پرسش وپاسخ

با اینكه می دونم دین اسلام تاكید كرده با پدر و مادر به خوبی رفتار كنین
مشكلي كه شما با پدرتان داريد، چيزي است كه در خانواده هاي زيادي وجود دارد و مخصوصا در خانواده هايي كه اختلاف سني زياد و هم چنين اختلاف تحصيلات زياد بين ...

پسری 26 ساله دانشجوی كارشناسی ارشد در یكی از بهترین دانشگاههای ایران هستم. در برخورد با پدرم با مشكل مواجه شدم، واقعا نمی دونم چه برخوردی باهاشون داشته باشم، با اینكه می دونم دین اسلام تاكید كرده با پدر و مادر به خوبی رفتار كنین، اما بیشتر وقتا همش با پدرم در حال بحث كردن هستیم.پدرم 63 سالش هست و اختلاف سنیشون با من زیاده، با اینكه 4 تا بچه هستیم و شاید من از بقیه بیشتر سر افرازشون كردم از هر لحاظ اما اندازه یه سر سوزن منو قبول ندارن. حتی وقتی كه می خواستم واسه قبولی در كنكور كارشناسی ارشد درس بخونم میگفتن وقتتو تلف نكن برو سر كار و تو قبول نمی شی. با اینكه از لحاظ برخورد و روابط اجتماعی قوی هستم، اما جلوی دیگران منو سركوب می كنن و در مسائل مختلف خانوادگی و...حتی اجازه صحبت كردن به من را نمی دهند، با اینكه می دونم توانایی هام زیاده اما اینقدر كه اندازه سر سوزن اعتماد به نفس بهم نمیدن سرد شدم. حتی اصلا براشون غیر قابل باوره كه من دكترا قبول شم. با اینكه پدرم معلم بازنشسته و فرهنگی هستن، اما دركم نمی كنن. حتی به افكارم و حرفام گوش نمیدن. مثلا وقتی به بابام میگم: بابا اتفاقات درون خانواده را به دیگران نگو ناراحت می شن. منو بچه فرض می كنن كه صاحب نظر و فكر نیستم در حالی كه موفقیت هام اینو نمیگه. بخدا نمی دونم چه كنم.بعضی وقتا میگم اصلا باهاشون قهر كنم حتی حرف هم نزنم اما بعد میگم درست نیست، اگرم حرف بزنم كه اندازه سر سوزن واسه عقاید و افكارم ارزش قائل نیستم.من چه كنم؟

مشكلي كه شما با پدرتان داريد، چيزي است كه در خانواده هاي زيادي وجود دارد و مخصوصا در خانواده هايي كه اختلاف سني زياد و هم چنين اختلاف تحصيلات زياد بين پدر و مادر و فرزندان وجود دارد، اين مسائل تا حدودي طبيعي و شايع است. البته چون ما اطلاعات دقيقي از زندگي شما نداريم و هم چنين به اين خاطر كه حرفهاي پدر شما را نشنيده ايم، نمي توانيم قضاوت كنيم كه واقعا همه حرفهاي شما درست است يا نه، اما در هر صورت براي بهتر شدن وضعيتتان به موارد زير توجه كنيد:

* پذيرفتن موقعيتهاي ناخوشايند، زماني كه خارج از كنترل شماست:

 مهمترين اصل در مورد تغيير دادن يك موقعيت ناخوشايند، واقع بيني است. شما بايد اين واقعيت را بپذيريد كه بسياري از رويدادهاي زندگي كه به احساس ناراحتي شما منجر مي شود خارج از كنترل شماست. بنابر اين سازگارانه نيست كه خود را با اين گونه افكار ، ناراحت كنيد. واقعيت اين است كه اين نوع رفتار پدر شما چيزي است كه چندين سال است كه در او وجود دارد و چيزي نيست كه بتوان كاري جدي در مورد آن كرد، و وقتي كسي ساليان درازي با يك اخلاق خاصي زندگي كرد، ديگر مشكل است كه او را تغيير داد، لذا چون از عهده شما خارج است، خيلي به آن فكر نكنيد. وقتي كه شما به اين مسائل و مشكلات ديگري كه در خانواده اتان وجود دارد، فكر مي كنيد و به آنها تمركز مي كنيد، شما را آشفته و پريشان مي كند.

* شما بايد بررسي كنيد و مواردي را كه پدرتان به آنها حساس است را شناسايي كنيد و در صورت امكان، طبق ميل او رفتار كنيد، بالاخره وقتي كه آنها را نمي توان اصلاح كرد، بهترين كار اين است كه زمينه درگيري را از بين ببريد. البته بايد به موارد حساسيت آنها هم پرداخته شود، كه آيا درست است يا نادرست، شايد بعضي از موارد آن، ناشي از عملكرد بد شما باشد، ولي در هر صورت با از بين بردن زمينه اين حساسيت، مي توانيد از بروز درگيري جلوگيري كنيد. حتي اگر به حرف آنها اعتقادي هم نداريد، حداقل به خاطر اينكه درگيري ايجاد نشود، و آرامش شما را به هم نزند، در صورت امكان تذكرات آنها را گوش كنيد و طبق ميل آنها رفتار كنيد. 

* تقويت روابط شخصي با استفاده از مهارتهاي اجتماعي، جرات ورزي و مذاكره:

اگر به دليل آنكه كسي با شما درست برخورد نكرده، يا نيازهاي شما را برآورده نكرده است، احساس ناراحتي مي كنيد، مي توانيد از طريق مذاكره و گفتگو، يا از طريق استفاده از مهارتهاي اجتماعي و جراتمندي، موقعيت را تغيير بدهيد. اگر پدرتان چيزي را از شما خواستند كه صحيح نيست و شما را تحت فشار گذاشتند، به جاي اينكه عصبي شويد، حرفهايتان را با آرامش برای آنها توضيح دهيد. اصلا سعي نكنيد كه آنها را راضي كنيد، بلكه فقط درصدد توضيح مطالبتان باشيد، اگر راضي نشدند، شما صحنه را ترك كنيد و ديگر به آن فكر نكنيد.

* اينكه پدر و مادر شما به اندازه كافي به شما اعتماد ندارند و به شايستگي هاي شما توجه نمي كنند، نبايد باعث دلسردي و نااميدي شما شود، همين كه خودتان مي دانيد كه انسان توانمندي هستيد و كار خودتان را درست انجام مي دهيد، كافي است، و نبايد انتظار تحسين و تشويق از ديگران داشته باشيد. به عبارت ديگر، گرچه عكس العمل ديگران در مورد كارهاي انسان، در روحيه او تاثير مي گذارد، اما نبايد خودتان را به آنها وابسته كنيد.

* بهترين وسيله اثبات توانمندي هايتان، موفقيت در كارهاي آينده اتان است، به تدريج كه داراي موقعيت اجتماعي مي شويد، نظر و نگاه پدر و مادرتان هم به شما عوض مي شود. همين الان هم احتمالا پدر و مادر شما به شما و موفقيت هايتان افتخار مي كنند، اما در نحوه بيان كردن آن مشكل دارند و عادت كرده اند كه با شما اين گونه برخورد كنند.

*كارهايي مثل قهر كردن و قطع رابطه با آنها درست نيست، چون شايد آنها در حق شما كم لطفي كنند، اما در هر صورت شما نبايد به آنان بي توجهي كنيد و باعث ناراحتي و آزردگي آنها شويد. در روايات ديني ما توصيه بسيار زيادي در مورد برخورد خوب و مناسب با پدر و مادر شده است، و تاكيد شده است كه حتي اگر با شما رفتار خوبي نداشتند،در حد امكان با آنها به نرمي برخورد كنيد. سعي كنيد كه نه قطع رابطه داشته باشيد و نه اينكه بيش از حد در مسائل مختلف دخالت كنيد و اصرار بر نظر و عقيده خودتان داشته باشيد، سعي كنيد تعادل را در اين زمينه حفظ كنيد.

در پايان تذكر اين مطلب را لازم مي دانم كه نبايد از رحمت و لطف خداوند به بندگانش نااميد شويد، خيلي از بزرگان دين ما در طول زندگي اشان، گرفتار بد رفتاري افراد ديگر بوده اند، پدر و مادر بد رفتار داشته اند، همسر ناهماهنگ، فرزند ناخلف و بد كردار و ... اما آن را تحمل كردند و صبر كردند، و خدا هم به آنها كمك كرد و تحمل آنها را بالا برد. مطمئن باشيد كه اين شرايط زندگي شما از ديد خدا پوشيده نيست. به این نكته توجه داشته باشید كه رضایت و دلخوشی آنها موجب سرازیر شدن رحمت الهی در زندگی شما می شود و آثار مثبت آن را حس خواهید كرد و باعث پیشرفت مادی و معنوی شما خواهد شد.

موفق باشيد.

خصوصا اگه فرد جاهل یا حق ناپذیر باشه.
از منظر اسلام كسی حق ندارد به كسی اهانت كند و آبروی كسی را ببرد، زیرا حفظ آبروی انسان ها و حفظ كرامت انسانی لازم است. همچنین كسی حق ندارد به رهبری اهانت کند ...

وقتی كسی به ولایت فقیه و رهبر در حضور ماتوهین می كنه تكلیف ما چیست؟خصوصا اگه فرد جاهل یا حق ناپذیر باشه.

از منظر اسلام كسی حق ندارد به كسی اهانت كند و آبروی كسی را ببرد، زیرا حفظ آبروی انسان ها و حفظ كرامت انسانی لازم است. همچنین نه تنها كسی حق ندارد به رهبری اهانت كند، بلكه حتی به انسان های عادی نیز نباید توهین شود. این موضوع علاوه بر اینكه عملی ضد اخلاقی بوده، در مواردی حكم تعزیر و مجازات نیز دارد. در مورد توهین به رهبر این حكم می تواند شدیدتر باشد، زیرا اولاً كه ایشان مسلمان است و اهانت به مسلمان جایز نیست. افزون بر آن وی منصب و مقامی دارد كه حفظ آن واجب است. زیرا وی رهبر جامعه است. این امر اقتضا میكند كه جایگاه و مقام او حفظ شود.

متأسفانه برخی از اسلام برداشت نادرست كرده و آزادی را به گونهای تعریف كردهاند كه گویا اسلام آزادیهای نامحدود را مشروع میداند و مردم نیز آزاد هستند هر كاری كه خواستند انجام دهند، غافل از اینكه در اسلام ضمن اینكه به اصل آزادی سفارش شده، برای آن حد و حدودی نیز تعریف گردیده است. اگر آزادی نامحدود باشد،جامعه دچار هرج و مرج میگردد و این امر قابل قبول نیست.

نكات پایانی كه شما را در رسیدن به جواب راهنمایی می كند:

1) وظیفه ما نسبت به كسی كه به رهبر توهین وناسزا می گوید چیست؟

از دفتر رهبری سوال شما را پرسیدیم و آنها در جواب گفتند: وظيفه شما نسبت به چنين افرادی ارشاد و هدايت و امر به معروف و نهي از منكر است. وظيفه ديگري نداريد.(1)

2) اگر كسی به مقام معظم رهبری و نظام اسلامی توهین كند، باید با استدلال و برهان و رعایت احترام و ادب، روشنگری و دفاع نموده و به فریضه امر به معروف و نهی از منكر عمل نمود. اگر احساس می كنید حرف های شما در مخاطب بی تأثیر است، به هیچ وجه بحث را ادامه نداده و با تغییر موضوع بحث، ازجدال  پرهیز كنید . با توجه به آنچه گذشت روشن می شود در این گونه موارد اجازه برای زد و خورد نداریم.

پی نوشت:

1 . سوال از دفتر رهبری به شماره 7112467 .

ولی بسیار آدم خوب و خوش اخلاقی است.كه همه دوستش دارند و راضی هستند
اینكه ایشان خوش اخلاقند در حل مشكل بسیار موثر است.نماز خوان كردن افراد كار من و شما نیست؛ بلكه باید خدا بخواهد هدایت كند؛ و خود فرد هم بخواهد هدایت به نماز شود

ما در خانواده، فردی بزرگ داریم كه بیشتر نمازهایش را نمی خواند، روزه هم نمی گیرد، ولی بسیار آدم خوب و خوش اخلاقی است كه همه دوستش دارند و راضی هستند؛ ما خیلی او را با خوبی نصیحت كردیم. اما اثر این نصیحت ها دو روزه بود. اما نمی دانیم در مورد چه چیزهایی درد و دل می كند ...

اینكه ایشان خوش اخلاقند در حل مشكل بسیار موثر است.

در ابتدا به عنوان مقدمه عرض كنم كه نماز خوان كردن افراد كار من و شما نیست؛ بلكه باید خدا بخواهد هدایت كند؛ و خود فرد هم بخواهد هدایت به نماز شود؛ چنانچه خدا نیز به پیامبرش این نكته را یادآور می شود كه: «لیس علیك هداهم ولكن الله یهدی من یشاء؛ پیامبر! هدایت آن ها بر عهده تو نیست و لكن خدا هر كس را بخواهد هدایت می كند(1). و وظیفه ما تنها بیان دستورات خدا و رساندن آن ها به افراد است؛ همانطور كه در قرآن وظیفه پیامبر همین عنوان شده: «انما علی رسولنا البلاغ المبین»؛ (2)

اما با توجه به مطالبی كه شما گفتید اگر راهی اسلامی و اخلاقی برای اینكه بتوانید در نماز خواندن كسی تأثیرگذار باشید می خواهید، با توجه به اینكه چندین بار از راه های مختلف تلاش كردید، چند كار می توانید انجام دهید:

1- او را با انسان های فرهیخته و عالم در مسایل دینی یا مراكزی مانند این مركز جهت طرح مسایل دینی آشنا كنید.

2- رفتار محبت آمیز خود را با او بیش تر كنید. این موضوع به عنوان یك عامل روانی می تواند تأثیر گذار باشد.

3- نسبت به باورها و اعتقادات دینی، خود را راسخ نشان دهید. عبادات خود را با تقید و مراقبت داشته باشید. برای او دعا كنید. به صورت غیر مستقیم بفهمانید كه برای او بسیار ناراحت  هستید.

4- چنانچه امكان یافتن خانواده مذهبی و رفت و آمد باآن ها را دارید، حتمآً سعی در برقراری ارتباط با آن ها نمایید.

5- ایشان را تشویق به مطالعه دین از منابع اصیل نمایید، كتاب های زیر را جهت مطالعه پیشنهاد می كنیم :

درمورد نماز:

1-  نماز عارفانه، جواد محدثی.

2-  پرورش در پرتو نیایش، حسنعلی نوری ها.

3-  نماز زیباترین الگوی پرستش، غلامعلی نعیمآبادی.

4-  نماز از دیدگاه قرآن و حدیث، موسوی لاهیجی.

5- نماز، حسین انصاریان.

از نظر شرعی  وظیفه دارید كه با اخلاق نیك و زبان ملایم او را نصیحت كنید . امر به معروف و نهی از منكر كنید.  كار را به دعوی و مجادله  نرسانید. فقط به تذكر و نصیحت با اخلاق نیك و بدون خشونت اكتفا كنید. روشن است كه امر به معروف برای تبدیل به وضعیت بهتر و نیكوتر است. پس اگر  تا به حال چند بار تذكر داده اید، و گفتن شما تاثیری نداشت تكلیفی دیگر ندارید. بهتر است مدتی در این باره با ایشان گفتگو نكنید. چون اگر با تندی روی این مسئله پافشاری كنید، ممكن است لج بازی كند. دیگر به حرف های شما توجه نكند.

 همیشه با زبان نمی توان افراد را اصلاح كرد. تبلیغ عملی مؤثرتر از تبلیغ زبانی است. به نماز اول وقت خود اهمیت دهید و مقید باشید در اول وقت نمازتان را بخوانید.

 سعی كنید از این به بعد از توصیه و نصیحت  - كه نوعی نگاه از بالا به پایین میباشد -  در مورد نماز و مسایل دیگر به ایشان كه باعث موضعگیری منفی وی میشود، بپرهیزید، زیرا اثر معكوس خواهد داشت و شما را از اقدامات بعدی محروم میسازد.

 

سستی  مسلمان در نماز می تواند علت های مختلفی داشته باشد. بدون آن كه او متوجه شود، علت یابی كنید، زیرا نماز عملی است كه در مجموعه عقیده توحیدی، دارای معنا و فلسفه خاصی است انسان طبق فطرتش همواره به چیزی كه برایش اهمیت دارد، توجه و اهتمام میورزد.

 یكی از علل ترك نماز یا سستی در انجام آن عدم آشنایي با فلسفه نماز است. اگر انسان بداند چرا نماز می خواند و نماز چه آثاری و بركاتی در زندگی دنیا و آخرت او دارد و ترك نماز چه عواقب و نتایجی خواهد داشت؛ قطعا نماز را ترك نخواهد كرد.

موفق باشید.

 

پی نوشت ها:

1. بقره (2) آیه272 .

2. مائده (5) آیه92 .

خانواده ی مذهبی ای ندارد ولی بسیار دوست دارد كه چادر سر كند ...
اگر علاقه به چیزی ریشه ای واساسی باشد، یعنی سرچشمه علاقه "شناخت وآگاهی"باشد، پایدار و همیشگی است. در غیر این صورت، دوام نخواهد داشت.

  دوستی دارم با اعتقاد و علاقمند به دین و مذهب الحمدلله . خانواده ی مذهبی ای ندارد ولی بسیار دوست دارد كه چادر سر كند و خانواده اش هم مقابله نمیكند . یعنی او را در انتخاب اعتقاداتش آزاد گذاشته اند . اما چون كلا اطرافیانش چادری نیستند و او هم تازه متحول شده ، چند استدلال قوی میخواهد كه حجاب برتر بودن چادر را به دوستانش به فامیلش به مادر و پدرش بگوید .دوستم سطحی نیست و واقعا درونی علاقه و اعتقاد به چادر دارد . میذاند كه چادر پوشش بیشتری دارد و حتما خدا راضیتر است . چه چیز دیگری پیشنهاد میكنید كه بگوید ؟

اگر علاقه به چیزی ریشه ای واساسی باشد، یعنی سرچشمه علاقه "شناخت وآگاهی"باشد، پایدار و همیشگی است. در غیر این صورت، دوام نخواهد داشت. این جواب را به دوست خود ارایه دهید.

برای ایجاد"انگیزه كافی"جهت گزینش حجاب برتر باید:

الف) "هدف و دلیل" این كار را بشناسید. آثار و فواید مثبت یا پیآمدهای منفی آن را بدانید.

ب) شناخت خود را نسبت به خدا بیش تر كنید. معرفت به خدا انگیزه ساز است. اگر كسی خدا و كمال و جمالش را بشناسد و از الطاف پیدا و پنهان و مهربانی هایش، همچنین از نعمت های بی حد و حصرش آگاهی به دست آورد و در آن دقت و تأمل كند، عاشق خدا می شود و برای جلب رضایتش به هر اقدامی كه او بخواهد، دست می زند.

اكنون حجاب را از ابعاد مختلف، مورد توجه و دقت قرار می دهیم:

1. عفت و پاكدامنی، با آفرینش و فطرت زن به هم آمیخته است، و در آفرینش او، جایگاه عظیم و بلندی دارد. اسلام نیز با نگاه به آفرینش زن و صلاح و خیر آنان، حجاب را لازم شمرده تا عفت برونی زن، با عفت درونی او هماهنگ و بنیان خانواده مستحكم گردد و زن همچون كالای ناچیزی در معرض همگان قرار نگیرد.

2. فایده حجاب منحصر به زنان نیست. حجاب حداقل دو فایده دارد: اول؛ زن محجوب، با حجاب خود به دیگران مي فهماند كه اهل بي بند و بـاري و روابـط آزاد نـیـسـت و این خود باعث مي شود مردان هرزه به او طمع نورزند و مزاحم نشوند:"ذلِكَ‏ أَدْني‏ أَنْ‏ يُعْرَفْنَ‏ فَلا يُؤْذَيْن".(1)‏ دوم؛ فایده دوم حجاب به كل جامعه برمي گردد. زنان بي حجاب و بی قید حتي براي مردان پاكدامن نیز زیان بارند. زناني كه بدون پوشش و با انواع آرایش بیرون مي آیند، محیط را آماده آشوب مي نمایند؛ زیرا جاذبه تكویني زنان براي مردان قابل انكار نیست .

3. حجاب، موجب رشد شخصیت‏ زن مسلمان است. شخصیت، مجموعه افكار، عواطف، عادت‏ها و اخلاقیات یك انسان است كه مایه تشخیص وی از دیگران است. (2) مجموعه صفات و ویژگی‏های جسمی، روانی و رفتاری كه هر انسان را از انسان‏های دیگر متمایز می‏سازد، شخصیت نام دارد. (3) بر این اساس، هر كس شخصیتی دارد كه خود را با آن معرفی می‏كند. دیگران نیز او را به همان ویژگی‏ها می‏شناسند.

4. حجاب موجب مسؤولیت پذیری است: زنانی كه در پی دلربایی و جلب نظر دیگرانند و جز عرضه پیكر خود به چیزی نمی‏اندیشند، هرگز نمی‏توانند غمخوار همنوع خود باشند؛ در برابر خانواده و اجتماع احساس مسؤولیت كنند و به معنویت خود و اعضای خانواده و جامعه بیندیشند. این افراد، افزون بر آن كه  به دلیل ناتوانی یا شانه خالی كردن از انجام دادن مسؤولیت‏های فردی باز می‏مانند، با روحیه و وضع بدنی خاص خویش محیط را آلوده و موقعیت را برای فعالیت مسؤولیت پذیرانه نامساعد می‏سازند.

نكتۀ پایانی: شما جنس مرغوب را در كادو مي پیچید، روي تلویزیون پارچه مي اندازید، كتاب قیمتي را جلد مي كنید، طلا و جواهرات را ساده در دسترس قرار نمي دهید. بنا بر این جلد و حجاب نشانه ارزش است. خداوند براي چشم كه ظریف است و خطرات آن را تهدید مي كند، حجاب قرار داده حجاب باعث تمركز فكر مردان كه بخش عمده تولید جامعه به دست آنان است مي گردد. در كشورهایي كه بي حجابی هست ،نظام خانواده از هم گسسته و آمار طلاق غوغا مي كند.

برای توضیحات بیشتر می توانید با شماره(09640) تماس بگیرید.

معرفی كتاب برای مطالعه بیشتر:

1- آيات حجاب، عباس فتحي، جلد اول، انتشارات نسل سوم تهران، زمستان1381.

2- حجاب از ديدگاه قرآن و سنت، فتحيه فتاحي زاده، جلداول، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم، زمستان 1379.

پی نوشت ‏ها:

1. احزاب (33)، آیه 59.

2. احمد بهشتی، تربیت كودك در جهان امروز، ص 161، مؤسسه تحقيقات و نشر معارف اهل البيت (ع)، ویرایش دوم.

3. علی اصغر احمدی، روان شناسی شخصیت، ص 10، تهران، انتشارات امیر كبیر.

اگر نهي از منكر به قيمت ضرر زدن به جانمان تمام شود باید انجام داد؟
از شرائط وجوب امر به معروف و نهی از منكر این است كه ضرر جانی نداشته باشد. پس در صورتی كه ذكر كردید، نهی از منكر واجب نیست، ولی اگر می توانید ...

 در خيابان مي بينيم تعدادي اراذل مزاحم خانمي شده اند آيا اگر امر به معروف و نهي از منكر به قيمت ضرر زدن به جانمان و حتي از دست دادن آن تمام شود بايد انجام داد؟

اینكه برای نهی از منكر دغدغه دارید، بسیار ارزنده است.

یكی از شرائط وجوب امر به معروف و نهی از منكر این است كه ضرر جانی  نداشته باشد. پس در صورتی كه ذكر كردید، نهی از منكر واجب نیست، ولی اگر می توانید با مطلع كردن پلیس خطر را  دور كنید یا اگر با همراه كردن چند نفر با خودتان می توانید آن ها را فراری دهید، بدون اینكه ضرری برایتان داشته باشد، باید این كار را انجام دهید

شخص بگه دلم میخواد كه این كارو می كنم واجب بهش گوشزد كنیم
وجوب امر به معروف و نهی از منكر شرایطی دارد ،از جمله: 1- آمر و ناهی از آن چه می‌خواهد نهی و یا ارشاد كند، آگاهی داشته باشد 2- بداند حرفش اثر دارد 3- ...

جایی كه امر بمعروف و نهی از منكر مفسده داره یعنی احتمال بدیم كه اون شخص بگه دلم میخواد كه این كارو می كنم واجب بهش گوشزد كنیم مثلا در اتوبوس وقتی خانمی بد حجاب یا آهنگ لهو ولعب راننده روشن كرده تو جاده هستیم؟

وجوب امر به معروف و نهی از منكر شرایطی دارد ،از جمله:

1-  آمر و ناهی از آن چه میخواهد نهی و یا ارشاد كند، آگاهی داشته باشد.

2- بداند حرفش اثر دارد.

3-  برای خود و خانواده و بستگانش ضرر جانی و مالی و آبرویی و... نداشته باشد.

اگر می بینید امر به معروف و نهی از منكرتان تأثیر ندارد و اگر به این كار اقدام كنید ،مورد اهانت ،فحش و ناسزا قرار می گیرید، تكلیفی ندارید. اما اگر احتمال تاثیر بدهید، باید تذكر دهید.

در نهی از منكر لازم است چند نكته مورد توجه قرار گرفته و مراعات شود تا تذكر موثر واقع شود :

1- حُسن برخورد:

قرآن مجید خطاب به پیامبر اكرم (ص) می فرماید:

"ای پیغمبر! به بندگانم بگو كه با مردم با نیكوترین وجه صحبت نمایند". (1)

خداوند از حضرت موسی (ع) می خواهد با فرعونی كه ادعای ربوبیت دارد ،با نرمی و ملاطفت تكلم كند و به او بگوید: آیا میل داری كه پاكیزه شوی؟ آیا می خواهی تو را به راه خداوند هدایت كنم تا به درگاه او خاشع شوی؟ (2)

 روح  بسیار آسیب پذیر است و در برابر برخورد قهر آمیز واكنش نشان می دهد ؛ از این رو باید مواظب بود تا لطمه ای به شخصیت افراد وارد نشود. استفاده از جملاتی مانند "این عمل در شأن شما نیست . شأن شما بالاتر از این ها است. سرمایه مملكت هستید و جامعه و خانواده به شما امید دارد" بسیار مؤثر است.

2- جلب اعتماد:

ارشاد و راهنمایی دیگران در صورتی با موفقیت انجام می گیرد كه اعتماد طرف مقابل جلب شود. بدون جلب اعتماد نمی توان در شخصی نفوذ كرد. هر كسی بتواند با مردم الفت برقرار كند، مردم به او روی خواهند آورد. برای این كار باید به خطاكار شخصیت داد و از به كار بردن الفاظ تحقیر آمیز خودداری كرد.

3- در نظر گرفتن وضع روحی و روانی:

اصل مهم در هدایت و راهنمایی یا امر به معروف و نهی از منكر «مخاطبشناسی» است. هر مبلّغ، مربّی، معلّم و یا فردی كه در موقعیت هدایت و تربیت قرار گرفته، لازم است پیش از هر اقدامی «مخاطب» خود را بشناسد، آنگاه بر پایه ویژگیهای فكری، روحی و علمی مخاطب با وی سخن بگوید، تا زحمات و حرفاهایش هدر نرود.

«مخاطبشناسی» بر پایه «ویژگیهای» مخاطب سخن گفتن، یكی از خصایص و سنتهای عملكردی همه پیامآوران آسمانی است، چنان كه پیامبر (ص) میفرماید: «نحن معاشر الانبیاء نكلّم الناس علي قدر عقولهم؛ (3) ما پیامبران با مردم به اندازه عقل شان صحبت میكنیم».

در اجرای صحیح امر به معروف و نهی از منكر باید شرایط مخاطب را در نظر گرفت. اگر عصبانی است ،نمی توان نصیحت كرد. امام علی (ع) می فرماید:"برای دل های آدمیان، علاقه و اقبال و گاهی تنفر و ادبار است .هنگامی كه می خواهید كاری را انجام دهید، از طریق علاقه اشخاص وارد شوید، زیرا هنگامی كه كسی را مجبور بر كاری كنید ،نابینا می شود".(4) یعنی خود را به كوری و كری می زند.

4- محترم شمردن عقاید افراد:

شخص ممكن است كه منكرات یا ترك كارهای معروف و شایسته را بر اساس یك سری عقاید انجام دهد ؛ بنابراین نباید به طور تند و توهین آمیز با عقاید او برخورد نمایید. چنانچه دلیلی برای كار نادرست خود ارائه می دهد، آن را بشنوید . سپس با دلیل و استدلال سخن او را باطل كنید ، یا اشكالات آن را بگویید. گاهی كارهای خلاف او نه به خاطر عقیده به چیزی داشتن، بلكه به خاطر ناهنجارهای خانوادگی و اجتماعی و... است ؛ بنابراین شخص آگاه باید ناهنجارها را بشناسد و سعی نماید تا فرد مورد نظر از آن ها نجات یابد.

پس از اقدامات ارشادی،در صورتی كه اثر گذاری نیازمند امر و نهی باشد و شرایط هم فراهم باشد،باید امر و نهی نمود.

برای دریافت جزییات می توانید با مشاوره تلفنی مركز  به شماره ( 09640) تماس بگیرید.

 

 

پینوشتها:

1.اسراء (17) آیه.

2. نازعات (79) آیه 18 و 19.

3. ثقة الاسلام كليني، كافي، دار الكتب الإسلامية تهران، 1365 ، ج 1، ص 23.

4. نهج البلاغه، انتشارات دار الهجره، قم، قصار 193.

رشته ام به گونه ای است كه فقط در مورد غرب مطالعه داریم
این جمله ایشان درست است؛ ولی رشته شما هم می تواند به درد آخرت بخورد به این ترتیب كه اولا برای رضای خدا درس بخوانید و ثانیا برای خدمت به مردم ...

 آقای قرائتی در یكی از سخنراهی های ماه مبارك رمضان سال 90 گفتند كه هر كاری كه می كنید حتی رشته تحصیلی شما باید به درد آخرت بخورد من كارشناسی ارشد رشته ادبیات انگلیسی هستم و رشته ام به گونه ای است كه فقط در مورد غرب مطالعه داریم و اگر در خوش بینانه ترین حالت از این مطالب بخواهیم در جهت نقد غرب استفاده كنیم كاری تقریبا محال است چون اساتید معتقدند برای نقد باید یكی از روش های نقد انها رو استفاده كنید و با این شرایط به درد اخرتمان نمی خورد حال می خواستم بدانم معنای حرف ایشان این است كه در چنین شرایطی فردی مثل من ادامه تحصیلش در مقطع دكتری این رشته تلف كردن عمر است؟

این جمله ایشان درست است؛ ولی رشته شما هم می تواند به درد آخرت بخورد به این ترتیب كه اولا برای رضای خدا درس بخوانید و ثانیا برای خدمت به مردم و یاد دادن به انها این درس را بخوانید كه ثواب هم می برید؛ چرا كه هر كاری برای خدا باشد، ثواب دارد و این رشته شما می تواند كاربرد های مستقیم دینی داشته باشد؛ مثلا با یاد دادن این زبان و ادبیات انگلیسی می توان برای ترجمه متون دینی به زبان خارجی و یا تالیف كتب دینی به زبان خارجی یا دعوت و تبلیغ انها به دین و اسلام كمك گرفت.

پس می بینید رشته شما نیز می تواند كاربرد دینی داشته و به درد اخرت تان بخورد. ولی باید نیت تان در درس خواند این نیات الهی شود كه با این نیت خیر و ثواب، ماجور نیز خواهید بود.

موفق باشید!

اهمیت علم در اسلام را چگونه توجیه میكنید؟
تغییر دیدگاه، اندیشه و فكر، باور و عقیده نیازمند ایجاد تغییر و تحوّل در «شناخت و معرفت»است. دیدگاه و باور های درونی انسان بر اساس میزان جهل و نادانی یا سطح ...

 اهمیت علم در اسلام را چگونه توجیه میكنید؟ لطفا توضیح دهید؟

سوالی كه طرح نمودید، بسیار كلی است. نیاز به ارائه حجم بالایی از مطالب  در حد یك كتاب یا پروژه تحقیقاتی است، نه پاسخ به یك سوال. در حالی كه مركز ملی پاسخگویی به سوالات دینی تنها به سوالات دینی مراجعان و كاربران پاسخ می دهد. از ارائه مقاله یا تحقیقات علمی به جهت محدود بودن زمان و تراكم بالای سوالات معذور است.

در عین حال شاید بتوان اهمیت علم در اسلام را در پاسخی كوتاه چنین بیان كرد:

تغییر دیدگاه، اندیشه و فكر، باور و عقیده نیازمند ایجاد تغییر و تحوّل در «شناخت و معرفت»است. دیدگاه و باور های درونی انسان بر اساس میزان جهل و نادانی یا سطح آگاهی و شناخت شكل می گیرد.

تغییر «شناخت »نیازمند مؤلفه های چندی است از قبیل "مطالعه و تحقیق شخصی در طبیعت و آفرینش انسان و استعدادها و توانایی­ها و نیازمندی­های وی. شناخت " آفاق و انفس "، مطالعه و آشنایی بیشتر با اصول و مبانی اعتقادی، اخلاقی و عملكردی دین، هم چنین بهره بردن از تحقیقات، تجربیات و اندیشه و افكار دیگران و تحلیل و پردازش و پالایش آن مبانی و خمیر مایه­ی اصلی تغییر در شناخت می باشد.

شناخت و آگاهی مقوله ای است كه با اندیشه و اندیشیدن پایه ریزی می شود، ولی در تداوم واستمرار حركت تكاملی بین "شناخت"و"تفكر"رابطه و تأثیر گذاری دو سویه به وجود می آید. براین پایه، هر چه سطح آگاهی و شناخت بیشتر می شود، قدرت پردازش و تحلیل گری "فكر و عقل"قوی تر می گردد. در نتیجه اطلاعات و شناخت "دقیق تر"و"گسترده تری"به دست می آید.

 "اندیشه و اندیشیدن" و"شناخت و معرفت"دو ركن بنیادی تغییر« دیدگاه، باور و عقیده» است. از این رو در معارف اسلامی هیچ چیزی به اندازه ی" اندیشه و اندیشیدن" و" علم و معرفت" با ارزش نیست و این همان اهمیت علم و علم آموزی در اسلام است.

اهمیت و عظمت مقام علم؛ در حدی است كه خداوند در قرآن با خطاب به  پیامبرش می فرماید : «قل هل یستوی الذین یعلمون والذین لایعلمون...؛ بگو: «آيا كساني كه مي‏دانند و كساني كه نمي‏دانند يكسانند؟» (1).

پیامبر اسلام در مقام ارزش‏گذاری به علم می‏فرماید: طلب العلم فریضة علی كل مسلم و مسلمه؛ دانش‏آموختن بر هر زن ومرد مسلمانی واجب است . (2) نیز  فرمود: «اطلبوا العلم من المهد الی اللحد؛  زگهواره تا گور دانش بجوی  »(3)

جهت آگاهی بیشتر به كتاب ارزشمند "آداب تعلیم و تعلم در اسلام "اثر دكتر سید محمد باقر حجتی-و كتاب "مبانی تعلیم و تربیت در قرآن و احادیث"اثر رضا فرهادیان- مراجعه شود.

موفق باشید.

 

پی نوشت ها :

1. زمر(39) آیه 9.

2. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، موسسه الوفاء، بيروت، 1404ق، ج2، ص31.

3. پاینده، ابو القاسم، نهج الفصاحه، تهران، دنیای دانش، 1382ش، ص281.

با اين عمل وجود حضرت صاحب (عج)نفي نمي شود؟
در دوران عسكريين(ع) ( امام هادي و امام عسكري ع) در ميان حاكمان بني عباس نگراني عميقي به وجود آمده بود. اين نگراني مربوط به اخبار و احاديث فراواني بود كه توسط...

چرا وجود مقدس امام يازدهم در حين وفات و در وصيت خود مادر گرامي خود را وصي و تنها وارث خود معرفي نمودند؟ مگر نه اينكه هر امام وصي امام قبل خود است؟ با اين عمل وجود حضرت صاحب (عج)نفي نمي شود؟

در دوران عسكريين(ع) ( امام هادي و امام عسكري ع) در ميان حاكمان بني عباس نگراني عميقي به وجود آمده بود. اين نگراني مربوط به اخبار و احاديث فراواني بود كه توسط پيامبر(ص) و ائمه(ع) بشارت به تولد فرزندي از امام حسن عسكري(ع) مي داد كه بر هم زننده اساس حكومت هاي باطل و واژگون كننده تاج و تخت ها است و دنيا را پر از عدل و داد خواهد كرد. از اين رو، آن دو بزرگوار به ويژه امام حسن عسگري (ع) سخت تحت نظر بوده و دستگاه خلافت تلاش مي كرد از تولد چنين فرزندي جلوگيري كند.

به همين علت تمام غرض امام حسن عسكری (ع) آن بود كه ولادت امام مخفی مانده و مردم خصوصاً خلفاء عباسی از این موضوع مطلع نشوند و طبیعی است در چنین شرائطی اظهار نام فرزند و وصیت مستقیم به ایشان، با هدف مذكور منافات داشته و به نوعی نقض غرض محسوب می شد

بنابراين با توجه به اين امر، امام ولادت حضرت را مخفی نگه داشت كه البته این شیوه  در زمان برخی ائمه قبلی نیز رائج بوده است. آن چنانكه در برخي از روايات امام حسن عسكري (ع) به امام حسين(ع) تشبيه شده است كه در آن زمان امام براي حفظ جان حضرت سجاد (ع)، خواهرش زینب(س)را به عنوان «وصیّ» انتخاب كردند(1) و يا امام صادق (ع) براي حفظ جان امام موسي (ع) كاظم ، پنج نفر  از جمله امام موسي كاظم (ع) و خليفه وقت و...را وصي خود قرار داده و براي آنها وصيت نوشت و برای مصلحت مهمتر از وصیت انحصاری به امام كاظم (ع) كه به نوعی حاكی از امامت بعد از ایشان باشد، خودداری كردند (2)

به علاوه آنكه فارغ از آنچه بیان شد احادیث فراوانی در مورد اصل یا كیفیت ولادت آن حضرت بیان شده است مثلاً از ابی هاشم جعفری نقل شده است كه گفت من به امام حسن عسكری (ع) عرض كردم: جلالت شما مانع سؤال من می شود پس اجازه بفرمایید از شما سؤال بپرسم. حضرت فرمود: بپرس. عرض كردم: آقای من آیا شما فرزندی دارید؟ فرمود: بلی...(3) كه البته احادیث فراوانی در این زمینه وجود دارد (3) يا در روايات بسياري از اصحاب ائمه نقل شده است كه ولادت امام را گزارش داده اند از محمد بن حسن كرخي نقل شده كه از ابو هارون كه مردي از ياران ما بود شنيدم ميگفت من صاحب الزمان را ديدم روز ولادتش جمعه بود در سال دويست و پنجاه و شش.‏ (4)

كه البته روایات فراوانی در این زمینه وجود دارد كه برای رعایت اختصار از ذكر آنها خودداری می كنیم.

بر اين اساس ولادت امام از مواردي است كه در بسياري از كتب روائي و تاريخي نقل شده است و وصيت امام عسكري (ع) به مادر خويش، به دليل حفظ امام زمان و مصلحت مهم تري صورت گرفت و توجه به اين نكته ضروري است كه در همه اين موارد وصي واقعي و اصلي ائمه همان امام معصوم بعدي است كه به جهت مصالح بيان شده، اين امر مخفي مانده به ظاهر، امام شخص ديگري را براي وصيت انتخاب كردند.(5)

پي نوشت ها:

1. شيخ صدوق‏،كمال الدين،ترجمه كمره اي،محمد باقر، چ داراكتب الاسلاميه، تهران 1377 ه ش، ج 2، ص 178.

2. ر.ك شيخ طوسي‏،كتاب الغيبة، چ مؤسسة المعارف الإسلامية، بي جا، بي تا، ص 108.

3. مرحوم كليني، الكافي، چ داراكتب الاسلاميه، تهران، بي تا، ج 1، ص 328، باب الاشاره و النص الی صاحب الدار(ع) .

4. شيخ صدوق‏،كمال الدين و تمام النعمة،چ دارالكتب الاسلاميه، تهران 1395 ه ق، ج 2، ص 432.

5. ر.ك شفيعي مازندراني، سيد محمد،عاشورا، حماسه‏ی جاوید،چ مشعر،بي تا،ص 291.  

آیا خداوند به نماز و به اين شكل كه دررساله ها آمده دستور داده است؟
خداوند در قرآن تاكيد كرده كه:« فَبَشِّرْ عِبَادِ / الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه أُوْلَئكَ الَّذِينَ هَدَئهُمُ اللَّهُ وَ ...

از كجا بدانم كه خداوند به نماز و به اين شكل كه در كتب ورساله ها آمده دستور داده است؟ _از كجا بدانم كه حضرت محمد پيامبر خداست؟ _امامان كه هستند؟

پيش از هر چيز بايد عرض كنيم بر ما روشن است كه ماهيت اين گونه پرسش ها چيزي جز حقيقت جويي و رسيدن به ايماني عميق تر و اطمينان بخش تر نيست به همين جهت با كمال ميل از اين گونه پرسش ها استقبال مي كنيم.

در عين حال بايد بدانيد كه اين گونه سوالات يكي از بديهي ترين و مهمترين سوالاتي است كه ممكن است به ذهن هر فرد جوياي حقيقت كه مي خواهد دين و باور خود را با انديشه و تعقل خود حاصل كند، برسد و طرح اين گونه سوالات و ابهامات نبايد به دغدغه و نگراني ما بيانجامد. بلكه بايد از اين سوالات و ترديدها پلي ساخت براي رسيدن به سر منزل ايمان و يقين و باور عميق قلبي كه اميدواريم براي شما به زودي حاصل گردد.

اما اين كه از كجا بدانيم كه آنچه امروزه به عنوان باورهاي ديني پذيرفته ايم و خود را ملزم به عمل به ان مي دانيم واقعا همان چيزي باشد كه خداوند از ما خواسته و براي ما قرار داده است؟ پاسخ اين پرسش روشن است و آن اين كه رسيدن به اين دانش راهي جز تعقل و مدد گرفتن از انديشه بشري كه بالاترين موهبت الهي ندارد.

در واقع اگر خداوند در قرآن تاكيد كرده كه:«  فَبَشِّرْ عِبَادِ / الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه أُوْلَئكَ الَّذِينَ هَدَئهُمُ اللَّهُ  وَ أُوْلَئكَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب(1) پس بندگان مرا بشارت ده! / همان كساني كه سخنان را مي‏شنوند و از نيكوترين آنها پيروي مي‏كنند آنان كساني هستند كه خدا هدايتشان كرده، و آنها خردمندانند.

به اين جهت است كه به ما بفهماند آنچه از بندگان توقع مي رود كمك گرفتن از عقل و انديشه براي يافتن حقيقت است و تقليد و تبعيت كوركورانه در اين امر معقول نيست، بلكه بايد از راه صحيح پيش رفت و سخنان گوناگون و ديدگاه هاي مختلف را مورد بررسي قرار داد و بهرتين راه و سخن را برگزيد و از آن تبعيت نمود.

البته به حكم عقل راه كار درك حقيقت در هر مساله اي مي تواند متفاوت از ساير امور باشد و مثلا راه كشف حقيقت تكاليف ديني و دستورات عبادي با راه شناخت پيامبران يا امامان تفاوت هايي دارد.

مثلا شناخت صحت و سقم ادعاي يك پيامبر نيازمند تاملات عقلي و استدلال هاي كاملا برون ديني است مگر آن كه پيامبري يك پيامبر ديگر در قبل ثابت شده باشد و او به پيامبر پيامبر بعدي گواهي و بشارت بدهد و الا در حالت عادي اثبات نبوت يك مدعي نبوت تنها از راه تلاش هاي عقلي و شكل گيري برهان معجزه و مانند آن قابل درك است.

به همين صورت اثبات امامت يك فرد نيز يا از راه ادله قطعي و مستند كه به نقل از پيامبر به ما رسيده باشد و يا از طريق راه كارهاي عقلي مانند معجزات صادر شده از فرد مدعي امامت قابل ادراك و اثبات است. اما راه درك تكاليف ديني مراجعه به منابع معتبر و ثابت شده ديني است كه آن هم از طريق رسيدن به تخصص در زمينه كشف دستورات الهي از منابع معتبر ديني و يا مراجعه به متخصصان اين رشته حاصل مي شود.

در نتيجه گام نخست شما در مسير يافتن پاسخ پرسشتان مراجعه به ادله اثبات نبوت حضرت محمد(ص) از راه صحيح و با رويكرد مناسب و بررسي ادله مطرح شده در اين زمينه است؛ بعد از اين امر و با اثبات پيامبري آن حضرت بايد به دنبال ادله معتبري گشت كه امامان بعد از ايشان را معرفي مي كند و بعد از اين دو مساله و با استناد كارشناسانه به منابع مورد قبول و معتبر كه از اين دو مجرا يعني از مجراي وحي نبوي و كلمات امامان به ما رسيده مي توان به دستورات ديني كه خداوند از ما توقع انجام آن ها را دارد رسيد.

البته ممكن است در اين فرايند اشتباه و عدم دسترسي به برخي حايق ايجاد شود، اما اگر كسي مسير كشف حقيقت را به شكل صحيح بپيمايد و مثلا در راه كشف دستورات ديني به متخصص مربوطه مراجعه كند. اما در يافتن يك حكم خاص به حقيقت رهنمون نشود، در نزد خداوند معذور است و خيالش از بابت انجام وظيفه راحت خواهد بود.

اگر در مورد اين موضوعات خاص پرسشي داريد با كمال ميل آماده پاسخگويي خاص و جزئي در اين باره هستيم.

پي نوشت ها:

1. زمر (39) آيات 17-18.

صفحه‌ها