پرسش وپاسخ

از نظر اسلام بهترین زمان برای بچه دار شدن چه روز و چه ساعتی است؟
بچه

از آموزه هاي ديني به دست مي آيد آميزش و همبستري براي بچه دار شدن در زمان ‏هاى ذيل مستحب است:

شب دوشنبه: که در پي آن فرزند حافظ کتاب خدا و راضي به آنچه خداوند برايش مقدر کرده ، مي شود، (1)

شب سه شنبه : که در اثر آن بعد از سعادت اسلام ، شهادت روزي اومي شود ، خداوند او را با مشرکان عذاب نمي کند ، دهانش خوشبو، دلش رحيم و جوانمرد خواهد بود ، زبانش از دروغ ، غيبت وتهمت و پاک باک مي ماند.(2)

شب پنج شنبه : که در پي آن حاکمي از حکما و با عالمي از علما خواهد شد.(3)

روز پنج شنبه هنگام زوال : که در پي آن شيطان به او نزديک نخواهد شد تا پير گردد و سلامتي دين و دنيا روزي اش خواهد بود.(4)

شب جمعه : که در پي آن بچه خطيب و سخنگو خواهد شد.(4)

روز جمعه موقع عصر : که آن فرزند از دانايان مشهور خواهد شد.(5)

شب جمعه بعد از نماز عشا : اميد است آن فرزند از ابدال ( شبيه به والدين ) باشد.(6)

نيز توصيه شده از نزديكي كردن در شب هاي چهارشنبه و شب اول، وسط و آخر ماه قمري و نيز شب هاي ماه گرفتگي و طوفان هاي شديد پرهيز كنند.

موارد مكروهي نيز وجود دارد كه بهتر است از آن ها پرهيز گردد:

1- جماع در شب و روزي كه ماه و خورشيد گرفته است.

2- هنگام غروب خورشيد.

3- هنگام طلوع فجر تا طلوع آفتاب.

4- شب اول ماه غير از ماه رمضان.

5- در شب آخر ماه.

6- جماع بعد از احتلام در خواب.

7- جماع در اتاقي كه بچه‏اي وجود داشته باشد.

8- نگاه كردن به عورت زن هنگام جماع.

9- جماع به صورت عريان.

10- جماع رو به قبله و پشت به قبله.

11- جماع بدون وضو يا غسل.

12- هنگامي كه شكم پر است.

13- جماع در جايي كه كودكي باشد كه به آن ها نگاه كند يا سر و صداي آن ها را بشنود، هر چند چيزي متوجه نشود.

14- جماع در فرصت بين اذان و اقامه نماز كه مخصوص اعمال عبادي است.

15- جماع در شب عيد فطر.

16- جماع در شب عيد قربان.

توصيه مي کنيم به كتاب‏هاي زير مراجعه و مطالعه فرماييد:

- ازدواج مكتب انسان سازي، شهيد دكتر پاك‏نژاد، ج 3

- آيين همسرداري، ابراهيم اميني

- بهشت خانواده ،دكتر مصطفوي

- بهداشت ازدواج از نظر اسلام ،دكتر صفدر صانعي

-ازدواج و مسائل جنسي، گروهي از نويسندگان

- مشاوره جنسي و زناشويي، علي اسلامي نسب

پي نوشت ها :
1. وسائل الشيعه ؛ ج7 ، باب 190.
2.همان .
3.همان .
4. همان.
5. همان.
6. همان.

خداوند هر آنچه را كه موجب لذت انسان مي شود، منع نكرده و انسان را از آن بازنداشته است.
ازدواج

چرا ازدواج در اسلام به رغم شهوي بودن مقدس مي‌باشد؟

 اولاً: بايد بدانيم كه خداوند در دنيا نعمت هايي براي انسان ها قرار داده و آنها را براي انسان ها پاكيزه و حلال قرار داده تا استفاده نمايند. خداوند هر آنچه را كه موجب لذت انسان مي شود، منع نكرده و انسان را از آن بازنداشته است. همان گونه كه در قرآن فرموده است : "قل من حرم زينة الله التي اخرج لعباده والطيبات من الرزق... ق. " (۱)بگو (اي پيامبر) چه كسي زيبايي ها و (لذت هاي دنيا) را كه خداوند براي بندگان خود قرار داده و روزي پاك و طيب را حرام كرده است. بگو آن براي كساني است كه مومن هستند.

 پس اولاً نبايد نسبت به هر چيزي كه موجب لذت انسان مي شود، ديدگاه منفي داشت، همان گونه كه خوردن موجب لذت انسان مي شود (شهوت شكم)، اما براي حفظ و سلامتي انسان حتي گاهي واجب و لازم مي شود.

ثانياً: اگر اسلام به ازدواج اهميت قائل شده است به خاطر جنبه شهوي آن نيست، بلكه به دليل نتايج ارزش مندي است كه در پرتو آن به دست مي آيد.

ازدواج تنها براي ارضاي غريزه جنسي نيست بلكه علاوه بر آن، ‌جنبه معنوي و سلامت روحي و رواني نيز دارد. ازدواج براي توليد انسان هاي پاك و بقاي نوع، اتخاذ انيس و مونس و شريك و مشاور در زندگي است. ازدواج براي تكميل معنويت و ياري براي رسيدن به اهداف عالي است. ازدواج براي تحكيم پيوند ها و پيمان هاي اجتماعي است كه اين جهت ها بايد مورد توجه قرار گيرد، ‌ هر چند ارضاي غريزه جنسي نيز اگر به انگيزه الهي انجام گيرد، ثواب اخروي دارد و باعث مي شود كه مرد و زن به گناه نيفتند و يا بر اثر فشار غريزه جنسي گرفتار عقده و ناراحتي روحي نشوند.

از نظر اسلام اهداف اساسي ازدواج عبارتند از:

۱ - رسيدن به آرامش:

در نظام الهي و فرهنگ قرآني، هدف اصلي از ازدواج رسيدن به آرامش روان و آسايش خاطر، پيمودن طريق رشد، دستيابي به كمال انساني و نزديكي به ذات حق است.

ترديدي نيست كه از تنهايي به درآمدن، همسر و همراه شدن، خانواده مستقل تشكيل دادن، ارضاي كشش‌هاي نفساني و غرايز طبيعي و فرزند آوري از نتايج قهري ازدواج، نيز از مهم‌ترين عوامل مؤثر در آرامش روان، آسايش فكر و جان و احساس رضامندي دروني است. (۲)

قرآن كريم در معرفي فلسفه ازدواج مي‌فرمايد: "و يكي (ديگر) از نشانه هاي خدا اين است كه از جنس خودتان همسراني براي شما آفريد تا در كنار آن‌ها آرامش پيدا كنيد"(۳) خداوند در اين آيه و آيه ۱۸۹ اعراف، ضمن آن كه حقيقت زن و مرد را يك گوهر دانسته و هيچ امتيازي از لحاظ مبدأ آفرينش بين آن‌ها قايل نشده، آرامش خاطر و روان را هدف ازدواج و زن را محور آرامش معرفي كرده است.

۲ - بقاي نسل:

يكي از اهداف جانبي ازدواج، فرزند آوري و بقاي نسل است.

امام سجاد(ع) وجود فرزند را از سعادت هاي انسان مي داند(۴). امام صادق(ع) يكي از معيارهاي مهم در انتخاب همسر را توان زاييدن فرزند معرفي مي‌كند (۵).

۳ - پاسخ به غريزه خدا دادي:

ازدواج پاسخي است خداپسندانه به خواسته غريزي انسان؛ زيرا خداوند در وجود انسان غريزه جنسي را قرار داده است.

۴ - حفظ عفت:

از هدف مهم ازدواج، حفظ پاكدامني زنان و مردان و جلوگيري از لغزش‌هاي گوناگون است، زيرا ازدواج تنها راه ارضاي طبيعي تمايل جنسي است، از اين رو پيامبر(ص) فرمود: "هر كس ازدواج كند، نيمي از دينش را حفظ كرده، پس بايد در نيم ديگر از خدا بترسد"(۶)

از ديدگاه اسلام ترك ازدواج و مجرد زيستن نه تنها فضيلتي محسوب نمي شود بلكه به عنوان يك نقيصه و منشأ از دست دادن بركات و آثار فراوان معنوي نيزشناخته شده است.

امام صادق(ع) مي فرمايد: " مردي نزد پدرم آمد. پدرم از او پرسيد: آيا زن داري؟ عرض كرد: ندارم. فرمود: دوست ندارم دنيا و آن چه در دنيا است مال من باشد، ولي شبي را بدون همسر به روز آورم. دو ركعت نماز مرد زن دار بهتر از نماز شب و روز مرد عزب است. آنگاه پدرم هفت دينار به او داد و فرمود:‌با اين پول ازدواج كن ".(۷)

در روايتي ديگر آمده است: زني خدمت حضرت باقر(ع) رسيد و عرض كرد كه ميل و رغبتم را براي ازدواج از دست داده ام! حضرت فرمود: چرا؟ عرض كرد: مي خواهم از اين جهت كسب فضيلت كنم. حضرت فرمود:‌از اين قصد برگرد. اگر در ازدواج نكردن فضيلت بود، ‌حضرت فاطمه (ع) از تو سزاوار تر بود. (۸) اسلام به شدت از مجرد زيستن نكوهش مي كند. رسول اكرم(ص) مي فرمايد: "خوبان امّت من همسرداران و بدان آن عزب ها و بي همسرانند".(۹)

حضرت وقتي شنيد يكي از يارانش زن و زندگي را رها كرده، خشمگين شد و فرمود: "خداوند مرا براي رهبانيّت نفرستاده بلكه مرا با ديني معتدل و آسان برانگيخته است. من روزه مي گيرم، نماز مي خوانم و با زنان آميزش دارم. هر كس دين فطري مرا دوست دارد، بايد به سنت و روش من عمل كند وازدواج از سنت هاي من است".(۱۰)

پي‌نوشت‌ها:

۱.اعراف (۷) آيه ۳۲

۲ . غلامعلي افروز، همسران برتر تا ص ۲۴.

۳ . روم (۳۰) آيه ۲۱.

۴ . وسائل الشيعه، ج ۱۵ . ص ۹۶.

۵ . همان، ج ۱۴، ص ۳۳.

۶ . سفينه البحار، ج ۱، ص ۵۶۱.

 ۷. بحارالانوار، ‌ج ۱۰۰، ص ۲۱۷.

 ۸. سفينه البحار، ج ۱، ص ۵۶۱.

 ۹. بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۲۲۱.

 ۱۰. وسائل الشيعه، ‌ج ۱۴، ‌ص ۷۴.

چون موقع ازدواج نزديك مي شود، بايد معيار انتخاب همسر را بدانيم تا آگاهانه و صحيح باشد.
ازدواج

چون موقع ازدواج نزديك مي شود، بايد معيار انتخاب همسر را بدانيم تا آگاهانه و صحيح باشد. خلاصه اين بحث به اين منتهي خواهد شد كه بايد به گونه اي همسر انتخاب كرد كه با يكديگر (همشأن) و (متناسب) و به اصطلاح (كُفْو) باشند و به زبان ساده تر (با يكديگر جور درآيند). اگر اين شرط تأمين شود و اين هماهنگي و تناسب تحقيق يابد، امور و مشكلات قابل حل است.

به جرأت مي توان گفت بيشترين مشكلاتي كه در زندگي خانوادگي به وجود مي آيد، به خاطر اين است كه دخترو پسر به خطا رفته و همسر متناسب خود را انتخاب نكرده اند. چه بسيار همسراني كه به خاطر (هم سنخ نبودن) و (عدم تناسب) به تباهي و بدبختي كشيده شده اند. بسياري ازمشكلات و اختلافاتي كه در زندگي مشترك به وجود مي آيد، ريشه در انتخاب غلط همسر دارد.

جواني چه پسر و چه دختر بايد فكر كند و نگويد: "فعلاً ازدواج مي كنيم. اگر در آينده نتوانستيم باهم زندگي كنيم، با طلاق از هم جدا مي شويم"، بلكه فكر كند: "من مي خواهم همسري برگزينم كه يك عمر در كنار اوسعادتمندانه زندگي كنم".

نكته بسيار مهم در ازدواج، (دقّت) در انتخاب و (سهولت) در ازداج بايد باشد. حال به معيارها و ملاك ها وخصوصياتي كه در انتخاب همسر بايد مورد دقّت قرار گيرد و روي آنها بايد حساس بود، توجه مي كنيم:

۱- تديّن و دينداري به معناي واقعي : اين مسئله يكي از اركان مهم در انتخاب همسر است.

پاي بندي كامل به اسلام و آن را با جان و دل پذيرفتن و به آن عمل كردن، از جمله شرايط مهم دو جوان است كه مي خواهند ازدواج كنند. اگر يكي ديندار و ديگري بي دين يا بي توجه به مسائل ديني باشد، زندگي آن دو مقرون باخوشبختي نخواهد بود. انسان ديندار هرگز نمي تواند با همسر بي دين كنار بيايد، چون نقص بي ديني و لا ابالي گري هرگز قابل عفو و اغماض نيست.

در دستورهاي اسلامي به اين مسئله بسيار توجه شده است. پيامبر اكرم (ص) فرمود: "عليك بذات الدين؛ (۱) بر تو باد كه همسر ديندار بگيري".

باز در مورد ديگري فرمود: "هر كس با زني به خاطر ثروتش ازدواج كند، خداوند او را به حال خودش رها مي كند وكسي كه به خاطر زيباييش با او ازدواج كند، در او امور ناخوشايند خواهد ديد و كسي كه به خاطر دين و ايمانش با اوازدواج كند، خداوند همه آن امتيازات را برايش فراهم خواهد كرد".(۲)

۲- اخلاق نيكو نيز از ويژگي هايي است كه بايد در انتخاب همسر به آن توجه خاص كرد. البته منظور از اخلاق نيكو تنها خنده رويي و خوش خلقي نيست، بلكه صفات و اخلاق پسنديده در نظر عقل و شرع مي باشد.

پيامبر(ص) در اين مورد فرمود: "اذا جاءكم من ترضَوْن خُلْقَه و دينه فزّوجوه و ان لا تفعلوا تكن فتنةٌ في الارض و فسادٌ كبير؛ (۳) با كسي كه اخلاق و دينش مورد پسند باشد، ازدواج كنيد و اگر چنين نكنيد، فتنه و فساد بزرگي در زمين به وجود خواهد آمد".

حسين بن بشار طي نامه اي به امام رضا(ع) نوشت: خواستگاري براي دخترم آمده كه بد اخلاق است.

آيا دخترم را به او بدهم؟ امام (ع) در جوابش نوشت: اگر بد اخلاق است، دخترت را به او نده. (۴)

نمونه هاي اخلاق خوب، خوش زباني و خوش خُلقي و حق پذيري و لجاجت نكردن و تواضع و راستگويي و وقار و سنگيني و بردباري و صبر و حُسن ظنّ و با محبت و با عاطفه بودن و مؤدّب بودن و وفاداري و قناعت و از اين قبيل صفات است.

۳- شرافت خانوادگي: در ازدواج نه تنها مي خواهند دو نفر (پسر و دختر) با هم زندگي مي كنند، بلكه در حقيقت دو خانواده با هم ارتباط پيدامي كنند. اين نكته بسيار مهمي است كه در روايات بدان تصريح شده است.

پيامبر(ص) فرمود: "تزوّجوا في الحجر الصالح فانّ العرق دسّاس؛ (۵) در دامن و خانواده شايسته، ازدواج كنيد، زيرا نطفه (ژن ها) تأثير مي گذارند".

۴- عقل از شرايط اساسي طرفين در ازدواج است. عقل همانند نورافكني است كه جاده زندگي را روشن مي كند و شيب و فرازها را مشخص مي كند تا انسان در برابر آنها تصميم مناسبي بگيرد.

زن و شوهر، براي اداره صحيح و تربيت فرزنداني شايسته بايد به نيروي عقل و فهم مجهّز باشند. در اين جا عقل به معناي زيركي و توانايي اداره خانواده است. زوجي را كه انتخاب مي كنيد، بايد فرد باهوش و زيرك و عاقل وخوش فهم باشد.

۵- سلامتي جسمي و روحي. بعضي از بيماري هاي جسمي و رواني غير قابل درمان كه تحمل آن براي همسرسخت است.

توجه نكردن به اين مسئله ممكن است لطمه هاي سنگيني به زندگي بزند.

۶- زيبايي يكي از امتيازاتي است كه در شيريني ازدواج و سعادت زندگي زناشويي تأثير بسزايي دارد. زيبايي يك معيار و اندازه معيّن و استاندارد ندارد كه بشود افراد را با آن سنجيد، بلكه به سليقه افراد بستگي دارد؛ حتي ممكن است فردي در نظر كسي زيبا باشد و در نظر ديگري زشت. اگر انساني قيافه ظاهري و اندام همسرش را نپسندد و او را دوست نداشته باشد، ممكن است به طور ناخواسته به او ستم و جفا كند و از او بهانه و ايراد بگيرد و زندگي را براو تلخ نمايد. زيبايي همسر در حفظ و تقويت عفّت و ايمان همسرش تأثير دارد.

پيامبر اكرم (ص) فرمود: هنگامي كه مي خواهيد ازدواج كنيد، همان گونه كه در زيبايي صورت تحقيق مي كنيد، اززيبايي موي او نيز تحقيق كنيد. همين طور آراستگي و زيبايي مرد بر عفّت زن مي افزايد.

۷- همتايي و سنخيّت و تناسب در زوجين كه به آن (كفو) مي گويند و پيشتر به آن پرداختيم. تناسب بين زوجين در تمامي جوانب هر چه بيشتر باشد، زندگي بين آن دو زيباتر و سالم تر خواهد بود.

تناسب در علم و سواد و شرافت خانوادگي و دين و ايمان اخلاق و فرهنگ اجتماعي، هر چه اختلاف وناهماهنگي كمتر باشد و تناسب و كفائت بيشتر باشد، موفقيت در زندگي بيشتر است.

تذكر: وجود همه شرايط در يك فرد شايد بسيار نادر و كم باشد. گرچه در انتخاب همسر مراعات جوانب مذكورخوب و لازم است، اما شايد دقت و وسوسه زياد در اين مسائل گاهي به صلاح نباشد. بنابراين با تحقيق و دقت درموارد مذكور اگر خواستگاري به سراغ شما آمد، هر چه زودتر ازدواج كنيد كه دير شدن در اين امر و دقت و وسوسه زياد، عواقب ناخوشايندي دارد.

پي‌نوشت‌ها:

۱.وسائل الشيعه، ج ۱۴ ص ۳۰.

۲.همان، ص ۵۱.

۳.همان، ص ۵۱.

۴.بحارالانوار، ج ۱۰۰ ص ۲۳۵.

۵.علي اكبر مظاهري، جوانان، و انتخاب همسر، ص ۱۱۵ به نقل از مكارم الاخلاق.

ابتدا باید از آباد بودن آخرتمان به اندازه کافی مطمئن شویم، سپس طلب مرگ کنیم.
مرگ

پاسخ اجمالی:

طلب مرگ به خودی خود گناه نیست، اما باید دقت کرد علت طلب مرگ چه می تواند باشد؟ اگر طلب مرگ برای رهایی از مشکلات و سختی های موجود است، آیا اعمال ما به گونه ای بوده که مرگ مرحله ای برای رسیدن به آرامش و رهایی از آن مشکلات باشد یا اینکه نیاز است تا جایی که می توانیم از مزرعه دنیا برای آخرتمان سود بیشتری ذخیره کنیم؟

پاسخ تفصیلی:

گاهی انسان به خاطر ضعف، ناامیدی و ناتوانی و بی‌حوصله شدن طلب مرگ می‌کند و شکیبایی و پایداری را در مقابل سختی‌ها و کشاکش‌های روزگار از دست داده است و از این جهت مرگ را کانون آرامش و رهایی خود می‌بیند، چنین کسی باید خوب دقت کند، که آیا اعمالش به گونه ای بوده است که مرگ برای او کانون آرامش و رهایی باشد؟ یا اینکه فقط تلاش می کند از چاله ای که در آن افتاده، بیرون بیاید، اگر چه خروج از چاله فرو افتادن در چاه باشد!

از این روست که مولای متقیان علی (ع) می فرمایند: «وَأَكْثِرْ ذِكْرَ الْمَوْتِ وَمَا بَعْدَ الْمَوتِ، وَلاَ تَتَمَنَّ الْمَوْتَ إِلاَّ بِشَرْط وَثِیق؛ [۱] بسیار به یاد مرگ و منزلهاى پس از آن باش، امّا هرگز آرزوى مرگ مكن مگر آنگاه كه صددرصد به رضایت الهى مطمئن باشى.»

طبیعتا مومن، با مرگ از زندان به بوستانی آباد وارد می شود. امام حسین (ع) می فرمایند: «دنیا زندان مؤمن و بهشت كافر است! مرگ براى مؤمنین یك پلى میباشد كه كه ایشان بوسیله آن وارد بهشت خود میشوند و براى كفار یك پلى میباشد كه بواسطه آن داخل جهنم خود میگردند.»[۲] بنابراین برای مومن مرگ خواستنی و دوست داشتنی است، حضرت علی (ع) می فرمایند: «پسر ابى طالب مانوس‌تر است بمرگ از كودك به پستان مادرش.»[۳]

و قرآن نیز، طلب مرگ را معیار و محکی برای اثبات ادعای جایگاه عالی در نزد خدا بیان می کند: «إِن زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِیَاءُ لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ المْوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِینَ؛ [جمعه/۶] اگر مى‌پندارید كه شما دوستان خدایید نه مردم دیگر، پس آرزوى مرگ كنید اگر راستگویید (تا به جوار رحمت و نعمت دوست برسید)»

پس با این معیار، روشن می شود که ابتدا باید از آباد بودن آخرتمان به اندازه کافی مطمئن شویم، سپس چنین ادعایی کنیم و البته اگر می توانیم آخرت را بیش از پیش آباد کنیم، باید دعایمان درخواست عمر طولانی از خدای متعال باشد. چون دنیا مانند مزرعه‌ای است که در آن کشت نمود، تا در آخرت محصولی برای برداشت داشته باشیم. و برای داشتن محصول بیشتر، باید کشت بیشتری داشته باشیم. و از همین جهت عمر طولانی برای اولیاء الهی خواستنی است:

حضرت علی (ع) می فرمایند: «دنیا محل سجده پیامبران مى‌باشد، و وحى خداوند بر زمین فرود آمده است، فرشتگان در دنیا نماز گزارده‌ اند و دوستان خداوند در زمین سكونت كرده و در آن به تجارت پرداخته‌ اند، آنها در دنیا كسب رحمت كردند و بهشت را سود بردند.»[۴] با این نوع دیدگاه نباید کم طاقتی کرد، و تا آن جا که می توان باید از این بازار سود بیشتری به دست آورد. و مذمت بی جای دنیا، و کم طاقتی عمل درستی نیست.

البته کسی که از دست دادن مطامع دنیوی و امور مادی سبب شده، که دچار ناامیدی شود و طلب مرگ کند، او مرگ را انتقال به باغ و بوستان نمی داند. بلکه مرگ را پوسیدن می داند و تصور می کند که راه نجات او در این است! اما هیهات هیهات که مرگ پوسیدن نیست. بلکه صرفا یک انتقال است. انتقالی که خوب یا بد بودنش در گرو اعمال ماست. و آن کس که از دست دادن مطامع دنیوی آنچنان او را به ناامیدی می کشاند، که طلب مرگ می کند، نمی تواند انتقال خوبی داشته باشد. و باید از مرگ گریزان باشد. چون چنین کسی دل در گرو دنیای فریبنده دارد که او را فرسنگ ها از نجات دور کرده است.

[۱]. نامه ۶۹ نهچ ابلاغه.

[۲]. بحار الأنوار، ج‌۴۴، ص: ۲۹۷.

[۳]. بحار الأنوار، ج‌۷۱، ص: ۵۷.

[۴]. بحار الأنوار، ج‌۷۰، ص: ۱۰۰.

احادیث قدسی در قرن یازدهم توسط محدث بزرگ شیخ حر جبل عاملی (ره) در مجموعه ای به نام " الجواهرالسنیه فی احادیث القدسیه " گردآوری شده است.
حدیث قدسی

کجا و چگونه می‌توان به احادیث قدسی مراجعه کرد؟

پاسخ:
احادیث قدسی هم مانند دیگر احادیث از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) وامامان معصوم (علیهم‌السلام) صادر شده، در ضمن سایر احادیث در مجامع حدیثی جمع آوری شده است، ولی بعدها در قرن یازدهم یعنی حدود سال 1101 هجری قمری توسط محدث بزرگ شیخ حر جبل عاملی (ره) در مجموعه ی جداگانه ای به نام " الجواهرالسنیه فی احادیث القدسیه " گردآوری شده است.
این احادیث با آن که از طرف پیامبر نقل شده، اما مستقیم از پیامبر دریافت نکرده ایم‌، بلکه همانند روایات دیگر پیامبر، از طریق نقل دیگران (واسطه ها) به دست ما رسیده است، پس نمی توان از قطعی بودن ‌آن ها سخن گفت. این روایات مانند سایر احادیث به لحاظ سندی و دلالتی ضعیف و قوی (معتبر) دارد که به وسیله حدیث شناسان مورد بررسی قرار می گیرد.

آنچه پیامبر و امامان (علیهم‌السلام) در بیان دین و تفسیر قرآن فرموده اند، همه اش وحی بوده که بر پیامبر نازل شده و پیامبر به امامان منتقل کرده است.
حدیث قدسی

حدیث قدسی یعنی چه؟ اگر چیزی لازم بوده چرا در قرآن نیامده است؟

پاسخ:
خداوند پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را به‌عنوان مبین و مفسر قرآن و دین ماموریت داده است. هر چه پیامبر به‌عنوان دین و بیان دین و قرآن فرموده است، خواه در مسائل اعتقادی یا اخلاقی یا احکام، همه اش وحی بوده و پیامبر هیچ از خود نگفته است. زیرا او فقط نبی و رسول و واسطه بوده  و دین فقط از خداست.
از طرف دیگر معلوم است که همه وحی فقط قرآن نبوده، زیرا قرآن همین 114 سوره‌ای است که بر ما تلاوت کرده است و شرح و تفسیر قرآن هم که پیامبر گفته، وحی بوده، (1) اما نه وحی قرآنی بلکه وحی تبیینی و تفسیری.
آنچه پیامبر و امامان (علیهم‌السلام) در بیان دین و تفسیر قرآن فرموده اند، همه اش وحی بوده که بر پیامبر نازل شده و پیامبر به امامان منتقل کرده است و همه قدسی و الهی  است. اما در بیان به دو گونه نقل شده است. گاهی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بدون این که سخن و بیانش را مستقیما به خداوند منسوب کند، به بیان دین و معارف و... می پردازد که غالب احادیث این گونه اند و گاهی معارف و... را در قالب سخن خداوند نقل قول می‌کند. این احادیث دوم را احادیث قدسی نامیده اند و تفاوتی با احادیث دیگر ندارند. جز در نوع بیان که مستقیما به خدا مستند می شوند.
بنابراین خود قرآن فرموده شما باید به قرآن با بیان و تفسیر پیامبر رجوع کنید و احادیث اعم از قدسی و غیر قدسی، بیان و تفسیر قرآن هستند که پیامبر از آسمان و به طریق وحی گرفته و به ما می رساند و ما بدون تفسیر و بیان قرآن از جانب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در معرض فهم اشتباه از قرآن هستیم، و با مراجعه به رسول خدا از بدفهمی نجات می یابیم.
ما نیازمند به سخن و بیان پیامبریم (2) که در قالب احادیث اعم از قدسی و غیر قدسی به ما رسیده است و "قدسی" نامیدن فقط برای روشن شدن نوع بیان است وگرنه با روایات دیگر تفاوتی ندارد.
بنابراین قرآن بیان همه چیز است. اما چون ما در درک همه چیز از قرآن ناتوانیم، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با احادیث و سخنان و تعلیماتش که همه قدسی و نازل شده از جانب خداست، قرآن را به ما تعلیم می دهد و اگر خداوند می خواست همه این شرح و تفصیل را به‌عنوان وحی قرآنی نازل کند ، هم قرآن بسیار طولانی می‌شد و هم استحکام و زیبایی و جذابیت فوق العاده را نداشت.

پی‌نوشت‌ها:
1. نجم آیه 3و 4.
2. نحل آیه 44.

حدیث قدسی، حدیثی است که گفتار خداوند است و از زبان پیامبران حکایت شده است یعنی معنا و مضمون آن بر قلب پیامبر القا می شود و پیامبر با لفظ خود آن را بیان می‌کند.
حدیث قدسی

تفاوت حدیث قدسی با حدیث غیرقدسی و تفاوت این دو با آیات قرآن کریم در چیست؟

پاسخ:
حدیث قدسی، حدیثی است که گفتار خداوند است و از زبان پیامبران حکایت شده است یعنی معنا و مضمون آن بر قلب پیامبر القا می شود و پیامبر با لفظ خود آن را بیان می‌کند. اما حدیث غیرقدسی کلام و سخن پیامبر یا امام است و معنا و مضمون و محتوی هم همه از سوی ایشان است. (اگرچه به اذن الهی است.) در مورد قرآن هم معنا و مفهوم و محتوی و هم لفظ و کلام از آن خداست و فقط پیامبر واسطه رساندن این سخن به مردم است.
پس تفاوت حدیث قدسی با قرآن در این است که لفظ و معنای قرآن از ناحیه خداوند است ولی در حدیث قدسی تنها معنا و مفاد به خداوند منسوب است و ساختار لفظی آن از سوی پیامبر است.
وبرخی هم گفته اند هم حدیث قدسی و هم قرآن لفظ و معنای آن ها  از طرف خداست، اما حدیث قدسی برخلاف قرآن به قصد تحدی بیان نشده است. (1)

پی نوشت :
1. نصیری،علی،آشنایی با علوم حدیث،مرکز مدیریت حوزه علمیه قم،ص24و25.

آمار دقیق احادیث قدسی مشخص نیست و برای دریافت آمار تقریبی می توان به کتاب جواهر سینه در احادیث قدسیه و ابواب مختلف آن مراجعه نمود.
حدیث قدسی

به طور دقیق یا تقریبی چند حدیث قدسی وجود دارد؟

پاسخ:
محمد بن حسن حر عاملی  کتاب الجواهر السنیة را راجع به کلیات حدیث قدسی نوشته که چنین می‏‌گوید:
این امر بر کسی پوشیده نیست که کلام حق تعالی نسبت به همه کلام های بشری برتر و بالاتر است. چه بسا، نورهای هدایت و ارشاد بشر از آن کلمات می‏‌تابند و دل های آنان را روشن می‏‌نمایند. همان طوری که نورهای خورشید و ستارگان سطح زمین را روشن می‏‌سازند. و با همین کلام خداوندی بود که خورشید پر نور هدایت از افق نبوت تابیدن گرفته است. بنا بر این، این کلمات الهی و پیامبر و امامان شایسته آن هستند که کمر همّت بست تا دل های انسان‌ها به آنها توجه کامل نمایند و فهم‌ها برای درک آنها آماده باشند. این بود که من هم قسمتی از آن کلام ها را که علمای نیکوکار از ائمه اطهار و آنها هم از پیامبر برگزیده الهی و پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) هم از ذات مقدّس الهی نقل کرده، در این کتاب جمع آوری کردم که معروف به «احادیث قدسی» است. منتها من ندیدم که احدی از اصحاب ما آنها را در یک کتاب جمع آوری و نشر کرده باشد. لذا علاقمند شدم من نخستین کسی باشم که آنها را در یک کتاب زیبا جمع کرده باشم. بنابراین، این کتاب شامل مهم‌ترین منابع احکام الهی است که با مواعظ بلیغ خود جلوی افکار شیطانی را بگیرد و از بین ببرد، و به دلیل داشتن جنبه استدلال و برهان متین و قوی بر سایر کتاب‌ها امتیاز دارد و نسبت به سایر کتاب‌ها از این جهت برتری دارد که برادر قرآن است. من از همه آن احادیث، همین مقدار را توانستم گردآوری و در این کتاب جمع کنم، و آن را به نام «جواهر سینه در احادیث قدسیه» نام‏‌گذاری نمودم. و آن را طبق ترتیب پیامبرانی که به آن سخن مخاطب شده‏‌اند، به ابوابی(13 باب) مرتب نمودم. که امیدوارم با یاری خدای بزرگ به پایان برسانم. لازم به تذکر است آنچه را که داخل آن ابواب پیامبران نبوده‏‌اند، طبق خبردهندگان از خداوند یعنی امامان (علیهم‌السلام) در آخر کتاب جداگانه قرار دادم. و احادیثی درفضیلت حضرت علی(علیه‌السلام) و امامان از فرزندانش (علیهم‌السلام) و دستور الهی در باره امامت آنها را هم جمع آوری کرده و آنها را در دو باب به نام  ابواب‌الائمه گنجاندم.(1)

لذا آمار دقیق این احادیث قدسی مشخص نیست و برای دریافت آمار تقریبی این احادیث قدسی می توان به این کتاب و ابواب مختلف آن مراجعه نمود.

پی نوشت:
1.  محدث عاملی، الجواهر السنیة (کلیات حدیث قدسی‏) ترجمه  کاظمی خلخالی زین العابدین،‏ ناشر انتشارات دهقان،‏ چاپ تهران،‏ سال 1380 ش،‏ نوبت چاپ سوم‏، ص9.

در الفاظ‌ حدیث‌ قدسی‌، تحدی‌ و اعجاز نیست‌، ولی ‌قرآن ‌معجزه‌ است ‌و دیگران را به مبارزه و تحدی طلبیده است.
حدیث قدسی

اگر حدیث قدسی ازطرف خداوندمتعال صادرشده تفاوت آن با آیات قرآن چیست؟

پاسخ:
فرق‌های ‌بین‌ قرآن‌ و حدیث‌ قدسی ‌عبارتند از:
1ـ الفاظ‌ قرآن‌ عین ‌وحی ‌است‌، ولی ‌در حدیث ‌قدسی ‌ممکن‌ است ‌نقل‌ به ‌مضمون‌ باشد؛ یعنی‌ پیامبر مطالب‌ قدسی‌ را به ‌الفاظ‌، خود گفته‌ باشد.
2ـ آیات، ‌احکام‌ خود را دارد، مثلاً بی‌وضو نمی‌توان ‌به ‌آن ها دست ‌زد یا نمی‌توان ‌آن ‌را نجس‌ کرد و اگر نجس ‌شد، باید فوراً پاک ‌کرد، ولی‌ حدیث ‌قدسی ‌آن‌ احکام‌ را ندارد مگر این‌ ک ه‌کلمة ‌الله‌ یا سائر اسمای ‌مبارکه ‌در حدیث ‌قدسی‌ باشد.
3ـ در الفاظ‌ حدیث‌ قدسی‌، تحدی‌ و اعجاز نیست‌، ولی ‌قرآن ‌معجزه‌ است ‌و دیگران را به مبارزه و تحدی طلبیده است.
4ـ قرائت ‌نماز جز به ‌قرآن ‌صحیح‌ نیست‌.
5ـ منکر قرآن‌ کافر‌ شمرده‌ می‌شود، ولی ‌اگر کسی ‌منکر حدیث ‌قدسی‌شود، کافر نیست‌.

حدیث قدسی کلامی است که پیامبر از زبان خدا نقل می کند و آن را یا خداوند در معراج، در آن تشرف اختصاصی به قلب او القا کرده یا جبرئیل به او ابلاغ کرده است.
حدیث قدسی

آیا ممکن است احادیث قدسی که توسط فرشته وحی بر پیامبر ارسال‌شده تحریف‌شده باشد؟

پاسخ:

حدیث قدسی کلامی است که پیامبر از زبان خدا نقل می‌کند و آن را یا خداوند در معراج، در آن تشرف  اختصاصی به قلب او القا کرده یا جبرئیل یا ملکی دیگر به او ابلاغ کرده است و پیامبر آن مطالب را از قول خدا نقل می‌کند؛ مثل این کلام رسول خدا که می‌فرماید: «سمعت جبرئیل یقول: سمعت الله جل جلاله یقول : لاإله‌إلاالله حصنی فمن دخل أمن من عذابی؛ (1) از جبرئیل شنیدم که خداوند می‌فرمود: "لااله‌الاّالله" دژ استوار من است و هر کس در آن وارد شود، از عذاب من در امان است».
این معانی بر قلب پیامبر نازل می‌شد و پیامبر این معانی را با الفاظ خود بر مردم ابلاغ می‌کرد و این سخنان پیامبر که به خدا منسوب می‌کرد؛ مانند بقیه سخنان ایشان، توسط دیگران شنیده می‌شد و نقل می‌گردید و همچنان که سخنانی جعل کرده و به ایشان منسوب می‌کردند ، به همین صورت هم‌سخنانی به‌عنوان حدیث قدسی نقل می‌کردند و به ایشان منسوب می‌نمودند. ازاین‌رو احادیث چه قدسی و چه غیر قدسی باید با موازین تطبیق داده شود و در صورت هم‌راستایی قبول گردد.
قرآن وحی خاص خدا و کتاب نهایی هدایتگر بشر است که اراده خدا بر این قرارگرفته که تا آخر عمر بشر سالم از تحریف در جامعه بماند تا حجت بر بندگان تمام باشد و چون حجت خداست باید همیشه سالم از تحریف باشد.  ازاین‌رو خداوند عوامل مختلف عادی و غیرعادی برانگیخته تا بدان‌ها اراده‌اش را محقق سازد و حجتش را حفظ کند. ولی احادیث قدسی مانند دیگر احادیث پیامبر شرح و تبیین و تفصیل قرآن است و اگر تحریف هم شوند، باوجود قرآن، دین ضربه‌ای نمی‌خورد.

پی‌نوشت‌ها:
1. شیخ صدوق، توحید، قم ، انتشارات اسلامی، ص 25.

صفحه‌ها