اخلاق

فلسفه خداحافظی با آشنایان در هنگام سفر چیست؟
زائرانی كه قصد سفر دارند (خصوصا به اماكن مذهبی همچون حج)، از جهت اینكه از آیندۀ خود اطلاعی ندارند، وظایفی به دوش دارند، كه به برخی از آنها اشاره می كنیم:...

 فلسفه خداحافظی با آشنایان در هنگام سفر چیست؟ اگر بعضی از اقوام با مادر و پدر قهر باشند آیا فرزندان حتما باید از آن ها خداحافظی كنند در صورتی كه مادر و پدر نیایند؟ آیا با تمام كسانی كه میشناسیم باید خداحافظی كنیم؟ آیا خداحافظی كردن قبل از رفتن به عمره باعث تظاهر نمی شود یعنی اگر به هیچ یك از دوستان چیزی نگوییم بهتر نیست؟

زائر گرامي! بدان كه سفر بسيار مهمي را در پيش داري، به مهماني خداوند رهسپاري، پس براي اين مهماني بزرگ خود را مهيا ساز. روح را مصفا كن و هفته ها پيش از عزيمت با مراقبت هاي اخلاقي و مجاهدت و خودسازي، در تهذيب نفس بكوش تا شايسته چنين سفر روحاني و حرم كبريايي شوي. چشم و گوش و دست و زبان و قلب و قالب را از معاصي مصون بدار و از گناهان گذشته توبه و استغفار كن و به درگاه خدا تضرع نما كه لياقت درك محضرش را به تو عنايت كند. با تلاوت قرآن، دعا و توسل، عبادت و تهجد، تفكر و تأمل، مراقبه و محاسبه خود را از آلودگي ها پيراسته گردان و آرايش معنوي ده و در حفظ ظاهر و باطن بكوش و به صورت اسلامي و سيرت ايماني اهتمام ورز، تا شايستگي تشرف به بارگاه دوست و محضر محبوب را به دست آري و لايق زيارت بيت الله و قبر رسول الله و ائمه طاهرين(عليهم السلام)شوي و از عبادت خود لذت ببري و با عمل مقبول و سعي مشكور از سفر حج بازگردي.

زائر پيش از عزيمت به ديار وحي، به آمادگي هاي لازمِ مادي و معنوي نياز دارد كه بخشي از آنها در زمينه هاي روحي، اخلاقي، عرفاني و اقتصادي است و بخشي ديگر در فراگيري و اهتمام به انجام تكاليف شرعي و برخي در تداركات سفر.

زائرانی كه قصد سفر دارند (خصوصا به اماكن مذهبی همچون حج)، از جهت اینكه از آیندۀ خود اطلاعی ندارند، وظایفی به دوش دارند، كه به برخی از آنها اشاره می كنیم:

1) مسائل حقوقي مردم: زائر و مسافر بايد در پرداخت ديون مردم اهتمام ورزد و اگر مال او به حرام، ربا، رشوه، غصب، مظالم و حق الناس آلوده است، در حل و اصلاح آن بكوشد و با صاحبان حقوق، به نوعي مصالحه كند و آنان را راضي نمايد و به پيشگاه خداوند نيز توبه و استغفار كند.

امام صادق(ع) مي فرمايد: «وَاخْرُجْ مِنْ حُقُوق يَلْزَمُكَ مِنْ جهه الْمَخْلُوقين»(1)«حال كه عزم حج داري حقوقي را كه از ناحيه خلق بر ذمّه تو است ادا كن و از عهده آن بدر آي.»

2) مسائل اخلاقي: اگر زائر و مسافر با كسي كدورتي دارد و كساني از او ناراضي هستند و به دلايل اخلاقي در برابر ديگران مسؤول است، قبل از عزيمت در اصلاح اين مشكل همت گمارد. حقوق اخلاقي والدين، همسر، فرزندان، برادر و خواهر، اقوام و خويشاوندان، همسايگان، همكاران و ساير مردمان از اينگونه است. يا اگر از كسي غيبتي كرده يا تهمت و افترايي زده، يا كينه و عداوتي در دل داشته، خود را از آلودگي آن پاكيزه كند و از ذمّه آن بدر آورد; زيرا حقوق، منحصر به مسائل مالي نيست و مسائل اخلاقي و معاشرتي، اگر مهم تر نباشد، دست كم ندارد.

يكي از فلسفه هاي توديع و خداحافظي همين است كه در چنين لحظاتي كه زائر عزم سفر دارد، برخورد عاطفي او با افراد مي تواند كدورتها را برطرف سازد و گاه مي شود با يك ديدار و توديع و عذرخواهي، كوهي به كاهي بخشيده شود و صاحب حق درگذرد.

از نظر اسلام بی مهری نسبت به وابستگان در هیچ وضعی روا نیست. مردی خدمت امام صادق(ع)آمد و از بستگان خود شكایت نمود، حضرت به او فرمود:در عین حال به آنان نیكی كن! آیا تو هم میخواهی مثل آنان باشی و - با بی مهری -ارتباط خود را با آنها قطع كنی؟ اگر چنین كنی ،خدا نظر لطفش را از همه شما خواهد برداشت.(2)

در قرآن خطاب به مسلمانان آمده است:"ادفعْ بالتی هی أحسن فإذا الذی بینك و بینه عداوة كأنّه ولیٌ حمیم؛ بدی را با نیكی دفع كن، ناگاه خواهی دید كه همان كس كه میان تو و او دشمنی است گویی دوستی گرم و صمیمی است".(3)

رسول اكرم(ص) فرمود: می‏خواهید شما را از بهترین اخلاق دنیا و آخرت آگاه سازم؟ عفو از كسی كه به تو ستم كرده و پیوند با كسانی كه با تو قطع رابطه كرده‏ و نیكی به  كسی كه به تو بدی كرده و بخشش به آن كس كه تو را محروم كرده است.(4)

نكات پایانی:

1. تهذيب و تزكيه نفس از رذائل وتحلّي به فضائل در رهگذار حج، به طور گسترده اي در سخنان معصومين(ع) منعكس است; از جمله در كتاب مصباح الشريعه از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «براي حج بگونه اي مهيا باش كه گويي ديگر اميد برگشتن نداري.» پس شایسته در این است كه نسبت به اقوام خود، بی تفاوت نباشید و از آنها حلالیت بطلبید و اگر حقوقی از آنها به گردن شماست، جبران كنید.

2. مسایل و مشكلات والدین با أقوام را با خودتان یكی ندانید و شما به وظایف خود عمل كنید، گرچه آنها به هیچ وجه حاضر به رابطه با شما نباشند. ولی توصیه می كنیم كه شما قدری در مورد بی ارزش بودن دنیا و گذر عمر برایشان صحبت كنید تا آنها هم به أقوام خود بی تفاوت نباشند.

3. در هنگام سفر، نیازی نیست كه از همۀ أقوام حلالیت بطلبید، بلكه با أفرادی كه بیشتر مأنوسید و معاشرت دارید، كفایت می كند؛ شاید اطلاع داشتن بعضی از افراد هم ضرورتی نداشته باشد. جملۀ حكیمانه ای معروف است:"استر ذهبك و ذهابك و مذهبك" دارایی و عقیده و رفت و آمد خود را بپوشان تا نسبت به اموری متهم نشوید.

4. خداحافظی و حلالیت طلبیدن قبل از رفتن به عمره باعث تظاهر نمی شود؛ زیرا همانطور كه بیان كردیم، فلسفۀ خداحافظی برای سفر، صرفا برای طهارت نفس و حلالیت گرفتن و پرداخت دیون می باشد و ارتباطی به تظاهر ندارد.

 

پی نوشت ها:

1.مصباح الشریعه، امام صادق(ع)، ص47، بیروت: موسسه أعلمی، 1400ه.ق.

2. علامه مجلسي، بحار الانوار، ج 74، ص 131، مؤسسه الوفاء، بيروت، 1404 ه.ق .

3. فصلت (41) آیه 34.

4. علامه مجلسي، بحار الانوار ج 71، ص 399،  مؤسسه الوفاء، بيروت، 1404 ه.ق .

امام باقر ویژگی خردمند را چه می دانند؟
خداى بلندمربته به چيزى كه نيكوتر از عقل باشد، پرستش نشده است و مؤمن خردمند نگردد تا آن گاه كه ده خصلت در او گرد آيد: 1- ...

امام باقر ویژگی خردمند را چه می دانند؟

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباط تان با این مرکز

امام باقر - علیه السلام - از پیامبر - صلی الله علیه و آله - نقل می کنند:

«لَمْ يُعْبَدِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِشَيْ‏ءٍ أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ وَ لَا يَكُونُ الْمُؤْمِنُ عَاقِلًا حَتَّى تَجْتَمِعَ فِيهِ عَشْرُ خِصَالٍ الْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ يَسْتَكْثِرُ قَلِيلَ الْخَيْرِ مِنْ غَيْرِهِ وَ يَسْتَقِلُّ كَثِيرَ الْخَيْرِ مِنْ نَفْسِهِ وَ لَا يَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ الْعِلْمِ طُولَ عُمُرِهِ وَ لَا يَتَبَرَّمُ بِطِلَابِ الْحَوَائِجِ قِبَلَهُ الذُّلُّ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنْ الْعِزِّ وَ الْفَقْرُ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الْغِنَى نَصِيبُهُ مِنَ الدُّنْيَا الْقُوتُ وَ الْعَاشِرَةُ لَا يَرَى أَحَداً إِلَّا قَالَ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي وَ أَتْقَى إِنَّمَا النَّاسُ رَجُلَانِ فَرَجُلٌ هُوَ خَيْرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَى وَ آخَرُ هُوَ شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَى فَإِذَا رَأَى مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَى تَوَاضَعَ لَهُ لِيَلْحَقَ بِهِ وَ إِذَا لَقِيَ الَّذِي هُوَ شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَى قَالَ عَسَى خَيْرُ هَذَا بَاطِنٌ وَ شَرُّهُ ظَاهِرٌ وَ عَسَى أَنْ يُخْتَمَ لَهُ بِخَيْرٍ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ فَقَدْ عَلَا مَجْدُهُ وَ سَادَ أَهْلَ زَمَانِه‏؛ (1)

خداى بلندمربته به چيزى كه نيكوتر از عقل باشد، پرستش نشده است و مؤمن خردمند نگردد تا آن گاه كه ده خصلت در او گرد آيد: به نيكى او اميدوارى باشد و از شرّ او ايمنى، كم ترين خوبى ديگران را بسيار شمارد و خوبى فراوان خود را اندك بيند، در همه عمر خود از دانش‏جویى خسته نگردد و از مراجعه نيازمندان به نزد او سنگين دل نشود، خوارى را از سربلندى و تنگدستى را از ثروتمندى دوست‏تر دارد و بهره‏اش از دنيا همان خوراك روزانه باشد و كسى را نه بيند، مگر آن كه با خود گويد: كه از من بهتر و پرهيزگارتر است كه مردم دو قسم بيش تر نيستند: مردمى كه واقعاً از او بهتر و پرهيزگارترند و قسم ديگرى كه از او بدتر و پست‏ترند. پس چون كسى را بيند كه از او بهتر است و پرهيزگارتر، براى او فروتنى كند تا مگر به مقام او برسد و چون كسى را كه بدتر و پست‏تر از او است ملاقات كند، گويد: نيكى اين شخص در نهان است و بدى‏اش در عيان و شايد فرجام كارش خير باشد. پس چون چنين كرد، بزرگوارى‏اش والاتر شود و بر اهل زمان خود سرور گردد.

 

پی نوشت:

1. شيخ صدوق، خصال، ترجمه فهرى، ج ‏2، ص 506، جامعه مدرسين‏، قم‏، 1362 ش‏.

مفهوم "نفس"، "فطرت" و "وجدان"، "روح" و "قلب" از منظر دینی چیست؟
به اختصار در مورد هر یك از واژه ها توضیحی ارائه می شود و در پایان جهت مطالعه منابعی معرفی می گردد.

با عرض سلام ،لطفا به سوالات زیر به زبان ساده  پاسخ دهید.

1-     مفهوم دقیق كلمات  "نفس"،  "فطرت" و "وجدان"، "روح" و "قلب" از منظر دینی چیست؟

پاسخ به پرسش شما مقاله ای تحقیقی و مفصل می طلبد كه از  وظایف تعریف شده برای این مركز بیرون است. لیكن به  اختصار در مورد هر یك از واژه ها توضیحی ارائه می شود و در پایان جهت مطالعه منابعی معرفی می گردد

1-نفس:

در لغت نفس به معنای  روح است. ولي براي آن، معاني ديگری هم گفته اند. از جمله :

نفس به معناي چشم زخم، خون، جسم(بدن)، شخص انسان،عظمت و مردانگي آمده است.(1)

از انسان يا حيوان، به نفس تعبير مي شود، چون داراي حساسيّت و درك است. احتمال دارد چون انسان و حيوان تنفّس مي كنند، از آن ها به نفس تعبير شود.(2)

نفس در قرآن به اعتبار صفات مختلفي كه در آن است،به پنج مرتبه تقسيم شده است:

1- نفس امّاره و آن نفسي است كه به خوي ملكوتي تهذيب نگشته، به هواي خود به پيش مي رود.

2- نفس لوامه كه مدام خود را به كوتاهي در انجام وظائف ملامت و سرزنش كند،هر "چند به نيكي كوشا باشد.

3- نفس مطمئنّه نفسي است كه از اضطراب شك به آرامش يقين گراييده و از هر بيم و هراسي ايمن است.

4- نفس راضيه بدانچه بر او بگذرد خشنود است.

5- نفس مرضيه كه خدا از او راضي باشد.

كميل بن زياد  می گوید به علي(ع) عرض كردم: يا اميرالمؤمنين! نفسم را برايم تعريف كن! فرمود:كدام نفست را؟ گفتم مگر چند نفس داريم؟ فرمود:اي كميل! چهار نفس است:1-  نفس ناميه نباتيه 2-حسيّة حيوانيه، 3- ناطقه قدسيه كه ويژه انسان است و مدار تكاليف الهي است 4- نفس كليهالهيه ،كه خاص انبيا و اولياي الهي است.(3)

 

جهت آگاهی بیشتر به كتاب 1- نفس مطمئنه شهید دستغیب 2-  اخلاق در قرآن استاد محمد تقی مصباح یزدی و3- مجموعه آثار شهید مطهری ج 22 رجوع شود.

 

2-فطرت : فطرت از ماده «فطر» در لغت به معناي شكافتن(4) گشودن شي ء و ابراز آن(5) ابتدا و اختراع(6) شكافتن از طول، ايجاد وابداع(7) آمده است و از آنجا كه آفرينش و خلقت الهي به منزله شكافتن پرده تاريك عدم، و اظهار هستي امكاني است يكي از معاني اين كلمه، آفرينش وخلقت است، البته آفرينشي كه ابداعي و ابتدايي باشد.

لذا از ابن عباس نقل شده كه مي گفت: من معناي «فاطر السموات و الارض» را نمي دانستم تا اين كه دو تن از باديه نشينان كه درمورد مالكيت يك چاه مخاصمه داشتند به نزد من آمدند، يكي ازآن دو گفت: «أنا فطرتها» يعني ابتدا من آن را حفر كردم(8)

كلمه «فطرت» بر وزن «فِعْلَة» است كه دلالت بر نوع ويژه مي كند و در لغت به معناي سرشت و نحوه خاصي از آفرينش و خلقت است. یكی از محققان می نویسد : واژه «فطرت» كه در فارسی به «سرشت » ترجمه می شود ... دلالت بر نوع خلقت و آفرینش می كند . ..یعنی چیزی را فطری می گویند كه نوع خلقت انسان ، اقتضای آن را داشته باشد  و خدادادی و غیر اكتسابی و كما بیش مشترك بین همه ی افراد انسان باشد و از این رو شامل همه بینش ها و گرایش های خدادادی انسان می شود . (9)

بنابراين، فطرت به معني سرشت خاص و آفرينش ويژه انسان است و امور فطري، يعني آنچه كه نوع خلقت و آفرينش انسان اقتضاي آن را داشته ومشترك بين همه انسان ها باشد.

خاصيت امور فطري آن است كه اولا مقتضاي آفرينش انسان است و اكتسابي نيست، ثانيا در عموم افراد وجود دارد و همه انسان ها از آن برخوردارند، ثالثا تبديل يا تحويل پذير نيست.

جهت آگاهی بیشتر به كتاب « فطرت » شهید مطهری و معارف قرآن ، استاد مصباح یزدی

 

3- وجدان:

درباره اصل وجود وجدان، ديرزماني است كه بحث‏ها و مناقشات دامنه‏داري ميان انديشمندان جهان وجود داشته است.

گروهي اصل وجود وجدان را به طور كلّي نفي كرده و آن را وَهْم و خيالي بيش نمي‏دانند. بعضي آن را وجه تمايز انسان و حيوان دانسته‏اند. نه ماديون در مورد وجدان ديدگاه مشتركي دارند و نه الهيون، حتي دانشمندان اسلامي ديدگاه يكساني در اين موضوع ندارند.

«فرويد» براي وجدان اخلاقي اصالت طبيعي قائل نيست و آن را امري اكتسابي مي داند و مي گويد:قضاوت‏هاي وجدان هم نمي‏تواند صد در صد صحيح و اطمينان بخش باشد، زيرا منشأ آن، تربيت‏هاي خانواده و اجتماع است و محتواي وجدان اخلاقي مردم را، مجموعه‏اي از واردات (= درك‏هاي) صحيح و ناصحيح تشكيل مي دهد.

بر خلاف نظريه فرويد، عده زيادي از دانشمندان غربي، وجدان اخلاقي فطري را قبول دارند و معتقدند: آدمي علاوه بر وجدان اكتسابي (كه ناشي از تربيت خانواده و اجتماع است) داراي وجدان اخلاقي فطري مي‏باشد. بر اين نكته تأكيد كرده‏

ويكتور هوگو، ژان ژاك روسو، كانت و حتي راسل اند. ويكتورهوگو وجدان را به قطب نماي كشتي انساني در اقيانوس هستي تشبيه كرده است.(10) به عقيده «ژان ژاك روسو» متفكر فرانسوي، هر يك از انسان‏ها در درون خود صاحب نيرويي به نام وجدان است كه فهم خوب و بد، حكم به انجام كارهاي خوب و اجتناب از كارهاي بد، نيز سرزنش و ملامت انسان به سبب انجام بدي‏ها و ترك خوبي‏ها، از شؤون و كارهاي آن است. وي با ستايش وجدان آن را غريزه ملكوتي و ملاك برتري انسان بر چارپايان مي داند.(11) «كانت»فيلسوف آلماني، اخلاق را دستورهاي صريح و قاطعي مي داند كه وجدان انسان، به وي الهام مي كند. او وجدان را ماهيت اعجاب انگيزي دانسته است.

«برترراند راسل»با آن كه پديده اخلاق را تقريباً انكار كرده، ولي در مورد وجدان با صراحت مي گويد: »در تاريخ جهان هرگز در هيچ زماني همكاري انديشه و وجدان فردي براي جهان مانند امروز مهم نبوده است«.(12)

الهيون و پيروان مكتب پيامبران، وجدان اخلاقي فطري را ثابت دانسته و آن را مانند ساير موجودات جهان، آفريده حضرت حق مي دانند. اينان عقيده دارند خداوند اين راهنماي واقع بين را به اراده حكيمانه خود آفريده و در نهاد مردم مستقر نموده است تا با فروغش خوب و بد را بشناسند. اصول فضايل و رذايل را درك كنند و راه رستگاري و سعادت را از گمراهي و بدبختي تميز دهند.(13)

استاد مطهري، وجدان را يكي از ويژگي‏هاي روح انسان و منشأ امر و نهي‏هاي اجتماعي مي داند كه بر اساس آيه «و نَفْسٍ و ما سوّيها فألهمها فجورها و تقويها» خداوند كارهاي زشت و تقوا و پاكي را به آدمي الهام كرده و در ذات و سرشتش اين نكته را نهاده كه چه كاري زشت است و نبايد انجام داد، يا چه كاري خوب است و بايد انجام گيرد. از اين رو وقتي انسان كار قبيحي مي كند و به جرم و خيانتي دست مي زند، نفس لوّامه يا وجدان اخلاقي اش او را مورد ملامت و سرزنش قرار مي دهد.(14)

علامه محمد تقي جعفري نيز وجدان را غير از عقل و غريزه مي داند و معتقد است اين كه انسان‏ها بايد از احكام و دستورهاي عقل پيروي كنند، سندي جز وجدان ندارد.

در معناي عمومي وجدان، تمام حيوانات اشتراك دارند، ولي در انسان‏ها وجدان در معناي عمومي غريزي منحصر نمي گردد، بلكه دريافت‏هاي عالي‏تري وجود دارد كه حيوانات از آن محروم مي باشند.(15)

استاد مصباح يزدي، شناختن خوب و بد و تعيين مصاديق هر يك را بخشي از كار عقل ميداند و نسبت دادن فهم آن‏ها را به نيروي جداگانه به نام وجدان موجه نمي‏شناسد. وي درباره حكم وجدان مي گويد: وجدان غير از تحسين و تقبيح، امر و نهي حقيقي ندارد. او ندامت را نتيجه فهم و درك زيان وارد آمده و از كف رفتن منفعت و سرمايه مادي يا معنوي مي داند. به عقيده وي عذاب وجدان، فرع بر آن است كه شخصي ارزش هايي را پذيرفته باشد و صفات و ملكاتي را به دست آورده و آن‏ها را سرمايه و كمال معنوي خود بداند و كاري انجام داده باشد كه به اعتقاد خودش مستلزم زيان و نقص او است.(16)

بنابراين دانشمندان علوم اسلامي، همه اصل وجود وجدان را به عنوان امر فطري پذيرفته‏اند، ولي در حوزه كاري وجدان اختلاف نظر دارند.

قرآن مجيد به نفس سرزنش‏گر سوگند ياد كرده و مي فرمايد: »و لا أقسم بالنفس اللوامة«.(17) در ايه ديگر نفس انسان را چنين توصيف مي كند كه خوبي و بدي‏ها را خداوند به او الهام كرده است. در احاديث اسلامي از آن به عنوان واعظ دروني ياد شده است. حافظ با توجه به اين نكته مي گويد:

در اندرون من خسته دل ندانم كيست

كه من خموشم و او در فغان و در غوغاست

البته بايد به اين نكته توجه داشت كه قدرت دعوت وجدان و پايه مقاومت او در مقابل طوفان‏هاي نفساني و منافع شخصي بسيار محدود است و تكرار عمل زشت، ديد وجدان را كور مي كند و تشخيص او را دگرگون مي سازد. گاهي كارهاي خلاف و زشت، موجّه جلوه مي كند و كار به جايي مي رسد كه انسان از كار خلاف، كوچك‏ترين احساس ناراحتي نمي‏كند و چه بسا انسان از كشتن جگر گوشه خود لذت مي برد، چنان كه قرآن مجيد مي فرمايد: »بر بسياري از افراد مشرك كشتن فرزندان، زيبا جلوه مي نمود«.(18) جهت آگاهی بیشتر به كتاب های : جبر و اختیار محمد تقی جعفری و فلسفه اخلاق آقای مجتبی مصباح و اخلاق آقای محمد تقی فلسفی و فلسفه اخلاق شهید مطهری رجوع شود .

 

4- روح

روح به معناي؛عامل حيات و زنده ماندن، ، لطيف، وحي، ملاك، حكم الله و روح القدس آمده است.(19)

ابوعلي سينا میگويد: خداوند مردم را از گرد آمدن سه چيز آفريد: يكي تن كه او را به تازي بدن يا جسد خوانند و ديگري جان كه آن را روح خوانند و سوم روان كه آن را نفس خوانند.

غزالي می گويد:روح همان «خود تو» و« حقيقت تو» مي باشد. همان چيزي كه از هر چيز بر تو پنهان تر و تو به آن ناآگاه تري. روح تو همان بُعد ويژه انساني است كه منسوب به خدا است، چنان كه فرموده است: "قل الروح من امر ربّي؛ بگو روح از امر پروردگارم است"، "و نفختُ فيه من روحي؛ از روح خود در آدم دميدم". این روح  حامل بار امانت و معرفت و ويژه انسان است.

وي مي گويد: روح فناپذير و مردني نيست، بلكه به مرگ بدن حال او به حال ديگر تبديل مي شود.(20)

امام صادق(ع) فرمود: "روح را نتوان به سنگيني و سبكي توصيف كرد. روح جسمي رقيق است كه قالبي تيره بر آن پوشانيده شده است". از او پرسيدند: آيا بعد از مردن، روح از بين مي رود؟ فرمود: "خير، باقي مي ماند".(21)

 

5- قلب :

قلب در  فیزیولوژی یكی از اندام‌‌های بدن انسان و عضوی است كه معمولاً در طرف چپ سینه قرار دارد. اما قرآن مجید امور مختلفی را به قلب نسبت داده است. از نظر قرآن هم ادراك حصولی (كه به وسیله تعقل و تدبر انجام میشود) و هم ادراك حضوری و هم تلقی وحی به قلب مرتبط است.

علاوه بر آن حالات انفعالی یا احساسات باطنی مانند ترس، اضطراب، حسرت، غیظ، قساوت،  خشوع، رأفت، رحمت، غفلت، اطمینان، آرامش، نفاق، پاكی، سلامت و مرض به قلب نسبت داده شده است. بنابر این قلب در اصطلاح قرآن، موجودی است كه  درك میكند، میاندیشد، مركز عواطف است،  تصمیم میگیرد، دوستی و دشمنی میكند و غیره.

شاید بتوان ادعا كرد منظور از قلب،  روح و نفس انسانی است كه میتواند خاستگاه همه صفات عالی و ویژگیهای انسانی باشد، چنان كه میتواند منشأ سقوط انسان در رذایل انسانی باشد.(22) از كلام علامه طباطبایی استفاده میشود به كار بردن واژه قلب در روح و صفات روحی به این مناسبت است كه قلب به معنای اندامیاز بدن تجلیگاه روح است و نخستین عضوی است كه روح به آن تعلق میگیرد و به یك معنی واسطه ارتباط روح با بدن است.(23) همچنین میتوان گفت: حالات روحی و منسوب به قلب و روح نظیر شادی، اضطراب،تشویش و غیره بیشتر و پیشتر از هر عضو دیگر در قلب و ناحیه قلب احساس میشوند و انسان در بدن خویش قلب را به عنوان عضو مرتبط با این حالات میشناسد. در حالت غم و اندوه، این سینه است كه تنگ میشود و قلب است كه میتپد و نبض است كه به سختی میزند و منشأ حركات نبض، قلب است(24).

 

پي نوشت ها:

1.المنجد.

2.سيد مصطفي دشتي، معارف و معاريف، ج 5، ص 713،

3.همان، ج 10، ص 178

4. تاج العروس ، واژه فطرت

5. معجم مقائيس اللغه ، واژه فطرت

6. صحاح جوهري، واژه فطرت

7.مفردات راغب، واژه فطرت

8. نهايه ابن اثير ، واژه فطرت

9. معارف قرآن ، استاد مصباح یزدی ، ص 27،مؤسسه در راه حق ، قم، چاپ دوم ،تاریخ نشر ، بهار 1368 ه ش

10. محمد تقي جعفري، جبر و اختيار، ص 196.

11. مجتبي مصباح، فلسفه اخلاق، ص 86 - 85.

12. محمد تقي جعفري، جبر و اختيار، ص 192.

13. محمد تقي فلسفي، اخلاق، ج 1، ص 161.

14. استاد مطهري، فلسفه اخلاق، ص 34 و 33، با تلخيص.

15. محمد تقي جعفري، جبر و اختيار، ص 196

16. مجتبي مصباح، فلسفه اخلاق، ص 89 - 88، با تلخيص.

17. قيامت (75) آيه 12.

18. انعام (6) آيه 137.

19. المنجد

20. سيد مصطفي دشتي، معارف و معاريف، ج 5، ص 712.

21.سيد مصطفي دشتي، معارف و معاريف، ج 5، ص 713

22ـ محمدتقی مصباح، اخلاق در قرآن، ج 1، ص 265 ـ، با تلخیص.

23ـ همان، ص 246.

24ـ همان، ص 247.

چگونه در كسب و كار خود موفق و درآمد خوبي كسب كنيم؟
مهم ترين چيزي كه باعث جلب روزي مي شود، تلاش و كوشش انسان در كنار توكل به خدا است.

چگونه در كسب و كار خود موفق و درآمد خوبي كسب كنيم؟

پرسش گر گرامي مهم ترين چيزي كه باعث جلب روزي مي شود، تلاش و كوشش انسان در كنار توكل به خدا است. بايد بدانيد هر فردي رزق و روزي تقسيم شده اي دارد كه مي تواند با كسب و كار  و تلاش به آن دست پيدا كند و در مورد روزي تقسيم شده اش به او ظلم نمي شود  شما نيز تلاش تان بيشتر كنيد و بدانيد روزي هر كس از طرف خدا اندازه گيري شده است و هيچ كسي نمي ميرد مگر اين كه روزي مقسوم او به او برسد. پيامبر اعظم (ص) فرمود: أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ الرِّزْقَ مَقْسُومٌ لَنْ يَعْدُوَ امْرُؤٌ مَا قُسِّمَ لَهُ (1) اي مردم روزي تقسيم شده است و نسبت به روزي تقسيم شده، به هيچ كس ظلم نمي شود(يعني كم تر از روزي خود نمي گيرد).

پس نبايد براي روزي حرص زياد زد و نبايد از روزي كم، نا اميد شد، و نبايد توقع داشت كه با كار كم، يا در مدتي كوتاه صاحب سرمايه اي بزرگ شد.

اما نكاتي كه در موفقيت در كسب و كار بسيار موثر مي باشد عبارتند از:

1- انتخاب كار متناسب با روحيات و علاقه :چرا كه انسان براي كاري كه دوست دارد بيشتر مايه مي گذارد.

2- استقامت و پايداري: شرط موفقيت در هر كاري اين است كه در آن كار پايداري كنيم تا در آن موفق شويم.

3-مشورت با انسان هاي كاردان درآن رشته  براي انتخاب درست نحوه كار و كسب و هزينه و خرج كردن درآمد.

4- داشتن ايده هاي جديد و ابتكارات متناسب با آن كار ،چرا كه بسياري از پيشرفت ها در گرو داشتن ابتكار است.

5- تقيد به كسب در آمد از راه حلال و دوري از كارهاي حرام مانند كم فروشي خيانت غش دروغ ربا و .... كه منوط به دانستن اين احكام حلال و حرام است.

6-داشتن هدف هاي بزرگ و برنامه ريزي براي رسيدن به آن هدف ها .

7- سخاوت و اهل بذل و بخشش بودن  و دادن صدقات واجب و مستحب بودن كه سبب افزايش روزي است.

اميدواريم با تلاش و كوشش بتوانيد درآمد خوبي داشته باشيد.

پي نوشت ها:

1. محدث نورى، مستدرك الوسائل، مؤسسه آل البيت عليهم السلام قم، 1408 ه.ق، ج 13، ص 29.

شهید محمد مفتح چه كسی بود تفسیری از كارهای وی را شرح دهید ؟
شهيد آيت الله دكتر محمد مفتح در سال ۱۳۰۷ ه.ش در خانواده اي روحاني در همدان به دنيا آمد. پدر ايشان مرحوم حجت الاسلام حاج شيخ محمود مفتح از وعاظ بزرگ همدان بود.

شهید محمد مفتح چه كسی بود تفسیری از كارهای وی را شرح دهید ؟

شهيد آيت الله دكتر محمد مفتح در سال ۱۳۰۷ ه.ش در خانواده اي روحاني در همدان به دنيا آمد. پدر ايشان مرحوم حجت الاسلام حاج شيخ محمود مفتح از وعاظ بزرگ همدان بود.

استعداد فراوان و عشق زياد شهيد به تحصيل باعث شد كه بزودي مراحل مختلف تحصيل را بگذراند، به نحوي كه ديگر حوزه همدان براي او قابل استفاده نبود و لذا در سال ۱۳۲۲ در حالي كه تنها ۱۵ سال داشت براي ادامه تحصيل به حوزه علميه قم مهاجرت كرد.

تحصيلات تكميلي

پس از ورود به قم در حجره اي در مدرسه دارالشفاء اقامت كرد و شبانه روز به تحصيل علم پرداخت. از محضر اساتيد بزرگي همچون حضرت آيت الله العظمي امام خميني، مرحوم آيت الله علامه طباطبائي، مرحوم آيت الله داماد، مرحوم آيت الله حجت و ... استفاده كرد و بزودي دوره كامل خارج علوم مختلف حوزه را گذارند و جامع منقول و معقول گرديد تا اينكه به درجه اجتهاد نائل آمد و به عنوان مدرسي در حوزه به تدريس پرداخت، به نحوي كه حوزه هاي درسي ايشان در زمينه هاي مختلف به خصوص فلسفه از رونق خاصي برخوردار بود و از پر استفاده ترين حوزه هاي درسي براي فضلاي قم محسوب مي شد.

شهيد مفتح در كنار تحصيل در حوزه به تحصيل علوم جديده پرداخت و مدارج مختلف تحصيلات جديده را نيز گذراند وي  پس از مدت نسبتاً كوتاهي موفق به اخذ درجه دكتري (P.H.D) در رشته فلسفه گرديد.

فعاليتهاي ايشان در مسائل اجتماعي و سياسي و آشنايي كه از نزديك با حوزه و دانشگاه و كليه مسائل آن پيدا كرده بود سبب شد كه استاد شهيد از سالهاي بسيارقبل، به اهميت وحدت فيضيه و دانشگاه پي برد.

مقاله ايشان تحت عنوان وحدت مسجد و دانشگاه كه در سالهاي حدود ۱۳۴۰ در نشريه مكتب اسلام قم چاپ شد خود به خوبي نشانگر نوع تفكر و تلاش عملي استاد مفتح در زمينه ايجاد اين وحدت از آن سالهاست.

با شروع قيام حضرت امام خميني(ره) شهيد مفتح كه يكي از شاگردان نزديك ايشان بود، از روز اول قيام پشت سر امام مبارزات خود را اوج بيشتر داد.

منبرهايي كه ايشان در شهرهاي آبادان، خرمشهر، اهواز و... مي رفتند بارها منجر به دستگيري و تبعيد ايشان گرديد ولي شهيد مفتح مجدداً در مناسبت بعدي براي منبر به آن شهرها مي رفتند تا بالاخره در آخرين بار ايشان دستگير، تبعيد و به استان خوزستان ممنوع الورود شد.

در دانشكده الهيات

غناي علمي استاد، تبحر و تسلط ايشان به علوم جديده و قديم، بيان شيوا و قلم قدرتمند ايشان، دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران را بر آن داشت تا به طور رسمي از ايشان دعوت به عمل آورد تا به تدريس در آن محل بپردازد. شهيد مفتح به شوق همكاري با استاد شهيد آيت الله مطهري تدريس در دانشكده الهيات را پذيرفت و از سال ۱۳۴۹ در تهران اقامت گزيد.

مسجد جاويد؛ سنگر مبارزه با ظلم و الحاد

شهيد آيت الله دكتر مفتح با قبول امامت مسجد جاويد در سال ۱۳۵۲ هسته اي ديگر را در جهت تجمع نيروهاي مسلمان مبارز و سنگري براي ارائه اسلام راستين و جبهه اي براي مبارزه با رژيم پهلوي ايجاد كرد. وي ابتدا اقدام به تشكيل كتابخانه اي در مسجد كرد و سپس با تشكيل كلاسهاي مختلف از جمله اصول عقايد، فلسفه، اقتصاد، تفسير قرآن، نهج البلاغه، عربي، تاريخ اديان، جامعه شناسي و... براي دانشجويان و نيز كلاسهاي ديگري در سطح دانش آموزان اقدامي مؤثر براي بالابردن سطح آگاهي هاي مذهبي به صورتي منظم و سيستماتيك و همچنين ايجاد زمينه براي آشنايي در جهت پيشبرد انقلاب اسلامي نمود تا اين كه در سوم آذر ماه ۱۳۵۳ با دستگيري شهيد آيت الله مفتح و آيت الله العظمي سيد علي خامنه اي مسجد جاويد تعطيل شد . شهيد مفتح حدود ۲ ماه در زندان رژيم زير شديدترين شكنجه ها به سر برد .

مسجد قبا ؛ قلب تپنده انقلاب

حدود ۲ سال پس از آزادي از زندان شهيد آيت الله دكتر مفتح امامت مسجدي در نزديكي حسينيه ارشاد را پذيرفت و آن مسجد را قبا ناميد و بدين صورت مسجد قباي ديگري در راستاي مسجد قبا در صدر اسلام بنياد نهاده شد تا سنتهاي اصيل رسول خدا و خاندان پاكش را احيا كند.

وي اين مسجد را به عنوان بزرگترين سنگر در جريان مبارزات انقلاب اسلامي درآورد. جمعيتهاي چندين صدهزار نفري كه در سالهاي ۵۶ و ۵۷ در سخنراني هاي ماه مبارك رمضان در مسجد گرد مي آمدند، تا آن زمان بي سابقه بود و رعب و وحشت زيادي در دل رژيم منفور پهلوي ايجاد مي كرد.

فعاليت در لبنان؛ اقدامي عملي در تعميق و گسترش انقلاب اسلامي

در جريان جنگهاي داخلي لبنان كه رژيم صهيونيستي اشغالگر با همكاري رژيمهاي مرتجع منطقه براي سركوبي شيعيان و فلسطيني هاي مسلمان به پا خاسته مقيم لبنان برپا كرده بود، شهيد آيت الله دكتر مفتح اقدام به جمع آوري اعانه به مقدار زياد كرد و آنها را به لبنان فرستاد. او معتقد بود اساسي ترين كار براي پيشرفت هرچه بيشتر شيعيان لبنان، بالاتر بودن سطح آموزش و فرهنگ آنان است، عليهذا براي جنگ زدگان لبنان دو برنامه كوتاه مدت و دراز مدت داشت. در برنامه كوتاه مدت سعي بر آن داشت تا مخارج تحصيلي كودكان شهداي لبنان را تأمين كند و در اين راه موفق شد عده زيادي از بازماندگان شيعيان جنگ زده را با تأمين مخارج تحصيل و پوشاك و غذا راهي مدارس بكند. هدف وي از اجراي برنامه درازمدت اين بود كه يك مركز و مجتمع آموزشي شيعي در لبنان ايجاد كند و با اين اقدام دست به اساسي ترين كار در جهت از بين بردن عقب افتادگي شيعيان لبنان زد.

نماز عيد فطر؛ نقطه عطفي در حركت انقلاب:

شهيد مفتح در رمضان سال ۱۳۵۶ اقدام به تشكيل جلسات سخنراني در مسجد قبا نمود و از كساني كه رژيم، آنها را از انجام سخنراني منع كرده بود دعوت كرد و با اين عمل قدم مؤثري را در جهت رسوا كردن رژيم برداشت.

پس از روزهاي سازندگي ماه رمضان ۵۶ شهيد آيت الله دكتر مفتح اعلام كرد كه نماز عيد فطر را در زمينهاي قيطريه خواهد خواند.

ساعت ۸ صبح پنجشنبه ۱۶ شهريور دكتر مفتح به زمينهاي قيطريه آمد و مشاهده كرد كه سر تا سر زمين توسط نيروهاي مسلح ارتش شاهنشاهي اشغال شده است.

در اوائل راه، ارتش شروع به شليك تير هوايي و گاز اشك آور به سوي جمعيت مؤمن و مبارز كرد اما مردم با روشن كردن آتش و سوزانيدن مقوا در اطراف شهيد مفتح مانع از آسيب رساني گاز به ايشان شدند.

نظاميان شاه به كمي پائين تر (خيابان دكتر شريعتي، سر راه شهيد كلاهدوز) حمله كردند و دكتر مفتح را با سرنيزه و قنداق تفنگ به سختي مجروح و مضروب كردند به طوري كه امكان حركت از وي سلب شد.

شهيد مفتح كه صبح جمعه ۱۷ شهريور براي مداوا و پانسمان زخمهاي ناشي از تظاهرات ديروز به بيمارستان رفته بود، موقع بازگشت به منزل به وسيله ساواك دستگير شد.

بدين ترتيب در اولين ساعات حكومت نظامي وي با تن و بدني مجروح دستگير و روانه زندان كميته ضد خرابكاري شاه گرديد.

بعد از ۲ ماه كه رژيم سابق در اثر اوجگيري انقلاب ناچار به گشودن در زندانها شد شهيد آيت الله دكتر مفتح از زندان آزاد شد.

پس از انقلاب:

كوشش هاي شبانه روزي استاد مفتح، پس از انقلاب با شدتي بيشتر دنبال شد، لياقت و جديت و كارداني ايشان ناشي از ايمان و اعتقاد عميقشان به انقلاب اسلامي بود.

وي علاوه بر عضويت در شوراي انقلاب با درخواست دانشجويان دانشكده الهيات و بعد از مشورت با استاد مطهري سرپرست دانشكده الهيات شدند و علاوه بر اين سرپرستي كميته منطقه ۴ تهران نيز برعهده وي بود.

دكتر مفتح در ادامه ساليان دراز كوشش و تلاش براي وحدت فيضيه و دانشگاه كه اسلام بر جامعه حاكم و كشور تحت رهبريهاي حضرت امام به پيش مي رفت به كوشش خود در اين زمينه افزود. در سالگرد شهادت آيت الله حاج سيدمصطفي خميني اقدام به تشكيل سمينار وحدت حوزه و دانشگاه در دانشكده الهيات نمود كه اين اولين سميناري بود كه تحت اين عنوان برگزار مي شد.

شهادت:

دكتر مفتح در ساعت ۹ صبح روز سه شنبه ۲۷ آذر ۱۳۵۸ در حياط خلوت دانشكده الهيات دانشگاه تهران با شليك چند گلوله از سوي ضاربين بشدت زخمي شد و معالجات در بيمارستان اثري نبخشيد. ايشان حدود ساعت ۲ بعد از ظهر همان روز به شهادت رسيد. (1)

پي نوشت ها :

http://www2.irna.ir/occasion/27azar84/index.htm.1

اگر كسی هنری را به اصطلاح برای دل خودش انجام دهد نزد خداوند اجر دارد؟
اگر باعث رفتن به سمت أعمال صالح و خدایی شود، أمری مطلوب و پسندیده است و حتی دارای أجر و ثواب است.

 اگر كسی هنری را به اصطلاح برای دل خودش انجام دهد مثلا تابلو بكشد برای اینكه علاقه دارد و از این كار لذت می برد قصد فروش و اینها هم ندارد آیا این كار نزد خداوند عمل صالح به حساب می آید و اجر دارد؟ و اگر پاسخ این است كه باید نیت برای خدا باشد كاری مثل تابلو كشیدن را كه ظاهرا دردی از كسی دوا نمی كند چگونه می توان به نیت خدا انجام داد؟

 نقاشی و كشیدن تابلو از روی علاقه، اگر مقدمه ای است تا روحیه تان قوی و شاداب شود و همین شادابی باعث رفتن به سمت أعمال صالح و خدایی شود، أمری مطلوب و پسندیده است و حتی دارای أجر و ثواب است.

در ضمن برای ارزشی شدن كارها، نگاه ظاهری، نگاه نادرستی است. زیرا هركسی عملی را می تواند با نیت های گوناگون انجام دهد. همین نیت هاست كه معنا و مفهوم عمل را تغییر می دهد. أنجام دادن كارهای مباح، همانند نقاشی كشیدن، خوردن غذا، راه رفتن و هرچیز دیگری كه ممكن است به فكرتان خطور كند، در صورتی كه با نیت الهی باشد، مورد پسند خدای متعال است. مثلا شما نیت می كنید غذا بخورید تا قوت پیدا كنید و خدمت به والدین كنید. یا مثلا شما می خوابید تا با روحیۀ خوب وارد نماز شوید و ... .

در فرهنگ اسلامی آنچه اهمیت دارد دو عنوان اساسی عمل صالح و نیت خیر است. این گونه است كه مبحث حسن فعلی و حسن فاعلی در ادبیات و اصطلاحات اسلامی وارد می شود. این مبحث یكی از مهم ترین مباحثی است كه سرنوشت رفتار آدمی را تعیین می كند.

در اسلام آنچه مهم است حسن فعلی یعنی عملی است كه خود به خود دارای ارزش و مصلحت باشد. اما حسن فعلی و كار نیك به تنهایی نمی تواند سرنوشت عمل كننده اش را تعیین كند، بلكه زمانی این كار نیك و خوب، ارزش واقعی می یابد و تاثیرات مثبتی در دنیا و آخرت و شخص و شخصیت انجام دهنده آن، به جا می گذارد كه از حسن فاعلی نیز برخوردار باشد. حسن فاعلی بدین معناست كه شخص می بایست به قصد خوب، كار خوب و نیكی را انجام دهد.

از نظر اسلام، نقش نیت خیر و خوب، بسیار برجسته است. از این رو هر عمل خیر و مباحی كه با نیت انجام گیرد(در امور مباح، جهت دهی شما، خیلی مهم است.)، دارای أجر و ثواب است. در روایات بارها به اشكال مختلف بر این نقش مهم توجه شده است، از جمله اینكه رسول الله(ص) فرمود: انماالاعمال بالنیات؛(1) ارزش اعمال به نیت آن است. همچنین فرمود: لاعمل الا بالنیه... الا ان النیه هوالعمل؛(2) هیچ عملی جز به نیت نیست... آگاه باشید كه نیت همان عمل است. زیرا این نیت است كه عمل را معنا و مفهوم واقعی و جدیدی می بخشد و از كارهای عادی جدا می سازد. انسانها برای اینكه كاری را انجام دهند كه مقبول درگاه الهی باشد و آثار آن در دنیا و آخرت خود را نشان دهد، می بایست نیت نیك و خیر داشته باشند. و نكته آخر اینكه این عمل نباید به حدی باشد كه از وظایف اصلی و كلیدی در به دست آوردن اهداف بلند اخروی ما، تاثیر منفی بگذارد و تمام زوایای زندگی ما را پر كند و به طور كلی با توجه به عمر محدود انسان باید در میان كار های انتخابی خود بهترین كارها كه موجبات سعادت در دنیا و آخرتش را فراهم می كند انجام دهد و این قبیل كارها در كنار انجام وظایف اصلی و برای به دست آوردن نشاط در آنجام آن وظایف اصلی خوب است. برای توضیحات بیشتر می توانید با شماره(09640)تماس بگیرید.

پی نوشت ها:

1. حر عاملی، وسائل الشیعه، قم ، آل البیت، 1409ه ق، ج1، ص48.

2. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج1، طبع آل البیت، حدیث1، ص46.

 

چه كار كنم كه امام زمان (عج) مرا نيز بخرد و مانند زهيرعاقبت بخیر کند؟
بايد علاوه بر محبت به حضرت تقوا داشته باشيد يعني واجبات را انجام و محرمات را ترك كنيد و سعي كنيد صفات زشت و پست اخلاقي را از خود دور كنيد

اينجانب كارشناس برق بعد از شنيدن داستان عنايت امام حسين (ع) به زهير بن قين و حر بن يزيد رياحي و با توجه به اينكه مي دانم اعمال و عباداتم بسيار ناقص است و مرا در نهايت به جايي نخواهد رساند، دوست دارم بدانم چه كار بايد بكنم كه امام زمان (عج)  مرا نيز بخرد و مانند زهير و حر عاقبت به خير كند؟

اين كه دوست داريد از ياران امام زمان عجل الله تعالي فرجه باشيد و مورد تاييد و عنايت حضرت باشيد بسيار ارزشمند است. ولي بدانيد امام زمان از ما تقوا و عمل به وظيفه ديني اجتماعي خودمان را مي خواهد، يعني اگر مي خواهيد مورد تاييد و عنايات امام زمان(عج) قرار بگيريد بايد علاوه بر محبت به حضرت تقوا داشته باشيد يعني واجبات را انجام و محرمات را ترك كنيد و سعي كنيد صفات زشت و پست اخلاقي را از خود دور كنيد و وابستگي خود را به دنيا قطع كنيد، اين گونه محبوب امام زمان خواهيد شد.

در آيات و روايات به عوامل تقوا اشاره شده است:

1- انجام واجبات:«وَ أَنَّ هذا صِراطي‏ مُسْتَقيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبيلِهِ ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» (1)

 اين راه مستقيم من است. آن را پيروي كنيد و از راه هاي ديگر تبعيت ننمايد كه شما را از راه تان متفرق مي سازد. اين چيزي است كه خداوند به آن سفارش مي كند تا به تقوا برسيد.

در آية ديگر در مورد فسلفة روزه مي فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَي الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون»(2)؛ اي مؤمنان ! روزه بر شما واجب شده، همان طوري كه بر پيشينيان شما واجب گرديد. اميداست كه به تقوا برسيد».

2- ترك محرمات و شبهات؛ رسول اكرم (ص ) مي فرمايد: انسان به رتبة تقوا نمي رسد، مگر آن كه از حلال پرهيز كند تا به دام حرام نيفتد. (3)

3- محاسبه نفس؛ پيامبر به ابوذر مي فرمايد: «هرگز انسان از پارسايان محسوب نمي شود مگر آن كه خودش را محاسبه كند، شديدتر از محاسبة شريك از شريك خود، تا بداند از كجا طعام و آب و لباسش را به دست آمده؛ آيا از حلال است يا از حرام». (4)

4- حفظ زبان؛ امام علي (ع ) مي فرمايد: به خدا قسم ! نمي بينم بنده اي به تقوا برسد، مگر آن كه زبانش را حفظ نمايد. (5)

5- ترك دنياطلبي؛ امام علي: بر دل دنيا طلب حرام است كه تقوا را در خود جا دهد. (6)

6- حيا از مردم: امام عسكري (ع): كسي كه از مردم حيا نكند و پروا نداشته باشد، از خدا نخواهد ترسيد. (7)

7- ترك پرگويي؛ امام علي: «كسي كه زياد حرف بزند، لغزشش فزون مي گردد. كسي كه لغزشش زياد شود، شرمش اندك مي شود. آن كه شرمش كم شود، پارسايي و ورعش كم مي گردد. كسي كه ورعش كم شود، قلبش  مي ميرد . قلب مرده به آتش در مي افتد. (8)

8- توفيق الهي؛ امام علي: خدايا! هييچ دستاوردي نتوانم داشت، جز آن چه ارزاني ام داري و از بدي نمي توانم بپرهيزم، جز آن چه از آن مصونم داري.(9)

پس راه رسيدن به تقوا، دوري از زمينه تمام گناهان و انجام تمام واجبات و رعايت مستحبات و مكروهات تا حد توان و ارتباط با خدا  و به ياد خدا بودن است، لازمه تقوا  اين است كه انسان شناخت خود را از گناهان و آثار و عواقب و عذاب هاي آن و واجبات و آثار و عواقب آن بالا ببريم،  و بايد و نبايد هاي احكام و اخلاق را بدانيم، براي اين منظور  علاوه بر رساله توضيح المسائل مرجع تقليدتان، كتاب گناهان كبيره اثر آيت الله دستغيب و كتاب هاي اخلاقي مانند اخلاق مرحوم شبر و كتاب بهشت اخلاق اقاي نيلي پور پيشنهاد مي گردد.

بدانيد كسي كه بتواند تقوا را به تمام معنا در خود به وجود بياورد، حتما شيعه واقعي اهل بيت عليهم السلام مي باشد، چرا كه بالاترين مطالبه اهل بيت از ما تقوا است. اين گونه مي توانيد خود را محبوب امام زمان تان كنيد.

پي نوشت ها:

1. انعام (6 آيه 153.

2. بقره (2) آيه 183.

3. محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، انتشارات دارالحديث، ج 4، ص 3636 .

4. همان،

5. نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه 175.

6. عبدالواحد بن محمد تميمي آمدي، غرر الحكم و درر الكلم،  انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم، 1366 ه. ش، ص 142.

7. علامه مجلسي، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بيروت - لبنان، 1404 ه.ق، ج 75 ، ص 377.

8. نهج البلاغه، قصار 341.

9. نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه 206.

آثار و فوائد نماز خواندن و همچنین آثار ترك آن
1. قرب معنوی 2. یاد خدا و آرامش روانی 3. عامل باز دارنده از گناه 4. گناه زدایی 5. غفلت زدایی‏ 6. تكبر زدایی 7. عامل پرورش فضائل اخلاقی 8. همگرایی 9. نفی طاغوت ‏

آثار و فوائد نماز خواندن و همچنین آثار ترك نماز چیست؟

به برخی از آثار نماز اشاره می شود :

1. قرب معنوی

یكی از آثار بسیار مهم نماز قرب به خداوند است. این اثر روح عبادت و نماز را تشكیل می‏دهد. در یكی از آیات قرآن هدف آفرینش انسان عبادت بیان شده (1) كه حكایتگر بعد معنوی نماز و اهمیت آن است، امام علی (ع) فرمود: "الصلوة قربان لكل تقی؛ (2) نماز وسیله تقرب هر پرهیز كاری به خداوند است". در برخی از روایات از نماز به عنوان معراج مؤمن یاد شده كه اشاره به آثار معنوی آن می‏باشد.

2. یاد خدا و آرامش روانی

در قرآن آمده است: "اقم الصلوة لذكری ؛ (3) نماز را بر پا دار تا به یاد من باشی".

یكی از نویسندگان در تفسیر این آیه می‏نویسد: "روح و اساس و هدف و پایه و مقدمه و نتیجه و بالاخره فلسفه نماز یاد خدا است.  "ذكر اللَّه" است كه در آیه فوق به عنوان برترین نتیجه بیان شده است".(4) ذكر و یاد خداوند نقش تعیین كننده در آرامش روانی دارد. نماز به عنوان ذكر خدا به انسان‏های نماز گذار آرامش می‏دهد: "ألا بذكر اللَّه تطمئن القلوب ؛ (5) آگاه باشید یاد خدا مایه اطمینان است".

3. عامل باز دارنده از گناه

یكی از آثار مهم نماز جلوگیری از گناه است: "إنّ الصلوة تنهی عن الفحشا و المنكر". (6) طبیعت نماز از آن جا كه انسان را به یاد خدا و نیرومندترین عامل بازدارنده یعنی اعتقاد به مبدأ و معاد می‏اندازد، دارای اثر بازدارندگی از فحشا و منكر است. انسان كه به نماز می‏ایستد و تكبیر می‏گوید، خدا را از همه چیز بالاتر می‏شمرد... بدون شك در قلب و روح چنین انسانی، جنبشی به سوی حق و حركت به سوی پاكی و جهشی به سوی تقوا پیدا می‏شود...". (7)

4. گناه زدایی

یكی از آثار بسیار مهم نماز گناه زدایی است. نماز وسیله شستشو از گناهان و مغفرت و آمرزش الهی است. (8) پیامبر (ص) از یاران خود سؤال كرد: اگر بر در خانه یكی از شما نهری از آب صاف و پاكیزه باشد و در هر روز پنج بار خود را در آن شستشو دهید، آیا چیزی از آلودگی و كثافت در بدن او می‏ماند؟ در پاسخ عرض كردند، نه. حضرت فرمود: نماز درست همانند این آب جاری است. هر زمان كه انسان نماز می‏خواند، گناهانی كه در میان دو نماز انجام شده است، از بین می‏رود. (9)

5. غفلت زدایی‏

بزرگ‏ترین مصیبت برای رهروان راه حق آن است كه هدف آفرینش خود را فراموش كند. غرق در زندگی مادی و لذائذ زودگذر گردند، اما نماز به حكم این كه در فواصل مختلف در هر شبانه روز پنج بار انجام می‏شود، مرتباً به انسان اخطار می‏كند و هشدار می‏دهد و هدف آفرینش او را خاطر نشان می‏سازد... و این نعمت بزرگی است كه انسان وسیله‏ای در اختیار داشته باشد كه در هر شبانه روز چند مرتبه به او بیدار باش گوید. (10)

6. تكبر زدایی‏

یكی از عوامل مهم تكبر زدایی نماز است، زیرا انسان در هر شبانه روز هفده ركعت و در هر ركعت دو بار پیشانی بر خاك در برابر خدا می‏گذارد . خود را ذره كوچكی در برابر عظمت او می‏بیند، از این رو پرده‏های غرور و خودخواهی را كنار می‏زند. از این رو علی (ع) بعد از بیان فلسفه عبادت، یكی از آثار نماز را تكبر زدایی بیان نمود: "خداوند ایمان را برای پاكسازی انسان ها از شرك واجب كرده است و نماز را برای پاكسازی از كبر". (11)

7. عامل پرورش فضائل اخلاقی

نماز روح اخلاص و خداباوری را در انسان افزایش می‏دهد . نتیجه آن پرورش فضایل اخلاقی است. انسان با نماز خواندن خود را از جهان محدود ماده و چهار دیوار طبیعت بیرون می‏برد. به ملكوت آسمان‏ها دعوت می‏كند. با فرشتگان همصدا می‏شود. خدا را در همه حال حاضر و ناظر می‏داند.

8. همگرایی

علاوه بر آثار مذكور كه معمولاً آثار خودی نماز محسوب می‏شوند، یكی از آثار مهم اجتماعی و سیاسی نماز، همگرایی است. برگزاری نماز جمعه و جماعت، وحدت مسلمانان را به نمایش می‏گذارد، زیرا مسلمانان با صفوف فشرده در كنار هم قرار گرفته و با اوضاع سیاسی و اجتماعی جهان آگاهی پیدا می‏كنند. خطیب جمعه با بیان احكام و طرح مسایل سیاسی و اجتماعی به نمازگزاران رشد سیاسی می‏دهد. شاید به خاطر آثار مهم نماز جمعه و جماعت است كه در آموزه‏های دینی به این دو فریضه اهمیت خاصی داده شده است. (12)

پیامبر اسلام (ص) فرمود:

"خداوند نماز جمعه را بر شما واجب كرده است. هر كس آن را در حیات من یا بعد از وفات من از روی سبك شمردن یا انكار ترك كند، خداوند او را پریشان می‏كند . به كار او بركت نمی‏دهد.

بدانید نماز او قبول نمی‏شود، بدانید زكات او قبول نمی‏شود، بدانید حج او قبول نمی‏شود ...، تا از این كار توبه كند ..." . (13)

9. نفی طاغوت و ایستادگی در مقابل ستم‏

انسانی كه فقط خداوند را عبادت نماید، در مقابل او سر تعظیم و تسلیم فرود آورد. هر چه غیر خداوند است، برای او حقیر و كوچك می‏شود . كسی نمی‏تواند با ظلم و ستم بر او چیره شود. در مقابل گردنكشان و ظالمان سر تسلیم فرود نمی‏آورد. با طاغوت كنار نمی‏آید.

خداوند این مسئله را یكی از اهداف بعثت پیامبر (ص) دانسته : " در میان هر امتی، پیامبری را مبعوث كردیم تا خداوند را عبادت نمایید. از طاغوت (هر چه در مقابل خدا است) پرهیز كنید. (14)

عواقب ترك نماز:

از برخی روایات استفاده می‏شود كسی كه عمداً نمازش را نخواند، كافر یا مانند كافر است:رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: بین الاسلام و الكفر ترك الصلوه؛(15)

فاصله بین ایمان و كفر ترك نماز است.

یا بهره‏ای‏از دین ندارد : لا حظ فی الاسلام لمن ترك الصلوه؛(16)

برای تارك نماز بهره ای در اسلام نیست.

یا عملش تباه می‏شود:من ترك صلوته حتی تفوته من غیر عذر فقد حبط عمله؛(17)

هر كس بدون عذر نماز را ترك كند تا قضا شود، اعمالش از بین می رود.

یا موقع مرگ به او خطاب می‏شود: می‏خواهی یهودی بمیر یا نصرانی. بمیر، تو مسلمان نیستی:من ترك الصلوه لا یرجو ثوابها و لا یخاف عقابها فلا ابالی ان یموت یهودیا او نصرانیا او مجوسیا؛ (18)

هر كس نماز را ترك كند و نه امید به ثوابش داشته باشد و نه ترس از عذابش ،اشكالی نمی بینم در اینكه یهودی یا نصرانی یا مجوسی از دنیا برود.

در قرآن آمده از برخی مجرمان كه گرفتار جهنم شده‏اند، پرسیده می‏شود: چه چیزی باعث شد كه در دوزخ باشید، می‏گویند: ما از نمازگزاران نبودیم (فی جنات یتسائلون، عن المجرمین، ما سلككم فی سقر، قالوا: لم نك من المصلین).(19)

در مذمت كسانی كه در نماز سهل‏انگاری می‏كنند و آن را ضایع می‏نمایند ، آیات و روایاتی وارد شده است.

أَنَّهَا سَأَلَتْ أَبَاهَا مُحَمَّداً ص فَقَالَتْ يَا أَبَتَاهْ مَا لِمَنْ تَهَاوَنَ بِصَلَاتِهِ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ قَالَ يَا فَاطِمَةُ مَنْ تَهَاوَنَ بِصَلَاتِهِ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ ابْتَلَاهُ اللَّهُ بِخَمْسَ عَشْرَةَ خَصْلَةً سِتٌّ مِنْهَا فِي دَارِ الدُّنْيَا وَ ثَلَاثٌ عِنْدَ مَوْتِهِ وَ ثَلَاثٌ فِي قَبْرِهِ وَ ثَلَاثٌ فِي الْقِيَامَةِ إِذَا خَرَجَ مِنْ........؛

فاطمه زهرا (س) از پدرش رسول خدا پرسید: عذاب و عقوبت كسی كه نمازش را سبك بشمارد [یعنی مسلمانی كه نماز نخواند یا گاهی بخواند یا به نماز و كیفیت صحت آن اهمیتی ندهد] چیست؟ پیامبر فرمود: هر مرد یا زنی نمازش را سبك بشمارد و نسبت به آن بی اهمیت باشد، خداوند او را به پانزده بلا و گرفتاری مبتلا می‏سازد. شش مكافات در دنیا و سه گرفتاری هنگام مردن و سه تا در قبر و عالم برزخ و سه مجازات در قیامت خواهد بود: 

اما شش بلای دنیوی: خداوند بركت را از عمر او برمی‏دارد (عمرش كوتاه می‏شود یا پرفایده و نافع نیست).

2 - بركت را از رزق و روزی او برمی‏دارد (مبتلا به فقر می‏شود یا اگر پول دارد، نفعش به كسی نمی‏رسد).

3 - خداوند سیمای صالحان را از چهره او بر می‏دارد (هر كس او را ببیند، او را از مجرمان و افراد ناشایست می‏پندارد).

4 - اعمال خوب دیگر او اجری ندارد.

5 - دعای او به آسمان نمی‏رود (پذیرفته نمی‏شود).

6 - اگر خوبان هم برای او دعا كنند، فایده‏ای ندارد.

اما سه بلا وقت مرگ:

7- هنگام مردن ذلیلانه و با خواری می‏میرد.

8 - گرسنه می‏میرد.

9 - تشنه می‏میرد (هنگام مردن چون احساس گرسنگی و تشنگی می‏كند، تمام فكر و توجهش به آن است و توجهی به خدا و یاد خدا ندارد، در نتیجه با حالت غفلت می‏میرد). اگر از تمام رودهای دنیا بخورد سیراب نمی شود

 

اما سه بلای قبر:

10 - در قبر فرشته ای او را آزار می‏دهد.

11- قبر بر او سخت و ناگوار می‏شود و بر او فشار می‏آورد.

12 - دچار ظلمت در قبر می‏شود (روح او در قبر دچار فشار و ظلمت می‏شود).

سه بلای قیامت:

13 - در روز قیامت هنگامی كه از قبر به سوی صحرای محشر روانه شود، فرشته ای او را به صورت روی زمین می‏كشاند و مردم او را نگاه می‏كنند.

14 - از او به سختی حساب می‏كشند.

15 - خداوند نظر لطف و مرحمت به او نمی‏كند، در نتیجه دچار عذاب الهی می‏شود.(20)

 

پینوشت‏ها:

1. ذاریات(51) آیه 56.

2. نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام  كلمات قصار، جمله 136،

3. طه(20) آیه 14.

4. مكارم شيرازي، تفسير نمونه، دار الكتب الاسلاميه، طهران، 1362 ه.ش ، ج 16، ص 289.

5. رعد(13) آیه 28.

6. عنكبوت (29) آیه 45.

7. تفسیر نمونه، ج 16، ص 284.

8. همان، ص 290.

9. محمد بن الحسن الحر العاملي، وسائل الشيعه،  مؤسسه آل البيت، قم، 1409 ه.ق ، ج 3، ص 7.

10. تفسیر نمونه، ج 16، ص 290 - 291.

11. نهج البلاغه، كلمات قصار 252.

12. جمعه (62) آیه‏ 9؛ تفسیر نمونه، ج 24، ص 125 .

13. وسایل الشیعه، ج 5، ص 7.

14. نحل (16) آیه 36.

15. محمدی ری شهری ،میزان الحكمه ،ناشر دارالحدیث، چاپ اول ،جلد 2،صفحه1644.

16.همان.

17.همان.

18.همان.

19.سوره مدثر(74)آیه40-43.

20.محدث نوري، مستدرك الوسائل، 18 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام قم، 1408 هجري قمري،ج3 ،ص 24.

انتقاد موثر و خوب چه ويژگي هايي دارد؟
انتقاد در دو جلوه، خود را نشان می­دهد:1- انتقاد سالم و سازنده 2- انتقاد ناسالم و سوزنده.

 انتقاد موثر و خوب چه ويژگي هايي دارد؟

انتقاد در دو جلوه، خود را نشان می­دهد:

1- انتقاد سالم و سازنده:

انتقادی كه در آن، سوز و سلیقه همراه با همّت و دقت، رهاوردی مفید و مؤثر ایجاد می‏كند؛ شخصیت مخاطب را از هر گونه آسیبی مصون می‏سازد. ارزش‏های گفتاری و رفتاری را محترم می‏شمرد. سبب جلب و گسترش اعتماد متقابل و استحكام پایه‏های دوستی و روابط صادقانه و صمیمانه می‏گردد.

2- انتقاد ناسالم و سوزنده:

در این انتقاد، «تحریف» شخصیت و «تحقیر» موقعیت و هویت فرد، جایگزین «تكمیل» آن ها می‏شود. فرد را با انزوا، دلزدگی و احساس یأس و ناكامی مواجه می‏كند. گرچه در پاره‏ای موارد، سكوت او تنها پاسخ به ما محسوب می‏شود، اما سكوت معنادار، «محبت عاطفی» را محو و «برودت عاطفی» را جایگزین آن می‏سازد. پایانی جز تلخی خاطره، تیرگی روابط و فرار از نكته‏ها و گفته‏های سازنده نخواهد داشت!!

بعد از بیان این مقدمه به مهم ترین ویژگی های یك انتفاد خوب و موثر كه در نقد و انتقاد از دیگران باید مورد توجه قرار بگیرد، اشاره می شود :

1-2. حُسن برخورد:

یك انتقاد خوب با برخوردی نیكو و لحنی آرام همراه است . قرآن مجید خطاب به پیامبر اكرم(ص) می فرماید:

 "ای پیغمبر! به بندگانم بگو كه با مردم با نیكوترین وجه صحبت نمایند". (1) 

خداوند از حضرت موسی (ع) می خواهد با فرعونی كه ادعای خدایی دارد، با نرمی و ملاطفت تكلم كند و به ایشان بگوید: آيا سَرِ آن داري كه به پاكيزگي گرايي، و تو را به سوي پروردگارت راه نمايم تا پروا بداري؟»(2)

هرگز نمی توان با خشم و خشونت دیگران را مورد نقد قرار داد و یا از گناه باز داشت؛ از این رو باید مواظب بود تا لطمه ای به شخصیت افراد وارد نشود. استفاده از جملاتی مانند "این عمل در شأن شما نیست" و "شأن شما بالاتر از این ها است" بسیار مؤثر است.

2-2. جلب اعتماد:

ارشاد و راهنمایی دیگران در صورتی با موفقیت انجام می گیرد كه اعتماد طرف مقابل جلب شود. بدون جلب اعتماد نمی توان در شخصی نفوذ كرد. هر كسی بتواند با مردم الفت برقرار كند، مردم به او روی خواهند آورد. برای این كار باید به خطاكار شخصیت داد و از به كار بردن الفاظ تحقیر آمیز خودداری كرد.

3-2. در نظر گرفتن وضع روحی و روانی :

اصل مهم در هدایت و راهنمایی یا امر به معروف و نهی از منكر «مخاطبشناسی» است. هر مبلّغ، مربّی، معلّم و یا فردی كه در موقعیت هدایت و تربیت قرار گرفته، لازم است پیش از هر اقدامی «مخاطب» خود را بشناسد، آنگاه بر پایه ویژگیهای فكری، روحی و علمی مخاطب با وی سخن بگوید، تا زحمات و حرف هایش هدر نرود.

«مخاطبشناسی» بر پایه «ویژگیهای» مخاطب سخن گفتن، یكی از خصایص و سنتهای عملكردی همه پیام آوران آسمانی است، چنان كه پیامبر (ص) میفرماید: «نحن معاشر الانبیاء نكلّم الناس علي قدر عقولهم؛ (3) ما پیامبران با مردم به اندازه عقل شان صحبت میكنیم».

در اجرای صحیح امر به معروف و نهی از منكر باید شرایط مخاطب را در نظر گرفت. اگر عصبانی است ،نمی توان نصیحت كرد. امام علی (ع) می فرماید:"برای دل های آدمیان، علاقه و اقبال و گاهی تنفر و ادبار است .هنگامی كه می خواهید كاری را انجام دهید، از طریق علاقه اشخاص وارد شوید، زیرا هنگامی كه كسی را مجبور بر كاری كنید ،نابینا می شود". (4) یعنی خود را به كوری و كری می زند.

4-2. محترم شمردن عقاید افراد:

‌‌شخص ممكن است كه منكرات یا ترك كارهای معروف و شایسته را بر اساس یك سری عقاید انجام دهد ؛ بنابراین نباید به طور تند و توهین آمیز به عقاید او برخورد نمایید. زیرا قطعا انتقاد از دیگران اگر همراه با توهین كردن به عقاید افراد باشد، نه تنها تاثیری ندارد، بلكه در بعض موارد تاثیر عكس دارد.

چنانچه دلیلی برای كار نادرست خود ارائه می دهد، آن را بشنوید و سپس با دلیل و استدلال سخن او را باطل كنید ، یا اشكالات آن را بگویید. گاهی كارهای خلاف او نه به خاطر عقیده به چیزی داشتن، بلكه به خاطر ناهنجارهای خانوادگی و اجتماعی و... است ؛ بنابراین شخص آگاه باید  ناهنجارها را بشناسد و سعی نماید تا فرد مورد نظر از آن ها نجات یابد.

 دو تذكر :

اول : نقد و انتقاد از دیگران، در میان جمع و افرادی كه طرف پیش آن ها آبرو و حیثیت دارند نباشد.

دوم : كسی كه قصد نقد دارد، با زبان نرم و لطیف با طرف مقابل برخورد كند. وقتی حضرت موسی به مقام نبوت رسید، از طرف خداوند مأموریت پیدا كرد به اتفاق برادرش هارون پیش فرعون بروند. او را امر به معروف و نهی از منكر كنند. خداوند به آن ها فرمود: به سوي فرعون برويد كه او به سركشي برخاسته، و با او سخني نرم گوييد، شايد كه پند پذيرد يا بترسد.» (5)

 

پینوشتها:

1. اسراء (17) آیه .

2. نازعات (79) آیه 18 و 19.

3. ثقة الاسلام كليني، كافي، دار الكتب الإسلامية تهران، 1365 ، ج 1، ص 23.

4. نهج البلاغه، انتشارات دار الهجره، قم، قصار 193.

5.  طه (16) آیه 43.

هنوز مي تونم راهي براي بهشت باز كنم.
انسانها هميشه در معرض امتحانات الهي هستند و وظيفه آنها موفقيت در اين آزمايشات و امتحانات است.

آيا كسي كه هم جنس گرايي كرده بخشيده ميشه؟ هنوز مي تونم راهي براي بهشت باز كنم. من پشيمونم

انسانها هميشه در معرض امتحانات الهي هستند و وظيفه آنها موفقيت در اين آزمايشات و امتحانات است. البته امتحان هر كسي مخصوص خود اوست. و بايد براي سر بلندي در آن، همه ي توان خود را به كار بگيرد. انجام گناهان و علي الخصوص بعضي از آنها كه بزرگتر هستند به معني عدم موفقيت در اين امتحانات است. بايد از اين نكته غافل نبود كه همه يكروز به سوي خدا باز ميگرديم و در مورد امتحانات خود پاسخگو خواهيم بود. قرآن كريم ميفرمايد: (و نبلوكم بالشر والخير فتنه والينا ترجعون)(1) البته نبايد از رحمت خدا نا اميد شد. چرا كه يكي از صفات خداوند، ارحم الراحمين است به معناي مهربانترين مهربانان. خداوند از مادر مهربانتر است و همانطور كه مادر از خطاي فرزندش در مي گذرد، خداوند نيز از گناهان بندگان مي گذرد. خداوند توبه پذير است و توبه واقعي بندگان را قبول مي كند (انه كان توابا)(2) البته توبه اي كه همراه با تصميم جدي بر ترك گناه باشد و با شرايط انجام شود.

توبۀ از هر گناهي دو ركن دارد:

 1- پشيماني از گناه. كه به لطف خدا شما از گناهتان پشيمان هستيد و اين توفيق بزرگي از طرف خداست و نشان دهنده اين است كه خداوند به شما عنايت دارد.

 2- عزم بر ترك آن. امام علي(ع) مي فرمايد: "توبه به دل پشيمان شدن و به زبان آمرزش خواستن و به اندام ترك نمودن گناه است".(3)

گناهي كه در سوال مطرح شده بود نيز اگر چه از گناهان بزرگ است و حتي در اسلام براي مرتكب يك چنين گناهي علاوه بر كيفر اخروي در دنيا نيز حد قرار داده شده، اما مي توان با توبه واقعي و كمك گرفتن از خدا واستعانت از او به راه مستقيم الهي باز گشت واز انحراف دور شد.

امام صادق عليه السلام مي فرمايد: خداي عز وجل به حضرت آدم(ع) فرمود: براي تو مقرر كردم كه هر گاه يكي از فرزندان تو كار بدي انجام دهد و استغفار كند او را ببخشم. (4)

پس اطمينان داشته باشيد كه خدا توبه واقعي شما را خواهد پذيرفت.

پي نوشت ها:

1. انبيا (21) آيه 35.

2.  نصر (110) آيه آخر.

3. محمدي ري شهري، منتخب ميزان الحكمه،انتشارات دارالحديث، قم، چاپ 2، ص 243، ماده ذنب.

4.  سيد عبدالله شبر، اخلاق، نشر هجرت، چاپ چهارم، ص 339.

صفحه‌ها