پرسش وپاسخ

فرق قرآن مجید با قرآن كریم
خداوند متعال در قرآن كریم، آخرین كتاب آسمانی خود را با اسامی و اوصاف مختلفی توصیف نموده كه دو مورد از این اوصاف «مجید» و «كریم» است.

فرق اینكه می گویند قرآن مجید یا قرآن كریم چیست؟

خداوند متعال در قرآن كریم، آخرین كتاب آسمانی خود را با اسامی و اوصاف مختلفی توصیف نموده كه دو مورد از این اوصاف «مجید» و «كریم» است. در آیه 21 سوره بروج در وصف این كتاب می فرماید:« بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجید» « [این آیات، سحر و دروغ نیست] بلكه قرآن با عظمت و ارجمند است»‏ . در آیه 77 سوره واقعه می فرماید: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَریم‏؛به یقین این قرآني است نفیس و رفیع».

بنابراین «مجید» و «كریم» اوصافی است كه خداوند متعال در وصف این كتاب آسمانی فرموده است . موصوف این دو وصف یك كتاب بیش تر نیست.

اما در توضیح معنای این دو وصف باید بگوییم كه برای توصیف قرآن به كریم دلایل متعددی ذكر نموده اند كه به برخی از آن ها اشاره می كنیم.

1- یعنی كتابی كه بر حضرت محمد  نازل شده ، عزیز و گرامی است، چون سخن خدا و وحی الهی است كه بر پیامبر فرودآمد .

2- كریم  به كسی گفته می شود كه بسیار بخشنده باشد. قرآن را كریم گویند چون دلایل بسیاری برای رسیدن به حق به انسان ها عطا می كند .

3- برخی گفته اند كریم اسم جامع است برای چیزی كه مورد ستایش قرار گیرد.  قرآن هم چون مایه هدایت ، نور، بیان و حكم هست ، به گونه ای كه فقیه به وسیله آن استدلال و از آن برداشت می كند . حكیم از آن كمك می گیرد . به وسیله آن احتجاج می كند . ادیب از آن استفاده می كند. با آن قوی می شود، پس هر عالمی پایه علمی خود را از آن می گیرد، از این رو مورد ستایش همه است.

4- بعضی گفته اند قرآن كریم است ،چون همه از آن بهره مند می شوند . آن را حفظ می كنند؛ بزرگ و كوچك و پاكیزه و پلید.

5- سخن چون تكرار شود ، شنونده از آن ملول می شود و چنین سخنی ازچشم می افتد.  برای گوش ملال آور می شود ، ولی  قرآن، عزیز و كریم است . با تلاوت زیاد از قدرش كاسته نمی شود . با مراجعه زیاد به آن كهنه نمی شود . شنونده از آن احساس ملال نمی كند . بر زبان سنگین نمی آید بلكه تازه است و  همیشه باقی است .(1)

اما منظور از اینكه قرآن مجید است ، یعنی مالك مجد و بزرگواریی است كه كتابی مانند آن نیست، زیرا كلام خدایی است كه هیچ چیز بالاتر از او نیست . چه مجد و بزرگواری برتر از این كه كتاب خدا است؟! كتابی كه باطل به آن راه ندارد ، زیرا محفوظ از تحریف است . زیاده و نقصان در آن راه ندارد. پس مرجع نهایی است برای تمام حقایق در تمام زمان ها و شرایط.(2)

پی نوشت ها:

1. لباب التاویل في معاني التنزیل، ج‏4، ص 242.

2. تفسیر من وحی القرآن، ج‏24، ص 6

اگر احكام از قرآن و سنت استخراج مي شود پس چرا احكام مجتهدين متفاوت است
امامان(ع)در دوران خفقان بودند و گاهي مجبور بودند كه به جهت رعايت تقيه علم خود را كتمان كنند، از طرف ديگر نهضت شوم جعل حديث با گستردگی و حمايت حاكمان ...

 اگر احكام از قرآن و سنت استخراج مي شود؟ پس چرا احكام مجتهدين متفاوت است؟

احكام از قرآن و سنت استخراج مي شود، ولي به جهت اين كه امامان(ع)در دوران خفقان بودند و آزادي نداشتند كه علم خود را آزادانه انتشار دهند و گاهي مجبور بودند كه به جهت رعايت تقيه علم خود را كتمان كنند و مطابق رأي مخالفان سخن بگويند. از طرف ديگر نهضت شوم جعل حديث با گستردگي و حمايت حاكمان احاديث فراواني به نام امامان(ع) ساختند و توسط افراد فريب خورده نشر دادند و در كتب روايات شيعه وارد ساختند.

راويان حديث شيعه هم مورد قهر حاكمان بودند و امامان براي محفوظ ماندن آنان گاهي مجبور مي شدند از آنان بد بگويند تا آنان از خشم دشمن در امان باشند همان گونه كه حضرت خضر كشتي سالم يتيمان را معيوب كرد تا از دست دزدان در امان باشد.

بنا بر اين روايات موجود و راويان به اين جهات و جهات ديگر بسيار مختلف شدند و فقيهان با توجه به مجموع روايات وآيات به طور طبيعي اختلاف نظر پيدا مي كنند واين حدّ از اختلاف طبيعي است و منعي ندارد.

علاوه بر اين، مبنا هاي اصولي و فقهي فقها كه از روايات برداشت مي شود مختلف است و طبيعي است كه با اختلاف مبناها ،برداشتشان از روايات و فتواها هم تفاوت داشته باشد.

اين سخن از كيست؟ زنان را از رفتن به مسجد باز نداريد
سخن مذكور از رسول خدا (ص) نقل شده است.

اين سخن از كيست؟ زنان را از رفتن به مسجد باز نداريد و بايد هنگام بيرون رفتن بوي خوش بكار نبرند؟

سخن مذكور از رسول خدا (ص) نقل شده است.

در برخي كتب روايي اهل سنت نقل شده كه:« إِذَا اسْتَأْذَنَتْ أَحَدَكُمُ امْرَأَتُهُ إِلَي الْمَسْجِدِ فَلَا يَمْنَعْهَا»(1)

 « هرگاه همسر يكي از شما براي رفتن به مسجد اذن خواست مانع نشويد.»

در حديث ديگري مي خوانيم:« إذا شَهِدَت إحداكُنَّ المسجد فلا تَمَسَّ طِيبا »(2)

«هرگاه يكي از زنان در مسجد حاضر شد، بوي خوش به كار نَبَرد.»

پي نوشت ها:

1. نيشابوري قشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج، صحيح مسلم، بيروت، دار إحياء التراث العربي، بي تا، ج1، ص 326.

2. همان، ص 328

کتاب نهج الفصاحه تا چه مورد اعتماد و استناد است
نهج الفصاحه جمع آوري شده از خطبه‌ها و جملات كوتاه پيامبر (ص) يك‌بار در قرن چهاردهم و يك‌بار در دوران معاصر تاليف شده است،

اعتبار نهج الفصاحه

شرح :         با سلام. کتاب نهج الفصاحه تا چه مورد اعتماد و استناد است و توسط چه کسی و چگونه و در چه قرنی جمع آوری شده است؟

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباطتان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی

نهج الفصاحه  جمع آوري شده از خطبهها و جملات كوتاه پيامبر (ص) يكبار در قرن چهاردهم و يكبار در دوران معاصر تاليف شده است، مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني با اشارهاي كوتاه به اوّلي ميفرمايد: مؤلف آن امين الواعظين اسدالله بن ابي القاسم شوشتري انصاري است.(1)دوّمي هم تأليف و ترجمه آقاي ابوالقاسم پاينده است. مشتمل بر كلمات قصار و تعداد كمي از خطبههاست(2) در خصوص اعتبار این کتاب باید گفت :

1ـ مؤلف: جناب مرحوم آقاى ابوالقاسم پاینده ـ یكى از نویسندگان و مترجمین توانا و پرتلاش در دهههاى اخیر ایران بودهاند. آثار ایشان در تألیف و ترجمه كتاب هاى مذهبى ـ از جمله قرآن ـ مورد استفاده عموم بوده و هست. یكى از كتاب هاى ایشان كتاب نهجالفصاحه است كه در آن تلاش كرده روایات پیامبر اكرم(ص) را ـ كه از قضا كم تر متن ترجمه شده آن در اختیار عموم مردم بوده ـ جمع آورى و ترجمه نماید؛ در این تلاش موفق بوده و حجم بزرگى از احادیث را استخراج،و به خوبى از عهده ترجمه آن برآمده است. با این وجود باید اذعان داشت كه ایشان ـ همچنان كه خود ایشان هم هیچ گاه چنین ادعایى نداشتهاند ـ حدیث شناس، و به عبارت دیگر نقاد حدیث، نبوده است.

 مؤلف در مقدمه كتاب تصریح می كند كه هدف او حفظ احادیث از مهجوریت و بی توجهی است، نه ارزیابی آن. منابع حدیثی او هم اعم از تراث اصیل و معتبر و غیر آن، از كتاب های شیعه و سنی است. اگر بخواهیم نظیری برای كار این مؤلف ـ البته به شكلی گسترده تر و عمیق تر ـ بیان كنیم، می توانیم بحارالانوار مرحوم مجلسی را مثال بزنیم. او نیز هدفش را از تألیف كتاب خود حفظ تراث حدیثی شیعه ـ و نه ارزیابی و گزینش آن ـ بیان كرده است.

2ـ این اثر از مزیت نسبى قدمت و امكان دستیابى به منابع دست اول محروم است.

3ـ كتاب، سند احادیث را نیاورده است.  امكان ارزیابى احادیث از این ناحیه ـ جز با مراجعه به منابع اصلى آن ـ امكان پذیر نیست.

4ـ بسیاری از احادیث كتاب را نمی توان در منابع دست اول و معتبر حدیثی، به گونه ای یافت كه عنایت ویژه قدمای از علمای حدیث شناس شیعه به آن احراز شود.

5) نگارنده بسیاری از روایات كتاب را ـ كه غیر قابل قبول تلقی می شوند ـ ملاحظه كرده و آن را مطابق آیات و روایاتی كه صدور قطعی دارند، و همچنین قواعد مسلم دینی نمی بیند.(3)

 کتاب از نظر میزان اعتبار در ردیف کتاب های معتبر قرار نمی گیرد.

پی نوشت ها:

1. مجلسي،  بحارالانوار، ج 17، ص 158.

2. <http://www.andisheqom.com/Files/faq.php?level>

3. http://www.askdin.com/showthread.php?t=308

چرا بعد از خلفا امامان ما اقدام به جمع آوري يك كتاب حديث نكردند
اين پرسش شما مبتني بر پيش فرض هاي نادرستي است كه موجب پديد آمدن اين سؤالات در ذهن شما شده است ...

سلام عليكم

چرا بعد از خلفا كه روايت حديث جرم نبود. امامان ما اقدام به جمع آوري يك كتاب حديث نكردند. (بجز امام علي (ع) كه گفته شده كتاب حديث او نزد امام پنجم هم به چشم ديده شده است)

بطور مثال كتاب بخاري كه از كتب حديثي است از كتاب اصول كافي ما جلوتر نوشته شده است و ظاهرا هرچه نقل قول با واسطه كمتر باشد امنيت بيشتري دارد. (البته ظاهرا نه باطنا)

البته در جايي هم گفته شده كه زيد بن علي بن الحسين هم يك كتاب نوشته اند آيا اين كتاب وجود خارجي اكنون دارد؟ و چرا بطور مثال به جاي اينكه امام صادق(ع) در تعليم علم بسيار تلاش كردند و احاديث زيادي هم از ايشان نقل شده، چرا خود حضرت اقدام به نوشتن و مستند نمودن كتابي اقدام نكردن كه از كتاب بخاري هم جلوتر باشد. و اگر اقدام به نوشتن نموده اند كتب امامان ما چه شده اند؟

اين پرسش شما مبتني بر پيش فرض هاي نادرستي است كه موجب پديد آمدن اين سؤالات در ذهن شما شده است و براي تصحيح اين پيش فرض ها بايد بگوييم كه تاريخ حديث شيعه  از سه جهت با تاريخ حديث اهل سنت متفاوت است كه عبارتند از:

1. در تاريخ حديث شيعه عصري با عنوان دوره ممانعت با تدوين حديث  يافت نمي شود و اين دوره از سوي اهل بيت (عليهم السلام) و نيز محدثان شيعه محكوم بوده و محققان شيعه آن را دست آويزي براي اهداف سياسي خلفا و مخالفت با اهل بيت (عليهم السلام) ارزيابي كرده اند.

به عبارت روشن تر، تاريخ حديث شيعه تا عصر رسالت و امامت از اتصال كاملي برخوردار بوده و هيچ حلقه اي از آن نيفتاده است. به همين دليل نخستين دوره تاريخي حديث شيعه را نخستين نگاشته هاي حديثي تشكيل مي دهد.

2. گردآورندگان جوامع حديثي اوليه اهل سنت مانند صحيح بخاري روايات را براساس سنت شفاهي فراهم آوردند. در حقيقت بخاري و مسلم از روي شنيده هاي روايي كه از طريق اساتيد به آنان منتقل شد به تدوين صحيحين پرداختند، اما گردآورندگان جوامع اوليه حديثي شيعه با سنت مكتوب روبرو بوده اند كه ما آن را با عنوان اصول اربعمأه (اصول چهار صدگانه ) مي شناسيم و از آن با عنوان شكل گيري ميراث روايي شيعه در قالب اصول اربعمأه ياد مي كنيم. اين دوره از اختصاصات تاريخ حديث شيعه است.

3. با توجه به اتصال حلقات تاريخي حديث شيعه و نيز تكيه داشتن آن بر سنت مكتوب و تا حدودي نظارت اهل بيت(عليهم السلام) بر مكتوبات حديثي، پديده وضع و جعل در مقايسه با حديث اهل سنت، به صورت محدودي در حديث شيعه راه يافته است. اين امر پيراستن منابع روايي شيعه از احاديث جعلي را از نگاه محدثان شيعي در مقايسه با آنچه از نگاه محدثان اهل سنت مشهود است، با ضرورت كمتري مواجه ساخته است.

بنابراين در تاريخ حديث شيعه و قبل از تدوين كتب اربعه شيعه ما با ميراثي تحت عنوان اصول اربعمأه مواجه هستيم.

اصول اربعمأة، يا اصول چهار صدگانه به مجموعه اي از مكتوبات حديثي گفته مي شود كه در دوران ائمه (ع) بويژه در عصر امام باقر و صادق(عليهما السلام ) توسط ياران ائمه(عليهم السلام) فراهم گرديد و در گردآوري جوامع روايي شيعه مورد بهره برداري قرار گرفت. و با توجه به تكيه داشتن جوامع اوليه، به اين اصول، مي بايست آنها را دست مايه هاي اوليه در تدوين جوامع حديثي دانست.

طبق نظر برخي از علماي شيعه  اين اصول مجموعه اي روايي است كه چهار صد تن از ياران امام صادق (ع) از گفتار آن حضرت، يا از پاسخ هاي امام (ع) به پرسش ها فراهم آورده اند.(1)

البته برخي ديگر از صاحب نظران بر اين باورند كه اصول اربعمأه از زمان حضرت امير (ع) تا زمان امام حسن عسكري (ع) فراهم آمده و حاوي گفتار تمام ائمه (عليهم السلام) است. هر چند بيشترين سهم روايات اصول اربعمأه از آن صادقين(عليهم السلام) است.(2)

بر اساس گزارش هاي تاريخي اين اصول تا دوران صاحبان جوامع اوليه شيعه؛ يعني محمدون ثلاث ( مرحوم كليني، شيخ صدوق، شيخ طوسي) وجود داشته و مورد استفاده آنان قرار گرفته است و آتش سوزي كتابخانه شيخ طوسي در سال 448 هجري به دست متعصبان اهل سنت باعث سوخته شدن شماري از اين اصول شده است.(3)

از سوي ديگر پس از تدوين جوامع اوليه حديثي از رغبت علماء به اصول اربعمأة كاسته شد؛ زيرا از سويي اين روايات در كتب اربعه گردآوري شده بود و از جهت ديگر مراجعه مستقيم به اصول اربعمأة بخاطر فقدان تنظيم و تبويب دشوار بود.

بنابراين گرچه ائمه معصومين (عليهم السلام) به سبب محدوديتي كه از جهات مختلف داشتند كتب روايي تأليف نكرده اند. اما شاگردان و اصحاب ايشان روايات معصومين (عليهم السلام) را نوشته اند و در برخي موارد مورد ارزيابي امامان معصوم (عليهم السلام) قرار داده اند.

محدوديت هاي ائمه معصومين از جهات مختلفي قابل بررسي است. به عنوان نمونه خلفاي بني اميه و بني عباس مانع اساسي براي اين امر بوده اند و دستگاه حاكم اموي و عباسي در طول دوران امامت امامان معصوم(ع)، شديداً آنان را تحت بازجويي و نظارت داشت. اين امر در دوران امامان(ع) شدت و ضعف داشت، اما همه آنان در جو تقيه زندگي مي كردند. همچنين جو غالب در زمان ائمه كه غالبا سني مذهب بوده اند مانع ترويج معارف شيعي به صورت علني بود و ائمه عليهم السلام ناچار به انتقال معارف به اصحاب خاص مي شدند .

علاوه بر اينكه وظايفي كه بر دوش امام هر عصر مي باشد آن قدر گسترده و فراگير است كه نوشتن كتاب، در مقابل آن بسيار كوچك است. امام مؤلف و نويسنده نيست تا در كنج منزل بنشيند و كتاب تأليف كند. بلكه بايد در عرصه هاي مختلف اجتماعي فعاليت داشته باشد و همين فعاليت ها بود كه باعث تحت نظر بودن و احيانا زنداني و تبعيد و حصر ائمه معصومين (عليهم السلام) مي شد و زمينه اشتغال به تاليف را از ائمه (عليهم السلام) سلب كرده بود.

پي نوشت ها:

1. نصيري، علي، آشنايي با علوم حديث، قم، مركز مديريت حوزه علميه قم، 1383ش، ص 66.

2. همان، ص 67.

3. همان، ص 68

چگونگی بررسی اعتبار احادیث را در علم رجال
اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! اگر شخص فاسقي خبري براي شما بياورد، درباره آن تحقيق كنيد، مبادا به گروهي از روي ناداني آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد!

باسلام . لطفا چگونگی بررسی اعتبار احادیث را در علم رجال توضیح دهید

با سلام و تشكر به خاطر ارتباط تان با این مركز.

با توجه به جریان شوم جعل حدیث كه از زمان پیامبر(ص) شروع شد ، پیامبر و امامان (ع)  دستور دادند به سخن و خبری كه از آن ها نقل می شود، در صورتی ترتیب اثر داده شود كه گوینده و خبر دهنده فاسق و فاجر نبوده و مورد اعتماد باشد. قرآن در این زمینه می فرماید:

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلي‏ ما فَعَلْتُمْ نادِمينَ؛ (1)

اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! اگر شخص فاسقي خبري براي شما بياورد، درباره آن تحقيق كنيد، مبادا به گروهي از روي ناداني آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد!

از این رو مسلمانان علم "رجال" را پایه ریزی كردند تا به معرفی راویان پرداخته ، علاوه بر بیان شرح حال و دوره زمانی و اساتید و شاگردان آن ها، وضعیت شان را از حیث وثاقت و مورد اعتماد بودن، روشن سازند .

در این علم علاوه بر تعیین ضوابط و كلیات توثیق (مورد اعتماد شمردن) و جرح ( غیر قابل اعتماد ) ، تك تك افراد روایت كننده از اصحاب رسول خدا و امامان را مورد بررسی قرار دادند.  درجه وثاقت( مورد اعتماد بودن ) آنان را كم و بیش تعیین كردند.

در این علم راوی  ناشناخته و مجهول معرفی می گردد یا بیان می شود  این نام كه در سند روایات هست، بین چند نفر مشترك است . در این سند ها معلوم نیست منظور كدام یك از آن ها می باشد . این افراد هم بعضی موثق و مورد اعتمادند . بعضی مجهول و بعضی غیر قابل اعتمادند، پس این نام مشترك بین مثلا ثقه و غیر ثقه است. یا راوی را مدح شده و شیعه معرفی می كنند كه وثاقت او در حدیث، تایید صریح نشده یا راوی علاوه بر این كه معین و مشخص هست و مدح و ستایش شده، بر وثاقت او در حدیث و نقل حدیث هم تاكید شده است.

از طرف دیگر چون در سند ، افراد مختلف هستند، هر حدیثی از حیث اعتبار سندی تابع حكم فردی از سلسله سند است كه در پایین ترین درجه اعتبار می باشد ،مثلا حدیث صحیح حدیثی است كه همه راویان آن افراد مشخص و شیعه دوازده امامی و مورد اعتماد باشند . عالمان رجال  وثاقت آن ها را تایید و تاكید كرده باشند . اگر همه افراد سند حدیثی این گونه باشند ،جز یكی كه فقط شیعه نبوده ، گر چه شناخته شده و موثق معرفی شده باشد، این حدیث دیگر صحیح شمرده نمی شود ،بلكه آن را موثق می نامند كه درجه اعتباری اش بالاتر از همه انواع حدیث و پایین تر از صحیح می باشد.

برای توثیق نیز معیارهایی شمردند  مثلا اگر امام كسی را وكیل كرده یا مأموریت داده یا برای او طلب رحمت كرده و...، این ها را نشانه های موثق بودن شمردند و گفتند: اگر عالمی از عالمان رجال شناخته شده، فردی را موثق شمرده و دیگری او را جرح كرده، قول جرح كننده مقدم است ،زیرا او از زاویه ای اطلاع یافته كه توثیق كننده از آن آگاهی نداشته است.

برای اطلاع بیش تر از علم رجال و معیارهای اعتبار سندی حدیث به كتاب های رجال  مثل " قاموس  الرجال و تنقیح المقال" و  كتاب كليات الرجال آيت الله سبحاني (كه ترجمه هم شده ) مراجعه كنید.

پی نوشت :

1. حجرات (49) آیه 6

شیر دادن به كودك در زمانی كه مادر باردار است
اگر مادر باردار باشد، روایت و دلیلی بر كراهت شیر دادن در آن زمان، نیافتیم.

با سلام آیا در متون دینی از شیر دادن به كودك در زمانی كه مادر باردار است نهی شده است؟

برای شیر دادن آدابی است از جمله این كه مادر با طهارت و یاد خدا از شیر حلال به فرزند بدهد و اگر قرار است برای فرزند دایه بگیرند زنی مؤمن و پاك كه آداب دینی را به خوبی رعایت می كند و ... برای شیر دادن بگیرند و از این كه زن فاسد و بدمنظر و ... را به دایگی بگیرند، خودداری ورزند و ... (1)

اما این كه اگر مادر باردار باشد، روایت و دلیلی بر كراهت شیر دادن در آن زمان، نیافتیم. بلكه قرینه ای بر عدم كراهت وجود دارد و آن روایاتی است كه جماع در دوران شیر دهی (كه طبیعتا ممكن است به بارداری بینجامد) را مكروه نشمرده است. (2)

اگر شیر دادن به فرزند در دوران بارداری مكروه بود، باید آمیزش در دوران شیر دهی هم كه ممكن است به بارداری بینجامد، مكروه باشد. 

پی نوشت ها:

1. شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، - ، ج 15 ، ص 184-190؛ مجلسی، حلیه المتقین ، قم ، عصر جوان ، 1384 ش، ص 128-129.

2. شیخ حر عاملی ، همان ، ص 179-180.

آیا اهدای خون دارای اجر معنوی و قرب الهی می شود
قرآن می فرماید :تَعاوَنُوا عَلَي الْبِرِّ وَ التَّقْوي؛ (1) در نيكوكاري و پرهيزگاري با يكديگر همكاري كنيد

اهداء خون اهدا زندگی است. از نظر عاطفی و اخلاقی و اجتماعی چه مفهومی دارد. آیا این كار خیر دارای اجر معنوی و قرب الهی می شود و لذا لطف كنید روایات و احادیثی كه در این باب وارد شده را برام بفرستید و ایا حجامت اصلح است یا اهداء خون ؟

با سلام

عبارت درست آنچه نوشته اید، چنین است: اهدای خون سالم، اهدای زندگی است.

تامل در معنای جمله، مفاهیم عاطفی و اخلاقی و اجتماعی آن را روشن می سازد.

اهداي خون به عنوان «خالص ترين» نمونه رفتار انسان دوستانه در جامعه بوده و اهداكنندگان داوطلب، انسان هايي كه بي هيچ چشم داشتي، ايثارگرانه خون خود را به بيماران مي بخشند تا قطره قطره زندگي را به كام بيماران بنشانند، به زيباترين شكل ممكن در خدمت جامعه انساني برآمده اند . چه چیزی بهتر از این است كه انسان از وجود خود برای خدمت رسانی به دیگران بهره ببرد.

قرآن می فرماید :

تَعاوَنُوا عَلَي الْبِرِّ وَ التَّقْوي؛ (1) در نيكوكاري و پرهيزگاري با يكديگر همكاري كنيد.

امام علي‏عليه السلام می فرماید :

 طوبي‏ لِمَن أحسَنَ إلَي الِعبادِ و تَزَوَّدَ لِلمَعادِ ؛(2) خوشا به حال آن كه به بندگان خدا نيكي كند و براي آخرت خود زاد و توشه برگيرد

امام كاظم ‏عليه السلام می فرماید :

 إنَّ لِلّهِ عِباداً فِي الأرضِ يَسعَونَ في حَوائجِ النّاسِ هُمُ الآمِنونَ يَومَ القِيامَةِ؛ (3) خداوند در زمين بندگاني دارد كه براي برآوردن نيازهاي مردم مي‏كوشند؛ اينان ايمني يافتگان روز قيامت‏اند. ‏

اهدای خون با توجه به نیاز شدید در عرصهپزشكی  جهت درمان بیماران ، یكی از مصادیق آیه شریفه و روایات فوق است كه در اكثر جوامع عمومیت یافته و علاوه بر جنبهمعنوی و انسان‏دوستانه آن، دارای فوائد فراوانی است.

به گفته پزشكان ، اهدای خون در سلامتی شخص اهدا كننده از طریق كنترل ضربان قلب ، فشار خون ، دمای بدن، تشخیص كم خونی و نوع گروه خونی تاثیر به سزایی خواهد داشت.

پزشكان معتقد اند اهدای خون باعث افزایش نشاط و شادابی و پیشگیری از سكته های قلبی و مغزی ، افزایش فعالیت مراكز خون سازی بدن ، افزایش طول عمر می شود.

از جمله آثار  اهدای خون كه می تواند در زمره مهم ترین آثار عاطفی و اخلاقی و اجتماعی آن قرار بگیرد، نجات زندگی افراد و كسب رضایت الهی و قرب به ایزد منان ، افزایش حس مسئولیت پذیری انسان نسبت به همنوع است كه

از اهمیت بالایی برخوردار است.

پرسشگر گرامی :

1. از آن جایی كه در صدر اسلام ، هنوز علم پزشكی رشد نیافته بود ،روایاتی مخصوص اهدای خون نداریم اما روایاتی كه بیانگر پاداش  كار خیر و نیك می باشد، این عمل خدا پسندانه را نیز شامل می شود.

2. در مورد اینكه آیا حجامت اصلح است یا اهدای خون ؟ می توانید با متخصصان و پزشكان مشورت كنید. مركز ملی پاسخگویی به سوالات دینی آماده پاسخگویی به سوالات شما در زمینه احكام، مشاوره خانواده، اخلاق، قرآن حدیث، تاریخ ادیان، اعتقادی و ... می باشد.

موفق باشید.

 

پی نوشت ها :

1. مائده (5) آیه 2 .

2. عبدالواحد بن محمد تميمي آمدي، غرر الحكم و درر الكلم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم،1366هجري شمسی، ص 149، شماره 2527  .

3. ثقة الاسلام كليني، الكافي،دار الكتب الإسلامية تهران، 1365 هجري شمسی، ج2، ص 197

راههاي درمان وسواس ازنظرديني وروانشناسي
«وسواس» يك نوع اختلالي است كه انسان، بدون اختيار و از روي اجبار، عملي را مكرراً انجام مي‏ دهد و يا مطلب و موضوعي را در فكر و ذهن خود تكرار مي ‏كند.

  راههاي درمان وسواس ازنظرديني وروانشناسي پاسخ داده شود

     سؤالي كه مطرح كرده ايد خيلي كلي است، چون نسبت به مسائل مختلف، وسواس ايجاد مي شود و نوع موضوع وسواس، در نوع درمان دخالت دارد. ما يك كلياتي را براي شما توضيح مي دهيم، اما اگر دچار وسواس هستيد بايد آن را به صورت دقيق بيان كنيد تا بيشتر بتوانيم كمكتان كنيم.

 

«وسواس» يك نوع اختلالي است كه انسان، بدون اختيار و از روي اجبار، عملي را مكرراً انجام مي‏ دهد و يا مطلب و موضوعي را در فكر و ذهن خود تكرار مي ‏كند. اولي را «وسواس عملي» و دومي را «وسواس فكري» گويند. در واقع در ذهن فرد وسواسي، اختلالي به وجود مي ‏آيد كه توقف قطعي آن فكر يا آن عمل حاصل نمي ‏شود. اغلب مبتلايان به وسواس فكري نيز، افكار بيهوده و شرم آور يا وحشتناكي در ذهن خود به وجود مي ‏آورند كه اين افكار در چرخه ‏اي بي ‏پايان، مرتب تكرار مي ‏شود. فرد مبتلا به آن عليرغم كوشش فراوان خود قادر نيست آن را از ذهن خويش خارج سازد. اين افكار مزاحم كه بدون اختيار فرد به سراغ وي مي ‏روند گاهي او را به تكرار برخي كارها و اعمال بي‏فائده وا مي‏دارند. هر چند وي به بيهودگي و عدم ضرورت و غيرمنطقي بودن آن عمل واقف است ولي نمي ‏تواند از انجام آنها خودداري كند و زندگي عادي و عملكرد فرد را مختل مي ‏كند و بسيار وقت‏گير است. و گاهي بخاطر تمسخر يا مخالفت علني يا ترحّم ديگران، عمل تكراري خود را مخفي مي ‏كند.

علت ايجاد بيماري وسواسي جبري

ژنها: بيماري وسواسي جبري ( OCD ) گاهي اوقات ‌‌‌‌ارثي است بنابراين مي تواند در نسل هاي مختلف يك خانواده ديده شود.

استرس: اتفاقات استرس زاي زندگي عامل حدود يك سوم موارد هستند.

تغييرات زندگي: مواردي كه فرد بطور ناگهاني مجبور به افزايش مسئوليتش مي شود مانند بلوغ،تولد بچه يا شغل جديد.

تغييرات مغزي: محققان معتقدند اگر شما علائم وسواس را بيشتر از يك زمان كوتاه داشته باشيد، عدم تعادل يك ماده شيميايي به نام سروتونين (همچنين به نام SHT) در مغز ايجاد مي شود. آنها در حال حاضر بخشهاي خاصي از مغز را كه به نظر در بيماري وسواسي جبري دخيل به نظر مي رسند مورد مطالعه قرار داده اند.

شخصيت: اگر شما فردي منظم، دقيق، برنامه ريز و با استانداردهاي بالا هستيد، بيشتر در معرض ابتلا به وسواس هستيد. اين صفات بطور طبيعي مفيدند اما چنانچه افراطي شوند ممكن است به سمت وسواس سوق يابند.

روشهاي تفكر: تقريباً همه ما گاهي افكار بسيار مضطرب كننده داريم. چه مي شد اگر زير ماشين برويم يا به فرزند خود آسيب بزنيم. اغلب ما اين افكار را سريعاً از سر خود دور مي كنيم. و روال عادي زندگي خود را پيش مي گيريم. اما چنانچه شما بخصوص استانداردهاي بالاي اخلاقي و مسئوليتي داشته باشيد ممكن است احساس كنيد حتي داشتن اين افكار وحشتناك است بنابراين احتمال بالاتري وجود دارد كه منتظر بازگشت آنها باشيد كه اين به نوبه خود بازگشت آنها را محتمل تر مي كند.

براي درمان به موارد زير دقت كنيد:       

* خود را در معرض افكار مشكل زا قرار دهيد، ممكن است به نظر عجيب برسد اما اين يك راه كنترل بيشتر اين افكار است. آنها را ضبط كرده ودوباره به آن گوش دهيد،يا از آنها يادداشت برداريد ودوباره آنها را بخوانيد. لازم است اين كار را بطور منظم و روزانه نيم ساعت انجام دهيد تا وقتي كه اضطرابتان كاهش يابد. در اين روش فرد مبتلا، با اختيار خود آن قدر خود را در معرض همان موضوعي كه از آن رنج مي ‏برد قرار دهد تا از آن فكر خسته و متنفّر شود. بنابراين هر روز، بايد زماني را به فكر كردن درباره موضوع وسواس فكري خود اختصاص دهيد و آن چنان و آن قدر درباره آن فكر كنيد كه از آن متنفّر شويد. مثلا شما بايد لفظ الله و خدا و اين جور الفاظ را تكرار كنيد، و اگر فكر بد يا توهيني هم به ذهنتان آمد، نسبت به آن بي خيال و بي توجه باشيدتا حساسيت  شما و اضطراب شما از بين برود.

* در مقابل رفتار جبري مقاومت كنيد، نه افكار وسواسي. بايد توجه داشته باشيد كه همگي ما گاهي افكار عجيب داريم، اما اينها فقط افكار هستند، آنها به اين معني نيست كه شما فرد بدي هستيد يا اينكه اتفاقات ناگواري در پيش هستند. سعي در خلاصي از اين افكار، فايده اي نخواهند داشت. بايد در حضور آنها راحت باشيد و با آنها فقط با كنجكاوي مختصري برخورد كنيد. اگر افكار بيشتري به مغزتان هجوم آوردند مقاومت نكنيد و اجازه دهيد كه باشند و در مورد آنها هم مثل افكار موجود قبلي رفتار كنيد. واقعيت اين است كه تلاش براي بيرون راندن اين افكار از ذهنتان، نتيجه عكس مي دهد، يعني باعث مي شود كه اين افكار با شدت بيشتري به ذهنتان هجوم بياورند، لذا اصلا در برابر اين افكار مقاومت نكنيد، بلكه اجازه دهيد كه آنها به ذهنتان بيايند، و اصلا از آنها ناراحت نباشيد و عكس العملي نشان ندهيد. اين در واقع همان عدم حساسيت در مقابل اين افكار است. وقتي كه حساسيتي در مقابل اين افكار نشان ندهيد به تدريج اين افكار، ديگر به ذهنتان نخواهند آمد. همه افراد اين حالت ها را دارند و گاهي ا ين افكار به ذهنشان مي آيند، اما چون حساسيت به خرج نمي دهند و به آنها اعتنايي نمي كنند، اين افكار در ذهنشان باقي نمي مانند و تكرار نمي شوند. اما چنانچه شما استانداردهاي بالاي اخلاقي و مسئوليتي داشته باشيد ممكن است احساس كنيد كه حتي داشتن اين افكار، وحشتناك است، بنابراين احتمال بالاتري وجود دارد كه منتظر بازگشت آنها باشيد، كه اين به نوبه خود بازگشت آنها را محتمل تر مي كند.

يك راه پيشگيري در اين زمينه اين است كه روش تفكر خود را تغيير دهيد، از افكار نگران كننده نترسيد و در مورد آنها حساسيت نشان ندهيد و به آنها اعتنايي نكنيد، آنها  فقط فكر هستند و اگر حساس نباشيد هيچ ضرري ندارند.

يك مسئله بسيار مهم كه هم در آموزه هاي ديني به آن توجه شده است، و هم در بحث هاي روان شناختي مورد توجه است، مسئله بسيار مهم "عادت" است، ما  اگر كاري را  انجام دهيم ، و  آن را تكرار كنيم، خودبخود اين كار براي ما عادت مي شود، حالا اگر اين كار، يك كار خوب باشد، يك عادت مثبت در ما ايجاد مي شود، و اگر كار بدي باشد، يك عادت بد در ما ايجاد مي شود. وقتي كه عادتي در ما شكل گرفت، عمل كردن به آن كار بسيار راحت تر مي شود، و يك كشش دروني براي انجام آن كار ايجاد مي شود، كه قبلا وجود نداشته است. هم چنين خلاف اين ميل دروني عمل كردن، كمي سخت مي شود. پس جواب دادن شما به اميال دروني اتان، به انجام عمل منجر مي شود، و انجام عمل هم يعني تكرار، كه به ايجاد عادت در شما منتهي مي شود. پس مهمترين مطلب در اينجا  "تكرار عمل" است كه بايد به آن فوق العاده توجه شود.  تك تك كارها و دانه دانه كارهايي كه مي كنيد، موجب تقويت عادتي در شما مي شود، كه انجام آن عمل را براي شما راحت تر مي كند. بعد از اين مقدمه، جواب شما در انجام تك تك كارهايتان است.

دو نوع درمان رفتاري و شناختي براي درمان بيماري وسواسي جبري (OCD) وجود دارد :

1-     مواجهه سازي و پيشگيري از پاسخ عملي (ERP) و  2- درمان شناختي.

ERP (مواجهه سازي و پيشگيري از پاسخ عملي)

اين روشي براي توقف تقويت دو جانبه رفتارهاي جبري و اضطرابهاي ماست. ما مي دانيم اگر شما به مدت طولاني در يك موقعيت استرس زا باقي بمانيد بتدريج به آن عادت كرده، اضطراب شما از بين مي رود. بنابراين شما با موقعيتي كه از آن هراس داريد رو در رو مي شويد، اما در عين حال انجام امور جبري تكراري مانند چك كردن مداوم يا تميز كردن(پيشگيري از پاسخ عملي) را متوقف مي كنيد ومنتظر مي شويد تا اضطراب از شما دور شود، معمولا بهتر است اين كار را قدم به قدم انجام دهيد.

    * فهرستي از تمام چيزهايي كه در حال حاضر از آنها مي ترسيد يا اجتناب مي كنيد را تهيه كنيد.

    * تمام موقعيتها يا افكاري كه كمتر از همه شما را مي ترسانند را در انتهاي فهرست قرار دهيد و بدترينها را در ابتداي آن.

    * سپس از انتها شروع كرده و به سمت ابتداي فهرست بياييد و سعي كنيد يك به يك به حل آنها بپردازيد. به مورد بعدي صعود نكنيد مگر آنكه به قبلي به طور كامل چيره شده باشيد. اين كار بايد روزانه و لا اقل يكي دو هفته انجام پذيرد. هر بار لازم است شما اين كار را تا وقتي انجام دهيد كه مدت زمان اضطرابتان را به كمتر از نصف زماني   كه در بدترين حالت طول مي كشد كاهش دهيد - حدود 60-30 دقيقه براي شروع.

ثبت مقياسي از اينكه اضطرابتان هر 30 دقيقه به چه ميزان است (مثلا صفر براي بدون ترس تا 100 براي ترس شديد) خواهيد ديد احساس ترس چطور افزايش يافته و بعد كاهش مي يابد.

شما مي توانيد برخي مراحل را با درمانگر خود تمرين كنيد، ولي اكثر اوقات بايستي اين كار را در محيطي كه در آن احساس راحتي مي كنيد و به تنهايي انجام دهيد.

مهم است به ياد داشته باشيد كه شما نياز نداريد از تمام اضطرابتان خلاصي يابيد بلكه فقط تا ميزاني كه احساس بهتري كنيد . به ياد داشته باشيد كه اضطرابتان نا خوشايند است اما لطمه اي به شما نخواهد زد، و در نهايت از بين خواهد رفت و با تمرين، مواجهه با آن ساده تر خواهد شد.

ـ   مطالعه كتاب‏هايي كه در اين زمينه نوشته شده است به شما كمك مي كند؛ مانند

كتاب "وسواس، پيدايش، رشد، علاج" تأليف مرحوم مصطفي زماني، انتشارات "مهدي يار"، قم

كتاب "چهل حديث" امام خميني، قسمت وسواس آن.

كتاب "اخلاق در خانه" آيت الله مظاهري، قسمت وسواس آن.

كتاب" وسواس شناخت و راههاي درمان" نوشته علي محمد حيدري نراقي، انتشارات "ميثم تمار"

كتاب "شفاي وسواس" نوشته علي اسلامي نسب و فرحناز قربان پور، انتشارات "شفا بخش"            

 با خريد نوار و يا كتاب تن آرامي (ريكلسيشن) تمارين تن آرامي را روزي يكي دوبار انجام دهيد. اين گونه كتابها را  مي توانيد از طريق اينترنت خريداري كنيد. به عنوان مثال بخش وسواس كتاب دو جلدي رفتار درماني شناختي ترجمه حبيب الله قاسم زاده يا كتاب وقتي اضطراب حمله مي كند ،نوشته ديويد برنز ترجمه مهدي قرچه داغي را تهيه و طبق آن عمل كنيد.

*   ورزش را فراموش نكنيد، چون ورزش باعث مي شود كه سطح اضطراب شما پايين بيايد و اين به درمان وسواس شما كمك مي كند.

*  به اين  نكته مهم نيز توجه داشته باشيد كه اين گونه افكار و كارهاي مزاحم، يك بيماري تلقي مي شود، و شما هرگز مؤاخذه نخواهيد شد، به عبارت ديگر گناه نيست و از اين نظر مطمئن باشيد. دليل آن هم غير اختياري بودن آن است، اما بايد به دنبال درمان آن باشيد. لذا خود را گناه كار ندانيد، بلكه يك بيماري است كه بايد درمان شود.

روانشناسان و روانپزشكان هم از درمان دارويي براي مقابله با وسواس فكري يا وسواس عملي استفاده مي‏ كنند و هم از درمان غيردارويي. براي درمان وسواس هاي متوسط يا شديد، بايد حتما درمان دارويي نيز صورت بگيرد كه براي دارو بايد به روان پزشك مراجعه كنيد.

در رواياتي كه از ائمه (عليهم السلام ) در مورد وسواس به ما رسيده است توصيه به اين شده است كه در مقابل وسواس، بايد بي اعتنايي كرد، يعني اصلا نبايد به آن توجه كرد، بلكه مثل مردم و به صورت معمولي كارهايشان را انجام دهد، در روايات گفته شده است كه وقتي مدتي با اراده قوي به اين صورت عمل كند وسواسش برطرف خواهد شد.

گفتني است كه براي درمان وسواس فكري و عملي، انتظار حل و درمان يك شبه آن را نداشته باشيد. هم چنين درمان وسواس به خصوص اگر شدت داشته باشد با يكي دو مكاتبه و به طور غيرحضوري قابل درمان نيست و لازم است با حضور يافتن پيش يك روان‏شناس (و اگر  شديد باشد با مراجعه به يك روانپزشك و خوردن دا رو) به درمان اساسي آن پرداخت، اگر به اجراي دستورات روان شناس اهتمام داشته باشيد، مطمئن باشيد كه وسواس شما درمان خواهد شد

چگونه ميتوان براي همسر جذابيت و تازگي داشت
عشق و محبت در زندگي به صورت غريزي ايجاد مي شود؛ ولي فقط يك جرقه است و بايد تقويت شود و گرنه مانند گلي كه به آن آب ندهند، پس از مدتي پژمرده خواهد شد.

با سلام

ميخواستم بدانم طبق دستورات  دين اسلام  چگونه ميتوان براي همسر جذابيت و تازگي داشت به گونه اي كه براي ديدنمان ذوق كند

عشق و محبت در زندگي به صورت غريزي ايجاد مي شود؛ ولي فقط يك جرقه است و بايد تقويت شود و گرنه مانند گلي كه به آن آب ندهند، پس از مدتي پژمرده خواهد شد.

براي استمرار اين مودت و سرد نشدن رابطه ها، برخورد زن و مرد بايد سنجيده و حساب شده باشد و اين امر به اطلاعات نياز دارد. اين آگاهي ها را با مطالعه كتاب هاي مناسب در زمينه زناشويي، شركت در جلسه هاي آموزش خانواده و استفاده از برنامه هاي آموزشي در رسانه بايد آموخت. اين موارد و مشابه آن، افراد را با ويژگي هاي شخصيتي زن يا مرد آشنا مي سازند.

در ادامه به نكات ذيل توجه كنيد.

1. با يادگيري مهارت هاي ارتباطي؛ نظير گوش كردن به حرف هاي يكديگر، احترام به نظرها و عقايد همديگر و تشريك مساعي و مشورت كردن؛ روابط خود را بهبود بخشيد.

2. هنگام اختلاف نظر يا سوء تفاهم، به جاي سرزنش يكديگر يا تفسير نادرست، به شناسايي مسئله و يافتن راه حل آن بپردازيد و در صورت لزوم، كمك و مشاوره افراد با تجربه و متخصص را جلب كنيد.

3. براي رسيدن به امنيت رواني و عاطفي در روابط زناشويي، داشتن صداقت، سعه صدر، انصاف و اعتماد متقابل را اصل اول قرار دهيد.

4. در صورت به وجود آمدن هرگونه سوء تفاهم و سوء برداشت، در نخستين فرصت ممكن به حل و فصل آن بپردازيد تا به فرآيندي ويرانگر و پيش رونده تبديل نشود.

5. درشتي همسرتان را با خشونت پاسخ ندهيد. خشونت را با سكوت پاسخ بدهيد و در موقعيتي مناسب، درباره مسئله مورد نظر بحث و گفت و گو كنيد.

6. بكوشيد در سراسر زندگي-به خصوص در روابط بين خود و همسرتان- به جاي هرگونه پيش داوري يا مشاهده اشكالات و ضعف ها، نقاط مثبت و قوت را ببينيد. به عبارت ديگر، به جاي توجه به نيمه خالي ليوان، به نيمه پر آن توجه كنيد.

7. افزون بر دانستن ويژگي هاي شخصيتي و زواياي روحي زن و مرد، بايد با خصوصيات شخصي همسرتان نيز آشنا شويد؛ براي مثال، موضوع حساسيت هاي او را بيابيد. سليقه هاي شخصي اش را زودتر بشناسيد. تا مدتي يكديگر را با احتياط محك بزنيد تا حساسيت هاي همديگر را نيز دريابيد. گاهي در فضايي محرمانه، محبت آميز و صميمانه به ارزيابي رفتار و روابط يكديگر بپردازيد و از يكديگر بپرسيد، چه بايد كرد تا روابط تان بهتر و با نشاط تر شود. براي تسريع در اين شناخت مي توانيد از خودش يا نزديكان او بپرسيد.

8. براي محبت ورزي بايد صفاتي نظير تكبر، خودبزرگ بيني، خودخواهي، انحصار طلبي و زياده خواهي را از خود دور كنيد؛ چون عشق ورزي با اين خصلت ها ممكن نيست.

9. يادتان باشد كه عشق، در سايه اخلاق بارور مي شود؛ پس محبتتان را الاهي كنيد؛ چون عشقي دوام مي يابد و رنگ نمي بازد كه رنگ خدايي داشته باشد. بسيارند كساني كه به هم عشق مي ورزند؛ اما چون معنويت ندارند، استمراري در محبتشان به چشم نمي خورد. براي اين استمرار، بايد نيازهاي يكديگر را برآورده كنيد.

10. مهم ترين نيازهاي زن ومرد، نيازهاي غريزي است كه برخلاف تصور شايع، بعد معنوي دارد و عشق و محبت زن و مرد را به يكديگر بيشتر مي كند. چيزي كه زندگي زناشويي را به سردي مي كشاند، يكنواختي است؛ بكوشيد در جنبه هاي مختلف زندگي خود مانند پوشش، غذا، تفريح، ديدار اقوام، مسافرت، دكور منزل، فرزنددار شدن و ... تنوع ايجاد كنيد.

11. از داشتن نگرش هاي آرمان گرايانه و شاعرانه، انتظارات غير واقع بينانه در روابط زناشويي اجتناب كنيد.

12. زن و شوهر از مسخره كردن يكديگر و گفتن سخنان طعنه آميز و دو پهلو جدا پرهيز كنند.

13. از رفتارهايي نظير متلك، تحقير، سرزنش و به رخ كشيدن يكديگر كه موجب افزايش مقاومت هاي رواني در طرف مقابل است، بايد بپرهيزيد.

14. از خطاهاي يكديگر به سرعت بگذريد و خطاهاي همديگر را تحمل كنيد.

15. با يادآوري برخي ايام مانند روز تولد، سالگرد ازدواج و نظاير آن و دادن هديه هايي هر چند كوچك مثل يك شاخه گل به طور نمادين عشق و علاقه خود را به همسرتان ابراز كنيد.

16. خود را در برابر همسرتان آراسته و پاكيزه و جالب توجه نگه داريد و از پريشاني و وضع نامرتب بپرهيزيد

صفحه‌ها