كلام

سلام در پوشش خانم ها با توجه به این که با پوشش امروزی جلوی مو در اکثر مواقع پیداست چه فرقی دارد که اصلا حجاب برای مو داشته باشیم یا خیر اصلا وقتی که خانم ها مانتو و حجاب هم دارند اما باز هم اقایان با یک نگاه متوجه اندام خانم می شوند چه دلیلی برای حجاب هست ؟ چادر هم که دیگر مرسوم نیست و محدود به زمان و مکان خاصی هست و اگر در خانواده فقط ما چادر بپوشیم به نظر می رسد سطح فکر پایینی داریم و یا قصد جلب توجه داریم. لطفا دلیل منطقی حجاب را بیان کنید . متشکرم

1. محافظت زن در برابر طمع ‏ورزي‏هاي هوس‏بازان؛ پيشگيري از تحريكات شهواني خارج از قوانين الهي و تأمين سلامت و بهداشت معنوي جامعه؛ دو فلسفه اساسي حجاب است كه با يكديگر ارتباط تنگاتنگي دارند. حجاب با اين نقش مهم و اساسي، پيامي قاطع و كوبنده با خود دارد، و آن اين است كه در برابر همه مردان اجنبي نوعي هشدار و اعلام «دور باش!» مي‏دهد، اما اين كه چه عواملي در رساندن اين پيام و اثرگذاري آن مؤثر است، بستگي به بررسي مؤلفه هايي دارد كه خارج از پاسخ به سوال فعلي شماست.
2. حدود و ميزان پوشش، كيفيت پوشش از حيث ميزان ضخامت و حتي كيفيت دوخت، رنگ ‏لباس از جهت اين كه برخي از رنگ‏ها ديده‏ها را خيره مي‏سازد، و پاره‏اي ديگر نگاه‏ها را از خود مي‏راند و دور مي‏سازد، شيوه‏هاي رفتاري با نامحرم هم چون طرز صحبت و چگونگي راه رفتن و ...، از مولفه هاي مهمي هستند كه بخش مهمي از حجاب را تشكيل مي‏دهند. بديهي است كه هر چه اين امور بيشتر رعايت شود، نقش نيرومندتري در دورسازي ديدگان نگاه كننده ايفا مي‏كنند.
باتوجه به اين دو نكته مي گوييم:
حجاب كامل اسلامي براي بانوان اين است كه به غير از گردي صورت و دست‏ها تا مچ، بقيه بدنشان پوشيده باشد، به طوري كه نامحرمي را به خود جلب و جذب نكند؛ خواه پوشيدگي با چادر باشد و خواه با چيز ديگر، ولي بايد پوشش طوري باشد كه برآمدگي‏هاي بدن را نشان نداده و جلب توجه نكند. بر اين اساس هر چند پوشيدن چادر بهتر است، اما با پوشيدن مانتو نيز مي توان حجاب اسلامي را رعايت كرد. البته به شرطي كه مانتوي كه استفاده مي شود، مانتو هاي بازاري امروزي نباشد كه تقريبا در تمام موارد با پوشيدن آنها حجاب اسلامي رعايت نمي شود.
فقهاي معظم فرموده اند:
خانم ها بايد تمامى بدن خود را به غير از گردى صورت و دست ها تا مچ بپوشانند (خواه پوشش با چادر باشد يا با مانتو) ولى پوشيدن چادر بهتر است. از لباس‏هايى كه توجه نامحرم را جلب كند (مثلاً برجستگى‏ها را نمودار كند) بايد اجتناب شود. (1)
متاسفانه عده اي در جامعه ما به استفاده از پوشش هايي كه به نام چادر عرضه مي شود،‌ ناآگاهانه زمينه را براي از بين بردن اصل فلسفه حجاب كه محافظت زن در برابر طمع ‏ورزي‏ها و پيشگيري از تحريكات شهواني باشد،‌مهيا كرده اند. اينان از اين مهم غافل اند كه تحقق حجاب به لزوما همراه داشتن چادر نيست بلكه حجاب اسلامي پوشش صحيح بدن از نامحرم است؛ حال اگر خود اين حجاب چه با چادر و چه با مانتو،‌ بدن را به طور صحيح نپوشاند و سبب جلب توجه بيشتر شود و يا كامل نباشد و بعضي از قسمت هاي بدن مثل مو و ... نمايان باشد، حجاب محقق نمي شود.
علاوه بر اين كه در تحقق حجاب اسلامي، تنها پوشش بدن كافي نيست بلكه، رعايت امور ديگري نيز لازم است، مثلاً زن نبايد در برخورد با نامحرم آرايش و يا خود را معطر كند. بعضي از خانم ها چادر به سر دارند. اما آرايش مي كنند و عطر مي زنند. اين كارها از نظر اسلام گناه دارد يا مانتويي مي پوشند كه برجستگي هاي بدن را نمايان مي سازد، اين هم درست نيست و گناه است.
خواهر گرامي؛
به عنوان يك مسلمان معتقديم آنچه خداوند از ما بندگان خواسته و بر ما تكليف نموده است، جز به سود ما و در جهت سعادت و كمال ما نيست. مصالح و منافع واقعي اجراي احكام و مقررات ديني متوجه خود ما مي شود؛ زيرا نه اعمال نيك ما به خداوند سودي مي رساند و نه اعمال بد، ضرري را متوجه او مي سازد. سود و ضرر همه متوجه خود ما است. خداوند نيز به جهت محبت و عشق به بندگانش و اينكه خواهان سعادت و خوشبختي و كمال آن ها است؛ احكامي را مقرر نموده است و از جمله اين احكام، وجوب رعايت حجاب است. علاوه بر آن كه حجاب امري فطري است. اين بهترين دليل براي حجاب است. يعني انسان فطرتا دوست دارد خود را بپوشد. كسي كه به مخالف آن تمايل دارد از فطرت پاك الهي خارج شده. لذا اگر از خود او و فارغ از هر مسئله اي بپرسيد تمايل خود را به پوشش اعلام خواهد كرد. از اين رو همه اديان و جوامع بشري نيز به اصل حجاب پايبند بوده اند.
آن چه موجب مي شوند انسان در انجام احكام الهي سستي كند يا برخي محرمات را مرتكب شود نقصان و يا ضعف در آگاهي ها و يا اطلاعات غلط است. بيشتر افرادي كه احكام الهي مثل حجاب را رعايت نمي كنند نه به خاطر دشمني با خدا و بلكه به خاطر عللي چون ضعف در خداشناسي و سستي در ايمان به خدا و پيامبر و اهل بيت، ضعف در شناخت حقايق امور و عدم شناخت پيامدهاي ناگوار دنيوي و اخروي ناديده انگاشتن دستورات الهي، ضعف در خودشناسي و نداشتن درك درست از خويشتن و غرق شدن در امور مادي و شهواني ...، دچار انحراف و كج روي شده اند. امام علي (ع)مي فرمايد: "الناس أعداء ما جهلوا؛ (2) انسان ها دشمن چيزي هستند كه به آن جهل دارند."
فوايد و فلسفه حجاب بسيارند و در بسياري از شئون زندگي فردي و اجتماعي مي توان آثار آن را يافت. ما در ذيل به برخي از آنها اشاره و براي تحقيق بيشتر منابعي را جهت مطالعه معرفي مي كنيم:
1- حفظ تعادل رواني جامعه ،تأمين امنيت اجتماعي و بهداشت روانى و كاهش هيجان‏ها و التهاب جنسى
2- حجاب حافظ كرامت و شخصيت ذاتي زنان
3 - حفظ و تحكيم بنيان خانواده
4- پيشگيري از فحشا و فروپاشي نظم جامعه
5- جلوگيري از ابتذال و نگاه ابزاري به زن
خواهر گرامي؛‌
دينداري در زمان و جامعه اي كه همه اسباب هدايت و دينداري آماده است و همه مردم به سوي آن گرايش دارند، اگر چه ارزشمند است، ولي ارزشمندتر از آن دينداري در روزگاري و اجتماعي يا در ميان خانواده و گروهي است كه اكثريت آن ها در گرايش به فساد و گناه و بي ديني با هم مسابقه مي دهند.
چه بسيار كساني كه در محيط هاي فاسد و آلوده بودند، اما ايمان خود را حفظ كرده اند. قرآن، افرادي را در اين زمينه معرفي مي كنند تا سرمشق براي ديگران باشند. از جمله اين افراد، آسيه همسر فرعون است. با اين كه در محيط آلوده به فساد و گناه و كفر بود و حتي همسرش، خود، طاغوت زمان بود، با اين همه، ايمان خويش را حفظ كرد و خود را از آلودگي ها محفوظ داشت. لذا خداوند از او تجليل نموده و او را الگوي بشر معرفي نموده است. (3) يوسف پيامبر و جوانان اصحاب كهف كه قسمتي از وحي و قرآن را به داستان آنان اختصاص يافته از جمله همين افراد هستند.
توصيه مي كنيم اين گونه فكر نكنيد كه با رعايت حجاب نگاه افراد به شما چگونه است بلكه در اين تامل كنيد كه خداوند عالميان از شما چه مي خواهد و در صورت رعايت حجاب او چه نگاهي به شما خواهد داشت. فراموش نكنيد كه عزت دهنده حقيقي خداست. قرآن مي فرمايد : َ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاء(4)هر كس را بخواهى، عزت مى‏دهى و هر كه را بخواهى خوار مى‏كنى. اگر در فلسفه حجاب دقت كنيد خواهيد فهميد كسي كه حجاب خود را رعايت مي كند از سطح فكري بالايي برخوردار است و چون موجودات بي عقل به راحتي به حريم عفاف خويش چوب حراج نمي زند.
نمي دانيم در كجا زندگي مي كنيد اما تا جايي كه ما از شهرهاي ايران اطلاع داريم، در تمام اين شهرها بانواني هستند كه با پوشش چادر و يا حداقل هاي حجاب اسلامي كه ملاك آن در بالا بيان شد از حريم عفاف و پاكدامني خويش محافظت مي كنند. بنابراين به نظر نمي رسد اين سخن كه چادر مرسوم نيست و محدود به زمان و مكان خاصي هست، سخن درستي باشد مگر اين كه منظور ديگري داشته باشيد كه مي توانيد در مكاتبه بعدي بفرماييد.
براي مطالعة بيش تر كتاب هايي را معرفي مي كنيم:
- مسئلة حجاب، از استاد مطهري؛
2- نظام حقوق زن در اسلام، از استاد مطهري؛
3- حجاب زينت برتر، تأليف عطيه صادق كوهستاني
4- حجاب شناسي، از حسين مهدي زاده
5- حجاب از ديدگاه قرآن و سنت، خانم فتحيه فتاحي زاده
پى نوشت‏ ها:
1. بني هاشمي خميني، سيد محمد حسن، توضيح المسائل مراجع، دفتر انتشارات اسلامي، قم،1386ش، ج 2 ، ص 488.
2. علامه مجلسي، بحارالانوار، مؤسسه الوفا، بيروت، 1404 ه ق، ج1، ص 219.
3. تحريم (66) آيه 11.
4. آل عمران(3) آيه 26.
موفق باشید.

یک روز باید این مساله اجباری شدن حجاب در اوایل انقلاب را به دقت واکاوي بکنيم. و بفهميم چه کسانی این موضوع را پی گرفتند و دقیقا چه شرایطی پیش آمد؟ ... چندي قبل مصاحبه ي جنجالي محمدرضا حکيمي رو خوندم که براي اولين بار در سي سال گذشته از عدم رضايت بزرگاني چون شهيد بهشتي و شهيد مطهري از اجباري بودن حجاب پرده برداشت؛ و اينکه چقدر خواستند که اين بزرگان تا امام را متقاعد کنند و وجود فشارهاي خاص!! مانع شد!! و اينکه زماني که شهيد مطهري به شهادت رسيدند در جيبشون نامه اي يافتند خطاب به حضرت امام که خواستار لغو اين قانون بودند. اين مصاحبه ي جنجالي ذهن بنده رو به شدت به يک سلسله از عوامل معطوف کرد و به دنبال اين شدم که چه جرياناتي و با چه اهدافي امام رو تحت فشار گذاشتن تا اين قانون رو مصوب کنند. من چند گزاره در این خصوص برای پژوهش و تأمل پیشنهاد میدم: 1.حجاب اجباری در ایران شرایط شهواني شدن جامعه را فراهم کرد و هر روز بیش از پیش در آتش این موضوع دمیده شد. (بواسطه ي حجاب اجباري پديده ي بدحجابي بوجود اومد که طبق اقرار صريح تمامي روانشناسان هزاران بار مهلکتر از بي حجابي ست!!) 2.اقتصاد نفتی، فرهنگ مصرف گرایی را حاکم کرد. مصرف گرایی در جامعه ای که هر روز عطش شهوت او تشنه تر ميشد. در نتیجه شهوت هم یکی از اقلام مصرفی میشود تا تعادلی بین عرضه و تقاضا ایجاد شود. 3.تجارتی که مبتنی بر "واردات" بود، از یکسو فرهنگ مصرف گرایی را رونق بخشید و از دیگر سو، نسبت عرضه و تقاضا را هماهنگ کرد. بنابراين روند به سمتي رفت که رتبه ي اول مصرف مواد آرايشي و ساير ملزومات شهوانيات را در آسيا و در برخي موارد در دنيا ـ به خود اختصاص داديم! به همين راحتي!! 4. پيدا کنيد پرتقال فروش را :: چه کساني بازار لوازم آرايشي را در دست دارند؟ اين افراد متعلق به کدام حزب و گروه هستند؟ نقش اين جريان در فرهنگ مصرف گرايي در دهه ي 60 و 70 چه بود؟ نقش اين افراد در تشديد فشارهاي جبري در جامعه در سالهاي 57 تا 65 چه بود؟ چرا اين جريان با تمام قوت و قدرت تا آخرين لحظات عمر حضرت امام مانع انحلال کميته شدند؟ .... ** : دوستان هيچ پيام خصوصي و عمومي ندين؛ هيچ جوابي نميدم!! هرکي مرده بره خودش جواب اينا رو دربياره!!

پيشنهاد ما به نويسنده اين عبارات اين است كه هر وقت تصميم جدي به پيش كشيدن اين بحث گرفتند، ما نيز حاضر به گفتگو و تبادل نظر پيرامون اين امر هستيم و الا با صِرف نقل چند مدعاي غير مستند و احتمالي نمي توان به جمع بندي روشن علمي رسيد.
مساله شهواني شدن جامعه امري است كه بايد بر اساس بررسي هاي ميداني و تطابق وضعيت شكلي و آماري جامعه قبل و بعد از انقلاب بدان پرداخت و ابعاد گوناگون آن را مورد نقادي و تامل قرار داد؛ ادعاي غير علمي نويسنده "بواسطه ي حجاب اجباري پديده ي بدحجابي بوجود اومد كه طبق اقرار صريح تمامي روانشناسان هزاران بار مهلكتر از بي حجابي ست!!" آن قدر غير مستند و نادرست است كه انسان نسبت به ديگر گزارشات اين متن نيز دچار ترديد جدي مي شود.
البته دخالت هاي مباحث سياسي و اجتماعي در قوانين حكومتي و ناپختگي در تصميمات كلان در عرصه امور مربوط به حكومت و جامعه امري است در هر انقلابي و از جمله در انقلاب ايران نمونه هاي آن را مي توان ديد، اما نسبت دادن اين مساله به كمپاني هاي اقتصادي و رانت خواران و مافياي قدرت و ثروت بسيار دور از ذهن و غير واقعي به نظر مي رسد.
بخصوص كه مساله حجاب در ايران لااقل دو سال بعد از انقلاب شكل قانوني و علني به خود گرفت و در طول چند سال اول انقلاب در بسياري از مناطق ايران مانند مناطق تفريحي و بخش هاي عمده شهرهاي بزرگ، حتي در نهادها وئ ازگان هاي دولتي مانند بيمارستان ها بسياري از زنان مانند قبل از انقلاب حجاب نداشتند تا اين كه بر اساس قانون تعزيرات مصوب در سال 1362 كه اولين قانون در خصوص پوشش زنان است اصل حجاب شكل قانوني پيدا كرد.
در واقع ماده 102 قانون تعزيرات كه در حال حاضر به صورت تبصره‌اي به ماده 638 قانون مجازات اسلامي مصوب 1375 الحاق شده است اوليت تصميم قانوني بر مساله حجاب بود كه به تصويب رسيد و اين امر سال ها بعد از شهادت شهيد مطهري و شهيد بهشتي بود و مساله فشارها بر امام و... چندان منطقي به نظر نمي رسد.
پس تا پنج سال پس از پيروزي انقلاب اسلامي مجلس ورودي در پوشش مردم نداشت و تصويب اين ماده ناشي از رهنمودهاي بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران بود مبني بر اينكه رعايت حجاب را يك تكليف شرعي دانسته و حضور زنان در عرصه فعاليتهاي اقتصادي ـ اجتماعي را منوط به حفظ حجاب شرعي نمودند.
در مورد تذكر شهيد مطهري هم آن چه در كتاب هاي خاطرات و مقالات مربوط به زندگاني ايشان در گذشته مطرح شده بود اين مساله است كه در وقت شهادت ايشان كاغذي در جيب ايشان وجود داشت تا تذكراتي را به محضر امام راحل ارائه دهند كه از ان جمله مساله "حجاب استاندارد " است نه مساله نفي حجاب اجباري.(1)
پي نوشت:
1. رك: http://rasekhoon.net/article/show-65990.aspx
موفق باشید.

وقتی از یک خانم فرانسوی پرسیدم حجاب زن مسیحی در انجیل چقدر باید باشد گفت هیچ حدّ خاصی نیامده، فقط باید تحریک کننده نباشیم ولی ایشان لباس های باز و کوتاه در فرانسه که محل زندگی اش است می پوشد و می گوید در فرانسه این لباس ها عادی است، کسی نگاه نمی کند پس تحریک آمیز نیست. حال شما بگویید من بر اساس تعالیم انجیل و سیره حضرت مریم چطور اورا قانع کنم؟

پاسخ:
پيش از هر چيز نبايد فراموش نماييد كه اصولا در اين زمينه بايد به شكلي منطقي و با اهم و مهم نمودن امور به تبليغ دين اسلام و معارف ان پرداخت و تاكيد بر حجاب در مورد كسي كه هنوز اسلام و معارف آن را درنيافته، چندان منطقي به نظر نمي رسد.
اين فرد هنوز به توحيد و نبوت به عنوان اصول مبنايی معرفت رهنمون نشده و اصرار و تاكيد به سناخت و عمل به مقوله حجاب كه يكي از فروع عملي دين اسلام محسوب مي گردد، چندان منطقي به نظر نمي رسد.
در هر حال اگر اصرار بر تمركز بر محور حجاب داريد مي توانيد بر اساس مبناب فطرت و ميل دروني زنان بر حفظ حيا و عفت و همچنين لزوم جلوگيري از توجه مردان جامعه به جذابيت هاي جسمي زنان كه مي تواند زمينه مشكلات شخصي و اجتماعي را فراهم نمايد تاكيد بورزيد.
به علاوه كه در كتب مقدس و منابع مورد احترام مسيحيان نيز اشاراتي به اين مساله شده است كه چند نمونه در اين خصوص ارائه مي گردد:
در انجيل آمده است:«... و همچنين زنان خويشتن را بيارايند به لباس مُزيّن به حيا و پرهيز، نه به زلف‏ ها و طلا و مرواريد و رخت گران‏بها* بلكه چنان‏كه زناني را مي‏شايد كه دعواي دينداري مي‏كند به اعمال صالحه».(1)
«همچنين اي زنان، شوهران خود را اطاعت نماييد تا اگر بعضي نيز مطيع كلام نشوند، سيرت زنان ايشان را بدون كلام دريابد * چون‏كه سيرت طاهر و خدا ترس شما را ببينند * و شما را زينت ظاهري نباشد از بافتن موي و متحلّي شدن به طلا و پوشيدن لباس [لباس هاي داراي جذابيت و عامل جلب توجه]* بلكه انسانيت باطني قلبي در لباس غير فاسدِ روح حليم و آرام كه نزد خدا گران‏بهاست* زيرا بدين‏گونه، زنان مقدسه در سابق نيز كه متوكّل به خدا بودند، خويشتن را زينت مي‏ نمودند و شوهران خود را اطاعت مي‏ كردند». (2)
حواريون و پس از آنها پاپ‏ ها و كاردينال‏ هاي بزرگ كه دستورهاي ديني آنان از طرف كليسا و مذهب مسيحيت لازم‏ الاجرا شمرده مي‏ شد، با شدّتي هرچه تمام‏ تر زنان را به پوشش كامل و دوري از آرايش‏ هاي جسمي فرامي‏ خوانده‏ اند.

پي نوشت ها:
1. انجيل، رساله پولس به تيموناؤس، باب دوّم، فقره 9 - 15.
2. انجيل، رساله پطرس رسول، باب سوم، فقره 1 - 6.
موفق باشید.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

آیه های قرآن در اثبات ولایت امام علی (علیه السلام) و احادیث متواتر در منابع شیعه و سنی را بیان کنید.

پاسخ:
آياتي كه بر ولايت و جانشيني امام علي دلالت دارند، فراوان مي باشند از جمله آيه "ولايت":
إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون (1)
سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آورده‏ اند همان ها كه نماز را برپا مى‏ دارند، و در حال ركوع، زكات مى‏ دهند.
اين آيه به صراحت وليّ، سرپرست و اداره كنندگان مؤمنان را كه حق امر و نهي دارند و بايد مؤمنان ولايت آنان را پذيرفته و مطيعشان باشند را معرفي كرده كه عبارتند از خدا و رسول و مؤمناني كه نماز را بر پا داشته و در ركوع زكات مي دهند و بنا بر روايات فراوان و صحيح تنها كسي كه اين صفات را داشت و قبل از نزول آيه در ركوع نماز زكات داده بود، علي بن ابي طالب بود.
آيه "اولي الامر":
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم (2)
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [اوصياى پيامبر] را.
اين آيه هم ما را به اطاعت مطلق از خدا و رسول و صاحبان امر دعوت و امر مي كند و همچنان كه خدا و رسول حق محض مي باشند، صاحبان امر هم بايد حق محض باشند و شناسايي افرادي كه حق محض هستند جز به وحي و معرفي پيامبر ممكن نيست و پيامبر امام علي و فرزندانش را به عنوان مصداق هاي اولي الامر معرفي كرده است.
آيه "تطهير":
ُإِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً (3)
خداوند فقط مى‏خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملًا شما را پاك سازد.
اين آيه صراحت دارد كه اهل بيت رسول خدا كه طهارت جو هستند، مورد عنايت خاص خدا قرار گرفته و خدا مدافع طهارت و پاكي آنها شده و رجس و پليدي را از آنان كه فراري از رجس و پليدي هستند، دور كرده و به بالاترين درجه طهارت رسانده است و معلوم است كه با وجود آنان كه در بالاترين درجه توحيد و علم و عمل و طهارت هستند، ديگري حق تصدي رهبري جامعه اسلامي را ندارد و مصداق هاي اين اهل بيت را فقط بايد پيامبر معرفي كند كه به اراده و معرفي خدا آنان را مي شناسد و پيامبر امام علي و فرزندانش را مصداق هاي اين اهل بيت شمرده كه جانشينان او بعد از وي مي باشند.
آياتي كه بر جانشيني امام علي دلالت دارند فراوانند كه بايد به آيات ولايت و امامت در قرآن مراجعه كنيد و اين چند مورد ، از باب نمونه بود.
روايات منزلت، ثقلين، غدير و... نيز بر ولايت دلالت دارند ولي اهل سنت با وجود نقل اين روايات، آنها را توجيه و تأويل مي كنند.
براي اطلاع بيشتر از آيات و روايات به "رهبري امام علي از ديدگاه قرآن و سنت"، ترجمه المراجعات، سيد عبد الحسين شرف الدين، ترجمه محمد جعفر امامي و...، قم، انتشارات اسلامي و سايت وليعصر زير نظر عالم بزرگوار آيت الله قزويني و كتابهاي آيت الله ميلاني مراجعه كنيد.

پي نوشت ها:
1. مائده (5) آيه 55.
2. نساء (4) آيه 59.
3. احزاب (33) آيه 33.
موفق باشید.

باسلام،میخواستم بدانم چراخداوندغریزه ی جنسی رادروجودانسان قرارداد؟بااینکه میدانست ممکن است انسان های زیادی به گناه کشیده شوند؟اصلاًچرابرای ارضاء آن ازدواج راقراردادوراه های آسان تری رابرای ارضاءآن قرارنداد؟اگرارضاءازراههای غیرشرعی برای سلامتی انسان مضراست.بااین وجودچراخداوندبدن انسان راازهمان ابتدامطابق باراه های غیرشرعی موجودنیافریدتا مضرنباشد؟آخرازدواج شرایط سختی داردوفردبایدازدوران بلوغ تازمان شرایط اقتصادی ازدواج صبرکندوباغول شهوت مبارزه نماید.اگرامکان داردراهکاربرای مبارزه باشهوت پیشنهادکنید. باتشکر

همه نيروها و نيازهايي كه از طرف خداوند به طور طبيعي در وجود انسان قرار داده به جا و مثبت و مطلوب است و فقدان هر كدام زندگي انسان را دچار اختلال و مشكلات فراواني مي سازد.
شهوت جنسي براي تداوم نسل انسان و قوام بخشيدن و استمرار حيات انسان لازم و ضروري است و بدون آن حيات بشري و اجتماع انساني بقا و دوامي ندارد. اين نيرو اگر در جا و محل مناسب خود و در حوزه دستورات دين و شرع به كار گرفته شود مفيد و آرام بخش و لذت آفرين است و اگر از كنترل خارج گردد و از به طور نامشروع و غلط استفاده شود موجب ناهنجاري هاي رواني و روحي فراوان فردي و اجتماعي و فرهنگي و عامل كيفر و عذاب اخروي است.
خداوند غريزة جنسي را وسيلة توليد مثل و بقاي نسل قرار داده است. دكتر كارل مي نويسد: "غدد جنسي نه تنها وظيفة حفظ نسل و نژاد را بر عهده دارند، بلكه در فعاليت هاي رواني و معنوي ما نيز مؤثرند".(1) با اين خواستة طبيعي سه برخورد مي توان كرد:
اسلام در اين زمينه راه ميانه را انتخاب كرده و آن ارضاي غريزة جنسي از راه فطري و طبيعي و به شكل قانوني است. استاد مطهري مي گويد: "همان طوري كه محدوديت و ممنوعيت، غريزه را سركوب و توليد عقده مي كند، رها كردن و تسليم شدن و در معرض تحريكات و تهييجات در آوردن، آن را ديوانه مي سازد و چون اين امكان وجود ندارد كه هر خواسته اي براي هر فردي برآورده شود، بلكه امكان ندارد همة خواسته هاي بي پايان يك فرد برآورده شود، غريزه بدتر سركوب مي شود و عقدة روحي به وجود مي آيد".(2)
ايشان در جاي ديگر مي گويد: "به عقيدة ما براي آرامش غريزه دو چيز لازم است: يكي ارضاي غريزه در حد حاجت طبيعي و ديگري، جلوگيري از تهييج و تحريك آن".(3)
مصالح اجتماعي انسان نياز دارد كه زندگي وي به صورت خانواده اي تشكيل شود و روابط مرد و زن تحت كنترل و ضوابط و معيارهاي خاصي انجام شود. از جمله مصالح آن است كه بايد با تشكيل خانواده نسل انسان حفظ شود و سپس بسياري از مسايل اجتماعي و حقوقي مانند مسايل ارث، انفاق و تربيت و برقرار ماندن روابط عاطفي ميان پدر و مادر و فرزندان و ديگر مسئوليت هايي كه پدر و مادر نسبت به فرزند دارند، بسته به تشكيل خانواده و حفظ نسل خواهد شد.
اگر بنا باشد هر انساني با هر فردي از جنس مخالفش كه بخواهد، بتواند آميزش جنسي داشته باشد، بنياد خانواده متزلزل شده و مصالح فراواني كه بر وجود آن مترتب مي شود، از بين برود. بنابراين براي حفظ مصالح مترتب بر خانواده و دفع مفاسد مترتب بر بي بند و باري جنسي، لازم است همة افراد به اين گونه محدوديت هاي معقول و منطقي گردن نهند.(4) پس با ازدواج هم غريزة جنسي به طور طبيعي ارضا مي شود و هم مصالح اجتماعي انسان رعايت مي گردد، نيز بنيان خانواده محفوظ مي ماند.
اما در جواب سوال دوم شما بايد گفت كه انحراف جنسي تنها از اين جهت كه مشكلات جسمي به همراه دارد، حرام اعلام نشده و چه بسا مشكلات جسمي هم به همراه نداشته باشد. انحرافات جنسي مشكلات عديده روحي و رواني براي انسان پديد مي آورد و موجب سلب توفيقات بسيار در حوزه معنويت و ارتقاء مقامات روحي از انسان مي شود. چه بسا اين گناهان به اين دليل حرام اعلام شده اند.
علاوه بر اينكه اگر خدا بدن و حتي روح انسان را هماهنگ با تمام اين گناهان قرار مي داد، ديگر مجالي براي آزمايش و ابتلا و تكامل انسان نبود. خداوند هر كاري را كه حرام كرده در نقطه مقابل آن براي ترك كننده اين امور هم اجر فراوان و بي مانندي قرار داده كه انسان با سر نهادن بر فرمان خدا مي تواند از نعمتها و ثوابهاي آن بهره مند گردد.
در انتها براي آشنايي با برخي راههاي كنترل شهوت مي توانيد به آدرس زير مراجعه كنيد: http://www.pasokhgoo.ir/node/18934
پي نوشت ها:
1. الكسيس كارل، انسان موجود ناشناخته، ترجمه عنايت الله شكيباپور، دنياي كتاب، تهران، 1368ش، ص 100.
2. مطهري، مرتضي، مسئلة حجاب، انتشارات صدرا، تهران، 1372ش، ص 104 ـ 103.
3. همان، ص 104.
4. مصباح يزدي، محمدتقي، اخلاق در قرآن، نشر موسسه امام خميني (ره)، قم، 1384ش، ج 2، ص 246 ـ 245، با تلخيص.
موفق باشید.

از کسی بدی دیدیم و زمانی که در قید حیات بوده به ما ظلم کرده. آیا نفرین و لعنت فرستادن به آن باعث می شود که در روز قیامت عذاب بیشتری بکشد و یا در سرنوشت آن فرد در جهان آخرت تغییری صورت گیرد؟

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در ابتدا بايد گفت كه «لعن» در لغت به معناي طرد نمودن و دور ساختن از روى خشم است(۱) و در اصطلاح اگر از ناحيه خداوند متعال باشد -چنان كه از آيات قرآن كريم بر مي آيد(2) به معناي دور ساختن كسي از رحمت خويش در دنيا، و در آخرت، گرفتار نمودن به عذاب و عقوبت است و اگر از ناحيه بندگان باشد، به معناي نفرين و دعا به ضرر و بر ضد ديگران است‌.(3) «نفرين» به معناي دعاي بد براي مرگ، ناكامي و بدبختي كسي يا چيزي مي باشد.(4)
لعن و نفرين نيز مانند دعا در آموزه ها و منابع ديني ما به رسميت شناخته شده و همانگونه كه دعاي خير كردن و استغفار و احسان در حق ديگران باعث عفو الهي و ترفيع درجه شخص دعا شونده مي شود لعن و نفرين هم كه دعاي شر و بد مي باشند باعث تنزل درجه و تشديد شدن عذاب هاي الهي بر آن شخص مي شود چنانچه در روايتي امام صادق (ع) مي فرمايد: از نفرين مظلوم بترسيد كه نفرين مظلوم به آسمان مي رود.(5)
در نتيجه لعن و نفرين كه به معناي دعاي بد و طلب دوري از رحمت خداوند براي شخص لعن شونده است. اگر به حق باشد و شخص لعن و نفرين شونده مستحق لعن و نفرين باشد، مي تواند باعث محروميت و دوري از رحمت الهي و بيشتر شدن عذاب شخص لعن شونده مي شود.
اما ناگفته نماند كه بر اساس آموزه هاي ديني ما دعاي بد و نفرين به مسلمانان كردن مانند لعن كردن او امري مذموم بوده و از آن نهي شده است. زيرا ممكن است انسان در لعن و نفرين دچار افراط و تفريط شده و خود، ظالم و ستمكار شود؛ در روايتي حضرت امام باقر(ع) مي‌فرمايد:"كسي كه چيزي را لعنت مي‌كند اگر آن شي مستحق نباشد لعنت به خود گوينده بر مي‌گردد. پس از لعن مؤمن بپرهيزيد تا مبادا خود گرفتار شويد.(6)
همچنين در روايتي نقل شده است: يك فرد گاهي مورد ستم قرار مي گيرد، اما در نفرين بر ظالم تا حدي زياده روي مي كند كه پروردگار خود او را نيز از ستمكاران به شمار مي آورد.(7) به همين خاطر است كه به ما سفارش ويژه اي شده است كه هميشه عفو و بخشش بهتر از نفرين و انتقام گرفتن است. پيامبر اكرم (ص) از پروردگار متعال حكايت مى‏كند:... و از كسى كه بر تو ستم كرده در گذر، و آن كسى را كه تو را محروم كرده است عفو كن، و كسى را كه به تو بدى كرده است نيكى و خوبى كن. از همين نگاه است كه خداوند متعال مى‏فرمايد:" وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ"؛(8)آنها بايد عفو كنند و چشم بپوشند، آيا دوست نمى‏داريد خداوند شما را ببخشد؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است!
در نتيجه طبق آموزه هاي اسلام انسان مؤمن بايد تجليگاه صفات الهي باشد، و يكي از صفات خداي متعال بخشندگي و گذشت است پس شايسته شما عفو و بخشندگي است نه لعن و نفرين.
پي نوشت ها:
1. حسين بن محمد راغب اصفهانى، المفردات في غريب القرآن، دارالعلم ، چاپ اول، دمشق، ۱۴۱۲ ق، ص۷۴۱.
2. احزاب(33) آيه ۵۷ و آل عمران(3) آيه۸۷ و هود(11) آيه 18.
3. راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، ص741.
4. حسن انوري، فرهنگ بزرگ سخن، انتشارات سخن، چاپ دوم، تهران، ۱۳۸۲ش، ج۸، ص۷۸۸۸.
5. علامه مجلسي، بحارالانوار، موسسة الوفاء، بيروت، 1409ق، ج 90، ص 359.
6-محمدمحمدي ري شهري‌، ميزان الحكمة‌، دار الحديث، قم، چاپ اول،۱۳۷۵، ج 5، ص 616.
7. مهدي نراقي، جامع السعادات، اسماعليان، قم، 1386ش، ج1، ص305.
8. نور(24) آيه 22.
موفق باشید.

با سلام و احترام؛ با توجه به آیاتی که در قرآن اشاره به دشمنی یهودیان کرده است و از طرفی اسلام مدعی است که هیچ تبعیض نژادی ای قائل نیست و اسلام متعلق به همه است؛ بنده می خواهم بدانم کلا موضع اسلام نسبت به یهودیان چیست؟

پاسخ:
بين اين دو مطلب تنافي نيست، زيرا اسلام براي همه انسان هاي خوب -اعم ازيهودي، مسيحي...- احترام قايل است، و در اين جهت بين انسان ها تفاوت قايل نيست، از اين رو است كه پيامبر (ص) با يهوديان -تازماني كه قصد توطئه نداشتند- برخورد مناسب داشت، اين امر نشان از آن دارد كه دراسلام انسان و كرامت انساني، مهم است حال هركس و هر طايفه باشد، از سوي ديگر اسلام، به انسان هاي ظالم و منافق ديدگاه ديگر دارد، يعني اسلام اين گروه افراد را، در رديف انسان هاي با تقوا و عادل قرار نمي دهد، و اين تقسيم بندي تبعيض نيست.
براين اساس از منظر قرآن يهوديان دوسته اند، برخي آنان انسان هاي خوب هستند. در قرآن مي خوانيم: اى بنى اسرائيل نعمت هايى را كه به شما ارزانى داشتيم به خاطر بياوريد و نيز به ياد بياوريد كه من شما را بر جهانيان برترى بخشيدم.(1) البته اين برترى نسبت به افراد همان محيط است(2). اين ديد اسلام نشان مي دهد كه اسلام با همه يهوديان ديد منفي ندارد.
در اين ميان برخي ازيهوديان انسان هاي كينه جو وظالم هستند. اينان همان هاي بودند كه تعدادي از پيامبران خودر را كشتند، همچنين اين يهوديان بودند كه عليه حكومت پيامبر (ص) توطئه و مسلمانان را اذيت مي كردند .امروزه نيز اين گروه از يهوديان هستند كه بدترين ظلم وجنايت رانسبت به مردم فلسطين و لبنان انجام مي دهند.
گوستا ولوبون فرانسوي بعد از بررسي صفات يهوديان مي‌نويسد: "يهوديان همچون انسان‌هايي هستند كه تازه از جنگل وارد شهر شده و هميشه از صفات انساني بي‌بهره بوده‌اند، چرا كه هميشه مانند پست‌ترين مردم روي زمين زندگي مي‌كنند"(3)"... خلاصه آنكه هيچ فرقي ميان يهود و حيوانات نمي‌توان گذاشت."(4)
در قرآن ازبرخي يهوديان به عنوان انسان‌هاي بي‌رحم،(5) انتقام‌جو، حليه‌گر و رباخوار(6) ياد شده است.

پي نوشت ها:
1.بقره، آيه 47.
2. ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، تهران، داراالكتب الاسلاميه، 1374، ج 1، ص221.
3. محمد شيرازي دنيا بازيچة يهود، ناشر بينش آزادگان، 138، چاپ اول، ص 16.
4. همان.
5. بقره (2) آيه 74.
6. نساء (4) آيه 160 و 161.
موفق باشید.

آیا از گروه مسیحیان و یهودیان و یا حتی کافران هستند کسانیکه به بهشت داخل شوند؟ چگونه؟

پاسخ:
بر اساس معارف دين اسلام در مورد سعادت انسان ها بايد گفت كه حقانيت يك دين و مذهب، با اهل نجات بودن و بهشتي بودن افراد دو موضوع مستقل مي باشند، يعني همانطور كه لزوما پيروان اعتقادي يك دين آسماني اهل بهشت نيستند، پيروان ساير اديان نيز اهل جهنم نخواهند بود.
به بيان روشن تر ما در عين اين كه از ميان هفت ميليارد انسان روي كره زمين، تنها شيعه دوازده امامي را اهل حق و در نهايت سعادت و نجات مي‌‌‌دانيم، آن هم به شرطي كه رعايت تكاليف ديني را نموده باشند، امّا هرگز معتقد نيستيم غير از اينان، بقية انسان ها اهل جهنم و عذاب هستند.
خداوند متعال هيچ كس را بيش از حد توان خود تكليف نمي نمايد (1) و اين بدان معناست كه افرادي كه به دلائل مختلف امكان شناخت حقيقت را نداشته و به همين دليل از پيروي از اعتقاد صحيح محروم مانده اند. طبيعتا توان عمل به دستورات الهي را مطابق با خواست حقيقي خداوند نداشته اند و خداوند نيز به همان مقداري كه معذور بوده اند نسبت به آنها سهل و آسان خواهد گرفت.
در فرهنگ ديني افرادي كه بر خلاف جريان حقيقي دين حركت مي كنند يا نسبت به خطاي خود عالم و عامد هستند يا جاهل و غير عامد. عالمان و عامدان به جهت مخالفت عالمانه با حقيقت اهل عذاب خواهند بود، چون عمداً بر خلاف علم خود عمل كرده اند. اما افراد ديگر كه به خاطر جهل خود از پيروي از اعتقاد حقيقي محروم مانده اند نيز دو دسته اند: مقصر و قاصر.
مقصران افرادي هستند كه با وجود امكان رسيدن به حقيقت، از روي بي توجهي از آن سرباز زده اند، كه در اين صورت كوتاهي به خود آنها برمي گردد و مثل عالمان، جهنّمي اند. (البته بدون لحاظ رحمت الهي كه ممكن است شامل آنها هم بشود). امّا افراد قاصر كه ناخواسته از دسترسي به حقيقت محروم مانده اند و علي رغم تبعيت از آنچه حق مي پنداشتند در شناخت مصداق حق دچار خطا شدند كه اكثر مردم را تشكيل مي‌‌‌دهند، به طور حتم اهل نجاتند.
قرآن مجيد مي‌فرمايد: « وَ ما كُنَّا مُعَذِّبينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً ؛ هيچ طايفه اي را عذاب نمي كنيم. مگر حجت را بر آن ها تمام كرده باشيم».(2)
حتماً بر جاهلان قاصر اتمام حجّت نشده است، زيرا يا غافلند و اصلاً احتمال خلاف در گفتار و كردار خود را نمي دهند يا احتمال خلاف مي‌دهند، امّا راه و وسيله اي براي رسيدن به حق در اختيار ندارند و يا در پي كشف حقيقت رفته و تحقيق كرده اند، ولي نتوانسته اند بفهمند گفتار و كردارشان باطل بوده و خلاف واقع است، هر چند پايبندي آنها به اصول و دستورهاي ديني خودشان هم تا حدي لازم است.
شهيد مطهرى(ره) در اين باره مى‏ گويد: «اگر كسى در روايات دقت كند، مى‏ يابد كه ائمه(ع) تكيه‏ شان بر اين مطلب بوده كه هر چه بر سر انسان مى‏ آيد، از آن است كه حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق، تعصب و عناد بورزد و يا لااقل در شرايطى باشد كه مى‏ بايست تحقيق و جستجو كند، اما افرادى كه ذاتاً و به واسطه قصور فهم و يا به علل ديگر در شرايطى به سر مى‏ برند كه مصداق منكر و يا مقصر به شمار نمى‏ روند، آنان در رديف منكران و مخالفان نيستند.
ائمه اطهار بسيارى از مردم را از اين طبقه مى‏ دانند. اين گونه افراد داراى استضعاف و قصور هستند و اميد عفو الهى درباره آنان مى‏ رود».
وى از مرحوم علامه طباطبايى نقل مى‏ كند: «همان طورى كه ممكن است منشأ استضعاف، عدم امكان تغيير محيط باشد، ممكن است اين جهت باشد كه ذهن انسان متوجه حقيقت نشده باشد و به اين سبب از حقيقت محروم مانده باشد».(3)
در نتيجه پيروان بسياري از اديان ديگر و حتي انسان هايي كه پيرو ديني از اديان آسماني نيستند ممكن است در اين مجموعه محسوب شده و در صورت عمل به آنچه حقيقت و درست مي پنداشتند يا به مقتضاي عقلشان صحيح مي نمود، اهل نجات خواهند بود و فلسفه خلقت آنان هم مانند همه انسان هاي ديگر براي رسيدن به كمال و سعادت ابدي است كه براي آن ها هم رقم خواهد خورد.

پي نوشت ها:
1. بقره(2)آيه 286.
2. اسراء(17)آيه 15.
3. مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، انتشارت صدرا، تهران 1374 ش، ج 1، ص 320 به بعد.
موفق باشید.

بسمه تعالی

برهان نظم نمی تواند وجود خدا را ثابت بکند. ممکن است چون ما علت نظم را نمی دانیم آن را به خدا نسبت بدهیم. علم در حال پیشرفت است و ممکن است در آینده ای دور یا نزدیک دانشمندان علت علمی آن را کشف کنند.

با سلام و عرض تبریک سال نو و آرزوي سال پرخیر و برکت برای شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
توجه داشته باشيد كه هر برهاني در زمينه خداشناسي مسووليت خاصي بر عهده دارد و داراي محدوده خاصي است و بيش از آن را نمي توان از يك برهان خاص انتظار داشت. متكلّمان الهى با طرح برهان نظم در صدد آن اند تا اثبات نمايند كه نظم جهان طبيعت حاكى از دخالت عقل و شعور در پديد آمدن ‏آن است و هرگز اين نظم را نمى‏توان به عامل ناآگاه منسوب ساخت. امّا اين كه عامل دانا و توانا چه كسى است، واجب الوجود است يا ممكن الوجود، فناپذير است يا فناناپذير، اين برهان از پاسخ گفتن به آن ناتوان است.
اين برهان با اثبات نظم حاكم بر جهان، ناظمي آگاه و حكيم را اثبات مي كند كه خالق اين نظم است. هر برهانى پيامى ويژه اي دارد و چه بسا يك ‏برهان، بخشى از مدّعا را ثابت كند، نه همه آن را.
پس از آن كه از برهان وجوب و امكان و ديگر براهين عقلى، منتهى گشتن سلسله‏ هستى‏هاى امكانى به واجب‏الوجود بالذات را اثبات كردند و روشن شد كه نظم حاكم برطبيعت، فعل و كار اوست، آنگاه از برهان نظم براى اثبات صفات كمال او، مانند علم وقدرت و حيات و حكمت، بهره مى‏گيريم.
به هر حال، نبايد از كاربرد اين برهان، كه به روشنى دخالت عقل و شعور را در آفرينش‏نظم ثابت مى‏كند، غفلت كرد؛ زيرا نتيجه مزبور در ابطال عقيده مادّي گرايان كافى است و اين خود يكى از اهداف بلند حكيمان الهى است. در مورد شما هم اين قضيه صادق است.
چرا كه اولا تا چيزي ثابت نشده است نمي توان به براهين اثبات شده فعلي خدشه وارد كرد. هر زمان چنين مساله اي به روشني اثبات شد، آنگاه در حواشي آن بحث خواهيم كرد. ثانيا اگر منظور از دليل علمي دليل مادي باشد بايد گفت كه علت مادي فاقد شعور و آگاهي است و نمي تواند خالق اين همه نظم در دنيا باشد.
براي مطالعه بيشتر ر.ك: براهين اثبات وجود خدا در فلسفه غرب، عليرضا جمالي نسب و محمد محمدرضايي، مركز مطالعات و تحقيقات اسلامى، قم.
موفق باشید.

صفحه‌ها