پرسش وپاسخ
۱۳۸۹/۱۲/۲۲ ۲۱:۴۵ شناسه مطلب: 28568
۱۳۸۹/۱۲/۲۲ ۱۹:۱۵ شناسه مطلب: 28554
اگرمن آلت وبیضه ها کسی را ببینم چه میشود؟ ویا اگر کسی بیضه های من راببیند چه می شود
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مركز
نگاه کردن به عورت(آلت و بیضه و مقعد) دیگری حرام است ،مگر در موارد ضرورت مثل معالجه که در این صورت هم باید به مقدار حداقل اکتفا شود.
زن و شوهر می توانند به تمام بدن یکدیگر نگاه کنند. (1)
انسان نباید کاری کند که کسی عورت او را ببیند، ولی در صورتی که دیدن عورت عمدی نباشد، اشکالی ندارد.
پی نوشت :
1. آیت الله خویی ، توضیح المسائل ، م2445.
۱۳۸۹/۱۲/۲۲ ۱۸:۰۹ شناسه مطلب: 28540
آیا در قرآن به مجرد بودن یا نبودن حضرت عیسی اشاره ای شده است؟ اگر هست در کدام آیه؟
پاسخ:
در قرآن آيه اي كه بر مجرد بودن حضرت عيسي به صراحت دلالت داشته باشد، وجود ندارد.
البته شايد بتوان با دو قرينه قرآني بر اين مطلب استدلال كرد:
1. قرآن در وصف حضرت يحيي واژه "حصورا" را آورده است. مفسران اين واژه را بر محدوديت و سختگيري بر خود تفسير كرده اند؛ يعني كسي كه خود را از شهوات و اميال نفساني مباح و مكروه و حرام باز دارد.(1)
بسياري اين واژه را به عنوان كسي كه رغبت به زنان ندارد و از آن ها اعراض دارد و از ازدواج روگردان است، تفسير كرده اند. (2)
بعد گفته اند كه يا ازدواج به خودي خود مستحب نبوده و با توجه به توصيه هاي پيامبر اكرم در شريعت اسلام مستحب شده،(3) يا در شريعت هاي سابق ترك نكاح، رهبانيت مستحب بوده و مذموم نبوده؛ از اين رو حضرت يحيي ترك نكاح كرده يا ترك از طرف ايشان اجبار شرايط بوده است، نه عملي به عنوان زهد و عبادت.(4)
در هر حال استفاده معناي عزب بودن و روگردان از نكاح بودن از اين واژه قطعي نيست.
2. وقتي حضرت زكريا از خدا تقاضاي فرزند كرد، خداوند به او فرمود:
أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّه؛ (5)
خدا تو را به "يحيى" بشارت مى دهد (كسى) كه كلمه خدا [مسيح] را تصديق مى كند.
بعد او را به "سيد و حصور و نبي" بودن توصيف كرد. بعضي گفته اند اين كه خدا يحيي را "مصدّق كلمه الله و عيسي" مي شمارد، به معناي اين است كه يحيي شباهت تمامي با حضرت عيسي خواهد داشت. (6) آيينه او خواهد بود. اين يعني صفات او شبيه صفات عيسي مي باشد. پس عيسي هم بايد "حصور" و بريده از زنان و بي رغبت به آنان باشد (البته اگر حصور را به اين معنا پذيرفتيم).
بنا بر آنچه در تاريخ آمده، ايشان دائم در سفر بوده و ازدواج نكرده است. اما هيچ كدام از اين امور قطعي نيست.
پي نوشت ها:
1. مصطفوي ، التحقيق في كلمات القرآن الكريم ، تهران ، بنگاه ترجمه و نشر كتاب ، 1360 ش ، ج2 ، ص 232.
2. سبزواري نجفي ، ارشاد الاذهان ، اول ، بيروت ، دار التعارف ، 1419 ، ص 60.
3. بلاغی، آلاء الرحمن ، اول ، قم ، بنياد بعثت ، 1420 ،ج1 ، ص 281.
4. مكارم شيرازي ، تفسير نمونه ، اول ، تهران ، دار الكتب الاسلاميه ، 1374 ش ، ج2 ، ص 536.
5. آل عمران (3) آيه 39.
6. طباطبايي ، الميزان (ترجمه) پنجم ، قم ، انتشارات اسلامي ، 1374 ، ج3 ، ص 275.
۱۳۸۹/۱۲/۲۲ ۱۰:۱۳ شناسه مطلب: 28501
درمورد مطلب زیر جوابیه می خواهم. باتشکر
*اصل مسئله ولایت فقیه مانند تمام ابواب فقهی مسئله اختلافی می باشد برخی از علما مانند مرحوم ایه الله بهجت (جلد اول استفتائات سوالات 101.103.105) مرحوم ایه الله میرزا جواد تبریزی رحمه الله علیه (الانوار الالهیه، فی المسائل العقائدیه) و... به طور کلی هیچ نفوذی برای حکم ولی فقیه قائل نیستند و برخی از علما مانند مرحوم ایه الله العمی خویی (التنقیح فی شرح العروه الوثقی،کتاب الاجتهاد والتقلید،ص 394) و... نفوذ حکم را در برخی مسائل محدود دانسته اند و برخی هم قائل به نفوذ حکم می باشند که تمام علمایی که قائل به مسئله ولایت فقیه می باشند از دراسات ولایت فقیه مرحوم منتظری تا جلد10 پیام قران ایه الله مکارم تا ضروره وجود الحکومه و ولایه الفقها فی عصرالغیبه ایه الله صافی گلپایگانی و...قبل از ذکر اختیارات ولی فقیه شرایط ولی فقیه را به طور مشروح بیان کرده اند که در اصل پنجم قانون اساسی به برخی از ان شرایط اشاره شده.
بنابراین هیچ لزومی ندارد اقشار مختلف جامعه را به پیروی از ولایت فقیه که یک مسئله اختلافیست مجبور کنیم.
پاسخ:
از نظر عالمان شیعی اصل ولایت فقیه، امرى مسلم و قطعى است. اختلاف آنان در محدوده و اختیارات ولایت فقیه می باشد.
اختلاف در قلمرو و اختیارات فقیه موجب شده است که برخی تصور نمایند بعضی از فقها ولایت فقیه را قبول ندارند، در حالی که اصل ولایت یک مقوله است و اختیارات ولایت فقیه مساله ای دیگر می باشد. این اختیارات همان چیزی است که امروز در بحث از ولایت مطلقه فقیه مطرح می شود. ولایت مطلقه مورد تأیید همه فقها نبوده و اکنون نیز نیست.
حدود اختیارات ولی فقیه:
در مورد حدود اختیارات ولی فقیه، در بین فقهای شیعه سه نظریه عمده وجود دارد که عبارتند از:
1- ثبوت ولایت برای فقیه جامع الشرائط در تمام شئون امت و جمیع امور مربوط به حکومت، به گونه ای که از جهت اختیارات حکومتی هیچ فرقی بین او و پیامبر و ائمه وجود ندارد. البته عملکرد ولی فقیه در محدوده احکام و مصلحت اسلام و امت اسلامی است. این همان معنای ولایت مطلقه فقیه است که با عناوین مختلف مانند ولایت عامه، ولایت مطلقه، نیابت عامّه فقیه، ولایت عامّه فقیه، ولایت مطلقه فقیه، ولایت کلیه الهیه، و یا مبسوط الید بودن فقیه، از آن یاد کرده اند. امام خمینى نیز، همین دیدگاه را پذیرفته و از آن با عنوان: ولایت مطلقه فقیه یاد کرده است.
این نظریه مورد پذیرش حضرت امام خمینی و بیش تر فقها است.
2- فقیه جامع الشرائط دارای حق افتا و قضا و تصرف در بعضی از امور حسبیه است.
3- تصرفات فقیه تنها در امور حسبیه نافذ است. این نظریه تعداد محدود از فقهاست.(1)
اینک نگاهی به نظریه ولایت فقیه در لسان فقیهان پیشین:
بحث ولایت مطلقه فقیه، بحث جدیدى نیست که تنها از سوى امام خمینى مطرح شده باشد. نخستین گام را در دوره غیبت در جهت اثبات نیابت فقیه از امام زمان(ع) شیخ مفید برداشته است.(2) پس از وى، فقهاى بزرگوار شیعه، قلمرو گسترده اى را براى ولی فقیه قائل شده اند.(3)
مرحوم محقق کرکى (م: 940) مى نویسد: «فقهاى شیعه، اتفاق دارند که فقیه عادل امامى داراى همه شرایط فتوا، که از آن به مجتهد در احکام شرعى تعبیر مى شود، نایب از امامان معصوم(ع) است، در همه امورى که نیابت در آن دخالت دارد…»(4)
محقق اردبیلى (م:993) در چندین جا، نیابت عامّه فقیه را از پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) مطرح مى کند و در موردى مى نویسد: «از این که امام(ع) فقیه را با جمله: (فلیرضوا به حکماً) حاکم قرار داده است، استفاده مى شود که فقیه در همه امور، به جاى امام معصوم مى نشیند. جمله: (علینا ردّ) نیز اشعار به همین مطلب دارد؛ زیرا ردّ بر فقیه را ردّ بر امامان معصوم(ع) دانسته است. …»(5)
شهید ثانى، زین الدین بن على العاملى (م:996) در ذیل عبارت«یجب ان یتولى صرف حصّة الامام، علیه السلام، الى الاصناف الموجودین من الیه الحکم بحقّ النیابه کما یتولى اداء مایجب على الغائب» (6)مى نویسد:
«المراد به من الیه الحکم بحقّ النیابه الفقیه العدل الامامى الجامع لشرائط الفتوى لانّه نائب الامام و منصوبه(ع) فیتولى عنه الاتمام لباقى الاصناف مع اعواز نصیبهم کما یجب علیه(ع) ذلک مع حضوره…»(7)
محققّ حلّى از جمله: (من الیه الحکم بحقّ النیابه) فقیه عادل امامى را مراد کرده که همه شرایط فتوا را دارد؛ زیرا چنین شخصى از سوى امام(ع) گمارده شده است. او، به نیابت از امام، کمبود اصناف موجود را از سهم امام(ع) بر طرف مى کند، همان گونه که این کار بر امام(ع) در زمان حضور واجب است.
مرحوم علاّمه نراقى (م: 1245هـ.)، از ولایت و نیابت عامّه فقیه و دلیل هاى آن سخن گفته و بر این باور است: در هر موردى که پیامبر(ص) و یا امامان معصوم(ع) ولایت داشته اند، ولی فقیه و حاکم اسلامى نیز در روزگار غیبت ولایت دارد. هر کارى که مربوط به امور دینى و یا دنیوى مردم است و باید انجام گیرد، فقیه داراى شرایط، عهده دار آن ها خواهد بود.(8)
میرفتاح حسینى مراغه اى (م: 1250هـ.) نیز ولایت مطلقه فقیه را پذیرفته و دلیل هاى گوناگونى بر آن اقامه کرده است.(9)
صاحب جواهر (م:1226هـ.) نیز ولایت مطلقه فقیه را ثابت مى کند، مى نویسد: زیرا اگر به عموم ولایت فقیه باور نداشته باشیم، بسیارى از امور مربوط به شیعیان، معطل مى ماند. شگفت آور است که شمارى از مردم در این باره وسوسه مى کنند. اینان این که مزه فقه را نچشیده اند و تعابیر و معانى و رمز کلمات امامان معصوم(ع) را نفهمیده اند و در عنوان هایى چون: حاکم، قاضى، حجّت، خلیفه و غیر این ها که در کلمات امامان(ع) درباره فقها آمده است، دقّت نکرده اند. طرح این عنوان ها و همانند این ها از سوى امامان(ع) دلالت دارد که آن بزرگواران در دوره غیبت نظم و سامان یافتن امور شیعیان را خواستار بوده اند. (10)
نیز مى نویسد:«از عمل و فتواى اصحاب در دیگر باب هاى فقه، عمومى بودن و فراگیرى ولایت فقیه، استفاده مى شود، بلکه شاید از نظرگاه آنان، ولایت عامّه فقیه از مسلمات و ضروریات باشد.»(11)
بر این اساس باید گفت : اکثر فقهای ما ولایت مطلقه فقیه را قبول دارند. آن عده هم که ولایت مطلقه را محدود می دانند، بدان جهت است که در طول تاریخ فقها ی شیعه عملا از حکو مت ها دور بودند و با آن ها مخالف و ولایت شان را قبول نداشتند.
کوتاه سخن این که:
نظریه ولایت فقیه سابقه دیرینهای در منابع شیعه دارد. افرادی مانند سید بحرالعلوم، ملا احمد نراقی، فاضل در بندی، میرفتاح حسینی و بسیاری از فقها آن را به طور مستقل بحث کردهاند؛ با این حال، انزوای مذهب تشیع و حاکمیت حاکمان جور باعث شد این نظریه از افکار عمومی مسلمانان فاصله بگیرد، تا جایی که بعضی آن را تئوری نوظهور بدانند.
امام خمینی این نظریه را در فرهنگ دینی احیا کرد. آن را به صورت درس رسمی، در حوزه علمیه نجف مطرح ساخت. با تشکیل حکومت اسلامی در ایران، این تئوری به واقعیت مبدل شد.ایشان برای اثبات ولایت فقیه ابتدا ضرورت تشکیل حکومت را در قالب سه دلیل (جاودانگی اسلام، جامع بودن شریعت، ماهیت قوانین اسلام) مطرح نمود.
حال که ضرورت تشکیل حکومت اسلامی ثابت شد، در زمان غیبت امام (ع) تشکیل حکومت به عهده چه کسی است؟
امام خمینی و بسیاری از فقها بر این باورند که تشکیل حکومت در دوران غیبت بر عهده فقیهان و دین شناسان قرار دارد و این همان نظریه ولایت فقیه است.
پی نوشت ها :
1.خوئی ، التنقیح ـ اجتهاد و تقلید، ص 424،موسسه احیاء آثار الامام خویی.
2. شیخ مفید، در آثار خود، به ویژه کتاب المقنعه سخنانى دارد که بر نیابت عامّه فقیه، از امام معصوم(ع) در دوره غیبت دلالت دارد. المقنعه 8/، 811، 812، 721 و… در این باره در مجلّه حوزه، شماره 302/54 به هنگام معرفى المقنعه توضیحات لازم آمده است.
3. مجلّه حوزه، شماره 57 ـ 56 مقاله: جایگاه و قلمرو حکم و فتوا.
4. رسائل الكركي،المحقق الكركي، ج1،ص 142،تحقيق : الشيخ محمد الحسون / إشراف : السيد محمود المرعشي،چاپ : اول،سال چاپ : 1409،ناشر : مكتبة آية الله العظمى المرعشي النجفي - قم
5. مجمع الفائدة،المحقق الأردبيلي، ج12،ص 6،تحقيق : الحاج آغا مجتبى العراقي ، الشيخ علي پناه الاشتهاردي ، الحاج آغا حسين اليزدي الأصفهاني،چاپ : اول،سال چاپ : ذي الحجة 1414،ناشر : مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة
6. شرائع الإسلام،المحقق الحلي، ج1،ص 139،تحقيق : مع تعليقات : السيد صادق الشيرازي،چاپ : دوم،سال چاپ : 1409،ناشر : انتشارات استقلال - طهران.
7. مسالك الأفهام،الشهيد الثاني، ج1،ص476،تحقيق : مؤسسة المعارف الإسلامية،چاپ : اول،سال چاپ : 1413،چاپخانه : بهمن ، قم،ناشر : مؤسسة المعارف الإسلامية - قم - إيران.
8. كتاب : عوائد الأيام،المحقق النراقي، ص 581،تحقيق : مركز الأبحاث والدراسات الإسلامية،چاپ : اول،سال چاپ : 1417 - 1375 م،ناشر : مركز النشر التابع لمكتب الإعلام الإسلامي،
9. العناوین میرفتاح حسینى مراغه اى 352 ـ 353. این کتاب 94 عنوان دارد، عنوان 74 آن، ویژه ولایت فقیه است.
10. جواهر الكلام،الشيخ الجواهري، ج21،ص 397،تحقيق وتعليق : الشيخ عباس القوچاني / تصحيح : الشيخ محمد الآخوندي،چاپ : دوم،چاپ : 1362 ش،ناشر : دار الكتب الإسلامية - طهران.
11. همان،ج16،ص178.
۱۳۸۹/۱۲/۲۲ ۰۲:۰۱ شناسه مطلب: 28491
۱۳۸۹/۱۲/۲۱ ۱۷:۴۶ شناسه مطلب: 28466
آیا سن بلوغ جنسی با سن تکلیف فرق دارد؟
سن تکلیف، با سن بلوغ جنسی فرق نمی کند. توضیح این که:
نشانه بلوغ در دختر، تمام شدن نُه سال قمرى است که از نه سال شمسى، 97روز و 22ساعت و 48دقيقه كمتر است و در پسر، يكى از سه چيز است:
اوّل: رویيدن موى درشت در زير شكم بالاى عورت. دوم: بيرون آمدن منى. سوم: تمام شدن پانزده سال قمرى که از 15سال شمسى، 163روز و 6ساعت كمتر است. (1)
گر قبل از پانزده سالگی، موى درشت در زير شكم بالاى عورت روییده شود و یا منی بيرون آید، در همان زمان پسر بالغ شده است و انجام تکالیف بر او واجب می شود. اگر چنین نباشد، با تمام شدن پانزده سال قمری مکلف می شود.
پینوشت:
1. آیت الله سیستانی، توضیح المسائل، م 2111.
۱۳۸۹/۱۲/۲۱ ۱۵:۲۲ شناسه مطلب: 28457
با سلام خانم من حامله است 7 ماهشه میگه دیگه تا 6 ماهه دیگه نباید با من نزدیکی کنی تکلیف من چیه ؟ خود ارضایی یا .... شما چه راهی دارید؟
از نظر شرعی نزدیکی با زن حامله اشکال ندارد، ولی باید به گونه ای نزدیکی کنید که آسیبی به بچه وارد نشود. می توانی بدون نزدیکی, با خانمت بازی کنی تا تخلیه و ارضا شوی .نیز خانمت می تواند با دستش یا سایر اعضای بدنش با آلت تو بازی کند تا ارضا شوی؛ یعنی خانمت برای تو استمنا کند که اشکال ندارد.
اگر خودت با دستت استمنا کنی ،حرام و گناه و مضر است.(1)
پی نوشت:
1. آیت الله بهجت ،استفتائات، ج1 ،س 845.