فرق زندگي انسان معتقد به خدا و انسان بي اعتقاد به خدا چيست؟
اخلاق و رفتار و گفتار انسان و شيوه برخورد و تعامل او با ديگران تابع افكار و عقايد اوست. به بيان ديگر شيوه زندگي فردي و اجتماعي انسان نمايانگر طرز تفكر و اعتقادات اوست. بديهي است كه جهان بيني و ايدئولوژي يا بينش و گرايش و عملكرد افراد معتقد به خدا با بينش و گرايش و عملكردافرادي كه اعتقاد به خدا ندارند متفاوت است. اولين و مهم ترين موضوعي كه در جهان بيني هر انسان و هر مكتبي مطرح مي شود، اعتقاد يا عدم اعتقاد به خدا است. روشن شدن اين اصل زير بنايي و بنيادي، به معرفت شناسي، جهان شناسي، انسان شناسي و شيوه بررسي و شناخت و بهره برداري از موجودات هستي«جهت و معني » مي بخشد. و نوع نگاه انسان به زندگي، هدف زندگي، فلسفه حيات، و شيوه و نوع تعامل و برخورد و معاشرت با ديگران را تبيين و تعيين مي كند. انسان معتقد به خدا بر پايه اعتقاداتش در وراي ظواهر و محسوسات جهان، عالم باطن و غير محسوسات، و در وراي دنيا، قيامت و روز حسابرسي كاركردهاي خوب و بد خويش را مي بيند. خود را در برابر خدا مسؤل مي بيند، او خدا و نيروهاي غيبي يا موجودات غير محسوس عالم باطن را در همه جا و در هر حال و وضعيتي حاظر و ناظر اعمال و اخلاق و رفتار، مي بيند، بلكه آگاه و خبير به انگيزه ها و نيات خود مي داند. از اين رو تلاش مي كند گرايش ها و عملكردهايش را بر محور خواست و اراده خدا كه در آخرين « وحينامه » يا همان قرآن ، آمده است، و اصول و كليات آن توسط گيرنده « وحي و كلام خدا » يعني پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و امامان و جانشينان آن حضرت تبيين و تفسير شده، تنظيم كند. بر اين اساس او خود را موظف مي داند كه به احكام و مقررات تعيين شده در دين ، تحت عناوين حلال و حرام، واجب و مستحب و مكروه و مباح ،عمل كند. احكام و مقرراتي كه گستره آن همه ابعاد وجودي انسان و زندگي فردي و اجتماعي او را در بر مي گيرد، و شامل قوانيني براي بهداشت و سلامت جسم و جان ، و آرامش روح و روان ، و تسكين قلب و وجدان مي گردد. اين قوانين نه تنها در برگيرنده امور عبادي و معنوي ، خوردني ها ، نوشيدني ها، و پوشيدني ها مي شود، بلكه شيوه تعامل و رفتار با خانواده، اقوام و خويشان، دوستان و آشنايان، همسايه، هم كيش و هم آيين را بر پايه رحمت و مودت، عفو و عطوفت، تعاون و همكاري، ايثار و گذشت، و با غير هم كيشان، مخالفان و حتي دشمنان خود و دشمنان دين و خدا را نيز بر پايه عدالت و انصاف تبيين كرده است. و هنگامي كه از « حقوق» سخن به ميان مي آيد نه تنها از حقوق انسان ها، و حقوق خدا بر انسان و حقوق انسان بر خدا و حقوق متقابل پيامبران و امامان و امت و مردم بحث مي شود، بلكه حقوق حيوانات ، اشجار و گياهان ونباتات ، و حقوق جمادات كوهها ، آب ها ، هوا و فضا نيز مورد بحث قرار مي گيرد. مسلمان واقعي معتقد به خدا كسي است كه مجموعه اين قوانين و حقوق را رعايت مي كند. زيرا او معتقد است كه بعد از دنيا، آخرتي وجود دارد. و در پس اين زندگي موقت، زندگي طولاني و ابدي هست. نوع و نحوه زندگي بعد از مرگ، بازتاب و عكس العمل زندگي اين دنيا است. او معتقد است كه بعد از مرگ دادگاه حسابرسي عملكردها وجود دارد ، از اين رو خود را براي پاسخگويي آماده مي كند. اما كسي كه اعتقاد به خدا ندارد، و اعتقاد به قيامت و بهشت و جهنم ندارد، هدف زندگي و برنامه ريزي وي در دوره حيات، محدود به چند ساله عمرش مي شود . زيرا افق ديد و نگاه او به جهان و زندگي محدود است. براي كسي كه خدا و قيامت را قبول ندارد واژه هايي مانند معنويت، مسؤليت در پيشگاه خدا، ايثار، گذشت، انفاق و كمك كردن به ديگران از حاصل دست رنج خود بي مفهوم است، بر خلاف كسي كه اعتقاد به خدا دارد، همه اين ها نزد او هدفمند و جهت دار است. زيرا از نظر كسي كه معتقد به خدا است همه اين كارها پس انداز كردن و ذخيره سازي نمودن براي زندگي آخرت است.
كسي كه اعتقاد به خدا ندارد چيزي به عنوان فساد و فحشا، حلال و حرام و واجب و مستحب و مكروه برايش مطرح نيست.
بنا براين انساني كه اعتقاد به خدا دارد، رفتارش و كردارش و نگاهش به عالم و اتفاقاتي كه در زندگي اش مي افتد، بسيار متفاوت از انساني است كه چنين اعتقادي ندارد.