماز خواندند، تغيير داد. (4) و در آيات زيادي با توصيه مسلمانان به صبر و پايداري در برابر سختي ها و كمبودها، آنان را از هر گونه وابستگي به غير مسلمانان به شدت نهي  كرده است.در يكي از آيات فرموده: وَ لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرِينَ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلا(5)خداوند هرگز بر [زيانِ‏] مؤمنان، براي كافران راه [تسلّطي‏] قرار نداده است.

بر اساس اين آيه شريفه مؤمنان وظيفه دارند راه هر گونه وابستگي و تسلط و نفوذ  كفار را ببندند و با آن مبارزه كنند. يكي از اموري كه استقلال طلبي و خود باوري و اعتماد به نفس هر جامعه اي را از بين مي برد، و افراد آن اجتماع را به دريوزگي و وابستگي ذلت بار سوق مي دهد، وابستگي فكري و فرهنگي است، هم چنين تقليد كردن از بيگانگان در طرز لباس پوشيدن و آرايش كردن، و در خوردني ها و نوشيدني ها، و طرز معاشرت ها و سلام و عليك ها و احوالپرسي ها، و در نتيجه كنار گذاشتن آداب و رسوم ملي و مذهبي خود است. از اين رو اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايد، خداوند به يكي از پيامبران  از طريق وحي پيام فرستاد و فرمود: قُلْ  لِلْمُؤْمِنِينَ ( اَولِقَوْمِكَ )لَا تَطْعَمُوا مَطَاعِمَ أَعْدَائِي وَ لَا تَشْرَبُوا مَشَارِبَ أَعْدَائِي وَ لَا تَرْكَبُوا مَرَاكِبَ أَعْدَائِي وَ لَا تَلْبَسُوا مَلَابِسَ أَعْدَائِي وَ لَا تَسْكُنُوا مَسَاكِنَ أَعْدَائِي فَتَكُونُوا أَعْدَائِي كَمَا كَانَ أُولَئِكَ أَعْدَائِي (6) يعني به مؤمنان يا  به قوم و امت خود بگو: لباسي كه دشمنان من (يعني كفار) مي پوشند، شما نپوشيد، و با دشمنان من همراه و همسفر نشويد، غذاي آنان را نخوريد، و در مكانهاي دشمنان من وارد نشويد، كه اگر شما هم همان لباسي را بپوشيد يا غذايي را بخوريد و يا كارهايي را انجام بدهيد، كه كفار انجام مي دهند، شما نيز از دشمنان من محسوب مي‏گرديد، همان طور كه آنان دشمنان من هستند. پيامبر اكرم (ص) نيز به مسلمانان فرمود: وَ لَا تَشَبَّهُوا بِالْيَهُودِ وَ النَّصَارَي(7) خودتان را – در لباس پوشيدن و آرايش كردن و در هيچ كاري – شبيه يهودي ها و مسيحي ها در نياوريد.

-همانطور كه گفته شد ظاهر هر كس نماد باطن اوست. نوع و رنگ لباس و ظاهر هر شخصي نشان دهنده فكر و فرهنگ و شخصيت و گرايش آن فرد به آرمان هاي ديني و ملي يا وابستگي به فكر و فرهنگ بيگانگان است.  بنا بر اين اگر پوشيدن پيراهن هاي سه سانتي با مقتضيات و لوازم آن يعني با تقوا و رعايت احكام الهي همراه باشد، بسيار ارزشمند است، و افرادي كه  به خصوص در اين روزگار،  چنين كاري را انجام مي دهند، در نزد خدا و فرشتگان و معصومين عليهم السلام محبوب و مقربند. و هيچ گاه نبايد كارهاي ارزشمند و پسنديده را به بهانه ريا و خود نمايي كنار گذاشت.

 گشت زني بسيجيان با سلاح نيز جزو مأموريت آنان براي حفاظت و دفاع از جان و مال و ناموس جامعه است. اگر حضور مقدس و پر رنگ آنان در جامعه نبود آنگاه مي فهميديم كه جامعه از جهت فقدان امنيت، فساد و فحشاء، دزدي و غارت، آدم كشي و جنايت چه وضعي دارد.

پاسخ سوال دوم را در مكاتبۀ بعدي از ما بخواهيد.

پي نوشت ها:

1. فاطر (35)، آيه 10.

2. منافقون ( 63)، آيه 8.

3. بقره (2)، آيات 143 تا 150

4. دين و زندگي، دكتر محمد مهدي اعتصامي، ص 141، ناشر، سازمان پژوهش و برنامه ريزي وزارت آموزش و پرورش، سال 1386.

5. نساء ( 4)، آيه 141.

6. مستدرك الوسايل، محدث نوري، ج 3، ص 248،  مؤسسه آل البيت، قم 1408 ش.

7. وسايل الشيعه  29 جلدي، شيخ حر عاملي، ج 2، ص 84، چاپ مؤسسه آل البيت، قم، سال انتشار 1409ق.

این كه اسلام دین اعتداله رو چه طور تو زندگی عملی كنیم؟
تنها راه پرهیز از افراط و تفریط، و عملیاتی كردن آیین اسلام و اعتدال در زندگی، بالا بردن سطح آگاهی و شناخت است.

 این كه اسلام دین اعتداله رو چه طور تو زندگی عملی كنیم؟

یكي از ویژگي هاي بارز دین مقدس اسلام كه آن را از ادیان دیگر متمایز مي سازد, اعتدال و میانه روي احكام و شرایع آن است.

تنها راه پرهیز از افراط و تفریط، و عملیاتی كردن آیین اسلام و اعتدال در زندگی، بالا بردن سطح آگاهی و شناخت است. امام علی(علیه السلام) منشأ افراط و تفریط را نادانی می داند:

 لا یری الجاهل الاّ مفرطاً أو مفرّطاً؛

نادان افراط یا تفریط می كند.(1)

در طول تاریخ افرادی كه به افراط یا تفریط كشیده شده،كسانی بوده اند كه یا جمود داشته و یا جاهل بوده اند، اما قرآن احكام و شرایع اسلامی و نیز افراد امت اسلامی را معتدل می داند، نه جاهل و نه جامد. امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: الیمین و الشمال مضلّة و الطریق الوسطی هی الجادّة؛

انحراف به چپ و راست هر دو غلط و گمراهی است. راه درست طریق میانه است.(2)

در اسلام, قرآن و اهل بیت، معیار اعتدال به شمار مي آیند. امام علي(علیه السلام) مي فرماید: از این امت هیچ كس با آل محمد قیاس نمي شود، زیرا این خاندان, پایه دین و تكیه گاه یقین هستند. تندروان به سوي آن ها باز خواهند گشت . واپس ماندگان، ناگزیر خود را به آن ها مي رسانند.(3)

استاد مطهري مي گوید: اگر ما آن راهي را كه ائمه اطهار در مقابل راه هاي دیگران براي ما باز كرده اند برویم, هم از افراط و تندروي هاي بعضي مصون مي مانیم و هم از تفریط و جمود بعضي دیگر. (4)

برای رسیدن به اعتدال و میانه روی در زندگی، باید شناخت خود را نسبت به واقعیت های زندگی و تعالیم اسلامی افزایش دهیم . در همه مراحل، زندگی پیشوایان دین را سرمشق خود سازیم و به دانسته های خود عمل كنیم.

 

پی نوشت ها :

1. نهج البلاغه، فیض الاسلام، چاپ آفتاب تهران،كلمات قصار 67.

2. همان، خطبة 16.

3. همان، خطبه 2.

4.شهید مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، انتشارات صدرا، تهران، ج 1، ص 113.

آیا تغییر ماهیت یك حكم اخلاقی میتواند در حرمت یا حلیت تأثیرگذار باشد؟
در ابتدا به شما دوست عزيز بايد اين تذكر را بدهم كه مثال شما با سوالتان بيگانه است. چرا كه در اينجا حكم مساله تغييري نكرده و تنها موضوع حكم است كه عوض شده است.

 آیا تغییر ماهیت یك حكم اخلاقی با توجه به شرایط زمانی ویا مكانی میتواند تغییر در حرمت ویا حلیت یك حكم یا گزاره اخلاقی كند؟ برای مثال استحاله سگ در نمك زار كه باعث تغییر در جنس سگ می شود

در ابتدا به شما دوست عزيز بايد اين تذكر را بدهم كه مثال شما با سوالتان بيگانه است. چرا كه در اينجا حكم مساله تغييري نكرده و تنها موضوع حكم است كه عوض شده است. به اين صورت كه سگ تا زماني كه اسم سگ بر آن صدق كند، نجس بوده و اين حكم تغيير ناپذير است. اما اگر به دلايلي (مثل همين مورد كه خودتان فرموده ايد) سگ ماهيت خود را از دست بدهد مثلا به نمك تبديل شود، ديگر نجس نيست. يعني موضوع نجاست كه سگ بود تغيير كرد و تبديل به نمك شد و الا حكم بر نجاست سگ هم چنان به قوت خود باقي است.

در ادامه بايد گفت قوانین ثابت اسلام به هیچ وجه قابل تغییر و تبدیل نیستند. مگر آن كه قوانین دارای زمان و محدوده معینی باشند . پس از پایان زمان عمل به آن ها دیگر از اعتبار ساقط شوند . بیان قوانین و قانون جایگزین آن ها بر عهده شارع یعنی خداوند یا پیامبر اسلام است .

بعد از پیامبر تنها در صورتی می توان تغییری در قوانین ایجاد كرد كه مصالح خاصی تغییر و تبدیل را در زمانی خاص و موقت بطلبد كه از این امر به "عدول به قوانین ثانوی" یاد می شود ؛ چه بسا در برخی زمان ها مصالح عمومی جامعه اقتضای كنار گذاشتن موقت برخی قوانین را داشته . نیاز به بهره برداری از برخی قانون های جایگزین باشد كه این نوع قوانین بیش تر مربوط به امور عمومی و اجتماعی است تا تكالیف فردی و عبادی.

البته در تبیین مصادیق و شیوه عمل به قوانین هم در برهه های زمانی تفاوت هایی ایجاد می شود ، در واقع و براین اساس می توان گفت كه قوانین اسلام بر دو گونه است :

1 )  ثابت .

2 ) متغیر.

 برخی از قوانین به اوضاع زمان و مكان و محیط متوقف است . دلیل ثابت بودن بعضی قوانین، عدم تغییر و تبدّل حقیقت و هویت انسان است. انسان، انسان است؛ پس قانون هم، همان قانون باید باشد. ماهیت آدمی عوض نشده است كه قانون هم عوض بشود.

  قوانینی كه از ویژگیهای «غنا» و «انعطافپذیری» بهرهمند باشد، قابلیت تطبیق بر موقعیت های گوناگون را دارند. این دو ویژگی در قوانین اسلام وجود دارد. كارشناسان اسلامی به كمك این دو ویژگی میتوانند با توجّه به موقعیت ها ، قوانین اسلامی را تبیین نمایند . آن را برای اداره كردن امور فردی و اجتماعی بشر به كار ببرند . در این باره مرحوم نائینی مینویسد :

مجموع وظایف راجع به نظم و انضباط كشور و رهبری امور امت، خارج از دو قسم نیست :

1 ) قانون هایی كه شارع مقدس بیان كرده است و به هیچ وجه قابل تغییر و تبدیل نیست.

2 ) مقرراتی كه از طرف شارع صادر شده و تنظیم آنها به نظر و صلاحدید پیامبر و امام و پیشوای مسلمانان موكول شده است . به تفاوت زمان و مكان و اوضاع قابل اختلاف و تغییر میباشد.

قسم دوم همان طور كه در زمان پیامبر و امام به آنان موكول شده، در زمان غیبت امام هم به نواب عام حضرت ،یعنی حاكم شرع و مجتهد جامع الشرایط واگذار شده است . آنان اختیار دارند برای رعایت مصلحت جامعه و برطرف كردن نیازهای آن مقرراتی وضع كنند و مردم هم موظفند از دستورهای آنان اطاعت كنند . (1) این معنی را از این آیه مباركه  ( أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ ) استفاده كردند . ( 2 )

قوانین قطعی كه در نصوص قرآنی آمده قابل تغییر نیست . نمی شود آن ها را تغییر داد. مگر اینكه شرایط و ضرورت ها عوض بشود. مثلا خوردن گوشت خوك حرام است و در قرآن بدان تصریح شده و هیچ كس نمی تواند این حكم را عوض كند ، ولی اگر در حالت اضطرار كسی در بیابان مشرف بر مرگ شد و هیچ غذایی براي خوردن نيافت مگر گوشت خوك ، نه تنها خوردنش جایز ،بلكه واجب است.

البته اگر منظور شما از گزاره هاي اخلاقي، اخلاق عرفي و آن اموري است كه عرف مردم غالبا در مورد آن اظهار نظر كرده و به آن مي پردازند باشد، بايد گفت كه اين امور نيز در موارد خاصي بنا بر شرايط زماني و محيطي تغيير پذير هستند. مثلا اصل احترام به بزرگ تر حقيقتي ثابت است. اما در جايي اين احترام را با برداشتن كلاه از سر نشان مي دهند و در مكاني ديگر با سبقت گرفتن در سلام و ....... يا بحث احترام به پدر و مادر كه در گذشته فرزند اين حق را براي خود قايل نبود كه جلوي پدر خود مثلا پاهايش را دراز كند و يا حرف خاصي را بزند كه اگر جز اين مي كرد در عرف فردي بي ادب و به دور از نزاكت شناخته مي شد اما امروزه همان كارها لااقل در برخي مناطق در برابر والدين عادي بوده، دال بر بي ادبي فرد نيست و موارد ديگري در اين زمينه جايگزين مسايل گذشته شده است.

 

پی نوشت ها :

1. تنبیه الامّة و تنزیه الملّة، به نقل از كتاب خاتمیت، سبحانی، ص 240.

2. نساء ( 4 ) آیه 59 .

چرا گاهي انسان در عمل دچار تعارضات اخلاقي مي شود؟
به تعبير بهتر دو راهي هاي اخلاق، زماني پيش مي آيد كه تنها دو راه -به لحاظ اخلاقي- خلاف وجود داشته باشد. اگر اين دو راه به لحاظ اخلاقي ارزش مثبت داشته باشند ...

گاهي انسان در عمل دچار تعارضات اخلاقي مي شود، چرا؟ لطفا پاسخ جامع و كامل دهيد؟

در تعارض‏هايي كه طرفين آن از درجه اهميت و الزام بيشتري برخوردارند، با زير پا گذاشتن هر طرف، هزينه زيادي پرداخته مي‏شود و فرد در هر صورت احساس عذاب وجدان شديدي مي‏كند.

هر يك از ما همه روزه با اين‏گونه تعارض‏ها مواجه مي‏شويم، ولي به دليل كم‏اهميت انگاشتن آنها، به آساني يك طرف آنها را انتخاب مي‏كنيم و چندان احساس ناراحتي و ندامت هم نداريم و از كنارشان مي‏گذريم.

- تعارض اخلاقي، چرا؟

تعارضات اخلاقي يا به تعبير بهتر دو راهي هاي اخلاق، زماني پيش مي آيد كه تنها  دو راه -به لحاظ اخلاقي- خلاف وجود داشته باشد. اگر اين دو راه به لحاظ اخلاقي ارزش مثبت داشته باشند، مي توان با تبديل كردن اين گزاره ها به نقيض، آن ها را به گزاره هاي خلاف تبديل كرد و از اين راه توصيه شده براي حل اين تعارضات بهره جست.

نمونه اي از تعارض اخلاقي: گفتن راز كسي(كار اخلاقاً خلاف و زشت) يا راز داري پيشه كردن كه متضمن خيانت به دوست يا سازماني است، چرا كه آگاهي از اين راز، فايده هايي براي آن دوست يا سازماني كه در قبالش تعهد داريم خواهد داشت.

- اهميت تعارضات اخلاقي:

اما مسئله تعارض اخلاقي به اندازه‏اي مهم است كه عده‏اي، تعارض‏هاي اخلاقي را محل تجلّي عقلانيت انسان و آشكار شدن جوهره انساني او مي‏دانند.

دليل محكم ديگري كه نشان مي‏دهد انسان‏ها موجودات استدلال‏گري‏اند، آن است كه مفاهيم اخلاقي‏شان را در موقعيت‏ها و زمينه‏هاي خاص به صورت انعطاف‏پذيري به كار مي‏برند. افراد نوعاً در وقت اتخاذ تصميم و در نتيجه‏گيري‏ها، با در نظر گرفتن ويژگي‏هاي هر موقعيت، ملاحظات مختلفي را مي‏سنجند و (درجه اهميت و اولويت آن را) مقايسه مي‏كنند.

- حال چه بايد كرد؟

دو راه حل براي اين گونه تعارضات شنيده ايم:

۱- مي گويند يكي از دلايل نياز به رسالت پيامبران همين تعارضات اخلاقي است، يعني بايد براي پيدا كردن راه حل اينگونه تعارضات به دين و تعليمات ديني مراجعه كرد.

۲- راه دوم كه علم اخلاق حرفه اي مي آموزد، در اين گونه موارد پيدا كردن راه سوم است.

اما اگر پيدا كردن راه سوم محال بود، براي حل اين بلا تكليفي، راه حل ارسطو استفاده مي شود كه معتقد است بايد بين بد و بدتر دست به انتخاب زد. يعني از قاعدۀ دفع افسد به فاسد بهره برد. قاعده هايي كه ارزشش در بين علماي طراز اول همچون علامه مجلسي همچون ارزش حديث و سخن معصوم تعبير مي شود.

- توجه به اين نكته ضروري است:

اگر راه سوم وجود داشت، نبايد به سراغ دفع افسد به فاسد رفت! زيرا استفاده از اين قاعده باعث رواج همۀ بي اخلاقي هاي موجود در جامعه مي شود. همۀ آن ها كه براي اولين دفعه مي خواستند دستشان را به كار خلاف آلوده سازند، رشوه بگيرند، دزدي كنند و ... از اين قاعده استفاده كردند و بعد هم كه ديگر قبح آن گناه در نظرشان از بين رفته و تكرارش برايشان كاملا رايج شده، گناه و فسق وفجور در سطح جامعه رواج مي يابد.

بنابراين استفاده از قاعده دفع افسد به فاسد مشروط به دو شرط است.

1- محال بودن راه سوم.

2- اينكه افسد و فاسد به علم يقيني و عيني، افسد و فاسد باشد. يعني آنچه را كه بد و  بدتر مي دانيم واقعاً بد و بدتر باشند.

- براي اطلاعات بيشتر به اين كتاب مراجعه فرماييد:

«دين در ترازوي اخلاق»، نويسنده: دكتر ابوالقاسم فنايي.

صفحه‌ها