پرسش وپاسخ

با سلام چند ماهی پیش به دندان پزشکی برای گذاشتن روکش دندانی مراجعه کردم اما دکتر بعد از چند ماه گذاشتن روکش و اصلاح آن نتوانست از پس کار برآید و وروکش مدام از جا در میآمد من از این رفت و آمدها خسته شدم و از دکتر کل مبلغ را پس گرفتم، الان معذب هستم که آیا کار اشتباهی را مرتکب شده ام یا نه؟ با تشکر

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز .
اگر دکتر نتوانسته کارش را درست انجام دهد ، حق داشتي پولت را بگيري و اشکال ندارد. اما روکش را بايد به دکتر بدهي.(1)
پي نوشت:
1. سوال حضوري از دفتر آيت الله فاضل.

با سلام یکی از قاعده های فقهی قاعده لاضرر و لاضرار است. با توجه به این قاعده و با توجه به آیه قرآن: خود را به دست خود به هلاکت نیندازید. فقهای شیعه می گویند: چرا با توجه به این قاعده و آیه، امام حسین برای امر به معروف و نهی از منکر قیام کردند؟ و خود و خانواده خود را به دست هلاکت سپردند. از طرفی در شرایط امر به معروف و نهی از منکر داریم که در صورتی که ترس از جان دارید، امر به معروف و نهی از منکر جایز نیست.

پاسخ: پرسشگر محترم با سلام و تشکر از ارتباط تان با اين مرکز؛
اين اشكال ناشي از عدم درك درست از حقيقت قاعده لاضرر وهمچنين مراتب امر به معروف و نهي از منکر است.
اولا قاعده لاضرر قاعده اي فقهي و در خصوص مواردي خاص است كه ارتباطي با بحث ما ندارد و بيشتر درخصوص معاملات و ارتباطات بين مسلمانان مطرح است. اگر قرار باشد كه اين قاعده در مورد هر چيز مطرح شود، بايد گفت كم ترين اعمال عبادي هم به نوعي براي انسان ضرر دارد، يا راستگويي و اداي امانت و ترك گناهان هم به نوعي ضررهايي جسمي ودنيايي را به دنبال دارد. معنا ندارد كه به خاطر اين قاعده همه اين تكاليف تعطيل شود.
اما در خصوص منع قرآن از به هلاكت انداختن خود و شرطي كه در مورد تكليف امر به معروف بيان كرديد، به نظر مي رسد با تبيين صحيح مسأله امر به معروف و عمل حضرت پاسخ همه اين سوالات داده شود:
امر به معروف و نهي از منکر يکي از اصول عملي اسلام است، که از مهم ترين و عالي ترين واجبات اسلامي است. دربارة عظمت اين دو وظيفة مهم، به تعبيري رساتر و کامل تر از آن چه در قرآن کريم و کلمات اهل بيت و اماما ن معصوم(ع) آمده است،‌ دست نمي‌يابيم.
قرآن مي‌فرمايد: «کُنتم خيرُ أُمة أخرجَت للنّاس تَأمُرونَ بالمعروف و تَنهَون عن المنکر و تُؤمنون بالله؛(1) مسلمانان بهترين امتي هستيد (يا بوديد) که خدا براي مردم جهان نمايان فرمود، زيرا امر به معروف و نهي از منکر مي‌کنيد و ايمان به خدا داريد».
پيشواي يکتاپرستان حضرت علي (ع) مي‌فرمايد: «و ما أعمال البرّ کلّها و الجهاد في سبيل الله عند الأمر بالمعروف و النهي عن المنکر إلا کنفثة في بحر لجيّ؛ (2) تمام کارهاي نيک و (حتي) جهاد در راه خدا، در برابر امر به معروف و نهي از منکر، همچون آب دهان در برابر درياي پهناور است».
حضرت صادق(ع) فرمود: «إن الامر بالمعروف و النهي عن المنکر سبيل الانبياء و منهاج الصلحاء فريضة‌عظيمة بها تقام الفرائض و...؛ امر به معروف از منکر، روش پيامبران و شيوه صالحان و فريضة بزرگ الهي است، که ساير واجبات به وسيلة آن بر پا مي‌شوند».(3)
همان گونه که ساير واجبات اسلامي، با وجود شرايطي بر انسان واجب مي‌شوند، وجوب امر به معروف و نهي از منکر نيز شرايطي دارد. امر به معروف و نهي از منکر با وجود چهار شرط بر انسان واجب مي‌شود:
أ ) علم و آگاهي به معروف و منکر.
ب) احتمال اثر کردن امر يا نهي.
ج) اصرار داشتن مرتکب معصيت بر تکرار و استمرار گناه.
د) ضرر و مفسده‌اي متوجه مال، آبرو و جان آمر و ناهي و يا يکي از مؤمنان نشود.(4)
فقها در توضيح شرط چهار (عدم ضرر و مفسده) مي‌فرمايند: واجبات و منهيات الهي از نظر درجة اهميت يکسان نيستند. بعضي از معروف‌ها و منکر‌ها از نظر شارع مقدس اسلام به اندازه‌اي با اهميت است که براي حفظ آن واجب، يا نهي از آن منکر، بايد بذل جان کرد، ولي در برخي موارد حفظ جان بر وجوب امر به معروف و نهي از منکر مقدّم است.
اين که در کدام مورد امر به معروف و نهي از منکر بايد تا حد بذل جان پيش رفت و در کدام مورد بايد حفظ مال، آبرو، و جان را مقدم داشت، بستگي به موضوع امر به معروف و نهي از منکر دارد. اگر موضوع از احکام جزئي و در سطح محدود، باشد،‌حفظ مال، آبرو و جان مقدّم است اما اگر موضوع در درجة بالاي اهميت است ،بايد امر به معروف و نهي از منکر کرد، گرچه انسان در اين راه کشته شود.
شهيد مطهري مي‌فرمايد:
ارزش امر به معروف و نهي از منکر بالاتر از اين‌ها است. البته با توجه به موردش. ببين امر به معروف و نهي از منکر را براي چه مي‌خواهي بکني؟ در چه موضوعي مي‌خواهي امر به معروف و نهي از منکر کني؟ يک وقت موضوع کوچکي است،‌مثلاً کسي کوچه را کثيف مي‌کند، پوست خربزه را مي‌اندازد در کوچه،‌ اين جا بايد نهي از منکر کنيد،‌حال اگر بدانيد اگر او را نهي کنيد،‌يک فحش ناموس به شما مي‌دهد، اين کار اين قدر ارزش ندارد که يک فحش ناموسي بشنويد.
يک وقت هست موضوعي است که اسلام براي آن اهميتي بالاتر از جان و مال و حيثيت انسان قائل است. مي‌بينيد قرآن به خطر افتاده است،‌اصول قرآني به خطر افتاده است،‌آيا اين جا مي‌گويي: امر به معروف نکن،‌نهي از منکر نکن، که اگر اين را بگويم،‌جانم، آبرويم، در خطر است؟ اجتماع نمي‌پسندد. و...».
شهيد مطهري با نقل اين مطالب، آن را به شدت رد مي‌کند.
امام خميني(ره) مي‌فرمايد: «اگر معروف و منکر از موضوعاتي باشد که از نظر اسلام بسيار مهم است و امر به معروف و نهي از منکر در چنين موضوعي، متوقف بر بذل جان باشد، بذل جان واجب است».(5)
امام حسين(ع) نيز در چنين موقعيتي بودند و «معروف» اصل اسلام و سنت پيامبر بود که در حال از بين رفتن يا تحريف بود.
حضرت اباعبدالله الحسين(ع) ديدند اگر در آن برهه از زمان و در آن اوضاع خاصي که بر جامعه اسلامي حاکم بود، امر به معروف و نهي از منکر نکند، اصل اسلام در خطر است و فاتحه اسلام خوانده مي‌شود؛ نيز زحماتي که جدّ بزرگوارش براي اسلام کشيده و جان فشاني شهيداني که خونشان را در راه اسلام نثار کردند، در معرض بي اثر شدن است. از اين رو بر خود لازم دانست که قيام کند،‌گرچه جان خود و بستگانش را در اين راه فدا کند.
يک روز پيش از حرکت امام حسين(ع) از مدينه به طرف مکه مروان بن حکم حضرت را در کوچه ديد و گفت: يا اباعبدالله! تو را نصيحت مي‌کنم به اين که با يزيد بيعت کني که خير دين و دنيايت در بيعت با يزيد است. حضرت در پاسخ فرمود: انا لله و انا اليه راجعون و علي الأسلام السلام از فدبليت الأمة براع مثل يزيد؛ وقتي فردي مانند يزيد حاکم امت اسلام باشد ،فاتحه اسلام خوانده است.(6)
بنابراين معلوم است که در آن زمان و موقعيت، اساس اسلام در خطر بود. حضرت در جاي ديگر فرمود:
«ألا ترون أنّ الحق لا يُعمَل به و أنّ الباطل لا يتناهي عنه،‌ليرغب المؤمن في لقاء اله محقا؛
آيا نمي‌بيند به حق عمل نمي‌شود؟ آيا نمي‌بيند قوانين الهي پايمال مي‌شود؟ آيا نمي‌بيند اين همه مفاسد پيدا شده و احدي نهي نمي‌کند؟ در چنين اوضاعي، مؤمن بايد از جان خود بگذرد و لقاي پروردگار را در نظر بگيرد».(7)
در نتيجه هم عمل حضرت مصداق عملي امر به معروف و نهي از منكر بود و هم در نتيجه بخشي آن نياز به آن همه جان فشاني و سختي وجود داشت ، به علاوه اين عمل عين تكليف حضرت محسوب مي شد و در نتيجه تلاش در اين مسير به هلاكت انداختن خود به حساب نمي آيد ، همان گونه كه جهاد به عنوان يك تكليف ديني منافاتي با آيه مورد نظر ندارد.

پي‌نوشت‌ها:
1. آل عمران(3) آيه 109.
2. نهج البلاغه، کلمات قصار، شمارة‌.
3. وسائل الشيعه، ج11، ص 395.
4. شهيد مطهري، مجموعه آثار، ج17، ص 267.
5. امام خميني، تحريرالوسيله، ج1، ص 472.
6. اعيان الشيعه، ج2، ص 402.
7. بحارالانوار،‌ج42، ص 192.

با سلام مي خواستم بدانم چرا جزئيات احكام مانند نحوه نماز خواندن و تعداد ركعتهاي نماز در قران نيامده است و اگر لازم است در اين خصوص از جاي ديگير مانند سنت تبعيت كرد مدرك قراني آن چيست با تشكر

پرسش: علت عدم ذكر شدن ركعات نماز و موارد چنيني در قرآن شرح : چرا مسائلي مانند اعداد ركعات نماز و يا زمان دقيق آن ها در قرآن ذكر نشده است و اين تعداد و زمان جاري بر چه اساسي به وجود آمده و چگونه مي توان منبع تاييد آن را بر اساس قرآن تعيين كرد؟ اگر بر مبناي سنت پيامبراست، در كجاي قرآن خواسته شده كه بر اساس سنت پيامبر عمل كنيم؟

پاسخ: باعرض سلام و تشکر از ارتباط شما با اين مركز.
عددرکعات نمازدر قرآن معين نشده، ولي اوقات نماز به طور ضمني و اشاره بيان شده است . تعين جزئيات احکام خدا وظيفه پيامبر است که در آيات زير به آن اشاره مي شود .
آيات بسيارفراواني به وضوح دلالت دارد بر اينكه آنچه بر پيامبر( ص ) به عنوان شارع نازل شده، پيروي از آن واجب است، مانند آيه 2سوره اعراف " اتَّبِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ" .پيروى كنيد آنچه را كه از ناحيه پروردگارتان بر شما نازل شده است.
معلوم است هر حكمى كه رسول خدا (ص) به عنوان شارع تشريع كند ،به اذن خدا مى‏ كند، هم چنان كه در آيه 29 سوره توبه مي فرمايد :" وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ" آنچه را كه خدا و رسولش تحريم كرده، حرام نمى‏دانند .
در آيه 7 سوره حشر:" ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا" آنچه رسول براي تان مى‏آورد بگيريد، از هر چه نهي تان مى‏كند دست برداريد.
. اين آيه يکي از روشن ترين آياتي است که مبناي سنت پيامبر وپيروي کردن از آن را بيان کرده، زيرا منظور از عبارت (آنچه رسول براي تان آورده) به قرينه جمله" وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ" اين است هر چه كه رسول شما را بدان امر كرده، واجب است امتثال واطاعت كرد، آنچه را که از آن نهي كرده ،نبايد انجام داد ، همچنين از هر حكمى كه كرده و هر قضايى كه رانده، بايد اطاعت کرد .
منبع قرآني به خوبي تاييد مي کند آنچه پيامبر مي گويد، به عنوان سنت او تلقي شده مسلمانان بايد به آن عمل کنند، چه در اوامر و بايد ها وچه درنواهي و نبايد ها. (1) حال که مبناي سنت پيامبر(ص) وحجيت آن در قرآن مشخص شد، پيامبر در باره کيفيت وکميت و اوقات نماز مي فرمايد : صلوا کما رايتموني اصلي . همان طور که من نماز مي خوانم ،شما هم نماز بخوانيد .
مسلمانان طبق دستور قرآن به گفته پيامبر به وظايفي که به عهده شان گذاشته ،عمل مي کنند .(1)
پي نوشت:
1-ترجمه تفسير الميزان، ج 2،ص 138 ،با تلخيص .

با عرض سلام و خسته نباشید. با توجه به تبلیغات گسترده بانکها ،در کمتر کردن سود بانکی خود،سود های کوتاه مدّدت بانکی، مثلا بانک مسکن{که طبق آخرین تبلیغات 9% برای سپرده کوتاه مدّدت میباشد} ، چه حکمی دارد؟ ایا این سود ها و تفاوت سود ها در بانکهای مختلف حلال است یا خیر؟

پرسشگر محترم با سلام و تشکر از ارتباط تان با اين مرکز؛
آيت الله مکارم فرموده: در صورتي که بانک ها طبق يکي از عقود شرعي مانند مضاربه يا شرکت سود بدهند ،گرفتن سود بانکي اشکال ندارد، ولي اگر طبق يکي از عقود شرعي نباشد و صرف گرفتن پول و دادن سود توسط بانک باشد ،جايز نيست(1)
پي نوشت:
1. آيت الله مکارم شيرازي، ربا و بانکداري اسلامي، سؤال28.

با عرض سلام و خسته نباشید. دین پیامبر قبل از اسلام چه بود؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
نظريات متعددي در پاسخ به اين پرسش وجود دارد که مهم­ترين آن ها عبارتند از:
1- پيامبر به هيچ شريعتي عمل نکرد و پيرو هيچ ديني نبود؛
2- پيرو دين مسيحيت بود؛
3- پيرو دين حضرت ابراهيم (ع) بود؛
4- پيرو دين خود (اسلام) بود.(1)
اما نظريه نخست را نمي‏توان پذيرفت، زيرا اولاً حضرت پيش از بعثت به کارهاي مختلفي از قبيل عبادات، معاملات و ساير کارها مي‏پرداخت .هرگز نمي‏توان پذيرفت که اين اعمال تابع هيچ يک از شرايع و اديان آسماني نبود.
نظريه دوم نيز قابل قبول نيست، زيرا اگر ايشان تابع دين مسيحيت بودند، مسيحيان و دشمنان اسلام اين مطلب را به رخ مسلمانان مي‏کشيدند .مي‏گفتند که پيامبر شما تا ديروز مسيحي بود و از دين ما پيروي مي‏کرد، اما امروز آمده ادعاي پيامبري مي‏کند!
اين سرزنش را آن­قدر ادامه مي‏دادند که به گوش ما نيز مي‏رسيد، چنان ­که يهود به مسلمانان و پيامبر (ص) اعتراض مي‏کردند و مي‏گفتند: اگر تو پيامبري، پس چرا به سوي قبله ما (بيت المقدس) نماز مي‏خواني ؟!
آن­قدر اين سخن را تکرار کردند تا موجب ناراحتي حضرت شدند، آنگاه به دستور الهي، قبله مسلمانان از بيت المقدس به سمت کعبه تغيير کرد.(2)
نبود چنين اعتراض و سرزنشي از سوي مسيحيان مي‏تواند شاهد خوبي بر عدم تابعيت پيامبر اسلام از دين مسيحيت باشد.
دوم: فرضيه مذکور فرع بر اين است که جهاني و فرا منطقه‏اي بودن دين مسيحيت ثابت شود تا اينکه بگوييم اين دين شامل تمام اقوام از جمله قوم عرب و سرزمين مکه و اطراف آن بود، در نتيجه پيامبر را تابع اين دين بدانيم اما اثبات چنين مطلبي کار آساني نيست.(3)
سوم: عمل به شريعت مسيح (ع) در گرو آگاهي از احکام آن است. آگاهي يا از طريق خواندن کتاب­هاي مسيحيت (از جمله انجيل) امکان‏پذير است و يا از طريق معاشرت با مسيحيان؛
فرض اول که با امي بودن پيامبر و عدم قدرت بر خواندن و نوشتن ايشان باطل است.
فرض دوم نيز صحت ندارد چون حضرت در طول زندگي خود با مسيحيان معاشرتي نداشته ، در مکه نيز اَحبار و رُهباني وجود نداشتند که پيامبر به طور مستمر احکام و دستورهاي دين مسيحيت را از آنان فرا بگيرد.
چهارم: تابع هر ديني - به حکم عقل - مقامش کم تر و پايين‏تر از مقام صاحب آن دين است. اگر
پيامبر تابع دين مسيح (ع) بود، لازمه‏اش برتري عيسي (ع) بر پيامبر اسلام خواهد بود اما اين مطلب خلاف ضروريات اسلام است ، زيرا پيامبر که خاتم پيامبران است، از تمامي آنان برتر و مقامش والاتر است.
اما نظريه سوم را نيز نمي‏توان پذيرفت، زيرا قائلان به اين نظريه به برخي از آيات قرآن تمسک کرده‏اند که دلالت آن ها بر مدعاي مذکور ناتمام است. آياتي مانند:
«ثُمَ اُوحَينا اِلَيک اَنِ اتَّبَع مِلَةَ اِبْراهيمَ حَنِيفاً وَ ما کانَ مِنَ المُشرِکينَ؛(4) سپس به تو وحي فرستاديم که از آيين ابراهيم که خالي از هرگونه انحراف بود و از مشرکان نبود، پيروي کن.» و آيه:
»قُلْ اِنَّني هَداني رَبّي اِلي صِراطٍ مُستَقيمٍ ديناً قيماً مِلَةَ اِبراهيمَ حنيفاً وَ ما کانَ مِن المُشرِکين؛(5)بگو پروردگارم مرا به راه راست هدايت کرده، آيين پابرجا (و ضامن سعادت دين و دنيا)، آيين ابراهيم، همان کسي که از آيين­هاي خرافي محيط خود روي گردانيد و از مشرکان نبود.»
مراد از اين آيات چيزي غير از ديدگاه سوم است؛ زيرا اولاً: اين آيات شريفه بعد از بعثت نازل شده و مربوط به دين حضرت قبل از بعثت نيست.
دوم: بر اساس معارف اسلامي ، دين حضرت ابراهيم پس از آمدن تورات موسي (ع) ترک شده ،نيز دين يهود پس از آمدن انجيل عيسي (ع) متروک و دين مسيحيت پس از آمدن قرآن محمّد (ص) منقرض گشته است. پس حضرت نمي‏تواند تابع ديني باشند که چند مرحله قبل توسط اديان ديگر ترک شده است.(6)
سوم: مفسران گفته‏اند که مراد از تبعيت حضرت از دين و ملت ابراهيم حنيف اين است که مشترکاتي در احکام ميان اين دو دين وجود دارد که منشأ ظهور آن دين ابراهيم (ع) است . مراد از تبعيت پذيرفتن آن مشترکات در احکام است؛ احکامي از قبيل: گرفتن شارب و گذاشتن ريش و غسل جنابت و طهارت گرفتن با آب و ديه مرد و...(7)
تفسيرهاي ديگري در مورد آيات ياد شده وجود دارد که مجالي براي ذکر آن ها نيست.(8)
پس از ابطال سه نظريه مذکور مانعي براي پذيرفتن ديدگاه چهارم باقي نمي‏ماند، يعني اينکه بگوييم حضرت پيش از بعثت از کامل­ترين دين يعني دين اسلام پيروي مي‏کرد اما احکام اسلام و وظايف خود را به صورت وحي دريافت نمي‏کرد بلکه به صورت‏هاي ديگر مانند الهام‏هاي قلبي، تحديث (سخن گفتن با فرشته) و رؤياهاي صادق دريافت مي‏نمود.(9)
اميرالمؤمنان (ع) در اين باره مي‏فرمايد: «از روزي که پيامبر از شير گرفته شد، خدا او را با بزرگ ترين فرشته قرين و همراه ساخت تا به وسيله آن فرشته بزرگواريي‏ها را بپيمايد و به نيکوترين اخلاق، آراسته گردد.»(10)
بنابراين حضرت قبل از بعثت، مراحلي از نبوت را دارا بود . با جهان غيب به گونه‏اي ارتباط داشت.همان طور که حضرت يحيي و حضرت عيسي (ع) در دوران کودکي به مقام نبوت رسيدند و با جهان غيب ارتباط داشتند؛(11) پيامبر اسلام نيز از همان آغاز با عالم غيب ارتباط داشت . در چهل سالگي به مقام رسالت و ابلاغ و اظهار پيام خدا به مردم برانگيخته شد.
روايات متعددي اين ديدگاه را تأييد مي‏کند؛ حضرت مي‏فرمايد: «کنت نبياً و آدم بين الماء و الطين؛(12) زماني پيامبر بودم که آدم (ع) هنوز در ميان آب و گل بود.»
يهودي‏ها به رسول خدا (ص) عرض کردند: آيا شما از اول پيامبر نبودي؟ فرمود: بلي. گفتند: پس چرا در گهواره سخن نگفتي و نطق نکردي همان گونه که عيسي (ع) چنان کرد؟ فرمود: خداوند متعال، عيسي را بدون پدر آفريد . اگر او در گهواره سخن نمي‏گفت، عذري براي مريم نبود تا سرزنش ديگران را پاسخ دهد، اما من از پدر و مادر متولد شده‏ام.(13)
عده‏اي از بزرگان، نسبت به ديدگاه اخير ادعاي اجماع و اتفاق نظر شيعه را نموده‏اند.(14)
اما اين که در غار حرا اعمال عبادي پيامبر چگونه بود و از چه ديني پيروي مي کرد، با آن چه گفتيم، پاسخ اين پرسش نيز روشن مي شود که حضرت به دين خود عمل مي کرد.
پي‌نوشت‌ها:
1. بحارالانوار، ج 18، ص 271.
2. بقره (2)آيه 144 - 143.
3. استاد جعفر سبحاني، مفاهيم القرآن ،ج 3، ص 73 به بعد.
4. نحل(16)آيه 123.
5. انعام(6) آيه 161.
6. محمد بن يعقوب کليني، اصول کافي (تهران، اسلاميه، چاپ 3، 1388 ق)، ج 2، ص 17.
7. آيت الله محمد مظفري، پرسش‏ها و پاسخ‏ها (قم، ام ابيها، چاپ اول، 1420 ق) ص 12.
8. بحارالانوار، ج 8، ص 276.
9. همان، ج 18، ص 266.
10. همان، ص 278.
11. مريم (19)آيه 12 و 13.
12. بحارالانوار، ج 18، ص 278.
13. همان، ص 200.
14. محمد حسين مظفر، کتاب علم امام (ع)، ترجمه محمد آصفي ، ص 76 به بعد.

با سلام و عرض خسته نباشید. مسافری که به منزل پدر یا مادر خود، در مسافت دور می رود، نمازش شکسته می شود یا خیر؟ وهمچنین نماز همسر وی که با اوست چه طور؟

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز .
اگر متولد و بزرگ شده همان جا بوده و قبلا وطن او بوده، تا اعراض نکرده، هر وقت به وطن قبلي خود برمي گردد، نمازش کامل است، ولي اگر اعراض کرده باشد و يا محل زندگي پدر و مادر وطن ايشان نبوده، در آن جا نماز شکسته است و روزه صحيح نيست، مگر قصد ماندن ده روز بکند. در مورد همسر وي نيز همين طور است. اگر آن جا وطن قبلي همسر نبوده، نمازش شکسته است (ممکن است در يک مکان نماز همسر شکسته باشد، ولي نماز خود او کامل باشد ).(1)

1 . آيت الله مکارم ،توضيح المسايل ،م 1163.

با سلام و خسته نباشید. اگر پدر یا مادر مالی را به فرزند خود ببخشند، خمس به آن تعلّق می گیرد یا خیر؟

با عرض سلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز
بنا به احتياط واجب اگر از مخارج سال زياد بيايد، خمس دارد. (1)

پي نوشت:
1. توضيح المسائل ،1477.

با سلامو احترام مي خواستم بدانم چرا مسائلي مانند اعداد ركعات نماز و يا زمان دقيق آنها در قران ذكر نشده است و اين تعداد و زمان جاري بر چه اساسي بوجود آمده و چگونه مي توان منبع تاييد آن را بر اساس قران تعيين كردد به طور ثال اگر بر مبناي سنت پيامبراست در كجاي قران خواسته شده كه بر اساس سنت پيامبر عمل كنيم با تشكر

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز .
برخي از احکام شرعي در سنت و روايات آمده ، چون سنت و عمل پيامبر و اهل بيت ، بيانگر و مفسر قرآن است . دليل قرآني آن آيه شريفه «ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا» (1) است (آنچه را که پيامبر براي شما آورد بگيريد و از آنچه نهي کرده پرهيز کنيد ) آيه ديگر« اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم ؛(2) از خدا و از پيامبر و از اولي الامر اطاعت کنيد »و آيات فراوان ديگر که همه بيان مي کنند که سنت پيامبر و اهل بيت (ع) به عنوان حجت الهي براي بيان احکام مي باشد .
اما اينکه چرا جزييات احکام در قرآن نيامده ،شايد به اين جهت باشد :که موارد جزئي بسيار فراوان است و اگر قرار بود در قرآن همه بيايد، بايد قرآن حدودا 20 تا 30 جلد کتاب قطور مي شد .
پي نوشت ها :
1 . حشر (59)آيه 7 .
2 . نساء (4)آيه 59 .

سلام اگرفرد مسلمان دراقوام دورخودافرادی داشته باشدکه به دین ضاله ی بهاییت پیوسته اندباتوجه به سفارش رسول گرامی اسلام(ص)درخصوص صله ی ارحام وپیوندبااقوام وفامیل آیاصحیح است به این ارتباط وپیوندادامه دهد؟باتوجه به اینکه دراسلام برپیوندهای خانوادگی بسیارتاکیدشده است وحتی پیامبر(ص)کافران رانیزبه منزل خودمی پذیرفتندآیاجایزاست که درحداحوالپرسی باآنهاارتباط داشته باشیم؟باتشکر

پرسش 1:
اگرفرد مسلمان دراقوام دورخود افرادي داشته باشدکه به دين ضاله بهاييت پيوسته اند،باتوجه به سفارش رسول گرامي اسلام(ص)درخصوص صله ارحام وپيوند با اقوام وفاميل آيا صحيح است به اين ارتباط وپيوندادامه دهد؟ شرح :
پاسخ:
باعرض سلام و تشکر از ارتباط شما با اين مرکز.
مقصود از صله رحم كه اسلام فرموده، آن است كه انسان از حال خويشان مطلع باشد . اگر مشكلى دارند ،در حد توان حل كند . لازمه اين كار آن نيست كه حتما به خانه افراد بروند، بلكه اگر به وسيله تلفن و نامه هم از حال آن ها با خبر شوند ،كافى است. در حديثى نقل شده كه «صلوا ارحامكم ولو بالسلام؛ صله رحم كنيد گر چه با يك سلام كردن تنها باشد». بنابراين بايد سعى كرد از حال هم مطلع شوند و صله رحم را گرچه در همين حدى كه گفته شد ،حتما انجام دهند . در صورت امكان به مناسبت هاى مختلف هديه اى هر چند از نظر مالى كم ارزش تهيه نموده ، هنگام ديد و بازديد تقديم نموده تا از طريق آن جلب محبت انجام گيرد.بنابراين قطع رحم جايز نيست ، اما صله رحم نياز به ارتباط نزديك داشتن نيست. البته فاميل دور از ارحام نيستند و حکم صله رحم شامل آن ها نمي شود .
در مورد معاشرت با بهايي‏ها در صورتي كه ترويج روش باطل آن ها گردد و يا در مؤمنان ضعيف الايمان اثر بگذارد ،جايز نيست، بدن آن ها نجس مي‏باشد.اگر يقين حاصل گردد كه جاي از بدن انسان با رطوبت سرايت كننده بدن آن ها ملاقات نموده است، بايد پاك گردد.(1)
مقام معظم رهبري مي‏فرمايد: اما راجع به نشست و برخاست با آن ها، فرقه ضاله بهاييت نجس مي‏باشند . افراد به هنگام برخورد و تماس با آن ها واجب است مسايل طهارتي كه نسبت به آن ها شرط شده است مراعات كنند(2) همچنين در برخورد و تماس با آن ها واجب است مسايل طهارتي كه نسبت به آن ها شرط شده است، مراعات كنند،(3) همچنين جميع مؤمنان مسؤوليت دارند كه توطئه‏ها و دسايس فرقه ضاله بهاييت را نابود و محو كنند . امثال اين فرقه‏هاي گمراه كننده كه موجب انحراف مسلمانان مي‏باشد، بايد از آن ها اجتناب و خودداري شود،(4) فرقه بهايي نجس و دشمن دين و ايمان هستند . مردم بايد از آن ها اجتناب كنند،(5) اما در صورتي كه رفت و آمد با آن ها طوري باشد كه روي آن ها تأثير بگذارد ،يعني به طرف دين حق و حقيقت كشيده شوند ،اشكال ندارد اما حكم نجاست آن ها بر جاي خود باقي است؛ يعني هنگام رفت و آمد بايد مسايل طهارتي كه نسبت به آن ها شرط شده، مراعات كرد.

پي نوشت ها:
1.مجمع المسايل، صانعي، ص 46 - 45.
2.اجوبْ الاستفتائات، سيدعلي خامنه‏اي، عبادات جزء اول، دارالوسيله.
3.همان.
4.همان.
5.همان.

پدر من نمی گذارد من طلبه بشوم . آیا واجب است به حرف او گوش بدهم.

با عرض سلام و تشکر از ارتباط تان با اين مرکز
ورود به حوزه علميه نيازمند توفيق الهي، نيت و انگيزة ديني و قصد انجام تکليف شرعي است.
کسي که قصد ورود به حوزه را دارد، نخست بايد بينديشد که:
اولاً: بداند که براي چه هدفي و با چه انگيزه‌اي مي‌خواهد به حوزه وارد شود؟ چرا به جاي حوزه به دانشگاه يا بازار کار نمي‌رود؟ و به شغل و حرفه‌اي نمي شود؟
دوم: از موضوعاتي که در حوزه علميه مورد بحث و مطالعات علمي و عملي قرار مي‌گيرد، آگاهي داشته باشد.
سوم: بداند به کجا مي‌خواهد برسد؟ مقصد کجاست؟ چه آثار و فوايدي از انتخابش نصيبش مي‌شود؟ توقع و انتظارش از حوزه چيست؟ حوزه چه مزايايي دارد؟
چهارم: از مشکلات و موانع انتخاب خود آگاهي داشته باشد( مشکلات و تنگناهاي اقتصادي، اجتماعي، محدوديت‌هاي معاشرتي و رفتاري )با توجه با آن موانع ومشکلات راه خو را آگاهانه انتخاب کند .
کسي که از همه اين مسائل آگاهي لازم و کافي داشته باشد، مي‌تواند تصميم بگيرد . براي رسيدن به هدف والايي که انتخاب کرده، آستين بالا زند و اقدام کند. يکي از موانع ممکن است مخالفت والدين باشد. بايد ديد علت مخالفت چيست؟
اگر خيرخواهانه و در عين حال عقلي و منطقي است، بايد پذيرفت و تسليم امر پدر شد. اگرصرفا خيرخواهانه و عاطفي است اما عقلاني و منطقي نيست، بايد به صورت مستقيم يا غير مستقيم رضايت يا عدم مخالفت او را جلب نمود. اگر فرزند نمي‌تواند رضايت پدر را جلب کند، از افراد ديگر استفاده کند. از عطوفت مادر يا قدرت نفوذ و بيان ساير اعضاي خانواده يا اقوام و خويشان مثل عمو و دايي يا دوستان پدر و يا امام جماعت يا روحاني محل.
به هر حال در زندگي هر انساني افرادي هستند که اشخاص براي آنان احترام خاص قائل هستند و حرف آنان را مي‌پذيرند، مي‌توانيد از آنان استفاده کنيد، بايد با مقدماتي حرف را شروع کنند که پدر متوجه نشود که با سفارش شما بوده است.
توجه داشته باشيد که طلبه شدن براي شما واجب عيني و تکليف شخصي نيست اما جلب رضايت يا عدم مخالفت پدر تکليف است و رضايت خدا و به دنبالش توفيقات الهي را همراه دارد . وانگهي مي خواهيد طلبه شويد براي چي ؟ براي اين که تا معارف و احکام ديني را بياموزيد ، نخست خودت به آن عمل کني بعد به ديگران بياموزيد. پس شروع آن با گناه مخالفت با فرمان پدر و ترک يکي از احکام ديني ، آغازي شوم و نا مبارک بايد باشد.

صفحه‌ها