۱۳۹۸/۰۷/۱۱ ۲۰:۴۱ شناسه مطلب: 97897
آيا میشود به زنها همانند خطبه 80 نهجالبلاغه گفت: ناقصالعقل، ناقص الايمان، ناقص المال؟ يا به اهل کتاب گفت: شما همانند خرهايی (الاغ) میمانید که کتاب حمل میکنند؟ اصلاً چرا در قرآن کريم و روايات، اینگونه آمده است؟
ابتدا به اين نکته در فهم روايات بايد دقت شود که معانی آنها درست و صحيح ترجمه شود و برای فهم درست حديث نيز لازم است که مجموعه احاديث آن موضوع نيز مطالعه شود که به اين عمل در اصطلاح علوم حديث، تشکيل خانواده حديث گفته میشود. همچنین مراجعه به شروح حديث نيز در کشف مراد معصومان (علیهمالسلام) بسيار مهم است که نبايد از شروح علمای بزرگ غافل شد. البته بر اساس سفارش اهلبیت (علیهمالسلام)، نقل حديث نيز آدابی دارد، مثلاً برخی احاديث بايد با توجه به مخاطب بيان شود و هر حديثی در هرجایی نقل نشود، هم چنانکه ائمه نيز نسبت به آموزش شاگردان خود اين ويژگی را در نظر میگرفتند و با توجه به فهم مخاطب سخن میگفتند. (1)
در فهم و تفسير آيات قرآن نيز بايد نکاتی را در نظر داشته باشيم و برداشت سطحی از آيات صورت نگيرد. خداوند در آيه 5 سوره جمعه میفرماید:
«مَثَلُ الَّذينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمين»؛ كسانى كه مكلف به تورات شدند ولى حق آن را ادا نكردند، مانند درازگوشى هستند كه کتابهایی حمل میکند، (آن را بر دوش میکشد اما چيزى از آن نمیفهمد)! گروهى كه آيات خدا را انكار كردند مثال بدى دارند و خداوند قوم ستمگر را هدايت نمیکند.
علامه طباطبایی (ره) در تفسير اين آيه میگوید: منظور از اینکه فرمود: «مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُواْ التَّوْراةَ» (مثل آنهايى كه تورات بر آنان تحميل شد)، به شهادت سياق اين است كه تورات به آنان تعليم داده شد؛ و مراد از اینکه فرمود: «ثمُ لَمْ يحَمِلُوهَا» (ولى آن را حمل نكردند)، اين است كه به آن عمل نكردند.
بهعبارتدیگر و منظور از «كسانى كه تورات تحميلشان شد ولى آن را حمل نكردند» يهوديانى است كه خدا تورات را بر پيامبر آنان موسى (علیهالسلام) نازل كرد و او معارف و شرايع آن را تعليمشان داد، ولى رهايش كردند و به دستورات آن عمل ننمودند. لذا خداى تعالى برایشان مثلى زد و آنها را به الاغى تشبيه كرد كه کتابهایی بر آن بارشده و خود آن حيوان هيچ آگاهى از معارف و حقائق آن کتابها ندارد و درنتیجه از حمل آن کتابها چيزى بهجز خستگى برايش نمیماند.
بنابراين، خداوند در اين آيه به عالمان اهل کتاب توهين نکرده است، بلکه تشبيه کرده است (توهين با تشبيه متفاوت است) که عالمانی که سخن خدا و حضرت موسی را شنيدند، ولی به آن هیچ عملی نکردند، مانند چهارپایانی هستند که بر روی دوش خود کتاب دارند ولی از محتوای آن بیخبر هستند. هم چنانکه متعدد در روايات نيز وجود دارد که عالم بیعمل را مذمت میکند و فرقی هم ندارد که مسلمان باشند يا غیرمسلمان. (2)
آیتالله مکارم نيز ذيل اين آيه میگوید:
اين گوياترين مثالى است كه براى عالم بیعمل میتوان بيان كرد كه سنگينى مسئوليت علم را بر دوش دارد بیآنکه از بركات آن بهره گيرد و افرادى كه با الفاظ قرآن سروکار دارند ولى از محتوا و برنامه عملى آن بیخبرند (و چه بسيارند اين افراد در بين صفوف مسلمين) مشمول همين آیهاند. (3)
برخی از مفسران نيز گفتهاند: منظور از اين آيه، توبيخ يهود است، ولى غرض و مقدمه براى گروهى از مسلمانان است كه در هنگام سخنرانى و خطبه رسول (صلیالله علیه و آله) در نماز جمعه براى به دست آوردن سود و تجارت، از مجلس حضور رسول (صلیالله علیه و آله) پراكنده شدند و حرمت رسول (صلیالله علیه و آله) را رعايت ننمودند، آنان خود را دانشجوى مكتب قرآن و پيرو برنامه، معرفى مینمایند، درحالیکه آنچنان نيستند و بايد در حذر باشند از اینکه مورد غضب و خشم پروردگار قرار بگيرند. (4)
پس با تلاوت ظاهر آيه نيز متوجه میشوید که مقصود هر عالم يهودی نيست، بلکه کسانی است با در دست گرفتن کتاب، خود را عالم دينی معرفی میکنند و مردم را (برای اغوا و سلطه خود) به يهوديت دعوت میکنند، درحالیکه خودشان هيچ اعتقادی به آن نداشته و به فرمانهایش عمل نمیکنند. اینها آيات الهی را دروغ پنداشتهاند.
اما درباره ناقصالعقل بودن زنها نيز بايد در ترجمه، دقت لازم شود:
اولاً شارحان نهجالبلاغه توضيحات متعددی ذيل اين حديث بيان کردهاند، مثلاً آیتالله جوادی آملی شأن صدور روايت را در مورد خاصی میدانند و قائلاند كه گاهی حادثه و يا موضوعی، در اثر يك سلسله عوامل تاريخی، زمان، مكان، افراد، شرايط و علل و اسباب آن، ستايش يا نكوهش میشود. معنای ستايش يا نكوهش بعضی حوادث يا امور جنبی حادثه، اين نيست كه اصل طبيعت آن شیء، ستايش و يا نكوهش شده، بلكه احتمال دارد زمينه خاصی سبب اين ستايش يا نكوهش شده است و اين نكوهش نهجالبلاغه راجع به زن، ظاهراً به جريان جنگ جمل برمیگردد.
همانگونه كه از بصره و كوفه نيز در اين زمينه نكوهش شده است با اینکه بصره، رجال علمی فراوانی تربیتکرده و كوفه نيز مردان مبارز و کمنظیری را تقديم اسلام نموده و بسياری از كسانی كه به خونخواهی سالار شهيدان برخاستند از كوفه، نشأت گرفتند و هماکنون نيز كوفه جايی است كه به انتظار ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) در آنجا نماز میخوانند، مسجدی دارد كه مقامات بسياری از صالحين و صديقين در آن واقعشده و نمیتوان گفت كه چون مثلاً از كوفه يا بصره نكوهش شده، آن دو شهر برای هميشه و ذاتاً سزاوار نكوهش میباشند.
قضايای تاريخی در يك مقطع خاص و حساس، زمينه ستايش يا نكوهش فراهم كرده و سپس باگذشت آن مقطع، مدح و ذم نيز منتفی میشود. (5)
ثانیاً در روايات، نقص عقل صفت ويژه انحصاری برای زنان نيست، بلکه همين وصف به مردان و نوع انسانی هم نسبت دادهشده است. مثلاً امام علی (علیهالسلام) میفرمایند: «إِعْجَابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ دَلِيلٌ عَلَى ضَعْفِ عَقْلِهِ»؛ يعنی خودبينی شخص، نشانه ضعف (کمی و نقصان) خرد اوست. (6)
بنابراين بهصورت کلی نمیتوان گفت که تمام زنان ناقصالعقل هستند و نمیشود با آنها مشورت کرد؛ بلکه بعضی مواقع، حالتی به انسان دست میدهد که سبب زایل شدن عقلش میشود، مثلاً زنان به دليل اینکه خداوند يک ويژگی خاصی به آنها داده است و احساسات بيشتری دارند در برخی مواقع نمیتوانند از روی عقل تصميم بگيرند، همانطور که برای مردان نيز چنين است، مثلاً امام علی (علیهالسلام) فرمودند: «مَنِ اسْتَمْتَعَ بِالنِّسَاءِ فَسَدَ عَقْلُهُ»؛ يعنی مردی که در طلب کامجویی از زنان است، دچار فساد عقل میشود. (7)
در پايان به اين نکته نيز اشاره میکنیم که در روايات ائمه، تمجيدهای ویژهای نيز از زنان بهعملآمده است، مثلاً امام باقر (علیهالسلام) در جريان ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) فرمودند: «يُنَادِی بِاسْمِ الْقَائِمِ وَ اسْمِ أَبِيهِ حَتَّى تَسْمَعَهُ الْعَذْرَاءُ فِی خِدْرِهَا فَتُحَرِّضُ أَبَاهَا وَ أَخَاهَا عَلَى الْخُرُوج»؛ يعنی ندايی ملکوتی به گوش میرسد که به اسم قائم [آل محمد (ص)] و نام پدرش ندا سر میدهد، بهگونهای که دختران در پرده نشسته نيز شنيده و پدر و برادران خويش را بر خروج و همراهی وی تشويق مینمایند. (8)
بر اساس اين روايت زنان در زمان ظهور امام زمان، مردان را به رفتن در رکاب حضرت تشويق میکنند؛ حالآنکه اگر زنان در تمام امر ناقصالعقل بودند و مشورت کردن با آنها جايز نبود، پس فهم زنان از حقانيت ظهور حضرت و توصيه مردها به حضور در رکاب حضرت، موردتمجید امام باقر (علیهالسلام) قرار میگرفت؟!
همچنين امام رضا (علیهالسلام) به نقل از پيامبر اکرم (صلیالله عليه و آله) و سلم میفرماید: « إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى الْإِنَاثِ أَرْأَفُ مِنْهُ عَلَى الذُّكُورِ وَ مَا مِنْ رَجُلٍ يُدْخِلُ فَرْحَةً عَلَى امْرَأَةٍ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهَا حُرْمَةٌ إِلَّا فَرَّحَهُ اللَّهُ تَعَالَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ»؛ خداوند تبارکوتعالی به زنان مهربانتر از مردان است. هيچ مردى نيست كه زنى از محارم خود را خوشحال سازد، مگر اینکه خداوند متعال در روز قيامت او را شادمان گرداند. (9)
پینوشتها:
1. برای مطالعه بيشتر در اين زمينه مراجعه کنيد به کتاب «منطق فهم حديث»، نويسنده عبدالهادی مسعودی.
2. ترجمه الميزان، ج 19، ص 44.
3. تفسير نمونه، ج 24، ص 115.
4. انوار درخشان، ج 16، ص 349.
5. زن در آيينه جلال و جمال، عبد الله جوادی آملی، صص ۳۳۰-۳۳۲.
6. کلینی، الكافی (ط - الإسلامية)، ج 1، ص 27.
7. غررالحکم و درر الكلم، ص 591.
8. الغيبة (للنعمانی)، ص 254.
9. الکافی، ج 5، ص 515.