۱۳۹۷/۰۸/۲۶ ۰۰:۰۱ شناسه مطلب: 97158
4 سال است كه عاشق دختر همسایه ام ، دانشجو هستم و با وجودی كه هرروز دخترای زیادی و دور و اطراف می بینم تو دانشگاه و ....باز دلبند ایشانم. جالب است بدانید كه دختره روحش از این ماجرا خبر نداره ، خانواده ام دارند كم كم مشكوك میشوند چون دائم دارم سوتی می دهم انگاری همش می خوام بگم عاشقم و دوسش دارم ولی می ترسم. یه دانشجوی بیست و یك ساله ترم 4 مكانیك با هیچ دارایی چطور می توونه بره بگم زهره جان عاشقتم.اگه می بینید الان دارم رك حرف می زنم چون تو یه اتاقم تنهام و این مطالب با غریبه هم نمی توونم در میان بگذارم. براستی عاشقم. می ترسم این كیس 19 یا 20 ساله از دستم برود. اعتراف می كنم كه دخترای زیادی را زیر نظر گرفته ام ولی هیچ كدام علی رغم زیبایی هایی كه داشتند جای زهره را در قلبم نگرفتند تا جایی كه با وجود این همه مانكن شگفت انگیز در دانشگاه!!! باز و یاز به زهره فكر می كنم ،چون احساس می كنم هر وقت تو كوچه چشمم به چشمش می خوره آرووم ، پراز آشوب!! می شم . شب امتحان هم با خیالش زندگی كرده ام!!یعنی اینكه به حجابش ، ظاهرش ، قامتش و خانواده اش دینش و .... فكر كرده ام و یه جورایی هم با زبلی تحقیق كرده ام.فقط اخلاق شخصی ایشان دست نیامده است و اینكه نامزد دارد یا نه؟ .نمی دانم به نظرتان چی كار كنم؟ راستی اهل دوستی با هیچ دختری نبوده ام چون با در یك خانواده اسلامی رشد یافته ام. راستی رشته ریاضی و فیزیك بود الان مكانیكم شبانه می خوونم ولی كارم به شعر و شاعری كشیده شده است .یعنی واقعا شعر می گویم برای عشقم.عشقی كه شاید الان نامزد هم داشته باشد چون در مورد نامزد و .... از كسی نپرسیده ام چون می ترسم لو برم. نگذارید زهره از دست برود. امروز به سجده افتادم و از خدا خواستم كه از كوچه رد بشود تا پر از آشوب بشوم از 5 ت 7 بعدظهر تو بالكن منتظر بودم كه از كوچه رد بشود آن هم زمانی كه فردا آخرین امتحانم (مقاومت 2)هست واسه همینه كه می گم همش دارم سوتی می دهم.
دوست داشتن، عشق و عاشقی یك طرف قضیه است. همیشه چیزهای مهم تر دیگری وجود دارد كه پرداختن به آنها ما را به مسیر درست زندگی رهنمون می سازد و روشن می كند كه ما در انتخاب خود اشتباه نكرده ایم. این كه می گوییم، عشق همه چیز نیست به خاطر این است كه اگر تنها به ندای عشق گوش فرا دهید احتمال این كه عقل و خردورزی كنار گذاشته شود و به قول معروف چشم و دل تان كور گردد به گونه ای كه حتی بدی ها و نواقص طرف را خوبی و كمال تلقی كنید بسیار است. این نكته را سرگذشت افراد عاشق پیشه تأیید می كند، نیازی به ارائه دلیل و مدرك نیست. از طرف دیگر، اگر تنها عشق را ملاك قضاوت قرار دهید احتمال این كه از واقعیت فاصله بگیرید و در تخیلات و فكر و خیال سیر كنید، كم نیست. روی آوردن شما به شعر و شاعری و ساعت ها در فكر معشوق بودن حتی در شبهای امتحان كه سرنوشت تان به آن بستگی دارد و همچنین ساعت ها در انتظار دیدار او نشستن، گویای این است كه از واقعیت فاصله گرفته اید و این مسلماً خطر ساز است. كم نبودن عاشقانی كه علی رغم این كه می دانستند معشوق شان او را دوست ندارد و یا با دیگری ازدواج نموده است و امكان ازدواج با او وجود ندارد اما، با این حال، بر خواسته خود پافشاری نمودند و با آبروی طرف بازی كردند و خانواده هایی را به خاك عزا نشاندند. این گونه وقایع حكایت از آن دارد كه گاهی عشق كور و بی ضابطه، برخلاف انتظاری كه از آن داریم، می تواند منشأ جنایات بزرگ گردد.
اگر از آن فضای خیالی و غیر واقعی فاصله بگیرید شاید راه حل اطمینان بخشی برای وصال تان پیدا شود البته، ما ابداً قضیه عشق و عاشقی شما را محكوم نمی كنیم بلكه همان طور كه در ابتدا گفتیم، آن را برای امر واقعی و مقدسی مثل ازدواج كافی نمی دانیم چرا كه معمولاً عشق و عاشقی های دوران نوجوانی و جوانی، معیار مناسبی برای انتخاب همسر نمی باشد. بلكه در كنار آن بایستی به معیارهای اساسی تر و مؤلفه های مهمتر كه در همه ازدواج های سالم مورد لحاظ است، توجه داشته باشید و آنها را مد نظر قرار دهید.
سن و سال شما حكایت از آن دارد كه فعلاً شرایط ازدواج را ندارید، حتی اگر در خوشبینانه ترین حالت، آن دختر حاضر به ازدواج با شما گردد و خانواده ها هم همگی موافق باشند، باز باید چند سالی صبر كنید تا بتوانید به قول معروف گلیم خود را از آب بیرون بكشید و شغل و درآمد و سرپناهی پیدا كنید. پس چاره ای ندارید كه فعلاً خویشتنداری داشته باشید و آن دختر را موقتاً فراموش كنید و به عشق خود خیلی دامن نزنید تا بتوانید به ادامه تحصیل و كارهای مهم تر بپردازید تا عشق مانع پیشرفت تان نگردد و خود باعث تأخیر در وصال و ازدواج تان نشود. البته، هیچ ایرادی ندارد كه شما قصه عشق و عاشقی خود را با یكی از اعضای خانواده مثل مادر و خواهرتان كه با او راحت هستید در میان بگذارید تا در جمع خانواده مطرح كند و نظر آنها را جویا شوید و از آنها بخواهید كه چون شرایط ازدواج ندارید، فعلاً قصد آن را ندارید ولی، دوست دارید دختری را كه شما او را برای ازدواج مناسب می دانید برای شما نشان كنند تا در آینده در صورت فراهم شدن شرایط ازدواج با او ازدواج كنید. این راه حل چند حسن بزرگ دارد. اولاً، خانواده از ابتدا در جریان قرار می گیرند و احتمال این كه بعداً مخالفت كنند و كار را سخت گرداند كم می شود. ثانیاً، كمك و مساعدت آنها را در پی دارد و آنها می توانند به راحتی از نامزد داشتن و نداشتن آن دختر باخبر گردند و بعد از این كه متوجه شدند او نامزی ندارد، قضیه عشق و علاقه شما را به آن دختر و خانواده اش منتقل كنند و نظر آنها را جویا شوند تا اگر آنها نیز موافق بودن در آینده اقدام كنید. ثالثاً زمینه شناخت آن دختر و آشنایی با خصوصیات اخلاقی و ویژگی های شخصیتی او بهتر فراهم می گردد و رابعاً تكلیف عشق شما زودتر روشن می شود كه آیا در این عشق بمانید و یا این كه آن را فراموش كنید؟ و دیگر بیش از این خود و فكر و ذهن تان را درگیر عشق پوشالی و خیالی نكنید. مسلماً اگر آن دختر نامزد داشته باشد و یا حاضر به ازدواج به شما نگردد و شما را نپسندد طبیعتاً باید او را فراموش كنید، در غیر این صورت، عشق یك طرفه و بی ضابطه شما فایده ای ندارد و چه بسا ممكن است فرصت های بعدی زندگی را از شما بگیرید و مشكلات فراوانی را فرا روی تان قرار دهد از این روی، توصیه می شود كه تصمیم به فراموشی كردن او بگیرید و هیچگاه در مسیر رفت و آمد او قرار نگیرید و با او برخوردی نداشته باشید و از طرف دیگر، فكر و ذهن تان را از پرداختن به او خالی كنید و به محض خطور این گونه افكار، سریعاً با ذهن گردانی، ایجاد حواس پرتی، جابجایی مكانی و تغییر موقعیت جلوی افكار خود را بگیرید و به موضوعات دیگر بپردازید.