حديث

در خطبه امام سجاد (علیه السلام) در شام منظور از دومرتبه بیعت و دو مرتبه هجرت و با دو شمشیر نبرد کردن و با دو نیزه جنگیدن حضرت علی (علیه السلام) چیست؟

پاسخ:
در بعض نقل ها از جمله در خطبه امام سجاد(علیه السلام) در شام مطابق بعضی نقل ها در توصيف امام علي(علیه السلام) در كنار «بايع البيعتين» آمده: «هاجر الهجرتين» ولي اين وصف در غالب نقل ها موجود نيست.(1) در بحار الانوار اين نقل آمده است: «...أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ بِسَيْفَيْنِ وَ طَعَنَ بِرُمْحَيْنِ وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَيْنِ وَ بَايَعَ الْبَيْعَتَيْنِ...»(2)؛ من فرزند آن كسى هستم كه پيشاپيش پيامبر با دشمن و با دو شمشير و دو نيزه پيكار مى‏كرد، و دو بار در راه خدا، بار هجرت بست، و دو بار در اوج تنهايى پيامبر با او بيعت كرد...
در مورد "بايع البيعتين"؛ اين جمله از امام علي(ع) در محاجه با معاويه آمده كه من در دو بيعت شركت كردم كه تو نسبت به اولي "كافر" بودي و آن بيعت رضوان در سال ششم هجري در صلح حيبيه بود كه معاويه در اين زمان از مشركان و كافران به اين بيعت بود و بيعت دوم بعيت بعد از فتح مكه است كه گر چه معاويه هم در اين بيعت شركت داشته، ولي نسبت به آن ناكث و بيعت شكن بوده است: «وَ بَايَعَ الْبَيْعَتَيْنِ كِلْتَيْهِمَا بَيْعَةَ الرِّضْوَانِ وَ بَيْعَةَ الْفَتْحِ وَ أَنْتَ يَا مُعَاوِيَةُ بِالْأُولَى كَافِرٌ وَ بِالْأُخْرَى نَاكِثٌ» (3)
اما منظور از دو هجرت: قطعا يكي از آنها هجرت امام علي(ع) از مكه به مدينه است. ولي هجرت ديگر ايشان كدام است، قطعي نيست زيرا ايشان از مهاجران به حبشه نبود و هجرت ديگري هم سراغ نداريم مگر هجرت از بدي كه امام در اين هجرت پيشقدم بوده و مرتبه اش قابل دستيابي نمي باشد.
در بعضي نقل ها از ابن عباس رسيده كه امام علي(ع) با برادرش جعفر به حبشه هجرت كرده است و از حبشه به مدينه آمده است(4) ولي اين نقل ضعيف است چون در هيچ تاريخ معتبري از امام علي(ع) به عنوان هجرت به حبشه نام برده نشده است و علاوه اين كه امام از مكه به مدينه هجرت كرده و در سال هايي كه مهاجران در حبشه بودند، كنار پيامبر بوده و اصولا از افتخارات امام علي اين است كه هيچ گاه از پيامبر جدا نشده مگر در مأموريت هايي كه از جانب پيامبر به ايشان واگذار مي گرديده است و ايشان تحت امر هيچ كس ديگري غير از پيامبر قرار نگرفته اند و در هجرت به حبشه برادرش جعفر امير بود.
بعضي نيز هجرت اول را هجرت از مكه به شعب ابي طالب در سال هاي عسرت مسلمانان دانسته اند كه پيامبر(ص) به همراه بني هاشم از مكه خارج شده و در شعب ابي طالب سه سال محصور بودند و هجرت ديگر همان هجرت از مكه به مدينه بود.(5)
خود حضرت اميرالمومنين(ع) در بعضي سخنانشان به اين فضائل اشاره كرده اند: «أَنَا الَّذِي هَاجَرْتُ الْهِجْرَتَيْنِ وَ بَايَعْتُ الْبَيْعَتَيْنِ أَنَا صَاحِبُ بَدْرٍ وَ حُنَيْنٍ أَنَا الضَّارِبُ بِالسَّيْفَيْن...‏»(6)؛ من كسي هستم كه دو هجرت كردم و دو بار بيعت كردم، من صاحب بدر و حنينم، من كسي هستم كه با دو شمشير مي جنگيد.
علامه مجلسي در توضيح «جنگيدن با دو شمشير» احتمالاتي را بيان كرده اند و مي نويسند: «سخن امام كه فرمود من با دو شمشير جنگيدم يعني با شمشير تنزيل در زمان حيات رسول الله(ص) و با شمشير تأويل بعد از حيات ايشان، يا اينكه حضرت در بعضي جنگها با دو شمشير با هم مي جنگيد، يا اينكه بعد از شمشير اول شمشير ديگري مي گرفت و مي جنگيد مثل جنگ احد كه بعد از شكسته شدن شمشيرش، پيامبر (ص) ذوالفقار را به ايشان داد، يا اشاره به ذوالفقار است كه داراي دو شعبه بود.»(7)

پي نوشت ها:
1. سيد مرتضي عسكري، معالم المدرستين ، بيروت ، مؤسسه النعمان، 1410 ق، ج 3 ، ص 165 به نقل از فتوح ابن اعثم و مقتل خوارزمي؛ محمد حسين الحاج ، حقوق اهل البيت في الكتاب و السنه باتفاق الامه، قم، مهر، 1415 ق ، ص 86.
2. مجلسي، بحار الانوار، چاپ بيروت، الوفاء، ج 45، ص 138.
3. همان ، ج44، ص74 .
4. ابن شهر آشوب، مناقب، نجف، حيدريه، 1376 ق ، ج 1، ص 290.
5. جعفر عباس الحائري، بلاغه الحسين، قم، دار الحديث ، 1383 ش ، ص 98 (پاورقي).
6. بحار الانوار، ج39، ص341.
7. همان.
موفق باشید.

با سلام، در اوایل محرم امسال شخصی به عنوان محقق در رادیو معارف صحبت می کرد و ادعا می کرد که زیارت عاشورای موجود در مفاتیح، نسخه تحریف شده زیارت عاشورای اصلی است که در دوران صفویه تحریف شده است. ایشان ادعا می کرد نسخه اصلی زیارت عاشورا همان است که در کامل الزیارات آمده است و می گفت که در نسخه اصلی در لعن ها، نام هیچ شخصی نیامده است. و یا به جای عبارت «جاهَدَت الحسین»، عبارت «حارَبَت الحسین» آمده است. حال پرسش من اینست که آیا واقعاً زیارت عاشورای موجود در مفاتیح تحریف شده است. آن زیارت عاشورایی که این همه بدان توصیه شده کدام است. مثلاً در تاریخ آمده که به مردم سامرا توصیه شد که برای رهایی از طاعون و وبا ده روز زیارت عاشورا بخوانند و خواندند و بیماری از شهر دفع شد. آیا مردم سامرا در آن زمان کدام زیارت عاشورا را خواندند؟ آیا اصلاً در آن زمان مفاتیح تألیف شده بود یا خیر؟ ممنون

پاسخ:
پرسشگر محترم ما به اصل سخنان و ادعاهاي كارشناس نامبرده دسترسي نداريم تا صحت و سقم آن را بررسي كنيم ولي در مورد زيارت عاشورا هم اختلاف هاي روايتي وجود دارد از جمله:
در بعضي از كتب معتبر كه اين زيارت را نقل كرده اند، فصل آخر (لعن ها) بدين صورت نيست مثلا در كامل الزياره ابن قولويه اين فصل به اين عبارت آمده:
«اللهم خص انت اول ظالم ظلم آل نبيك باللعن ثم العن اعداء آل محمد من الاولين و الآخرين اللهم العن يزيد و...».(1)
سيد ابن طاووس هم بعد از ذكر اين زيارت مي نويسد : در مصباح الكبير دو فصل آخر كه صد بار تكرار مي شوند، وجود ندارد. (2)
البته بنا به نقل هاي بالا، لعن اولين ظالم به حق آل محمد و بعد لعن دومين و ... در اين زيارت نيامده اما بنا بر نقل هاي ديگر كه مربوط به قبل از صفويه هست، اين فصل ها هم وجود دارد. مثلا شيخ طوسي كه متوفاي سال 460 ق است در نقل اين زيارت در مصباح المتهجد اين فصل ها را دارد. (3)
همچنين در مزار ابن مشهدي كه متوفاي 610 ق است اين فصل ها وجود دارد.
در هر حال زيارت عاشورايي كه به خواندن آن توصيه شده همين زيارت عاشورا است حالا چه نقل ابن قولويه يا نقل شيخ طوسي. هر دو در اصل زيارت و در ابراز ارادت به اباعبد الله و اظهار تبري از دشمنان ظالم ايشان يكسان هستند و اين تفاوت هاي جزيي مانعي ندارد. شما هر كدام از نسخه ها را كه بخواني ان شاءالله به ثواب وعده داده شده مي رسي و به خواست خدا حاجتت برآورده مي شود.

پي نوشت ها:
1. ابن قولويه، كامل الزيارات، اول، نجف، مرتضوي، 1356 ق، ص 332.
2. ابن مشهدي، مزار، ص 485 پاورقي.
3. شيخ طوسي، مصباح المتهجد، بيروت، فقه الشيعه، 1411، ص766.
موفق باشید.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

آیا انگشتر شرف شمس و خواص آن واقعیت دارد؟ اگر چنین است راهنمایی کنید تا از کجا تهیه کنم که اصل باشد؟

پاسخ:
پايگاه اطلاع رساني "لبيك" در مورد شرف الشمس از چند تن از عالمان توضيح خواسته كه نظر آنها به شرح زير است:
آيت الله مبشّر كاشاني مي گويد:
"شرف الشمس از علوم غريبه است، لكن دركتب متقدمين (عالمان قديم از صدر اسلام تا چند قرن پيش) اعم از روايي و ادعيه و اذكار اثري از آن نيافتم، فقط متأخرين در چند قرن اخير آن را معتبر مي دانند و بياناتي درباره شرف الشمس و طريقه تكثير آن به صورت مربع يا مسبع (هفت ضلعي) وغيره و نيز آثار و بركات آن مطالبي متذكر شده اند و بعضي آن را مأخوذ از اسم اعظم تلقي كرده اند و در كتاب "جواهر مكنونه" كه از كتب خطي اذكار است و همچنين در كتاب "السحاب اللئالي" تأليف سيد عبدالله بوشهري و كتب ديگر، آثاري از جمله دفع فقر و بيماري ها و حفظ از گزند جانوران و ايمني از بلايا و كسب عزت و بزرگي براي آن متذكر شده اند."
ايشان اضافه مي كند: كفعمي هم در كتاب "جُُنَّه الواقيه" آورده كه اين حروف شكل اسم اعظم است و در بعض كتب علماي شيعه ديدم كه (ادعا كرده اند) اين شكل از اميرالمؤمنين (عليه السلام) گرفته شده ولي سندي براي ادعاي خود ذكر نكرده اند.
مرحوم شيخ بهائي نيز در كتاب "سرالمستتر" در رابطه با اين شكل كه بعضا به شرف الشمس معروف شده مطالبي بيان فرموده است.
ايشان در پايان، به زمان و آداب و كيفيت حك شرف الشمس نيز اشاره و يادآور مي شود: مي گويند كه شرف الشمس را بايد در روز 19 حمل كه مطابق با روز 19 فروردين است از طلوع آفتاب تا ظهر برعقيق زرد ودر صورت عدم امكان بر كاغذ زردي نوشته و با خود حمل نمايد ولي تجديد آن در روز مذكور در سال هاي بعد شرط نشده است ولازم نيست."
آيت الله روحاني نيز گفته: اهل اين گونه فنون (اهل علوم غريبه) مي گويند كه اگر يك بار شرف الشمس به طريق مخصوص نوشته شود، ديگر احتياجي به تكرار در سال بعد ندارد و اثرش باقي است - ولي چون در طرز نوشتن آن اختلاف است، مثل شكل ستاره آن يا حرف ميم آن، بعضي به همه وجوه آن مي نويسند، مثلا يك بار با ستاره پنج گوشه و يك بار با ستاره شش گوشه.
ايشان هم تكرار شرف الشمس در هر سال را لازم ندانسته است.
حضرت آيت الله مظاهري با اشاره به قابل اعتماد بودن شرف الشمس، افزود: "شرف الشمس مورد اعتماد است و اگر كسي داشته باشد تجديد لازم نيست."
در كتاب ريحانه الادب هم ذيل نام "ابو البدر" از عالمان قديم شهر اردبيل، به نقل از او شرح مفصلي در باره شرف الشمس و حروف آن و اشعاري كه به امام علي(ع) در مورد اين حروف منسوب است و طرز نوشتن اين حروف داده كه جويندگان مي توانند مراجعه كنند.(1)

پي نوشت ها:
1. ريحانه الادب، ج7، ص23-24 و مراجه كنيد به "هزار و يك كلمه"،‌ حسن زاده آملي، ج3، ص 371، كلمه 343 و هزار و يك نكته، علامه حسن زاده آملي، ‌ج2، ص 796، نكته 977 و تفسير قرآن، شهيد مصطفي خميني، ج1، ص 153.
موفق باشید.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با سلام در سخنرانی آقای دهنوی در مورد ثواب نزدیکی مرد و زن آمده است: حدیثی داریم با این مضمون که ثواب مجاهد در راه خدا برای مردی است که با زنش نزدیکی می کند. (... المجاهد فی سبیل الله شاهرا سیفه، متن عربی شاید صحیح نباشد) واقعا چنین حدیثی هست؟ در کدام کتاب معروف حدیث آورده شده است؟ راویان حدیث کیستند و مطمئن هستند؟ و اگر حدیث درست است تفسیر آن چه خواهد بود؟ شاید کسی که میل به زنی پیدا کند ولی صبر کند و این لذت را با زن خود ببرد ثوابی در حد جهادگر داشته باشد و حتی بیشتر. اما در نزدیکی معمول با منطق جور نیست؟ لازم به ذکر است در اینترنت کلیپ ایشان پخش شده و این موضوع مورد تمسخر قرار گرفته است که از نظر بنده نیز حرف صحیحی نیست. با تشکر

در ابتداء به آيه قرآن استناد مي كنيم:
نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُواْ حَرْثَكُمْ أَنىَ‏ شِئْتُمْ وَ قَدِّمُواْ لِأَنفُسِكمُ‏ْ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ اعْلَمُواْ أَنَّكُم مُّلَاقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِين (1) زنان شما، محل بذرافشانى شما هستند پس هر زمان كه بخواهيد، مى‏توانيد با آنها آميزش كنيد. و اثر نيكى براى خود، از پيش بفرستيد! و از خدا بپرهيزيد و بدانيد او را ملاقات خواهيد كرد و به مؤمنان، بشارت ده! اين حديثي را كه شما از قول استاد دهنوي نقل كرديد در كتاب مهم وسائل الشيعه وجود دارد كه راويان حديث را ضمن بيان آن حديث براي شما ذكر مي كنيم:
عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوْهَرِيِّ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْجُعْفِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ :...فَقَالَ أَمَا إِنَّهُ إِذَا أَقْبَلَ اكْتَنَفَهُ مَلَكَانِ وَ كَانَ كَالشَّاهِرِ سَيْفَهُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِذَا هُوَ جَامَعَ تَحَاتُّ عَنْهُ الذُّنُوبُ كَمَا يَتَحَاتُّ وَرَقُ الشَّجَرِ فَإِذَا هُوَ اغْتَسَلَ انْسَلَخَ مِنَ الذُّنُوب: (2) پيامبر اسلام (ص) فرمودند: وقتي به تونزديك مي شود دو ملك او را احاطه مي كنند و مانند كسي است كه در راه خدا شمشير مي زند، پس وقتي نزديكي مي كند گناهانش مي ريزد مانند ريزش برگ درختان پس وقتي غسل مي كند، از تمام گناهان پاك مي شود.
عدم ارضاي نيازهاي جنسي زن و شوهر، يكي از عوامل مهم براي اختلاف زن و شوهر و در پي آن باعث ناهنجاري هاي زيادي در اجتماع مي شود. عدم توجه به نياز هاي جنسي يكديگر كه به ناتواني، بي ميلي يا سرد مزاجي فرد مربوط مي شود، با لطمه به روابط زن و شوهر، افراد را دچار عصبانيت و دلسردي نسبت به همسر وزندگي مي كند و به تدريج موجب بروز رفتارهاي پرخاشگرانه و در نهايت افسردگي مي شود. مشكل ترين وضعيت براي افرادي است كه همسرشان دچار سرد مزاجي، بي ميلي جنسي يا نوعي اختلال جنسي است. اين افراد به ممنوعت ها و شرايط اجتماعي، اقتصادي و خانواده ،وابستگي به فرزندان ونگراني نسبت به آينده، به ناچار شرايط را با فشار تحمل مي كنند. گاه ايرادگيري از هم ،نارضايتي از زندگي، قهر هاي طولاني مدت، كوبيدن يكديگر، تهديد به جدايي، ابراز خستگي وتمارض، از عوارض بر آورده نشدن نيازهاي جنسي زن و شوهراست.
براي اين كه زناشويي بر روي شالوده محكم واستوار پايه گذاري شود، نه تنها سليقه وهماهنگي اخلاقي بين طرفين موجود باشد، بلكه بايد از نظر روابط جنسي وامور آميزشي نيز هماهنگي وتوافق داشته باشد. اين مسئله اخير ،حتي اهميت بيشتري از توافق اخلاقي دارد. در صورت عدم ارضاي ميل جنسي زن، بخصوص زنان نسل جديد ، اختلافات زناشويي بالا مي گيرد واغلب شايد ندانند كه اين مشاجرات از عدم اقناع ميل جنسي است وبيشتر به مسايل ديگر ارتباط داده مي شود. در سابق اصولاً منكر ميل جنسي زن مي شدند ومردان حق تمتع ولذت را خاص خود دانسته وزن را وسيله آن مي شمردند ، ولي اين روزها، گذشته ها به فراموشي سپرده شده و زنان نيز بايد در رابطه زناشويي كامياب شوند.
عدم نيل به اوج لذت در زن، موجب باقي ماندن فشار عصبي پس از ختم عمل، بروز حس حقارت ونااميدي و شكست و حتي خشم در زن مي شود (بخصوص زنان تحصيل كرده ) و به مرور موجب اختلاف ونزاع زناشويي مي گردد.
گاهي اوقات ممكن است لذت كامل جنسي براي زن حاصل نشده، ولي با اين وجود، به علت اين كه احساس مي كند شوهرش از مقاربت وي متلذّذ شده است، برايش اقناع كننده باشد. فقط 40تا 50 در صد زنها از اوج لذت جنسي بهره مند مي شوند. عدم نيل به اوج لذت در زن، موجب باقي ماندن فشار عصبي پس از ختم عمل، بروز حس حقارت و نااميدي و شكست وحتي خشم در زن مي شود (بخصوص زنان تحصيل كرده )و به مرور موجب اختلاف ونزاع زناشويي مي گردد.
بعضي از زنان متدين كه آگاهي درست از دين اسلام نداشته در نتيجه با سردي برخورد مي كنند. همان گونه كه بيان شد اين زنان علاوه ازاين كه از يك زندگي گرم و سالم محروم خواهد شد، به آسيب هاي روحي وجسمي فراواني مبتلا خواهد شد. (3)
لذا همانطور كه با جنگ و مقابله با دشمن سرزمين جغرافيايي كاملا حفظ و از دستيرد دشمان دين سالم مي ماند و با رفع نياط دروني و جنسي به طور حلال و شرعي با بالاترين ارضاء طرفين در واقع خانواده سالم مي ماند و به هيچ وجه نگاه زن به نامحرم جهت رفع نياز دروني خويش صورت نمي گيرد و اين ثواب كسي است كه در برابر دشمن مقابله مي كند.
و اين كه مي گوئيد مورد تمسخر واقع شده است قابل قبول شرع مقدس نيست و اسلام بر ترويج اين امر بصورت حلال و دوري از بي حجابي و زنا سفارش اكيد دارند تمسخر بايد افرادي بشوند كه در فساد و گناه زنا غرق هستند و ديگران هم به اين منجلاب مي كشانند و بايد به اين نكته توجه داشته باشيد اين روايت مطلق است و هيچ مشكلي با منطق ندارد نمي دانم شما مشكل را دركجا مي بينيد.
پي نوشت:
1. بقره (2)، آيه 223.
2. شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة مؤسسة آل البيت عليهم السلام - قم، چاپ اول، 1409 ق، ج‏20، ص 108.
3. موحدي، دانستني هاي زناشويي،سال 1387، ص 195.
موفق باشید.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

کاربرد اجتماعی لعن چیست . و چه تاثیراتی در زندگی روزمره دارد.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
قبل از پرداختن به كاربرد اجتماعي لعن خوب است به اين نكته توجه شود كه معنا و مفهوم «لعن» هم در لغت و هم در اصطلاح ديني بر خلاف آنچه در زبان فارسي و گويش عمومي مردم تلقي و استفاده مي گردد، توهين و ناسزاگوئي به فرد ملعون نمي باشد، بلكه نوعي اعلان موضع در مقابل يك رفتار خاص مي باشد كه كابرد ها و اهدافي متفاوت نسبت به آنچه عموم مردم به كار مي برند دارد. «لعن» در لغت به معناي طرد نمودن و دور ساختن از روى خشم (1) و در اصطلاح ديني نيز كاربردي نظير اعلان موضع منفي و اعلان برائت از يك رفتار و يا شخصيت خاص با ادبياتي ديني و بدون هتاكي دارد، كه مفهوم آن درخواست از خداوند و دعاي بر عليه فرد مي باشد. (2) خداوند متعال نيز از همين لفظ براي تاديب و بيان موضع نسبت به رفتارها و يا اشخاص خاصي كه رفتار ناشايست داشته اند. استفاده كرده (3) كه معنايش دور نمودن آنها از رحمت و يا وعيد به عذاب مي باشد.«إِنَّ الَّذينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى‏ مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُون»؛«كسانى كه دلايل روشن، و وسيله هدايتى را كه نازل كرده‏ايم، بعد از آنكه در كتاب براى مردم بيان نموديم، كتمان كنند، خدا آنها را لعنت مى‏كند و همه لعن‏كنندگان نيز، آنها را لعن مى‏كنند.»(4)
بر اين اساس مي گوييم:
كاربرد لغوي و اصطلاحي اين كلمه نشان مي دهد كه كاربرد اجتماعي لعن بيشتر جنبه تربيتي و هدايتي و اصلاحي است و هدف از به كارگيري آن در فرهنگ و جامعه ديني نوعي بازدارندگي و اعلان موضع اعتقادي و اخلاقي نسبت به يك رفتار و يا اعتقاد و يا تفكر خاص مي باشدكه اگر در جاي خود و درست به كار برده شود هم به لحاظ اخلاقي تاثير تربيتي خود را گذاشته و هم مورد تاييد دين مي باشد. البته اين تاثيرات اگر در زندگي افراد جزء به جزء شود، آثار فراواني در رفتار و كردار ايشان خواهد داشت به گونه اي كه تك تك افراد سعي خواهند كرد از رفتار و صفت خاصي را كه مورد نهي و موجب لعن شده پرهيز نمايند.
پي نوشت ها:
1. راغب اصفهانى، حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، صفوان عدنان، داود، دارالعلم/ الدار الشامية، چاپ اول، دمشق/بيروت، ۱۴۱۲ ق، ص۷۴۱.
2. همان.
3. احزاب، ۵۷؛ آل عمران، ۸۷، هود، ۱۸.
4. بقره (2) آيه 159.
موفق باشید.

سلام، در خصوص روز عاشورا سؤالی پیش اومده لطفا راهنمایی کنید، این دو منبع با هم تناقض دارند:

امام باقر(علیه السلام) می فرماید: آیا می دانید که این روز -عاشورا- چه روزی است؟ همان روزی است که خداوند توبه آدم و حوا را پذیرفت، روزی است که خداوند دریا را برای بنی اسرائیل شکافت و فرعون و پیروانش را غرق کرد و موسی (علیه السلام) بر فرعون پیروز شد، روزی است که ابراهیم (علیه السلام) متولد شد، روزی است که خداوند توبه قوم یونس (علیه السلام) را پذیرفت، روز تولد حضرت عیسی (علیه السلام) و روزی است که حضرت قائم (علیه السلام) در آن روز قیام می کند. (بحار الانوار، ج52، ص 285)

ولی در کتاب مفاتیح الجنان شیخ قمی در اعمال روز عاشورا: شیخ صدوق می گوید: از جبله مکیه نقل شده میثم تمار فرمود: والله می کشند این امت پسر پیامبر خود را در محرم و هر آینه اعدای حق تعالی این روز را روز برکت قرار دهند و همانا این کار شدنی است و پیشی گرفته است در علم خداوند و من می دانم آن را به سبب عهدی که از مولایم علی (ع) به من رسیده است جبله می پرسد چگونه مردم روز قتل حسین (ع) را روز برکت قرار می دهند؟ پس میثم گریست و فرمود: "حدیثی جعل کنند که ان روزی است که خداوند توبه آدم را پذیرفت با اینکه خداوند در ماه ذی الحجه توبه آدم را قبول کرد و گمان می کنند روزی است که خدا یونس را از شکم ماهی بیرون آورد در حالی که در ذی القعده این کار انجام شد و گمان می کنند؛ سفینه نوح بر جودی قرار گرفت با اینکه اینکار روز 18 ذیحجه بوده و می گویند روزی است که خدا دریا را در این روز برای موسی شکافت با اینکه این کار در ربیع الاول بوده و ... .

پاسخ:
پرسشگر محترم روايت اول را شيخ طوسي در تهذيب نقل مي كند.(1)
و بقيه عالمان هم اين روايت را به نقل از ايشان آورده اند و تصريح كرده اند كه اين روايت در شرايط تقيه صادر شده است يعني در جامعه حاكمان اين عقيده را داشتند و اين را تبليغ مي كردند و كسي جرأت انكار نداشت و امامان هم مجبور بودن به جهت نشان دادن موافقت خود اين گونه سخن بگويند تا خود و شيعيانشان در امان باشند و بتوانند به اهداف مهم تر برسند از اين رو در فرصت مناسب و نزد افراد مورد اطمينان دروغ بودن اين مطالب را گوشزد مي كردند.
حديث دوم كه بيان باطل بودن و تقيه اي بودن حديث اول است، هم در كتب مختلف روايي آمده است.(2)
روز عاشورا را بني اميه به جهت پيروز شدن بر امام حسين عيد شمرد و محدثان حكومتي براي مبارك نشان دادن اين روز حديث ها جعل كردند و اين روز را از ازل روز نزول بركت شمردند و پيروزي خود در اين روز را از همان بركت هاي مقدر شده خدا معرفي كردند و امامان گر چه در شرايط تقيه اين گونه و در موافقت با عقيده آنان سخن گفته اند، ولي در جاهاي ديگر حق را بيان كرده و به ابطال اين احاديث همت گماشته اند.
محدثان هم اين روايات را با توجه به معتبر بودن سندشان نقل كرده و توضيح داده اند كه اين روايات با مباني امامان سازگار نبوده و به طريق تقيه صادر شده است.
محقق خوانساري مي نويسد: خبر كثير النواء (خبر اول كه مربوط به بركت هاي روز عاشورا است) در روايتي از اخبار وضع شده و دروغيت شمرده شده است و از مجالس شيخ صدوق نقل مي كند كه جبله مكي از ميثم تمار شنيده كه مي گفت: اين امت فرزند پيامبرشان را در روز دهم محرم مي كشند و دشمنان خدا اين روز را عيد مي گيرند ... . جبله گويد: چگونه روز شهادت حسين را عيد و روز بركت مي گيرند؟
ميثم گفت به جهت حديثي جعلي به بركت اين روز معتقد مي گردند و در آن حديث جعلي آمده روز عاشورا روزي بوده كه ... (3)
روايات تقيه اي از امامان فراوان است و شرايط خفقان شديد حكومت اموي و عباسي آنان را مجبور مي كرد موافق عقيده حاكم سخن بگويند تا حاكمان براي تعرض به آنان و شيعيانشان بهانه اي نداشته باشند و آنان بتوانند در فرصت هاي مناسب به وظيفه خود در حفظ و بيان حقيقت اقدام كنند.

پي نوشت ها:
1. شيخ طوسي، تهذيب، تهران، اسلاميه، 1365ش، ج4، ص302.
2. محقق خوانساري، مشارق الشموس، قم، مؤسسه آل البيت، ج2، ص458.
3. همان.
موفق باشید.

صفحه‌ها