پرسش وپاسخ

حکم نزدیکی از پشت را باین کنید؟

نزدیکی با همسر از پشت اشکال ندارد. ولی شدیدا مکروه است و خلاف احتیاط استحبابی است.(1)
پی نوشت:
1.آیت الله شبیری زنجانی توضیح المسائل، م 456.

تا قبل از اینکه به دانشگاه برویم مشکلی نداشتم.ولی بعد از آن احساس وابستگی به دوستم را داشتم.باتشکر

همان طور كه مي دانيد وابستگي با دلبستگي بسيار متفاوت است.
فرق اين دو را مي توان در كاهش عملكرد شديد در يكي و عدم كاهش عملكرد محسوس در ديگري برشمرد.
فردي كه دلبسته ديگري مي گردد اگر روزها ماه ها سال ها از ديدار وي محروم بماند كاهش چشم گيري در عملكرد وي مشاهده نمي شود. ولي اگر كسي وابسته ديگري گردد يك روز يا حتي يك ساعت فراق ديگري باعث كاهش عملكرد او مي گردد.
مثلا همه ما به مادر و پدر خود دلبسته ايم و اگر به هر دليلي روزها و ماه ها از ديدارشان محروم بمانيم مي توانيم با حفظ سطح عملكرد سابق خود به امور روزمره مان بپردازيم. ولي اگر به ايشان وابسته بوديم با اولين محروميت ديداري به هم مي ريختيم و نوعي احساس دلتنگي فلج كننده سراسر وجود ما را فرا مي گرفت .
با اين اوصاف اگر در خود شاهد افت شديد عملكرد در چند ماهه اخير (معمولاً كاهش عملكرد بيش از 6 ماه ملاك است) نمي باشيد، اين دلتنگي چيز مهمي نيست و شما صرفاً يك دلبسته صرف محسوب مي گردديد . ولي اگر شاهد كاهش شديد كنش وري طولاني در خود مي باشيد، قطعاً چيزي جز وابستگي مرضي بين شما و ايشان حاكم نيست.
اين وابستگي عاطفي هم چون اعتياد رواني باعث مي گردد فرد وابسته با عوارضي مشابه محروميت از مواد مواجه گردد.
فرد معتاد با هر محروميتي شاهد عوارض ترك مي شود و خواهان باز مصرف مواد مي گردد .
البته منظور ما به هيچ وجه اين نيست كه شما دچار اعتياد رواني گشته ايد و به احتمال زياد پس از مدت كوتاهي اين عوارض مرتفع خواهد شد.
عشق مرضي يا وابستگي عاطفي با سه اختلال عمده روانپزشكي يعني اضطراب، وسواس فكري، افسردگي در ارتباط مي باشد.

سلام من جوانی هستم 18 ساله که امکان ازدواج برایم مهیا نیست ولی مبتلا به فشار جنسی هستم در ضمن مقید به احکام شرعی نیز هستم خواستم بدانم میشود ماهی یکبار فقط یکبار استمنا کنم؟با تشکر

همان طور كه مي دانيد، استمنا در هر صورت حرام است. هيچ مجتهدي نمي تواند بر خلاف حكم صريح خدا فتوا دهد. قطعاً ماهي يك بار استمنا هم از تأثيرات سوء آن بي بهره نيست؛ به ويژه بعد از ازدواج كه اين ميل رو به فزوني مي گذارد و تجارب پيشين بسيار آسيب رسان مي باشد.
فرد خودارضا چه يك بار خودارضايي كند، چه ده بار يا صد بار، در هر صورت، عزت نفس واقعي خود را از دست خواهد داد؛ چرا كه هر عمل مادون شأن انسان در تضاد كامل با عزت نفس وي مي باشد.
نكته ديگر، افراد معمولي كه هيچ گونه سابقه خودارضايي ندارند، معمولاً از طريق احتلام شبانه به تنظيم قواي جنسي نايل مي آيند. اگر شما سابقه خودارضايي نداشته باشيد، بايد به صورت طبيعي احتلام داشته باشيد.
اگر به هر دليلي از اين انزال طبيعي محروم هستيد، بهتر است در اسرع وقت به يك متخصص كليه و مجاري ادراري مراجعه نماييد.
با وجود احتلام شبانه، نيازي به استمنا ماهي يك بار نيست؛ چرا كه وقتي چيزي به صورت طبيعي و مشروع امكان وقوع دارد، چرا بايد از طريق غير طبيعي و نا مشروع به آن اقدام نمود.
سعي نماييد مطالب مربوط به كنترل غريزه جنسي را كه در سايت پاسخ گو آمده است، به دقت مطالعه نماييد و تك تك آن ها را با ديدي خريدارانه تر جامه عمل بپوشانيد.
نكته آخر اين كه با يك جمله (امكان ازدواج برايم فراهم نيست) كار را تمام شده فرض نكنيد. با كمي دورانديشي و آينده نگري از هم اكنون در صدد كسب مقدمات ضروري ازدواج باشيد.
آباد كردن زندگی ابدی، بسيار دشوار است و مستلزم مجاهده نفساني و تلاش شبانه روزي شما است. از هم اكنون به فكر كسب درآمد، هرچند اندك باشيد و هيچ بهانه اي از جمله تحصيل يا بحران بيكاري و... را مانع كسب مقدمات ازدواج ندانيد.
اگر از همين امروز بجنبيد، ديري نمي گذرد كه موانع ازدواج يكي پس از ديگري مرتفع خواهد شد.
اگر دست روي دست بگذاريد و صرفاً به دنبال راهكارهاي غير كارآمد و كاذب مانند جواز استمنا ماهانه باشيد، قطعاً چيزي جز ناراحتي و ناكامي نصيب شما نخواهد شد.
به هوش باشيد و به جاي تمركز بر فشار جنسي، بر روي راهكارهاي پايدار و خداپسندانه كنترل ميل جنسي تمركز نماييد.

1- تاریخ پیدایش دین یهود؟

2- پیامبرانشان؟

3- مبانی اعتقادی دین یهود؟

4- کتاب مقدس آنها؟

5- اعمال عبادی؟

6- طرفداران امروزی آنها به چه گونه اند؟

با ذکر منابع

سؤال1: تاریخ پیدایش دین یهود؟
پاسخ:
در ابتدا بايد گفت :اظهار نظر قطعي درباره پيدايش اديان ، بسيار مشکل است، زيرا تاريخ دقيق آنها دقيقا معلوم نيست ، در عين حال دربرخي منابع آمده است:
تاريخ آيين يهود، حدود 1232 سال پيش از ميلاد مسيح، مي باشد(1) بعضي ديگر تاريخ پيداش دين يهود را حدود 1213 قبل از ميلاد ذکر نموده اند (2)
در تاريخ دين يهود به منابع زير مراجعه فرماييد:
1) اديان زنده جهان،‌رابرت هبيوم،‌ترجمه عبدالرحيم گواهي
2) راهنماي اديان زنده، جان ر. هينلز، ترجمه عبدالرحيم گواهي
3) تاريخ اديان، اصغر حکمت
4) آشنايي با تاريخ اديان، آريا
5) تاريخ انببياء، رسولي محلاتي
6) تاريخ پيامبران ، محمد باقر مجلسي ،
7) منشورجاويد، جعفرسبحاني ، ج12
8) دايره المعارف فارسي ،مصاحب ، ذيل کلمه "يهود"
پي‌نوشت‌:
1. عبدالله مبلغي،‌تاريخ اديان و مذاهب جهان، ج2، ص 578، ،قم ، انتشارات منطق (سينا)، 1367
2. مصطفي دشتي ، معارف ومعاريف ، ج10، ص621، قم، 1376
-------------------------------

سؤال2: پیامبران دین یهود؟
پاسخ:
حقيقت اين است که تعداد انبياي يهود معلوم نيست، زيرا تاريخ و تعداد آنها معلوم نيست. در برخي متون از تعداد زياد از انبياي يهود سخن به ميان آمده است ،به طوريكه در روايت آمده يهود در عرض يك ساعت 43 نفر از پيامبران خدا را كشتند و 112 نفر از مردان صالح و نيكوكار را كه از اين پيامبر طرفدارى مى‏كردند نيز بقتل رساندند (1)
علماء يهود معتقدند كه پس از حضرت موسى، چهل و هفت پيامبر براى قوم اسرائيل آمده و شريعت حضرت موسى را ترويج كرده اند كه هفده نفر از آنان داراى كتاب بوده اند. در قرآن به چند نفر از انبياء بنى اسرائيل كه پس از موسى آمده اند، اشاره شده است؛ داود كه صاحب كتاب آسمانى زبور بود، يكى از آنهاست و نيز سليمان كه در قرآن شرح رسالت و سلطنت او آمده است. انبياء اوليه در عهد داوران (قضاة ) بنى اسرائيل در حدود هزار سال ق. م. ظاهر شدند كه آنان را در زبان عبرى نبييم لقب داده بودند. اين افراد مانند دراويش و عرفاء مشرق زمين افرادى با جذبه و مؤمن بودند. پيامبران اسرائيل در يك زمان چند نفرشان با هم رسالت هدايت اين قوم را بر عهده داشته اند و در شهرها و قرا و قصبات مشغول دعوت بودند. ولى در تورات، نام آنهائى كه داراى رساله و كتابى بوده يا بعدا پيروانشان تدوين كرده اند، آمده است :يوشع بن نون، عاموس، هوشع، سموئيل، اشعيا، ارميا، ايلياء و دانيال. در برخى كتب تعداد انبياء بنى اسرائيل را چهل و هشت نفر نوشته اند كه هيجده نفر از آنها صاحب كتاب مى باشند. دو نفر ديگر به نامهاى ايشع و الياس كتابى ندارند.
اسامى انبيائى كه داراى كتاب بوده اند: موسى، شموئيل بن القانا (شائول يا طالوت را به پادشاهى برگزيد)، عاموس، هوشع بن ئبرى، ميخا بن مورثين، يونس، اشعياء بن عاموس، ناحوم بن القوشى، صفيا بن كوتى، حقوق نبى، ارمياء بن ملقياء نبى، حزقيال نبى، يوال بن قتوائيل، عوبد ياتى نبى، دانيال نبى، حكى نبى، زكريا بن ارخيا و داود نبى كه داراى كتاب مزامير بوده است.
ايلياء نبى حامى مذهب اخلاقى يهوه بود. او در كنعان و زمان پادشاهى اهاب قيام كرد و عليه بت پرستان كه بَعْل را مى پرستيدند، شوريد و تا حدودى موفق شد توحيد را دوباره احيا كند. ايليا نبى ناگهان ناپديد شد و شاگرد او ايشع كار او را دنبال كرد. اما عاموس نبى ظاهرا بزرگترين پيامبران بنى اسرائيل در قرن هفتم ق. م. متولد شد. او به كار شبانى مشغول بود. او پيام يهوه را كه با الهام دريافته بود، به مردم فاسد و تبهكار اسرائيل رساند. مردم او را بيرون كردند. او مردم را به بلاهاى آسمانى كه در انتظارشان بود، انذار داد. اندكى بعد بر آن تبهكاران بلاى هجوم ملخ و طاعون نازل شد و زلزله اى شديد شهرهاى سدوم و عموره را كه مركز فساد و تباهى بودند، زير و رو كرد.
يوشع يكى ديگر از پيامبران اسرائيل در شمال كنعان به دنيا آمد. او از انحطاط اخلاقى و مذهبى بنى اسرائيل رنج مى برد. او مردم را به پاكى و توحيد دعوت كرد، اما مردم حرف او را قبول نكردند. اشعياء نبى در جنوب كنعان متولد شد. سال تولد او 740 ق. م. بود و در يك خانواده خوش نام به دنيا آمد. در اورشليم به نبوت رسيد و به دعوت مردم عصر خويش پرداخت. او به يهوه ايمان داشت. چهل سال مردم را به توحيد دعوت كرد. پادشاهان يهود با او مشاوره مى كردند. هرگز در ايمان او تزلزل راه نيافت. در سال 722 ق. م. كه حكومت يهود به دست سپاهيان آشور در هم شكست، اشعياء دعا كرد و بخشى از سرزمين كنعان از اشغال مصون ماند. او مردم را به نيكوكارى و انصاف دعوت مى كرد. ميكاء نبى، پس از درگذشت اشعياء نبى در اورشليم مبعوث شد. او نبوّت خويش را با پيشگوئى آغاز كرد. ظهور او را در سال 722 ق. م. نوشته اند. كتاب او در بردارنده سخنان جالبى است. او از يك طرف انبياء دروغين و مغرور را انكار كرد و از ديگر طرف، روح حقيقى دين را براى مردم بيان كرد
ارمياء نبى، از پيامبران مشهور است. او از خادمان معبد شهر عناتوث بود و در آن شهر متولد شده بود. او مورد تهديد جامعه خود بود و به مردم اسرائيل وعده و وعيد و بيم و اميد مى داد. نصايح او بى فايده و نتيجه ماند. مردم او را استهزاء مى كردند، در عين حال او به ارشاد مردم ادامه داد. وقتى كلدانيان اورشليم را فتح كردند، ارميا در زندان بود، زيرا قومش او را زندانى ساخته بودند. كلدانى ها او را آزاد كردند. ارميا گفت: كلدانى ها بزودى شكست خواهند خورد و يهوديان به وطن خويش بازخواهند گشت و به عبادت يهوه مشغول خواهند شد.
حزقيل نبى، زندگى وى مجهول است. او فرزند يكى از خاندان هاى كاهنان اورشليم بود كه در سال 597 ق. م. به اسارت در بابل برده شده بود. او در سن 22 سالگى خود را پيامبر بنى اسرائيل معرفى كرد و مكاشفات خود را با عباراتى روان و روشن بيان مى داشت و به شرح احكام و تكاليف قوم خود پرداخت. اشعياء دوم، زندگى وى نيز مجهول است. او صاحب الهامات و تلقينات نفسانى و دينى قوى بوده است و كمالات او صحف عهد عتيق را تشكيل مى دهد.(2) البته برخي تعداد انبيا را بيشتر از اين ذکر نموده اند(3)
پي نوشتها :
1. انوار العرفان فى تفسير القرآن‏، ابوالفضل‏داور پناه ، ج‏2، ص 136، انتشارات صدر، تهران‏ ، سال چاپ: 1375 ش‏ .
2.عبد لله مبلغي ، تاريخ اديان ومذاهب ، ج2 ، ص657 -660، انتشارات منطق(سينا) ، قم، 1373 .
3.همان.
---------------------------

پرسش 3: مباني اعتقادي دين يهود؟
پاسخ:
طبق نقل عهد عتيق پس از سه ماه از خروج بني اسرائيل از مصر، خداوند با حضرت موسي سخن گفت و ده حکم بسيار مهم به او داد که به "ده فرمان " مشهور است.
اين ده حکم بدين قرار است:
1ـ براي خود خدايي جز من نگيريد.
2ـ به بت سجده نکنيد.
3ـ نام خدا را به باطل نبريد.
4ـ شنبه را گرامي داريد.
5ـ پدر و مادر را احترام کنيد.
6ـ کسي را به قتل نرسانيد.
7ـ زنا نکنيد.
8ـ دزدي نکنيد.
9ـ بر همسايه شهادت دروغ ندهيد.
10ـ به اموال و ناموس همسايه طمع نورزيد.(1)
اين فرمان ها در قوم بني اسرائيل رواج يافت و بعداً علماي يهود با استفاده از کتاب هاي عهد عتيق، اصولي براي ديانت و ملت قوم يهود تدوين نمودند که مهم ترين آن ، اصول سيزده گانه اي است که توسط موسي بن شمعون در سال 1204 ميلادي قرائت شد: بدين شرح:
1ـ خداوند حاضر و ناظر است.
2ـ خداوند يکتا است.
3ـ خداوند جسم و شبيه کسي نيست.
4ـ خداوند قديم و ازلي است.
5ـ هيچ کس را جز او نبايد عبادت کرد.
6ـ او سرور همه پيامبران است.
7ـ نبوت حضرت موسي(ع) صحيح است.
8ـ خدا بر افکار نوع بشر واقف است.
9ـ تورات از جانب خدا است.
10ـ تورات غير قابل تغيير و تبديل است.
11ـ خداوند ظالم را مجازات مي کند و عادل را پاداش مي دهد.
12ـ سلطان مسيح از نسل داوود ظهور خواهد کرد.
13ـ مردگان مستعد زنده شدن مي باشند.(2)
اين امور را مي توان اصول و پايه هاي عقيدتي دين يهود بر شمرد. افزون بر اين امور در دين يهود "صندوق عهد" جايگاه ويژه اي دارد که شرح آن بدين قرار است:
حضرت موسي(ع) پس از آن که " ده فرمان" را در ميقات دريافت نمود، به ميان بني اسرائيل بازگشت؛ در دامنه کوه مَذْبحي با دوازده ستون (به تعداد اسباط بني اسرائيل) بنا کرد، در آن جا قرباني نمود و نصف خون حيوانات قرباني شده را بر مذبح و نصف ديگر را بر قوم خود پاشيد و گفت : اين عهدي است که خداوند بر شما بسته است.
پس از آن به دستور حضرت موسي(ع) خيمه اي براي عبادت بر پا کردند که آن را "خيمه عهد" خواندند. درون خيمه عهد صندوقي قرار داشت . درون آن ، دو لوح سنگي بود که روي آن نص ميثاق الهي با قوم بني اسرائيل منقوش بود. اين صندوق، تابوت عهد، تابوت شهادت يا صندوق تورات است که در تاريخ بني اسرائيل جايگاه ويژه اي داشت. در مهاجرت ها و جنگ ها صندوق را با حرمت فراوان در ارابه اي مي نهادند و پيشاپيش خود حرکت مي دادند. هيچ کس جز کاهنان و ربانيون اجازه نداشتند آن را لمس نمايند.(3)
نام خاص خدا در دين يهود "يهوه" است که تلفظ آن حرام است. تنها بالاترين مقام مذهبي يهود مي‌تواند سالي يک بار، آن هم در معبد سليمان و در مکان خاص اين نام را بر زبان جاري کند.

پي نوشت ها:
1.عهد عتيق، سفر خروج، فصل 20.
2. تاريخ اديان و مذاهب جهان، عبد الله مبلّغي، ج 2، ص 590 و 589.، انتشارات منطق(سينا)، قم،1373.
3. جان . بي . زاس، تاريخ جامع اديان، متر جم علي اصغر حکمت، ص 496 و 497.، شرکت انتشارات علمي وفر هنگي، ، تهران ، 1373.
--------------------------------

پرسش 4: کتاب هاي مقدس یهود؟
پاسخ:
يهوديان، حدود 35 كتاب مقدس دارند. پنج كتاب از اين ها تورات است و بقيه كتاب هاي ديگر است. مجموع اين كتاب ها، عهد عتيق ناميده مي شود. (1)
عهد عتيق شامل اين كتاب ها است:
1. سِفر پيدايش؛ 2. سِفر خروج؛ 3. سفر لاويان؛ 4. سفر اعداد؛ 5. سفر تثنيه (اين پنج كتاب، تورات ناميده مي شود)؛ 6. صحيفه يوشع بن نون؛ 7. سفر داوران؛ 8. كتاب روت؛ 9. كتاب اول سموئيل نبي؛ 10. كتاب دوم سموئيل نبي؛ 11. كتاب اول پادشاهان؛ 12. كتاب دوم پادشاهان؛ 13. كتاب اول تواريخ ايام؛ 14. كتاب دوم تواريخ ايام؛ 15. كتاب عزرا؛ 16. كتاب نحميا؛ 17. كتاب اِستَر؛ 18. كتاب ايوب؛ 19. كتاب مزامير؛ 20. كتاب امثال سليمان؛ 21. كتاب جامعه؛ 22. كتاب غزل غزل هاي سليمان؛ 23. كتاب اشعياء نبي؛ 24. كتاب ارمياء نبي؛ 25. كتاب مراثي ارمياء نبي؛ 26. كتاب حزقيال نبي؛ 27. كتاب دانيال نبي؛ 28. كتاب هوشع نبي؛ 29. كتاب يوئيل نبي؛ 30. كتاب عاموس نبي؛ 31. كتاب عوبدياء نبي؛ 32. كتاب يونس نبي؛ 33. كتاب ميكاء نبي؛ 34. كتاب ناحوم نبي؛ 35. كتاب حبقوق نبي.

پي نوشت:
1. محمد حسين‏ طباطبايى، الميزان فى تفسير القرآن‏، ج 3، ص 307-308، قم، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه .قم‏، سال چاپ: 1417 ق؛ ر.ک: عبدالله مبلغي، تاريخ اديان ومذاهب ، ج 2، ص 597 - 599، انتشارات منطق (سينا)، قم، 1373 ش.
------------------------------

پرسش 5: اعمال عبادي دين يهود؟
پاسخ:
گرچه در جواب هاي ديگر - تا اندازه اي- به عبادت يهوديان اشاره شد، در اين جا -جهت آگاهي بيشتر- به مطالب زير نيز اشاره مي شود:
عبادات يهوديان
عبادات يهود در قربانى خلاصه مى شود. يهوديان ادعيه اى نيز دارند كه در ((كنيسه)) مى خوانند. نماز يهوديان فصلى از زبور داود است كه روزى سه بار مى خوانند.
يهوديان روزه مى گيرند كه در ايام مختلف سال يهودى برگزار مى شود:
1- روزه كيپور؛ ايام نهم و دهم ما تشرين، نخستين ماه يهودى از سال يهودى ، به مدت 25 ساعت روزه مى گيرند.
در سفر لاويان باب 23 آمده است: ((جان هاى خود را ذيل سازيد، از شام تا شام سبت و اشباط.))
2- روزه فوريم يا پوريم كه به شكرانه نجات از قتل عام گرفته مى شود.
3- روزه ((كدليا))، روز سوم ماه ((تشرين)) است . اين روزى است كه ((كدليا)) حاكم بيت المقدس، ((معبد سليمان )) را با 82 تن از يهوديان در آتش سوخت .
4- روزه ((عقيبيا)) در روز پنجم ماه ((تشرين)). و اين روز، به پاس گرامى داشت خاطره ((خاخام عقيبيا)) است كه او را مجبور به پرستش بت نمودند و او زير بار نرفت و آن قدر مقاومت كرد تا از گرسنگى درگذشت . اين حادثه در سال 153 ميلادى اتفاق افتاده است.
5- روزه عذاب؛ در زمان داود پيامبر، خداوند بر بنى اسرائيل غضب نموده، ايشان را به مرگ و قحطى تهديد نمود. يهوديان، از ترس، آن روز را روزه مى گيرند.
6- روزه ((صدقيا))؛ روز ششم از ماه ((حسوان))، پس از آن كه ((بخت النصر)) اورشليم را تسخير كرد، فرزندان صدقيا را در برابر چشمان او بكشت و او صبر و تحمل نمود. يهوديان به پاس اين مقاومت و ابراز همدردى با ((صدقيا)) پادشاه يهود، روزه مى گيرند.
7- روزه يهوياقيم ؛ در بيستم ماه ((كيلو))، ارمياى نبى پيشگوئى اسارت يهود و ويرانى بيت المقدس را كرد و توسط ((يهوياقيم )) پادشاه يهود به زندان افتاد.
8- روزه تلما؛ ((تلما)) پادشاه روم ، يهود را وادار كرد كه به زور تورات را به يونانى ترجمه كنند. اين روز را كه هشتم ماه طبيثت بود، روزه مى گيرند.
9- روزه فتنه ؛ در دوازدهم ماه شفط، اولاد ((بنيامين )) مانند ((قوم لوط)) به فسق و فجور اقدام كردند.
10- روزه محاصره اورشليم توسط ((بخت النصر))، كه درد هم ماه طبيثت است.
قرباني هاى يهود:
1- قربانى بى كوريم؛ يعنى نخستين فرزند ذكور، اولين مولود از اغنام و احشام، اولين محصول، اولين ميوه و... كه بايد قربانى بدهند. به اين صورت كه نخستين ها را از هر چيز بايد به روحانى بدهند و او آن ها را با تشريفات ويژه اى مى سوزاند. ولى فرزند اول خود را به او داده و از او مى خرند. در اين باره در تورات سفارش بسيار شده است. اين مراسم يادآور آن است كه در مصر فرعون به كشتار كودكان بنى اسرائيل پرداخت.
2- قربانى دائمى؛ اين قربانى در اغلب اعياد مرسوم است. قربانى بايد كه گوسفند و گاو و بز و قوچ سالمى باشد. قربانى را در مذبح مقدس (قدس الا قدس ) براى رضايت يهوه قربانى مى كنند. اين قربانى عكس العملى است در برابر بت پرستى و گاو پرستى مصريان و...
3- قربانى كيپور؛ كفاره. هر گاه كسى گناهى مرتكب شود، بايد قربانى بدهد. اين قربانى در معبد و طى مراسم ويژه اى انجام مى شود.
اعياد مذهبى يهود:
1- عيد فصح و عيد فطير، 2- عيد سبت ، 3- عيد فوريم ها. عيد فصح و عيد سبت از سوى موسى وضع شده است و در اين ايام بايد هر فرزند ذكور در حضور يهوه هديه خود را با خوشحالى بگذارد. در اين اعياد كار حرام است و بايد مجالس و محافل شادى منعقد گردد. كسى كه در اين اعياد كار كند، از قوم جدا مى شود و بايد سنگسار شود.
1- عيد فصح ، در چهاردهم نيسان ، بين العصرين يا نزديك غروب آغاز مى شود. در سفر لاويان بر انجام مراسم اين عيد بسيار تاكيد شده است . در اين عيد در مكان مخصوصى كه براى خدا برگزيده شده ، بايد مراسم قربانى بعمل آيد. معمولا بره نر يا بز يك ساله سالم را براى قربانى انتخاب مى كنند. گاهى افراد شركت كننده در مراسم قربانى به يك صد نفر هم مى رسند. به هر يك سهميه اى از گوشت قربانى داده مى شود. آغاز مراسم با گرداندن پياله شراب است و رئيس خانواده تبريك مى گويد. بره را بدون پاره كردن بريان نموده و در سفره مى گذارند. پس از گرداندن پياله شراب ، در دفعه دوم بره را با سبزيهاى تلخ و نان فطير مى خورند، بطورى كه استخوانهاى آن نشكند، و اگر چيزى از آن باقى ماند، مى سوزانند. پس از صرف شام براى بار سوم پياله شراب را مى گردانند و به آوازهاى روحانى مشغول مى شوند، و با شراب دادن در دور چهارم ، عيد فصح به پايان مى رسد و آنگاه عيد فطير شروع مى شود.
2- عيد فطير، روز پانزدهم ماه نيسان بعد از عيد فصح آغاز مى شود و مدت 7 روز ادامه دارد. روز اول و آخر آن را تقديس نمايند. در تمام اين مدت نان فطير مى خورند.
اين عيد به مناسبت خروج بنى اسرائيل از مصر بر پا مى شود. چون حركت آنان با عجله همراه بود، نان فطير را بدون خمير مايه پختند و خوردند. و هم اكنون هر سال بهار، آن روز تاريخى را جشن مى گيرند و نان فطير مى خورند و شادمانى مى كنند. طبق دستور تورات ، در اين هفته بايد خمير مايه را از خانه خود خارج كنند. روز هفتم ، روز استراحت و عبادت است ؛ همان گونه كه يهوه جهان را در شش روز پديد آورده و روز ((سبت )) (شنبه ) را استراحت كرد. ((روز سبت )) روز آزادى انسان است :
1- سبت غلام : هر غلام يا كنيز اسرائيلى كه شش سال خدمت كرد در سال هفتم بى قيمت آزادش كن ، زيرا سال آزادى بردگان است .
2- سبت دين : اگر تا شش سال رفيق تو كه مديون تو است اداى قرض ننمود، به سال هفتم نبايد از او مطالبه كنى كه او ديگر بدهكار نيست .
3- سبت اراضى : شش سال كه زمين را كشت نمودى ، سال هفتم تعطيل نما، زيرا سال آزادى و استراحت زمين است .
4- سبت سالها (يوئيل ): سال پنجاهم ، يعنى پس از هفت ، هفت ها كه چهل و نه سال مى شود، سال پنجاهم سال آزادى است .
توضيح اين كه : قوم يهود پس از ورود به خاك فلسطين اراضى آنجا را به قيد قرعه ميان خود تقسيم نمودند؛ ولى پس از گذشت 49 سال بايد آزاد شده و هر كس و هر چيز به محل اصلى خود برگردد: تمام بردگان آزاد شوند، حتى آنان كه گوششان را سوراخ كرده بودند تا هميشه برده باشند، رهائن مسترد شود و زمينهاى رهنى به صاحبان آن برگردد. عيد يوئيل تاج ((اعياد سبتيه )) است . زيرا ساير ((سبت ها)) براى آسايش يك دسته است ؛ ولى اين عيد، روز و سال استراحت عموم مردم است و مجددا اراضى به قيد قرعه بين بنى اسرائيل تقسيم مى شد. و در تورات تاكيد فراوان شده كه زمين را به فروش هميشگى ندهيد، زيرا زمين ملك يهوه است و شما ميهمان و غريب او هستيد.
3- عيد پوريم ؛ اين عيد سه روز در سال ، روزهاى 11 تا 13 ماه آذار است .
يهوديان و هر كس در اين دو روز چيزى خمير شده بخورد، از قوم جدا شود. در اين روزها نبايد كارى انجام دهند.
4- عيد سبتها؛ يعنى روزهاى شنبه . سبت در لغت عبرانى به معناى استراحت است . قرآن به اعتبار سبت در ميان قوم موسى تصريح كرده است .
5- عيد ضوكا؛ به پاس جوانمردى جوانى يهودى بر پا مى شود. موضوع از اين قرار است كه در سال 164 ميلادى ، حاكم يونانى اورشليم فرمان داد كه بايد نوعروسان يهود اول به خدمت حاكم روند و بعد از آن شوهرانشان باشند. مردى يهود كه فرزندان بسيار داشت ، تدبيرى انديشيد و پسرش را لباس عروس پوشانيد و به خدمت حاكم فرستاد. آن جوان با دشنه حاكم را از پاى درآورد. اين عيد به شكرانه آن روز است .
يهوديان اعياد ديگرى نيز دارند: عيد گرناها، عيد نوبرها، عيد سايبانها، عيد خيمه ها، كه هر يك به مناسبتى و در روزى خاص با تشريفات و قربانى برگزار مى شود.(1)
پي نوشت :
1.عبد الله مبلغي ، تاريخ اديان ومذاهب ، ج2، ص 627-632، انتشارات منطق (سينا) ، قم ، 1373، چاب اول.
-------------------------------

پرسش 6: طرفداران امروزي دين يهود به چه گونه اند؟ با ذکر منابع
پاسخ:
متاسفانه قوم يهود -که امروزه از آن به عنوان اسراييل وصهيونيست نيز ياد مي شود- ملت نژاد پرست ، سلطه جو و خشونت گرا مي باشد. اين قوم در طول تاريخ ظلم و جنايات زيادي را مر تکب و امروزه نيز ما شاهد ظلم و جنايات اين کشور به مردم لبنان و فلسطين مي باشيم. به سبب ويژگي‌هاي يهوديان است که بيشتر ملت ها با يهوديان رابطه خوبي نداشته و ندارند .
جهت آگاهي بيشتر به مطالب زير توجه نماييد :
در سال 1290 ميلادي يهوديان ساکن لندن به اندازه‌اي مردم انگلستان را به ستوه آوردند که «ادوارد» فرمان داد يهوديان را از انگلستان بيرون کنند. پس از اين حدود 400 سال ورود يهود به انگلستان ممنوع بود تا اينکه در 1657 «کرمويل» تحت شرايطي اجازة ورود يهوديان به کشور انگلستان را صادر کرد.(1) فقط در 1674 ميلادي بود که به يهوديان ساکن آمريکا اجازه دادند آشکارا عبادت کنند.(2)
در فرانسه نيز «لويس اغسطس» يهود را از کشورش بيرون کرد و مدت 20 سال از ورود آنها به فرانسه جلوگيري نمود. وقتي «فيليپ زيبا» قدرت را به دست گرفت، براي دومين بار يهود را از فرانسه اخراج نمود و تمام اموال آنها را مصادره کرد.(3) يهوديان چندين مرتبه از کشور آلمان نيز رانده شدند.
اينکه امروزه دشمني سرسخت يهوديان را با مسلمانان مي‌بينيم، بخشي از آن توسط کشورهاي اروپايي ايجاد شده تا از دست يهوديان و کارهاي ناپسند آنها راحت شوند. در واقع آنان با آوردن يهوديان و جمع کردن آنها در کشور فلسطين، به نوعي خود را از دست آنها نجات دادند. بنابر رؤياي تشکيل کشورمستقل براي يهوديان، نه تنها از آن يهوديان، بلکه متعلق به مسيحيان نيز بود تا از اين طريق از دست اين دشمن ديرينه راحت شده و دشمني آنها را متوجه مسلمانان سازند.
گوستا ولوبون فرانسوي بعد از بررسي صفات يهوديان مي‌نويسد: « يهوديان همچون انسان‌هايي هستند که تازه از جنگل وارد شهر شده و هميشه از صفات انساني بي‌بهره بوده‌اند، چرا که هميشه مانند پست‌ترين مردم روي زمين زندگي مي‌کنند»(4)"... خلاصه آنکه هيچ فرقي ميان يهود و حيوانات نمي‌توان گذاشت"(5)
در قرآن نيز از يهوديان به عنوان انسان‌هاي بي‌رحم،(6) انتقام‌جو، حليه‌گر و رباخوار(7) ياد شده است.
از اين رواست که پيامبر فرمود: «هيچ قومي به اندازه يهوديان من را اذيت نکرده‌اند» پيمان‌شکني اين قوم و جنگ‌هاي آنان در صدر اسلام نمونه‌هايي از دشمني آنان نسبت به اسلام است. آنان نه تنها بيشترين توطئه‌ها را عليه اسلام داشتند، بلکه دشمنان اسلام را نيز حمايت مي‌کردند. در بيشتر جنگ‌هاي صدر اسلام ردپاي يهوديان ديده مي‌شود.
نکته قابل توجه اين است که بعضي يهوديان عقيده دارند که پس از دين يهود، ديني نيامده و پيامبري مبعوث نشده است، زيرا نسخ دين قبل عقلاً و نقلاً جايز نيست. همچنين يهوديان خود را موجودات برتر دانسته و باور دارند که حق حاکميت از آن يهوديان است و انسان هاي ديگر حق زندگي ندارند ،خلاصه صفات ناپسند يهوديان و رفتار ظالمانه آنان با انسان‌ها، -به ويژه مسلمانان -موجب گرديده است که يهوديان در جوامع مختلف محبوبيت خود را از دست بدهند. از اين رو است که امروزه در برخي کشورها عليه اسرائيل راهپيمايي صورت کرده و مردم آزادي‌خواه جهان، جنايات يهوديان را محکوم مي‌نمايند.
در قرآن کريم بعضي يهوديان مورد لعن قرار گرفته(8) و از آنان به عنوان دشمنان سرسخت مؤمنان ياد شده است: «به طور مسلّم يهود و مشرکان را دشمن‌ترين مردم نسبت به مؤمنان خواهي يافت...».(9)
پي‌نوشت‌ها:
1. دنيا بازيچة يهود، محمد شيرازي، ص 30، ناشر: بينش آزادگان، 1381،نوبت چاب : اول.
2. همان.
3. همان، ص 30 ـ 31.
4. همان، ص 16 (به نقل از کتاب اليهود في تاريخ الحضارات).
5. همان.
6. بقره (2) آيه 74.
7. نساء (4) آيه 160 و 161.
8. مائده (5) آيه 78 ـ 79.
9.مايده، آيه 86 ، تفسير نمونه‏ ، ناصر مكارم شيرازى وديگران، ج 5،ص50 ، ناشر: دار الكتب الإسلامية، تهران‏ ، سال چاپ: 1374 ش‏.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

من جوانی هستم 15.5ساله  عادت به استمناء کردن دارم و میدانم که چه بدی ها و گناه هایی داره.حتی بعضی وقت ها تا 2 هفته جلوی خودمو میگیرم تا خودش بیاد.ولی خودش هم نمیاد.چه کار کنم؟همش تخیل دخترایی رو که بیرون می بینم رو میکنم

خودارضايي نوعي بر هم زدن الگوي انزال طبيعي (احتلام شبانه) مي باشد. معمولا كساني كه به خود ارضایي مبتلا مي باشند از احتلام شبانه منظم بر خوردار نيستند و گاهي احتلام شبانه از آنان رخت مي بندد.
بديهي است با ترك كامل خود ارضايي به تدريج نظم فيزيولوژيك تا حدودي بازيابي مي گردد در مورد فقدان كلي احتلام شبانه نيز بايد به يك متخصص كليه و مجاري ادراري مراجعه كرد .
اما چند نكته :
1. موفقيت شما در ترك دو هفته اي خودارضايي بسيار ارزشمند است و نبايد به سادگي از كنار آن گذر كنيد. كسي كه بتواند دو هفته خودش را در برابر وسوسه خود ارضايي حفظ نمايد، فرد بسيار با اراده اي است و با تقويت همين اراده مي توان به ترك كامل نايل آيد.
2. نيك بپذيريد كه ترك خودارضايي امري فراتر از صرف مطالعه مطالب مي باشد و بايد با همت و اراده مثال زدني به انجام تك تك اين نكات پرداخت. قطعا اگر كسي با ديدي خريدارانه تر و پذيراتر به اين نكات به ظاهر تكراري و نخ نما بنگرد و به آن جامه عمل بپوشاند درصدي از راه ترك كامل خود ارضايي را خواهد پيمود. ترك خودارضايي فرمول پيچيده ندارد و عملي كردن فرمول هاي ساده نيز به ترك بسياري از مبتلايان كمك كرده است.
3. به هيچ وجه خود را دست و پا بسته فرض نكنيد. با يك جمله من استمنا زياد مي كنم ، كار را از دست رفته فرض نكنيد. شما قطعا مي توانيد، كما اين كه بسياري افراد مشابه شما توانسته اند.
4. در برخي موارد كه استمنا شديد است، بايد با مراجعه به متخصصان كليه و مجاري ادراري (كه از تدين و تخصص لازم برخوردارند) از ايشان كمك تخصصي طلبيد. چه بسا يك دارو درماني موقتي سهم بسزايي در كاهش ميل جنسي و به تبع آن كاهش ميل به خودارضايي شما داشته باشد.
5. عوارض خود ارضايي شديد بسيار بالاست؛ پس با مرور ذهني اين عوارض چشم خود را نسبت به تكرار آن بترسانيد. قطعا اگر كسي به عمق فاجعه بينديشد، انگيزه اي براي تكرار ان رفتار فاجعه آميز نخواهد داشت.
به شما توصيه مي گردد بار ديگر به مطالب مندرج در سايت پاسخگو بذل عنايت بفرماييد.

من دختري 16ساله ام چادر ميپوشم و ان را دوست دارم همه مي پرسند چرا حجاب؟من دليل خيلي واقعي و جوان پسندي براي پاسخ دادن به اين پرسش ميخواهم پاسخي به جز چيزي كه همه مي گويند وهيچ جواني به ان اعتقاد ندارد.

قبل از هر چيز نگرش مثبت و ارزشي شما را به مسئله حجاب - كه ناشي از فطرت پاك و خداجويتان است - تبريك مي گوييم .
جوان پسندي ويژگي ظاهري پاسخ است؛ ولي حقيقت يك پاسخ قابل قبول، عقلاني و منطقي و مستدل بودن آن است كه اميدواريم جوانان مخاطب شما به اين ويژگي ها توجه داشته باشند ؛ البته براي ما چندان روشن نيست كه منظورتان از جوابي كه همه مي گويند چيست ، اما سعي مي كنيم فلسفه حجاب را به طور مختصر توضيح دهيم :
قبل از هر چيز بايد توجه داشته باشيد كه حجاب به عنوان يك واجب تنها اختصاص به زنان نداشته، بلكه مردان هم موظف به رعايت حجاب هستند ، هر چند در محدوده و كيفيت پوشش و حجاب زنان و مردان تفاوت روشني وجود دارد ، اما در هر حال مردان هم موظف به رعايت حجاب در حد متداول و متعارف هستند . ولي در مورد لزوم و دليل حجاب لازم بر زنان، قبل از هر چيز بايد به اين حقيقت توجه داشته باشيد كه از برخی متون استفاده می‌شود «اصل حجاب» زنان میان اقوام و ملل مختلف مطرح بوده و سابقه طولانی دارد، گرچه نحوه بهره‏گیری از حجاب، حدود و احکام آن بر حسب سنت و آداب جوامع متفاوت بوده است. (1)
در واقع حجاب نه دستوري خاص در شريعت اسلام ، بلكه دستور عمومي براي همه پیروان شرايع قبلي نيز بوده است و در ادیان یهود و مسیحیت صراحتا به مسئله حجاب اشاره شده است.
حجاب در شریعت موسی (ع):
«ویل دورانت» راجع به قوم یهود و قانون تلمود می‌نویسد: «اگر زنی به نقض قانون یهود می‌پرداخت، مثلاً بی آن که چیزی بر سر داشت، به میان مردم می‌رفت و یا در شارع عام نخ می‌ریسید یا با هر سخنی از مردان درد دل می‌کرد یا صدایش آن قدر بلند بود که چون در خانه‏اش تکلّم می‌کرد، همسایگانش می‌توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد». (2)
از کتاب مقدس نیز بر می‌آید که در عهد سلیمان (ع) زنان علاوه بر پوشش بدن، «بُرقَعْ» (روبند) به صورت می‌انداختند. (3) همین سنت در زمان ابراهیم (ع) رایج بود و در متون تاريخي نقل شده نامزد اسحاق «رِفْقه» ابتدا که اسحاق را دید، برقع به صورت انداخت. (4)
حجاب در شریعت عیسی (ع):
آن چه از حجاب در شریعت موسی (ع) بیان شد، در شریعت حضرت عیسی (ع) نیز وجود دارد، چون عیسی گفت: «فکر نکنید که من آمده‏ام تا تورات و نوشته‏های پیامبران را منسوخ نمایم، بلکه آمده‏ام تا آن‏ها را به تحقق برسانم». (5)
زن‏ها در قرن‏های اولیه مسیحیت تنها با چادر می‌توانستند در مراسم عبادی شرکت کنند، زیرا گیسوان شان فریبنده به شمار می‌رفت و می‌گفتند حتی فرشتگان ممکن است در موقع اجرای نماز از دیدن آن‏ها حواس شان پرت شود! (6) «پاولوس» فرمان داد زنان باید حجاب داشته و سر خود را بپوشاند. (7)
با آمدن اسلام، حکم حجاب که در ادیان دیگر نیز بوده، مورد تائید و تاکید قرار گرفته است. اما برای روشن شدن فلسفه حجاب زن و راز تفاوت آن با پوشش مردان، توجه به مطالب ذیل لازم است:
1. توجه به رابطه پوشش با فرهنگ دینی:‏
بر اساس فرهنگ اسلامی، انسان موجودی است که برای رسیدن به کمال و معنویت خلق گردیده است. اسلام با تنظیم و تعدیل غرایز به ویژه غریزه جنسی و توجه به هر یک از آن‏ها در حدّ نیاز طبیعی، سبب شکوفایی همه استعدادهای انسان شده و او را به سوی کمال سوق داده است.
پوشش مناسب برای زن و مرد عامل مهمی در تعدیل و تنظیم این غریزه است.
2. توجه به ساختار فیزیولوژی انسان‏:
نوع پوشش زن و تفاوت آن با لباس مرد رابطه‏ای مستقیم با تفاوت‏های جسمی و روحی زن و مرد دارد.
در تحقیقات علمی در مورد فیزیولوژی و نیز روان‏شناسی زن و مرد ثابت شده که مردان نسبت به محرّک‏های چشمی شهوت‏انگیز حساس‌ترند و چون تأثیر حس بینایی زیادتر است و چشم از فاصله دور و میدان وسیعی قادر به دیدن است، از سوی دیگر ترشّح هورمون‏ها در مرد صورتی یکنواخت و بدون انقطاع دارد، مردان به صورتی گسترده تحت تأثیر محرّک‏های شهوانی قرار می‏گیرند ؛ اما زنان نسبت به حس لمس و درد حساس‌ترند و به محرّک‏های حسی پاسخ می‏دهند. حس لامسه بروز زیادی ندارد و فعالیتش محدود به تماس نزدیک است.
از این گذشته چون هورمون‏های جنسی زن به صورت دوره‏ای ترشح می‏شوند و به طور متفاوت عمل می‏کنند، تأثیر محرّک‏های شهوانی بر زن صورتی بسیار محدود دارد و نسبت به مردان بسیار کمتر است.
استاد مطهری زمینه وجوب پوشش زنان می‌فرماید :
«اما علت این که در اسلام دستور پوشش، اختصاص به زنان یافته، این است که میل به خود نمایی و خودآرایی مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلب‏ها و دل‏ها مرد شکار است و زن شکارچی، همچنان که از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچی. میل زن به خود آرایی از حس شکارچی‏گری او ناشی می‏شود.
در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که مردان لباس‏های بدن نما و آرایش‏های تحریک کننده به کار برند. این زن است که به حکم طبیعت خاص خود می‏خواهد دلبری کند و مرد را دل باخته و در دام علاقه خود اسیر سازد. بنا بر این انحراف تبرّج و برهنگی، از انحراف‏های مخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است». (8)
به عبارت دیگر:
جاذبه و کشش جنسی و زیبایی خاص زنانه و تحریک پذیری جنس مردانه، یکی از علت‏های این حکم است.
البته این بدان معنا نیست که مردان با هر وضعیتی و با هر نوع پوششی می‌توانند درون جامعه ظاهر شوند، بلکه برای آنان نیز محدودیت در نظر گرفته شده، اما همان گونه که بیان شد مقدار آن در حد پوشش زنان نیست.
با توجه به مطالب فوق می‏توان گفت:
حجاب در اسلام از یک مسئله کلّی و اساسی ریشه گرفته است. اسلام می‏خواهد انواع التذاذهای جنسی (چه بصری و لمسی و چه نوع دیگر) به محیط خانواده و در چهارچوب شرع و قانون اختصاص یابد و اجتماع تنها برای کار و فعالیت باشد، بر خلاف سیستم غربی که حضور در جامعه را با لذت جویی جنسی به هم می‏آمیزد و تعدیل و تنظیم امور جنسی را به هم می‏ریزد.
اسلام قائل به تفکیک میان این دو محیط است و برای تأمین این هدف، پوشش و حجاب را توصیه نموده است، زیرا بی بند و باری در پوشش به معنای عدم ضابطه در تحریک غریزه و عدم محدودیت در رابطه جنسی است که آثار شوم آن بر کسی پوشیده نیست.
3. آثار و فواید رعایت حجاب و پوشش دینی‏:
1-3. بهداشت روانی اجتماع و کاهش هیجان‏ها و التهاب جنسی که سبب کاهش عطش سیری ناپذیری شهوت است.
2-3. تحکیم روابط خانوادگی و برقراری صمیمیت کامل زوجین.
با رواج بی حجابی و جلوه گری زن، جوانان مجرد، ازدواج را نوعی محدودیت و پایان آزادی‏های خود تلقّی می‏کنند و افراد متأهل هر روز در مقایسه‏ای خطرناک میان آن چه دارند و ندارند، قرار می‏گیرند. این مقایسه‏ها، هوس را دامن زده و ریشه زندگی و پیوند خانواده را می‏سوزاند.
3-3. استواری اجتماعی و استیفای نیروی کار و فعالیت‏؛ دختر و پسری که در محیط کار و دانشگاه تحریک شهوانی شوند، از تمرکز و کارآیی آن‏ها کاسته می‏شود و حکومت شهوت بر اجتماع سبب هدر رفتن نیروی فکری و کاری است.
4. بالارفتن ارزش واقعیت زن و جبران ضعف جسمانی او:
حیا، عفاف و حجاب زن می‏تواند در نقش عاطفی او و تأثیرگذاری بر مرد مؤثر باشد. لباس زن سبب تقویت تخیل و عشق در مرد است و حریم نگه داشتن یکی از وسائل مرموز برای حفظ مقام و موقعیت زن در برابر مرد است.
حجاب موجب می‌شود که زنان تنها از نگاه جنسیتی و زیبائی جسمی نگریسته نشوند و این مسئله موجب احیاء حیثیت و حرمت زن و توجه بیشتر به شایستگی اخلاقی و روحی و استعداد‌های دیگر در وجود زنان می‌شود.
اسلام حجاب را برای محدودیت و حبس زن نیاورده، بلکه برای مصونیت او توصیه کرده است، زیرا اسلام راضی به حبس، رکود و سرکوبی استعدادهای زن نیست، بلکه با رعایت عفاف و حفظ حریم، اجازه حضور زن را داده، امّا از سوء استفاده شهوانی و تجاری و استفاده ابزاری از زنان را منع کرده است.
در واقع حجاب موجب محدودیت، مردان هرزه می‏باشد که در صدد کام جویی‏های آزاد و بی حد و حصر هستند و مصونیت و حفظ شخصیت زنان از دست این گروه از مردان منظور است.
در عین حال در اسلام برای مردان نیز پوشش در حد معقول قرار داده و مردان نیز آزادی بی حد و حصر در پوشش ندارند. از طرف دیگر آن ها را بر حفظ نگاه از نامحرم و کنترل شهوت در نگاه تکلیف کرده است که کنترل نگاه برای مردان در نسبت با زنان سخت تر است.

پی‌نوشت‌ها:
1. مجله پیام زن، ش 19، ص 69 - 71، ش 20، ص 80 - 83.
2. ویل دورانت، تاریخ و تمدن، ج 4، عصر ایمان ؛ انتشارات علمي و فرهنگي ، تهران ، 1378 ش.
3. کتاب مقدّس، عهد قدیم، سفر نشید الاناشید، باب 5 ، ترجمه ولیم گلن، دار السلطنه لندن، 1856میلادی .
4. همان، سفر تکوین، باب 24.
5. عهد جدید، انجیل متی، باب 20.
6. تاریخ تمدن، ج 9، ص 242، به نقل از مجله پیام زن، ش 20، ص 80 - 83.
7. جلال الدین آشتیانی، تحقیق در دین مسیح، ص 286، نشر نگارش تهران ، 1379 ش .
8. مطهری،مرتضی، مجموعه آثار ، ج19 ، ص 436- 437، انتشارات صدرا ، تهران ، 1374 ش .

آيا پيامبر(ص) از فسق «ولید بن عقبه» آگاه نبود و اين منافات با عصمت ايشان ندارد؟

پاسخ:
درباره آيه 6 سوره حجرات كه مربوط به تحقيق از خبرهايي است كه افراد دروغگو مي دهند.
چند نكته بايد توجه شود:
اولا: آن آيه مربوط به وليد بن عقبه و نه كسي است كه در پرسش نامبرده شده .
دوم: اين آيه اگر هم سؤال برانگيز باشد، در باره علم پيامبر ممكن است جاي سؤال داشته باشد و ربطي به عصمت او ندارد.
سوم: در باره شان نزول آيه سه رويكرد مطرح شده كه تفصيل آن را در منبع ذيل جويا شويد.(1)
پيامبر وليد بن عقبه را براي جمع آوري زكات از طايفه بني مصطلق فرستاد. وقتي مردم از آمدن فرستاده پيامبر خبردار شدند، براي استقبال او جمع شدند، ولي او به دليل آن که در زمان جاهليت با آن مردم عداوت داشت، ترسيد و گمان كرد كه براي جنگ با او، آن اجتماع صورت گرفته؛ بدون تحقيق درباره آن برگشت و به پيامبر گفت: آن قوم از دادن زكات امتناع نمودند، پيامبر ناراحت شد،‌ و آيه ياد شده نازل شد كه در باره اين خبر تحقيق شود .
طبق دو شان نزول ديگر كه در جاي خود بايد ملاحظه شود(2) محذوريتی نداشته و سؤال برانگيز نخواهد بود ، ولي طبق اين شان نزول جاي طرح پرسش ياد شده وجود دارد كه در پاسخ بايد گفت: آيه ياد شده ناظر به اين است كه وظيفه مردم و مسلمانان را مشخص نموده، هنگامي كه اخباري را خدمت پيامبر(ص) مي آورند، بايد از روي تحقيق باشد و پيامبر را براي پذيرش آن خبر تحت فشار قرار ندهند، تعبير آيه اين است كه خطاب به مسلمانان و مومنان فرمود: اي كساني كه ايمان آورده ايد! اگر شخص فاسقي خبري براي شما بياورد، درباره آن تحقيق كنيد. مبادا در صورت عمل كردن بدون تحقيق به گروهي از روي ناداني آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد.
از لحن آيه به دست مي آيد كه جمعي اصرار بر اين پيكار داشته اند، ولي قرآن كريم آن ها را به تحقيق در مسئله فرا خواند. (3)
طبق اين بيان معلوم مي شود كه آيه خطاب به مؤمنان است و نه پيامبر .پس با علم و عصمت پيامبر منافات ندارد و سؤال برانگيز نخواهد بود.
گذشته از اين پيامبر در باره مسائل روزمره به علم غيب خود عمل نمي كرد، بلكه به گزارشات و علمي كه از طريق عادي به او مي رسيد، عمل مي نمود.
چه اينکه آگاهي از امور پنهان و غيب براي پيامبر از طريق وحي الهي بوده، اين آيه او را در جريان قرار داد. به همین دلیل پیامبر(ص) افرادی را جهت تحقیق فرستاند که معلوم شد آن گزارش دروغ بوده است.(4)
در هر صورت اين آيه منافات با عصمت و علم پيامبر ندارد .

پي نوشت ها:
1. ناصر مكارم ، تقسير نمونه، ج 22 ،ص 152 نشر دار الكتب الاسلاميه ، تهران، 1363 ش.
2. همان .
3. همان ،ص 155.
4. همان ،ص 152.

آیا امام علی (علیه السلام) با ابوبکر بیعت کرد؟ لطفا منابع و دلیل آن را بیان کنید.

با توجه به اینکه شیخ مفید قائل به بیعت نیست (کتاب الجمل و الفصول المختاره)، علامه حلی در اثباط الوصیه، فیض کاشانی در غلم الیقین و شیخ ابو جعفر قمی در بهجه المناهج و... چنین اعتقادی دارند؛ در مقابل نیز نظریاتی وجود دارد.

پاسخ:
در خصوص بیعت امام علی (علیه السلام) با ابابکر، اختلاف نظر وجود دارد. اختلاف در زمینه بیعت و عدم بیعت امام با ابوبکر و تاریخ و چگونگی بیعت حضرت می باشد.
همان گونه كه بيان داشتيد، برخي بيعت امام با ابوبكر را از اساس منكر شده اند، از جمله شيخ مفيد.
شيخ مفيد در باره بيعت امام علي - عليه‏ السلام - مي‏ نويسد:
اتفاق نظر همه [دانشمندان] اين است كه بيعت امير مؤمنان - عليه‏ السلام - با ابوبكر به تأخير افتاد (يعني در روز سقيفه اين اتفاق نيفتاد). برخي كمترين زمان بيعت ايشان را سه روز [پس از ماجراي سقيفه] مطرح كرده‏ اند. عده‏ اي مي‏ گويند: بيعت علي - عليه‏ السلام - بعد از وفات فاطمه - عليها السلام - بود. برخي نيز مي‏ گويند: چهل روز بعد بيعت كرد. گروهي ديگر مي‏ گويند: شش ماه طول كشيد.
نظر محققان شيعه و عقيده حق اين است كه اميرمؤمنان علي بن ابي طالب - عليه‏ السلام - هرگز با ابوبكر بيعت نكرد. آن‏ها اتفاق نظر دارند كه بيعت علي - عليه‏ السلام - با ابوبكر از همان روز سقيفه به تأخير افتاد. سپس در خصوص بيعت ايشان بعد از اين زمان، اختلاف كرده‏ اند. كه [به نظر شیخ مفید] امير مؤمنان - عليه‏ السلام - با ابوبكر بيعت نكرده است.(1)
برخى معتقدند که حضرت در همان ابتداى کار و قبل از وفات فاطمه زهرا (س) بیعت نمود. عده کثیرى بر این باورند که علی (ع) بعد از رحلت جانگداز فاطمه (س) بیعت کرد. صاحب اعیان الشیعه مى گوید: بعضى از روایات دلالت دارد که علی(ع) همان روزى که ایشان را به مسجد بردند، بیعت کرد؛ ولی بیش تر روایات دلالت دارند که آن حضرت پس از وفات فاطمه (س) با ابوبکر بیعت کرد.(2)
در برخی کتاب های اهل سنت آمده است که امام پس از رحلت حضرت زهرا (س) با ابابکر بیعت نمود.(3) در مجموع، دلالت بیش تر روایات و نتیجه ‌تحقیق علما بر این است که حضرت پس از رحلت فاطمه زهرا بیعت نمود. البته بیعت بر اساس آن نبوده است که حضرت حکومت ابابکر را مشروع می دانست؛ بلکه بیعت حضرت جهت مصالح و حفظ دین بود. برخی باور دارند که بیعت امام با خلفا، اجباری بوده (4)یا مصلحت در آن بوده است؛ چنان که هنگام جنگ با مرتدان، عثمان نزد امام آمد و گفت:
تا وقتى تو بیعت نکنى، کسى به جنگ این افراد نخواهد رفت.
امام باز هم خوددارى کرد؛ ولى سرانجام پذیرفت و مسلمانان خوشحال شدند.(5)

پی نوشت ها:
1. الشريف المرتضى، الفصول المختارة، چاپ: دوم، سال چاپ: 1414 - 1993، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع، بيروت، لبنان، ص 56 به بعد.
2. اعیان الشیعه، ج 2، ص 171، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1418.
3. تاریخ الطبرى، ج 2، ص 448، قاهره، مطبعة الاستقامة، 1358.
4. بلاذرى، انساب الاشراف، ج 2، ص 270، مکتبة البحوث و الدراسات فی دارالفکر، 1420.
5. على محمد میرجلیلى، امام على و زمامداران، ص 79، وثوق، قم، به نقل از انساب الاشراف بلاذرى، ج 2، ص 270 .

استمناء و استنثاء چيست؟

استنثا نداریم. استمنا، حرام است و عبارت است از این که انسان با خود کاری کند که منی از او بیرون آید. (1)

پی نوشت:
1. آیت الله سیستانی، توضیح المسائل، م 1553.

صفحه‌ها