پرسش وپاسخ

سلام اگر هنگام نزدیکی پدر و مادر کودک (یک ساله-دختر)ناگهان از خواب بیدار شده و صحنه را مشاهده کند اولا چه تاثیری بر کودک دارد و ثانیا چگونه می توان اثرات مخرب این صحنه را در ذهن کودک از بین برد. با تشکر از لطف حضرات عالی

در کتب فقهی و اخلاقی سفارشاتی به والدین برای زمان انعقاد نطفه طفل صورت گرفته که شاید بتوان آن ها را یکی از علل بزهکاری کودکان در آینده دانست که برخی از احادیث و روایاتی که در این زمینه آمده ، به شرح ذیل است:
1- عن ابى عبد اللَّه علیه السّلام قال: لا یجامع الرّجل امرأته و لا جاریته و فی البیت صبىّ فانّ ذلک ممّا یورث الزّنا.(1)
امام صادق (ع) می فرمود: موقعى که در اطاق، کودکى حضور دارد ،مردان با زنان یا کنیزان خود نیامیزند، زیرا این عمل طفل را به راه بى‏عفتى و زناکارى سوق می دهد.
2- قال ابو جعفر علیه السّلام: ایّاک و الجماع حیث یراک صبىّ بان یحسن ان یصف حالک .(2)
امام باقر (ع) می فرمود: بپرهیز از آميزش در جایى که کودک ممیزى تو را مى‏بیند و رفتارت را چنان درک می کند که قادر است به خوبى براى دگران توصیف و تشریح نماید.
روایات به این معنا نیست که اگر کودکی یک بار این صحنه را دید ، حتما بزهکار شده و به انحرافات اخلاقی کشیده خواهد شد، بلکه به این معناست که دیدن این صحنه ها زمینه انحراف در کودک را فراهم می کند . هر بار که این صحنه را ببیند، یک نقطه سیاه در ذهنش به وجود می آید که اگر عوامل دیگری و یا این نقاط سیاه در ذهنش بیش تر شود، حتما به انحرافات اخلاقی کشیده خواهد شد.
بنابراین پدر و مادر باید مواظب باشند که کودک نه تنها صحنه را نبیند حتی صدای نفس های شان را نشنود. پس بهتر است برای دوری از انحراف اخلاقی و جلوگیری از بزهکاری کودکان در آینده، پدر و مادر در یک اتاق جداگانه ای باشند که این صحنه ها را نه تنها نبینند و نشنوند و یا حتی اگر هم در خلوت باشند ، بچه ها متوجه نشوند. ضمنا یک بار دیدن این صحنه هرچند در ذهن کودک باقی می ماند ، ولی اگر دوباره این صحنه ها را نبیند، به تدریج فراموش می کند.
موفق باشید.
پی نوشت ها:
1. روایات تربیتى، ج‏3 ،ص 86 .
2. همان .

میخواهم به طور کامل احکام استمنا را برای بیان کنید

خود ارضايي يا استمنا از نظر اسلام حرام و گناه است. قرآن کريم مي‌فرمايد: "هر کس از راهي غير از همسرش، شهوت را دنبال کند. (شهوتش را دفع کند) از تجاوز کاران است".(1) يعني از حکم الهي وطبيعي تجاوز کرده است.
پيامبر اکرم(ص) فرمود: "هر کس شهوتش را با دست ( و هر طريق ديگري غير از مسير طبيعي و ازدواج) دفع کند، مورد لعنت و نفرت خداوند است".(2)
امام صادق(ع) فرمود: "خود ارضايي (يا دفع شهوت از غير مسير طبيعي) از گناهان بزرگ است".(3)
نيز فرمود: "خداوند با نظر رحمت به استمنا کننده نمي‌نگرد".(4)
فعل حرام، عصيان و مخالفت با فرمان حق تعالي است. کم و زيادش در حکم اصلي تفاوت ايجاد نمي‌کند. هر چيزي به اندازه خود، گناه است. اگر کم صورت گيرد، به اندازه خود و اگر زياد باشد، به همان اندازه، اما در مورد تعداد دفعات زياد، گناه ديگري هم هست و آن تکرار گناه است که تکرار و اصرار بر گناه، گناه ديگري محسوب مي‌شود.
پيامبر اکرم(ص) فرمود: "لا تنظروا الي صِغِرَ الذنب و لکن انظروا اِلي مَنِ اجتَرأتم؛(5) به کوچکي گناه منگريد، بلکه بر عظمت و بزرگي کسي بنگريد که نسبت به او گستاخي و نافرماني کرده‌ايد".
پي‌نوشت‌ها:
1. مؤمنون (23) آيه 7.
2. مستدرک، کتاب النکاح، ص 570.
3. سيد عبدالحسين دستغيب، گناهان کبيره، ص 332.
4. وسايل الشيعه، ج 14، ص 268.
5. بحارالانوار، ج 77، ص 168.

با سلام و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز
پسري که با دختري رابطه جنسي بر قرار کرده مي تواند با او ازدواج کند.
در فرض سؤال که دختر از راه زنا بکارتش را از دست داده ، به نظر آيت الله سيستاني در حکم باکره است و بايد اجازه پدرش را بگيرد .
بدون اجازه پدر دختر ، عقد صحيح نيست ( 1 ).
پي نوشت :
1. سؤال تلفني (7741415-0251) از دفتر آيت الله سيستاني .

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

روش حکومتی امام علی (علیه السلام) با امام مهدی (عجل الله فرجه) چه تفاوت هایی می تواند داشته باشد که حکومت ایشان به موفقیت می رسد ولی حضرت علی (ع) موفق نشدند؟ چرا حکومت یکی جهانی می شود ولی حکومت دیگری نه؟

پاسخ:
تفاوت اصلي در شيوه حكومت داري نيست، بلكه مهم ترين تفاوت در ناحيه مردم، يعني ميزان آمادگي آنان و شرايط جهاني و مقتضيات زمان مي باشد.
سنت قطعي الهي بر اين مقرر شده، كه روزي به وسيلة امام زمان (عجل الله فرجه) زمين لبريز از عدل و داد شود، مدينة فاضله تشكيل گردد، همة اقشار مزة شيرين عدل را بچشند، گمشدة خود را در حكومت امامي كه كلامش، راهش و حكومتش عدل است، بيابند. بالأخره با حاكم شدن عدالت در أقصي نقاط عالم وفا و آسايش را لمس كنند. در ساية حكومت صالحان اجرا شدن احكام نوراني الهي را تفاوت اصلي در شيوه حكومت داري نيست. بلكه مهم ترين تفاوت در ناحيه مردم، يعني ميزان آمادگي آنان و شرايط جهاني و مقتضيات زمان مي باشد.
سنت قطعي الهي بر اين مقرر شده، كه روزي به وسيلة امام زمان (عج) زمين لبريز از عدل و داد شود، مدينة فاضله تشكيل گردد، همة اقشار، مزة شيرين عدل را بچشند، گمشدة خود را در حكومت امامي كه كلامش، راهش و حكومتش عدل است، بيابند. بالأخره با حاكم شدن عدالت در أقصي نقاط عالم وفا و آسايش را لمس كنند، در ساية حكومت صالحان اجرا شدن احكام نوراني الهي را ناظر باشند تا جايي كه زمين از قسط و عدل سيراب شود.
حضرت بقية الله عدل كلي را در جهان، با شرايط زير پياده مي فرمايد:
1 - آمادگي جامعة بشري براي عدالت كلي، انسان فطرتا عدالت خواه است و عدالت را دوست دارد، همان گونه كه زيبايي را فطرتا دوست دارد، به ويژه وقتي از ظلم و جور به تنگ آمد، تشنة عدالت مي شود. در زمان ظهور، عدالت محقق مي شود.
اما در مورد آمادگي جامعه زمان حضرت علي براي اجراي عدالت همين بس كه وقتي طلحه و زبير كه از ياران نزديك و خواص حضرت علي به شمار مي رفتند، پس از بيعت با حضرت (ع) براي گرفتن سهمِ خود و تصدي امر به خدمت حضرت رسيدند، حضرت از آن ها پرسيد آيا كار شخصي با من داريد و يا كار حكومتي؟ وقتي در پاسخ گفتند كه كار ما شخصي است حضرت چراغي را كه مربوط به بيت‏المال بود و روشن بود، خاموش كردند و چراغي را كه براي كارهاي شخصي بود روشن كردند و آن دو نفر وقتي اين صحنه را ديدند بدون بيان خواسته خود از نزد حضرت(ع) رفتند و متوجه شدند كه عدالت علي(ع) اجازه خوردن مالي و حقي را به آنان نخواهد داد و از اين جا بود كه باتحريك عايشه زمينه جنگ جمل و آن فتنه كور را آماده كردند. بنابر اين تفاوت درآمادگي دو جامعه است. (1)
2 - در زمان ظهور عقل ها كامل مي گردد و بشر به اندازه اي به رشد عقلي مي رسد كه قابليت پياده شدن عدل همكاني را پيدا مي كند.(2)
اما اميرالمومنين (ع) در دودان جهالت بسر مي برد، همانگونه در خطبه "قاصعه‏" از جمله عوامل عمده وحدت‏ شكن را جهالت دانسته، تزلزل و تفرقه بين امت واحده را ناشي از روي آوردن به ناداني مي ‏داند:
"زنهار كه اينك دست از رشته طاعت كشيده ‏ايد و با احكام جاهليت‏ بر دژ الهي، كه فراگردتان كشيده شده است، شكاف وارد آورده ‏ايد." (3)
3 - اجتماع ياراني (حداقل 313 نفر) در ابتداي كار دور شمع وجود امام با ويژگي هايي از قبيل:
الف) خداجويي و توحيد، كه سرلوحة خصال ياران مهدي است و وجودشان غرق جلوة نور ايزدي است.
ب) بصيرت و آگاهي، آنان چنان درايت و خردمندي دارند كه در هر وضعي حق را از باطل باز مي شناسند.
پ) حفظ حدود الهي، ياران حضرت چنان خود ساخته اند كه حتي در سخت ترين اوضاع دست از پا خطا نمي كنند و قانون الهي را نمي شكنند.
ت) شجاعت، آنان دلير مردان جنگ آوران ميدان نبردند و دل هايي چون پولاد دارند و از انبوه دشمن هراسي به دل راه نمي دهند. ايمان به هدف همة وجودشان را تسخير كرده است.
ث) فرمان بري، آنان عاشقان مولاي خودند تا جايي كه در انجام دستورهاي حضرت بر يكديگر پيشي مي گيرند.
ج) زهد و ساده زيستي، زهد و عدم وابستگي به دنيا زينت كارگزاران مهدي است. ياران امام منتظر با داشتن چنين صفاتي چنان خود ساخته اند كه اگر همة دنيا به آنان پيشنهاد شود تا تخلف از فرمان امامشان كنند، نمي پذيرند.(4)
ياران اميرالمومنين:
حضرت اشاره كردند به سي تا گوسفندي كه مشغول چرا بودند و فرمودند: قسم به خدا اگر من به اندازي اين گله نيرو داشتم، قيام مي كردم .
وقتي سيصد و شصت نفر با حضرت بيعت كردند، حضرت فرمود: فردا در مكاني ويژه با سر تراشيده حاضر شويد، جز چهار نفر؛ مثل ابوذر، مقداد، سلمان و عمار حاضر نشدند. حتي سلمان هم با تأخير آمد.(5)
4 - كارگزاران مهدي موعود (عج) انسان هاي ساخته شده اند كه ايمان به خدا روحشان را در خود گداخته و از نو ساخته است و خداترسي آنان مانع از تخلفشان مي گردد. در مراحل بعد كه انقلاب حضرت گسترش مي يابد، كارگزاران بر اساس موازين درست و شايستگي هاي اصولي و لياقت هاي افراد انتخاب مي گردند.
اما مردان حكومت حضرت علي و كساني از حاميان و نزديكان او بودند تاب اجراي عدالت او را نداشتند، زيرا ثروت اندوزي چشمانشان را كور و دلهایشان را سخت كرده بود و موجب شد كه آنها در جبهه مقابل آن حضرت صف آرايي كنند و جنگ جمل ها بوجود آرند و يا به زير سايبان راحت طلبي كه معاويه پديد آورده بود پناه بگيرند.
اينها بخشي از عواملي بود كه مانع اميرالمومنين در اجراي كامل عدالت گشت و حكومت آن حضرت چند سالي بيش عمر نكند.
بنابراين همانگونه كه بيان شد اين موانع در حكومت امام مهدي(عج) وجود ندارد و حكومتش را جهاني مي نمايد.

پي نوشت ها:
1. شرح إحقاق الحق ،جلد 8 صفحه 539 ،تحقيق : تعليق : السيد شهاب الدين المرعشي النجفي / تصحيح : السيد إبراهيم الميانجي ، ناشر : منشورات مكتبة آية الله العظمى المرعشي النجفي - قم - ايران.
2.نجم الثاقب ميرزا حسين نوري ، باب سوم ،قم انتشارات مسجد مقدس جمكران، سال چاپ 1372.
3. نهج البلاغه خطبه 192.
4.لطف الله صافي، منتخب الأثر ، ص 360 و 364 و 589 و 591.
5.الكافي - الشيخ الكليني - ج 8 - ص 31 - 33 . كتاب : الكافي ، تحقيق : تصحيح وتعليق : علي أكبر الغفاري ، چاپ : چهارم ، سال چاپ : 1362 ش ، ناشر : دار الكتب الإسلامية - طهران ؛ تاريخ‏يعقوبى/ترجمه محمد ابراهيم آيتى‏،ج‏1،ص:527 انتشارات علمى و فرهنگى ، چاپ : ششم ، 1371ش.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

جوانی 30 ساله هستم به دلیل مشکل جنسی سرد مزاجی هیچ علاقه ای به زن گرفتن ندارم و منتنفرم از آنها که همسرم شوند در کودکی یکی از بیضه هایم از دست دادم . و علاقه ازدواج شدید به هم جنس خود رادارم ولی از نظر شرعی حرام است و به همین خاطر هیچ علاقه و انگیزه ای به ادامه زندگی ندارم مشکلم رادکترها حل نتوانستند کنند آیا راه حل خودکشی است ؟هرچه به خانواده میگویم باورشان نمیشود ؟ راهی برای ادامه زندگی من بگشایید .. سپاسگزارتان میشوم.

پرسشگر گرامی با سلام سپاس از ارتباط تان با این مرکز.
هرچند نقص در بيضه ها يا نبود يكي، در مسايل جنسي ايجاد مشكل مي كند ، ولي اين طور نيست كه به طور كلي گرايش انسان به جنس مخالف را از بين ببرد. تمايل به جنس مخالف مسأله‏اى غريزى است مگر اينكه مانعى روانى و يا جسمى در برابر آن قرار گيرد. مثلا افرادى كه دچار اختلالات هورمونى هستند ، دچار چنين حالاتى شده و حتى ممكن است تمايلات جنسى متضاد داشته باشند.
علل روانى نيز در اين مسأله دخالت دارند. گاهى بنابر عللى فرد از جنس مخالف بدش مى‏آيد . دليل آن برخوردى است كه با زن يا مردى داشته، موجبات تنفر او را فراهم كرده ، در واقع در برابر زن يا مرد رفتارى شرطى پيدا كرده. حدس ما آن است كه علت عدم تمايل شما به جنس مخالف بيش تر جنبه روانى داشته باشد، نه از جهت جسمي.
گرايش شما به جنس موافق حاكي از اين است كه از جهت جسمي سالم هستيد و دستگاه تناسلي شما اشكالي ندارد. پس مشكل شما رواني بوده و قابل حل مي باشد.
جهت حل مشكل خود راهكارهاى زير را به كار ببنديد:
1. ديگر به گفته ها و شنيده ها و ذهنيت ها و افكار مبتنى بر عدم تمايل به جنس مخالف توجه نكنيد. اين گونه سخنان را بر زبان خود جارى نسازيد . به ديگران نيز اجازه ندهيد كه به شما اين گونه حرف ها را بزنند و از شما انتظار رفتارهائى متناسب با آن ذهنيت و افكار را داشته باشند.
2. گاهى اوقات شيطان براى وادار كردن آدمى به گناه از اين كانال بهره مى گيرد، يعنى مسير هر گناهى را به شكلى هموار مى سازد. در اين جا نيز مسير آلوده شدن به برخى گناهان از كانال پشت كردن به جنس مخالف و ازدواج مي گذرد . اين نوع افكار و ذهنيت مقدمه ورود به آن وادى است. بايد با اين گونه افكار كه جز افكار شيطانى نام ديگرى بر آن نمى توان نهاد، به مقابله پرداخت ، يعنى ذره اى در شيطانى بودن اين افكار ترديد نداشته باشيد.
آن را شگردى شيطانى بدانيد و در مقابله با آن ترديد نداشته باشيد. به محض ورود اين دست افكار به ذهن تان آن ها را از فضاى ذهن دور ساخته و بهتر آن كه هرگاه اين افكار به ذهن تان هجوم آورد، سريع فضاى ذهن را به افكار مقابل آن( كه حاكى از مردى پخته بودن دارد و علامت تمايل به جنس مخالف است) پر كنيد. شكل عملياتى پر سازى آن است كه قلم و كاغذ جلوى دست خود گذارده ، اقدام به نوشتن مطالبى با محتواى تمايل به جنس مخالف كنيد. ذهن خود را به اين سمت بكشانيد. مثلا چند سطر در مورد فوائد ازدواج و ثمره هاى آن بنويسيد . دو يا سه بار بلند از روى آن بخوانيد . بعد مجددا نوشته خود را كامل كنيد تا اين گونه افكار به ذهن تان وارد نشود . هر موقعى كه اين افكار به ذهن شما هجوم آورد، از اين راهكار بهره بگيريد.
در صدى از اين گونه افكار طبيعى است ،به شرط آن كه اين گونه افكار استمرار پيدا نكند .با قطع كردن رشته اين دست افكار و اقدام به ازدواج، موضوع خود به خود حل مى شود.
3. درباره صفات ثانويه جنسى خود قضاوت واقع بينانه داشته باشيد. هرگز خود را بى نصيب از آن صفات ندانيد . دارائى خود را كم جلوه ندهيد . به قيافه يك مرد خود را آرايش كنيد . ظاهر مردانه براى خود پرداخت نمائيد. با ژست و اخلاق مردانه ظاهر شده ، خود را معرفى كنيد . در قالب يك مرد نيز با ديگران ، چه جنس مخالف و چه موافق رفتار كنيد. نقش هاى كاملا مردانه را بر عهده بگيريد. الفاظ، تكه عبارت ها، سبك سخن گفتن مردانه حتى غليظ تر از يك مرد را به نمايش بگذاريد . در برابر از تمام حركات، سخنانی كه متناسب با زنان و رفتار زنانه است جدا پرهيز كنيد حتى داشتن اين گونه صفات بودن را براى خود عار و ننگ تلقى كنيد، آن گونه كه كسى به خود اجازه ندهد به شما از ديدگاهى غير از يك مرد كامل در مردانگى نگاه كند.
4.صحنه هائى از زندگى كه در آن نقش يك مرد، پدر، همسر را بر عهده داريد تصور كنيد. به آن بال و پر دهيد . نقش خود را پر رنگ و كاملا مردانه بيان كنيد. اين تصويرگرى را در قالب ذهن پرورى و نوشته ها و رفتار روزانه و تمام حالات واقعى و خيالى و استمرار دهيد.
در يك كلام به مرد بودن خود فكر كنيد. زندگى مردى و اجتماعى خود را تعقيب كنيد. اگر شش ماه با اين طرز تفكر زندگى كنيد، براى هميشه از آن افكار رهائى خواهيد يافت.
5. نگاه خود را نسبت به جنس موافق كه برانگيزه حالت تمايل خواهى است كنترل كنيد.
6. از پوشيدن لباس هاى زير تنگ كه باعث برجسته نمودن اندام هاى تناسلى مى شود، جدا خوددارى كنيد.
7.از تمام ارتباط ها، مكان ها و موقعيت هائى كه انديشه «گى» را براى شما تداعى مى كند، تا چه رسد به آن كه شما را دعوت به اين عمل كند ، اجتناب كنيد.
شايد انگيزه شما براى شركت در آن جا الهى و خدائى باشد، ولى چون تداعى گر اين حالت خاص است و گناه و آلوده شدن را تداعى مى كند ،فورا اجتناب كنيد . اين دام شيطان است. شيطان بچه هاى مذهبى را از طريق مذهب و علاقه هاى مذهبى در دام خود گرفتار مى كند و براى هر شخصى دام مناسب با وى را به كار مى گيرد.
8. در روزها و موقعيت هاى نخستين عمل كردن به اين راهكار و دل بريدن از اين حالت سخت و چه بسا ناممكن جلوه كند. اما به گفته على (ع) با ارزش ترين كارها دشوارترين آن هاست. پس اين حالت نشان از ارزشمندى و اهميت تصميم شما دارد . بايد در مسير عمل كردن به اين تصميم بجا و ارزشمند گام هاى بهتر و بلندتر برداريد.
خوب است خاطر نشان سازيم كه دشوارى اين عمل تا چند هفته است . بعد در مسير راهوار و هموار خوبي ها قرار مى گيريد.
9. هرگاه آن افكار پليد شيطانى به ذهن شما هجوم آورد ، خود را از چنگ آن ها رها سازيد . راهكار رهائى آن چنين است كه:
ديگر آن را دنبال نكنيد. خود را به فكر مطلوب و موضوع جايگزين مشغول سازيد.
هميشه براى فكر و ذهن، دست و پا و چشم و خود، دل مشغولى مفيد و مناسب داشته باشيد. اگر آدمى به يك موضوع نشاط آور سرگرم باشد، هرگز مرغ دلش بر بام بيگانگان نمى نشيند.
10. اگر دوستانى كه با آن ها ارتباط داريد ،شما را به سمت اين گونه رفتارها و افكار دعوت مى كنند و يا موقعيت به گونه اى است كه وقتى در كنار آن ها قرار مى گيريد، اين افكار براى شما تداعى مى گردد ، ارتباط و آن دوستان را رها سازيد، يا ارتباط خود را به طور سالم و مطلوب محدود سازيد . هرگاه آن فضا و ذهنيت آلوده بروز نمود، آن ها را ترك كنيد. توجه داشته باشيد دوستي ها و دوستان تا زمانى مطلوب است كه شما را به سمت خوبي ها هدايت كند . اگر دوستي ها و دوستان سبب انحراف و آلودگى شوند ، ديگر دوست نيستند و بايد نام ديگرى براى آن ها جستجو كرد.
با عمل به آنچه گفته شد ،مطلوب حاصل خواهد شد. كافى است يا على گفته و عمل به آن ها را پيشه خود سازيد. در تاثير آن ها ترديد نداشته باشيد.
موفق باشید.

سلام.من دختری هستم که با نامزدم رابطه سکس داشتم.اما هنوز دخترم هستم .میخواستم ببینم ایا مرتکب زنا شده ام؟و الان از کار خودم پشیمانم .چه باید بکنم؟

با سلام و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز
در صورتي که خطبه عقد بين شما جاري شده باشد ، زن و شوهر هستيد . رابطه جنسي بين زن وشوهر اشکال ندارد.
اما اگر عقد ازدواج بين شما جاري نشده باشد، به هم نا محرم هستيد و رابطه جنسي در اين ايام حرام است .
زنا آن است که مرد و زن نامحرمي بي آنکه ( به طور صحيح و شرعي )عقد دائم يا موقت بخوانند، با هم نزديکي نمايند. چه اين کار خلاف از جلو صورت گيرد يا از عقب . يعني مرد با زن نامحرم مقاربت و دخول نمايد (آلت مرد به اندازه ختنه گاه يا بيش تر داخل آلت زن شود.) . (1)
اگر مقاربت و دخول صورت نگيرد ، مانند بوسيدن و لمس بدن و آغوش گرفتن به آن زنا نمي گويند، اگر چه اين ها هم حرام و گناه مي باشد . بايد از اين اعمال توبه نمايند تا گناه آن بخشوده شود. غير از توبه و در خواست ببخشش از خداوند متعال تکليفي به عهده شما نيست.
پي نوشت :
1. سوال تلفني از دفتر(7744010-0251) آيت الله صانعي .

با سلام،

خواهشمند است درباره برهان فطرت توضیحات کاملی بدهید؟

با عرض سلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز
فطرت زبان مشترك تمامي آدميان و زبان بين المللي بشر است. نيازي به تعليم و تعلم ندارد. زبان فطرت در آدميان، همانند جگر تشنه است كه آب مي‏ خواهد. هيچ كس به انسان نياموخته كه اگر تشنه شد، آب بنوشد (بلكه خود سراغ آب مي‏رود). بنابراين فطرت، دروغ ‏پذير و خطاپذير نيست. اگر قلب انسان (به جهت گناهان) منحرف نشود، فطرت انسان او را به سمت خدا هدايت مي‏ كند.
راه فطرت، تنها مربوط به مسائل عملي نيست؛ بلكه مسائل و معارف توحيدي نيز بر اساس راه فطرت روشن مي‏ شود، (1). بنابراين يكي از متقن‏ ترين و روشن ‏ترين برهان‏ ها براي اثبات وجود خداوند، برهان فطرت است كه از جان آدميان برخاسته است.
فطرت؛ به معناي خلقت بديع و بي‏ سابقه است. بر اساس نظر قرآن، حسّ ديني و توحيد، در سرشت بشر نهاده شده است :
«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ ؛ (2) پس روى خود را متوجّه آيين خالص پروردگار كن! اين فطرتى است كه خداوند، انسان ها را بر آن آفريده ، دگرگونى در آفرينش الهى نيست. اين است آيين استوار ، ولى اكثر مردم نمى‏دانند!» .
بيان برهان فطرت :
1. انسان با تمام وجود، در مي‏يابد كه موجودي نيازمند است. اين اصلي بديهي و روشن است كه نياز به استدلال ندارد. كنكاشي مختصر درون خودمان، روشن مي‏كند كه موجودي نيازمند هستيم.
2. انسان با تمام تلاش خود يا با تكيه بر ديگري، سعي مي‏كند كه نياز خود را برطرف كند.
3. در اين تلاش او كم‏كم در مي‏يابد كه كسي نمي‏تواند نيازهاي او را برطرف كند. مگر اين كه او بي‏نياز محض باشد؛ زيرا آن كه نيازمند است، گرفتار حل مشكل خود است. پس تنها كسي مي‏تواند نياز نيازمندان را برطرف كند كه خود، بي نياز مطلق باشد . موجودبي‏نياز خدا است كه انسان با جان و دل خود، خويشتن را محتاج و نيازمند به او مي‏يابد . براي رفع نياز و فقر خود، دست نياز به سمت او دراز مي‏كند.
4. در مرحله بالاتر، انسان در مي‏ يابد كه نيازهاي او تنها محدود به نيازهاي مادي نيست؛ بلكه نيازهاي فوق مادي (معنوي) نيز او را احاطه كرده‏اند. نيازهاي آدمي تنها آب، نان، مسكن و... نيست؛ بلكه در علم، شناخت، عبوديت و ديگر امور معنوي نيز همواره نيازمند است.
5. كمالات علمي و عملي - كه انسان در جان خود آن ها را احساس مي‏كند - برطرف نمي‏ شود؛ مگر اين كه به خدا تكيه كند ،خدايي كه كمال محض است و همه كمالات را به صورت ناب دارا مي ‏باشد.
6. انساني كه به اين مرحله رسيده، تشنه مي‏ شود كه او را ببيند . براي رفع اين حاجت با جان خود، از خدا طلب مي‏ كند. او در اين تلاش، در مي‏ يابد كه خداوند با چشم ديده نمي ‏شود؛ زيرا جسم دليل نقص است؛ بلكه با شناخت حضوري و شهودي، او را طلب مي‏ كند. انسان در اين مرحله، در مي‏ يابد كه با جان مي‏ توان خدا را مشاهده كرد (نه با چشم سر).
هنر پيامبران اين است كه فطرت انسان‏ ها را - كه همانند معدن‏ هاي ارزشمند هستند - كشف مي‏ كنند و به او نشان مي‏ دهند كه به چه چيز و به چه كسي محتاج است و چه بايد بكند .
پس انسان در اصل محتاج به بي نياز مطلق است كه فقط او الوهيت دارد و ديگران همه محتاج اويند:« يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ »(3)پس مقصود واقعي انسان، خدا است و پيامبران فطرت را بيدار مي‏ كنند.
انسان براي حل مشكلات و نيازهاي خود، راه حل‏ هاي گوناگوني را پيش‏بيني مي‏كند، اما اگر از تمام راه‏ حل‏ ها نااميد شد، آن گاه توجه به دستاويزي مي كنند كه هيچ گونه محدوديت و ناتواني در آن راه ندارد؛ زيرا دليل روي گرداني او از راه حل‏ هاي مختلف،ناتواني آنان براي حل مشكلات او است ؛ اما در عين حال كه آن ها را ناتوان مي‏ يابد و نااميد مي‏ شود؛ در دل اميدوار است. اميد، به جايگاهي است كه هيچ گونه ضعف و ناتواني در او راه ندارد.
این آیه شریفه به این مطلب اشاره دارد:
« فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ؛(4) هنگامى كه بر سوار بر كشتى شوند، خدا را با اخلاص مى‏خوانند (و غير او را فراموش مى‏كنند). امّا هنگامى كه خدا آنان را به خشكى رساند و نجات داد، باز مشرك مى‏شوند! » .
آن احساس نياز دورني و وابستگي شديد همان چيزي است كه برهان فطرت بر آن تاكيد دارد. در مواقعي خاص چنان قوي و پر قدرت ظاهر مي شود كه خود انسان را به شگفتي وا مي دارد ، هرچند باز در اثر غفلت ها و دنيا طلبي ها به فراموشي سپرده مي شود ؛ اما در حقيقت واقعيت اين احساس و اين طلب نياز حقيقتي غير قابل انكار است زيرا انسان به كسي اميدوار است كه او را مي‏ شناسد؛ زيرا دلبستگي و اميد به كسي، پس از شناخت او حاصل مي‏ شود.
تا ما كسي را نشناسيم و معرفت و شناختی نسبت به او و خصوصيات او نداشته باشيم، نمي ‏توانيم به او دلبسته و اميدواريم باشيم. بنابراين، دلبستگي و اميد ما به موجودي كه توانا و بي‏ همتا است، نشان از آن دارد كه موجودي با اين خصوصيات و صفات وجود دارد؛ زيرا اگر چنين موجودي نبود، شناخت ما امكان نداشت.
در نتيجه دلبستگي و اميد و عرض نياز به او نيز ناممكن بود. عارفان از اين حالت انسان به «عشق» تعبير مي‏كنند و اين همان است كه مي‏ فرمايند: «انسان فطرتا خداشناس و خداجو است». اين تعبير در زبان دين و دانشمندان به فطرت خداپرستي و پرستش تعبير شده است.
اين برهان به خاطر فراگير بودن آن و به خاطر ادراك عمومي همه مردم نسبت به آن مورد توجه خاص امامان معصوم هم بوده ، بزرگان دين در كلمات خود توجه ويژه اي به اين برهان و طرح آن در برابر خداجويان داشته اند .
اميرمومنان در گفتاري مشهور در مورد بعثت پيامبران مي فرمايد:
« ... فبعث فيهم رُسُله... ليستأدوهم ميثاق فطرته ... (5)؛ پس پيامبران را ميان مردم مبعوث كرد ، تا وفاي به پيمان را از آن ها درخواست كند... » .
شخصي خدمت امام صادق(ع) عرض كرد: "چگونه خدا را بشناسم و ببينم ،‌حضرت سؤال كرد: آيا هيچ وقت از راه دريا مسافرت كرده‌اي؟ (گويا حضرت توجه داشتند به اين كه قضيّه براي او اتفاق افتاده ) گفت: آري. گفتند: اتفاق افتاده كه كشتي در دريا بشكند؟ گفت: بلي، اتفاقاً در سفري چنين قضيّه اي واقع شد. گفتند: به جايي رسيدي كه اميدت از همه چيز قطع شود و خود را مُشرف به مرگ ببيني؟ گفت: بلي چنين شد. گفتند: در آن حال اميدي به نجات داشتي؟ گفت: آري. گفتند: در آن جا كه وسيله اي براي نجات تو وجود نداشت، به چه به كسي اميدوار بودي؟
آن شخص متوجه شد كه در آن حال دل او با كسي ارتباط داشته كه گويي او را مي ديده است. (6)
اين داستان گزارشي روشن از برهان فطرت است.
فطرت و برهان فطرت، با بيان‏هاي مختلفي تبيين شده است كه براي نمونه مي‏توانيد به منابع معرفي شده مراجعه كنيد:
الف ) معناي فطرت و فطري بودن دين و نفسيات فطريات:
فطرت، استاد شهيدمطهري، انتشارات صدرا.
ب ) برهان فطرت:
1. مقالات، محمد شجاعي، انتشارات سروش (ج 3، ص 253 - 223). در اين كتاب از برهان فطرت، تحت عنوان « فكر در خود » بحث شده . البته اين برهان در حدود اثبات وحدانيت خدا از طريق فكر در خود است.
2. معارف قرآن، استاد مصباح يزدي، انتشارات در راه حق، ج اول، ص 47 - 26.
ج ). فطرت حس ديني و خداجويي و خداشناسي از ديدگاه دانشمندان:
1. امدادهاي غيبي، استاد شهيد مطهري (ص 30 و 31)
2. آشنايي با قرآن، استاد شهيد مطهري (ج 1 و 2، ص 38 - 37، پاورقي)
3. علم و ايمان در گفتگو با دانشمندان، جواد محقق، انتشارات مدرسه.

پي نوشت ها:
1. فطرت، شهيدمطهري، ص 98 - 74.
2.روم ( 30)پس روى خود را متوجّه آيين خالص پروردگار كن! اين فطرتى است كه خداوند، انسان ها را بر آن آفريده ،دگرگونى در آفرينش الهى نيست. اين است آيين استوار ،ولى اكثر مردم نمى‏دانند!
3.فاطر (35)آيه 15 .
4.عنکبوت(29)آيه65.
5. نهج البلاغه، خطبه 1.
6. معارف قرآن، ص 29، به نقل از توحيد صدوق، ص 231.

با عرض سلام چندی پیش یک سخنرانی از علامه جوادی آملی در رادیو می شنیدم. ایشان آیه ی واذ اخـذ ربـك مـن بـنـى آدم من ظهورهم ذريتهم واشهدهم على انفسهم... را تفسیر می فرمودند. ایشان این آیه را مربوط به عالم ذر نمی دانستند وگفتند که عالم ذر بخاطر عدم داشتن حدیث متواتر قابل قبول نیست. اگر اشتباه نکنم ایشان گفتند که مفسر باید از احادیث تفسیری به عنوان راهنما استفاده کند نه تعبدی. زیرا احادیثی که تواتر ندارند نمی توانند یقین آور باشند. ایشان تصریح کردند که از انجا که قرآن نور است پس قابل فهم است و می توان با تفسیر قرآن به قرآن آیات آن را تفسیر کرد و فهمید. آنگاه اگر حدیثی در تعارض با فهم ما از قرآن بود می توانید آن را به دیوار بزنیم و باطل بدانیم. می خواستم بپرسم اگر قرآن نور است و روشن است چرا پس در قرآن پیامبر را به عنوان مبیّن و معلم قرآن معرفی می کند. ... یعلمهم الکتاب و الحکمة، ... لتبین للناس ما نزل الیهم. چرا قرآن خود را دارای محکم و متشابه معرفی می کند که فقط راسخون فی العلم دسترسی به آن حقایق را دارند. و اهل بیت هم همیشه خود را تنها کسانی که دارای شأن تفسیر و تأویل قرآن هستند معرفی کرده اند. مثلا نحن الراسخون فی العلم از طرف دیگر اگر روایات غیرمتواتر یقین آور نیست بسیاری از مسائلی که از تاریخ اسلام فقط در احادیث اهل بیت آمده مثل شهادت حضرت زهرا توسط خلفا و بسیاری چیزهای دیگر آیا قابل اعتماد است؟ اساسا آیا ما از روایات می خواهیم کشف حقیقت کنیم یا کسب اعتقاداتی که مورد سوال در قیامت است بنمایید. زیرا من اگر تعبدا حدیثی را که علمای حدیث شناس در کتب خود آورده اند بپذیرم و در قیامت متوجه شوم اشتباه بوده، مورد عقاب نخواهم بود. ولی اگر به منظور کشف حقیقت روایتی را باطل بدانم آیا در قیامت معذب نخواهم بود؟

با سلام و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز
قرآن نور و هدايت و عربي آشکار و هدايتگر است. کتاب معما نيست که از فهم آن عاجز باشيم و بيان آن به عهده معما شناسان واگذار شده باشد،با اين وجود به چند دليل عموم مردم از فهم همه معاني قرآن ناتوانند . براي فهم مفاهيم آن به تفسير کنندگان محتاجند.
مفاهيم قرآن از عمق و ژرفاي بي نهايت برخوردار است ، همچنان که اوج بي نهايت نيز دارد . عموم مردم گرچه به هنگام مراجعه به قرآن از سفره گسترده آن طعام هايي ارزشمند بر مي گيرند، ولي درک و فهم شان از رسيدن به اوج و ژرفاي قرآن عاجز است . بايد غواصان ماهر و عقابان تيز پرواز را به مدد بطلبند و به کمک آنان مرواريد ها شکار کنند.
قرآن به زبان قوم و مردم نازل شده ، براي بيان مفاهيم متعالي، راهي جز به کار گيري همين الفاظي که براي مفاهيم محسوس وضع شده اند، نداشته ،پس به ناچار براي بيان بسياري از مفاهيم چاره نبوده جز اين که الفاظ را با کنايه و قرينه در آن معاني برتر از حس به کار گيرد . ما انسان هاي مانوس با معاني حسي وقتي آن آيات را تلاوت مي کنيم، معاني محسوس به ذهن مان مي آيد.
(غالب آيات متشابه آياتي هستند که براي بيان مفاهيم برتر از حس و تجربه و مشاهده نازل شده ، مفاهيم را در قالب الفاظ وضع شده براي بيان محسوس ، ريخته اند . چاره اي نداريم جز اين که براي در امان ماندن از بدفهمي اين آيات را به آيات محکم ارجاع دهيم.)
از طرف ديگر چون انسان ها از لحاظ سطح درک و آگاهي ها و انگيزه ها و ...اختلاف دارند ،آگاهانه يا ناآگاهانه گرفتار اختلاف برداشت و بد فهمي و اشتباه مي شوند . اختلاف و بدفهمي و اشتباه ها کم کم عميق مي شود. با گذشت مدت کوتاهي کتابي که براي رفع اختلاف آمده ، خود منشا و منبع اختلاف مي گردد.
براي اين که از بدفهمي ها و نافهمي ها و اختلاف برداشت ها در امان باشيم ، بايد معلمان قرآن يعني ابتدا پيامبر و بعد از ايشان جانشينانش يعني امامان معصوم که از جانب خدا تعليم يافته اند ، اين آيات را براي ما بيان کنند.
به آيات زير توجه کنيد:
«وَ كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ اَنْتُمْ تُتْلى عَلَيْكُمْ آياتُ اللّه‏ِ وَ فيكُمْ رَسُولُهُ؛(1)
چگونه كفر مى‏ورزيد و حال آن كه آيات خدا بر شما تلاوت مى‏شود و رسول خدا در بين شماست».
در اين آيه دو عامل براى هدايت مردم و حفظ آنان از گمراهى معرفى شده است:
يكى آيات كتاب خدا كه بر مردم تلاوت مى‏شود .
دوم رسول خدا كه در بين آن هاست و مضمون وحى را تبيين مى‏كند. از ظهور كلام فهميده مى‏شود كه كتاب خدا بدون ضميمه شدن تفسير پيامبر، به تنهايى براى در امان نگه داشتن آن ها از كفر، كافى نيست. زيرا ممكن است مضمون وحى را درست نفهمند و آن را بد تفسير كنند و گمراه شوند.
«اَنْزَلْنا اِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبيِّنَ لِلنّاسِ مُا نُزِّلَ اِلَيْهِمْ؛(2)
در اين آيه به صراحت وظيفه رسول خدا تبيين و تفسير قرآن معرفى شده است.
در آيات متعددى رسول خدا، معلم كتاب معرفى شده است:
«اَرْسَلْنا فيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ يَتْلوْ عَلَيْكُمْ اياتِنا وَ يُزَكّيكُمُ وُ يُعَلِّمُكُمْ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ؛(3)
در ميان شما فرستاده‏اى از خودتان روانه كرديم كه آيات ما را بر شما مى‏خواند و تعليم مي دهد و شما را پاك مى‏گرداند».
«رَبَّنَا وَ ابْعَثْ فيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ اياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكّيهِمْ؛(4)
«پروردگارا در ميان آنان فرستاده‏اى از خودشان برانگيز تا آيات تو را بر آنان بخواند و كتاب و حكمت بدانان بياموزد و پاك شان گرداند».
معلوم است كه منظور از تعليم كتاب، آموزش خواندن آن نبوده است. زيرا آنان عرب بودند. هم معانى ظاهرى الفاظ قرآن را مى‏فهميدند و هم باسوادهاى آنان مى‏توانستند نوشته‏هاى قرآن را تلاوت كنند . تعليم خواندن و نوشتن به بى سوادهاى آنان هم، تعليم قرآن نبود. بلكه تعليم خواندن و نوشتن عربي بود . پس منظور از تعليم كتاب يعنى تبيين مضامين و پيام‏هاى قرآن و تفسير آيات آن.
رسول خدا درمدت كوتاه دوران رسالت فرصت نيافت همه آيات را تبيين و تفسير كند . اگر بعد از ايشان مفسرانى معصوم و عالم معرفى نمى‏شدند، دوباره در تفسير آيات قرآن اختلاف پيش مى‏آمد . مذاهب مختلف رخ مى‏نمود . حجيت و حقانيت هيچ كدام از آن ها قطعى نبود و پيروان پيامبر دوباره به حيرت و گمراهى مى‏افتادند، بنابراين همان حكمت و لطفى كه ارسال رسول را اقتضا مى‏كرد، نصب امام و مرجع معصوم دينى را هم اقتضا داشت تا بعد از پيامبر، مسلمانان در موارد اختلافى به او رجوع كنند . با خيال راحت به تفسير او گردن نهند . حجت بر منحرفان تمام باشد . در قيامت هيچ عذرى نداشته باشند. حديث متواتر و قطعى ثقلين براى تعيين مفسر رسمى بعد از پيامبر است. رسول خدا فرمود:
«من دو چيز گران بها و ارزشمند در بين شما به ارث مى‏گذارم . اگر بعد از من به آن دو متمسك شويد، هرگز گمراه نخواهيد شد . آن دو عبارتند از: كتاب خدا و عترت و اهل بيتم».(5)
اين بيان مشابه همان آيه 101 آل عمران است كه سبب صيانت از گمراهى را كتاب خدا و رسول خدا معرفى كرده بود.
بنا بر اين پيامبر و امامان معصوم به تعليم خدايي همه مفاهيم قرآن را مي دانند . ما براي درک همه مفاهيم متعالي آن و در امان ماندن از بدفهمي چاره اي جز مراجعه به آن ها نداريم . در غير اين صورت هم خود را از فهم بسياري از مفاهيم قرآن محروم کرده ايم و هم ممکن است دچار بدفهمي و اشتباه شويم.
اما راجع به قسمت دوم سوال شما يعني حجيت روايات، اگر روايتي متواتر باشد و به سند قطعي از معصوم صادر شده باشد، در هر زمينه که باشد، حجت و مطابق حق است. زيرا از معصوم جز حق صادر نمي شود.
اما روايت اگر متواتر نباشد و خبر واحد معتبر باشد ،يعني خبري که يک يا چند راوي از معصوم نقل کرده باشند و سند آن ها هم محکم و از افراد موثق باشد، چون علم و يقين ايجاد نمي کند و فقط حداکثر گمان قوي ايجاد مي نمايد، در باب احکام شرعي حجت است . در غير باب احکام از جمله در اعتقادات و تاريخ و...، روايات حجت تعبدي نيستند، بلکه بايد در راستاي قرآن و اصول قرآني و روايي و عقلي و مبين قرآن باشند.(6)
سخن آيت الله جوادي ناظر به اين اصل است و مي فرمايد روايات اگر متواتر نباشند، فقط نشانه است .اگر مجموع امارات و نشانه ها هم راستا بوده و افاده علم کند، از باب علم آور بودن مفيد و حجت اند. اما اگر در مجموع علم آور نباشند، در غير باب احکام حجت نيستند . نمي توان به استناد آن ها به مطلبي يقين پيدا کرد.
در باره مسائل تاريخي هم که سخن از اعتقاد نيست بلکه سخن از وقوع يا عدم وقوع است . با توجه به ادله و قرائن يا يقين پيدا مي کنيم که فلان واقعه اتفاق افتاده يا گمان قوي مي يابيم . روايات و نقل هاي تاريخي از افراد معتبر دليل گمان يا يقين ما است.
پي نوشت:
1.آل عمران(3)آيه101.
2.نحل(16)آيه44.
3.بقره(2)آيه151.
4. همان،آيه129.
5. محمد قمى، حديث ثقلين ،مصر: دارالتقريب، 1371 ق، ص 9.
6. ترجمه الميزان، ج10،ص526-527.

صفحه‌ها