چرا نمی توان به ذات خداوند علم پیدا كرد؟ سبحان ، احد و واحد یعنی چه؟
انسانها هر چند دارای فكر عمیق و دقیق باشیم، موجوداتی محدود و ضعیف هستیم. قلب و عقل ما محدودتر از آن است كه به عظمت پایانناپذیر خدا احاطه یابد، پس مانند شناگری میمانیم (گرچه این مثال هم با آن حقیقت بینهایت فاصله دارد) كه به اقیانوس زده باشد. او هر چند در شناگری قوی و ماهر باشد، بالاخره در وسعت بیپایان اقیانوس گم شده هلاك میگردد، زیرا محدودتر از آن است كه بر آن گسترة بیمنتها سلطه یابد.
امیر مؤمنان (ع) در نهج البلاغه بیان زیبایی در این باره دارد: «الذی لا یدركه بُعد الهمم ولا ینالُه غوص الفِطن؛ (1) خدایی كه صاحبان همتهای بلند به كنه ذات او نرسند و هوشهایی غوّاص به او دست نیابند».
دستیابی به ذات حق تعالي میسور هیچ كسی نیست و از همین روست كه امام خمینی در آغاز كتاب گرانسنگ «مصباح الهدایه» با اشاره به حدیث رسول خدا(ص) كه فرمود: «ما عرفناك حق معرفتك؛ آن گونه كه شایسته است ما تو را نشناختهایم» تصریح نمود: معرفت ذات حق تعالي برای حضرت ختمی مرتبت نیز امكانپذیر نیست. امام خمینی آن گاه به این سخن حافظ اشاره كرده كه میگوید:
عنقا شكار كس نشود ، دام باز چیـن كاینجا همیشه باد بدست است دام را
***
بر آستان تو مشكل توان رسید ، آری عروج بر فلك سروری به دشواری است(2)
بنا بر این جای تردید نیست كه معرفت ذات حضرت حق تعالي میسور كسی نیست.
سبحان مصدر است به معنای پاك و منزه دانستن خداوند از هر عیب و نقصی. چون هر نوع عیب ونقصی بیانگر نوعی كمبود وعدم كمال است ؛ زیرا همه كمالات وخوبی ها ونیكی ها نوعی دارایی ومرتبه ای از وجود هستند . نبودن این مقدار وجود از ذات واجب الوجود محال است ؛ پس در می یابیم كه خداوند نمی تواند هیچ نقص ونداری و عیب كه عدم كمال باشد ، دارا باشد ؛ پس یقینا موجودی كه خدای حقیقی عالم است ، از هر نوع عیب ونقصی مبراست .
نقص داشتن یك موجود ، به معنای نداشتن و فاقد بودن برخی كمالات وجودی است . معنای این سخن آن است كه این موجود ، محدود به حد خاصی از وجود است. حدی از وجود را ندارد (چون كمالات وجود چزی جز خود وجود و هستی نیست.) بدین ترتیب موجود فرض شده اولاً باید محدود باشد ، نه نامحدود و نامتناهی. ثانیاً باید نیازمند باشد ، چون برای دارا شدن آن حد از وجود، نیاز به غیر خود دارد. هیچ یك از این دو در مورد خداوند درست نیست و لذا خداوند موجود بی نیاز و نامتناهی است.
اما در مورد واحد و احد خداوند؛ واحد بودن خداوند يعني اينكه خدا شريك و مثل ندارد و دو تا نيست. احد بودن خداوند هم بدين معناست كه او داراي وجودي بسيط است و مركب نيست.يعني از چند جزء تشكيل نشده است. برای وحدانیت و یكتایی خدا دلایل فراوانی می توان اقامه كرد كه در ذیل برای هر كدام به یك دلیل بسنده می كنیم:
1. كمال مطلق و نامحدودیت خداوند:
ذات خداوند، نامتناهی، كامل و مطلق است وهیچگونه محدودیتی در آن تصور نمیشود؛ زیرا وجوب وجود اقتضا میكند كه ذات الهی فاقد هیچكمالی نباشد؛ چرا كه فقدان كمال، مساوی با نقص و نیازمندی است و نیازمندی با واجبالوجود بودن سازگاری ندارد.
حال اگر دو خدا (واجب الوجود) فرض كنیم، لازم است بین آن دو تمایز باشد؛ زیرا با انتفای هر گونه تمایزی، فرض «دو» بودن منتفی خواهد شد. در این صورت، با دو احتمال مواجهیم (و احتمال سومی تصور نمیشود):
احتمال اول : یكی از دو خدای مفروض،كامل مطلق و نامحدود و دارای همه كمالات اما دیگری ناقص و محدود و فاقد برخی كمالات خدای اول باشد. در این صورت، معلوم است كه خدای حقیقی همان اولی است و دومی به دلیل نقص و محدودیت نمیتواند خدا باشد. بدین ترتیب، احتمال اول، به جای تعدد خداوند به توحید (وحدت خداوند) میانجامد.
اما احتمال دوم آن است كه هر یك از دو خدای مفروض دارای كمالی باشد كه دیگری فاقد آن است. نتیجه این احتمال آن است كه هیچ یك از آنها خدا نباشد و این خلاف فرض است. دلیل مطلب این است كه بر اساس احتمال دوم، دو خدای مفروض، از وجود و عدم (عدم برخی كمالات وجودی) تركیب مییابند؛ حال آن كه ذات خداوند از هر گونه تركیبی مبرّاست.
بدین ترتیب، فرض تعدد واجب الوجود در یك صورت به توحید میانجامد و در صورت دوم، مستلزم امری محال (تركیب ذاتی واجب) است. در نتیجه فرض تعداد خدا فرض معقولی نخواهد بود.
ممكن است گفته شود كه احتمال سومی نیز وجود دارد كه در استدلال بالا مورد توجه قرار نگرفت و آن احتمال این است كه دو خدای مفروض، هر دو دارای همه كمالات وجودی نامحدود باشند.
در پاسخ به اعتراض بالا یادآور میشویم : همان گونه كه در آغاز استدلال گفته شد، فرض تعدّد، مستلزم وجود نوعی فرق و تمایز است؛ بنابر این، اگر دو واجب الوجود مفروض هر دو دارای همه كمالات باشند، دیگر تمایزی بین آن دو نخواهد بود و این با فرض اولیه ما (یعنی فرض وجود دو خدا) سازگار نیست. لذا خداوند واحد یعنی یكی است و شریك ندارد. (3)
2. نفی تركیب از ذات خداوند: به طور خلاصه می توان ذكر كرد همین كه اگر یك چیز را مركب از دو یا چند چیز بدانیم ، این یعنی نیازمندی ، چون كه چنین موجودی برای وجود داشتن نیاز به اجزای خود دارد و نیازمندی با بی نیازی واجب الوجود سازگار نیست. این یك نوع تناقض است كه هم یك مجموعه مركب را بی نیاز فرض كنیم و هم او را مركب از اجزا و نیازمند به اجزا ، چون تا اجزا نباشند ،آن چیز نیست و این معنای نیازمندی است. بنابراین خداوند متعال از هر گونه تركیب منزه و ذات بسیط و دارای توحید ذاتی است، یعنی احد می باشد و تنها او در جهان دارای این صفت است.
پینوشتها:
1. سيد رضي، نهج البلاغه، دارالهجره، قم، بي تا، خطبه اول.
2. امام خمینی، سید روح الله، مصباح الهدایة إلي الخلافة والولایة، نشر مؤسسه آثار امام، تهران، 1378ش، ص 2 .
3. سعیدی مهر، محمد، آموزش كلام اسلامی ،نشر طه، قم،1377 ش،ج1 ،ص79 .