پرسش وپاسخ

چرا پیامبر فرمودند: من سه چیز: عطر زن ونماز را دوست دارم؟

مراد پیامبر(ص) این نیست که فقط در دنیا همین سه چیز را دوست دارم. بلکه علاوه بر چیزهای دیگر ، این سه چیز را بیش تر دوست دارم . نگاه و برخورد خاصی به این موارد دارم.
2- هر حکمي داراي فلسفه اي است ، حکمت و دليل خيلي از مسائل ديني در روايات اسلامي و کلام بزرگان دين آمده است که با دقت مي توان به آن ها پي برد . بعضي از آن ها را عرض مي کنيم :
اما عطر :
استفاده و به کارگيري بوي خوش «عطر» از سنّت پيامبر است. ايشان هم خود از بوي خوش به طور مدام استفاده مي‌کرد و هم به امّت خود سفارش اکيد نموده است. در اين باره احاديث فراوان به ما رسيده که در برخي به حکمت و دليل نيز اشاره شده است، از جمله استفاده از بوي خوش، عقل را کامل مي‌کند؛ به وي صورت زيبايي مي‌بخشد؛ در سرور و شادابي روح و اخلاق و خويشتن‌داري و صبر تأثيرگذار است.
نيز آمده است بوي خوش قلب را جلا مي‌دهد و محکم مي‌کند . در تصميم‌گيري‌هاي مهم، اراده را قوي و نيرومند مي‌نمايد. بوي خوش و عطر، جزئي از نظافت و پاکيزگي است. در احاديث وارد شده که در هر چيزي اسراف است، ولي براي هزينه بوي خوش، هر قدر که باشد اسراف نيست.(1)
پيامبر فرموده : «بوي خوش قلب را تقويت مي کند و بر نيروي جنسي مي افزايد». (2)
اما زن :
خدا زيبا است و زيبايي را دوست دارد . انسان را سفارش مي کند که زيبايي را دوست داشته باشيد. از طرفي چون در دوران جاهليت زن از ارزش و جايگاه مناسبي برخوردار نبود ،با اين روش مي خواست مردم را به جايگاه زن در اسلام آشنا سازد، چون :
اين جوامع زن را انسانى همسطح حيوان و ضعيف مى دانستند كه اگر آزاد و مستقل باشد ، براى جامعه فساد و تـباهى به بار مى آورد!
زن را به مثابه خانه يا غذا كه از شرايط لازم براى زندگى است ، به حـسـاب مـى آوردند ، نه عضو و عنصرى سازنده اجتماع ! براى زن هيچ حقى و مالكيتى را به رسـميت نمى شناختند ، مگر به تبع مرد و تا آن جا كه براى مرد مفيد است ؛
اساس رفتار با زنان بر سلطه و به كار گيري استوار بود .
امـا اسـلام زن را مـانند مرد انسان مى داند . همه انسان ها را برابر مى داند، مگر آن كه تقوايش بيش تر است ( اِنَّ اكرمكم عنداللّه اتقيكم) (3) .
عشق و علاقه پیامبر به زن، به یقین به هدف شهوترانی و هوسرانی نیست. بلکه محبت و عشقی است که باید بین زن و شوهر باشد تا زندگی به حد کمال برسد . اگر محبت ویژه و علاقه خاص نباشد، زندگی به مرور زمان از بین می رود و به تبع آن زندگی و جامعه رو به کاستی و نابودي خواهد رفت . پیامبر اسلام نگاه ویژه به زن دارد.
اما نماز :
نماز مهم ترين و زيباترين روش خدا پرستي و تشکر و قدر داني از خالق هستي است . اولين سوال الهي در روز قيامت است و جذاب ترين روش مانوس شدن با خدا است
و ده ها دلايل و حکمت هاي ديگر که در آن وجود دارد و مي شود ارائه داد که چرا پيامبر به اين سه چيز و چيز هاي ديگر علاقه مند بود و دوست شان داشت و همه اين ها از سنت پسنديده پيامبر است که ما هم بايد درس بگيريم و به آن ها عمل کنیم.
پي نوشت ­ها:
1. آثار الصادقين، صادق احسان‌بخش، ج 12، ص 106.
2. وسائل الشيعه، ج2، ص143، شماره حديث 1752؛ مستدرک الوسائل، ج1، ص419، حديث 1046.
3. حجرات(49) آیه 13.

سلام 26 ساله هستم کارشناس سخت افزار مقلد ایت ا.. لنکرانی من یک رابطه دوستی 4 ساله بایک دختر از شهر دیگر داشتم که قرار بود باهم ازدواج کنیم که خانواده واطرافیان دختر هم از این موضوع اطلاع داشتند و لی با مخالفت خانواده من و سرد شدن خودم ازواج منتفی شد و دختر هم بعد از این ماجرا با یک ازدواج ناموفق و طلاق ربرو شد اکنون بعضی مواقع باهم حرف می زینیم ولی خوب ی دانم ازدواج ما نشدنی است می خواستم بدونم چیکار باید بکنم بیشتر ترسم از انحراف دوستم هست بخاطر مشکلاتی که با اون روبرو بوده و شکست هایی که خورده

از اينكه به ما اعتماد كرديد و مشكل خود را صادقانه با ما در بيان گذاشتيد خرسنديم . صداقت در گفتار حاكى از ضمير و فطرت پاك شماست . نشان مى دهد نمى خواهيد مبتلا به آلودگى نفسانى شويد . از آلوده شدن به گناه نگران هستيد. اين حالت علامت ايمان و اعتقاد قوى به ارزش هاى الهى و انسانى است . اميدواريم در اين برهه حساس زندگى بتوانيد ايمان خود را حفظ كنيد . با درايت و مشورت با افراد مجرب همسر خوب و شايسته اى را انتخاب كنيد. در اين جا لازم مى دانيم به عنوان مشاورى امين و دلسوز مطالبی را خدمت شما دوست گرامى عرض كنيم.
در انتخاب همسر دو نکته اساسی باید مد نظر قرار گیرد:
1. یافتن همسری مناسب با شرایط و معیارهای درست.
2. اتخاذ روشی مناسب برای انتخاب همسر.
ازدواج و انتخاب همسر مسئله بسيار مهم و سرنوشت سازى است. از اين رو بايد در يك حالت عادى و به دور از احساسات و بر اساس معيارهاى صحيح انجام گيرد.
از آن جا که يكي از مهم ترين ثمرات و اهداف ازدواج رسيدن به آرامش است و آرامش در صورتي حاصل مي شود كه با توجه به معيارها و ملاك هاي اساسي و مهم، انتخاب مناسبي داشته باشيم، چيزي كه مانع انتخاب مناسب مي شود ، دوستي دختر و پسر قبل از ازدواج است . اين يكي از بزرگ ترين آفت هاي ازدواج جوانان است كه بدون در نظر گرفتن معيارهاي اساسي مدتي با هم دوستي مي كنند . موقعي تصميم به ازدواج مي گيرند كه معيارهاي اساسي ازدواج را ندارند. چون در نتيجه دوستي چند ساله به همديگر وابسته شده اند، علي رغم نبود تناسب بين آن ها و از روي احساسات تصميم به ازدواج مي گيرند. بعداً تاوان اين تصميم غير منطقي را مي دهند.
برخی معتقدند باید آشنایی و صمیمیت پیش از ازدواج وجود داشته باشد تا دو فرد یکدیگر را به خوبی بشناسند . پس از آن زندگی مشترک را شروع کنند. اما باید بگوییم که عشق واقعی و علاقه مندی حقیقی بین دو جنس ، زمانی ایجاد می شود که دو فرد ارتباط خود با یکدیگر را به سادگی تزلزل پذیر ندانند؛ از سوی دیگر هر یک برای جلب نظر دیگری دست به رفتار نمایشی نزنند. در آشنایی های پیش از ازدواج این مسئله بسیار دیده می شود. دوستی های قبل از ازدواج که به عشق معروف است، عامل تعیین کننده ازدواج نیست ، زیرا ازدواج نوعی مشارکت در یک اجتماع کوچک (خانواده) است که در آن دو انسان می باید از جهات گوناگون با یکدیگر تناسب عملی داشته باشند. پس آن چه عامل تعیین کننده است، همتایی و هم کفو بودن زن و مرد است. در صورتی که در انتخاب همسر، همگونی مراعات شود، نیازی به برقراری روابط صمیمانه پیش از ازدواج نخواهد بود، بلکه باید تأکید کنیم که چنین روابطی می تواند بیش از آن که مفید باشد، مضر و تهدید کننده نهاد خانواده در جامعه به شمار آید. با نگاهی به آمار می توان دید که آمار طلاق بین کسانی که قبل از ازدواج ارتباط های دوستانه داشته اند، بالاتر است. از طرفی آشنایی و ارتباط دختر و پسر در محیط اجتماع، بیش تر از آن که معرفت ساز باشد، فروزنده هوس ها و معرفت سوز است. عمدتاً دیده می شود فرد آن گونه که هست، خود را نشان نمی دهد یا به سبب محبت و عشقی که ایجاد شده، نمی تواند عیوب طرف مقابل و جوانب مختلف قضیه را بسنجد . بیشتر رفتارها در آشنایی های خیابانی به شکل های ساختگی ابراز می شود.
بنابراين طبق نظر اسلام و روانشناسان ازدواج با دوست دختر يا دوست پسر با توجه به آسيب هاي احتمالي آن صحيح نيست . براي داشتن يك ازدواج موفق بايد معيارها و ملاك هاي اساسي آن را در نظر گرفت.
در اسلام باید رابطه بین پسر و دختر در چارچوب شرع باشد. اسلام نمی گوید که پسر نباید به دختر علاقه پیدا کند و یا با او ارتباط برقرار نماید، چرا که غریزه (علاقه به جنس مخالف) همچون غرایز دیگر مثل گرسنگی و ... آفریده خداست . خدا هم چیزی را بدون حکمت نمی آفریند . باید ارضا گردد تا عوارضی همچون عدم تعادل روحی و یا اضطراب و عدم آرامش روحی، دامنگیر انسان نشود.
از طرف دیگر بی بند و باری و ارضای غیر معقولانه این غریزه هم مفاسدی را به دنبال دارد که سعادت او را در دنیا و آخرت، خدشه دار می کند.
اسلام نه رهبانیت را می پسندد که دنبال سرکوبی غریزه جنسی است ؛ نه حیوانیت را که در ارضای غریزه جنسی خود، حد و مرزی و چارچوبی را نمی شناسد . هم ازدواج را تشویق نموده و هم فرموده هر نوع ارتباط جنسی باید در چارچوب ازدواج دائم یا موقت، باشد.
ممکن است در جامعه یا عصری در اثر تعلیمات غلط، فطرت در نطفه خفه گردد . ندای او به گوش جان انسان ها نرسد، این جاست که مفاسد روابط نامشروع باید برای مردم تبیین گردد که در ذیل به مواردی اشاره می کنیم:
در این شیوه زندگی گرچه غریزه جنسی تا حدودی ارضا شده ، منتهی چون انسان موجودی است که هیچ گاه سیر نمی گردد و همیشه دنبال لذت جدیدتر و بیش تر است و این هم به خاطر تنوع طلبی اوست، اگر پایبند به اصل و قانونی نباشد که او را محدود کند، همیشه دنبال لذت جدیدتری است . این موجب می شود که تمام وقت و امکانات انسان، صرف همین گونه کارها شود . در نتیجه استعدادهای دیگرش شکوفا نگردد، مثلا انسان اگر بخواهد در زمینه علمی به جایی برسد، نباید ذهن خود را مشغول این گونه کارها کند و...
داشتن دوست دختر باعث می گردد تا بنیان و نظام خانواده سست گردد . شوهر به زنش بی رغبت گردد . این مفسده ای است غیر قابل جبران، چون نیاز انسان ها، تنها در مسائل جنسی خلاصه نمی گردد. انسان علاوه بر نیاز جنسی، نیاز به همدمی دارد که با او از مشکلاتش بگوید . در کنارش آرامش پیدا کند . آرامش در جایی غیر از کانون خانواده، دست یافتنی نیست.
داشتن دوست دختر عاملی است برای کم رنگ شدن محبت شوهر به زن . در نتیجه طلاق و ارضا نشدن نیازهای دیگر انسان. در کانون خانواده است که فرزندان مهر پدر و مادر را تجربه می کنند . در پرتو محبت هاست که استعداد فرزندان شکوفا می گردد.
آمار نشان می دهد که درصد زیادی از بزهکاران از کانون گرم خانواده بی بهره بوده اند .پس می توان نتیجه گرفت که در اثر روابط نامشروع سلامت روحی زن و شوهر و کودکان به خطر می افتد.
دوستی های قبل از ازدواج در دراز مدت یکی از آسیب های اساسی به آرامش روانی و حس اطمینان به طرف مقابل است.
زن و شوهر بعد از ازدواج همواره با این سوال روبرو هستند که آیا شریک زندگی شان که قبلاً با هم دوست بوده اند، شریک قابل اعتمادی است یا ممکن است با چندین نفر دیگر مثل من ارتباط داشته باشد؟آیا می توان به چنین شخصی اعتماد نمود و نقش مادری و پدری فرزندان را به او سپرد؟
این سوال ها که در بعضی موارد منشا وسواس گونه دارد، باعث سوء ظن و عدم آرامش روانی که یکی از اهداف اصلی ازدواج است می شود و زمینه اصلی بسیاری از دعواها و مشاجرات خانوادگی و نهایتاً طلاق و جدایی می گردد.
دوست عزیز؛
در انتخاب روش مناسب برای انتخاب همسر راه پر خطری را انتخاب كرده اید .
حال با توجه به این که می دانید که ازدواج شما شدني نیست می گوییم: ادامه ارتباط اصلاً به نفع شما نيست. جز اينكه شما را بيش از پيش اسير يك عشق خيالى مى كند . به مرحله اى مى رسيد كه نمى توانيد خود را كنترل كنيد و عاقلانه تصميم بگيريد . ممكن است حوادث بدى رخ دهد ، يعنى همان چيز هايى كه اصلا دوست نداريد اتفاق بيفتد.
ارتباط شما در حال حاضر علاوه بر اينكه شرعاً جايز نيست ، از نظر عاطفى نيز آسيب زا است ، زیرا شما را مجدداً درگیر خاطرات قبلی می کند . ذهن شما را علی رغم اینکه می دانید ازدواج شما شدني نیست، دوباره درگیر می کند . باعث از دست دادن فرصت ها و دلبستگی مجدد می گردد، ولی از آن جا که گفته اند جلوی ضرر را از هر وقت بگيريد منفعت است؛ بهتر است آن دختر را فراموش کنید . رابطه خود را با او به طور کامل قطع کنید . به ایشان هم توصیه کنید که ادامه رابطه به صلاح تان نیست . برای این امر همه آنچه را که در مورد روش پرخطر این آشنایی برای شما گفتیم ، برای ایشان بازگو نمایید. ایشان را مجاب کنید که ادامه دوستی به هیچ وجه به مصلحت نیست؛ تاکید کنید که دوستی شما در این چهار سال و ابراز دوستی و قول به ازدواج تحت تاثیر بلوغ و نیاز جنسی و تصمیم خام و بچه گانه ای بوده ؛این دوستی برای ازدواج و تشکیل خانواده روش بسیار خطرناک و نامناسبی است.
به او بگویید که می تواند برای مقابله با مشکلات و رویدادهای زندگی از یک مشاور کمک بگیرد. اگر چه حس ترحم شما نسبت به آن دختر ستودنی است، ولی شیوه ای که در پیش گرفته اید، درست نبوده و آسیب زا است . به همین خاطر بهتر است به این رابطه با هر هدف و انگیزه ای که دارید پایان ببخشید. بدين منظور شما بايد با حذف محرك هاي بيروني مانند شماره تلفن، مكان و زمان ارتباط و ... از طرفي ديگر با نوشتن ليستي از امتيازات ترك اين رابطه و نوشتن نگراني ها و نقاط منفي ،به تدريج اين رابطه را به طور كامل قطع كنيد . موفق باشيد.

سلام مدت 20 روز پیش عقد کرده ام اما در ارتباط جنسی با خانمم مشکلاتی دارم یعنی اینکه ایشان اجازه هر نوع تماس جنسی را به من نمی دهد و حتی زمانی که می خواهم او را ببوسم ناراحت می شود وقتی دلیل را از او پرسیدم گفت خجالت می کشم ولی فکر می کنم دلیل دیگری داشته باشد و او از من مخفی می کند لذا خیلی اذیت می شوم. راهکار شما چیست و می خواهم بدانم از نظر شرعی اگر زن شوهرش را تمکین نکندایا از نظر شرعی معصیت می کند یا این مورد فرق دارد؟ متشکرم التماس دعا

پرسشگر محترم با سلام و تشكر از ارتباطتان با اين مركز
متأسفانه گويا شما دوست عزیز اعتقادي به تفاوت‌هاي فردي يا جنسيتي نداريد و اين باعث شده از درك موقعيت حساس همسرتان تا حدودی عاجز باشيد. ديدگاه مردان به امور جنسي با ديدگاه زنان متفاوت است . نبايد توقع داشته باشيد كه در همان روزهاي اوليه ايشان با اين مسأله كنار بيايد.
دختر خانم پاكدامن از هر گونه رفتار جنسي به دور بوده ، ورود يكباره ايشان به اين مسائل تا حدي سخت و دشوار است. بايد به شرايط جنسیتی، فكري ،فرهنگي و اجتماعي ايشان احترام بگذاريد . با فشار آسيب‌زا به ايشان موجبات دلزدگي جنسي را در ايشان فراهم نياوريد. بسيار مناسب است در گام اول همسر بودن خود را از طريق گفتگوي عاطفي و بدون هيچ‌ رگه جنسي به اثبات برسانيد . بعد از آن به مرور و در يك شرايط بسيار متعادل اقدام به (رفتارهاي جنسي) نماييد. خانم شما از نظر من هيچ مشكل خاصي ندارد . اگر بلد باشيد كه چگونه ايشان را آماده و مهياي اين مسائل سازيد ، خجالت و كم رويي از ايشان به مرور رخت برخواهد بست.
بهتر است با گفتگوهاي صميمانه ،نه شكايت‌آميز كم‌كم به يك توافق جنسي برسيد . هيچ گاه از توافق اوليه (در هر باره زمانی که تعهد کرده اید)تخطي نكنيد. باور نماييد هرگونه رفتار تهاجمي شما تأثير بسيار منفي بر رويكرد ايشان به مسائل جنسي خواهد داشت . اگر
امروز كمي صبر و تأمل نماييد ،يك عمر از آن بهره خواهيد برد.
خواهشمنديم مسائل شرعي مانند معصيت عدم تمكين را در هر مساله طبيعي يا نيمه طبيعي وارد ننماييد چرا كه احكام شرعي در جايي موضوعيت پيدا مي‌كند كه زن بدون هيچ مانعي از تمكين جنسي مرد سرباز مي‌زند. مي‌توانيد كتاب هاي اسلامي در زمينه روابط زناشويي مانند بهشت خانواده نوشته مصطفوی يا كتاب حليه‌المتقين علامه مجلسي يا كتاب ازدواج مكتب انسان‌سازي دکتر رضا پاک نژاد يا کتاب هایی مانند رازهايي درباره مردان ،باربارا آنجلیس و .... را به ايشان هديه دهيد تا در فاصله بين وهله‌هاي ديدار ،ذهن ايشان نسبت به اين مسائل روشن‌تر گردد.

آیا عمل استمنا حرام است و اینکه علت اصلی حرام بودن این عمل واقعا چیست ؟

استمنا حرام و از گناهان كبيره‏ است (1)
اما اين مسئله که علت حرمت استمنا چيست؟
به نظر مي رسد که مهم ترين فلسفه استمنا ضررهايي است که برجسم و روح انسان در اثر استمنا وارد مي شود. مهم ترين ضررهايي که استمنا دارد ، عبارت است از:
ا) پيامدهاي جسماني:
ضعف چشم و بينايي، تحليل رفتن قواي جسماني، ناتواني در توليد مثل، پيري زود رس، ضعف مفاصل، لرزش دست، زشتي چهره و از بين رفتن طراوت صورت.
ب) پيامدهاي روحي و رواني:
ضعف حافظه و حواس‏پرتي، اضطراب، منزوي شدن و گوشه‏گيري، افسردگي، بي‏نشاطي و لذت نبردن از زندگي، پرخاشگري و بداخلاقي و تندخويي، كسالت دائمي، ضعف اعصاب و در نهايت ضعف اراده.
ج) عوارض اجتماعي:
ناسازگاري خانوادگي، بي‏ميل شدن به همسر و ازدواج، ناتواني در ارتباط با جنس مخالف و همسر، بي‏غيرت شدن نسبت به حفظ ناموس، احساس طرد شدن، از بين رفتن عزت، پاكي، شرافت و جايگاه اجتماعي، دير ازدواج كردن و لذت نبردن از زندگي مشترك و عدم اقناع جنسي از همسر. (4)
ممکن است علاوه بر آنچه ذکر شد ، حرمت استمنا حکمت هاي ديگري هم داشته باشد که ما از آن حکمت ها بي خبر هستيم.
پي نوشت ها:
1. آيت الله خامنه اي، استفتائات، سؤال 787.
4.آيت الله دستغيب، گناهان کبيره، ج2، بحث استمنا، ص 332.

آیا نزدیکی از پشت با همسر حرام است؟

آميزش جنسي از راه مقعد به نظر آيت الله خامنه‌اي مكروه است . اگر زن راضي نباشد و موجب اذيت زن شود، حرام است.(1)
به هر حال چه اين عمل جايز باشد و چه نباشد ، اين کار عملي غير طبيعي است . چه بسا تکرار آن مشکلاتي را در سيستم گوارش و دفع مدفوع براي زن به وجود آورد .
پي‌نوشت‌:
1. سوال از دفتر آيت الله خامنه‌اي.

آيا حديثی از پيامبر اكرم (ص) موجود میباشد كه دقيقاً مثل زیر را بشود از آن استنباط کرد:(یا دیگر معصومین) «چراغی كه به خانه رواست به مسجد حرام است.» باتشکر

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز.
برخي از ضرب المثل ها دو پهلو يا چند پهلو هستند كه در برخي از موارد، داراي معناي صحيح و در برخي از موارد، داراي معناي باطلي هستند . ضرب المثل مذكور هم از همين ضرب المثل ها مي باشد. براي پاسخ صحيح به سؤال شما بايد معنا و منظور ضرب المثل مذكور را روشن نمائيم:
عبارت «چراغي كه به خانه رواست» دو جور قابل تصور است:
اول اينكه مراد از «روا بودن» را «واجب بودن» بدانيم. يعني منظور ما از ضرب المثل اين باشد «چراغي كه در خانه واجب است، در مسجد حرام است».
دوم اينكه مراد از «روا بودن» را «مستحب بودن» بدانيم. يعني منظور ما از ضرب المثل اين باشد «چراغي كه در خانه مستحب است، در مسجد حرام است».
اگر صورت اول منظور باشد ، ضرب المثل صحيح است ، يعني اگر كار واجبي بر عهده انسان باشد، نمي تواند به سبب انجام يك كار مستحب، از انجام واجب باز بماند؛ مثلا پرداخت حق نفقه همسر و فرزندان واجب است . انسان نمي تواند از نفقه ايشان كه بر وي واجب است، كسر نموده و براي ساخت يا تعمير مسجد خرج نمايد. رسول خدا مي فرمايد:
« كَفَى بِالْمَرْءِ إِثْماً أَنْ يُضَيِّعَ مَنْ يَعُول‏ ‏(1) ‌؛در گنه كاري شخص همين بس كه وي حقوق افراد تحت تكفل خود را ضايع سازد» يا امام رضا (ع) مي فرمايد:« لَا تَبْذُلْ لِإِخْوَانِكَ مِنْ نَفْسِكَ مَا ضَرَرُهُ عَلَيْكَ أَكْثَرُ مِنْ نَفْعِهِ لَهُم‏ (2) ؛ چيزى كه ضرر نداشتنش براى تو، بيش از نفع آن براي ديگران است ، به رفقايت بذل مكن.»
اما اگر صورت دوم منظور باشد، فرد مكلف، بين انجام دو مستحب قرار مي گيرد . بهتر است كه مستحب مهم تر را انجام دهد؛ مثلا از يك سو وسعت امكانات و تامين رفاه بيش تر براي افراد تحت تكفل مستحب است . از سوي ديگر ساختن مسجد و تعمير مسجد هم مستحب است . رسول خدا مي فرمايد:
« مَنْ أَسْرَجَ فِي مَسْجِدٍ مِنْ مَسَاجِدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سِرَاجاً لَمْ تَزَلِ الْمَلَائِكَةُ وَ حَمَلَةُ الْعَرْشِ يَسْتَغْفِرُونَ لَهُ مَا دَامَ فِي ذَلِكَ الْمَسْجِدِ ضَوْءٌ مِنَ السِّرَاج‏؛
كسى كه در مسجدي از مساجد خدا چراغى بيفروزد، تا وقتى كه نور آن چراغ به خاموشى نگرايد، فرشتگان و حاملان عرش الهى براى او (از درگاه خداوندى) طلب آمرزش و مغفرت كنند.»(3)
در اين موارد اگر فردي خواست يكي از اين دو مستحب را انجام دهد، بهتر است كه مستحب مهم تر را انجام دهد . انجام مستحب مهم تر، واجب نيست تا ترك آن حرام باشد. بنابراين استعمال اين ضرب المثل در اين صورت، نادرست مي باشد. چون چراغي كه مستحب در خانه باشد، در مسجد حرام نيست، بلكه در مسجد هم مستحب است . چه بسا استحباب آن در مسجد بيش تر هم باشد.
با توجه به توضيحات مذکور روشن مي شود که تنها در يک صورت مي توان براي اين ضرب المثل از روايات مويداتي را ذکر نمود . در صورت ديگر داراي معناي باطلي است که مورد تأييد روايات نيست.
پي نوشت ها:
1. من لا يحضره الفقيه، ج‏3، ص 168.
2. همان.
3. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص29.

امامت و ولايت در واقع جايگزين نبوت و رسالت است، همان طور که امام جانشين پيامبر (ص) است، همان شؤون و مسئوليت پيامبر به غير از مقام نبوت در امام به عنوان ...

شبهه ای که تازگی در دانشگاه ها خیلی مطرح می شود این است که ولایت امیرالمومنین (علیه السلام) را قبول دارند ولی می گویند انتخاب امیرالمومنین یک انتخاب معنوی بود و ربطی به حکومت ندارد و پیامبر ایشان را انتخاب کردند تا مردم در مورد نماز، روزه، زکات و ... سوال بپرسند، نه اینکه حکومت را در دست بگیرند؟ لطفا یک پاسخ دقیق و قانع کننده هرچه زودتر به این شبهه بدهید. ممنون

پاسخ:
اين شبهه جديد نيست بلکه با رنگ و لعاب جديد عرض اندام کرده، اما جواب مسئله اين است:
امامت و ولايت در واقع جايگزين نبوت و رسالت است، همان طور که امام جانشين پيامبر (ص) است، همان شؤون و مسئوليت پيامبر به غير از مقام نبوت در امام به عنوان جانشين پيامبر مطرح است، يعني همان طور که پيامبر غير از بيان احکام شريعت نظير آنچه در سوال آمده، داراي مقام حکومت و مديريت جامعه بوده است، جانشينان او نيز همين سمت را داشته‌اند، همان دلايلي که اثبات مي‌کند. رسول خدا سمت حکومت داشته، ثابت مي‌نمايد که جانشين او نيز همين سمت را داشته است، زيرا انسان با نهاد خدادادي خود بدون هيچ گونه ترديد درک مي کند که هرگز جامعه متشکلي مانند يک کشور يا يک شهر يا ده يا قبيله و حتي يک خانه که از چند نفر تشکيل يابد، بدون سرپرست و زمامداري که چرخ جامعه را به کار اندازد و اراده او را با اراده‌هاي جزو حکومت کند، و هر يک از اجزاي جامعه را به وظيفه اجتماعي خود وا دارد، نمي‌تواند به بقاي خود ادامه دهد. در کم ترين وقتي اجزاي آن جامعه متلاشي شده، وضع عموميش به هرج و مرج گرفتار خواهد شد،
به همين دليل کسي که زمامدار و فرمان روايي جامعه اي است (اعم از جامعه بزرگ يا کوچک) و به سمت خود و بقا جامعه عنايت دارد، اگر بخواهد به طور موقت يا غيرموقت از سر کار خود غيبت کند، البته جانشيني به جاي خود مي‌گذارد. هرگز حاضر نمي‌شود که قلمرو فرمان روايي و زمامداري خود را سر خود رها کرده، از بقا و زوال آن چشم پوشد. رئيس خانواده‌اي که براي سفر چند روزه يا چند ماهه مي‌خواهد خانه و اهل خانه را وداع کند، يکي از آنان (يا کسي ديگر را) براي خود جانشين معرفي کرده، امورات منزل را به وي مي‌سپارد. رئيس موسسه يا مدير مدرسه يا صاحب دکاني که کارمندان يا شاگردان چندي زير دست دارد، حتي براي چند ساعت غيبت، يکي از آنان را به جاي خود نشانيده، ديگران را به او ارجاع مي‌کند. به همين ترتيب، اسلام ديني است که به نص کتاب و سنت بر اساس فطر استوار است. آئيني است، اجتماعي که در هر آشنا و بيگانه اين نشاني را از سيماي آن مشاهده مي‌کند. عنايتي که خدا و پيامبر با اجتماعيت اين دين مبذول داشته‌اند، هرگز قابل انکار نبوده و با هيچ چيز ديگري قابل مقايسه نيست.
پيامبر اکرم (ص) نيز عقد اجتماع را در هر جائي که اسلام در آن نفوذ پيدا مي‌کرد، ترک نمي‌کرد. هر شهر يا دهکده‌اي که به دست مسلمانان مي‌افتاد، در اسرع وقت سرپرست و عاملي در آن جا نصب و زمام اداره امور مسلمانان را به دست او مي‌سپرد، حتي در لشکرهايي که به جهاد اعزام مي‌کرد، گاهي براي اهميت مورد بيش از يک رئيس و فرمانده به نحو ترتيب براي ايشان نصب مي‌نمود حتي در جنگ موته چهار نفر رئيس تعيين فرمود که اگر اولي کشته شد، دومي را. اگر دومي کشته شد، سومي را، هم چنين به رياست و فرماندهي بشناسند. هم چنين به مسئله جانشيني عنايت کامل داشت. هرگز در مورد لزوم، از نصب جانشين فروگذاري نمي‌نمود. هر وقت از مدينه غيبت مي‌فرمود، والي به جاي خود معين مي‌کرد حتي در موقعي که از مکه به مدينه هجرت مي‌نمود و هنوز خبري نبود، براي اداره چند روزه امور شخصي خود در مکه و پس دادن امانت‌هايي که از مردم نزدش بود، علي (ع) را جانشين خود قرار داد. همچنين پس از رحلت نسبت به ديون و کارهاي شخصي خود علي (ع) را جانشين نمود. بنابراين به همين دليل هرگزمتصور نيست که پيامبر رحلت کند و کسي را جانشين خود قرار ندهد و سرپرستي براي اداره امور مسلمانان و گردانيدن چرخ جامعه اسلامي، نشان ندهد. (1)
بنابراين اولا بي‌ترديد رسول خدا براي خود جانشين تعيين کرده و بر اساس روايات متواتر نظير، غدير خم، حديث منزلت، حديث يوم دار، حديث ثقلين، آيه ولايت و مانند آن علي بن ابي طالب جانشين و خليفه رسول خدا (ص) بوده است. (2)
جانشين مربوط به همه اموري است که شخص پيامبر عهده دار بوده، غير از نبوت و رسالت تمام مسئوليت هاي او بر عهده امام معصوم است، از آن ميان مسئله حکومت است به خصوص آن که حکومت اساس حفظ همه احکام شرع است. اگر امام و سرپرست نباشد، احکام الهي به تدريج فراموش مي گردد، اين تصور که رسول خدا تنها براي بيان احکام علي (ع) را به جانشيني برگزيده بر خلاف عقل سليم و آموزه هاي فراواني است که در منابع اسلامي آمده است و در اين جا به چند نمونه از آن اشاره مي‌گردد:
اميرمومنان مي‌فرمايد كه رسول خدا (ص) به من فرمود: «يا علي انت وصيتي و خليفتي علي اهلي و امتي في حياتي و بعد موتي، وليک ولي، و ولي ولي الله» (3) اي علي ! وصي و خليفه من بر اهل و امت من در زمان حيات و بعد از مرگم هستي. دوستان تو دوست من و دوست من دوست خداوند است».
در خطبه قاصعه فرمود: من نور وحي و رسالت را مي‌ديدم و بوي نبوت را مي‌بوئيدم. هنگامي که وحي بر پيامبر فرود آمد، ناله شيطان را شنيدم، گفتم: اي رسول خدا، اين ناله کيست؟ گفت: شيطان است که از پرستش خود مأيوس گرديد، آن گاه فرمود: علي، تو آنچه را من مي‌شنوم، مي‌شنوي. آنچه را که من مي‌بينم، مي‌بيني، جز اين که تو پيامبر نيستي. بلکه وزير من بوده و به راه خير مي‌روي. (4)
از اين گونه روايات به خوبي به دست مي‌آيد که علي (ع) غير از مقام رسالت، همه حقايق را به دنبال پيامبر دارا بوده است.
در اين باره به کتاب مجموعه آثار شهيد مطهري، ج 3، ص 257، و نيز نتايج کلامي حکمت صدرايي، ص 160 مراجعه شود.

پي‌نوشت‌ها:
1. شيعه در اسلام، ص 109- 110- 111، نشر دار الکتب الاسلاميه، تهران، 1348 ش .
2. آشنايي با کلام اسلامي، ج 2، ص 155، نشر طه، قم 1383 ش .
3. بحار الانوار، ج 22، ص 463، نشر دار الاحياء لتراث العربي، بيروت، 1430 ش .
4. نهج البلاغه، خطبه 192.

اصلا باید ولایت رو فقط به صورت مطلقه قبول داشت؟

پاسخ:
درباره ولايت فقها - به يک اعتبار- از دو زاويه مي توان بحث نمود:
يکي اصل ولايت فقيه.
دوم قلمرو آن که از آن به عنوان ولايت مطلقه و ولايت مقيده ياد مي شود. فقها درباره اصل ولايت فقيه اختلاف ندارند. اختلاف آنان درباره قلمرو ولايت فقيه مي باشد که درباره قلمرو ولايت فقيه, دو ديدگاه اساسى وجود دارد:
ديدگاهى كه قلمرو ولايت فقيه را بسان قلمرو حكومت پيامبر (صلی الله علیه وآله) و امامان معصوم (علیهم السلام) گسترده مى داند و بر اين باور است كه وليّ فقيه, در تدبير و اداره كشور و در تمام امور اجتماعي مردم, حقّ دخالت و تصميم گيرى دارد. از اين ولايت به عنوان ولايت مطلقه و ولايت عامه ياد مي شود.
اين ولايت مطلق اولاً طبق مصالح عمومي جامعه است.
ثانياً بايد جنبه اجتماعي داشته باشد. بر اين اساس ولايت مطلقه فقيه در تمام شئون مانند ولايت معصوم نيست؛ زيرا امام معصوم علاوه بر ولايت در امور اجتماعي، در امور شخصي مردم نيز ولايت داشتند؛ بنابراين منظور از ولايت مطلق آنان مانند ولايت معصوم است، در امور حكومت و امور اجتماعي
طيف وسيعي از فقهاي پیشين و متأخرين طرفدار اين مبنا مي باشند، از جمله امام خميني مي فرمايد:
تمام اختياراتي كه پيامبر و امامان داشته‌اند، فقيه جامع الشرائط نيز دارا مي‌باشد.(1) تمامي دلايلي را كه براي اثبات امامت پس از دوران عهد رسالت آورده‌اند، درباره ولايت فقيه در دوران غيبت جاري است. عمده ترين دليل ضرورت وجود كساني است كه ضمانت اجرايي را عهده دار باشند، ‌زيرا احكام انتظامي اسلام مخصوص عهد رسالت يا عهد حضور نيست. بايستي همان گونه كه حاكميت اين احكام تداوم دارد، مسئوليت اجرايي آن نيز تداوم داشته باشد. فقيه عادل شايسته ترين افراد براي عهده دار شدن آن مي‌باشد.(2)
اين گفتار امام درباره ولايت مطلقه فقيه همان است كه فقهاي بزرگ و نامي شيعه قرن‌ها پيش گفته‌اند. از روزگاري كه فقه شيعه تدوين يافت، ولايت فقيه مطرح گرديد. مسئوليت اجرايي احكام انتظامي اسلامي را بر عهده فقهاي جامع الشرائط دانستند. فقها اين مسئله را در ابواب مختلف فقه ازجمله در كتاب جهاد، كتاب امر به معروف، كتاب حدود و قصاص و غيره مطرح كرده‌اند. از جمله مرحوم شيخ مفيد (متوفاي سال 413) در كتاب «المقنعه» در باب امر به معروف و نهي از منكر فرموده است:
اجراي حدود و احكام انتظامي اسلام وظيفه حاكم اسلام است كه از جانب خداوند منصوب گرديده، منظور از حاكم اسلام، ائمه هدي از آل محمد (ص) يا كساني كه از جانب ايشان منصوب گرديده‌اند، مي‌باشند . امامان نيز اين امر را به فقهاي شيعه تفويض كرده‌اند تا در صورت امكان، مسئوليت اجرايي آن را بر عهده گيرند.(3)
حمزه بن عبدالعزيز ديلمي معروف به سلاّر (متوفاي سال 448) در كتاب فقهي خود به نام «مراسم» مي‌نويسد: امام و پيشواي شيعه اجراي احكام انتظامي را به فقها واگذار نموده و به عموم شيعيان دستور داده‌اند تا از ايشان تبعيت و پيروي كنند.(4)
شيخ الطائفه ابوجعفر محمد بن حسن طوسي (متوفاي سال 460) در كتاب «النهايه» فرموده : حكم نمودن و قضاوت بر عهده كساني است كه از جانب حاكم عادل (امام معصوم) مأذون باشند . اين وظيفه بر عهده فقهاي شيعه واگذار شده است.(5)
ديدگاه دوم که در برابر ديدگاه, اول قرار دارد که به عنوان ولايت مقيده ... ياد مي شود. ولايت فقيه را محدود و قلمرو اختيار ولايت فقيه و دايره نفوذ آن را اندك پنداشته اند. از جمله دخالت در امور مال هايى كه مالكان آن ناشناخته اند, كودكانِ بى سرپرست، چيزهايي كه شارع راضي به زمين ماندن آن نيست. مانند ساخت مساجد و امور عام المنفعه و... كه اصطلاحاً‌ امور حسبه مي گويند.
آنان معتقدند كه فقيه نمى تواند حوزه اختيار خويش را بگستراند, بلكه تنها در همين چند مورد و موارد مشابه ولايت دارد . برخي علاوه بر آن، ولايت بر قضا و صدور حكم را نيز شأن فقها دانسته اند.
فقهايي چون شيخ انصاري در كتاب مكاسب يا آيت الله خويي(ره) و هم چنين آيت الله تبريزي از طرفداران ولايت فقيه به معناي دوم هستند .(6)
امام خميني به نقد اين ديدگاه پرداخته ، ياد آوري نموده است که ولايت فقيه محدود به ولايت بر مجانين و اموال يتيمان... نيست.
امام خميني (ره) مي‌فرمايد: اگر فرد لايقي كه داراي دو خصلت فقاهت و عدالت باشد، به پا خاست و تشكيل حكومت داد، همان ولايتي را كه حضرت رسول اكرم (ص) در امر اداره جامعه داشت، دارا مي‌باشد. بر همه مردم لازم است از او اطاعت كنند.(7)
پذيرش و اعتقاد به ولايت فقيه از ضروريات دين نيست, هر چند از مسائل مهم سياسي اسلام به شمار مي رود. در مورد ولايت معصومان كه حقيقت امامت را تشكيل مي دهد, مسلّماً موظفيم به امامت به عنوان جزئي از اصول مذهب معتقد باشيم , اما در مورد ولايت فقيه اين گونه نيست كه لازم باشد. مردم به عنوان جزئي از اصول مذهب به آن اعتقاد داشته باشند, چون اين امر لازم اعتقادي نيست, اما مسلّم است خدا براي فقيه ولايت قرارداده است.(8)
بنابراين اعتقاد به ولايت فقيه از ضروريات نيست. شاهد بر اين مطلب, اختلاف بزرگان در اين موضوع و تفاوت انظار فقها در محدوده آن مي باشد.
اما در احکام حکومتي همه موظفند از ولي فقيه تبعيت نمايند، هر چند در احکام فردي مانند فروع نماز و روزه و... هر کس تابع فتواي مرجع تقليد خود بوده و به فتواي او عمل مي کند.

پي‌نوشت‌ها:
1. كتاب البيع ،امام خميني ،ج 2 ، ص 617 - 618، سال چاپ 1421ه‍ ، تهران ناشر : مؤسسة تنظيم ونشر آثار الامام الخميني.
2. محمد هادي معرفت، ولايت فقيه، ص44 ، موسسه فرهنگي انتشاراتي "التمهيد" قم.
3. همان، ص 44، به نقل از المقنعه، ص810 .
4. همان، ص 45، به نقل از المراسم العلويه، ص263 .
5. همان، به نقل از النهايه، ص 30.
6. همان، ص 50.
7 . امام خميني،‌ولايت فقيه،‌ص 55 ، مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني.
8 . محمد مؤمن , مجله حكومت اسلامي , شماره دوم , ص9.

در ارتباط با دیگران نباید به قدری پیش‌روی نماییم که حریم خصوصی فرد را در نوردیم

شخصی را به عنوان دوست پیدا کردم که بسیار متدین و مسلط به نفس خود می باشد وکمتر از او گناه صغیره دیده ام وقتی در کنار اوهستم فکر گناه و معصیت از ذهنم دور می شود و به خدا نزدیک تر می شوم واحساس آرامش می کنم .اما مشکلی که دارم این است که این شخص (احساس می کنم که)زیاد با من راحت نیست چه کار کنم که اعتماد این شخص را به خودم کسب کنم این فرد زیاد خودش را به من نزدیک نمی کنداما من خیلی نسبت به ایشان محبت دارم اما ایشان با رفتارشان نشان می دهند که نسبت به من این طور نیستن.گاهی به این فکر می کنم که شاید اصلا این دوستی را ترک کنم اما یاد حدیثی از امیرالمومنین (ع) می افتم که می فرمایند: انسان ضعیف کسی است که نمی‏تواند دوستی انتخاب کند و ضعیف‏تر از او هم کسی است که دوست خویش را از دست می‏دهد . لطفا من را راهنمایی بفرمائید که چه کار کنم که که این عبد خوب خدا را از دست ندهم؟

رویکرد شما به مقوله بسیار حساس دوستی تا حدودی از حالت تعادل و سلامت خارج شده ، ناخواسته به حالت غیر متعادل و غیر سالم گرایش پیدا کرده است. دوستی و نحوه برقراری ارتباط سالم با همسالان یکی از مهارت‌های زندگی محسوب می‌گردد که تحت عنوان مهارت‌های ارتباطی از آن یاد می‌شود. مهارت‌های ارتباطی همان طوری که از نامش پیداست یک مهارت است . به سادگی فرد داراي آن نمی‌گردد. مهارت‌افزایی در این زمینه نیازمند مطالعه و شرکت در کارگاه‌های آموزشی مهارت های ارتباطی یا دیدن فیلم آموزشی آن می‌باشد.
در ارتباط با دیگران نباید به قدری پیش‌روی نماییم که حریم خصوصی فرد را در نوردیم . فرد مقابل ما را به عنوان یک عنصر مزاحم در فضای ذهنی خود قلمداد کند. باید همیشه با یک فاصله و حریم مناسب با دوستان مان ارتباط داشته باشیم . نباید دوست ما احساس کند که وزنه‌ای به پای او یا باری بر دوش او هستیم. نباید آزادی عمل را از او سلب نماییم و آرامش روانی او را به مخاطره اندازیم. دوست ما باید هر وقت که نیاز به خلوت دارد ،بدون کوچک ترین درخواستی یا واکنشی از دوستان خود به این نیاز خود پاسخ درخور دهد. محبت به دوستان یا دیگران باید در حد تعادل باشد . نباید به سبک محبت مرضی یا به اصطلاح خودشیرینی باشد.
باید بپذیریم درصد علاقه شما به ایشان با درصد علاقه ایشان به شما به صورت طبیعی متفاوت است. درصد تعلق خاطر ما به یک ستاره ورزشی یا سینمایی با درصد تعلق خاطر وی به ما از زمین تا آسمان است.
متأسفانه عزت نفس شما تا حدی پایین است . دوست تان از شما توقع یک فرد عزت‌مند و مقتدر را دارد. همه ما از اینکه کسی خودش را به دلیلی (هرچند به دلایل صد در صد معنوی و مذهبی) به ما بچسباند متنفریم . سعی می‌کنیم تا حد ممکن خود را از قفس محبت دیگران فراری دهیم. توصیه می‌شود در حد امکان عزت نفس و اعتماد به نفس خود را از طریق مطالعه یا شرکت در کارگاه های آموزشی ارتقا بخشید . با یک استقلال عاطفی‌روانی بالا با افراد پیرامون خود ارتباط برقرار کنید. استقلال عاطفی و روانی فرد نباید به هیچ بهانه‌ای به وابستگی عاطفی و ... تغییر وضعیت دهد.
سعی نمایید مکانیزم دفاعی خود را برای توجیه این رویکرد وابسته‌وار (در قالب این حدیث نورانی) غیرفعال سازید . به جای بسنده‌کردن به ظاهر یک حدیث ، به باطن احادیث نورانی اهل بیت ،آن هم به طور منظومه‌ای و سیستمی عمل نمایید. عمل کردن به یک حدیث تنها و چشم بر بستن بر احادیث، با موضوع عزت نفس و مناعت طبع مؤمن زیبنده یک مؤمن واقعی مثل شما نیست.
در پایان بار دیگر توصیه می‌شود روز به روز بر استقلال عاطفی‌روانی خود بیفزایید . با تکیه بر نعمت ها و توانمندی خدادادی خود به پیکار با هوای نفسانی و شیطانی بروید . در این راستا می‌توانید از برکات دوستی‌ها به نحو متعادل استفاده نمایید. محور اصلی هر حرکتی باید خودتان باشید . از گردش بر محور دیگران باید پرهیز نمایید . آش خود را با همان امکانات موجود خود بپزید. اگر دیگران نمکی به آش شما ریختند، چه بهتر .اگر هم نریختند، باز در اصل ماجرا خللی ایجاد نخواهد شد.

ارضا شدن زن در دوره قاعدگي بدون تماس جنسي(دخول) به واسطه بدن شوهر اشكالي ندارد

ارضاء شدن زنان در دوره قاعدگی بدون تماس جنسی چه حکمی دارد

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
ارضا شدن زن در دوره قاعدگي بدون تماس جنسي(دخول) به واسطه بدن شوهر اشكالي ندارد .
زن در ايام عادت، غير از نزديکي(دخول به مقدار ختنه گاه يا بيش تر) با شوهر مي تواند از راه هاي ديگري شوهر را ارضا كرده و خود نيز ارضا شود ،
لذت بردن جنسي مانند بوسيدن و بازي و شوخي نمودن مانعى ندارد.(1)
لطفا هرگاه سئوال شرعي مي پرسيد نام مرجع تقليد خود را ذكر فرماييد .
پي نوشت:
1. توضيح المسائل، مراجع، ج1، ذيل454 ،مسائل اختصاصي، ص 278.

صفحه‌ها