پرسش وپاسخ

باتوجه به این احادیث عزاداری برای امام حسین(ع)جایز است؟
عزاداری برای اهل بیت و خصوصا امام حسین (ع) با آنچه كه در این احادیث آمده و شما به آن اشاره كردید تفاوت دارد.

با عرض سلام. باتوجه به این احادیث عزاداری برای امام حسین(ع)جایز است؟ 1:امام صادق(ع):كسی كه در مصیبت دستش را بر رانش بزند اجر او باطل است.*الكافی ج3 ص225* 2:امام صادق(ع):فریاد زدن برای مرگ جایز نیست و همچنین لباس پاره كردن.*الكافی ج3 ص255* 3:پیامبر(ص):شما را نهی كرده ام از نوحه سرایی و دو صدای احمقانه و بی بند و بار صدا هنگام نغمه های لهو و اواز های شیطانی و صدا هنگام مصیبت و چنگ زدن صورت و پاره كردن یقه و ناله شیطانی.*مستدرك الوسایل ج1 ص145* امام صادق(ع):فریاد زدن بر مرده اصلاح نمیگردد و جایز نمیباشد ولی اكثر مردم درك نمیكنند.*الكافی ج3 ص226* و همچنین محمد بن مكی العاملی(شهید اول) گفت:«بر سر و سینه زدن و پاره كردن و كشیدن مو به طور اجماع حرام می باشد؛ آنرا در المبسوط گفته است و آن خشمگینی بر قضاء و قَدَر الهی است» (فی الذكری: صفحه ۷۲). والسلام علی من اتبع الهدی.

عزاداری برای اهل بیت و خصوصا امام حسین (ع) با آنچه كه در این احادیث آمده و شما به آن اشاره كردید تفاوت دارد. اصل مجلس عزاداری چیز دیگری است و آن مجلسی است كه در آن وعظ و نصیحت و معارف دین و اهل بیت در آن بیان شود و ظلم و مصائبی كه به اهل بیت شده یاد آوری گردد.شعرا به خواندن شعرهای پر محتوا و حماسی در مصیبت اهل بیت بپردازند كاری كه در زمان خود ائمه هم می شده و ایشان از شاعران می خواستند تا شعر بخوانند و به آنها صله می دادند و در روایات پاداش آنها را بهشت دانسته اند:

«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ مَنْ أَنْشَدَ فِي الْحُسَيْنِ بَيْتاً مِنْ شِعْرٍ- فَبَكَي وَ أَبْكَي عَشَرَةً فَلَهُ وَ لَهُمُ الْجَنَّةُ- وَ مَنْ أَنْشَدَ فِي الْحُسَيْنِ بَيْتاً- فَبَكَي وَ أَبْكَي تِسْعَةً فَلَهُ وَ لَهُمُ الْجَنَّةُ فَلَمْ يَزَلْ حَتَّي قَالَ- وَ مَنْ أَنْشَدَ فِي الْحُسَيْنِ بَيْتاً فَبَكَي- وَ أَظُنُّهُ قَالَ أَوْ تَبَاكَي فَلَهُ الْجَنَّةُ ».(1)

 امام صادق(ع) فرمود: هر كس در رثاي حسين (ع) شعري بگويد و گريه كند و ده نفر را بگرياند، پاداش او و آنان بهشت است، و هر كس در رثاي حسين (ع) شعري بگويد و بگريد و نه نفر را بگرياند، پاداش او و آنان بهشت خواهد بود. پس امام (ع) پيوسته افراد را بر مي‏شمرد تا آنكه فرمود: هر كس در مرثيه حسين (ع) شعري بسرايد و گريه كند- و گمانم اين است كه فرمود: «او تباكي» (يعني: يا خود را گريان نمايد)- بهشت براي او خواهد بود.

بنابراین برپایی و شركت در مجالس عزاداری امام حسین و سایر ائمه مستحب است و ائمه و علمای دین ما تاكید و توصیه به این امر مهم نموده اند و خودشان هم عملا این مجالس را برپا می كردند و در آن شركت می كردند.

اما دین اسلام هیچگاه نخواسته تا انسانها به خودشان ضرر جسمی بزنند لذا قمه زدن طبق نظر بعضی علمای شیعه حرام است(2) و آنچه كه در روایات فوق اشاره كردید مصداق ضرر زدن به خود است بنابراین اهل بیت از آن نهی كرده اند.

پی نوشت ها:

1. مجلسی، بحار الانوار، چاپ بیروت، ج44، ص289.

2. آیت ا... مكارم، استفتاآت جدید، ج 1، ص 158، سؤال 571 و574؛ آیت الله خامنه ای، استفتائات، س 1460و 1462.

معناي انا قتيل العبره چيست ؟
عبارت «انا قتیل العبره» یا « قتیل العبرات » راجع به امام حسین (ع) بوده و از القاب ایشان است. در جاهای مختلفی از آن جمله زیارت اربعین وارد شده است

معناي انا قتيل العبره چيست ؟ امام حسين كشته شد تا ما گريه كنيم؟

پرسشگر گرامی با سلام سپاس از ارتباط تان با این مركز

عبارت «انا قتیل العبره» یا « قتیل العبرات » راجع به امام حسین (ع) بوده و از القاب ایشان است. در جاهای مختلفی از آن جمله زیارت اربعین وارد شده است. (1)

ظاهرا جمله بعدی "لا یذكرنی مؤمن الا استعبر" تفسیر جمله "انا قتیل العبرات" است و امام آن لقب را معنا كرده است. پس "من كشته اشكم"، یعنی من كشته شده مظلومی هستم كه هر كس به یاد من بیفتد، بی اختیار بر من می­گرید. مظلومیت من به این اندازه تاثر برانگیز است.

علامه مجلسی در معنای این جمله(من كشته اشكم ) می­فرماید :

 هیچ مومنی به یاد من نمی افتد مگر این كه گریه می كند یا بغض گلوی وی را می­گیرد. (2)

بنا بر این معنای  لقب این نیست كه:"امام كشته شد تا ما بگرییم" .

پی نوشت ها:

1. امالی، شیخ صدوق، ص118 ؛

منتهی الامال، محدث قمی، ص 538 ؛

بحارالا نوار، علامه مجلسی، ج44، ص279.

2. بحارالانوار،  ج 11، ص 356.

همه روز ها عاشورا است پس چرا جشن و شادی برگزار می شود
این جمله حدیث نیست. بلكه استنباطی است عالمانه كه بر زبان ها افتاده و مفهوم درستی هم دارد.

این جمله كل یوم عاشورا یعنی همه روز ها عاشورا است پس چرا جشن و شادی برگزار می شود اصلا این جمله را كی گفته است؟

این جمله حدیث نیست. بلكه استنباطی است عالمانه كه بر زبان ها افتاده و مفهوم درستی هم دارد.

این جمله خطاب به همه انسان ها است كه گرچه امام حسین به عنوان مظهر آزادی خواهی و حق طلبی و ظلم ستیزی و ... در روز عاشورا و دهم ماه محرم در زمین كربلا به این وظیفه قیام كرد و در راه این آرمان به شهادت رسید، ولی قیام برای این آرمان و عمل به این وظیفه روز و ماه و مكان نمی شناسد و شما فقط آرزو نكنید كه كاش من در روز دهم ماه محرم سال 61 هجری در سرزمین كربلا بودم و در ركاب امام حسین مبارزه می كردم و به شهادت می رسیدم. بلكه بدانید برای مبارزان راه حق و عدالت و آزادی، همه جا كربلا و همه زمان ها عاشورا و همه ماه ها محرم است و در هر جا و هر زمان می توان عاشورایی شد و در زمره یاران امام حسین قرار گرفت و در راه هدف امام حسین مبارزه كرد و در نهایت در این مبارزه به شهادت رسید.

اما این معنا اصلا با شادی كردن به خاطر این كه نعمتی یافته ایم و شكر خدا كردن و تقسیم این شادی با بندگان خدا با اطعام و شیرینی دادن و شاد كردن آنها منافاتی ندارد و این شادی و توزیع شادی اگر درست عمل شود می تواند خودش اقدامی حسینی و در راستای كربلا و عاشورا باشد.

عاشورائیان هم شادی می كردند و توزیع شادی می نمودند. نقل است یكی از اصحاب امام حسین (ع) (بریر همدانی)شب عاشورا با دوستانش مزاح می كرد و از شادی در پوست خود نمی گنجید. دوستش او را در آن ساعات از اظهار شادی منع كرد و او در جواب گفت كه به خدا قسم من اهل مزاح و شوخی نبوده و تا به حال چنین رفتاری از من سابقه نداشته است ولی حالا كه با توجه به وعده امام حسین بین خود و بهشت و آن جایگاه متعالی فاصله چندانی نمی بینم از شدت شوق این گونه اظهار شادی می كنم.(1)

بنا بر این اظهار شادی كردن به خاطر نعمت هایی كه خدا عنایت می كند خودش نوعی عبادت است. البته معلوم است كه اظهار شادی و سرور مؤمنان با غرور و سرمستی و گناه و زیرپاگذاشتن حدود الهی همراه نیست.

پی نوشت ها:

1. شیخ عباس قمی، دمع السجون، ترجمه شعرانی، تهران، ذوی القربی، 1378 ش، ص 256.

اين حديث از كيست:الحسن و الحسين سيدي شباب اهل الجنه؟
اين حديث شريف با نقل هاي گوناگون و الفاظ متفاوت، از زبان مبارك پيامبر گرامي اسلام(ص) بيان شده است.

اين حديث از كيست:الحسن و الحسين سيدي شباب اهل الجنه؟؟

اين حديث شريف با نقل هاي  گوناگون و الفاظ متفاوت، از زبان مبارك پيامبر گرامي اسلام(ص) بيان شده است كه به عنوان تبرّك به دو نمونه اشاره مي كنيم:

رسول خدا(ص) در توصيف مقام و جايگاه اهل بيت اش فرمود:

1."إِنَّ عَلِيّاً وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي وَ زَوْجَتُهُ فَاطِمَةُ سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ ابْنَتِي وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّة"(1)

يعني اين كه علي(ع) وصيّ و جانشين من است و همسرش فاطمه(س) دختر من و سرور زنان عالم است و حسن و حسين(سلام الله عليهما) سرور جوانان اهل بهشت اند.

و باز حضرت با بياني ديگر فرمود:

2."حَسَنٌ وَ حُسَيْنٌ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ مَنْ أَحَبَّهُمَا أَحَبَّنِي وَ مَنْ أَبْغَضَهُمَا أَبْغَضَنِي"(2)‏

يعني: حسن و حسين(سلام الله عليهما) دو سرور جوانان اهل بهشت اند، هر كه آنان را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر كه با آنان دشمني كند، با من دشمني كرده است.

ناگفته نماند كه اين حديث بيش از دويست بار در منابع اهل سنت آمده است.

پي نوشت ها:

1. شيخ صدوق، أمالي الصدوق، لبنان، بيروت، انتشارات اعلمي، سال 1400 ه ق، چاپ پنجم، ص 58.

2. مجلسي محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، تهران، انتشارات اسلاميه، چاپ مكرر، ج‏43، ص 304.

لایوم كیومك یا اباعبدالله از كیست؟
بنا بر بیان امام صادق (ع)،امام حسن (ع) خطاب به امام حسین (ع) فرمود: "لا یوم كیومك یا ابا عبد الله؛ هیچ روزی مثل روز تو نیست"

لایوم كیومك یا اباعبدالله از كیست؟

بنا بر بیان امام صادق (ع)، روزی امام حسین (ع) بر برادرش امام حسن (ع) وارد شد و تا ایشان را دید، چشمانش به اشك جاری شد. امام حسن (ع) سبب را پرسید و ایشان در جواب به ماجرای شهادت مظلومانه امام حسن به وسیله سم اشاره كرد و امام حسن (ع) در جواب به ایشان فرمود: "لا یوم كیومك یا ابا عبد الله؛ هیچ روزی مثل روز تو نیست" و بعد به شهادت امام به دست سپاه ظالم اشاره كرد. (1)

پی نوشت:

1. شیخ صدوق، امالی، بیروت، اعلمی، 1400 ق، ص 177.

گاهي به مناسبتها پيام مي دادند مي گفتن شما جاي خواهر كوچك من هستین
اساسا ارتباطات انساني و روابط دوستانه با ديگران در اديان الهي بويژه دين مبين اسلام تعريف شده است و محدوده آن كاملا مشخص گرديده.

يكي از همكارانم كه قبلا در يك محيط كار مي كرديم از من خواستگاري كرد فرد متدين و پاك بود جواب رد دادم بعد از مدتي ايشان ازدواج كرد گه گاهي به مناسبتها به من پيام مي دادند مي گفتن شما جاي خواهر كوچك من هستين و چون فرد مؤمن و مقيدي هستين و من هم پايبند به اصول اخلاقي هستم به شما پيامك ميدم شما انسان فهميده اي هستين و من از كمالات شما درس مي گيرم.من با شما عقد اخوت مي بندم...من راضي به اين ارتباط نيستم نمي دونم چطور قطعش كنم؟مي ترسم مثل قبل دلشكسته بشن و فكر كنن كه من فخر فروشي مي دونم و يا لايق نيستن... جه كنم؟

براي پاسخگويي به سوال شما ابتدا نكاتي را بيان مي كنيم:

1. اساسا ارتباطات انساني و روابط دوستانه با ديگران در اديان الهي بويژه دين مبين اسلام تعريف شده است و محدوده آن كاملا مشخص گرديده، دين مبين اسلام براي حفظ حريم خانواده و شكوفايي و كارآمدي آن و جلوگيري از بي بندو باري، اختلاط نسل ها و ... براي اتباطات افراد جامعه اسلامي قوانيني وضع كرده است، از جمله آن ها، قانون محرم و نامحرم است.

2. از دیدگاه اسلام ارتباط دوستانه و صمیمی میان دو جنس مخالف فقط در چارچوب ازدواج معنا دارد. البته حضور در اجتماع با رعایت موازین اسلامی و حفظ حجاب ظاهری و درونی در عرصه های علمی و مشاركت های اجتماعی قابل قبول است. اما خارج از این چارچوب برای ایجاد ارتباط ، اسلام ازدواج را توصیه می كند. از این رو در اسلام رابطه دوستی يا عقد اخوت بين زن ومرد نامحرم معنا ندارد. به فتواي همه مراجع تقليد رد و بدل كردن سخنان تحريك آميز (احساسي و ابراز علاقه) بين زن و مرد نامحرم حرام است  و اشكال  دارد.

3. شما خوب مي‏دانيد جاذبه بين دو جنس مخالف (زن و مرد) بسيار فراوان است؛ مخصوصا در سنين جواني، كه اين جاذبه و حساسيت در اوج خود مي‏باشد، در نتيجه هر چند جوان بخواهد رعايت مسايل شرعي و عرفي را در ارتباط با جنس مخالف بنمايد، اما تمايلات نفسي و وسوسه‏هاي شيطاني قوي‏تر از آنند كه انسان گرفتار خطرهاي بزرگ نشود. به همين جهت عقل اقتضا مي‏كند انسان خود را در معرض خطري - كه بسياري از خوش باوران را گرفتار كرده - قرار ندهد. روشن است كه هر فرد خود بهتر مي‏تواند تشخيص دهد كه كجا از مرز فراتر رفته است. «بل الانسان علي نفسه بصيره؛ آدمي بر نفس خود آگاه و بيناست»؛ (قيامت ، آيه 14).

4. تجربه نشان داده اين نوع ارتباطات هر چند با رعايت اصول اخلاقي و شرعي و با نيت خير و اصلاح باشد، كم كم و به تدريج به انحراف كشيده مي شود.

با توجه به نكات بالا بايد بگوييم كه:

1. قطعا رابطه برادر و خواهري  و يا عقد اخوت بين شما و اين آقا معنا ندارد، زيرا واقعا برادر و خواهر يك ديگر نيستيد و نسبت به هم نامحرم محسوب مي شويد. بنا بر اين در ارتباط با يك ديگر هر گونه ابراز احساسات و علاقه ايشان نسبت به شما و شما نسبت به ايشان (هر چند ابراز علاقه نشود. ولي  لحن صحبت دوستانه و صميمي باشد) از نظر شرعي حرام مي باشد (گناه دارد) و آثار و پيامدهاي خطرناكي را در پي خواهد داشت.

2. هرچه اين ارتباط  بيشتر ادامه ادامه پيدا كند،  ارتباط عاطفي او با شما  قوي تر  شده ودر آينده قطع اين رابطه سختتر مي شود . و از سوي ديگر مي تواند آينده هر دوي شما را خراب كند.

بنا بر اين رفتار در ست و  منطقي اين است كه  با  توكل بر خدا وند متعال با قاطعيت  به اين رابطه پايان دهيد؛ زيرا شما مسئول كارهاي خود هستيد و در مقابل اين شخص هيچ مسئوليتي نداريد.

3. به خودتان تلقين كنيد كه «من مي توانم راهي را كه انتخاب كرده ام بپيمايم» و يك نه قاطع به اي رابطه پايان دهيد.

4. از فكر كردن به او جدا بپرهيزيد و هر چيزي كه او را به ياد شما ي اندازد از خود دور كنيد.

5. انجام يك كار مهم و جدي را كه در راستاي تحصيلات و رشته درسي شماست، آغاز كنيد، مثلا روي يك موضوع علمي بطور جدي به تحقيق بپردازيد. در اين زمينه با اساتيد مربوطه مشورت كنيد.

6. به امور مذهبي و عبادات بويژه نماز اول وقت اهتما بيشتري نشان دهيد.

7. با برنامه ريزي صحيح همه اوقات شبانه روزي خود را پر كنيد و از بيكاري و قرار گرفتن در تنهايي اجتناب كنيد.

8. به هيچ وجه با اين فرد مواجه نشويد. و هرگز به پيامكها و تماسهاي او پاسخ ندهيد.

9. با افراد مومن و با نشاط و اهل كار و فعاليت و موفق طرح دوستي ببنديد كه نقش بسيار زيادي در تقويت ايمان و اراده شما دارند.

چیزی از من می خواهد ولی با توجه به مشكل مالی نمی توانم برایش تهيه کنم
اگر پولی كه می خواهد بیشتر از حد و اندازه یك دانش آموز دبستانی است، دادن پول به او صحیح نیست‌.

پسرم خوب است ولی مشكل مالی دارد (مثلا پول آوردن به مدرسه) یا چیزی از من می خواهد. ولی با توجه به مشكل مالی نمی توانم  برای او تهيه كنم؟

اگر تصمیم دارید كه باز هم با این مركز ارتباط داشته باشید و مشكلات خودتان را در میان بگذرید، سعی كنید كه كمی بیشتر در مورد آن توضیح دهید، چون برای جواب دادن به چنین سوالاتی، مشاور باید اطلاعات كافی را در اختیار داشته باشد، اطلاعاتی مثل سن شخص، وضعیت خانوادگی شخص، مسایلی كه با این مشكل احتمالا ارتباط دارند و از این قبیل اطلاعات.

در مورد سوالتان، اگر منظورتان این است كه پسرتان از شما پول می خواهد كه به مدرسه ببرد، جواب این است كه پول بردن به مدرسه، اگر آن پول در حد و اندازه یك دانش آموز دبستانی و برای خرید مثلا خوراكی باشد، اشكالی ندارد، و شاید دادن كمی پول به او لازم هم باشد، چون به هر حال احتمالا دانش آموزان دیگر پول به مدرسه می آورند و خرج می كنند و پسر شما هم می بیند، و دوست دارد كه او هم پول داشته باشد. اما اگر پولی كه می خواهد بیشتر از حد و اندازه یك دانش آموز دبستانی است، دادن پول به او صحیح نیست‌. اگر او از شما پولی می خواهد كه معمولی است و متناسب با سنش است، یا اینكه چیزی را می خواهد كه هم سن و سالهایش دارند و چیز غیر متعارفی نیست و معمولا بچه ها آن را دارند، اما توان تهیه آن را ندارید، باید با صحبت كردن با او و توضیح دادن به او، و مثلا وعده خریدن آن در آینده، به نحوی او را قانع كنید. اما تا جایی كه امكان دارد سعی كنید كه این جور نیازهای بچه ها را تامین كنید، چون این یك واقعیت است كه اگر بچه ای در مورد وسایل معمولی ای كه زیاد هم نیست، و هم سن و سال هایش هم آن را دارند، محرومیت بكشد و آنها را نداشته باشد، تاثیر بدی بر روحیه او خواهد گذاشت. از وضعیت مالی و نحوه زندگی شما اطلاعی نداریم، اما خیلی از خانواده ها خرج هایی دارند كه واقعا لازم هم نیست، و می توان آنها را حذف كرد، اما كار به تامین نیازهای فرزندشان كه می رسد، می گویند كه قدرت مالی نداریم. شما هم در خرج های زندگی خودتان دقت كنید و ببینید اگر خرج هایی غیر ضروری دارید كه می توانید آنها را حذف كنید، و مشكلی هم ایجاد نمی شود، حتما این كار را انجام دهید و به تامین نیازهای لازم و ضروری فرزندتان بپردازید، و اگر واقعا هیچ كاری نمی توانید انجام دهید، سعی كنید كه از هر طریقی كه امكان دارد، پسرتان را قانع كنید، تا تاثیر منفی كمتری داشته باشد. موفق باشید.  

يك پسر 3سال دارم كه حاضر به رفتن به دستشويي براي اجابت مزاج نميباشد.
شما بايد در طي روز ساعاتي را براي اينكار تعيين كنيد و بدون هیچ گونه کلامی ايشان را در دستشويي بنشانيد ...

 من يك پسر 3سال و 3 ماه دارم كه به هيچ عنوان حاضر به رفتن به دستشويي براي اجابت مزاج نميباشد و مرتب شلوار خود را كثيف ميكند. تمام راههاي تشويقي و تنبيهي را امتحان كردم ولي بي تاثير بوده هميشه ميگه ديگه اينكارو نميكنم ولي ... ايشان بسيار هم باهوش هستند و با استعداد.ولي ماه هاست كه من با اين موضوع دچار مشكل شده ام

 پرسشگر گرامي آموزش رفتن به دستشويي به اين طريق است كه شما بايد در طي روز ساعاتي را براي اينكار تعيين كنيد مثلا هر سه ساعت يكبار كودك خود را به دستشويي ببريد و ايشان را در دستشويي بنشانيد و بدون هيچ گونه كلامي تاكيد مي كنم بدون هيچ گونه كلامي( نه تشويق و نه تهديد)، چند دقيقه اي منتظر بمانيد و آنگاه ايشان را از دست شويي بيرون آوريد. بايد به اين توجه داشته باشيد كه كودكان و مخصوصا كودك شما بسيار باهوش مي باشند و چون خواهان توجه پدر و مادر به خودشان هستند از هر موضوعي كه بتواند اين كاركرد را داشته باشد استفاده مي كنند و گاهي نيز در صدد انتقام گرفتن از پدر و مادر مي باشند و به دنبال مستمسكي براي اينكار مي گردند مثلا امكان دارد ايشان از شما  اسباب بازي اي خواسته باشد كه برايش نخريده باشيد و از اين كار ناراحت شده باشد. لذا در صدد انتقام بر مي آيد و متقابلا براي ناراحت كردن شما اين مسئله را مستمسك خوبي تشخيص ميدهد و لذا شما مي توانيد با بي اعتنايي به موضوع بطور غير مستقيم به او بفهمانيد كه اين موضوع براي شما اهميت ندارد تا او از زوم كردن براين موضوع جهت توجه طلبي و يا انتقام صرف نظر نمايد.

من در برنامه ريزي مشكل دارم و هر وقت برنامه ميريزم بهش عمل نميكنم.
اولين نكته در برنامه ريزي درست و اصولي اين است كه انسان بايد، بر اساس واقعيت ‏هاي موجود زندگي، امكانات و توانايي‏ هايش، اهدافي براي خود در نظر بگيرد.

من در برنامه ريزي مشكل دارم و هر وقت برنامه ميريزم بهش عمل نميكنم.بعضي اوقات هم كه تصميم مي گيرم به برنامه ام عمل كنم كاري پيش مي آيد و نمي تونم ان كار را ادامه دهم مثلا مشغول درس خواندنم و پدرم مي گويد برو فلان چيز را بگير.از اين كه نميتونم برنامه ريزي كنم خيلي رنج ميبرم و همش فكر مي كنم دارم بزرگترين سرمايه ام يعني وقت را تلف ميكنم وآن را از دست ميدهم

اولين نكته در برنامه ريزي درست و اصولي اين است كه انسان بايد، بر اساس واقعيت ‏هاي موجود زندگي، امكانات و توانايي‏ هايش، اهدافي براي خود در نظر بگيرد. يكي از مشكلات اساسي افراد، به ويژه نوجوانان و جوانان، اين است كه ايده آل ‏هاشان با واقعيت زندگي فاصله بسيار دارد. اين افراد معمولاً در ارزيابي‏هاي خود دچار نوعي افراط مي‏شوند و بيش‏تر بر اساس تخيلات كمال گرايانه زندگي مي‏كنند. در نتيجه اهداف شان با استعداد و توانمندي‏هايشان همخواني و مطابقت ندارد به همين خاطر، به اهداف خود نمي‏رسند و در برنامه ريزي با شكست مواجه مي شوند كه در نتيجه آن، با گذشت زمان دچار نااميدي، سرخوردگي، بي حوصله گي و نهايتاً افسردگي مي‏شوند؛ به گونه‏اي كه حتي نمي‏توانند از حداقل امكانات و توانايي هاي خود نيز استفاده كنند. بنابراين، يكي از رموز موفقيت برنامه ريزي، واقع نگري و اجتناب از افراط و تفريط است.

بعد از در نظر گرفتن واقعيت‏هاي زندگي، بايد با برنامه‏ريزي دقيق و البته صحيح، امكان بيش‏ترين بهره‏وري از فرصت‏ ها و امكانات را فراهم آوريد. لازمه استفاده از فرصت‏ها و امكانات، شناسايي دقيق آنها است؛ يعني هر كس ابتدا بايد فرصت ‏هاي مفيد و امكانات و توانمندي ‏هاي خود را شناسايي كند و در مرحله بعد، با تلاش و پشتكار از اين سرمايه‏ ها بهره گيرد. يكي از عمده ‏ترين آسيب ‏هاي برنامه ريزي به اين نكته باز مي گردد كه فرد به واسطه عدم شناخت شخصيت خود و ميزان توانايي خود، اقدام به برنامه ريزي و انجام اعمالي مي كنيد كه رسيدن به آن‏ها در نهايت جزء آروزهاي او است، در نتيجه پس از مدّتي تلاش و كوشش، از پيگيري خسته شده و آن را به كناري مي نهيد.

مشخص بودن هدف يا اهداف در موفقيت انسان نقش مؤثر دارد؛ زيرا تعيين هدف: الف) موجب افزايش انگيزه مي‏شود و انگيزه موتور محرك انسان در فعاليت‏ها است. اگر انسان انگيزه قوي داشته باشد، بيش‏تر تلاش مي‏كند و در نتيجه سريع‏تر به اهداف خود دست مي‏يابد. ب) معيار ارزيابي كارها را فراهم مي‏آورد و انسان مي‏تواند خود را ارزيابي كند. ج) در تعيين جايگاه انسان سودمند است؛ يعني انسان مي‏تواند دريابد چه مقدار از راهي را كه بايد طي كند، پيموده و چه مقدار باقي مانده است.

به منظور داشتن يك برنامه منظم و منسجم، لازم است جدولي تهيه نماييد و تمام ساعات شبانه روز و ايام هفته را (به ترتيب در ستون افقي و عمودي) يادداشت كرده و براي هر ساعتي در هر روز از ايام هفته، كار و برنامه مناسب را در آن يادداشت نماييد. مثلاً چه ساعتي از خواب بيدار شويد؟ ساعتي را به مطالعه، عبادت، ورزش و نرمش، صرف غذا، انجام كارهاي منزل و كارهاي شخصي و ديگر كارهاي ضروري اختصاص دهيد، و آنها را دقيقاً در جدول بنويسيد و خود را موظف كنيد طبق جدول تهيه شده، كه متناسب با توانايي‏هاي خودتان است عمل نماييد. در اين مسير نياز به يك عزم و اراده جدي هست كه بايستي در خودتان آن را تقويت كنيد. اگر اين گونه و واقع گرايانه برنامه ريزي كنيد و همه فعاليت هاي مفيد را در آن بگنجانيد طبيعتاً، پدر و مادرتان شما را درك مي كنند و خارج از برنامه مشخص شما، كاري را از شما طلب نمي كنند. البته هيچ اشكالي ندارد كه وقتي آنها كاري از شما خواستند و آن كار خيلي هم ضروري و حياتي نبود به آنها محترمانه مثلاً بگوييد: «من در فلان ساعت براي آن كار برنامه ريزي كرده ام و در آن موقع آن را انجام خواهم داد.»

اگر نمي توانيد به تنهايي برنامه قابل اجرايي تهيه نماييد، مي توانيد پس از مشورت با مشاوران و روانشناسان باتجربه، با توجه به امكانات و توانمندي‏هاي واقعي خود، براي زندگي تان برنامه ريزي كنيد و بكوشيد هرگز بي جهت از آن برنامه تخطي نكنيد. اوقات استراحت و تفريح و عبادت و همه‏فعاليت‏ها را در اين برنامه بگنجانيد تا زماني خالي نماند و ممكن است در ابتداي برنامه‏ريزي با كندي مواجه شويد ولي در جريان عمل به برنامه به آن عادت مي‏كنيد و به مرور زمان جزء شخصيت شما مي‏شود. برنامه‏ريزي علاوه بر صرفه‏جويي در وقت و فرصت‏هاي زندگي، موجب مي‏شود تا خود و نيازهاي تان را بهتر و بيشتر بشناسيد. لازمه برنامه‏ريزي موفق، انعطاف‏پذيري در عمل به برنامه است و نيز نگاه واقع‏بينانه به كاستي‏ها و ضعف‏هاي موجود در زمينه‏اي است كه برنامه تنظيم مي‏كنيد. برنامه‏ريزي تفكر ما را نسبت به زندگي شكل مي‏دهد و تفكّر منسجم منتهي به عمل در زندگي ايجاد مي كند.

بعد از برنامه ريزي منطقي و قابل دستيابي، اراده خود را تقويت كنيد و راهكارهاي زير را براي حصول نتيجه بهتر، دنبال كنيد:

1- هر كاري را آسان تلقي كنيد؛ زيرا در برابر اراده پولادين انسان همه سختي‏ها آسان مي‏گردد . به استقبال كارهاي به ظاهر دشوار برويد و به خود تلقين كنيد مي‏توانيد در اين امور درست تصميم بگيريد و افتخار موفقيت در انجام آن‏ها را به دست آوريد.

2- مدتي برنامه ريزي و تصميمات خود را با فردي ذي صلاح در ميان بگذاريد و از وي بخواهيد مراقب باشد تا در شما دودلي و سستي پيش نيايد و اجراي تصميمات خويش را به تاخير نيندازيد.

3- اطرافيان و خانواده خود را در جريان ريز برنامه ريزي خود قرار دهيد و نظر آنها را جويا شويد و حمايت آنها را جلب كنيد تا آنها متناسب با برنامه شما عمل كنند و يا از شما توقع انجام كاري را داشته باشند.

آيا سخن گفتن از طرف يكي از معصومين براي نجات زندگي گناه است؟
آن كه را اسرار حق آموختند مهر كردند و دهانش دوختند.

آيا سخن گفتن از طرف يكي از معصومين براي نجات زندگي گناه است؟ البته اين موضوع سخن گفتن از طرف معصومين، چون ارادت خاصي به ايشان دارم، واقعاً در دلم زمزمه اي با من سخن مي گويد و مي خوام اينو به همسرم براي رفع مشكلات منتقل كنم. اما به دليل اينكه بصورت مستقيم بر من سخني گفته نشده نمي دانم گناه است يا خير؟

ضمناً بنده يك سري بي توجهي هايي نسبت به همسرم داشته ام كه قبول مي كنم. اما ايشان چند روزيست كه قهر كرده و به منزل پدريشان رفته و با صحبت بزرگترها هم هنوز كوتاه نيامده است. من مي دانم اگر به اين شكل به او منتقل كنم قبول خواهد كرد؛ لطفاً راهنمايي كنيد؟

برادر گرامي؛ درست يا نادرست بودن ادعاي شما به شخصيت و اعمالتان بستگي دارد. اگر شخص پرهيزكار و صاحب مقام هاي عرفاني و سير و سلوك و نماز شب، به همراه استاد ويژه اخلاق باشيد احتمال دارد حرف شما درست باشد و ايشان نيز به حرف شما اعتماد كند. كسي با اين ويژگي ها كه گفتيم حتي بعيد نيست كه بتواند مثلا خود حضرت مهدي (عج) را ديده باشد؛ چون ديدار حضرت صاحب الزمان امكان دارد و بزرگاني نظير شيخ مفيد، سيدبن طاووس، علي بن مهزيار و ... حضرت را ملاقات كرده اند؛ اما: آن كه را اسرار حق آموختند    مهر كردند و دهانش دوختند.

چنين نيست كه اين بزرگان چنين ادعاهايي را حتي مطرح كنند و اگر بعضي از يارانشان متوجه مي شدند، تاكيد مي كردند قبل از وفاتشان به كسي چيزي نگويند.

اما اگر فرد ادعا كننده، چندان پرهيزكار و مقيد به احكام خدا نيست و در در دوران كودكي و نوجواني هم خلاء هاي عاطفي داشته و حرف هاي غيرمعمول مي زند؛ براي مثال مي گويد: امام (ع) به من فرمود: تو انتخاب شده اي و بايد مدتي از همسرت دور باشي و لازم نيست مشغول خودسازي باشي و ... در اين صورت امكان دارد اختلالي روحي-رواني به نام توهم در او راه يافته باشد كه شامل توهم ديداري و شنيداري مي شود. در توهم ديداري فرد شبح هايي را مي بيند و گمان مي كند كه جن ديده است يا توهم ديدار امام زمان (عج) را دارد و ... در توهم شنيداري، فرد مطالبي را مي شنود؛ مثلا اين توهم را دارد كه دو نفر درباره او با هم صحبت مي كنند يا كسي مطالبي را به او مي گويد و ... . اگر چنين نشانه هايي در فرد وجود داشته باشد پيشنهاد مشاورين استفاده از يك جلسه حضوري با روانشناس باليني است تا با فرد گفت و گو كرده و در صورت تشخيص اختلال، به درمان فرد كمك كند.

در پاسخ به سوال شما بايد بگوييم براي نصيحت يا بازگرداندن همسرتان به زندگي مي توانيد از سخنان و احاديث معصومين بهره مند شويد. اما اينكه از سوي يكي از معصومين ادعاي پيامي مستقيم براي همسرتان داشته باشيد، هر چند قصد شما خير باشد. اما بي ترديد دروغ به معصومين و از گناهان كبيره محسوب مي گردد.

در قسمت دوم سوال شما، دقيقا مشخص نكرده ايد منظور شما از يك سري بي توجهي ها چيست؟ در مواردي اختلافات زن و شوهر كه منجر به قهر و دعوا مي شود نياز به بررسي بيشتر دارد. لذا به شما توصيه اكيد داريم براي حل ريشه اي اختلافات از همسرتان بخواهيد تا با حضور نزد مشاورين خانواده مسائل مابين خودتان را حل كنيد. به احتمال زياد همسر گراميتان اين خواسته شما را اجابت خواهد كرد. به نظر مي رسد اين روش بهتر و تضمين شده تر باشد.

صفحه‌ها