حديث

اگر در تمام جهان، موجودی جز یک انسان نباشد و در تمام وجود این انسان چیزی جز یک چشم یا یک گوش نباشد، همان برای شناخت ذات پاک خداوند و علم و قدرت او کافی است. انس
خودشناسی

یکی از گام‏‌های نخستین در راه اصلاح نفس وتهذیب اخلاق و پرورش ملکات والای انسانی، خودشناسی است. انسان از طریق خودشناسی به کرامت نفس و عظمت خلقت بزرگ الهی و اهمیت روح آدمی که پرتوی از انوار الهی است، پی می‌برد و از همین راه خالق خویش را شناخته و مسیر عبودیتش را طی می‌‌کند.

در حدیثی از امام علی(ع) در جلد پنجم غرر الحکم است که ایشان می‌فرمایند: «مَنْ عَرَفَ نفسَه فقد عَرَفَ ربَّه»؛ کسی که خود را بشناسد، تحقیقاً پروردگارش را می‌‏شناسد.

تفسیرهایی که برای این حدیث شریف شده است، منظور از خودشناسی را روشن می‌‏سازد:

1 - این حدیث شریف اشاره به برهان نظم است؛ یعنی هر کس شگفتی‏‌های ساختمان روح و جسم خود را بداند و به اسرار و نظامات پیچیده و حیرت‌‏انگیز این اعجوبه خلقت پی برد، راهی به خدا به روی او گشوده می‌‏شود، زیرا نظم عجیب و آفرینش شگفت‌‏انگیز نمی‌تواند از غیر مبدأ عالم و قادر سرچشمه گرفته باشد.

بنابراین شناختن خویش سبب معرفة اللَّه است. اگر در تمام جهان، موجودی جز یک انسان نباشد، و در تمام وجود این انسان چیزی جز یک چشم یا یک گوش نباشد، همان برای شناخت ذات پاک خداوند و علم و قدرت او کافی است، چرا که ساختمان این‏ها به قدری ظریف و پیچیده و دقیق و حساب شده است که هیچ عقلی باور نمی‌‏کند مصنوع تصادف یا طبیعت کور و کر باشد، بلکه در هر مرحله از مطالعه آن، به نشانه جدید و تازه‌‏ای از علم و قدرت آن صانع حکیم برخورد می‌‏کنیم، از میان صدها ویژگی و ریزه‌کاری عضو بینایی یعنی چشم، کافی است به چند موضوع توجه کنیم تا بدانیم، چه غوغایی در آن بر پا است:

الف) عدسی متغیر؛

معمولاً چشم را به دوربین فیلمبرداری تشبیه می‌کنند، در حالی که پیشرفته‌‏ترین دوربین‌های عکاسی دنیا در مقابل چشم انسان بازیچه‏‌ای بیش نیست، چرا که همه آن‏ها دارای عدسی ثابتی هستند که برای عکس برداری از صحنه‏‌های مختلف، باید به وسیله فیلم بردار دائماً تنظیم و کنترل شون، ولی عدسی چشم که درست پشت مردمک قرار گرفته، دائماً به طور خودکار تغییر شکل می‌دهد. گاه قطر آن بسیار کم که 1/5 میلی متر و گاه چندان زیاد می‌شود که به 8 میلی متر بالغ می‌شود و به آن اجازه می‌دهد که از صحنه‏‌های بسیار دور و بسیار نزدیک عکس برداری کند.

ب) طبقات هفتگانه چشم؛

چشم عمدتاً از هفت پرده یا هفت طبقه تشکیل شده است که به نام صلبیه (سفیدی چشم)، عنبیه، مشیمیه، جلیدیه، زلالیه، زجاجیه و شبکیه نامیده می‌شود که هر کدام ساختمان مخصوص به خود و وظیفه ویژه‏‌ای بر عهده دارد که شرح آن به درازا می‌کشد. همین قدر کافی است که بدانیم کم‏ترین دگرگونی در آن‏ها مایه اختلال بینایی می‌شود. البته در پشت شبکیه، اعصاب بینایی است که از آن جا منظره‌هایی که روی شبکیه افتاده به مغز مخابره می‌شود.

ج) حساسیت در برابر نور؛

تنظیم نور برای فیلمبرداری و عکاسی یکی از مشکل‌‏ترین کارها است و بسیار می‌شود که گروهی از متخصصان مأمور این کار می‌شوند، در حالی که چشم با تغییر دادن حساسیت خود در برابر نورهای کم و زیاد قادر است از صحنه‏‌های مختلف در نور بسیار قوی و نور بسیار ضعیف عکس برداری دقیق و جالب کند.

2 - ممکن است حدیث اشاره به برهان وجوب و امکان داشته باشد، چرا که اگر انسان دقت در وجود خویش کند، می‌‌بیند وجودی است از هر نظر وابسته و غیر مستقل، علم و قدرت و توانایی و هوشیاری و سلامت بالاخره تمام هستی او وجودی است غیر مستقل و نیازمند که بدون اتکا به یک وجود مستقل و بی نیاز، یک لحظه امکان ادامه بقای او نیست. هر کس خود را به این ویژگی بشناسد، خدا را خواهد شناخت، چرا که وجود وابسته بدون وجود مستقل غیر ممکن است. قرآن می‌‏فرماید: ای مردم! شما (همگی) نیازمندان به خدا هستید. تنها خدا است که بی نیاز و شایسته هر گونه حمد و ستایش است.

3 - حدیث می‌تواند اشاره به برهان علل و معلول داشته باشد. برای این که انسان هرگاه در وجود خویش کمی دقت کند، می‌فهمد رو ح و جسم او معلول علت دیگری است که او را در آن زمان و مکان خاص به وجود آورده است. هنگامی که به سراغ علت وجود خویش مثلاً پدر و مادر می‌رود، باز آن‏ها را معلول علت دیگر می‌بیند، همین طور تا بالأخره عقل حکم می‌کند که همه این علت‌‏ها نیازمند باید به علتی برسند که واجب الوجود است و نیازمند علت دیگری نیست، و او خدای سبحان است.

4 - حدیث می‌تواند اشاره به برهان فطرت باشد، یعنی هر گاه انسان به زوایای قلب و اعماق روح خود پی ببرد، نور الهی و توحید که درون فطرت او است، بر او آشکار می‌شود و از معرفةالنفس به معرفة اللَّه می‌رسد، بی‌آن که نیازی به دلیل و استدلال باشد.

5 - حدیث می‌تواند ناظر به صفات خدا باشد، به این معنا که هر کس خویشتن را با صفات ویژه ممکنات و مخلوقات که در او است بشناسد، به صفات پروردگار پی خواهد برد و از محدودیت خویش پی به نامحدود بودن حق تعالی می‌برد، چرا که اگر او هم محدود باشد مخلوق است و از فنای خویش پی به بقا او می‌برد، چه اگر او فانی می‌شد، مخلوق بود نه خالق، و از نیاز خویش پی به بی نیازی او و از ضعف خویش پی به قدرت او می‌برد.

این همان مطلبی است که امیرالمؤمنین (ع) در نخستین خطبه نهج البلاغه به آن اشاره کرده است: نهایت ایمان خالصانه به خداوند آن است که وی را از صفات ممکنات پیراسته بدانند.

6 - حدیث ممکن است اشاره به فقر وجودی انسان باشد که طبعا وابسته به وجود غنی مطلق دارد. وجودی که از هر جهت فقیر و محتاج است، طبعاً فریاد می‌زند که من به غنی علی الاطلاق وابسته‌‏ام.

نتیجه: مقصود از خودشناسی عبارت است از تفکر و مطالعه در خلقت و صفات و کارهای جسم و جان و روح و روان خویشتن مانند تدبر در نظم حاکم بر بدن، نیازمند بودن، مخلوق و معلول بودن، کمال خواهی که تفکر در هر یک از موارد راهی است برای خداشناسی، افزون بر این وقتی انسان خود را شناخت، می‌فهمد که سعادت و شقاوتش در چیست و با انتخاب راه سعادت خوشبختی خود را فراهم می‌کند.

 

پی‌نوشت‏‌ها:

1 . غرر الحکم ،ج 5، ص 194، ماده عرف.

2 . ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 2، ص 437.

3 . ناصر مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ج 1، ص 328 - 330.

4 . نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 1، ص 14.

علماى اخلاق و سير و سلوك، روزه را، از نظر مراتب و از زاويه نقشى كه در تكامل انسان دارد، به سه دسته تقسيم مى کنند: روزه عوام، روزه خواص و روزه خواص خواص.
رمضان

روزه دار حقیقی و روزه کامل از دیدگاه روایات چه خصوصیاتی باید داشته باشد؟

علماى اخلاق و سير و سلوك، روزه  را، از نظر مراتب و از زاويه نقشى كه در تكامل انسان دارد، به سه دسته تقسيم مى کنند: روزه عوام، روزه خواص و روزه خواص خواص (۱)

اینک به توضیح این مراتب و درجات می پردازیم:

دسته اول: روزه عوام

اين مرتبه از روزه، با پرهيز از مفطِرات و مبطلات روزه صورت مى پذيرد، شرح مبطلات و مفطرات روزه در کتب فقهی و رساله های مراجع عظام تقلید آمده است. اين مرتبه از روزه، آسان ترين و پايين ترين مرتبه روزه است. در روایتی از رسول خدا (ص) می خوانیم: «إنَّ أيسَرَ مَا افتَرَضَ اللّه ُ تَعالى عَلَى الصّائِمِ في صِيامِه، تَركُ الطَّعامِ وَالشَّرابِ» (۲)

«آسان ترين چيزى كه خداى متعال بر روزه دار در روزه دارى اش واجب ساخته است، نخوردن و نياشاميدن است.»

دسته دوم : روزه خواص

در اين مرتبه از روزه، روزه دار، تنها به پرهيز از مفطرات روزه، بسنده نمى كند؛ بلكه از همه حرام هاى الهى پرهيز مى نمايد. از اين رو، اجتناب از مفطرات، شرط صحت و درستىِ روزه است و اجتناب از سایر محرمات الهی، شرط قبولى روزه در درگاه الهی:

در روایتی از رسول خدا(ص) می خوانیم: «أربَعَةٌ تُفسِدُ الصَّومَ وأعمالَ الخَيرِ: الغيبَةُ، وَالكَذِبُ، وَالنَّميمَةُ، وَالنَّظَرُ إلَى الأَجنَبِيِّ» (۳)، «چهار چيز، روزه و كارهاى نيك را خراب مى كند: غيبت، دروغ، سخن چينى، و نگاه به نامحرم.»

در روایت دیگری می خوانیم که حضرت علی(ع) می فرماید که خداوند متعال در ضمن حدیث معراج خطاب به پیامبر (ص) فرمود: «يا أحمَدُ، لَيسَ شَيءٌ مِنَ العِبادَةِ أحَبَّ إلَيَّ مِنَ الصَّمتِ وَالصَّومِ؛ فَمَن صامَ ولَم يَحفَظ لِسانَهُ كانَ كَمَن قامَ ولَم يَقرَأ في صَلاتِهِ، فَاُعطيهِ أجرَ القِيامِ ولَم اُعطِهِ أجرَ العابِدينَ» (۴) «اى احمد! هيچ عبادتى نزد من، محبوب تر از سكوت و روزه نيست. پس، هر كه روزه بدارد، ولى زبانش را نگه ندارد، همچون كسى است كه به عبادت، ايستاده، امّا در نمازش قرائت ندارد. پس به او پاداش ايستادن به نماز را مى دهم؛ امّا پاداش عبادتگران را به او نمى دهم.»

دسته سوم: روزه خواص خواص

اين مرتبه از روزه، با باز داشتن قلب و نگهدارى آن از هر چيزى كه اشغال كننده دل (چه حلال و چه حرام) است بجز خدا، به دست مى آيد. روزه خواصّ خواص، روزه دل از همّت هاى دون و انديشه هاى دنيوى و باز داشتن كلى آن از غير خداوند است. شكستن اين مرتبه از روزه، با انديشه درباره غير خدا و قيامت، و فكر درباره دنيا تحقّق مى يابد ـ مگر دنيايى كه به خاطر دين خواسته شود، كه چنين دنياي، توشه آخرت است و دنيای مذموم نيست.

در روایتی از حضرت علی(ع) می خوانیم: «صَومُ القَلبِ خَيرٌ مِن صِيامِ اللِّسانِ وَ صِيامُ اللِّسانِ خَيرٌ مِن صِيامِ البَطنِ» (۵) «روزه دل، بهتر از روزه زبان است و روزه زبان، بهتر از روزه شكم.» اين مرتبه، رتبه پيامبران، صدّيقان و مقرّبان درگاه الهی است. هر يك از اين دو مرتبه اخير (روزه خواص و خواص خواص)، به نسبت تلاش روزه داران و آمادگى آنان، مراتب متعدد دیگری نیز دارد.

 علاوه بر اين، روزه از زاويه های دیگر نیز قابل بررسی و تقسیم بندی است. به عنوان نمونه از حیث انگيزه هاى روزه دار، دارای مراتب گوناگونی است. نقطه اوج اين مراتب، حال روزه دارى است كه انگيزه روزه دارى اش، نه بيم از كيفر و نه شوق به ثواب؛ بلكه تنها به خاطر فرمان بُردارى از فرمان الهى، علاقه مندى به تقرّب به خداى سبحان و كسب رضا و لقاى اوست. و پایین ترین مرتبه آن روزه داری است که به قصد خودنمایی یا به سبب عادت مسلمین روزه می گیرد. (۶)

پی نوشتها:

1. ر. ک: محمدی ری شهری، ماه خدا (ترجمه جواد محدثی)، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص ۱۵۷ تا ص ۱۶۰
2. شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه، مؤسسه آل البيت، سال ۱۴۰۹ هـ. ق، ج‌۱۰، ص ۱۶۴.
3. مشکینی اردبیلی، علی، تحریر المواعظ العددیه، قم، الهادی، ۱۳۸۲، ص ۳۳۱.
4. ديلمى، شيخ حسن، إرشاد القلوب إلى الصواب، قم، شريف رضي، ۱۴۱۲ق، ج‌۱، ص ۲۰۵.
5. تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، قم، دفتر تبليغات، ۱۳۶۶ش، ص ۱۷۶.
6. برای مطالعه سایر مراتب و درجات ر. ک: ملكى تبريزى، میرزا جواد، المراقبات(ترجمه کریم فیضی)، قم، قائم آل محمد، ۱۳۸۸، ص ۲۶۵.

چرا به حضرت ابوالفضل(ع) باب الحوائج می‌گويند؟

پاسخ: باب به معناي در و حوائج جمع حاجت است. باب الحوائج يعني درهاي حاجت؛ يعني هر كه حاجتي دارد، مي‌تواند از اين طريق حاجتش را بگيرد.
حضرت ابوالفضل العباس(ع) به جهت اينكه در درگاه خدا مقرب است، باب الحوائج خوانده مي شود، چون مي توان با توسل به آن حضرت، حاجت خويش را گرفت.
قرآن مي‌فرمايد: اولياي خداوند با اذن و رضايت پروردگار مي‌توانند مشكل گشا و باب الحوايج مردم باشند.(۱) البته عنوان باب الحوائج اختصاص به حضرت عباس(ع) ندارد، بلكه همه معصومان(ع) و برخي از اوليا باب الحوائج هستند؛ زيرا آنان در اثر تقوا و عبوديت، لياقت اين مقام را كسب كرده اند، ولي آنچه در عرف شهرت يافته، آن است كه تنها به بعضي عنوان باب الحوائج اطلاق شده كه حضرت عباس(ع) نيز در زمره آنان است.
از سويي دليل خاصي وجود ندارد كه چرا عنوان: باب الحوائج بر افراد خاص اطلاق مي گردد. البته ابوالفضل العباس(ع)، از لياقت و شخصيت بالايي برخوردارند. شاید علت اين كه چنين مقامي به حضرت ابوالفضل داده شده است، به خاطر ايثار و فداكاري ایشان باشد، چون عبد صالح و مطيع خدا است، از اولي الامر پيروي كرد و دنيا را به آخرت فروخت و چنين مقامي پيدا كرد. در راستاي مقام بلند ابوالفضل العباس(ع) است كه از او به عنوان عبد صالح ياد شده است: " السلام عليك ايّها العبد الصالح المطيع لله و لرسوله و لأميرالمؤمنين".(۲)

پي نوشتها:
۱. بقره (۲)، آيه ۲۵۵؛ انبيا (۲۱) آيه ۲۸.
۲ .مفاتيح الجنان، ص۴۳۵.

با سلام آیا صحیح است که می گویند تخم کاهو جلوی احتلام را می گیرد؟ لطفا از ضررهای آن توضیح دهید. با تشکر

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
از آنجا كه تخم كاهو از لحاظ طب سنتي طبيعت سرد و خشك دارد هيچ بعيد نيست كه براي كاهش تمايلات جنسي و در نتيجه، كاهش احتلام نقش مثبت داشته باشد.
براي روشن شدن بحث مقداري به خواص تخم كاهو كه در كتاب هاي طب سنتي و گياهي ذكر شده است، اشاره مي كنيم:
۱- تخم كاهو خواب آور است.
۲- خوردن تخم كاهو زكام را برطرف مي كند.
۳- تخم كاهو براي درد سينه مفيد است.
۴- خوردن تخم كاهو براي دستگاه ادراري مفيد است و آنهايي كه تكرّر ادرار دارند بايد تخم كاهو بخورند (در حدود ۱۰ گرم روزانه ) تا اين مرض در آنها برطرف شود.
5- براي كاهش و درمان احتلام مفيد است براي اين منظور، هر روز 7 گرم تخم كاهو را بكوبيد و آن را به صورت گرد تناول كنيد و يا جوشانده آن را ميل كنيد.
6- تخم كاهو براي درمان آسم، تيفوئيد، روياندن مو در محل زخم ها و برخي بيماري هاي ديگر مفيد است.
البته علاوه بر تخم كاهو، براي مصرف خود كاهو نيز فوايد بسياري ذكر شده است كه براي اطلاع از آنها مي توانيد به منابعي كه خدمت تان ذكر مي كنيم مراجعه كنيد.
عمدتاً براي مصرف تخم كاهو مضراتي ذكر نشده است، اما از آنجا كه هر گونه افراط و تفريطي بي‌ضرر نيست توصيه مي شود در مصرف آن حد اعتدال را رعايت فرماييد.
در مصرف خود كاهو گفته شده است كه اگر در خوردن كاهو افراط نشود، اين سبزي به هيچ وجه مضر نيست.
زياده روي در خوردن كاهو گاهي باعث كم شدن قدرت جنسي، فراموشي و كم شدن حافظه، ضعف ديد چشم و نفخ شكم مي شود. البته براي برطرف كردن اين عوارض مي توان كاهو را با نعناع، كرفس و زيره ميل كرد.
علاوه بر تخم كاهو بر كاهش احتلام، موارد زير نيز در اين خصوص مفيد هستند:
1. خوابيدن به پهلوي راست احتلام را كم مي كند.
2. قبل خواب از مصرف مايعات و هر آنچه باعث افزايش ادرار مي گردد، بپرهيزيد.
3. سعي كنيد در طول روز از افكار و خيالپردازي هايي جنسي خودداري كنيد.
4. سعي كنيد در طول روز با كار و فعاليت بدني خودتان را خسته كنيد تا وقتي به رختخواب مي رويد، فوراً خواب‌تان ببرد.
5. از پوشيدن لباس‌هاي تنگ و چسبان بپرهيزيد.
6. ورزش و استحمام با آب سرد را فراموش نكنيد و آلت تناسلي خود را با آب سرد بشوييد.
7. به هنگام خواب از روانداز سنگين و زيرانداز نرم استفاده نكنيد.
8. محل خوابيدن شما خيلي گرم و يا خيلي سرد نباشد، سعي كنيد در جايي كه خنك است بخوابيد.
9. از مصرف غذاها و خوراكي هايي كه طبعيت گرم دارند و باعث تقويت و افزايش شهوت و نيروي جنسي مي‌گردد تا حد ممكن كم مصرف كنيد و در مصرف آنها زياده‌روي نكنيد.

منابع جهت مطالعه‌ي بيشتر:
1.نظري، مرتضي، خواص سبزي‌هاي خوراكي.
2.جزايري، غياث الدين، زبان خوراكي ها.
3.دريايي، محمد، طب معجزه‌گر گياهي.
4.رحيمي گل‌سفيدي، مهدي، گياهان دارويي زاگرس بختياري.
5.حاجي شريفي، احمد، اسرار گياهان دارويي.
6.اژدريان، نيره، گياه درماني

پرسشگر گرامی:
ضمن تشکر از ارتباط شما با این مرکز؛ با توجه به کمبودهای متعدد امکانات و کاهش اعتبارات پاسخگویی، مرکز ملی پاسخگویی ناگزیر به تغییر رویکرد و اقدام به تمرکز سامانه پاسخگویی کرده است.
از این رو پاسخ سوالات خود را از سامانه های زیر دریافت نمایید.
سامانه هاي فضای مجازی ( اينترنتي):
انجمن گفتگوی دینی: http://www.askdin.com
کانون گفتگوی قرآنی: http://www.askquran.ir
پاسخگوئی زنده اینترنتی از طریق سایت : http://www.09640.ir
سامانه پیامک(فقط احکام شرعی): به شماره 30009640 یا از طریق سایت http://www.30009640.ir
سامانه تلفني : 096400

با سلام،

پيامبر گرامي (ص) در مورد ارزش علم و دانش احاديث بسياري بيان كرده اند. آيا منظور دانش و علم در اسلام فقط همان علوم ديني و مذهبي است؟ آيا كسي كه عمرش را صرف رياضي و شيمي و پزشكي و مديريت كرده و تأليفاتي داشته، ثوابي نزد خداوند ندارد؟ منظور از دانش در اسلام چيست؟

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
از نظر قرآن و روايات، علم وسيله است، نه هدف؛ آن هم وسيله‏ اي كه انسان را به كمال مي‏ رساند. دنيا و آخرت او را آباد مي‏ كند. ارزش هر علم به ارزش موضوع آن علم است. در اين جهت علوم الهي و ديني - با توجه به موضوع آن - از ساير علوم اشرف و برتر است؛ ولي اين بدين‏ معنا نيست كه علوم ديگر بي‏ اهميت و بدون ارزش است و علم نيست.
در نگاه كلي قرآن، هر علمي كه انسان را به دنياپرستي سوق دهد و به چنگال ماديات بسپرد و فهم و شعور او را به طرف خواب و عيش و نوش بكشاند، هدف نهايي او را تنها وصول به ماديات قرار دهد، چيزي جز ضلالت و گمراهي نيست.
علوم بشري مي‏تواند نقش‏ آفرين بوده و موجبات سعادت آدمي را فراهم كند. اين در صورتي است كه هدف تلقي نشود، بلكه وسيله پيشرفت و رسيدن به كمال باشد. از طرف ديگر علوم ديني نيز اگر طالب آن قصد رسيدن به دنيا را داشته باشد، موجب بدبختي انسان مي‏ شود.
علمي كه در روايات و آيات بر آن تأكيد شده و از آن تمجيد گشته و به عنوان اشرف علوم محسوب مي گردد، علم خداشناسي است، زيرا معلوم اين علم از معلوم ساير علوم برتر و اشرف است. هر علمي به اندازه معلوم خود ارزش دارد. روشن است كه كسب معرفت و جهان بيني و خداشناسي منحصر به يك رشته نيست. شخصي ممكن است از علم شيمي چنان خدا را بشناسد كه از مطالعه كتاب هاي ديني نشناسد. پس آن چه مهم است شناخت كيمياي هستي است. بعضي از علوم و رشته ها به اين هدف نزديك تر و كم واسطه ترند. در غير اين صورت از علوم مختلف به عنوان فضل نام برده شده، نه كمال.
هر علمي كه به حال اسلام و مسلمانان نافع باشد و دردي را دوا كند، تحصيل اين علم اگر براي خدمت و همراه با اخلاص باشد، داراي ثمره بزرگ اُخروي است، و مشمول اجر و ثواب هايي است كه در تحصيل علم وارد شده است. رسول خدا (ص) فرمود:«إنّ الملائكه لتضع أجنحتها لطالب العلم؛(1) فرشتگان زيرپاي طالبان دانش پر و بال خود را مي نهند».
باز حضرت حضرت فرمود:
«طلب العلم فريضة علي كلّ مسلم، ألا انّ الله يحبّ بغاة العلم؛(2) طلب علم بر هر مسلماني واجب است. همانا خدا دانش جويان را دوست دارد».
بنابراين چنانچه در تحصيل علم داراي اخلاص هستيد و قصدتان خدمت به اسلام و مسلمانان براي رضاي خداست، توفيق بزرگي نصيبتان شده و مشمول اجر و ثواب هاي مي باشيد كه براي طالبان علم مقرر شده است.
شهيد مطهري مي فرمايد: مصطلح شده است كه بعضي علوم را ديني و بعضي را غير ديني بخوانيم. علوم ديني يعني علومي كه مستقيماً مربوط به مسايل اعتقادي يا اخلاقي يا عملي دين است و يا علومي كه مقدمه ياد گرفتن معارف يا دستورها و احكام دين است، از قبيل ادبيات عرب يا منطق و...
ممكن است بعضي خيال كنند ساير علوم به كلي از دين بيگانه اند و هر چه كه در اسلام درباره فضيلت علم و اجر و ثواب تحصيل آن گفته شده، منحصر به آن چه است كه اصطلاحاً علوم ديني گفته مي شود، يا اگر پيغمبر اكرم (ص) علم را فريضه خواند، منحصراً مقصود همين علوم است.
حقيقت اين است كه اين، اصطلاحي بيش نيست. هر علمي كه به حال اسلام و مسلمانان نافع و براي آن ها لازم است، بايد آن را از علوم ديني شمرد و اگر كسي خلوص نيت داشت و براي خدمت به اسلام و مسلمانان آن علم را تحصيل كرد، مشمول اجر و ثواب هايي كه در تحصيل علم گفته شده است، مي باشد. او مشمول اين حديث است:
«وإنّ الملائكه تضع أجنحتها لطالب العلم؛ فرشتگان زير پاي طالبان علم، بال مي نهند». جامعيت و خاتميت اسلام اقتضا مي كند هر علم مفيد و نافعي را كه براي جامعه اسلامي لازم و ضروري است، علم ديني بخوانيم.
در دنيا تحوّلي به وجود آمده كه همه كارها بر پاشنه علم مي چرخد. چرخ زندگي بر محور علم قرار گرفته است. همه شئون حيات بشر به علم وابستگي پيدا كرده است، به طوري كه هيچ كار و هيچ شأني از شئون حياتي بشر را جز با كليد علم نمي توان انجام داد.(3)

پي نوشت ها:
1. شيخ صدوق‏، من لا يحضره الفقيه‏،ناشر جامعه مدرسين‏، قم‏، 1404ق‏، چاپ دوم‏، ج4، ص387.
2. علامه مجلسي، بحارالأنوار، ناشر اسلاميه، تهران، ج 1، ص 172.
3. مرتضي مطهري، اقتباس از ده گفتار، ص 143به بعد، با تلخيص.
موفق باشید.

پس از سلام،

آیا در اسلام توجیهی برای خون ریختن وقربانی کردن حیوان حلال گوشت به نیت رفع مشکل و خطر و یا شفای بیمار وجود دارد؟ به عبارت دیگر آیا مثلا برای باز شدن گره ای در زندگی آیا بهتر است ما ابتدا قربانی کنیم وصدقه دهیم یا به همان مبزان از قصّابی گوشت تهیه کرده صدقه دهیم؟ یا تفاوتی نمی کند؟

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
از روايات فهميده مي شود كه ذبح يا خون ريختن وقرباني كردن حيوان حلال گوشت و تقسيم آن بين فقرا و نيازمندان و يا با آن گوشت غذا پخته شود به همسايگان، اقوام و نيازمندان داده شود، عملي پسنديده و سنت است. از امام محمد باقر(ع) روايت شده كه همانا خداوند دو عمل را دوست دارد، يكي اطعام و خوراندن غذا يا مهماني دادن دوم خون ريختن يعنى ذبح گوسفند، شتر و يا هر حيوان حلال گوشت ديگر و توزيع گوشت بين نيازمندان(1) هم چنين عقيقه كردن براي فرزندان يكي از سنت هاي مستحبي است كه در روايات تأكيد زيادي بر اجرا و انجام آن شده است. عقيقه همانند صدقه دادن براي حفظ سلامتي و رفع بلا از فرزندي است كه به خاطر او به اصطلاح خون ريخته مي شود، يعني گوسفندي ذبح مي شود. اگر چه هر دو عمل (يعني خريد گوشت از قصابي و تقسيم آن بين فقرا، و يا قرباني كردن حيوان حلال گوشت و توزيع گوشت آن) مطلوب و پسنديده است، ليكن از روايات فهميده مي شود كه تأثير خون ريختن بيشتر از خريد گوشت و توزيع آن است. چنان كه در روايات آمده است كه به جاي عقيقه كردن گوسفند جهت سلامتي فرزند، نمي توان پول آن گوسفند و يا قرباني را به فقير داد، بلكه بايد عقيقه انجام بگيرد يعني ذبح و قرباني بشود و گوشت عقيقه را پخته و مردم را به خوردن آن دعوت كنند. و خوب است حداقل ده نفر را اطعام كنند(2) و هر چه تعداد دعوت شدگان بيشتر باشد، بهتر است، و اگر غذا پختن براي وي ميسر نبود، جايز است گوشت را ميان فقرا تقسيم نمايند. سيره و روش بزرگان دين مثل حضرت امام خميني رضوان الله تعالي عليه نيز همين بود. امام براي سلامتي و رفع گرفتاري پول مي دادند تا گوسفندي بخرند و ذبح كنند و گوشت آن را بين فقرا تقسيم كنند.

پي نوشت ها:
1. محمد باقر كمره‏اى‏، آداب معاشرت، ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ناشر اسلاميه‏، ج‏1، ص 232.
2. شيخ طبرسي، الاداب الدينيه للخزانه المعينيه، ترجمه احمد عابدي، ص 306، ناشر زائر – قم.
موفق باشید.

با سلام

«اى على! بعد از ظهر با همسرت نزدیکى مکن؛ چرا که اگر در آن هنگام، میانتان فرزندى تقدیر شود، کژ چشم (لوچ ) خواهد بود و شیطان، از کژ چشمى انسان، شادمان مى شود. (البته جماع در عصر روز جمعه مناسب است، چنانکه در ادامه ذکر خواهد شد) در اوقات نامناسب جماع کردن به زمان "بعد از ظهر" اشاره شده. اینکه در این زمان جماع کردن مناسب نیست خواستم بدونم با توجه به اینکه اذان ظهر ساعت13:02 بوده بعد از ظهر دقیقاً از چه ساعتی می باشد؟ ممنون

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
از آنجا كه دين اسلام، آئين زندگي است، براي همۀ جنبه هاي زندگي انسان برنامه هايي ارائه كرده است؛ از جمله در مورد آميزش و مسائل زناشويي آدابي بيان نموده كه رعايت آن، در بهداشت فردي و اجتماعي، روحي و جسمي زن و شوهر، بچه دار شدن و سالم بودن آن، ازدياد محبت و غيره تأثير دارد.
همانطور كه مي دانيد يكي از مهمترين اهداف ازدواج توليد نسل سالم و صالح است. تحقق چنين امري مستلزم رعايت يك سلسه اموري است كه در ذيل به آنها اشاره مي شود:
الف- مكان آميزش: بايد به دور از حضور ديگران حتي كودكان و نوزاداني كه بيدار هستند، باشد. پيامبر اسلام(ص) مي فرمايند: «اگر در اتاقي كه كودكي در آن بيدار است با همسر خود همبستر شويد (آميزش كنيد) موجب مي شود كه كودك روي رستگاري را به خود نبيند».(1)
ب- زمان آميزش: براي آميزش زماني در نظر گرفته شده است كه عدم رعايت آن مي تواند تأثيرات بدي را به دنبال داشته باشد. طبق بعضى از روايات، مجامعت و نزديكى با همسران در ايام و ساعاتى نامناسب است و اين روايات در كتاب هاى معتبره (حديثى و فقهى) شيعه موجود و در آنها حكمت و فلسفه اين دستورات تا حدودى تشريح شده است.(2)
- برخي از اين ايام و ساعات به قرار زير است:
1. جماع در شب و روزى كه ماه و خورشيد گرفته است. 2. هنگام غروب خورشيد. 3. هنگام طلوع فجر تا طلوع آفتاب. 4. شب اول ماه غير از ماه رمضان. 5. در شب آخر ماه. 6. جماع بعد از احتلام در خواب. 7. جماع در جايى كه كودكى باشد كه به آنها نگاه كند يا سر و صداى آنها را بشنود، هر چند چيزى متوجه نشود. 8. نگاه كردن به فرج هنگام جماع. 9. جماع به صورت عريان. 10. جماع در زير آسمان (بدون هيچ پوشش). 11. جماع رو به قبله و پشت به قبله. 12. هنگامى كه شكم پر است.
- در روايات تأكيد زيادي دارد بر:
زمان آميزش: اهميت برخي از اين مباحث و كراهت هايي كه در روايات نقل شده است، حتي از نظر علوم روز هم ثابت شده است. اما نسبت به برخي هنوز اطلاعات پيدا نكرده و متوجه نكتۀ آن نشده است.
مثلاً پيامبر خدا(ص) در سفارش به امام على(ع) مي فرمايد:
اى على! در آغاز، ميان و پايان ماه با همسرت نزديكى مكن، كه ديوانگى، جذام و تباه ‏مغزى، بسيار زود به سراغ وى و فرزندش مى‏ آيد.
اى على! بعد از ظهر با همسرت نزديكى مكن؛ چرا كه اگر در آن هنگام، ميانتان فرزندى تقدير شود، كژْ چشم خواهد بود و شيطان، از كژْ چشمى انسان، شادمان مى‏ شود.
اى على! در شب عيد قربان با همسرت نزديكى مكن؛ زيرا اگر ميانتان فرزندى تقدير شود، شش انگشت يا چهار انگشت خواهد داشت.
اى على! در زير درختى ميوه ‏دِه با همسرت آميزش مكن؛ چرا كه اگر ميانتان فرزندى تقدير شود، جلاّد، قاتل يا عريف خواهد بود.
اى على! در زير نور خورشيد و تابش آن با همسرت نزديكى مكن، مگر اين كه پرده‏ اى آويخته باشى كه شما را مى‏ پوشاند؛ چرا كه اگر ميانتان فرزندى تقدير شود تا پايان عمر در تيره‏ بختى و تهى‏ دستى خواهد بود.
اى على! ميان اذان و اقامه با همسرت نزديكى مكن؛ زيرا اگر ميانتان فرزندى تقدير شود، به خونريزى علاقه‏ مند خواهد بود.
اى على! در نيمه شعبان با همسرت نزديكى مكن، زيرا اگر ميانتان فرزندى تقدير شود، بدْشگون خواهد بود و نشانى سياه بر چهره خواهد داشت.
اى على! با همسرت در آخرين روزهاى پاكى و در حالى كه تنها دو روز از او مانده باشد، نزديكى مكن؛ چرا كه اگر ميانتان فرزندى تقدير شود، عشّار يا ياورِ ستمگران خواهد بود و توده‏هايى از مردم به دست او به كام مرگ خواهند رفت.
اى على! چون روانه سفرى شدى، تا مسافت سه شبانه روز ره پيمودن، با همسرت نزديكى مكن؛ چرا كه اگر ميانتان فرزندى تقدير شود، يار هر ستمگرى خواهد بود كه بخواهد به تو ستمى برساند.
اى على! در نخستين ساعت شب، با همسرت نزديكى مكن؛ چرا كه اگر ميانتان فرزندى تقدير شود، اطمينانى نيست كه ساحر و از آنان كه دنيا را بر آخرت بر مى‏ گزيند، نباشد.(3)
- كلام پاياني:
بعد از ظهر نيم ساعت بعد از ظهر شرعي تا اندكي بعد از غروب آفتاب را گويند. سعي بر اين باشد كه براي انعقاد نطفه به اين زمان ها دقت شود، اما در صورتي كه اين اتفاق در اين اوقات افتاد، نبايد كاملاً مسأله را تمام شده دانست. با دادن صدقه و توكل بر خداي متعال از اين حالات خود را دور سازيد.

پي نوشت ها:
1. حر عاملي، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، مكتبة الاسلاميه، تهران. ج۲۰، ص۱۳2.
2. مجلسي، بحارالانوار، دار احياء التراث العربي، چاپ دوم، 1403ق. ج ۱۰۳، ص ۲۸۱.
3. ر.ك: حلية المتقين، فصل چهارم از باب چهارم.
موفق باشید.

با عرض سلام آیا این حدیث از رسول خدا نقل شده است؟ اگر بله سند آن در کدام کتاب است همانگونه که آفتاب بر رنگ و کیفیت اجسام تاثیر می گزارد، نگاه مرد نامحرم به صورت زن صالحه نیز تاثیر می گزارد و او را فاسد می گرداند

اگر چه اين عبارتي كه شما آورديد در سايت هاي اينترنتي به عنوان حديثي از رسول خدا(ص) آمده است، ولي با جستجويي كه در منابع روايي انجام شد، چنين عبارتي به عنوان حديث از معصومين نقل نشده بود.
ولي در باب حرمت نگاه به زنان نامحرم احاديث فراواني نقل شده كه مضمون بعضي از آنها همين است كه نگاه به زنان نامحرم موجب حسرت يا گمراهي يا فساد انسان مي گردد. چند نمونه از آن احاديث را نقل مي كنيم:
1-«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ النَّظَرُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِيسَ مَسْمُومٌ وَ كَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِيلَة»(1)؛ راوى مى‏گويد از امام صادق(ع) شنيدم كه فرمودند: نگاه كردن به زنان نامحرم تيرى از تيرهاى مسموم ابليس است. و اى بسا كه يك نگاه باعث حسرتى طولانى گرديده است.
2-«عَنِ ابْنِ سِنَان‏ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَقُولُ: كَانَ الْمَسِيحُ (ع) يَقُولُ لِأَصْحَابِهِ إِلَى أَنْ قَالَ وَ إِيَّاكُمْ وَ النَّظِرَةَ فَإِنَّهَا تَزْرَعُ فِي قَلْبِ صَاحِبِهَا الشَّهْوَةَ وَ كَفَى بِهَا لِصَاحِبِهَا فِتْنَةً»(2)؛ ابن سنان مى‏گويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه مى‏فرمود: مسيح (ع) به يارانش مى‏گفت: از نگاه حرام بپرهيزيد كه نگاه حرام در دل صاحبش شهوت مى‏روياند و اين براى گمراهى صاحب آن بس است.
3-«قَالَ عِيسَى بْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوَارِيِّينَ إِيَّاكُمْ وَ النَّظَرَ إِلَى الْمَحْذُورَاتِ فَإِنَّهَا بَذْرُ الشَّهَوَاتِ وَ نَبَاتُ الْفِسْق»(3)؛‏ و حضرت عيسى(ع) به حواريان خود فرموده است: پرهيز كنيد از نظر به سوى محذورات و آنچه ممنوع شده است، زيرا اين چنين نظر تخم شهوات بوده و فرع و شاخه فسق و فجور است.
پي نوشت ها:
1. كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، انتشارات اسلاميه، ج5، ص559.
2و3. محدث نوري، حسين، مستدرك الوسايل و مستنبط المسائل، انتشارات آل البيت، ج14، ص269و270.
موفق باشید.

جانب مدت 11سال است که ازدواج نموده ام و صاحب دو فرزند هستم مدرس دانشگاه (به ضورت حق اتدریس)می باشم و هر چه تلاش کرده ام که در زمینه کاری موفقیت کسب کنم چه در زمینه استخدام و جه ادامه تحصیل به شکست مواجه شدهام تاکنون 8 بار فقط آزمون دکتری شرکت نم.ده و برای استخدام بارها تلاش کردهام تا اندازه ای که دیگر انگشت نما آشنا و فامیل شدهام هر بار اتفاقی مانع کسب موفقیت برای من رخ میدهدو تاکنون فقط توکلم به خدای متعال بوده دیگر برایم موفقیت طلسم شده آیا دعایی یا ذکری و جود دارد که این ناکامی ها برطرف گردد آیا می توان از سرکتاب باز کردن به علت ان پی برد دیگر مانده ام که چه کنم آیا کسی می تواند زندگی دیگری راب دعا طلسم کند با تشکر

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
پرسش گر گرامي در مورد سركتاب باز كردن بايد بگوييم كه: نمي توان گفت همه مطالبي كه با اين كار مي گويند، صحيح است و صد در صد درست و مطابق با واقع است و اگر اين كار را با كتابي ديگر غير از قرآن انجام مي دهند، مورد تاييد نيست و كاري اسلامي محسوب نمي شود.
در شرع مقدس اسلام، چيزي به نام "سر كتاب باز كردن" نداريم. آگاهي به غيب -در مرحله اول - اختصاص به خداوند عالم دارد و در مرحله دوم , از آن انبيا و ائمه و اولياي اوست ; كه آنها از خودشان به طور استقلال چيزي ندارند, بلكه خداوند عالم طبق مصالح, به اندازه اي كه صلاح مي داند, آگاهي از غيب را در اختيار آنها قرار مي دهد. سر كتاب باز كردن و فالگيري و كف بيني و طالع شماري كه كار افراد شياد است, هيچ مستند شرعي ندارد.
در مورد اصل طلسم و سحر بايد بگوييم كه سرنوشت انسانها در دست خدا و در گرو عمل شان است و در بيش تر اوقات اين عقيده كه كسي را طلسم بسته اند، اعتقادي عوامانه است. انسانها به دلايل خاص و بعضاً نامعلوم، در طول زندگي خود دچار تحوّلاتي مي شوند كه در عالم خلقت امري طبيعي و متداول به نظر ميرسد. همه اين موارد، داراي علل و عوامل خاص خود است. ما اگر بتوانيم علت حوادث و پيش آمدها را شناسايي كنيم و آن ها را به خوبي در زندگي به كار گيريم، زندگي خوبي خواهيم داشت. پس موفقيت يا عدم موفقيت ما در زندگي، در گرو شناخت صحيح و عمل بر طبق آن است.
اما در مورد مشكلاتي كه براي تان پيش آمده بايد بدانيد: بروز هر مشكلي در زندگي ،چيزي نيست كه بتوان آن را با اين امور درست كرد، بلكه بايد ابتدا علت مشكلات را بدانيد ،گاهي اوقات نيز بسياري از بلاها و گرفتاري ها به خاطر عدم دقت و تدبير خود ما در كار ها است، يعني درست مشورت نكردن ، آينده نگري نكردن، تصميم هاي غلط، و بي دقتي خود ما باعث بسياري از ضرر هاي ما است و با دقت و مشورت و تدبير در كارها مي توان اين مشكلات را حل كرد، مثلا در مورد شما شايد يكي از اشتباهاتي كه باعث انگشت نما شدن شما شده اين است كه، كارهاي شخصي تان را بقيه متوجه مي شدند، اصلا لازم نبوده كسي بفهمد شما آزمون دكتري شركت كرده ايد، همين كه بقيه نفهمند شما امتحان داده ايد ،متوجه رد شدن شما هم نمي شوند.
نكته ديگر اين است كه شايد متناسب با قبولي در آزمون دكتري تلاش علمي نكرده ايد، به هر حال بايد دانش تان را در همه زمينه هاي لازم زياد كنيد و با تمركز به جلسه امتحان برويد تا قبول شويد.
پس به نظر ما مشكل شما اولا مشكل خاصي نيست، و اين رد شدن در امتحان براي بسياري اتفاق مي افتد، ثانيا مشكل تان ربطي به سحر ندارد، ثالثا با تلاش بيشتر مي توانيد حتما قبول شويد. از همه مهم تر اين است كه به الطافي كه خداوند به شما كرده فكر كنيد و اميدتان به خدا را حفظ كنيد ،همين كه در دانشگاه مشغول كار هستيد در حالي كه بسياري از همطرازان تان كار ندارند يا كاري متناسب ندارند، بسيار ارزش مند است.
اميد واريم با تلاش بيشتر در زمينه علمي و كاري، هم در دكتري و هم در استخدام موفق شويد.
در صورت لزوم به توضيحات بيشتر به با بخش تلفني به شماره 09640 تماس بگيريد.
موفق باشید.

سلام، آیا در احادیث روایتی مبنی بر اینکه پولی که خرج سفر کربلا می شود به صاحب آن برخواهد گشت وجود دارد؟

پاسخ:
«عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا تَقُولُ فِيمَنْ تَرَكَ زِيَارَةَ الْحُسَيْنِ (ع) وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَى ذَلِكَ قَالَ إِنَّهُ قَدْ عَقَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) وَ عَقَّنَا وَ اسْتَخَفَّ بِأَمْرٍ هُوَ لَهُ وَ مَنْ زَارَهُ كَانَ اللَّهُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ حَوَائِجِهِ وَ كُفِيَ مَا أَهَمَّهُ مِنْ أَمْرِ دُنْيَاهُ وَ إِنَّهُ يَجْلِبُ الرِّزْقَ عَلَى الْعَبْدِ وَ يُخْلِفُ عَلَيْهِ مَا يُنْفِقُ وَ يُغْفَرُ لَهُ ذُنُوبُ خَمْسِينَ سَنَةً وَ يَرْجِعُ إِلَى أَهْلِهِ وَ مَا عَلَيْهِ وِزْرٌ وَ لَا خَطِيئَةٌ إِلَّا وَ قَدْ مُحِيَتْ مِنْ صَحِيفَتِهِ فَإِنْ هَلَكَ فِي سَفْرَتِهِ نَزَلَتِ الْمَلَائِكَةُ فَغَسَّلَتْهُ وَ فُتِحَ لَهُ بَابٌ إِلَى الْجَنَّةِ يَدْخُلُ عَلَيْهِ رَوْحُهَا حَتَّى يُنْشَرَ وَ إِنْ سَلِمَ فُتِحَ لَهُ الْبَابُ الَّذِي يَنْزِلُ مِنْهُ رِزْقُهُ وَ يُجْعَلُ لَهُ بِكُلِّ دِرْهَمٍ أَنْفَقَهُ عَشَرَةُ آلَافِ دِرْهَمٍ وَ ذُخِرَ ذَلِكَ لَهُ فَإِذَا حُشِرَ قِيلَ لَهُ لَكَ بِكُلِّ دِرْهَمٍ عَشَرَةُ آلَافِ دِرْهَمٍ إِنَّ اللَّهَ نَظَرَ لَكَ فَذَخَرَهَا لَكَ عِنْدَهُ»(1)؛ حلبي از امام صادق(ع) پرسيد: فداى تو شوم، چه مى فرمائيد در حقّ كسى كه ترك كند زيارت قبر حضرت حسين (ع ) را، و در حالى كه قادر به زيارت آن حضرت باشد؟ فرمود: مى گويم كه او عاقّ حضرت رسول (ص) و عاقّ ما شده است، و سبك شمرده است امرى را كه براى او نافع است.
و هر كه آن حضرت را زيارت كند خدا حوائج او را متكفل مى گردد. و كفايت مهمّات دنيائى او را مى نمايد. و زيارت آن حضرت براى بنده روزى جلب مى نمايد، و آنچه در اين راه خرج نمايد خدا به او عوض مى دهد، و گناه پنجاه ساله او را مى آمرزد، در حالى بسوى اهل خويش باز مى گردد كه هيچ گناه و خطائى بر او نباشد، مگر آنكه از نامه عمل او محو شود. و اگر در اين سفر بميرد ملائك نازل مى شوند و او را غسل مى دهند و گشاده شود براى او درى بسوى بهشت كه داخل شود بر او نسيم بهشتى.
و اگر سالم بماند گشاده شود براى او درى كه نازل شود از آن در روزى او و حقتعالى به عوض هر درهمى كه او خرج كرده است هزار درهم به او بدهد و براى او ذخيره نمايد، و چون محشور شود به او گويند كه خدا اين عوض ‍ را براى تو ذخيره كرده است و امروز به تو رسانيد.
همانطور كه ملاحظه مي كنيد در دو جاي اين روايت تصريح شده كه خداوند به عوض آنچه در راه زيارت خرج شده مي دهد. يكي اين جمله: «وَ يُخْلِفُ عَلَيْهِ مَا يُنْفِقُ»و آنچه در اين راه خرج نمايد خدا به او عوض مى دهد. و ديگري اين جمله: «َو يُجْعَلُ لَهُ بِكُلِّ دِرْهَمٍ أَنْفَقَهُ عَشَرَةُ آلَافِ دِرْهَمٍ» و حقتعالى به عوض هر درهمى كه او خرج كرده است هزار درهم به او مي دهد.

پي نوشت:
1. شيخ طوسي، تهذيب الاحكام، انتشارات دار الكتب الاسلاميه، ج 6، ص 45؛ و نيز: شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه، انتشارات آل البيت، ج14، ص429.
موفق باشید.

صفحه‌ها