تفسير و علوم قرآني

پرسش:

چرا حروف مقطعه در قرآن وجود دارند؟

پاسخ:
پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباط تان با این مرکز.
حروف مقطعه در آغاز 29 سوره از قرآن کریم آمده و از مختصّات قرآن است . در سایر کتاب هاى آسمانى مانند تورات و انجیل سابقه ندارد .(1) درباره این حروف تا کنون آراى متفاوتى از سوى مفسران ابراز شده ، در برخى از منابع تا 20 نظر نقل گردیده ،ولى در این پاسخ به دلیل رعایت اختصار و یا ضعف برخى از آرا ، از ذکر تمامى آن ها خوددارى شده و تنها به هشت نظر بسنده می کنیم :
1ـ حروف مقطعه از متشابهاتى است که علم آن مخصوص خداوند است و درک حقیقت آن براى غیر او ممکن نیست .
2ـ حروف مقطعه ، اجزاى اسم اعظم الهى است . اگر به درستى و از روى بصیرت ترکیب شود ، اسم اعظم ظهور مى کند (اسم اعظم ، نامى است که با آن مى توان در جهان هستى ، تصرف کرد و انسان هاى عادى به معرفت آن دسترسى ندارند) .
3ـ این حروف براى تنبیه و اسکات کافران بوده است ; آنان به یکدیگر سفارش مى کردند که به قرائت قرآن پیامبر گوش فرا ندهند: «لاتسمعوا لهـذا القران و الغوافیه ».
از این رو خداوند در آغاز برخى از سوره ها این حروف را نازل کرد تا کافران با شنیدن آن ها که نه نظم بود و نه نثر ، و چون بى سابقه بود ،اعجاب شان را بر مى انگیخت ، ساکت شوند و گوش فرا دهند .
4ـ این حروف نشانه غلبه آن ها در کلمات آن سوره است ; یعنى سوره هاى مشتمل بر حروف مقطعه ، درصد حروف مزبور نسبت به سایر حروف آن سوره ، بیش تر از همین درصد در سایر سوره ها است و این خود یک معجزه است .
5ـ حروف مقطعه ، رمز و سرّى است میان خدا و رسول اکرم. مراد از آن فهماندن به دیگران نیست . باید از باب ایمان به غیب آن را پذیرفت .
6ـ خداوند متعال با این حروف تحدّى (هم آوردطلبى ) کرده است . آوردن این حروف در صدر سوره ها از قبیل شمارش و بیان حروف الفباست . بدین معناست که اگر در معجزه و الهى بودن قرآن تردید دارید ، با همین حروف که قرآن از آن فراهم آمده ، کتابى همانند قرآن و یا دست کم سوره اى مانند سوره هاى این کتاب الهى پدید آورید .
7ـ علاّمه طباطبایى نظر ویژه اى در این باره ارائه نموده که شایان تأمل است ; ایشان مى فرماید:
با تدبّر در سوره هایى که حروف مقطعه همسان دارد ، روشن مى شود که سوره هاى داراى حروف مقطعه مشترک ، در مضامین و سیاق ها نیز با یکدیگر مشابه و متناسب است . تشابه ویژه میان سوره هاى مزبور مشاهده مى شود ; مثلا در سوره هاى داراى «حم » آیه هاى اوّل آن با عبارت «تنزیل الکتاب » و یا عباراتى که این معنا را مى رساند ، شروع شده یا سوره هایى که با «الم » آغاز شده ، در سوره هایى مثل اعراف که با «المص » شروع شده ،مطالبى را که در سوره هاى «الم » و سوره «صاد» مى باشد ، در خود جمع کرده ،نیز در سوره رعد ، که با حروف «المر» شروع شده ، مطالب هر دو قسم سوره هاى «الم ـ الر» وجود دارد ; از این جا استفاده مى شود که این حروف ، رموزى اند بین خدا و پیامبر که معناى آن ها از ما پنهان است . فهم عادى ما راهى به درک آن ها ندارد ، مگر به همین مقدار که حدس بزنیم میان این حروف و مضامینى که در سوره هاى هر یک آمده، ارتباط خاصى وجود دارد .(2)
گفتنى است : روایات تفسیرى معتبر ، معانى گوناگونى براى حروف مقطعه بیان مى کند . چون این ها از قبیل «مثبتات » است ، بدین معنا که هر یک امرى را اثبات مى کند و هیچ یک مفاد دیگرى را نفى نمى کند ، پس مطالب آن ها قابل جمع است .ممکن است همه آن ها درست باشد .(3)
8- زرکشی می گوید : حروف مقطعه در قرآن هم در لفظ و هم در معنا معجزه است از جهت لفظ : یکی از اسرار دقیق این حروف این است که در هر سوره بیش ترین کلماتش با همان حرفی است که در ابتدای آن به عنوان مقطعه آمده است مثلا در سوره قاف بیش ترین کلمات آن سوره مشتمل بر حروف قاف دار است و از جهت معنوی هم اسرار بزرگی در نهفته است. (4)
جهت مطالعه بیش تر به تفسیر تسنیم آیت الله جوادی آملی ، ج2 ،ص80 تا 95 و
دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی ، خرمشاهی، ج1 ،ص925 و
کتاب علوم قرآنی آیت الله محمد هادی معرفت ، ص279 تا 285مراجعه کنید .
پی نوشت ها:
1 . تفسیر تسنیم ، آیة الله جوادى آملى ، ج 2 ، ص 64 ، مرکز نشر اسراء .
2 . ترجمه تفسیر المیزان ، علامه سیدمحمدحسین طباطبایى ، ج 18 ، ص 6ـ8 ،
3 . تفسیر تسنیم ، ج 2 ، ص 69ـ129 ، مرکز نشر اسراء .
4.الرهان ، زرکشی ، ج1 ، ص167-169.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با سلام و خسته نباشید من همیشه در طول ماه رمضان یکبار کل قرآن را میخوانم. ولی وقت نمیکنم که معنی آنرا بخوانم و متوجه بشوم. آیا این طرز خواندن فقط عربی قرآن صحیح است و مورد قبول خداوند قرار میگیرد یا نه ؟ با تشکر

با سلام و تشکر از ارتباطتان با این مرکز؛
يکي از اعمال صالح که ما بدان دعوت شده ايم، تلاوت قرآن است. قرآن کتاب خداست .نگاه کردن بدان، بوسيدن و بر چشم نهادن آن ، احترام آن، فهميدن و عمل کردن بدان و... عبادت و عمل صالح است و براي آن ها پاداش بسيار وعده داده شده است.
گاهي بعضي انسان ها يا از سر جهالت يا از غرض و مرض مي گويند که خواندن قرآن بدون فهميدن آن چه فايده اي دارد؟ آن ها مي خواهند با اين سوال بي جا اين شبهه را القا کنند که فايده ندارد تا افراد از تلاوت قرآن چشم بپوشند. البته خواندن و فهميدن و عمل کردن به قرآن غايت نهايي است . ارزش بي نهايت دارد، ولي خواندن و فهميدن هم چون مقدمه هستند و ما را بالاخره بدان جا مي رسانند، نيز ارزش والايي دارد. به بيان ارزشمند امام خميني خطاب به فرزندش در اين زمينه توجه کنيد:
"فرزندم! با قرآن اين بزرگ كتاب معرفت آشنا شو. اگر چه با قرائت آن؛ راهى از آن به سوى محبوب باز كن . تصوّر نكن كه قرائت بدون معرفت اثرى ندارد كه اين وسوسه شيطان است. آخر، اين كتاب از طرف محبوب است براى تو و براى همه كس، نامه محبوبْ محبوب است. اگر چه عاشق و محبّ مفاد آن را نداند . با اين انگيزه حبّ محبوب كه كمال مطلوب است به سراغت آيد . شايد دستت گيرد. ما اگر در تمام لحظات عمر به شكرانه اين كه قرآن كتاب ما است، به سجده رويم، از عهده برنيامده ‏ايم."
پي نوشت :
1. صحيفه امام،ج16،ص211.

با سلام با توجه به آيه 72 سوره الاسرا(هرکه در این دنیا کور دل باشد در آخرت هم کور دل و گمراه تر خواهد بود)/و آیه 38سوره مبارکه مریم (در آن روز که نزد ما می آیند چه گوشهای شنوا و چشمهای بینایی پیدا می کنند ولی این ستمکاران امروز در گمراهی آشکاری هستند) چگونه می توان تناقض بین این دو آیه شریف را توجیه نمود؟

با سلام و تشكر به خاطر ارتباط تان با اين مركز؛
آيه 72 اسراء به اين شرح است:
وَ مَنْ كانَ في‏ هذِهِ أَعْمى‏ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى‏ وَ أَضَلُّ سَبيلا؛
اما كسى كه در اين جهان (از ديدن چهره حق) نابينا بوده ، در آخرت نيز نابينا و گمراه تر است!
و آيه 38 مريم به شرح زير است:
أَسْمِعْ بِهِمْ وَ أَبْصِرْ يَوْمَ يَأْتُونَنا لكِنِ الظَّالِمُونَ الْيَوْمَ في‏ ضَلالٍ مُبينٍ؛
در آن روز كه نزد ما مى‏آيند، چه گوش هاى شنوا و چه چشم هاى بينايى پيدا مى‏كنند! ولى اين ستمگران امروز در گمراهى آشكارند!
کور در اصطلاح قرآن کسي است که حقايق را نمي بيند و نمي پذيرد . تسليم نمي شود و عبرت نمي گيرد. اين کور، چشم سر دارد و حقايق را مي بيند، ولي چشم دلش آن ها را نمي پذيرد و تسليم نمي شود.
به بيان آيه اول کساني که در دنيا حقايق را نمي بينند و تسليم نمي شوند و نمي پذيرند، در آخرت هم از ديدن راه نجات و بهشت و صراط مستقيم کورند . در گمر اهي و ضلالت و جهنم سرگردانند و نمي توانند خود را نجات دهند.
بنا بر اين کورهاي دنيا حقيقت را مي بينند و مي فهمند، ولي نمي پذيرند و تسليم نمي شوند ، مانند آن که نمي بينند و نمي فهمند. اين در قيامت هم مي بينند که نجات در چيست و عاقبت شان کجاست ،ولي نمي توانند راه نجات را بروند مانند کور که نمي تواند برود و در جهنم باقي مي مانند.
آيه دوم هم همين حقيقت را بيان مي کند که آن ها از دنيا تيز بين تر شده اند . عاقبت ايمان و عاقبت شر را به وضوح کامل مي بينند، ولي باز هم نمي توانند خود را نجات دهند و از رفتن راه حق و نجات عاجزند و به کور ناتوان مي مانند.
آخرت ملکوت دنيا است . هر کس اين جا از رفتن راه حق خود را به کوري زده، در آخرت از ديدن راه نجات کور است .از رفتن عاجز. در آن جا ديگر پرده اي نيست. اگر در دنيا مي دانست که راهي که مي رود ،به جهنم است و راهي که ترک کرده، به بهشت است، در آن دنيا مي بيند راهي که رفته ،به جهنم است و راهي که نرفته، به بهشت، ولي از رفتن راه بهشت کور و ناتوان است. براي رفتن نمي بيند و کور است، ولي براي حسرت خوردن و عذاب کشيدن مي بيند.
بنا بر اين دو آيه مزبور هيچ منافات و اختلافي ندارند.

ایا معجزه قران همان صرف ونحو  عربیست یا گسترده تراز ان است؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
اعجاز قرآن، گسترده تر از صرف و نحو عربي يا بلاغت و فصاحت‌ آيات آن است.
به دو صورت مي توان از اعجاز قرآن سخن گفت.
1- براي هر شخص به گونه اي اعجاز قرآن نمايان مي شود. بدين صورت که شخص بر اثر مطالعه يا بر اثر حوادثي که در زندگي او پيش مي آيد، به مسايلي در قرآن برخورد نمايد که اين مسايل به شکل اعجاز گونه براي او نمود يابد. راه فهميدن اعجاز، شخصي است و نسبت به افراد مختلف مي­تواند متفاوت باشد. در زمان پيامبران گذشته که اعجاز صادر مي­شد، مانند اژدها شدن عصا، يا شفاي بيماران و زنده شدن مردگان، کساني بودند که حتي با ديدن آن ها نمي توانستند قدرت اعجاز گونه آن را درک نمايند و به همين خاطر به آن پيامبر ايمان نمي­آوردند.
2-راه دوم ، بيان معنا و شرايط کلي معجزه است تا قرآن با آن معنا و شرايط تطبيق داده شود. اين روش عمومي بوده و معيارها کلي و قابل فهم براي همه است.
پس ابتدا بايد معنا و حقيقت اعجاز و معجزه و شرايط آن ذكر شود تا ببينيم آيا اين شرايط در قرآن موجود است.
وقتي مي توانيم درباره قرآن و معجزه بودن آن اظهار نظر کنيم که سخن شناس و آگاه به حقيقت اعجاز و گونه هاي آن باشيم.
حقيقت اعجاز اين است كه مدّعي نبوت، عمل خارق العاده‌اي را انجام دهد و ديگران را براي انجام همانند آن دعوت كند اما از آوردن مانند آن عاجز و ناتوان باشند.(1)
قيود و شرايط مذكور در قرآن مجيد ديده مي شود، يعني پيامبر اسلام با معجزه قرآن ادعاي نبوت كرد . مردم را به هماوردي (تحدّي) فرا خواند تا جايي كه حاضر شد كافران تنها يك سوره بياورند و از تمام جهانيان براي ساختن سوره كمك بگيرند.(2) چهارده قرن است كه اين ندا در گوش جهانيان طنين انداز است، ولي كسي نتوانسته است در صحنه مبارزه گام بگذارد يا موفق شود.
اعجاز قرآن منحصر در اعجاز لفظي نيست، بلكه جنبه هاي متعددي را شامل مي شود.

برخي از وجوه اعجاز قرآن
1- اعجاز طريقي:
يعني قرآن كه معارف والا و معاني بلند و سخنان حكيمانه و دانش هاي مختلف در آن جمع شده، توسط شخصي آورده شده که حتي خواندن و نوشتن را نمي دانست.
بر اين اساس قرآن مجيد روي كلمه «امّي» در مورد پيامبر تكيه كرده و خطاب به پيامبر مي فرمايد: "پيش از اين كتابي نمي خواندي و چيزي با دست خود نمي نوشتي تا مايه ترديد و شك گمراهان گردد".(3)
2- اعجاز بياني:
شيوه سخن گفتن قرآن طوري است كه با آن چه بشر تاكنون شنيده و گفته، تفاوت زياد دارد. هيچ کلامي در زيبايي ظاهر و شيريني بيان به پاي قرآن نمي‌رسد. آنچه علماي ادب از آن به فصاحت و بلاغت تعبير مي كنند، در بالاترين مقياس در قرآن وجود دارد. قرآن داراي سبك خاصي است كه نظير آن يافت نمي شود. از اين رو "وليد بن مغيره" که از بزرگ‌ترين اديبان زمان جاهليت بود، در مورد قرآن گفت: "از محمد سخني شنيدم كه نه شباهت به گفتار انسان‏ها دارد و نه پريان. گفتار او شيريني خاصي دارد". اما او براي خنثي كردن تأثير قرآن گفت: بگوييد پيامبر ساحر است.(4)
نظم آهنگ الفاظ و صراحت و قاطعيت، متانت و عفّت بيان معاني، همه نشان دهنده زيبايي و هنر قرآن مجيد است.
يك آيه از قرآن، ابن مقفع، اديب معروف را به زانو درآورد و آن آيه "يا ارض ابلعي ماءك..."(5) مي باشد، زيرا در عين اختصار ماجراي طوفان نوح را با تعبيرات كوتاه و بسيار پر معني شرح مي دهد. به گفته بعضي از محقّقان 23 نكته از صنايع ادبي در همين آيه جمع است.(6)
يكي از صاحب نظران مي گويد: يك حرف از قرآن در جايگاهش معجزه است، زيرا آن حرف، كلمه‏اي را كه در آن واقع شده، نگاه مي دارد و آن كلمه آيه را و آن آيه، آيات بسيار را و همين راز اعجاز جاوداني قرآن است.(7)
3- اعجاز معنايي:
قرآن از نظر محتوا و معنا نيز معجزه است، چون به شكل بسيار زيبايي مسائل اعتقادي را مطرح كرده و خداوند را به زيباترين وجه توصيف كرده است.
همچنين آياتي از قرآن همخوان با قواعد علمي امروز است، مانند جاذبه عمومي، آفرينش جهان، حركت زمين، حركت منظومه شمسي، زندگي در كرات ديگر، زوجيت گياهان، زوجيت عمومي و علل نزول باران.(8) اين حقايق در گذشته براي بشر ناشناخته بوده و برخي از موارد همچنان مجهول است.
موريس بوكاي در كتاب "مقايسه‏اي ميان تورات، انجيل و قرآن و علم" پس از تطبيق آيات قرآن با دستاوردهاي علمي مي گويد: "چگونه مي توان از تطبيق قرآن با جديدترين فرآورده‏هاي علمي بشر در شگفت فرو نرفت و آن را اعجاز به حساب نياورد؟!"
جالب آن كه در مفاد آيات قرآن كوچك‏ترين اختلافي وجود ندارد و اين يكي ديگر از نشانه‏هاي اعجاز قرآن در بخش اعجاز معنايي است. قرآن مجيد به اين حقيقت اشاره كرده: "آيا در باره قرآن نمي انديشند كه اگر از سوي غير خدا بود، اختلافات فراواني در آن مي يافتيد؟".(9)
گونه‌هاي ديگر اعجاز:
4- اعجاز در پيشگويي‏هاي تاريخي مانند غلبه روم بر ايران. ‏
5- اعجاز در بيان رخدادهاي تاريخي پيشين.
6- جامع بودن دانش‏هاي مختلف. قرآن كتاب حقوقي يا اخلاقي و يا كلامي و اعتقادي نيست، نيز تاريخي و بلاغي نمي‌باشد . در رشتة خاص علمي نيست اما در عين حال، همه اين دانش‏ها را در خود جمع كرده است.

براي مطالعه بيشتر به كتاب‏هاي ذيل مراجعه كنيد:
كتاب تفسير نوين، محمد تقي شريعتي.
قرآن و آخرين پيامبر، ناصر مكارم شيرازي.
برهان رسالت، جعفر سبحاني.
وحي و نبوت، شهيد مطهري.
تفسير الميزان، جلد ا، علامه طباطبايي.
در ارتباط با روشن شدن راز جاودانگي اعجاز قرآن مي توانيد به اين لينك مراجعه كنيد : http://www.porsojoo.com/fa/node/3665

پي نوشت‏ها:
1.جعفر سبحاني، الهيات و معارف اسلامي، ص 262.
2. بقره (2) آيه 23.
3.عنكبوت (29) آيه 48.
4. مجمع البيان، ج 9، ص 387.
5. هود (11) آيه 44.
6. مكارم شيرازي، پيام قرآن، ج 8، ص 122.
7. محمد تقي شريعتي، تفسير نوين، قسمت مقدمه، ص 52.
8. پيام قرآن، ج 8، ص 190 - 180.
9. نساء (4) آيه 82.

منظور خداوند از اینکه میفرماید .اگر میتوانید یک ایه مثل قران بیاورید.چیست؟

سلام و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز
قرآن فرموده :"اگر باور نداريد که قرآن از جانب خداست و آن را بافته خود پيامبر يا بافته ديگران مي دانيد و مي گوييد بشر مي تواند مانند آن بياورد، پس کتابي همانند قرآن يا ده سوره مانند سوره هاي قرآن يا يک سوره مانند سوره هاي قرآن بياوريد"(مضمون چند آيه)
هيچ جا نفرموه يک آيه مانند آيه هاي قرآن بياوريد.
سوره مجموع چند آيه است که به هم پيوسته اند . پيامي را با استحکام و شايستگي ابلاغ مي کنند . از ابتداي نزول تا به حال قرآن مخالفان و منکران را به آوردن يک سوره حتي به اندازه کوتاه ترين سوره قرآن( سوره کوثر که فقط يک سطر است)دعوت کرده ، تا به امروز فرد يا جمعي نتوانسته بافته اي ارائه دهد که توان رقابت با سوره هاي قرآن از ديد سخن شناسان منصف را داشته باشد. بافته اي که هم مطلب مفيد و حقي ارائه دهد و هم از استحکام و اتقان کلامي برخوردار بوده و بتواند با سوره هاي قرآن شانه به شانه بزند.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

من دوست دارم که قرآن را بفهمم وفهم قرآنی داشته باشم.چکار کنم؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
براي فهم قرآن، علاوه بر مقدماتي که لازم است و در جاي خود بيان شده، روش هايي بايد لحاظ شود از جمله:
1.بايد براي فهم صحيح آيات، آيه را در مجموعه قرآن ديد و مطالعه کرد زيرا قرآن يک مجموعه به هم پيوسته است که بعضي از آن مفسر بعضي ديگر است . همه آيات در يک راستا و همساز با هم مي باشند . هيچ آيه اي با آيات ديگر ناهمخواني ندارد . تناقض و تنافي در آن نيست.
2. بايد بر سنت کلامي و تفسيري پيامبر و امامان احاطه خوبي داشت، زيرا پيامبر و امامان در کلام و عمل، مفسر و مبين و معلم قرآن هستند.
3. همراستا دانستن قرآن و عقل در معارف و حقايق، زيرا هر دو از جانب خدا هستند . مؤيد و مصدق يکديگرند.
4. در قرآن آياتي محکم و مرجع و اصل و اساس هستند . بقيه آيات را که متشابهات هستند، بايد با ارجاع به محکمات فهميد . اين از روش هاي اصولي در فهم قرآن است.
5. روايات زيادي در بيان مصاديق وارد شده ، براي فهم درست قرآن بايد اين اصل اساسي را مدنظر داشت که روايات از باب تطبيق و جري است . نبايد کليت آيه را فراموش کرد و آن را در مصاديق محدود نمود.
براي آگاهي از روش هاي فهم قرآن به کتاب هاي زير مراجعه کنيد:
مباني و روش هاي تفسيري، محمد کاظم شاکر
روش شناسي تفسير قرآن
کليد هاي فهم قرآن
تفسير و مفسران
مقدمه ترجمه الميزان از آيت الله جوادي آملي
مقدمه تفسير تسنيم از آيت الله جوادي آملي

با سلام و عرض خسته نباشید. ببخشید ظاهرا آیه 130 سوره صافات با قرینه ای که در آیات قبل *(وَإِنَّ إِلْيَاسَ لَمِنْ الْمُرْسَلِينَ )* باید به صورت *(سلام علی إِلْیاسین)* قرائت شود.پس چرا در روایات ما آل یاسین است(مثلا زیارت آل یاسین و تفسیر قمی که در روایتی از حضرت امیرالمومنین علیه السلام آل یاسین صحیح شمرده شده و....) و این مغایرت چگونه توجیه میشود.خواهش میکنم بیزحمت زود پاسخ دهید که حسابی کلافه و سردرگم شده ام. با تشکر والتماس دعا.

پرسشگرگرامي باسلام و سپاس از ارتباطتان با اين مركز.
مفسران و مورّخان در مورد آل ياسين نظرات متفاوتي دارند:
بعضي آن را لغتي در الياس مي دانند ،يعني همان گونه که في المثل «ميکان» و «ميکائيل» دو تعبير از آن فرشته مخصوص است و «سينا» و «سينين» هر دو نام براي سرزمين است، «الياس» و«الياسين» نيز دو تعبير از يک پيغمبر بزرگ است.
بعضي ديگر آن را جمع ميدانند، به اين ترتيب که الياس با ياء نسبت همراه شده و الياسي شده ، بعد با ياء و نون جمع بسته شده، الياسين گرديده ، پس از تخفيف «الياسين» شده، بنابر اين مفهومش تمام کساني است که به الياس مربوط بودند و پيرو مکتب او شدند.
«الياسين» با الف ممدوده، ترکيبي است از کلمه «آل» و «ياسين»، ياسين طبق نقلي نام پدر الياس است . طبق نقل ديگري از نام هاي حضرت محمد(ص) است .بنابر اين «آل ياسين» به معني خاندان پيغمبر يا خاندان پدر الياس است.
قرائن روشني است در قرآن که معنى اول را تأييد مي کند که منظور از الياسين الياس است.
پس از آيه سلام على الياسين به فاصله يک آيه مي گويد: «إنّه مِن عِبادنا المؤمنين؛ از بندگان مؤمن ما بود». بازگشت ضمير مفرد به الياسين دليل بر اين است که بيش تر از يک نفر نبوده و الياس است.
اين آيات چهارگانه اي که در پايان ماجراي الياس آمده ، همان آياتي است که در پايان داستان نوح، ابراهيم، موسى، هارون (عليهم السلام) بود، هنگامي که اين آيات را کنار هم قرار مي دهيم ،مي بينيم سلامي که از سوي خدا در اين آيات ذکر شده، به همان پيامبري است که در صدر سخن آمده ، مراد از سلام على الياسين حضرت الياس است.
در بسياري از تفاسير حديثي نقل شده که سند آن به ابن عباس بر مي گردد و مي گويد:
«منظور از آل ياسين، اهل بيت هستند، چون ياسين از اسماي پيامبر است، گرچه در کتاب معاني الاخبار شيخ صدوق رواياتي که در اين زمينه وجود دارد. راوي آن ها شخصي به نام کادح يا قادح است که در کتب رجالي خبري از او نيست.(1)
البته دو روايت صحيح بر اين مبنا [منظور از آل ياسين، خاندان رسول الله است] وجود دارد. اگر آيه را به صورت آل يس بخوانيم يا طبق قرائت نافع بن عامر، يعقوب، زيد آل ياسين بخوانيم، مراد از آن خاندان پيامبر خواهند بود.(2) وجود زيارت آل ياسين(ع) در مقام حضرت ولي عصر(ع) شاهدي ديگر بر اين مطلب ما خواهد بود.

پي نوشت ها:
1. تفسير نمونه، مکارم شيرازي، ج 19، ص 142 ـ 146.
2. تفسير الميزان، علامه طباطبايي، مترجمان، ج 17، ص 241.

صفحه‌ها