پرسش وپاسخ

سلام خدمتشمادوستان گرامی . بنده یک سوال داشتم من تقریبا یک پسر15 و مذهبی هستم و من یکی ازدختران دوستان مادرم خوشم آمده است و نمیدانم چه بکنم تا به حال نشده بود ازدختری خوشم بیاید در باراول گفتم همین دفعه است و یادم میرود ولی نشد هر بار که میدیدم دوست داشتنم بیشتر میشد من باید چی کار کنم از طرفی خجالت میکشم به کسی بگوییم و همش خدا خدا میکنم که یه اتفاقی بیافته ویکی بفهمه . و همچنین من بار ها چون یک پسر مذهبی هستم از خدا خواسته ام و الان صبرم تمام شده وهمچنین سنم هم کم است که به مارد م چیزی بگوییم من قسطم در این سن ازدواج نیست حداقل یک ارتباط کم در حد باششد که احساس ارامش کنم تو رو به قران یک راه حل به من بگویید .

صرف عشق و علاقه سطحی و ظاهری که بر اساس وسوسه های فکر و تحریکات دوران بلوغ و یا بر اساس محرک های بیرونی به وجود می آید، نیاز به ازدواج را توجیه نمی کند و حتی باعث خوشبختی در زندگی نخواهد شد؛ زیرا ازدواج در این دوره از زمان، نیاز به شرایط خاصی دارد؛ مانند: تحصیلات، شغل، وضعیت سربازی و حتی مهارت های زندگی و بلوغ فکر که قطعا در یک فرد 15 ساله، این موارد سال ها طول می کشد تا محقق شود و حتی در این وضعیتی که شما قرار دارید، خانواده طرف مقابل هم شما را پذیرش ندارند.
پس با مدیریت فکر و پرهیز از سرمایه گذاری زود هنگام و غیر منطقی در مورد آن دختر، سعی کنید توجه و همت و تلاش خودتان را ابتدا به وضعیت تحصیلی و بعد به موضوعاتی که لازمه یک زندگی منطقی و مطلوب هست، معطوف کنید و سعی کنید غریزه جنسی خودتان و حتی عشق و علاقه خودتان را با خودکنترلی و خویشتن داری در تحت اختیار خودتان بگیرید تا این گونه بدون در نظر گرفتن شرایط بیرونی و درونی طغیان نکند و در شما ایجاد تنش و احساس وابستگی غیر منتظره نکند!
در زیر راهکارهایی جهت مدیریت و تعدیل غریزه جنسی ارایه شده است که خدمت شما ارایه می شود:
1. برنامه ريزي براي كار مداوم:
جوان از نيروي سرشار و فوق العاده ایي برخوردار است. اين نيرو اگر در زمينه هاي ديگر مورد استفاده قرار نگيرد و به صورت مطلوب از آن استفاده نشود، با توجه به شرايط سني جوان در قالب امور جنسي و شهواني ظاهر خواهد شد. اگر جوانان به كار(اعم از كار علمي و تحقيقاتي و غيره) مداوم عادت كنند و نيرو و توان خود را در اين زمينه به مصرف برسانند، تا حدودي از انحرافات اخلاقي و شهوت و غريزه جنسي در آنان پيشگيري مي شود.
كارهاي بدني موجب تعادل جسم و روان مي شود. اگر نيك بنگريم افرادي كه به كار مداوم مشغول هستند و نيرو و استعدادشان را در زمينه هاي مثبت و سالم به كار مي اندازند، كمتر دچار انحرافات اخلاقي و بحران هاي روحي مي شوند.
كار موجب مي شود نيرو و انرژي جوان قبل از آن كه به چربي هاي اضافي تبديل گردد و اختلالاتي در ساز و كار اندام هاي بدن ايجاد گردد، از طريق سوخت و ساز مفيد و سالم به مصرف برسد.
2. دوري از محيط هاي آلوده و ناسالم:
يكي از علل و عوامل انحرافات جنسي و به طور كل انحرافات اخلاقي، محيط آلوده و محرك هاي شهواني است. محيط از طريق وارد نمودن عناصر محرك در گرايش هاي انحرافي، منجر به طغيان غريزه جنسي در جوان مي شود.
مسايلي از قبيل بدحجابي، بي حجابي، روابط ناسالم و آزاد دختر و پسر، سريال هاي تلويزيوني و فيلم هاي خارجي و هم چنين استفاده نادرست از اينترنت در تحريك شهوت و غريزه جنسي جوان مؤثر است.
اگر واقعاً‌ مي خواهيد از جواني تان به خوبي استفاده كنيد و در راه درست و سالم گام برداريد، سعي كنيد از محيط هاي آلوده و ديدن عوامل تحريك كننده، جدّاً پرهيز نماييد.
3. استفاده درست و مطلوب از اوقات فراغت:
يكي از زمينه هاي پيدايش انحرافات در جوانان و نوجوانان، استفاده نادرست آنها از اوقات فراغت است. اوقات فراغت طولاني و بي برنامه، جوانان را عاصي و سرگردان مي كند. آنها به تدريج سرخورده و مأيوس مي شوند و در نتيجه به دنياي درون خويش پناه مي برند و در كُنج خلوت و انزوا راهي براي مشغوليت خود مي جويند؛ بنابراين براي تمام اوقات شبانه روزي خود برنامه منظمي تنظيم كنيد و به هيچ وجه از آن تخلف نكنيد.
4. پيشگيري از روابط ناسالم:
جواناني كه روابط نامطلوب و ناسالم دارند و با افراد منحرف و بي بندوبار دوست و رفيق هستند، كم كم به انحرافات كشيده مي شوند و تحت تأثير امور شهواني قرار مي گيرند.
نفوذپذيري نوجوانان از دوستان و همسالان بيش از ساير گروه ها است. در سنين بلوغ صحبت هاي آهسته و در گوشي بين نوجوانان بيشتر مي شود و محور اين گفتگوها، غالباً پيرامون مسايل جنسي و امور شهواني است كه به صورت مخفيانه و به دور از انظار بزرگترها طرح مي شود.
براي پيشگيري از انحرافات اخلاقي، سعي كنيد از دوستي هاي آلوده و مشكوك، جداً‌ پرهيز نموده و با افراد سالم و مذهبي ارتباط برقرار نماييد.
4.پرورش تقوا و معنويت در وجود خويش:
همه آنچه بيان شد، به نحوي مي توانند در پيشگيري از انحرافات اخلاقي و طغيان شهوت و غريزه جنسي نقش داشته باشند، اما آن چه بيش از همه ضروري است و به صورت زيربنايي در شخصيت و رفتار نوجوان مؤثر است، پرورش معنويت و تقويت ايمان و تقواي الهي است.
ما در عصري زندگي مي كنيم كه جهان به شدت در ماديات فرو رفته و يك سره غرق در جاذبه هاي نفساني و امور شهواني گرديده است؛ در شرايط كنوني،‌خلأ عظيم و هولناكي از اخلاق و معنويت پديد آمده و تمامي مشكلات انسان ها نيز از همين جا ناشي شده است.
اگر با تقويت ايمان و نيروي اراده، باورها و اعتقادات نوجوانان تقويت گردند، بدون شك بخشي از مشكلات آنان به ويژه در زمينه مسايل اخلاقي و شهوت و غريزه جنسي درمان مي شود!!

آيا در قرآن كريم آياتي مبني براثبات وجود خداوند و اثبات حقانيت دين اسلام وجود دارد به شرط آنكه پيش شرط قبولي برهان اين آيات قبولي حقانيت قرآن نباشد؟ (براي پرهيز از دور فلسفي)

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباطتان با این مرکز
اعتقادات اعم از توحید و نبوت و معاد تعبدی نیستند و باید بر اساس برهان پذیرفته شوند. قرآن در باب اعتقادات با افراد بدون پیش شرط صحبت کرده و فقط با تکیه بر فطرت حق شناس و برهان و عقل و استدلال با افراد مواجه شده است. به آیات زیر توجه کنید:
فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون؛‏(1)
براى خدا همتايانى قرار ندهيد، در حالى كه مى‏ دانيد (هيچ يك از آن ها، نه شما را آفريده‏اند، و نه شما را روزى مى‏دهند).
قُلْ أَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ اللَّهُ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ؛(2)
بگو: «آيا جز خدا چيزى را مى‏پرستيد كه مالك سود و زيان شما نيست؟! و خداوند، شنوا و داناست.»
قُلْ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ يُطْعِمُ وَ لا يُطْعَم‏؛(3)
بگو: «آيا غير خدا را ولىّ خود انتخاب كنم؟! (خدايى) كه آفريننده آسمان ها و زمين است . اوست كه روزى مى‏دهد، و از كسى روزى نمى‏گيرد.»
وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ الْجِنَّ وَ خَلَقَهُمْ وَ خَرَقُوا لَهُ بَنينَ وَ بَناتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ؛(4)
آنان براى خدا همتايانى از جنّ قرار دادند، در حالى كه خداوند همه آن ها را آفريده است و براى خدا، به دروغ و از روى جهل، پسران و دخترانى ساختند.
این بعض آیات در باره توحید و خداشناسی و نفی شرک است که اساس پذیرش در آن ها برهان و منطق و عقل و یقین است . در هیچ کدام نفرموده اگر مسلمانید ،توحید را باور داشته باشد یا چون خدا گفته یا چون پیامبر فرموده است، بپذیرید.
در نبوت و معاد و امامت و دیگر شاخه های اعتقادی هم فقط بر اساس منطق و برهان صحبت می کند . مردم را به تبعیت از برهان و منطق و یقین و علم دعوت می کند . توبیخ ها هم با توجه به گردن ننهادن به برهان و علم و حکم کردن غیر منطقی است. به نمونه هایی توجه کنید:
قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدي لِلْحَقِّ أَ فَمَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى‏ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُون‏؛(5)
بگو: آيا هيچ يك از معبودهاى شما، به سوى حق هدايت مى ‏كند؟! بگو: «تنها خدا به حق هدايت مى ‏كند! آيا كسى كه هدايت به سوى حق مى ‏كند ،براى پيروى شايسته ‏تر است، يا آن كس كه خود هدايت نمى ‏شود، مگر هدايتش كنند؟ شما را چه مى‏ شود، چگونه داورى مى‏ كنيد؟!
أَصْطَفَى الْبَناتِ عَلَى الْبَنينَ ما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ أَ فَلا تَذَكَّرُون؛‏(6)
آيا دختران را بر پسران ترجيح داده ؟! شما را چه شده است؟! چگونه حكم مى‏ كنيد؟! (هيچ مى‏ فهميد چه مى‏ گوييد؟!) آيا متذكّر نمى‏ شويد؟!
أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمينَ كَالْمُجْرِمينَ ما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ؛(7)
آيا مؤمنان را همچون مجرمان قرار مى‏ دهيم؟! شما را چه مى‏ شود؟! چگونه داورى مى‏ كنيد؟!
وَ قالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ كانَ هُوداً أَوْ نَصارى‏ تِلْكَ أَمانِيُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين‏؛(8)
گفتند: «هيچ كس، جز يهود يا نصارى، هرگز داخل بهشت نخواهد شد.» اين آرزوى آن هاست! بگو: «اگر راست مى‏ گوييد، دليل خود را (بر اين موضوع) بياوريد!»
أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ؛(9)
آيا آن ها معبودانى جز خدا برگزيدند؟! بگو: «دليل تان را بياوريد»
أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين؛‏(10)
آيا معبودى با خداست؟! بگو: «دليل تان را بياوريد اگر راست مى ‏گوييد!»
همچنان که ملاحظه می کنید در این آیات که نمونه ای از آیات بی شمار است ،سخن از گردن نهادن به برهان و منطق و استدلال است و توبیخ حکم کردن غیر برهانی؛ نه پذیرفتن به این عنوان که وحی است و سخن پیامبر است و...
بله در عبادات و امر و نهی ها مبنای پذیرش، ایمان و اسلام است. به آیات زیر توجه کنید:
وَ قالَ مُوسى‏ يا قَوْمِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمين؛‏(11)
موسى گفت: «اى قوم من! اگر شما به خدا ايمان آورده‏ايد، بر او توكّل كنيد ،اگر تسليم فرمان او هستيد!»
وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى‏ عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ؛(12)
بدانيد هر گونه غنيمتى به دست آوريد، خمس آن براى خدا، و براى پيامبر، و براى ذى القربى و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه (از آن ها) است، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدايى حق از باطل، نازل كرديم، ايمان آورده‏ايد.
وقتی ما با برهان و منطق، خدا و توحید ونبوت و معاد را پذیرفتیم، آن گاه باید در مقابل اوامر و نواهی وحیانی و نبوی تسلیم باشیم . تسلیم بودن اقتضای ایمان است و فقط باید برای مان ثابت شود وحی و یا سخن پیامبر و امام است . اگر ثابت شد دستور از ناحیه آسمان آمده یا دستور پیامبر و امام است، دیگر باید اطاعت کنیم و حق چون و چرا نداریم.

پی نوشت ها:
1. بقره(2)آیه22.
2. مائده(5) آیه76.
3. انعام(6)آیه14.
4 همان،آیه100.
5. یونس(10)آیه35.
6. صافات(37)آیه152-154.
7. قلم(68)آیه35- 36.
8. بقره(2)آیه111.
9. انبیاء(21)آیه24.
10. نمل(26)آیه64.
11. یونس(10) آیه 84.
12. انفال(8)آیه41.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

آیا به غیر از حضرت مهدی (عجل الله فرجه) و عیسی (علیه السلام)، امامان و پیامبران دیگری هم ظهور می کنند؟ بعد از امام زمان چه کسی امامت را به عهده خواهد گرفت؟ آیا روایتی وجود دارد؟

پاسخ:
حضرت مهدی (عجل الله فرجه) آخرین حلقه امامت و خاتم ائمه است. بعد از ظهور حضرتش، دوره امامت اولیاي خدا به پایان خواهد رسید. نشانه های رستاخیز آشکار و گسیل بشر به سوی معاد و برپایی قیامت آغاز خواهد شد.
در کتاب های حدیثی بیان شده است بعد از ظهور و پایان یافتن دوره حکومت امام زمان آثار و علایم قیامت آشکار خواهد شد، به گونه ای که هیچ گونه فرصتی برای برپایی حکومت و حضور امامی دیگر به وجود نخواهد آمد. در نتیجه پس از دولت آن بزرگوار، براى هيچ كس دولت و سلطنتى در زمين نخواهد بود. جز آنچه در روايات آمده كه اگر خدا بخواهد فرزندان حضرت پس از او سلطنت كنند. در اين باره روايتى نرسيده (بلكه موكول به مشيت الهى شده است). در عین حال در برخی از روایات بیان شده با ظهور حضرت، امامان و بعضی از پیامبران و نیز اولیاي خاصه امام عصر را همراهی خواهند کرد.
اینک به آن چه که در بعضی از کتاب ها نگاشته شده است اشاره می کنیم:
1." در بيش تر روايات است كه مهدى اين امت از دنيا نرود. مگر چهل روز پيش از قيامت. در آن چهل روز فتنه و آشوب شود. نشانه‏ هاى زنده شدن مردگان و آمدن شان براى حساب و پاداش پديد آيد و خدا داناتر است به آنچه خواهد شد"(1)
2. "در روايات صحيح آمده كه پس از دولت قائم دولتى ديگر نخواهد بود. رواياتى رسيده كه فرزند او به حكومت خواهد رسيد. ليكن اين گونه روايات صحت سند ندارند. در روايات زيادى رسيده است كه حضرت مهدى عليه السّلام چهل روز قبل از وقوع قيامت از دنيا خواهد رفت، در اين هنگام همه جا را هرج و مرج فرا خواهد گرفت. اين هم علامت خروج مردگان و قيام قيامت است."(2)
3. یکی از فرازهای وصیت پیامبر در غدیرخم چنین بود:
"آنچه را از سوى خداوند در مورد على- كه امير المؤمنين است- ابلاغ كردم، بپذيريد. هم در مورد امامان پس از او كه از من و اويند فرمانبردار باشيد. مهدى قائم (ع) ميان ايشان است كه به حق تا روز قيامت حكم مى‏ كند"(3)
4. "در سلسله اخبار مربوط به قيام مهدى آمده است: در زمان ظهور، پيامبر و اميرالمؤمنين به دنيا رجعت مى‏ فرمايند. امام عصر با عصا و مهرى كه در اختيار دارند، بر پيشانى هر مؤمن و كافرى داغ مى‏ زنند تا به خوبى از يك ديگر باز شناخته شوند. تمام انبيا و اوليا براى يارى على (ع) و مهدى به دنيا باز خواهند گشت. در اين ميان پيامبرانى مانند ذكريا و يحيى و حزقيل كه در راه ابلاغ رسالت خويش آزار و شكنجه بيش ترى را متحمل گشته‏ اند، از سهم فزون ترى برخوردار خواهند بود. آرى آن ها بار ديگر به اين سراى خاكى پاى خواهند نهاد تا نيام انتقام بر كشيده و به خون خواهى حسين بن على (ع) قيام ورزند.
«جميل» از امام صادق (ع) نقل مى‏كند كه از ايشان در مورد آيه: "إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ" (سوره غافر- آيه 51) توضيح خواستم، حضرت در پاسخ فرمودند:
به خدا قسم! اين تحول در زمان رجعت به وقوع خواهد پيوست، زيرا بسيارى از انبيا و هم چنين ائمه (ع) در دنيا از يارى ظاهرى مردم محروم مانده؛ چه بسا كه در اين راه به شهادت نيز نائل آمدند. اما منظور از «اشهاد» در آيه مذكور ائمه معصومين (ع) مى‏ باشند.
آيه فوق مؤيد اين مطلب است كه انبيا در زمان رجعت و قيامت صغرى، با قوت و اقتدار و پشتيبانى فرشتگان الهى بازگشتى پيروزمندانه خواهند داشت. همراه مؤمنانى كه خداوند به آن ها حياتى مجدد بخشيده،عليه غاصبان و دشمنان اهل بيت عصمت (ع) و از آن جمله بنى اميه و حاميان جنايتكار آنان خواهند شوريد. با كسب فيض جهاد در ركاب قائم آل محمد (عج) از مزاياى دولت حضرت بهره‏ ها خواهند جست، همچنان كه خداوند به اين مهم اشاره فرموده است: وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً" ( نمل- آيه 83) (4)
5. ابو سعيد خدرى روايت مى‏ كند كه رسول خدا فرمود:
در آخرين مدت امّت من، مهدى ظهور مى‏ كند. خدا باران رحمتش را بر او و بر پيروانش نازل مى‏ كند. زمين از بركت وجود او گياهان خود را ظاهر مى‏ سازد. همه جا را سرسبز مى‏ گرداند و اموال پاكيزه در اختيار او قرار مى‏ گيرد.(5)
همان گونه که در بعضی از کتاب ها (مطابق با نقل احادیث و روایات) آمده است، بعضی از پیامبران و امامان و نیز اولیا هنگام ظهور حضرت (و در عصر رجعت) با او همراه خواهند بود. البته صحت و عدم صحت و نیز تبیین و تفسیر این گونه احادیث بر عهده عالمان فن (عقائد و کلام ) است، ولی قطعی به نظر می رسد دوره حکومت امام زمان آخرین دوره حکومت بشر روی زمین است. کسی به عنوان امام باقی نخواهد ماند. سپس علایم قیامت نمودار خواهد شد.

پی نوشت ها:
1.ارشاد، ترجمه رسولى محلاتى، ج‏2، ص 362.
2.زندگانى چهارده معصوم ، ص 594.
3. روضة الواعظين،ترجمه مهدوى دامغانى، ص 167.
4.داستان پيامبران يا قصه‏هاى قرآن از آدم تا خاتم، ص 21.
5.فضائل پنج تن در صحاح ششگانه اهل سنت، ج‏4، ص 351.

به نام خدا در رساله ها آمده که برای دست زدن به اسماء متبرکه مانند الله باید وضو داشت سوال من این است آیا هنگام تایپ کلمه الله هم باید وضو داشت و کلمات صفحه کلید هنگام تایپ حکم کلمه الله را دارند ؟ با تشکر

با سلام و تشکر به خاطر ارتباطتان با این مرکز
هنگام تایپ کلمه الله و اسماي الهی و اسامی معصومین علیهم السلام وضو و طهارت لازم نیست . کلمات صفحه کلید هنگام تایپ حکم کلمه الله را ندارند . چون هنگام تایپ کلمه الله ، مس بر الله صدق نمی کند تا طهارت شرط باشد. اگر کسی بخواهد کلمه الله یا اسماي الهی و یا اسامی معصومین را مس کند ،باید با طهارت باشد ،چون کسى که وضو ندارد ، حرام است اسم خداوند را به هر زبانى نوشته شده باشد مسّ نماید . هم چنین است بنا بر احتیاط واجب مسّ اسم مبارک پیغمبر (ص) و امامان (ع) و حضرت زهرا ( س ) . ( 1 )
پی نوشت :
1 . آیت الله خامنه ای ، اجوبه الاستفتائات ، س 164 و 156 و 153 .

با سلام... من پسری هستم 17 ساله . 2 سال هست که اینکارو انجام میدم گاهی وقتا روزی 5 بار هم شده که اینکارو انجام میدم.. و در طی این مدت آثار اونو در خودم حس نمیکردم...اما حدود 3 هفته ای هست که یکدفعه ظاهر شدند...از همه بیشتر آثار روحی اون هست که اذیتم میکنه...انگار خودم نیستم یه ادم دیگه شدم و وقتی میخوام به یه موضوع فکر کنم اصلا تمرکز ندارم و نمیتونم...حتی سر کلاس درس نمیتونم گوش بگیرم ...یعنی اینقد کم انرژی و بی حال شدم...حافظم ضعیف شده ... احساس افسردگی دارم و الان حدود یک هفته هست که ازش دور شدم و میخوام ترکش کنم...میخواستم ببینم آثار از بین میره و نشاط و روحیه من بر میگرده؟؟طی چه مدت .؟خواهش میکنم هر چه سریعتر به من پاسخ بدید شاید روحیم برای ترکش بهتر بشه.با تشکر.

اينكه متوجه زشتي اين عمل و آثار مخرب آن شده‌ و تصميم به ترك گرفته‌ايد، خيلي خوب است. خود را دست كم نگيريد و عزت نفس داشته باشيد . جان تان را بزرگ تر از آن بدانيد كه در مقابل اين عمل زشت ذليل شويد. از بين رفتن اثرات عادت زشت خودارضائي بستگي به مدتي كه شخص به آن گرفتار بوده، تعداد دفعات انجام آن و قدرت بدني دارد. اثرات در بدن افراد متفاوت است. اما خوشبختانه بيش تر اثرات سوء آن با ترك اين عمل از بين خواهد رفت. پس جاي نگراني نيست. در اين جا ابتدا به بعضي آثار سوء استمنا و سپس توصيه‌هائي براي ترك آن مي‌پردازيم:
1- به نظر تمام فقهاي اسلام هر عملي به غير از راه شرعي (ازدواج) كه موجب شود كه مني از انسان خارج شود، حرام قطعي و جزء گناهان بزرگ است. هيچ عذري هم موجب جواز اين عمل نمي‌شود.
2- به نظر علماي علم اخلاق اين عمل يكي از بزرگ ترين موانع رشد و تعالي انسان است.
3- در روايات اسلامي اين كار بسيار زشت شمرده و از آن نهي شده است. از امام صادق (ع) از حكم آن مي‌پرسند، مي‌فرمايد:
گناه بزرگي است كه خداوند متعال در قرآن مجيد از آن نهي فرموده، استمنا كننده مثل اين است كه با خودش ازدواج كرده است . اگر كسي را كه چنين كاري مي‌كند بشناسم، با او هم‌غذا نمي‌شوم.
امام صادق (ع) مي‌فرمايد: « سه دسته‌اند كه خداوند با ايشان سخن نمي‌گويد و به نظر رحمت به ايشان نمي‌نگرد و پاك شان نفرموده و براي شان عذاب دردناكي است: ... يكي از آن ها كسي است كه به وسيله عضو خودش شهوتش را خارج كند.
4- عالمان و پزشكان منصف هم هيچ كدام اين عمل را تجويز نكرده‌ و اين عمل را خوب و پسنديده نمي‌دانند. در اين جا بعضي از آثار جسمي و رواني استمنا را به اختصار متذكر مي‌شويم. اين عمل، مبتلايان را به ضعف قواي شهواني دچار مي‌كند، ترسو و بي‌حال بار مي‌آيند، شهامت و درستي از آنان سلب مي‌شود، چه بسا اشخاصي هستند كه در عنفوان جواني در اثر مبتلا شدن به استمنا به شدت دچار ضعف قواي جسمي و روحي مي‌شوند. اين عمل غير طبيعي، رابطه نزديكي با حواس پنجگانه، به خصوص بينائي و شنوائي دارد، به اينكه ديد چشم را ضعيف كرده و حس شنوائي را نيز تا اندازه‌ قابل توجهي از كار مي‌اندازد. چشم‌هاي آن ها سياهي مي‌رود و دچار سرگيجه مي‌شوند، همچنين به طور مدام، صداي ناهنجاري در گوش خود احساس مي‌كنند كه بسيار ناراحت كننده است. علاوه بر اين ها تحليل رفتن قواي جسماني و روحاني، كم‌شدن خون، پريدگي رنگ، نقصان قواي حافظه، لاغري و ضعف و سستي زياده از حد، بي‌اشتهائي، كج خلقي، عصبانيت و هزاران آفت ديگر از بيماري هائي است كه گريبان مبتلايان به استمنا را خواهد گرفت. با توجه به مطالب بالا و فهميدن مشكلات و مضرات استمنا برخي نكته‌ها را به شما توصيه مي‌كنيم:
1- اين عمل با تمام بدي كه دارد ،قابل درمان است. بيش ترين آثار شومي كه به واسطه آن به وجود آمده است ،در مدت كوتاهي پس از قطع آن برطرف مي‌شود، زيرا كه نشاط و نيروي جواني مي‌تواند بيش تر ضايعات گذشته را جبران كند.
هيچ وقت ياس و نااميدي را نبايد به خود راه داد. بنابراين نخستين و لازم‌ترين موضوعي كه بايد به آن توجه داشت ،امكان سريع ترك اين عادت و نجات از عواقب آن است.
2- همه پزشكان معتقدند كه براي ترك هر نوع عادت، قبل از هر چيز تصميم و اراده لازم است . اين موضوع را اصلا نبايد دست كم گرفت. البته ممكن است كه خيلي از جوانان اين‌گونه برداشت كنند كه ما قادر به تصميم‌گيري نيستيم و اراده از ما سلب شده ، ولي مساله اين جاست همين كه اين مقدار اراده داريد كه در جائي كه شرايط آن نيست اين كار را نمي‌كنيد، همين مقدار كفايت مي‌كند . اگر بارها تصميم گرفتيد و شكست خورديد، بايد توجه داشت كه شكست مقدمه پيروزي است.
3- احساس گناه افراطي، نه طبيعي موجب فزوني سطح اضطراب در شما مي‌گردد . افزايش اضطراب ناخواسته تمايل شما به انجام اين عمل (كه به نوعي آرامش كاذب و موقتي به شما مي‌بخشد) را تشديد مي‌كند. پس به جاي احساس گناه افراطي( كه ثمره‌اي جز تشديد روحيات افسرده‌وار و تضعيف عزت نفس و اعتماد به نفس در شما ندارد) به القاي روح اميد در خود بپردازيد.
4- از تلقين منفي به خود و توجيهات بي‌مبنا و همچنين بزرگنمائي شكست‌هاي گذشته به شدت پرهيز نمائيد. تلقين مثبت و خوشبيني سهم به سزائي در ترك تدريجي اين عمل دارد.
5- هرگونه پيشرفت خود را (هرچند اندك) مد نظر داشته باشيد. هيچ‌گاه پيشرفت‌هاي خود را دست كم نگيريد.
6- به ما دستور داده شده است كه به صورت مداوم تصميم قاطع بگيريم ولو اينكه نقض شود و تصميم خود را بشكنيم، دو مرتبه، سه مرتبه و ... بايد قاطعيت داشته باشيم، بايد سعي خود را بكنيم، بالاخره جواب مي‌دهد و موفق مي‌شويم.
7- اگر موفق به ترك موقت اين عمل (هرچند براي مدت چند روز شديد، اين مطلب را از نظر دور نداريد، كه بازگشت و ارتكاب ناخواسته عمل، جزئي از فرآيند ترك محسوب مي‌گردد. پس با كوچك ترين بازگشت، همه چيز را از دست رفته محسوب نكنيد، بلكه با توبه دوباره از عمل، تصميم قاطع خود را وارد مرحله ترك ديگري كنيد. در صورت ارتكاب دوباره عمل، به جاي ياس و نااميدي كه مطلوب شيطان است، اين نكته را به خود گوشزد نمائيد كه فرصت جبران آن وجود دارد .بار ديگر مصمم‌تر و جدي‌تر از گذشته به فرآيند ترك خود برگشت نمائيد.
8- اجتناب از هرگونه تحريك جنسي: اگر كسي انتظار داشته باشد كه فيلم‌ها و تصاوير مستهجن ببيند و در كوچه و خيابان به اندام دختران و زنان نگاه كند و با اين حال آلودگي پيدا نكند سخت در اشتباه است.
9- پرهيز از تنهائي در مكان هاي مختلف، موقع خواب و ...
10- انجام ورزش، چون كه ورزش، مقدار فراواني از انرژي‌هاي فكري و بدني زايد را مي‌سوزاند.
11- از معاشرت با كساني كه شما را مستقيم يا غير مستقيم به اين عمل دعوت مي‌كنند دوري كنيد.
12- از صحبت كردن در مورد مسائل شهوت‌انگيز دوري كنيد.
13- از پوشيدن لباس هاي تنگ و چسبان اجتناب كنيد.
14- از خوردن غذاهاي محرك جنسي پرهيز كنيد (موز، شكلات، انجير، خرما، پياز، فلفل و ...)
15- روزه گرفتن دو روز در هفته براي كم كردن حس شهوت‌جوئي شما بسيار مفيد است، اگر قادر به روزه گرفتن نيستيد، غذاي خود را به حداقل برسانيد، مثلا وعده غذائي ظهر را نخوريد. سعي كنيد به هنگام خواب، شكم شما بيش از حد معمول پر نباشد.
16- از نگاه كردن به بدن عريان خود نيز اجتناب كنيد.
17- شب ها در موقع خواب، لباس كامل بپوشيد و هرگز به رو نخوابيد.
اميدواريم كه با به كار بستن اين توصيه‌ها و همچنين به يادداشتن اين مطلب كه استمنا يك عادت قابل ترك است و خيلي از افراد توانسته‌اند كه آن را ترك كنند، بتوانيد شما نيز بر اين عادت زشت و زيانبار چيره آييد.

یک دارو برای ترک استمنا و کم کردن شهوت پیشنهاد دهید چون من تمام راههای پیشنهادی شما را رفته ام وبی اثر بوده است لطفا... (لطفا جواب را روی سایت قرار دهید)

به نظر می رسد اینکه گفتید که تمام راه های پیشنهادی را عمل کرده اید، ولی بی اثر بوده، کمی اغراق آمیز باشد! با توجه به تجربیات قبلی ما، افرادی که به این عمل عادت دارند، در اجرای برخی از این توصیه ها مشکلات بیشتری دارند، یکی از آنها تحریکات جنسی مختلفی است که به دنبال آنها، ارتکاب به استمناء می آید.
اگر کسی انتظار داشته باشد که هر شب در برابر برنامه های سکسی و فیلم های مستهجن باشد و عکسهای شهوت انگیز ببیند و در کوچه و خیابان به اندام دختران و زنان نگاه کند و با این حال بخواهد که هیچ آلودگی پیدا نکند، سخت در اشتباه است. لازم است که همه جوانان، به خصوص افرادی که مبتلا به استمناء هستند از این تحریکات جنسی دوری کنند، حتی از شوخی های جنسی و تعریف کردن و شنیدن جوک های جنسی خودداری کنند، وگرنه برای ترک استمناء بسیار ناتوان خواهند شد. نکته دیگر اینکه: به احتمال زیاد شما توانسته اید و می توانید که میزان این عمل را ولو به میزان کم، کاهش دهید؛ خود این کاهش، ولو اینکه کم باشد، بسیار امید آفرین است! مثلا اگر هفته ایی 7 بار این کار را می کنید، می توانید حداقل آن را به 6 بار کاهش دهید.
بعد از مدتی می توانید آن را به 5 بار در هفته کاهش دهید. با این روش به صورت تدریجی، با سعی در رعایت مسائلی که قبلا به شما توصیه شده است، مخصوصا جلوگیری از تحریکات جنسی، می توانید کم کم به سمت ترک کلی این عادت پیش بروید.
به عبارت دیگر: اینکه بتوانید به یکباره این عمل را ترک کنید، بسیار خوب و عالی است، اما اگر نتوانستید که آن را به یکباره ترک کنید، تدریجی ترک کردن آن، به شکلی که برایتان توضیح دادیم آسانتر است، لذا این راه را عملی کنید.
در مورد کم کردن شهوت، به این مطلب توجه داشته باشید که بیشتر انرژی شهوانی که در افراد، مخصوصا در جوانان وجود دارد، به صورت کاذب و به صورت تحریک پذیری از محیط بیرون است، لذا اگر فرض کنیم که شخصی به تنهائی در جزیره ایی زندگی کند، به این میزان زیاد که در جوانان میل جنسی وجود دارد، در او وجود نخواهد داشت. علتش هم این است که تحریکات بیرونی باعث غلیان شهوت می شود، وگرنه شهوت به خودی خود به این میزان نیست.
به نظر می رسد که همان نکته ایی که در بالا به شما تذکر دادیم، یکی از راههای چاره است؛ یعنی خودداری شدید از دیدن صحنه های جنسی، چه به صورت فیلم و چه به صورت عکس و چه به صورت زنده در کوچه و خیابان! در غیر این صورت، خیلی امید به ترک این عمل نداشته باشید.
یک راه چاره دیگر، ورزش منظم و زیاد است، این مطلب بسیار مهم است، چون ورزش قسمت زیادی از انرژی شما را می سوزاند و شما را خسته می کند و اگر با عدم تحریک جنسی همراه شود، بسیار کارساز است.
این نکته ایی است که در خیلی از افراد تجربه شده است.
راه چاره دیگر این است که میزان کالری ورودی به بدن خودتان را کم کنید، یعنی از خوردن غذای زیاد که تولید انرژی زیاد در بدنتان می کند، بپرهیزید! مطمئن باشید که کم خوری موجب مرگ شما و آسیب جسمی شما نخواهد شد! در مورد این مطلب که درخواست دارو کرده اید، باید بدانید که دارو حتی اگر موثر هم باشد، نمی تواند برای همیشه مشکل شما را حل کند، به عبارت دیگر: دارو فقط مقطعی است، با قطع مصرف آن، مشکلات دوباره شروع می شود.
آن چیزی که ما از شما می خواهیم این است که یک قسمت از شیوه زندگی خود را عوض کنید و مهارت زندگی کردن به شیوه جدید را پیدا کنید و به صورت همیشگی خود را درمان کنید و این شدنی است و خیلی از افراد موفق شده اند که این کار را بکنند. نکته دیگر اینکه: تجویز دارو در این زمینه فقط در صلاحیت روانپزشکان و متخصصان اعصاب و روان است و در بعضی از موارد منشاء استمنا اضطراب بالاست که شما با فراگیری روش های ریلاکسیشن و آرامش عضلانی تا حد زیادی می توانید خود ارضایی خودتان را کاهش دهید؛ برای این کار به تکنیک های زیر توجه کنید:
برای اجرای تن آرمیدگی بدنتان را به شانزده گروه عضلانی: (نوک انگشت تا مچ دست؛ مچ تا انتهای آرنج؛ بازو تا کتف در هر دست؛ نوک انگشتان پا تا مچ پا، عضلات ساق پا، ران تا کشاله ران؛ عضلات پیشانی بعلاوه عضلات کاسه سر؛ عضلات صورت و فک؛ عضلات گردن و سینه؛ مجموعه عضلات شکم) تقسیم نموده و هر یک از آنها را به طور جداگانه برای مدت 7 ثانیه با شمارش معکوس به طور نسبی منقبض نموده و سپس ظرف مدت 3 شماره آن را رها سازید و سپس بر احساس خوشایندی که در نتیجه مقایسه بین حالت گرفتگی و انقباض و حالت رها شدگی متمرکز شوید و به یک احساس خوشایند برسید.
همچنین برای اجرای صحیح تنفس باید مراحل ذیل را طی نمایید:
- دراز بکشید
- یک دست روی سینه یک دست روی شکم
- به یک مساله دیگر فکر کنید
- بر روی دستانتان متمرکز شوید کدام دست با هر دم بالا می‌رود
یکی دیگر از الزامات درمان پرهیز از افکار مبتنی بر احساس تقصیر و گناهکاری کاملاً ضروری است چرا که فرد را از خودش مأیوس ساخته و وادار به ادامه دادن در مسیر عادت ناپسند می‌نماید.
احساس افراطي گناه که در آن خودتخریبی صورت می‌گیرد، به هيچ وجه مطلوب نيست؛ بلکه احساس گناه فزاينده در جهت ادامه اجرای عادت ناپسند خودارضایی است.
احساس گناه يکي از بزرگ‌ترين منابع اضطراب‌زاست؛ مي‌توان دريافت که احساس گناه بيش از حد زمينه‌ایي براي خودارضايي بيش تر فراهم مي‌آورد، پس با بالا بردن سطح عزت نفس و اعتماد به نفس و اميد به لطف و بخشش بيکران الهي به تعديل احساس گناه بپردازيد. احساس گناه تا حدي خوب و مفيد است که فرد را به سمت جبران خطاها از طريق انجام اعمال نيک و خداپسندانه رهنمون سازد، نه آن که به گناه بيشتر سوق دهد.
اما در نهایت اصلی ترین راه برطرف نمودن این عادت ناپسند، استفاده از روش های تغییر فکر و توقف افکار مبتنی بر تصاویر جنسی است که می‌تواند احساسی خوشایند در فرد ایجاد نماید.
هر چند با انجام روش‌های تن‌آرمیدگی می‌توان تا حدّ زیادی از ادامه این روند کاست؛ اما در درمان، به آن نیز بسنده نمی‌شود و به فرد مبتلا یاد می‌دهند که چگونه با شمارش 1، 2، 3، به خودش با صدای بلند فرمان بس! داده و فکر خود را که شامل تصاویر جنسی متوقف سازد. این روش ظاهراً ساده، کاملاً اثربخش بودن خود را اثبات نموده است و یکی از روش های جالب و کوتاه توقف فکر محسوب می‌گردد. فرد پس از مدتی در نهایت، قادر می‌شود تا با یک صدای نجوای درونی به افکار نامتناسب خود پایان دهد.

امیدوارم که روز به روز موفق باشید و پیشرفت تدریجی را در کار شما شاهد باشیم. باز هم با ما در ارتباط باشید.

منبع معتبری که درباره اثبات ولایت فقیه از طریق قرآن توضیحات کامل داده باشد را معرفی کنید.

چون بسیاری از دانشجویان که می خواهند ولایت را رد کنند فورا قرآن رو جلو می اندازند.

پاسخ:
نظریه ولایت فقیه سابقه دیرینه اى در منابع شیعه دارد. افرادى مانند سید بحرالعلوم، ملا احمد نراقى، فاضل دربندى، میرفتاح حسینى و بسیارى دیگر از فقها آن را به طور مستقل بحث کرده اند؛ با این حال، انزواى مذهب تشیع و حاکمیت حاکمان جور باعث شد این نظریه از افکار عمومى مسلمانان فاصله بگیرد، تا جایى که بعضى آن را تئورى نوظهور بدانند. امام خمینى (ره) این نظریه را در فرهنگ دینى احیا کرد. آن را به صورت درس رسمى، در حوزه علمیه نجف اشرف (قبل از انقلاب) مطرح ساخت. با تشکیل حکومت اسلامى در ایران، این تئورى به واقعیت مبدل شد.
از میان فقها (خواه در گذشته یا زمان حال) کسی منکر اصل ولایت فقیه نیست. آنچه محل اختلاف و نظریات مختلف از گشته تا حال بوده، مروبط به دایره ولایت فقیه و مطلق یا مقید بودن آن است.
دلایل و منابع فراوانی در موضوع ولایت فقیه از آیات قرآن و روایات حضرات معصومین و عقل وجود دارد، که در مقام پاسخگوئی به شما با نگاه قرآنی پاسخ می دهیم:
در میان ادله نقلی به آیات مختلفی از جمله این آیه تمسک شده است: «اطیعوا الله وأطیعوا الرسول واُولی الأمر منکم؛(1) از خدا و پیامبر و صاحبان امر از خودتان اطاعت کنید».
گرچه مصداق اصلی «اُولو الامر منکم» حضرات ائمه معصومین(علیهم السلام) هستند، و آنان اولوالامر بالاصاله هستند، ولی در زمان غیبت حضرت مهدی(عجل الله فرجه) طبق رهنمود عقل و نیز به دستور معصومان نائبان ایشان اولی الامر هستند. اما اولی الامر بالتبع، نه بالاصاله. همان گونه که در عصر حضور نائبان خاص بسیاری از کارها را به عهده داشتند و مباشرت (دخالت مستقيم) خود معصوم شرط نبود، در عصر غیبت نیز فقهای جامع الشرایط به عنوان نوّاب عام حضرت نسبت به امور حکومتی امت اسلامی حق اعمال نظر و تصرف و حکومت دارند.(2)

برای اطلاعات بیش تر می توانید به این کتاب ها مراجعه نمائید:
-ولایت فقیه امام خمینی
-ولایت فقیه از دیدگاه فقها و مراجع، علی عطایی
- ولایت فقیه، جوادی آملی-
-حدود ولایت حاکم اسلامی، احمد نراقی
- حکومت الهی و ولایت و زعامت، مصطفی آیت اللهی-
-ولایت فقیه و حاکمیت ملت، طاهری خرم‏ آبادی
- ولایت فقیه یا حکومت اسلامی در عصر غیبت، محمد یزدی-
- ولایت فقیه، آیت اللَّه ‏معرفت
- ‏نگاهی به مبانی قرآن ولایت فقیه علی ذوعلم
- پیام قرآن، ج10 قرآن و حکومت اسلامی مکارم شیرازی
- مجله حوزه شماره 85- 86 بحثی درباره ولایت فقیه، نجابت-

پی نوشت ها:
1. نساء (4) آیه 59.
2. ولایت فقیه، ص 370 .
. وسائل الشیعه، ج 18، باب 8، ح 50.
. اصول کافی، ج 1، ص 38، باب فقد العلماء.
. همان، ص 46.
. بحارالانوار، چاپ جدید، ج 6، ص 60.
. وسائل الشیعه، ج 18، ص 101، ح 8.
. همان، ص 6، ح 2.
. همان، ص 7، ح 3.
. بحارالانوار، ج 6، ص 60.

لطفا مطالب زیر را نقد عالمانه کنید. من به تمایز دیالکتیکِ سوژه و ابجه در خودآگاهی در عین وحدت، قائل هستم. یعنی به وحدت در عین کثرت و کثرت عین وحدت در فرایند خودآگاهی، قائل هستم. این تقریر بر اساس فلسفۀ وحدت وجود است. طبق اصول فلسفۀ اسلامی و فلسفۀ غرب، علم عبارت است از حضور شیء نزد ذات. علم به نفس عبارت است از حضور ذات نزد نفسش. اصلاً این خصلت علم است؛ علم حصولی هم نوعاً حضوری است. به چه شکل؟ بر این اساس که ما در علم حصولی دو معلوم داریم، معلوم بالذات و معلوم بالعرض. معلوم بالذات همان صورتی است از شیء خارجی که نزد شما در ذهنتان حاصل و حاضر شده است، و شما با آن صورت متحد هستید. طبق اصل وحدت عالم و معلوم و عاقل و معلوم؛ یعنی در واقع با اثر آن صورت که متأثر شده است، وجودتان متحد شده اید و آن اثر عین وحدت شماست با آن صورت. این اثر که در حاضر شدن ذات عاقل همان معلوم بالذات است. اما معلوم بالعرض عبارت است از آن شیء خارجی، که این اثر و صورت از آن در ذهن تأثیر کرده است و به همین جهت بالعرض معلوم خوانده می شود. چون مستقیماً معلوم عالم نیست، بلکه از این حیث که منشأ صورتی هست که آن صورت معلوم عالم هست، این هم معلوم خوانده شده است. به تبع آن معلوم بالذات، بنابراین معلوم واقعی در علم حصولی هم صورت و در واقع اثری هست که عالم دریافت می کند و با آن متحد می شود و از این حیث این جنبۀ حضور دارد. مخصوصاً با توجه به نظریات جدید فیزیک در ارتباط با مشاهده گر و وحدتش که بحث مجزایی هست. در منظر مدرن علمی، اساساً جهان یک هولوگرام عظیم الجثه و تکرارشونده است. شما واقعاً نمی توانید تفکیکی میان اجزای آن قائل شوید، مگر به اعتبار و هر جزئی به نحوی شامل کل است. بحثی هست که وارنر هایزنبرگ هم در جزء و کلّش طرح کرده است و با وحدت وجود شرقی هم به تقریباً یکی است. (میشل تالبوت، جهان هولوگرافیک) خیلی ها چه بسا در محلی از اعراب در این دیدگاه جدید نداشته باشند و در واقع به شکل دیگری این مباحث رو با نگاه جدید طرح نمود. چه زمانی که شما اساساً قائل به تمایز وجودی اشیاء در عالم نباشید، چگونه می توانید قائل به علم حصولی باشید؟ و بنده هم همین دیدگاه وحدت وجودی را بهترین دیدگاه موجود هم از نظر فلسفه می بینم و از منظر علم و نگارش جدید است. در این منظر کثرت و تمایز میان اشیاء، به عنوان بستی از وحدت شناخته می شود و بنابراین در واقع علم شخص به عالم خارج انکشاف علم حضوری اوست به خودش که در ظهور عینی خارجی بسط یافته است. یعنی می خواهم عرض کنم که آن تفکیک و تقسیم بندی سنت مقولۀ علم رو هم بنده ناکافی و حتی مسئله ساز می بینم، ولی اگر به همین اندک هم بسنده کنیم، باز علم از مقولۀ حضور شیء نزد ذات عاقل خواهد بود، که البته از منظر فلسفۀ سنتی هم خود این عاقلیت ذومراتب است، که نحوۀ ادراک درجاتش هستند. حال با این منظر علم حضوری ذات عاقل به نفسش در واقع حضور نفسش، نزد ذاتش خواهد بود و بنابراین علم از مقولۀ حضور است. شناخت شما از خودتان در واقع قسمی از حضور است، حضور نفسی و باطنی، اما اگر توجه کنید باز لازمۀ همین حضور، نوعی دو پاره شدن نفس است، که از وجهی به عنوان سوژه خود را از وجه دیگر به عنوان ابجه لحاظ می کند، به نحوی که در عین این دوپاره شدن ذهن، وحدت و تمامیت وجود هم حفظ شود. یعنی نوعی وحدت پویا و دیالکتیکی که در عین دوگانگی و دو تکه شدن در عین وحدت کامل و یگانگی است. این بحث افلاطون، هگل، هایدگر و پدیدارشناسی نوین است. یعنی در خودآگاهی نفس خود را به عنوان دیگری و در آنِ واحد به عنوان نفس خودش لحاظ می کند، یعنی در واقع خودش منقسم می شود و خودش در تقابل با خودش قرار می گیرد. شما نمی توانید بگویید، من و خودآگاهی از جنس اینها معنی سادۀ منطقی هستند. وحدت و تمامیت یا اگو. وحدتی است، پویا، زنده و دیالکتیکی. که به قول هگل خود و نفس از خودش متمایز گشته است (که در تمام آثار هگل یافت می شود)، و در برابر ذات خودش قرار می گیرد. این ذات حضور خودآگاهانه است در تجلی معرفت شناسانه. اساساً در عالم واقع واحد مطلق تأیّد و تشخصی نیست. هر چه هست، همان وجود مطلق عینی است که در مظاهر و درجات و مراتب ظهور یافته است. حال کیفیت این ظهور چگونه است؟ این ظهور از جنس دیالکتیک وحدت و تمایز هست. من اساساً حیطۀ تثلیث را در وحدت وجود و کثرت ظهوراتش می بینم و در واقع به تثلیثی کیهانی قائل هستم و این همان بحثی است که در فلسفۀ کهن مصری و یونانی و هندی گفته شده است و هرمتکیستی و ابن عربی همین معنا را در عرفان اسلامی دارد. در بحث تجلی اوّل و فیض اقدس که در این صاحت اساساً کیفیت ظهور مظهر وجود ریشه در تجلی هستی شناسانه ذات بر ذات می بینه که صور همه آینه وجود در تجلی واحد بر ذات ظاهر می گردد. به عبارت دیگر ظهورات این وجود عین بسط دیالکتیکی و بازتابی ذات بر ذات تعریف می شوند، که همین معنا را شیخ صاحب الدین سهروردی تحت عنوان نسبت انوار قاهریه بیان می کند (حکمت الاشراق). اینجا وحدتی هست که عین تمایز و در آن واحد تمایزی است که در عین وحدت است. اساساً در دیدگاه بنده تمایز حقیقی وجودی را حتی اشیاء هم با هم ندارند، هر تمایزی هست در عالم نسبت های بازتابی ذات با ذات است. از دیدگاه فلسفۀ وحدت وجود تمایزات هستی ریشه در انعکاس وجود در خودش دارد و به قول ابن عربی فیض اقدس تجلی اول ذات بر ذات (در بسیاری از آثار ابن عربی) یا به قول فیلسوف اسکندارنی لوگوس. در واقع در این منظر، تمام تمایزات ظهوری هستی در این تجلّی ذاتی جمع هستند و در این مقام ذات حق شامل همۀ موجودات و عین آنهاست. این بازتابی ذاتی و دیالتیک ذات به ذات هست که به تثلیث متافیزیکی موضوعیت میده. ما اساساً عین ظهور حق هستیم، به بیان قرآن به هر طرف که روی کنید وجه الله است. جز ذات حق در عالم متحقق نیست. هر چه هست، ظهور همان حقیقت است. تفاوت اشیا با هم تفاوت در حیثیت ظهور است و نسبت ظهور و بتون؛ یعنی هر شیء نسبت به شیء دیگر از وجهی ظهور آن چیزی که در شیء دیگر باطن است و آن شیء دیگر هم ظهور آن چیزی که در اوّلی باطن است و به همین جهت ما در اشیاء محدودیت و تفاوت را ادراک می کنیم، ولی به قول ابن عربی در آنِ واحد شیء خارجی هم حق است و هم خلق. با نظر به کنه واقع ما عین حق هستیم، نه اینکه حق در ما باشد یا حق بشویم. اینجاست که حضرت محمّد می فرماید «اشیاء را آنچنان که هستند بر من آشکار بفرما.» یعنی اشیاء آنچنان که هستند، نه آنچنان که تصور می کنیم. اینجاست که حلّاج انا الحق می گوید. این معنای وحدت وجود است و همۀ ظهورات و کثرات در عالم در این منظر بسط وحدت حقیقی ذات حق هستند و این بسط وحدت در خودش موضوع تثلیثی فلسفی است. یعنی هم فیض اقدس یا لوگوس و اصل مفهوم تثلیث در مسیحیت هم همین بوده است که از فلسفۀ عرفانی یهود ریشه گرفته است و همین هم عرفان و فلسفۀ اسلامی بروز یافته است. امّا چگونه بسط یک چیز در خودش ایجاد تمایز می کند؟ این مطلب به علت ذات دیالکتیکی این بحث است. در بیان بنده، تجلی ذات بر ذات یا همان ظهور لوگوس منشأ هر تمایز در عین وحدت است. وجه تمایز در کنه واقع همان وحدت است. بنابراین به قول فلاسفه که می گویند تمایز هم نهایتاً رجوع به وحدت می کند. یعنی این تمایز ذهنی یا قراردادی نیست ولی در عین حال، تمایز وجودی هم نیست و ذات در مقام متجلی با ذات در مقام متجلّی نهایتاً یکی هستند و تمایزشان عین وحدتشان است. وجه تمایز همان وحدت است که وحدت هم عین وجود است. به قول ابن عربی هو الواحد الفرد الکثیر بنفسه و لیس سواه ان نظرت بدقّة (ترجمان الاشواق) این تنها تصویر صحیح و منطقی از عالم است.

پاسخ:
براي اين هدف مي توانيد به مراكزي كه به منظور نقد افكار تاسيس شده اند و وظيفه آن ها بررسي و تحليل انديشه ها است ، مراجعه فرمائيد.(1)
اشاراتي در مورد برخي از مطالب كلي كه فرموده ايد، خواهيم داشت. بررسي موشكافانه آن را به مراكزي كه مراجعه خواهيد كرد، وامي گذاريم.
1- از برآيند كلي مطالبي كه ارائه فرموده ايد، بر مي آيد با طرح مقدماتي در باب وحدت وجود و موجود ( كه از ديدگاه عرفا و فلاسفه مردود است) و نيز تعدد تعينات به تجلي و ظهور ذات و مظهر، در صدد اثبات حقانيت تثليث كليسائي مسيحي بوده ايد. حال به چه اندازه توفيق يارتان بوده است، جاي بحث دارد.
« این معنای وحدت وجود است. همۀ ظهورات و کثرات در عالم در این منظر بسط وحدت حقیقی ذات حق هستند. این بسط وحدت در خودش موضوع تثلیثی فلسفی است. یعنی هم فیض اقدس یا لوگوس و اصل مفهوم تثلیث در مسیحیت هم همین بوده که از فلسفۀ عرفانی یهود ریشه گرفته است و همین هم در عرفان و فلسفۀ اسلامی بروز یافته است.»
مقدمات شما (در فرض اثبات وحدت وجود و موجود) عاجز از اثبات چنين نتيجه است. اگر وحدت وجود و موجود حق باشد -كه نيست- دوئيت نيز حتي رخت بر مي بندد و نوبت به تثليث نمي رسد.
اگر تعينات متعدد و متكثرند به تكثر تجليات و ظهورات، چه خصوصيتي است در تثليث كه از بين ثنويت و تربيع و تخميس بايد تثليث انتخاب شود؟ دليل شما اعم از مدلول و مدعاي شما است. بنابراين اثبات تثليث نمي كند. تكثر تعينات به تجلي و ظهورات بحثي است. اثبات تثليث بحثي ديگر و ربط دادن بين اين دو استدلالي است غلط.
2- اتحاد عقل و عاقل و معقول يا اتحاد علم و عالم و معلوم سخن حقي است. البته با عباراتي آشفته و به دور از يك استدلال منطقي كنار هم چيده شده است. نيز بازگرداندن علم حصولي به علم حضوري كه برگرفته از مبناي علامه طباطبائي از كتاب شريف نهايه الحكمه است، نمي تواند مقدمه اي صحيح (از حيث مقدمه بودن) براي اثبات وحدت وجود و موجود باشد.
تمام سخن در حضوري بودن علم حصولي در اين است كه آنچه معلوم بالذات ما است، تصوري است كه بنابر مبناي علامه طباطبائي از منشآت نفس است و خالي از قوه و موجودي است بالفعل. بنا بر اين عاري از وجود مادي و آثار مادي. بنا بر اين تغييري در آن راه ندارد، بر خلاف معلوم بالعرض خارجي.(2) با نفس اتحاد دارد، به اين معنا كه علم عبارت است از حصول صورت شي‌ نزد عقل و حصول وجود شي است و وجود شي خود شي است. پس علم عين معلوم بالذات است. لازمه حصول معلوم و حضور آن نزد عالم اتحاد عالم با معلوم است، خواه اين معلوم، حضوري باشيد يا حصولي، زيرا معلوم حصولي (معناي حاصل شده در ذهن) اگر امر قائم بنفسه بوده، وجود او، لنفسه مي باشد، در عين حال اين معلوم، معلوم حصولي، براي عالم باشد، عالم با معلوم متحد مي باشد، زيرا ممتنع است كه شي هم موجود لنفسه باشد و هم موجود لغيره (اين دو معنا، دو معناي متناقض بوده، با هم در يك جا و در يك لحظه، موجود نمي گردند) اما اگر معلوم حصولي وجود او براي غير خود (يعني لغيره) باشد، غيري كه موضوع مي باشد و در عين حال (موجود لغيره) نيز با اين غير (كه موضوع خودش مي باشد) متحد باشد، عالم با چيزي كه اين غير با آن متحد مي گردد، متحد مي شود. نظير اين كلام در معلوم حضوري در رابطه با عالم به آن جاري مي گردد.(3)
اين اتحاد كه بين نفس و صور علمي اش برقرار است، ربطي به اين ندارد كه بين نفس و معلوم بالعرض هم اتحاد است و بين معلوم بالذات و معلوم بالعرض هم اتحاد است و از اين مقدمه نادرست نتيجه گرفته شود كه پس در حقيقت وحدتي است بين تمام موجودات عالم و هيچ تعدد و تكثري بين آن ها نيست مگر به تجلي و ظهور.
اگر هم قرار بر اثبات وحدت وجود باشد، مقدمات اثبات آن اين ها نيستند كه گفته شده است.

پي نوشت ها:
1. مي توانيد به مؤسساتي از قبيل پژوهشكده فرهنگ و انديشه اسلامي مراجعه فرمائيد.
2.نهايه الحكمه ، علامه طباطبائي ، مرحله يازدهم ( در عقل و عاقل و معقول )، برگشت علم حصولي به علم حضوري.
3. همان، مرحله يازدهم ، فصل دوم.

سلام ما چهار ماه است که عقد دایم کردهایم ولی بنا بر رسوم اجازه رابطه کامل نداریم لطفاراهنمای بفرماید از چه راهی وارد شویم لطفا بطور کامل راهنمایی فرمایید

با سلام و تشکر به خاطر ارتباطتان با این مرکز
زن و مرد بعد از خواندن عقد به یکدیگر محرم می شوند . هر گونه رابطه جنسی برای آن ها حلال است. مگر اینکه در ضمن عقد شرط کرده باشد که دخول صورت نگیرد و یا این که با توجه به رسوم خانواده ها در آن منطقه این شرط وجود داشته باشد ، هر چند که در ضمن عقد ذکر نشود.
در هر صورت اگر زن اجازه نزدیکی را بدهد، دیگر اشکالی وجود ندارد، هر چند که قبلا شرط کرده باشد که دخول صورت نگیرد.
خوب است زن و شوهر به رسوم منطقه خود پایبند باشند تا مشکلی برای آن ها پیش نیاید.(1)
لطفا هرگاه سوال شرعی می پرسید ،نام مرجع تقلید خود را ذکر کنید تا بر اساس نظر مرجع شما پاسخ بدهیم .
پی نوشت :
1. سوال تلفنی از دفتر (7746666-0251) آیت الله خامنه ای .

صفحه‌ها