پرسش وپاسخ

آیا قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران امكان دیكتاتوری را برای ...؟
در قانون اساسی ایران، ولایت فقیه منجر به دیكتاتوری نمی شود، زیرا در نظام ولایی شرایط و راهكارهایی تعریف شده است كه از دیكتاتوری جلوگیری می كند.

آیا قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران امكان دیكتاتوری را برای مقام رهبری جامعه فراهم نمیكند؟

با توجه به جایگاه ولایت فقیه در قانون اساسی ایران، ولایت فقیه منجر به دیكتاتوری نمی شود، زیرا در نظام ولایی شرایط و راهكارهایی تعریف شده است كه از دیكتاتوری جلوگیری می كند. در این جا لازم است- جهت آگاهی بیشتر - در ابتدا ویژگي‏هاي حكومت استبداي را مطرح و آنها را با ویژگي‏هاي حكومت ولایي فقیه در قانون اساسي، مقایسه ‏كنیم این مقایسه نشان خواهد داد كه نظام  ولایت فقیه نظام مبتنی بر آرای مردم وعدالت می باشد:

حكومت‏هاي استبدادي با همه تنوعي كه دارند، در ویژگي‏هاي زیر مشترك‏اند:

1. شخص یا طبقه‏اي خاص، بدون رضایت مردم بر آنان حكومت مي‏كند.

2. دامنه قدرتِ حكومت، فوق قانون است و هیچ قانوني آن را محدود نمي‏كند.

3. ساز و كاري براي كنترل حكومت نه از سوي مردم و نه از سوي دستگاه‏هاي خاص نظارتي وجود ندارد.

در نظام ولایي فقیه هیچ یك از این ویژگي‏ها وجود ندارد. كه با مراجعه به قانون اساسي جمهوري اسلامي ایران، مي‏توان آن را تبیین كرد:

یكم. طبق قانون اساسي، مردم در تعیین ولي فقیه، از طریق انتخاب نمایندگان مجلس خبرگان دخالت دارند. همچنین آنان در مجاري قانون‏گذاري و اجرایي حكومت، از طریق انتخابات مجلس شوراي اسلامي و انتخابات ریاست جمهوري نقش دارند. این سه نحوه دخالت مردم در حكومت، در هیچ یك از حكومت‏هاي استبدادي وجود ندارد.

دوم. دامنه قدرت ولي فقیه در قانون اساسي، به دو شكل محدود است كه به كلي با قدرت در حكومت‏هاي استبدادي متفاوت مي‏شود:

1. در اصل چهارم قانون اساسي آمده است: «كلیه قوانین و مقررات مدني، جزایي، مالي، اقتصادي، اداري، فرهنگي، نظامي، سیاسي و غیر اینها باید بر اساس موازین اسلامي باشد»؛ یعني، قوانین اسلام اولین محدود كننده قدرت ولي فقیه و یا به تعبیر دقیق‏تر تعیین كننده اختیارات او است.

2. ولي فقیه در برابر قانون اساسي تعهد داده است. و علاوه بر تعهد الهي خود به اجراي احكام اسلام، با پذیرش منصب ولایت در مجراي قانون اساسي، تعهدي نسبت به قانون اساسي دارد. آنجایي كه این تعهد، لازم (نه جایز) و بدون حق فسخ است، تعهدي مضاعف براي او محسوب مي‏شود و تخلف او از قانون اساسي، باعث خروج او از عدالت و در نتیجه سلب او از ولایت مي‏گردد. پس اختیارات ولي فقیه در قانون اساسي از ناحیه قوانین اسلام و قانون اساسي مقید و محدود است. این محدودیت در نظام‏هاي استبدادي وجود ندارد.

سوم. حكومت ولایي فقیه از سه ناحیه نظارت مي‏شود؛ سه ناحیه‏اي كه در نظام‏هاي استبدادي وجود ندارد: نظارت دروني؛ولي فقیه باید داراي سه شرط باشد: فقاهت، عدالت و درایت. هر یك از این سه شرط، او را از درون نظارت مي‏كند. «فقاهت» او را از اتكا به غیر قانون الهي باز مي‏دارد؛ «عدالت» او را از اعمال خواسته‏هاي شخصي و نفساني باز مي‏دارد و «درایت» او را از خودرأیي و ترك مشورت با اندیشمندان و متخصصان حفظ مي‏كند. این سه شرط از شرایط ثبوتي ولایت فقیه است؛ یعني، اگر شخصي یكي از این سه شرط را نداشته باشد، ولایت ندارد و مرجع تشخیص این شرایط در جمهوري اسلامي ایران -چه در حدوث ولایت و چه در بقاي آن مجلس خبرگان است. نظارت مستمر نمایندگان مجلس خبرگان؛ مجلس خبرگان، علاوه بر وظیفه انتخاب رهبري -كه داراي شرایط سه‏گانه مذكور است وظیفه نظارت بر استمرار این شرایط و نظارت بر چگونگي اعمال قدرت و رعایت شرایط اسلامي و قانوني در آن را نیز بر عهده دارد. نظارت مردم بر رهبري؛ در جمهوري اسلامي مردم از دو طریق اعمال نظارت مي‏كنند:

الف. با انتخاب نمایندگان مجلس خبرگان، به صورت غیرمستقیم، از طریق مجلس خبرگان بر رهبر نظارت دارند.

ب. آزادي بیان -كه در قانون اساسي فضاي سالمي براي مطبوعات فراهم مي‏كند نظارت افكار عمومي را بر حكومت تشكیل مي‏دهد. هر گاه مطبوعات، به راستي برخاسته از افكار عمومي مردم باشد؛ مي‏تواند این وظیفه را به صورت مستقیم در توجه دادن ولي فقیه به خواست مردم و به صورت غیرمستقیم در جهت دهي عمومي مردم در انتخاب نمایندگان مجلس خبرگان، به خوبي انجام دهد.

این سه نوع نظارت در حكومت‏هاي استبدادي وجود ندارد.

از آنچه گذشت روشن می‏شود كه ولایت فقیه، پیوندی با «دیكتاتوری و استبداد» ندارد. آنچه موجب توهم دیكتاتوری شده، تشابه لفظی «ولایت مطلقه» با «رژیمهای مطلقه» (Absolutisic) است.

«شیعتی ما ان شربتم ماء عذب فاذکرونی.. . لیتکم فی یوم عاشوراً جمیعا...
در گزارشی تاریخی است كه حضرت سكینه(س) هنگامی كه خود را روی بدن مطهر و غرق به خون امام انداخت، غش كرد و در آن حال شنید كه امام می سرود...

شعری از امام حسین علیه السّلام نقل شده که «شیعتی ما ان شربتم ماء عذب فاذکرونی.. .  لیتکم فی یوم عاشوراً جمیعاً تنظرونی، کیف استستقی لطفلی فأبوا أن یرحمونی». آیا این شعر از حضرت سیّد الشّهداست؟

این شعر از جمله موارد بسیار مشهور است. خطیبان، منبریان و واعظان مشهور بر منبر ها در ذكر مصیبت امام حسین (ع) از آن بهره می برند.

در گزارشی تاریخی است كه حضرت سكینه(س) هنگامی كه خود را روی بدن مطهر و غرق به خون امام انداخت، غش كرد و در آن حال شنید كه امام می سرود: (1)

شیعتی ما إن شربتم ماء عذب فاذكرونی               أو سمعتم بغریب أو شهید فاندبونی

وأنا السبط الذی من غیر جرم قتلونی                           و بجرد الخیل بعد القتل عمدا سحقونی

 لیتكم فی یوم عاشورا جمیعا تنظرونی                 كیف أستسقی لطفلی فأبوا أن یرحمونی

و سقوه سهم بغی عوض الماء المعین                          یا لرزء و مصاب هد أركان الحجون

 ویلهم قد جرحوا قلب رسول الثقلین                           فالعنوهم ما استطعتم شیعتی فی كل حین

پی نوشت:

1. المصباح، كفعمی، ص 741، سال چاپ: 1403 - 1983 م، ناشر: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات - بیروت ؛ موسوعه شهاده المعصومین (ع)، لجنه الحدیث فی معهد باقر العلوم (ع)، ج 2، ص324 سال چاپ: 1381 ش ، چاپخانه: اعتماد - قم، ناشر: انتشارات نور السجاد؛ دمع السجون ترجمه نفس المهموم، ص 409، ترجمه و تحقیق ابو الحسن شعرانی، ناشر ذوی القربی قم، سال چاپ 1378.

شأن نزول قرآن و ترتيب سوره هاي قرآن به چه صورتي مي باشد؟
قرآن از جانب خدا برای هدایت بشر بر قلب رسول خدا نازل شده ، بر زبان ایشان جاری گشته و به مردم رسیده است تا برنامه عقیده و عمل آنان شود.

شأن نزول قرآن و ترتيب سوره هاي قرآن به چه صورتي مي باشد؟

قرآن از جانب خدا برای هدایت بشر بر قلب رسول خدا نازل شده ، بر زبان ایشان جاری گشته و به مردم  رسیده است تا برنامه عقیده و عمل آنان شود. خداوند غالب سوره ها و آیات را ابتدائا و بدون این كه واقعه خاصی رخ داده باشد، بر قلب پیامبر القا كرد تا به مردم ابلاغ كند . تعدادی از آیات و سوره ها در پس حوادث و وقایعی معین نازل شد  و حكم شان را بیان كرد و ناظر به آن ها بود كه به آن وقایع و حوادث "سبب نزول" یا " شأن نزول" گویند. (1)

دانشمندانی سعی در جمع آوری شأن و اسباب نزول آیات داشته اند. كتاب های زیر در این زمینه تدوین شده است:

علی بن احمد واحدی ، اسباب نزول القرآن، بیروت، دار الكتب العلمیه، 1411 ق.

محمد باقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات، تهران، انتشارات اسلامی، 1361 ش.

محمد جعفر اسلامی، شأن نزول آیات، تهران، نشر نی، 1383 ش.

ترتیب سوره های قرآن بر حسب نزول غیر از آن است كه امروز در قرآن می یابیم. ترتیب نزول بنا بر قول هایی كه هست در كتب علوم قرآنی ثبت شده است. (2) اما ترتیب نزول فعلی بنا به نظر گروهی به تمامه مطابق دستور رسول خداست. بنا به نظر گروهی همه یا بعض آن به اجتهاد صحابه بوده است. (3)

پی نوشت ها:

1. غالبا این دو واژه را به یك معنا گرفته اند(خرمشاهی، دانشنامه قرآن ، تهران ، دوستان، 1377،ج 2، ص 1289) زیرا غالبا از لحاظ مصداق با هم متحد می باشند،یعنی واقعه ای سبب نزول آیه یا آیاتی شده (همان ، ج 1، ص 192) كه در شأن همان واقعه و روشنگر حكم همان واقعه است. گاهی این دو با هم تفاوت می یابند، به این معنا كه واقعه و جریانی سبب شده تا آیه و آیاتی نازل شوند كه آن واقعه سبب نزول می باشد، ولی آن آیات در شآن مطلبی دیگر است و مطلبی دیگر را روشن می كند، مثلا سوال گروهی از یهود كه ایمان آورده اند، از پیامبر كه "ولی مسلمانان كیست؟" و بعد از پیامبر باید به چه كسی رجوع كنند؟  سبب نزول آیه ولایت(مائده (5) آیه 55) می شود كه در شأن امیر المؤمنین و ناظر به زكات و صدقه دادن ایشان است. وی را به عنوان ولی مؤمنان بعد از خدا و رسول معرفی می كند.

2. سید محمد باقر حجتی ، تاریخ قرآن كریم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1377 ش ، ص 394-409؛

سید محمد رضا جلالی نائینی، تاریج جمع قرآن كریم، تهران، نشر نقره، 1365 ش ، ص 158-181.

3.  سید محمد باقر حجتی، همان ؛سید محمد رضا جلالی، همان.

دوران فترت در مورد نزول قرآن از نظر آيت ا.. معرفت چيست؟
نزول قرآن به عنوان كتاب آسماني، سه سال تأخير داشت. اين سه سال را به نام «فترت» مي‏خوانند ...

دوران فترت در مورد نزول قرآن از نظر آيت ا.. معرفت چيست؟

آیت الله معرفت (ره) در این باره می نویسد:

« آغاز وحي رسالي (بعثت) در 27 ماه رجب، 13 سال پيش از هجرت (609 ميلادي) بود، ولي نزول قرآن به عنوان كتاب آسماني، سه سال تأخير داشت. اين سه سال را به نام «فترت» مي‏خوانند. پيامبر (ص) در اين مدت دعوت خود را سرّي انجام مي‏داد تا آيه «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ»(1) نازل شد و دستور اعلان دعوت را دريافت كرد. ابو عبداللّه زنجاني گويد: «پس از نزول آيه «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ ...»(2) تا مدت سه سال قرآن نازل نشد و اين مدت را فترت وحي مي‏نامند؛ سپس قرآن به صورت تدريجي نازل گرديد كه مورد اعتراض مشركين قرار گرفت.» (3)

پی نوشت ها:

1. حجر(15) آیه 94.

2. علق(96) آیه 1.

3. معرفت، علوم قرآني، قم، موسسه فرهنگي التمهيد، 1386ش، ص 62.

آیا قرآن كریم پیش از آنكه به صورت تدریجی و با حضور كاتبان وحی نازل ...
قرآن كريم به شهادت آياتش يك نزول دفعي داشته كه در شب قدر واقع شده و يك نزول تدريجي كه در طول دوران 23 ساله بعثت صورت گرفته است.

آیا قرآن كریم پیش از آنكه به صورت تدریجی و با حضور كاتبان وحی نازل شود، در شب قدر بر پیامبر نازل شده است؟

قرآن كريم به شهادت آياتش يك نزول دفعي داشته كه در شب قدر واقع شده و يك نزول تدريجي كه در طول دوران 23 ساله بعثت صورت گرفته است. در اين كه نزول قرآن در شب قدر چگونه بوده و چطور اين نزول دفعي و يكباره با نزول تدريجي قابل جمع است، از قديم بين مفسران بحث بوده و هر كدام در جمع اين دو تلاش كرده و راه حل هايي ارائه كرده اند.

علامه طباطبايي درچند جا از تفسير الميزان به اين موضوع پرداخته و ضمن نقل نظر مفسران گذشته، به نقد آنها پرداخته و آنها را نپذيرفته و نظريه جديدي ارائه كرده است. ايشان با استناد به آياتي از قرآن، قرآن را داراي حقيقت واحده اي شمرده كه آن حقيقت واحده، بسيط و مجرد بوده، در قالب لفظ و آيه و سوره و جزء نيست و آن حقيقت متعالي بوده، در لوح محفوظ و برتر از درك و فهم و لمس انسان هاي عادي است و آن حقيقت واحده كه وقتي تفصيل داده شود و تنزل يابد و در قالب لفظ و سوره و آيه در آيد، همين قرآن موجود نزد ما مي شود، در شب قدر بر قلب پيامبر القا شده است. صورت تنزل يافته قرآن و جامه لفظ پوشيده و تفصيل يافته قرآن به آيه و سوره نيز در مدت 23 سال بعثت توسط جبرئيل به قلب پيامبر القا گرديده است. (1)

با پذيرش اين نظريه روشن است كه گرچه حقيقت قرآن بر پيامبر (ص) به صورت دفعي نازل شده، اما پيامبر (ص) به صورت تفصيلي و در قالب الفاظ از آنها آگاه نشده و لذا در نزول تدريجي است كه اين حقيقت به صورت تفصيلي و در قالب الفاظ ظهور و بروز دارد.

پي نوشت ها:

1. علامه طباطبائي، الميزان في تفسير القرآن، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1417ق ، ج‏2، ص: 16 .

آیا بخش أعظم قرآن مجيد توسط عايشه كتابت شده است؟
او نوشتن نمي دانسته و فقط خواندن مي دانسته است بنا بر اين نمي تواند از نويسندگان قرآن باشد.

آيا راست است كه بخش أعظم قرآن مجيد توسط عايشه كتابت شده است؟

نزول قرآن از سيزده سال قبل از هجرت شروع شد و در مكه مسلمانان كم تعداد و تحت فشار بودند و آيات و سوره هاي نازل شده معمولا كوتاه بودند و به راحتي حفظ مي شدند و در آن مدت مسلمانان آيات و سوره ها را حفظ مي كردند و گر چه افرادي به امر رسول خدا آيات را مي نوشتند، ولي پنهاني بود و آيات نازل شده آن قدر فراوان نبود كه از حافظه ها برود.

با هجرت به مدينه مسلمانان سامان و نظام گرفتند و پيامبر افرادي را به عنوان "كتّاب وحي" و نويسندگان قرآن تعيين كرد كه وظيفه داشتند آيات نازل شده را بنويسند.

محققان مسلمان و خاورشناسان اسامي نويسندگان وحي را جمع آوري كرده اند كه تعداد آنها در طول دوران بعثت به چهل و سه تا چهل و پنج نفر مي رسد. (1)

در بين كاتبان هم افراد فرق داشتند. بعضي مدت كوتاهي از عمر پيامبر را به مسلماني درك كردند و كمي از آيات را نوشتند و بعضي از جمله علي بن ابي طالب از ابتداي رسالت تا آخر عمر پيامبر هميشه در خدمت ايشان بود و به كيفيت نزول تمام آيات آگاهي داشت و همه آنها را مي نوشت و در مرحله بعد زيد بن ثابت و ابي بن كعب بيشترين نقش را داشتند. (2)

هيچ سندي عايشه را از زمره آنان نشمرده است.

نكته ديگر اين كه راجع به عايشه گفته اند او نوشتن نمي دانسته و فقط خواندن مي دانسته است بنا بر اين نمي تواند از نويسندگان قرآن باشد.

 پي نوشت ها:

1. سيد محمد باقر حجتي، پژوهشي در تاريخ قرآن، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1327ش، ص202-203 به نقل از تاريخ القرآن زنجاني، ص 42؛ تاريخ القرآن عبد الصبور، ص 53-54؛ تاريخ قرآن راميار، ص 66.

2. همان، ص 204.

چرا خدا وحی را با حضرت محمد (ص) غیرمستقیم قرار داد؟
كلیم الله لقب گرفتن حضرت موسی علیه السلام منافاتی با این امر ندارد كه خداوند هیچگاه با پیامبر اسلام بدون واسطه به گفتگو نپرداخته باشد ...

 چرا خداوند با حضرت موسی (ع) مستقیم وحی را بیان نمود ولی با پیامبر اسلام حضرت محمد ص غیر مستقیم و جبرئیل را واسطه قرار داد؟

كلیم الله لقب گرفتن حضرت موسی علیه السلام منافاتی با این امر ندارد كه خداوند هیچگاه با پیامبر اسلام بدون واسطه به گفتگو نپرداخته باشد ؛ برای پاسخ كامل به این سؤال مناسب است مسئله وحی، یعنی گونه سخن گفتن خدا با پیامبر را بشناسیم.

پديده «وحي» از مباحث مهم علوم قرآني ميباشد و اهميت آن از اين جهت است كه قرآن كريم كه سخن خداي متعال و كتاب هدايت انسانها به شمار ميرود، از طريق «وحي» نازل شده است.

در اينجا مناسب است ابتدا واژه «وحي» را معنا كنيم و سپس به چگونگي نزول آن بر پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ بپردازيم.

مرحوم علامه طباطبایي (ره) درباره «وحي» مينويسد: «وحي، يك نوع تكليم آسماني (غير مادي) است كه از راه حس و تفكر عقلي درك نميشود؛ بلكه با درك و شعور ديگري است كه گاهي در برخي از افراد ـ به حسب خواست خدایي ـ پيدا ميشود و دستورات غيبي، يعني نهان از حس و عقل را از وحي دريافت ميكند. عهدهدار اين امر نيز نبوت ناميده ميشود». (1)

«شايسته هيچ انساني نيست كه خدا با او سخن گويد؛ مگر از راه وحي (مستقيم) يا از پشت حجاب، يا رسولي مي‏فرستد و به فرمان او آنچه را بخواهد وحي مي‏كند؛ چرا كه او بلند مقام و حكيم است». (2)

چگونگي نزول وحي بر پيامبر اسلام - صلی الله علیه و آله و سلم -:

«وحي» نسبت به پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ به سه صورت انجام ميگرفت: گاهي در خواب (از وراي حجاب) به او وحي ميشد كه اين بيش تر در اوايل رسالت حضرتش بود. زماني هم بدون وساطت فرشتهاي، مستقيماً از جانب خداوند مورد وحي قرار ميگرفت. گاهي نیز جبرئيل واسطه وحي بود. قرآن كريم از دو طريق اخير، يعني مستقيماً و يا به وسيله جبرئيل، به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ وحي شده است. 

پس به یقین قسمتي از وحي به طور مستقيم و بدون وساطت فرشته، انجام ميگرفت. اصحاب پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل كردهاند كه: هنگام وحي، درد شديدي به پيامبر دست ميداد، حالت بيهوشي بر وي عارض ميشد، سر او به زير ميافتاد، رنگ صورتش تغيير ميكرد و عرق از روي او جاري ميشد. حاضران در جلسه نيز تحت تأثير اين وضع قرار ميگرفتند و بر اثر اين منظره ترسناك سرهاي آنان نيز به زير ميافتاد. خداوند متعال ميفرمايد: «إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقِيلاً»؛ (3) «ما گفتار سنگيني را به تو القا كرديم».

در توحيد صدوق از امام صادق ـ عليه السلام ـ نقل شده كه از حضرتش پرسيدند: «آن حالت مدهوش شدن كه به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به هنگام وحي دست ميداد، چه بود؟ فرمود: اين در هنگامي بود كه در ميان او و خداوند هيچ كس واسطه نبود و خداوند مستقيماً بر او تجلي ميكرد». (4)

گاهي نيز هنگام وحي مستقيم خداوند بر پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ چنين حالتي به ايشان دست نميداد؛ به عنوان نمونه می توان به گفتگوي خداوند با پيامبر در شب معراج اشاره نمود. بنابراين، پيامبر اسلام(ص) انواع گوناگون وحي را دارا بوده است و در بعضي موارد كه وحي مستقيم بود، آن حالت فشار روحي هم براي او ايجاد نميشد و شايد اين حالت روحي به جهت ماهيت آن وحي بوده است كه موجب فشار روح نميشد؛ با آنكه مستقيم بوده است. (10)

معرفي منابع جهت مطالعه بيش تر:

1. درسهايي از علوم قرآن، دكتر حبيب الله طاهري، تهران، چاپ اول، 1377، ج 1، ص 258 ـ 251.

2. پيام قرآن، آيت الله مكارم شيرازي، قم، مطبوعاتي هدف، چاپ اول، 1371، ج 7، ص 326.

3. قرآن در اسلام، علامه طباطبايي، قم، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ هشتم، 1375، ص 85.

 

پی نوشت ها:

1. طباطبایي، سيد محمّد حسين، قرآن در اسلام، قم، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ هشتم، 1375، ص 85.

2. سوره شوري (42) آیه 51.

3.  سوره شوري (42) آیه 51.

4.  طاهري، حبيبالله، درسهايي از علوم قرآن، تهران، چاپ اول، 1377، ج 1، ص 251 ـ 258.

پس از نزول دفعی دلیل وحی مجدد به صورت تدریجی چیست؟
نزول تدريجي و تفصيلي‌قرآن كریم طي 23 سال بوده ،یعنی آیات قرآن از ابتدای بعثت تا پایان عمر پیامبر اسلام (ص) در زمان ها و مكان هاي مختلف بر حضرت نازل شده است.

پس از نزول یكباره قرآن در شب قدر بر حضرت پیامبر(ص) دلیل وحی مجدد و آیه به آیه چه لزومی داشته است؟

نزول تدريجي و تفصيليقرآن كریم طي 23 سال بوده ،یعنی آیات قرآن از ابتدای بعثت تا پایان عمر پیامبر اسلام (ص) در زمان ها و مكان هاي مختلف بر حضرت نازل شده است. سورههاي قرآن برخلاف كتابهاي آسماني قبل كه يك باره نازل ميشدند، به صورت تدريجي در طول دوران رسالت به اقتضاي پيشرفت نهضت اسلام و نيازهاي عيني جامعه كامل گرديد كه طول مدت نزول آن 23 سال می باشد. به برخي از حكمتهاي نزول تدریجی اشاره می شود .

 1- اقتضاي قانون تعليم و تربيت و آمادگي مردم:

وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَي النَّاسِ عَلي‏ مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزيلاً ؛(1)

قرآني كه آن را بخش بخش نازل كرديم تا آن را با تأني و آرامي بر مردم بخواني .

با توجه به اينكه قرآن براي هدايت و تعليم و تربيت نازل شده است، دستيابي به اين اهداف با نزول تدريجي قرآن آسانتر است .از اين رو خداوند نيز از پيامبر ميخواهد قرآن را با تأني بر مردم بخواند.

 2- پايداري و تقويت روحي و تثبيت قلب پيامبر:

و قال الذين كفروا لولا نُزّل عليه القرءان جملة وَحدة كذَلك لنثبّت به فؤادك و رتّلنَه ترتيلاً؛ (2)

 كساني كه كافر شدند، گفتند: "چرا قرآن يكجا بر او نازل نشده است؟ اين گونه آن را به تدريج نازل كرديم تا قلبت را به وسيله آن استوار گردانيم، و آن را به آرامي برتو خوانديم.

 با توجه به دشواري ها و سرسختيها و لجاجتهايي كه سر راه پيامبر (ص) در راستاي هدايت مردم به وجود ميآمد و كار را بر حضرت دشوار مينمود، نزول دوباره و ارتباط پيوسته با وحي قلب پاك حضرت را تسلي داده و اطمينان خاطر او را فراهم و تقويت روحيه مينمود.

 3- عظمت و حقانيت قرآن:

با توجه به اين كه قرآن بر مخاطباني نازل شد كه هم نقّاد و سخنسنج و هم متعصب و لجوج بودند; با اين همه، عظمت قرآن آن قدر خيره كننده بود كه با نزولهر آیه، دل هاي سخت را نرم و شكوفا ميكرد(3)  يا با عرضة معارف بيكران، افشاي رازهاي پنهان و... روز بروز بر عظمت آن ميافزود.(4)

خلاصه آن كه مردمي كه براي ترك خوردن مشروبات الكلي بارها آيه نازل شد آن وقت برخي از آنها (نه همه ) آن را رها كردند چطور ظرفيت پذيرش اين همه آيات و معارف را داشتند ؟

پی نوشت ها:

1.اسرأ (17)آیه ، 106.

2. فرقان(25) آیه ،32 .

3.طور(20) آیه  ،33  .

4.ترجمه تفسیر الميزان، ج 2، ص 16؛ محمدباقر سعيدي ،علوم قرآن، ص 138 - 146،

یا از ابتدا نزول دفعی صورت گرفته وسپس نزول تدریجی؟
در مورد معنای نزول دفعی قرآن و چگونگی آن، اختلاف است و نظرهای زیر داده شده است: 1. قرآن در شب قدر به یكباره از لوح محفوظ به آسمان دنیا نازل شد. 2. ...

آیا قرآن ابتدا به صورت تدریجی بر پیامبر نازل شده و بعد از اتمام نزول تدریجی نزول دفعی صورت گرفته یا ابتدا نزول دفعی صورت گرفته وسپس نزول تدریجی؟

در مورد معنای نزول دفعی قرآن و چگونگی آن، اختلاف است و نظرهای زیر داده شده است:

1. قرآن در شب قدر به یكباره از لوح محفوظ به آسمان دنیا نازل شد. پس از آن، به مدت 23سال به تدریج توسط جبرئیل بر قلب مطهر پیامبر (ص) فرود آمد. باید شب قدر، قبل از رجب سال چهلم بعد از عام الفیل، یعنی قبل از  سال بعثت رسول خدا باشد. (1)

2. در شب قدر هر سال، آیاتی كه بنا بود در طول آن سال بر پیامبر نازل شود، یكباره بر پیامبر نازل می شد. (2)

3.مراد، آغاز نزول است. آغاز نزول، در ماه رمضان و در شب قدر و یا شب مبارك بود. (3)

4. قرآن، یكباره بر فرشتگان نازل شد و آنان قرآن را در بیست قسمت بر جبرییل فرود آوردند و جبرییل هم به مدت بیست سال بر پیامبر نازل كرد. (4)

علامه طباطبایی بعد از اشاره به نظریه های فوق، آن ها را محكم و پذیرفتنی ندانسته و می گوید: با تدبر در آیات فهمیده می شود كه قرآن ورای این الفاظ و در لوح محفوظ دارای حقیقتی است یگانه و متعالی كه از درك و فهم افراد عادی بالاتر است. این حقیقت، در شب قدر بر قلب پیامبر نازل شده و بعد هم این حقیقت به اراده خدا نازل شده، صورت لفظ و سوره و آیه به خود گرفته، برای ما قابل فهم گردیده و در مدت 24 سال به پیامبر نازل شده است:

بنا بر نظر اول و چهارم، نزول دفعی به قلب پیامبر نداریم تا بگوییم قبل از نزول تدریجی بوده یا بعد؛ بلكه نزول دفعی قبل از نزول تدریجی و به آسمان دنیا یا به فرشتگان بوده است.

بنا بر نطر دوم، نزول دفعی آیات نازل شده در هر سال بر قلب رسول خدا، قبل از نزول تدریجی آن ها در طول سال بوده است.

بنا بر نظر سوم هم اصلاً نزول دفعی تمام قرآن نداریم.

اما بنا بر نظر علامه، نزول دفعی گر چه تاریخش معلوم نیست؛ ولی آن نزول حقیقت بسیط و واحد قرآن بوده كه در شب قدر و ظاهراً قبل از شروع رسالت و مأموریت به ابلاغ، صورت گرفته است.

با نزول حقیقت قرآن به قلب پیامبر، ایشان هنوز مأمور به رسالت و ابلاغ نبوده و حقیقتی هم كه بر قلب او نازل شده، در قالب لفظ و سوره و كلمه و عربی نبوده تا ابلاغ پذیر باشد.

بله، با نزول آیات سوره علق بر قلب ایشان در سحرگاه بیست و هفتم رجب سال چهل بعد از واقعه فیل، ایشان به رسالت و ابلاغ مأمور شدند.

علامه طباطبایی از آیه  114 سوره طه هم استفاده كردهكه قرآن قبل از نزول تدریجی، به صورت دفعی بر پیامبر (ص) نازل شده و پیامبر با آن نزول به محتوای مفصل آن علم اجمالی یافته است.

این كه خداوند پیامبر را از خواندن آیات قبل از اتمام وحی آن آیه، نهی نموده است، دلالت دارد كه پیامبر قبل از نزول تدریجی، به آیات علم اجمالی داشته است:

«وَ لَا تَعْجَلْ بِالْقُرْءَانِ مِن قَبْلِ أَن یُقْضيَ إِلَیْكَ وَحْیُهُ‏».

اگر رسول خدا (ص) قبل از تمام شدن آیه و سوره ای كه جبرئیل آورده، علم اجمالی به آن ‏نداشت، صحیح نبود كه خدا بفرماید:

قبل از تمام شدن وحی، در خواندن عجله مكن.

پس معلوم مي‏شود قبل از تمام شدن وحي، آن جناب اجمالاً آیه را مي‏دانسته و  دانستن، مستند به نزول دفعی قرآن میباشد و خداوند ضمن نهی او از عجله در خواندن، ارشاد به طلب علم تفصیلی می كند.

پی نوشت ها:

1. سید محمد باقر حجتی، پژوهشی در تاریخ قرآن، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1377 ش، ص 43؛ به نقل از طبرسی، مجمع البیان، ج 10، ص 518.

2. همان، ص 44.

3. همان.

4. همان، ص 45.

4. برای مشاهده نظر علامه طباطبایی به: المیزان، ترجمه موسوی همدانی، قم، انتشارات اسلامی، 1374 ش، ج 2، ص 18-30؛ ج 3، ص 68-85؛ ج 10، ص 202 - 206؛ ج 18، ص 123-126 و 197-200.

آداب زیارت قبور مؤمنین را بفرمایید
هر كه بيايد به نزد قبر برادر مؤمن خود و دست بر قبر گذارد و هفت مرتبه بخواند سوره إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ را ايمن گردد در روز فزع اكبر يعني از ترس بزرگ روز قيامت

آداب زیارت قبور مؤمنین را بفرمایید

با عرض سلام و تشكر از ارتباط تان با این مركز.

مطلبي را كه مرحوم محدث قمي در باب زيارت قبور مومنان آورده و متناسب با خواسته پرسشگر مي باشد ذكر مي كنيم:

شيخ ثقه جليل القدر جعفر بن قولويه قمي از عمرو بن عثمان رازي روايت كرده كه گفت: شنيدم از حضرت ابو الحسن امام موسي بن جعفر عليهما السلام كه مي‏فرمود: هر كه قادر نباشد بر زيارت ما پس زيارت كند صلحاي از مواليان ما را تا نوشته شود براي او ثواب زيارت ما و كسي كه قادر نباشد بر صله و نيكي به ما پس صله و نيكي كند با صالحان مواليان ما تا از براي او نوشته شود ثواب صله و نيكي به ما و نيز به سند صحيح روايت كرده از محمد بن احمد بن يحيي الاشعري كه گفت: من در فيد كه اسم منزلي است در طريق مكه با علي بن بلال روانه شديم سر قبر محمد بن اسماعيل بن بزيع پس علي بن بلال براي من گفت كه صاحب اين قبر براي من روايت كرد از حضرت امام رضا عليه السلام كه فرمودند:

 هر كه بيايد به نزد قبر برادر مؤمن خود و دست بر قبر گذارد و هفت مرتبه بخواند سوره إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ را ايمن گردد در روز فزع اكبر يعني از ترس بزرگ روز قيامت و در روايت ديگر مثل همين را نقل كرده ، مگر آنكه دارد و رو به قبله كند فقير گويد كه اين ايمن بودن كه حديث دلالت بر آن دارد ممكن است كه از براي خواننده باشد. چنانچه ظاهر حديث است و محتمل است كه از براي  صاحب قبر باشد. چنانچه تاييد مي‏كند آن را حديثي كه بعد از اين از سيد بن طاووس نقل مي‏شود.

و نيز در كامل الزياره به سند معتبر منقول است كه:

عبد الرحمن بن ابي عبد الله به حضرت صادق عليه السلام عرض كرد كه چگونه بگذارم دست خود را بر قبور مسلمين پس حضرت بدست خود اشاره به زمين فرمود و دست را به زمين گذاشت و خود مقابل قبله بودند و نيز به سند صحيح منقول است كه: عبد الله بن سنان به حضرت صادق عليه السلام عرض كرد كه چگونه سلام بايد كرد بر اهل قبور؟

فرمود كه:

 مي‏گويي: «السَّلامُ عَلَي أَهْلِ الدِّيَارِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُسْلِمِينَ أَنْتُمْ لَنَا فَرَطٌ وَ نَحْنُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ بِكُمْ لاحِقُونَ ».

و از حضرت امام حسين عليه السلام روايت شده كه:

هر كه داخل قبرستان شود و بگويد: «اللَّهُمَّ رَبَّ هَذِهِ الْأَرْوَاحِ الْفَانِيَةِ وَ الْأَجْسَادِ الْبَالِيَةِ وَ الْعِظَامِ النَّخِرَةِ الَّتِي خَرَجَتْ مِنَ الدُّنْيَا وَ هِيَ بِكَ مُؤْمِنَةٌ أَدْخِلْ عَلَيْهِمْ رَوْحا مِنْكَ وَ سَلاما مِنِّي » ؛ بنويسد حق تعالي از براي او حسنات به عدد خلق از زمان آدم تا قيام قيامت .

و از حضرت امير المؤمنين عليه السلام منقول است كه:

هر كه داخل قبرستان شود و بگويد: « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ السَّلامُ عَلَي أَهْلِ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ مِنْ أَهْلِ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ يَا أَهْلَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ بِحَقِّ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ كَيْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ مِنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ يَا لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ بِحَقِّ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ اغْفِرْ لِمَنْ قَالَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ احْشُرْنَا فِي زُمْرَةِ مَنْ قَالَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَلِيُّ اللَّهِ »؛ حقّ سبحانه و تعالي ثواب پنجاه سال عبادت براي او بنويسد و گناه پنجاه ساله را از او و پدر و مادرش محو گرداند .

و در روايت ديگر وارد شده كه:

بهتر سخني كه در قبرستان بگويي چون از آنجا بگذري آن است كه بايستي و بگويي: «اللَّهُمَّ وَلِّهِمْ مَا تَوَلَّوْا وَ احْشُرْهُمْ مَعَ مَنْ أَحَبُّوا » .

و سيد بن طاووس در مصباح الزائر گفته كه :

چون قصد كني زيارت مؤمنين را سزاوار است كه روز پنجشنبه باشد و اگر نه هر وقت كه خواستي و كيفيت زيارت ايشان چنين است كه رو به قبله كني و بگذاري دست خود را بر قبر و بگويي: «اللَّهُمَّ ارْحَمْ غُرْبَتَهُ وَ صِلْ وَحْدَتَهُ وَ آنِسْ وَحْشَتَهُ وَ آمِنْ رَوْعَتَهُ وَ أَسْكِنْ إِلَيْهِ مِنْ رَحْمَتِكَ رَحْمَةً يَسْتَغْنِي بِهَا عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِوَاكَ وَ أَلْحِقْهُ بِمَنْ كَانَ يَتَوَلاهُ »؛ پس مي‏خواني سوره إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ را هفت مرتبه .

و روايت شده در صفت زيارتشان و ثواب او حديث ديگري از فضيل كه گفت :

هر كه بخواند سوره إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ را هفت مرتبه نزد قبر مؤمني حق تعالي ملكي به سوي قبر او فرستد كه عبادت كند خدا را نزد قبر او و بنويسد حق تعالي از براي ميت ثواب اين عمل ملك را .

پس چون از قبرش مبعوث شود به هيچ هولي از اهوال قيامت نگذرد مگر آن كه حق تعالي بگرداند آن هول را از او به سبب آن ملك تا خدا او را داخل بهشت گرداند و با هفت مرتبه إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ سوره حمد و دو سوره قُلْ أَعُوذُ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ و آية الكرسي را هر يك سه مرتبه بخواند.

 و نيز روايت شده در صفت زيارت آن ها روايت ديگري از محمد بن مسلم كه گفت به خدمت حضرت صادق عليه السلام عرض كردم كه مردگان را زيارت بكنيم ؟

فرمود :بلي

گفتم: آيا آن ها مي‏دانند كه ما به زيارت آن ها رفته‏ايم؟

 فرمود: بلي قسم به خدا مي‏دانند و شاد مي‏شوند و انس مي‏گيرند به شما .

عرض كردم كه چه بگوييم وقتي كه به زيارت ايشان برويم ؟

فرمود : بگو « اللَّهُمَّ جَافِ الْأَرْضَ عَنْ جُنُوبِهِمْ وَ صَاعِدْ إِلَيْكَ أَرْوَاحَهُمْ وَ لَقِّهِمْ مِنْكَ رِضْوَانا وَ أَسْكِنْ إِلَيْهِمْ مِنْ رَحْمَتِكَ مَا تَصِلُ بِهِ وَحْدَتَهُمْ وَ تُونِسُ بِهِ وَحْشَتَهُمْ إِنَّكَ عَلَي كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ ».

 پس سيد فرموده :

و در وقتي كه بوده باشي بين قبرهاي مؤمنين بخوان يازده مرتبه قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را و هديه كن آن را از براي ايشان بتحقيق كه روايت شده كه حق تعالي به عدد مردگان ثواب مي‏دهد (و در كامل الزياره از حضرت صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود: مردگان را چون پيش از طلوع آفتاب زيارت كنيد مي‏شنوند و جواب مي‏دهند شما را و اگر بعد از طلوع آفتاب زيارت كنيد مي‏شنوند و جواب نمي‏دهند) و در دعوات راوندي حديثي مروي است از حضرت رسول صلي الله عليه و آله در كراهت زيارت اموات در شب چنانچه حضرت  به ابي ذر فرمود: «وَ لا تَزُرْهُمْ أَحْيَانا بِاللَّيْلِ». (1)

 

پی نوشت :

1. مفاتيح‏الجنان ،ص 568 .

صفحه‌ها