پرسش وپاسخ

آيا مواردي از وحي موجود است كه در قران نيامده باشد؟
افزون بر وحيي كه به صورت قرآن تبلور يافته و بر پيامبر اكرم(ص) نازل مي شده است از ايشان پيام خداوندي ديگري نيز به نام حديث قدسي به ما رسيده است ...

آیا هر آنچه كه به پيامبر وحي شده فقط در قران امده است؟ آيا مواردي از وحي موجود است كه در قران نيامده باشد و براي مثال در مورد انجام كاري يا احكام باشد؟

افزون بر وحيي كه به صورت قرآن تبلور يافته و بر پيامبر اكرم(ص) نازل مي شده است از ايشان پيام خداوندي ديگري نيز به نام حديث قدسي به ما رسيده است كه آن هم از طريق وحي بوده است. ولي با وحي قرآني فرق هايي دارد از جمله اينكه قرآن معجزه بوده و خداوند درباره آن تحدي كرده است و مردم از آوردن مانند آن عاجزند. اما درباره حديث قدسي چنين نيست.

وحي قرآني با الفاظ مخصوص از طرف خداوند نازل شده است و محتوي و الفاظ همه از خداوند است ولي در حديث قدسي محتوي از خداوند است. ولي لفظ از پيامبر اكرم(ص) مي باشد. به همين خاطر قرآن كريم فقط به خداوند نسبت داده مي شود ولي حديث قدسي هم به خداوند و هم به پيامبر نسبت داده مي شود.

به غير از احاديث قدسي احاديث ديگري هم از پيامبر اكرم نقل شده كه به احاديث نبوي مشهور است و اينها در اصطلاح عبارت است از سخني كه از گفتار، كردار يا تقرير پيامبر اكرم(ص) حكايت مي كند.

احاديث پيامبر اكرم (ص) از نظر محتوي بر دو قسم است يكي توقيفي كه مضمون آن وحي خداوندي است و ديگري توفيقي كه پيامبر محتواي آن را از كلام الهي يا حقايق هستي استفاده نموده است. برخي معتقدند پيامبر اكرم (ص) تمام احاديث توقيفي را بدون واسطه فرشته از خداوند دريافت كرده است.

درباره تفاوت وحي قرآني با احاديث نبوي هم مي توان گفت الفاظ و ساختار حديث نبوي از خود ايشان است. ولي در مورد قرآن ساختار و محتوي و الفاظ از خداوند است. همچنين حديث را مي توان نقل به معنا كرد. ولي درباره قرآن نقل به معنا جايز نيست و نمي توان لفظ آنرا تغيير داد.(1)

پي نوشت:

1. كريمي، مصطفي، وحي شناسي، انتشارات موسسه امام خميني، ص370 و 380.

وضعیت حدیث به لحاظ صحّت و اعتبار چیست؟
اين حدیث را علامه طباطبایی با توجیهاتی به نقل از بعضی از تفاسیر بیان كرده است و البته چون این توجیهات به وجه و تفسیر واحدی ختم نمی شود ...

سند این حدیث شیطان به دست حضرت مهدی(عج) كشته می شود چیست، و وضعیت حدیث به لحاظ صحّت و اعتبار چیست؟

اين حدیث را علامه طباطبایی با توجیهاتی به نقل از بعضی از تفاسیر  بیان كرده است و البته چون این توجیهات به وجه و تفسیر واحدی ختم نمی شود، پس نمی توان قضاوت خاصی در مورد صحت و اعتبار آن انجام داد در عین حال خواننده خود می تواند علاوه بر اشاراتی كه در این تفسیر و نیز تفاسیر دیگر شده است، و در ادامه می آید، فقط به قضاوتی كلی دست یابد.

ابتدا بیان علامه و سپس تحقیق بعضی از تفاسیر را نقل می كنیم:

علامه در مورد آیه شریفه" رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلي‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلي‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ، قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلي‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ"(1)خدایا، مرا تا روزي كه (مردم) برانگيخته مي‏شوند مهلت ده (و زنده بگذار!) فرمود: تو از مهلت داده شدگاني! كه در مورد مهلت ابلیس است كه از خدای متعال مبنی بر زنده ماندنش تا روز قیامت مهلت خواسته بود بود، و این مهلت تا "وقت معلوم" به او داده شد حال معنای "وقت معلوم" چیست، به روایت هایی استناد می كند:

 در تفسير برهان از ابن بابويه به سند خود از امام صادق (ع) روايت كرده كه در تفسير آيه" فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلي‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ" فرمودند:" يوم وقت معلوم" روزي است كه نفخ صور مي‏شود و ابليس ميان نفخه اول و دوم مي‏ميرد. و در تفسير عياشي از وهب بن جميع و در تفسير برهان از شرف الدين نجفي با حذف سند از وهب نقل كرده كه گفت: از امام صادق (ع) از ابليس پرسیدم ، و اينكه منظور از" يوم وقت معلوم" در آيه" رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلي‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلي‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ" چيست؟ فرمود اي وهب آيا گمان كرده‏اي همان روز بعث(قیامت) است كه مردم در آن زنده مي‏شوند؟ نه، بلكه خداي عز و جل او را مهلت داد تا روزي كه قائم ما(امام زمان) ظهور كند كه در آن روز موي ناصيه(موی جلو پیشانی) ابليس را گرفته گردنش را مي‏زند، روز وقت معلوم آن روز است.

و نیز تفسير قمي به سند خود از محمد بن يونس از مردي از امام صادق (ع) روايت كرده كه در تفسير آيه" فَأَنْظِرْنِي...إِلي‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ" فرمود: در روز وقت معلوم رسول خدا (ص) او (شیطان) را بر روي سنگ بيت المقدس ذبح مي‏كند.(2) علامه بعد از ذكر این روایات آنان را  توجیه می كند كه می توان مراجعه نمود:(3)

البته ایشان در جای دیگر تفسیر  توجیه دیگری را ذكر كرده اند كه شیطان در زمان امام زمان(عج) كشته نمی شود، بلكه در آن زمان سعی بر اغواگری و فریب كاری دارد و آیات ذكر شده و نیز دیگر آیات به این مقصود پرداخته اند.(4)

و اما جدای از مطالب علامه طباطبایی، این بیان كوتاه لازم است بر اساس آیات متعدد قرآن، خدای متعال در پاسخ درخواست شیطان بعد از عصیان كه او را تا روز قیامت مهلت زنده نگاه دارد"قالَ أَنْظِرْني‏ إِلي‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ؛ گفت: مرا تا روزي كه (مردم) برانگيخته مي‏شوند. مهلت ده (و زنده بگذار!) فرمود:.... إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرينَ"  تو از مهلت داده شدگاني! و عین همین تعابیر درسوره های دیگر قرآن نیز آمده است.(5) توضیح این كه مهلت خواستن ابليس تا هنگام برانگيختن مردم از آن رو بود كه تا بر پايي قيامت به اغواگري انسان ادامه دهد. خدای متعال به درخواست چنين مهلتي ،آن را نه تا زمان ياد شده، بلكه تا روز معيني موافقت كرد. از اين كه ابليس دوباره گفت: همه آنان را اغوا مي كنم.(6) گواه آن است مي دانست تا آخرين فرد از افراد بشر زنده بوده،به اغواي آنان دسترسي خواهد داشت؛ او از جمله"الي يوم الوقت المعلوم" تا روز وقت معلوم، فهميده بود كه منظور از روز معلوم،آخرين روز عمر بشر زندگي كننده روي زمين بوده، همين زمان، آخرين فرصتي است كه مي تواند به فریب خود ادامه دهد.(7)

در این صورت موضوع قتل شیطان به دست امام زمان (عج) منتفی می شود و اگر هم در این باره روایاتی وجود دارد نیازمند توجیه است. 

به هر حال در برخی از روایات وارد شده است كه شیطان به دست امام زمان گردن زده می شود و در برخی دیگر آمده است كه شیطان در بین دو نفخ صور از بین می رود.

امام صادق(ع) فرمود: مهدی (ع) پیشانی او - شیطان - را می گیرد و گردنش را مي زند.(8) 

 حضرت در حدیث دیگري مي فرمایند: شیطان بین نفخه اول و دوم صور اسرافیل مي میرد.(9) متن این دو روایت با یكدیگر معارض است، و جمع كردن آنها با یكدیگر ممكن نیست، زیرا هنگام ظهور حضرت ولي عصر(ع) تا نفخه صور بسیار فاصله است، و طبق اعتقاد شیعه بین زمان ظهور و نفخه صور رجعت نیز وجود دارد. البته روایت دوم بیشتر نقل شده است و در سند آن مؤیّداتي وجود دارد كه موجب مي شود آن را بر نخستین روایت ترجیح داد. در نتیجه كشته شدن شیطان توسط امام زمان دلیل محكمي ندارد.

در هر حال طبق تحقیقات انجام شده درباره كشتن و عدم كشتن شیطان در زمان امام زمان اختلاف وجود دارد و روایاتی كه بیان كننده كشته شدن شیطان به دست امام زمام(عج) است، روایات محكمی از نظر صحت و اعتبار نیست و در برابر این دیدگاه، برخی بر این باور اند كه در زمان امام  شیطان كشته نمی شود. پس آن روایات كه در باره كشته شدن شیطان وجود دارد، باید توجیه شود.

پي نوشت ها :

1.سوره اعراف، آیات 14و 15 .

2.ترجمه الميزان، ج‏12،ص 258 .

3. ر ك، همان.

4.طباطبایی سيد محمد حسين،الميزان في تفسير القرآن،قم، دفتر انتشارات اسلامي جامعه‏ مدرسين ،سال 1417 ه.ق، ج‏12، ص 175.

5.ر ك، سوره حجر آیه 37 و سوره ص آیه 80 .

6.ر ك، همان.

7.تونه ای مجتبی،فرهنگ الفبای مهدویت،قم،انتشارات مشهور،سال 1388 ه.ش،چاپ هشتم،ص 443و 444.

8.همان،ص 443.

9.مجلسی محمد باقر، بحارالانوار،لبنان،بیروت،انتشارات مؤسسة الوفاء، ج 60، ص 244.

لطفا احادیث مذکور راترجمه وتوضح وتوجیه كنید
در باب 13 از "كتاب الجهاد" وسایل الشیعه (باب حكم الخروج بالسیف قبل قیام القائم) 17 روایت آورده كه مضمون آن ها جایز نبودن قیام قبل از ظهور امام زمان (عج) می باشد

  لطفا احادیث دروسائل شیعه درمورد باب خروج بالسیف وقیام درزمان غیبت راترجمه وتوضح وتوجیه كنید وكتابهای برای مطالعه دراین مورد معرفی كنید خواهش می كنم من تمنا می كنم خیلی دارم گیج میشم شبهات سنگینی داره

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباطتان با این مركز

 در باب 13 از "كتاب الجهاد" وسایل الشیعه (باب حكم الخروج بالسیف قبل قیام القائم) 17 روایت آورده كه مضمون آن ها جایز نبودن قیام قبل از ظهور امام زمان (عج) می باشد، از جمله روایت زیر از امام سجاد (ع):

والله لا يخرج أحد منا قبل خروج القائم إلا كان مثله كمثل فرخ طار من وكره قبل أن يستوي جناحاه فأخذه الصبيان فعبثوا به؛ (1)

به خدا قسم !هیچ كدام از ما (امامان معصوم ) قبل از خروج قائم قیام نمی كند، مگر این كه مثل جوجه ای می ماند كه قبل از رسیدن وقت پرواز از لانه بیرون بپرد كه بازیچه بچه ها می گردد.

بسیاری می خواهند با استناد به این روایات ، هر گونه قیام به امر به معروف و نهی از منكر و برای تشكیل حكومت قبل از ظهور حضرت حجت را نامشروع بشمارند.

عالمان این روایات را نقل كرده و بررسی  نموده ، منظور و مقصود این روایات را روشن كرده اند.يكي از مراجع  در كتاب "دراسات فی ولایه الفقیه" همه این روایات را نقل كرده و بررسی نموده و جواب داده است.

ایشان بعد از نقل و بررسی همه روایات وارده در این زمینه ، در نتیجه گیری نهایی می گوید:

جهاد دفاعی برای دفاع از موجویت اسلام و مسلمانان و دفع هجوم دشمنان واجب است . اجازه امام معصوم یا فقیه واجد شرایط را لازم ندارد  . برای دفاع، مسلمانان باید مقدمات لازم از اسلحه و آموزش نظامی و سازماندهی و تعیین امیر و فرمانده و... را انجام دهند تا به هرج و مرج نینجامد . اما روایاتی كه ما را به سكوت قبل از قیام حضرت حجت فرا می خواند، بر فرض صحیح بودن سند همه آن ها :

1.یا اخبار از آینده و حاكم شدن دشمنان شیعه (مثل بنی امیه و بنی عباس) و شكست قیام های شیعیان است . در صدد نفی و تحریم قیام برای امر به معروف و نهی از منكر نیست .

2.یا در صدد این است كه شیعیان را از همراهی با مدعیان امامت باز دارد .

3.یا در صدد این است كه شیعه را از عجله در قیام قبل از تهیه مقدمات لازم و فراهم شدن شرایط نهی نماید.

4.یا در صدد این است كه بفرماید قیامی كه صد در صد موفقیت آمیز باشد،  قبل از قیام قائم  ، نخواهد بود و قیام های شیعه قبل از قائم یا شكست می خورد یا به مراحلی از موفقیت می رسد.(نه صد در صد )

یا...

 این روایات به هیچ وجه وظیفه امر به معروف و نهی از منكر و قیام علیه ستم و برای تحقق عدل و داد را نفی نمی كند و نامشروع نمی شمارد.

در قبال این اخبار ، اخبار فراوان دیگری داریم كه مسلمانان را به قیام برای امر به معروف و نهی از منكر و برای پیاده كردن حكومت اسلامی و اجرای قوانین در حد ممكن ، فرا می خواند . قیام و جهاد را ارزشمند شمرده و كشته شدن در این راه را شهادت می شمارد و...  .

با توجه به معانی بالا و  اخبار دعوت كننده به قیام برای امر به معروف و...  نباید به این توهم بها داد كه وظیفه مسلمان در دوران غیبت سكوت و تحمل است. (2)

اما در مورد روایت امام سجاد (ع) :

1. روایت مرفوعه است . البته چون از حماد نقل شده ، اجماع بر این است كه او جز صحیح نقل نمی كند. پس از لحاظ سندی ایراد قابل اعتنایی ندارد.

2. به نظر می رسد روایت از ساخته های امویان و عباسیان در آن شرایط اختناق باشد تا بزرگان علوی را از فكر قیام منصرف كنند.

3.  روایت در صدد بیان حكم شرعی و تحریم و منع و جواز نیست، بلكه اخبار غیبی است بر این كه قیام كنندگان از ما ، به پیروزی نهایی نمی رسند ،گر چه قیام شان نتایج ارزشمندی داشته باشد. 

4. ممكن است سخن امام فقط ناظر به امامان معصوم و جواب به انتظار شیعیان از آن ها بوده است. شیعیان از امامان به خصوص بعد از واقعه كربلا انتظار قیام علیه حكومت داشتند . بر این انتظار اصرار می ورزیدند . امام برای قانع كردن آن ها این امر غیبی را آشكار كرد كه اگر امامان قیام كنند، به جهت نداشتن یاور كافی و امكانات لازم و نبودن شرایط ، به پیروزی نمی رسند و شكست می خورند و بازیچه دشمنان می شوند. (3)

براي اطلاعات بيشتر مي توانيد با مركز تلفني ما به شماره 09640 و يا سايت اين مركز به آدرس (www.askdin.ir) مراجعه نماييد

پی نوشت ها:

1. حر عاملی ، وسایل الشیعه ،چ پنجم ،بیروت ،دار احیاء التراث العربی ، 1104 ق ، ج11 ،ص36.

2. منتظری  ،  دراسات فی ولایه الفقیه ، اول ، قم ، دفتر تبلیغات اسلامی ، 1408 ق ، ج1 ، ص255-257. 

3. همان ، ص 222-223.

مثل احاديث پيرامون نحوه ي ازدواج فرزندان آدم(ع) يا احادیث ...
اصولا رواياتي كه به دست ما رسيده، مسير طولاني تقريباً هزار ساله را پيموده تا به ما رسيده است. اگر مشاهده شده روايات با هم در برخي موارد جزئي متناقض هستند ...

با عرض سلام

تكليف برخي احاديث كه در تضاد با هم هستند چيست؟

مثل احاديث پيرامون نحوه ي ازدواج فرزندان آدم(ع) يا احاديث مربوط به نشانه هاي ظهور.

مدتي قبل امام جماعت مسجدمان گفت شفاعت ائمه فقط در روز قيامت است و در برزخ شفاعتي نداريم به استثناي امام حسين(ع) كه در برزخ هم دستگيري مي كنند. همان روزها ديدم در يكي از برنامه هاي مذهبي تلويزيون گفته شد دستگيري ائمه از لحظه ي مرگ تا روز قيامت است

اصولا رواياتي كه به دست ما رسيده، مسير طولاني تقريباً هزار ساله را پيموده تا به ما رسيده است. اگر مشاهده شده روايات با هم در برخي موارد جزئي متناقض هستند، مسلّماً يكي از آن دو صحيح نيست يا هر دو صحيح نيست يا علّتي مانند تقيه در كار بوده است وامام معصوم يكي را از روي تقيه فرموده است. گاهي امامان بزرگوار شيعه در جواب سؤال كنندگان به جهت تقيه و وجود  حكام ظالمي مانند بني اميه و بني عباس، به صورت متفاوت جواب مي دادند چون گاهي مخالفت كردن با حكام ظالم، به ضرر شيعيان يا امامان(ع) تمام مي شد.

علت ديگر در اختلاف بين روايات، مقدار فهم سؤال كنندگان و حاضران بود. بديهي است اگر عالمي از امام سؤال مي كرد، يكجور جواب مي شنيد و همان سؤال را اگر شخص عامي و كم سوادي سؤال مي كرد، امام جور ديگري جواب مي داد.

علت ديگر اختلاف بين روايات، نقل به معنا بودن بيش تر روايات است، زيرا برخي ازكساني كه مطالبي و حديثي را ازامامان مي شنيدند، عين الفاظ امام را نقل نمي كردند، بلكه مضمون و محتواي كلام امام را به ديگران منتقل مي كردند و اين نحوه از نقل روايات باعث اختلاف در روايات مي شد.

علاوه بر اينكه بسياري از رواياتي كه به ظاهر متعارض مي نمايند، در واقع متعارض نيستند؛ بلكه مكمل و قرينه همديگرند. توهم تعارض در اين گونه روايات، از نگاه ابتدايي و بدون تامل ناشي مي شود، در حالي كه با تامل، مي توان اين روايات به ظاهر متعارض راجمع كرد. گاه روايتي حكمي عمومي را بيان مي كند و روايت ديگر، مواردي خاص را از شمول حكم خارج مي نمايد، يا روايتي حكمي را با اطلاق بيان مي كند و روايت ديگر قيدهاي آن حكم را مشخص مي نمايد.

از آن جا كه در زمان حيات معصومين (ع) بسياري از اين عوامل باعث پيدايش روايات متعارض شده است، خود آنان راه علاج روايات متعارض را آموزش داده اند. راهي كه مي تواند فقيه را در شناخت راي صحيح امام معصوم (ع) ياري كند. بنابراين، وجود روايات متعارض، نشانه تعارض در دين يا عدم عصمت ائمه اطهار (ع) نيست. روايات متعارض گرچه فهم احكام ديني را براي فقيه دشوارمي كند، خود دين راه علاج آن را آموزش داده است و با رعايت قواعد آن ، اين مشكل برطرف مي شود، يا به حداقل مي رسد. براي شناخت كامل ديدگاه دين در يك مسئله، نمي توان تنها به يك روايت بسنده كرد، بلكه بايد همه آيات و روايات و دلايل عقلي مربوط به آن مسئله را به دقت بررسي كرد.

بعد از مقدمه فوق درباره روايات متعارض و متضاد، بايد بگوييم كه اين روايات اگر در باب فقه و احكام اسلامي باشد، يك بحثي دارد كه علماي فقه و اصول در باب روايات متعارض، بحث هاي زيادي دارند و راه قبول و رد اين روايات را بيان كرده اند از جمله اينكه اگر دو روايت با هم متعارض شد، بايد به مرحجات مراجعه كرد. اين گونه روايات چون به جنبه عملي دين مربوط است و بايد تكليف درباره آن مشخص شود، از اهميت بيشتري برخوردار بوده و به همين دليل راهكارهاي تشخيص روايت صحيح از غير صحيح مشخص شده است. اما اگر روايات متعارض مربوط به اعتقادات باشد، مانند نمونه هايي كه در سوال ذكر كرده ايد، نمي توان گفت تمام آنها متعارضند، بلكه بعضي از آنها مثل روايات باب شفاعت، مطلق و مقيد هستند، يعني بعضي روايات اصل شفاعت را بيان مي فرمايد كه شفاعت چيزي است كه وجود دارد و قابل انكار نيست، و بعضي روايات ديگر آن را مقيد مي كند به اذن خدا يا مربوط به قيامت و...

چند روايت بنويسيد كه از ارتزاق از طريق اهل بيت(ع) را منع کرده باشند
در شرح آغا جمال الدين خوانساري بر غرر الحكم و درر الكلم آمده: حق تعالى دوست دارد كه: بنده هر چيزى را از او سؤال كند حتّى نمك آش را چنانكه در حديث وارد شده است

اينكه مي گويند: حتي نمك سفره تان را از ما بخواهيد، آيا حديث است؟ در چه كتابي آمده؟

لطفا دو سه روايت برايم بنويسيد كه از ارتزاق از طريق اهل بيت(ع) را منع كرده باشند.

تشكر

در شرح آغا جمال الدين خوانساري بر غرر الحكم و درر الكلم آمده:

 حق تعالى دوست دارد كه: بنده هر چيزى را از او سؤال كند حتّى نمك آش را چنانكه در حديث وارد شده است. (1)

در حديث قدسي هم آمده:

يَا مُوسَى سَلْنِي كُلَّ مَا تَحْتَاجُ إِلَيْهِ حَتَّى عَلَفَ شَاتِكَ وَ مِلْحَ عَجِينِكَ(2)

اي موسي همه چيز را از من بخواه حتي علف گوسفندت و نمك خميرت را.

اما اهل بيت چون واسطه فيض خدا هستند و خداوند به واسطه آنها به بندگان روزي مي دهد. (3)

از اين جهت توصيه شده كه همه چيز را از اين واسطه بخواهيد. زيرا وساطت آنان در فيض كلي است و همه فيض ها از كوچك و بزرگ از طريق آنان به خلايق مي رسد و طريق ديگري نيست.

اما ارتزاق از طريق اهل بيت، نمي دانيم منظور شما چيست؟

اگر منظور اين است كه مثلا از طريق مداحي يا روضه خواني و ... رزق و روزي خود را كسب نكند، اين كارها ناپسند نيست به شرط اين مداح يا مرثيه خوان براي رضاي خدا مدح و ثنا يا رثاي اهل بيت بگويد وتعيين مزد نكند و آنچه مردم با رضايت مي دهند را به عنوان هبه بگيرد. شعرايي مثل دعبل و ... از اين طريق روزي مي خوردند، ولي براي مزد مدح و ثنا و رثا نمي گفتند و امامان هم نه به عنوان مزد بلكه  به عنوان هبه به آنان عنايت مي كردند.

در اين موارد روايتي نيافتيم.

 پي نوشت ها:

1. جمال الدين خواانساري، شرح غرر الحكم، تهران، دانشگاه تهران، 1366ش، ج1، ص58؛ ج2، ص52 و 451.  

2. شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه، قم، آل البيت، 1407ق، ج7، ص32.

3. شيخ صدوق، الفقيه، قم، انتشارات اسلامي، 1404ق، ج2، ص615.

آيا اين با مثبت انديشي و طلب خير براي همه انسان ها منافات ندارد؟
لعن و نفرين خداوندي به معناي دور ساختن از رحمت و عفو و مغفرت خويش است. اما لعن و نفرين ملائكه و ديگران، به معناي طلب دوري از رحمت خدا براي لعنت شوندگان است.

زيارت عاشورا پر از لعن و نفرين است  آيا اين با مثبت انديشي و طلب خير براي همه انسان ها منافات ندارد؟

لعن و نفرين خداوندي به معناي دور ساختن از رحمت و عفو و مغفرت خويش است. اما لعن و نفرين ملائكه و ديگران، به معناي طلب دوري از رحمت خدا براي لعنت شوندگان است.(1)

لعن در قرآن از طرف خدا، ملائكه و ديگر لعن كنندگان به كافران و منكران و ظالمان و دروغ گويان آمده است: «ان الله لعن الكافرين و اعدّ لهم سعيراً؛ خداوند كافران را لعن ميكند و عذاب را براي آنان آماده كرده است».(2)

لعن نوعي اعلام انزجار و بيارزشي لعن شونده است.

درست است كه قاتلان امام حسين از دنيا رفتهاند و خداوند آنان را مجازات ميكند  ولي با ابراز لعن و نفرين كار آنها مورد تنفر ما است و ما با لعن آنان، از عمل زشتشان اعلام تنفر ميكنيم. حزب شيطان سابقه دار است و قاتلان امام حسين(ع) يك گروه از اين زنجيرهاند. هر كس به كار آنها راضي باشد، حلقة ديگر حزب شيطان ميباشد، همان گونه كه حزب الله يك سلسله است. با لعن قاتلان سيدالشهدا و گريه براي امام، عضويت خود در حزب الله و نفرت خود را از حزب شيطان اعلام ميكنيم.

عشق به خدا و بندگان صالح او و نفرت از شيطان و دوستداران او، پايه و اساس دين است.

در حديث قدسي آمده است: خداوند به موسي(ع) فرمود: آيا هرگز كاري براي من انجام داده‏اي؟ موسي عرض كرد: برايت نماز گزاردم، روزه گرفتم، صدقه دادم و تو را ياد كردم؛ خداوند فرمود: نماز برهان و حجّت براي توست؛ روزه سپر تو در برابر آتش جهنم است؛ صدقه، ساية سرت]  در روز قيامت[  و ياد من، نوري براي تو است اما چه كاري براي من كرده‏اي؟ موسي(ع) عرض كرد: مرا به كاري كه براي توست  راهنمايي فرما. خداوند فرمود: آيا هرگز براي خاطر من با كسي دوستي يا دشمني كرده‏اي؟ موسي دانست كه برترين اعمال، دوستي و دشمني به خاطر خداست». (3) در روايتي آمده است كه ايمان، دوستي اولياي خدا و دشمني با دشمنان خدا است.(4)

در زمينه حب و بغض به خاطر خدا، به نقل از شيعه و سني نبي اكرم مي‏فرمايد: «حب و بغض به خاطر خداوند، واجب است»، (5) بنابراين، يكي ديگر از فلسفه‏هاي زيارت عاشورا  و ابراز لعن بر قاتلان شهيدان كربلا را تحكيم حب و بغض به خاطر خدا مي‏توان برشمرد.

بر همين اساس، تولي و تبري از فروع اسلام است ودر فرهنگ اسلامي و خصوصاً شيعه جايگاه خاصي دارد .

تولي به معناي دوست داشتن دوستان خدا وتبري به معناي بيزاري جستن وتنفر از دشمنان خداست.

تولي و تبري، محدوده و اساس گرايشها، موافقتها و مخالفتهاي مسلمان را در ارتباطات انساني مشخص ميكند.

خداوند در ما محبت را آفريده است تا نسبت به كساني كه به ما خدمت مي‏كنند، يا كمالي دارند، - خواه كمال جسماني، يا كمال عقلاني يا رواني و يا عاطفي - به ابراز علاقه و محبت بپردازيم.

هنگامي كه انسان احساس كند كمالي و يا صاحب كمالي يافت مي‏شود، نسبت به آن كمال و صاحب كمال محبت پيدا مي‏كند. علاوه بر آن در وجود انسان نقطه مقابل محبت به نام «بُغض و دشمني» قرار داده شده است. همان گونه كه فطرت انسان بر اين است كسي را كه به او خدمت مي‏كند دوست بدارد؛ فطرتش نيز بر اين است كسي را كه به او ضرر مي‏زند، دشمن بدارد.

البته ضررهاي مادي دنيوي براي مؤمن اهميتي ندارد. چون اصل دنيا براي او ارزشي ندارد. اما دشمني كه دين و سعادت ابدي را از انسان بگيرد، آيا قابل چشمپوشي است؟ قرآن مي‏فرمايد:   «ان الشيطان لكم عدو فاتخذوه عدواً؛ شيطان دشمن شما است، شما هم بايد با او دشمني كنيد.»(6)

 با شيطان نمي‏شود كنار آمد، وگرنه روح شيطاني در آدمي نفوذ مييابد.

اگر بايد با اولياي خدا دوستي كرد، با دشمنان خدا هم بايد دشمني كرد. اين فطرت انساني است و عامل تكامل و سعادت آدمي است. اگر «دشمني» با دشمنان خدا نباشد، به تدريج رفتار انسان با آنها دوستانه مي‏شود و در اثر معاشرت، رفتار آنها را مي‏پذيرد و حرف‏هاي آنان را قبول مي‏كند و كم كم شيطان ديگري مثل آنها مي‏شود.

دشمني با دشمنان، سيستمي دفاعي در مقابل ضررها و خطرها ايجاد مي‏كند. بدن انسان همان گونه كه عامل جاذبه‏اي دارد كه مواد مفيد را جذب مي‏كند، سيستم دفاعي نيز دارد كه سموم و ميكروب‏ها را دفع مي‏كند. اين سيستم با ميكروب مبارزه مي‏كند و آنها را مي‏كشد. كار گلبول‏هاي سفيد همين است. اگر سيستم دفاعي بدن ضعيف شد، ميكروب‏ها رشد مي‏كنند. رشد ميكروب‏ها به بيماري منجر مي‏شود و بيمار ممكن است با مرگ رو به رو شود.

اگر بگوييم ورود ميكروب به بدن ايرادي ندارد، آيا در اين صورت بدن سالم ميماند؟

بايد ميكروب را از بين برد. اين سنت الهي است. اين تدبير و حكمت الهي است كه براي هر موجود زنده‏اي، دو سيستم در نظر گرفته است: يك سيستم براي جذب و ديگري سيستم دفع. همان طور كه جذب مواد مورد نياز، براي رشد هر موجود زنده­اي لازم است، دفع سموم و مواد زيانبار از بدن هم لازم است. اگر انسان سموم را دفع نكند، نمي‏تواند به حيات خود ادامه دهد.

موجودات زنده قوه دافعه دارند. قوه دافعه به خصوص در حيوانات و انسان همين نقش را ايفا مي‏كند. در روح انسان بايد چنين استعدادي وجود داشته باشد. بايد عامل جاذبه رواني داشته باشيم تا از كساني كه براي ما مفيد هستند، خوشمان بيايد، دوستشان بداريم و به آنها نزديك شويم، تا از آنان علم، كمال، ادب، معرفت و اخلاق فرا بگيريم.

چرا انسان افراد و امور پسنديده را دوست دارد؟ براي اينكه وقتي به آنان نزديك مي‏شود، از آنها استفاده مي‏كند. نسبت به خوباني كه منشأ كمال هستند و در پيشرفت جامعه مؤثرند بايد ابراز دوستي كرد اما در مقابل، بايد با كساني كه براي سرنوشت جامعه زيانبار هستند دشمني كرد.  

قرآن مي‏فرمايد بايد به حضرت ابراهيم(ع) و ياران او تأسي كنيد. حضرت ابراهيم(ع) در فرهنگ اسلامي جايگاه بسيار رفيعي دارد. پيغمبر اكرم(ص) هم مي‏فرمود من تابع ابراهيم هستم.

ابراهيم(ع) و يارانش به بت‏پرستاني كه با آنها دشمني كردند و ايشان را از شهر و ديار خود بيرون راندند، گفتند:   «انّا برئاء منكم؛ ما از شما بيزاريم.» بعد مي‏فرمايد: بين ما و شما تا روز قيامت دشمني و كينه برقرار است؛ مگر اينكه دست از خيانتكاري برداريد.

لعن و نفرين و دشمني با كافران و بدكاران و ظالمان، اعلام تنفر از كفر، بدي و ظلم است. مؤمن همان گونه كه عشق به خوبي، نيكي و عدالت و پاكي دارد، از زشتي، بدي و ستمگري بيزار است. نميتواند قلبي پاك باشد، اما از ستم، زشتي، پليدي و خيانت بيزار نباشد. لعن بر كافران و ظالمان اعلام همين حقيقت است.

تنها دوستي دوستان خدا كافي نيست؛ اگر دشمني با دشمنان خدا نباشد، دوستي دوستان هم از بين خواهد رفت. اگر سيستم دفاعي بدن نباشد، سيستم جذب هم، نابود خواهد شد. مهم اين است كه جاي جذب و دفع را درست بشناسيم.

نمي‏توانيم از بركات حسيني استفاده كنيم مگر اينكه اوّل دشمنان او را لعن كنيم، بعد بر او سلام بفرستيم. قرآن مي‏فرمايد:«أشدّاء علي الكفّار رحماء بينهم ».(7)

پس در كنار سلام، بايد لعن باشد. در كنار ولايت، تبرّي و اظهار دشمني نسبت به مخالفان اسلام نيز بايد باشد.

برپايي مجالس عزاداري و لعن و نفرين­ها، بايد با معنا و جهت دار باشد، به طوري كه نفرت از يزيدهاي زمانه را به دنبال داشته باشد، نيز روحيه ياران با وفاي امام به نمايش در آيد و شعارها بر پايه شعور باشد.

پينوشتها:

1. طباطبايي، محمد حسين، الميزان، انتشارات جامعه مدرسين، ج1، ص 390.

2. احزاب (33) آيه 64.

3. محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، انتشارات دار الحديث، ج 2، ص 966.

4. همان، ص 944.

5. كنزالعمّال، ح 24688.

6. فاطر (35)، آيه 6.

7. فتح (48)، آيه 29.

منبع معتبر برای اثبات زمان و فرد را اگر امكان دارد ارائه نمایید
زیارت عاشورا به چند طریق به دست ما رسیده است، شیخ طوسی با سه سند این زیارت شریفه را نقل می‏نماید:1- عقبة ابن خالد از امام باقرعلیه‏السلام 2- صفوان بن مهران از..

با سلام می خواستم بدانم زیارت عاشوار در چه زمانی و توسط چه فردی نوشته شده؟ منبع معتبر برای اثبات زمان و فرد را اگر امكان دارد ارائه نمایید با تشكر

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباطتان با این مركز

زیارت عاشورا به چند طریق به دست ما رسیده است.

شیخ طوسی با سه سند این زیارت شریفه را نقل می‏نماید:

1- عقبة ابن خالد از امام باقرعلیه‏السلام ؛

2- صفوان بن مهران از امام صادق‏علیه‏السلام از پدرانش از پیامبرو جبرئیل و سرانجام از خدا؛(بنا بر این سند زیارت عاشورا حدیث قدسی است چون به عنوان كلام خدا معرفی شده است)

بنا بر این نقل امام صادق می فرماید : من برای هر كس كه از دور یا نزدیك به این زیارت اباعبد الله را زیارت كند و دعای بعد از این زیارت را بخواند ، ضامنم كه زیارتش قبول و سعی و تلاشش مورد قدردانی خدا بوده و...، بعد می فرماید این ضمانت را پدرم(امام باقر ) هم داده و از این ضمانت را از پدرش(امام سجاد) هم نقل كرده و او هم این ضمانت را داده و از پدرش (امام حسین ) نقل كرده و او هم این ضمانت را داده و از برادرش امام حسن هم نقل كرده و او هم از پدرش امام علی نقل كرده و امام علی هم این ضمانت را داده و از پیامبر هم نقل كرده و پیامبر هم این ضمانت را از جبرئیل نقل كرده و جبرئیل هم این ضمانت را از خدا نقل كرده كه قسم خورده هر كس به این زیارت و دعای بعدش از دور یا نزدیك اباعبدالله الحسین (ع) را زیارت كند  زیارتش قبول و شفاعتش پذیرفته باشد و... و بر ای قسم ملائكه و ما را شاهد گرفته است (1)

3- علقمه بن محمد حضرمی از امام باقرعلیه‏السلام.

بیشتر رجال این سه سند مورد تأیید علمای علم رجال می‏باشند و سند آن مورد قبول‏ مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، شیخ طوسی است .

پی نوشت ها:

1. شیخ طوسی محمد بن حسن ،مصباح المتهجد ، اول ف بیروت ف مؤسسه الفقه الشیعه ، 1411 ق ، ص781-782

به جز روز اربعین در چه روزهایی و یا جه اوقاتی باید این زیارت را خواند؟
زیارت اربعین از زیارت هایی است كه وقت معین دارد؛ ولی متن آن مطلق است و خواندن آن همیشه ثواب دارد.

باسلام. در حدیثی از امام حسن عسكری آمده است. یكی از پنج خصوصیات مومن خواندن زیارت اربعین است. می خواستم بپرسم به جز در روز اربعین مشخصا در چه روزهایی و یا جه اوقاتی باید این زیارت ارزشمند را خواند.با سپاس

پرسشگر گرامی باسلام و تشكر از ارتباط با این مركز.

معمولا زیارت ها یا وقت مخصوصی دارند یا ندارند. زیارت اربعین از زیارت هایی است كه وقت معین دارد؛ ولی متن آن مطلق است و خواندن آن همیشه ثواب دارد. ان شاء الله

چرا؟ آيا ايراد از ماست؟
اگر محيط مدرسه آلوده است و دوستان فرزند شما نامطلوبند، نگراني شما درست است؛ زيرا به هر حال انسان، موجودي اجتماعي است و به دوست نياز دارد.

سلام من يك پسر ۸ ساله دارم كه در مدرسه با دو پسر ۱۱ ساله دوست شده چرا؟ آيا ايراد از ماست؟

اگر محيط مدرسه آلوده است و دوستان فرزند شما نامطلوبند، نگراني شما درست است؛ زيرا به هر حال انسان، موجودي اجتماعي است و به دوست نياز دارد. دوستي ها جنبه مهمي از زندگي كودك شما را تشكيل مي دهند و آثار مثبتي دارند. فرزند شما همكاري را با انجام كارهاي گروهي با همسالان مي آموزد؛ براي آزمودن عقايد، رفتار و جايگاه خود و اين كه فردي طبيعي است يا نه، از دوستان خود ياري مي گيرد و در گروه همسالان، احساس آرامش و امنيت مي كند.

برخي والدين گمان مي كنند كه ارتباط اعضاي خانواده با هم، جاي ارتباط با همسالان را مي گيرد، در حالي كه چنين نيست؛ زيرا نوجوان حس تعلق به گروه دارد و كنار روابط خانوادگي با گروه هاي همسالان نيز بايد ارتباط داشته باشد.

لطفا در ادامه به نكات ذيل توجه كنيد

1. بايد با مشاور مدرسه كودك خود صحبت كنيد تا با كمك هم به علت واقعي روي آوردن به غيرهمسالان پي ببريد. ممكن است كودك شما در روابط بين فردي و دوست يابي دچار مشكل شده باشد. و يا ممكن است از بين همسالانش كسي كه او را به عنوان يك دوست قبول داشته باشد، پيدا نشود و.... همچنين با مشورت با مشاور مدرسه مي توانيد احتمال وجود ايراد در رفتار خودتان را هم بررسي كنيد.

2. در صورتي كه دوستان ايشان، آلودگي جدي ندارند و خيلي كم پيش مي آيد كه از آنها بدرفتاري هايي را ببينيد و يا سخنان ناخوشايندي را بشنويد، او را از ارتباط با آنان منع نكنيد.

3. نديدن هيچ گونه بدرفتاري و نشنيدن هيچ گونه سخن زشت از ديگران، براي فرزند شما مطلوب نيست. كودكان و نوجواناني كه هرگز سخنان زشت نمي شنوند و رفتار بد نمي بينند، در مواجهه با چنين رفتار ها و سخناني در آينده (در محيط هاي اجتماعي)شكننده خواهند بود. يادمان باشد كه بدن فرزندان ما به مقداري ويروس نياز دارد تا نقش پادزهر را در بدن ايفا كند.

4. البته والدين هم بايد فرزندان خود چنان پشتوانه ديني و فرهنگي بدهند كه از بدرفتاري هاي متعارف همسالان اثر نپذيرند. اگر ارزش ها و ضد ارزش ها و زشتي ها و زيبايي ها را برايشان تبيين كنيد، خود، خوب را از بد تشخيص مي دهند و در مقابل زشتي ها مقاومت خواهند كرد. حتما تا كنون كودك يا نوجواني را ديده اي كه به دليل رفتار زشت دوستش، خود با او قطع ارتباط كرده است بدون اينكه والدين از او بخواهند.

5. دوستي كودك شما در خارج از منزل (با شرايط پيش گفته)، اگر ضابطه مند باشد، اشكالي ندارد و تا زماني كه در اعتقادات ديني، رفتار، ادب و تحصيل او تغيير مهمي را احساس نكرده ايد، نگران نباشيد. (البته از كنترل نامحسوس غفلت نكنيد) و در نخستين موردي كه آثار نامطلوب همسالان را احساس كرديد، براي قطع ارتباط او اقدام كنيد.

براي قطع ارتباط او با دوستان نامناسب به نكته هاي ذيل توجه و از راهكارهاي پيشنهادي استفاده كنيد.

1. از اهرم فشار استفاده نكنيد؛ زيرا به موضع لجاجت مي افتد و در برابر خواسته شما مقاومت خواهد كرد.

2. براي قطع ارتباط، زياد اصرار نكنيد. حريص تر مي شود. بنابراين بهتر است كلي گويي كنيد. مناسب ترين جمله مي تواند اين باشد كه "پسرم مدتي است رفتار و كردارت تغيير كرده. خودت بررسي كن و ببين از كجا سرچشمه مي گيرد. آيا معلم، همكلاسي يا دوست روي تو اثر گذاشته است؟ (دوست را عمدا در جايگاه سوم قرار بدهيد تا حساسيت او برانگيخته نشود).

3. هرگز به دوستان او توهين نكنيد. توجه داشته باشيد كه نوجوان درباره دوستان خود، تعصب ويژه اي دارد و جسارت شما او را سخت مي آزارد و سبب پايداري دوستي اش خواهد شد.

4. انتظار نداشته باشيد كه يكباره تمام دوستانش را كنار بگذارد و با همه قطع رابطه كند؛ بنابراين، بردبار باشيد و به تدريج مشكل را حل كنيد بدين صورت كه ابتدا از او بخواهيد برخي از دوستان را كه آلودگي بيشتري دارند رها كند و با بقيه نيز كمتر ارتباط داشته باشد و به مرور ارتباط را قطع كند.

5. اگر لازم شد با تغيير منزل، مدرسه، سرويس مدرسه... زمينه ديدار با دوستانش را كمتر كنيد.

6. با ارتباط بيشتر با نزديكان مطلوب، زمينه جايگزيني دوستان شايسته را برايش فراهم سازيد.

7. اگر به دين و ارزش هاي مذهبي پايبند است، او را با آموزه هاي دين در اين زمينه آشنا سازيد و به او گوشزد كنيد كه دوست نامطلوب مي تواند بر دين او اثر بگذارد. (المرء علي دين خليله؛ انسان بر دين دوست خود است؛ حرعاملي، وسائل الشيعه، ج4، ص207). بهترين زمان براي القاي اين ارزش ها، موقعيت هاي عاطفي و بهترين شيوه، تحريك عواطف و احساسات است كه بايد با نرمي و عطوفت، او را متوجه ضرر جدي دوست نامطلوب كنيد.

8. در صورت وجود زمينه هاي مذهبي در او، آيات شريف قرآن و روايات معصومين (ع) مي تواند بر وي اثر گذار باشد.

به او بگوييد كه روز قيامت، برخي با حسرت و پشيماني مي گويند: اين كاش فلاني را دوست نمي گرفتم. او مرا از راه حق گمراه ساخت: يا ويلتي ليتني لم اتخذ فلانا خليلا. لقد اضلني عن الذكر بعد اذ جاءني. (فرقان، 289)

سخن امام علي (ع)نيز دراين زمينه بسيار هشدار دهنده است.

همنشيني با هواپرستان سبب فراموشي ايمان مي شود و محضر شيطان است(نهج البلاغه، خطبه 86، ش11).

چه كارهایی باید انجام دهم؟
به طور كلي شب ادراري گاه علل عضوي مانند عدم تكامل دستگاه عصبي، بيماري ديابت، بيماري كليه، كمبود كلسيم و ... علت آن است و گاه علل رواني مثل استرس ...

 برای فرزندم كه شب ادراری دارد و شب ها انگشت  می خورد و بسیار فعال و شیطان است چه كارهایی باید انجام دهم؟

الف) شب ادراري

خواهر گرامي!

 يكي از مسائلي كه ذكر كردهايد شب ادراري است. در اين رابطه  لازم به ذكر است كه معمولا شب ادراري با گذشت زمان بهبود مييابد. ولي براي اينكه بتوانيد زودتر كنترل كرده و برطرفش كنيد، بهتر است اول عوامل احتمالي آن را بررسي كنيد. سپس با برطرف كردن آنها و انجام برخي تكنيكها به كودك كمك كنيد تا شب ادراري خود را كنترل نمايد.

به طور كلي شب ادراري گاه علل عضوي مانند عدم تكامل دستگاه عصبي، بيماري ديابت، بيماري كليه، كمبود كلسيم و ... علت آن است و گاه علل رواني مثل استرس، تضاد و كشمكش خانوادگي، بدرفتاري والدين با كودك ، جدايي از مادر، خستگي كودك و ... باشد. گاه علل فيزيكي مانند دور بودن توالت از محل خواب، سرگرمي و علاقه فراوان كودك به بازي، تاريكي، سرما ميتواند علت شب ادراري باشد. مهمترين مرحله درمان ، رفع علل بروز شب ادراري است. در كنار آن روشهايي نظير استفاده از بازتابهاي شرطي ، بيدار كردن ، تجويز دارو و آموزش افزايش حجم مثانه ( البته از طريق مراجعه به متخصص) استفاده ميشود.

خواهر گرامي!

 ان شاءالله كه فرزندتان مشكل جسمي و جدي ندارد در مرحله اول چند  توصيه نسبتا ساده داريم. اگر این توصيه هاي فايده نكرد و روز بروز شب ادراري او افزايش يافت و مدتها هم ادامه داشت در آن صورت نزد متخصص ارولوژي ببريد:

اما توصيهها:

1. شب هنگامي كه نزديك زمان خواب است، خوردن مايعات را براي او محدود كنيد. همچنين او را تشويق كنيد كه قبل از خواب مثانه خود را تخليه نمايد.

2. اگر توانستيد از تشكچههاي زنگدار استفاده كنيد.

استفادهاز تشكچههایمخصوصكه با رسيدناندك رطوبت به آنزنگ بهصدا در میآيد سبببيداریكودكهنگامشروعدفعادرار و كنترلآن میگردد. اينروشدر بيشاز ۵۰ درصد موارد موجبكنترل ادرار در كودكانمبتلا به«شبادراری» شده است.

3. خودتان زماني از شب كه احتمال زياد براي ادرار كودك ميدهيد، او را بيدار كنيد تا رفع ادرار كند.

4. اگر به لحاظ روحي دچار استرس و مشكل خاصي است تلاش خود را براي برطرف كردن آن بكنيد تا احساس امنيت و آرامش بيشتري بكند.

ب) مكيدن انگشت:

اگر فرزند شما دچار مكيدن شست است بايد گفت خيلي جاي نگراني نيست؛ زيرا بر خلاف ناخن جويدن، معمولا نوعي عادت است. ( ناخن جويدن ميتواند نشانه اضطراب و نگراني باشد.)

براي اين كه بهتر بتوانيد كودك خود را در ترك اين عادت كمك كنيد، بهتر است به توصيههاي زير توجه فرماييد:

1- اگر خود كودك مايل به ترك اين عادت است، مي توانيد از روش يادآوري استفاده كنيد. به اين صورت كه يك نوار چسب بهداشتي و ضد آب به انگشت او ببنديد تا هنگام كه مي خواهد انگشتش را داخل دهان ببرد، متوجه شده و انگشت را داخل دهان نبرد.

2- كودك خود را تشويق كرده و تحريك كنيد تا اين عادت را ترك كند. براي اينكه انگيزه او قويتر شده و تلاش بيشتري براي ترك اين عادت داشته باشد، با او قرارداد ببنديد؛ مثلا بگوييد اگر ميزان انگشت مكيدن را در شب 50 درصد كاهش دهد، جايزهاي خاص خواهيد داد و اگر بيشتر كاهش دهد، جايزه بهتري خواهيد داد.

3- زمانها و موقعيت هايي را  كه بيشتر انگشت ميمكد را شناسايي كرده و سعي كنيد در آن مواقع به صورت غيرمستقيم او را وادار به كارهاي ديگري كنيد تا تدريجا اين عادت را ترك كند.

4- محروم سازي از برخي امتيازات: مثلا اگر كودك هنگام تماشاي فيلم، شروع به مكيدن انگشت كرد تلويزيون را خاموش كنيد و به او بگوييد انگشتش را بيرون بيارود تا آن را روشن كنيد.

در ضمن به اين نكته هم توجه داشته باشيد هر چه روابط شما با كودكتان صميمانهتر باشد، بهتر ميتوانيد او را در رفع مشكلاتش كمك كنيد.

ج) شلوغكاري:

خواهر گرامي !

در اين رابطه توجه داشته باشيد كه فعاليت زياد و شلوغ كاری در كودكان تا حدودی طبيعی است. لذا خود را خیلی نگران نكنيد. ولي اگر احساس ميكنيد كه فرزندتان بيش از حد شلوغ كاري ميكند و در مقايسه با همسالانش شيطنت فوقالعاده زيادي دارد، مي توانيد از طريق تكنيك هاي تقويت رفتار مطلوب و حذف رفتار نامطلوب، شلوغ كاري او را كنترل كنيد.

به عنوان نمونه رفتارهاي مثبت او را تقويت كنيد. مثلا اگر برادارنش را اذيت نكرد، و برعكس به آنها كمك كرد يا بجاي شكستن ظرف، آن را شست و منظم سر جايش گذاشت او را تشويق كنيد، مورد محبت و توجه قرار دهيد، تا رفتار مثبت او تقويت شود. ولي اگر مثلا شلوغ كاري زياد كرد، يا ظروف را شكست تا مدتي او را از توجه و محبت خود محروم كنيد تا كم كم رفتارهاي منفي او دچار خاموشي شود.

انجام توصيه هاي زير هم ميتواند مفيد باشد:

1- جدولي طراحي كنيد. به كودك خود بگوييد هر روز كه شلوغ كاري و اذيت كمتري داشته باشد به اندازه رفتارهاي خوبي كه داشته است، ستاره خواهد گرفت. اگر تا آخر هفته مثلا 15 ستاره گرفت به او جايزه خواهيد داد.

2- اگر بيش از حد رفتارهاي نامطلوب نشان داد، او را از برخي امتيازات مورد علاقهاش، محروم كنيد. مثلا به او بگوييد اگر امروز زياد شلوغ كني نميگذارم پارك بري يا نميگذارم كارتون نگاه كني و ...

3- براي اينكه كودك هيجانات خود را به نحو درست تخليه كند، سرگرميهاي مفيد براي او درنظر بگيريد يا او را كلاس ورزشي ثبت نام كنيد و .... خلاصه اين كه كاري كنيد تا هيجانات و جنب و جوش هاي او در مسير مثبت جهت دهي شود.

4- برخي از خوراكي مانند: كاكائو و شكلات ميتواند باعث تحريك پذيري بيشتر شود؛ لذا بهتر است او را كنترل كنيد تا بيش از حد از اين نوع خوراكيها استفاده نكند.

صفحه‌ها