پرسش وپاسخ

همسرم به طور عجيبی از من اظهار تنفر کرد و قهر نمود
از او بخواهید همان گونه كه می پسندد، با بستگان شما رفتار كند و هرگز در رفت و آمد و تماس با بستگانتان او را مجبور نسازید.

مشکل با همسر

شرح : مدت 6 سال است که به خوبی با همسرم زندگی می کنم. 2 ماه پيش به طور عجيبی از من اظهار تنفر کرد و قهر نمود و دو هفته به خانه پدرش رفت. با مشاوری صحبت کردم و طی اين مدت، دو مرتبه دنبالش رفتم و او دوباره به خانه برگشت. طی این دو هفته، بهانه هایی می آورد که صحت نداشت، مثل این که: پول به من کم مي دهی و یا برایم لباس نمی خری. پدر و مادرش هم می دانستند که این حرف ها بهانه است؛ چون من در مسائل مالی خانه اصلاً سخت گيری نمی کنم. از دیگر حرف های او این بود که دیگر خانه مادر و خواهرت نمی روم و اگر آن ها هم بیایند، من نمی روم. گاهی نیز می گفت: آن ها هم نباید به خانه ما بیایند.

اکنون که یک ماه از این قضیه می گذرد، زندگی مان روال عادی دارد و حتی بهتر از گذشته است؛ اما در اين مدت يک بار هم درباره اين که چرا آن روز قهر کرد و اين حرف ها را مطرح نمود، سخنی به زبان نیاورده است. با رفت و آمد من به خانه مادر و خواهرم مخالفتی ندارد و حتی خودش بچه ها را برای این امر آماده می کند؛ اما احساس می کنم که دوست دارد مثل قبل با مادر و خواهرم رفت و آمد کند؛ اما از ابراز این مسئله، خجالت می کشد؛ زیرا پیش از این ماجرا، خیلی روابطش با خانواده من نزدیک بود و خیلی نسبت به آن ها اظهار علاقه می کرد؛ حتی پیشنهاد کمک مالی به آنان را به من می داد. برای رفع این مشکل و شیوه ایجاد ارتباطمان با بستگان و راضی کردن همسرم برای این موضوع، چکار باید کنم؟ آیا در مورد این که چرا آن روز قهر کرد و آن صحبت ها را مطرح نمود، چیزی از او بپرسم یا نه؟

با عرض سلام و تشكر از ارتباط تان با این مركز.

در پاسخ به سؤال شما مطالبی را در قالب نكات زیر تقدیم می داریم:

1. داشتن زندگی خوب، دلیل بر این نیست كه در زندگی شما مشكلی وجود نداشته است. چه بسا مشكلات و رویدادهایی در زندگی شما وجود داشته كه حل نشده باقی مانده اند و به مرور زمان به صورت عقده روانی درآمده و این گونه، بعد از گذشت 6 سال از زندگی مشترك، بروز كرده است.

2. معمولاً در اوایل زندگی، زوجین به دلیل نشان دادن عشق و علاقه و برای جلب رضایت یكدیگر، سعی بر موافق نشان دادن خود در برابر یكدیگر می كنند و از خودگذشتگی های افراطی دارند. همین امر، باعث می شود كه خواسته های درونی و عقاید باطنی خود را ابراز نكنند. ادامه این روند، باعث سركوب كردن عقاید خود و تشكیل عقده روانی و انباشته شدن آن ها می گردد. وقتی ظرفیت فرد پر گردید و دیگر تحمل این روند را از دست داد، به صورت انفجاری از خود واكنش نشان می دهد و رفتاری انجام می دهد كه قبلاً سابقه نداشته است.

3. به نظر می رسد همسر شما نیز این شیوه را داشته است كه این حالت یا از شدت محبت و علاقه همسرتان به شما بوده كه منجر به ابراز نكردن مخالف ها و درونی كردن باورهای خویش به جهت موافقت با نظر و عقاید شما بوده است و یا به این جهت بوده كه شما رفتاری را در زندگی مشترك پیش گرفته اید كه به همسرتان اجازه ابراز عقاید و تمایلات درونی او را نمی دهید. همچنین ممكن است هیچ گاه به نظر او اهمیّت نمی دادید. از این رو، همسر شما ترجیح می دهد كه نظرات و تمایلاتش را در درون خود نگه دارد؛ چون فایده ای بر مطرح كردن آن نمی بیند.

4. نكته مهم در زندگی شما این است كه همیشه طوری با همسرتان برخورد كنید كه او بتواند نظرات خود را درباره زندگی و بستگان شما آزادانه و با خیال راحت بیان كند؛ حتی اگر آن نظرات مخالف نظر شما باشد. اگر نظر مخالفی ابراز نمود، سعی كنید به هیچ عنوان واكنش تندی نشان ندهید؛ بلكه در یك فضای آرام به تحلیل وقایع پرداخته، با استدلال و منطق، نظر همسرتان را مورد بررسی قرار دهید و در موارد اشتباه، با همدلی و مشورت هم به اصلاح آن مبادرت ورزید.

5. فرصتی را برای گفتگوی دو نفره، در موضوعات مختلف در طول روز فراهم آورید. همسرتان را تشویق به اظهار نظر و گفتگو كنید. درباره مسائل زندگی هم به گفتگو بنشینید و با هم تصمیم بگیرید. این را بدانید كه بیشتر اختلافات و مشكلات زناشویی، با گفتگو حل می شود. پس به گفتگوی دو طرفه اهمیت دهید و یرای آن وقت صرف كنید.

6. ایرادی ندارد در موضوعاتی كه باعث اختلاف در زندگی شما گردیده است، با همسرتان صحبت كنید؛ البته باید توجه كنید كه شیوه گفتگو خیلی مهم است. سعی كنید بیشتر شنونده باشید تا گوینده. مهارت های ارتباطی و مهارت گوش دادن فعال را یاد بگیرید و در گفتگوهای خود اعمال كنید. در یك محیط آرام و بدون تنش، به پای گفتگو با همسرتان بنشینید. سعی كنید علت رفتارهای او را كشف كنید. با پی بردن به علت، راحت تر می توانید در پی اصلاح آن ها باشید.

درباره میزان رابطه و نیز كیفیت رابطه با بستگانتان، با هم صحبت كنید. سعی كنید به نظر و خواسته او در این باره اهمیت بدهید و به مقداری كه او تمایل دارد، بسنده كنید و بیش از آن انتظار نداشته باشید. هرگاه تمایل به زنگ زدن و رفت و آمد از خود نشان داد، شما هم استقبال كنید و هرگاه تمایل نشان نداد، فعلاً لازم نیست شما یادآوری و گوشزد كنید. این روند را ادامه دهید تا روابط كاملاً  به حالت عادی برگردد. بعد از آن می توانید هر از گاهی به عنوان پیشنهاد مسائلی را مطرح كنید؛ بدون این كه اجبار و اصراری داشته باشید. درباره اظهار پشیمانی هم لازم نیست آن را نزد بستگان شما ابراز كند، بلكه با ظرافت و خنده از كنار این قضیه بگذرد.

8. نكته اي كه بسيار اهميت دارد و بايد به آن توجه كنيد، اين است كه وقتي دو نفر با هم ازدواج كردند، ديگر «من» و «تو» وجود ندارد. هر دو يك زندگي دارند و بايد با هفكري همديگر اين زندگي مشترك را پر بار و زيبا و ثمربخش كنند. زن و مرد بايد فرديت را كنار بگذارند و همه رفتارهاي اجتماعي، اخلاقي، مذهبي علمي و شغلي خود را با زندگي مشترك خود، هماهنگ كنند. هيچ چيزي نبايد زندگي مشترك آن ها را تحت تأثیر خود قرار دهد.

نكته ديگري كه مهم است و بايد در زندگي مشترك رعايت شود، رفاقت، دوستي و صميميت زن و شوهر است. درست است كه زن و مرد هر كدام حقوقي دارند و اين حقوق بايد رعايت شود، ولي بايد توجه داشت كه زندگي زناشويي، يك اداره نيست كه افراد آن فقط ملزم به رعايت قوانين اداري هستند؛ بلكه زندگي بايد كانون محبت، صميميت و عشق باشد. آن گاه رعايت حقوق در چينن شرايطي، هم راحت تر انجام مي گيرد و هم از حالت خشك اداري خارج مي شود و رنگ عاطفي به خود مي گيرد.

مطلب ديگري كه توجه به آن، هم موجب جلب توجه همسر شما مي شود و هم از نظر روانشناختي تأثير مثبتي در محبوبيت شما نزد همسرتان دارد و اسلام نيز به آن توصيه فرموده است، مسئله اهمیت دادن به خواسته همسر و تقدم داشتن آن بر خواسته خود است. از او بخواهید همان گونه كه می پسندد، با بستگان شما رفتار كند و هرگز در رفت و آمد و تماس با بستگانتان او را مجبور نسازید. رعايت اين مسئله باعث جلب توجه همسرتان مي شود و روابط شما را بهبود می بخشد.

در پايان، توجه شما را به رعايت چند نكته كه باعث جلب توجه همسر و كاهش تنش در خانواده و استحكام زندگي می گردد، جلب مي كنيم:

- بكوشيد با ايجاد كانوني گرم و صميمي و با همدلي، همفكري، همكاري و مشورت با يكديگر درباره مسائل مختلف، ميان خود و اعضاي خانواده روابط سالم پديد آوريد.

- با يادگيري مهارت‏هاي ارتباطي نظير: فعالانه به حرف‏هاي يكديگر گوش كردن، احترام به نظرها و عقايد يكديگر، تشريك مساعي و مشورت كردن روابط خود را بهبود بخشيد.

- هنگام اختلاف نظر يا سوء تفاهم، به جاي سرزنش كردن يكديگر يا تفسير نادرست، به شناسايي مسئله و يافتن راه حل آن بپردازيد. در صورت لزوم، كمك و مشاوره افراد با تجربه و متخصص را جلب كنيد.

- براي رسيدن به امنيت رواني و عاطفي و تفاهم در روابط زناشويي، داشتن صداقت، پذيرش، سعه صدر، انصاف و اعتماد متقابل را اصل اول قرار دهيد.

- در صورت به وجود آمدن هر گونه سوء تفاهم و سوء برداشت، در نخستين فرصت ممكن به حل و فصل آن بپردازيد تا به فرآيندي مخرب و پيشرونده و عقدهای روانی تبديل نشود.

- به هر طريق ممكن، رفتارهاي مطلوب همسرتان را مورد توجه و تأييد قرار دهيد؛ به گونه‏اي كه همسرتان بفهمد برايش ارزش قائل هستيد.

- تشويق و تأييد و بيان نكات مثبت،‏ به طور آشكارا و در جمع باشد و تذكر نكات منفي و انتقاد، به طور محرمانه و در تنهايي صورت گيرد.

- براي خصوصيات و نيازمندي‏هاي همسرتان ارزش قائل شويد. در روابط كلامي، عاطفي، اقدام‏ها و تصميم‏گيري‏ها به افكار و خواسته‏هاي همسرتان توجه كنيد.

- اگر رفتار خاصي براي شما مبهم است، ساده‏ترين راه اين است كه از همسرتان هدف و علت آن رفتار را بپرسيد. با روش مسالمت‏آميز، صميمانه و خوش بينانه موضوع را روشن كنيد.

- تندخويي همسرتان را با سكوت پاسخ گوييد و در موقعيتي مناسب درباره مسئله مورد نظر به بحث و گفتگو بپردازيد.

- سعي كنيد در برنامه ريزي براي فعاليت‏هاي اجتماعي، اوقات فراغت، ديد و بازديدهاي خانوادگي و نظاير آن، به مشورت كردن با يكديگر بپردازيد و از يك جانبه نگري بپرهيزيد.

- در هر فرصتي كه پيش مي‏آيد، با همسرتان ارتباط كلامي و عاطفي برقرار كنيد. شايان ذكر است زن‏ها از صحبت كردن با همسرشان بيش‏تر لذت مي‏برند. بنابراين، مردان بايد فعالانه به سخنان همسرانشان گوش كنند و واكنش مناسب نشان دهند.

- هر از چند گاهي زوجين در فضايي محرمانه، محبت‏آميز و صميمانه به ارزيابي رفتار و روابط يكديگر بپردازند و از يكديگر بپرسند، چه بايد كرد تا روابطمان بهتر و با نشاط تر شود؟

- در روز يا در هفته، زمان مشخصي را براي گفتگو درباره مسائل و مشكلات و به اصطلاح درد دل كردن با همسرتان اختصاص دهيد.

- ارتباط زوجين بايد از هر گونه سوء ظن و حدس نادرست و غير واقع بينانه دور باشد. اگر موضوع و مسئله‏اي ذهن يكي از زوجين را به خود مشغول كرده است، بايد آن را به صراحت و صادقانه مطرح كند و درستي و نادرستي اش را با همسرش مورد بررسي قرار دهد.

- از خطاهاي يكديگر سريعاً بگذريد. خطاهاي همديگر را تحمل كنيد و هرگز خطاي يكديگر را در حضور ديگران، فرزاندن، آشنايان و یا والدين يكديگر بازگو نكنيد.

- از رفتارهاي مطلوب همسرتان تشكر كرده، او را تشويق كنيد و انگيزه تكرار آن رفتار را بيش‏تر سازيد.

موفق باشید

این موضوع خیلی منوآزار میده، حالا چه کنم؟
این مایه مباهات است كه شما بدین اندازه نسبت به مسائل دینی و امور مذهبی توجه دارید و دوست دارید كه همسرتان در كنار انجام بقیه فرائض به فریضه صبح نیز اهتمام ورزد

با سلام

 ده ماهه که  باپسرخالم ازدواج کرده ام اون اعتقادات مذهبی محکمی داره اما مشکلی که ازهمون اول زندگیمون داریم اینه که همسرم برای  نمازصبح خیلی دیر پا میشه حتی پیش میادکه صبحهابارهاوبارهابیدارش میکنم اماتوجهی نداره ودربعضی مواقع نمازش قضا میشه!این موضوع  خیلی منوآزار میده آخه من خودم خیلی به نمازاول وقت حساس ومعتقدم مخصوصا نمازصبح،اماحالاجه کنم؟

!بارهاوبارهادراین رابطه باهمسرم صحبت کردم ولی فایده ای نداشته،خودشم ازاین موضوع نگرانه ولی نمیدونم چرا این مسئله رو حل نمیکنه

!دراین رابطه  بامادرش هم صحبت کردم (آخه اون دردوران مجردیشم همینطوربوده) امابازهم تغییری رخ نداده

همسرم خیلی عاشقمه وحاضرنیست کوجکترین ناراحتی منوببینه ومیدونه که این مسئله چقدر منواذیت میکنه اما کاری براحلش نمیکنه هروقت که درموردنگرانیم باهاش صحبت میکنم تا یکی دوروز

...بهتربرانمازپا میشه ولی ازاون به بعدباز روزازنوو

ببینیدمن قبل ازدواج ازاین مسئله بااطلاع بودم ولی تصورمیکردم باحضورمن این مسئله حل میشه یعنی با درکنارش بودن اونو عوض میکنه!دردوران نامزدیمون که جدااز هم بودیم من هرروز صبح باهاش تماس میگرفتم وایشون خیلی زود بیدارمیشدونمازشومیخوند براهمین منم خیلی به آینده امیدوار شدم ولی الان که کنارشم نمیدونم چرا اینطوری رفتار میکنه؟

من واقعا ازاین موضوع نگرانم ومیترسم که باعث بروز مشکلات بزرگتری بشه،آخه ما صبحها معمولا سر نمازدعوا میکنیم خوب شماتصورکنین40تا45دقیقه بالاسر همسرتون التماس کنین امااون توجهی نکنه وحتی غر هم بزنه وبدرفتاری کنه چه حالی بهتون دست میده؟خوب مسلما اعصاب آدم بهم میریزه.

لطفا راهنماییم کنین که بایدچیکارکنم؟

خواهشا نگین به روانشناس یامرکز مشاوره مراجعه کنین چون شهر ما کوچیکه وچنین امکاناتی نداره

قبلا ازهمکاری صمیمانه شما کمال تشکررادارم

با سلام و سپاس ازاینكه مركز ما را برای پاسخ و راهنمایی برگزیده اید، پرسشگر گرامی این مایه مباهات است كه شما بدین اندازه نسبت به مسائل دینی و امور مذهبی توجه دارید و دوست دارید كه همسرتان در كنار انجام بقیه ی فرائض به این فریضه نیز هنگام صبح هم اهتمام بیشتری داشته باشد . آنطور كه شما همسرتان را معرفی كردید و من متوجه شدم ایشان خودشان فرد با ایمانی است و نمازهای دیگرشان را اول وقت می خوانند و مسئله اصلی بیدار شدن برای نماز صبح است كه باعث اذیت و ناراحتی شما شده است.

خانواده درمانگران جمله ای قابل تامل در مورد طرح ایجاد تغییر در روحیات و روش توسط همسران دارند، آنها می گویند كه «پروژه ی تغییر در همسری توسط همسر دیگر یك پروژه ی از پیش شكست خورده است». باوری كه ما قبل ازدواج داریم ویا بعد از ازدواج پیدا می كنیم و فكر می كنیم می توانیم همسرمان را تغییر دهیم ازجمله باورهای غیرمنطقی شایعی است كه متاسفانه در بسیاری از افراد رواج دارد و وقتی تغییر رخ نمیدهد باعث سرشكستگی و ناامیدی در ما می شود و احیانا شما هم این باور را در مورد همسرتان پی گیری كرده اید و حالا این احساس ناامیدی در شما بوجود آمده، به نظر می رسد مشغولیت دائمی شما در مورد نماز اول وقت شوهرتان به نوعی وسواس فكری برای شما تبدیل شده، خواهر گرامی همان خداوندی كه خواندن نماز اول وقت را به بنده هایش سفارش كرده از هنگام اذان صبح تا هنگام طلوع آفتاب به ما برای نماز وقت داده و هر زمانی كه شما در این مدت زمانی نماز بخوانید نمازتان صحیح است وخداوند آن را قبول می كند. پس مسئله واجب خواندن نماز صبح است در این بازه زمانی نه خواندن نماز در هنگام اذان. و نیز در رساله های علمیه مَراجع عظام تقلید می خوانیم كه اگر شخصی سفارش نكند كه او را برای نماز صبح بیدار كنند، بیدار كردن او لازم نیست.

پرسشگر گرامی شما باید این مسئله را بپذیرید كه تنها فردی كه ما قادر به تغییر آن هستیم فقط و فقط خودمان هستیم. وقتی كه فقط روی خودمان حساب باز كنیم، با اتكا به خود روی اتفاقات كنترل بیشتری خواهیم داشت. شما سعی كنید یك مدت به این مسئله حساسیت نشان ندهید و به قولی به همسرتان گیر ندهید حتی اگر این موضوع خیلی برای شما سخت باشد و یا حتی تا چند وقت، بعد از نماز خودتان، خوابتان نبرد ولی با این حال بگذارید ایشان هر زمانی كه خودشان برمی خیزند نمازشان را بخوانند. غُرزدن، گله كردن، سرزنش، انتقاد از عادات بسیار مضری است كه روابط بین همسران را به شدت تخریب می كند و طرف مقابل را در كار غلطی كه انجام می دهد تثبیت مینماید، مخصوصا اگر این مسائل جلوی دیگران مطرح گردد نتیجه بسیار مخربی در پی خواهد داشت. به یاد داشته باشید شما نباید دیگر این مسئله را جلوی مادر ایشان و یا هر فرد دیگری بازگو كنید. بیاد داشته باشید مسائلی كه جنبه بین زوجی دارند چه كوچك چه بزرگ را هرگز و هرگز در بیرون از خانه نقل نكنید مگر اینكه توافق بر سر طرح آن نزد كسی مثل مشاور، و.... بوجود آید. اما بر عكس آن، تشویق وتشكر از رفتارهای مطلوب و مثبت همسر مخصوصا در حضور جمع تاثیر به سزایی در تكرار و استمرار آن رفتار را دارد و انگیزه تكرار آن رفتار مطلوب را بیشتر می كند.

شما می گویید ایشان فردی است كه اعتقادات محكمی دارد، شما را بسیار دوست دارد و عاشق شماست و نمیتواند كوچكترین ناراحتی شما را ببیند اینها موضوعات بسیار با ارزشی هستند اینها همان نیمه پر لیوان هستند كه شما آنها را نمی بینید و فقط چشم به سر خالی آن دوخته اید. در حالی كه شما می توانید با تكیه بر این نقاط مثبت راه را برای تقید بیشتر ایشان به نماز صبح هموار نمایید، هرگز آن حدیث زیبا و روانشناختی قرآن كریم را از یاد نبرید كه می فرماید با اعمال خود دعوتگر مردم به كارهای نیك باشید لذا اگر عمل شما نیكو گردد و زبانتان برای شوهرتان آزار دهنده نباشد، مشكل فوق نیز بدون جبهه گیری شوهرتان حل خواهد شد.

و نهایتا اینكه هر كسی مسئول اعمال خودش است و باید جوابگوی اعمالش در روز قیامت باشد. شما دارید تمام تلاشتان را می كنید و دیگر بیشتر از این برایتان مقدور نیست. همانطور كه خداوند رحمان در قرآن كریم می فرماید " ولا تزر وازره وزر أخری " هیچ كس بار یا گناه دیگری را به دوش نمیكشد. شما هم به خاطر نماز نخواندن ایشان مواخذه نمی گردید. پس سعی كنید این مسئله را بیش ازین بزرگ نكنید و به دیگر زمینه های زندگیتان نكشانید، تا گرما و صمیمیتی كه اكنون بین تان حاكم است به روابط سرد بدل نگردد.

  من بخاطر ارادت زیادی كه به انسانهای مذهبی دارم زیرا آنها را دوستان خوب و با ارزش خدا در روی زمین می دانم، در پایان سخن، هدیه ای با عنوان «پنج مهارت ارتباطی بین زوجی» به شما و همسر گرامی تان كه از خوبان روزگار هستید تقدیم می دارم و امیدوارم كه با بكار گیری آنها زندگی را برای خودتان شیرینتر و پیمانتان را استواتر:

1:به جای «تو و شما» جملات خود را با من شروع كنید. مثلا نگویید كه تو چرا دیر به خانه آمدی ، بلكه بگویید من از دیر آمدن تو بسیار نگران شدم، و یا مثلا نگویید كه چرا شما برای نماز صبح دیر از خواب برمی خیزید و به جای آن بگویید كه: من دوست داشتم برای نماز صبح با هم بلند شویم تا بیشتر مورد لطف الهی قرار گیریم و یا دوست داشتم نماز جماعت را پشت سر شما بخوانم. دلیل این قانون آنست كه وقتی شخصیت و ذات افراد را مورد سرزنش قرار می دهید آنها بطور اتوماتیك در مقابل شما موضع می گیرند و گوش به سخن شما نمی دهند اگر چه این سخن منطقی باشد.

 2 تا جایی كه امكان دارد از كلمات «همیشه و هرگز» استفاده نكنید. مثل اینكه میگویید: «هیچوقت دست به سیاه و سفید نمیزنی» و یا «همیشه غیر منطقی عمل می كنی» زیرا از یك سو واژههای «هرگز و همیشه» بیش از اندازه قدرتمند هستند و بیآنكه لازم باشد طرف مقابل را به موضع گیری در مقابل شما وادار می سازند، و از سویی بسیار ضعیف هستند، زیرا طرف مقابل می تواند به راحتی آنها را به چالش كشیده و بطلان آنها را آشكار سازد و در مقام تكذیب آن دلیل بیاورد، البته مردم وقتی از این كلمات استفاده میكنند، میخواهند بگویند از این موضوع به شدت ناراحت هستند و بیشتر قصد تاكید دارند و میخواهند مطمئن شوند كه طرف مقابلشان متوجه موضوع شده است. ولی نمیدانند كسی كه فقط دو سه بار اشتباهی را مرتكب شده است چقدر از این موضوع ناراحت میشود.

3 رشتهكلام همسرتان را پاره نكنید. در هنگام صحبت كردن بگذارید همسرتان حرفش را كاملا بزند. زمانیكه صحبتش را قطع میكنید وی را عصبانی میكنید و به او این احساس را میدهید كه كسی به حرف شما گوش نمیكند و برای آن ارزشی قائل نیست. و از آنجائیكه اجازه ندادهاید جملهاش تمام شود، ممكن است نتیجهگیری شتاب زده و غیر واقعی بكنید. ممكن است هر چقدر تلاش كنید نتوانید این رفتار خود را كنترل نمائید در این شرایط بهتر است بگویید «نوبت صحبت به من هم بده زیرا به نظر میرسد حرفهای غیر منصفانه میزنی ولی خوب ادامه بده» و یا اینكه بگویید «میدانم نباید صحبت را قطع كنم ولی میخواهم بدانی غیر منصفانه قضاوت میكنی» در این شرایط گوینده به اندازه ی كافی اعتراض خود را بیان میكند و احساس خود را نیز مطرح میسازد و در موقعیتی قرار میگیرد كه بتواند پایان سخن همسرش را بشنود. در عین حال اعتراض به اندازه ی كافی كوتاه است و طرف مقابل را عصبانی نمیكند و میتواند به حرف زدن ادامه دهد.

4 حرف همسرتان را به زبان خود تان خلاصه كنید و برای او بازگویی نمایید تا او و شما بدانید كه مسئله را خوب متوجه شده اید زیرا بسیاری از مشكلات زناشویی ریشه در سوء تفاهم دارد یعنی شوهر یك چیز می گوید و زن چیز دیگری از آن برداشت می كند. یكی از متخصصین مهارتهای ارتباطی میگوید وقتی همسرتان سعی دارد احساسش را با شما در میان بگذارد سعی كنید سخن او را با عبارات خود خلاصه كنید تا بدانید منظور او را فهمیدهاید و بعد از او سوال كنید آیا درست میگویم. در این شرایط هر دو به حرفهای یكدیگر گوش فرا میدهید. سعی كنیم از این قانون سود ببریم و بپذیریم كه گوش دادن به حرفهای همسر از اهمیت ویژهای برخوردار است.

 5:از ذهن خوانی پرهیز كنید. ذهن خوانی یكی از خطاهای ارتباطی است، یعنی شما برداشتهای خود را به شوهرتان نسبت میدهید، و تصور میكنید او اینطوری فكر میكنند، این احساسی را دارد و چه میخواهد بگوید و یا چه بكند. ذهن خوانی میتواند كاملا تحریك كننده و خشم برانگیز باشد عباراتی از قبیل:«تو میخواستی مرا مجازات كنی» «تو دوستان مرا نمیپسندی»«تو از مسئولیت فرار میكنی»میخواستی كاری بكنی كه من احساس گناه بكنم»عباراتی از این قبیل میتواند مانع گفتگوی منطقی شود. اشخاص دوست ندارند كه دیگران درباره ی احساسات و علائق آنها به حدس و گمان متوسل شوند، به خصوص حدس اشتباه، آنها را به شدت ناراحت میكند و در مقابل گفتمان منطقی دیواری بلند ایجاد می نماید و این اتفاقی است كه اغلب روی میدهد. ذهن خوانی ممكن است یك بیان ناقص باشد كه از آن برای پی بردن به همه ی مطالب استفاده كنید. توجه داشته باشید كه گاه «ذهن خوانی» مبین ترس شماست كه به شكل اظهارنظر درباره ی احساسات و انگیزههای دیگران متجلی میشود. پس طبق توصیه خانواده درمانگران« آدم زند وكیل و وصی نمی خواهد لذا دلیل و تفسیركارها، و سخنان همسرتان را از خودش بپرسید و از حدس زدن و انتساب قطعی این حدس غلط و یا ناقص به همسرتان جلو گیری كنید.

6- اكثر اختلافات زناشویی ریشه در توقعات نابجای زن و شوهر از همدیگر دارد، طوری كه برخی خانواده درمانگران دعوای زناشویی را جنگ توقعات می دانند لذا سعی كنید در زندگی هیچ توقعی از همدیگر نداشته باشید و كارهایی را كه برای همسرتان می كنید را به حساب خدا بگذارید و پاداش كارتان را از او طلب كنید. كمترین اثر این كار اینست كه در مقابل محبتی كه طرف مقابل در حق شما میكند از او سپاسگذاری گرمی می كنید و این موجب گرمتر شدن كانون زندگی تان می گردد در حالی كه اگر توقعی باشید در مقابل محبت طرف مقابل به جای سپاسگذاری، ناراحت می شوید و با خود می گویید« تازه وظیفه اش را انجام داده آنهم بطور ناقص!»

 در آخر كلام با توجه به روحیه مذهبی والایتان مطالعه یك كتاب بسیار مفیدی را به شما توصیه می كنم كه می تواند در هرچه پر بار شدن و شیرین تر شدن زندگی شما نقش آفرین باشد. كتاب تحكیم خانواده/آیت الله محمدی ری شهری/ انتشارات دارالحدیث؛ آقای ری شهری در این كتاب مجموعه ای جالب از آیات و روایات را كه در مورد خانواده و روش سلوك زوجین با همدیگر و مسائل ارتباطی بین زوجی است را جمع آوری كرده است.

مي ترسم كسي منو دعا يا جادو كرده باشه؟
مهم ترين و كارآمدترين راه كار براي ازدواج شما، چيزي جز خسته نشدن شما از خواستگاري نيست.

 جواني هستم 28 ساله كه در حد خود اعتقاد دارم چند وقتي هست مي خوام ازدواج كنم. ولي كسي را پيدا نمي كنم يا اگر هم پيدا مي شه بنا به شرايطي كه يا خود دختر نمي خواد يا من خوشم نمي آید. البته خانواده در فكرش هستند و هميشه پدر و مادرم برام دعا مي كنند حالا مي ترسم كسي منو دعا يا جادو كرده باشه؟ لطفا مرا راهنمايي كنيد با تشكر

1. با توجه به جنسيت شما و وفور دختران دم بخت، مشكل شما زياد هم جدي نيست و دير يا زود به اين مهم دست خواهيد يافت. بسياري از مردان متأهل امروز شرايط مشابه شما را تجربه كرده اند؛ ولي چه بسا آن ها به جاي بزرگ نمايي مشكل، صرفاً به خواستگاري خود ادامه داده اند. شايد تعجب كنيد، ولي به نظر من مهم ترين و كارآمدترين راه كار براي ازدواج شما، چيزي جز خسته نشدن شما از خواستگاري نيست.

2. توصيه مي شود با نيم نگاهي به پرونده خواستگاري هاي خود، به شناسايي عوامل ظاهري و بعضاً باطني جواب رد دختران بپردازيد؛ به عنوان مثال، شايد عوامل ظاهري مانند نوع پوشش آرايش يا حتي اموري مانند كمی درآمد، نداشتن مسكن مناسب و... یا عیوبی مانند دندان هاي نامرتب، چاقي و لاغری بیش از حد...، به جواب رد ايشان انجاميده است. بهتر است در صورت وجود اين عيوب ظاهري، در حد امكان به رفع آن ها بپردازيد.

عوامل باطني نيز مانند سابقه برخي گناهان، عدم رضايت والدين و... مي تواند در امر ازدواج فرد اخلال نمايد. بي شك، اين گونه عوامل باطني بايد از طريق توبه و يا اموري مانند رد مظالم جبران گردد.

3. متأسفانه، در جامعه نسبتاً مذهبي ما ديواري كوتاه تر از سحر و جادو پيدا نمي شود و هر كسي در امري به ويژه در امر ازدواج ناكام مي گردد، سريع به گمانه زني در زمينه وجود طلسم و جادو مي پردازد. بي شك، كليت اين مسائل مورد قبول اسلام است، ولي اين گونه نيست كه هر گونه ناكامي در امر همسر گزيني، ريشه در امور ماورايي داشته باشد. قطعاً با يك نيم نگاه سطحي و گذرا به جامعه می توان حدس زد كه چه عوامل عادي و... باعث افزايش سطح توقعات دختران و پسران و پيچيدگي امر ازدواج شده است.

در هر صورت، توصيه مي شود به يك باز نگري همه جانبه در پيشينه خود بپردازيد و عوامل ظاهري و باطني احتمالي اين به اصلاح ناكامي را جويا شويد به احتمال قريب به يقين، تنها عامل ناكامي شما در ازدواج نيز همان شرايط عادي و غير ماورايي جامعه ما ست.

صبر پيشه سازيد و به جاي منحرف ساختن ذهن خود به امور بسيار بعيد، صرفاً به بهينه سازي شرايط خود بپردازيد.

توكل و توسل و نذر شما قطعاً هر مانع احتمالي از جمله سحر و جادو را از سر راه ازدواج شما بر خواهد شد؛ چرا كه هيچ سحر و جادويي را ياراي ايستادگي در برابر قدرت دعا و توكل و توسل شما برادر ارجمند نيست.

راحع به علل مشكلم و راه هاي درمانش توضيح جامعي بديد .
به صورت كلي اين حالتي كه شما داريد مي تواند در اثر عزت نفس و اعتماد به نفس پايين، و هم چنين اضطراب اجتماعي بالا باشد.

من نمي تونم راجع به احساسات و مشكلاتم با ديگران ( اعضاي خانواده،دوستان و ..) حرف بزنم .خواهش ميكنم راحع به علل مشكلم و راه هاي درمانش توضيح جامعي بديد

بهتر بود كه در زمينه اين مشكلتان، بيشتر توضيح مي داديد، بايد مشخص شود كه اين حالت به چه خاطر است؟ مثلا به خاطر اين است كه آنها را امين در صحبت هايتان نمي دانيد، يا اينكه يك حالت اضطراب و تشويش و نگراني دروني داريد؟ به صورت كلي اين حالتي كه شما داريد مي تواند در اثر عزت نفس و اعتماد به نفس پايين، و هم چنين اضطراب اجتماعي بالا باشد.

اختلال اضطراب اجتماعي (social anxiety disorder) يا هراس اجتماعي نوعي اضطراب است كه با ترس و اضطراب شديد در موقعيتهاي اجتماعي شناخته ميشود و حداقل بخشي از فعاليتهاي روزمره شخص را مختل مي كند. اضطراب اجتماعي يك اختلال بسيار ناتوان كننده است كه مي تواند بسياري از جنبههاي زندگي فرد را مختل كند. در موارد شديد اضطراب اجتماعي مي تواند كيفيت زندگي فرد را تا حد نازلي كاهش دهد. بعضي از مبتلايان ممكن است هفتهها از خانه خارج نشوند يا از بسياري موقعيتهاي اجتماعي مانند موقعيتهاي شغلي و تحصيلي خود صرفنظر كنند.

اضطراب اجتماعي مي تواند از نوع خاص يا specific (زماني كه فقط برخي موقعيتهاي اجتماعي خاص موجب اضطراب مي شود. مثل سخنراني در حضور جمع) يا از نوع فراگير(Generalized) باشد. اضطراب اجتماعي فراگير عموما شامل نوعي نگراني شديد، مزمن و پايدار ميشود كه فرد از قضاوت ديگران در مورد ظاهر يا رفتارش و يا خجالت كشيدن و تحقير شدن در حضور ديگران دارد. در حالي كه شخص مبتلا معمولاً متوجه غيرمنطقي بودن يا زياده روي در اين احساس ترس و نگراني ميشود ولي غلبه كردن بر اين ترس برايش بسيار سخت است. علائم جسمي كه معمولاً همراه اضطراب اجتماعي هستند شامل سرخ شدن، تعريق زياد، لرزش، تپش قلب، احساس دل آشوب و لكنت زبان مي شود.

براي درمان بايد توجه داشته باشيد كه احتمالا سالها طول كشيده تا به موقعيت كنوني برسيد، بنابراين تصور اينكه همه چيز يك شبه و در طي يك نامه تغيير خواهد كرد عقلاني نخواهد بود. چه بسا ممكن است حل اين مشكل  چندين ماه به طول بيانجامد، ولي اگر كسي همت گمارد ميتواند با قاطعيت آن را محقق سازد. اصلاح اين حالت به تمرين و مداومت دارد تا آرامش  به تدريج جايگزين اين حالت هاي اضطرابي شود.

براي درمان اين اضطراب شما نكات زير را به شما توصيه مي كنيم، ولي اگر بتوانيد به يك روان شناس به صورت حضوري مراجعه كنيد، خيلي سريع تر درمان مي شويد.

-  ترس از طرد شدن، ويژگي مشترك بسياري از افراد است. ميزان كم اين ترس، چيز مطلوبي است، زيرا باعث مي شود تا افراد، كارهايشان را درست انجام دهند، اما ميزان زيادتر آن، موجب اختلال مي شود و دردسر ساز است. يكي از دلايلي كه طرد شدن در نظر افراد خيلي دشوار به نظر مي رسد، اين است كه افراد، در بيشتر مواقع، طرد شدن را نشانه ضعف، شكست يا بي لياقتي خودشان تصور مي كنند. اما بايد به ياد داشته باشيد كه اين طرز فكر  درست نيست. اگر در يك جمعي، كار شما زياد مورد توجه واقع نشد، بايد بدانيد كه اين الزاما به معناي ناتواني شما نيست، بلكه عوامل ديگري نيز وجود دارند كه اصلا به شما ربطي ندارند. اين را بدانيد كه افرادي هم كه كارشان را كاملا درست انجام مي دهند،گاهي اوقات مورد پذيرش جمع واقع نمي شوند.

- تمركز بر نتيجه تعاملات اجتماعي ( پذيرش يا عدم پذيرش توسط جمع ) نداشته باشيد، بلكه خود را آماده اين كنيد كه شايد كارتان يا حرفتان خيلي مورد توجه واقع نشود. اما اين اشكالي ندارد. مثلا شايد فكر مي كنيد كه اگر احساسات يا مشكلاتتان را با كسي در ميان بگذاريد او اين طور فكر مي كند كه شما چه آدم بدي هستيد كه چنين احساسات يا مشكلاتي داريد، در صورتي كه اين طور نيست كه احساسات و مشكلات شما يك چيز خاصي باشد كه ديگران ندارند، و هم چنين اين طور نيست كه ديگران چنين قضاوتي بكنند، و البته اگر چنين قضاوتي هم بكنند مهم نيست، چون آنها ملاك درستي يا عدم درستي نيستند.

ــ نحوه تفكر خود را تغيير دهيد، با افكار منفي خود مبارزه كنيد، شما بايد باورها، تفسيرها و پيش بيني هاي  خودتان از برخورد با ديگران و حرف زدن با آنها را تغيير دهيد، براي مثال به خودبگوييد: اينطور نيست كه افراد، انتظار كار يا

-  مواجه شدن با وضعيت هاي اضطراب آور: در درمان اين اختلال بايد بيماران به طور منظم آموزش ببينند تا به جاي فرار و اجتناب از موقعيت هاي به وجود آورنده ناراحتي، با اين اختلال رودررو شوند و رفتار واقع بينانه از خود نشان دهند.  رفتارهاي اجتنابي و فرار از موقعيت هاي اضطراب زا باعث افت شديد در كيفيت زندگي فرد ميشود و باعث بدتر شدن و پيشرفت اين اختلال مي گردد، لذا مبتلايان بايد از رفتارهاي اجتنابي بطور جدي پرهيز كنند. مثلا شما بايد به تدريج به بيان احساسات و مشكلاتتان با افراد اطرافتان بپردازيد، يعني ولو اينكه سختتان است ولي اين كار را ترك نكنيد، چون شما را ناتوان تر مي كند. اگر به بيان احساساتتان ولو به صورت ناقص بپردازيد به تدريج اين حالت ترس و اضطرابتان از بين مي رود.

- توقف تلاش براي كامل بودن: ويژگي محوري اضطراب اجتماعي، ترس از ارزيابي منفي ديگران است. افراد داراي اضطراب اجتماعي، براي اينكه ارزيابي ديگران مثبت باشد، به دنبال اين هستند كه در همه زمينه ها كامل باشند. اين تلاش غير عادي براي كامل بودن باعث مي شود كه همين كه مقداري ضعف و عدم موفقيت در خود مشاهده كنند دچار اضطراب شوند. اين افراد بايد با افكار كمال گرايانه خود مبارزه كنند. اين كار را ميتوان در دو عرصه انجام داد:  تغيير انتظارات غير واقعگرايانه از خودتان، و هم چنين تغيير اداراك تحريف شده خودتان، مبني بر اين كه اگر كامل نباشيد شما را سرزنش خواهند كرد. تمرين كنيد افكار خود منتقدانه از خودتان را جانشين افكار حمايت كنندهتري از خودتان سازيد. مثلا به خودتان بگوييد: " وقتي كسي مرتكب اشتباهي ميشود، اكثرا ميتوانند از عهده اشتباه خود برآيند "،" چقدر خوب بود اگر اوضاع به نحو ديگري پيش ميرفت، ولي هنوز كه دنيا به آخر نرسيده،" هيچ كس كامل نيست، من هم همين طور."  به عبارت ديگر تفكر همه يا هيچ  و تفكر صفر و صد را بايد كنار گذاشت.  توقع نمره صد داشتن در همه زمينه ها معقول نيست، بين صفر تا صد، نمره هاي ديگري هم وجود دارند كه خوب هستند. تفكر همه يا هيچ مثل اينكه: " من بايد تاثير خوبي بر همه افراد داشته باشم" يا اينكه " من در صحبت هايم بايد به موفقيت كامل دست پيدا كنم" .

ـ  دارو درماني: براي بسياري از افراد دارو درماني براي كمك به پائين آوردن سطح اضطراب ضروري است. دارو درماني اغلب موجب مي شود تا افراد بهتر به درمان رفتاري - شناختي جواب دهند. براي درمان دارويي بايد به روان پزشك مراجعه كنيد.

 در زمينه درمان اضطراب اجتماعي و عزت نفس و اعتماد نفس پايين، نكات زيادي را مي توان متذكر شد؛ اما در قالب يك نامه ذكر همه آنها امكان پذير نيست. شما مي توانيد به كتابهايي كه در زمينه اضطراب و اضطراب اجتماعي و اعتماد به نفس نوشته شده اند مراجعه كنيد. اما بهترين كاري كه مي توانيد انجام بدهيد اين است كه به يك روان شناس مراجعه كنيد. اگر فكر مي كنيد كه منظورتان را درست دريافت نكرده ايم بار ديگر با ما مكاتبه كنيد و در مورد مشكلتان و روحيه خودتان بيشتر توضيح بدهيد

من تک دختر هستم و فكر می كنم كه همیشه تنها هستم . چه كنم؟
واقعا قابل تحسین است كه شما هیچ محبت و رابطه ای را جایگزین صمیمیت خانوادگی و ارتباط همدلانه با اعضای خانواده تان نمی دانید.

من تك دختر هستم و در خانه دو برادر دیگر هم دارم . درخانه احساس می كنم كسی به من توجه ندارد و در خانه با مادر و پدرم هم ارتباط نزدیكی ندارم و فكر می كنم كه همیشه تنها هستم . چه كنم؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مركز در راستای پاسخ به شما باید عرض نمایم كه:

  باید به خاطر این توجه و اهمیتی كه برای وجود روابط صمیمانه در خانه و بین اعضای خانواده قائل هستید به شما تبریك گفت. واقعا قابل تحسین است كه شما هیچ محبت و رابطه ای را جایگزین صمیمیت خانوادگی و ارتباط همدلانه با اعضای خانواده تان نمی دانید. این درك عمیق شما به احتمال زیاد نشئت گرفته از آموزه هایی ست كه در خانواده تان دریافت كرده اید. هر چند سایرین شاید چندان اهل ابراز و نمایش احساساتشان به یكدیگر نباشند. اما شما به عنوان تنها دختر خانواده همچون گلی شاداب و عطر افشان می توانید به سهم خود در جهت نزدیك كردن خانواده تان به همدیگر و برقراری رابطه محبت آمیز با تك تك آنها گام موثری بردارید كه البته این كار احتیاج به یادگرفتن و یاد دادن مهارتهای ارتباطی، تلاش خستگی ناپذیر و اندكی صبر و حوصله دارد. چرا كه اگر سبك رفتار در خانه شما مبتنی بر عدم ابراز عواطف و حفظ فاصله باشد در ابتدا برای آنها پذیرش تغییر شاید سخت بنماید. اما محبت و توجه شهدی ست كه در كام همه انسانها شیرینی خاصی دارد كه نمی توان به راحتی از آن صرف نظر كرد. پس در ابتدا از خودتان شروع كنید! با آموختن مهارتهای ارتباطی در كارگاههای مشاوره ای كه قطعا در اصفهان به وفور یافت می شود و یا كتابهایی كه به همین منظور نوشته شده، قدرت مانور خود را ایجاد تغییر ارتباطی در خانواده ی بالا ببرید. به پدر و مادر و برادرانتان توجه بیشتری بنمایید، ابراز محبت واقعی و بیقید و شرط و نه نمایشی و سطحی، می تواند راه شما را برای تسخیر قلبهای آنان هموار سازد، در مواقع مناسب سعی كنید محبت قلبی خودت را به آنها نشان دهید، اكر در این راه شكیبایی بخرج دهید كم كم خواهید دید كه چگونه رفته رفته روابطتان شكل دیگری به خود میگیرد. لیوانی شربت خنك با لبخندی پر محبت برای كسی كه خسته و از راه رسیده یا هدیه ای كوچك اما از سر توجه در مناسبت های كوچك و بزرگ عادات قشنگی هستند كه اگر با چند كلمه محبت آمیز توام شوند قلبها را مانند آهنربا به یكدیگر نزدیك خواهد كرد.

   فراموش نكن كه تغییر احتیاج به زمان دارد و توقع داشتن از كسی كه نسبت به او خوبی می كنید، آفت محبت است! اگر واقعا خواهان ارتباطی صمیمانه هستید، باید بدون چشم داشت محبتتان را ارزانی عزیزانت كنید و این همان است كه در روانشناسی به آن محبت بی قید و شرط گفته می شود. ضمنا اولین پاداش محبت متعلق به كسی ست كه آن را هدیه كرده چرا كه او صاحب اصلی عشق و دوست داشتن در درون خود است و با تقسیم و تقدیم آن به دیگری قبل از هر چیز خود را شكوفا كرده. اول از محبت كردن و عشق ورزیدن لذت ببر و بعد خواهی دید كه چگونه دنیا روی دیگرش را به تو نمایان خواهد كرد.

آیا اعمالی وجود دارند كه معادل اجر شهید میدان جنگ را داشته باشند؟
جهاد با نفس و شیطان و دشمن درونی، "جهاد اكبر" و سالك و رهرو توحیدی شدن و در میدان جهاد با نفس و شیطان به شهادت رسیدن ارزشی بالاتر دارد

حیف كه نه توفیق شهادت و نه امكان شهادت برای من وجود دارد. آیا اعمالی وجود دارند كه معادل اجر شهید میدان جنگ را داشته باشند؟

جنگ در راه خدا و كشته شدن در میدان جنگ فضیلتی بسیار بزرگ است؛ اما با این همه ، جنگ و جهاد با دشمنان ظاهری و خارجی دین، "جهاد اصغر" است و جهاد با نفس و شیطان و دشمن درونی، "جهاد اكبر" و سالك و رهرو توحیدی شدن و در میدان جهاد با نفس و شیطان به شهادت رسیدن ارزشی بالاتر دارد و این میدان و این جهاد همیشگی است و تعطیل شدنی نمی باشد.

رسول خدا در باره اكبر و دائمی بودن این جهاد مقدس خطاب به قومی كه پیروزمندانه از جبهه جنگ با دشمن ظاهری باز می گشتند، فرمود:

مرحبا بقوم قضوا الجهاد الأصغر وبقي الجهاد الأكبر ، قيل : يا رسول الله و ما الجهاد الأكبر ؟ قال : جهاد النفس ؛ (1) آفرین ! به قومی كه جهاد كوچك تر را انجام دادند و جهاد بزرگ ترشان همچنان باقی است. عرض كردند: ای رسول خدا ! جهاد بزرگ تر كدام است؟ فرمود: جهاد با هوا و هوس و خواهش دل و شیطان».

اگر ما به توحید و نبوت و امامت و معاد ایمان آوریم و در صراط بندگی بوده و از محرمات دوری جسته و به واجبات عمل كرده و در صدد كسب رضای خدا بوده و از موجبات خشم خدا دوری بجوییم، در حال جهاد هستیم و اگر در این زمان و در این حال بمیریم ، شهید به حساب آمده و اجر شهید نصیبمان می شود. به روایات زیر در این زمینه توجه كنید:

«ما من شيعتنا إلّا صدّيق، شهيد. قيل: أنّي يكون ذلك و عامّتهم يموتون علي فرشهم ؟! فقال: أما تتلو كتاب اللّه في الحديد" وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ" الآية. قال: لو كان الشّهداء كما يقولون، كان الشّهداء قليلا ؛ (2) امام حسین فرمود: شیعیان ما "صدیق" یا "شهید" هستند. عرض كردند : چگونه ممكن است در حالی كه غالب شیعیان در بسترشان از دنیا می روند؟ امام فرمود:

 مگر كلام خدا در سوره حدید را نخوانده ای كه می فرماید: "وَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ ؛ كساني كه به خدا و رسولانش ايمان آوردند، آنها صدّيقين و شهدا نزد پروردگارشانند " ؟

بعد امام ادامه داد اگر شهیدان فقط كشته شدگان در میدان قتال با دشمن خارجی باشند كه بسیار كم خواهند بود».

«عن منهال القصاب، قال: قلت لأبي عبد الله (عليه السلام): ادع الله لي بالشهادة؟ فقال: «إن المؤمن لشهيد حيث مات، أو ما سمعت قول الله في كتابه: وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ ؛ (3) منهال قصاب گوید: به امام صادق عرض كردم: دعا كنید شهادت روزی من شود. امام فرمود: مؤمن (اگر در حال ایمان و عمل صالح بمیرد) هر جا بمیرد ، شهید است» .

بنا بر این جهاد با نفس از قتال با دشمن خارجی سخت تر و ارزشمند تر است و قتال با دشمن خارجی هم زمانی ارزشمند است كه از مصداق های جهاد با نفس باشد یعنی برای كسب رضای خدا و با اخلاص و برای از بین بردن دشمنان خدا و دین خدا و بندگان خدا باشد.

پی نوشت ها:

1. كليني ، كافي ، پنجم، تهران ، دارالكتب العلمیه، 1363 ه. ق، ، ج 5 ، ص 12. در نقل امالی صدوق،ص553 "بقی علیهم الجهاد ..." دارد.

2. فیض كاشانی، اصفی ، قم ، دفتر تبلیغات اسلامی ، 1418 ق، ج2 ، ص 1267.

3. بحرانی ،البرهان ، تهران ، بنیاد بعثت ، 1416 ق، ج 5  ، ص 290.

باید چه كنم تا بصیرت(دشمن شناسی)پیدا كنم؟
براي نیل به مقام رفیع بصیرت باید به بازسازي و اصلاح نفس خویش پرداخت.

باید چه كنم تا بصیرت(دشمن شناسی)پیدا كنم؟ مرا نصیحت كنید

براي نیل به مقام رفیع بصیرت باید به بازسازي و اصلاح نفس خویش پرداخت.

مجاهده با هواي نفساني و تهذیب روح از زنگارهاي گناه، و لطیف و شفاف ساختن آیینه دل به نور توحید، تنها صراط مستقیمي است كه "حجاب دیدگان دل" را مي گشاید و آدمي را در معرض الهامات غیبي و مقام كشف و شهود قرار مي دهد.

رعایت نكات زیر به انسان كمك میكند تا به بصیرت برسد .

1. توبه: اولین گام براي تهذیب نفس و تحصیل بصیرت است. توبه از تقصیرات و گناهان، بلكه از كوتاهيها و جبران حق اللَّه و حق النّاسي است.

2. ذكر خدا: ذكر زباني، قلبي و عملي، موجب بصیرت مي گردد. امیرالمؤمنین(ع) مي فرماید:   مَنْ ذَكَرَ اللَّهَ اسْتَبْصَرَ (166/ 5).؛(1) هر كسي به یاد خدا باشد، بینایي و بصیرت یابد«.

3. هم نشیني با علما: مجالست با علما كه موجب بصیرت و بینایي است. علي(ع) مي فرماید: »جاور العلماء تستبصر؛(2) با دانایان بنشین تا آگاهي یابي«.

4. خرد ورزي: كسي كه هر خبر یا مطلبي را مي شنود، فوراً نميپذیرد، بلكه پیرامون آن مي اندیشد و آن را از صافي عقل و اندیشهاش مي گذراند، بصیرت و بینایي مي یابد، چنان كه آینده نگري و به كارگیري خرد در فرجام امور باعث بصیرت و بینایي مي گردد.(3)

5. زهد: زهد و عدم دلبستگي به دنیا، از اموري است كه باعث بصیرت مي گردد.(4)

6.  ازدیاد معرفت به خدا، انس با قرآن و معاني و معارف آن، توسل به ائمه(ع) و مناجات با خدا در خلوت مخصوصاً نماز شب از اموري هستند كه موجب بصیرت و بینایي و برخورداري از الهامات غیبي مي‏شود.

سعی كنید در گفتار وكردار، همواره رضایت وخوشنودی خدا را در نظر داشته باشید ودستورات الهی را به خوبی انجام دهید ،از غیبت وتهمت ودروغ وابروریزی ونقل مطالبی كه بدون مدرك معتبر پخش می شود ،جدا پرهیز نمائید ،متاسفانه بد اخلاقی، توهین به دیگران ،نقل شایعات بی اساس در جامعه( به خصوص الان كه زمان انتخابات است ) ،در عصر ما گسترش یافته است .ما در باره شما دعا می كنیم ،شما هم در باره ما دعا كنید .كتاب های زیر را مطالعه نمائید .

- جهاد با نفس، آیت­الله مظاهری

- قلب سلیم، آیت­الله دستغیب

- مبارزه با نفس، آیت­الله امینی

پي نوشت ها:

1. عبد الواحد تميمي آمدي‏ ، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ،قم ،‏دفتر تبليغات،   (166/ 5).

 

2.  همان، ج 3، ص 387.

 

3. "من استقبل الامور ابصر" یا "من فكّر أبصر العواقب" ؛ همان.

4. همان.

كسي كه بر امام حسين(ع) قطره اي اشك بريزد همه گناهانش بخشيده می شود؟
به تعبیر شهید مطهری «گریه بر شهید، شركت در حماسه او و هماهنگی با روح وی و موافقت با نشاط و حركت او است».

گريه بر امام حسين (ع)

شرح : با سلام. حتما شنيده ايد كه كسي كه بر امام حسين(ع) قطره اي اشك بريزد همه گناهانش بخشيده مي شود. آيا اين گريه آداب و شرايطي دارد؟ آيا حق الناس هم توسط آن بخشيده مي شود؟

در حال گریه و رقت و هیجان، انسان بیش از هر حالت دیگر خود را به محبوبی كه برای او می‏گرید نزدیك می‏بیند، در حقیقت در آن حال است كه خود را با او یكسان می‏بیند. گریه بیشتر از خود بیرون‏ آمدن و خویش را فراموش كردن و با محبوب یكی شدن است. به تعبیر شهید مطهری «گریه بر شهید، شركت در حماسه او و هماهنگی با روح وی و موافقت با نشاط و حركت او است».(1)

گريه بر شهيد خوي حماسه را در انسان زنده مي‏كند و گريستن بر سيدالشهدا (ع) خوي حسيني را در انسان احيا مي‏كند، و خوي حسيني چنان است كه نه ستم مي‏كند و نه ستم مي‏پذيرد. آن كسي كه با شنيدن حادثه كربلا قطره اشكي از درون دل بيرون مي‏فرستد، صادقانه اين پيوند با هدف والاي سيدالشهدا (ع) را بيان مي‏كند.

هر كس با اندك توجهي خواهد دانست كه بر حسين (ع) گريه محبت است، آن محبتي كه در دلهاي عاشقانش به ثبت رسيده است . گريه بر او ، گريه شوق است ، زيرا قسمت زيادي از حماسه‏هاي كربلا، شوق آفرين و شورانگيز است و به دنبال آن سيلاب اشك شوق به خاطر آن همه رشادت، فداكاري ، شجاعت و سخنرانيهاي آتشين مردان و زنان به ظاهر اسير ، از ديدگان شنونده سرازير مي‏گردد و نيز گريه معرفت و پيوند با هدف متعالي و انسان ساز او است؛ و به تعبير امام خميني (ره) گريه سياسي است كه فرمود: «ما ملت گريه سياسي هستيم، ما ملتي هستيم كه با همين اشكها سيل جريان مي‏دهيم و سدهايي را كه در مقابل اسلام ايستاده است خرد مي‏كنيم».

گریه بر سید الشهداء، باعث آمرزش گناهان:

گريه بر سيد الشهدا (ع) و تشكيل مجالس عزاي حسيني نه تنها اساس مكتب را حفظ مي‏كند، بلكه باعث مي‏گردد شيعيان با حضور در اين مجالس از والاترين تربيت اسلامي برخوردار شده و در جهت حسيني شدن رشد و پرورش يابند. ريان بن شبيب از امام رضا (ع) روايت كرده كه فرمود: «اي پسر شبيب ، اگر بر حسين (ع) گريه كني تا آنكه اشك چشمت بر صورتت جاري شود، خداوند گناهان كوچك و بزرگ، و كم يا زياد تو را مي آمرزد» (2)

و نيز فرمود: «گريه كنندگان بايد بر كسي همچون حسين (ع) گريه كنند، زيرا گريستن براي او گناهان بزرگ را فرو مي‏ريزد». (3)

همچنین امام صادق(ع) فرمود: (مَن ذِكِرَ الحُسَینِ عِندَك) كسی كه حسین را نزد او اسم ببرند، یاد كنند، (فَخَرَجَ مِن عَینَیهِ مِنََ الدُّموع) اشك از دو چشمش جاری شود به اندازه ی پر یك مگس، (كانَ ثَوابُهُ عَلَی الله عَزَّ وَ جَلّ) اجرش بر عهدۀ خداست، (وَ لَم یَرضی لَهُ بِدونِ ا لجَنَّة) خدا چیزی را بدون بهشت برای او رضایت نمی دهد.

گریه بر ابی عبدالله(ع) و حق الناس:

اما در مورد رابطۀ گریه بر ابی عبدالله و حق الناس، باید عرض كنیم كه: اگر گریه ای كه می كنیم  به خاطر گناهانی است كه در درگاه الهی مرتكب شده ایم و حق الله است، خدای متعال از حق خود می گذرد و این گریه قطعا همان توبه است(به شرط عدم تكرار گناه) و در ما موثر است. اما بعضی از گناهان، ناشی از عدم رعایت حق الناس است. در این مورد، باید رضایت مردمی را كه مال یا حق آنان را ضایع كرده، جلب كند. از آن ها حلالیت بطلبد یا اگر بدهكاری دارد، به صاحبش بپردازد. چنانچه كاری را كه موجب قصاص است، مرتكب شده، خود را تسلیم كند تا صاحب حق، قصاص یا عفو كند. اگر با زبان یا عمل، روح كسانی را آزردهو آبرو و حیثیت آنان را برده، در صورت امكان از آن ها رضایت بگیرد. اما اگر ممكن نیست، برای آنان دعا كند.

اگر برخی افراد را نمیشناسد یا مردهاند یا دسترسی به آنان ندارد، در امور مالی، مال را به فرزندان یا وارثان آنان بپردازد. اگر دسترسی به آنان هم ممكن نباشد، با اجازه مجتهد، از طرف آنان صدقه بدهد. در غیر امور مالی نیز باید در حق آنان دعا و استغفار كند و صدقه و خیراتی هدیه نماید.

بنابراین، بعد از توبه براي طلب بخشش و مغفرت باید در فكر جبران گذشته ها باشد. در این صورت است كه خداوند توبه او را می پذیرد و او را مورد عفو و بخشش قرار می دهد؛ چنان كه خود فرموده است: «وَ هُوَ الَّذِی یقْبَلُ التَّوْبةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یعْفُوا عَنِ السَّیئاتِ»؛ (4) «او است كه توبه را از بندگانش پذیرا می‏شود و گناهان را می‏بخشد».

آداب گریه وعزاداری اباعبدالله الحسین(ع):    

1.سیاه پوشی : از نظر فقهی پوشیدن لباس سیاه مكروه است ولی در عزاداری امام حسین (علیه السلام ) و ائمه معصومین (علیهم السلام ) استثناء شده است زیرا این كار نشانه حزن و اندوه و نمودار شعائر و حماسه ها است .

2. تسلیت گویی : اصل تسلیت گفتن در شرایط مصیبت و اندوهی كه بر كسی وارد شده در اسلام مستحب است.

3.زیارت و زیارت خوانی: اگر می توانید زیارت عاشورای معروفه را با صد لعن و صد سلام بخوانید و اگر وقت ندارید برای صد لعن  و  صد سلام، زیارت عاشورای غیر معروفه را كه در اجر و ثواب با زیارت معروفه یكسان است ، هر روز بخوانید. (هر دو زیارت در مفاتیح الجنان هست.)

4.تباكی و گریستن .

5.برگزاری مجالس عزاداری :

6. نماز جماعت ظهر عاشورا :سید الشهداء و یاران با وفای او همه كشته راه نماز شدند.از این رو در زیار ت مطلقه امام حسین خطاب به امام می گوییم : اشهد انك قد اقمت الصلاة و اتیت الزكاة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنكر .  تحمل اندكی سختی :

7.بايد مقداري از لذائذ زندگي را كه از خوردن و نوشيدن و حتّي خوابيدن و گفتن بدست مي‏آيد ترك نموده ( مگر آن كه لازم باشد ) و ديدار با برادران ديني را ترك كرده و آن روز را روز گريه و اندوه خود قرار دهد.و مانند كسي باشند كه پدر يا فرزند خود را از دست داده است‏ .

8. رعايت اخلاص: عزاداری را بخاطر رسم و عادت انجام نداده و سعي كنيم اين كارها را با نيتي خالص و براي رضاي خدا انجام داده و در خلوص خود نيز صادق باشيم. زيرا كار كوچكي كه با نيت خالصانه و صادقانه همراه باشد بهتر از كارهاي زيادي است كه خلوص و صداقت در آن نباشد ، حتي اگر چندين هزار برابر باشد. و اين مطلب بخوبي از عبادتهاي حضرت آدم عليه السّلام و شيطان فهميده مي‏شود ، زيرا عبادتهاي چندين هزار ساله شيطان او را از جاودانگي در آتش نجات نداد ولي يك توبه حضرت آدم عليه السّلام باعث بخشش خطا و برگزيدن او شد. در هنگام انجام اعمال نيز بايد مواظب باشد كه رياء و دوستيِ ستايش مردم در نيت او وارد نشود.

منابعی برای مطالعۀ بیشتر:

1.گریه بر امام حسین (ع) و آثار شگفت آن، محسن مهدوی، قم: انتشارات برگ شقایق.

2. بررسی تاریخ عاشورا، محمد ابراهیم آیتی، ویرایش و تصحیح : مهدي انصاري، قم: انتشارات امام عصر(عج).

پینوشت ­ها:

1.شهید مرتضی مطهری، شهید(ضمیمه قیام و انقلاب مهدی) نشر صدرا، 1387 ش، ص 117- 118.

2 .منتخب كامل الزيارات، ابن قولويه، ص 165.

3 .منتخب كامل الزيارات، ابن قولويه، ص 168.

4. شوری (42) آیه 25.

چند نوع گريه داريم؟
به طور كلي گريه را از نظر انگيزه و دليل، مي‌توان به چهار نوع تقسيم نمود.

چند نوع گريه داريم؟ و گريه براي امام حسين جز كدام يك از اقسام گريه مي باشد؟

به طور كلي گريه را از نظر انگيزه و دليل، ميتوان به چهار نوع تقسيم نمود. 

الف) گريهاي كه انگيزه عقيدتي دارد؛

انسان مؤمن بر اين باور است كه همواره در محضر خدا قرار دارد و تمام اعمال و رفتار او ضبط شده و روز قيامت خوبيها و زشتيهاي كردار و رفتار او نمايان ميگردد. توجه به گذشته تاريك و گناهآلود، مسلمان معتقد را به گريه واميدارد تا آثار شوم گناه را از دل بزدايد و خود را متحول سازد. انسانهاي كمال يافته و معصومان نيز از خوف و خشيّت الهي همواره اشك خوف ميريختند. اين گريه نشانه ايمان كامل است.

امام سجاد(ع)فرمود: محبوبترين قطره در پيشگاه خداوند متعال، قطره اشكي است كه مخلصانه در تاريكي شب و از ترس خدا ريخته شود.(1)

ب) گريهاي كه از علاقه طبيعي انسان به خود سرچشمه ميگيرد و خاستگاه آن عواطف و احساسات است؛

خداوند متعال در وجود بشر قلب را نهاده كه در رويارويي با حوادث و مصايب جانسوز دگرگون ميشود،تكان ميخورد، ميسوزد و اشك را از چشمان سرازير ميكند. انسان در زيانهاي مالي و جاني و از دست دادن عزيزاني كه به آنها انس و الفت پيدا كرده است، اندهگين شده و دچار ناراحتيهاي روحي و رواني ميشود. امّا گريه و گريستن، عقدههاي دروني را برطرف كرده و به انسان آرامش ميبخشد؛ از اين رو در علم اخلاق از اين ويژگي قلب و رقت و نرمي آن تمجيد شده است چرا كه نشانه قلب زنده آن است كه از عواطف و احساسات سازندهاي سرشار باشد.

ج) گريهاي كه از فضيلت طلبي و كمالخواهي سرچشمه ميگيرد؛

انسان در فقدان معلم، استاد و مربي اخلاق و بلكه بالاتر، در ارتحال پيامبر(ص) يا امام(ع) اشك ميريزد و عزاداري ميكند. انگيزه اين نوع گريه آن است كه با مرگ پيشواي خود احساس ميكند از راه كمال و رشد بازمانده و مرشد و راهنماي بزرگي را از دست داده كه بدون او دستيابي به كمالات بالاتر برايش دشوار است. پس از وفات رسول خدا(ص) خليفه اول و دوم به زيارت امايمن آمدند. پس از حضور آنان امايمن گريه كرد، خليفه دوم گفت: چرا گريه ميكني؟ براي رسول خدا كه در پيشگاه خداوند قرار دارد گريه معنا ندارد! امايمن پاسخ داد: گريه من براي از دست دادن پيامبر نيست. بلكه گريه من به خاطر آن است كه دست ما از اخبار آسمان و وحي كوتاه شده است.(2) از اين رو اين نوع گريه از نوع اول ارزش بالاتري دارد. در اين نوع گريه، در واقع گريه كننده بر خود ميگويد.

د) اندوه و گريه بر مظلوم؛

نوع ديگر گريه، گريه بر مظلوم است به خاطر ظلم و ستمي كه بر او وارد شده مانند گريه رسول خدا(ص) براي عموي خود حضرت حمزه و همچنين گريه براي علي(ع) و حسين بن علي(ع) پيش از شهادت آنان و مثل گريه و عزاداري مسلمانان در شهادتهاي ائمه دين كه به صورت مظلومانه به شهادت رسيدند.

ه( گريه و عزداري سياسي؛

امام خميني (ره) ميفرمايد: «زنده نگه داشتن عاشورا يك مسأله بسيار مهم سياسي ـ عبادي است. عزاداري كردن براي شهيدي كه همه چيز را در راه اسلام داده، يك مسأله سياسي است، يك مسئلهاي است كه در پيشبرد انقلاب اثر بسزا دارد. ما از اين اجتماعات استفاده ميكنيم. ما از آن الله اكبرها، ملت ما از آن الله اكبرها استفاده كرد، آن الله اكبرها را بايد حفظ بكنيم، بايد به اين مظاهر، شعاير و اموري كه در اسلام به آن سفارش شده فكر كنيد كه اينها يك مسأله سطحي نبوده است كه ميخواستند جمع بشوند و گريه كنند،خير. ما ملت گريه سياسي هستيم. ما ملتي هستيم كه با همين اشكها سيل جريان ميدهيم و سدهايي را كه در مقابل اسلام ايستاده است خرد ميكنيم».(3)

از اين ديد، گريه زبان گوياي فردي است كه مورد تجاوز و ستم قرار گرفته باشد. در زماني كه با جباران به وسيله نيروي نظامي نميتوان مقابله كرد و حتي نميگذارند سخني گفته شود؛ تنها سلاح گريه است كه نفرت و خشم را نشان ميدهد و با اين گريهاست كه اظهار تنفر و بيزاري از ستم و ستمگري آشكار ميشود. اين گريهاي است كه مردم را نسبت به ستمگران بيدار ميكند. شاهد اين شيوه را در زندگي امام زينالعابدين(ع)ميتوان ديد. آن حضرت بيست سال در حال ماتم و گريه بود و اين حزن و گريه امام تأثير فراواني در بيداري مردم داشت؛ چرا كه با زبان رفتار از عظمت قيام عاشورا و شدت ظلمي كه بر اهلبيت پيامبر(ص) رفته بود حكايت ميكرد و از تبليغات دروغين نيز پرده برميداشت.

در اينجا شايسته است به سخني از شهيد مطهري (ره) اشاره كنيم. ايشان درباره فلسفه گريه بر شهيد چنين مينويسد: «شهادت از نظر اسلام از جنبه فردي.يعني براي شخص شهيد يك موفقيت است. بلكه بزرگترين موفقيت و آرزوست. امام حسين فرمود: جدم به من فرمود كه تو درجهاي نزد خدا داري كه جز با شهادت، به آن درجه نايل نخواهي شد. پس شهادت امام حسين براي خود او يك ارتقاست، عاليترين حد تكامل است. اگر مرگ به صورت شهادت باشد واقعاً يك موفقيت است، براي شهيد جشن و شادماني دارد؛ امّا از نظر اسلام آن طرف سكه را هم بايد خواند. شهادت را از نظر اجتماعي يعني از آن نظر كه به جامعه تعلق دارد نيز بايد سنجيد، عكسالعملي كه جامعه در مورد شهيد نشان ميدهد صرفاً به خود شهيد تعلق ندارد يعني صرفاً ناظر به اين جهت نيست كه براي شخص شهيد موفقيت يا شكستي رخ داده است.

مردم معمولاًدرباره گريه اشتباه ميكنند، خيال ميكنند گريه هميشه معلول نوعي درد و ناراحتي است و خود گريه امري نامطلوب است. راز بقاي امام حسين(ع) اين است كه نهضتش از طرفي منطقي است و از ناحيه منطق حمايت ميشود و از طرف ديگر در عمق احساسات و عواطف راه يافته است. ائمه اطهار كه به گريه بر امام حسين سخت توصيه كردهاند حكيمانهترين دستورها را دادهاند. اين گريههاست كه نهضت امام حسين(ع)را در اعماق جان مردم فرو ميكند. روشن است كه اگر مانند مسيحيان جشن ميگرفتند نهضت امام حسين به انحراف كشيده ميشد. شايد بدين جهت بزرگان دين دستور عزداري و گريه دادهاند».(5)

علاوه بر مطالب فوق براي گريه براهلبيت عليهم السلام نكاتي وجود دارد كه مى‏توان در امور ذيل،آنها را خلاصه كرد:

قرآن و روايات، دوستى خاندان رسول اكرم (ص) و اهل‏بيت (ع) را بر مسلمانان واجب كرده است(5) روشن است كه دوستى لوازمى دارد و محبّ صادق، كسى است كه شرط دوستى را- چنان كه بايد و شايد- به جا آورد. يكى از مهم‏ترين لوازم دوستى، هم دردى و هم دلى با دوستان در مواقع سوگ يا شادى آنان است(6) از اين رو در احاديث، بر برپايى جشن و سرور در ايام شادى اهل‏بيت (ع) و ابراز حزن و اندوه در مواقع سوگ آنان، تأكيد فراوان شده است. چنانچه حضرت على (ع) در روايتى مى‏فرمايد: «شيعه و پيروان ما در شادى و حزن ما شريكند». (7)

از آنجا كه در فرهنگ شيعى، گريه بايد از سر معرفت و شناخت باشد هم‏ دردى با آن عزيزان، در واقع يادآورى فضايل، مناقب و آرمان‏هاى آنان بوده و بدين شكل، آدمى را به سمت الگوگيرى و الگوپذيرى از آنان سوق مى‏دهد.

فردى كه با معرفت براي امام حسين گريه مى‏كند شعور و شور، شناخت و عاطفه را درهم مى‏آميزد و در پرتو آن، انگيزه‏اى قوى در او پديدار گشته و هنگام خروج از مراسم عزادارى، مانند محبى مى‏شود كه فعّال و شتابان، به دنبال پياده كردن اوصاف محبوب در وجود خويشتن است.

گريه بر اهل‏بيت (ع) در واقع با يك واسطه زمينه را براى حفظ آرمان‏هاى آنان و پياده كردن اهداف آنها فراهم مى‏سازد.

كسى نمى‏تواند منكر اين حقيقت شود كه نسل جديد در سنين كودكى، در مجالس عزادارى با فرهنگ اهل‏بيت (ع) آشنا مى‏شوند. به راستى عزادارى و مجالس تعزيه، يكى از عناصر و عوامل برجسته‏اى است تا آموزه‏هاى نظرى و عملى امامان راستين، به نسل‏هاى آينده منتقل شود. مراسم عزادارى وگريه، به دليل قالب و محتوا، بهترين راه براى تعليم و تربيت نسل جديد و آشنايى آنان با گفتار و كردار اهل‏بيت (ع) است.

پي نوشت ها:

 1. علامه مجلسي، بحارالانوار، نشر دارالكتب، چاپ 1، ج 90، ص 329.

 2 . بيهقي، دلائل النبوه، نشر طاووس، چاپ1، ج 7، ص 266.

 3 . صحيفه نور، مركز نشر آثار حضرت امام، چاپ 1،  ج 13، ص 154. 

 4 . شهيد مطهري، قيام و انقلاب مهدي (عج)، نشر صدرا، چاپ هفتم، ص 121.

 5. شورى (42)، آيه 23؛ هود (11)، آيه 29. و محمدي ري شهري، ميزان‏الحكمه، دارالحديث، سال 1416هـ.ق، ج 2، ص 632.

 6. محمد محمدي ري شهري، المحبة فى الكتاب والسنة، دارالحديث،بي تا، ص 170- 169 و 181- 281.

 7. علامه مجلسي، بحارالانوار، بيروت، موسسه الوفاء، 1404 هـ.ق، ج 44، ص 782.

در زیارت عاشورا باید قسمت پایانی كه 100 بار تكرار كنیم؟
ثواب كامل زیارت عاشورا را كه برابر است با ثواب هزار حج و هزار عمره و هزار بار جهاد در راه خدا، از آن كسی است كه زیارت را آن گونه كه مأثور است بخواند.

 در زیارت عاشورا باید قسمت پایانی كه 100 بار تكرار كنیم، بخوانیم تا به ثواب كامل دعا برسیم؟ اگر تنها یك بار  بخوانیم كفایت می كند؟

در قسمت پایانی زیارت عاشورا یك فقره مشتمل بر لعن قاتلان و ستمگران و مخالفان اباعبداللَّه (ع) است كه با "اللهم العن اول ظالم..." شروع می‏شود .

 فقره دوم مشتمل بر سلام بر سیدالشهدا و فرزندان و اصحاب او است كه با "السلام علیك یا ابا عبداللَّه و علی الارواح التی حلت بفنائك..." شروع می‏شود .

 در روایت آمده هر یك از این دو قسمت صد مرتبه خوانده شود، ثواب كامل و فضیلت تامّه زیارت عاشورا را كه برابر است با ثواب هزار حج و هزار عمره و هزار بار جهاد در راه خدا ، از آن كسی است كه زیارت را آن گونه كه مأثور و دستور است، بخواند . به آن چه می‏خواند، ملتزم باشد . كسانی كه این زیارت را به طور مختصر می خوانند و لعن ها را فقط یك بار می گویند، گر چه ثواب عظیم می برند (ان شاء الله) ولی ثوابی كه وعده داده شده ،به تمام و كمال برای كسانی است كه تكرار را رعایت كنند.

البته اگر كسی وقت نداشته باشد و هر یك از این دو قسمت را با نیت صد مرتبه بخواند و بعد از خواندن هر یك از آن دو قسمت بگوید: "مأة مرّة" یعنی (100 بار) یا یك مرتبه كه خواند بگوید "و تسعاً و تسعین مرّة" یعنی (به اضافه 99 بار دیگر) ، امید آن است كه خداوند ثواب كامل را به او عنایت نماید.

صاحب "قرّة المهج" می‏نویسد: در پاورقی كتاب "شفاء الصدور" ج 1، ص 110 از كتاب "مشحون" به سندش از امیرالمؤمنین (ع) نقل می‏كند كه  حضرت فرمود: "كسی كه زیارت عاشورا (مشهوره) را بخواند ،سپس یك دفعه بگوید: "اللهم العنهم جمیعا تسعا و تسعین مرّة" مانند كسی است كه صد مرتبه گفته  و این برای كسانی كه وقت ندارند، فوزی است عظیم.(1)

 بنا به حدیث منقول از نبی مكرم اسلام(ص) ارزشمندترین عمل، عملی است كه با مشقت (2) انجام گیرد.

بنابر این عملی كه اساس و ریشه آن صحیح باشد ،  انسان برای انجامش هر قدر مشقت بیش تری را تحمل كند، از ثواب و فضیلت بیش تری برخوردار می‏گردد.

مولی شریف شیروانی  از امام هادی  نقل می كند كه لعن را یك بار كامل بگوید : آن گاه 99بار بگوید : اللهم العنهم جمیعا . در سلام هم یك بار آن را به طور كامل بگوید و بعد 99بار بگوید :« االسلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین »مثل این است كه تمام صد لعن و صد سلام را گفته باشد . (3)

پی نوشت ها:

1 . جواد بن عباس كربلائی، قرة المهج، ص 127.

2 . "احمزها" یعنی قوی‏ترین و محكم‏ترین.

3 . زیارت عاشورا و آثار شگفت آن . سید علی موحد اصفهانی ،ص 121.

صفحه‌ها