اخلاق

چه حدي براي پولدار شدن است ؟
اسلام در مورد استفاده از انواع نعمت ها، حد اعتدال را انتخاب كرده

در اسلام چه حدي براي پولدار شدن است ؟

اسلام در مورد استفاده از انواع نعمت ها، حد اعتدال را انتخاب كرده، نه مانند بعضى كه مى‏پندارند استفاده از زينت ها و تجملات هر چند به صورت معتدل بوده باشد، مخالف زهد و پارسايى است، نه مانند تجمل‏پرستانى كه غرق در زينت و تجمل مى‏شوند، و تن به هر گونه عمل نادرستى براى رسيدن به اين هدف نامقدس مى‏دهند.

اگر ساختمان روح و جسم انسان را در نظر بگيريم، مى‏بينيم كه تعليمات اسلام در اين زمينه درست هماهنگ ويژگي هاى روح انسان و ساختمان جسم او است.

به هر حال روش قرآن و اسلام در اين مورد، روش موزون و معتدلى است كه نه تمايلات زيباپسندى روح انسان را در هم مى‏كوبد؛ نه بر اعمال مسرفان و تجمل‏پرستان و شكم خواران صحه مى‏گذارد. خدا در قرآن مجيد مي فرمايد:"قُل مَن حَرَّمَ زينَةَ اللّهِ الَّتِياَخرَجَ لِعِبادِهِ والطَّيِّبـَتِ مِنَ الرِّزق(1) بگو چه كسي زينت هاي الهي را كه براي بندگان خود آفريده و روزي هاي پاكيزه را حرام كرده است؟"

آية شريفه، با لحن تندي در پاسخ كساني كه گمان مي كنند، تحريم زينت ها و پرهيز از غذاها و روزي هاي پاك و حلال، نشانة زهد و پارسايي و ماية قرب به پروردگار است مي پردازد، چرا كه اگر اين امور، بد بود، خدا نمي آفريد."(2)

بنابراين تلاش و كوشش، پول دار شدن و بهره وري از مواهب زندگي عملي  مطلوب و ستودني است و تا اندازه اي كه شان اجتماعي هركس ايجاب كند، اگر به پايمال شدن حقوق ديگران منجر نشود، هيچ گونه ايرادي ندارد. آن چه قرآن دستور مي دهد، پرهيز از اسراف و تجمل گرايي و تبذير و پايمال كردن حقوق است، نه پرهيز از استفاده از مواهب زندگي. رهبانيت و ترك لذات مشروع زندگي، در اسلام نيست. تلاش براي تأمين رفاه و معيشت خود و خانواده، از راه حلال، تا آن جا كه انسان را به رفاه زدگي و غفلت گرفتار نسازد مطلوب است، گرچه ساده زيستي و چشم پوشي از دنيا ارزشي متعالي تري است.

پي نوشت ها:

(1) اعراف (7) آيه 3.

(2) آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران، تفسير نمونه، دارالكتب الاسلاميه، ج 6، ص 149

آمر به معروف و ناهي از منكرخود بايد عامل باشد
ى است كه اگر اين فريضه الهى به طور شايسته عملى نگردد، چه بسا اثر معكوس خواهد داشت.

آيا آمر به معروف و ناهي از منكرخود بايد عامل باشد تا بتواند امر و نهي نمايد؟

امر به معروف و نهى از منكر مسئوليت بزرگى است كه بايد با ظرافت خاصي انجام گيرد. طبيعى است كه اگر اين فريضه الهى به طور شايسته عملى نگردد، چه بسا اثر معكوس خواهد داشت.

نكته اي كه بايد در سرآغاز هر اقدامي براي اصلاح و راهنمايي افراد و به تعبير ديني «امر به معروف و نهي از منكر» مورد توجه قرار گيرد، اين است كه فرد آمر يا ناهي، خود عامل باشد. يعني شخص آمر يا ناهي در عمل جامه كار نيك بپوشد. در كارهاي خير، چه واجب و چه مستحب عملا پيش قدم باشد، جامه زشت كاري را از خود دوركند، نفس خويش را به اخلاق عالي تكميل كند. زيرا مردم با ديدن كمال در شخصيت، منش و رفتار، به سوي كمال گرايش پيدا ميكنند و به گفتارش گوش دهند. البته اين به معناي آن نيست كه همه جا آمر و ناهي بايد خود عامل به گفته اش نيز باشد زيرا گاهي لازم است امر به معروف و نهي از منكر نمايد اگر چه خود عامل نباشد.

خلاصه سخن آن كه: ترديدي نيست امر به معروف و نهي از منكر عملي موثرتر از زباني است. چون مردم، بيش از آن كه به گفتهها نگاه كنند، به عمل افراد مينگرند. (1)

وبه قول سعدي شيرين سخن:

سعديا گرچه سخندان و مصالح‏گوئي       به عمل كار برآيد، به سخنداني نيست     

 

پينوشت:

1. ثقة الاسلام كلينى، الكافي،دار الكتب الإسلامية تهران، 1365 هجرى شمسي، ج2، ص 87

ملاك خوبی هاو بدیها
در معارف اسلامی همگرایی یا عدم آن با فلسفة حیات و هدف نهایی زندگی انسان، ملاك خوبی و بدی معرفی شده،

 ملاك خوبی هاو بدیها چیست؟

در معارف اسلامی همگرایی یا عدم آن با فلسفة حیات و هدف نهایی زندگی انسان، ملاك خوبی و بدی معرفی شده، یعنی برای آن كه بفهمیم چه عملی خوب و ارزشمند است و چه عملی بد و ناپسند، باید بدانیم كه با چه قصد و انگیزه، و با چه دستور عمل و شیوه‌ای شروع میشود و فرجام آن چیست؟ در معارف اسلامی، هر كار یا قصد و نیّتی كه ما را به خدا نزدیك كند و رضایت و خشنودی و قرب الهی را در برداشته باشد، خوب و پسندیده است و با فلسفه حیات و هدف نهایی آفرینش همگرایی دارد. پس عملی خوب است كه هم از «حسن فاعلی» برخوردار باشد و هم دارای «حُسن فعلی» باشد، یعنی هم فاعل هدفش از انجام كار جلب رضایت خدا و خالص برای او باشد (حسن فاعلی) و هم كار را از جهت كمیت و كیفیت و زمان و مكان و شیوه به گونهای انجام دهد كه خدا میخواهد (حسن فعلی).

ملاك خوبی و بدی اعمال در قیامت بر اساس «حق و عدل» است، و چون اخلاق و رفتار پیامبران و امامان با اراده و خواست و رضایت خدا،همگرایی و هماهنگی دارد، آنان میزان و ترازوی حق و عدل شمرده میشوند، یعنی هرچه عمل انسان به راه و روش، و اخلاق و منش آنان نزدیكتر باشد، ترازوی عمل حسنه اش سنگینتر است.

قرآن مجید حق را معیار سنجش اعمال میداند. (1)

در بعضی روایات معصومین فرمودهاند: «نحن المیزان؛ (2) ما ترازوی قیامت هستیم». دلیلش آن است كه امامان معصوم تجسم عدالت و حقیقتاند.

موفق باشید

پینوشتها:

1. اعراف (7) آیه 8.

2. نوری، میرزا حسین ، مستدرك الوسائل، قم ، آل البیت، 1408هق، ج 10، ص 336

چه كارهاي فرهنگي انجام دهيم تا محيط دانشگاه محيطي ايماني شود؟
شایسته است كار فرهنگی انجام دهد. سزاوار است ابتدا بحث ها و جلسات علمی در موضوعات متعدد و متنوع برگزار شود .

لطفا بفرماييددر محيط دانشگاه ماكه مسئولين فرهنگي هستيم چه كارهاي فرهنگي انجام دهيم تا محيط دانشگاه محيطي ايماني شود چند نمونه بصورت كامل توضيح دهيد؟

كار فرهنگی بدون علم و دانش میسر نیست . تا انسان از نظر علمی بنیۀ قوی پیدا نكند، نمی تواند آن گونه كه شایسته است كار فرهنگی انجام دهد. سزاوار است ابتدا بحث ها و جلسات علمی در موضوعات متعدد و متنوع برگزار شود .

 آنچه باید مد نظر مسؤولان فرهنگی باشد، كیفیت كار است ،نه كمیت آن و باید در خصوص ارتقای كیفی كوشید.

 مباحثی دینی كه می توان به آن ها توجه نمود :

1.مباحث توحیدی و خدا شناسی:

 منظور ما بحث های دلائل اثبات وجود خدا و ... نیست، بلكه مراد ما حقیقت شناسی است كه در این گونه مباحث باید به  كیفیت ارتباط انسان و خدا، محبت خدا به تمام موجودات، جایگاه انسان در نظام هستی و ...توجه نمود.

2.دین محوری و دین مدار بودن انسان:

 چون انسان موجودی ابدی است .باید به این شأن توجه خاصی شود . طوری زندگی نماید كه خود را برای ابدیت بسازد و این در گرو دین مدار بودن است .

3.توجه به مكتب اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و احیای امر آنان.

 امام رضا علیه السلام فرمود:

«رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْيا أَمْرَنَا قُلْتُ كيفَ يحْيي أَمْرَكمْ قَالَ يتَعَلَّمُ عُلُومَنَا وَ يعَلِّمُهَا النَّاسَ فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ كلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا؛

خدا رحمت كند و بيامرزد بنده‏اي را كه كار (طريقه و روش) ما را زنده (و برپا) دارد، به آن حضرت گفتم: چگونه امر شما را زنده گرداند؟ فرمود: علوم و دانش هاي ما را ياد بگيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوي ما را بدانند، از ما پيروي  مي‏كنند. (1)

 شایسته است یك سری مباحث امام شناسی و روش های تربیتی آنان فرا گرفته شود.

4.امر به معروف و نهی از منكر:

 مهم ترین عاملی كه باعث رشد و تقویت ایمان می شود، امر به معروف است كه البته به خاطر حساسیت آن باید از روش های عملی با ظرافت خاص خود استفاده نمود.یعنی صرفاً به تذكرات زبانی و... اكتفا نباید كرد.

 قرآن از زبان لقمان می فرماید:

 يا بُنَي أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكرِ وَ اصْبِرْ عَلي ما أَصابَك إِنَّ ذلِك مِنْ عَزْمِ الْأُمُور؛

پسرم! نماز را برپا دار، و امر به معروف و نهي از منكر كن، و در برابر مصايبي كه به تو مي ‏رسد، شكيبا باش كه اين از كارهاي مهمّ است.(2) 

 فرهنگ سازی عفاف و حجاب:

 متاسفانه یكی از اموری كه دین گریزی و گمراهی و آلوده شدن به گناه را در دانشگاه ها فراهم كرده ،بدحجابی و ارتباط بدون قید و شرط دختر و پسر می باشد كه مسؤولان فرهنگی باید این مورد را در رأس امور قرار داده و توجه خاصی بدان داشته باشند.

 

 پی نوشت ها:

1. علامه مجلسی،بحارالانوار، ج2،ص30،  اسلاميه‏، تهران‏،مكرر.

2. لقمان(31)آیه17 

كار در سیره معصومین
امامان هم خود كار می نمودند و هم دیگران را به این امر سفارش می كردند، از این رو است كه آنان به فعالیت های اقتصادی می پرداختند

كار در سیره معصومین چگونه بوده است ؟

امامان هم خود كار می نمودند و هم دیگران را به این امر سفارش می كردند، از این رو است كه آنان به فعالیت های اقتصادی می پرداختند ، از جمله :

1. كشاورزی:

 امام علی(ع) كشاورزی و درختكاری میكرد. امام صادق(ع) فرمود:

«امیر مؤمنان بیل میزد . نعمتهای نهفته در دل زمین را استخراج میكرد . هزار برده را از مال شخصی خود و از محصول دسترنج خود خریداری و آزاد كرد».(1)

امام صادق(ع) فرمود: «پیامبر اكرم زمین انفال را در اختیار علی(ع) گذاشت . حضرت در آن جا قناتی را حفر كرد. آب همچون گردن شتر فوّاره میزد. امام علی(ع) نام آن جا را «ینبع» نهاد. آب فراوان این قنات مایة نشاط و روشنی چشم اهالی آن جا شد. حضرت این قنات را وقف زائران خانه خدا و رهگذران كرد».(2)

امام باقر(ع) نیز كشاورزی مینمود. روزی حضرت در یكی از نواحی بیرون مدینه، در هوای داغ به بیل زدن و آماده كردن زمین مزرعه اشتغال داشت. بر اثر كار و گرمی هوا، عرق از پیشانی میریخت. شخصی به نام محمد بن منكدر میگوید: به حضورش رفتم و سلام كردم. در حالی كه در زحمت كار بود، جواب سلام مرا داد. عرض كردم: خدا كار تو را سامان بخشد! آیا سزاوار است كه بزرگی از بزرگان قریش در این هوای سوزان، سرگرم دنیا طلبی شود؟! اگر در همین حال اجل تو فرا رسد، چه كای میكنی؟ امام فرمود: هر گاه مرگ به سراغم آید و من در همین حال باشم، در حال اطاعت خداوند به سراغم آمده است. به وسیله كار، معاش خود و افراد خانواده را تأمین میكنم . از تو و دیگران بینیاز میشوم.  از آن میترسم كه هنگام فرا رسیدن اجل مشغول گناه باشم».

علی بن ابی حمزه میگوید: امام كاظم(ع) را دیدم روی زمینی مشغول كار و آماده نمودن زمین برای كشاورزان است، به طوری كه از پاهایش عرق میریخت. عرض كردم: فدایت گردم! مردان كجایند كه شما به زحمت افتادهاید؟ حضرت فرمود: ای علی! آن كس كه از من و پدرم بهتر بود، در زمین خدا كار میكرد و آن رسول خدا و علی(ع) و همه پدرانم بودند. همه آن ها با دست خود كار میكردند. كار كردن كار پیامبران و رسولان و اوصیا و افراد شایسته است.

اسماعیل بن جابر میگوید: به حضور امام صادق(ع) رفتم، دیدم در باغ خود مشغول كار است. در دستش بیلی بود و با آن راه آب را باز میكرد و به آبیاری اشتغال داشت.

2. كار و كارگری:

 امام صادق(ع) فرمود: «در بعضی از مزارع خود آن قدر كار میكنم تا عرق نمایم». روزی وضع زندگی بر علی(ع) و افراد خانواده حضرت از نظر معاش زندگی بسیار تنگ شد، امام به نیّت كارگری از خانه بیرون آمد. جویا شد، ولی در مدینه كار پیدا نكرد. سرانجام از مدینه بیرون رفت . در یك فرسخ و نیمی مدینه به روستای كوچكی رسید. در آن جا دید بانویی خاك اَلَك كرده و منتظر كارگر است. نزد او رفت و پس از صحبت؛ بنا شد آب بیاورد و آن خاك را گِلْ كرده و برای دیوار كشی آماده سازد . برای هر دلو آب كه میآورد ،یك عدد خرما اجرت بگیرد. آن روز امام علی(ع) شانزده دلو آب از چاه بیرون كشید و روی خاك ریخت . آن بانو شانزده خرما به او اجرت داد. بدین ترتیب یكی از منابع درآمد مالی امامان(ع)را  كارگری بوده است.

3. تجارت و بازرگانی:

محمد بن عذافر میگوید: پدرم عذافر گفت كه امام صادق(ع) هزار و هفتصد دینار (هر دینار معادل یك مثقال طلا) به من داد و فرمود: «با این پول برای من تجارت كن. به سود آن علاقه ندارم، گرچه سود تجارت شایسته است، ولی میخواهم خداوند برخورد مرا در مورد سود بنگرد». عذافر گفت: با آن پول تجارت نموده و صد دینار استفاده كردم. آن را به حضور امام آوردم. امام بسیار خوشحال شد، آن گاه به من فرمود: صد دینار را روی اصل سرمایه بگذار.(3)

پینوشتها:

1.جعفر سبحانی ، فروغ ولایت ، ص 296-298، انتشارات صحیفه، قم ، 1368

2.همان.

3. محمد تقی عبدوس و محمد محمدی اشتهاردی ، فرازهای برجسته از سیره امامان شیعه ، ج1، ص 172-180، قم، دفتر تبلیغات اسلامی ، 1375، چاپ سوم

چگونه باید اخلاص را حفظ كرد و از نیت بد، رها شد؟
به جای درگیری درونی با آنها یا درگیری با خود باید ریشه های آنها را یافت و به علاج آنها پرداخت.

بعد از اینكه یك فكر و نیت خوب به ذهنم می آید ، بلافاصله نیت پلیدی در ذهنم شكل میگیرد ، مثلا اینكه اگر این كار خوب را انجام دهی ، در ذهن مردم شخصیت خوب پیدا می كنی. در این صورت چگونه باید اخلاص را حفظ كرد و از نیت بد، رها شد؟ آن كار را انجام بدهیم یا انجام ندهیم؟ چه بخواهیم و چه نخواهیم، نیتمان شیشه خورده پیدا كرده. چه كنیم كه اخلاص حفظ شود؟

توجه شما را به نكات ذیل جلب می نماییم:

1.عبارت شما كه گفته اید:"بعد از اینكه یك فكر و نیت خوب به ذهنم می آید، بلافاصله نیت پلیدی در ذهنم شكل می گیرد " باید نرم و ملایم شود و لازم نیست هر فكر نادرستی كه به ذهنمان می رسد را عنوان "پلید" بدهیم. زیرا درون ما را دچار التهاب و تعارضات ممكن است بكند.

2. خطور افكار و نیات دنیاگرایانه و نفسانی، اگر چه امری نامطلوب و ناصحیح است. اما به صورت معمول رخ می دهد و به جای درگیری درونی با آنها یا درگیری با خود باید ریشه های آنها را یافت و به علاج آنها پرداخت. مهم ترین كار در كاهش این افكار و نیات آن است كه سطح شناخت خود را نسبت به خود (خود شناسی) و خداوند(خدا شناسی) ارتقاء دهیم. مثلا وقتی كه فهمیدیم تمام امور جهان با خواست و اراده و اجازهء خدا قابل تحقق و اجراست و هیچ قدرت و اراده دیگری در مقابل قدرت و اراده خداوند وجود ندارد و هر نیازمندی ما فقط با خواست و تقدیر الهی (والبته با تلاش و عقلانیت ما) برآورده می شود و اموری كه آنها را دوست نداریم یا از آنها می ترسیم فقط خداوند است كه می تواند آنها را از ما دور كند؛ و اگر دانستیم كه خداوند بسیار بنده نواز و مهربان است و از ما غافل نیست و ... در پی این شناخت، انسان دیگر توجه زیادی به دیگران نمی كند و از آنها نمی ترسد و برای آنها ریاكاری و چاپلوسی نمی كند و ... .

3.راه تقویت اخلاص در درجه اول همین بالابردن سطح شناخت است و در درجه دوم، تمرین تدریجی و آرام برای تحقق اخلاص؛ و به هیچ وجه نباید برای این امر عجله كرد؛ زیرا این مساله بسیار بلند و عالی است و رسیدن به آن نیازمند زمان و فراهم شدن آمادگی های شناختی و عملی است. اگر یكی از دوستان شما به شما بگوید كه قصد دارد به كوه اورست صعود كند شما به او چه می گوئید؟ می گوئید عجله نكن و از كوهنوردی های ساده شروع كن تا آماده صعود های بزرگتر بشوی. همین سخن را در باره اخلاص به خودتان بگویید.

4. یكی از دام های شیطان این است كه با طرح این كه نكند ریا بشود یا ...، ما را از انجام اعمال خیر و عبادات محروم می كند كه هشیاری ما را می طلبد.

در صورتی كه در این مساله حساسیت پیدا كرده باشید و زیاد در نیت خود شك می كنید، به این حساسیت توجه نكنید و علاوه بر اعمال واجب كه انجام می دهید، اعمال خیر مستحبی و عبادات را به حدی كه دوست دارید و برای شما تحمیل و فشار ندارد انجام دهید.

در صورتی كه حساسیت خاصی ندارید، اعمال و عبادات واجب خود را در هر صورت باید انجام بدهید و به دلیل این كه افكار یا نیاتی دارید نباید آنها را ترك كرد. ولی باید نیت خود را اصلاح كرد و گاهی با تغییر زمان انجام واجب یا مكان و كیفیت انجام آنها می توان عبادت یا عمل را با نیت خالص تری انجام داد (كه به حسب مورد باید بررسی نمود و راهكار لازم را ارائه نمود).

اما اعمال غیر واجب كه مستحب و ممدوح هستند، به نحوه ذیل می توان عمل نمود.

وقتی كه به درون خود مراجعه می كنیم، اعمال خود را در پنج دسته می یابیم(حداقل):

دسته اول: متوجه هستم كه نیتم مشكلی ندارد و به حسب ظاهر و آنچه در خود می یابم عملم برای خداست و قصد و نیت بدی در آن نیست.

دسته دوم: نیتم خوب است ولی احتمال ضعیفی هم می دهم كه شاید نفسانیت و شیطان دخالت داشته باشد و ناخالصی در كارم باشد یا بعدا بیاید.

دسته سوم:نیتم خوب است ولی احتمال قوی می دهم كه ناخالصی در كار است و احساس می كنم كه هوای نفس و شیطان در این امر دخالت دارد.

دسته چهارم: هم نیت خوب دارم و هم نیت غیر الهی؛ و در كنار قصد خیر ، به دنبال اهدافی نفسانی هستم.

دسته پنجم: قصدم از انجام این كار، فقط نفسانی و غیر الهی است.

دسته اول را انجام می دهیم. ولی در حین انجام آنها مراقبت می كنیم كه عواملی غیر الهی وارد نشود.

دسته دوم را هم انجام می دهیم ولی از خداوند می خواهیم كه كمك كند تا این عمل خیر از دخالت شیطان و اغراض نفسانی محفوظ باشد.

دسته سوم را احتیاط كرده و انجام نمی دهیم تا گرفتار نشویم و تبعات یك عمل غیر الهی دامنگیرمان نشود و از این طریق نیز محافظت از خلوص خود كرده ایم مگر آنكه بتوانیم تاثیر نفسانیت را در آن مورد بر طرف نماییم.

دسته چهارم را اگر بتوانیم فقط با قصد الهی انجام بدهیم، می دهیم و الا تركش می كنیم.

دسته پنجم را ترك می كنیم مگر آنكه توجه و قصدی الهی به جای آن برایمان ایجاد شود.

در پایان تاكید مجدد بر دو نكته را لازم می دانیم كه یكی، اقدام تدریجی و آرامش و عدم شتاب وحساسیت بی مورد است و دیگری، بالا بردن سطح شناخت نسبت به خداوند متعال(معرفه الرب) و نسبت به خود(معرفه النفس). موفق باشید و التماس دعا

چگونه می توان از سردرگمی معنوی رها شد؟
امام صادق(ع) كه می فرمایند: "نیّت برتر از عمل است و آگاه باشید كه نیّت، حقیقت عمل است".

 چگونه می توان از سردرگمی معنوی رها شد؟چطور باید احساس پاكی و خلوص نیت پیدا كرد؟ با تشكر

از اینكه سعی و تلاش دارید كارهای خویش را خالصانه انجام دهید، جای تبریك دارد؛ زیرا اخلاص، اساس عبادت و حقیقت آن می باشد. اخلاص روح عبودیّت و بندگی است و عبادت جز با اخلاص مفهومی ندارد. به تعبیر امام صادق(ع) كه می فرمایند: "نیّت برتر از عمل است و آگاه باشید كه نیّت، حقیقت عمل است".(1)

انسان باید همیشه از خدا بخواهد كه به او توفیق دهد تا پایان كار خلوص خود را حفظ كند، چرا كه گاهی در میان راه به موانعی برخورد می كند كه ادامه راه بسیار دشوار است. اما نكته مهم در راه بودن است، حتی اگر به آخرین مراحل و بالاترین مراتب دست نیابیم.

پیامبراكرم(ص) می فرماید: "إنّ الله تبارك و تعالی لا ینظر إلی صوركم و لا إلی أموالكم و لكن ینظر إلی قلوبكم و أعمالكم؛ خداوند متعال به اموال و صورت های شما نگاه نمی كند، بلكه به قلوب و اعمال شما نگاه می كند".(2)

در خصوص سوال اول باید عرض كنیم: هنگامی كه انسان زندگی اش را با أهداف عالیه برنامه ریزی كند و در ذهن داشته باشد كه هدف از خلقتش چه بوده؛ و آگاه به این باشد كه از كجا آمده و آمدنش بهر چه بود؛ و از طرفی خود را مقید به ترك محرمات و انجام واجبات قرار دهد، به معیار كلی اسلام و رسیدن به معنویات دست می یابد.

در منابع روایی ما، نشانه ها و اسبابی برای به دست آوردن اخلاص ذكر شده است كه به بعضی اشاره می نماییم:

1-پاك بودن دل: پیامبر گرامی (ص) فرمود: "علامت انسان مخلص چهار چیز است: دل پاك، اعضا و جوارح سالم،خیر مبذول و شرّ مأمون( یعنی مردم از خیرش بهره مند و از شرّش در امانند )".(3)

2- دوری از گناه: امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود: "كمال اخلاص اجتناب از گناهان است".(4)

3- از غیر خدا توقع نداشتن: امام صادق(ع) فرمود: "عمل خالص آن است كه نخواهی كسی جز خدا تو را برای انجام آن ستایش كند".(5)

 نیز فرمودند: "هیچ بنده ای به حقیقت اخلاص نمی رسد مگر آن كه دوست نداشته باشد. مردم او را برای كارهایی كه برای خدا انجام دهد،ستایش كنند".(6)

4- فقط به خدا امید داشتن: سرآغاز اخلاص نا امیدی از غیر الله است.

اعمال انسان  در سایه اخلاص،عنوان عبادت پیدا می كند و كامل می شود. به علاوه اسلام به كیفت عمل بیش تر اهمیّت می دهد تا به كمیّت آن، زیاد بودن عمل موجب تقرّب نمی شود، بلكه خلوص نیّت مهم است. اگر می خواهی به مرحله ای برسی كه بدانی كارهای شما با اخلاص بوده، باید مدّتی در رفتار و حركات و سكنات خود دقّت كنی. خفایای قلب خود را تفتیش نموده و از آن حساب شدیدی بكشی،همانند این كه انسان از شریك خود حساب

می كشد. حتی اگر دیدی عملی را در ظاهر و علن نمی توانید خالصانه انجام دهید، آن را در خفا انجام دهید.

 باید با جدیّت كامل قلب خویش را از لوث شرك و ریا پاك كنید تا ان شاءالله كارهای شما با اخلاص انجام شود. البته مراقب باشید كه در این زمینه عجله نكنید و به خود فشار نیاورید.

 اگر نیّتی جز رضای خدا نداشتید،و كار شما از ریا و خودنمایی خالص بود و طمعی از حیث دنیا و یا ترس از كسی جز خدا در كار شما دخیل نبود، بدانید كه عمل شما مخلصانه انجام گرفته، گرچه ممكن است گاهی انسان،كاری را به قصد ثواب، یا كسب بهشت الهی و حتی بر آورده شدن حاجتی،انجام دهد،كه این منافاتی با اخلاص ندارد.

سخن را با این روایت شریف به پایان می بریم كه: "آرزوهایت را كم كن تا اعمالت خالص شود".

توصیۀ پایانی:

نكتۀ خیلی مهمی كه نباید از آن غفلت ورزید، این است كه: دغدغه اخلاص نباید به گونه ای شود كه در شما وسواس بیافریند و موجب شود كه از راه و هدف خود باز بمانی. گاهی شیطان برای سردرگم كردن و بازداشتن انسان از هدف، با وسوسه ریا و ناخالص بودن عمل، انسان را از هدف باز می دارد.

لازم نیست كه اهداف را آن قدر بلند در نظر گیری كه رسیدن به آن در مراحل ابتدایی ناممكن جلوه كند تا همه چیز را به یك باره كنار گذاری.

چنین نیست كه باید عمل 100% خالص  باشد، اگر سعی نمایی كه حتی اخلاص نسبی در كارت داشته باشی و آن را به تدریج افزایش دهی، به نوبه خود مهم و ارزشمند است.

در صورتی هم كه با انجام برخی كارهای خوب و شایسته، مورد تشویق مردم قرار گرفتید، به اخلاصتان خدشه ای وارد نمی شود؛ البته باید توجه داشت كه كارهای نیك را به خاطر تشویق و ستایش دیگران نباید انجام دهید.

پی نوشت ها:

1. شیخ كلینی، اصول كافی،ج 2،ص 16، حدیث 4، دارالكتب الاسلامیه، تهران، 1365ش.

2. محمد محمدی ری شهری، میزان الحكمه، ج 3، ص 2601، حدیث 16917، دارالحدیث، قم، 1375ش.

3. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 16. جامعه مدرسین، قم، 1404ق.

4. علامه مجلسی،بحارالانوار، ج 74، ص 213، موسسه الوفاء، بیروت، 1404ق.

5. اصول كافی، ج 2، ص 16، حدیث 4، دارالكتب الاسلامیه، تهران، 1365ش.

6. مشكوه الانوار، ص 11،به نقل از اخلاق عملی، آیت الله مهدوی كنی،ص 421.

چرا گاهي انسان در عمل دچار تعارضات اخلاقي مي شود؟
در تعارض‏هايي كه طرفين آن از درجه اهميت و الزام بيشتري برخوردارند ...

گاهي انسان در عمل دچار تعارضات اخلاقي مي شود، چرا؟ لطفا پاسخ جامع و كامل دهيد؟

در تعارض‏هايي كه طرفين آن از درجه اهميت و الزام بيشتري برخوردارند، با زير پا گذاشتن هر طرف، هزينه زيادي پرداخته مي‏شود و فرد در هر صورت احساس عذاب وجدان شديدي مي‏كند.

هر يك از ما همه روزه با اين‏گونه تعارض‏ها مواجه مي‏شويم، ولي به دليل كم‏اهميت انگاشتن آنها، به آساني يك طرف آنها را انتخاب مي‏كنيم و چندان احساس ناراحتي و ندامت هم نداريم و از كنارشان مي‏گذريم.

- تعارض اخلاقي، چرا؟

تعارضات اخلاقي يا به تعبير بهتر دو راهي هاي اخلاق، زماني پيش مي آيد كه تنها  دو راه -به لحاظ اخلاقي- خلاف وجود داشته باشد. اگر اين دو راه به لحاظ اخلاقي ارزش مثبت داشته باشند، مي توان با تبديل كردن اين گزاره ها به نقيض، آن ها را به گزاره هاي خلاف تبديل كرد و از اين راه توصيه شده براي حل اين تعارضات بهره جست.

نمونه اي از تعارض اخلاقي: گفتن راز كسي(كار اخلاقاً خلاف و زشت) يا راز داري پيشه كردن كه متضمن خيانت به دوست يا سازماني است، چرا كه آگاهي از اين راز، فايده هايي براي آن دوست يا سازماني كه در قبالش تعهد داريم خواهد داشت.

- اهميت تعارضات اخلاقي:

اما مسئله تعارض اخلاقي به اندازه‏اي مهم است كه عده‏اي، تعارض‏هاي اخلاقي را محل تجلّي عقلانيت انسان و آشكار شدن جوهره انساني او مي‏دانند.

دليل محكم ديگري كه نشان مي‏دهد انسان‏ها موجودات استدلال‏گري‏اند، آن است كه مفاهيم اخلاقي‏شان را در موقعيت‏ها و زمينه‏هاي خاص به صورت انعطاف‏پذيري به كار مي‏برند. افراد نوعاً در وقت اتخاذ تصميم و در نتيجه‏گيري‏ها، با در نظر گرفتن ويژگي‏هاي هر موقعيت، ملاحظات مختلفي را مي‏سنجند و (درجه اهميت و اولويت آن را) مقايسه مي‏كنند.

- حال چه بايد كرد؟

دو راه حل براي اين گونه تعارضات شنيده ايم:

۱- مي گويند يكي از دلايل نياز به رسالت پيامبران همين تعارضات اخلاقي است، يعني بايد براي پيدا كردن راه حل اينگونه تعارضات به دين و تعليمات ديني مراجعه كرد.

۲- راه دوم كه علم اخلاق حرفه اي مي آموزد، در اين گونه موارد پيدا كردن راه سوم است.

اما اگر پيدا كردن راه سوم محال بود، براي حل اين بلا تكليفي، راه حل ارسطو استفاده مي شود كه معتقد است بايد بين بد و بدتر دست به انتخاب زد. يعني از قاعدۀ دفع افسد به فاسد بهره برد. قاعده هايي كه ارزشش در بين علماي طراز اول همچون علامه مجلسي همچون ارزش حديث و سخن معصوم تعبير مي شود.

- توجه به اين نكته ضروري است:

اگر راه سوم وجود داشت، نبايد به سراغ دفع افسد به فاسد رفت! زيرا استفاده از اين قاعده باعث رواج همۀ بي اخلاقي هاي موجود در جامعه مي شود. همۀ آن ها كه براي اولين دفعه مي خواستند دستشان را به كار خلاف آلوده سازند، رشوه بگيرند، دزدي كنند و ... از اين قاعده استفاده كردند و بعد هم كه ديگر قبح آن گناه در نظرشان از بين رفته و تكرارش برايشان كاملا رايج شده، گناه و فسق وفجور در سطح جامعه رواج مي يابد.

بنابراين استفاده از قاعده دفع افسد به فاسد مشروط به دو شرط است.

1- محال بودن راه سوم.

2- اينكه افسد و فاسد به علم يقيني و عيني، افسد و فاسد باشد. يعني آنچه را كه بد و  بدتر مي دانيم واقعاً بد و بدتر باشند.

- براي اطلاعات بيشتر به اين كتاب مراجعه فرماييد:

«دين در ترازوي اخلاق»، نويسنده: دكتر ابوالقاسم فنايي

نفس لوامه چیست؟
از ملامتگر درونی انسان به نفس لوامّه تعبیر گردیده است. قرآن مجید به آن قسم می‏خورد: «لا اقسم بیوم القیمْ و لااقسم بالنفس اللوامه

  نفس لوامه چیست؟

انسان بر اثر طغیان غرائز گاهی دچار اشتباه می‏شود. اما با اندك تاملی پشیمان گشته و از درون خویش با ملامت و سرزنش روبرو می‏گردد. از ملامتگر درونی انسان به نفس لوامّه تعبیر گردیده است. قرآن مجید به آن قسم می‏خورد: «لا اقسم بیوم القیمْ و لااقسم بالنفس اللوامه؛ سوگند به روز رستاخیز و سوگند به نفس سرزنشگر»(1)

 گر چه در قرآن كریم خداوند به نفس لوامّه قسم یاد نموده اما الف و لامی كه بر نفس در آمده، الف و لام قسم نمی‏باشد، بلكه برای تعظیم است. نشانگر بزرگی و عظمت نفس می‏باشد زیرا این نفس یكی از نعمت­های الهی و الطاف خداوند می‏باشد. قسم خداوند به نفس لوامّه با كلمه لااقسم است. (2) بنابراین نفس لّوّامه نفسی است كه انسان را در دنیا بر معصیت ملامت می‏كند. قسم خداوند به این نفس از كلمه لااقسم به دست می‏آید، و جهت بزرگی این نعمت الهی است.

نفس لوامه وجدان اخلاقی است. كار نفس لوامه، قبل از عمل خیر و نیك، تشویق و در حین عمل، ترغیبب و بعد از آن تحسین است. كار آن در قبل از عمل بد، تهدید و در حین عمل، خویشتن داری و جلوگیری و بعد از عمل ملامت وسرزنش است.

پی نوشت ها :

1. مجمع البیان ج10 ص 193.

2. روح البیان، ج 10، ص 243؛المیزان، ج20، ص 113

چرا با توجه به وجود فطرت در انسان، انسان ها باز هم گناه مي كنند؟
درست است كه فطرت خدا شناسي و توحيد در همه انسان ها هست ولي نيرو هاي ديگري نيز در انسان هست كه او را به گناه دعوت مي كند

چرا با توجه به وجود فطرت در انسان، انسان ها باز هم گناه مي كنند؟

پرسش گر گرامي درست است كه فطرت خدا شناسي و توحيد در همه انسان ها هست ولي نيرو هاي ديگري نيز در انسان هست كه او را به گناه دعوت مي كند منشأ و انگيزه دروني گناهان، سه نيروي نفس مي باشد:

1. شهوت، 2. غضب و 3.وهم.

نيروي شهوت، انسان را به افراط در لذت خواهي نفساني مي كشاند و سرانجامش، غرق شدن در فحشا و زشتي هاست.

نيروي غضب، انسان را به ظلم، طغيان، آزار رساني و تجاوز، وادار مي كند.

نيروي وهم، روح برتري طلبي، انحصارجويي، تكبر و خودخواهي را در انسان زنده مي كند و او را به گناهان بزرگي وارد مي كند.

به اين مثال توجه كنيد: آب، در عين حال كه مايه حيات تمامي جانداران مي باشد، اگر مهار نشود، به صورت سيلابي جريان مي يابد و باعث نابودي حيات بشر مي شود. بنابراين، اين پديده حيات بخش نيز نياز به سد سازي و مهار دارد و در صورتي براي بشر مفيد خواهد بود كه به هنگام نياز، در كانال كنترل شده خاصي قرار گيرد و از دريچه مخصوصي، به مقدار نياز، جريان يابد و در غير اين صورت، طغيان مي كند و به باغ ها، كشتزارها و خانه ها سرازير شده، همه را ويران خواهد ساخت.

در مورد انسان نيز نيروي غضب، براي دفاع و شهوت، براي بقاي نسل، لازم است؛ ولي اگر اين دو غريزه بر اثر افسار گسيختگي طغيان كنند، موجب بروز جنايات ويران گر و انحرافات جنسي و بي عفتي خواهند شد.

در نتيجه اگر بخواهيم  وجود خويش را از آلودگي گناه حفظ كنيم،فطرت كافي نيست، بلكه كنترل و تعديل غرايز و تمايلات نفساني نيز لازم است.

در ضمن از خارج هم موجودي به نام شيطان وجود دارد كه انسان را وسوسه مي كند و به گناه و ظلم و فحشا امر مي كند:«ِ وَ مَنْ يَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّيْطانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر(1)هر كس پيرو شيطان شود (گمراهش مى‏سازد، زيرا) او به فحشا و منكر فرمان مى‏دهد.

در ضمن نقش ذكر و ياد خدا بسيار مهم است ،ذكر خدا، آثار مثبت فراواني دارد. ذكر، از آن جهت كه با ذاكر اتحاد وجودي مي يابد و باعث حضور خداوند در دل و جان مؤمن است، موجب مي شود كه ذاكر، خود را در محضر خدا حاضر ببيند و از كمال قرب او بهره مند شود و در نتيجه، بر محور حيا، از بسياري از افكار پليد، اخلاق زشت و اعمال نكوهيده، پرهيز كند.

در ضمن اعمال و كارهايي ديگري نيز وجود دارد كه انسان را به گناه متمايل مي كند.

1. زمينه گناه مانند نگاه هاي چشم، بنابراين، انسان بايد تا حد امكان، از حضور در مجالس مختلط يا برخورد با نامحرم پرهيز كند.

كنترل گوش؛ بايد از شنيدني هايي كه ممكن است به حرام منجر شوند و زمينه ساز حرام هستند، پرهيز شود؛ مانند موسيقي حرام، صداي شهوت انگيز نامحرم و... .

ترك هم نشيني با دوستان ناباب؛ دوستاني كه باعث مي شوند انسان گناه را مزمزه كند، در واقع دشمن هستند و بايد از آنها پرهيز كرد.

2-فكر گناه يكي از اسباب تحريك انسان به گناه و فراموشي فطرت و خداوند است ، بايد سعي شود كه فكر گناه را به ياد خدا تبديل كرد.

مي بينيد با اين همه محرك و ابزار و اسباب گناه، انسان ها گناه مي كنند ،البته در اين گناه كردن عذري ندارند، چون خداوند و فطرت نيز كمك هايي دارند و آن قدر در زندگي راه براي دوري از گناهان وجود دارد، كه براي گناه كار عذري باقي نمي گذارد.

پي نوشت:

1. سوره نور (24) آيه 21

صفحه‌ها