پرسش وپاسخ

با سلام من حدود 2،3 ساله ،نمی دونم دقیقا جقدر ولی استنمنا را فقط در حمام ،آنهم هر 4،5 ماهی یکبار تقربیا، انجام میدم.حال من میخواستم راه حلی برای این عمل بگیرم لطفا راهنمایی کنید ممنون

همين اندازه خويشتن داري شما جاي بسي تحسين و تقدير دارد. ان شاالله در آينده نزديک براي هميشه با اين عادت شوم خداحافظي نماييد.
درست است که فقط در حمام به اين عمل مبادرت مي ورزيد، ولي انحصار مکاني کمک چنداني به اصل ترک نمي کند . اگر با ارايه راهکارهايي سعي در حذف استمنا با تأکيد بر حمام نماييم ، اين گونه نيست که مشکل استمنا شما حل گردد . احتمالاً مکان استمنا از حمام به جاي ديگري منتقل خواهد شد . پس فارغ از مکان استمنا توجه شما را به نكات کلي ذيل جلب مي كنيم (برخي از اين نکات با توجه به قدرت بالاي اراده و همچنين شرايط نسبتاً مناسب روحي رواني تان تناسب چنداني با شما ندارد ، ولي تأمل دوباره شما در اين نکات در ترک کامل شما بي تأثير نيست):
1- اضطراب نقش مؤثري در تشديد قواي جنسي و در توليد نياز جنسي کاذب دارد. ارضاي جنسي تا حدودي براي کاهش اضطراب مفيد است. اگر ارضاي جنسي از طريق حرام (مانند استمنا) صورت گيرد، با اين که به صورت موقت از اضطراب مي‌کاهد، ولي پس از مدت کوتاهي به خاطر تشديد احساس گناه سطح اضطراب را دوچندان مي‌کند. با اين وصف اضطراب هم علت و هم معلول استمنا محسوب مي‌گردد.
2ـ همان طور که اضطراب در گرايش به خودارضايي مؤثر است، کاهش اضطراب از طريق ورزش سنگين منظم، تنفس عميق 25 تا 30 بار در روز، تن‌آرامي (ريلکسيشن) و داروهاي گياهي و شيميايي سهم بسزايي در کاهش ميل به خودارضايي دارد.
3ـ به هيچ وجه خود را ناپاک ندانيد. پسر مؤمني هستيد که به هر دليلي دچار يک كژ رفتاري گشته‌ايد. هيچ‌گاه خودتان مساوي با رفتار ناشايست خود ندانيد. بنده خدا هستيد و خداوند بنده اي را كه به سويش آيد ، طرد نمي كند. براي جبران گناهان ريز و درشت راه روي همه بندگان باز است؛ زيرا رحمت و بخشايش الهي بسيار بزرگ و گسترده تر از هر گناهي است.
4ـ احساس گناه اگر چه به معناي بيداري وجدان و نفس سرزنشگر انسان و مطلوب است، اما احساس افراطي به هيچ وجه مطلوب خدا و دين نيست، بلکه احساس گناه فزاينده در راستاي وساوس شيطاني است. احساس گناه يکي از بزرگ‌ترين منابع اضطراب‌زاست. مي‌توان دريافت که احساس گناه بيش از حد زمينه‌اي براي خودارضايي بيش تر فراهم مي‌آورد، پس با بالا بردن سطح عزت نفس و اعتماد به نفس و اميد به لطف و بخشش بيکران الهي به تعديل احساس گناه بپردازيد.
5ـ براي کاهش اضطراب و افکار وسواس‌گونه به روانپزشک مراجعه نماييد . در برخي موارد دارو درماني سبک بسيار مؤثر است.
6ـ مانند يک محقق دست به تحقيق در زمينه افکار، احساسات و رفتارهاي انگيزاننده ميل به خودارضايي در خود بزنيد. در طي مدت يک ماه مراحل آغاز تا پايان يک وهله خودارضايي را در برگه‌اي ياد داشت نماييد . اين کار را براي وهله‌هاي ديگري که اتفاق مي‌افتد، تکرار کنيد. زمان و مکان و شرايط جسمي و روحي در قبل و بعد از خودارضايي را ثبت نماييد. در طي يک ماه ببينيد يک وهله خودارضايي با چه فکري آغاز مي‌گردد، سپس اين فکر مزاحم چه احساس در شما برمي‌انگيزد و اين احساس چگونه به رفتار خودارضايي در شما مي‌انجامد، همچنين معمولاً در چه زماني‌هايي و در چه مکان‌هايي و در چه شرايط جسمي ـ روحي ميل به خودارضايي در شما تشديد مي‌گردد.
پس از پايش و رصد رواني يک ماهه به تجزيه و تحليل و جمع‌بندي نتايج بپردازيد . از نتايج اين تحقيق مي‌توانيد راهکارهاي کارآمد ترک يا لااقل تعديل خودارضايي را استخراج نماييد، مثلاً وقتي که اعصاب تان خرد است، وقتي که دوستان متأهل خود را مي‌بينيد، وقتي که با مادرتان جر و بحث مي‌کنيد، وقتي که اضطراب امتحان داريد، يا وقتي که به دختر يا فيلم يا تصوير خاصي مي‌انديشيد.
عيناً همين قضيه در زمينه مکان‌هاي تحريک‌زا تکرار مي‌گردد. وقتي در اتاق خواب هستم، وقتي تنها در خانه هستم، وقتي دستشويي مي‌روم و...
از سوي ديگر نگاهي موشکافانه به پرونده گذشته خودارضايي خويش بيفکنيد، ببينيد در چه شرايطي توانسته‌ايد بر خودارضايي فايق آييد. با چه تکنيک‌هاي فاصله بين وهله‌هاي خودارضايي را افزايش داده‌ايد، چه زماني براي ترک کوتاه مدت يا دراز مدت خودارضايي موفق بوده‌ايد.
در اين مرحله نيز تحقيق نيز به تجزيه و تحليل و جمع‌بندي نتايج بپردازيد. پايش رواني دست شما را براي اتخاذ يک راهکار مناسب باز مي‌کند.
7 ـ خودارضايي نوعي اعتياد رواني محسوب مي‌گردد . در برخي جهات شباهات زيادي با انواع ديگر اعتياد (مانند مواد مخدر و الکل و...) دارد.
همه متخصصان درمان اعتياد در اين موضوع هم‌ عقيده اند که بازگشت ناخواسته به شرايط قبل امري طبيعي و يکي از مراحل درمان محسوب مي‌گردند. بسياري از معتاداني که اقدام به ترک کرده‌اند ، در طول فرايند درمان ناخواسته دچار لغزش‌هاي رفتاري مي‌گردند . لغزش‌هاي رفتاري به هيچ وجه به معناي شکست درمان نيست. يكي از علت هايي غلطيدن دوباره به اعتياد قبلي، قرار گرفتن در محيطي است كه در آن جا اعتياد زياد اتفاق افتاده بود.، مثلاً ياد‌آوري يك صحنه خاص، يا قرار گرفتن در مثلاً حمام و هنگام شستن آلت و... به همين خاطر بسيار توصيه مي شود كه در آن شرايط خاص قرار نگيرند.
در هر حال لغزش‌هاي غير اختياري طبيعي است . نبايد به بزرگ‌نمايي آن پرداخت. متأسفانه در افرادي که به خود درماني اعتياد مي‌پردازند و از نعمت هدايت درمانگر محرومند، هر گونه بازگشت را به منزله شکست قطعي در درمان تلقي مي‌کنند. اين باعث توهم عدم کنترل و بي‌ارادگي فرد مي گردد. اين تصور آسيب‌زا، فرد را از ادامه درمان مأيوس مي‌سازد ، در حالي که درصد پيشرفت درمان فرد بسيار بالاست.
اگر نيک بنگريد، با کمي واقع‌نگري مي‌توانستيد لغزش‌هاي هر از گاهي خود را با ديدي مثبت‌تر مديريت نماييد.
8 ـ منصف باشيد . همان طور که به تنبيه ذهني ـ عملي خودارضايي خويش مي‌پردازيد، به تشويق ذهني ـ عملي موفقيت‌هايي هرچند اندک خود در ترک خودارضايي بپردازيد.
اگر حتى يک روز هم در ترک موفق بوديد، با کمال سخاوت به تشويق خود بپردازيد. خود تشويقي مي‌تواند علاوه بر ارتقاي سطح اعتماد به نفس و عزت‌نفس به کاهش اضطراب شما کمک شاياني کند. خود تشويقي مي‌تواند به صورت کلامي يا غير کلامي (مانند خريد يک بستي يا ديدن يک فيلم جذاب يا سجده شکر و ...) باشد.
9ـ با پرهيز از هر گونه خودسرزنشي و خود ملامت‌گري به يادداشت نکات مثبت خود بپردازيد. هزاران نکته مثبت داريد که نبايد با بزرگ نمايي نکات منفي‌تان به بوته فراموشي سپرده شود. ارزشمندي تان نسبت به خود كمك موثري در ترك اين گناه فراهم مي آورد.
10ـ براي 24 ساعت خود برنامه‌ريزي سبک و سهل الوصول انجام دهيد. با اشتغال ذهني به امور مثبت از هر گونه اشتغال فکري به تفکرات تحريک‌زا پرهيز نماييد. وقت فراغت براي خود قرار ندهيد و بي خود در جاهاي تحريك كننده مانند اينترنت پرسه نزنيد. با وجود آماده بودن شرايط محيطي و...ترك گناه بسيار مشكل و حتي نامقدور است.
11ـ سعي نماييد از تکنيک‌هاي انزجار درماني و شرطي‌زدايي استفاده کنيد. لذت کاذب خود ارضايي را با يک امر منزجر کننده ذهني مانند تصور صحنه تهوع‌آور يا خوردن داروي تلخ پيوند بزنيد و با آن تداعي نماييد يا آن که فرايند شرطي شده (اضطراب - خودارضايي) را به (اضطراب - ورزش يا تفريح سالم، تنفس عميق، رفتن به سر يخچال و آب خوردن و...) تبديل نماييد.
12ـ به هيچ وجه خود را دست و پا بسته فرض نکنيد. بدانيد صدها هزار توانسته‌اند که ترک کنند و شما از آنان مستثنا نيستيد.

در ادامه توجه شما را به مقاله اي در زمينه خود ارضايي جلب مي نمايم:
خودارضايي يكي از انحرافات جنسي است كه داراي عوارض روحي و جسمي فراواني دارد.
مهم ترين عوامل ترك عبارتند از؛
1- از بين بردن زمينه هاي اين عمل مانند؛ ديدن و خواندن تثاوير و مطالب تحريك زا، دوستان ناباب، استفاده نادرست از اينترنت و ...
2- آگاهي از عوارض و آسيب هاي ناگوار آن.
3- تقويت اراده.
عواملي در تقويت اراده مؤثر است مانند:
1ـ تمركز بخشيدن به فعاليت هاي گوناگون.
2ـ توجه به عبادات به ويژه نماز كه تمرين تمركز فكر است.
3ـ پايان رسانيدن كارهاي نيمه تمام.
4ـ تلقين مثبت:
همواره به خود اين گونه تلقين كنيد كه ارادة انجام اين كار را داريد و شكست مفهومي ندارد. تلقين در ترك عادات نامطلوب و غلبه بر خودارضايي مؤثر است.
پل ژاگو مي گويد: "وقتي بخواهيم با عادت زشتي ستيزه كنيم، ابتدا بايد نتايج نامطلوب آن را در نظر مجسّم سازيم، بعد منافعي را كه در نتيجة ترك آن عايد مي شود، در روح خود تصور كنيم، در نتيجة اين عمل، هر بار كه چنين نمايشي در روح خود مي دهيم، بر آن تحريك يا وسوسه چيرگي يافته و لذت ترك آن را در خود احساس مي كنيم. اگر تلقين به نفس را بلافاصه پيش از خواب اجرا كنيم، مؤثرتر از مواقع ديگر خواهد بود.
به طور كلي، متمركز ساختن فكر در كاري كه مي خواهيم براي اجراي آن فردا صبح در فلان ساعت بيدار شويم كافي است".
بنابراين بايد خود را باور كنيد و ترس و شكست را به خود راه ندهيد. بدانيد كه اگر بخواهيد مي توانيد. اين جمله شعار نيست، بلكه در عمل نيز افراد براي ايجاد و تقويت هر چه بيش تر اراده، به فوايد و آثار آن و نتيجه اي كه به دست خواهيد آورد، نيز اهميت آن و آينده روشني كه داريد، همچنين نجات از مشكل و سختي كه با آن روبرو هستيد، به شما كمك خواهد كرد. به پاداش عظيم اخروي و رضايت حضرت دوست (به جهت سختي و مشكل بودن ترك عمل) توجه نماييد. به خاطر داشته باشيد هر چه گناه و ترك عمل سنگين تر باشد و تلاش بيش تري لازم داشته باشد، در صورت تحقّق، انسان را به كمالات بالاتري مي رساند كه براي ديگران شايد حتي قابل تصوّر نباشد..
از اين رو هرگز يأس به خود راه ندهيد و براي آن برنامه ريزي كنيد. به راهکار هايي كه مطرح مي كنيم، توجه نماييد و آن را به كار ببنديد، قطعاً اثر آن را خواهيد يافت.
راهکارهاي ترک خود ارضايي:
1- سعي كنيد هميشه پيش از خواب مثانه خود را تخليه كنيد . شب‏ها به خصوص غذايي سبك ميل كنيد.
2- هرگز شكم خود را بيش از حد معمول پر نكنيد. بلكه اگر تا چند لقمه ديگر جاي داريد، از غذا دست بكشيد.
3- از پوشيدن لباس‏هاي تنگ و چسبان (به خصوص لباس زير ) اجتناب ورزيد.
4-هرگز در حمام به طور کامل لخت نشويد. مثلا در حالي که هنوز زير شلوار به پا داريد ، قسمت فوقاني بدن خود را بشوييد. از ليف و صابون زدن به اندام جنسي خود که باعث تحريک آن مي شود بپرهيزيد.مطمئن باشيد صرف تماس آب وصابون با اندام جنسي بدون دست ورزي براي بهداشت آن کفايت مي کند.
5- هرگز فكر گناه را به ذهن خود راه ندهيد . از تصور و تخيل امور جنسي و شهواني سخت پرهيز كنيد.
6- از خواندن، شنيدن، نگاه كردن به امور و تصاوير شهوت زا دوري كنيد.
7- از خوردن مواد غذايي محرك مانند: خرما،پياز، فلفل، تخم‏مرغ و غذاهاي چرب اجتناب و يا به حداقل اكتفا نماييد.
8- از نگاه كردن و دست‏ورزي به اندام جنسي خود پرهيز كنيد.
9- هرگز به رو نخوابيد.
10- هيچ‏گاه تنها در يك مكان نباشيد تا فرصت و زمينه گناه از بين برود.
11- براي تخليه انرژي زايد بدن به طور منظم و زياد ورزش كنيد.
12- هيچ‏گاه بيكار نباشيد . هميشه براي مشغول ساختن خود به فعاليتي مطلوب و مثبت برنامه داشته باشيد.
13-روزه تربيتي بگيريد، يعني به كم ترين مقدار غذا و كم‏حجم‏ترين نوع غذاها اكتفا كنيد. وعده غذايي خود را كم كنيد.
14- هرگز به نامحرم نگاه نكنيد، حتي اگر به ارتباط كلامي با آن ها مجبور باشيد.
15- با جنس مخالف رفتار متكبرانه داشته باشيد، هرگز با روي باز و نرمي با آن ها برخورد نكنيد.
16- هرگاه افكار جنسي به ذهن شما حمله ور شد ، ذهن خود را مثلاً با بستن يك كش به مچ دست خود و كشيدن و رها كردن آن از آن افکار منصرف کنيد. به خود هشدار دهيد.
17- به بدي اين گناه و عواقب آن بيانديشيد ،ولي احساس گناه شما از اين کار نبايد به حدي باشد که در شما ايجاد اضطراب مخل به سلامت روان کند .
18- به محض لغزش فوراً توبه كنيد. هرگز از رحمت خدا مأيوس نباشيد و بدانيد رحمت خدا از گناه شما بزرگ تر است.
19- قرآن زياد بخوانيد و در معاني آيات آن تفكر كنيد.
20-در مجالس مذهبي، دعا و توسل و موعظه زياد شركت كنيد.
21- از كتبي كه جنبه موعظه و بيدارگري قلبي دارد بهره بگيريد . مقيد باشيد در روز چند ساعت به مطالعه اين‏گونه كتب بپردازيد . براي مثال مجموعه كتاب‏هاي شهيد دستغيب توصيه مي‏شود به خصوص كتاب گناهان كبيره، قلب قرآن، ايمان، قلب سليم و معاد و….
22- اوقات فراغت خود را با مطالعه، ورزش، زيارت، عبادت و عيادت از نزديكان و... پر كنيد.
23-به معاد و قيامت فكر كنيد.
24- ذكر لاحول و لا قوة الا باللَّه را زياد بر زبان جاري سازيد.
25- اگر دوباره وسوسه شديد، با غسل و تيمم حتما سعي کنيد عبادت‏هاي خود مانند نماز و روزه و... انجام دهيد . اين کار به نوبه خود تاثير به سزايي در ترک اين عمل دارد .
26- از محيط هاي آلوده، سخت دوري كنيد . بيش تر وقت خود را در كتابخانه بگذرانيد . بي‏علت در خيابان‏هاي آلوده پرسه نزنيد .
27- بعد از موفقيت در ترک ، حتي به طور موقت ، خود را تشويق نماييد . مثلا اگر يک روز توانستيد استمنا نکنيد ، جايزه اي به خود بدهيد ( مثلا يک بستني يا هر چه که دوست داريد ) . اگر اين مدت بيش تر شد ، اين روند را ادامه دهيد .
راهكراهاي ديني در كنار راهكارهاي عملي ضروري است و هيچ كدام نبايد به صورت جداگانه عمل شوند. اين راهکارها وقتي نتيجه مي‏بخشد كه هر چه دقيق‏تر به آن عمل شود. زمان نتيجه آن بستگي به شرايط و خصوصيات افراد دارد، ازاين‏ رو فقط انرژي شما صرف عمل به دستورات شود.
موفق و مويد باشيد.

با سلام.مي گويند مخرج غايط را بايد آنقدر شست كه يقين كرد ذره اي در آن باقي نمانده باشد.معمولا اين ناحيه را با آب و دست مي شويندواگر بعد از مدتي شستن با دست چيزي را حس كنيم كه ندانيم غايط است يا ترشح غليظ آيا بايد شستن را ادامه دهيم يا بنا را بگذاريم كه ترشح پاك بوده؟ سوال ديگر اينكه اگر قسمتي از بازو نجس باشد و آستين لباس هم عرق كند،منتها ندانيم كه آيا عرق از جاي نجس به آستين رسيده يا از جاي پاك،آيا بايد آستين را هم بشوييم؟

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز.
1-اگر مخرج غائط با آب (هر چند آب قليل) در دفعه اول طوري شسته شود که ذره از غائط در آن نماند پاک مي شود . دوباره شستن لازم نيست . اگر رنگ و بوي آن باقي بماند. اشکالي ندارد و پاک است.(1) اگر يقين کنيد که ذرات غائط در مخرج نمانده است پاک مي شود . اگر شک داريد چيزي که احساس مي شود باقي مانده غائط است، بايد آب بکشيد . ليکن در اين مسئله سعي کنيد از وسواس در طهارت و نجاست خود داري کنيد . اگر احساس شما از روي وسواس باشد ، به آن توجه نکنيد.
هم چنين اگر وقت شستن اطمينان کنيد که چيزي نمانده و بعدا شک کنيد، به شک خود توجه نکنيد(2)
2- در فرض سؤال که شک داريد، عرق از جايي که نجس بوده به آستين رسيده يا از جايي که پاک بوده ، عرق مذکور محکوم به طهارت است . آستين هم پاک است . شستن آستين لازم نيست.(3)
لطفا هرگاه سوال شرعي مي پرسيد ،نام مرجع تقليد خود را ذکر کنيد تا بر اساس نظر مرجع شما پاسخ بدهيم.
پي نوشت ها:
1. توضيح المسائل مراجع، ج1، مسأله 67.
2. همان ،مسأله 178.
3. همان، مسأله 121 و 123.

با سلام،

1- امیرالمومنین(علیه السلام) در قبال ظلمی که به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) شد چه اقدامی نمودند؟ آیا خونخواهی کردند؟ اگر جواب شما هم حفظ مصلحت اسلام است بنا به چه مستندی می فرمایید؟

2- آیا در زمانی که خود ایشان به حکومت رسیدند باز هم مصلحت اقتضا می کرد که اقدامی ننمایند؟

3- پس از به حکومت رسیدن در قبال باز پس گیری فدک چه کردند؟ با توجه به اینکه صدیقه طاهره هیچگاه از حق خود اعراض ننمودند و طبیعتا این ملک به وراث ایشان منتقل می شد، آیا دلیلی بر عدم مطالبه حق و یا اعراض از آن به صورت مستند وجود دارد؟ رفتار امیرالمومنین(ع) چگونه بود؟ لطفا از کلی گویی خودداری کنید و جواب مستند ارائه فرمایید.

پرسش1: امیرالمومنین(علیه السلام) در قبال ظلمی که به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) شد چه اقدامی نمودند؟ آیا خونخواهی کردند؟ اگر جواب شما هم حفظ مصلحت اسلام است بنا به چه مستندی می فرمایید؟
پاسخ:
بحث درباره دفاع از مظلوميت حضرت زهرا (س) توسط امام علي (ع) مبتني بر اين است که رويكرد و سكوت حضرت در برابر خلفا را مورد برسي قرار دهيم، زيرا اين امر بخشي از همان سياست مي باشد.
سكوت امام در برابر خلفا در راستاي حفظ وحدت اسلامي، حفظ دين و فراهم نبودن شرايط قيام بود. از اين رو امام بارها از وضع موجود و ظلم هاي که بر خاندان او روا داشته شد، شکايت نمود وخود علل سکوت خود در برابر خلفا بيان کرد. حضرت در خطبه «شقشقيه» مبني بر اين که قيام کند يا سکوت نمايد، به عنوان دوره دشوار و حساس و نيز انتخاب راه دوم چنين ياد مي‌كند:
«من رداي خلافت را رها ساختم، و دامن خود را از آن در پيچيدم (و كنار رفتم)، در حالي كه در اين انديشه فرو رفته بودم كه آيا با دست تنها (بدون ياور) بپا خيزم (و حق خود و مردم را بگيرم) و يا در اين محيط پرخفقان و ظلمتي كه پديد آورده اند، ‌صبر كنم؟ محيطي كه پيران را فرسوده، جوانان را پير و مردان با ايمان را واپسين دم زندگي به رنج وا مي دارد. (عاقبت) ديدم بردباري و صبر، به عقل و خِرَد نزديك تر است، شكيبايي ورزيدم،‌ ولي به كسي مي ماندم كه خار در چشم و استخوان در گلو دارد،‌ با چشم خود مي ديدم ميراثم را به غارت مي برند».(1)
اين سخنان را امام در شرايطي بيان نمود که دين اسلام در خطر بود و جهان اسلام نياز به وحدت داشت، زيرا هم در حوزه اسلام عوامل تهديد کننده وجود داشت و هم دشمن خارجي جهان اسلام را تهديد مي نمود. خطرها را مي توان بدين ترتيب دسته بندي كرد:
1ـ اگر حضرت با توسل به قدرت و قيام مسلحانه در صدد قبضة حكومت و خلافت بر مي آمد، بسياري از عزيزان خود كه از جان و دل به امامت و رهبري او معتقد بودند،‌ از دست مي داد‌.
2ـ از آن جا كه بسياري از گروه ها و قبايلي كه در سال هاي آخر عمر پيامبر(ص) مسلمان شده بودند،‌ هنوز آموزش هاي لازم اسلامي را نديده بودند، پرچم «ارتداد» و بازگشت به بت پرستي را برافراشتند و عملاً با حكومت اسلامي مخالفت مي نمودند که خطر جدي بود.
3-علاوه بر خطر مرتدين،‌ مدّعيان نبوت و پيامبران دروغين مانند «مسيلمه كذاب»، «طليحه» و «سجاح» نيز در صحنه ظاهر شده و هر كدام طرفداران و نيروهايي دور خود گرد آوردند. قصد حمله به مدينه را داشتند كه با همكاري و اتحاد مسلمانان پس از زحماتي نيروهاي آنان شكست خوردند.
4-خطر حمله احتمالي روميان نيز مي توانست مايه نگراني ديگري براي جبهه مسلمانان باشد؛ زيرا تا آن زمان مسلمانان سه بار با روميان رو در رو، يا درگير شده بودند، روميان مسلمانان را خطري جدي تلقي مي كردند و در پي فرصتي بودند كه به مركز اسلام حمله كنند.
در چنين شرايطي بود که حفظ دين و وحدت اسلامي ضرورت داشت. امام علی (ع) فرمود:
به خدا سوگند، من هرگز فكر نمى‏ كردم كه عرب خلافت را از خاندان پيامبر (ص) بگيرد يا مرا از آن باز دارد. مرا به تعجب وا نداشت جز توجه مردم به ديگرى كه دست او را به عنوان بيعت مى‏ فشردند. از اين رو، من دست نگاه داشتم. ديدم كه گروهى از مردم از اسلام بازگشته‏ اند و مى‏ خواهند آيين محمد را محو كنند. ترسيدم كه اگر به يارى اسلام و مسلمانان نشتابم، رخنه و ويرانيى در پيكر آن مشاهده كنم كه مصيبت و اندوه آن بر من بالاتر و بزرگ تر از حكومت چند روزه‏ اى است كه به زودى مانند سراب يا ابر از ميان مى‏ رود. پس به مقابله با اين حوادث برخاستم و مسلمانان را يارى كردم تا آن كه باطل محو شد و آرامش به آغوش اسلام بازگشت. (2)
با در نظر گرفتن نكات مذكور، به خوبي روشن مي‌شود كه چرا امام بعد از آن كه مكرر حق خود را درخواست نمود و شديداً بر غاصبان حقش اعتراض كرد،‌ صبر را بر قيام ترجيح داد .چگونه با صبر و تحمّل و تدبير و دور انديشي، جامعه اسلامي را از خطرهاي بزرگ نجات داد. اگر علاقه به اتحاد مسلمانان نداشت و از عواقب وخيم اختلاف و دودستگي نمي ترسيد،‌ هرگز اجازه نمي داد رهبري مسلمانان از دست اوصيا و خلفاي راستين پيامبر خارج شود و به دست ديگران افتد
سكوت امام در برابر شكنجه حضرت زهرا(س) نيز در راستاي سكوت 25 ساله امام شكل گرفته است: عدم دفاع امام مبتني بر ترس از مرگ و يا بي اعتنايي در برابر شكنجه حضرت زهرا نبود. بلكه سكوت امام بدان جهت بود كه شرايط دفاع فراهم نبود. امام قدرت لازم براي احقاق حقوق از نظر اجتماعي و ياران را نداشت. نحوه بيعت گرفتن از امام و هجوم افراد حكومت به خانه علي(ع) نشان مي دهد که علي قدرت دفاع از حضرت زهرا را نداشت. حضرت نمي توانست در برابر ظلمي که به حضرت فاطمه روا داشتند اقدام نمايد.
در اين جا بخشي از کتاب فروغ ولايت آيت الله جعفر سبحاني را مي آوريم که مطالب زير را با بهره گيري از منابع شيعه وسني تبين نموده است:
بعد از شكل گيري سقيفه، عمر به همراه برخي افراد ديگر به دستور ابابكر به خانه علي(ع) هجوم بردند تا از حضرت و تعداد كمي كه متحصن شده بودند، بيعت گيرند.
مأموران خليفه خطاب به متحصّنان گفتند: هر چه زودتر خانه را ترك كنند، ‌ولي آنان از خانه بيرون نيامدند. در اين هنگام مأمور خليفه هيزم خواست تا خانه را بسوزاند.
ابن عبد ربه اندلسي مي نويسد: "خليفه به عمر مأموريت داد كه متحصنان را از خانه بيرون كند و اگر مقاومت كردند، با آنان بجنگد. از اين رو، عمر آتشي آورد كه خانه را بسوزاند.
در اين موقع با فاطمه روبه برو شد. دخت پيامبر به او گفت: فرزند خطّاب، آمده اي خانه ما را به آتش بكشي؟! وي گفت: آري، مگر اين كه همچون ديگران با خليفه بيعت كنيد. مأمور خليفه آتشي بر افروخت و پس فشاري به در آورد و وارد خانه شد، ولي با مقاومت فاطمه رو به رو گرديد.
برخي از مورخان شيعي نوشته اند كه متأسفانه عوامل حكومت با وضع دلخراش و دردناك حضرت علي را به مسجد بردند، كه چهل سال بعد، معاويه آن را به صورت طعن و انتقاد نقل مي كند. معاويه خطاب به علي گفت: تا آن جا كه دستگاه خلافت تو را مهار كرده و همچون شتر سركش براي بيعت به طرف مسجد كشاندند. يعني نه تنها در مورد حضرت فاطمه بلكه حتي نسبت به خودش هم قدرت دفاع از حضرت سلب شده بود.(3)
شكنجه حضرت زهرا چنان بر امام سخت گذشت كه امام بارها اظهار ناراحتي نمود تا آن جا كه فرمود: "بدترين درد آن است كه همسر كسي شكنجه شود و شوهرش نتواند دفاع نمايد.
اين مسئله را در پاسخ حضرت علي به فاطمه در همين موضوع ظلم به فاطمه مي يابيم. حضرت زهرا بعد از بيان خطبه در مسجد نبي(ص) خطاب به علي(ع) عرض نمود: اي فرزند ابي طالب!‌ آيا مانند كودكي كه در جنين است،‌ پرده پوشيده و در خانه نشسته اي، مانند كسي كه به او تهمت زده شده است؟! شاه پرهاي بازها را در هم مي شكستي، اما اكنون از پر و بال هاي مرغان ناتوان فرو مانده اي! اينك فرزند ابي قحافه... آشكارا با من دشمني مي ورزد و به سختي در سخن من مي‌تازد؟! (4)
علي در جواب فرمود: "... غم و اندوه تان را فرو نشان اي دختر برگزيده عالميان و يادگار پيامبر آخر الزمان!‌ من كه در دينم هرگز سستي نورزيدم و از حدّ توانم دور نشده ام... آن چه را كه براي شما (در آخرت) مهيا و آماده شده، برتر از آن است كه از دست شما گرفتند. بنابراين مسأله را به خدا واگذاريد.(5) سخن اشاره به اين است که در اين اوضاع، گذشت و سکوت به نفع اسلام وموجب رضاي خداست.

پي نوشت ها:
1. نهج البلاغه ، فيض السلام ، تهران ، چاب آفتاب ،خطبه شقشقيه (خطبه 3 ) بي تا.
2. تر جمه گويا وشرح نهج البلاغه ،محمد جعفر آمامي ومحمد رضاآشتياني، ج3 ، قم، چاب اول ، ناشر مطبوعات هدف ،، بي تا ، ص179.
3. فروغ ولايت، جعفر سبحاني ص182- 187، قم ، انتشارات چابخانه آفتاب ، سال 1368.
4-عزالدين حسيني زنجاني، شرح خطبه حضرت زهرا، ج 2، ‌ص 332 ، ناشر موسسه بوستان کتاب،قم ،1383 .
5. همان ، ص 333، 334 .
درباره هتک حرمت خانه فاطمه زهرا به منابع زير مراجعه فر ماييد:
1. تاريخ طبري، ج3 ص202 .
2.الامامه والسياسه ،دينوري، ج2 ص12 .
3 .عقد الفريد ،ابن عبد ربه اندلسي ، ج4 ص 260 .
----------------------------------

پرسش2: آیا در زمانی که خود ایشان به حکومت رسیدند باز هم مصلحت اقتضا می کرد که اقدامی ننمایند؟
پاسخ:
امام علي (ع) به دلايل متعدد در برابر خلفا سکوت كرد و زمينه قيام و دفاع از حضرت زهرا (س) از وي گرفته شد، از اين رو حضرت در عصر ابابکر و عمر به انتقام جويي حضرت فاطمه اقدام نکرد، اگر امام در زمان تشکيل حکومت به اين امر اقدام مي‌نمود، به صلاح نبود، زيرا حضرت متهم مي شد که جهت انتقام جويي از دشمنان همسرش حکومت تشکيل داده است. بر اين اساس براي از بين بردن زمينه اين اتهام صلاح نبود. امام به انتقام جويي از اهانت کنندگان به حضرت زهرا مي‌پرداخت. افزون بر آن در عصر حکومت حضرت زمينه انتقام جويي وجود نداشت، زيرا ابابکر و عمر مرده بودند و حضرت از چه کساني بايد انتقام مي‌گرفت؟ از همه مهم تر اين که اقدام به انتقام جويي زمينه خشونت‌ و اختلاف بين مسلمانان را فراهم مي‌کرد، زيرا در زمان حکومت علي (ع) افرادي بودند که از طرفداران ابابکر و عمرمحسوب مي شدند، اگر امام اقدام به انتقام جويي از آنان مي نمود، اين امرموجب تفرقه و اختلاف بين مسلمانان مي‌گرديد، اين در حالي بود که امام به اتحاد و همگرايي مسلمانان نياز داشت.
بر اين اساس بايد گفت: در زمان حکومت امام مصلحت نبود که امام به انتقام از دشمنان حضرت زهرا (س) بپردازد. عدم انتقام جويي به نفع حکومت علوي و مبتني بر مصالح عمومي و سياست منطقي بود که از سوي امام در عصر حکومت اتخاذ گرديد.
----------------------------------

پرسش3- پس از به حکومت رسیدن در قبال باز پس گیری فدک چه کردند؟ با توجه به اینکه صدیقه طاهره هیچگاه از حق خود اعراض ننمودند و طبیعتا این ملک به وراث ایشان منتقل می شد، آیا دلیلی بر عدم مطالبه حق و یا اعراض از آن به صورت مستند وجود دارد؟ رفتار امیرالمومنین(ع) چگونه بود؟ لطفا از کلی گویی خودداری کنید و جواب مستند ارائه فرمایید.
پاسخ:
امام در زمان خلافتش ضمن نامه‌اي به «عثمان بن حنيف» فرماندار بصره نوشت: " آري از آن چه آسمان بر آن سايه افکنده است، «فدک» در دست ما بود. مردمي بر آن بخل ورزيدند و مردمي سخاوتمندانه از آن چشم‌پوشي کردند.»
از کلام حضرت فهميده مي‌شود که «فدک» در زمان خلافت اميرمؤمنان(ع) پس گرفته نشد و در دست فرزندان حضرت زهرا(س) قرار نگرفت ..."(1)
در اينکه امام در زمان حکومت خود چرا آن را به صاحبان اصلي‌اش نداد، دو نوع مي‌توان پاسخ داد:
1. امام در جريان بيعت و آغاز زمانداريش، به برگرداندن حقوق و اموال (که در دوره حاکمان پيش غصب شده بود) اصرار ورزيد و بسيار تأکيد کرد. حال پس از رسيدن به قدرت، اگر «فدک» را پس مي‌گرفت، ‌به ذهن برخي خطور مي‌کرد آن همه اصرار براي خودش بود!
امام نخواست کاري کند که ديگران درباره‌اش اين گونه قضاوت کنند و درباره حضرت بگويند: اعلان پس گرفتن اموال غصب شده و رد آن به صاحبان، مقدمه اي براي به دست آوردن باغي بود که در زمان خلفا مورد دعوا و گفتگو بود؛ يعني بگويند: براي اين که فدک را تصرف نمايد، پس گيري زمين ها و مزارعي را که توسط عثمان بخشيده شده بود، عنوان کرد.
براي اين که اين گونه قضاوت نکنند و دشمنان خرده‌گيري ننمايند، امام با بزرگواري از کنار اين حق گذشت و از آن سخني به ميان نياورد؛ تا به مردم بفهماند حکومت علوي براي احقاق حقوق مردم تلاش مي‌کند، اگر امام زمامداري را پذيرفت، براي ياري رساندن به مظلومان و محرومان است،‌ نه براي منافع شخصي خود . طبيعي است فرزندان فاطمه (س) نيز به اين عمل راضي بودند.
نظير اين سخن از امام موسي بن جعفر (ع) نقل شده است. حضرت در پاسخ به اين سؤال که چرا امام در دوره زمامداريش فدک را تصرف نکرده، فرمود:
«لأنا أهل البيت لا يؤخذلنا حقوقنا ممن ظلمنا إلا هو و نحن اولياء المؤمنين إنما نحکم لهم و نأخذ حقوقهم ممن ظلمهم و لا نأخذ لانفسنا؛(2) چون ما اهل بيت پيامبر چنين خصوصيتي داريم که حقوق‌مان را از کساني که به ما ستم کرده‌اند، جز خدا نمي‌ستاند؛ ما اولياي مؤمنان هستيم. به نفع آنان فرمان مي‌رانيم و حقوق آنان را از کساني که به آنان ستم روا داشته‌اند، مي‌ستانيم، ولي براي خود در اين راه تلاشي نمي‌کنيم.»
از سخن امام کاظم (ع) به دست مي‌آيد که امامان و رهبران الهي همواره براي احياي حقوق مردم تلاش مي‌کنند؛ اما در مورد حقوق شخصي خود که ربطي به حقوق مردم نداشته باشد، اقدامي نمي‌کنند و کريمانه از کنار آن مي‌گذرند. پس نگرفتن فدک در دوره زمامداري امام علي از همين قبيل است.(3)
2. برخي از عالمان ديني مي‌گويند: به جهت اوضاع خاصي که در زمان زمامداري امام بر جامعة اسلامي حاکم بود، حضرت قدرت پس گيري فدک را نداشت.
امام در شرايطي حکومت را در دست گرفت که مردم از سياست‌هاي عثمان ناخرسند بودند؛ ولي نسبت به سياست‌هاي دو خليفة پيشين به ويژه سياست‌هاي عمر رضايت داشتند. سياست‌ها و سنت‌هاي عمر، در جامعة اسلامي آن زمان ريشه دوانده بود. مردم حاضر نمي‌شدند از آن سنت‌ها و سياست‌ها دست بردارند. ابن ابي الحديد در اين باره مي‌نويسد:
در زمان زمامداري امام علي در کوفه مردم تجمع کردند و از حضرت خواستند فردي را به عنوان امام جماعت نماز «تراويح»(4) منصوب کند، تا در شب‌هاي ماه رمضان نمازهاي مستحبي را با او به جماعت برگزار نمايند. حضرت به آنان گوشزد نمود اين کار بدعت و برخلاف سنت رسول است. پيامبر «به جماعت خواندن نمازهاي مستحبي» را منع کرده است. آنان بدون توجه به رهنمود حضرت، يکي را به عنوان امام جماعت برگزيدند و نماز تراويح را برگزار کردند. اين خبر به حضرت رسيد و براي نهي از منکر، فرزندش حسن مجتبي (ع) را فرستاد و با آنان در اين باره سخن گفت. آن عده وقتي ديدند حکومت علوي در پي جلوگيري از اين کار برآمده است، فرياد زدند: اي واي، سنت عمر را مي‌خواهند نابود کنند.(5)
با وجودي که امام مردم را آگاه نمود که در زمان پيامبر چنين نمازي متداول نبود، و اين نماز در زمان عمر بنا نهاده شد و رسول خدا اجازه نداد تا نمازهاي مستحبي به جماعت خوانده شود،‌ مردم حاضر نشدند از سنت عمر چشم پوشي نمايند و تابع فرمان امام باشند. بنابراين چگونه حضرت مي‌توانست فدک را به فرزندان فاطمه(س) پس بدهد؟
از سياست‌هاي ابوبکر و عمر بود که فدک از دست حضرت زهرا و فرزندانش جدا باشد. حال اگر حضرت علي فدک را مي‌گرفت، ‌فرياد سر مي‌دادند که اي واي،‌علي برخلاف سياست عمر عمل مي‌کند! نيز حضرت را متهم مي‌کردند که غاصب است! حضرت با وجود چنين اوضاعي نمي‌توانست فدک را پس بگيرد.(6)
از آنچه که بيان شد مي توان نتيجه گرفت: امام به دلايلي که ذکر شد فدک را -در زمان حکومت- به صاحبان اصلي آن بر نگردان. از اين رو درباره بر گردان آن اقدام نکرد و سياست امام در اين امر، سياست منطقي و حکيمانه بود، زيرا اگر امام اين کار را مي نمود، اصل حکومت و حتي خاندان پيامبر زير سوال مي رفت، زيرا مخالفان چنين وانمود مي نمودند که هدف امام از تشکيل حکومت برگرداندن اموال به خاندان وي بوده است. بر اين اساس درخصوص بر نگرداندن فدک به خاندان پيامبر مصلحت مهم وجود داشت. امام به خاطر حفظ مصالح مهم اقدام به چنين کاري نکرد. اگر حضرت زهرا (س) در زمان حکومت امام علي بود، راضي نمي شد که فدک به صاحبان اصلي آن بر گردد. اگر زمان خلافت ابابکر و عمر بر برگردان فدک اصرار داشت، نه ازاين نظر بود که حضرت به مال دنيا چشم دوخته بود ،بلکه حضرت در قالب پس گرفتن فدک عليه ابابکر و عمر مبارزه مي نمود تا اثبات نمايد آنان همان گونه که ولايت امام را غصب کردند، فدک را نيز غصب نموده اند.

پي‌نوشت‌ها:
1. نهج البلاغه، صبحي صالح، نامه 45.
2 . علل الشرايع ، شيخ صدوق،باب العلل التي من اجلها ترک فدکاً.
3. ترجمة گويا و شرح فشرده نهج البلاغه، محمد جعفر امامي ومحمد رضا آشتياني، ‌ج3، ص 445 و 446، قم،، چاب اول،مطبوعات هدف.
4. نماز تراويح نمازي است که اهل سنت به عنوان نماز مستحبي در شب‌هاي ماه رمضان به صورت جماعت به جا مي‌آورند و اين شيوه و سنتي است که از عمر، خليفة دوم بر جاي مانده است.
5. شرح نهج البلاغه ، ابن ابي الحديد ،‌ج12، ص 282 ، تحقيق محمد أبو الفضل إبراهيم ، مؤسسة إسماعيليان للطباعة والنشر والتوزيع، قم، بي تا.
6. سلطان الواعظين شيرازي، شب‌هاي پيشاور در دفاع از حريم تشيع، ، ص 708.، چاب دوم، تهران، بي تا.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

معنی این متن که در کتاب توحید مفضل صفحه 86 است میخواهم بدانم و باز در روئيدن اين موها منفعت دينى هست انسان را كه او را مكلف ساخته‏اند به ازاله اينها كه مثاب گردد و اشتغال آن به اين اشغال بدنى مانع گردد كه او را از طغيان و فسادى كه لازم فارغ بودن آدمى است از اشتغال زيرا كه مانع مى‏شود او را بسيارى از غرور و ارتكاب معاصى و شرور.

پرسش: معني حديث شرح : معني اين متن که در کتاب توحيد مفضل صفحه 86 است و در روئيدن اين موها منفعت دينى هست. انسان را كه او را مكلف ساخته‏اند به ازاله اين ها كه مثاب گردد و اشتغال آن به اين اشغال بدنى مانع گردد كه او را از طغيان و فسادى كه لازم فارغ بودن آدمى است از اشتغال زيرا كه مانع مى‏شود او را بسيارى از غرور و ارتكاب معاصى و شرور...............

پاسخ:
با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز.
اشاره شما به فرازي از بيان امام صادق(ع) به مفضل بن عمر در بيان حکمت هاي خلقت و نظم آفرينش است که به توحيد مفضل معروف شده است. امام در اين فراز در حکمت خلقت موي زير بغل و موي عانه(اطراف آلت تناسلي)مي فرمايد:
"إن المنانية وأشباههم ، حين أجهدوا في عيب الخلقة والعمد عابوا الشعر النابت على الركب والإبطين ، ولم يعلموا ذلك من رطوبة تنصب إلى هذه المواضع ، فينبت الشعر كما ينبت العشب في مستنقع المياه أفلا ترى إلى هذه المواضع أستر وأهيأ لقبول تلك الفضلة من غيرها ؟ . . . ثم إن هذه تعد مما يحمل الإنسان من مؤنه هذا البدن وتكاليفه لما له في ذلك من المصلحة ، فإن اهتمامه بتنظيف بدنه . وأخذ ما يعلوه من الشعر ، مما يكسر به شرته ويكف عاديته ويشغله عن بعض ما يخرجه إليه الفراغ من الأشر والبطالة ." (1)
مانويه و مانند آن ها که در صدد عيب يابي از خلقت بوده و در اين جهت عمد و جهد دارند، موهاي روييده در زير بغل و اطراف آلت تناسلي را عيب خلقت شمرده، در حالي که ندانسته اند که رويش نتيجه رطوبت فراوان اين موضع ها است، همچنان که در اطراف چشمه ها که نمناک است، روئيدني فراوان مي باشد. اين دو موضع چون پوشيده ترند ،براي روئيدن مو زمينه مناسب تري دارند . ازاله اين موهاي زايد وظيفه انسان نسبت به بدن است . در ازاله مصلحت هم هست. چون هم نظافت بدن است و هم با ازاله موها، شدت شهوت مي شکند . شعله هاي سرکش آن مهار مي شود . از در افتادن به بعض مهلکه هايي که شدت شهوت و هوسراني بدان دعوت مي کند، باز مي دارد.
شرح اين بيان به عهده زيست شناسان است که منافع اين خلقت خدا را فهميده اند . امام به اراده خدا در آن زمان به اين منافع با زبان روز اشاره کرده است.
پي نوشت:
1. توحيد مفضل ، ص 33 - 34.

سلام من مدتی با دختری از شهر دیگری اشنا شدم بعد از پنج ماه رفتم به دیدنش قیافش به کلی عوض شده و به شدت بهم علاقه داره هر جور میخوام دوستیمونو بهم بزنم نمیشه یعنی خودمم بهش دل بستم نمیتونم رهاش کنم هم اون منو دوس داره هم من اونو.قیافش به دلم ننشسته لطفا منو راهنمایی کنید.واقعا گیج موندم.چون اون منتظرم مونده درسمو تموم کنم برم خواستگاریش.حتی چنتا از خواستگاراشو به خاطر من رد کرده

آشنایی های خارج از چارچوب شرع و عقل پیامد های سنگین چنینی به همراه دارد . متأسفانه پیامدهای منفی آن به زودی پایان نمی پذیرد .
بهترین و سرنوشت سازترین سال های عمرتان را مصروف آشنایی بی دلیل و بی ثمر نموده اید . دختری که می توانست با خواستگاران به مراتب بهتر از شما ازدواج کند ،از راه به درکرده اید.
موفقیت ازدواج شما با ایشان فقط درسایه ملاک مندی و معیارمندی صورت می پذیرد . هر گونه طفره رفتن از رعایت ملاک ها و معیارها به ضرر شما و ایشان تمام خواهد شد.
یکی از ملاک ها ی مهم ،تناسب و همتایی فرهنگی است که با توجه به این که در دو شهر متفاوت زندگی می کنید ،تا حد زیادی رعایت نشده است. ملاک مهم دیگر زیبایی نسبی و مطلوبیت ظاهری دختر است که متأسفانه یا به دلیل روحیات وسواس گونه و کمال گرایانه شما یا به دلایل دیگر تأمین نشده است.
ملاک مهم دیگر بلوغ فکری و سلامت روانی طرفین است که با توجه به اصرار و پافشاری بی دلیل دختر بر ازدواج و انجام رفتارهای غیر منطقی و آسیب زا (از جمله رد خواستگاران و یا به پای شما نشستن بدون اخذ هیچ تضمین و تعهدی از جانب شما و وابستگی عاطفی غیرسالم) تا حد زیادی مخدوش می باشد.
دلبستگی شما درکنار رویکرد غیر هوشمندانه تان به مقوله انتخاب همسر نیز حکایت از عدم سلامت کامل روانی شما دارد که باید در جای خود مورد تجزیه و تحلیل بیش تر قرار گیرد. حتما قبول دارید که اگر از بلوغ فکری و سلامت روانی کامل برخوردار بودید، این گونه خود را وارد مخمصه عاطفی پرهزینه نمی کردید و برای انتخاب همسر راه عاقلانه تری برمی گزیدید.
توصیه می شود برای حل اساسی مشکل خود به جای خود درمانی به یک مشاور یا روان شناس کارآزموده (ترجیحاً در شهر آن دختر) مراجعه نمایید. در جلسه اول به شرح کامل ماجرا می پردازید . نظر ایشان را در زمینه ازدواج جویا می شوید. اگر جواب ایشان منفی بود، دختر را به مشاوره با ایشان و تن دادن به رأی وی (به تداوم و یا قطع کامل رابطه) متقاعد نمایید . با هماهنگی قبلی با روان شناس (بدون اطلاع دختر) و کمک کارشناسانه وی پروژه قطع کامل ارتباط را کلید بزنید. روان شناس متبحر می تواند در طی یک جلسه یک ساعته ذهن ایشان را به طور کامل از شما منحرف نماید. شما هم می توانید دلبستگی یا وابستگی غیرسالم خود را به مرور به صفر برسانید.
باز تأکید می گردد حل یک تنه این مشکل بسیار دشوار است. در بیش تر موارد اثر معکوس دارد .بدیهی است اگر قرار است ناکامی و قطع ارتباط ماه ها یا سال ها بعد اتفاق بیفتد (که متأسفانه با گذر ایشان از برهه خواستگار داشتن همراه است) چه بهتر که در همین یکی دو ماه آینده به وقوع بپیوندد.
به هوش باشید که پیامدهای منفی دل شکستن ایشان و یا ازدواج از روی ترحم و دلسوزی یا رودروایسی ویرانگر زندگی آینده شما خواهدشد. پس از این به بعد کمی کارشناسانه و دوراندیشانه گام بردارید.

من جوانی 21ساله ام وبا دختری دوست شده ام وامکان هوسرانی است ایا بهتر نیست بااو صیغه کنم که حلال باشد اما بدون اجازه والدین.

دو ستي و رابطه دوستانه با دختر نامحرم حرام است، در صورتي که دختر باکره باشد، نمي توانيد بدون اذن پدر دختر صيغه بخوانيد، چون در صيغه کردن دختر باکره به نظر بيش تر مراجع، اذن پدر يا جد پدري دختر شرط مي باشد و بدون اجازه عقد باطل است(1)
لطفا هرگاه سوال شرعي مي پرسيد ،نام مرجع تقليد خود را ذکر کنيد تا بر اساس نظر مرجع شما پاسخ بدهيم .
پي نوشت:
1. توضيح المسائل مرجع، ج2، مسأله 2376.

شما با اين فكر بازتون اشاره به همه چيز كردين جز اينكه مشكل و بدبختي همه جوانهاي اين دوره زمونه اينه كه بيكارن اگر همه بيكار باشن تنها كاري كه دارن همينه شايد فشار فكريو كم كنه اگه كار باشه ميتونن ازدواج بكنن وقتي عمده كشور ما قشر جوان هست تا 3سي سيوپنج سالگي ورزشهاي سنگين بكنن و به هيچي فكر نكنن و اينترنت ماهواره تعطيل و مواد غذايي مقوي نخورن وغيره... آخه شما دارين حرف از چي ميزين به جاي اينكه اين حرف هاي بزنين يه خوره فكر كنيد من نميدونم غريزه جنسي يك عنصر خدادادي هست براي توليد مثل اميدوارم درست گفته باشم نه براي دكور شما ميگي بزارش تو دكور برو فوتبال بازي كن چرا دغدقه اصلي جوانها كه همون بيكاري هست حل نمي كنيد چرا وقتي ازتون سوال ميكنن چرت و پرت جواب ميديد الان همه هيچي كاري نميتونن بكنن تمام فكر ذهنشون شده فقط همين كارا مثل خود ارضايي چرا بايد اينجوري باشه و انر‍ژي تمام جوانها صرف اينكارا بشه به جاي پيشرفت خودشون و كشورشون چرا ما عقب مونه شديم براي اينكه سوال پاك ميكنيم اگه همه تو همون بيست سالگي ازدواج كنن به آرامش ميرسن و از اين شرايط وحشتناك نجات پيدا مي كنن البته من تقصيرو گردن شما نميندازم ما همين هستيم و تا زمان نگذره هيچي درست نميشه پس اگه كسي سوال كرد من چرا دارم استمنا ميكنم بگيد مشكلي نداره چرا؟ به دليل لينكه خونه متري خدادتونمه و هيشكه به شما زن نميده برو با خودت ور برو آخر زمان نزديك پاسخگو ببينم اونجا چي پاسخ ميدي البته دوست دارم نظرتون بدونم وسلام

توجه شما را به نكات ذيل جلب مي‌نمايم:
1- قبول داريم كه با اين فكر بازمون چرت و پرت جواب مي‌دهيم . اگه كسي سؤال كرد من چرا دارم استمنا مي‌كنم. باید بگيم مشكل نداره ولي آيا با محكوم كردن ما و امثال ما دردي از شما دوا خواهد شد؟ فرض بگيريم ما استمنا را حلال و بي‌مشكل اعلام نماييم. آيا با اين خودشيريني ما عوارض و آسيب‌هاي عيني و ملموس خودارضايي از جسم و روان جوانان خودارضا رخت خواهد بست ؟ آيا فرقي بين من و شما هست؟ آيا ما در زمينه غرايز جنسي، بيكاري ،گراني خانه، زن گرفتن در شرايط متفاوتي از شما به سر مي‌بريم؟ واقعيت امر اين است كه تنها تفاوت جوانان شاغل و خويشتندار این است که آن ها خواسته‌اند و دیگر جوانان نخواسته‌اند يا آن‌ طور كه بايد بخواهند نخواسته‌اند.
اين حقير به همراه صدها دوست ديگرم بدون دريافت هيچ كمك خاصي از خانواده‌مان از نوجواني تا به امروز بر روي پاي خود ايستاده‌ايم . كنار تحصيل با اشتغال‌هاي موقت و موسمي سعي در كسب درآمد حلال (هر چند اندك) مي‌نمودیم. بديهي است حركت جانانه ما (نه غر زدن و دست روي دست گذاشتن و زمين و زمان را به هم دوختن) با بركت خداوند همراه بود . به آنچه كه از ابتدا تصورش نمي‌كرديم ،دست يافتيم.
خانه (شخصي يا رهني يا اجاره‌اي) درآمد (بالا و متوسط) همسر و فرزند ...
فرق من و دوستانم با ديگر جوانان غیر خویشتندار اين بود كه از همان ابتداي تكليف، تكليف خودمان را با خدا روشن كرديم . با انجام هميشگي واجبات و ترك همواره محرمات سعي در جلب رضايت خداوند نموديم.
استمنا كه جاي خود دارد. حتي از نگاه به نامحرم ،موسيقي‌مبتذل ،فيلم‌هاي مستهجن، روابط با جنس مخالف و علافی ،پرسه‌زني، سيگار، قليان و ... پرهيز نموديم.
اساساً پالايش محرك‌هاي محيطي به حدي بود كه كم تر محركي اجازه ورود به عرصه ذهن ما را داشت. وقتي محرك مزاحمي نباشد، با خيال راحت درس مي‌خوانديم و كار مي‌كرديم .با هر سختي زندگي می ساختيم و دم برنمي آورديم . همواره به صورت زباني و عملي شاكر خداوند بوديم . ما كار خود را مي‌كرديم و كاري به عقب‌ماندگي يا پيشرفتگي كشورمان نداشتيم. اگر كشور ما عقب مانده است ،چرا من خود را تسليم شرايط عقب‌افتادگي كشور نمايم؟
همه ما نيك مي‌پذيريم كه ايران يكي از كشورهايي است كه شغل‌هاي متعدد و متنوع در آن به وفور يافت مي‌شود، از شاگرد پادويي گرفته تا عملگي . از مسافركشي گرفته تا پيك موتوري .از ويزيتوري گرفته تا پخش بروشورهاي تبليغاتي . از تايپ گرفته تا منشي‌گري. از درباني گرفته تا دست‌فروشي. وقتي كه ما نگاه مي كنيم يك شهروند خارجي (افغاني ) با چند سر عايله زندگي خودش را با 700- 800 اداره مي كند، در حالي كه از جامعه خود دور است و حتي مورد تمسخر ديگران هم واقع مي شود ،به خود مي گوييم ما كمتر از يك شهروند خارجي كه نيستيم . پس كار كردن هر چند با رشته تحصيلي منطبق نباشد، ننگ و عار نيست . آنچه ننگ و عار است و براي جسم آسيب زاست، افتادن به دام گناه خودارضايي است .حتي گداهاي كشور ما پول‌هاي هنگفتي به جيب مي‌زنند.پر واضح است كه کار فقط پشت ميز نشيني يا شغل دولتي نيست . هر كسي مي‌تواند با نيم‌ نگاهي به رضايت خدا به هر درآمد حلالي دل خوش دارد.
امروزه در همه جاي جهان مهاجرت‌هاي شغلي وجود دارد . دليلي ندارد كه ما به صرف پيدا نكردن كار در منطقه يا شهر و روستاي خود به نق‌زدن بپردازيم.
ده‌ها بلكه صدها و هزاران نكته باقي ماند كه نه مجالي براي پرداختن به آن است ،نه گوش شنوايي براي شما دوست عزيز.
اگر بخواهم همه عرايضم را در چند كلمه خلاصه كنم بايد بگويم:
همه چيز از ابتداي تكليف، تكليفش روشن مي‌شود. نمي‌شود بي‌اعتنا به خدا بود و توقع اعتنا از خدا داشت. اگر خويشتنداري اوليه صورت پذيرد ، همه فضاي ذهن و روان، براي هر كار مثبتي آزاد خواهد بود . ما مي‌توانيم در كنار انجام واجبات و ترك محرمات به تحصيل و اشتغال بپردازيم .تحصيل و اشتغال هر چند اندك ما با بركت خداوند همراه خواهد بود . دير يا زود به همه آنچه كه از زندگي در دنياي فاني توقع داريم ، خواهيم رسيد.
نمي‌شود چشم‌ها ،گوش‌ها ،زبان‌ها ، دست‌ها و پاها را آزاد گذاشت و در زير بار خروارها گناه جنسي و غير جنسي به دنبال مقصر بيكاري و بي‌عاري خود گشت. آری! تكليف همه چيز از ابتداي تكليف روشن مي‌شود.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها