امام حسین ع
۱۳۹۹/۰۶/۰۵ ۱۶:۱۱ شناسه مطلب: 98181
آيا اينکه پيامبر(صلبی الله علیه وآله) در شهادت امام حسين (علیه السلام) ناراحت بودند و پيامبران به تسليت آن حضرت مي آمدند و هر شب جمعه خانم فاطمه (زهرا سلام الله علیها) در کربلا حاضر مي شوند و در شهادت آن حضرت ناله و زاري سر مي دهند، حقيقت دارد؟ و اگر بلي، پس مگر در بهشت برزخي، ناراحتي، غم و اندوه وجود دارد؟
بر اساس احادیث متعدد، تمام پیامبران الهی و جانشینان آنان، از زائران امام حسین علیه السلام میباشند. به عنوان مثال امام صادق علیه السلام در این زمینه فرمودند: «پیغمبرى در آسمانها و زمین نیست مگر آنکه از خداوند میخواهد تا به او اجازه دهد که به زیارت حسین بن على علیهما السلام بشتابد». (1)
در مورد حضور حضرت زهرا سلام الله عليها نزد قبر اباعبدالله الحسین عليه السلام نیز در برخی روايات نقلهایی وجود دارد؛ به عنوان مثال امام صادق عليه السلام فرمودند:
«إِنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ ص تَحْضُرُ لِزُوَّارِ قَبْرِ ابْنِهَا الْحُسَيْنِ علیه السلام فَتَسْتَغْفِرُ لَهُمْ ذُنُوبَهُمْ»؛ (2)
فاطمه سلام الله عليها دختر محمّد صلي الله عليه و آله و سلم در کنار زائران قبر فرزندش حسين عليه السلام حضور يافته و براي آنان طلب آمرزش مينمايد.
همچنين در روايت ديگر حضرت فرمودند:
«..... وَ إِنَّ فَاطِمَةَ ع إِذَا نَظَرَتْ إِلَيْهِمْ وَ مَعَهَا أَلْفُ نَبِيٍّ وَ أَلْفُ صِدِّيقٍ وَ أَلْفُ شَهِيدٍ وَ مِنَ الْكَرُوبِيِّينَ أَلْفُ أَلْفٍ يُسْعِدُونَهَا عَلَى الْبُكَاءِ وَ إِنَّهَا لَتَشْهَقُ شَهْقَةً فَلَا يَبْقَى فِي السَّمَاوَاتِ مَلَكٌ إِلَّا بَكَى رَحْمَةً لِصَوْتِهَا»؛ (3)
يعني حضرت فاطمه عليها السّلام هر گاه به ايشان (زائرين) نظر نمايند در حالى كه با وى هزار پيغمبر و هزار صدّيق و هزار شهيد از كروبين مىباشند هزار هزار نفر آن حضرت را بر گريستن يارى و همراهى مىكنند و آن حضرت چنان فرياد مىزنند كه هيچ فرشتهاى در آسمانها باقى نمىماند، مگر آنكه از صداى ايشان به گريه مىافتد.
بنابراين اصل حضور انبيا، ملائکه و معصوماني همچون حضرت زهرا سلام الله علیهادر کنار قبر امام حسین علیه السلام بر اساس روايات متعدد مورد تاييد است.
نکته ديگر در مورد برزخ:
بهشت و جهنم برزخي متفاوت با بهشت و جهنم آخرت است. از جمله اين که مثلا در بهشت برزخي انسان ميتوان رشد کند و به مقامهاي بالاتري برسد يا اين که مومن با عذاب در جهنم برزخي از گناهان پاک شود. بنابراين خوشحالي و ناراحتي در برزخ وجود دارد همچنان که در مورد زيارت اموات، اميرالمومنين عليه السلام فرمودند: «زُورُوا مَوْتَاكُمْ فَإِنَّهُمْ يَفْرَحُونَ بِزِيَارَتِكُم» (4) به زيارت قبور رفتگانتان برويد؛ زيرا آنان از زيارت شما خوشحال ميشوند. حاصل سخن اين که برزخ با قيامت متفاوت است به همين خاطر در روايات اشاره شده است که در برزخ حتي به انسان چنين اجازهاي داده مي شود که برخي از اعمال خود را جبران کند همچنین اگر شخص در دنيا کارهای خیر ماندگار مانند وقف، انجام داده باشد، ثواب آن در برزخ به او ميرسد و باعث رشد مقام او ميشود.
بنابراین اگر که قرآن کریم می فرماید: «أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» (4) یعنی آگاه باشيد كه بر دوستان خدا نه بيمى هست و نه آنان اندوهگين مىشوند؛ این سخن فقط مختص به زندگی اخروی (پس از برپایی معاد) میباشد و ارتباطی با برزخ و دنیا ندارد.
پينوشتها:
1. ابن قولويه، جعفر بن محمد، كامل الزيارات، محقق / مصحح: امينى، عبد الحسين، نجف اشرف: دار المرتضوية، چاپ اول، 1356ش، ص111.
2. همان، ص118.
3. همان، ص 87.
4. سوره یونس، آیه 62.
۱۳۹۹/۰۶/۰۵ ۱۶:۰۶ شناسه مطلب: 98180
مي خواستم بگم تتو يا خالکوبي به خاطر عشق به امام حسين (ع) روي ساعد ايراد دارد يانه؟ لطفا پاسخ دهيد.
اين که به امام حسين علیه السلام، محبت داريد بسیار خوب است اما بدانيد؛ اين ارادت بايد باعث نزديک شدن ما به آن بزرگوار شود. هر چه به ايشان نزديکتر شويم، در قيامت روسفيد تر خواهيم بود. در زيارت عاشورا مي گوييم خدايا ما را به واسطه امام حسين عليه السلام در قيامت روسفيد بگردان؛ «اللهم اجعلني عندک وجيهاً بالحسين عليه السلام» پس با ایشان بودن و حسيني زيستن افتخار است و موجب سربلندي در آخرت است اما بايد ببينيم؛ چه کاري ما را به امام حسين عليه السلام نزديک مي کند. قطعاً امام حسين که جانش را براي اعتلاي اسلام داده، با کاري که دين مبين اسلام آن را نهي کرده موافق نيست. اين مورد که شما اشاره کرديد اگر از نظر فقهي ايرادي داشته باشد، ممنوع خواهد بود(مي توانيد حکم شرعي آن را از بخش احکام مرکز ما به شماره 096400 جويا شويد). در قرآن، نزديک ترين افراد به حضرت ابراهيم علیه السلام را کساني مي داند که از او پيروي مي کنند نه اقوام و بستگان او(1) پس ابراز ارادت به امام حسين علیه السلام بايد در مسيري باشد که او مي پسندد. بايد اين مطلب را مدّ نظر داشته باشيد؛ هر کاري که دين ما به آن فرمان داده يا آن را جايز دانسته، مي توان براي قرب به امام حسين علیه السلام و نشان دادن ارادت به ایشان، انجام داد.
موفق باشيد.
پي نوشت:
1. سوره آل عمران، آيه 68
۱۳۹۹/۰۶/۰۵ ۱۶:۰۳ شناسه مطلب: 98179
سلام توسل به امام حسين (علیه السلام) براي توبه از گناهان چگونه است؟ چه کارهايي براي قبولي توبه و توسل به امام حسبن (ع) انجام دهيم؟
«توسل» از ماده «وسل» به معناي تقرّب جستن يا چيزي كه باعث تقرّب به ديگري از روي علاقه و رغبت ميشود، ميباشد(1) توسل شامل شفاعت نيز ميشود، «شفاعت» از ماده «شفع» به معناي ضميمه كردن چيزي به همانند او است (2) و در مفهوم قرآني، شخص گناهكار به خاطر پارهاي از جنبههاي مثبت (مانند ايمان، عمل صالح و...) شباهتي با اولياءالله پيدا ميکند و آنها با کمکهاي خود، او را بهسوي كمال سوق ميدهند و از پيشگاه خداوند تقاضاي عفو ميکنند. بهعبارتديگر: شفاعت قرار گرفتن موجود قويتر و برتر در كنار موجود ضعيفتر و كمك نمودن به او د رراه پيمودن مراتب كمال، است(3).
قرآن کریم در آيه 35 سوره مائده، ميفرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»: اي كساني كه ايمان آوردهايد پرهيزكاري پيشه كنيد و وسيلهاي براي تقرب به خدا، انتخاب نماييد و درراه او جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد.
وسيله در آيه فوق، معناي بسيار وسيعي دارد و هر كار و هر چيزي كه باعث نزديك شدن به پيشگاه مقدس پروردگار ميشود، شامل ميگردد، همانطوركه حضرت علي ـ عليه السّلام ـ فرمودند: بهترين چيزي كه بهوسيله آن ميتوان به خدا نزديك شد، ايمان به خدا و پيامبر او و جهاد در راه او، نماز، زكات، روزه، حج، صلهرحم، انفاق ... ميباشد(4).
متوسل شدن به افراد در حقيقت توسل به مقام روحاني آنهاست كه روح خود را پرورش داده، به كمالاتي رسيدند علاوه بر اين، توسل روح اميد را افزايش، روح يأس را كاهش و ايجاد رابطه معنوي باخدا و اولياءالله و تحصيل رضايت خداوند و توجه به سلسله شافعان و... را به وجود ميآورد بنابراين توسل به مقامِ بزرگي مانند امام حسين عليهالسلام که جانش را براي احياي دين خدا، فدا کرد، بسيار مناسب است و در روايات بسياري هم به آن تأکيد شده است. آداب و ترتيب خاصي نيز براي اينگونه توسل ها، وجود ندارد و انسان ميتواند صميمانه با امامش درد دل کند و بهوسيله او از خدا طلب مغفرت کند یا اینکه از خدای متعال بخواهد به خاطر آن بزرگوار، او را مورد بخشش قرار دهد.
توبه یعنی پشیمانی قلبی که لازمه اش ترک آن کار و تصمیم جدی داشتن، بر انجام ندادن گناهان است. در صورتی که قابل جبران باشد، لازم است است این کار انجام شود. می توان از سیدالشهدا علیه السلام خواست تا برای توفیق در این مسیر، برایتان دعا کند. از طرفی می توان از آن بزرگوار درخواست کرد تا به درگاه الهی برای شما، استغفار نماید.
موفق باشيد.
پينوشتها:
1. قرشي، سيد علياکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ذيل ماده «وسل»
2. همان، ذيل ماده «شفع»
3. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ج 1، ص 223
4. نهجالبلاغه، خطبه 110
۱۳۸۹/۰۴/۳۱ ۲۲:۳۳ شناسه مطلب: 15169
با سلام یکی از قاعده های فقهی قاعده لاضرر و لاضرار است. با توجه به این قاعده و با توجه به آیه قرآن: خود را به دست خود به هلاکت نیندازید. فقهای شیعه می گویند: چرا با توجه به این قاعده و آیه، امام حسین برای امر به معروف و نهی از منکر قیام کردند؟ و خود و خانواده خود را به دست هلاکت سپردند. از طرفی در شرایط امر به معروف و نهی از منکر داریم که در صورتی که ترس از جان دارید، امر به معروف و نهی از منکر جایز نیست.
پاسخ: پرسشگر محترم با سلام و تشکر از ارتباط تان با اين مرکز؛
اين اشكال ناشي از عدم درك درست از حقيقت قاعده لاضرر وهمچنين مراتب امر به معروف و نهي از منکر است.
اولا قاعده لاضرر قاعده اي فقهي و در خصوص مواردي خاص است كه ارتباطي با بحث ما ندارد و بيشتر درخصوص معاملات و ارتباطات بين مسلمانان مطرح است. اگر قرار باشد كه اين قاعده در مورد هر چيز مطرح شود، بايد گفت كم ترين اعمال عبادي هم به نوعي براي انسان ضرر دارد، يا راستگويي و اداي امانت و ترك گناهان هم به نوعي ضررهايي جسمي ودنيايي را به دنبال دارد. معنا ندارد كه به خاطر اين قاعده همه اين تكاليف تعطيل شود.
اما در خصوص منع قرآن از به هلاكت انداختن خود و شرطي كه در مورد تكليف امر به معروف بيان كرديد، به نظر مي رسد با تبيين صحيح مسأله امر به معروف و عمل حضرت پاسخ همه اين سوالات داده شود:
امر به معروف و نهي از منکر يکي از اصول عملي اسلام است، که از مهم ترين و عالي ترين واجبات اسلامي است. دربارة عظمت اين دو وظيفة مهم، به تعبيري رساتر و کامل تر از آن چه در قرآن کريم و کلمات اهل بيت و اماما ن معصوم(ع) آمده است، دست نمييابيم.
قرآن ميفرمايد: «کُنتم خيرُ أُمة أخرجَت للنّاس تَأمُرونَ بالمعروف و تَنهَون عن المنکر و تُؤمنون بالله؛(1) مسلمانان بهترين امتي هستيد (يا بوديد) که خدا براي مردم جهان نمايان فرمود، زيرا امر به معروف و نهي از منکر ميکنيد و ايمان به خدا داريد».
پيشواي يکتاپرستان حضرت علي (ع) ميفرمايد: «و ما أعمال البرّ کلّها و الجهاد في سبيل الله عند الأمر بالمعروف و النهي عن المنکر إلا کنفثة في بحر لجيّ؛ (2) تمام کارهاي نيک و (حتي) جهاد در راه خدا، در برابر امر به معروف و نهي از منکر، همچون آب دهان در برابر درياي پهناور است».
حضرت صادق(ع) فرمود: «إن الامر بالمعروف و النهي عن المنکر سبيل الانبياء و منهاج الصلحاء فريضةعظيمة بها تقام الفرائض و...؛ امر به معروف از منکر، روش پيامبران و شيوه صالحان و فريضة بزرگ الهي است، که ساير واجبات به وسيلة آن بر پا ميشوند».(3)
همان گونه که ساير واجبات اسلامي، با وجود شرايطي بر انسان واجب ميشوند، وجوب امر به معروف و نهي از منکر نيز شرايطي دارد. امر به معروف و نهي از منکر با وجود چهار شرط بر انسان واجب ميشود:
أ ) علم و آگاهي به معروف و منکر.
ب) احتمال اثر کردن امر يا نهي.
ج) اصرار داشتن مرتکب معصيت بر تکرار و استمرار گناه.
د) ضرر و مفسدهاي متوجه مال، آبرو و جان آمر و ناهي و يا يکي از مؤمنان نشود.(4)
فقها در توضيح شرط چهار (عدم ضرر و مفسده) ميفرمايند: واجبات و منهيات الهي از نظر درجة اهميت يکسان نيستند. بعضي از معروفها و منکرها از نظر شارع مقدس اسلام به اندازهاي با اهميت است که براي حفظ آن واجب، يا نهي از آن منکر، بايد بذل جان کرد، ولي در برخي موارد حفظ جان بر وجوب امر به معروف و نهي از منکر مقدّم است.
اين که در کدام مورد امر به معروف و نهي از منکر بايد تا حد بذل جان پيش رفت و در کدام مورد بايد حفظ مال، آبرو، و جان را مقدم داشت، بستگي به موضوع امر به معروف و نهي از منکر دارد. اگر موضوع از احکام جزئي و در سطح محدود، باشد،حفظ مال، آبرو و جان مقدّم است اما اگر موضوع در درجة بالاي اهميت است ،بايد امر به معروف و نهي از منکر کرد، گرچه انسان در اين راه کشته شود.
شهيد مطهري ميفرمايد:
ارزش امر به معروف و نهي از منکر بالاتر از اينها است. البته با توجه به موردش. ببين امر به معروف و نهي از منکر را براي چه ميخواهي بکني؟ در چه موضوعي ميخواهي امر به معروف و نهي از منکر کني؟ يک وقت موضوع کوچکي است،مثلاً کسي کوچه را کثيف ميکند، پوست خربزه را مياندازد در کوچه، اين جا بايد نهي از منکر کنيد،حال اگر بدانيد اگر او را نهي کنيد،يک فحش ناموس به شما ميدهد، اين کار اين قدر ارزش ندارد که يک فحش ناموسي بشنويد.
يک وقت هست موضوعي است که اسلام براي آن اهميتي بالاتر از جان و مال و حيثيت انسان قائل است. ميبينيد قرآن به خطر افتاده است،اصول قرآني به خطر افتاده است،آيا اين جا ميگويي: امر به معروف نکن،نهي از منکر نکن، که اگر اين را بگويم،جانم، آبرويم، در خطر است؟ اجتماع نميپسندد. و...».
شهيد مطهري با نقل اين مطالب، آن را به شدت رد ميکند.
امام خميني(ره) ميفرمايد: «اگر معروف و منکر از موضوعاتي باشد که از نظر اسلام بسيار مهم است و امر به معروف و نهي از منکر در چنين موضوعي، متوقف بر بذل جان باشد، بذل جان واجب است».(5)
امام حسين(ع) نيز در چنين موقعيتي بودند و «معروف» اصل اسلام و سنت پيامبر بود که در حال از بين رفتن يا تحريف بود.
حضرت اباعبدالله الحسين(ع) ديدند اگر در آن برهه از زمان و در آن اوضاع خاصي که بر جامعه اسلامي حاکم بود، امر به معروف و نهي از منکر نکند، اصل اسلام در خطر است و فاتحه اسلام خوانده ميشود؛ نيز زحماتي که جدّ بزرگوارش براي اسلام کشيده و جان فشاني شهيداني که خونشان را در راه اسلام نثار کردند، در معرض بي اثر شدن است. از اين رو بر خود لازم دانست که قيام کند،گرچه جان خود و بستگانش را در اين راه فدا کند.
يک روز پيش از حرکت امام حسين(ع) از مدينه به طرف مکه مروان بن حکم حضرت را در کوچه ديد و گفت: يا اباعبدالله! تو را نصيحت ميکنم به اين که با يزيد بيعت کني که خير دين و دنيايت در بيعت با يزيد است. حضرت در پاسخ فرمود: انا لله و انا اليه راجعون و علي الأسلام السلام از فدبليت الأمة براع مثل يزيد؛ وقتي فردي مانند يزيد حاکم امت اسلام باشد ،فاتحه اسلام خوانده است.(6)
بنابراين معلوم است که در آن زمان و موقعيت، اساس اسلام در خطر بود. حضرت در جاي ديگر فرمود:
«ألا ترون أنّ الحق لا يُعمَل به و أنّ الباطل لا يتناهي عنه،ليرغب المؤمن في لقاء اله محقا؛
آيا نميبيند به حق عمل نميشود؟ آيا نميبيند قوانين الهي پايمال ميشود؟ آيا نميبيند اين همه مفاسد پيدا شده و احدي نهي نميکند؟ در چنين اوضاعي، مؤمن بايد از جان خود بگذرد و لقاي پروردگار را در نظر بگيرد».(7)
در نتيجه هم عمل حضرت مصداق عملي امر به معروف و نهي از منكر بود و هم در نتيجه بخشي آن نياز به آن همه جان فشاني و سختي وجود داشت ، به علاوه اين عمل عين تكليف حضرت محسوب مي شد و در نتيجه تلاش در اين مسير به هلاكت انداختن خود به حساب نمي آيد ، همان گونه كه جهاد به عنوان يك تكليف ديني منافاتي با آيه مورد نظر ندارد.
پينوشتها:
1. آل عمران(3) آيه 109.
2. نهج البلاغه، کلمات قصار، شمارة.
3. وسائل الشيعه، ج11، ص 395.
4. شهيد مطهري، مجموعه آثار، ج17، ص 267.
5. امام خميني، تحريرالوسيله، ج1، ص 472.
6. اعيان الشيعه، ج2، ص 402.
7. بحارالانوار،ج42، ص 192.