اخلاق

چرا همان گونه كه رساله ي فقي و شرعي داريم رساله ي اخلاقي نداريم؟
اگر مقداري تحقيق كنيد، در مي يابيد كه از فقهاي سلف و گذشته و فقهاي معاصر كتاب هاي اخلاق به يادگار مانده است.

اگر ممكنه بگيد چرا همان گونه كه رساله ي فقي و شرعي داريم رساله ي اخلاقي نداريم چرا مراجع تقليد فقط در مورد مسائل شرعي كتاب مي نويسند و در مورد مسائل اخلاقي و تربيتي كتاب نمي نويسند

دوست گرامي! اينگونه نيست كه مراجع تقليد و فقهاء، رساله و كتاب هاي اخلاقي نداشته باشند. زيرا اگر مقداري تحقيق كنيد، در مي يابيد كه از فقهاي سلف و گذشته و فقهاي معاصر كتاب هاي اخلاق به يادگار مانده است. حال يا خودشان اين رسايل اخلاقي و كتاب ها را تأليف كرده اند يا اينكه از مباحث و درس اخلاق آنها جمع آوري و پياده شده است.

- نكاتي براي توضيح بيشتر مسأله:

1- در تأييد كلام شما بايد بگوييم كه هم در مسايل شرعي بايد به فقها مراجعه كنيم و هم در مسايل اخلاقي و ديگر مسايلي كه در تخصص فقها مي باشد.

 الف: روايتي در مورد مراجعه در مسايل شرعي:

بر اساس روايات، علما و فقها و ولي فقيه جامع الشرايط در زمان غيبت حضرت بقيه الله به عنوان نيابت عام از سوي امام زمان(ع) براي بيان و اجراي احكام شرعي مأموريت دارند. در اين باره تنها به ذكر دو روايت اكتفا ميشود:

 «مَنْ كَانَ مِنْكُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَى حَدِيثَنَا وَ نَظَرَ فِي حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْكَامَنَا فَلْيَرْضَوْا بِهِ حَكَماً فَإِنِّي قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حَاكِماً فَإِذَا حَكَمَ بِحُكْمِنَا فَلَمْ يَقْبَلْهُ مِنْهُ فَإِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُكْمِ اللَّهِ وَ عَلَيْنَا رَدَّ وَ الرَّادُّ عَلَيْنَا الرَّادُّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلَى حَدِّ الشِّرْك»(1)

كسي كه از شما احاديث ما را روايت ميكند. در حلال و حرام ما صاحب نظر است. احكام ما را ميداند، بايد او را به عنوان حاكم بپذيريد. ما او را حاكم بر شما قرار داديم، پس هر گاه به حكم ما حكم كرد و شما حكم او را نپذيرفتيد، حكم خدا را سبك شمردهايد و ما را رد نمودهايد. ردّ ما ردّ خداوند و در حد شرك به خدا است.

ب: روايتي در مورد مراجعه در مسايل اخلاقي و ديگر مسايل:

حضرت ولي عصر در يكي از توقيعات خود از فقها به عنوان حجتهاي خود ياد كرد.

«وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْهِم‏»(2)

در اين نامه حضرت ولي عصر به اسحاق بن يعقوب فرمود: " در مورد رويدادهاي زمان (مسايل سياسي و اجتماعي، فقهي و فرهنگي و غير آن) به راويان‏ حديث‏ها( حديث شناسان و آگاهان به احكام خدا و دستورهاي الهي) رجوع كنيد، زيرا آنان حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنان هستم.

2- اما نام برخي از كتاب هاي اخلاقي كه از بزرگان بدست ما رسيده است از قرار زير است:

* در محضر بهجت(ره)، 3 جلد، نويسنده: محمد حسين رخشاد.

* شرح چهل حديث، نويسنده: امام خميني(ره).

* اخلاق، نويسنده: سيد عبد الله شبر، ترجمه محمدرضا جباران.

* اخلاق در قرآن، نويسنده: ناصر مكارم شيرازي.

* اصول اخلاق اجتماعي اسلام از منظر امام خميني(ره)، نويسنده: ابوالفضل هدايتي.

پي نوشت ها:

1. شيخ كليني، كافي، تحقيق علي أكبر غفاري، تهران، دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم، 1365 ش. ج 1، ص 67، ح10.

2. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمه، ناشر اسلاميه. ج 2، ص 484

آيا باز گويي خبر براي ديگران يك گناه محسوب ميشود?
اميرالمومنين(ع) مي فرمايند: «فَكَيْفَ بِالْغَائِبِ الَّذِي غَابَ أَخَاهُ وَ عَيَّرَهُ بِبَلْوَاهُ؟» چگونه است حال غيبت كننده‏اي كه غيبت برادر (هم كيش) را كرده

آيا باز گويي خبر براي ديگران يك گناه محسوب ميشود.در جايي خواندم(بازگويي خبراگرمنتهي به ثواب بودخود ثواب شمرده ميشود،ولي اگربراي ريا و تظاهر و امثال اين بودكه كارخيرراهم فاسدميكند)لطفا در مورد اين گناه و مصداقهاي عيني ان كمي توضيح دهيد و يا شواهدي كه در جامعه از اين گناه ديده ايد را توضيح دهيد

پرسشگر گرامي! سوالي كه پرسيده ايد، خيلي كلي است و مشخص نيست كه مقصودتان از طرح اين سوال چيست. منظورتان از بازگويي خبر چيست؟ آيا منظور انتشار خبر دروغ يا غيبت از عيوب ديگران و يا امور ديگر است؟!

- در هر حال به نكات كلي زير توجه فرماييد:

1- پوشاندن و جار نزدن اشتباهات و گناهان ديگران:

اميرالمومنين(ع) مي فرمايند: «فَكَيْفَ بِالْغَائِبِ الَّذِي غَابَ أَخَاهُ وَ عَيَّرَهُ بِبَلْوَاهُ؟» چگونه است حال غيبت كننده‏اي كه غيبت برادر (هم كيش) را كرده و او را بر گناهي كه دامنگير او شده سرزنش كند؟

روي اين سخن با كساني است كه از مرتبه اهل عصمت پايين ترند و كم و بيش گناهاني از آنها سر مي زند. با جمله بعد از اينها نيز مي خواهد كه به پاسداشت نعمت گناه پوشي خدا كه نسبت به خود اينها روا داشته است از برملا كرده گناه ديگران خودداري كنند. و بعد مي فرمايد:

آيا بياد نمي‏آورد جايي را كه خداوند گناهانش را پوشانيد و آن از گناه برادرش كه او با غيبت آن را فاش كرد بزرگتر بود و چگونه او را بر گناهي نكوهش مي‏كند كه خودش همانند آن را به جا آورده است و اگر هم عين آن گناه را مرتكب نشده جور ديگري معصيت خدا را كرده است كه از آن گناه برادرش بزرگتر بوده است.

در اين بيان امام(ع) با اظهار شگفتي كه آميخته با احتجاج و استدلال است مي‏پرسد: چگونه كسي ديگري را بر گناهي سرزنش مي‏كند در حالي كه خود، آن را به جا مي‏آورد؟! مفاد اين عبارت به همراه عبارت بعد اين است كه جايز نيست كس ديگري را به گناهي كه خود مرتكب آن مي‏شود عيبجويي و سرزنش كند؛ زيرا گناهي را كه او مرتكب شده يا مانند همان گناهي است كه خود، آن را به جا مي‏آورد و يا بزرگتر از آن است كه در اين صورت لازم است به جاي عيبجويي و سرزنش ديگران به سرزنش خويش بپردازد و اين مساوات و يا برتري در گناه او را از نكوهش ديگران باز دارد.

2- گناهي بزرگ به نام «جرأت بر گناه»:

اميرالمومنين(ع) مي فرمايد: «وَ أَيْمُ اللَّهِ لَئِنْ لَمْ يَكُنْ عَصَاهُ فِي الْكَبِيرِ وَ عَصَاهُ فِي الصَّغِيرِ لَجُرْأَتُهُ عَلَي عَيْبِ النَّاسِ أَكْبَرُ»(1) سوگند به خدا! اگر گناه بزرگي را هم مرتكب نشده و عصيان او اندك و كوچك باشد، همين جرأت و گستاخي او بر بازگويي عيب مردم، گناهي بس بزرگتر است.

و اگر گناهش از گناه او كوچكتر است باز هم اين شخص، حقّ عيبجويي و غيبت او را ندارد، زيرا همين جرأت او بر فاش ساختن عيب ديگران، خود گناهي به مراتب بزرگتر از گناه آنهاست.

چگونه جرأت بر عيبجويي و بازگويي گناه ديگران، نزد خداوند، گناهي بزرگتر از اصل آن گناه است؟

پيامبر خدا(ص) ما را اينگونه موعظه فرمود: غيبت مسلمانان را نكنيد و پرده از عيبهاي آنها برمداريد، زيرا هر كس پيگير عيب برادر مسلمان خود باشد، خداوند عيب او را پيگيري مي‏كند و كسي كه خداوند پيگير عيب اوست او را رسوا مي‏گرداند هر چند در درون خانه‏اش خزيده باشد

مرحوم ابن ميثم شارح نهج البلاغه مي نويسد:

اين كه فرموده است: «جرأت به عيبجويي و بازگويي گناه ديگران، در نزد خداوند گناهي بزرگتر است» يا براي مبالغه در نكوهش اين گناه است و يا به سبب اين است كه آثار زشتي كه بر ديگر محرّمات مترتّب مي‏شود كمتر از مفاسدي است كه در نتيجه غيبت و بدگويي مردم از يكديگر در جامعه پديد مي‏آيد؛ زيرا يكي از مقاصد مهمّ شارع مقدّس ايجاد وحدت و هماهنگي در جامعه و همسو كردن مردم به وسيله اجراي اوامر و نواهي خداوند براي حركت در راه اوست و اين غرض هنگامي تحقّق پيدا مي‏كند كه همكاري و همدلي و الفت و محبّت در ميان مردم برقرار باشد و دلهاي آنها از زنگار كينه و دشمني و حسد و مانند اينها پاك باشد و چون بدگويي از ديگران، نشانه كينه و نيز سبب بدگويي ديگري از غيبت كننده است؛ اين گناه قابليت آن را دارد كه دامنه اش تمام جامعه را فراگيرد و اين كاملا ضدّ مقصود شارع مقدّس است؛ براي همين در قرآن كريم و احاديث نبوي از آن بسيار نهي شده است؛ چنان كه در قرآن كريم آمده است: «وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً»  و هیچ یك از شما دیگری را غیبت نكند،(2)

- نتيجه گيري:

1- غيبت مسلمانان را نكنيد و پرده از عيبهاي آنها برمداريد، زيرا هر كس از پيگير عيب برادر مسلمان خود باشد، خداوند عيب او را پيگيري مي‏كند و كسي كه خداوند پيگير عيب اوست او را رسوا مي‏گرداند هر چند در درون خانه‏اش خزيده باشد.

2- در صدد انتشار اخبار بعضاً كذب و حتي گاهي صادقانه بر نياييد. خيلي از اوقات پخش كردن مطلبي عوارض نامطلوبي دارد كه فقط منتشر كنندۀ آن مقصر مي باشد.

3- در مورد مسأله اي كه پيرامون منتهي شدن اخبار خير به ثواب به صورت ريا و يا غير آن، خدمتتان عرض مي كنيم:

هيچ شكي نيست كه منتشر كردن اخبار خوب، با نيتي الهي و در راستاي ارتقاء مسايل اخلاقي - معرفتي، كاري بس مهم و ارزشمند است و قطعاً داراي اجر و ثواب خواهد بود؛ اما اگر انتشار اخبار و بازگويي وقايع با نيت خودنمايي و ريا بود، نه تنها اجري ندارد، بلكه باعث مي شود كه ريشۀ برخي از رذايل را در خود بپرورانيم و ديگران به اين مسأله بي رغبت شوند.

به طور مثال، اگر كسي از اعمال ماه رمضان يا رجب كلام يا روايتي به ميان آورد، چون درصدد بازگويي فضايل و اعمال اين ماه هاي عزيز بودند، از اجر و مزد بهره مي برند، برخلاف كسي كه با نيتي سوء و غير الهي به اينگونه مسايل بهاء مي دهد.

در نامۀ بعدي مقصودتان را به صورت واضح برايمان بيان كنيد تا بتوانيم كامل تر جواب پرسش شما را دهيم.

پي نوشت ها:

1. نهج البلاغة، خطبۀ 140.

2. حجرات(49) آيۀ 12

عادل چی باید باشه از نظر عقلی و شرعی؟
عدالت در لغت به معني راستي (استقامت) و در شريعت به معني راستي در راه حق و دوري از مانع و برتري دادن عقل بر هواست.

عدل یعنی چه؟ منظورم اینه كه آدم عادل چه كسیه؟یعنی میار این كه می گیم فلان كس عادل چی باید باشه از نظر عقلی و شرعی؟

عدالت در لغت به معني راستي (استقامت) و در شريعت به معني راستي در راه حق و دوري از مانع و برتري دادن عقل بر هواست. در اصطلاح فقيهان عدالت عبارت است از پرهيز از گناهان بزرگ و اصرارنكردن در گناهان كوچك و راست گويي و پرهيز از دروغ و رعايت تقوا و دوري از افعال پست.

عدالت از اين جهت كه مصدر است، مترادف عدل است و عدل عبارت است از اعتدال، راستي و ميل به حق و حد وسط بين دو طرف افراط و تفريط است.

در تعریفی بیان شده: العدل وضع الشي‏ء في موضعه؛ عدل قرار دادن هر چیز در جای خودش است.(1)

عدالت از اين جهت كه يك فضيلت است داراي دو جهت است: يك جهت فردي و يك جهت اجتماعي. اگر از جهت فردي لحاظ شود دال بر هيأت راسخي در نفس است كه افعال مطابق حق از آن صادر مي‏شود؛ و ماهيت آن اعتدال، توازن، پرهيز از كار زشت، و دوري از اخلال كردن در امور واجب است، و اگر از جهت اجتماعي مورد توجه واقع شود دال بر احترام به حقوق ديگران و دادن حق هر صاحب حقي است.(2)

بالاخره عدالت  ميانه روي و رعايت حد اعتدال و اينكه در هر امري حد وسط آن را رعايت كند و عادل كسي است كه نسبت بمردم از روي انصاف عمل كند و با نفس خود نيز انصاف كند و عدل، نهادن هر چيز بجاي خود و اعطاء حق هر كس را آن طور كه بايد، است .

در بعض احاديث نبوي و اخبار ائمه طاهرين (ص)روايت است، قريب باين مضمون: وقتي كسي به شما خبري دهد و دروغ نگويد و عده‏ئي بشما دهد خلف وعده نكند، در معامله با شما ظلم نكند، باو امانتي سپرديد بشما خيانت نكند چنين كسي مروتش ظاهر و غيبتش حرام و بايست او را عادل دانست.(3)

پی نوشت ها:

1. سميح دغيم‏، موسوعة مصطلحات الامام فخر الدين الرازي‏، مكتبة لبنان ناشرون‏، بيروت‏، 2001 م‏، ص 442

2. جميل صليبا- منوچهر صانعي دره بيدي‏،فرهنگ فلسفي، انتشارات حكمت‏، تهران‏، 1366 ش‏،چ 1، ص 461.

3. سيد جعفر سجادي‏، فرهنگ معارف اسلامي، انتشارات دانشگاه تهران،‏1373 ش‏، چ 3، ج‏2، ص 1242

صبر چیست ؟
منظور از «صبر» استقامت در برابر مشكلات و حوادث گوناگون است كه نقطه مقابل آن «جزع»، بي تابي، از دست دادن مقاومت و تسليم شدن در برابر مشكلات است.

صبر چیست ؟ با بیان احادیثی در این زمینه بیان كنید راه داشتن صبر چیست ؟

منظور از «صبر»  استقامت در برابر مشكلات و حوادث گوناگون است كه نقطه مقابل آن «جزع»، بي تابي، از دست دادن مقاومت و تسليم شدن در برابر مشكلات است. علاوه بر زندگي مادي، در زندگي معنوي نيز اين مسئله وجود دارد. اگر انسان در برابر نفس سركش و هوا و هوس ها و زرق و برق دنيا و جاذبه هاي گناه ايستادگي نكند و در طريق «معرفة اللّه» و اطاعت فرمان او با مشكلات نجنگد، هرگز به جايي نمي رسد.

از اين رو، علماي  اخلاق، صبر را به سه دسته تقسيم مي كنند:

1ـ صبر بر اطاعت; يعني شكيبايي در برابر مشكلاتي كه در راه اطاعت وجود دارد.

2ـ صبر بر معصيت; يعني ايستادگي در برابر انگيزه هاي نيرومند و محرك گناه.

3ـ صبر بر مصيبت; يعني پايداري در برابر حوادث تلخ و ناگوار و عدم برخورد انفعالي و ترك جزع و فزع.

«صبر» از مهمترين اركان ايمان است، امير مؤمنان علي(عليه السلام) موقعيت صبر را در برابر ايمان، همانند موقعيت سر نسبت به بدن مي دانند.امير مؤمنان علي (عليه السلام) مي فرمايند: «عَلَيْكُم بِالصَّبْرِ فَاِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الاِْيمَانِ كَالرَّأسِ مِنَ الْجَسَدِ; (1) بر شما باد به صبر و استقامت كردن; زيرا صبر نسبت به ايمان، همانند سر به بدن است».

راه صبر داشتن آگاهی به آثار و فوائد صبر و دوری از جزع و فزع است.برای دوری از جزع و فزع مواردی ذكر می شود:

1ـ يادآوري پيامدهاي شوم جزع و بي تابي

 هنگامي كه انسان بداند، ناشكيبايي ها، اجر و پاداش او را در پيشگاه خدا ، بر باد مي دهد; بي آن كه مشكلي را حل كند، آرامش او را سلب نموده و سلامت جسم و جان او را به خطر مي اندازد; از همه بدتر اين كه درهاي حل مشكل را بر روي انسان مي بندد;  درست مانند پرندگاني كه در اتاق و سالني گرفتار شوند، مرتب خود را به  در و ديوار مي كوبند و حتي هنگامي كه صاحب خانه، پنجره ها را مي گشايد تا آنها آزاد شوند، به خاطر اضطراب و بي تابي شان، حتي دريچه هاي باز را نيز نمي بينند كه اگر لحظه اي آرام گيرند و شكيبايي پيشه كنند و نگاهي به اطراف خود اندازند، به آساني راه نجات خود را پيدا خواهند كرد.

2 ـ مطالعه آيات و رواياتي كه پيرامون اجر و پاداش صابران وارد شده است

مطالعه آيات و رواياتي كه درباره اجر صابران وارد شده است، نقش مهمي در تقويت روحيه صبر در انسان دارد، از جمله اين آيه شريفه كه بزرگترين بشارت را به صابران مي دهد: «و بشِّرِ الصَّابِرينَ * الَّذينَ اِذَا اَصَابَتْهُم مُصيبَةٌ قَالُوا اِنّا لِلّهِ وَ اِنَّا اِلَيهِ رَاجِعُونَ* اُولَئِكَ عَلَيهِم صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةُ وَ اُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ ؛(2) بشارت ده صابران را همان ها كه وقتي مصيبتي به آنها برسد، مي گويند: ما از خداييم و به سوي او باز مي گرديم، رحمت و درود خدا بر آنهاست و آنها هدايت يافتگانند».

همچنین آیه: «پیوفّي الصَّابِرُونَ اجْرَهم بِغَيْرِ حِسَاب ؛(3) و كليد ورود به بهشت، را صبر و استقامت شمرده شده است، آنجا كه مي گويد: «فرشتگان بر در بهشت به استقبال مي آيند و به آنها مي گويند: «سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَي الدَّارُ; (4) سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان، چه نيكو است سر انجام آن سراي جاويدان».

از ائمه معصومین علیهم السلام نیز در مورد صبر روایات زیادی وارد شده كه ما به دو روایت اكتفاء می كنیم:

حضرت علی علیه السلام می فرماید:

«لا يَعْدِمُ الصَّبُورُ الظَّفَرَ وَ اِنْ طَالَ بِهِ الزَّمانُ; (5) شخص صبور، پيروزي را از دست نخواهد داد هر چند طول بكشد».

با توجه به اين كه هم صبر مطلق ذكر شده و هم پيروزي، نشان مي دهد كه اين حكم در تمام ابعاد معنوي و مادي زندگي انسان هاست.

 پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله، صبر را به منزله نصف ايمان شمرده اند: «اَلصَّبْرُ نِصْفُ الاِيمانِ; (6) صبر نصف ايمان است».

(برای آشنایی بیشتر با روایات می توانید به كتاب كافی باب صبر مراجعه فرمایید)

 

3 ـ مطالعه احوال انبيا و اوليا و بزرگان

 مطالعه حالات انبيا و اوليا و صبر و شكيبايي آنان در مقابل مصائب و درد و رنج هاي گوناگون و دشمنان دروني و بيروني است. يادآوري اين مسائل به انسان الهام مي دهد كه نبايد در برابر حجم مشكلات بي تابي نمود.

 

4 ـ تلقين و اعتماد به نفس در تحمل سختي ها

اين نكته را نيز نبايد فراموش كرد كه تلقين، چه از سوي خود و چه از طرف ديگران، عامل مؤثري در برطرف ساختن اخلاق سوء و صفات زشت نفساني است. اگر  شخص ناشكیب به تلقين شكيبايي كنند و اطرافيان نيز در تلقين كوتاهي نكنند، بي شك آثار شكيبايي در آنان ظاهر مي شود.

اين بحث را با دعايي از امام سجاد (عليه السلام) پايان مي دهيم: «اَللَّهُمَّ اجْعَلْ اَوَّلَ يَوْمي هَذَا صَلاحاً وَ اَوسَطَهُ فَلاحاً وَ آخِرَهُ نَجاحاً اَعُوذُ بِكَ مِنْ يَوم اَوَّلُهُ فَزَعُ وَ اَوسَطَهُ جَزَعٌ وَ آخِرُهُ وَجَعٌ; پروردگارا! آغاز روز مرا صالح و سعادت و وسط آن را رستگاري و پايانش را پيروزي قرار ده. پناه به تو مي برم از روزي كه آغازش بي تابي و وسط آن ناله و فرياد و پايانش درد و رنج باشد».

از اين تعبير استفاده مي شود كه جزع و فزع انسان را به درد و رنج مي كشاند و نه تنها از درد انسان نمي كاهد، بلكه دردش را افزايش مي دهد.

 

پی نوشت ها:

1. نهج البلاغه،ك 82، ص483، دارالهجره، قم.

2. البقره (2) آیه 155-157

3. الزمر (39) آیه  10 .

4. الرعد(13) آیه 24 .

5. نهج البلاغه، كلمات قصار، حكمت 153.

6. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 79 ، ص 137، موسسه الوفاء، بیروت،1404ق

چه حدي براي پولدار شدن است ؟
اسلام در مورد استفاده از انواع نعمت ها، حد اعتدال را انتخاب كرده

در اسلام چه حدي براي پولدار شدن است ؟

اسلام در مورد استفاده از انواع نعمت ها، حد اعتدال را انتخاب كرده، نه مانند بعضى كه مى‏پندارند استفاده از زينت ها و تجملات هر چند به صورت معتدل بوده باشد، مخالف زهد و پارسايى است، نه مانند تجمل‏پرستانى كه غرق در زينت و تجمل مى‏شوند، و تن به هر گونه عمل نادرستى براى رسيدن به اين هدف نامقدس مى‏دهند.

اگر ساختمان روح و جسم انسان را در نظر بگيريم، مى‏بينيم كه تعليمات اسلام در اين زمينه درست هماهنگ ويژگي هاى روح انسان و ساختمان جسم او است.

به هر حال روش قرآن و اسلام در اين مورد، روش موزون و معتدلى است كه نه تمايلات زيباپسندى روح انسان را در هم مى‏كوبد؛ نه بر اعمال مسرفان و تجمل‏پرستان و شكم خواران صحه مى‏گذارد. خدا در قرآن مجيد مي فرمايد:"قُل مَن حَرَّمَ زينَةَ اللّهِ الَّتِياَخرَجَ لِعِبادِهِ والطَّيِّبـَتِ مِنَ الرِّزق(1) بگو چه كسي زينت هاي الهي را كه براي بندگان خود آفريده و روزي هاي پاكيزه را حرام كرده است؟"

آية شريفه، با لحن تندي در پاسخ كساني كه گمان مي كنند، تحريم زينت ها و پرهيز از غذاها و روزي هاي پاك و حلال، نشانة زهد و پارسايي و ماية قرب به پروردگار است مي پردازد، چرا كه اگر اين امور، بد بود، خدا نمي آفريد."(2)

بنابراين تلاش و كوشش، پول دار شدن و بهره وري از مواهب زندگي عملي  مطلوب و ستودني است و تا اندازه اي كه شان اجتماعي هركس ايجاب كند، اگر به پايمال شدن حقوق ديگران منجر نشود، هيچ گونه ايرادي ندارد. آن چه قرآن دستور مي دهد، پرهيز از اسراف و تجمل گرايي و تبذير و پايمال كردن حقوق است، نه پرهيز از استفاده از مواهب زندگي. رهبانيت و ترك لذات مشروع زندگي، در اسلام نيست. تلاش براي تأمين رفاه و معيشت خود و خانواده، از راه حلال، تا آن جا كه انسان را به رفاه زدگي و غفلت گرفتار نسازد مطلوب است، گرچه ساده زيستي و چشم پوشي از دنيا ارزشي متعالي تري است.

پي نوشت ها:

(1) اعراف (7) آيه 3.

(2) آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران، تفسير نمونه، دارالكتب الاسلاميه، ج 6، ص 149

آمر به معروف و ناهي از منكرخود بايد عامل باشد
ى است كه اگر اين فريضه الهى به طور شايسته عملى نگردد، چه بسا اثر معكوس خواهد داشت.

آيا آمر به معروف و ناهي از منكرخود بايد عامل باشد تا بتواند امر و نهي نمايد؟

امر به معروف و نهى از منكر مسئوليت بزرگى است كه بايد با ظرافت خاصي انجام گيرد. طبيعى است كه اگر اين فريضه الهى به طور شايسته عملى نگردد، چه بسا اثر معكوس خواهد داشت.

نكته اي كه بايد در سرآغاز هر اقدامي براي اصلاح و راهنمايي افراد و به تعبير ديني «امر به معروف و نهي از منكر» مورد توجه قرار گيرد، اين است كه فرد آمر يا ناهي، خود عامل باشد. يعني شخص آمر يا ناهي در عمل جامه كار نيك بپوشد. در كارهاي خير، چه واجب و چه مستحب عملا پيش قدم باشد، جامه زشت كاري را از خود دوركند، نفس خويش را به اخلاق عالي تكميل كند. زيرا مردم با ديدن كمال در شخصيت، منش و رفتار، به سوي كمال گرايش پيدا ميكنند و به گفتارش گوش دهند. البته اين به معناي آن نيست كه همه جا آمر و ناهي بايد خود عامل به گفته اش نيز باشد زيرا گاهي لازم است امر به معروف و نهي از منكر نمايد اگر چه خود عامل نباشد.

خلاصه سخن آن كه: ترديدي نيست امر به معروف و نهي از منكر عملي موثرتر از زباني است. چون مردم، بيش از آن كه به گفتهها نگاه كنند، به عمل افراد مينگرند. (1)

وبه قول سعدي شيرين سخن:

سعديا گرچه سخندان و مصالح‏گوئي       به عمل كار برآيد، به سخنداني نيست     

 

پينوشت:

1. ثقة الاسلام كلينى، الكافي،دار الكتب الإسلامية تهران، 1365 هجرى شمسي، ج2، ص 87

ملاك خوبی هاو بدیها
در معارف اسلامی همگرایی یا عدم آن با فلسفة حیات و هدف نهایی زندگی انسان، ملاك خوبی و بدی معرفی شده،

 ملاك خوبی هاو بدیها چیست؟

در معارف اسلامی همگرایی یا عدم آن با فلسفة حیات و هدف نهایی زندگی انسان، ملاك خوبی و بدی معرفی شده، یعنی برای آن كه بفهمیم چه عملی خوب و ارزشمند است و چه عملی بد و ناپسند، باید بدانیم كه با چه قصد و انگیزه، و با چه دستور عمل و شیوه‌ای شروع میشود و فرجام آن چیست؟ در معارف اسلامی، هر كار یا قصد و نیّتی كه ما را به خدا نزدیك كند و رضایت و خشنودی و قرب الهی را در برداشته باشد، خوب و پسندیده است و با فلسفه حیات و هدف نهایی آفرینش همگرایی دارد. پس عملی خوب است كه هم از «حسن فاعلی» برخوردار باشد و هم دارای «حُسن فعلی» باشد، یعنی هم فاعل هدفش از انجام كار جلب رضایت خدا و خالص برای او باشد (حسن فاعلی) و هم كار را از جهت كمیت و كیفیت و زمان و مكان و شیوه به گونهای انجام دهد كه خدا میخواهد (حسن فعلی).

ملاك خوبی و بدی اعمال در قیامت بر اساس «حق و عدل» است، و چون اخلاق و رفتار پیامبران و امامان با اراده و خواست و رضایت خدا،همگرایی و هماهنگی دارد، آنان میزان و ترازوی حق و عدل شمرده میشوند، یعنی هرچه عمل انسان به راه و روش، و اخلاق و منش آنان نزدیكتر باشد، ترازوی عمل حسنه اش سنگینتر است.

قرآن مجید حق را معیار سنجش اعمال میداند. (1)

در بعضی روایات معصومین فرمودهاند: «نحن المیزان؛ (2) ما ترازوی قیامت هستیم». دلیلش آن است كه امامان معصوم تجسم عدالت و حقیقتاند.

موفق باشید

پینوشتها:

1. اعراف (7) آیه 8.

2. نوری، میرزا حسین ، مستدرك الوسائل، قم ، آل البیت، 1408هق، ج 10، ص 336

چه كارهاي فرهنگي انجام دهيم تا محيط دانشگاه محيطي ايماني شود؟
شایسته است كار فرهنگی انجام دهد. سزاوار است ابتدا بحث ها و جلسات علمی در موضوعات متعدد و متنوع برگزار شود .

لطفا بفرماييددر محيط دانشگاه ماكه مسئولين فرهنگي هستيم چه كارهاي فرهنگي انجام دهيم تا محيط دانشگاه محيطي ايماني شود چند نمونه بصورت كامل توضيح دهيد؟

كار فرهنگی بدون علم و دانش میسر نیست . تا انسان از نظر علمی بنیۀ قوی پیدا نكند، نمی تواند آن گونه كه شایسته است كار فرهنگی انجام دهد. سزاوار است ابتدا بحث ها و جلسات علمی در موضوعات متعدد و متنوع برگزار شود .

 آنچه باید مد نظر مسؤولان فرهنگی باشد، كیفیت كار است ،نه كمیت آن و باید در خصوص ارتقای كیفی كوشید.

 مباحثی دینی كه می توان به آن ها توجه نمود :

1.مباحث توحیدی و خدا شناسی:

 منظور ما بحث های دلائل اثبات وجود خدا و ... نیست، بلكه مراد ما حقیقت شناسی است كه در این گونه مباحث باید به  كیفیت ارتباط انسان و خدا، محبت خدا به تمام موجودات، جایگاه انسان در نظام هستی و ...توجه نمود.

2.دین محوری و دین مدار بودن انسان:

 چون انسان موجودی ابدی است .باید به این شأن توجه خاصی شود . طوری زندگی نماید كه خود را برای ابدیت بسازد و این در گرو دین مدار بودن است .

3.توجه به مكتب اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و احیای امر آنان.

 امام رضا علیه السلام فرمود:

«رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْيا أَمْرَنَا قُلْتُ كيفَ يحْيي أَمْرَكمْ قَالَ يتَعَلَّمُ عُلُومَنَا وَ يعَلِّمُهَا النَّاسَ فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ كلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا؛

خدا رحمت كند و بيامرزد بنده‏اي را كه كار (طريقه و روش) ما را زنده (و برپا) دارد، به آن حضرت گفتم: چگونه امر شما را زنده گرداند؟ فرمود: علوم و دانش هاي ما را ياد بگيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوي ما را بدانند، از ما پيروي  مي‏كنند. (1)

 شایسته است یك سری مباحث امام شناسی و روش های تربیتی آنان فرا گرفته شود.

4.امر به معروف و نهی از منكر:

 مهم ترین عاملی كه باعث رشد و تقویت ایمان می شود، امر به معروف است كه البته به خاطر حساسیت آن باید از روش های عملی با ظرافت خاص خود استفاده نمود.یعنی صرفاً به تذكرات زبانی و... اكتفا نباید كرد.

 قرآن از زبان لقمان می فرماید:

 يا بُنَي أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكرِ وَ اصْبِرْ عَلي ما أَصابَك إِنَّ ذلِك مِنْ عَزْمِ الْأُمُور؛

پسرم! نماز را برپا دار، و امر به معروف و نهي از منكر كن، و در برابر مصايبي كه به تو مي ‏رسد، شكيبا باش كه اين از كارهاي مهمّ است.(2) 

 فرهنگ سازی عفاف و حجاب:

 متاسفانه یكی از اموری كه دین گریزی و گمراهی و آلوده شدن به گناه را در دانشگاه ها فراهم كرده ،بدحجابی و ارتباط بدون قید و شرط دختر و پسر می باشد كه مسؤولان فرهنگی باید این مورد را در رأس امور قرار داده و توجه خاصی بدان داشته باشند.

 

 پی نوشت ها:

1. علامه مجلسی،بحارالانوار، ج2،ص30،  اسلاميه‏، تهران‏،مكرر.

2. لقمان(31)آیه17 

كار در سیره معصومین
امامان هم خود كار می نمودند و هم دیگران را به این امر سفارش می كردند، از این رو است كه آنان به فعالیت های اقتصادی می پرداختند

كار در سیره معصومین چگونه بوده است ؟

امامان هم خود كار می نمودند و هم دیگران را به این امر سفارش می كردند، از این رو است كه آنان به فعالیت های اقتصادی می پرداختند ، از جمله :

1. كشاورزی:

 امام علی(ع) كشاورزی و درختكاری میكرد. امام صادق(ع) فرمود:

«امیر مؤمنان بیل میزد . نعمتهای نهفته در دل زمین را استخراج میكرد . هزار برده را از مال شخصی خود و از محصول دسترنج خود خریداری و آزاد كرد».(1)

امام صادق(ع) فرمود: «پیامبر اكرم زمین انفال را در اختیار علی(ع) گذاشت . حضرت در آن جا قناتی را حفر كرد. آب همچون گردن شتر فوّاره میزد. امام علی(ع) نام آن جا را «ینبع» نهاد. آب فراوان این قنات مایة نشاط و روشنی چشم اهالی آن جا شد. حضرت این قنات را وقف زائران خانه خدا و رهگذران كرد».(2)

امام باقر(ع) نیز كشاورزی مینمود. روزی حضرت در یكی از نواحی بیرون مدینه، در هوای داغ به بیل زدن و آماده كردن زمین مزرعه اشتغال داشت. بر اثر كار و گرمی هوا، عرق از پیشانی میریخت. شخصی به نام محمد بن منكدر میگوید: به حضورش رفتم و سلام كردم. در حالی كه در زحمت كار بود، جواب سلام مرا داد. عرض كردم: خدا كار تو را سامان بخشد! آیا سزاوار است كه بزرگی از بزرگان قریش در این هوای سوزان، سرگرم دنیا طلبی شود؟! اگر در همین حال اجل تو فرا رسد، چه كای میكنی؟ امام فرمود: هر گاه مرگ به سراغم آید و من در همین حال باشم، در حال اطاعت خداوند به سراغم آمده است. به وسیله كار، معاش خود و افراد خانواده را تأمین میكنم . از تو و دیگران بینیاز میشوم.  از آن میترسم كه هنگام فرا رسیدن اجل مشغول گناه باشم».

علی بن ابی حمزه میگوید: امام كاظم(ع) را دیدم روی زمینی مشغول كار و آماده نمودن زمین برای كشاورزان است، به طوری كه از پاهایش عرق میریخت. عرض كردم: فدایت گردم! مردان كجایند كه شما به زحمت افتادهاید؟ حضرت فرمود: ای علی! آن كس كه از من و پدرم بهتر بود، در زمین خدا كار میكرد و آن رسول خدا و علی(ع) و همه پدرانم بودند. همه آن ها با دست خود كار میكردند. كار كردن كار پیامبران و رسولان و اوصیا و افراد شایسته است.

اسماعیل بن جابر میگوید: به حضور امام صادق(ع) رفتم، دیدم در باغ خود مشغول كار است. در دستش بیلی بود و با آن راه آب را باز میكرد و به آبیاری اشتغال داشت.

2. كار و كارگری:

 امام صادق(ع) فرمود: «در بعضی از مزارع خود آن قدر كار میكنم تا عرق نمایم». روزی وضع زندگی بر علی(ع) و افراد خانواده حضرت از نظر معاش زندگی بسیار تنگ شد، امام به نیّت كارگری از خانه بیرون آمد. جویا شد، ولی در مدینه كار پیدا نكرد. سرانجام از مدینه بیرون رفت . در یك فرسخ و نیمی مدینه به روستای كوچكی رسید. در آن جا دید بانویی خاك اَلَك كرده و منتظر كارگر است. نزد او رفت و پس از صحبت؛ بنا شد آب بیاورد و آن خاك را گِلْ كرده و برای دیوار كشی آماده سازد . برای هر دلو آب كه میآورد ،یك عدد خرما اجرت بگیرد. آن روز امام علی(ع) شانزده دلو آب از چاه بیرون كشید و روی خاك ریخت . آن بانو شانزده خرما به او اجرت داد. بدین ترتیب یكی از منابع درآمد مالی امامان(ع)را  كارگری بوده است.

3. تجارت و بازرگانی:

محمد بن عذافر میگوید: پدرم عذافر گفت كه امام صادق(ع) هزار و هفتصد دینار (هر دینار معادل یك مثقال طلا) به من داد و فرمود: «با این پول برای من تجارت كن. به سود آن علاقه ندارم، گرچه سود تجارت شایسته است، ولی میخواهم خداوند برخورد مرا در مورد سود بنگرد». عذافر گفت: با آن پول تجارت نموده و صد دینار استفاده كردم. آن را به حضور امام آوردم. امام بسیار خوشحال شد، آن گاه به من فرمود: صد دینار را روی اصل سرمایه بگذار.(3)

پینوشتها:

1.جعفر سبحانی ، فروغ ولایت ، ص 296-298، انتشارات صحیفه، قم ، 1368

2.همان.

3. محمد تقی عبدوس و محمد محمدی اشتهاردی ، فرازهای برجسته از سیره امامان شیعه ، ج1، ص 172-180، قم، دفتر تبلیغات اسلامی ، 1375، چاپ سوم

چگونه باید اخلاص را حفظ كرد و از نیت بد، رها شد؟
به جای درگیری درونی با آنها یا درگیری با خود باید ریشه های آنها را یافت و به علاج آنها پرداخت.

بعد از اینكه یك فكر و نیت خوب به ذهنم می آید ، بلافاصله نیت پلیدی در ذهنم شكل میگیرد ، مثلا اینكه اگر این كار خوب را انجام دهی ، در ذهن مردم شخصیت خوب پیدا می كنی. در این صورت چگونه باید اخلاص را حفظ كرد و از نیت بد، رها شد؟ آن كار را انجام بدهیم یا انجام ندهیم؟ چه بخواهیم و چه نخواهیم، نیتمان شیشه خورده پیدا كرده. چه كنیم كه اخلاص حفظ شود؟

توجه شما را به نكات ذیل جلب می نماییم:

1.عبارت شما كه گفته اید:"بعد از اینكه یك فكر و نیت خوب به ذهنم می آید، بلافاصله نیت پلیدی در ذهنم شكل می گیرد " باید نرم و ملایم شود و لازم نیست هر فكر نادرستی كه به ذهنمان می رسد را عنوان "پلید" بدهیم. زیرا درون ما را دچار التهاب و تعارضات ممكن است بكند.

2. خطور افكار و نیات دنیاگرایانه و نفسانی، اگر چه امری نامطلوب و ناصحیح است. اما به صورت معمول رخ می دهد و به جای درگیری درونی با آنها یا درگیری با خود باید ریشه های آنها را یافت و به علاج آنها پرداخت. مهم ترین كار در كاهش این افكار و نیات آن است كه سطح شناخت خود را نسبت به خود (خود شناسی) و خداوند(خدا شناسی) ارتقاء دهیم. مثلا وقتی كه فهمیدیم تمام امور جهان با خواست و اراده و اجازهء خدا قابل تحقق و اجراست و هیچ قدرت و اراده دیگری در مقابل قدرت و اراده خداوند وجود ندارد و هر نیازمندی ما فقط با خواست و تقدیر الهی (والبته با تلاش و عقلانیت ما) برآورده می شود و اموری كه آنها را دوست نداریم یا از آنها می ترسیم فقط خداوند است كه می تواند آنها را از ما دور كند؛ و اگر دانستیم كه خداوند بسیار بنده نواز و مهربان است و از ما غافل نیست و ... در پی این شناخت، انسان دیگر توجه زیادی به دیگران نمی كند و از آنها نمی ترسد و برای آنها ریاكاری و چاپلوسی نمی كند و ... .

3.راه تقویت اخلاص در درجه اول همین بالابردن سطح شناخت است و در درجه دوم، تمرین تدریجی و آرام برای تحقق اخلاص؛ و به هیچ وجه نباید برای این امر عجله كرد؛ زیرا این مساله بسیار بلند و عالی است و رسیدن به آن نیازمند زمان و فراهم شدن آمادگی های شناختی و عملی است. اگر یكی از دوستان شما به شما بگوید كه قصد دارد به كوه اورست صعود كند شما به او چه می گوئید؟ می گوئید عجله نكن و از كوهنوردی های ساده شروع كن تا آماده صعود های بزرگتر بشوی. همین سخن را در باره اخلاص به خودتان بگویید.

4. یكی از دام های شیطان این است كه با طرح این كه نكند ریا بشود یا ...، ما را از انجام اعمال خیر و عبادات محروم می كند كه هشیاری ما را می طلبد.

در صورتی كه در این مساله حساسیت پیدا كرده باشید و زیاد در نیت خود شك می كنید، به این حساسیت توجه نكنید و علاوه بر اعمال واجب كه انجام می دهید، اعمال خیر مستحبی و عبادات را به حدی كه دوست دارید و برای شما تحمیل و فشار ندارد انجام دهید.

در صورتی كه حساسیت خاصی ندارید، اعمال و عبادات واجب خود را در هر صورت باید انجام بدهید و به دلیل این كه افكار یا نیاتی دارید نباید آنها را ترك كرد. ولی باید نیت خود را اصلاح كرد و گاهی با تغییر زمان انجام واجب یا مكان و كیفیت انجام آنها می توان عبادت یا عمل را با نیت خالص تری انجام داد (كه به حسب مورد باید بررسی نمود و راهكار لازم را ارائه نمود).

اما اعمال غیر واجب كه مستحب و ممدوح هستند، به نحوه ذیل می توان عمل نمود.

وقتی كه به درون خود مراجعه می كنیم، اعمال خود را در پنج دسته می یابیم(حداقل):

دسته اول: متوجه هستم كه نیتم مشكلی ندارد و به حسب ظاهر و آنچه در خود می یابم عملم برای خداست و قصد و نیت بدی در آن نیست.

دسته دوم: نیتم خوب است ولی احتمال ضعیفی هم می دهم كه شاید نفسانیت و شیطان دخالت داشته باشد و ناخالصی در كارم باشد یا بعدا بیاید.

دسته سوم:نیتم خوب است ولی احتمال قوی می دهم كه ناخالصی در كار است و احساس می كنم كه هوای نفس و شیطان در این امر دخالت دارد.

دسته چهارم: هم نیت خوب دارم و هم نیت غیر الهی؛ و در كنار قصد خیر ، به دنبال اهدافی نفسانی هستم.

دسته پنجم: قصدم از انجام این كار، فقط نفسانی و غیر الهی است.

دسته اول را انجام می دهیم. ولی در حین انجام آنها مراقبت می كنیم كه عواملی غیر الهی وارد نشود.

دسته دوم را هم انجام می دهیم ولی از خداوند می خواهیم كه كمك كند تا این عمل خیر از دخالت شیطان و اغراض نفسانی محفوظ باشد.

دسته سوم را احتیاط كرده و انجام نمی دهیم تا گرفتار نشویم و تبعات یك عمل غیر الهی دامنگیرمان نشود و از این طریق نیز محافظت از خلوص خود كرده ایم مگر آنكه بتوانیم تاثیر نفسانیت را در آن مورد بر طرف نماییم.

دسته چهارم را اگر بتوانیم فقط با قصد الهی انجام بدهیم، می دهیم و الا تركش می كنیم.

دسته پنجم را ترك می كنیم مگر آنكه توجه و قصدی الهی به جای آن برایمان ایجاد شود.

در پایان تاكید مجدد بر دو نكته را لازم می دانیم كه یكی، اقدام تدریجی و آرامش و عدم شتاب وحساسیت بی مورد است و دیگری، بالا بردن سطح شناخت نسبت به خداوند متعال(معرفه الرب) و نسبت به خود(معرفه النفس). موفق باشید و التماس دعا

صفحه‌ها