ایراد

خالکوبي به خاطر عشق به امام حسين (ع) روي ساعد ايراد دارد يانه؟
اين که به امام حسين علیه السلام، محبت داريد بسیار خوب است اما بدانيد؛ اين ارادت بايد باعث نزديک شدن ما به آن بزرگوار شود. هر چه به ايشان نزديکتر شويم ...

مي خواستم بگم تتو يا خالکوبي به خاطر عشق به امام حسين (ع) روي ساعد ايراد دارد يانه؟ لطفا پاسخ دهيد.

اين که به امام حسين علیه السلام، محبت داريد بسیار خوب است اما بدانيد؛ اين ارادت بايد باعث نزديک شدن ما به آن بزرگوار شود. هر چه به ايشان نزديکتر شويم، در قيامت روسفيد تر خواهيم بود. در زيارت عاشورا مي گوييم خدايا ما را به واسطه امام حسين عليه السلام در قيامت روسفيد بگردان؛ «اللهم اجعلني عندک وجيهاً بالحسين عليه السلام» پس با ایشان  بودن و حسيني زيستن افتخار است و موجب سربلندي در آخرت است اما بايد ببينيم؛ چه کاري ما را به امام حسين عليه السلام نزديک مي کند. قطعاً امام حسين که جانش را براي اعتلاي اسلام داده، با کاري که دين مبين اسلام آن را نهي کرده موافق نيست. اين مورد که شما اشاره کرديد اگر از نظر فقهي ايرادي داشته باشد، ممنوع خواهد بود(مي توانيد حکم شرعي آن را از بخش احکام مرکز ما به شماره 096400 جويا شويد). در قرآن، نزديک ترين افراد به حضرت ابراهيم علیه السلام را کساني مي داند که از او پيروي مي کنند نه اقوام و بستگان او(1) پس ابراز ارادت به امام حسين علیه السلام بايد در مسيري باشد که او مي پسندد. بايد اين مطلب را مدّ نظر داشته باشيد؛ هر کاري که دين ما به آن فرمان داده يا آن را جايز دانسته، مي توان براي قرب به امام حسين علیه السلام و نشان دادن ارادت به ایشان، انجام داد.

موفق باشيد.

 

پي نوشت:

1. سوره آل عمران، آيه 68

شیعه این ایراد را به اهل سنت می گیره که اهل زمین که از یاران پیغمبر هستند (و از علمای زمان خود) کسی رو که انتخاب می کنند حتی به عنوان رهبر سیاسی جامعه نمیشه قبولش کرد، چه برسه به اینکه بخواهیم او را به عنوان رهبر اعتقادی قبول کنیم؟ پس چطور خود علمای شیعه یک نفر را انتخاب می کنند و امثال آقای مصباح هم می گویند ایشون نایب امام زمان هستند؟ این وهن شیعه نیست؟ به نظرم نمیشه از یک طرف به اهل سنت ایراد گرفت که چرا کسی رو که بشر به عنوان رهبر انتخاب کرده، از نظر اعتقادی قبول دارند و از طرفی خود شیعه بیاد عین همون کار رو انجام بده؟

پاسخ:
شما از مهمترين تفاوت درعصر غيبت و عصر حضور امام كه همان حاضر بودن امام است را غافل شده ايد.
تعيين رهبر در زمان حضور امام معصوم (علیه السلام)، بر مبناي «نصّ الهي» صورت مي پذيرد که به صورت دقيق فرد واجد شرايط را به مردم معرفي مي کند. در اين موقعيت جايگاهي براي شورا و انتخاب خليفه باقي نمی ماند چرا كه موضوعا منتفي است. اما در زمان غيبت - چون نصب فقها براي ولايت، به صورت «عام» بوده و ناظر به فرد خاصي نمي باشد - با «انتخاب مردم» است. لذا با استفاده از شيوه انتخاب مردمي، بايد فردي را که داراي صفات لازم براي رهبري است، تعيين نمود.(1)
علامه طباطبايي در اين باره مي نويسد: « پس از رسول خدا، جمهور از مسلمين، تعيين خليفه را به «انتخاب مسلمانان » مي دانستند و شيعه معتقد بود که خليفه از جانب خدا و پيامبر « منصوص» بوده و امامان دوازده گانه معين شده اند، ولي به هر حال در عصر غيبتِ امام و در زمان حاضر، ترديدي وجود ندارد که حکومت اسلامي بر عهده «مسلمانان» بوده و آنان، خود بايد بر مبناي کتاب خدا، فرمانرواي جامعه را بر اساس سيره رسول اکرم، تعيين کنند.»(2) بر اين اساس اصل يكصد وهفتم قانون اساسي مقرّر مي دارد: «... تعيين رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است. خبرگان رهبرى درباره همه فقهاى واجد شرايط مذكور در اصل پنجم و يكصدونهم بررسى و مشورت مى‏ كنند. هرگاه يكى از آنان را اعلم به احكام و موضوعات فقهى يا مسائل سياسى و اجتماعى يا داراى مقبوليت عامه يا واجد برجستگى خاص در يكى از صفات مذكور در اصل يكصدونهم تشخيص دهند، او را به‏ رهبرى انتخاب مى‏ كنند و در غير اين صورت، يكى از آنان را به عنوان رهبر انتخاب و معرفى‏ مى‏ كنند...».
نتيجه آن كه نظريه ولايت فقيه نه تنها وهن شيعه نيست. بلكه قوام حكومت اسلامي و مكتب تشيع در عصر غيبت به ولايت فقيه است.

پي نوشت ها :
1. ر. ک : امام خميني (ره) ، صحيفه امام ، ج 10 ، ص 308 و 526 ؛ امام خميني (ره) ، کتاب البيع ، ج 2 ،ص 624 و 692.
2. علامه طباطبایی، تفسیر المیزان،جامعه مدرسين، ج 4 ، ص 125