پرسش وپاسخ

راجع به ولایت فقیه و ولایت مطلقه فقیه و فرق آن با هم توضیحات کاملی از منابع معتبر در اختیار بنده می گذارید؟

پاسخ:
ولایت بالذات و بالاصاله از آن خداوند است، ولی انبیا و اولیا و در زمان غیبت، فقهای دارای شرایط، به نحوی مظهریت ولایت الهی را دارند. استاد آیت الله جوادی آملی در این باره گفته است:
«ولایت و حکومت همگی اختصاص به خالق و آفرینندة انسان دارد. اگر انبیا و مرسلین و ائمه (ع) ولایت تکوینی و یا ولایت تشریعی و حکومت بر جامعة بشری دارند، این ولایت‌ها، ظهوری از ولایت خدا و به اذن و فرمان اوست. اگر در عصر غیبت نیز برای فقیه جامع‌الشرایط، ولایت و مدیریتی در محدودة تشریع و قانون اسلام بر جامعه مسلمین وجود دارد، آن نیز باید به اذن و فرمان خداوند باشد وگرنه، انسان‌ها آزاد آفریده شده‌اند و هیچ انسانی سرپرست انسان دیگر نیست».(1)
ولایت فقیه در آموزه‌های دینی چگونه مطرح شده است؟
قرآن کریم فرمود: «اطیعوا الله وأطیعوا الرسول واُولی الأمر منکم؛(2) از خدا و بیامبر و صاحبان امر از خودتان اطاعت کنید».
گرچه مصداق اصلی «اُولو الامر منکم» حضرات ائمه معصومین(ع)اند، ولی در زمان غیبت حضرت مهدی فقهای جامع الشرایط به عنوان نوّاب عام حضرت نسبت به امور حکومتی امت اسلامی حق اعمال نظر و تصرف و حکومت دارند. در روایات در این باره سخن فراوان بحث شده، از جمله در روایتی آمده:
در زمان غیبت به کسی مراجعه نمایید که احکام ما را می داند. از حلال و حرام آگاه است. ما آن ها را حاکم بر شما قرار دادیم.‌ هر گاه حکمی بر شما بنمایند و از آنان نپذیریید، به حکم خدا بی اهمیتی نموده‌ و ما را رد کرده‌اید و ردّ ما ردّ بر خداوند و در حد شرک به اوست.(3)
در فقه رضوی آمده: «منزله الفقیه فی هذا الوقت کمنزله الانبیاء فی بنی اسرائیل؛(4) جایگاه فقها در این زمان مانند جایگاه انبیا میان بنی اسرائیل است».
بر اساس این گونه داده‌های دینی می توان گفت که به لحاظ منابع دینی دلایل متعدد و فراوان ولایت فقیه را همراهی می کند. کمبود در این جهت وجود ندارد. در روایات فراوان درباره ولایت فقیه جامع شرایط سخن گفته شده که تقصیل را در منبع ذیل به تفصیل می توان یافت.(5)
2ـ اما درباره راهکارهای اثبات ولایت فقیه به بیان استاد جوادی آملی اشاره می شود:
در تبیین دلیل تلفیقی از عقل و نقل بر اثبات زعامت فقیه عادل در عصر غیبت چنین می توان گفت که صلاحیت دین اسلام برای بقا و دوام تا قیامت، یک مطلب قطعی و روشن است. هیچ گاه بطلان و ضعف و کاستی در آن راه نخواهد داشت. تعطیل نمودن اسلام در عصر غیبت و عدم اجرای احکام و حدود آن، سدّ از سبیل خدا و مخالف با ابدیت اسلام در همة شئون عقاید و اخلاق و اعمال است. از این دو جهت، هرگز نمی‌توان در دوران غیبت که ممکن است به هزاران سال بیانجامد؛ بخش مهم احکام اسلامی را به دست نسیان سپرد و حکم جاهلیت را به دست زمامداران خودسر اجرا کرد. نمی‌توان به بهانه اینکه حرمان جامعه از برکات ظهور آن حضرت(ع) نتیجه تبهکاری و بی‌لیاقتی خود مردم است، زعامت دینی زمان غیبت را نفی نمود و حدود الهی را تعطیل کرد.
بی‌تردید تعطیل اسلام، هیچ‌گاه مورد رضایت خداوند نیست. به همین دلیل، انجام این وظایف بر عهدة نمایندگان خاص و عام حضرت ولی عصر(ع) است. بررسی احکام سیاسی و اجتماعی اسلام گویای این مطلب است که بدون زعامت فقیه جامع الشرایط، تحقق این احکام امکان‌پذیر نیست. عقل با نظر نمودن به این موارد حکم می کند که خداوند یقیناً اسلام و مسلمانان را در عصر غیبت بی‌سرپرست رها نکرده و برای آنان جانشین معصوم تعیین نموده است.
در عصر غیبت فقهای جامع‌الشرایط احکام فردی و عبادی مسلمانان را در کمال دقت استنباط نموده، به آن عمل می کنند. به دیگران نیز اعلام می نمایند. احکام سیاسی و مسایل اجتماعی اسلام را نخست از منابع دین به دست آورده و آن گاه اجرا می کند.(6)
دلیل دیگر بر ضرورت ولایت فقیه اینکه: به حکم عقل و تجربه بشری جامعه بدون حکومت و مدیریت سیاسی و نظم و اداره نمی‌شود، بنابر این حکومت و حاکم بر جامعه کسی باید باشد که صلاحیت کامل برای آن کار را داشته باشد. بی‌تردید بعد از حضرت معصومین(ع) بهترین فرد برای حکومت و حاکمیت، فرد عادل و آگاه به احکام اسلام است و آن همان ولی فقیه و مجتهد جامع شرایط است، چون آگاهی از احکام و عدالت دو رکن اساسی حکومت اسلامی است. این دو خصوصیت در مجتهد عادل تحقق پیدا می کند. پس هیچ فردی سزاوارتر از او برای حکومت قابل فرض نیست، چون به فرض کسی دارای عدالت باشد، ولی فرد فاقد فقاهت نمی‌تواند حکومت را بر اساس قوانین اسلام اداره نماید. از این رو ولایت فقیه در حکومت اسلام ضرورت انکار ناپذیر دارد.
اما در مورد مطلقه بودن آن بايد گفت: ولایت فقیه به معنای ولایت مدیریتی بر جامعه اسلامی است که به منظور اجرای احکام و تحقق ارزش‌های دینی و شکوفا ساختن استعدادهای افراد جامعه و رساندن آنان به کمال و تعالی در خور خویش صورت می‌گیرد، نه این که ولایت بر تشریع و قانون‌گذاری و وضع احکام داشته باشد.(7)
اينكه مي گويند ولایت فقیه مطلقه مي باشد، بدین معنا است که فقیه در اجرای احکام و شریعت نورانی اسلام و تحقق بخشیدن به آرمان پیامبر و ائمه (ع) مثل خود آن ها ولایت مطلقه دارد. ولایت فقیه در اجرای احکام محدود و مقید به چیزی نیست، یعنی ولی فقیه در قلمرو و ولایت خود که اجرای احکام و حدود الهی است، دارای ولایت مطلقه است،‌ همان طور که پیامبر و ائمه (ع) در اجرای احکام و حدود الهی و سایر امور ولایت مطلقه داشته‌اند.

برای آگاهی بیش تر ر.ک:
- ولایت فقیه امام خمینی
- ولایت فقیه از دیدگاه فقها و مراجع، علی عطایی
- ولایت فقیه، جوادی آملی
- حدود ولایت حاکم اسلامی، احمد نراقی
- حکومت الهی و ولایت و زعامت، مصطفی آیت اللهی
- ولایت فقیه و حاکمیت ملت، طاهری خرم‏آبادی
- ولایت فقیه یا حکومت اسلامی در عصر غیبت، محمد یزدی
- ولایت فقیه، آیت‏اللَّه ‏معرفت
- ‏نگاهی به مبانی قرآن ولایت فقیه علی ذوعلم
- پیام قرآن، ج10 قرآن و حکومت اسلامی مکارم شیرازی
- ولايت فقيه، آيت الله مصباح يزدي
- مجله حوزه شماره 85- 86 بحثی درباره ولایت فقیه، نجابت

پي نوشت ها:
1. جوادی آملی، ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت، اسراء، قم، 1388ه.ش، ص129-133-134.
2. نساء (4) آیه 59.
3. ولایت فقیه ولایت فقها...، ص 182.
4. همان، ص 179.
5. همان.
6.‌ همان، ص 168.
7. همان، ص129.

من 33 سال دارم و متاهل هستم با خانمی 34 ساله آشنا شدم و دوست هستم ایشان یکبار ازدواج کرده و طلاق گرفته ما میتوانیم با هم صیغه بخوانیم و عمل دخول را انجام دهیم ؟

اگر آن خانم قبلاً ازدواج کرده و دیگر باکره نیست و عده طلاقش هم تمام شده است، می توانی با رعایت شرایط صیغه، او را صیغه کنی و عمل دخول انجام دهی. (1)

پی نوشت:
1. امام خمینی، توضیح المسائل، م 2370.

همبستری و رابطه با دخترباکره ای که عقدکرده بودبدون دخول حکم زنای محصنه دارد؟گناهش کبیره است یاصغیره؟شرایط توبه دراین زمینه به چه شکل است؟

ازدواج موقت یا دائم با دختر باکره بنا بر احتیاط واجب بدون اذن پدر دختر، صحیح نیست. (1) بنابراین، در صورتی که با رعایت شرایط، از جمله اذن پدر دختر، با دختر باکره عقد با شرط عدم دخول خوانده شده باشد و بعداً دختر راضی به دخول شود، دخول، زنا حساب نمی شود و گناه نیست.
اما اگر بدون اذن پدر دختر عقد خوانده شود، عقد اشکال دارد و در صورتی که حکم مسئله را نمی دانستند و اطمینان به صحت عقد داشته اند، در این صورت نیز گناه حساب نمی شود.
اما اگر حکم مسئله را می دانستند و می دانستند که عقد بدون اذن پدر دختر به احتیاط واجب صحیح نیست، در این صورت، هر نوع ارتباط غیر متعارف بین دختر و پسر جایز نیست و نزدیکی با هم زنا حساب می شود. البته حد شرعی زنا، اعم از محصنه و غیر محصنه، جاری نمی شود؛ به جهت آن که این نزدیکی، با خواندن عقد بوده است و شبهه برای اجرای حد می شود؛ ولیکن این ارتباط از جهت حکم تکلیفی، حرام و گناه است و باید توبه نمایند. (2)
شرایط توبه آن است که از گناهی که مرتکب شده اند، پشیمان باشند و تصمیم داشته باشند که دیگر مرتکب گناه نشوند و در برابر خداوند استغفار کنند و چنانچه با حضور قلب از خداوند طلب بخشش کنند و بگویند: استغفر الله، کفایت می کند.
ما مطابق فهم خود از سؤال شما، پاسخ دادیم؛ اگر منظور شما مطلب دیگری بوده، روشن تر سؤال نمایید تا جواب داده شود.

پی نوشت ها:
1. آیت الله خامنه ای، پاسخ سؤال های مورد ابتلاء، سؤال 50.
2. سؤال از دفتر آیت الله خامنه ای.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سلام بنده استمنا را ترک کرده بودم.اما یکبار خود را تحریک کردم ولی از انجا که عهد خود را فراموش نکرده بودم از استمنا خودداری کردم و ادامه ندادم اما یکباره بدون آنکه بخواستم ارضا شدم آیا بنده گناه استمنا را انجام داده ام!؟

استمنا و خود ارضایی مطلقا حرام است و گناه دارد ؛ چه منی خارج بشود و چه در اثر جلو گیری منی خارج نشود.
ولی فقط در صورتی غسل جنابت بر انسان واجب می شود که منی خارج شود؛ هر چند که در اثر جلوگیری خروج منی به مقدار کم باشد. (1)
خود ارضایی ، عوارض نامطلوبی در دنیا و آخرت دارد . ضرر های زیاد بر جسم و روح انسان وارد می کند. کسی که مرتکب خود ارضایی شده ، واجب است توبه کند و از خدا طلب عفو و بخشش نماید. اگر واقعا توبه کند و تصمیم بر ترک گیرد ، خداوند او را می بخشد.
پی نوشت :
1. آیت الله بهجت ، استفتائات ، ج1 ، س 714 و س 715 .

می خواهم بدونم آیا واقعه کربلا واقعا ده روز طول کشید یا ما برای عزیزان زهرا (علیهم السلام) ده روز این ماه را به عزای امام حسین (ع) می نشینیم؟ ممنون از راهنماییتان

پاسخ:
در ابتدا بیان این مطلب بایسته است که از نظر زمانی، حادثه کربلا محدود به ده روز اول ماه محرم نیست؛ بلکه حادثه کربلا از سال 60 هجری بعد از مرگ معاویه و بیعت خواستن یزید از امام حسین (ع) آغازگردید؛ یعنی در نيمه ماه رجب سال 60 هجرى، يزيد نامه اى به وليد بن عتبه فرماندار مدینه نوشت و از وی خواست که از امام حسین (ع) بیعت گرفته و در بيعت گرفتن از حسين و عبداللّه بن عمر و عبداللّه بن زبير شدت عمل به خرج دهد؛ اما امام بیعت را نپذرفت و بعد از جر و بحث هایی که با فرماندار مدینه داشت، سرانجام روز يكشنبه (دو روز به آخر ماه رجب مانده) به همراه فرزندان و افراد خانواده اش به سوى مكه حركت كرد. امام (ع) پس از پنج روز كه فاصله مدينه تا مكه را پيمود، در شب جمعه سوم ماه شعبان به مكه معظمه رسید. (1) امام روز سه‏شنبه هشتم ذى حجه سال شصت هجرى روز ترویه، از مکه به سوی کربلا حرکت نمود. (2) بنا بر بعضی گزارش ها امام دوم محرم به کربلا رسید. (3)
بدین سان، حادثه کربل امحدود به ده روز اول ما ه محرم نمی باشد و زمان شروع آن، ماه محرم نیست؛ بلکه حوادث عاشورا چند ماه قبل از ماه محرم آغاز شده بود؛ اما از آن جایی که حوادث و مصایب قیام، بیش تر در دهه محرم اتفاق افتاد، از این رو، عزاداری ها در این زمان پر رنگ تر می باشد؛ وگرنه حوادث کربلا - همان طور که اشاره شد - منحصر به این ده روز نیست و حتی بعد از روز عاشورا نیز این حوادث ادامه داشت. اسارت و بیش تر مصایب اهل بیت امام (ع) بعد از روز عاشورا آغاز گردید؛ ولی حوادث ده روز اول محرم، بیش تر از هر زمانی دیگر بود. در این ایام محرم بود که آب را به روی امام بستند و حضرت را با وضع تأسف باری به شهادت رساندند. خیمه گاه امام را به آتش کشیدند و بدترین اهانت ها و ظلم ها را به اهل بیت امام روا داشتند. در ضمن، بیان این مطلب بایسته است که عزاداری ما نباید منحصر به ایام عاشورا باشد؛ بلکه در همه زمان ها لازم است که به یاد امام حسین (ع) و یاران ایشان باشیم؛ همان گونه که امروزه در جامعه ما نیز چنین است.

پی نوشت ها:
1. شیخ مفید، ارشاد، ترجمه رسولی محلاتی، ج 2، ص 32 - 34، اتشارات علمیه اسلامیه، بی تا.
2. همان، ص 68.
3. سید بن طاووس، لهوف، ترجمه سيد ابو الحسن مير ابوطالبى، ص 167، دلیل ما، بی تا.

باسلام و خدا قوط با عرض پوزش می خواستم بدانم ملاک هایی که برای دوست شدن با هم جنس می باشد چه چیزهایی می باشد. ومن الله التوفیق

یكی از مباحث بسیار مهم در مسایل اجتماعی، میزان و نحوه ارتباط انسان‌ها و به عبارتی، دوستی‌ها و روابط دوستانه با یكدیگر است. انسان از انتخاب دوست ناگزیر است و محتاج به دوست. نكته‎ مهم در این میان، تاثیر بسیار زیاد دوست بر شخصیت انسان است كه در قرآن كریم و روایات معصومان علیهم‌السلام، به این موضوع اشاره شده است.
در سوره فرقان، خداوند حال برخی ظالمان را این ‌گونه بیان می‎دارد: ‹‹(روز قیامت) روزی است كه می‎بینی ظالم (از شدت حسرت) دست خود را می‌گزد و (می‎گوید:) ای ‌كاش با فلان شخص دوست نمی‎شدم!››
امیر المؤمنین علی علیه السلام می‎فرماید: «كسی كه شخصیت او بر شما شك برانگیز شد و از دین او اطلاعی نداشتید، به دوستانش نگاه كنید؛ اگر آنان از اهل دین خدایند، پس آن شخص نیز بر دین خداست، ولی اگر دوستان وی بر غیر دین خدا بودند، پس بدانید كه او نیز هیچ بهره‎ای از دین خدا ندارد». (1)
در این گفتار به فضل خداوند متعال با استفاده از آیات نورانی قرآن كریم، برخی شرایط و ملاك‌های انتخاب دوست را بیان می‎داریم.
1. ایمان:
میزان شخصیت انسان‌ها رابطه مستقیمی با اعتقادات آنها دارد. كسی كه از گوهر با عظمت ایمان بی‎بهره باشد، شخصیت وی در حدی نخواهد بود كه ارزش رفاقت و دوستی را داشته باشد:
«یا ایهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُمْ مِنْ الْحَقِّ» (ممتحنه/1)؛ ای كسانی كه ایمان آورده‎اید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید. شما به آنان اظهار محبت می‎كنید؛ در حالی كه آن ها به آنچه از طرف حق برای شما آمده، كافر شده‎اند.
همیشه افرادی در جامعه وجود دارند كه هزار رنگ‎اند؛ یعنی با هر كسی همان‌گونه سخن می‎گویند و برخورد می‎كنند كه او می‎پسندد و هیچ هدف خاصی را دنبال نمی‎كنند و به هر رنگی كه منافع مادی‎شان اقتضا كند، در می‎آیند.
2. احترام به مقدسات و مسایل دینی:
«یا ایهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَكُمْ هُزُوًا وَ لَعِبًا مِنْ الَّذِینَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِیاءَ … وَ إِذَا نَادَیتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَ لَعِبًا» (مائده/ 57ـ 58)؛ ای كسانی كه ایمان آورده‎اید! افرادی كه آیین شما را به باد استهزا و بازی می‌گیرند ـ از اهل كتاب و مشركان ـ را ولیّ خود انتخاب نكنید… آنها هنگامی كه (اذان می‎گویید و مردم را) به نماز فرامی‎خوانید، آن را به مسخره و بازی می‎گیرند.
در این دو آیه‎ شریف خداوند صراحتاً از دوستی با كسانی كه دین مسلمانان را به استهزا می‎گیرند، نهی فرموده است. (2)
3. راستگویی:
یكی از مصادیق مهم اخلاق در زندگی انسان، صداقت و راستگویی است؛ چرا كه در حقیقت دروغ خود نوعی نفاق است و در آیات و روایات بسیار مذموم شمرده شده است و حتی در برخی از روایات كلید تمامی گناهان، دروغ بیان شده است. (3) «یا ایهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ» (توبه/ 119)؛ ای كسانی كه ایمان آورده‎اید! از (مخالفت با فرمان) خدا بپرهیزید و با صادقان باشید.
در تفسیر این آیه شریف آمده است: «صداقت شرط و ملاك اساسی دوستی است و اگر به دوست و همراه انسان، صدیق گفته شده است، به ‌خاطر صداقت او در رفتارش با دوست خود است.»
4. دوستی دوطرفه:
اگر انسان قصد دوستی با كسی را دارد، باید ببیند كه آیا طرف مقابل هم متمایل به این دوستی هست یا نه؟
«هَا أَنْتُمْ أُوْلَاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَلَا یحِبُّونَكُمْ» (آل‌عمران/ 119)؛ شما كسانی هستید كه آنها را دوست می‎دارید، اما آنها شما را دوست ندارند.
آری، اگر دوستی یك‌طرفه باشد، باعث ذلت و خواری می‎گردد و هرگز برای انسان سودمند نخواهد بود.
چه خوش بی مهربونی هر دو سر بی كه یك سـر مهـربـونی درد سـر بی
5. هماهنگی ظاهر و باطن:
همیشه افرادی در جامعه وجود دارند كه هزار رنگ‎اند؛ یعنی با هر كسی همان‌گونه سخن می‎گویند و برخورد می‎كنند كه او می‎پسندد و هیچ هدف خاصی را دنبال نمی‎كنند و به هر رنگی كه منافع مادی‎شان اقتضا كند، در می‎آیند.
«وَ إِذَا لَقُوكُمْ قَالُوا آمَنَّا وَ إِذَا خَلَوْا عَضُّوا عَلَیكُمْ الْأَنَامِلَ مِنْ الغَیظِ» (آل‌عمران/ 119)؛ و هنگامی كه شما را ملاقات می‎كنند، (به دروغ) می‎گویند: ایمان آورده‎ایم، اما هنگامی كه تنها می‎شوند، از شدتِ خشم بر شما، سر انگشتان خود را به دندان می‎گزند.
تحمل نكردن دیگران و تندخو بودن، باعث می‎شود دوستان از اطراف انسان پراكنده شوند؛ حتی اگر انسان، بهترین مخلوقات و پیامبر باشد.
6. خیرخواه بودن:
خداوند متعال در مؤمنان را از دوستی با برخی گروه ها همانند: اهل كتاب، كفار و منافقین برحذر می‎دارد و تعدادی از خواسته‎ها و انگیزه‎های شوم آنان را این‌گونه بیان می‎فرماید:
«یا ایهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا یأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ» (آل‌عمران/118)؛ ای كسانی كه ایمان آورده‎اید! محرم اسراری از غیر خود، انتخاب نكنید؛ آن ها از هر گونه شر و فسادی درباره‎ شما كوتاهی نمی‎كنند. آن ها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشید.
7. خوش اخلاقی:
یكی از دستورهای دین مبین اسلام، خوش اخلاقی با دیگران است كه جایگاه بسیار والایی را داراست. خوش اخلاقی، هم دوستی‌ها را پایدار می‎سازد و هم در جذب دیگران به سمت خود تاثیر فوق‌العاده‎ای دارد:
«ادْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَینَكَ وَ بَینَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِی حَمِیمٌ» (فصلت/ 34)؛ بدی را با نیكی دفع كن، ناگاه (خواهی دید) همان كس كه میان تو و او دشمنی می‌كند، گویی دوستی گرم و صمیمی است.
تحمل نكردن دیگران و تندخو بودن، باعث می‎شود دوستان از اطراف انسان پراكنده شوند؛ حتی اگر انسان، بهترین مخلوقات و پیامبر باشد.
«فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنْ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ» (آل‌عمران/ 159)؛ به (بركت) رحمت الهی، در برابر آنان (=مردم) نرم (و مهربان) شدی و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو پراكنده می‎شدند.
8. سربلندی در آزمایش‌ها:
همیشه گفتار انسان‌ها و ظاهر آنان با عمل و باطن آن ها مطابق نیست و برای كشف حقیقت یكی از بهترین راه‌ها امتحان و آزمایش است؛ همان‌گونه كه خداوند در برخی موارد به مؤمنان دستور به امتحان و آزمایش داده است تا زمینه برای تصمیم‎گیری صحیح فراهم شود:
«یا ایهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا جَاءَكُمْ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللهُ أَعْلَمُ بِایمَانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ» (ممتحنه/10)؛ ای كسانی كه ایمان آورده‎اید! هنگامی كه زنان با ایمان به عنوان هجرت نزد شما آیند، آن ها را آزمایش كنید ـ خداوند به ایمانشان آگاه‎تر است ـ هرگاه آنان را مؤمن یافتید، آن ها را به ‌سوی كفار بازنگردانید.
بنا بر این با توجه به حساس بودن بحث دوستی، وظیفه‎ای كه انسان در موضوع انتخاب دوست بعد از احراز شرایط فوق دارد، این است كه با آزمودن دوستِ خویش، صداقت و واقعی بودن و ساختگی نبودن آن شرایط را به دست آورد.
راه های آزمایش دوست:
در روایات ما چند معیار برای تشخیص حقیقی بودن اعمال و رفتار دوست بیان شده است كه به تعدادی از آنها اشاره می‎كنیم:
- حساسیت نسبت به نماز اول وقت؛
- امانتداری؛
- مضایقه نكردن از دارایی‌های خود و دوست را شریك مالی خود دانستن؛
- سه بار عصبانی كردن او (اگر در اوج عصبانیت از حدود دوستی تجاوز نكرد، شایسته‎ی دوستی است)؛
- میزان همراهی با دوست هنگام بروز سختی‌ها و مشكلات.
نكته‎ شایان ذكر آن كه این آزمایش در مراحل اولیه‎ انتخاب دوست باید انجام شود تا انسان از دارا بودن شرایط دوستی به اطمینان برسد. انسان نباید همیشه و در همه‎ حالات و موقعیت‌ها در صدد آزمایش دوستش باشد. بنا بر این وقتی به اطمینان دست یافت، دیگر نیازی به آزمودن دوست نیست. اكنون گاه دل سپردن و همراهی است .
پی‌نوشت ‌ها:
1. وسائل الشیعه، ج16، ص 265.
2. مستدرك الوسائل، ج9، ص 85.
3. تفسیر نمونه، ج14، ص 550.
منبع:
مجله سروش وحی، ش 20، با تصرف .

با سلام وخسته نباشید در دوران نامزدی بعد از عقد نزدیکی از راه مقعد چه حکمی را دارد ایا داشتن عمل سکس در این دوران توصیه میشود یا نه

اگر عقد شرعی خوانده شده باشد, سکس یعنی لذت بردن از یکدیگر اشکال ندارد . نزدیکی(دخول) از راه مقعد به شدت مکروه است . احتیاط در ترک آن است، مخصوصا اگر زن راضی نباشد .در صورتی که موجب اذيت زن شود، حرام است. چون ممکن است عوارض منفی داشته باشد. مانند آلودگی به بیماری های مختلف بهتر است هرگز این کار انجام نشود.
پی نوشت:
1. آيت الله خامنه‌اي , پاسخ سوال های مورد ابتلا ،س 65.

چه آیه ای، عصمت اهل بیت را اثبات می کند؟

پاسخ:
آیات زیادی بر عصمت اهل بیت دلالت دارد؛ اما در این میان دلالت آیه تطهیر از همه وضوح و روشنی بیشتری دارد. آیه تطهیر به شرح زیر است:
این آیه دارای حرف حصر "انما" است و به صراحت اعلام کرده که خدا فقط اراده کرده که اهل بیت مطهر باشند در حالی که در آیه 5 مائده خطاب به همه مؤمنان در مورد فلسفه تشریع احکام می فرماید:
«یرید لیطهرکم و یتم نعمته علیکم»
بنابراین اراده تشریعی خدا بر تطهیر، اراده ای است عمومی در حالی که این اراده خاص است و بر افرادی خاص تعلق گرفته است و وقتی اراده تشریعی نشد، پس اراده تکوینی است که تخلف ناپذیر است و کسانی که مورد این اراده باشند، پاک و معصوم هستند؛ زیرا محال است اراده خدا بر تطهیر کسی باشد و لوث و رجس و پلیدی به او رو آورد.
افرادی که نمی خواهند این آیه را در شأن اهل بیت بدانند، آیه را این گونه تفسیر کرده اند که ای همسران پیامبر اگر خدا به شما سخت گرفته و تکلیف سنگین بار کرده و وعده و وعید خاص (دو برابری عذاب و ثواب ) داده است و...، همه و همه به خاطر این است که می خواهد شما پاک شوید. این تفسیر هم راستا و هم معنا با آيه 6 مائده مي شود . در آنجا هم خداوند بعد از بيان احکام وضو و غسل و تيمم مي فرمايد:
«ما يريد الله ليجعل عليکم من حرج و لکن يريد ليطهرکم » (1)
خدا از تشريع اين احکام و دستورات اراده اش اين است که شما را پاک کند.
بنا بر این تفسیر، اراده اي که در آيه آمده اراده تشريعي است و با توجه بدان ديگر "انما" و حصر زائد است زيرا از تشريع و امر و نهي جز پاک کردن هدف ديگري متصور نيست و معنا ندارد در اینجا بگوید از این تشدید امر و نهی جز پاک شدن شما هدف دیگری نداشتم . زیرا از امر و نهی و تشدید در تکلیف جر طاهر و پاک شدن، هدف دیگری وجود ندارد تا با انما آنها خارج شده و هدف منحصر در پاک شدن گردد.
هدف امر و نهي فقط پاک کردن و اذهاب رجس است و براي بيان اين انحصار احتياج به انما نيست. براي معنا پيدا کردن حصر بايد چند هدف موجود باشد تا با آوردن انما فقط در يکي حصر شود. پس حصری که در آیه با تاکید بیان شده، بی معنا می شود و این صحیح نیست.
با اين تفسير آيه هيچ فضيلتي براي "اهل بيت" اثبات نمي کند فقط اراده و حکمي که براي همه وجود دارد و امر و نهيي که براي همه است و براي پاک شدن آنان مي باشد، براي آن ها تاکيد شده است. به عبارت ديگر در مورد همه فرموده شما را امر و نهي مي کنم تا پاک شويد.
و در مورد اهل بيت مي فرمايد به شما امر و نهي غليظ و شديد مي کنم و وعده پاداش دو برابر و وعيد عقاب دو برابر مي دهم تا پاک شويد.
همچنان که آيه اول براي کسي فضيلتي ايجاد نمي کند، اين آيه هم براي اهل بيت فضيلتي ايجاد نمي کند. فضيلت بعد از عمل آنان به اوامر و خودداري آنها از نواهي حاصل مي شود در حالي که همه قبول دارند و واضح و روشن است که آيه در مقام مدح اهل بيت و مدال فضيلت است. همین که از صدر اسلام تا به امروز این همه در باره مصداق اهل بیت بحث شده، نشان از آن دارد که این آیه مدح و مدال فضیلت می باشد و گر نه اگر مدح و مدال فضیلت نبود، دیگر شناسایی مصداق ها اهمیتی نمی یافت.
اگراراده در آيه، اراده تشريعي باشد، دليل بر تحقق اين اراده وجود ندارد تا مدح آور باشد زيرا اراده تشريعي تخلف پذير است. آنچه حتمي و تخلف ناپذير است، اراده تکويني مي باشد.بنا بر این اراده در این آیه اراده تکوینی خداست که قطعا تحقق می یابد و اهل بیت به اراده خدا مطهر و معصومند.
مطلبی که اینجا در ذهن خلجان می کند این که وقتی اراده تکوینی و تخلف ناپذیر خدا بر عصمت تعلق گرفته باشد، دیگر آنها خواه ناخواه معصومند و این فضیلت نیست.
اشکال کنندگان توجه نکرده اند که اولا اراده خدا بر تطهیر چه کسانی تعلق می گیرد و ثانیا این تطهیر به چه معناست؟ آیا به معنای این است که آنها را از گناه باز می دارد و مثلا آنان را لجام می زند و نمی گذارد به طرف گناه بروند و یا مثلا گرایش به گناه و غریزه را در آنها می میراند یا نه، آنها از گناه فراری هستند و جز خدا در دل آنان حکومت ندارد و جز به سوی خدا نمی روند و اصلا به سوی گناه نمی روند تا لازم باشد آنان را از گناه بگردانند. بلکه خدا از آن فراریان از گناه به سوی خودش دفاع می کند و گناه و فسق و رجس را از آنان دور می سازد.
اگر به آیات قرآن دقت کنیم می بینیم اراده خدا بر تطهیر و اصفا و اجتبا و برگزیدن مخلَصان و عباد صالح است. به آیات زیر توجه کنید:
«اجتباه و هداه الي صراط مستقيم» (2)
«اجتبيناهم و هديناهم الي صراط مستقيم» (3)
«و ممن هدينا و اجتبينا » (4)
کسي که عبد محض خدا شود و به خدا پناه ببرد و خدا او را پناه دهد و هدايت کند و راه ببرد، چگونه شيطان مي تواند در او تصرف کند و او را گمراه سازد و بلغزاند؟
آيا نعوذ بالله خدا از شيطان ضعيف تر و شيطان از خدا قوي تر است که حتي بتواند پناه يافتگان به خدا را هم از چنگ او درآورد و با خود ببرد و خدا نتواند آنان را از شر وي در امان بدارد؟
حاشا و کلا! مگر خود شیطان اعتراف نمی کند که در بندگان مخلَص خدا تصرفی ندارد:
ِ«لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ اِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصين ؛ ‏(5) همگى را گمراه خواهم ساخت، مگر بندگان مخلصت را».
و مگر خدا همین بندگان را استثنا نمی کند:
«إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ » (6)
«إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُون‏» (7)
انسان وقتي راه بندگي و فطرت پيش گرفت و تابع عقل و دل شد و به فقر و نياز خود صادقانه اعتراف کرد و خود را به خدا سپرد، خدا که نيت پاک و صادقانه او را مي بيند ، او را مي پذيرد و در پناه مي گيرد و مدافع او مي شود و همه سوء و فحشاء ها را از او دور مي سازد. اين سنت خداست و اين است معناي بر گزيده شدن:
«کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشاء انه من عبادنا المخلصين» (8)
ما برهان خود را به او نمايانديم تا سوء و فحشاء را از او دور سازيم.
یوسف (ع) بنده خدا و محب خدا بود و دلش به نور ايمان روشن بود و به سوي سوء و فحشاء نمي رفت و لازم نبود او را بر گردانيم؛ بلکه ما برهان خود را به او نمايانديم تا سوء و فحشاء را از او دور سازيم. توجه کنيد که نفرمود: «لنصرفه عن السوء و الفحشاء»؛ نشان دادن برهان رب براي اين نبود که او را از سوء و فحشاء منصرف کنيم؛ زيرا او به سوي آن ها نمي رفت تا منصرفش کنيم؛ بلکه اين سوء و فحشاء بود که به سوي او مي آمد و ما آن ها را بر گردانديم و اين است دفاع خدا از مخلَصان.
«انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا»
در اينجا هم سخن از اين نيست که خدا مي خواهد شما را از رجس و پليدي دور کند؛ زيرا آنان از پليدي دور بودند؛ بلکه مي فرمايد: خدا مي خواهد پليدي را از ساحت شما دور سازد .
بنا بر اين با توجه به اين آيات مخلَصان بندگان خاص خدايند که به مراتب نهايي بندگي رسيده و خدا آنان را در کنف حمايت خود گرفته و نه خودشان به گناه تمايلي دارند و نه خدا اجازه مي دهد شيطان در آنان که به او پناهنده شده اند ، تصرفي کند و اين همان عصمت است.

پی نوشت ها:
1. مائده (5) آیه 6.
2. نحل (16) آیه 121.
3. انعام (6) آیه 87.
4. مریم (19) آیه 58.
5. حجر (15) آیه 39-40.
6. همان ، آیه 42 . اسراء (17) آیه 65.
7. نحل (16) آیه 99.
8. یوسف (12) آیه 24.

سلام و عرض ادب اگر روزی یکی از دوستان اهل کتاب مرا به مهمانی دعوت کرد آیا جایز است طعام را صرف کنم لذا شاید در بین طعام ها گوشت غیر زبح شده باشد ،و اگر میل نکنم شاید موجب ناراحتی دوستم شوم میخواستم مرا یاری بفرمایید التماس دعا

به مهمانی اهل کتاب رفتن اشکالی ندارد؛ اما اگر یقین دارید که غذاها نجس شده اند، نمی توانید از آن ها استفاده کنید. ولی تا زمانی که یقین ندارید، استفاده از غذاهای آن ها بلا مانع است . (1)
پی نوشت:
1. آیت الله مکارم شیرازی ، استفتائات ، ج 3 ، س 32 و سئوال از دفتر معظم له در قم. (7830001-0251).

صفحه‌ها