پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.
اديان هم عصر پيامبر اسلام حضرت محمد(ص) كدام اديانها بودند؟
در ابتدا بيان اين مطلب لازم است كه ما – دقيقا- نمي دانيم در عصر پيامبر اسلام (ص) چه دين هايي وجود داشته اند، زيرا تاريخ اديان آن عصر روشن نيست، همچنين بايد ...

 اديان هم عصر پيامبر اسلام حضرت محمد(ص) كدام اديانها بودند؟

در ابتدا بيان اين مطلب لازم است كه ما – دقيقا- نمي دانيم در عصر پيامبر اسلام (ص) چه دين هايي وجود داشته اند، زيرا تاريخ اديان آن عصر روشن نيست، همچنين بايد بدانيم كه مقصود از اديان عصر پيامبر (ص) چيست، اگر مقصود اين است كه در عصر رسول خدا – به حسب واقع – چه دين هايي بوده اند، بايد بگويم، در آن عصر يك دين وجود داشت و آن اسلام بود، زيرا ما باور داريم كه دين بعد، دين قبل را نسخ مي نمايد، يعني با آمدن دين مسيح، دين يهود نسخ گرديده، و با آمدن اسلام دين مسيح نسخ شده است، البته نا گفته نماند كه پيامبر (ص) قبل از بعثت در زمان حضرت عيسي (ع) زندگي مي كرد، لذا هم عصردين مسيح (ع) بود؛ اما اگر مقصود از اديان هم عصر رسول خدا، اعتقادات پيروان اديان باشد، در اين صورت بايد گفت: هم قبل از بعثت و هم بعد از بعثت پيامبر (ص) اديان ديگر نيز بوده اند، مثلا يهوديان و مسيحيان هم قبل از بعثت رسول خدا بودند وهم بعد از بعثت باور داشتند كه دين يهود ومسيح نسخ نشده اند، مگر اين يهوديان نبودند كه چه مشكلاتي رابراي پيامبر (ص) به وجود آوردند. مگر اين مسيحيان نبودند كه خواستار مباهله با پيامبر (ص)گرديدند؟ (1)در قرآن نيز مي خوانيم :"إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هادُوا وَ النَّصاري وَ الصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ" (2)؛ كساني كه (به پيامبر اسلام) ايمان آورده‏اند، و يهود و نصاري و صابئان (پيروان يحيي يا نوح يا ابراهيم) آنها كه ايمان بخدا و روز رستاخيز آورده‏اند و عمل صالح انجام داده‏اند پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است، و هيچ گونه ترس و غمي براي آنها نيست.

مراد از «الَّذِينَ هادُوا» يهوديان و مراد از «النَّصاري»، مسيحيان هستند. برخي گفته اند مراد از صَّابِئِينَ جمعيتي از پيروان نوح بوده‏اند، و ذكر اين عده در رديف مؤمنان و يهود و نصارا نيز دليل آن است كه اينان مردمي متدين به يكي از اديان آسماني بوده، و به خداوند و قيامت نيز ايمان داشته‏اند. و اينكه بعضي آنها را مشرك و ستاره‏پرست، و بعضي ديگر آنها را مجوس مي‏دانند صحيح نيست...

آنها معتقدند نخست كتابهاي مقدس آسماني به آدم، و پس از وي به نوح، و بعد از او به سام، و سپس به" رام"، و بعد به ابراهيم خليل، سپس به موسي و بعد از او بر يحيي بن زكريا نازل شده است. -در مجموع - آنان پيروان يحيي بن زكريا مي‏باشند. (3)

هچنين درقرآن از مجوس و مشركان سخن به ميان آمده است كه نشان مي دهد در عصر حضرت رسول (ص) مجوسيان و مشركان نيز وجود داشته اند:" ...الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هادُوا وَ الصَّابِئِينَ وَ النَّصاري‏ وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلي‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهِيدٌ "(4)؛ كساني كه ايمان آورده‏اند و يهود و صابئان و نصاري و مجوس و مشركان، خداوند در ميان آنها روز قيامت داوري مي‏كند و حق را از باطل جدا مي‏سازد، خداوند بر هر چيز گواه است (و از همه چيز آگاه).

واژه" مجوس" فقط يك بار در قرآن مجيد در همين آيات مطرح شده و با توجه به اينكه در برابر مشركان و در صف اديان آسماني قرار گرفته‏اند چنين بر مي‏آيد كه آنها داراي دين و كتاب و پيامبري بوده‏اند. ترديدي نيست كه امروز مجوس به پيروان زردشت گفته مي‏شود، و يا لا اقل پيروان زردشت بخش مهمي از آنان را تشكيل مي‏دهند، ولي تاريخ خود زردشت نيز به هيچوجه روشن نمي‏باشد، تا آنجا كه بعضي ظهور او را در قرن يازدهم قبل از ميلاد دانسته‏اند و بعضي در قرن ششم يا هفتم! اين تفاوت و اختلاف عجيب يعني پنج قرن! نشان مي‏دهد كه تا چه اندازه تاريخ زردشت تاريك و مبهم است. معروف اين است او كتابي به نام" اوستا" داشته كه در سلطه اسكندر بر ايران از بين رفته است، و بعدا در زمان بعضي از پادشاهان ساساني بازنويسي شده از عقائد آنها مطالب زيادي در دست نداريم، ولي چيزي كه امروز بيش از همه شهرت دارد مساله اعتقاد به دو مبدأ خير و شر يا نور و ظلمت است، به اين ترتيب كه خداي نيكيها و نور را" اهورامزدا" و خداي شر و ظلمت را" اهريمن" مي‏دانند، و به عناصر چهار گانه مخصوصا" آتش" احترام بسيار مي‏گذارند تا آنجا كه آنها را" آتش‏پرست" مي‏خوانند و هر جا آنها هستند آتشكده‏اي كوچك يا بزرگ نيز وجود دارد. (5)

پي نوشت ها:

1. ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1374، ج‏2، ص579 .

2. بقره، آيه62 .

3. ناصر مكارم، همان، ج1، ص289.

4. حج، آيه 17 .

5. تفسير نمونه، ج‏14، ص 45.