اخلاق

حاضر نیست كه عذرخواهی كند هر چند كه مقصر اصلی خودش باشد
با توجه به آشنایی شما و شناختی كه نسبت به این دو نفر دارید و علت قهر و جدایی بین آن ها را می دانید، چند نكته را باید لحاظ كنید: ...

برای آشتی دادن بین دو نفر كه یكی غرور بالایی دارد و حاضر نیست كه عذرخواهی كند هر چند كه مقصر اصلی خودش باشد و دومی كه یك جوانی است كه ممكن است با رفتن به خانه آن شخص احساس ناخوشایندی داشته باشد و در روحیه او و تحصیلات او لطمه ایی وارد شود چكار باید كرد

با توجه به آشنایی شما و شناختی كه نسبت به این دو نفر دارید و علت قهر و جدایی بین آن ها را می دانید، چند نكته را باید لحاظ كنید:

اول: تشخیص دهید كدام یك مقصر و ظالمند.

دوم : با مراجعه به فرد ظالم از او بخواهید كه ظلم خود را نسبت به برادر دینی جبران نماید.اما نباید از فردی كه مورد ظلم واقع شده، انتظار داشته باشید كه برای ایجاد ارتباط، قدم جلو بگذارد، زیرا سبب جرات بیش تر ظالم در موارد دیگر می شود كه درست نیست.

سوم : اگر  هر دو ظالم اند، باید با ظرافت و زیركی و صحبت كردن با ایشان، از هر دو بخواهید كه دیگری را ببخشند . البته می توانید در این مورد از بزرگ ترها و نیز كسانی كه هر دو طرف از ایشان حرف شنوی دارند، كمك بگیرید.

چهارم: در صورتی كه هر دو طرف بر حرف خود پافشاری می كنند، برای ایجاد صلح و آشتی میان آن ها پافشاری نكنید. بلكه مدتی قضیه را رها كنید تا آتش خشم دو طرف بخوابد.قطعا گذشت زمان ،وضع را برای ایجاد آشتی بین طرفین مهیاتر می كند. پس در این خصوص عجله نكنید و صبور باشید.

ولي نمي دانم در اسلام به كدام مورد براي كمك كردن بيشتر توصيه شده؟
؛نيكوكاري آن نيست كه روي خود را به سوي مشرق و [يا] مغرب بگردانيد، بلكه نيكي آن است كه كسي به خدا و روز بازپسين و ...

من مي خواهم كمك كنم. ولي نمي دانم در اسلام به كدام مورد براي كمك كردن بيشتر توصيه شده يا مقدم تر مي باشد ( به طور مثال : كمك به ايتام ، كمك به خانوادهاي بي سربرست يا ... )

برادر گرامی ! در پاسخ به سوال شما قرآن می فرماید:

«لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَي الْمالَ عَلي‏ حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبي‏ وَ الْيَتامي‏ وَ الْمَساكينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ وَ السَّائِلينَ وَ فِي الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَي الزَّكاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حينَ الْبَأْسِ أُولئِكَ الَّذينَ صَدَقُوا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ ؛نيكوكاري آن نيست كه روي خود را به سوي مشرق و [يا] مغرب بگردانيد، بلكه نيكي آن است كه كسي به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب [آسماني‏] و پيامبران ايمان آوَرَد، و مال [خود] را با وجودِ دوست داشتنش، به خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و در راه‏ماندگان و گدايان و در [راهِ آزاد كردن‏] بندگان بدهد، و نماز را برپاي دارد، و زكات را بدهد، و آنان كه چون عهد بندند، به عهد خود وفادارانند و در سختي و زيان، و به هنگام جنگ شكيبايانند آنانند كساني كه راست گفته‏اند، و آنان همان پرهيزگارانند».(1)

در آیۀ دیگر می فرماید:

وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ بِذِي الْقُرْبي‏ وَ الْيَتامي‏ وَ الْمَساكينِ وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبي‏ وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبيلِ وَ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالاً فَخُورا؛و خدا را بپرستيد، و چيزي را با او شريك مگردانيد و به پدر و مادر احسان كنيد و در باره خويشاوندان و يتيمان و مستمندان و همسايه خويش و همسايه بيگانه و همنشين و در راه‏مانده و بردگانِ خود [نيكي كنيد]، كه خدا كسي را كه متكبّر و فخرفروش است دوست نمي‏دارد.(2)

از مجموع دو آیه استفاده می شود:

اولا ،برّ و نیكی، بذل مال در راه خدا و بپا داشتن نماز و دادن زكاة است.

ثانیاً حبّ شامل دوستي خدا يا دوستي مال يا دوستي انفاق به فقير مي‏شود يعني بذل مال یا براي محبت بخدا و به قصد قربت اوست،

 یا براي اين است كه احسان را دوست مي دارد يعني بخشش او از روي ميل و شوق و علاقه به اين صفت است نه از روي اكراه ،

 یا با اين كه علاقه و احتياج به مال دارد آن را در راه خدا صرف می كند كه اشاره به صفت ايثار است.

ثالثاً  مراتب بخشش به ترتیب :

1.پدر و مادر

2.خویشاوندان:

-فرزند و نوه ها هر چه پائین تر بیاید.

 -اجداد و آباء هر چه بالا رود

- برادر و خواهر

-عمو و عمه و خاله و دایی و فرزندان آنها(3)

3.همسایه

4.یتیم ها

5.فقیر و مسكین

6.ابن سبیل:

كسي  كه از وطن دور افتاده باشد و دست رسي به وطن نداشته باشد و در غربت تهي دست شده باشد.(4)

7.سائلین:

 گداياني  كه سؤال مي كنند كه بعنوان صدقه بايد بآنها بذل شود مشروط به اينكه  متجاهر به فسق نباشند.(5)

8.غلامان و كنیزان كه در زمان ما این مورد ساقط شده.

برای اطلاع بیشتر به كتاب تفسیر نمونه و ترجمۀ المیزان مراجعه كنید.

 

پی نوشت ها:

1.بقره (2) آیه 177.

2.نساء (4) آیه 36.

3.طيب سيد عبد الحسين،أطيب البيان في تفسير القرآن،انتشارات اسلام،تهران، 1378 ش،چ2، ج4، ص 77.

4. همان،ج 2، ص 311.

5.همان.

بخشش بهتر است يا عدالت؟
امام علي علیه السلام در پاسخ همين سؤال فرموده اند: عدل از جود و بخشش بهتر است به دليل اين كه عدل هر چيزي را در جاي خود قرار مي دهد و هر حقي را به ذي حق واقعي...

بخشش بهتر است يا عدالت؟

امام علي علیه السلام در پاسخ همين سؤال فرموده اند: عدل از جود و بخشش بهتر است به دليل اين كه عدل هر چيزي را در جاي خود قرار مي دهد و هر حقي را به ذي حق واقعي خود مي رساند، اما جود و بخشش امور را و جريان ها را از محل خودشان خارج مي كند.(1)

استاد مطهري مي گويد: علماي اخلاق جود را از عدل بالاتر دانسته اند،اما علي مرتضي علیه السلام در كمال صراحت مي گويد عدل به اين دليل از جود بالاتر است. البته اين دو نظر از دو زاويه و دو ديدگاه است: اگر تنها از جنبه فردي و اخلاق شخصي مطلب را مطالعه كنيم جود از عدل بالاتر است. از نظر ملكات اخلاقي ملكه جود و ايثار بالاتر است از ملكه عدالت؛ زيرا شخص عادل از آن جهت كه شخصاً و از نظر اخلاق شخصي و فردي عادل است در اين حد از كمال انساني است كه به حق ديگران تجاوز نمي كند مال كسي را نمي برد متعرض ناموس كسي نمي شود اما آن كه جود مي كند و ايثار مي نمايد نه تنها مال كسي را نمي برد، بلكه از مال خود و دسترنج خود به ديگران جود مي كند. پس از نظر ملكات اخلاقي و صفات شخصي البته جود از عدل بالاتر است، اما از نظر زندگي اجتماعي عدل از جود بالاتر است. عدل در اجتماع به منزله پايه هاي ساختمان است و احسان از نظر اجتماع به منزله رنگ آميزي و نقاشي و زينت ساختمان است... جامعه را هرگز با جود و احسان نمي توان اداره كرد. پايه سازمان اجتماع عدل است احسان وجودهای حساب نشده و اندازه گيري نشده كارها را از مدار خود خارج مي كند.(2)

 

پی نوشت ها :

 1 . نهج البلاغه، فیض الاسلام،انتشارات فقیه، تهران، پنجم، 1379 ه ش ، قصار 429.

 2 . مطهری، مرتضی ، بیست گفتار،انتشارات صدرا،تهران،1368ه ش، ص 6 - 9.

اگر بزرگی در مجلس باشد آیا ما حتما باید به او احترام بگذاریم؟
امام صادق علیه السلام می فرماید :«عَظِّمُوا كِبَارَكُم: به بزرگ تر های تان احترام بگذارید»

اگر بزرگی در مجلس باشد آیا ما حتما باید به او احترام بگذاریم و اگر نگذاریم (نه اینكه با وی مشكلی داشته باشیم)نشانه غرور است؟

پرسش گر گرامی احترام گذاشتن و اكرام بزرگ تر ها یكی از خصلت های پسندیده اخلاقی است و توصیه امام صادق علیه السلام می فرماید :«عَظِّمُوا كِبَارَكُم.(1)

به بزرگ تر های تان احترام بگذارید» و در احادیث داریم كه علت این احترام ها، این گونه بیان شده است كه : «وقروا كباركم يوقركم صغاركم.(2) به بزرگ تر ها احترام بگذارید تا كوچك تر ها به شما احترام بگذارند» باید بدانید شما نیز الان بزرگ تر از خیلی افراد هستید و در آینده نیز برای برخی باید بزرگ تری كنید،اگر الان خودتان به بزرگ تر ها ،احترام نگذارید ،به احتمال بسیار زیاد در آینده از طرف كوچك تر ها مورد احترام قرار نخواهید گرفت.

پس اصل احترام گذاشتن به بزرگ تر ها ،امر بسیار خوب و مطلوبی است و بهتر است اگر بزرگی در مجلسی نشسته به آن احترام بگذارید ،این كار از ارزش شما نمی كاهد بلكه ارزش شما را بیشتر می كند.

اگر چه در صورت احترام نگذاشتن ،دچار گناه نشده اید،ولی احترام نگذاشتن به بزرگ تر، مخصوصا این كه گفتید با او هیچ مشكلی ندارید ،نشانه این است كه ادب و تواضع را  به صورت كامل رعایت نمی كنید و ممكن است دیگران برداشت كنند ،شما به خاطر غرورتان احترام نمی گذارید.

پی نوشت ها :

1. ثقة الاسلام كليني، الكافي،  دار الكتب الإسلامية تهران، 1365 هجري شمسي؛ ج 2 ؛ ص 165

2. عبدالواحد بن محمد تميمي آمدي، غرر الحكم و درر الكلم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم، 1366 ه.ش ،ص 478.

وظيفه ما در برابر خون شهيدان چیست؟
كسانی كه حاضر شده اند برای حفظ دین و مملكت از با ارزش ترین چیزی كه دارند؛ یعنی جانشان بگذرند شایسته این هستند كه همیشه نام و یادشان در خاطره ها باشد.

وظيفه ما در برابر خون شهيدان و كساني كه در راه وطن جان خود را از دست داده اند، چيست؟

ما در  مقابل شهدا چند وظیفه مهم داریم :

1. زنده نگه داشتن یاد و خاطره آنان :

 كسانی كه حاضر شده اند برای حفظ دین و مملكت از با ارزش ترین چیزی كه دارند؛ یعنی جانشان بگذرند  شایسته این هستند كه همیشه نام و یادشان در خاطره ها باشد

2. حفظ آرمان ها و ارزش هایی كه شهدا به خاطر آن ها جانشان را تقدیم كردند:

شهدا برای حفظ اسلام و دین و انقلاب اسلامی ایران و عزت و اقتدار و استقلال كشور و قطع وابستگی كشور به بیگانگان جانشان را تقدیم كردند و ما وظیفه داریم در همه حال از تضعیف این امور جلوگیری كنیم و نگذاریم كسی به این امور تعرض كند

3. حمایت از خانواده آنان :

رسیدگی به خانواده و زن و بچه های آنان كه بعد از شهادت آن ها بی سرپرست شده و در سختی عاطفی و اجتماعی و اقتصادی به سر می برند و حمایت از آن ها در همه عرصه ها وظیفه ماست.

4. ترویج فرهنگ ایثار و شهادت :

ما می توانیم با تدوین خاطره های شهدا و یا وصیت نامه آنان  و یا ساختن فیلم های جذاب در مورد دفاع مقدس ، به ترویج فرهنگ شهادت در عرصه اجتماع بپردازیم و شهدا را به عنوان الگوهای معنوی و واقعی معاصر معرفی كنیم.

موفق باشید.

دوستام رو چي كار كنم تذكر باعث ناراحتي شون میشه...
اين انگيزه و دغدغه تان خوب است، البته به شرطي كه موقعيت حاصله را با برنامه ريزي هايي كه معمولاً در دانشگاه ها انجام مي دهند و روح ندارد، از بين نبريد...

 من يك دانشجوي رشته مهندسي صنايع هستم. بگي نگي تو دانشگاه تقريبا همه من و ميشناسن چون تو كانون ها و بسيج فعاليت دارم به اين فكر افتادم كه دانشگاه رو با دين و شما و . . . اشنا كنم

تا تو اون دنيا شرمنده نباشم چرا از شهرتم تو راه دين استفاده نكنم

با اين كار هم گره بچه ها باز ميشه هم من عذاب وجدان ندارم...

چي كار كنم ؟ اصلا ميشه همچين كاري كرد؟ دانشگاه ما نهاد نداره از چي شروع شه؟

نماز يا حجاب يا روابطي كه . . .

اصلا امكانش هست؟ مثلا ما وبكم بياريم دانشجو ها سوالاتشون به طور خصوصي از يكي بپرسن...

چه طور ستاد اقامه ي نماز رو اداره كنيم كه بچه ها بيان سمت نماز

از همه مهمتر شادي هاي اسلامي و ديني بچه ها با بد چيزايي خودشون و شاد نگه داشتن

به جا ازدواج به دوست دختراشون مينازند. چرا؟ چمون شده

دوستام رو چي كار كنم تذكر باعث ناراحتي شون میشه...

قبل از هر چيز به جهت تلاش در راه دين در اين سن و سال؛ و اينكه دوست داريد دين اسلام به همه معرفي شود، به شما تبريك مي گوييم و برايتان آرزوي سربلندي از خداوند منان مسئلت مي نماييم.

در همين ابتدا لازم است خدمتتان عرض كنيم: اين انگيزه و دغدغه تان خوب است، البته به شرطي كه موقعيت حاصله را با برنامه ريزي هايي كه معمولاً در دانشگاه ها انجام مي دهند و روح ندارد، از بين نبريد. بهترين تأثير گذاري در اين گونه مكان ها، برخورد صحيح و اخلاقي افراد مذهبي است. بگذاريد مسايل اخلاقي در مسير اصلي -كه در ديدن رفتار و كردار شماست- قرار گيرد. زيرا برنامه ريزي رفتاري و جذب ديگر دوستانتان، كاري تخصصي و كارشناسانه است. اما رفتار و نحوۀ برخورد شما با ايشان، در دراز مدت جواب خواهد داد.

البته مقصود ما اين نيست كه هيچ كاري انجام ندهيد. اگر توانايي و نفوذ در دانشگاه داريد، از اساتيد و كارشناسان دلسوز براي راه اندازي بحث هاي كنفرانس و پرسش پاسخي دعوت بعمل بياوريد. مسابقۀ كتابخواني بگذاريد. آنها را با مراكزي كه به شبهات و سوالات پاسخ مي دهند، آشنا كنيد.

دوست گرامي! قرآن مجيد افرادي كه ديگران را دعوت به نيكي مي‏كنند. اما خود پايبند به خوبي‏ها نيستند، مذمت كرده است: «اَتَأمُرُونَ النَّاسَ بِالبرِّ وَ تَنْسَونَ اَنْفُسكُمْ»(1) آيا مردم را به نيكي دعوت مي‏كنيد. اما خودتان را فراموش مي‏نماييد؟!

پس براي آن كه مورد نكوهش و مذمت واقع نشويم و سخن ما در افراد تأثير خاص خود را داشته باشد، بايد به اين حديث عمل كنيم: "كُونُوا دُعاةَ النَّاسِ بِالخَيْرِ بِغَيْرِ اَلْسِنَتِكُمْ لِيَرَوا مِنْكُمْ الاجْتِهادِ وَ الصِّدْقَ وَ الْوَرَعِ فَاِنَّ ذلِكَ داعِيَةٌ."(2) بدون زبان خويش دعوت كننده مردم به نيكي باشيد تا از شما سعي و كوشش (در انجام كارهاي خير) و صدق گفتار و پرهيزكاري را ببينند كه اين دعوت و تبليغ است.

- راه‏هاي ترويج و تبليغ دين اسلام:

1. آشنا كردن ديگران با معصومان(ع): انسان‏هايي كه معارف، اخلاق و احكام الهي را درك كرده و به آن معتقد و متصف شده و به آن عمل كرده‏اند، خود صراط مستقيم حق‏اند و همدوشي و همراهي با آن‏ها، همراهي با صراط مستقيم و حركت به روي آن است.(3)

معرفي معصومين(ع) از آن جهت اهميت زياد دارد كه آن‏ها منشأ و منبع فضايل و كرامت‏هاي انساني مي‏باشند و معرفي آن‏ها، در واقع معرفي كرامت‏ها و فضايل انساني است. چون انسان فطرتاً طالب كمال است و عشق و علاقه به تكامل دارد، به محض شناخت الگوهاي كامل و مجسمه‏هاي فضايل و كمالات، به دنبال آن‏ها گام برمي‏دارد و سعي در تطبيق خويش با آن‏ها مي‏نمايد. بنابراين يكي از بهترين شيوه‏هاي تبليغ اسلام و مذهب تشيع، معرفي اسوه‏هاي اين مذهب است.

2. جذب ديگران با اخلاق: قرآن مجيد درباره اثر شگرف اخلاق نبوي در جذب مردم به سوي ايشان و اسلام مي‏فرمايد:"فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظّاً غَليظَ الْقَلْبِ لانَفَضُّوا مِنْ حَوْلِك..."؛(4) به بركت رحمت الهي در برابر آنان نرم و مهربان شدي و اگر خشن و سنگدل بودي، حتماً از اطراف تو پراكنده مي‏شدند.

3. آشنا كردن ديگران با معارف و حكمت ها: در اسلام، واجبات و محرمات فراواني وجود دارد، ذكر فلسفه يا علت حكم، تأثير شايسته‏اي در گرايش مخالفين به اسلام دارد. خوشبختانه در عصر كنوني كه علم و دانش رشد فزاينده‏اي داشته، پرده از برخي از اسرار تعداد قابل توجهي از احكام الهي برداشته شده است و مردم به سوي احكام شرع مقدس رهنمون شده‏اند.

- نكتۀ پاياني: از تذكرات صريح و لساني در اين موقعيت پرهيز كنيد تا به روحيۀ جواني شان برنخورد. با دادن مقالاتي كه معارف دين را با قلمي زيبا تبيين كرده است را در اختيار آنها قرار دهيد و يا با نوشتن تك جمله هاي پر مغز از معصومان(ع)، باعث به فكر فرو رفتن آنها شويد. به آنها يادآوري كنيد كه اين دين، دين گريه نيست و سراسر از شادي است و هر چيزي را در موقعيت و فضاي خاص به اجرا مي گذارد. ضمناً به خودتان زياد فشار نياوريد و تا حدّ توان اقدام كنيد، زيرا بيش از اين وظيفه نداريد.

براي توضيحات بيشتر با شماره (09640) تماس بگيريد.

 

پي نوشت ها:

1. بقره(2) آيه 44.

2. كافي، تحقيق محمدجواد مغنيه، دارالاضواء، بيروت، چاپ اول، 1413ه ق. ج 2، ص 83.

3. ر.ك: تسنيم، آيت الله جوادي آملي، نشر اسراء، چاپ اول، 1378ش. ج 1، ص 495.

4. آل عمران(3) آيه 159.

من از خدا ثروت نخواستم سلامتي خواستم ...
معلوليت دليل بر اين نيست كه خداوند نسبت به آن افراد بي توجه و كم محبت است. زيرا اگر چه اصل آفرينش انسان به اراده خدا است. ليكن معلول جسمي يا رواني ...

من جواني هستم كه معلوليت جسمي دارم چندين بار ازخدا خواستم مرا شفا دهد اما خدا منوفراموش كرده من از خدا ثروت نخواستم سلامتي خواستم كه به همه داده اما خدا منو نمي بيند چكار كنم

عزيز گرامي ! خداوند به شما صبر و بردباري و دلي روشن و مالامال از ايمان عنايت كند. كم نيستند افرادي كه در ظاهر يا باطن جسم خود بيماري ها و مشكلات عديده اي دارند، اما دلي روشن و اميدوار به رحمت خدا و  روحي آزاد و رها و شاد دارند.

به چند نكته بايد توجه كرد.

1-معلوليت دليل بر اين نيست كه خداوند نسبت به آن افراد بي توجه و كم محبت است. زيرا اگر چه اصل آفرينش انسان به اراده خدا است. ليكن معلول جسمي يا رواني به دنيا آمدن افراد را نمي توان به خدا نسبت داد، بلكه معلوليت لازمه حتمي مجموعه عللي است كه در تكوين و شكل گيري جنين و رشد و باروري آن مؤثر بوده اند. به بيان ديگر خدا مي خواهد همه انسان ها از سلامت جسمي و روحي كامل برخوردار باشند و از نعمت هاي بي شمار مادي و معنوي او بهره مند گردند، اين انسان ها هستند كه از احكام و قوانين تكويني و تشريعي  و از راهنمايي هايي كه  خداوند براي برخوردار شدن  از سلامتي جسمي و رواني  مقرر كرده است ، غافل مي مانند و به آن عمل نمي كنند. در نتيجه جسم و روان خود و فرزندان خود را به رنج و زحمت مي اندازند. به عنوان مثال اكثر آدم ها نمي دانند آميزش جنسي با همسر خود در اول و وسط و آخر ماه  كار درستي نيست، زيرا ممكن است بچه اي كه  از اين آميزش  به دنيا مي آيد  فلج يا معلول جسمي  ويا معلول فكري و رواني و ديوانه و كم عقل  شود و يا به بيماري جذام مبتلا گردد.(1)

 توجه داريد كه پدر و مادرها را هم نمي توان مقصر شناخت، زيرا هيچ پدر و مادري نمي خواهد بچه معلول داشته باشد. غالب ما مسلمانان بلكه همه غير مسلمانان از اين دستورات زندگي ساز اسلام و معصومين عليهم السلام اطلاعي نداريم.

البته اين همۀ علت نيست چه بسا والدين مراقب هاي لازم را دارند. اما بنا بر دلايل ديگري فرزند اين چنين متولد مي شود و عامل سومي دخالت دارد.

2-خداوند حكيم براي پيدايش هر پديده اي علتي خاص و براي حل هر مشكلي راهكارهاي ويژه اي تعيين نموده است.

براي درمان بيماري نيز هم راهكار معنوي قرار داده و هم راهكار مادي. هم پزشك و دارو را وسيله قرار داده و هم نيايش و نماز و صدقات و انفاقات و كارهاي خير ديگر را. البته هيچ كدام اين ها جايگزين ديگري نمي شود. معلوليت جسمي شما را نمي دانيم در چه حدي است، مادر زادي است يا عارضه اي است كه بعدا پيدا شده؟ و آيا علم پزشكي آن قدر پيشرفت كرده كه بتواند درمانش كند يا نه. به هر حال براي درمان بيماري و مشكل تان  حتما بايد به پزشك متخصص رجوع كنيد و طبق دستور او عمل نماييد، و در عين حال در تمام حالات دعا و نيايش و توسل را فراموش نكنيد.

3-براي استجابت دعا و رفع و دفع بلايا، مشكلات، غم و ناراحتي هاي روحي و جسمي دعاي بيست سوم از كتاب صحيفه سجاديه هم چنين دعاي زير را هنگام سحر و يا بعد از نماز صبح بخوانيد :اللهم إني أسألك يا مدرك الهاربين و يا ملجأ الخائفين و يا غياث المستغيثين. اللهم إني أسألك بمعاقد العز من عرشك و منتهي الرحمة من كتابك و باسمك العظيم الكبير الأكبر الطاهر المطهر القدوس المبارك وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ .يا الله (ده بار)يا رباه (ده بار)يا مولاه يا غاية رغبتاه يا هو يا هو يا من لا يعلم ما هو إلا هو و لا كيف هو إلا هو .يا ذا الجلال و الإكرام و الإفضال و الإنعام 0يا ذا الملك و الملكوت. يا ذا العز و الكبرياء و العظمة و الجبروت. يا حي لا يموت .يا من علا فقهر .يا من ملك فقدر .يا من عبد فشكر. يا من عصي فستر .يا من بطن فخبر .يا من لا تحيط به الفكر .يا رازق البشر .يا مقدر القدر .يا محصي قطر المطر .يا دائم الثبات .يا مخرج النبات. يا قاضي الحاجات .يا منجح الطلبات .يا جاعل البركات .يا محيي الأموات. يا رافع الدرجات .يا راحم العبرات. يا مقيل العثرات يا كاشف الكربات يا نور الأرض و السماوات .يا صاحب كل غريب يا شاهدا لا يغيب. يا مونس كل وحيد .يا ملجأ كل طريد. يا راحم الشيخ الكبير. يا عصمة الخائف المستجير يا مغني البائس الفقير. يا فاك العاني الأسير. يا من لا يحتاج إلي التفسير. يا من هو بكل شي‏ء خبير يا من هو علي كل شي‏ء قدير. يا عالي المكان يا شديد الأركان يا من ليس له ترجمان .يا نعم المستعان يا قديم الإحسان .يا من هو كل يوم في شأن. يا من لا يخلو منه مكان. يا أجود الأجودين .يا أكرم الأكرمين. يا أسمع السامعين. يا أبصر الناظرين. يا أسرع الحاسبين. يا ولي المؤمنين يا يد الواثقين. يا ظهر اللاجين. يا غياث المستغيثين. يا جار المستجيرين. يا رب الأرباب و يا مسبب الأسباب و يا مفتح الأبواب. يا معتق الرقاب .يا بارئ النسم. يا جامع الأمم. يا ذا الجود و الكرم. يا عماد من لا عماد له. يا سند من لا سند له .يا عز من لا عز له. يا حرز من لا حرز له .يا غياث من لا غياث له يا حسن البلايا .يا جزيل العطايا .يا جميل الثنايا. يا حليما لا يعجل .يا جوادا لا يبخل .يا قريبا لا يغفل .يا صاحبي في وحدتي. يا عدتي في شدتي. يا كهفي حين تعييني المذاهب و تخذلني الأقارب و يسلمني كل صاحب. يا رجائي في المضيق. يا ركني الوثيق. يا إلهي بالتحقيق .يا رب البيت العتيق. يا شفيق. يا رفيق. اكفني ما أطيق و ما لا أطيق و فكني من حلق المضيق إلي فرجك القريب و اكفني ما أهمني و ما لم يهمني من أمر دنياي و آخرتي برحمتك يا أرحم الراحمين. (2)

پي نوشت ها:

1. الفقيه، ترجمه علي اكبر غفاري، ج 5 ، ص 263، نشر صدوق.

2. بحار الانوار، علامه مجلسي، ج 83، ص 334، مؤسسه الوفاء بيروت – لبنان، 1404 ق.

آیا بوسیدن دست بزرگان به جهت احترام در روایات به آن سفارش شده است؟
امام صادق(ع) فرمود: « یكی از شما هنگامی كه برادر (دینی) خود را ملاقات كرد، موضع سجده را كه محلّ نور است ببوسد ».

با سلام آیا بوسیدن دست بزرگان به جهت احترام در روایات به آن سفارش شده است؟

امام صادق(ع) فرمود: "یكی از شما هنگامی كه برادر (دینی) خود را ملاقات كرد، موضع سجده را كه محلّ نور است ببوسد".(1)

نیز  فرمود: "سر و دست كسی بوسیده نشود مگر (دست و سر) رسول خدا یا كسی به عنوان رسول خدا".(2)

مرحوم مجلسی در توضیح قسمت پایانی حدیث  می‏فرماید: آن‏ها  ائمه اطهار هستند و غیر ائمه از سادات و علما بنابر اختلاف در نظر.

علامه مجلسی در ادامه می‏فرماید: اگر چه  در كلام اصحاب و حدیث و فتاوای علما كسی را ندیدم كه به حرمت تصریح كند (یعنی بوسیدن دست و سر غیر پیامبر و امام معصوم حرام باشد) پس شاید مراد از كسی كه اراده رسول خدا از او می‏شود، ائمّه اطهار باشند.  چنان كه از حدیث بعدی استفاده می‏شود . نیز احتمال دارد كه این حكم شامل علما  بشود؛ علمایی كه عامل به علم و هادی مردم هستند كه فعل و قولشان یكی است، چون علمای راستین وارث پیامبران هستند.

پس بعید نیست افرادی كه به عنوان پیامبر مورد احترام و دست بوسی قرار می‏گیرند، مشمول روایت باشند.(3) البته عرف مردم نیز علما و بزرگان دین را به عنوان نایبان و قائم مقام‏ پیامبر و معصومان(ع) می‏دانند.

آیت الله مكارم شیرازی می فرماید: از آن جا كه علمای اعلام و فقهای عظام طبق روایت، ورثه و ادامه دهندگان راه انبیا(ع) هستند و احترام به آنان احترام به رسول اللّه(ص) است، بوسیدن دست آنان جایز، بلكه مستحب می‏باشد.(4) در مورد روایت‏های مربوط به بوسیدن دست و صورت به بحارالانوار، ج 73، چاپ بیروت، صفحه 37 و... مراجعه كنید.

پی نوشت‏ها:

1. بحارالانوار، ج 73، ص 37، حدیث 34.

2. همان، حدیث 35.

3. همان، ص 38.

4. آیت اللّه ناصر مكارم شیرازی، استفتائات، ج 1، ص 494، سؤال 1605.

آيا استخاره هاي انلاين در اينترنت صحيح مي باشند؟
به صورت جمع بندي مي توان گفت كه نظر علما بر اين است: «در صورتي كه استخاره كننده در واقع خود دستگاه باشد اعتباري به آن نيست.» يعني هرگاه دستگاه طوري تنظيم ...

آيا استخاره هاي انلاين در اينترنت صحيح مي باشند؟ و مي توان به انها اعتماد كرد؟

به صورت جمع بندي مي توان گفت كه نظر علما بر اين است: «در صورتي كه استخاره كننده در واقع خود دستگاه باشد اعتباري به آن نيست.» يعني هرگاه دستگاه طوري تنظيم شده باشد كه آيات آغاز يكي از صفحات قرآن را بدون اطلاع قبلي منعكس كند مانعي ندارد يا اگر بگونه اي صحيح انجام شود مانعي ندارد. گرچه اعتنا كردن به اينگونه استخاره ها از نظر برخي از فقها محل ترديد است!

توصيۀ ما اين است كه استخاره را از يك عالم با نفس كه آشنا به قرآن است، بگيريد. در كل سعي كنيد به استخاره هاي اينترنتي توجهي نكنيد.

ضمناً فراموش نشود كه بنابر گفتۀ اكثر علماء جايگاه استخاره بعد از بكارگيري عقل و مشورت با خبرگان است.

- براي توضيح بيشتر:

استخاره از طريق اينترنت اشكال ندارد، يعني استخاره با قرآن يا با تسبيح صورت بگيرد و از طريق اينترنت به شخص خبر داده شود كه مثلا استخاره شما خوب يا بد است. استفاده از چنين استخاره هائي جايز است.

اما استخاره چه از طريق اينترنت و چه به صورت معمولي لازم العمل و لازم الاجرا نيست، يعني اگر كسي به استخاره عمل نكرد، دچار عقوبت اخروي نمي شود و يا گناهي انجام نداده. آيت الله مكارم فرمود: عمل به استخاره واجب نيست.(1)

پي نوشت:

1 . آيت الله مكارم، استفتاات جديد، ج 1، س 858 .

آيا تفأل زدن به قران ( نه استخاره!) از نظر شرعي درست است؟
درباره ي استخاره سه ديدگاه وجود دارد: 1- دیدگاه افراطی: ... 2-دیدگاه تفریطی:... 3-دیدگاه معتدل:...

 آيا تفأل زدن به قران ( نه استخاره!) از نظر شرعي درست است؟ گاهي اوقات نيتي يا سوال در ذهنم ايجاد ميشد نيت ميكردم وقران را باز مي كردم( نه اينكه بين دو راه شك كنم چيزي مثل فال نه استخاره) در جستجوهاي اينترنتي به حديثي از امام صادق عليه السلام برخوردم كه فرموده بودند كه به قران تفال نزنيد من هم اين كار را كنار گذاشتم اما بعد در يكي از برنامه هاي ديني ا از يكي از كارشناسان مطلب شنيدم كه در حين صحبتاشون همين كارو از كسي نقل كردن كه فلاني ....بعد قران باز كرد اين ايه اومد.... حالا سوالم اينه كه اين كار درسته و به نتيجش ميشه اعتماد كرد گاهي اوقات وقتي نيت ميكنم اياتي مياد كه خيلي منو نااميد ميكنه و فكر ميكنم اينده تاريكي دارم يا جواب دعامو نميگيرم

درباره ي استخاره سه ديدگاه وجود دارد:

1. ديدگاه افراطي: كه اين ديدگاه از آنِ كساني است كه عقل را محدود دانسته و مشورت را نيز رايزني با عقل هاي محدود تلقي مي كنند. از نظر اين گروه در همان ابتداي كار بايد به سراغ تسبيح يا قرآن رفت و از خداوند راه صحيح و خير را طلب نمودو نيازي به مشورت با افراد با تجربه و كاردان وجود ندارد.

2. ديدگاه تفريطي: اين ديدگاه به كلي منكر استخاره است.

3. ديدگاه معتدل: كه صاحبان آن معتقدند با توجه به جايگاه عقل و مشورت، استخاره عين خرد ورزي است. بسياري از روايات وجود دارد كه در آنها استخاره مورد تأييد و سفارش امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ واقع شده است. در اين نوشتار ضمن تبيين مفهوم استخاره دلايل جواز استخاره با قرآن را ذكر مي نماييم و نيز رواياتي كه در آنها تفأل به قرآن مورد نهي واقع شده است، را بررسي مي نماييم.

معناي استخاره:

استخاره دو معني دارد: يكي از آنها معناي حقيقي استخاره است (يعني استخاره ي مطلق) و در اخبار و روايات ما از آن بيشتر نام برده شده و پيش خواص متعارف است و آن، طلب خير نمودن از خدا است.

اين نوع استخاره در تمام كارهايي كه انسان مي كند، خوب و مستحب است.

معني ديگر استخاره اين است كه پس از آنكه انسان به كلي در امري متحير و وامانده شد، به طوري كه نه عقل، او را به خوبي و بدي آن، راهنمايي كرد و نه عقل و مشورت ديگران، راه خير و شر را به او فهماند و نه خداي جهان درباره ي آن كار، تكليفي و فرماني داشت كه راهنماي او باشد، در اين صورت كه هيچ راهي براي پيدا كردن خوب و بد در كار نيست، اگر يكي پيدا شود و انسان را به يك سوي كار، دلگرم كند و با ارادهي راسخ و اميدوارانه به كار وادار كند، چه منّت بزرگي به انسان دارد. اينجا دينداران مي گويند: خداي عالم كه پناه بيچارگان و دادرس افتادگان است، در حالت تحير و دودلي، يك راه اميدي بر روي انسان باز كرده و اگر انسان با اين حال اضطرار به او پناه ببرد و از او راهنمايي جويد، خداي جهان كه قادر بر پيدا و نهان است، يا دل او را به يكسو مي كشاند و راهنماي قلب او مي شودكه او مقلب القلوب است، يا دست او را به يك طرف تسبيح مي اندازد (در هنگام استخاره با تسبيح) يا در استخاره با قرآن به وسيله ي قرآن، دل او را گرم مي كند.(1)

لازم به ذكر است كه از روايات، صحّت هر دو معني استفاده مي شود.

درباره ي استخاره با قرآن، رواياتي از پيشوايان معصوم ـ عليهم السلام ـ نقل شده است كه به برخي از آنها اشاره مي شود:

1 ـ روايت شده است كه شخصي به امام صادق (ع) عرض كرد:

گاهي مي خواهم كاري انجام دهم ولي متحير هستم كه آيا انجام دهم يا نه؟

امام صادق(ع) به او فرمود: «هنگام نماز ـ كه شيطان از هر وقت ديگر از انسان دورتر است ـ قرآن را بگشا، اولين آيه اي كه در آغاز صفحه دست راست مي بيني، عمل كن».(2)

2 ـ از رسول خدا(ص) نقل شده است كه فرمود: «هنگام استخاره با قرآن، ابتدا سه بار سوره ي توحيد را بخوان. سپس سه بار صلوات بر محمد و آلش بفرست، سپس بگو:

اللَّهُمَّ إِنِّي تَفَأَّلْتُ بِكِتَابِكَ وَ تَوَكَّلْتُ عَلَيْكَ فَأَرِنِي مِنْ كِتَابِكَ مَا هُوَ الْمَكْتُومُ مِنْ سِرِّكَ الْمَكْنُونِ فِي غَيْبِك

يعني : خدايا به كتاب تو تفأل مي زنم، و بر تو توكل مي كنم و از كتابت آنچه را كه در نهان غيب تو، پوشيده شده به من بنمايان.

پس از اين دعا، قرآن را بگشا و از سطر اول، صفحه ي سمت راست، مقصود خود را به دست آور».(3)

3 ـ وقتي خبر تولد زيد را به پدر بزرگوارش امام سجاد(ع) دادند، امام(ع) به اصحاب خود رو كرد و فرمود: « نام اين كودك را چه بگذارم؟

هر كس، نامي گفت. حضرت قرآن طلبيد قرآني را به آن حضرت دادند، به قرآن تفأل زد، اين آيه آمد: لا يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَي الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَكُلا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَي وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَي الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا(4)

بار ديگر قرآن را گشود، اين بار در آغاز صفحه اول قرآن، اين آيه آمد:

إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَي مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالإنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَي بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ(5)

امام سجاد(ع) به اين دو آيه نظر انداخت و ديد هر دو در مورد جهاد در راه خدا است و از آنچه كه رسول خدا(ص) و علي(ع) در مورد زيد فرموده بودند كه در صلب امام سجاد(ع) پديد مي آيد، دريافت كه اين كودك همان زيد است، آنگاه مكرّر به حاضران فرمود:

سوگند به خدا اين همان زيد است و نام او را زيد گذاشت.»(6)

اما درباره روايتي كه از تفأل به قرآن نهي مي كند بايد بگوييم كه شيخ بزرگوار كليني از امام صادق(ع)روايت كرده است كه «به قرآن تفأل مكن»(7).

علامه مجلسي (ره) مي فرمايد: اين حديث را تأويل كرده اند به اين كه از فال گشودن قرآن براي استنباط احوال آينده از آيات نهي شده است، چنان كه برخي از جاهلان، اين روش را وسيله اي براي كسب روزي خود قرار داده اند و به اين صورت، مردم را فريب مي دهند و ممكن است مقصود، نهي از تفألي باشد كه بيشتر مردم از ديدن يا شنيدن بعضي امور اعتقاد پيدا مي كنند و برخي را مبارك و برخي ديگر را شوم مي گيرند، بدين صورت كه از آيات قرآن كريم نيز فال نيك و فال بد گرفته شود. و شايد يك حكمتش اين باشد كه اگر موافق نيفتاد باعث كم اعتقادي مردم به قرآن نگردد.(8)

تذكر اين نكته نيز لازم است كه كساني كه با قرآن، انس و الفتي ندارند و محكم و متشابه آن را نمي شناسند و از علم تفسير، بهره اي ندارند، بايد از استخاره و تفأل با قرآن، سخت بپرهيزند و آيات خدا را به بازي نگيرند، شايد اين حديث شريف در اصول كافي، خطاب به اين دسته از افراد باشد. زيرا استخاره و تفال معمولاً معناي يكساني دارند، چنانكه در دعاي استخاره با قرآن مي گوييم: «اللهم تفألت بكتابك، يعني خدايا به كتاب تو فال مي زنم» شايد بتوان اين فرق را هم قائل شد كه از ميان انواع استخاره، استخارههايي كه ابزار محسوسي مثل قرآن، تسبيح، ديوان، شعر، كاغذ و …. دارند، آنها را فال هم مي گويند و استخاره هايي كه هيچ ابزاري جز دعا و قلب ندارند، آنها را فقط استخاره مي گويند.(9)

به جاي چنين كاري بهتر است مقداري از قرآن را تلاوت كنيد و ثواب آن را ببريد.

پي نوشت ها:

1. ابوالفضل طريقهدار، كندوكاوي در بارهي استخاره و تفأل، قم، انتشارات مدين، چاپ دوم، 1374، ص 98 ، به نقل از كشف اسرار، امام خميني، قم، انتشارات پيام اسلام، ص 89.

2. مجلسي، محمد باقر، مفاتيح الغيب، چاپ اول، بيروت، دارالكتب العلميه، 1411، ص 42.

3. نوري، مستدرك الوسائل، آل البيت 1408، چاپ اول، ج 4، ص 305.

4. نساء، آيه 95.

5. توبه، آيه 111.

6. ابوالفضل طريقهدار، كندوكاوي در بارهي استخاره و تفأل، قم، انتشارات مدين، چاپ دوم، 1374، ص 26 به نقل از عيون اخبار رضا، ج 1، ص 195.

7. كليني، اصول كافي، دار الكتب چ 4، سال1365، ج 2، ص 629.

8. مجلسي، محمد باقر، مفاتيح الغيب، چاپ اول، بيروت، دارالكتب العلميه، 1411، ص 42.

9. ابوالفضل طريقهدار، كندوكاوي در بارهي استخاره و تفأل، قم، انتشارات مدين، چاپ دوم، 1374، ص 21.

صفحه‌ها