تفسير و علوم قرآني

با سلام با توجه به آيه 72 سوره الاسرا(هرکه در این دنیا کور دل باشد در آخرت هم کور دل و گمراه تر خواهد بود)/و آیه 38سوره مبارکه مریم (در آن روز که نزد ما می آیند چه گوشهای شنوا و چشمهای بینایی پیدا می کنند ولی این ستمکاران امروز در گمراهی آشکاری هستند) چگونه می توان تناقض بین این دو آیه شریف را توجیه نمود؟

با سلام و تشكر به خاطر ارتباط تان با اين مركز؛
آيه 72 اسراء به اين شرح است:
وَ مَنْ كانَ في‏ هذِهِ أَعْمى‏ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى‏ وَ أَضَلُّ سَبيلا؛
اما كسى كه در اين جهان (از ديدن چهره حق) نابينا بوده ، در آخرت نيز نابينا و گمراه تر است!
و آيه 38 مريم به شرح زير است:
أَسْمِعْ بِهِمْ وَ أَبْصِرْ يَوْمَ يَأْتُونَنا لكِنِ الظَّالِمُونَ الْيَوْمَ في‏ ضَلالٍ مُبينٍ؛
در آن روز كه نزد ما مى‏آيند، چه گوش هاى شنوا و چه چشم هاى بينايى پيدا مى‏كنند! ولى اين ستمگران امروز در گمراهى آشكارند!
کور در اصطلاح قرآن کسي است که حقايق را نمي بيند و نمي پذيرد . تسليم نمي شود و عبرت نمي گيرد. اين کور، چشم سر دارد و حقايق را مي بيند، ولي چشم دلش آن ها را نمي پذيرد و تسليم نمي شود.
به بيان آيه اول کساني که در دنيا حقايق را نمي بينند و تسليم نمي شوند و نمي پذيرند، در آخرت هم از ديدن راه نجات و بهشت و صراط مستقيم کورند . در گمر اهي و ضلالت و جهنم سرگردانند و نمي توانند خود را نجات دهند.
بنا بر اين کورهاي دنيا حقيقت را مي بينند و مي فهمند، ولي نمي پذيرند و تسليم نمي شوند ، مانند آن که نمي بينند و نمي فهمند. اين در قيامت هم مي بينند که نجات در چيست و عاقبت شان کجاست ،ولي نمي توانند راه نجات را بروند مانند کور که نمي تواند برود و در جهنم باقي مي مانند.
آيه دوم هم همين حقيقت را بيان مي کند که آن ها از دنيا تيز بين تر شده اند . عاقبت ايمان و عاقبت شر را به وضوح کامل مي بينند، ولي باز هم نمي توانند خود را نجات دهند و از رفتن راه حق و نجات عاجزند و به کور ناتوان مي مانند.
آخرت ملکوت دنيا است . هر کس اين جا از رفتن راه حق خود را به کوري زده، در آخرت از ديدن راه نجات کور است .از رفتن عاجز. در آن جا ديگر پرده اي نيست. اگر در دنيا مي دانست که راهي که مي رود ،به جهنم است و راهي که ترک کرده، به بهشت است، در آن دنيا مي بيند راهي که رفته ،به جهنم است و راهي که نرفته، به بهشت، ولي از رفتن راه بهشت کور و ناتوان است. براي رفتن نمي بيند و کور است، ولي براي حسرت خوردن و عذاب کشيدن مي بيند.
بنا بر اين دو آيه مزبور هيچ منافات و اختلافي ندارند.

ایا معجزه قران همان صرف ونحو  عربیست یا گسترده تراز ان است؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
اعجاز قرآن، گسترده تر از صرف و نحو عربي يا بلاغت و فصاحت‌ آيات آن است.
به دو صورت مي توان از اعجاز قرآن سخن گفت.
1- براي هر شخص به گونه اي اعجاز قرآن نمايان مي شود. بدين صورت که شخص بر اثر مطالعه يا بر اثر حوادثي که در زندگي او پيش مي آيد، به مسايلي در قرآن برخورد نمايد که اين مسايل به شکل اعجاز گونه براي او نمود يابد. راه فهميدن اعجاز، شخصي است و نسبت به افراد مختلف مي­تواند متفاوت باشد. در زمان پيامبران گذشته که اعجاز صادر مي­شد، مانند اژدها شدن عصا، يا شفاي بيماران و زنده شدن مردگان، کساني بودند که حتي با ديدن آن ها نمي توانستند قدرت اعجاز گونه آن را درک نمايند و به همين خاطر به آن پيامبر ايمان نمي­آوردند.
2-راه دوم ، بيان معنا و شرايط کلي معجزه است تا قرآن با آن معنا و شرايط تطبيق داده شود. اين روش عمومي بوده و معيارها کلي و قابل فهم براي همه است.
پس ابتدا بايد معنا و حقيقت اعجاز و معجزه و شرايط آن ذكر شود تا ببينيم آيا اين شرايط در قرآن موجود است.
وقتي مي توانيم درباره قرآن و معجزه بودن آن اظهار نظر کنيم که سخن شناس و آگاه به حقيقت اعجاز و گونه هاي آن باشيم.
حقيقت اعجاز اين است كه مدّعي نبوت، عمل خارق العاده‌اي را انجام دهد و ديگران را براي انجام همانند آن دعوت كند اما از آوردن مانند آن عاجز و ناتوان باشند.(1)
قيود و شرايط مذكور در قرآن مجيد ديده مي شود، يعني پيامبر اسلام با معجزه قرآن ادعاي نبوت كرد . مردم را به هماوردي (تحدّي) فرا خواند تا جايي كه حاضر شد كافران تنها يك سوره بياورند و از تمام جهانيان براي ساختن سوره كمك بگيرند.(2) چهارده قرن است كه اين ندا در گوش جهانيان طنين انداز است، ولي كسي نتوانسته است در صحنه مبارزه گام بگذارد يا موفق شود.
اعجاز قرآن منحصر در اعجاز لفظي نيست، بلكه جنبه هاي متعددي را شامل مي شود.

برخي از وجوه اعجاز قرآن
1- اعجاز طريقي:
يعني قرآن كه معارف والا و معاني بلند و سخنان حكيمانه و دانش هاي مختلف در آن جمع شده، توسط شخصي آورده شده که حتي خواندن و نوشتن را نمي دانست.
بر اين اساس قرآن مجيد روي كلمه «امّي» در مورد پيامبر تكيه كرده و خطاب به پيامبر مي فرمايد: "پيش از اين كتابي نمي خواندي و چيزي با دست خود نمي نوشتي تا مايه ترديد و شك گمراهان گردد".(3)
2- اعجاز بياني:
شيوه سخن گفتن قرآن طوري است كه با آن چه بشر تاكنون شنيده و گفته، تفاوت زياد دارد. هيچ کلامي در زيبايي ظاهر و شيريني بيان به پاي قرآن نمي‌رسد. آنچه علماي ادب از آن به فصاحت و بلاغت تعبير مي كنند، در بالاترين مقياس در قرآن وجود دارد. قرآن داراي سبك خاصي است كه نظير آن يافت نمي شود. از اين رو "وليد بن مغيره" که از بزرگ‌ترين اديبان زمان جاهليت بود، در مورد قرآن گفت: "از محمد سخني شنيدم كه نه شباهت به گفتار انسان‏ها دارد و نه پريان. گفتار او شيريني خاصي دارد". اما او براي خنثي كردن تأثير قرآن گفت: بگوييد پيامبر ساحر است.(4)
نظم آهنگ الفاظ و صراحت و قاطعيت، متانت و عفّت بيان معاني، همه نشان دهنده زيبايي و هنر قرآن مجيد است.
يك آيه از قرآن، ابن مقفع، اديب معروف را به زانو درآورد و آن آيه "يا ارض ابلعي ماءك..."(5) مي باشد، زيرا در عين اختصار ماجراي طوفان نوح را با تعبيرات كوتاه و بسيار پر معني شرح مي دهد. به گفته بعضي از محقّقان 23 نكته از صنايع ادبي در همين آيه جمع است.(6)
يكي از صاحب نظران مي گويد: يك حرف از قرآن در جايگاهش معجزه است، زيرا آن حرف، كلمه‏اي را كه در آن واقع شده، نگاه مي دارد و آن كلمه آيه را و آن آيه، آيات بسيار را و همين راز اعجاز جاوداني قرآن است.(7)
3- اعجاز معنايي:
قرآن از نظر محتوا و معنا نيز معجزه است، چون به شكل بسيار زيبايي مسائل اعتقادي را مطرح كرده و خداوند را به زيباترين وجه توصيف كرده است.
همچنين آياتي از قرآن همخوان با قواعد علمي امروز است، مانند جاذبه عمومي، آفرينش جهان، حركت زمين، حركت منظومه شمسي، زندگي در كرات ديگر، زوجيت گياهان، زوجيت عمومي و علل نزول باران.(8) اين حقايق در گذشته براي بشر ناشناخته بوده و برخي از موارد همچنان مجهول است.
موريس بوكاي در كتاب "مقايسه‏اي ميان تورات، انجيل و قرآن و علم" پس از تطبيق آيات قرآن با دستاوردهاي علمي مي گويد: "چگونه مي توان از تطبيق قرآن با جديدترين فرآورده‏هاي علمي بشر در شگفت فرو نرفت و آن را اعجاز به حساب نياورد؟!"
جالب آن كه در مفاد آيات قرآن كوچك‏ترين اختلافي وجود ندارد و اين يكي ديگر از نشانه‏هاي اعجاز قرآن در بخش اعجاز معنايي است. قرآن مجيد به اين حقيقت اشاره كرده: "آيا در باره قرآن نمي انديشند كه اگر از سوي غير خدا بود، اختلافات فراواني در آن مي يافتيد؟".(9)
گونه‌هاي ديگر اعجاز:
4- اعجاز در پيشگويي‏هاي تاريخي مانند غلبه روم بر ايران. ‏
5- اعجاز در بيان رخدادهاي تاريخي پيشين.
6- جامع بودن دانش‏هاي مختلف. قرآن كتاب حقوقي يا اخلاقي و يا كلامي و اعتقادي نيست، نيز تاريخي و بلاغي نمي‌باشد . در رشتة خاص علمي نيست اما در عين حال، همه اين دانش‏ها را در خود جمع كرده است.

براي مطالعه بيشتر به كتاب‏هاي ذيل مراجعه كنيد:
كتاب تفسير نوين، محمد تقي شريعتي.
قرآن و آخرين پيامبر، ناصر مكارم شيرازي.
برهان رسالت، جعفر سبحاني.
وحي و نبوت، شهيد مطهري.
تفسير الميزان، جلد ا، علامه طباطبايي.
در ارتباط با روشن شدن راز جاودانگي اعجاز قرآن مي توانيد به اين لينك مراجعه كنيد : http://www.porsojoo.com/fa/node/3665

پي نوشت‏ها:
1.جعفر سبحاني، الهيات و معارف اسلامي، ص 262.
2. بقره (2) آيه 23.
3.عنكبوت (29) آيه 48.
4. مجمع البيان، ج 9، ص 387.
5. هود (11) آيه 44.
6. مكارم شيرازي، پيام قرآن، ج 8، ص 122.
7. محمد تقي شريعتي، تفسير نوين، قسمت مقدمه، ص 52.
8. پيام قرآن، ج 8، ص 190 - 180.
9. نساء (4) آيه 82.

منظور خداوند از اینکه میفرماید .اگر میتوانید یک ایه مثل قران بیاورید.چیست؟

سلام و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز
قرآن فرموده :"اگر باور نداريد که قرآن از جانب خداست و آن را بافته خود پيامبر يا بافته ديگران مي دانيد و مي گوييد بشر مي تواند مانند آن بياورد، پس کتابي همانند قرآن يا ده سوره مانند سوره هاي قرآن يا يک سوره مانند سوره هاي قرآن بياوريد"(مضمون چند آيه)
هيچ جا نفرموه يک آيه مانند آيه هاي قرآن بياوريد.
سوره مجموع چند آيه است که به هم پيوسته اند . پيامي را با استحکام و شايستگي ابلاغ مي کنند . از ابتداي نزول تا به حال قرآن مخالفان و منکران را به آوردن يک سوره حتي به اندازه کوتاه ترين سوره قرآن( سوره کوثر که فقط يک سطر است)دعوت کرده ، تا به امروز فرد يا جمعي نتوانسته بافته اي ارائه دهد که توان رقابت با سوره هاي قرآن از ديد سخن شناسان منصف را داشته باشد. بافته اي که هم مطلب مفيد و حقي ارائه دهد و هم از استحکام و اتقان کلامي برخوردار بوده و بتواند با سوره هاي قرآن شانه به شانه بزند.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

من دوست دارم که قرآن را بفهمم وفهم قرآنی داشته باشم.چکار کنم؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
براي فهم قرآن، علاوه بر مقدماتي که لازم است و در جاي خود بيان شده، روش هايي بايد لحاظ شود از جمله:
1.بايد براي فهم صحيح آيات، آيه را در مجموعه قرآن ديد و مطالعه کرد زيرا قرآن يک مجموعه به هم پيوسته است که بعضي از آن مفسر بعضي ديگر است . همه آيات در يک راستا و همساز با هم مي باشند . هيچ آيه اي با آيات ديگر ناهمخواني ندارد . تناقض و تنافي در آن نيست.
2. بايد بر سنت کلامي و تفسيري پيامبر و امامان احاطه خوبي داشت، زيرا پيامبر و امامان در کلام و عمل، مفسر و مبين و معلم قرآن هستند.
3. همراستا دانستن قرآن و عقل در معارف و حقايق، زيرا هر دو از جانب خدا هستند . مؤيد و مصدق يکديگرند.
4. در قرآن آياتي محکم و مرجع و اصل و اساس هستند . بقيه آيات را که متشابهات هستند، بايد با ارجاع به محکمات فهميد . اين از روش هاي اصولي در فهم قرآن است.
5. روايات زيادي در بيان مصاديق وارد شده ، براي فهم درست قرآن بايد اين اصل اساسي را مدنظر داشت که روايات از باب تطبيق و جري است . نبايد کليت آيه را فراموش کرد و آن را در مصاديق محدود نمود.
براي آگاهي از روش هاي فهم قرآن به کتاب هاي زير مراجعه کنيد:
مباني و روش هاي تفسيري، محمد کاظم شاکر
روش شناسي تفسير قرآن
کليد هاي فهم قرآن
تفسير و مفسران
مقدمه ترجمه الميزان از آيت الله جوادي آملي
مقدمه تفسير تسنيم از آيت الله جوادي آملي

با سلام و عرض خسته نباشید. ببخشید ظاهرا آیه 130 سوره صافات با قرینه ای که در آیات قبل *(وَإِنَّ إِلْيَاسَ لَمِنْ الْمُرْسَلِينَ )* باید به صورت *(سلام علی إِلْیاسین)* قرائت شود.پس چرا در روایات ما آل یاسین است(مثلا زیارت آل یاسین و تفسیر قمی که در روایتی از حضرت امیرالمومنین علیه السلام آل یاسین صحیح شمرده شده و....) و این مغایرت چگونه توجیه میشود.خواهش میکنم بیزحمت زود پاسخ دهید که حسابی کلافه و سردرگم شده ام. با تشکر والتماس دعا.

پرسشگرگرامي باسلام و سپاس از ارتباطتان با اين مركز.
مفسران و مورّخان در مورد آل ياسين نظرات متفاوتي دارند:
بعضي آن را لغتي در الياس مي دانند ،يعني همان گونه که في المثل «ميکان» و «ميکائيل» دو تعبير از آن فرشته مخصوص است و «سينا» و «سينين» هر دو نام براي سرزمين است، «الياس» و«الياسين» نيز دو تعبير از يک پيغمبر بزرگ است.
بعضي ديگر آن را جمع ميدانند، به اين ترتيب که الياس با ياء نسبت همراه شده و الياسي شده ، بعد با ياء و نون جمع بسته شده، الياسين گرديده ، پس از تخفيف «الياسين» شده، بنابر اين مفهومش تمام کساني است که به الياس مربوط بودند و پيرو مکتب او شدند.
«الياسين» با الف ممدوده، ترکيبي است از کلمه «آل» و «ياسين»، ياسين طبق نقلي نام پدر الياس است . طبق نقل ديگري از نام هاي حضرت محمد(ص) است .بنابر اين «آل ياسين» به معني خاندان پيغمبر يا خاندان پدر الياس است.
قرائن روشني است در قرآن که معنى اول را تأييد مي کند که منظور از الياسين الياس است.
پس از آيه سلام على الياسين به فاصله يک آيه مي گويد: «إنّه مِن عِبادنا المؤمنين؛ از بندگان مؤمن ما بود». بازگشت ضمير مفرد به الياسين دليل بر اين است که بيش تر از يک نفر نبوده و الياس است.
اين آيات چهارگانه اي که در پايان ماجراي الياس آمده ، همان آياتي است که در پايان داستان نوح، ابراهيم، موسى، هارون (عليهم السلام) بود، هنگامي که اين آيات را کنار هم قرار مي دهيم ،مي بينيم سلامي که از سوي خدا در اين آيات ذکر شده، به همان پيامبري است که در صدر سخن آمده ، مراد از سلام على الياسين حضرت الياس است.
در بسياري از تفاسير حديثي نقل شده که سند آن به ابن عباس بر مي گردد و مي گويد:
«منظور از آل ياسين، اهل بيت هستند، چون ياسين از اسماي پيامبر است، گرچه در کتاب معاني الاخبار شيخ صدوق رواياتي که در اين زمينه وجود دارد. راوي آن ها شخصي به نام کادح يا قادح است که در کتب رجالي خبري از او نيست.(1)
البته دو روايت صحيح بر اين مبنا [منظور از آل ياسين، خاندان رسول الله است] وجود دارد. اگر آيه را به صورت آل يس بخوانيم يا طبق قرائت نافع بن عامر، يعقوب، زيد آل ياسين بخوانيم، مراد از آن خاندان پيامبر خواهند بود.(2) وجود زيارت آل ياسين(ع) در مقام حضرت ولي عصر(ع) شاهدي ديگر بر اين مطلب ما خواهد بود.

پي نوشت ها:
1. تفسير نمونه، مکارم شيرازي، ج 19، ص 142 ـ 146.
2. تفسير الميزان، علامه طباطبايي، مترجمان، ج 17، ص 241.

منظور از اصطلاح بیت المعمور چیست؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در روايات متعددى تصريح شده است. كه بيت المعمور خانه ‏اى است. به محاذات خانه كعبه در آسمانها كه عبادتگاه فرشتگان است، و هر روز هفتاد هزار فرشته وارد آن مى‏شوند، و تا قيامت به آن باز نمى‏گردند
ولى در كدام آسمان است؟ روايات مختلف است، در بسيارى آسمان چهارم، و در بعضى آسمان نخست (آسمان دنيا) و در بعضى آسمان هفتم آمده است. در حديثى از على ع چنين مى‏خوانيم:
هو بيت فى السماء الرابعة بحيال الكعبه معمرة الملائكة بما يكون منها فيه من العبادة، و يدخله كل يوم سبعون الف ملك ثم لا يعودون اليه ابدا:
"1 آن خانه‏اى است در آسمان چهارم در مقابل كعبه كه فرشتگان با عبادت خود آن را معمور و آباد مى‏كنند، هر روز هفتاد هزار فرشته وارد آن مى‏شوند و تا ابد به آن بازنمى‏گردند!
1. تفسير نمونه، ج‏21، ص: 151 .

با سلام. در آیه ی 59 سوره احزاب آمده که حجاب برای این بهتر است که شناخته شوند و از برده ها جدا باشند.تا اذیت و آزار نشوند.حتی در روایات داریم که امام باقر کنیزی را که در حال نماز بود و باحجاب بود را زدند(فضربها)که چرا حجاب دارد.من واقعا گیج و سر در گم هستم.هرچه فکر می کنم به نتیجه ای نمی رسم.آخر چرا؟چرا نباید برده ها حجاب داشته باشند در صورتی که به خاطر بی حجابی آنها افراد هرزه آنان را مورد آزار قرار می دادند و قران می فرماید زنان مومن حجاب داشته باشند تا مورد اذیت قرار نگیرند.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
آيه 59 احزاب به شرح زير است:
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى‏ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيما؛
اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلباب ها [روسرى‏هاى بلند] خود را بر خويش فروافكنند، اين كار براى اينكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند بهتر است (و اگر تا كنون خطا و كوتاهى از آن ها سر زده توبه كنند) خداوند همواره آمرزنده رحيم است.
در مورد اين آيه دو تفسير هست :
گروهي گفته اند: به زنان مومن آزاد بگو هنگام بيرون رفتن از خانه با پيچاندن چادر بر خود به ديگران نشان دهند که زن آزاد هستند . از کنيزان نيستند تا مورد آزار قرار نگيرند زيرا وقتي چادر بر خود پيچيده باشند، افراد مي فهمند که اينان کنيز نيستند.
گروه دوم گفته اند:اي زنان به هنگام خروج از منزل با پوشيدن چادر بر خود، عفت و حياي خود را نشان دهيد تا ديگران شما را به عفت و حيا و پاکي بشناسند . بدانند اهل بي بند و باري نيستيد . در مورد شما طمع نکنند و مزاحم نشوند.
بسياري از مفسرين تفسير دوم را برگزيده اند ،ولي تفسير اول هم با توجه به توضيحي که در مورد وضعيت جامعه مي دهيم، صحيح است.
در جامعه آن روز کنيزان را به فحشا سوق مي دادند. تربيت آن جامعه بر اين مبنا بود که کنيزان در خدمت عياشي صاحبان شان باشند . بسياري از افراد کنيزان خود را به فحشا مي کشاندند . از اين راه به درآمد زايي مي پرداختند و...؛ با توجه به اين تربيت، غالب کنيزان اهل فحشا و بي بند و باري بودند . جوانان و افراد عياش نيز به راحتي به خود اجازه ارتباط پيدا کردن با آنان را به خود مي دادند .اين در آن جامعه هيچ قبحي نداشت.
قرآن از سويي از واداشتن کنيزاني که عفت مي طلبند به فحشا، نهي مي کند:
وَ لا تُكْرِهُوا فَتَياتِكُمْ عَلَى الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَنْ يُكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْراهِهِنَّ غَفُورٌ رَحيم؛‏(1)
كنيزان خود را براى دستيابى متاع ناپايدار زندگى دنيا مجبور به خود فروشى نكنيد، اگر خودشان مى‏خواهند پاك بمانند! هر كس آن ها را (بر اين كار) اجبار كند، (سپس پشيمان گردد،) خداوند بعد از اين اجبار آن ها غفور و رحيم است! (توبه كنيد و بازگرديد، تا خدا شما را ببخشد!)
از طرف ديگر هم به زنان مؤمني که مي خواهند از آزار افراد هرزه در امان بمانند ، توصيه مي کند که چون کنيزان هرزه و بي بند و بار، بي پوشش بيرون مي آيند و افراد هرزه دنبال آن ها هستند، شما پوشش برداريد تا از کنيزان هرزه متمايز گرديد.
البته اين دستور منع کنيزان عفيف از داشتن پوشش نيست همچنان که آيه منع از واداشتن کنيزان به فحشا، جواز واداشتن در باره ديگر کنيزان نيست. کنيزان اهل فحشا را کسي به فحشا وادار نکرده تا او را از وادار کردن منع کنيم بلکه بايد کنيزان تربيت شوند تا از فحشا دست بکشند.
بنا بر اين مناسب است تا زماني که اين تربيت حاکم نشده، زنان مؤمن (اعم از کنيزان عفيف و زنان آزاد مؤمن) را به متمايز کردن خود از اين گروه سوق داد.
کنيزان و بردگان با توجه به روايات به طور کلي در احکام و وظايف و حقوق و کيفر با افراد آزاد فرق داشتند. فرق ها هم حکمت ها و مباني محکم داشت.
تفاوت کنيز با زن آزاد در حجاب اين است که بر کنيز واجب نيست که سرش را بپوشاند، نه اين که از سر پوشاندن آن ها منع شده باشد. شهيد مطهري در علت تفاوت مي فرمايد: ظاهرا سر مطلب ،خدمتکاري آن ها است.(2)
يعني چون معمولا کنيزان کارهاي داخل و خارج از خانه را انجام مي دادند و مرتب در فعاليت بودند ، براي اينکه در اين زمينه راحت تر باشند ،اين تکليف از آنان برداشته شده است.
يکي از فلسفه هاي حجاب اين است که جلوي خود نمايي و جلوه گري زن را بگيرد.از آن جا که کنيزان معمولاً کار مي کردند و به سر و صورت خود رسيدگي نمي کردند ، آشکار بودن موي شان نبايد چندان نقشي در جلب توجه نگاه مردان و جلوه براي مردان داشته باشد . از آن روزگار نقل نشده که مردم پيش اولياي دين آمده باشند و بگويند که آشکار بودن موي کنيزان سبب فساد و فحشا گرديده است. اين حکم اسلامي براي زناني که سن شان بسيار بالا رفته و جاذبه جنسي نيز ندارند ، نيز آمده است.
بنا بر اين حتي بر مبناي تفسير اول هم آيه دعوت کنيزان به بي حجابي و هرزگي و ...نيست بلکه دستوري به زنان مؤمن با توجه به شرايط موجود اجتماعي است.
پي نوشت :
1. نور(24)آيه33.

آيا در قران تمام مسايل احكام وجود دارد؟ اگر ندارد چرا؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
قرآن کتاب خدا براي هدايت بندگان به باورهاي حق و اخلاق طيب و احکام حياتبخش است و به مثابه قانون اساسي مي باشد که امهات مطالب در آن بيان شده و بيان جزئيات به پيامبر واگذار گرديده است.
«ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا (1) آنچه را که پيامبر براي شما آورد بگيريد و از آنچه نهي کرده پرهيز کنيد .
«اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم ؛(2) از خدا و از پيامبر و از اولي الامر اطاعت کنيد »
و آيات فراوان ديگر که همه بيان مي کنند که سنت پيامبر و اهل بيت (ع) به عنوان حجت الهي براي بيان احکام مي باشد .
اگر قرار بود همه جزئيات احکام در قرآن همه بيايد، بايد قرآن حدودا 20 تا 30 جلد کتاب قطور مي شد .
اما خدا که عالم و حکيم مطلق است. خود بهتر مي داند. کدام مطالب را در قرآن بفرمايد. و کدام مطالب را به بيان پيامبر واگذارد. مهم اين است که آنچه براي هدايت بشر لازم است. در قرآن و سنت باشد و هيچ نقص و کمبودي نمود نکند.
پي نوشت ها :
1 . حشر (59)آيه 7 .
2 . نساء (4)آيه 59 .

صفحه‌ها