چگونه جابر بن عبدالله انصاري در اربعين نابينا بوده است در حاليكه سالها بعد با ديدن و شناختن امام باقر(ع) سلام رسول خدا(ص) را به ايشان رساندند؟
در تطابق لازم نيست كه جابر بينا باشد، زيرا در زمان بينايي، حديث لوح را از روي لوحي كه نزد حضرت زهرا بود، خوانده و نسخه برداري كرده و آن نسخه را پيش خود داشته، بارها در آن نظر كرده و كاملا در ذهنش بود. آن را به امام عرضه كرده و امام هم از روي اصل لوح، حديث را خوانده و تطابق را انجام داده اند.
امام باقر هنگام وفات امام صادق را خواند تا به او وصيت كند. فرزندش زيد عرض كرد: كاش شما مثل امام حسن و امام حسين(ع) عمل مي كردي و به من وصيت مي نمودي! امام فرمود: امامت عهد خدايي است و تمثيل بردار نمي باشد.
بعد جابر را فراخواند و فرمود: آنچه از حديث صحيفه ديده اي براي ما بگو.
در اين جا لازم نيست كه جابر بينا باشد، بلكه آنچه از صحيفه ديده بود، عرض كرد. (1)
2. رواياتي كه حكايت دارد كه امام از جابر نسخه اش را طلب كرده و با نسخه خود تطبيق داده، صراحت ندارند كه جابر آن زمان نابينا بوده، بلكه در موارد متعدد بر بينايي او تصريح شده است. نابينايي او در زمان زيارت اربعين هم مبنايي ندارد، بلكه با توجه به روايات متعدد ايشان در آن زمان و مدت ها بعد از آن بينا بود.
در روايتي كه مربوط به زيارت جابر در اربعين است، از قول عطيه كه همراه جابر بود، آمده است: " بعد از غسل و زدن عطر بر خويش، با پاي برهنه به طرف قبر ها رفت تا بر بالاي قبر ابي عبدالله ايستاد. سه بار تكبير گفت و بيهوش بر قبر افتاد. وقتي به هوش آمد، عرض كرد: سلام بر... سپس قبر را بوسيد و دو ركعت نماز خواند. متوجه قبور شهدا شد و عرض كرد: سلام بر... بعد به طرف قبر عباس بن علي آمد و عرض كرد: سلام بر... (2)
در كتاب بشاره المصطفي ضمن خبر زيارت جابر آورده كه جابر به همراهش گفت: "فالمسنيه فالمسته"(دست مرا بر قبر بگذار و من دستش را بر قبر گذاردم)؛ اين جمله(كه شايد با استناد بدان جابر را در آن زمان نابينا شمرده اند) دلالت بر نابينايي جابر ندارد، زيرا چه بسا شدت حزن و اندوه، بينايي او را در آن لحظه مختل نموده، يا اشك چشمانش را فراگرفته و مانع ديد او شده است. (3)
3. رسول خدا به جابر مژده مي دهد كه نوه اش- محمد بن علي بن الحسين(امام باقر) -را خواهد ديد. از جابر مي خواهد كه حامل سلام ايشان به او باشد. بنا بر روايات متعدد، جابر امام را ديده و ايشان را برانداز كرده و... (4)
4. در مورد نابينايي جابر در آخر عمر هم در روايات و تاريخ تصريحي نيست، بلكه شايد بينايي اش كم شده يا دور يا نزديك بيني اش را از دست داده باشد.
در ارشاد مفيد به نقل از امام باقر آمده: بر جابر بن عبدالله انصاري وارد شدم و بر او سلام كردم. بعد از جواب سلام پرسيد: كيستي؟ اين ملاقات بعد از آن بود كه نابينا شده بود و من خود را معرفي كردم و... (5)
اين روايت هم دلالت بر مطلب نمي كند، زيرا: -ممكن است دوربيني او ضعيف شده، نتوانسته از فاصله چند متري امام را ببيند و بشناسد.
-از روايات بر مي آيد كه جابر مكرر ابلاغ سلام رسول خدا را انجام داده، در مواضع مختلف اين مطلب را اظهار كرده تا مبلغ امامت و فضيلت امام باقر باشد. چه بسا اين ملاقات در آخر عمر او بوده و اولين ملاقات او با امام نبوده است.
-جمله "و اين ملاقات بعد از نابينايي او بود" ظاهرا از روايت نيست. جمله اي توضيحي از راوي است. احتمالا ايشان از سوال جابر برداشت كرده كه او امام را نمي ديده تا بشناسد. بدين جهت تصريح كرده كه در اين زمان بينا نبوده است.
- در بعضي از نقل هاي عالمان رجال دارد كه جابر در آخرهاي عمرش نابينا شده است. البته در رجال شيخ طوسي آمده: "و قد كان سقط حاجبيه علي عينيه"(6) (ابروان او بر چشم هايش افتاده بود)؛ شايد اين حالت كه معمولا سبب بسته شدن چشم مي شود، سبب شده كه نابينا تلقي شود.
اگر هم نابينا شده، در سال هاي آخر عمرش بوده كه زمان آن نامعلوم است.
در مورد سن جابر ابهام هست. ايشان را از كساني شمرده اند كه عمر طولاني كرده و از امام صادق نقل است كه او آخرين فرد از اصحاب رسول خدا بود كه از دنيا رفت. عامر بن وائله از اصحاب پيامبر سال 110 وفات كرد.(7) بنا به روايتي كه در بالا ذكر شد، هنگام وفات امام باقر يعني سال 114 هجري زنده بود. پس احتمال قوي دارد امام كه از نوجواني با او مصاحبت داشته، در آن زمان كه او بينا بوده، لوح را با نوشته او مطابقت داده و بعدا در آخرهاي عمر نابينا شده است.
جابر هنگام اولين ملاقات با امام باقر بينا بوده، زمان تطبيق نوشته او با اصل لوح كه نزد امام بوده، بينايي اش را داشته، اگر نابينا هم بود، مي توانست تطبيق را انجام دهد و از امام بخواهد از روي لوحي كه خدمت امام هست، مطلب را بخواند. شنيده اش را با مضمون نسخه خودش كه در ذهنش كاملا نقش بسته بود، تطبيق دهد.
پي نوشت ها:
1. قاموس الرجال، ج2، ص519.
2. بحار الانوار، ج98، ص329. (در اين جا نام همراه جابر "عطا " ذكر شده، ولي در روايات ديگر و مشهور او را "عطيه" گفته اند. )
3. كمال الدين و تمام النعمه، پاورقي، ص 309.
4. قاموس الرجال، ج2، ص514-516.
5. ترجمه ارشاد، ج2، ص156-157.
6. اختيار معرفه الرجال، ج1، ص205.
7. همان، ص237.