تفسير و علوم قرآني

مدت نزول قرآن به اجمال 23 سال بوده است

مدت نزول قرآن به اجمال 23 سال بوده است. اما اين عدد اجمالي است و دقيق نيست. زيرا پيامبر با نزول آيات ابتدايي سوره علق در 27 رجب  13 سال قبل از هجرت مبعوث به رسالت شد و آخرين آيات هم در سال دهم يا در اوايل سال يازدهم هجري (زيرا آخرين آيه نازل شده و روز نزولش دقيقا معلوم نيست و پيامبر در 28 صفر سال يازدهم از دنيا رفته است و نزول تا كمي قبل از رحلت ادامه داشته است) نازل شد. پس مدت اين نزول 23 سال تمام نيست تا شما آن را در 365 ضرب كنيد و عدد بالا را به دست بياوريد.

بله اجمالا و به صورت تقريبي نزول قرآن در مدت 23 سال بوده است حالا يا چند روز و ماه كم يا زياد. اين مطلب اهميتي ندارد و جزو اصول و فروع دين نيست تا براي رسيدن به واقع و دقيق آن تلاش كني و اگر دقيق نباشد ، به جايي ضربه نمي خورد. 

تمام آيات و سوره هاي قرآن در طول مدت بعثت پيامبر اكرم(ص) و به صورت تدريجي، يك مرتبه بر ايشان نازل شده است

. تنها سوره اي از قرآن كه دو مرتبه بر پيامبر اكرم(ص) نازل شده است، سوره مباركه حمد است. زيرا برخي از مفسرين مراد از «سبع من المثاني» در آيه « وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيم»(1)؛ ما به تو سوره حمد و قرآن عظيم داديم، را اين معنا گرفته اند كه اين سوره دو مرتبه بر پيامبر اكرم(ص) نازل شده است.(2)

بنابراين هيچ سوره اي از قرآن نيست كه هفت مرتبه نازل شده باشد.

پي نوشت ها:

1. حجر(15) آيه87 .

2. ر. ك: مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، انتشارات اسلاميه، ج11، ص129 .

انسان يك وجود جسماني دارد ...

انسان يك وجود جسماني دارد كه همين اعضا و جوارح مثل چشم، گوش، قلب، مركز انتقال خون، مغز، مركز فرماندهي بدن و... بر روي هم وجود جسماني او مي باشند. دوم وجود روحاني و شخصيت واقعي انسان كه همان درك و فهم و باور و عشق و نفرت او در آن وجود هستند.

قلب در وجود جسماني مركز انتقال خون است. اما در وجود روحي و واقعي مركز درك و فهم و عشق و نفرت است و نزول قرآن بر وجود روحاني و بر قلب است كه مركز درك و فهم مي باشد نه بر مغز جسمي كه مركز فرماندهي بدن مادي است. پس مراد از قلب در آيات قرآن همان روح و نفس و جان است كه اصل و اساس انسان است و رشد و ترقي معنوي هم مربوط به آن است نه قلب صنوبري شكل كه در سمت چپ بدن قرار دارد.

در مورد بعضي سوره ها و آيه ها ادعاي نزول دو بار شده است، از جمله:

1. مشهور است كه سوره حمد دو بار نازل شده است. در غالب تفاسير به اين دو بار نازل شدن اشاره شده است.

2. سوره كوثر.(1)

3. توبه آيه 113: "ما كانَ لِلنَّبِيِّ وَ الَّذينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكينَ وَ لَوْ كانُوا أُولي‏ قُرْبي‏ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحابُ الْجَحيمِ".(2)

4. آل عمران آيه 64: "قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلي‏ كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ و. . . ".(3)

5. اسراء آيه 85: "وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلا".(4)

ولي هيچ كدام اين موارد، دليل قطعي بر دو بار نزول ندارند. آيت الله خويي در مورد دو بار نازل شدن سوره حمد كه مشهورترين مورد است، مي نويسد:

"و هذا القول محتمل في نفسه و إن لم يثبت بدليل؛ دو بار نازل شدن اين سوره، گرچه به خودي خود ممكن است، ولي با دليل ثابت نشده است".(5)

 

پي نوشت ها:

1. مكارم شيرازي، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1374 ش، ج 27، ص 368.

2. همان، ج 8، ص 158.

3. ابن كثير دمشقي، تفسير القرآن العظيم، بيروت، دار الكتب العلميه، 1419 ق، ج 2، ص 48.

4. آلوسي بغدادي، روح المعاني، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415 ق، ج ‏8، ص 145.

5. خويي، ابوالقاسم، البيان، ص 421.

همه كتاب هاي آسماني در زمان نزول خود كامل بوده اند...

همه كتاب هاي آسماني در زمان نزول خود كامل بوده اند و آنچه از معارف و احكام تا آن زمان براي هدايت بشر لازم بوده در آنها آمده بود. قرآن در مورد تورات مي نويسد:

ثُمَّ آتَيْنا مُوسَي الْكِتابَ تَماماً عَلَي الَّذي أَحْسَنَ وَ تَفْصيلاً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُديً وَ رَحْمَةً لَعَلَّهُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُون (1)

سپس به موسي كتاب (آسماني) داديم (و نعمت خود را) بر آنها كه نيكوكار بودند، كامل كرديم و همه چيز را (كه مورد نياز آنها بود، در آن) روشن ساختيم كتابي كه مايه هدايت و رحمت بود شايد به لقاي پروردگارشان (و روز رستاخيز)، ايمان بياورند!

در اين آيه تصريح شده كه تفصيل آنچه براي آن مردم لازم بود از معارف و احكام در تورات بوده است و همين گونه بوده كتاب هاي آسماني ديگر و قرآن حاوي معارف همه كتب پيشين بوده به اضافه معرفي كه بشر از آن عصر به بعد با توجه به رشد فكري و اجتماعي بدان نياز يافته و تا ابد بدان نياز مي يابد.

اگر كتاب آسماني نازل شده براي هدايت بشر در بيان معارف و دستور العمل هاي لازم نقصان داشته باشد ، اين نقصان يا از جهل خداست يا از بخل خدا يا مانعي نگذاشته خدا كتاب كامل بفرستد و همه اينها در حق خدا محال است زيرا خدا فياض مطلق است و هيچ مانعي در برابر اراده او نيست.

قرآن آخرين كتاب آسماني است كه همه معارف حق كتب پيشين و همه احكام مورد نياز بشر براي هدايت از زمان نزولش تا آخر حيات بشر را بايد داشته باشد تا بتواند وحي نهايي و آخرين باشد از اين رو خداوند در باره قرآن مي فرمايد:

وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ  (2)

و اين كتاب [قرآن‏] را به حق بر تو نازل كرديم، در حالي كه كتب پيشين را تصديق مي‏كند و مهيمن (داراي تفوق و برتري و هيمنه و احاطه) بر آنها است.

و مي فرمايد:

نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ء(3)

قرآن را بر تو نازل كرديم كه در آن هر چيز (كه مورد نياز هدايتي بشر بوده)بيان شده است.

بنا بر اين همه كتاب هاي آسماني در زمان نزول خود كامل بوده اند ولي با پيشرفت علمي بشر ، مسائلي مطرح شده كه معارف و احكام آن براي بشر بيان نشده بود چون بشر بدان محتاج نبود ؛ نه اين كه كتاب آسماني قبلي ناقص بوده است. كتاب ناقص كتابي است كه در زمان نزول جوابگوي صد در صد نياز بشر نباشد كه خدا چنين كتابي را اصلا نازل نمي كند . بله جوابگويي به نيازهاي آينده بشر در كتابي ، قبل از اين كه بشر بدان نياز يابد ، ضروري نيست و تا باب وحي باز است ، لازم نيست قبل از نياز معارف نازل شود.

2. خداوند يكتا و بي نظير است از اين رو شرك به معناي دو يا چند خداي يكسان وجود ندارد. حتي دوگانه پرستان هم اهريمن را همسان يزدان نمي دانند. بلكه اهريمن را مخلوق يزدان مي دانند كه طغيان كرده و خالق شرور شده و ... .

ديگر مشركان هم براي خدا در خدايي شريك مي تراشند يعني خدا را "رب الارباب" و خداي خدايان مي دانند كه برتر از آن است كه مورد معرفت و عبادت بندگان واقع شود و زير مجموعه و مخلوق او خدايان ديگري فرض مي كنند كه در عين اين كه مخلوق اويند، ولي در خدايي شريك اويند يعني بايد عبادت شوند يا براي آنان قدرت مستقل قائل هستند.

خداوند هم، خالق يگانه است هم معبود يگانه، هم مؤثر يگانه و غير خدا در هيچ صفتي از صفات خدايي، كسي با او شريك نيست.

غير خدا همه مخلوق، عبد، فقير و محتاج مي باشند كه اگر به مراتبي هم رسيده اند، به بندگي رسيده اند نه اين كه از بندگي خارج شده و در مرتبه الوهيت وارد شده باشند.

انكارهاي قرآن نسبت به مشركان رد اين توهمات غلط است. توجه كنيد: 

َ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً (4)

وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ (5)

بعضي از مردم خدا را همتاياني اختيار مي‏كنند و آنها را چنان دوست مي‏دارند كه خدا را.

قُلْ أَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ اللَّهُ هُوَ السَّميعُ الْعَليم (6)

بگو: آيا جز اللَّه خداي ديگري را كه براي شما مالك هيچ سود و زياني نيست مي‏پرستيد و حال آنكه اللَّه شنوا و داناست؟

أَ يُشْرِكُونَ ما لا يَخْلُقُ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ وَ لا يَسْتَطيعُونَ لَهُمْ نَصْراً وَ لا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَي الْهُدي‏ لا يَتَّبِعُوكُمْ سَواءٌ عَلَيْكُمْ أَ دَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنْتُمْ صامِتُونَ إِنَّ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبادٌ أَمْثالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ (7)

آيا شريك خدا مي‏سازند چيزهايي را كه نمي‏توانند هيچ چيز بيافرينند و خود مخلوق هستند؟ نه مي‏توانند ياريشان كنند و نه مي‏توانند به ياري خود برخيزند. اگر آنها را به راه هدايت بخواني، از شما پيروي نخواهند كرد. برايتان يكسان است چه دعوتشان كنيد و چه خاموشي پيشه سازيد. آنهايي كه جز اللَّه به خدايي مي‏خوانيد، بندگاني چون شمايند. اگر راست مي‏گوييد، آنها را بخوانيد، بايد شما را اجابت كنند.

 

پي نوشت ها:

1. انعام (6) آيه 154.

2. مائده (5) آيه 248.

3. نحل (16) آيه 89.

4. بقره (2) آيه 116.

5. همان ،آيه 165.

6. مائده (5) آيه 76.

7. اعراف (7) آيه 191-194. 

تعبير "ما ملكت ايمانكم" به معناي برده( كنيز) است

. اين كه در زمان نزول قرآن برده وجود داشته و از موضوعات محسوس و ملموس و مبتلا به جامعه بوده و كمتر كسي بوده كه به نوعي با موضوع برده سر و كار نداشته باشد، كافي بوده است تا قرآن حدود و ثغور اين موضوع و احكام آن را بيان كند.

از اين رو قرآن با توجه به راه هاي ظالمانه اي كه در آن روز براي به بردگي گرفتن انسان ها وجود داشت، بسياري از آن راه ها را به جهت ظالمانه بودن، نهي كرد مثلا در آن زمان هر قبيله اي به خود اجازه مي داد به قبيله ديگر هجوم ببرد و مردان و زنانشان را به بردگي بگيرد و قرآن اين كار را نهي كرد و  يا فرد قدرتمند ضعفيان را به زور برده خود مي ساخت و به خدمت مي گرفت يا مي فروخت كه ممنوع شد و ...

فقط قرآن اجازه داد مسلمانان مهاجماني را كه براي نابودي آنان هجوم آورده اند ، سركوب كنند و بعد از پيروزي كامل، اسيران را در صورت صلاحديد حاكم عادل به بردگي بگيرند و اين كار هم سيره عموم مردم آن دوران بود كه پيامبر در صورت صلاحديد حاكم عادل آن را اجازه داد و همچنين اجازه داد بردگان از ديگر نقاط به كشور اسلامي وارد شده و مسلمانان آنان را بخرند چون برده اي كه به كشور اسلامي وارد مي شد با توجه به دستورات اسلام به خوش رفتاري با بندگان ، جايگاه بسيار بهتري مي يافت و مهم تر اين كه امكان مي يافت به توحيد و حق هدايت شود و در ضمن با توجه به راه هاي فراوان وجوبي و استحبابي كه اسلام براي آزاد شدن بردگان قرار داده بود ، در معرض آزادي قرار مي گرفت.

حالا اين كه قرن ها بعد موضوع برده داري كلا منسوخ مي گردد، دليل نمي شود كه قرآن در زمان نزول بدان نپردازد.

اما اين آيات و روايات ذيل آن ، گر چه امروز موضوع ندارند ولي نشان گر حقانيت و خدايي بودن اسلام اند زيرا اهتمام اسلام به آزاد بودن انسان ها و راه هاي مبارزه با برده داري را به خوبي براي ما ترسيم مي كنند و همين امروز داراي درس هاي اخلاقي و اعتقادي فراوان براي ما مي باشند.  

از آنچه آيت الله معرفت متذكر شده كشف مي شود كه نزول قرآن با رحلت پيامبر (ص) پايان يافت زيرا ايشان در خصوص ترتيب بين سوره ها نوشته اند: « ترتيب بين سوره‏ها، تا ختم قرآن امكان نداشت؛ زيرا پيغمبر اكرم (ص) در حال حيات بود و هر لحظه احتمال نزول سوره‏ها و آيه‏هايي مي‏رفت. بنابراين طبيعي است كه پس از يأس از نزول قرآن، كه به پايان يافتن حيات پيغمبر وابسته بود، سوره‏ هاي قرآن مرتب شده باشد.»(1)

پي نوشت:

1. آيت الله معرفت، تاريخ قرآن، تهران، سمت، 1382ش، ص 85.

در مورد آخرين آيه اي كه بر پيامبر نازل شد، ميان دانشمندان علوم قرآن و محدثان اسلامي اختلاف است.

بيش تر بر اين باورند همان طوري كه در بسياري از روايات ما آمده، آخرين آيه اي كه بر پيامبر نازل شده، آيه 281 سوره بقره است: " وَ اتَّقُواْ يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِليَ اللَّهِ ثُمَّ تُوَفيَ‏ كلُ‏ُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَ هُمْ لَا يُظْلَمُون "(1)

برخي از مفسران شيعه و سني كه تعد اد آنان كم تر است گفته اند كه آخرين آيه اي كه بر ايشان نازل شده، آيه سوم سوره مائده است. البته ممكن است آيه سوم سوره مائده به اعتبار آيات الاحكام آخرين آيه اي باشد كه بر پيامبر نازل شده است.(2)

اگر هم بپذيريم آيه 3 سوره مائده آخرين آيه اي است كه بر پيامبر نازل شده، منظور تمام آيه نيست، بلكه اين جمله است:

" الْيَوْمَ يَئسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلَا تخَْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتمَْمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتيِ وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْاسْلَامَ دِينًا".

پي نوشت ها:

1. حجتي، محمد باقر، تاريخ قرآن كريم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ص 62؛ طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان، تهران، ناصر خسرو، 1372ش، ج3، ص 100؛ مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، اسلاميه، 1374ش، ج3، ص 281 به نقل از در المنثور.

2. معرفت، محمد هادي، علوم قرآن، ص66و 67.

3. طباطبايي، محمد حسين، الميزان، قم، انتشارات اسلامي، 1374ش، ج‏5، ص 272.

آنچه كه از متون ديني وآيات قرآن استفاده مي شود، كتب هاي آسمان ديگر مانند تورات وانجيل يك دفعه نازل شده اند

آنچه كه از متون ديني وآيات قرآن استفاده مي شود، كتب هاي آسمان ديگر مانند تورات وانجيل يك دفعه نازل شده اند ، و دو نزول ، يعني نزول تدريجي ودفعي نداشته اند ،" همچنانكه محققّان اسلامي به اتفاق نظر مي گويند : كتاب هاي آسماني پيامبران گذشته ، به طور دفعي و يكباره بر آنان نازل شده است ، اگر چه سيوطي دانشمند معروف اهل سنّت مي گويد يكي از علماي معاصر ما مخالف با اين رأي و عقيده است . ليكن خود او موافق عقيده جمهور علما بوده مي نويسد : كتب انبياي گذشته يك باره بر آنان نازل شده است آيهء 33 سوره فرقان : "وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً " همين امر را تأييد مي نمايد. از ابن عباس روايت شده كه يهود يا مشركان از پيامبر سؤال كردند: چرا قرآن مانند تورات يكباره نازل نشد؟ درپاسخ به اين اعتراض ، قرآن صريحاً آن را ردّ نمي كند، بلكه در اين مورد سكوت نموده و صرفاً به بيان نزول تدريجي قرآن مي پردازد، اين خود تاييد ضمني نزول دفعي بقيهء كتاب هاي آسماني مي باشد" (1)

 يكي از مفسران ديگر نيز مي نوسد: " بر خلاف تورات و انجيل كه جملة و دفعة نازل شده است، لذا از قرآن تعبير به تنزيل و از تورات و انجيل به انزال تعبير شده است، زيرا تنزيل فرود آمدن تدريجي و انزال فرود آمدن دفعي است(2)

پي نوشت ها :

1. پژوهشي در : تاريخ قرآن كريم ، محمد باقر حجتي ، ص41 ،دفتر فر هنگ نشر اسلامي ، تهران ، 1377 ،رك: تفسر نمونه ، ناصر مكارم شيرازي وديگران ، ج15 ، ص76 ار الكتب الإسلامية، تهران‏ 1374 ش‏.

2. انوار العرفان في تفسير القرآن ابوالفضل داور پناه ،‏ ج5 ، ص69 ، انتشارات صدر ، تهران ،1375 ش.

ترتيب نزول سوره ناس و مكان آن بين مفسران قرآن پژوه اختلافي است

ترتيب نزول سوره ناس و مكان آن بين مفسران قرآن پژوه اختلافي است؛ ولي بنا بر نظر مشهور از آنان اين سوره پانزدهمين سوره اي است كه در مكه بر پيامبر (ص) نازل شده است . (1)

پي نوشت ها:

1. محمد رضا جلالي، تاريخ جمع قرآن ، تهران ، نشر هفده شهريور، سال، 1365، ص 198.

صفحه‌ها