پرسش وپاسخ

کسی که دارای طهارت میباشد وبدنش با بدن کسی که نمیداند پاک است یا نه برخورد میکند حکم وضووطهارتش چیست

پرسشگر گرامی با سلام سپاس از ارتباط تان با این مرکز.
1- اگر کسی یقین به نجس بودن بدن کسی دیگری نداشته باشد، بدن مسلمان محکوم به طهارت است . با تماس بدنی با دیگران، بدن انسان نجس نمی شود . وضو هم باطل نمی شود.
2- در صورتی که بدن انسانی نجس باشد و یقین به نجاست بدنش هم باشد ، اگر بدن خشک باشد و با بدن نجس تماس پیدا کند ، در صورتی که هیچ کدام تر نباشد ، باز هم بدن انسان نجس نمی شود.
3- با فرض آن که بدن کسی نجس باشد و با بدن تر به بدن نجس تماس پیدا کند، در صورتی که تری بدن یکی به دیگری سرایت کند، همان قسمتی از بدن پاک که با جای نجس تماس داشته است ،نجس می شود، ا ما وضو باطل نمی شود.
بدن مسلمان محکوم به طهارت است . تا زمانی که انسان یقین به نجس شدن بدن و لباس مسلمان نداشته باشد، بدن و لباس مسلمان محکوم به طهارت است . جایی را نجس نمی کند(1) . هم چنین بعد از وضو اگر جایی از بدن نجس شود، وضو باطل نمی شود.(2)
پی نوشت ها:
1. آیت الله بهجت، توضیح المسائل، مسأله125 و 127 و 128 .
2. همان، مسأله 208 و 282.

نظر اهل سنت درباره ی به شهادت رسیدن حضرت فاطمه (سلام الله علیها) به دست عمربن خطاب

پاسخ:
با سفارش هاى بسيار پيامبر (صلی الله علیه وآله) مبني بر محبت به خاندانش، متأسفانه برخى حرمت آن را نادیده گرفته، و به هتک آن پرداختند،
در این مورد نصوصى را از کتب اهل سنت نقل مى نماییم، تا روشن شود که مسأله هتک حرمت خانه زهرا(سلام الله علیها) و رویدادهاى بعدى، یک امر تاریخى مسلّم است. با اینکه در عصر خلفا سانسور فوق العاده اى نسبت به نگارش فضایل و مناقب اهل بيت در کار بود، ولى به حکم اینکه (حقیقت شى نگهبان آن است) این حقیقت تاریخى به طور زنده در کتاب هاى تاریخى و حدیثى محفوظ مانده است . در نقل مدارک، ترتیب زمانى را از قرن هاى نخستین ، تا عصر حاضر، در نظر مى گیریم.
1. ابن ابى شیبه و کتاب «المصنَّف»
ابوبکر ابن ابى شیبه (159-235) مؤلف کتاب المصنَّف به سند صحیح نقل مى کند:
انّه حین بویع لأبی بکر بعد رسول اللّه...؛
هنگامى که مردم با ابى بکر بیعت کردند، على و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره مى پرداختند. این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا، محبوب ترین فرد براى ما پدر تو است . بعد از پدرت خود تو؛ ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند ، دستور دهم خانه را بر آن ها بسوزانند.
این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتى على(ع) و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامى پیامبر به على و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شما بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد!(1)
2. بلاذرى و کتاب «انساب الاشراف»
احمد بن یحیى جابر بغدادى بلاذرى (متوفاى 270) نویسنده معروف و صاحب تاریخ بزرگ، این رویداد تاریخى را در کتاب «انساب الاشراف» به نحو یاد شده در زیر نقل مى کند.
انّ أبابکر أرسل إلى علىّ یرید البیعة فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیلة... (2)؛
ابوبکر به دنبال على فرستاد تا بیعت کند، ولى على از بیعت امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتشزا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه روبرو شد، فاطمه گفت: اى فرزند خطاب، مى بینم در صدد سوزاندن خانه من هستى؟! عمر گفت: بلى، این کار کمک به چیزى است که پدرت براى آن مبعوث شده است!!
3. ابن قتیبه و کتاب «الإمامة و السیاسة»
مورّخ شهیر عبداللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری (212-276) از پیشوایان ادب و از نویسندگان پرکار حوزه تاریخ اسلامى است، وى در کتاب «الإمامة و السیاسة» مى نویسد: انّ أبابکر رضی اللّه عنه تفقد قوماً تخلّقوا عن بیعته عند علی ...؛(3)
ابوبکر از کسانى که از بیعت با او سر برتافتند و در خانه على گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به در خانه على آمد و همگان را صدا زد که بیرون بیایند . آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند. در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایى که جان عمر در دست اوست !بیرون بیایید یا خانه را بر سرتان آتش مى زنم. مردى به عمر گفت: اى اباحفص (کنیه عمر) در این خانه، فاطمه، دختر پیامبر است، گفت: باشد!!
ابن قتیبه دنباله این داستان را سوزناک تر و دردناک تر نوشته است:
عمر همراه گروهى به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند، هنگامى که فاطمه صداى آنان را شنید، با صداى بلند گفت: اى رسول خدا !پس از تو چه مصیبت هایى به ما از فرزند خطاب و ابى قحافه رسید. وقتى مردم که همراه عمر بودند، صداى زهرا و گریه او را شنیدند برگشتند، ولى عمر با گروهى باقى ماند و على را از خانه بیرون آوردند، نزد ابى بکر بردند و به او گفتند، بیعت کن، على گفت: اگر بیعت نکنم چه مى شود؟ گفتند: به خدایى که جز او خدایى نیست، گردن تو را مى زنیم... (4)
مسلّماً این بخش از تاریخ براى علاقمندان به ابوبكر و عمر بسیار سنگین و ناگوار مى باشد و برخى در صدد بر آمدند که در نسبت کتاب به ابن قتیبه تردید کنند، در حالى که ابن ابى الحدید استاد فن تاریخ این کتاب را از آثار او مى داند و پیوسته از آن مطالبى نقل مى کند. متأسفانه این کتاب به سرنوشت تحریف دچار شده و بخشى از مطالب آن به هنگام چاپ از آن حذف شده ، در حالى که همان مطالب در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید آمده است.
4. طبرى و تاریخ او
محمّد بن جریر طبرى (متوفاى 310) در تاریخ خود رویداد هتک حرمت خانه وحى را چنین بیان مى کند: أتى عمر بن الخطاب منزل علی ...؛
عمر بن خطاب به خانه على آمد ، در حالى که گروهى از مهاجران در آن جا گرد آمده بودند. وى رو به آنان کرد و گفت: به خدا سوگند! خانه را به آتش مى کشم. مگر اینکه براى بیعت بیرون بیایید. زبیر از خانه بیرون آمد ، در حالى که شمشیر کشیده بود، ناگهان پاى او لغزید و شمشیر از دستش افتاد، در این موقع دیگران بر او هجوم آوردند و شمشیر را از دست او گرفتند. (5)
این بخش از تاریخ حاکى از آن است که اخذ بیعت براى خلیفه با تهدید و ارعاب صورت پذیرفت . حالا این نوع بیعت چه ارزشى دارد؟ خواننده باید خود داورى نماید.
5. ابن عبد ربه و کتاب «العقد الفرید»
شهاب الدین احمد معروف به «ابن عبد ربه اندلسى» مؤلف کتاب «العقد الفرید» متوفاى (463 هـ ) در کتاب خود بحثى مشروح درباره تاریخ سقیفه آورده ، تحت عنوان کسانى که از بیعت ابى بکر تخلف جستند مى نویسد:
فأمّا علی و العباس و الزبیر فقعدوا فی بیت فاطمة حتى بعثت إلیهم أبوبکر...؛
على و عباس و زبیر در خانه فاطمه نشسته بودند که ابوبکر عمر بن خطاب را فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه بیرون کند و به او گفت: اگر بیرون نیامدند، با آنان نبرد کن! در این موقع عمر بن خطاب با مقدارى آتش به سوى خانه فاطمه رهسپار شد تا خانه را بسوزاند، در این موقع با فاطمه روبرو شد. دختر پیامبر گفت: اى فرزند خطاب آمده اى خانه ما را بسوزانى، او در پاسخ گفت: بلى مگر این که در آنچه امّت وارد شدند، شما نیز وارد شوید! (6)
تا این جا بخشى که در آن به تصمیم به هتک حرمت تصریح شده است، پایان پذیرفت، اکنون به دنبال بخش دوم که حاکى از جامه عمل پوشاندن به این نیّت شوم است، مى پردازیم!
مبادا این تصویر پیش آید که آن ها مقصودشان ارعاب و تهدید بود تا على(ع) و یارانش را مجبور به بیعت کنند، و قصد عملى ساختن چنین تهدیدى نداشتند.
دنباله این گفتار نشان مى دهد که آن ها دست به این جنایت بزرگ زدند!
یورش !
6. ابو عبید و کتاب «الاموال»
ابو عبید قاسم بن سلام (متوفاى 224) در کتاب خود به نام «الأموال» که مورد اعتماد فقیهان اسلام است نقل مى کند: عبدالرّحمن بن عوف مى گوید: در بیمارى ابوبکر براى عیادت
وارد خانه او شدم . پس از گفتگوى زیاد به من گفت: آرزو مى کنم اى کاش سه چیز را انجام نمى دادم، همچنان که آرزو مى کنم اى کاش سه چیز را انجام مى دادم. همچنین آرزو مى کنم سه چیز را از پیامبر سؤال مى کردم.
سه چیزى که انجام داده ام و اى کاش انجام نمى دادم. عبارتند از:
«وددت انّی لم أکشف بیت فاطمة و ترکته؛(7)
اى کاش پرده حرمت خانه فاطمه را نمى گشودم و آن را به حال خود وا مى گذاشتم» .
ابو عبید هنگامى که به این جا مى رسد، به جاى جمله: «لم أکشف بیت فاطمة و ترکته...» مى گوید: کذا و کذا. اضافه مى کند که مایل به ذکر آن نیستم!
هرگاه «ابو عبید» روى تعصّب مذهبى یا علّت دیگر از نقل حقیقت سر برتافته است؛ محقّقان کتاب «الاموال» در پاورقى مى گویند: جمله هاى حذف شده در کتاب «میزان الاعتدال» (به نحوى که بیان گردید) وارد شده است، افزون بر آن، «طبرانى» در «معجم» خود و «ابن عبدربه» در «عقد الفرید» و افراد دیگر جمله هاى حذف شده را آورده اند.
7. طبرانى و معجم کبیر
ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانى (260-360) که ذهبى در «میزان الاعتدال» در حقّ او مى گوید: فرد معتبرى است(8) آن جا که درباره ابوبکر و خطبه ها و وفات او سخن مى گوید، یادآور مى شود:
ابوبکر به هنگام مرگ، امورى را تمنا کرد: اى کاش سه چیز را انجام نمى دادم. یکی :هتک حرمت خانه فاطمه نمى کردم و آن را به حال خود واگذار مى کردم!(9)
این تعبیرات به خوبى نشان مى دهد که تهدیدهاى عمر تحقّق یافت.
8. ابن عبد ربه و «عقد الفرید»
ابن عبد ربه اندلسى از عبدالرّحمن بن عوف نقل مى کند:
در بیمارى ابى بکر بر او وارد شدم تا از وي عیادت کنم، گفت: آرزو مى کنم که اى کاش سه چیز را انجام نمى دادم و یکى از آن سه چیز این است:
وودت انّی لم أکشف بیت فاطمة عن شی و إن کانوا اغلقوه على الحرب؛(10)
اى کاش خانه فاطمه را نمى گشودم ، هر چند آنان براى نبرد درِ خانه را بسته بودند.
اسامى و عبارات و شخصیت هایى که این بخش از گفتار خلیفه را نقل کرده اند، خواهد آمد.
9. سخن نَظّام در کتاب «الوافی بالوفیات»
ابراهیم بن سیار نظام معتزلى (160-231) که به خاطر زیبایى کلامش در نظم و نثر به نظّام معروف شده است ،در کتاب هاى متعددى، واقعه بعد از حضور در خانه فاطمه(ع)را نقل مى کند. او مى گوید: انّ عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتى ألقت المحسن من بطنها؛(11)
عمر در روز اخذ بیعت براى ابى بکر بر شکم فاطمه زد، او فرزندى که در رحم داشت و نام او را محسن نهاده بودند، سقط کرد!
10. مبرد در کتاب «کامل»
محمّد بن یزید بن عبدالأکبر بغدادى (210-285) ادیب و نویسنده معروف و صاحب آثار گران سنگ، در کتاب «الکامل» خود، از عبدالرّحمن بن عوف داستان آرزوهاى خلیفه را یادآور مى شود. (12)
11. مسعودى و «مروج الذهب»
مسعودى «متوفاى 325) در مروج الذهب مى نویسد:
آن گاه که ابوبکر درحال احتضار گفت: فوددت انّی لم أکن فتشت بیت فاطمة و ذکر فی ذلک کلاماً کثیراً؛(13)
اى کاش هتک حرمت خانه زهرا را نمى کردم . در این مورد سخن زیادى گفت!
مسعودى با اینکه نسبت به اهل بیت گرایش هاى نسبتاً خوبى دارد؛ ولى باز این جا از بازگویى سخن خلیفه خوددارى کرده و با کنایه رد شده است، البتّه خدا مى داند و بندگان خدا هم اجمالاً مى دانند!
12. ابن أبى دارم در کتاب «میزان الاعتدال»
«احمد بن محمّد» معروف به «ابن ابى دارم»، محدث کوفى (متوفاى سال 357)، کسى که محمّد بن أحمد بن حماد کوفى درباره او مى گوید: «کان مستقیم الأمر، عامة دهره؛ در سراسر عمر خود پوینده راه راست بود». با توجه به این موقعیت نقل مى کند که در محضر او این خبر خوانده شد:
انّ عمر رفس فاطمة حتى أسقطت بمحسن؛عمر لگدى بر فاطمه زد و او فرزندى که در رحم به نام محسن داشت سقط کرد! (14)
13. عبدالفتاح عبدالمقصود و کتاب «الإمام علی»
وى هجوم به خانه وحى را در دو مورد از کتاب خود آورده است . به نقل یکى بسنده مى کنیم:
«و الّذی نفس عمر بیده، لیَخرجنَّ أو لأحرقنّها على من فیها...؛قسم به کسى که جان عمر در دست اوست ! باید بیرون بیایید یا خانه را بر ساکنانش آتش مى زنم».
عده اى که از خدا مى ترسیدند و رعایت منزلت پیامبر(ص) را پس از او مى کردند، گفتند:
«اباحفص، فاطمه در این خانه است».
بى پروا فریاد زد: «باشد!!».
نزدیک شد، در زد، سپس با مشت و لگد به در کوبید تا به زور وارد شود.
على(ع) پیدا شد...
طنین صداى زهرا در نزدیکى مدخل خانه بلند شد... این ناله استغاثه او بود...!» (15)
این بحث را با حدیث دیگرى از «مقاتل ابن عطیّة» در کتاب الامامة و السیاسة پایان مى دهیم . او در این کتاب مى نویسد:
هنگامى که ابوبکر از مردم با تهدید و شمشیر و زور بیعت گرفت، عمر، قنفذ و جماعتى را به سوى خانه على و فاطمه(ع)فرستاد. عمر هیزم جمع کرد و درِ خانه را آتش زد...(16)
در ذیل این روایت تعبیرات دیگرى است که قلم از بیان آن عاجز است.
نتیجه: با بيان مطالب ياد شده از كتب اهل سنت روشن مي گردد که جريان شهادت و به آتش كشيدن خانه آن بانو امري مسلم است .

پی نوشت ها:
1. المصنف ، ابن أبي شيبة الكوفي ، ج 8،ص572، ، 1409 - 1989 م ، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت - لبنان.
2. انساب الأشراف،ج 1،ص586 ،چ دار معارف، قاهره.
3. الامامة و السیاسة،ص 12، چ مکتبة تجاریة کبرى، مصر.
4. همان، ص 13.
5. تاریخ طبرى،ج 2،ص443، چ بیروت.
6. عقد الفرید،ج 4،ص93، چ مکتبة هلال.
7. الأموال، پاورقى 4، چ نشر کلیات ازهریة؛
الأموال،ص 144، بیروت ؛
ابن عبد ربه در عقد الفرید،ج 4،ص93 .
8. میزان الاعتدال،ج 2،ص195. چاپ اول ، 1382 - 1963 م ، دار المعرفة للطباعة و النشر - بيروت - لبنان
9. معجم کبیر طبرانى،ج 1،ص62، شماره حدیث 43، دار إحياء التراث العربي ، تحقیق حمدی عبدالمجید سلفی.
10. عقد الفرید،ج 4،ص93، چ مکتبة الهلال.
11. الوافی بالوفیات،ج 6،ص17، ش 2444؛
ملل و نحل شهرستانى،ج 1،ص57، چاپ دار المعرفة، بیروت. در ترجمه نظام به کتاب «بحوث فی الملل و النحل،ج 3،ص248-255 مراجعه شود.
12. شرح نهج البلاغه،ج 2،ص46 و 47، چ مصر.
13. مروج الذهب،ج 2،ص301، چ دار اندلس، بیروت.
14. میزان الاعتدال،ج 3،ص459.
15. عبدالفتاح عبدالمقصود، امام علی بن ابى طالب،ج 4،ص276-277.بي تا، بي جا .
16. کتاب الامامة و الخلافة، ص 160 و 161، تألیف مقاتل بن عطیّة که با مقدّمه اى از دکتر حامد داود استاد دانشگاه عین الشمس قاهره به چاپ رسیده، چ بیروت، مؤسّسة البلاغ.

سلام.من یه خواهش ازتون دارم.و خواهش من اینه:من یه سوال ازتون دارم و خواهش می کنم هم کاربران و هم مدیران سایت جواب سوالم را به ایمیلم بفرستم از شما خواهش می کنم که حتی المقدور جوابم را به ایمیلم بفرستید.و اما سوال. من تا به حال 2 بار خود ارضایی کرده ام و از لذت آن آگاهم.در برخی سایت ها نوشته شده بود که خود ارضایی ضرر های بسیاری دارد و در بعضی سایت ها مانند ویکی پدیا که سایت جامعی است نوشته شده بود که خود ارضایی هیچ ضرری ندارد و برای تخلیه جنسی فرد موثر است.همه ی شما قبول دارید که فرهنگ غرب فرهنگ پیشرفته ای است و پزشکان متخصصی را دارا هستند.چطور است که از نظر غربی ها خود ارضایی هیچ عارضه ای برای بدن ندارد ولی از نظر ما ایرانیان برای خود ارضایی طوماری از ضررات جسمی پیدا می کنیم و حتما این را هم قبول دارید که در هر کاری اگر اعتدال و میانه روی رعایت شود ضرری ندارد.نه افراط و نه تفریط.اگر من نوجوان نتوانم خود را ارضا نمایم پس باید چه جوری این از شر این غریضه جنسی خلاص شوم؟ حال اگر به نظر شما من در خود ارضایی میانه روی کنم (هر 9 روز یکبار) و فقط جهت تخلیه جنسی از آن استفاده کنم آیا مشکلات جسمی بر من حاکم می شود؟ اگر مشکلاتی دارد می شود نام ببرید لطفا منبع بیاورید و حقایق را بگویید.با تشکر باز هم تکرار می کنم لطفا جوابم را به ایمیلم ارسال کنید.خواهش می کنم کمکم کنید. آدرس ایمیل: saman.arman18@gmail.com

اگر كسي با دست يا وسايل مصنوعي به ارضاي جنسي اقدام كند، گناهكار است و اين كار را خودارضایی مي گويند. اين عمل در هر صورت حرام و از گناهان بزرگ است . هيچ يك از فقها آن را جایز ندانسته، بلكه حرام شمرده اند؛ حرمت چنين عملي از آيه "فمن ابتغي وراء ذلك فاولئك هم العادون" به دست مي آيد: كساني كه براي اقناع غريزه جنسي خود ، راهي غير از ازدواج طلب كنند، تجاوزگرند. (1)
هنگامي كه از حضرت صادق (ع) در مورد استمنا مي پرسند ، مي فرمايد: گناه بزرگي است كه خداوند در قرآن مجيد از آن نهي فرموده ، استمنا كننده مثل اين است كه با خودش نكاح زنا كرده ، اگر كسي را كه چنين كاري مي كند بشناسم ، با او هم خوراك نخواهم شد. (2)
اينكه علما با اين كار به شدت مبارزه كرده اند و در روايات از اين كار مذمت شده، به خاطر اين است كه اولاً: انسان بايد در موقع مناسب ازدواج كند ، نه اينكه از راه هاي ديگر خود را تخليه كند .
دوم: تحريم اين كار باعث جلوگيري از شيوع و افراط از اين كار مي شود. چه بسا جواناني كه به اين كار مبتلا شده و زندگي و سلامت خود را از دست داده اند. حتي برخي از اين افراد با اينكه همسر دارند ،باز دست از اين كار برنداشته و به عوارض آن مبتلا شده اند.
تحريم استمنا به صورت يك حكم و قانون كلي به نفع انسان است . تجويز اين كار توسط شرع و دين آثار زيانباري به بار مي آورد.
از آن جا که غريزه جنسي يكي از نعمت هايي است كه خداوند در اختيار انسان قرار داده ، وجود اين تمايل و احساس دروني نه تنها مضر نيست ، بلكه مفيد است ، ولي بايد تعديل شود.
راه صحيح ارضاي غريزة جنسي، ازدواج است. رسول خدا (ص) مي فرمايد: "اي گروه جوانان،‌ هر يك از شما كه قدرت ازدواج دارد، حتماً اقدام كند، زيرا اين بهترين وسيله است كه چشم را از نگاه هاي آلوده و عورت را از بي عفتي محافظت مي كند". (3)
اگر ازدواج فعلاً براي شما ميسر نیست، قرآن مجيد راه مقابله با طغيان غريزه جنسي را خويشتن داري و عفت پيشگي مي داند: "آن ها كه امكان ازدواج ندارند، بايد عفت پيشه كنند تا خداوند آنان را به فضلش بي نياز كند". (4)
تسلط بر نفس و حفظ عفاف و تعديل غريزه جنسي، كار بسيار دشواري است كه نياز به مقاومت سرسختانه دارد. امام علي (ع) مي فرمايد: "شهوت ها و خواسته هاي نفساني،‌بيماري هاي كشنده هستند . بهترين داروي آن ها، صبر و پايداري در برابر آن ها است". (5)
معمولاً نياز جنسی در ايام نوجواني و بلوغ بر اثر ترشح هورمون هاي جنسي و تغييرات فيزيولوژيكي و رواني كه در فرد به وجود مي آيد، پديدار مي شود، ولي به دليل فراهم نبودن ساير شرايط ازدواج مانند بلوغ فكري، اجتماعي و اقتصادي در بيش تر افراد با كمي تأخير ارضا مي شود. به دلايلي ممكن است بعضي از جوانان در ارضاي اين نياز دچار انحراف جنسي شوند و از طريق نامشروع بخواهند اين نياز طبيعي را ارضا كنند. يكي از راه هاي انحرافي كه عوارض رواني- جسماني بسيار نامطلوبي به دنبال دارد، مبتلا شدن به خودارضايي است.
آنچه از برخی سكسولو‍يست های غربی از خودارضایی به عنوان روند طبيعي تخلیه جنسي بيان شده، درست نمی باشد زیرا:
اولاً: برخی از آن ها سعي دارند انحراف هاي جنسي را به صورت يك نظريه علمي يا نياز طبيعي معرفي نمايند . در اين راستا حتي براي همجنس بازي و خشونت هاي جنسي و مانند آن نيز نظريه علمي دست و پا مي كنند.
دوم: اگر اين نظريه درست هم باشد ، مربوط به اوايل بلوغ و آن زماني است كه به جهت عدم آگاهي كامل نوجوان ، يا حس كنجكاوي و تحريك جنسي و مانند آن ، ناخود آگاه به سوي ارضاي جنسي با خود كشيده مي شود ، اما مطمئناً تداوم اين حالت و عادت كردن به آن ، يك نوع بيماري است.
سوم: علی رغم پیشرفت های چشمگیر دانشمندان غربی در زمینه های گوناگون، خصوصاً پزشکی باید عرض کرد که آنان هنوز از بسیاری از اسرار طبیعت و علوم مختلف آگاهی ندارند؛ بارها اتفاق افتاده که نظریه ای را در زمانی تایید کرده اند، ولی پس از گذشت زمانی دیگر، آن نظریه را ابطال کرده اند . این همه به جهت محدود بودن علم و آگاهی انسان از رموز طبیعت است . حال با این وصف چه کسی از خالق هستی به جهان هستی عالم تر است؟ بدون شک خدا و رسولان او عالم ترند و نظريات بیان شده از جانب خداوند از اتقان و صحت برخوردار است . جای هیچ شک و شبهه ای باقی نمی ماند. اگر چه علم امروز هنوز نتواند آن را تایید کند. اما بارها اتفاق افتاده که دانشمندان با تحقیق و بررسی در آخر به نظر مطرح شده از جانب خداوند رسیده اند.
پس با این که ما هم اذعان داریم که در برخی جهات دانشمندان غربی متخصص تر هستند، ولی نظر آن ها را مصون از اشتباه نمی دانیم . در جايی که خداوند- از آن جا که خالق انسان و هستی است و نسبت به او شناخت دقیق دارد- نظری بدهد ، نظر او بر نظر همه اندیشمندان جهان برتری و اولویت دارد و نظر او مقدم است.
چهارم: در نامه هاي بسياري كه از طرف بيماران جنسي با اين مركز صورت گرفته ، افراد از عواقب دردناك خودارضایی در رنج و عذاب هستند . از ما براي حل اين مشكل و ترك خود ارضايي كمك خواستند.
مشكلاتي كه براي خودارضایی ذكر مي شود ، بر گرفته از نامه ها و با مراجعه به كتاب هايي است كه از طرف كارشناسان نوشته شده است . همه اين مشكلات صرف نظر از مشكل اخلاقي و ديني است كه در اين موضوع وجود دارد . اصولاً گناه بودن آن نيز در دين به جهت همين مشكلات و مشكلات متعدد پنهان اين مسئله است.
مطمئناً خداوند كه آگاه به نيازهاي انساني و عوامل سعادت و سلامت انساني است ، تنها چيزي را كه زيان آور براي جسم و روح و روان است ، حرام مي داند ، اگر چه ما از بسياري از آن ها به جهت عدم پيشرفت علم و دانش ، يا عدم توجه آگاه نباشيم.

پي نوشت ها:
1. مؤمنون(23)آيه 7.
2. وسائل الشيعه ،ج 18،ص 575.
3.مكارم الاخلاق، ص 100.
4.نور(24) آية33.
5.غررالحكم، ج 1، ص 72.

آیا در صحیح بخاری و مسلم در مورد غدیرخم روایتی وجود دارد؟ اگر وجود دارد نام باب، جلد و صفحه ی آن با راویان بنویسید.

پاسخ:
در اين دو كتاب، حديث غدير نقل نشده، عدم نقل اين حديث در اين دو كتاب به معناي عدم تواتر يا عدم صحت اين روايت نيست، زيرا ساير علماي اهل سنت اين روايت را نقل كرده اند، گرچه در دلالت اين حديث بر ولايت حضرت علي (علیه السلام) خدشه وارد نموده اند، اما سند اين حديث را صحيح دانسته اند. از جمله علماي اهل سنت كه سند اين حديث را صحيح دانسته اند، افراد زير را مي تواند نام برد:
1. ترمذي (متوفاي279 هـ) در سنن ترمذي، ج 5 ، ص 633 ، ح3713 ، بَاب مَنَاقِبِ عَلِيِّ بن أبي طَالِبٍ رضي الله عنه، تحقيق: أحمد محمد شاكر وآخرون، ناشر: دار إحياء التراث العربي- بيروت.
2. ابن ماجه (متوفاي275 هـ) در سنن ابن ماجه، ج 1، ص 45، ح121، باب فَضْلِ عَلِيِّ بن أبي طَالِبٍ رضي الله عنه، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر- بيروت .
3. أحمد بن حنبل (متوفاي241هـ) در مسند أحمد بن حنبل، ج 4، ص 370، ح9321 ، ناشر: مؤسسة قرطبة - مصر.
4. نسائي (متوفاي303 هـ) در خصائص أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب، ج1، ص 96، ح79، تحقيق: أحمد ميرين البلوشي، ناشر: مكتبة المعلا- الكويت، چاپ اول، 1406 هـ .
5. حاكم نيشابوري (متوفاي 405 هـ) نيز بعد از نقل حديث غدير مي‌گويد : «هذا حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه بطوله؛
اين حديث با شرائطي كه بخاري و مسلم در صحت روايت قائل هستند، صحيح است؛ ولي آن ‌ها نقل نكرده ‌اند» ( المستدرك علي الصحيحن، ج3، ص18، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية ـ بيروت، ط1، 1411هـ ـ 1990م .)
6. ابن حجر عسقلاني (متوفاي852 هـ) در المطالب العالية بزوائد المسانيد الثمانية ، ج 16، ص142، ح3943 ، تحقيق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزيز الشتري، ناشر: دار العاصمة/ دار الغيث - السعودية، چاپ اول ، 1419هـ .
موارد متعدد ديگري هم وجود دارد كه براي رعايت اختصار از ذكر آن ها خودداري نموده ، براي مطالعه تفصيلي شما را به مقاله «تواتر حديث غدير از ديدگاه دانشمندان اهل سنت» كه در بخش مقالات سايت مؤسسه تحقيقاتي ولي عصر (عج) درج شده، ارجاع مي دهيم.(1)
گستردگي اسناد حديث غدير چنان بوده است كه برخي از دانشوران اهل سنت ، براي جمع آوري تمام آن‌ها مجبور شده‌اند كتاب‌هاي مستقلي بنويسند كه این مسئله جاي هيچ ترديدي را باقي نمي‌گذارد .(2)

پي نوشت ها:
1.آدرس مقاله:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=120
2. علاوه بر اینکه در مقاله مذكور به نويسندگان اين كتاب ها اشاره شده است، به کتاب الغدیر ، ج‏1، ص 313 می توانید مراجعه کنید.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سلام. من در انجام غسل خود را مجبور می کنم که (با عرض معذرت)بین عورت حتما دست بکشم . نحوه انجام غسل من:سر و گردن ، با آب دوش ، جلو،عقب،سمت راست و سمت چپ سر. شانه راست:ازگردن به سمت دست راست،دست راست را بلند می کنم،پشت راست به سمت باسن دست لای باسن می کشم، جلوی راست ،ازسمت دست به طرف عورت دست را لای عورت می کشم وپایم رابلند می کنم.شانه چپ :گردن به سمت دست وآن رابلند می کنم،پشت چپ به سمت باسن ، دست لای باسن ، جلوی چپ به سمت عورت ، پا را بلند می کنم و دست لای عورت می کشم. برای طهارت پس از بول نیز خود را مجبور می دانم که با فشار آب محل خروج ادرار راباز کنم چون فکر می کنم که اگر آب رااز بالا بر یزم(با توجه به دستگاه تناسلی خانم ها ) آب به محل خروج ادرار نمی رسد.دیگران به من گفته اند که افراط واسراف می کنی .پاسخ شما می تواند بسیار راه گشا باشد،چون به درستی آن اطمینان دارم.در واقع مشکل من در نحوه برداشت از رساله با دید ریز بینانه است و ترس از اینکه اشتباه کنم و عملم درست نباشد.تصمیم گرفتم هرچه شما گفتید انجام دهم حتی اگر از دید خودم درست نباشد.راستش دیگه خسته شدم.اجرتان با خدا و با سپاس فراوان.

پرسشگر گرامی با سلام سپاس از ارتباط تان با این مرکز.
گرفتار وسواس در طهارت و نجاست شده اید. برای آن که از این حالت بیرون بیایید و بتوانید مثل سایر مردم غسل کنید و نسبت به طهارت و نجاست به طور متعارف رفتار کنید، لازم است به نکات زیر توجه نمائید.
1-در اسلام مسأله طهارت و نجاست به صورت بسیار آسان مورد توجه قرار گرفته، یعنی قانون اصلی در اسلام آن است که تا نسبت به چیزی صد در صد یقین به نجاست آن پیدا نکنید، محکوم به طهارت است . به علاوه مراد از یقین انسان های عادی و متعارف است. یقین افرادی که متاسفانه این مشکل را دارند ، هیچ اثر و اعتباری ندارد .
ریشه اصلی وسواس القاءات شیطانی از طریق ایجاد اختلالات روحی است. شیطان برای تسلط بر انسان های مومن از آن استفاده می کند.
در روایت آمده است :« إِنَّمَا یُرِیدُ أَنْ یُطَاعَ فَإِذَا عُصِیَ لَمْ یَعُدْ إِلَى أَحَدِکُم‏» (1)یعنی شیطان می خواهد در طاعت او باشید . وقتی شیطان را مخالفت کردید، به سوی هیچ یک از شما باز نمی گردد.
وسوسه ها و خیالات همه از شیطان است تا فکر و اوقات ارزشمند مؤمنان را گرفتار نماید و از این طریق حواس پرتی و کم حوصله گی و رنجش ایجاد نماید.
اعتنا کردن به وسوسه به فتوای همه مراجع حرام می باشد. امام خمینی فرموده:
وسوسه از شیطان است . این گونه اشخاص نباید به شک و وسوسه‌شان اعتنا کنند. در موردی که شک می‌کنند لباس‌شان پاک است یا نه، باید بگویند: پاک است. اعتنا کردن به وسوسه حرام است.(2)
گاهی افراد وسواسی می گویند: اگر به شک خود توجه نکنیم «به دلم نمی‌چسبد»، این جمله نیز از وسوسه شیطان است. نباید خواسته دل را بر دستورات دین مقدم کرد. اعمال وسواسی بازتاب بدی برای دیگران دارد . آنان را نسبت به دین و ایمان بدبین می‌کند . این گناه شخص را مضاعف می‌کند. چنین شخصی تنها برای خود مشکل ایجاد نمی‌کند، بلکه دیگران را نیز اسیر وسواسی می‌سازد. بیماری وسواسی به تدریج حلاوت ایمان را در سایه تکرار این گناه از بین می‌برد . فرد را به جایی می‌رساند که مرتکب گناهان بزرگ می‌شود. حتی به خداوند متعال هم جسارت می‌کند. اگر خوب فکر کنید ، عمل وسواسی یک نوع مخالفت با خدا و رسول است.
در زمان رسول خدا، پاک‏ترین و بهترین انسان‏ها زندگی می‏کردند. آب لوله کشی و امکانات امروز نبود . زمینه نجس شدن لباس و بدن به مراتب بیش تر از زمان حالا بوده است، ولی در عین حال خود پیامبر مثل مردم عادی زندگی می کرد . اصلا در مورد طهارت و نجاست رفتار غیر عادی انجام نمی داد. هم چنین ائمه علیهم السلام.
2- عرق و چربی بدن مانع رسیدن آب بر پوست بدن و مانع از وضو و غسل نمی باشد . غسل کردن با وجود چربی طبیعی بدن صحیح است. نیاز به شستن با صابون و امثال نمی باشد.
3- با امکانات امروز و دوش های حمام، حداکثر وقت برای غسل کردن پنج دقیقه است. زیاد ماندن زیر دوش حمام به خاطر غسل ، هم اسراف آب است و شرعا اسراف حرام است و هم تضییع وقت و عمر می باشد.
رَسُولُ اللَّهِ فرمود:
الْوُضُوءُ مُدٌّ وَ الْغُسْلُ صَاعٌ وَ سَیَأْتِی أَقْوَامٌ بَعْدِی یَسْتَقِلُّونَ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ عَلَى خِلَافِ سُنَّتِی وَ الثَّابِتُ عَلَى سُنَّتِی مَعِی فِی حَظِیرَةِ الْقُدْسِ؛
وضو با یک مد آب یعنی حدود 750 گرم و غسل با یک صاع یعنی حدود سه لیتر آب انجام می گیرد . به زودی مسلمانانی خواهند آمد این مقدار را کم خواهند دانست. اینان بر خلاف سنت و روش من عمل خواهند کرد. هر کس بر روش و سنت من عمل کند، در بهشت با من خواهد بود(3)
امام باقر فرمود : پیامبر با یک صاع (3 کیلو)آب غسل می کرد.(4)
این اختصاص به رسول خدا ندارد. ما هم می توانیم با 3 کیلو آب غسل نماییم ، یعنی این مقدار آب برای غسل کافی است. می­توانید امتحان کنید.
اگر انسان در وضعیت کم آبی قرار داشته باشد، متوجه می­شود که 3 لیتر آب کاملا برای غسل کافی است.
مستحب است براى غسل بیش از سه لیتر آب مصرف نشود .
4- در صورتی که بدن نجس باشد ، پیش از غسل اگر بعد از برطرف شدن عین نجس از بدن یک مرتبه آب روی آن بریزید، جایی که نجس است پاک می شود . دوباره شستن برای طهارت بدن لازم نیست.
اگر زیر دوش حمام غسل می کنید، با رفتن زیر دوش حمام سریع سر و گردن را بشوئید. همین مقدار که آب به تمام جاهای سر و گردن برسد و خیس شود،کفایت می کند.
بعد از آن سمت راست بدن را از گردن به پایین زیر آب قرار دهید . با قرار دادن بدن زیر آب دوش حمام آب ماده سیال است. سریع به همه جا می رسد . می توانید در آن حالت دست هم بکشید که آب سریع تر به جاهای بدن برسد. بعد از آن سمت چپ بدن را زیر دوش حمام قرار دهید و غسل صحیح است.
با زیر دوش قرار گرفتن فوراً سر و گردن خود به خود شسته می شود . طرف راست و چپ هم معطلی ندارد.
زیر دوش حمام به مجرد ریختن آب روی بدن، همه جا را می پوشاند، یعنی هر جا که آب ریخته شود، خصوصاً انسان در موقع غسل دست هم می کشد و جائی نمی ماند که موجب شک شود،
کسانی که وسواسی هستند ، به صورت متعارف غسل کنند. اگر اطمینان هم پیدا نکردند و به نظر خودشان به جایی از بدن آب هم نرسد ، به این احتمال توجه نکنند .
آیت الله مکارم در این زمینه می فرمایند: افراد وسواسی، در غسل، به مقدار سایر مردم آب بریزند. به همان قناعت کنند، هر چند در غسل و طهارت شک داشته باشند غسل شان صحیح است . ما مسؤولیّت شرعى این کار را مى‏پذیریم .(5)
باید فکر کنید که عمل شما با عمل پیامبر و امامان چقدر تفاوت دارد. وقتی درست فکر کردید، از وسواس هم دست می کشید. چند مسئله در رساله آقای مکارم است. از شماره 139به بعد را حتما مطالعه کنید.
پی نوشت ها:
1. الإستبصار،ج1، ص374،باب 217، باب من شک فلم یدر صلى رکعة أو ...
2. امام خمینی، استفتاآت، ج 1، سؤال 64 از احکام وضو.
3. وسائل الشیعه، ج 1، ص 483.
4. همان، ص 338.
5. آیت الله مکارم، احکام بانوان، احکام وسواس، ص 30.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

چرا همسر حضرت زینب (سلام الله علیها) در کربلا حاضر نبود؟

پاسخ:
موافقان و مخالفان يك نهضت را می‌توان به سه گروه تقسيم نمود:
1- مخالفان فكرى و سياسي:
مخالفان فكرى و سياسى كسانى هستند كه با انديشه و سياست رهبر نهضت مخالف‌اند و قيام را جايز نمی‌دانند .
2- موافقان فكرى و سياسي:
اینان کسانی هستند كه با انديشه رهبر موافق و راه مبارزه عليه حكومت را همان می‌دانند که رهبر تعیین کرده است. از اين دسته می‌توان به‌عنوان ياران و انقلاب سازان نام برد.
3- افراد خير خواه ولى منتقد:
اين دسته افرادى هستند كه با ايده و سياست رهبر نهضت موافق، اما با تجزيه و تحليلى كه از اوضاع سياسى و اجتماعى دارند، به رهبر راهکارهای ديگر جهت مبارزه ارائه می‌دهند.
از برخی متون تاریخی استفاده می‌شود عبدالله بن جعفر از گروه سوم بود. وی مخالف فكرى و سياسى امام حسين(ع) نبود، بلكه از افراد دلسوز و خيرخواه بود كه به امام حسين(ع) برخى راه‌حل‌ها را پيشنهاد كرد. ازاین‌رو بعدازآن که امام تصمیم می‌گیرد که به‌سوی عرق برود ، مخالفت نمی‌کند. دلیل عدم مخالف نبودن وی نیز این است که وی به - همسر زينب(س) - اجازه داد كنار امام در كربلا حضور داشته باشد؛ حتى برخى از فرزندان او در كربلا به شهادت رسيدند.(1)
درباره عدم حضور وی در کربلا چند احتمال وجود دارد:
برخى عقيده دارند كه عبدالله بن جعفر به دليل این‌که مريض بود، در مدينه ماند، شايد در صورت تندرستي، او نيز در كربلا حضور پيدا می‌کرد.
برخی دیگر هم احتمال داده‌اند شرکت نکردن او به اشاره و فرمان امام بود تا عبدالله برای حفظ بقیه بنی‌هاشم در مکه و مدینه باقی بماند.(2)
بعضي احتمال داده‌اند از کسانی بود که به سیدالشهدا نامه نوشت و از او خواست که از سفر به عراق منصرف شود. او از این‌که نتوانسته بود در واقعه کربلا شرکت کند، تأسف می‌خورد.(3)
گرچه ظاهر جملات این است که وی مایل به شرکت در جنگ نبود، ولی نمی‌توان به‌ظاهر نامه اکتفا كرد، زیرا وی بعد از واقعه کربلا که در آن شرکت نکرد ، تأسف خورد. این نشان می‌دهد که وی اگرچه نامه‌ای مبنی بر انصراف امام از سفر به کوفه نوشت، اما وی مخالف حضور در کربلا نبود .
پی‌نوشت‌ها :
1 فرهنگ عاشورا، جواد محدثی، ص298- 299 ،نشر معروف، قم1378.
2. دائره‌المعارف تشیع، جمعی از نویسندگان ، ج 11، ص 83.
3. جواد محدثی، همان، ص 298 ـ 299.

صفحه‌ها