؛ منشا اصلي اين مساله هم به عدم امكان رسيدن عقل به شناخت دقيقي از حقيقت انسان ، هدفي كه در خلقت براي او ترسيم شده و مقصدي كه پيش رو دارد بر مي گردد ؛ در واقع وقتي عقل امكان درك حقيقت عالم آخرت و مسير پيش روي انسان و جزييات روح انسان كه حقيقت وجودي او را تشكيل مي دهد و سعادت و شقاوت حقيقي روح را ندارد ، چگونه مي تواند براي رسيدن به وضعيت مطلب راهكار ارائه نمايد ؟
البته حتي در عرصه زندگي دنيايي بشر نيز ضرورت وجود وحي امري غير قبال انكار است ، اما بخصوص با پذيرش حقايق ماوراء ماده و اصل معاد اين ضرورت بسيار جدي تر شده و ابعاد مختلفي به خود مي گيرد كه به برخي از آن ها در چند محور اشاره مي شود :
1- ضرورت وحي در حوزه رشد عقلي:
در اينكه عقل قادر به ادراك برخي از حقايق بوده و در برخي اصول بنيادين به تنهايي قادر است خوبي يا بدي را تشخيص دهد،شكي وجود ندارد. مثلاً عقل بدون بيان دين و شرع، مي تواند قبح ظلم يا حسن عدل را تشخيص داده و در نهايت حكم كند كه اجراء اين فرمان عقلي او را در رساندن به سعادت كمك مي كند (1) ، اما اين امر محدود بوده و منحصر در برخي افعال و موارد خاص است ، يعني در سائر افعال، امر بدين صورت نبوده و همه عقلاء در آن اتفاق نظر ندارند.
در واقع عقل علي رغم ادراك برخي كليات در درك دقيق جزييات و مصاديق داراي محدوديت هاي بسياري است و در تشخيص حق و باطل در بسياري از جزييات دچار مشكل ميشود. اين محدويت ها هم شامل ادراكات عقلي محض مي شود و هم امور مربوط به رفتارهاي انسان در حوزه عملكرد فردي و اجتماعي كه در اين خلأ اين وحي و شريعت است كه زمينههاي حكم عقل را فراهم مينمايد .(2) و به علاوه به عقل در تفسير زندگي، شناخت جهان و شناخت مبدأ و معاد كمك ميكند.(3)
بر اساس نياز عقل به دين است كه يكي از فلسفههاي بعثت پيامبران «رشد عقلاني» بيان شده است. امام علي (ع) فرمود: «خداوند رسولانش را فرستاد... تا گنجينههاي عقل را آشكار سازند...».(4)
استاد آيت اللَّه جوادي آملي مينويسد: «... مثلاً عقل انسان، بعضي از صفات جزئيه خداوند، مانند سمع و بصر و كلام الهي و هم چنين حقيقت معاد و چگونگي آن و احكام الهي را كاملاً درك نميكند و بايد آنها را از نقل (قرآن يا حديث) استفاده كند...».(5)
2- ضرورت وحي در تشريع و قانونگزاري :
انديشمندان باور دارند كه انسانها مدني بوده و نياز به زندگي دسته جمعي دارند تا نيازهاي خويش را با تعامل تأمين كنند. اولين مؤلفه زندگي دسته جمعي، وجود قانون و اجراي آن است؛ زيرا بدون قانون نميتوان امنيت و عدالت را برقرار كرد و از حقوق مردم دفاع نمود.
طرفداران دين معتقدند كه عقل و علم به تنهايي قادر نيستند كه همه مصالح و مفاسد انسانها را درك كرده و بر اساس آن قانون وضع كند: «ما نبايد فراموش كنيم كه معلومات و ادراكات عقلي ما در برابر آنچه كه نميدانيم، قطرهاي در مقابل يك اقيانوس عظيم است، و اين حقيقتي است كه همه دانشمندان اعم از مادي و غير مادي به آن معترفند...».(6)
محدوديت عقل انسان از يك سو و نياز انسان به قانون از جانب ديگر اين امر را ضروري مينمايد كه خداوند هم بايد قانون وضع كند و هم براي اجراي قانون پيامبران را ارسال نمايد تا آنها با اجراي قانون، ارتباط انسانها با خدا را بر قرار نمايند و سعادت آنان را تأمين كنند. اين قوانين همان شريعت است كه مجريان آن پيامبران هستند.
امام صادق (ع) در خصوص فلسفه بعثت پيامبران فرمود:
«... هنگامي كه ثابت كرديم خالق و آفريدگاري داريم و آن آفريدگار هرگز به چشم ديده نميشود و قابل لمس نيست تا بندگانش با او تماس مستقيم داشته باشند، ثابت ميشود كه او سفيراني ميان بندگانش دارد كه دستورهاي او را به آنها ميرسانند و آنها را به آنچه مصالح و منافع شان در آن است و مايه بقاي آنها، و ترك آن مايه فناي آنان ميشود، رهنمون ميشوند».(7)
3- ضرورت وحي در حوزه اخلاق و تربيت :
در حوزه اخلاق و تربيت نيز انسانها به دين نياز دارند، زيرا عقل و دانش انسان در رشد فضايل اخلاقي و تفسير و شناخت مفاهيم آن عاجز است؛ از اين رو امروزه اين لغزش به وجود آمده است كه ارزشهاي اخلاقي و كرامت انساني، در لذت دنيوي، قدرت گرايي و ثروت ظهور ميكند.(8)
در مكاتب اخلاقي به وجود آمده، هر كدام خوشبختي انسان را در يك چيز دانستهاند: يكي در لذّتگرايي، ديگري در ترك لذّت، يكي در سود خواهي و ديگري در قدرتطلبي، كه «نيچه» فيلسوف آلماني، خوشبختي انسان را در رسيدن به قدرت هر چه بيش تر ميداند، حتي با از بين بردن انسانها. و اين نشان از سردرگمي عقل در شناخت راه سعادت و نجات بشري است. براي نجات بشريت و پيمودن راه سعادت بايد از دين كمك گرفت، ديني كه توسط رسولان الهي براي ما انسانها آورده شده است.
به همين جهت پيامبر (ص) فرمود: «اِنَّي بُعِثتُ لِأُتَمِّمَ مَكارِمَ الاَخلاَق؛ (9) من براي كامل كردن فضيلت هاي اخلاقي مبعوث شدم». اين حديث بيانگر آن است كه عقل به تنهايي براي كسب فضايل و مفاهيم اخلاقي كافي نيست، بلكه براي تشكيل جامعه آرماني نياز به مكمّل دارد كه آموزههاي اخلاقي است. شايد بر همين اساس باشد كه يكي از فلسفههاي بعثت پيامبر (ص) تعليم و تربيت بيان شده است. (10) دين نه تنها در تعريف و ارائه مفاهيم اخلاقي نقش دارد، بلكه پشتوانه مهم اجراي بايدها و نبايدهاي اخلاقي است.
تجربه بشر نيز به خوبي نشان داده كه عقل انسانها نميتواند هواهاي نفساني را مغلوب كند، بلكه در تضاد اين دو (عقل و شهوت) معمولا پيروز ميدان نفس اماره است. در نتيجه آموزه هاي بيروني وحياني مي تواند كمك شاياني در شناخت و مقابله با اين رذائل اخلاقي داشته باشد .
به علاوه شايد انسانها خوب و بد و راه خوشبختي را بشناسند، اما انگيره و عاملي كه بتواند آنها را به انجام برساند، نبوده يا ضعيف است. بنا بر اين، وحي و آموزه هاي وحياني با ايجاد ايمان و باور به خداوند و رستاخيز و حسابرسي قيامت و بيان ارزشهاي الهي و انسان، پشتوانه بسيار محكمي براي اخلاق انساني است كه براي اجراي مفاهيم اخلاقي نياز به تشويق است.
از اين رو پيامبران الهي معلمان جامعه خوانده شده اند و مردم، دانش آموزاني كه پيامبران با بهرهگيري از دو عنصر «بشارت و انذار» به هدايت آنان ميپردازند. (11)
4- ضرورت وحي در راهنمايي به زندگي سعادت مندانه ابدي و آرامش دروني :
انسان داراي دو بُعد مادي و معنوي است كه پرورش و هدايت هر دو نياز به راهنمايي دارند. عقل و علم در پرورش بُعد مادي تا اندازهاي موفق بودهاند، ولي تقويت و پرورش بُعد معنوي، نياز به راهنماي ديگر دارد كه از طريق ر وحي حاصل مي شود . وحي و شريعت در ايجاد آرامش (كه يكي از نيازهاي روحي انسان است) نقش بنياديني دارد، زيرا دين با راهنمايي خود افق هاي بلند تري را در پيش روي انسان باز مي كند و حتي درسخت ترين شرايط زندگي انسان را هدفمند نموده و زمينه هايي را فراهم ميكند كه انسان خود را در آخر خط نبيند .
اعتقاد به مبدأ و معاد و حقيقتي در نهايت قدرت و حكمت و ناظر بر همه امور، سختيها و مشكلات زندگي را معنا دار نموده و به انسان آرامش ميدهد و او را از بريدن و درجا زدن باز مي دارد ؛ به تعبير ديگر: وحي و شريعت بين آدمي و جهان و زندگي و خويشتن او آشتي بر قرار مي كند تا به همه چيز به ديد مثبت بنگرد. به همين دليل قرآن كريم نيز يكي از پيامهاي معارف آسماني و التزام به آن را حصول آرامش رواني ميداند: «ألا بِذِكرِاللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوب (12) آگاه باشيد، تنها با ياد خدا دلها آرامش مييابد » .
پي نوشتها:
1. ر. ك فياض لاهيجي، ملا عبدالرزاق: گوهر مراد، تحقيق و تصحيح زين العابدين قرباني لاهيجي، چ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، تهران، ???? ه.ش، ص ???.
2. ناصر مكارم شيرازي، پيام قرآن ،نشر دار الكتب الاسلاميه، تهران، بي تا، ج 7، ص 18 .
3. همان، ص 33.
4. محمد بن يعقوب كليني، اصول كافي،نشر دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1388 ق، ج 1، ص 16.
5. جوادي آملي ، انتظار بشر از دين،نشر مركز اسرا، قم، 1387 ش،ص37.
6. پيام قرآن، ج 7، ص 51.
7. اصول كافي همان ، ج 1، ص 168.
8. زين العابدين قرباني، اخلاق و تعليم ،دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1378 ش، ص 34.
9. علي متقي، كنزالعمال، نشر موسسه رسالت ،بيروت، 1413 ق، ج 11، ص 420.
10. جمعه (62) آيه 2.
11. پيام قرآن همان ، ج 7، ص 28 - 29.
12 . رعد (13) آيه 28.